جستجو در مقالات منتشر شده


61 نتیجه برای جعفری

سید مهدی نصیری، محمد لغوی، جواد جعفری فر،
جلد 5، شماره 2 - ( تابستان 1380 )
چکیده

سالیانه مقدار زیادی گندم به عنوان اصلی‌ترین منبع غذایی و فراورده استراتژیک، در ایران در مراحل کاشت، داشت، برداشت، جابه‌جایی، نگهداری و نهایتاً در مرحله تغییر و تبدیل و مصرف از بین می‌رود. بنابراین، لازم است با به‌کارگیری دانش کشاورزی و به‌زراعی، بهبود مدیریت و برنامه‌ریزی کاشت و داشت محصول و نیز اصلاح و بهینه‌سازی ساختمان ادوات و ماشین‌ها، افت مزرعه‌ای این محصول اساسی را کاهش داد. پژوهش حاضر در زمینه طراحی، ساخت و ارزیابی یک جایگزین جدید برای چرخ فلک مکانیکی کمباین غلات می‌باشد که چرخ فلک بادی نامیده شده است، و وظیفه آن مانند جرخ فلک مکانیکی، هدایت خوشه گندم به سمت تیغه‌های برش می‌باشد. به منظور ارزیابی این طرح جدید، آزمون‌های آزمایشگاهی و مزرعه‌ای صورت گرفت. در آزمون آزمایشگاهی، سرعت باد خروجی از دهانه یک پنکه انتخابی تا فاصله چهل سانتی‌متری از آن، با فواصل ده سانتی‌متری و در سرتاسر عرض دهانه پنکه اندازه‌گیری شد. نتایج آزمون به صورت نمودار توزیع جریان باد ارایه گردید. بر پایه این نتایج تعداد 13 پنکه برای کمباین با عرض برش 14 فوت (3/4 متر) مناسب تشخیص داده شد. نتایج آزمون‌های مزرعه‌ای عملکرد دو نوع چرخ فلک بادی و مکانیکی نشان می‌دهد که تلفات چرخ فلک بادی هنگام برداشت به سبب برخورد نداشتن مستقیم با خوشه و اعمال کمترین ضربه به محصول، کمتر از نوع مکانیکی است. با افزایش سرعت پنکه، تلفات محصول به صورت خطی افزایش می‌یابد. آزمون مزرعه‌ای در سرعت‌های دورانی 2247، 2503، 2860، 3218 و 3932 دور در دقیقه و امتداد خروجی باد (از دهانه پنکه) 10، 20 و 30 درجه نسبت به افق انجام پذیرفت. با توجه به تحلیل آماری طرح بلوک کاملاً تصادفی توسط مقایسه توکی (پانزده تیمار و شش نمونه در هر تیمار)، در سطح 5% اختلاف معنی‌داری از نظر تلفات محصول در این زوایا، میان چرخ فلک بادی و مکانیکی وجود داشت. بر پایه نتایج به دست آمده، جهت وزش باد پنکه 20 درجه و سرعت دورانی آن در دامنه 2503 تا 2860 دور در دقیقه توصیه می‌شود.
رحیم عبادی، رضا جعفری، فرامرز مجد، غلامحسین طهماسبی، حمیدرضا ذوالفقاری،
جلد 5، شماره 3 - ( 7-1380 )
چکیده

کنترل شب‌پره بزرگ موم توسط روش نرسترونی با استفاده از پرتو گاما، و روش شیمیایی بررسی و مقایسه گردید. به منظور تعیین دوز مناسب پرتو گاما در سترون نمودن شفیره‌های نر شب‌پره بزرگ موم، آزمایشی در چارچوب طرح کامل تصادفی با پنج تیمار صفر، 250، 300، 350 و 400 گری) در سه تکرار انجام شد. بررسی نتایج مشخص نمود که بهترین دوز سترون کننده، دوز 350 گری پرتو گاما می‌باشد. برای مشخص نمودن نسبت رهاسازی نرهای سترون به نرهای سالم در برابر تعداد مساوی از حشرات ماده طبیعی، آزمایشی در چارچوب طرح کامل تصادفی با پنج تیمار (1:1:1؛ 1:1:2؛ 1:1:3؛ 1:1:4؛ 1:1:5) در سه تکرار انجام گرفت.

