2 نتیجه برای بدرالدین ابراهیم سید طباطبایی
طاهره محمودی قهساره، بدرالدین ابراهیم سید طباطبایی، سیروس قبادی، آقا فخر میرلوحی،
جلد 8، شماره 3 - ( پاییز 1383 )
چکیده
اهمیت هاپلوییدها در زمینه ژنتیک و اصلاح گیاهان برای مدتهای طولانی است که شناخته شده است. به نژادی از طریق تولید گیاهان هاپلویید، روشی مناسب برای تسریع برنامههای اصلاحی و مطالعات ژنتیکی در گندم است. روشهای معمول مورد استفاده برای ایجاد گیاهان هاپلویید در گندم شامل کشت بساک، کشت میکروسپور، تلاقی بین جنسی گندم* Hordeum bulbosum و گندم * ذرت میباشد. در این پژوهش از روش تلاقی گندم × ذرت و کشت بساک برای تولید گیاهان هاپلویید در شش ژنوتیپ گندم استفاده شد. نتایج این بررسی نشان داد که تولید هاپلوییدی از هر دو روش وابسته به ژنوتیپ بوده و از پتانسیل بالایی برخوردار میباشد. یکی از مشکلات عمده کشت بساک بازده پایین گیاهان سبز هاپلویید است. در این ارزیابی، از روش کشت بساک، 7/70% از گیاهان باززا شده گیاهچههای آلبینو، و 3/29% از آنها سبز بودند در حالیکه در روش تلاقی گندم با ذرت تمام گیاهچههای حاصل از این تلاقی سبز و از نظر سطح پلوییدی، هاپلویید بودند. بهطور کلی چنین نتیجهگیری شد که روش تلاقی گندم و ذرت، روشی عملی و مناسب برای ایجاد گیاهان هاپلویید در ژنوتیپهای گندم است و در مقایسه با روش کشت بساک از پتانسیل بالاتری در تولید هاپلویید برخوردار است. روش کشت بساک بهدلیل تنوع مورفولوژیکی در گیاهان سبز و تولید گیاهان آلبینو برای اهداف خاصی توصیه میشود.
مجید طالبی بداف، بدرالدین ابراهیم سید طباطبایی، خورشید رزمجو، بهروز شیران،
جلد 10، شماره 2 - ( تابستان 1385 )
چکیده
شناسایی گونههای چمنی بر اساس خصوصیات مورفولوژیک به لحاظ شباهتهای آنها مشکل است. از طرفی گزینش ژنوتیپهای والدی بر اساس فاصله ژنتیکی مناسب برای اجرای تلاقیها و بهنژادی چمن حائز اهمیت است. بدین ترتیب استفاده از روشهای ملکولی به عنوان ابزاری کارا در ارزیابی و شناسایی ژنوتیپها مورد توجه قرار گرفته است. هدف از این پژوهش بررسی تنوع ژنتیکی بین و درون گونههای مختلف چمن و برآورد روابط ژنتیکی آنها با استفاده از نشانگر AFLP بوده است. تعداد پنج گونه چمن به همراه پنج رقم از هر گونه انتخاب شد و با استفاده از نشانگر ملکولی AFLP مورد مطالعه قرار گرفت. با استفاده از 10 ترکیب آغازگری، تعداد 1170 نوار حاصل شد که تمام آنها در بین ارقام چندشکلی نشان داده شد. از بین آغازگرهای مورد استفاده، ترکیب آغازگری P-AAG و M-CAG با 166 نوار، بیشترین تعداد نوار و ترکیب آغازگری P-ACT و M-CGC با 81 نوار، کمترین تعداد نوار را تولید کردند. گروهبندی ژنوتیپها با استفاده از روش تجزیه خوشهای بر اساس ضریب جاکارد، 5 گونه مورد نظر را از یکدیگر جدا کرد. ضمن این که رقمهای متعلق به هر گونه نیز از یکدیگر تفکیک شدند. برخی از این نشانگرها در مورد یک گونه، اختصاصی بودند که از آنها میتوان در شناسایی گونه مورد نظر استفاده کرد. تولید تعداد نوار زیاد و میزان چندشکلی بالا در گونهها و رقمهای مختلف چمن بیانگر آن است که این روش میتواند به طور کارا و مؤثری در تعیین روابط ژنتیکی رقمهای مختلف بین و درون گونهای چمن مورد استفاده قرار گیرد.