25 نتیجه برای اسدی
جواد پوررضا، هاشم نصراللهی، عبدالحسین سمیع، مهدی محمدعلی پور، اکبر اسدیان،
جلد 3، شماره 4 - ( 10-1378 )
چکیده
به منظور مطالعه اثر کل مواد جامد محلول (TDS) آب مناطق مختلف استان اصفهان بر عملکرد جوجههای گوشتی، پس از بررسی بر روی منابع آبی موجود استان و دستهبندی اطلاعات حاصل از تکرار آزمایشهای فیزیکی – شیمیایی و میکروبیولوژیک، 6 تیمار در سطوح متفاوت TDS (کمتر از 1000، 1000 تا 2000، 2000 تا 3000، 3000 تا 4000، 4000 تا 5000 و بیشتر از 5000 قسمت در میلیون) انتخاب گردید. آزمایشهای اصلی در یک طرح کاملاً تصادفی با استفاده از تعداد 288 جوجه در فاصله 7 تا 56 روزگی، با یکنواخت کردن عوامل محیطی و ژنتیکی و با استفاده از تیمارهای انتخابی در یک سالن دارای شرایط یکسان، در 3 تکرار انجام شد.
نتایج نشان داد که TDS آب بیشترین اثر را بر روی میزان درصد تلفات جوجهها در یک دوره دارد، به نحوی که بالاترین سطح TDS باعث 2/56 درصد تلفات گردید. این اثر در سنین 21-7 روزگی بیشتر نمودار بود. در کل دوره میزان مصرف آب همبستگی مثبت و معنیدار (74/0+ = r) با TDS آب نشان داد (05/0>P). همبستگی TDS آب با رطوبت بستر نیز معنیدار (05/0>P) و مثبت بود (65/0+ = r). اختلاف وزن نهایی فقط بین گروه شاهد و TDS بالاتر از 5000 قسمت در میلیون معنیدار بود (05/0>P). مصرف غذا متاثر از سطوح مختلف TDS بود و نتایج مشابهی را نسبت به وزن بدن نشان داد. اثر میزان TDS بالای آب بر روی کاهش چربی محوطه بطنی جوجههای ماده و وزن خاکستر استخوان ران جوجههای نر معنیدار بود (05/0>P). نتیجه این که در توسعه مرغداریهای صنعتی کیفیت آب مصرفی باید به عنوان یک عامل مهم مورد توجه قرار گیرد. بنابراین توصیه میشود آب دارای کیفیت خوب (حداقل TDS کمتر از 3000ppm) استفاده شود و در غیر اینصورت از دستگاههای مناسب برای بهسازی ترکیب فیزیکی و شیمیایی آب مصرفی استفاده گردد.
عباس همت، اردشیر اسدی خشویی،
جلد 6، شماره 2 - ( 4-1381 )
چکیده
به منظور گسترش کشت مکانیزه پنبه در مناطق با آب آبیاری شور و خاکهای حساس به سله در استان اصفهان، ارزیابی عملکرد ماشینهای کاشت با، یا بدون سلهشکن در روش کشت مسطح ضروری است. از این رو، آزمایشی برای مقایسه فراسنجههای عملکردی چند نوع ماشین کاشت پنبه در یک خاک با بافت لوم رسی، در ایستگاه تحقیقاتی کبوترآباد مرکز تحقیقات کشاورزی اصفهان انجام شد. چهار تیمار ماشینهای کاشت با استفاده از ردیفکارهای بذرسازان در دو وضعیت، و جاندیر و خطیکار دانمارکی با سه روش سلهشکنی، به ترتیب سلهشکنی با سلهشکن ستارههای غلتان و استوانهای دندانهدار و بدون سلهشکنی، با به کارگیری آزمایش فاکتوریل در چارچوب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار ارزیابی شدند. عملکرد ماشینهای کاشت با اندازهگیری تعداد و فاصله میان بوتهها در هر تیمار، و تعیین میانگین و انحراف معیار فاصلههای میان بوتههای سبز شده، و تعیین شاخصهای کاشت چندتایی، نقاط بدون بوته، کیفیت تغذیه موزع، دقت و کپهکاری، ارزیابی گردیدند.
اگرچه در این آزمایش، به جای اندازهگیری فاصله میان بذرهای کاشته شده، فاصله میان بوتههای سبز شده اندازهگیری شد، ولی معیارهای استفاده شده در این پژوهش ویژگیهای ماشینهای کاشت را به خوبی نشان داد. میانگین و انحراف معیار فاصلههای میان بوتهای، به تنهایی تفاوت میان عملکرد ماشینهای کاشت را در تمام روشهای سلهشکنی به خوبی نشان نداد. شاخص کپهکاری پیشنهادی بهتر از شاخص کاشت چندتایی، مشخصه کپهریزی را در بذرکارها، جدا از روش سلهشکنی مشخص نمود. در حالت بدون سلهشکنی، تمایل به کپهریزی در ردیفکار بذرسازان، سبب کاهش میانگین و انحراف معیار فاصلههای میان بوتهای گردید. سلهشکنی موجب کاهش فاصلههای میان بوتهای در کلیه ماشینهای کاشت، به ویژه در خطیکار که تمایل به کپهریزی در آن بسیار ناچیز بود، شد. بر پایه نتایج حاصله، در ردیفکارهای بذرسازان و جاندیر، نوع موزع حجمی، و نه تکدانهکار بود.