نتایج به دست آمده نشان داد چنانچه نسبت رهاسازی نرهای سترون در جمعیت‌های سالم 1:1:4 باشد، نتیجه مطلوب حاصل می‌گردد. به منظور بررسی امکان بکرزایی این حشره، طرح آزمایشی کامل تصادفی با دو تیمار (ماده‌های باکره و ماده‌های جفت‌گیری نموده)، در سه تکرار انجام شد. نتایج نشان داد که حشره ماده توانایی بکرزایی ندارد. بـرای مقایـسه عملکرد روش کـنترل نـرسترونی بـا روش شیمیایـی، آزمایشی بـا سه تیـمار و سه تـکرار در انبـارهای موم بـه ابعاد 100×115×176 سانتی‌متر، که هر کدام حاوی 20 شان سیاه رنگ در یک کندوی دوطبقه و عاری از هر گونه آلودگی بود، انجام گردید.

تیمارهای آزمایشی شامل کنترل به روش نرسترونی، شیمیایی و بدون کنترل بود. برای کنترل شیمیایی، به ازای هر متر مکعب فضا یک قرص سه گرمی فستوکسین 56%، و برای تیمار نرسترونی به نسبت رهاسازی (1:1:4) در هر انبار، 134 نرسترون، 33 نر سالم و 33 ماده سالم استفاده شد. پس از بررسی میزان کنترل در روش‌های مختلف، مشخص شد که به احتمال 95% بین کنترل شیمیایی و کنترل ژنتیکی (نرسترونی) این آفت تفاوتی وجود ندارد.


مصطفی چُرُم، سیروس جعفری،
جلد 7، شماره 2 - ( تابستان 1382 )
چکیده

آلودگی یکی از گرفتاری‌های بشر کنونی است، و از منابع مهم آن، ضایعات رادیواکتیو و فلزات سنگین می‌باشد. خاک مهم‌ترین مکان برای دفع ضایعات هسته‌ای است، و در میان اجزای خاک، رس بیشترین نقش را در نگهداری این ضایعات دارد. عمر پایداری ساختمان رس‌ها نسبت به نیمه عمر اغلب عناصر رادیواکتیو بیشتر است. بنابراین، با تثبیت این عناصر در رس‌ها می‌توان از انتشار آنها در محیط جلوگیری کرد. گزارش‌ها نشان می‌دهد که رس‌ها می‌توانند انباره بسیار مناسبی برای تثبیت عناصر آلوده کننده باشند، ولی در مورد نقش نوع رس در تثبیت عناصر زاید و ساز و کار این تثبیت در رس‌ها اطلاعات کافی و شواهد آزمایشی مستدلی در دسترس نیست. از این رو، هدف از انجام این پژوهش بررسی میزان تثبیت عناصر سنگین کبالت و کادمیم در دو نوع خاک رسی اهواز و داراب فارس به کمک انرژی حرارتی بوده است. پس از خالص‌سازی، رس‌ها با کادمیم و کبالت اشباع و برای شش ساعت در دمای 25، 200 و 400 درجه سانتی‌گراد حرارت داده شدند. مقدار کاتیون قابل تبادل با منیزیم عصاره‌گیری شد. در رس‌های اشباع شده با کبالت، با افزایش دما از 25 تا 400 درجه سانتیگراد، کاهش در بار الکتریکی آشکارا دیده شد، به طوری که ظرفیت تبادل کاتیونی (CEC) به ترتیب برای خاک اهواز و داراب از 6/35 و 1/50 به 8/28 و 5/14 cmolc+/kg کاهش یافت. در رس‌های اشباع شده با کادمیم این کاهش بار الکتریکی خفیف‌تر بود، و پس از حرارت دادن در °400 درجه سانتی گراد، CEC به ترتیب از 3/34 و 2/51 به 5/32 و 7/47 cmolc+/kg کاهش پیدا کرد. بنابراین، می‌توان تغییرات ایجاد شده را به انتقال کبالت به داخل ساختمان رس نسبت داد. در صورتی که عنصر کادمیم با شعاع یونی بزرگ‌تر (Å 0/97)، نمی‌تواند به ساختمان رس داخل شود. کمی تغییر در بار الکتریکی و فضاهای بین لایه‌ای دلیلی بر این مدعاست. از این نتایج می‌توان برای دفع ایمن و بدون خطر ضایعات رادیواکتیو استفاده کرد.
علی جعفری ملک‌آبادی، مجید افیونی، سید فرهاد موسوی، اردشیر خسروی،
جلد 8، شماره 3 - ( پاییز 1383 )
چکیده

