عبداله مصلح، حمیدرضا شاهوردی، رضا پورصالحی،
دوره ۳۵، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده
در این پژوهش از روش انفجار الکتریکی سیم برای تولید نانوکامپوزیت آلومینیوم-CNT در محیط استون استفاده شد. بهمنظور سنتز نانوکامپوزیت آلومینیوم-CNT، ابتدا نانولولههای کربنی توسط دستگاه فراآوا در استون پخش شدند. سپس سیم آلومینیومی در این محیط منفجر شد. نمونههای سنتز شده بهمنظورمشخصهیابی تحت آزمونهای طیف سنجی FTIR وTEM قرار گرفتند. نتایج نشان داد که نانوذرات سنتز شده کروی شکل و دارای میانگین اندازه ذرات ۴ نانومتر هستند. همچنین نانوذرات تولید شده در استون پایدار ماندند. نتایج نشان داد که برهمکنش خوبی بین نانوذرات آلومینیوم و نانولولههای کربنی در محیط استون وجود دارد. در نهایت میتوان نتیجه گرفت که استون، محیطی مناسب برای سنتز نانوکامپوزیت آلومینیوم-CNT است چون در این محیط کامپوزیتی یکپارچه با توزیع مناسب نانوذرات بهدست میآید.
فریبا نظری، محسن حکیمی، حسین مختاری، امیرسجاد اسماعیلی،
دوره ۳۵، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده
در این پژوهش آسیابکاری بهعنوانی روشی برای ساخت آلیاژهایی دوتایی Mn-Ga و تأثیر آسیابکاری بر فرایند تشکیل فاز نمونههای Mn:Ga با نسبت ۲:۱ و ۳:۱ در زمانهای ۱، ۲ و ۵ ساعت مورد مطالعه قرار گرفت. در نمونههای Mn:Ga با توجه به نتایج حاصل شده، ترکیب Mn۱,۸۶Ga با ساختار تتراگونال و گروه فضایی I۴/mmm فاز پایدار بود و همچنین مقادیری از ترکیب Mn۳Ga با ساختار اورتورومبیک و گروه فضایی Cmca در محصول شناسایی شد. اثر افزودن Ge نیز با هدف جانشین کردن اتم Ge با اتم Ga، با مطالعه در نمونه Mn:Ga:Ge با نسبت
۵/۰: ۵/۰: ۳ مطالعه شد. با این که بهبود ویژگیهای مغناطیسی با افزودن Ge قابل انتظار است، اما برای نمونه مورد بررسی افزایش وادارندگی رخ داد و مغناطش اشباع نمونه تغییر محسوسی نداشت. افزایش Ge سبب از بین رفتن شانس تولید فاز نامتقارن اورتورومبیک Mn۳Ga شد و در مقابل دو ساختار جدید Mn۱۱Ge۸ و MnGaGe در نمونه ایجاد شد. این تحول فازی با مطالعه رفتار مغناطیسی نمونهها تأیید شد. این رفتار میتواند از نیروهای نامتوازن الکترواستاتیک مرتبط با برهمکنش تبادلی منگنز در ترکیب ساختار اورتورومیبک Mn۳Ga و جایگزین شدن برخی اتمهای Ge با Ga ناشی شده باشد.
شهرام احمدی، حمیدرضا شاهوردی،
دوره ۳۵، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده
هدف این پژوهش ارزیابی قابلیت شیشهای شدن در نسل جدیدی از آلیاژهای آمورف پایه آهن و رویکرد اصلی، ارزیابی تأثیر افزودن عنصر آلیاژی نایوبیم بر افزایش قابلیت شیشهای شدن آلیاژهای Fe۵۵-xCr۱۸Mo۷B۱۶C۴Nbx (X=۰, ۳, ۴, ۵) است. شمشهای اولیه در کوره ذوب القایی تحت خلأ و نوارهای مورد نیاز برای بررسیهای سینتیکی و ساختاری با استفاده از فرایند ذوبریسی۱ تهیه شدند. بررسیهای سینتیکی بهکمک دادههای حاصله از آزمونهای اسکن گرمایی افتراقی۲ (DSC) صورت گرفت. نتایج نشان داد که افزودن عنصر آلیاژی نایوبیم بهترکیب شیمیایی آلیاژها، سبب افزایش گرانروی و همچنین قابلیت شیشهای شدن آلیاژها میشود. ضمناً مشخص شد که استحاله غیرشیشهای شدن در آلیاژها از طریق مکانیزم جوانهزنی و رشد صورت میپذیرد.