سعید قدیری راد، بیژن حاتمی، غلامحسین اسدی،
جلد 6، شماره 4 - ( زمستان 1381 )
چکیده
در بررسی زیستشناسی مگس شکارگر Leucopis glyphinivora Tanas، طول عمر حشرات کامل حدود هشت روز و میانگین تولید تخم توسط هر ماده 7/35 عدد بود. دوره جنینی، سه سن لاروی و پوپاریوم به ترتیب 7/2، 16/2، 48/3، 7/5 و 45/8 روز، و یک نسل آن حدود یک ماه طول کشید. کارایی این شکارگر با قرار دادن تخم آن در مجاورت حشرات کامل شته سیاه باقلا به ترتیب به نسبتهای 1 به 1، 1 به 2، 1 به 4، 1 به 8 و 1 به 16 روی گیاه باقلا بررسی شد. لاروهای سن اول تنها از پورههای سن اول و دوم شته تغذیه میکردند. نسبتهای 1 به 4، 1 به 8 و 1 به 16 شکارگر به شکار، به ترتیب باعث 9/97، 8/98 و 61 درصد کاهش جمعیت شته گردید، در حالی که در نسبتهای 1 به 1 و 1 به 2، لاروهای شکارگر به دلیل ترک گیاه میزبان برای جستجوی پورههای ریز شکار، در کاهش جمعیت آن ناموفق بودند. بنابراین، لاروهای این شکارگر صرفاً در یک محدوده خاص از ساختار سنی و جمعیتی شته میزبان کارایی داشتند.
عباسعلی قیصری، امید سرائیان، مجید طغیانی، اکبر اسدیان،
جلد 7، شماره 3 - ( پاییز 1382 )
چکیده
به منظور بررسی اثر استفاده از مقادیر افزایشی کنجاله پنبه دانه بر عملکرد جوجههای گوشتی در سنین مختلف، آزمایشی به صورت طرح کاملاً تصادفی با چهار تیمار و پنج تکرار اجرا شد. تیمارهای مختلف شامل صفر، 5/3، 7 و 5/10 درصد کنجاله پنبه دانه در سن 7-21 روزگی بود. در طی دوره رشد (21-42 روزگی) مقادیر فوق به ترتیب صفر، 7، 14 و 21 درصد، و برای دوره پایانی (42-56 روزگی) نیز به ترتیب صفر، 14، 21 و 21 درصد بود. در این آزمایش از 260 قطعه جوجه گوشتی یک روزه آرین استفاده شد، که تا آغاز آزمایش (7 روزگی) به صورت گروهی روی بستر پرورش یافتند. در سن هفت روزگی جوجهها به 20 گروه 13 قطعهای تقسیم، و هر پنج گروه به طور تصادفی به یکی از جیرههای آزمایشی اختصاص داده شدند. جیرههای آزمایشی بر اساس توصیه (NRC 1994) و به صورت همانرژی و همپروتئین تنظیم گردید. وزن جوجهها به صورت هفتگی و شاخصهای افزایش وزن، مصرف خوراک و ضریب تبدیل غذا در مراحل مختلف پرورش و کل دوره اندازهگیری و محاسبه شد. تجزیه فیزیکی لاشه در پایان دوره آزمایش در سن 56 روزگی انجام شد. استفاده از مقادیر مختلف کنجاله پنبه دانه و افزایش آن در سنین مختلف بر شاخصهای وزن بدن، افزایش وزن، ضریب تبدیل خوراک و بازده لاشه اثر معنیداری نداشت. افزایش مقدار کنجاله پنبه دانه در جیره در طی دوره 7-21 روزگی باعث افزایش معنیدار مصرف خوراک شد (P<0.05)، ولی در سایر دورهها و کل دوره پرورش تأثیر معنیداری بر مصرف خوراک جوجهها نداشت (05/0>P). افزایش مقدار کنجاله پنبه دانه تأثیر معنیداری بر درصد چربی محوطه شکمی، جگر، لوزالمعده و دستگاه گوارش نداشت (P<0.05). به طور کلی، نتایج این پژوهش نشان داد که میتوان از کنجاله پنبه دانه به میزان 7، 14 و 21 درصد جیره، به ترتیب در دوره آغازین، رشد و پایانی، بدون داشتن تأثیر سوء بر عملکرد و بازده لاشه جوجههای گوشتی استفاده کرد.
علی اسدی الموتی، مسعود علیخانی، غلامرضا قربانی، عبدالحسین سمیعی،
جلد 8، شماره 3 - ( پاییز 1383 )
چکیده
هدف از این آزمایش بررسی ویژگیهای سیلوی ارزن تهیه شده در آزمایشگاه بهعنوان یک علوفه جایگزین در سالهای خشک و تعیین اثر افزودنیها بر کیفیت تخمیر آن بود. علوفه ارزن در دو مرحله شیری و خمیری نرم دانه، بدون افزودنی یا با استفاده از جو، ملاس، اسیدفرمیک ، تلقیح باکتریهای تولید کننده اسید لاکتیک و ترکیب ملاس و باکتری در قالب یک طرح کاملاً تصادفی و بهصورت فاکتوریل 2 * 6 سیلو شد. مرحله برداشت تأثیری بر مقدار دیواره سلولی، دیواره سلولی بدون همی سلولز، ظرفیت بافرینگ، کربوهیدراتهای محلول در آب، نیتروژن نامحلول در شوینده اسیدی، نیتروژن آمونیاکی و قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی نداشت، ولی مقادیر ماده خشک، پروتئین خام و pH سیلو در دو مرحله برداشت بهطور معنیداری متفاوت بود. وقوع تخمیر کلستریدیایی در سیلوهای شاهد منجر به اتلاف ماده خشک و افزایش سطوح نیتروژن آمونیاکی (24 درصد نیتروژن کل)، اسیدبوتیریک (2/0 درصد) و اسید استیک
(33/1درصد) نسبت به سایر تیمارها شد. بین افزودنیها کمترین نیتروژن آمونیاکی مربوط به افزودن اسیدفرمیک بود (54/4 درصد نیتروژن کل) و بالاترین تولید اسیدلاکتیک و کمترین اسید بوتیریک به ترتیب در تیمار حاوی ملاس و ترکیب ملاس و باکتری دیده شد. تعیین قابلیت هضم سیلوهای ارزن در آزمایشگاه نشان دهنده افزایش قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی همه سیلوهای حاوی افزودنی نسبت به سیلوی شاهد بود. افزودن ملاس و ترکیب ملاس و باکتری بیشترین قابلیت هضم ماده خشک را درپی داشت ( به ترتیب با 1/63 و 34/64 درصد)، ولی اختلاف معنیداری بین قابلیت هضم سیلوهای حاوی جو، اسیدفرمیک و باکتری دیده نشد.
