۹ نتیجه برای آذری
قباد آذری ناکامی، رضا رجبی نژاد،
جلد ۶، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۸۱ )
چکیده
همآوری ماهی شاهکولی، که یکی از ماهیان مورد پسند و اقتصادی در شمال ایران است، در حوضه رودخانه سفیدرود بررسی گردید. برای انجام این بررسی، ۵۳۹ قطعه ماهی شاهکولی، از فروردینماه تا مردادماه سال ۱۳۷۹، در ایستگاههای تعیین شده در طول مسیر رودخانه سفیدرود از مصب تا کیسم صید شد. از این تعداد، ۷۱ قطعه ماهی تخمریزی نکرده انتخاب، و پس از انجام زیستسنجیهای اولیه، شماری زیرنمونه از بخشهای مختلف تخمدان تهیه، و تعیین همآوری مطلق به طریقه وزنی انجام پذیرفت. حداکثر و حداقل همآوری مطلق به ترتیب ۱۸۸۶۰ و ۲۹۲۹ تخم مربوط به ماهیان هشت و سه ساله، و همآوری نسبی ۳۷± ۱۳۲ و ۷۲ تخم به ازای هر گرم از وزن بدن برآورد شد. روابط همآوری مطلق با طول و وزن از نوع خطی بود، و ضریب همبستگی و مقادیر عددی a، b و r محاسبه و نمودار رگرسیون رسم گردید. برای تعیین حدود محلهای تخمریزی طبیعی از شاخص گنادوسوماتیک و دستهبندی بر اساس دو عامل سن و ایستگاههای محل صید استفاده شد، و مشخص گردید که ماهیان سه ساله با توان تولید مثلی ۰۵/۱۷، نسبت به گروههای سنی دیگر از توانایی بیشتری برخوردارند. همچنین، این شاخص نشان داد که ایستگاههای آستانه و کیسم به عنوان محلهای تخمریزی طبیعی این ماهیان محسوب میگردند.
آرمان آذری، محمدرضا خواجهپور،
جلد ۷، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۸۲ )
چکیده
آرایش کاشت از طریق تغییر در رشد رویشی و بهرهوری از عوامل محیطی بر اجزای عملکرد و عملکرد دانه گلرنگ تأثیر میگذارد. این تغییرات در بهار سال زراعی ۷۹-۱۳۷۸ در مزرعه پژوهشی دانشگاه صنعتی اصفهان با طرح بلوکهای کامل تصادفی و آرایش کرتهای خرد شده با سه تکرار بررسی گردید. فاکتور اصلی شامل سه فاصله ردیف کاشت (۳۰ سانتیمتر مسطح و ۴۵ و ۶۰ سانتیمتر جوی و پشته) و فاکتور فرعی شامل سه تراکم ۳۰، ۴۰ و ۵۰ بوته در متر مربع بود. کاشت در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۳۷۸ انجام شد. افزایش فاصله ردیف و تراکم بوته سبب تسریع اکثر مراحل نمو گلرنگ گردید. شاخص سطح برگ تحت تأثیر فاصله ردیف کاشت قرار نگرفت، ولی همراه با افزایش تراکم بوته زیاد شد. وزن خشک بوته در فاصله ردیف کاشت ۳۰ سانتیمتر، تا مرحله ۵۰ درصد گلدهی بیشترین مقدار بود، ولی ظاهراً به دلیل زیادتر بودن ریزش برگها در این تیمار، حداقل مقدار را در پایان فصل رشد داشت. تراکم ۵۰ بوته در متر مربع تا مرحله پایان گلدهی بیشترین وزن خشک بوته را داشت، ولی به نظر میرسید به علت زیادتر بودن ریزش برگها در پایان فصل رشد، از وزن خشک کمتری در مرحله رسیدگی فیزیولوژیک نسبت به تراکم ۳۰ بوته در متر مربع برخوردار شد. فاصله ردیف کاشت تأثیر معنیداری بر شمار شاخه در بوته و در متر مربع، شمار طبق در شاخه، شمار دانه در طبق، وزن هزار دانه و شاخص برداشت نداشت. ولی شمار طبق در بوته و در متر مربع، و عملکرد دانه در بوته و در متر مربع با افزایش فاصله ردیف کاشت کاهش یافت. تراکم بوته تأثیر