19 نتیجه برای باقری
محمدرضا خواجه پور، احمدرضا باقریان نائینی،
جلد 5، شماره 4 - ( 10-1380 )
چکیده
تصور آن است که انواع گوناگون لوبیای زراعی، شامل چیتی، سفید و قرمز، از نظر سازگاری به دمای زیاد متفاوتند. از این رو، ممکن است واکنش آنها به تأخیر در کاشت متفاوت باشد. به منظور بررسی این واکنش، آزمایشی با طرح بلوکهای کامل تصادفی و آرایش تیمارها در چارچوب کرتهای یک بار خرد شده، در سال 1375 در مزرعه پژوهشی دانشگاه صنعتی اصفهان اجرا گردید. تیمار اصلی شامل چهار تاریخ کاشت (8 و 23 اردیبهشت، و 7 و 23 خرداد) و تیمار فرعی شامل چهار ژنوتیپ لوبیای زراعی (لوبیا قرمز ناز، لوبیا چیتی لاین 11816، لوبیا چیتی لاین 16157 و لوبیا سفید لاین 11805) بود.
با تأخیر در کاشت، شمار ساقه فرعی در بوته، شمار غلاف در ساقههای فرعی و در واحد سطح، شمار دانه در هر غلاف ساقه اصلی و ساقههای فرعی، شمار دانه در ساقه اصلی، ساقه فرعی و در واحد سطح، وزن صد دانه و عملکرد دانه کاهش معنیدار یافت، ولی شاخص برداشت افزایش معنیدار نشان داد. کاهش اجزای عملکرد و عملکرد دانه با تأخیر در کاشت، به کاهش فرصت برای رشد در اثر افزایش دما نسبت داده شد. پایینی شاخص برداشت در کاشت زودهنگام، با کاهش بازده رشد رویشی حاصل شده در اثر برخورد دوران دانهبندی با دمای بالا تفسیر گردید. لوبیا چیتی لاین 11816 از لحاظ شمار ساقه فرعی در بوته و شاخص برداشت از دیگر ژنوتیپها برتر بود و بیشترین عملکرد دانه (3030 کیلوگرم در هکتار) را تولید نمود. گرچه لوبیا قرمز ناز از نظر شمار غلاف و شمار دانه در ساقه اصلی و در واحد سطح بر ژنوتیپهای دیگر به طور معنیداری برتری نشان داد، ولی وزن صد دانه بسیار کم و کمترین شاخص برداشت را داشت، و سرانجام کمترین عملکرد دانه (2254 کیلوگرم در هکتار) را به دست داد. نتایج پژوهش حاضر گویای آن است که عملکرد دانه لوبیا از تأخیر در کاشت به شدت آسیب میبیند. لوبیا چیتی لاین 11816 ممکن است در کلیه تاریخهای کاشت، ظرفیت تولیدی بیشتری نسبت به دیگر ژنوتیپهای مورد آزمایش، در شرایط مشابه با آزمایش حاضر داشته باشد. ارتباط خاصی میان ویژگیهای ظاهری دانه انواع لوبیا و تحمل آنها نسبت به گرما مشاهده نگردید.
سعیدرضا وصال، عبدالرضا باقری، عباس صفرنژاد،
جلد 6، شماره 2 - ( 4-1381 )
چکیده
به منظور بررسی پاسخ آندروژنیک ارقام نخود، دو رقم پیروز و کرج 31-60-12، که به ترتیب نمایندهای از تیپهای دسی و کابلی هستند، برای انجام کشت بساک انتخاب شدند. بساکهای حاوی میکروسپورهای تکهستهای منتخب از غنچههای گل تیمار شده در شرایط سرما (7 تا 10 روز)، در محیط کشت پایه MS حاوی غلظتهای متفاوت دو تنظیم کننده رشدی توفوردی (1، 2 و 3 میلیگرم در لیتر) و کینتین (1/0، 2/0 و 5/0 میلیگرم در لیتر) کشت گردیدند. برای باززایی، از محیطهای کشت MS و بلیدز تغییر یافته با ترکیبات مختلف تنظیم کنندههای رشد و غلظت متفاوت ساکارز استفاده شد.
نتایج نشان داد که اثر تنظیم کنندههای رشدی توفوردی و کینتین در القای کالوس بسیار معنیدار است، و با افزایش غلظت هرکدام از این تنظیم کنندهها میزان القای کالوس به طور معنیداری کاهش یافت. محیط کشت حاوی غلظتهای کم هر دو تنظیم کننده رشدی (1 و 2/0 میلیگرم در لیتر به ترتیب برای توفوردی و کینتین) بهترین واکنش القای کالوس را در پی داشت. همچنین، اثر متقابل ژنوتیپ × غلظتهای توفوردی نیز معنیدار شد، به طوری که رقم پیروز نسبت به رقم دیگر، در واکنش به غلظتهای متفاوت توفوردی، پاسخ بهتری به القای کالوس از خود نشان داد. تمایز کالوسها و القای اندامزایی در محیط کشت MS حاوی NAA و BA با سه درصد ساکارز، و جنینزایی در کالوسهای حاصل از بساک در محیط کشت بلیدز غنی شده با 5/0 میلیگرم در لیتر کینتین و 10 درصد ساکارز اتفاق افتاد. بررسی سیتولوژیک کالوسها، وجود سلولهای هاپلویید و تنوع کروموزومی را به اثبات رساند. بنابراین، بهینه کردن غلظت تنظیم کنندههای رشد در محیط کشت القا، و استفاده از محیطهای کشت مختلف پایه با غلظت مشخصی از ساکارز، میتواند بهبود باززایی از بساکهای نخود را به دنبال داشته باشد. به نظر میرسد تعیین مشخصه کالوسها از مرحله القا تا باززایی، و نیز تعیین اثر پیشتیمار سرما در آزمایشهای بعدی بتواند در بهبود پاسخ به کشت بساک در نخود مورد استفاده قرار گیرد.