نتایج این آزمایش نشان داد که برای تهیه یک سیلوی با کیفیت ارزن، افزودن یک منبع کربوهیدرات محلول به سیلو ضروری بوده و بدون حضور این منبع کربوهیدراتی، تلقیح باکتریایی لزوماً سیلوی مناسبی تولید نخواهد کرد.
فایز رئیسی، اسماعیل اسدی، جهانگرد محمدی،
جلد 9، شماره 3 - ( پاییز 1384 )
چکیده
در اکوسیستمهای مرتعی، چرای مفرط باعث تغییراتی در پویایی کربن بقایای گیاهی و ماده آلی خاک میشود. هدف این پژوهش بررسی کیفیت شیمیایی بقایای سه گونه غالب مرتعی و ارتباط آن با پویایی کربن لاشبرگ تحت مدیریتهای مختلف چرا و قرق در مراتع سبزکوه میباشد. این بررسی در مراتع مشجر منطقه سبزکوه (استان چهار محال و بختیاری) صورت گرفت. نمونه برداری از گیاهان مرتعی غالب شامل اگروپایرون (Agropyron intermedium)، جو پیازدار (Hordeum bulbosum) و جگن (Juncus stenophylla) از یک منطقه تحت قرق 15 ساله برداشت و مقدار نیتروژن، فسفر و پتاسیم در نمونهها اندازهگیری شد. علاوه بر این، سرعت تجزیه لاشبرگ گونهها پس از یک سال خواباندن تحت شرایط طبیعی تعیین گردید. مقدار متوسط نیتروژن در لاشبرگ آگرو پایرون، جگن و جو پیازدار به ترتیب 37/1، 36/1 و 98/0 در صد بود. بنابراین با در نظر گرفتن 50% کربن در ماده خشک، نسبت کربن به نیتروژن (C/N) برای گونههای آگروپایرون، جگن و جو پیازدار به ترتیب 2/37،3/37 و 1/51 خواهد بود. لاشبرگهای آگروپایرون، جگن و جو پیازدار به ترتیب حاوی 13/0، 12/0 و 21/0 درصد فسفر و 04/1 ،01/1 و 72/1 در صد پتاسیم بودند. نتایج پویایی کربن نشان میدهد که اختلاف بین سرعت تجزیه لاشبرگ در منطقه چرا و منطقه قرق معنی دار نیست (05/0< p)، ولی این اختلاف بین گونههای مطالعه شده از نظر آماری بسیار معنیدار است (01/0 >p). نتایج نشان میدهند که ظاهراً روند تجزیه این بقایای گیاهی در ابتدا با نسبت C/N همبستگی دارد ولی در خلال فرآیند تجزیه سایر خصوصیات کیفی لاشبرگ و شرایط محیطی خاک تأثیر گذار خواهند بود. بنابراین میتوان چنین نتیجهگیری کرد که اثر نوع لاشبرگ گیاهی و کیفیت آن به روی تجزیه پذیری به مراتب ملموستر از اثر چرا (قرق) است.