مرتضی سروری، مهدی دیواندری،
دوره ۳۵، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده
در پژوهش حاضر فرایند ریختهگری گریز از مرکز برای تولید جفت فلزی منیزیم-آلومینیم مورد استفاده قرار گرفت. مذاب منیزیم در دمای ۷۰۰ درجه سانتیگراد با نسبتهای حجمی مذاب-جامد ۵/۱ و ۳ درون جامد آلومینیمی پیشگرم شده تا دمای ۴۵۰ درجه سانتیگراد و در حال دوران در سرعتهای ۸۰۰، ۱۲۰۰، ۱۶۰۰ و ۲۰۰۰ دور بر دقیقه ریختهگری شد. نمونهها درون دستگاه ریختهگری گریز از مرکز تا رسیدن به دمای ۱۵۰ درجهی سانتیگراد به آرامی سرد شدند. بررسیهای تاثیر نسبت حجمی مذاب-جامد نشان داد که افزایش نسبت حجمی از ۵/۱ به ۳، به دلیل غلبه نیروی انقباضی بر برایند نیروهای وارد بر فصل مشترک، منجر به از بین رفتن اتصال متالورژیکی در فصل مشترک منیزیم-آلومینیم میشود. بررسیهای تحلیل میکروسکوپی الکترونی مجهز به طیفسنج پراش انرژی پرتو ایکس (EDS) و پرتو ایکس (XRD) نشان داد که ترکیبات بین فلزی Al۳Mg۲ و Al۱۲Mg۱۷ و ساختار یوتکتیک δ+Al۱۲Mg۱۷ (δ محلول جامد منیزیم در آلومینیم) در فصل مشترک تشکیل میشوند. تصویر میکروسکوپی نیروی اتمی (AFM) از سطح آلومینیم نشان داد که سطح در ابعاد اتمی دارای پستی و بلندی است که میتواند منجر به تشکیل حفرههای گازی در فصل مشترک شود.
محمد رضوانی، کیوان رئیسی، فتح اله کریمزاده،
دوره ۳۵، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده
در این پژوهش به بررسی خواص فولاد زنگنزن کروفر تولید شده بهروش آلیاژسازی مکانیکی که بهعنوان صفحات اتصالدهنده پیلهای سوختی اکسید جامد استفاده میشود، پرداخته شده است. این آلیاژ پس ازمخلوط شدن پودرهای مورد نظر و آلیاژسازی به مدت ۴۰ ساعت تولید شد. برای ایجاد نمونهای با چگالی بالا از روش سینتر کردن جرقه-پلاسما در دمای ۱۱۰۰ درجهسانتیگراد و با اعمال تنش ۵۰ مگاپاسکال در مدت ۱۰ دقیقه استفاده شد. برای رسیدن به خواص مطلوب شامل مقاومت الکتریکی پایین و مقاومت به اکسیداسیون بالا، تعدادی از نمونه ها بهروش رسوبدهی الکتریکی با چگالی جریان ۱۵۰ میلیآمپر بر سانتیمترمربع در مدت ۴۰ دقیقه پوشش منگنز-کبالت داده شدند. در ادامه با توجه به خواصی که یک صفحه اتصالدهنده در پیل سوختی اکسید جامد باید داشته باشد، مقاومت به اکسیداسیون و مقاومت الکتریکی نمونه های پوششدار و بدون پوشش مورد بررسی قرار گرفت. رفتار اکسیداسیونی نمونه های پوششدار و بدون پوشش در مدت زمان اکسیداسیون ۱۰۰ ساعت در هوا در دمای ۸۰۰ درجهسانتیگراداز هیچ قانونی پیروی نکرد و نمودار آن به صورت سینوسی بود. مقاومت الکتریکی نمونه های بدون پوشش در محدودهی ۱/۰-۲/۰ میلیاهم سانتیمتر مربع بود، لیکن مقاومت الکتریکی نمونههای پوششدار بعد از ۱۰۰ ساعت اکسیداسیون به مقداری کمتر از نمونه متناظر بدون پوشش خود رسید.آلیاژ تولید شده بهروش آلیاژ سازی مکانیکی در مقایسه با آلیاژ تجاری تولید شده بهروش ریختهگری، رفتار اکسیداسیون مشابهی را پس از ۱۰۰ ساعت اکسیداسیون از خود نشان داد، اما نمونه تولید شده بهروش آلیاژسازی مکانیکی مقاومت الکتریکی سطحی به مراتب کمتری از نمونه ی تجاری خود دارا بود.