فرهاد شکوهیفر، عبدالرضا باقری، ماهرخ فلاحتی رستگار،
جلد 7، شماره 2 - ( تابستان 1382 )
چکیده
اطلاعات اندک موجود در مورد تنوع قارچ Ascochyta rabiei یکی از مهمترین عوامل محدود کننده برنامههای اصلاحی برای مقاومت نسبت به بیماری برقزدگی نخود است. در این پژوهش تنوع ژنتیکی جمعیت این قارچ در ایران بررسی شده است. بدین منظور، 26 جدایه از 16 استان کشور انتخاب و تنوع ژنومی آنها با استفاده از روش RAPD ارزیابی شد. با به کارگیری 12 آغازگر تصادفی، الگوی باندی DNA جدایهها تهیه شد، و بر این اساس تنوع ژنتیکی و فاصله ژنتیکی بین جدایهها محاسبه و روابط خویشاوندی آنها با استفاده از تجزیه خوشهای تعیین گردید. نتایج نشان داد که روش RAPD ابزاری قوی برای تجزیه ژنومی جمعیت A. rabiei است. در میان آغازگرهای به کار برده شده 10 آغازگر پلیمورفیسم نشان دادند. بر اساس دادههای به دست آمده، شاخص تنوع ژنتیکی جدایهها 98 درصد برآورد شد، که نشان دهنده تنوع ژنتیکی زیاد این بیمارگر در ایران است. فاصله ژنتیکی بین جفت جدایهها از 16/0 تا 61/0 متغیر بود. بیشترین فاصله ژنتیکی بین جدایههای 20 و 22 (از استانهای قزوین و گلستان)، و کمترین فاصله بین جدایههای 12 و 26 (از استانهای مرکزی و مازندران) دیده شد. در سطح شباهت 90 درصد، کل جدایهها در 22 گروه ژنوتیپی جداسازی و از حرف A تا V نامگذاری شدند، و نیز الگوی پراکنش آنها در ایران مشخص شد.
احمد سلیمانی پور، علیرضا نیکویی، ابوالقاسم باقری،
جلد 9، شماره 1 - ( بهار 1384 )
چکیده
پژوهش حاضر، به منظور بررسی مسایل و تنگناهای موجود در طول مسیر بازاریابی گل محمدی و فرآوردههای آن و همچنین ارائه راه حلهای مناسب جهت ارتقای کارایی بازاریابی این محصول، صورت پذیرفت. بر پایه نتایج به دست آمده از بررسی مسیر بازاریابی گل محمدی و فرآوردههای آن، بازار این محصول در هر دو گروه سنتی و صنعتی مورد بررسی ناکارا میباشد به طوری که شاخص کارایی برای گلاب سنتی 9/92 درصد و برای گلاب تولید شده در واحدهای صنعتی به طور متوسط معادل 55 درصد بوده است. علاوه بر این، با در نظر گرفتن قیمت عوامل بازاریابی، سهم هر یک از عوامل در قیمت نهایی محصول محاسبه شد.
نتایج بررسیهای انجام شده نشان میدهد در بین عوامل بازار، واحدهای تبدیلی از بالاترین سهم برخوردارند. در مقایسه واحدهای تبدیلی، واحدهای سنتی با 2/47 درصد، سهم بالاتری از قیمت خرده فروشی را نسبت به واحدهای صنعتی به خود اختصاص دادهاند. این سهم برای واحدهای گلابگیری صنعتی به طور متوسط 5/44 درصد به دست آمده است. بر اساس نتایج به دست آمده، سهم عوامل
تولید کننده، خرده فروش، عمده فروش و واسطهها به ترتیب در مکانهای بعدی قرار دارند. نتایج محاسبه ضریب هزینه بازاریابی نشان میدهد 70درصد قیمت خردهفروشی گلاب تولید شده از یک کیلوگرم گل محمدی در واحدهای سنتی مربوط به هزینههای بازاریابی این محصول بوده است. این میزان برای واحدهای صنعتی با ظرفیت بالا و پایین به ترتیب 7/67 و 4/65 درصد بوده است.
سید محمد علی زمردیان، محمدرضا باقری سبزواری،
جلد 9، شماره 4 - ( زمستان 1384 )
چکیده
آبگیرهای قائم معمولاً نسبت به دیگر گزینهها سازههایی اقتصادی بوده و به جهت آن که در نزدیکی سطح آب کار گذاشته میشوند، از ورود رسوبات درشت دانه به داخل سیستم جلوگیری مینمایند. از مشکلات اصلی که آبگیرهای قائم با آن مواجهاند ایجاد گردابهای قوی در دهانه آنهاست. این گردابها منجر به کاهش بازدهی سیستم آبگیری میشوند. شناخت مهندسین و طراحان از عوامل مؤثر بر گرداب، میتواند آنها را در طراحی صحیح و اصولی چنین سازههایی کمک نماید. در این پژوهش به کمک مدل آزمایشگاهی تأثیر سرعت مماسی، جهت جریان در خروجی کانال تقرب بر ضریب تخلیه Cd آبگیر قائم مورد بررسی قرار گرفته و با آنالیز ابعادی نشان داده شده که اعداد بدون بعد رینولدز، فرود، وبر، سیرکولاسیون و استغراق بر تشکیل گرداب در دهانه آبگیر قائم مؤثرند. ارتباط بین عدد فرود، عدد سیرکولاسیون و عدد استغراق ارائه گردیده است که با استفاده از آنها میتوان عدد استغراق را به دست آورده و توسط آن ضریب تخلیه آبگیر قائم را محاسبه نمود.
