زیره سبز یکی از گیاهان داروئی ارزشمند است که در مناطق خشک و نیمه خشک ایران کشت میشود و تحقیقات چندانی در رابطه با جنبههای مختلف به زراعی آن صورت نگرفته است. برای تعیین اثرات دفعات آبیاری بر مراحل نمو، عملکرد و اجزاء عملکرد دانه زیره سبز، آزمایشی در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در چهار تکرار در سال زراعی 73-1372 در مزرعه تحقیقاتی – آموزشی شرودان از توابع فلاورجان انجام شد.تیمارهای آبیاری عبارت بودند از: 1 I - آبیاری پس از کاشت، 2 I- آبیاری پس از کاشت و در موقع استقرار کامل گیاه، 3 I -آبیاری پس از کاشت، در موقع استقرار کامل گیاه و در مرحله آغاز گردهافشانی و 4 I- آبیاری پس از کاشت، در زمان استقرار کامل گیاه، در مرحله آغاز گردهافشانی و در مرحله شروع پر شدن دانه. از بررسی زمان وقوع مراحل نمو این گیاه در تیمارهای مختلف چنین نتیجهگیری شد که زمان سبز شدن تا گردهافشاتی تحت تأثیر دفعات آبیاری نمیباشد، ولی فاصله زمانی گردهافشانی تا آغاز دانهبندی، در تیمارهای 1 I و 2 I که آب کمتری را دریافت نمودند، حدود 5 روز کوتاهتر از تیمارهای دیگر بوده و فاصله زمانی گردهافشانی تا رسیدگی فیزیولوژیک در تیمار 4 12 ، I روز و در تیمار 3 5 ،Iروز بیشتر از دو تیمار دیگر گردید. عملکرد دانه زیره در تیمارهای 1 I و 2 I حدود 60 درصد تیمار 4 I بوده و تفاوت معنیداری بین تیمارهای 3 I و 4 I حاصل نگردید. عملکرد دانه در تیمارهای3 I و 4 I به ترتیب حدود 1742 و 1800 کیلوگرم در هکتار شد. تعداد چتر در گیاه که مهمترین جزء عملکرد دانه بود در تیمارهای 3 I و4 I بیشتر از دو تیمار دیگر شد و برعکس تعداد دانه در چتر و وزن هزار دانه کمتر از تیمارهای1 I و 2 I گردید.
رابطه بین زیرواحدهای گلوتنین با وزن مولکولی بالا و خواص کیفی آرد، با استفاده از 117 لاین نوترکیب F7 حاصل از روش تک بذر در تلاقی انزاواینیا (به ترتیب لاینهای باارزش نانوائی پائین و بالا) مورد مطالعه قرار گرفت. والدها در هر سه مکان ژنی 1-GLU دارای آللهای متفاوت بودند. لاینهای نوترکیب، برای 8 ترکیب آللی ممکن، با استفاده از الکتروفورز با ژل پلی اکریلامید طبقهبندی شدند. GLU-D1 ، اکثر تغییرات مشاهده شده در ارتفاع رسوب، زمان اختلاط، مقاومت خمیر و درصد پروتئین را توجیه کرد. در مکان ژنی GLU-D1، زیرواحدهای 10 + 5 بر 12 + 2 برتری نشان دادند. هر سه مکان ژنی، اثرات افزایشی معنیداری بر ارتفاع رسوب و مقاومت خمیر داشتند. اثرات افزایشی مکانی ژنی 1D-GLU بر زمان اختلاط و درصد پروتئین نیز معنیدار بود. اثرات متقابل اپیستازی افزایشی به طور عمده منفی، و به استثناء αAB و αAD برای ارتفاع رسوب، معنیدار نبودند.