سهیل توسلی، مهرداد عباسی، رامین تهوری،
دوره ۳۵، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده
هدف از این مقاله، بررسی تشکیل ترکیبات بینفلزی در فصل مشترک دوفلزی آلومینیوم و مس است که از روش ریختهگری مرکب مذاب آلومینیوم درون لوله مسی جامد تولید میشوند. مکانیزم تشکیل ترکیبات بینفلزی در فصل مشترک و اثرات دمای بارریزی مذاب آلومینیوم و دمای پیشگرم لوله مسی جامد بر نوع و ضخامت ترکیبات بینفلزی بررسی شد و ریزساختار فصل مشترک Al/Cu بهوسیله میکروسکوپ نوری و رِیزتحلیلگر پروب الکترونی (EPMA) شناسایی شد. نتایج مبین این است که فصل مشترک از سه لایه اصلی شامل لایه I ترکیب یوتکتیک α-Al/Al۲Cu ، لایه II ترکیب بینفلزی Al۲Cu(θ) و لایه III شامل چندین ترکیب بینفلزی مانند AlCu، Al۳Cu۴، Al۲Cu۳ و Al۴Cu۹ تشکیل شده است. با توجه به ترکیب هایپریوتکتیک مذاب، در فصل مشترک ابتدا لایه II با مکانیزم جوانه زنی و رشد فاز θ، سپس لایه I با مکانیزم انحلال و انجماد و در انتها لایه III با مکانیزم استحاله فازی حالت جامد بهوجود آمده است. افزایش دمای مذاب آلومینیوم و پیشگرم مس جامد منجر به افزایش ضخامت ترکیبات بینفلزی در فصل مشترک و در نتیجه افزایش مقاومت الکتریکی ویژه و کاهش استحکام پیوند Al/Cu شد که با توجه به نتایج آزمون تجربی به نظر میرسد استحکام پیوند تحت تأثیر ضخامت لایههای II و III باشد.
مائده رضازاده، محمد رضا سائری، فرهنگ تیرگیر مالخلیفه، علی دوست محمدی،
دوره ۳۵، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده
هدف از اجرای پژوهش حاضر، بررسی مقایسهای اثر افزودن نانوذرات بیوسرامیک دیوپسید و سیلیکا سولفوریک اسید به جزء سرامیکی سیمان گلاس آینومر، بهمنظور ارتقاء خواص مکانیکی آن بود. به این منظور، ابتدا نانوذرات دیوپسید (DIO) با ترکیب شیمیایی (CaMgSi۲O۶)، به روش سل- ژل ساخته و مشخصات ساختاری و مورفولوژی نانوذرات دیوپسید تعیین شد. نتایج بررسی میکروسکوپی الکترونی (SEM) و اندازه گیری توزیع ذرات لیزری (PSA)، ابعاد نانومتری دیوپسید و آگلومره بودن ذرات آن را نشان داد. همچنین نتایج آزمون پراش پرتو ایکس، خالص بودن ترکیب نانو ذرات دیوپسید را تأیید نمود. نانوذرات سیلیکا سولفوریک اسید(SSA)، نیز از طریق اصلاح شیمیایی سطح نانوذرات سیلیس توسط کلروسولفونیک اسید ساخته شده و از آزمون طیف سنجی تبدیل فوریه فروسرخ (FTIR) برای تأیید حضور گروههای (SO۳H) بر روی سطح این نانوذرات استفاده شد. در ادامه، با افزودن نانوذرات دیوپسید و سیلیکا سولفوریک اسید در مقادیر ۱/۰، ۳ و ۵ درصد وزنی به جزء سرامیکی سیمان گلاس آینومر تجاری (Fuji II GIC)، نانوکامپوزیت های سیمان گلاس آینومر ساخته شد و از آزمونهای استحکام فشاری، خمشی به روش سه نقطهای و کششی قطری برای بررسی خواص مکانیکی آنها استفاده شد. نتایج آزمون طیف سنجی تبدیل فوریه فروسرخ، حضورگروه های (SO۳H) را در سطح نانوذرات سیلیس نشان داد. مقادیر استحکام فشاری، استحکام خمشی و استحکام کششی قطری سیمان گلاس آینومر بدون افزودنی بهترتیب ۵/۴۲ ، ۴/۱۵ و۶ مگاپاسکال بود. اگرچه افزودن یک درصد سیلیکا سولفوریک اسید در حدود ۱۲۲ درصد این خواص را بهبود داد اما بیشترین میزان افزایش در خواص مکانیکی نانوکامپوزیت های حاوی ۳ درصد دیوپسید بود که رشد
۱۶۰ درصدی را نشان داد.
مژگان بهرامی، غلامحسین برهانی، سعیدرضا بخشی، علی قاسمی،
دوره ۳۵، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
در این پژوهش پوششهای هیبریدی آلی- غیر آلی به روش سل- ژل تهیه و بر آلیاژ آلومینیوم ۶۰۶۱ اعمال شد. مشخصهیابی پوششها با استفاده از طیف سنجی تبدیل فوریه فرو سرخ و میکروسکوپ الکترونی روبشی انجام شد. چسبندگی پوشش به زیرلایه به دو روش کمی و کیفی مورد بررسی قرار گرفت. آزمون پتانسیودینامیک چرخهای و قطبش خطی برای ارزیابی رفتار خوردگی انجام شد. نتایج نشان داد که با افزایش مقدار زیرکونیوم تتراپروپوکساید و سریم استحکام چسبندگی پوشش به زیرلایه افزایش یافت. بررسی رفتار خوردگی نشان داد که چگالی جریان خوردگی نمونههای پوشش داده شده ۱۰۳ تا ۱۰۷ برابر نسبت به آلیاژ آلومینیوم ۶۰۶۱ بدون پوشش کاهش یافت. با افزایش مقدار زیرکونیوم و سریم در ترکیب پوشش چگالی جریان خوردگی کاهش و مقاومت قطبش افزایش یافت. پوششهای بدون ترک بر خلاف آلیاژ آلومینیوم ۶۰۶۱ مستعد به حفرهدار شدن نبودند.