مریم باقری مفیدی، مسعود بهار، حسین شریعتمداری، محمدرضا خواجه پور،
جلد 10، شماره 2 - ( تابستان 1385 )
چکیده
برای تعیین جدایههای متحمل به خشکی باکتریهای ریزوبیومی همزیست عدس، 12 نمونه خاک ازمناطق مختلف استانهای گلستان، چهار محال و بختیاری و اصفهان جمع آوری شد و ارقام محلی عدس بی نام دانه درشت، قزوینی و فریدنی در هر نمونه خاک در گلخانه کشت شد. پس از10 هفته از گرههای تشکیل شده روی ریشه گیاهان، 324 سویه ریزوبیومی جداسازی شدند. در تعیین تحمل به شوری جدایهها، مشخص شد که تمام جدایههای به دست آمده قدرت رشد در محیط کشت حاوی 200 میلیمولار کلرور سدیم را دارند. در مقادیر بالای نمک (بیش از 400 میلی مولار)، از نظر تحمل به شوری، تفاوت عمدهای در بین جدایهها وجود داشت، به طوری که فقط 20 درصد از آنها به عنوان متحمل به شوری ارزیابی گردید. جدایههای 249 RL و 211 RL با رشد در غلظت 550 و 600 میلی مولار نمک طعام به عنوان جدایههای برتر متحمل به شوری برگزیده شدند. نتایج بررسی تحمل به تنش پتانسیل ماتریک جدایهها در سطوح مختلف 6000 PEG با تحمل به شوری آنها مطابقت داشت. به طور کلی، جدایههای متحمل به شوری قادر به تحمل تنش خشکی در شرایط آزمایشگاهی نیز بودند، ولی این تحمل به شوری و خشکی ارتباطی با منشأ جغرافیایی این جدایهها نداشت. در یک طرح فاکتوریل، کرتهای خرد شده با سه تکرار، گرهسازی جدایههای متحمل 249 RL و 211 RL و نیز جدایه حساس 77 RL بر روی دو رقم عدس بی نام دانه درشت و فریدنی تحت تیمارهای مصرف 50، 75، 90 و 98 درصد آب قابل استفاده از خاک مقایسه شد. گرچه تنش خشکی به طور معنیداری باعث کاهش گرهسازی شد، اما رقم عدس بی نام دانه درشت به دلیل تراکم زیاد ریشه در واحد حجم، میزان گره سازی بیشتری داشت. با وجود این که، جدایه 249 RL در تحمل به شوری و خشکی در شرایط آزمایشگاهی و نیز آزمایشهای گلخانهای نسبت به سایر جدایهها برتری نشان داد، ولی با افزایش تنش خشکی در سطح بالاتر از 50 درصد مصرف آب قابل استفاده گرهزایی کاهش معنیداری داشت.
حمیدرضا باقری، قدرتالله سعیدی، پرویز احسانزاده،
جلد 10، شماره 3 - ( پاییز 1385 )
چکیده
گلرنگ (.Carthamus tinctorius L) یکی از گیاهان دانه روغنی است که به دلیل سازگاری وسیع آن با عوامل محیطی میتواند در تأمین دانههای روغنی کشور بسیار سهیم باشد. گلرنگ در منطقه اصفهان، بعد از برداشت غلات دانهریز و به عنوان کشت دوم در سطح نسبتاً وسیعی کشت میشود. ژنوتیپهای مناسب جهت کاشت زود هنگام بهاره و یا تابستانه به عنوان محصول دوم میتواند نقش بسزایی در افزایش تولید این محصول داشته باشند. این پژوهش به منظور ارزیابی صفات زراعی شش لاین انتخاب شده از تودههای بومی گلرنگ به همراه توده بومی کوسه به عنوان شاهد درقالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 4 تکرار در دو تاریخ کاشت زود هنگام بهاره (25 اسفند) و تابستانه (31 خرداد) در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه صنعتی اصفهان به انجام رسید. نتایج نشان داد که تاریخ کاشت تابستانه موجب کاهش معنیدار میانگین صفات تعداد روز تا 50 درصد جوانهزنی، تعداد روز تا شروع و50 درصد گلدهی، تعداد روز تا رسیدگی و ارتفاع بوته گردید، ولی صفات شاخص برداشت، عملکرد دانه در بوته و در واحد سطح و عملکرد روغن در تاریخ کاشت تابستانه افزایش داشتند. اجزای عملکرد به جز وزن صد دانه در دو تاریخ کاشت اختلاف معنیداری نداشتند، ولی وزن صد دانه بهطور قابل توجه و معنیدار در تاریخ کاشت تابستانه بیشتر بود. بر اساس میانگین ژنوتیپها، عملکرد دانه در تاریخ کاشت بهاره و تابستانه به ترتیب برابر 2498 و 2845 کیلوگرم در هکتار و عملکرد روغن نیز در تاریخهای کاشت به ترتیب برابر با 820 و867 کیلوگرم در هکتار بود. در تاریخ کاشت اول عملکرد دانه ژنوتیپها بین 1876 کیلوگرم در هکتار و مربوط به توده کوسه (ژنوتیپ شاهد) تا 2908 کیلوگرم در هکتار و مربوط به لاین E2428 (لاین انتخابی از یک توده بومی اصفهان) متغیر بود. در تاریخ کاشت دوم، عملکرد دانه ژنوتیپها بین 2124 تا 3186 کیلوگرم در هکتار و به ترتیب مربوط به لاینهای S3110 (لاین انتخابی از توده بومی خراسان) و C111 (لاین انتخاب شده از توده کوسه) تغییرات داشت. در ضمن توده کوسه به عنوان شاهد در تاریخ کاشت تابستانه دارای عملکرد دانه برابر 2965 کیلوگرم در هکتار بود. در تاریخ کاشتهای اول و دوم، لاینهای E2428 و C116 (لاین انتخاب شده از توده کوسه) به ترتیب با مقادیر 9/33 درصد و3/32 درصد، بیشترین درصد روغن را به خود اختصاص دادند. علت وجود اثر متقابل معنیدار بین ژنوتیپ و تاریخ کاشت برای صفت عملکرد دانه و روغن در واحد سطح، بیشتر ناشی از کاهش عملکرد دانه ژنوتیپهای E2428 و S3110 در تاریخ کاشت دوم نسبت به تاریخ کاشت اول بود.