تغییرات کوتاه مدت (5 سال) پوشش تاجی، ترکیب گونههای گیاهی و تولید علوفه منطقه فریدن اصفهان تحت شرایط قرق و چرای دام بر روی نوزده تیپ گیاهی مورد بررسی قرار گرفت. در این مطالعه شاخصهای تراکم، پوشش تاجی و تولید گونههای گیاهی در داخل قرقهای مطالعاتی با کوادراتهای دائم و در خارج قرقها با کوادراتهای تصادفی، در سالهای 1362 و 1367 اندازهگیری و مقایسه گردید. نتایج مطالعات انجام گرفته نشان داد که تنوع گونهای در مراتع منطقه در حد بالا و بالغ بر 212 گونه بوده و سهم کلاسهای خوشخوراکی II، I و III از این تعداد به ترتیب 16، 5/8 و 5/75 درصد میباشد. پس از گذشت 5 سال، تراکم گیاهان کلاسهای خوشخوراکی II، I و III در مراتع حفاظت شده به ترتیب 8/138، 8/120 و 5/51 درصد نسبت به مراتع چرا شده افزایش یافته و تراکم کل گیاهان 62 درصد افزایش داشته است. آمار مربوط به درصد ترکیب پوشش گیاهی، برای تشکیل سه دندروگرام، جهت نمایش تشابه تیپهای مختلف گیاهی مورد استفاده قرار گرفت. با در نظر گرفتن 32 درصد سطح تشابه به عنوان معیار آستانه، 19 محل مطالعه شده در سال 1362 دارای 10 تیپ گیاهی بوده است. این تیپها در سال 1367 در داخل قرقها به 8 تیپ کاهش یافته و در خارج از آنها در اثر چرا به 11 تیپ افزایش یافته است. معدل تولید علوفه در وضعیت قرق تقریباً 2 برابر تولید در وضعیت چرا بوده است (600 در برابر 315 کیلوگرم در هکتار). به منظور احیاء و بهبود پوشش گیاهی از طریق قرق نوزده تیپ گیاهی در سه گروه زمانی دراز مدت، میان مدت و کوتاه مدت(5 سال)طبقه بندی گردیدند. این مطالعه با انتخاب پوششهای گیاهی متنوع از نظر ترکیب گیاهی و میزان تخریب، در شرایط اقلیمی نسبتاً مشابه انجام گرفت. همچنین گونههای گیاهی این مناطق، از نظر مقاومت به چرا و خوشخوراکی بررسی شده و نیز گونههای کمشونده، زیاد شونده و مهاجم در عرصههای مطالعه شده مورد شناسائی قرار گرفتند.
سورگوم دانهای یکی از غلات مهمی است که در نقاط گرم و خشک به طور وسیع کشت میشود. توسعه کشت و کاربرد آن در تغذیه دام و طیور در ایران میتواند از حجم واردات ذرت کم کند. به منظور تعیین ارزش غذایی سورگوم، 36 رقم سورگوم دانهای و یک رقم ذرت تحت شرایط یکسان کشت شدند. نتایج حاصل از تجزیههای شیمیایی نشان داد که میانگین مقدار خاکستر، پروتئین خام، دیوار سلولی بدون همیسلولز و فسفر در ارقام سورگوم به ترتیب 8/35± 3/93 ، 11/6± 1/18 ،1/72± 0/054 و 0/34± 0/03درصدمیباشد که بالاتر از ذرت قرار داشت، ولی مقدار چربی خام در سورگوم کمتر از ذرت ایرانی و ذرت وارداتی بود. مقدار پروتئین، چربی و الیاف خام در ذرت ایرانی (7/10، 9/5 و 3/3 درصد) بیشتر از ذرت وارداتی (8/7، 2/4 و 2/2 درصد) به دست آمد. حداقل مقدار تانن در ارقام سورگوم 021/0% و حداکثر 998/0% بود. انرژی قابل سوخت و ساز ظاهری و حقیقی، که به روش سیبالد تعیین گردید، با افزایش تانن کاسته شده و در بین سه رقم سورگوم اختلاف معنیداری (05/0 > p) ملاحظه شد. هر دو نمونه ذرت انرژی قابل سوخت و ساز حقیقی بیشتری نسبت به سورگوم داشتند (05/0 > p). بیشترین انرژی قابل سوخت و ساز ظاهری را سورگوم کم تانن داشت (3543 کیلوکالری در کیلوگرم) و بین سورگوم دارای تانن متوسط (3458 کیلوکالری در کیلوگرم) و دو رقم ذرت (3406 کیلوکالری در کیلوگرم) تفاوت معنیداری ملاحظه نشد (05/0 > p).