در چند دهه اخیر، مصرف کودهای نیتروژن‌دار بدون توجه به آثار آنها بر ویژگی‌های خاک‌ها، محصولات کشاورزی و آلودگی محیط زیست، به طرز چشم‌گیری افزایش یافته است. هدف از انجام این پژوهش بررسی غلظت نیترات و توزیع و تغییرهای آن در آب‌های زیرزمینی مناطق کشاورزی، صنعتی و شهری بخشی از استان اصفهان می‌باشد. به منظور انجام این پژوهش، 75 حلقه چاه در مراکز مهم کشاورزی، صنعتی و شهری اصفهان، نجف‌آباد، شهرضا، نطنز و کاشان انتخاب و نمونه‌برداری از آب به مدت 5 ماه (دی 1379 تا اردیبهشت 1380) و با فواصل زمانی یک ماه انجام شد. نتایج به‌دست آمده نشان داد که غلظت نیتروژن نیتراتی در آب‌های زیرزمینی اکثر مناطق مورد بررسی در مقایسه با حد استاندارد (10 میلی‌گرم در لیتر) قابل توجه بوده و آلودگی نیتراتی باید در شمار جدی‌ترین مسایل کشاورزی پایدار و بهره‌برداری از منابع آب زیرزمینی این مناطق قرار گیرد. میانگین غلظت نیتروژن نیتراتی در آب‌ چاه‌های مختلف از 03/1 تا 78/50 میلی‌گرم در لیتر(معادل 64/4 تا 5/228 میلی‌گرم در لیتر نیترات) متغیر بود. میانگین غلظت نیتروژن نیتراتی در آب‌های زیرزمینی مناطق نجف‌آباد،‌شهرضا، اصفهان و نطنز و کاشان به ترتیب 56/17، 6/14، 04/16 و 24/8 میلی‌گرم در لیتر بود و 5/95، 100، 84 و3/33 درصد از کل چاه‌های این مناطق دارای غلظت نیترات بیشتر از حد استاندارد بودند. البته فراوانی غلظت نیترات درمناطق مختلف، متفاوت بود. بیشترین غلظت نیتروژن نیتراتی در آب‌های زیرزمینی منطقه کشاورزی جنوب شهر نجف‌آباد (6/64 میلی‌گرم در لیتر) مشاهده شد. بیشترین آلودگی نیترات در اکثر نواحی مربوط به مناطق کشاورزی بود و مناطق صنعتی و شهری در رتبه‌های بعدی قرار داشتند. میانگین غلظت نیترات در آب‌های زیرزمینی تمام مناطق مورد مطالعه شهری، صنعتی و کشاورزی استان، به‌جز مناطق شهری نطنز و کاشان، بیشتر از حد استاندارد بود. غلظت نیترات در آب‌های زیرزمینی اکثر مناطق مورد بررسی روند افزایشی نسبت به زمان داشته و بیشترین غلظت نیترات مربوط به اسفندماه 1379 و فروردین‌ماه 1380 بوده است.
سیدمحمدعلی جلالی حاجی آبادی، سیدعبدالحسین ابوالقاسمی، علیرضا جعفری، محمد روستائی علیمهر، محمود حقیقیان رودسری،
جلد 8، شماره 4 - ( زمستان 1383 )
چکیده