مسعود علیخانی، علی اسدی الموتی، غلامرضا قربانی، ناصر صادقی،
جلد 9، شماره 3 - ( پاییز 1384 )
چکیده
گیاه آفتابگردان با دانه و بدون دانه در یک طرح فاکتوریل 2×2×2×2 با سه تکرار با استفاده از چند افزودنی در سطلهای پلاستیکی به صورت آزمایشگاهی سیلو گردید. افزودنیها به شکل فاکتوریل در سطوح زیر اضافه شدند: ملاس به میزان 4 درصد وزن تر، اوره به میزان 5/0 درصد وزن تر و باکتری با نام تجاری آگروس(Agroos) و به میزان 6 گرم در تن علوفه. به طور کلی تهیه آفتابگردان سیلو شده به صورت گیاه کامل (دانه دار بودن) در مقابل تهیه سیلاژ بدون طبق (بیدانه) منجر به تولید سیلاژهایی با pH ، غلظت دیواره سلولی و خاکستر کمتر و در مقابل غلظت پروتئین خام، چربی خام (انرژی زایی) بیشتر شد، ولی از لحاظ تولید اسید لاکتیک و تجزیهپذیری ماده خشک اختلاف معنی داری بین این دو دسته وجود نداشت. (05/0
مژگان سپهری، ناهید صالح راستین، هادی اسدی رحمانی، حسینعلی علیخانی،
جلد 10، شماره 1 - ( بهار 1385 )
چکیده
فلزات سنگین به دلیل آثار بازدارندهای که بر رشد و فعالیت باکتریهای ریزوبیوم و گیاهان لگوم میزبان آنها دارند، گرهبندی و تثبیت نیتروژن سیستمهای همزیستی را تحت تأثیر قرار میدهند. این تحقیق با هدف ارزیابی تأثیر تحمل سویههای ریزوبیوم به کادمـیوم در کاهش آثار سوء این فلز بر همزیسـتی سینوریزوبیوم ملیلوتی یونجه انجام شده است. بدین منظور، آزمایش گلخانهای در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی برنامهریزی شد. تیمارهای این آزمون شامل 5 سطح کادمیوم (0، 2، 5، 10 و 20 میلیگرم در کیلوگرم خاک ) و شش تیمار مایهزنی با سویههای مختلف ریزوبیومی (حساس، نسبتاً متحمل و متحمل به کادمیوم) همراه با یک تیمار شاهد تلقیح نشده با باکتری بودند. در سطوح مختلف کادمیوم، آثار تلقیح گیاه یونجه با سویههای انتخابی بر تعداد گرههای ریشهای و مقدار کل نیتروژن اندام هوایی مورد مقایسه قرارگرفت. نتایج این پژوهش نشان داد که آلودگی خاک به کادمیوم حتٰی در سطح 2 میلیگرم بر کیلوگرم تأثیر قابل توجهی بر شاخصهای همزیستی باکتریهای سینوریزوبیوم ملیلوتی داشت و میزان این تأثیر بسته به میزان تحمل به کادمیوم سویههای مختلف، متفاوت بود. تأثیر کاهنده غلظت کادمیوم بر تعداد گرههای ریشهای و غلظت نیتروژن اندام هوایی گیاهان تلقیح شده با سویههای حساس به کادمیوم در مقایسه با سویههای مقاوم به ترتیب به حدود 41 و 29 درصد رسید. در این آزمون سویه R95m از نظر توان گرهزایی و جذب نیتروژن در سطوح مختلف کادمیوم به عنوان برترین سویه شناخته شد.
نسرین علیزاده، اسدالله بابای اهری، یعقوب اسدی، مصطفی ولیزاده، بهمن پاسبان اسلام،
جلد 10، شماره 3 - ( پاییز 1385 )
چکیده
به منظور بررسی اثر قارچ عامل پوسیدگی اسکلروتینائی ساقه کلزا ( Sclerotinia sclerotiorum ) در شرایط مزرعه روی کمّیت و کیفیت روغن به دست آمده و کنجاله آن، سه رقم کلزای پاییزه اکاپی، طلایه و SLM046 در سه بلوک کامل تصادفی در دو حالت بدون بیماری و دارای بیماری مورد ارزیابی قرار گرفت. بهمنظور ایجاد بیماری در شرایط مزرعه، گیاهان به وسیله جدایه SK4 قارچ ( S. sclerotiorum ) به روش لوارتوسکا مایهزنی شدند. محل مایهزنی ساقههای گیاهان در ارتفاع 30 سانتیمتری از سطح خاک و در اواسط مرحله گلدهی بوتهها بود. نتایج نشان داد که ویژگیهایی مانند وزن هزار دانه، درصد اسید چرب اولئیک در گیاهان بیمار به طور معنیداری کمتر از گیاهان سالم بود، ولی درصد اسید چرب اروسیک در روغن و میزان گلوکزینولات کنجاله در گیاهان بیمار به طور معنیداری بیشتر از گیاهان سالم بود. همچنین بین سه رقم مورد آزمایش به غیر از درصد روغن برای تمامی صفات دیگر اختلاف معنیداری دیده نشد. بین وزن هزار دانه و درصد اسید اروسیک و نیز بین درصد روغن به دست آمده و میزان گلوکزینولات، همبستگی منفی و معنیداری دیده شد. بنابراین به نظر میرسد که بیماری پوسیدگی اسکلروتینائی ساقه در کلزا کمّیت و کیفیت روغن را از طریق کاهش اسید اولئیک و درصد روغن و افزایش اسید اروسیک و گلوکزینولات کاهش میدهد.
آزاده صفادوست، محمدرضا مصدقی، علی اکبر محبوبی، عباس نوروزی، قاسم اسدیان،
جلد 11، شماره 41 - ( پاییز 1386 )
چکیده
افزایش فرسایش و تراکم خاک به واسطه کشت مداوم محصولات ردیفی و خاکورزی فشرده از دلایلی است که سبب نگرانی و توجه بیشتر به روشهای خاکورزی حفاظتی شده است. هدف از این تحقیق، بررسی آثار کوتاهمدت (یکساله) مدیریتهای متفاوت بر ویژگیهای فیزیکی یک خاک لوم شنی تحت کشت ذرت بود. تیمارها شامل سه سیستم خاکورزی (بیخاکورزی، NT؛ خاکورزی با گاو آهن قلمی،CP و خاکورزی با گاوآهن برگرداندار، MP) و سه سطح کود گاوی کاملاً پوسیده (صفر،30 و60 تن در هکتار) بودند. آزمایش در قالب طرح کرتهای خرد شده انجام گرفت. سه تکرار از تیمارها به صورت بلوکهای کامل تصادفی به کار رفت. هنگامی که 100 درصد پرچمهای ذرت ظاهر شدند، ضریب آبگذری اشباع (Ks)، تخلخل کل (TP)، تخلخل درشت (Macro–P)، تخلخل ریز (Micro–P) خاک و میانگین وزنی قطر خاکدانهها (MWD) در لایههای مختلف خاک تا عمق 5/22 سانتیمتر اندازهگیری شد. خاکورزی و کود دامی دارای اثرات معنی دار بر Log[Ks]، TP، Macro-P و Micro-P بودند. سست و مخلوط شدن کامل خاک سطحی در روش MP، حجم و پیوستگی منافذ را افزایش داد و در نتیجه سبب افزایش Ks، TP، Macro-P و Micro-P نسبت به روش NT شد. افزایش Macro–P در سیستم CP احتمالاً سبب افزایش Ks نسبت به MP گردید. سیستمهای کمخاکورزی MWD را افزایش داده و افزایش کود آلی باعث افزایش MWD در تمامی تیمارهای خاکورزی گردید. نتایج این تحقیق نشان دهنده اثرات مثبت کاربرد کود آلی (در دوره کوتاهمدت) بر ویژگیهای منافذ و پایداری ساختمان خاک تحت خاکورزی با گاوآهن برگردندار و گاوآهن قلمی در این منطقه بود.