ارزش غذائی و تأثیر جایگزینی ارزن به جای ذرت و نیز تأثیر چربی حیوانی (پیه) در جیره مرغهای تخمگذار، در دو آزمایش مورد مطالعه قرار گرفت. در آزمایش اول، انرژی قابل سوخت و ساز حقیقی و تصحیح شده برای ازت (TMEn) پیه و ارزن، نیز قابلیت هضم ماده خشک، پروتئین، چربی و الیاف خام ارزن غربال شده و نشده به روش سیبالد اندازهگیری شد. در آزمایش دوم، اثر جایگزینی سطوح مختلف ارزن (0، 25، 50 و 75 درصد) به جای ذرت و بهکارگیری چربی حیوانی (پیه) در مقادیر صفر، 3 و 6 درصد و نیز تأثیر عملآوری ارزن (آسیاب شده و نشده) در مرغهای تخمگذار سویههای لاین، از سن 26 تا 38 هفتگی در قالب طرح کاملاً تصادفی به روش فاکتوریل مورد بررسی قرار گرفت. معیارهای مورد سنجش، تولید تخم مرغ، وزن و بازده تخم مرغ، مصرف غذا و ضریب تبدیل غذا بودند. نتایج آزمایش اول نشان داد که غربال کردن ارزن، TMEn را افزایش میدهد. افزودن چربی حیوانی باعث افزایش معنیدار (05/0 >P) قابلیت هضم الیاف خام گردید. نتایج آزمایش دوم نشان داد که آسیاب کردن ارزن تأثیر معنیداری بر عملکرد مرغهای تخمگذار ندارد. آسیاب کردن باعث بهبود نسبی ضریب تبدیل غذا شد. جایگزینی ارزن به جای ذرت در تمام سطوح باعث افزایش معنیدار (05/0 > P) وزن، تولید، بازده تخم مرغ و مصرف غذا شد. افزودن پیه به جیرهها ضریب تبدیل غذا را به طور معنیداری (05/0 > P) بهبود بخشید. مصرف غذا در اثر افزودن 6 درصد پیه به طور معنیداری (05/0 >P) افزایش یافت.
آب مورد نیاز اراضی شالیکاری استان گیلان توسط یک شبکه وسیع آبیاری شامل سد مخزنی سپیدرود، سد انحرافی تاریک، شبکه فومنات، سد انحرافی سنگر و کانالهای سمت چپ و راست سد سنگر تأمین میشود. به دلیل جمع شدن رسوبات در مخزن سد سپیدرود، حجم آن به شدت کاهش یافته است. برای حل این مسئله، عملیات رسوبزدایی در نیمه دوم هر سال، در مخزن آن انجام میشود. رسوبات حاصل از فرسایش در حوزه سد سپیدرود که با سیلابهای بهاره وارد مخزن سد شده و بخشی از آنها خارج میشوند و همچنین رسوبات تهنشین شده در رودخانه در اثر عملیات رسوبزدایی، شبکه آبیاری را مورد تهدید قرار میدهد. در این تحقیق با هدف بررسی چگونگی تأثیر رسوب در شبکه آبیاری سپیدرود، اطلاعات ایستگاه رسوب سنجی سد سپیدرود تجزیه و تحلیل شده و از سدهای انحرافی تاریک و سنگر، ابتدا و انتهای حوضچههای رسوبگیر سد سنگر، مسیر کانالهای BP4 و SP3 تا کانالهای مزرعه و زهکشهای آنها نمونهبرداری رسوب توسط نمونهبردار دستی انجام شد. نتایج به دست آمده نشان داد که در دبیهای کم رودخانه سپیدرود، رسوب در رودخانه و مخزن سد تاریک تجمع مییابد اما در دبیهای زیاد فرسایشپذیر میباشد. متوسط بازده حوضچههای رسوبگیر سمت چپ و راست سد سنگر 3/15 و 2/11 درصد به دست آمد. زیر شبکه فومنات نیاز به تأسیسات رسوبگیری دارد. تأسیسات موجود در شبکه در معرض تهدید رسوب قرار داشته و کانالهای درجه 1 و 2 وضع بهتری (از لحاظ رسوب) نسبت به کانالهای درجه 3 و 4 دارند.