معنیداری بر شمار شاخه در بوته، شمار طبق در متر مربع، شمار دانه در طبق، وزن هزار دانه و عملکرد دانه در واحد سطح نداشت. شمار شاخه در متر مربع با افزایش تراکم زیاد شد، ولی از شمار طبق در شاخه و در بوته، عملکرد تکبوته و شاخص برداشت با افزایش تراکم کاسته شد. بیشترین عملکرد دانه با فاصله ردیف کاشت ۳۰ سانتیمتر و تراکم ۴۰ بوته در متر مربع به میزان ۴۷۶۹ کیلوگرم در هکتار به دست آمد. به طور میانگین از هر هکتار گلرنگ حدود ۳۹۷ کیلوگرم گلبرگ برداشت شد، که ارزش اقتصادی زیادی دارد. ولی عمل گلچینی، به صورت میانگین تیمارها، سبب حدود ۴/۷ درصد کاهش در عملکرد دانه گردید. با توجه به اثر مطلوب توزیع یکنواخت بوته در واحد سطح و سازگاری گلرنگ به روش کاشت مسطح، فاصله ردیف کاشت ۳۰ سانتیمتر با تراکم ۴۰ بوته در متر مربع برای تولید گلرنگ، در شرایط مشابه با آزمایش حاضر ممکن است مناسب باشد.
آرمان آذری، محمدرضا خواجهپور،
جلد ۹، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۸۴ )
چکیده
آرایش کاشت از طریق تغییر در شرایط رشد گیاه بر اجزای عملکرد و در نتیجه بر عملکرد دانه تأثیر میگذارد. با توجه با این که آرایش مناسب کاشت تابستانه در اصفهان بررسی نشده است، آزمایشی در تابستان سال ۱۳۷۹ در مزرعه پژوهش کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان با طرح بلوکهای کامل تصادفی و آرایش تیمارها در چارچوب کرتهای خرد شده با سه تکرار اجرا گردید. فاکتور اصلی شامل سه فاصله ردیف کاشت (۳۰ سانتیمتر به صورت مسطح و ۴۵ و ۶۰ سانتیمتر به صورت جوی و پشته) و فاکتور فرعی شامل سه تراکم ۳۰، ۴۰ و ۵۰ بوته در متر مربع بود. کاشت در تاریخ ۲۳ خرداد انجام شد. نتایج نشان داد که فاصله ردیف کاشت، تأثیر معنیداری بر شاخص سطح برگ، شمار طبق در شاخه فرعی، شمار دانه در طبق، وزن هزار دانه، عملکرد تکبوته و شاخص برداشت نداشت. افزایش فاصله ردیف کاشت بهطور معنیداری موجب تسریع بیشتر مراحل نمو و افزایش شمار شاخه فرعی در بوته و در متر مربع گردید، ولی موجب کاهش معنیدار شمار طبق در بوته و در متر مربع و عملکردهای دانه و گلبرگ شد. بیشترین عملکردهای دانه و گلبرگ (به ترتیب به میزان ۳۸۴۱ و ۳۷۳ کیلوگرم در هکتار) با فاصله ردیف ۳۰ سانتیمتر به دست آمد. تراکم بوته تأثیر معنیداری بر شمار شاخه فرعی در بوته، شمار دانه در طبق، وزن هزار دانه، عملکرد تکبوته و عملکرد دانه نداشت. افزایش تراکم بوته بهطور معنیداری سبب تسریع بیشتر مراحل نمو، افزایش شاخص سطح برگ، شمار شاخه فرعی و شمار طبق در متر مربع گردید، اما موجب کاهش معنیدار شمار طبق در شاخه فرعی و در بوته، عملکرد گلبرگ و شاخص برداشت شد. آثار متقابل عوامل آزمایشی بر کلیه صفات اندازهگیری شده معنیدار نبود. به هر حال، بیشترین عملکرد دانه بدون گلچینی به میزان ۴۳۴۱ کیلوگرم در هکتار در تیمار تلفیق فاصله ردیف ۳۰ سانتیمتر با تراکم ۵۰ بوته در متر مربع به دست آمد. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که کشت تابستانه گلرنگ با آرایش کاشت فوق در شرایط مشابه با مطالعه حاضر ممکن است مناسب باشد.