تعداد 200 قطعه جوجه گوشتی سویه آرین در طرحی کاملاً تصادفی به منظور برآورد اثر مقادیر گلوکوسینولات‌های جیره بر عملکرد جوجه‎های گوشتی در دوره آغازین (0-21روز) و رشد (22-42روز)، مورد آزمون قرار گرفتند. مقادیر گلوکوسینولات‌های جیره در دوره آغازین صفر، 5/7، 15، 5/22و 30 میکرومول در گرم ( به ترتیب تیمارهای آغازین 1، 2، 3، 4 و 5) و در دوره رشد صفر، 7/5، 4/11، 1/17 و 8/22 میکرومول در گرم ( به ترتیب تیمارهای رشد 1، 2، 3، 4 و 5) جیره بود. مصرف خوراک جوجه‌ها در دوره رشد تحت تأثیر سطح گلوکوسینولات‌های جیره قرار گرفت (P<0.05) و کمترین مصرف خوراک در تیمار رشد5 دیده شد. کمترین اضافه وزن جوجه‌ها در دوره آغازین و رشد به ترتیب در تیمار آغازین5 و تیمار رشد5 مشاهده شد(P<0.05). ضریب تبدیل غذایی تیمار آغازین5 با سایر تیمارهای دوره آغازین و تیمار رشد5 با دیگر تیمارها در این دوره تفاوت معنی‌دار داشت(P<0.05). در دوره آغازین بین اضافه وزن و سطح گلوکوسینولات‌های جیره و گلوکوسینولات‌های مصرفی هم‌بستگی منفی بالا ( به ترتیب 3/95- و7/94- درصد) و در دوره رشد هم‌بستگی منفی نسبتاً بالایی (به ترتیب 5/69- و4/72- درصد) وجود داشت. این پژوهش نشان داد که سطح گلوکوسینولات‌های جیره در دوره‌های آغازین و رشد به ترتیب نباید بیش از 36/11 و 11/8 میکرومول در گرم جیره باشد. هم‌چنین بیشترین مقدار کنجاله کلزایی که در دوره آغازین و رشد می‌تواند در جیره جوجه‌های گوشتی به کار برده شود به ترتیب برابر 13 و 8 درصد جیره است.
حسین ارزانی، محمد جنگجو، حسین شمس، سعید محتشم‌نیا، مجید آقامحسنی فشمی، حسن احمدی، محمد جعفری، علی اصغر درویش صفت، احسان شهریاری،
جلد 10، شماره 1 - ( بهار 1385 )
چکیده

شایستگی مرتع و از طرفی قابلیت چرایی مرتع از موارد مهم در امر آنالیز و ارزیابی مراتع بوده و شناخت عوامل مؤثر بر آن، خود از اهمیت زیادی برخوردار است. از آنجایی که تقریباً همه اجزای اکوسیستم مرتعی روی تعیین شایستگی مرتع تأثیر می‌گذارند، بنابراین از بین عوامل فیزیکی و پوشش گیاهی سه عامل تولید علوفه، منابع آب و حساسیت به فرسایش انتخاب شد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تناسب مراتع لار، دشت بکان، سیاهرود و اردستان و ارائه مدلی برای چرای گوسفند می‌باشد. این تحقیق در 4 منطقه به ترتیب 2 منطقه سیاهرود و لار در رشته‌کوه‌های البرز، اردستان در منطقه مرکزی و دشت بکان در منطقه زاگرس انجام گرفت. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که در مناطق مورد مطالعه از بین عوامل فیزیکی شیب، دوری از منابع آب و فرسایش بیشتر از عوامل گیاهی در تعیین قابلیت چرایی نقش داشتند. به طور کلی در منطقه سیاهرود، فراوانی گیاهان سمی، شیب تند، موقتی بودن منابع آب سازندهای حساس به فرسایش عوامل محدودکننده بودند. شیب زیاد، حساسیت سنگ و خاک به فرسایش و نحوه بهره‌برداری از اراضی در منطقه لار قابلیت آن را کاهش می‌داد. در منطقه اردستان تولید کم، وجود گیاهان مهاجم، دوری از منابع آب، نحوه بهره‌برداری از اراضی و فرسایش‌های فعلی باعث کاهش شایستگی آن می‌شوند. در منطقه دشت بکان شیب، نحوه پراکنش منابع آب و عدم وجود منابع دائمی آب، ایجاد محدودیت می‌کنند. به طور کلی هر نوع بهره برداری از زمین نیازمندی‌های مشخص و هر واحد اراضی کیفیت معینی دارد و در خصوص بهره‌برداری از مراتع برای چرای گوسفند، رعایت ظرفیت چرا، توجه به آمادگی مرتع و به کاربردن برنامه‌های اصلاحی در مراتع مورد مطالعه می‌تواند در افزایش قابلیت مراتع برای چرای گوسفند کمک کند.
سید عبدالحسین ابوالقاسمی، علیرضا جعفری صیادی، سید محمدعلی جلالی حاجی‎آبادی، زربخت انصاری پیرسرائی،
جلد 10، شماره 4 - ( زمستان 1385 )
چکیده