منیر برادران، سیده سارا شفیعی، فتح الله مضطرزاده، سیده زهرا مرتضوی،
دوره ۳۵، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
در سالهای اخیر استفاده از نانومواد در داربستهای مهندسی بافت استخوان بهدلیل تقلید از ساختار بافت طبیعی استخوان که دارای یک ساختار نانوکامپوزیتی درهم آمیخته با یک ماتریس سه بعدی است، مورد توجه قرار گرفته است. در این میان، پلیکاپرولاکتان بهعنوان یک زیست پلیمر، درساخت داربستهای مهندسی بافت استخوان مورد استفاده قرار گرفته است. هدف از این پژوهش، ساخت داربست نانوکامپوزیتی پلیکاپرولاکتان/ هیدروکسید دوگانه لایهای با خواص مکانیکی، زیست فعالی و زیستی مناسب برای کاربرد در مهندسی بافت استخوان اسفنجی است. برای ساخت داربستها از ترکیب دو روش فروشویی ذرهای و خشکایش انجمادی و همچنین برای مطالعات سلولی از سلولMG۶۳ (استئوسارکومای استخوان) استفاده شد. تحلیل طیف سنج طول موج انتشاری از نمونهها، توزیع یکنواخت فاز سرامیکی در بستر پلی کاپرولاکتان را تأیید کرد. نتایج بررسی مکانیکی داربستها حاکی از افزایش مدول یانگ بعد از اضافه شدن فاز سرامیکی بود. بررسیهای میکروسکوپی نشان داد که داربستها از تجمع ریزکرهها پس از اضافه شدن فاز سرامیکی حاصل شدند و اندازه تخلخلها بین ۱۰۰ تا ۶۰۰ میکرومتر گزارش شد. همچنین با افزودن فاز سرامیکی آبدوستی پلی کاپرولاکتان افزایش یافت، اما تشکیل هیدروکسی آپاتیت در محیط شبیهسازی شده بدن، بهعلت وجود یون منیزیم بهتأخیر افتاد. ارزیابیهای سلولی، اتصال سلولها و تکثیرشان روی داربستها را تأیید کردند. نتایج نشان میدهد که داربستهای ساخته شده قابلیت کاربرد در مهندسی بافت استخوان اسفنجی را دارند.
محمد رضازاده، رحمت اله عمادی، احمد ساعتچی، علی قاسمی، مسعود رضایی نیا،
دوره ۳۵، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
در فرایند تفجوشی پلاسمای جرقهای، اعمال همزمان فشار مکانیکی و بار الکتریکی روی نمونه پودری، موجب حصول نمونهای با چگالی نزدیک به مقدار نظری میشود. در این پژوهش به شبیهسازی اجزای محدود کوپل الکتریکی- حرارتی- مکانیکی سیستم تفجوشی پلاسمای جرقهای و استفاده از الگوریتم بهینهسازی چند هدفه برای بهینهسازی متغیرهای قالب، پرداخته شده است. شبیهسازی صورت گرفته برای نمونه کامپوزیتی Si۳N۴-SiO۲ با نسبت مولی ۱:۱ مطابقت خوبی با آزمونهای تجربی داشت. به کمک الگوریتم ژنتیک چند هدفه، بهینهسازی ابعاد قالب به منظور حداکثر نمودن دمای مرکز نمونه و حداقل کردن "تنش فون میسز" در قالب صورت گرفت. نتایج نشان میدهد پس از بهینهسازی ابعاد قالب، دمای مرکز نمونه حدود ۸ درصد افزایش و اختلاف دمای مرکز نمونه و سطح قالب در حدود ۱۸ درصد کاهش یافت. این موضوع موجب یکنواختی بهتر در توزیع تخلخل نمونه نهایی گردید.