احمد نظامی، عبدالرضا باقری، حمید رحیمیان، محمد کافی، مهدی نصیری محل،
جلد 10، شماره 4 - ( زمستان 1385 )
چکیده
این آزمایش با هدف بررسی امکان ارزیابی تحمل به یخ زدگی گیاه نخود در شرایط کنترل شده با استفاده از دو ژنوتیپ متحمل به سرما (MCC426 و MCC252) و یک ژنوتیپ حساس به سرما (MCC505) اجرا شد. ترکیب ژنوتیپ و خوسرمایی (خوسرمایی و عدم خوسرمایی) در پلات اصلی و درجه حرارتهای صفر، 4- ، 8- ، 12- ، 16- و 20- درجه سانتیگراد به عنوان پلات فرعی در نظر گرفته شدند. از نظر درصد بقای پس از اعمال تیمارهای یخ زدگی تفاوت بین ژنوتیپها معنی دار بود (05/0 ≥ P). بر اساس میانگین دادههای حاصل از اثرات خوسرمایی و دماهای یخ زدگی، درصد بقای ژنوتیپهای MCC426 و MCC252 به ترتیب 41 و 32 درصد بیشتر از ژنوتیپ MCC505 بود. دمای کشنده برای 50 درصد گیاهان (LT50) و دمایی که سبب 50 درصد کاهش در وزن خشک گیاه شد (DMT50) در ژنوتیپ MCC426 به ترتیب 8/10- و 4/8- درجه سانتیگراد و پایینتر از ژنوتیپ حساس (MCC505) بود. با افزایش شدت یخ زدگی رشد گیاه در دوره بازیافت شدیدا کاهش یافت، به نحوی که در دمای ⁰C -12وزن خشک گیاه و ارتفاع ساقه نسبت به تیمار صفر درجه سانتیگراد به ترتیب 63 و66 درصد کاهش یافت. بیشترین خسارت یخ زدگی در ژنوتیپ حساس به سرما (505 MCC) مشاهده شد به صورتیکه تیمار دمایی ⁰C -12 سبب کاهش وزن خشک گیاه و ارتفاع این ژنوتیپ به میزان حدود 90 درصد شد، در حالیکه در این تیمار دمایی در ژنوتیپ MCC426 وزن خشک و ارتفاع گیاه به ترتیب 55 و 49 درصد و در ژنوتیپ MCC252 به ترتیب 60 و 54 درصد کاهش یافت. به نظر میرسد که استفاده از شرایط کنترل شده در تخمین LT50 و DMT50 برای ارزیابی تحمل به یخ زدگی در ژرم پلاسم نخود امکان پذیر است و در برنامههای اصلاحی از این روش میتوان برای به گزینی لاینها استفاده کرد.
محمد ضابط، محمدرضا بی همتا، علیرضا طالعی، محسن مردی، حسن زینالی، خالو باقری،
جلد 12، شماره 46 - ( (لف)-زمستان 1387 )
چکیده
به منظور بررسی ترکیبپذیری و نحوه عمل ژنهای مقاوم به سن گندم شش لاین گندم نان با شمارههای 7214، 6412، 4-75-c، 14، 18، 12 به همراه رقم آزادی در یک آزمایش دای آلل یک طرفه تلاقی داده شدند. هفت والد به همراه 21 هیبرید حاصله در یک طرح بلوک کامل تصادفی با 3 تکرار (مجموعا 28 ژنوتیپ) در مزرعه دانشگاه تهران در سال زراعی 85-84 مورد بررسی قرار گرفتند. تجزیه واریانس صفات نشان داد که بین کلیه صفات به استثنای وزن دانههای سنزده تفاوت معنیداری در سطح 1% وجود دارد. نتایج حاصل از تجزیه ترکیب پذیری گریفینگ نشان داد که در کلیه صفات جزء افزایشی واریانس به همراه جز غیر افزایشی در توارث صفات نقش دارد. بهترین ترکیب شونده عمومی از لحاظ مقاومت به سنزدگی والد 7214 و بدترین والد ترکیب شونده عمومی والد 18 شناخته شد. بهترین هیبرید از لحاظ مقاومت به سنزدگی با در نظر گرفتن کلیه صفات هیبرید 4×3 (4-75-c ×آزادی )و بدترین هیبرید7×6 (12×18 ) بود. بررسی پارامترهای ژنتیکی هیمن ضمن تأیید نتایج تجزیه گریفینگ نشان داد که به استثنای صفات وزن 50 دانه سنزده، درصد سنزدگی و ارتفاع که غالبیت تأثیر بیشتری داشت در مابقی صفات جز افزایشی و غالبیت تواما در توارث صفت نقش دارند. در کلیه صفات مورد مطالعه به استثنای طول ریشک فوق غلبه وجود دارد، ضمن آنکه در تمامی این صفات توزیع نامتقارن ژنهای با اثرات مثبت و منفی نیز وجود داشت.