مقوله پایداری جایگاه اصلی خود را به گونهای فزاینده در طرحهای توسعه پیدا کرده است. با وجود استفاده نابجا و گاه نادرست از واژه پایداری، دستیابی به آن در توسعه کشاورزی همواره از نکات مورد توجه میباشد. هدف این مقاله:
1) ترسیم و توصیف زیربنای اعتقادی و ارزشی دو جهانبینی از کشاورزی، یعنی دیدگاه کشاورزی متعارف و دیدگاه کشاورزی پایدار،
2) تشریح ابزاری برای سنجش اعتقادات و ارزشهای مطرح در این دو دیدگاه،
3) سنجش گرایش کارکنان ترویج (کارشناسان و مروجین) و محققین وزارت کشاورزی نسبت به توسعه پایدار و
4) مقایسه گرایش کارکنان وزارت کشاورزی ایران با طرفداران کشاورزی پایدار و متعارف در کشور آمریکا میباشد. ابزار تهیه شده در این مطالعه در طی یک پیمایش ملی مورد استفاده قرار گرفته است. یک نمونهگیری تصادفی دو مرحلهای انجام شد که در اولین مرحله آن یازده استان به طور تصادفی انتخاب گردید و سپس در هر یک از استانهای انتخابی یک نمونه ساده تصادفی از مروجین، کارشناسان ترویج و محققین کشاورزی برای مطالعه انتخاب شد. یافتهها حاکی از این است که از نظر گرایش به توسعه پایدار، بین کارشناسان ترویج، مروجین و محققین کشاورزی، اختلاف معنیداری وجود ندارد. اطلاعات مربوط به مطالعهای مشابه از کشور آمریکا، به منظور مقایسه در این تحقیق مورد استفاده قرار گرفت. گروه طرفداران کشاورزی پایدار با بالاترین میانگین امتیاز و گروه فروشندگان سموم کشاورزی در کشور آمریکا با پائینترین میانگین امتیاز در دو کرانه بالا و پائین این مقایسه قرار گرفتند. میانگین گرایش نسبت به توسعه پایدار در سه گروه کارکنان وزارت کشاورزی به طور قابل توجهی پائینتر از گروه طرفداران کشاورزی پایدار در کشور آمریکا بود. عدم وجود اختلاف معنیدار بین امتیازات گروههای کارکنان وزارت کشاورزی با گروه فروشندگان سموم کشاورزی در آمریکا نشان دهنده پائین بودن گرایش کارکنان نسبت به توسعه پایدار میباشد. با توجه به چالشی که کشاورزان ایرانی در دهه آینده جهت تأمین غذای کشور با آن مواجه هستند و همچنین با توجه به اهمیت نقش کارکنان وزارت کشاورزی در دستیابی به توسعه پایدار کشاورزی، ایجاد تغییرات مطلوب در دانش، ایستارها و مهارتهای کارکنان بخش ترویج و تحقیقات این وزارتخانه، از پیشنهادهای مؤکد این پژوهش است.
