3 نتیجه برای الماسی
نعیم لویمی، مرتضی الماسی،
جلد 7، شماره 2 - ( تابستان 1382 )
چکیده
شناخت وضعیت کمّی و کیفی کاربری ماشینهای کشاورزی، به منظور افزایش کارایی آنها در مناطق مختلف هدف این پژوهش بوده است. از این رو، محدوده منطقه شمال اهواز شامل پنج دهستان ویس، ملاثانی، عنافچه، الهایی و کرخه، مجموعاً به مساحت 286800 هکتار، که 54193 هکتار از آنها زمین زراعی است، برای شناخت علمی وضع موجود مکانیزاسیون و ارائه راهکارهای مناسب به صورت میدانی بررسی گردید. در این پژوهش شماری از شاخصهای کمّی و کیفی مکانیزاسیون ارزیابی شد، که در کنار بررسیهای کلگرا، به منظور تمرکز مطالعات و تفصیل نتایج با توجه به شرایط منطقه، دشتی به مساحت حدود 1100 هکتار زمین زراعی انتخاب، و تجزیه و تحلیل برخی از پارامترها، که بررسی آنها در کل محدوده ممکن نبوده، در آن دنبال شده است.
این بررسی نشان میدهد که سطح مکانیزاسیون منطقه 1/1 اسب بخار در هکتار است، که با وجود مطلوبیت نسبی این سطح، درجه مکانیزاسیون برای بسیاری از عملیات مربوط به فناوری متناسب منطقه پایین بوده، و اغلب کشاورزان از تراکتور صرفاً برای انجام عملیات مرسوم خاکورزی اولیه و ثانویه استفاده میکنند. از سوی دیگر، وضعیت کیفی مکانیزاسیون منطقه، از جمله مهارت کاربران، مدیریت ماشینها و خدمات پشتیبانی با توجه به پارامترهای محاسبه شده همچون پایین بودن ضریب بهرهوری از تراکتورها (حدود 40%)، افت زیاد در برداشت گندم به وسیله کمباین (حدود 4/9%)، و ضعف آموزش کاربران ماشینها بسیار نامناسب بوده و توازنی با سطح مکانیزاسیون منطقه ندارد. نتیجه این که برای افزایش کارایی ماشینهای کشاورزی در منطقه، در کنار توجه به آموزش و تعلیم کاربران ماشینها، باید به حل مشکلات خدماتی و پشتیبانی آنها توجه شود. همچنین، به منظور اشاعه فناوری مناسب و افزایش درجه مکانیزاسیون عملیات مختلف آن، باید پس از شناسایی فناوری مناسب منطقه به وسیله مراکز پژوهشی، ماشینها و تجهیزات این فناوری فراهم آمده و گسترش یابد. البته با توجه به پایین بودن درجه نوآوری و پذیرش فناوری جدید در سیستم متکی بر کشاورزان محلی، پیشنهاد میشود که علاوه بر کلاسهای آموزشی و ترویجی، از مزارع نمایشی، و نیز تشویق و حمایت از شرکتهای خدمات مکانیزه برای تأمین ماشینها و ابزار این فناوری و گسترش آن در منطقه استفاده گردد.