رضوان سبحانی، محسن حکیمی، محسن خواجه امینیان، پرویز کاملی،
دوره ۳۵، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
در این پژوهش فرایند تشکیل فاز نمونههای Mn۲,۵Ge از پودرهای فلزی Mn و Ge با روش آلیاژسازی و تأثیر بازپخت محصول نهایی مورد مطالعه قرار گرفته است. نتایج نشان داد فاز پایدار در فرایند آسیابکاری، ترکیب Mn۱۱Ge۸ با ساختار اورتورومبیک و گروه فضایی Pnam است. مقادیر مغناطش اشباع نمونه های آسیاب کاری شده با زمان اسیاب از مقدار ۲/۰ تا ۹۵/۱ (kg-۱Am۲) افزایش می یابد. باقیماندگی نمونهها نیز با افزایش زمان آسیابکاری افزایش و میدان وادارندگی نمونهها با افزایش زمان آسیابکاری کاهش یافته است. بازپخت نمونه ۱۵ ساعت آسیابکاری شده به حذف فازهای Mn و Ge و ظهور چهار فاز جدید Mn۳Ge و Mn۵Ge۲ و Mn۵Ge۳ و Mn۲,۳Ge منجر شد، که فاز جدید Mn۳Ge با ساختار) Do۲۲ تتراگونال ( و گروه فضاییI۴/mmm فاز پایدار و غالب است. افزایش مغناطش اشباع نمونه بازپختی به شکلگیری فازهای مغناطیسی جدید و افزایش میدان وادارندگی به فاز Mn۳Ge با ساختار تتراگونال نسبت داده شده است. برای تعدادی نمونه که با روش ذوب قوسی ساخته شده بود، مطالعات توسعه یافت تا با مقایسه نتایج، تأثیر روش ساخت بر فرایند تشکیل فاز و ویژگیهای ساختاری و مغناطیسی نیز مطالعه شود. در این نمونهها بسته بهروش ساخت، مقادیر مغناطش اشباع در بازه ۶/۰ تا ۶۵/۵ (kg-۱Am۲) قرار داشتند. تحلیل ریتولد نشان داد نمونه Mn۲,۵Ge ساخته شده بهروشس ذوب قوسی که فرایند تکمیلی بازپخت در دمای ۶۲۰ درجه سانتیگراد روی آن صورت گرفت، تک فاز است، که در نتیجه آن ترکیب Mn۲,۵Ge با مغناطش اشباع (kg-۱Am۲) ۲۵۲/۵ و میدان وادارندگی ۰۰۵/۰ تسلا بهدست آمد.
سیما ترکیان، علی شفیعی، محمدرضا طرقی نژاد، مرتضی صفری،
دوره ۳۵، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
در این پژوهش تاثیر زمان عملیات زیر صفر روی رفتار تریبولوژیکی و ریزساختار فولاد سخت شونده سطحی ۵۱۲۰AISI ، مورد بررسی قرار گرفته است. به این منظور نمونههای دیسکی شکل در دمای ۹۲۰ درجه سانتیگراد به مدت ۶ ساعت کربندهی و در هوا خنک شدند و پس از آستنیتهکردن درروغن سرمایش شدند؛ سپس بلافاصله پس از سرمایش و سنباده زنی، نمونهها به مدت ۱، ۲۴، ۳۰ و ۴۸ ساعت در نیتروژن مایع نگهداری شدند و در دمای ۲۰۰ درجه سانتیگراد بهمدت ۲ ساعت بازگشت شد. آزمون سایش به روش گلوله روی دیسک با استفاده از ساچمه کاربید تنگستنی با دو بار ۸۰ و ۱۱۰ نیوتن انجام شد. بهمنظور مشاهده کاربیدها از محلول کلرید مس (۵ گرم)+ هیدروکلریک اسید (۱۰۰ میلیلیتر) + اتانول (۱۰۰ میلیلیتر) استفاده شد. سختی نمونهها به روش ویکرز با بار ۳۰۰ نیوتن قبل و بعد از بازگشت اندازهگیری شد. درصدآستنیت باقیمانده از روش تفرق اشعه X محاسبه شد؛ میزان آستنیت باقیمانده در نمونه CHT، ۸ درصد، ۱DCT، ۴ درصد و در بقیهی نمونهها به میزانی کاهش یافته است که در الگوی پراش پیکی مشاهده نشد. نتایج نشان داد که عملیات زیر صفر عمیق منجر به افزایش سختی در تمام نمونهها شده و میزان مقاومت سایشی در نمونهها در هر دو بار اعمالی ۸۰ و ۱۱۰ نیوتن، در زمانهای ۱ و ۲۴ ساعت نسبت به نمونه عملیات زیر صفر نشده افزایش و در نمونههای ۳۰ و ۴۸ ساعت عملیات زیر صفر شده کاهش یافته است؛ بهگونهای که نمونهی ۴۸ ساعت عملیات زیر صفر شده دارای کمترین مقاومت سایشی است. علت افزایش سختی نمونهها بهدلیل کاهش میزان آستنیت باقیمانده در اثر عملیات زیر صفر عمیق و دلیل کاهش مقاومت سایشی نمونهها پس از ۲۴ ساعت، رشد کاربیدها و توزیع غیریکنواخت آن در ریزساختار و در نتیجه ضعیف شدن زمینه بوده است؛ بنابراین مدت زمان ۲۴ ساعت عملیات زیر صفر عمیق بر فولاد ۵۱۲۰ زمانی بهینه است.