لجن فاضلاب منبعی غنی از عناصر غذایی گیاه به شمار میرود و به همین علت به عنوان یک کود ارزان قیمت مورد توجه کشاورزان قرار گرفته است. اما وجود فلزات سمی در لجن فاضلاب و امکان جذب این عناصر توسط گیاه و ورود آنها به زنجیره غذایی انسان و حیوان نباید از نظر دور بماند. هدف از انجام این تحقیق تعیین میزان جذب فلزات سنگین توسط گیاه در زمینهای تیمار شده با لجن فاضلاب و تعیین اثر تجمعی و باقیمانده لجن فاضلاب بر جذب این عناصر به وسیله گیاه میباشد. این مطالعه در مزرعه، در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار، دو گیاه (کاهو، .Lactuca sativa L و اسنفناج .Spinacia oleracea L) و سه سطح لجن فاضلاب (صفر، 5/22 و 45 تن در هکتار) انجام گرفت. برای تعیین اثر باقیمانده و تجمعی لجن بر جذب فلزات به وسیله گیاه، هر کرت به دو قسمت تقسیم گردید. در یک قسمت بدون افزودن لجن و در قسمت دیگر با افزودن مجدد لجن به مقدار تیمارهای ذکر شده در بالا، اقدام به کشت گیاهان گردید. در هر مرحله غلظت کل و غلظت قابل عصارهگیری عناصر سنگین به وسیله EDTA در خاک تعیین گردید. غلظت فلزات سنگین در اندام هوایی و ریشه گیاهان جداگانه اندازهگیری شد. غلظت کل مس، روی و سرب با افزایش سطح لجن فاضلاب در خاک افزایش یافت، اما این افزایشها معنیدار نبودند. اضافه کردن لجن فاضلاب باعث افزایش معنیدار غلظت قابل عصارهگیری مس، روی و سرب به وسیله EDTA در خاک و جذب این فلزات توسط گیاه گردید. اما اثر باقیمانده و تجمعی لجن بر غلظت قابل عصارهگیری و جذب فلزات در گیاهان معنیدار نبود. عملکرد هر دو گیاه با افزایش لجن به صورت معنیدار افزایش یافت.
به منظور بررسی صحت فرضیات تجزیه دایآلل از تلاقیهای 6 ژنوتیپ یولاف زراعی و وحشی استفاده گردید. صفات تعداد روز تا گردهافشانی، ارتفاع گیاه در گردهافشانی و رسیدگی و همچنین درصد پروتئین ساقه و دانه بررسی شد. در تجزیه دایآلل به روش گریفینگ، میانگین مربعات تلاقیهای معکوس برای کلیه صفات معنیدار بود، اما بر مبنای تجزیه واریانس هیمن، اثر پایه مادری برای هیچ یک از صفات معنیدار نگردید. لذا برای بررسی صحت مدل و سه فرض فقدان آللهای چندتایی، عدم وجود پیوستگی ژنی و اثرات متقابل بین مکانهای ژنی از میانگین تلاقیهای دوطرفه و رگرسیون Wr روی Vr، تجزیه واریانس Wr + Vr و Wr – Vr استفاده گردید. هیچکدام از روشها برای ارتفاع در رسیدگی و تعداد روز تا گردهافشانی اریبی نشان ندادند و لذا تجزیه هیمن برای تخمین پارامترهای ژنتیکی انجام شد. برای ارتفاع گیاه در گردهافشانی و درصد پروتئین ساقه، شیب خط رگرسیون به ترتیب واجد و فاقد اختلاف معنیدار با یک و صفر بود. برای این دو صفت با حذف یک والد از جدول دایآلل، اریبی برطرف گردید. برای درصد پروتئین دانه نیز، با توجه به این که برای صحت مدل نیاز به حذف دو والد بود، از محاسبه پارامترهای ژنتیکی صرفنظر گردید. در مجموع روش رگرسیون Wr روی Vr نسبت به تجزیه واریانسWr + Vrو Wr – Vr از اعتبار بیشتری جهت بررسی صحت مدل ژنتیکی برخوردار بود. همچنین نتایج تجزیه هیمن و جینکز در دو حالت صحت و عدم صحت فرضیات مدل ژنتیکی، نشان داد که پارامترهای ژنتیکی به شدت تحت تأثیر اریبی مدل قرار گرفته و برآوردهای کاملاً متفاوتی برای آنها به دست میآید. روش گریفینگ کمتر از روش هیمن و جینکز تحت تأثیر اریبی مدل ژنتیکی قرار گرفت. بدین ترتیب به نظر میرسد که آزمونهای اولیه برای بررسی صحت فرضیات مدل ژنتیکی هیمن و جینکز و اطمینان از صحت نتایج از طریق روشهای ارائه شده امری ضروری است.