فریبرز خواجعلی، رضا باقری،
جلد 13، شماره 48 - ( تابستان 1388 )
چکیده
آزمایشی به منظور بررسی آثار آویلامایسین و پروبیوتیک بر رشد جبرانی جوجه های گوشتی متعاقب تغذیه با یک جیره کم تراکم انجام گرفت. در این آزمایش، ۳۰۰ قطعه جوجه گوشتی (هیبرید راس ۳۰۸ ) در قالب طرح کاملاً تصادفی به ۴ تیمار حاوی ۵ تکرار اختصاص ٢٠ درصد پروتئین مطابق با / یافتند. در تیمار شاهد جوجه ها با جیره ای حاوی ٢٩٠٠ کیلوکالری در کیلوگرم انرژی قابل سوخت و ساز و ٨ تغذیه شدند . در تیمار کم تر اکم، جوجه ها از ۷ تا ۲۱ روزگی با جیر ه ای حاوی ٢٧٠٠ کیلوکالری در کیلوگرم انرژی قابل NRC توصیه ۱۰ آویلامایسین دریافت نمودند و ppm ، ١٩ درصد پروتئین تغذیه شدند . در تیمار سوم جوجه ها در دوره رشد جبرانی / سوخت و ساز و ٤ (P< ۰/ ۱۰۰ پروبیوتیک دریافت کردند . رقیق سازی جیره در دوره آغازین، باعث کاهش معنی دار ( ۰۵ ppm ، در تیمار چهارم طی این مدت میزان اضافه وزن گردید . در پایان دوره پرورش ( ۴۹ روزگی )، بیشترین وزن بدن به گروه تیمار شده با آویلامایسین اختصاص داشت، هر چند اختلاف این گروه با گروه شاهد از لحاظ آماری معنی دار نبود. البته این اختلاف با گروه تغذیه شده با پروبیوتیک و گروه دوم (گروه بود. در کل دوره پرورش ( ۷ تا ۴۹ روزگی ) بین گروه های مختلف (P< ۰/ بدون هر نوع محرک رشد )، از لحاظ آماری معنی دار ( ۰۵ آزمایشی، اختلاف معنی داری از نظر مصرف خوراک وجود ند اشت. گروه تیمار شده با آویلامایسین، ضریب تبدیل بهتری نسبت به سایر گروه های آزمایشی داشت که تفاوت آن با گروه دوم (بدون محرک رشد ) و گروه چهارم (دریافت کننده پروبیوتیک ) از لحاظ آماری ، از سایر گروه های آزمایشی بیشتر بود. به طور (P>۰/ بود. درصد چربی محوطه بطنی گروه شاهد ، به لحاظ عددی ( ۰۵ (P< ۰/ معنی دار( ۰۵ کلی، آویلامایسین موجب افزایش معنی دار اضافه وزن در دوره رشد جبرانی گردید. واژه های
رضا باقری، غلامعلی اکبری، محمدحسین کیانمهر، زینالعابدین طهماسبی سروستانی،
جلد 16، شماره 59 - ( علوم فنون كشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاك-بهار - 1391 )
چکیده
آزمایشی در سال زراعی 88–1387 در مزرعه تحقیقاتی پردیس ابوریحان دانشگاه تهران، به منظور ارزیابی آزادسازی تدریجی نیتروژن از کود پلت شده دامی و اوره بر کارایی مصرف نیتروژن و خصوصیات مرفولوژیک و عملکرد دانه ذرت انجام شد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شد. عوامل مورد مطالعه شامل نحوه مصرف کود: به صورت پخش در سطح زمین و مصرف کود به صورت پلت و عامل دوم تلفیق چهار سطح کود نیتروژن و دامی به ترتیب، (46+ 600 و 92+600 و 138+600 و 184+600 ) کیلوگرم در هکتار بود. کرت شاهد بدون مصرف کود نیتروژن به منظور محاسبه کارایی مصرف نیتروژن در نظر گرفته شد که در محاسبات آماری وارد نگردید. در این تحقیق یک ماشین پلت کننده از نوع اکسترودر به منظور تهیه پلتها طراحی و ساخته شد. افزایش مقدار نیتروژن باعث کاهش معنیدار (1%>P) کارایی مصرف نیتروژن و کارایی زراعی و افزایش معنیدار (1%>P) کارایی فیزیولوژیک شد. بیشترین کارایی مصرف نیتروژن، کارایی زراعی و کارایی فیزیولوژیک به تیمار توزیع کود به صورت پلت اختصاص داشت. همچنین بیشترین ارتفاع بوته و قطر ساقه و قطر بلال متعلق به تیمار پلت بود ولی تعداد برگ در هر بوته تحت تأثیر روش توزیع کود قرار نگرفت. بیشترین عملکرد دانه به تیمار پلت اختصاص داشت. به طوری که بیشترین میزان عملکرد دانه و درصد پروتئین دانه از کاربرد 184 کیلوگرم کود نیتروژن به صورت پلت به دست آمد.