سید سلمان سید سید افقهی، مجتبی جعفریان، محسن صالحی،
دوره ۳۵، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
در این پژوهش بررسی ریزساختاری و خواص مغناطیسی هگزافریت باریم دوپ شده با یونهای کبالت، کروم و قلع با فرمول BaCoxCrxSnxFe۱۲-۳xO۱۹ (۵/۰،۳/۰x=) به روش حالت جامد صورت گرفت. بررسیهای فازی و ساختاری بهترتیب با تحلیل پراش اشعه ایکس (XRD) و طیفسنجی مادون قرمز (FT-IR) تأیید کننده تشکیل ترکیب تک فاز هگزافریت باریم بدون حضور فاز ثانویه غیرمغناطیسی پس از ۵ ساعت عملیات حرارتی در دمای °C ۱۰۰۰ بود. همچنین طبق تصاویر میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM) مورفولوژی ذرات بهصورت کاملاً هگزاگونال با میانگین اندازه ذرات ۲۵۰-۲۰۰ نانومتر بود. بر اساس متغیرهای مغناطیسی اندازهگیری شده توسط مغناطیسسنج نمونه مرتعش (VSM) هر دو نمونه دارای خاصیت مغناطیسی نرم بودند و بیشترین میزان مغناطش اشباع در نمونه با ترکیب BaCo۰,۳Cr۰,۳Sn۰,۳Fe۱۱,۱O۱۹ حاصل شد. مقادیر مغناطش اشباع (Ms) و نیروی وادارندگی (Hc) برای این ترکیب به ترتیب برابر emu/g ۲۱/۴۲ و Oe ۶۵۶ اندازهگیری شد.
سید تقی محمدی بنهی، سهراب منوچهری، محمدحسن یوسفی،
دوره ۳۵، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
نانوپودرهای فریت منگنز-منیزیم MgxMn۱-xFe۲O۴ که x دارای مقادیر۰ تا ۱ با گامهای ۲/۰ است به روش همرسوبی تهیه و سپس تحت فشار هیدرولیکی به قرص تبدیل شدند و سرانجام در دماهای ۹۰۰، ۱۰۵۰ و ۱۲۵۰ درجه سانتیگراد تفجوش شدند. میکروسکوپ تونلی روبشی اندازه ذرات پودرهای حاصل را در حدود ۱۷ نانومتر نشان داد. الگوهای پراش پرتو ایکس تشکیل ساختار اسپینل مکعبی تکفاز را برای نمونههای تفجوش شده در دمای ۱۲۵۰ درجه سانتیگراد تأیید نمودند. در این نمونهها با جانشانی یونMg۲+ بهجای Mn۲+، ثابت شبکه از مقدار ۴۹/۸ به ۳۵/۸ آنگستروم و مغناطش اشباع از مقدار ۷/۷۴ به emu/g ۲/۲۱ کاهش یافت. همچنین نیروی وادارندگی از مقدار ۵ به Oe ۲۳ و دمای کوری از مقدار ۲۶۹ به ۳۹۲ درجه سانتیگراد افزایش یافت. نمونههای با x برابر با ۲/۰ ، ۴/۰ ، ۶/۰، تفجوش شده در دمای ۱۲۵۰ درجه سانتیگراد بهدلیل ویژگیهای مغناطیسی مناسب، برای کاربردهای هایپرترمیا و جابجاگرهای فازی پیشنهاد میشوند.
مهرداد موسی پور، مازیار آزادبه، احد محمدزاده،
دوره ۳۵، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
هدف از انجام این پژوهش بررسی امکان بروز پدیده پاشنه فیلی در آلیاژهای تفجوشی شده حاوی عامل تبخیر شونده است. به این منظور قطعات برنجی با ترکیب Cu-۲۸Zn در محدوده دمایی ۸۹۰-۹۷۰ درجه سانتیگراد بهمدت ۲۰ دقیقه تفجوشی شدند. از قطعات برنجی در شرایط مختلف تفجوشی بهصورت درجا، عکسبرداری شد. نتیجه این بود که با وجود کشیده شدن مذاب به سمت نواحی پایین بر اثر نیروی جاذبه زمین، پدیده پاشنه فیلی در این قطعات مشاهده نشد و به جای آن قطعات دچار تورم شدند. تغییر ترکیب شیمیایی و افزایش اندازه حفرات در اثر تبخیر روی را میتوان به عنوان اصلیترین عامل بروز این پدیده دانست.