قباد آذری تاکامی، محمد امینی، محمدرضا نقوی،
جلد ۱۰، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۸۵ )
چکیده
در این پژوهش اثر هورمون ۱۷ـ آلفا متیل تستوسترون روی نرسازی ماهی گوپی Poecilia reticulata در دو مرحله از رشد و نمو یعنی نوزادی و مولدین جنیندار بررسی شد. گروه اول یعنی نوزادان دارای چهار تیمار شامل دو دوز ۳۰ و ۶۰ میلیگرم در کیلوگرم غذا و هر دوز در دورههای ۱۵ و ۳۰ روزه و گروه دوم یعنی مولدین دارای جنین دارای سه تیمار شامل دوزهای ۴۰۰، ۴۵۰ و ۵۰۰ میلیگرم در کیلوگرم غذا در ۱۰ روز انتهایی دوره جنینی به همراه تیمار شاهد بودند. در گروه اول فقط تیمار mg/kg ۶۰ در ۳۰ روز با میانگین ۱۴/۶۲ درصد نر با تیمار شاهد تفاوت معنیدار داشت و تیمارهای دیگر تأثیری بر نرسازی نداشتند. در این گروه از هفته سوم و چهارم هورموندهی صفات ثانویه جنسی در همه ماهیها قابل مشاهده بود ولی با قطع هورموندهی به تدریج این صفات در نیمی از ماهیها از بین رفت و به جز تیمار مذکور همه تیمارها تفاوت معنیداری با تیمار شاهد نداشتند. در گروه دوم هر سه تیمار با تیمار شاهد تفاوت معنیدار داشتند. دو تیمار ۴۵۰ و ۵۰۰ میلیگرم با ۸۲/۹۰ و ۰۷/۹۷ درصد نر دارای بیشترین درصد نرسازی بودند ولی از نظر آماری تفاوتی با یکدیگر نداشتند. در تیمار mg/kg ۴۵۰ بقیه ماهیها ماده بودند در حالی که در تیمار mg/kg ۵۰۰ ماهی ماده دیده نشد و بقیه ماهیها جنسیت بینابینی داشتند. درصد تلفات در هر سه تیمار بالاتر از تیمار شاهد و تعداد کل بچه ماهیهای تولید شده کمتر از تیمار شاهد بود. بنابراین تیمار هورمونی باعث کاهش همآوری و افزایش مرگ و میر میشود. درصد تلفات در تیمار mg/kg۵۰۰ بالاتر از تیمار mg/kg ۴۰۰ بود. درصد نرسازی در گروه اول کمتر از گروه دوم و همچنین نزدیک تیمار شاهد بود. بنابراین تیمار هورمونی بعد از تولد بچه ماهیها تأثیر قابل ملاحظهای در نرسازی ماهی گوپی ندارد. در مجموع با توجه به درصد نرسازی و درصد تلفات تیمار mg/kg ۴۵۰ از گروه دوم بهترین تیمار تشخیص داده شد.