محسن باقری بداغآبادی، محمدحسن صالحی، عیسی اسفندیارپور بروجن، جهانگرد محمدی، علیرضا کریمیکارویه، نورایر تومانیان،
جلد 16، شماره 61 - ( علوم و فنون کشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک-پاييز 1391 )
چکیده
کاربرد مدلهای تغییرپذیری ناپیوسته در روشهای سنتی (مرسوم) شناسایی خاک، محدودیتهایی را برای مرزبندی واحدهای نقشه بههمراه دارد. راهکارهای نوین ارایهشده برای غلبه بر این محدودیتها (که بهطور کلی، "نقشهبرداری رقومی خاک" نامیده میشوند)، با بررسی تغییرات پیوسته خاک، تلاش میکنند براساس متغیرهای محیطی که بهسادگی قابل دستیابی یا محاسبه هستند، کلاسهای خاک یا ویژگیهای آن را پیشبینی کنند. پژوهش حاضر میکوشد تا با هدف تهیه نقشه خاک منطقه بروجن- استان چهارمحال و بختیاری- توسط مدل SoLIM و بهکارگیری مدل رقومی ارتفاع و ویژگیهای آن، گامی جدید در راستای تهیه نقشههای خاک بردارد. برای این منظور، 18 ویژگی مختلف از مدل رقومی ارتفاع استخراج گردیدند و پس از پردازش اولیه، هفت ویژگی مهمتر انتخاب شدند. این ویژگیها بههمراه سه زیرگروه و هفت فامیل خاک غالب موجود در منطقه مطالعاتی (شامل 41 خاکرخ از 125 خاکرخ حفرشده در کل منطقه)، ماتریس دادههای ورودی به مدل SoLIM را تشکیل دادند. نقشههای خاک فازیِ بهدست آمده از SoLIM در سامانه اطلاعات جغرافیایی (نرمافزار آرک- جیآیاس) به نقشه چندگوشهای پراکنش خاکها تبدیل شدند. نتایج نشان داد که ترکیبات گوناگون ویژگیهای مدل رقومی ارتفاع در برآورد نوع خاکها دقت متفاوتی دارند، و بهطورکلی، دقت درونیابیها حدود دو برابر دقت برونیابیها هستند. همچنین، مدل SoLIM در برآورد نوع واحدهای نقشه و خاکهای موجود در آن، دقت قابل قبولی داشت؛ لیکن در برآورد مکان دقیق کلاسهای خاک، از دقت چندانی برخوردار نبود. لزوم استفاده از اطلاعات بیشتر مانند نقشههای زمینشناسی و غیره، برای افزایش دقت این روش، پیشنهاد میشود.
پویان باقری ، سید محمدعلی زمردیان،
جلد 17، شماره 63 - ( علوم و فنون کشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک-بهار 1392 )
چکیده
هدایت هیدرولیکی یک پارامتر مهم مورد نیاز در طراحی سازههای ژئوتکنیکی همچون سدهای خاکی، کف سازیها، دیوارهای حایل و سازههای زیست محیطی میباشد. در خاکهای غیراشباع هدایت هیدرولیکی آب تابعی از درصد رطوبت و مکش آب خاک یعنی منحنی مشخصه رطوبتی خاک است. در این پژوهش مقادیر هدایت هیدرولیکی غیراشباع دو نوع خاک (سری رامجردی و هسته سد ملاصدرا) در 5 تراکم مختلف با روش گاردنر اندازهگیری شدند. سپس هدایت هیدرولیکی غیراشباع توسط مدلهای مختلف با استفاده از منحنی مشخصه رطوبتی تخمین زده شد و با مقادیر اندازهگیری شده مقایسه شدند. نتایج نشان داد مدل فردلاند و زینگ تخمین نسبتاً بهتری از منحنی مشخصه رطوبتی خاک را نسبت به مدل ون گنوختن ارایه میدهد. برای خاک سری رامجردی و تا رطوبت حجمی حدود 25/0 بهترتیب مدلهای ون گنوختن-معلم و فردلاند و همکاران تخمین خوبی از هدایت هیدرولیکی غیراشباع را ارایه دادند و برای خاک هسته سد ملاصدرا هیچکدام از مدلها تخمین مناسبی برای هدایت هیدرولیکی غیراشباع را ارایه نکردند.
مریم جباریفر، بیژن خلیلی مقدم، محسن باقری بداغ آبادی،
جلد 20، شماره 75 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- بهار 1395 )
چکیده
فرسایش پاشمانی از اشکال اصلی و مهم فرسایش آبی است که بستر را برای ایجاد سایر اشکال فرسایش فراهم میکند. هدف از این مطالعه مدلسازی فرسایش پاشمانی در بخشی از حوضه آبخیز کارون شمالی از طریق روش استنتاج فازی میباشد. عمده کاربری اراضی منطقه بهصورت کشت آبی، کشت دیم، مرتع و مرتع تخریب شده میباشد. ویژگیهای خاک شامل ماده آلی، آهک، مقاومت برشی سطحی، توزیع اندازه ذرات، میانگین وزنی قطر خاکدانه و فرسایش پاشمانی خاک در چهار حالت شیب (S: ٪) و شدت بارندگی (RI: 1mm.h-) بهترتیب 50-5، 50-15، 80- 5، 80- 15، توسط دستگاه پاشمانی چند متغیره (MSS) در 80 نقطه اندازهگیری شد. مدلسازی براساس روش موسوم به قانون ترکیبی استنتاج با پنج روش در انتخاب عملگرها صورت گرفت. کارایی این پنج روش با استفاده از شاخص میانگین مربعات خطا بین مقادیر اندازهگیری شده و برآورد شده مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که هر 5 روش کارایی مناسبی در تخمین فرسایش پاشمانی دارند. همچنین فرسایش پاشمانی بهوسیله پارامترهای شیب، شدت بارندگی، میانگین وزنی قطر خاکدانه، مقاومت برشی سطحی، شن ریز و سیلت درشت بهخوبی و با دقت زیاد برآورد میشود.