به منظور برآورد ارزش غذایی ارزن و چربی حیوانی (پیه) برای جوجههای گوشتی دو آزمایش انجام شد. در آزمایش اول، انرژی قابل سوخت و ساز با تصحیح ازت برای ارزن و چربی حیوانی، به روش سیبالد تعیین شد. انرژی قابل سوخت و ساز تصحیح شده برای ازت 3260(AMEn) کیلوکالری در کیلوگرم برای ارزن (دانه کامل)، 3204 کیلوکالری در کیلوگرم برای ارزن آسیاب شده، 3237 کیلوکالری در کیلوگرم برای ارزن غربال و آسیاب شده و 8166 کیلوکالری در کیلوگرم برای پیه به دست آمد. به منظور تعیین اثرات جایگزینی ارزن به جای ذرت در جیرههای با درصد متفاوت چربی، یک آزمایش فاکتوریل 5 × 3 طراحی شد که در این آزمایش عامل چربی با سه سطح صفر، 3 و 6 درصد و عامل جایگزینی ارزن به جای ذرت با پنج سطح صفر، 25، 50، 75 و 100 درصد بررسی شد. هر یک از پانزده جیره در چهار تکرار، هر تکرار شامل دوازده جوجه مورد آزمایش قرار گرفت. کلیه جیرهها هم انرژی و هم پروتئین بودند. وزن بدن، مصرف غذا و ضریب تبدیل غذایی، به طور گروهی در هر هفته تعیین گردید. بین سطوح جایگزینی ارزن به جای ذرت در سن 56 روزگی، اختلاف معنیداری از نظر وزن بدن، مصرف غذا و ضریب تبدیل غذایی مشاهده نشد. با افزایش سطح چربی حیوانی، وزن بدن، مصرف غذا و ضریب تبدیل غذا (05/0 > p) یافت. نتایج حاصل از این آزمایش نشان داد که ارزن از ارزش انرژیزائی زیادی برخوردار است و به نظر میرسد در افزایش وزن جوجههای گوشتی، حداقل با ذرت برابر باشد. چربی حیوانی (پیه) به عنوان منبع انرژی، تا سطح 3 درصد قابل استفاده است ولی بیش از آن تأثیر قابل ملاحظهای بر بهبود بازده غذایی جوجههای گوشتی ندارد.
به منظور بررسی و شناسایی میکوفلور بذر سه گونه زرد تاغ Haloxylon ammodendron، سیاه تاغ H. aphyllum و سفید تاغ H. persicum در دو منطقه سبزوار و گناباد، نمونههای بذور جهت آزمایش جمعآوری گردید و پس از تعیین درصد رطوبت و قوه نامیه آنها، مورد بررسی قرار گرفت. روشهای بررسی میکوفلور بر اساس روشهای استاندارد I.S.T.A، شامل کشت بذر روی کاغذ صافی مرطوب (Blotter test)، کشت بذر روی محیطهای غذایی آگاردار، کشت بذر در ماسه سترون (Hiltner test) و بررسی اجزاء میکوفلور از طریق تجزیه بذر بود. در بررسیهای انجام شده 19 گونه قارچ متعلق به 15 جنس جداسازی و شناسایی گردید. در میان گونههای مورد بررسی جدایههای جنسهای Alternaria، Penicillium، Fusarium، Aspergillus و Camarosporium بیشترین فراوانی را داشتند.
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله علوم آب و خاک دانشگاه صنعتی اصفهان می باشد.
طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق
© 2024 CC BY-NC 4.0 | JWSS - Isfahan University of Technology
Designed & Developed by : Yektaweb