مازیار یحیوی، قباد آذری تاکامی، غلامحسین وثوقی،
جلد ۱۰، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۸۵ )
چکیده
تستهای استرس به طور معمول در هچریهای میگو جهت ارزیابی کیفیت پست لاروها ( PL ) در طی پرورش مورد استفاده قرار میگیرند . در این تحقیق لاروهای میگوی سفید هندی با ناپلی تازه تخم گشائی شده آرتمیا (تیمار شاهد) ؛ روتیفرهای پرورش یافته روی جلبک کلرلا (تیمار ۱)، روتیفرهای غنی شده با امولسیون روغن کبد ماهی کاد (تیمار ۲) و روتیفرهای غنی شده با امولسیون روغن کبد ماهی کاد و ویتامین C (تیمار ۳) تغذیه گردیدند . بهطوریکه درمرحلهPL۱ در تستهای استرس شوری(۱۰و۲۰ قسمت درهزار) بیشترین میزان بقا در تیمار۳ (به ترتیب ۶۶۷/۵۶ و۰۰/۹۰ درصد) مشاهده شد . بعد ازآن تیمار ۲ (۳۳۳/۴۳ و۶۶۷/۷۶ درصد) قرار داشته که با تیمار۳ تفاوت معنی دار(۰۵/۰> P) داشت . اختلاف این دو تیمار با تیمارهای ۱ و شاهد نیز معنی دار بود. درتست فرمالین (۱۰۰ قسمت در میلیون) در این مرحله تفاوت معنیداری بین دو تیمار۳(۶۶۷/۸۶ درصد) و۲(۰۰/۸۰ درصد) که بالاترین میزان بقا را نشان دادند مشاهده نگردید، اما اختلاف آنها با تیمارهای ۱ (۰۰/۶۰ درصد) و شاهد (۳۳۳/۵۳ درصد) معنیدار بود . در مرحله PL۵ نیز در تستهای استرس شوری (۱۰ و۲۰ قسمت درهزار) بالاترین میزان بقا در تیمار۳ (۶۶۷/۵۶ و۳۳۳/۸۳ درصد) مشاهده گردید و بعد از آن تیمار ۲ (۰۰/۴۰ و۰۰/۷۰ درصد) قرار داشته که تفاوت آنها معنیدار (۰۵/۰> P) بود . دراین مرحله میزان بقا در تیمار شاهد (۰۰/۶۰ و ۶۶۷/۸۶ درصد) با تیمار۳ تفاوت معنیدار نداشته و با تیمارهای ۱ و۲ دارای تفاوت معنیدار (۰۵/۰> P) بود. کمترین میزان بقا در تیمار۱ (۶۶۷/۲۶و۶۶۷/۵۶ درصد) مشاهده شد. در تست استرس فرمالین(۱۰۰قسمت درمیلیون) دراین مرحله بیشترین میزان بقا به ترتیب در تیمارهای شاهد، ۳ و ۲ (۶۶۷/۷۶ ، ۳۳۳/۷۳ و۰۰/۷۰ درصد) مشاهده گردید که تفاوت معنی داری ما بین آنها دیده نشد . درصورتی که اختلاف این سه تیمار با تیمار۱ (۳۳۳/۵۳ درصد) معنیدار بود .