علی رضا واعظی، مجید باقری، کامران افصحی،
جلد 22، شماره 3 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- پاييز 1397 )
چکیده
فرسایش خاک بهوسیله آب، مسئله مهم زیستمحیطی بهویژه در مناطق نیمهخشک است. در این مناطق، هدررفت آب بهشدت بر هدررفت خاک و در نتیجه باروری خاک در کشتزارهای دیم اثر میگذارد. تعیین تراکم بذر مناسب برای هر جهت شخم، برای دستیابی به عملکرد محصول بالا و در کنار آن جلوگیری از هدررفت آب و خاک حائز اهمیت است. این مطالعه بهمنظور بررسی اثرات توأم جهت شخم و تراکم کشت بر هدررفت آب و خاک در کشتزار دیم انجام گرفت. دوازده کرت گیاهی با ابعاد 5/1 متر در 5/1 متر برای بررسی اثر دو جهت شخم (شخم موازی شیب و شخم روی خطوط تراز) و دو تراکم بذر (تراکم 90 و 120 کیلوگرم در هکتار) در سه تکرار در کشتزاری دیم با شیب 10 درصد احداث شدند. هدررفت آب و خاک در هر کرت طی دوره رشد (از اواسط مهر 1394 تا اواسط تیر 1395) اندازهگیری شد. تفاوتهای معنیدار بین دو جهت شخم (001/0>P) و دو تراکم کشت از نظر رواناب (05/0>P) و هدررفت خاک مشاهده شد. رواناب و هدررفت خاک در شخم موازی شیب بهترتیب 16/4 و 08/4 برابر بزرگتر از خاکورزی روی خطوط تراز بود. هدررفت آب و خاک در تراکم 120 کیلوگرم در هکتار بهترتیب 25/11 و 32/26 درصد کمتر از آنها در تراکم 90 کیلوگرم در هکتار بود. این نتیجه بهدلیل افزایش پوشش گیاهی در این تیمار و تأثیر آن بر مهار جریان آب و افزایش نگهداشت آب در خاک بود. برهمکنش معنیداری بین جهت شخم و تراکم کشت از نظر رواناب و هدررفت خاک وجود نداشت. اهمیت جهت شخم در هدررفت آب و خاک بسیار بیشتر از اهمیت تراکم کشت بود. با توجه به نتایج این پژوهش، اجرای تراکم 120 کیلوگرم در هکتار با روش شخم عمود بر شیب برای مهار بیشتر هدررفت آب و خاک، پیشنهاد میشود.
روح الله ضیائی، مه نوش مقدسی، شهلا پایمزد، محمدحسین باقری،
جلد 22، شماره 4 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- زمستان 1397 )
چکیده
تبخیر یکی از پارامترهای مهم در مدیریت پیکرههای آبی، تغییرات تراز آب در آنها و محاسبه بیلان آب است که برآورد دقیق آن با مشکلات و پیچیدگیهای خاصی روبهرو است. فناوری سنجش از دور بهدلیل امکان برآورد مکانی اطلاعات و همچنین حداقل کردن استفاده از دادههای هواشناسی میتواند کاربرد وسیعی در محاسبه تبخیر داشته باشد. در این تحقیق دو الگوریتم سنجش از دور SEBS و SEBAL با لحاظ فاکتور شوری در برآورد تبخیر ماهانه از سطح آزاد آب دریاچه ارومیه مورد مقایسه و ارزیابی قرار گرفت که بدینمنظور برای ارزیابی تأثیر شوری آب بر میزان تبخیر، از دریاچه آب شیرین زریوار واقع در مریوان استفاده شد. تصاویر سنجنده MODIS برای ماههای خرداد، تیر، مرداد و شهریور طی سالهای 1385 تا 1388 استفاده شده است. ارزیابی الگوریتمهای مذکور با مقایسه دادههای تشتک تبخیر حاکی از دقت قابل قبول هر دو الگوریتم در برآورد تبخیر ماهانه هستند ولی الگوریتم SEBS (با اعمال فاکتور شوری)، با وجود سادگی در پیادهسازی آن، از دقت بالاتری نسبت به الگوریتم SEBAL برخوردار است.
صفورا میرباقری، مهدی نادری، محد حسن صالحی، جهانگرد محمدی،
جلد 23، شماره 3 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- پاییز 1398 )
چکیده
این پژوهش با هدف بررسی آلودگی خاک و رسوبات بادی به فلزات سنگین در دشت شهرکرد انجام گرفت. 20 تله رسوبگیر هشتجهته ساخته و در کاربریهای مرغزار زهکشیشده، کشاورزی آبی و مراتع در فصل تابستان 1395 نصب شدند. 62 نمونه خاک سطحی نیز بهصورت تصادفی از منطقه جمعآوری شدند. رسوبات بادی به سه کلاس اندازهای کوچکتر از 50، 250-50 و 500-250 میکرون تقسیم و غلظت کل فلزات سنگین سرب، روی، کادمیم و نیکل بهوسیله دستگاه جذب اتمی اندازهگیری شد. برای تعیین وضعیت آلودگی رسوبات از شاخصهای زمینانباشتگی، فاکتور آلودگی و فاکتور غنیشدگی استفاده شد. نتایج نشان دادند که بیشترین مقدار رسوب تجمعیافته بهترتیب مربوط به جهت غرب (1/86 گرم)، جنوب (1/69 گرم) و جنوب غرب (1/47 گرم) است. روند میانگین عناصر سنگین در سه کلاس اندازه رسوبات و خاکها عبارتست از: کادمیم< سرب< نیکل< روی. نتایج همچنین نشان دادند که غلظت فلزات سنگین در نمونه خاکها و رسوبات، پایینتر از حد مجاز در دیگر کشورهاست. شاخص زمینانباشتگی نشان داد رسوبات در محدوده غیر آلوده قرار داشتند. بر اساس فاکتور آلودگی کلیه رسوبات در کلاس آلودگی کم طبقهبندی شد ولی فاکتور غنیشدگی نشان داد که در برخی اراضی غنیشدگی حداقل و متوسط وجود داشتند.