به منظور بررسی اثر یک ماده محرک گیرنده بتا بر عملکرد جوجه‎های گوشتی، تعداد 300 قطعه جوجه گوشتی نر و ماده سویه کاب به تفکیک جنس از سن 21تا 42 روزگی با پنج؛ جیره غذایی دارای سطوح صفر(شاهد)، 5، 10، 15 و 20میلی‎گرم تربوتالین در کیلوگرم جیره در طرح کاملاً تصادفی و در آزمایشی فاکتوریل تغذیه شدند. تربوتالین تأثیر معنی‎داری بر افزایش وزن جوجه‎های نر و ماده نداشت اما ضریب تبدیل خوراک نرها در تیمارهای 5 و 10میلی‎گرم در مقایسه با شاهد، کاهش معنی‎دار نشان داد (05/0> P). وزن سینه، وزن ماهیچه سینه، وزن نسبی سینه، وزن ران‌ها، ماهیچه ران‌ها و وزن لاشه جوجه‎های ماده در سطح 5 میلی‎گرم تربوتالین بیشتر از دیگر تیمارها بود(05/0> P). در جوجه‎های نر، وزن ران‌ها و ماهیچه ران‌ها، وزن لاشه، وزن نسبی لاشه و وزن زنده جوجه‎هایی که 5 میلی‎گرم تربوتالین دریافت کردند، بیشتر از دیگر تیمارها بود (05/0> P). این پژوهش نشان داد که افزودن 5 میلی‎گرم تربوتالین به جیره دوره رشد باعث بهبود ضریب تبدیل خوراک جوجه‎های نر گوشتی شد و راندمان لاشه جوجه‎های نر، راندمان سینه جوجه‎های ماده و وزن لاشه جوجه‎های گوشتی نر و ماده را افزایش داد.
شهرام دخانی، سارا جعفریان، غلامحسین کبیر، احمد مرتضوی‌بک،
جلد 11، شماره 1 - ( بهار 1386 )
چکیده

به منظور بررسی تأثیر فرایند حرارتی مقدماتی بر کیفیت فرنچ فرایز یا خلال نیمه سرخ شده (سولانوم توبروزوم –ال )، چهار رقم سیب‌زمینی به نام‌های آگریا، مارفونا، آئولا وآئوزونیا از منطقه فریدن اصفهان خریداری و به سردخانه دانشکده کشاورزی با دمای 5 درجه سلسیوس و رطوبت نسبی90-85 درصد منتقل گردیدند. در ابتدا آزمون‌های فیزیکوشیمیایی اندازه‌گیری وزن مخصوص و درصد ماده خشک به روش A.O.A.C و درصد قندهای احیا کننده به روش کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا (HPLC) روی ارقام سیب‌زمینی انجام گرفت. نمونه برداری به صورت کاملاً تصادفی بود. خلال‌های سیب‌زمینی در ابعاد 8/0×8/0×5 سانتی‌متر درآب با شرایط حرارتی مختلف 70 درجه –4 دقیقه، 70درجه –10 دقیقه و95 درجه –2 دقیقه تیمار شده و سپس به طور عمقی در روغن 175درجه سلسیوس به مدت 2 دقیقه سرخ شدند. خصوصیات کیفی مورد بررسی در محصول نهایی عبارت بودند از: بافت، رنگ و درصد جذب روغن. نتایج تحقیق در طرح آماری کاملاً تصادفی با آزمون فاکتوریل و مقایسه میانگین چند دامنه‌ای دانکن تجزیه و تحلیل شدند (01/0 >p) نتایج نشان داد تیمار 70 –10 دقیقه شاخص‌های کیفی محصول را به طور محسوسی بهبود می‌بخشد. تیمار 95 - 2 دقیقه از نظر فاکتور‌های رنگ هانترلب، تفاوت معنی داری با تیمار 70 –10 دقیقه نداشت ولی بافت خلال‌ها افت قابل توجهی نشان داد. جذب روغن در تیمارهای غیر از 70 –10 دقیقه افزایش یافت. تیمار 70 –4 تغییر محسوسی درکیفیت محصول ایجاد نکرد. هم‌چنین ملاحظه گردید که درمیان ارقام مورد بررسی در این تحقیق، ارقام آگریا وآئولا برای فرایند تولید فرنچ فرایز مطلوب تر از دو رقم دیگر هستند.
رضا هاشمی، بهروز دستار، سعید حسنی، یوسف جعفری آهنگری،
جلد 11، شماره 1 - ( بهار 1386 )
چکیده