الیاس دهقان، مرتضی الماسی،
جلد 13، شماره 47 - ( (ب)-بهار 1388 )
چکیده
مدیریت عملیات آمادهسازی زمین برای کشت محصولات مختلف در مناطق گوناگون نیازمند دسترسی به شاخصها و اطلاعاتی در مورد شرایط، چگونگی، مزایا و معایب انجام روشهای گوناگون خاکورزی است. این تحقیق در تابستان سال1382 در یک خاک رسی حاوی بقایای گندم در ایستگاه تحقیقات کشاورزی شاوور واقع در شمال اهواز اجرا شد. آزمایشها بهصورت بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار و با شش تیمار انجام شد. تیمارها شامل روشهای خاکورزی مرسوم بهصورت شخم برگردان به عمق cm20 + دوبار دیسک + ماله(T1)، دوبار دیسک سبک به عمق cm10-8 + ماله (T2)، دوبار دیسک سنگین به عمقcm15-12 + ماله (T3)، کولتیواتور به عمق cm10+ ماله (T4)، کولتیواتور به عمق cm15 + ماله (T5) و گاوآهن دوار به عمق cm5 (T6) بود. نتایج نشان داد که میزان مصرف سوخت در روشهای T2 تا T6 به ترتیب بهمیزان 57، 51، 67، 54 و 69 درصد نسبت بهروش مرسوم، با 49 لیتر در هکتار، کاهش یافت. کل زمان مورد نیاز در سیستمهای خاکورزی T2 تا T6 بهترتیب بهمیزان 42، 46، 42، 54 و 44 درصد نسبت بهروش مرسوم، با 41/4 ساعت بر هکتار، کاهش یافت. ظرفیت مزرعهای در روشهای T2 تا T6 نسبت بهروش مرسوم، با 227/0 هکتار بر ساعت، بهترتیب بهمیزان 4/2، 2/2، 4/2، 8/1 و 3/2 برابر افزایش یافت. قطر متوسط وزنی کلوخهها(MWD) در T2 تا T5 نسبت بهروش مرسوم با میانگین 92/1 سانتیمتر، بهترتیب بهمیزان 29، 21، 10 و 5 درصد بیشتر و در T6به میزان 6 درصد کمتر شد. هزینه خاکورزی T2 تا T6 نسبت بهروش مرسوم با هزینه 500000 ریال بر هکتار، بهترتیب بهمیزان 40، 32، 54، 50 و60 درصد کاهش نشان داد.
پریسا الماسی، سعید سلطانی، مسعود گودرزی، رضا مدرس،
جلد 20، شماره 78 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- زمستان 1395 )
چکیده
با توجه به آشکار شدن تغییرات اقلیمی در اکثر مناطق دنیا و اثر آن بر بخشهای مختلف چرخه آب، آگاهی از وضعیت منابع آب بهمنظور مدیریت صحیح منابع و برنامهریزی برای آینده ضروری است. از اینرو مطالعات زیادی در مناطق مختلف با هدف تحلیل اثرات تغییر اقلیم بر فرآیندهای هیدرولوژیک در دورههای آتی انجام شده است. در مطالعه حاضر به بررسی اثرات تغییر اقلیم بر رواناب سطحی در حوضه آبخیز بازفت پرداخته شده است. حوضه آبخیز بازفت که در شمال غرب استان چهارمحال و بختیاری واقع شده، بهدلیل وضعیت خاص توپوگرافیکی و موقعیت جغرافیایی خود سهم قابل توجهی در تولید منابع آب منطقه دارد. در این مطالعه از مدل اقلیمی سه HadCM و سناریوهای انتشار ۲A و ۲B جهت ارزیابی عدم قطعیت موجود در پیشبینی تغییر اقلیم استفاده شده است. بدینمنظور، مدل آماری SDSM برای ریز مقیاس کردن دادههای بزرگ مقیاس بارش و دما و مدل هیدرولوژیک WetSpa برای شبیهسازی رواناب مورد استفاده قرار گرفته است. پس از واسنجی مدل هیدرولوژیک، دادههای ریز مقیاس شده بارش و دما در دورههای آینده نزدیک (۲۰5۰ – ۲۰2۰) و آینده دور (۲۱۰۰- ۲070) به مدل WetSpa معرفی و رواناب برای دورههای مذکور شبیهسازی گردید. نتایج این مطالعه بیانگر عملکرد مناسب مدل SDSM در ریز مقیاسسازی دادههای اقلیمی بهویژه دمای حداقل و حداکثر میباشد. ارزیابی کارایی مدل WetSpa نیز حاکی از عملکرد مناسب این مدل برای شبیهسازی رواناب در حوضه بازفت است، بهطوریکه ضریب ناش- ساتکلیف طی واسنجی و صحتسنجی بهترتیب برابر ۶۳/۰ و ۶۵/۰ حاصل شده است. همچنین، بررسی میزان رواناب پیشبینی شده در دورههای آتی نشاندهنده افزایش رواناب سالانه در حوضه آبخیز بازفت تحت هر دو سناریوی ۲ A و ۲B است.