محبوبه معتمدنیا، سیدحمید رضا صادقی، حمیدرضا مرادی ، هانیه اسدی،
جلد 14، شماره 52 - ( علوم و فنون کشاورزی ومنابع طبیعی، علوم آب و خاک تابستان 1389 )
چکیده
تهیه و اجرای طرح های آب و خاک نیازمند مجموعه ای از اطلاعات مربوط به بارندگی و روان آب است. از طرفی آبنگارهای واحد، مبنای مناسبی برای تهیه آبنگارهای سیلاب و تأمین اطّلاعات جامع برای برنامه ریزان و مدیران محسوب می شوند. حال آن که تهیه آن برای تمامی حوزه های آبخیز به سادگی امکان پذیر نمی باشد. از این رو مدل-سازی مناسب برای شبیه سازی آبنگار واحد با استفاده از داده های قابل دست رس باران و به شیوه های آماری قابل اعتماد از ضروریات است. حال آن که اعتمادسنجی لازم برای روش های مختلف مدل سازی آماری در هیدرولوژی و هم چنین تهیه آبنگار واحد به ندرت صورت گرفته است. در همین راستا، تحقیق موجود درصدد مقایسه کارایی روشهای مختلف مدل سازی تهیه ارتباط آبنگار واحد معرف 2 ساعته حوزه آبخیز کسیلیان با زمان تمرکز حدود 10 ساعت با استفاده از داده های بارندگی می باشد. برای انجام تحقیق موجود، تحلیل روابط بین 36 ویژگی باران نگار و آبنگار واحد برای 23 رگبار طی چهار فصل در یک دوره زمانی 33 ساله به شکل های مختلف رگرسیون دو و چند متغیره مد نظر قرار گرفت. بر اساس نتایج به دست آمده میانه خطای تأیید مقادیر حاصل برای کلیه متغیرهای وابسته آبنگار واحد 2 ساعته بین 37 تا 88 درصد برآورد شد. نتایج نشان داد که در رگرسیون دو متغیره، مدل های درجه سوم و خطی و در رگرسیون چند متغیره، مدل های لگاریتمی بیشترین توانایی در تعیین ارتباط هیدروگراف واحد و مؤلفه های مختلف بارندگی در حوزه آبخیز مذکور را داشته اند. هم چنین دقت مدل های حاصل از تجزیه و تحلیل عاملی در رگرسیون چند متغیره کاهش پیدا کرد. با توجه به آماره های ارزیابی مورد استفاده در این تحقیق از بین دو روش پس رو و پیش رو در اکثر مواقع روش پس رو و در شاخص های زمانی رابط بین آبنگار واحد و باران نگار روش پیش رو از نتایج بهتری برخوردار بوده است.
هانیه اسدی، حمیدرضا مرادی، عبدالرسول تلوری، سید حمیدرضا صادقی،
جلد 14، شماره 53 - ( مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک، پاییز 1389 )
چکیده
روش کلارک یکی از روش های کاربردی تهیه آب نمود واحد لحظه ای در حوزه های آبخیز می-باشد که کارآیی آن به دقت تخمین پارامتر ضریب ذخیره آن بستگی دارد. از این رو تحقیق حاضر به منظور تعیین میزان کارآیی آب نمود به دست آمده بر اساس روش کلارک و مقایسه پارامتر ضریب ذخیره در معادله ماسکینگام از روش های ترسیمی، کلارک، لینزلی، میشل، جانستن- کراس و ایتن در حوزه آبخیز کسیلیان در استان مازندران انجام پذیرفت. در این تحقیق، ابتدا نمودار زمان- مساحت منطقه تهیه و اطلاعات مربوط به ایستگاه های هواشناسی سنگده و هیدرومتری ولیک بن برای تهیه آب نمود واحد 3 ساعته متوسط حوزه آبخیز استفاده شد. سپس کارآیی آب نمودهای واحد لحظه ای حاصل از روش کلارک با توجه به ضریب ذخیره معادله ماسکینگام و حاصل از شش روش مذکور، از طریق تبدیل آن به آب نمود واحد 3 ساعته و مقایسه آنها با آب نمود واحد 3 ساعته متوسط حوزه آبخیز بر اساس شاخص های آماری ارزیابی گردید. نتایج تحقیق نشان داد که روش ترسیمی مورد استفاده در تهیه آب نمود واحد لحظه ای کلارک با خطای تخمین و ضریب کارآیی به ترتیب 33/33 و 83 درصد از دقت مناسب برای شبیه سازی مؤلفه های آب نمود سیلاب واحد مشاهده ای حوزه آبخیز مورد مطالعه برخوردار بوده است.