تأثیر میزان پروتئین جیره و محدودیت غذایی بر عملکرد، دمای بدن و برخی از شاخص‌های هماتولوژی جوجه‌های گوشتی سویه تجاری راس 308 در شرایط تنش گرمایی مورد ارزیابی قرار گرفت. برای این منظور جوجه‌های گوشتی در سن 21 تا 42 روزگی با یکی از سه تیمار آزمایشی زیر تغذیه شدند. تیمار اول و دوم شامل جیره‌های حاوی سطح پروتئین توصیه شده (1994، NRC) و 85 درصد مقدار توصیه شده آن بودند که طی آزمایش به صورت آزاد در اختیار پرندگان قرار داشتند. تیمار سوم گروه با محدودیت غذایی بود که با جیره حاوی سطح پروتئین توصیه شده تغذیه شدند اما روزانه به مدت 6 ساعت در طی مدت تنش گرمایی گرسنه نگه‌داشته می‌شدند. هر تیمار آزمایش شامل 6 تکرار و هر تکرار متشکل از 18 قطعه جوجه گوشتی بود. آب طی آزمایش همواره در اختیار پرندگان قرار داشت. نتایج آزمایش نشان داد کاهش سطح پروتئین جیره و یا اعمال محدودیت غذایی تأثیری بر افزایش وزن پرندگان نداشت (P>0/05). اعمال محدودیت غذایی سبب کاهش مصرف و بهبود ضریب تبدیل خوراک، بهبود نسبت راندمان انرژی و کاهش دمای بدن پرندگان در هنگام تنش گرمایی در 24 و 32 روزگی شد (P<0.05). کاهش مقدار پروتئین جیره و اعمال محدودیت غذایی سبب کاهش چشمگیر پروتئین مصرفی، افزایش نسبت راندمان پروتئین و همچنین افزایش مقادیر هماتوکریت و اسید اوریک خون شد (P<0.05). جنس تأثیری بر دمای بدن و مقادیر هماتولوژی خون پرندگان نداشت (P>0/05). اعمال تنش گرمایی سبب افزایش دمای بدن، مقدار هماتوکریت، گلوکز و اسید اوریک خون پرندگان شد.
احسان زندی اصفهان، سید جمال الدین خواجه الدین، محمد جعفری، حمید رضا کریم زاده، حسین آذرنیوند،
جلد 11، شماره 40 - ( تابستان 1386 )
چکیده