ملیکا صیادی، حسن خسروی، سلمان زارع، خالد احمدآلی، سمانه باقری،
جلد 25، شماره 3 - ( علوم آب و خاک - پاییز 1400 )
چکیده
بیابانزایی پدیدهای است که در مناطق خشک، نیمهخشک و خشک نیمهمرطوب اثرات تخریبی بیشتری نسبت به سایر مناطق دارد. هدف از انجام این پژوهش تهیه نقشه شدت بیابانزایی استان تهران، برای آیندهنگری در مواجهه با تخریب سرزمین و بیابانزایی است. بدین منظور برای ارزیابی تخریب سرزمین و بیابانزایی از مدل IMDPA استفاده شد. بنابراین برای ارزیابی بیابانزایی سه معیار آب زیرزمینی، معیار اقلیم و معیار کاربری اراضی، با توجه به شرایط منطقه بهعنوان معیارهای کلیدی بیابانزایی درنظر گرفته شد. نقشه شاخص کاربری اراضی با استاندارد IGBP و نقشه پهنهبندی سایر شاخصها بهروش IDW برای سالهای 1390 و 1395 تهیه شد. با استفاده از مدل CA – Markov در نرمافزار TerrSet نقشه کاربری اراضی و با استفاده از نرمافزار MATLAB و روش RBF در جعبه ابزار شبکههای عصبی مصنوعی نقشه سایر شاخصها برای سال 1400 پیشبینی شدند. سپس با استفاده از مدل IMDPA، نقشه امتیاز شاخصها و معیارها برای سالهای 1390، 1395 و 1400 تهیه شد. درنهایت با میانگینگیری هندسی برای هر سه معیار، شدت بیابانزایی در هر دوره زمانی محاسبه شد. نتایج نشان داد که در سال 1390، 59/78 درصد از مساحت استان تهران در کلاس کم و 40/22 درصد در کلاس متوسط بیابانزایی قرار گرفته است. اما در سال 1395 مساحت کلاس متوسط بیابانزایی به 44/8 درصد افزایش یافته و پیشبینی میشود که این افزایش تا سال 1400 نیز ادامه یابد و 56/47 درصد از مساحت استان در کلاس متوسط بیابانزایی قرار خواهد گرفت. همچنین در این سال حدود یک درصد از مساحت استان در نواحی غربی به کلاس شدید بیابانزایی اختصاص پیدا خواهد کرد که در دو دوره قبل وجود نداشته است. بهطور کلی شدت بیابانزایی در نواحی غربی و جنوبی استان تهران بیشتر از نواحی شرقی و شمالی است که به فعالیتهای انسانی مربوط میشود.
صغری باقری، محمد رضا انصاری، آذین نوروزی،
جلد 26، شماره 3 - ( علوم آب و خاک - پاییز 1401 )
چکیده
فرسایش خاک یکی از مهم¬ترین مشکلات حوضه¬های آبخیز در جهان و از موانع اصلی دستیابی به توسعه پایدار در کشاورزی و استفاده از منابع طبیعی است. شناسایی و اولویت¬بندی مناطق حساس به فرسایش خاک به¬منظور اجرای عملیات حفاظت¬ آب و خاک و مدیریت منابع طبیعی در حوضه¬های آبخیز ضروری است. در این پژوهش به اولویتبندی خطر فرسایش خاک در 12 زیرحوضه آبخیز رود زرد در سال 1400 با استفاده از آنالیز پارامترهای مورفومتری و روشهای تصمیمگیری چندمعیاره پرداخته شده است. در این راستا 11 پارامتر مورفومتری محاسبه و وزن آنها با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی بهدست آمد. عملیات اولویتبندی با استفاده از روشهای TOPSIS، VIKOR و SAW انجام و نتایج آن با استفاده از روش¬های میانگین رتبه¬ای، کاپلند و بردا تلفیق و درنهایت اولویت¬بندی نهایی با مقدار فرسایش ویژه زیرحوضهها در مدل MPSIAC مقایسه و ضریب همبستگی رتبهای اسپیرمن بین آنها برآورد شد. بر اساس نتایج، پارامترهای خطی بافت زهکشی، تراکم زهکشی و فراوانی آبراهه بهترتیب با وزن 0/161، 0/158 و 0/146 بیشترین تأثیر و در مقابل پارامترهای شکلی ضریب شکل، نسبت کشیدگی و ضریب گردی بهترتیب با وزن 0/049، 0/036 و 0/026 کمترین تأثیر را در فرسایشپذیری زیرحوضهها داشتند. ضریب همبستگی رتبهای اسپیرمن بین اولویتبندی نهایی و مدل MPSIAC، به میزان 0/8 بهدست آمد (p-value<0.01). نتایج اولویتبندی نشان داد که زیرحوضههای R11، R12 و R10 با مساحت 83/191 کیلومتر مربع، بهدلیل مقدار زیاد پارامترهای خطی، مقدار کم پارامترهای شکلی، ساختار زمینشناسی حساس به فرسایش و پوشش گیاهی ضعیف در اولویت اول تا سوم و در طبقه خیلی حساس به فرسایش خاک قرار دارند و برای اجرای اقدامات مدیریتی و عملیات آبخیزداری در اولویت هستند. نتایج کلی پژوهش نشان داد که روشهای تصمیمگیری چندمعیاره و آنالیز مورفومتری ابزاری مناسب برای شناسایی مناطق حساس به فرسایش خاک هستند.