امیرهوشنگ بحری، قباد آذری تاکامی، امین کیوان، غلامحسین وثوقی،
جلد ۱۳، شماره ۴۸ - ( تابستان ۱۳۸۸ )
چکیده
محرک های ایمنی یکی از ر اه های مهم برای جلوگیری از بیماری به شمار می روند. ترکیب واکسیناسیون و مواد محرک سیستم ایمنی، می تواند توانایی واکسن ها را در رابطه با پیشگیری از ابتلا به بیماری ها و شاخص های رشد و بقا در میگو، افزایش دهد . در این تحقیق آثار مجزا و توام ارگوسان و واکسن وی بروماکس روی فاکتورهای رشد مانند طول کل ، افزایش وزن خشک و میزان بقا در سه مرحله پست بررسی شد. خوراندن واکسن به میگوها از طریق غن یسازی ناپلی (Fenneropenaeus indicus) میگوی سفید هندی PL و ۱۵ PL۵ ،PL لاروی ۱ صورت پذیرفت. اثر ارگوسان (تیمار ١) و واکسن ویبرو ماکس (تیمار ٢) هرکدام در یک تیمار به صورت (Artemia franciscana) آرتمیا مجزا و در تیمار دیگر، به صورت توام (تیمار ٣) به علاوه یک تیمار شاهد، جهت مقایسه مورد آزمایش قرار گرفت . با در نظر گرفتن ٤ تیمار و ٣ تکرار برای هر یک از آنها ، ١٢ سطل یکسان استفاده شد که به مقدار ١٠ لیتر آبگیری و با تراکم ١٠٠ لارو مرحله زوای یک در لیتر ذخیره سازی گردید . لاروهای مورد آزمایش در قالب یک طرح کاملاً تصادفی به مدت ٢٥ روز ، تغذیه شدند . دوره آزمایش از مرحله زوای ١٦ و ٢٥ جهت زیس ت سنجی و تعیین میزان بقا برر سی شدند . نتایج نشان دادکه بیشترین مقدار طول ، بودکه در پایان روز ١٢ PL یک تا ۱۵ ١٨ ) و با اختلاف اندکی از آن، در تیمار ١ به ترتیب / ٦ و ٤١ /٤٥ ،٥/ در تیمار ٣ به ترتیب برابر( ٢٦ PL و ۱۵ PL۵ ،PL کل به میل یمتر در مراحل ۱ دارای تفاوت معن ی داری بوده و تیمار P <٠/ ١٧ ) در سطح ٠٥ / ٦ و ٣٦ /٠٩ ،٤/ ١٧ ) بود که نسبت به تیمار شاهد ( ٩١ / ٦ و ٩٤ /٣٢ ،٥/ برابر( ٢٨ بیشترین مقدار وزن خشک پست لاروها در روزهای .(P > ٠/ ١٧ ) و تیمار شاهد دارای تفاوت معن یداری نبودند( ٠٥ / ٦ و ٤٤ /٠٧ ،٥/١١)٢ ٢) دارای / ٠ و ٨٨٥ /٦٤٠ ،٠/ ٢ میلی گرم) بوده که در مقایسه با تیمار شاهد ( ٢١٦ / ٠ و ٩٤٠ /٨٩٠ ،٠/ ١٦ و ٢٥ در تیمار ٣ به ترتیب ( ٢٩٦ ، ١٢ ٨٠ ) محاسبه گردید که نسبت به / ٧٦ و ٦٧ /٣٣، ٧٧/٣٣) بیشترین مقدار بقا به درصد نیز در تیمار ٣ .(P< ٠/ تفاوت معنی داری بودند ( ٠٥ ٥٩ ) تفاوت معن ی داری داشتند . به هرحال استفاده از این دو فراورده در یک برنامه غذایی م طلوب از مرحله / ٥٧ و ٦٧ /٣٣، تیمار شاهد ( ٥٧ توانست با بالابردن مقاومت و ایمنی در پست لاروها و به دنبال آن افزایش بقا و رشد میگوها ، منجر به تولید پست PL زوای یک تا ۱۲ لاروهای مناسب جهت معرفی به استخرهای پرورشی گردد.