محمدحسین طهماسبی، کیوان رئیسی، محمدعلی گلعذار، آنتونیلو ویچنزو، ماسیمیلیانو بستتی،
دوره ۳۵، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
در پژوهش کنونی، نانو اکسید دوتایی منگنز - نیکل به روش پتانسیودینامیک در دمای اتاق بر روی فولاد زنگ نزن رسوب داده شد و اثر فرایند آنیل (در دمای ۲۰۰ درجه سانتیگراد، به مدت ۶ ساعت) بر ریز ساختار و عملکرد الکتروشیمیایی شبه خازن تولیدی مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان از اثر قابل توجه فرایند آنیل در افزایش ظرفیت خازنی و هم چنین کاهش مقاومت انتقال بار الکترود داشت. تصاویر FESEM، وجود نانو ورقههای پیوسته و تصادفی را در میکروساختار فیلم اکسیدی نشان داد. به علاوه، در فیلم اکسیدی لایهنشانی شده با میزان حدود ۱۰ درصد اتمی نیکل در ترکیب آن، پس از فرایند آنیل، ساختار بلوری جزیی شامل فاز birnessite شش وجهی نامنظم شکل گرفت. براساس منحنیهای شارژ - دشارژ در جریان ثابت، بالاترین ظرفیت خازنی ( F g-۱۳۸۴) و انرژی ویژه (۵۳ وات ساعت بر کیلوگرم) در جریان ویژه دشارژ ۱/۰ آمپر بر گرم برای الکترود اکسیدی آنیل شده به دست آمد. در نهایت، نتایج آزمون عمر سیکلی در جریان ویژه ۱۰ آمپر بر گرم، حاکی از پایداری سیکلی عالی و افزایش حدود ۲۳ درصدی ظرفیت خازنی ویژه شبه خازن تولیدی پس از اعمال ۵۰۰۰ سیکل شارژ - دشارژ در الکترولیت یک مولار سولفات سدیم بود.
بهزاد بینش، علی جزایری قره باغ، علیرضا فروغی،
دوره ۳۵، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
در این پژوهش اتصال سوپرآلیاژ IN-۷۳۸LC به روش فاز مایع گذرا با استفاده از فویل آمورف MBF-۲۰ تولید شده به روش مذاب ریسی مورد بررسی قرار گرفت. فرایند اتصال دهی در دماهای ۱۰۳۵-۱۰۸۰ درجه سانتیگراد و زمانهای ۳۰-۶۰ دقیقه تحت اتمسفر خلاء انجام شد. نتایج بررسیهای ریزساختاری نشان داد که فازهای یوتکتیکی تشکیل شده در ناحیه انجماد غیر همدما (ASZ) ذرات فازهای ثانویه بورایدی غنی از نیکل و کروم و سیلیسید نیکل هستند و رسوبات ریز سیلیسید نیکل در اثر تحول حالت جامد در حین سرد شدن در زمینه محلول جامد g رسوب میکنند. میزان فازهای یوتکتیک در ناحیه مرکزی اتصال با افزایش زمان اتصال دهی و کاهش ضخامت فویل پرکننده، کاهش پیدا کرد. با انجام اتصالدهی در دمای ۱۰۵۵ درجه سانتیگراد به مدت ۳۰ دقیقه فرایند انجماد همدما کامل شد اما برخلاف انتظار با افزایش دما به ۱۰۸۰ درجه سانتیگراد ، سرعت مرحله انجماد همدما کاهش پیدا کرد. با کامل شدن انجماد همدما و حذف ذرات ترد فازهای ثانویه در ناحیه مرکزی اتصال، استحکام برشی افزایش پیدا کرد.
مولود پورکریمی، بهنام لطفی، فرهاد شهریاری نوگورانی،
دوره ۳۵، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۵ )
چکیده
در این پژوهش ایجاد یک پوشش سیلیسیم آلومینایدی روی ابرآلیاژ پایه نیکل IN۷۳۸LC، با استفاده از نفوذ همزمان بررسی شده است. بهمنظور دستیابی به شرایط بهینه پوشش دهی با استفاده از یک نرم افزار ترموشیمیایی پیشبینی شد که می توان با استفاده از پودر NH۴Cl بهعنوان فعال کننده، به یک پوشش سیلیسیم آلومیناید در دمای ۹۰۰ درجه سانتیگراد دست یافت. از دو مخلوط پودری با ترکیب ۷Si-۱۴Al-(۱-۳)NH۴Cl-Al۲O۳ (برحسب درصد وزنی) و ۱۶Si-۴Al-(۱-۳)NH۴Cl-Al۲O۳ (بهترتیب با نسبت Si/Al ۵/۰ و ۴) استفاده شد. نتایج نشان داد که هر دو پوشش دارای ساختاری چند لایه و متشکل از فاز غالب AlNi۲Si می باشند. در پوشش حاصل از مخلوط پودری با نسبت ۵/۰=Si/Al، یک لایهی متخلخل و ترد از فاز NiSi روی سطح تشکیل میشود که خواص مکانیکی پوشش را تا حدی کاهش می دهد. همچنین در مراحل اولیه فرایند، نفوذ به داخل آلومینیوم غالب است و در ادامه با نفوذ درونگرای سیلیسیم، بهتدریج فاز NiAl به فاز AlNi۲Si و در نهایت NiSi تبدیل میشود. نمونه پوششدهی شده با استفاده از مخلوط با نسبت ۴=Si/Al شامل فاز مطلوب AlNi۲Si و عاری از فاز ترد NiSi بهترین مشخصه های ریزساختاری را از خود نشان داد.