پریسا شاهین رخسار، حسن شکری واحد، محمد اسماعیل اسدی، کامران داوری، غلامعلی پیوست،
جلد 14، شماره 53 - ( مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک، پاییز 1389 )
چکیده
امروزه در دنیا استفاده از کشت بدون خاک به عنوان نوعی فناوری تولید گیاهان که موجب افزایش کیفیت و کمیت محصولات باغبانی میشود، گسترش یافته است. به منظور بررسی برخی خصوصیات کمّی و کیفی گوجهفرنگی گلخانهای در واکنش به مدیریت آبیاری و بسترهای متفاوت کشت بدون خاک، این پژوهش در گلخانه مرکز تحقیقات کشاورزی گلستان در بهار 84 با دو تیمار دفعات آبیاری در سه سطح 4، 8 و 12 بار در روز و بسترهای کشت در سه نوع پرلیت، لیکا و مخلوط پرلیت و لیکا (نسبت 1:1 وزنی) انجام گرفت. آزمایش به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملاً تصادفی در چهار تکرار بود. نتایج بررسی نشان داد بستر پرلیت موجب افزایش اسیدیته قابل تیتراسیون (43/0 میلیگرم در صد لیتر) و بستر لیکا موجب افزایش درصد تشکیل میوه (48 درصد) شد. بیشترین عملکرد میوه بازارپسند در هر بوته از 12 بار آبیاری در روز به مقدار 5/1830 گرم در بوته وکمترین از 4 بار آبیاری در روز به مقدار 7/1156 گرم در بوته به دست آمد. افزایش دفعات آبیاری موجب کاهش اسیدیته قابل تیتراسیون عصاره میوه شد و روی سایر صفات تأثیر معنی داری نداشت. به طورکلی بستر لیکا و دور آبیاری 12 بار در روز با افزایش ویتامین ث، عملکرد میوه بازارپسند و درصد تشکیل میوه شرایط مطلوبی را از نظر کیفی و کمی به وجود آورده است. گرچه میزان اسیدیته قابل تیتراسیون (33/0 میلیگرم درصد لیتر) در این تیمار کاهش یافت.
زهرا عربی، مهدی همایی، محمد اسماعیل اسدی،
جلد 14، شماره 54 - ( مجله علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی، علوم آب و خاک، زمستان 1389 )
چکیده
در این پژوهش، آثار افزودن کیلیت طبیعی اسید سیتریک و کیلیتهای مصنوعی HEDTA و EGTA در محلول کردن کادمیوم در خاکهایی که به طور مصنوعی آلوده شدهاند و نیز توانایی آنها در افزایش پالایش گیاهی کادمیوم توسط گیاه تربچه (Raphanus sativus L.) از خانواده (Brassicaceae) با یکدیگر مقایسه و بررسی شد. این آزمایش با استفاده از یک طرح فاکتوریل در قالب بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار انجام شد. تیمارهای غلظت برای کادمیوم با استفاده از نمک کلرید کادمیوم دارای غلظت 0، 5، 20، 60 و 100 میلیگرم در کیلوگرم خاک بودند. در پایان فصل رشد، کیلیتها با غلظتهای 6، 20 و 20 (1-mMkg) به ترتیب برایHEDTA، EGTA و اسید سیتریک به هر گلدان اضافه شدند. برای به دست آوردن شدت جذب آلایندهها، ده روز پس از افزودن کیلیتها از گیاهان و خاک گلدانها نمونهبرداری و غلظت کادمیوم در آنها اندازهگیری شد. در تمام تیمارها، کادمیوم محلول خاک در مقایسه با تیمار شاهد، بیشتر بوده است. مقادیر به دست آمده نشان داد که کیلیتهای مصنوعی نسبت به اسید سیتریک که یک کیلیت طبیعی است حلالیت را بیشتر افزایش میدهد. در این میان HEDTA تأثیر بسیار مشهودتری بر افزایش حلالیت کادمیوم داشته است به طوری که غلظت کادمیوم محلول در خاک بعد از اضافه کردن HEDTA در غلظتهای 0، 5، 20، 60، 100 (1-mgkg) به ترتیب 05/0، 48/3، 22/13، 8/33، 82/37 ( soil1-mgkg) بوده است. برای تمام تیمارها با افزایش میزان کادمیوم خاک، غلظت کادمیوم در ریشه و اندام هوایی افزایش یافته است. میزان کادمیوم در اندام هوایی تربچه در مقایسه با ریشه بیشتر بوده که میتواند به دلیل زیست فراهمی بیشتر فلز و هم چنین حلالیت زیاد آن باشد. در تمام تیمارهایی که HEDTA به آنها اضافه شده میزان تجمع کادمیوم در ساقه و ریشههای تربچه بیشتر از سایر کیلیتهاست.