علی رضا واعظی، سمیرا رضائی پور، محمد بابااکبری، فرشته آذری فام،
جلد ۲۷، شماره ۳ - ( علوم آب و خاک-پاییز ۱۴۰۲ )
چکیده
بهبود ویژگیهای فیزیکی خاک و افزایش نگهداشت آب در خاک از راهکارهای مدیریتی در حفظ منابع آب و خاک و افزایش عملکرد محصول در کشتزارهای دیم گندم هستند. این پژوهش بهمنظور بررسی نقش جهت خاکورزی و مقدار مصرف کاه و کلش گندم در بهبود برخی ویژگیهای فیزیکی خاک در یکی از کشتزارهای دیم گندم در زنجان انجام شد. آزمایش مزرعهای در دو جهت خاکورزی: موازی شیب و روی خطوط تراز و پنج سطح کاه و کلش گندم (اختلاط بقایای گندم به مقدار صفر، ۲۵، ۵۰، ۷۵ و ۱۰۰ درصد پوشش سطح معادل با ۶ تن در هکتار) در قالب طرح بلوکهای کاملا تصادفی با سه تکرار اجرا شد. در مجموع ۳۰ کرت به ابعاد ۲ متر در ۵ متر احداث شد. بر اساس نتایج، نفوذپذیری و محتوای رطوبتی خاک بهشدت تحت تأثیر جهت خاکورزی بودند؛ در حالی که اثرهای آن بر ظرفیت نگهداری خاک چشمگیر نبود. این ویژگی فیزیکی خاک تحت تأثیر ویژگیهای ذاتی خاک از جمله توزیع اندازه ذرات بود. تغییر جهت خاکورزی از موازی شیب به روی خطوط تراز موجب بهبود نفوذپذیری خاک (۱۱ درصد) و محتوای رطوبتی (۹درصد) شد. همه ویژگیهای فیزیکی خاک تحت تأثیر مقدار مصرف کاه و کلش گندم قرار گرفتند. افزایش محتوای رطوبتی خاک در تیمارهای مالچدهی شده همگام با افزایش ظرفیت نگهداری آب خاک و سرعت نفوذ آب بود. بیشترین مقدار رطوبت حجمی خاک در تیمار ۱۰۰ درصد مالچ (۱۰/۶۲درصد) بود که نسبت به تیمار شاهد ۱۱ درصد افزایش نشان داد. با این حال تفاوتی معنیدار بین تیمار ۱۰۰ درصد مالچ و تیمار ۷۵ درصد وجود نداشت. بهطور کلی این مطالعه نشان داد، بهکارگیری سطح ۷۵ درصد مالچ کاه وکلش و خاکورزی روی خطوط تراز در کشتزارهای دیم بهعنوان راهکار اساسی برای بهبود ویژگیهای فیزیکی خاک و مهار هدررفت آب در کشتزارهای دیم مناطق نیمهخشک است.
ایمان کاظمی، امیر اسدی وایقان، محمود آذری،
جلد ۲۸، شماره ۱ - ( علوم آب و خاک- بهار ۱۴۰۳ )
چکیده
کیفیت و کمیت آب به دلیل تغییر اقلیم و فعالیتهای انسانی به مهمترین نگرانی کشورهای جهان تبدیل شده است. علاوهبراین تغییرات پوشش و کاربری اراضی و اقلیم بهعنوان دو عامل مهم و تأثیرگذار بر دبی شناخته شدهاند. در این پژوهش از چهار مدل تغییر اقلیم HADGEM۲-ES، GISS-E-R، CSIRO-M-K-۳-۶-۰، CNRM-CM۵,۰ تحت دو سناریوی حدی RCP۲.۶ و RCP۸.۵ بهعنوان سناریوهای تغییر اقلیم در دوره آینده ۲۰۵۰-۲۰۲۰ استفاده شد. سناریوی کاربری اراضی آینده (۲۰۵۰) با استفاده از الگوریتم CA-Markov در نرمافزار IDRISI با استفاده از نقشههای کاربری زمین در سالهای ۱۹۸۳ و ۲۰۲۰ تهیه شد. مدل SWAT بهمنظور شبیهسازی بهتر فرایندهای هیدرولوژیک در دوره ۲۰۱۲-۱۹۸۴ واسنجی و برای دوره ۲۰۱۹-۲۰۱۳ اعتبارسنجی شد و برای ارزیابی اثرات جداگانه و ترکیبی تغییر اقلیم و کاربری اراضی روی دبی مورداستفاده قرار گرفت. پیشبینی نتایج تأثیرات تغییر اقلیم بر دبی نشاندهنده کاهش دبی در بیشتر مدلها تحت دو سناریو RCP۲.۶ و RCP۸.۵ است. متوسط بیشترین میزان کاهش و افزایش تحت سناریوی RCP۲.۶ بهترتیب ۶۰ و ۳۰ درصد است. این کاهش چشمگیر پیشبینیشده تحت سناریوی RCP۸.۵ بیشتر است. بررسی اثرات توأم تغییر اقلیم و کاربری اراضی نشان داد، متوسط کاهش دبی در ماههای اکتبر، نوامبر، دسامبر و ژانویه تحت دو سناریو بهترتیب ۲/۴۶ و ۵۸ درصد است. متوسط افزایش دبی تحت سناریوی RCP۸.۵ ماههای آپریل و می در مدلHadGEM۲ES ۴۷ درصد پیشبینی شده است.