سیدرحمان حسینی، مهدی براتی، اسماعیل مقصودی،
دوره ۳۶، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۶ )
چکیده
هدف از این تحقیق، محاسبه و تعیین توزیع دما در فرایند گرمایش خطی با منبع اکسیگازی جهت کاربرد در ورقهای فولادی است. برای محاسبه توزیع دما، از روش تحلیلی بهوسیله حل معادلات ریاضی استفاده شد. توزیع دما در روش عددی بهکمک نرمافزار «متلب» مدلسازی شد. جهت انجام فرایندها از دستگاه گرمایش خطی CNC و برای اندازهگیری دما از دوربین گرمانگار ITI استفاده شد. اثر فاصله مشعل، دبی گاز و سرعت مشعل بر توزیع دما در سطح بالایی و زیرین ورق بررسی شد. تغییرات توزیع دما در سرعتهای حرکت مشعل ۱۲۰، ۲۰۰ و ۳۰۰ میلیمتر بر دقیقه، دبیهای ۱۰، ۹ و ۸ لیتر بر دقیقه و در فاصلههای مشعل ۳۰، ۴۰ و ۵۰ میلیمتر بهدست آمد. در سرعتهای مشعل ۱۲۰، ۲۰۰ و ۳۰۰ میلیمتر بر دقیقه؛ دمای بیشنه محاسبه شده بهترتیب ۹۰۰ ، ۸۱۰ و ۷۲۰ کلوین و دمای بیشینه اندازهگیری شده ۸۸۵، ۷۸۵ و ۶۹۰ کلوین بهدست آمد. دمای بیشینه محاسبه شده در دبیهای ۱۰، ۹ و ۸ لیتر بر دقیقه بهترتیب ۹۰۰، ۸۱۰ و ۷۵۰ کلوین و دمای اندازهگیری شده ۸۸۵، ۷۹۵ و ۷۴۰ کلوین حاصل شد. در فاصلههای مشعل ۳۰، ۴۰ و ۵۰ میلیمتری؛ بیشینه دمای محاسبه شده بهترتیب ۹۰۰، ۸۸۰ و ۸۱۰ کلوین و دمای اندازهگیری شده ۸۸۵، ۸۴۰ و ۷۹۰ کلوین بهدست آمد.
سرور صادق زاده، رحمت الله عمادی، شیدا لباف،
دوره ۳۷، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۷ )
چکیده
در سه دهه اخیر سرامیکهای پایه کلسیم- سیلیکاتی بهعنوان انتخاب مناسبی بهدلیل زیستفعالی، زیستسازگاری و توانایی تشکیل استخوان مناسب جهت کاربرد در مهندسی بافت مورد توجه واقع شدهاند. در حال حاضر هاردیستونیت بهعنوان یکی از مواد سرامیکی زیستسازگار و زیستفعال برای کاربردهای پزشکی مورد استفاده قرار میگیرد. در این تحقیق، برای اولین بار پودر و داربست سه بعدی هاردیستونیت با تخلخلهای باز بهترتیب با روش سنتز آلیاژسازی مکانیکی و استفاده از فضاساز ساخته شدند. نانوهاردیستونیت خالص با استفاده از ۱۰ ساعت آسیاکاری و سه ساعت عملیات حرارتی ثانویه در دمای ۸۰۰ درجه سانتیگراد حاصل شد. اندازه بلورکهای پودر و داربست هاردیستونیت بهترتیب ۲±۲۸ و ۱±۷۹ نانومتر اندازهگیری شد. نتایج نشان میدهد که داربستهای نانوساختار هاردیستونیت بهترتیب با استحکام و مدول فشاری ۰۲/۰±۳۵/۰ و ۲۱/۰±۴۹/۱۰ مگاپاسکال، ۱±۸۱ درصد تخلخل و اندازه تخلخل در بازه ۲۰۰-۵۰۰ میکرومتر پس از سه ساعت عملیات حرارتی در دمای ۱۲۵۰ درجه سانتیگراد، با موفقیت سنتز شد. در حین عملیات حرارتی نمک سدیم کلرید(۸۰ درصد وزنی، ۳۰۰-۴۲۰ میکرومتر)، بهتدریج بخار شده و در داربست ایجاد تخلخل میکند. بهمنظور ارزیابی توانایی تشکیل آپاتیت روی داربستها، از آزمون مایع شبیهساز بدن (SBF) استفاده شد. با توجه به نتایج، تشکیل لایه آپاتیت روی سطح داربست میتواند بهعنوان معیاری از زیستفعالی درنظر گرفته شود.