پریسا شاهین رخسار، محمد اسماعیل اسدی،
جلد 16، شماره 61 - ( علوم و فنون کشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک-پاييز 1391 )
چکیده
اصلاح برنامهریزی آبیاری و بهبود مدیریت سیستمهای آبیاری، دو محوری است که در ارتقای کارآیی مصرف آب در کشاورزی تأثیر بسزایی دارد. این آزمایش به منظور بررسی تأثیر دو روش آبیاری قطرهای نواری (تیپ) و آبیاری شیاری تحت رژیمهای مختلف آبیاری بر عملکرد و اجزای عملکرد سویا در سال زراعی (85-84) در ایستگاه تحقیقات کشاورزی گرگان اجرا شد. آزمایش بهصورت کرتهای خرد شده در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار شامل دو روش آبیاری قطرهای نواری (T) و شیاری (S) به عنوان عامل اصلی و سه تیمار آبیاری 50 (I50)، 75 (I75) و 100 درصد نیاز آبی (I100) به عنوان عامل فرعی در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد وزن هزار دانه و ارتفاع بوته در روش آبیاری شیاری بهطور معنیداری بیشتر از روش آبیاری قطرهای نواری (تیپ) حاصل شد. همچنین اختلاف معنیداری بین رژیمهای مختلف آبیاری از نظر ارتفاع بوته، تعداد گره و عملکرد محصول دیده شد. بهطوریکه آبیاری 100 درصد بیشترین و آبیاری 50 درصد کمترین مقدار را دارا بودند. روش آبیاری قطرهای نواری (تیپ) موجب کاهش 63 درصدی در حجم آب مصرفی شد. ارزیابی کارآیی مصرف آب دو روش تحت رژیمهای مختلف آبیاری نشان داد که روش آبیاری قطرهای نواری (تیپ) با رژیم 50 درصد نیاز آبی (09/1 کیلوگرم بر مترمکعب) بیشترین و روش آبیاری شیاری با رژیم 100 درصد نیاز آبی (5/0 کیلوگرم بر مترمکعب) کمترین مقدار را دارا بودند.
رسول اسدی، فرزاد حسنپور، سید محمود طباطبایی، نادر کوهی،
جلد 17، شماره 63 - ( علوم و فنون کشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک-بهار 1392 )
چکیده
یکی از راههای استفاده بهینه از آب، بهکارگیری روشهای مدرن آبیاری از جمله آبیاری قطرهای نواری است. در این تحقیق به منظور ارزیابی سیستمهای آبیاری قطرهای سطحی و زیرسطحی بر عملکرد پنبه، آزمایشی بهصورت کرتهای خرد شده و در قالب طرح بلوکهای کاملاً تصادفی با سه تکرار در مزرعه مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی ارزوئیه واقع در استان کرمان در سال 1389 اجرا گردید. تیمارها شامل سه سطح آبیاری100، 80 و 60 درصد نیاز آبی بهعنوان عامل اصلی و دو سیستم آبیاری قطرهای سطحی و زیرسطحی بهعنوان عامل فرعی میباشند. میزان صرفهجویی در آب مصرفی دو تیمار 60 و 80 درصد نیاز آبی نسبت به تیمار 100 درصد نیاز آبی، بهترتیب به میزان 3200 و 1500 مترمکعب در هکتار میباشد. نتایج تحقیق نشان میدهد که عملکرد محصول ناشی از اعمال تیمارهای 60 و 80 درصد نیاز آبی نسبت به تیمار 100 درصد نیاز آبی، بهترتیب به میزان 2/37 و 6/15 درصد کاهش وکارایی مصرف آب در دو تیمار مذکور بهترتیب 8/3 درصد کاهش و 7/0 درصد افزایش دارد. همچنین عملکرد محصول و کارایی مصرف آب ناشی از اعمال تیمار سیستم آبیاری قطرهای زیرسطحی نسبت به سیستم آبیاری قطرهای سطحی به-ترتیب به میزان 11 و 3/11درصد افزایش داشت. علاوه بر این نسبت منفعت به هزینه سیستم آبیاری قطرهای زیرسطحی در حدود 8 درصد نسبت به سیستم آبیاری قطرهای سطحی کمتر میباشد. با توجه به نتایج بهدست آمده، استفاده از سیستم آبیاری قطرهای زیرسطحی در قالب تیمار 80 درصد نیاز آبی در کشت پنبه در منطقه ارزوئیه استان کرمان میتواند راهکاری مناسب برای صرفهجویی در مصرف آب و افزایش کارایی مصرف آب در دورههای خشکسالی باشد.
پری اسدی الاسوند، احمد حیدری،
جلد 19، شماره 74 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- زمستان 1394 )
چکیده
تکنوسولها خاکهای تغییر یافته تحت تأثیر فعالیتهای انسانی میباشند. این مطالعه تشکیل، طبقهبندی و خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاکهای تکنوسول تشکیل شده بر روی مواد زائد نفتی را در چهار خاکرخ آلوده به نفت و دو خاکرخ غیرآلوده مورد بررسی قرار داد. مطالعات کانیشناسی وجود کانی اسمکتایت را بهعنوان کانی غالب بههمراه سایر کانیهای رسی به اثبات رساند. این کانیها ترکیبات نفتی را در فضای بین لایهای خود جذب کرده و از تحرک و تجزیه آنها در خاک جلوگیری میکنند. عوارض میکرومورفولوژیکی مختلفی از ترکیبات نفتی شامل مناطق تخلیه شده، انواع پوشش (معمولی، در امتداد سطوح (کوازی کوتینگ) و زیرسطحی (هایپوکوتینگ) و همچنین عوارض ناشی از انتشار افقی و عمودی ترکیبات نفتی درون خاک موید پویایی مواد نفتی در خاک و تأثیر بر فرآیندهای خاکسازی میباشند. کاهشpH و افزایش کربن آلی و آهن آمورف خاک تحت تأثیر مواد نفتی در مقایسه با خاکهای غیرآلوده به اثبات رسید. باتوجه به وجود مقادیر بالای گچ و آهک در خاکهای مورد مطالعه، این خاکها براساس سیستم ردهبندی آمریکایی،Typic Calcigypsids نامگذاری شدند ولی در سیستم ردهبندی جهانی، بهعلت وجود لایههای نفوذناپذیر و ژئوممبران (Geomembrane) در00 1 سانتیمتری بالای خاک در واحد Linic Technosols طبقهبندی شدند که توجه بیشتر سیستم ردهبندی جهانی به طبقهبندی این خاکها را نشان میدهد.