علی رضا واعظی، فرزاد بشارت، فرشته آذری فام،
جلد ۲۸، شماره ۴ - ( علوم آب و خاک-زمستان ۱۴۰۳ )
چکیده
الگوی توزیع زمانی بارندگی میتواند در تولید رواناب و هدررفت خاک طی بارندگی نقش ایفا کند. در این پژوهش چهار الگوی بارندگی یکنواخت، پیشافتاده، بینابین و دیرکرده بررسی شدند. مقدار بارندگی در همه الگوهای بارندگی ۲۰ میلیمتر بود. در الگوی بارندگی یکنواخت، شدت بارندگی (۲۰ میلیمتر بر ساعت) ثابت بود و در الگوهای بارندگی غیریکنواخت، بیشترین شدت (۴۰ میلیمتر بر ساعت) در دوره ۱۵ دقیقه اعمال شد. آزمایشها در کرتهایی به ابعاد ۶۰ سانتیمتر در ۸۰ سانتیمتر در دامنهای با شیب ۹ درصد در سه تکرار انجام گرفت. الگوهای بارندگی در پنج رخداد با فاصله یک هفته بر کرتها اعمال شدند. نتایج نشان داد که تفاوتی معنیدار بین الگوهای بارندگی از نظر رواناب و هدررفت خاک وجود دارد (۰/۰۱ >p). این تفاوت بهدلیل تخریب ساختمان خاک سطحی و کاهش نفوذپذیری خاک بهویژه در زمان اوج شدت بارندگی (۴۰ میلیمتر بر ساعت) بود. بیشترین مقدار رواناب در باران دیرکرده (۳/۴۳ میلیمتر) و بیشترین مقدار هدررفت خاک (۶۱/۴۷ گرم بر مترمربع) در باران بینابین رخ داد که دلیل آن وقوع اوج شدت بارندگی در اواخر بارندگی و نقش مؤثر آن در تخریب بیشتر ساختمان خاک و کاهش شدت نفوذ بود. بررسی تغییرات رواناب و رسوب در رخدادهای بارندگی نشان داد که روند هدررفت خاک در الگوی بارندگی یکنواخت همسو با روند تولید رواناب است؛ درحالیکه در سایر الگوها تغییرات هدررفت خاک از تغییرات رواناب پیروی نکرد. این نتایج نشان میدهد که در الگوهای بارندگی غیریکنواخت، در کنار مقدار تولید رواناب، دردسترسبودن ذرات فرسایشپذیر نیز عامل مؤثر در هدررفت خاک است. نتایج این پژوهش ضرورت آگاهی از الگوی توزیع بارندگی و تغییرات رخداد به رخداد آن را برای پیشبینی دقیق فرسایش خاک در منطقه نیمهخشک آشکار میکند.