حسین اسدی، محمد علیگلی کلرود، منوچهر گرجی،
جلد 20، شماره 78 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- زمستان 1395 )
چکیده
این مطالعه با هدف بررسی تغییرات دینامیک فرسایش شیاری و همچنین بررسی کارایی مدل Hairsine-Rose در برآورد غلظت رسوب انجام شده است. آزمایشها در ایستگاه تحقیقات حفاظت خاک و آب دانشگاه تهران واقع در منطقه کوهین استان قزوین انجام شد. چهار دبی جریان در سه شیب مختلف در شیارهایی دستساز ذوزنقهای بهطول ۳ متر و عرض کف ۵ سانتیمتر مورد آزمون قرار گرفت. در هر آزمایش، رواناب خروجی در فواصل زمانی مختلف جمعآوری و برای تعیین غلظت رسوب به آزمایشگاه منتقل گردید. تمام آزمایش دو بار و در فصلهای پاییز و بهار انجام شد. نتایج بیانگر تغییرات دینامیک غلظت رسوب بود که تابعی از دبی جریان، شیب بستر و فصل بود. غلظت رسوب در دقایق اولیه آزمایش زیاد بود، اما با گذشت زمان کاهش یافته و به یک حالت کم و بیش پایدار رسید. اثر شدت جریان و شیب در شرایط ناپایدار اولیه آشکارتر از شرایط پایدار نهایی بود. همچنین غلظت رسوب در آزمایشهای فصل پاییز بیش از آزمایشهای فصل بهار بود، هرچند که روند تغییرات زمانی مشابه بود. مدل Hairsine-Rose در برآورد غلظت رسوب در قدرت جریانهای کم بهتر عمل نمود، اما در کل دارای بیش برآوردی بسیار زیادی در تمام دامنه بود که بیانگر اشکال ساختاری مدل است.
اکبر همتی، هادی اسدی رحمانی،
جلد 22، شماره 4 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- زمستان 1397 )
چکیده
بهمنظور تعیین اثرات باکتریهای ریزوبیوم و قارچ میکوریزا آربسکولار در کارایی مصرف آب و عملکرد لوبیا در شرایط تنش خشکی، اقدام به اجرای آزمایش بهصورت کرتهای خرد شده در طرح بلوکهای کامل تصادفی در مزرعه مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی فارس طی سالهای 1394 و 1395 شد. در سطوح اصلی، تیمارهای تنش خشکی شامل آبیاری در 80،60 و 100 درصد آب قابل استفاده (AW) و در سطوح فرعی پنج تیمار مجزا و ترکیبی باکتری ریزوبیوم سویههای 160 و 177 و قارچ میکوریزا آربسکولار همراه با تیمار شاهد قرار داشت. نتایج نشان داد که اثرات تیمارهای تنش خشکی و کودهای زیستی بر عملکرد، اجزای عملکرد و کارایی مصرف آب اثر معنیداری در سطح پنج درصد داشتند. بیشترین مقدار عملکرد دانه برابر 2371 کیلوگرم در هکتار همراه با بیشترین کارایی مصرف آب (522 گرم دانه در متر مکعب آب)، در شرایط تنش خشکی با مصرف سویههای باکتری ریزوبیوم 160 و 177 و قارچ میکوریزا آربسکولار بهدست آمد. نتایج این آزمایش نشان داد، کاربرد زادمایه باکتریهای ریزوبیوم و قارچ میکوریزا در شرایط تنش خشکی باعث افزایش عملکرد و کارایی مصرف آب در لوبیا شده است.
محمد جواد اسدی، سعید شعبانلو، محسن نجارچی، محمد مهدی نجفی زاده،
جلد 23، شماره 3 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- پاییز 1398 )
چکیده
در این مطالعه، ضریب دبی روزنه های جانبی دایرهای با استفاده از یک روش ترکیبی جدید، مدلسازی شد. ترکیبات انجام شده در این مطالعه، به دو قسمت تقسیم شد: 1) ترکیب دو الگوریتم بهینهسازی ازدحام ذرات (PSO) و الگوریتم ژنتیک (GA) و ارائه الگوریتم PSOGA ، 2) استفاده از الگوریتم ترکیبی PSOGA جهت بهینه سازی شبکه انفیس (ANFIS) و ارائه روش ANFIS-PSOGA. با شناخت پارامترهای مؤثر بر ضریب دبی روزنه های جانبی دایروی، 11 ترکیب مختلف ارائه شد. تحلیل حساسیت انجام شده با استفاده از ANFIS، نشان داد که عدد فرود و نسبت عمق جریان به قطر روزنه (Ym/D) مؤثرترین پارامترها در مدلسازی ضریب دبی شناسایی شدند. همچنین، بهترین ترکیب در براورد ضریب دبی استفاده از متغیرهای فرود جریان (Fr)، نسبت عرض کانال اصلی به قطر روزنه جانبی (B/D)، نسبت ارتفاع تاج روزنه به قطر روزنه (W/D) و نسبت عمق جریان به قطر روزنه (Ym/D) بود. مقادیر MAPE، RMSE و R برای این مدل، به ترتیب برابر 0/021، 0/20 و 0/871 بهدست آمد. پس از انتخاب بهترین ترکیب، عملکرد روش ANFIS-PSOGA با دو روش ANFIS and ANFIS-PSO، مقایسه شد. نتایج نشان داد که روش ANFIS-PSOGA برای مدلسازی ضریب دبی، دارای خطای کمتری بود.