به منظور تعیین ارتباط متقابل خصوصیات مهم خاک با رشد گیاه سیاه تاغ در دشت سگزی اصفهان از فن رج بندی استفاده گردید. مطالعه به شیوه نمونه برداری تصادفی طبقه بندی شده انجام شد و 10 منطقه بر اساس سال کاشت و فیزیونومی ظاهری تاغ تفکیک گردید. سپس تعداد 10 نمونه هم سن گونه سیاه تاغ (Haloxylon ammodendron C.A.Mey) در هر منطقه انتخاب و شاخص‌های گیاهی نظیر ارتفاع، سطح تاج پوشش، محیط تاج پوشش، قطر تاج پوشش و قطر یقه اندازه‌گیری شد. هم‌چنین 30 پروفیل خاک در 10 منطقه متفاوت از نظر وضعیت رشد سیاه تاغ‌ها حفر گردید و 19 خصوصیت فیزیکی و شیمیایی خاک شامل pH ، Ec ، مجموع کلسیم و منیزیوم محلول ، کلرور، کربنات و بی کربنات، درصد رطوبت اشباع، درصد آهک، درصد گچ، درصد ماده آلی، درصد سیلت، درصد رس، درصد شن، درصد ازت کل، فسفر قابل جذب، سدیم و پتاسیم محلول، SAR و عمق شروع سخت لایه از سطح خاک( لایه محدود کننده) اندازه‌گیری شد. داده‌ها به روش رج بندی آنالیز گردید و نتایج نشان داد که نمونه‌های هم سن دارای اختلافات بسیار زیادی در شاخص‌های گیاهی بوده و خصوصیات فیزیکی خاک نظیر عمق شروع سخت لایه ( لایه محدود کننده) از سطح و درصد رطوبت اشباع و خصوصیات شیمیایی نظیر شوری و قلیائیت و درصد ازت کل بیشترین اثر را بر شاخص‌های گیاهی سیاه تاغ دارند. از طرف دیگر این نتایج بیانگر نقش مهم گیاهان سیاه تاغ در افزایش شوری و قلیائیت خاک زیر اشکوب خود است.
سیروس جعفری، مجید باقرنژاد،
جلد 11، شماره 41 - ( پاییز 1386 )
چکیده

سیستم کشت تک محصولی نیشکر(.Saccharum officinarum L) و گیاهان زراعی دیگر بدون کاربرد کود پتاسیمی سالیان زیادی است که در جنوب غربی ایران ادامه دارد. با وجود تخلیه مقدار زیادی از پتاسیم خاک توسط گیاهان زراعی، تاکنون پاسخی به مصرف کودهای پتاسیمی در این اراضی گزارش نشده است. آزمایشی با هدف بررسی اثر تر و خشک شدن خاک بر پتاسیم قابل جذب گیاه و نیز افزایش پتاسیم قابل جذب خاک پس از افزودن پتاسیم به خاک و رس‌های آن طراحی شد. نتایج نشان داد که برخلاف خاک‌ها بایر، کانی‌های رسی قابل انبساط در خاک‌های کشت شده تشکیل شده است. عدم وجود این نوع کانی‌ها در اراضی کشت نشده بیانگر نوتشکیلی این رس‌ها در خاک‌های کشت شده در اثر کشت و آبیاری بود. 30 بار تر و خشک کردن خاک نمونه‌های سطحی اراضی تحت کشت نیشکر، تناوبی و بایر در مجاورت پتاسیم، پتاسیم قابل جذب خاک را از 133، 226 و 172 میلی‌گرم در کیلوگرم به ترتیب به 266، 447 و 628 افزایش داد. این نتایج نشان داد که با وجود تثبیت زیاد پتاسیم در لایه سطحی خاک تحت کشت به‌ویژه نیشکر، مقدار پتاسیم قابل جذب این خاک‌ها زیاد شده است. تثبیت پتاسیم توسط لایه‌های عمقی خاک کمتر از لایه سطحی‌ بود. هم‌چنین پس از افزودن پتاسیم به خاک، میزان تثبیت آن با افزایش دفعات تر و خشک کردن، روند نزولی داشت. تثبیت پتاسیم در خاک‌ها در راستای میزان تغییرات مینرالوژی خاک‌های مذکور و افزایش ظرفیت تبادل کاتیونی بود. برای رس‌های جداسازی شده از این خاک‌ها نیز تثبیت پتاسیم به بیشترین میزان در لایه سطحی رخ داد. اختلاف معنی‌داری از لحاظ مقدار تثبیت پتاسیم توسط رس‌های خاک‌های مذکور برای نوع کشت و عمق در سطح 1% ملاحظه گردید. مقدار زیاد تثبیت پتاسیم به کانی‌های رسی ایلیت تخلیه شده از پتاسیم توسط کشت و کار نسبت داده شد به‌طوری که پس از قرار دادن این رس‌ها در مجاورت پتاسیم تثبیت آن، کانی‌های شبه میکایی در این رس‌ها تشکیل شده بود.
شیرزاد محمدنژاد کیاسری، محمد اکبرزاده ، بهنوش جعفری،
جلد 11، شماره 42 - ( زمستان 1386 )
چکیده

بررسی تأثیر حاصل از کاشت گونه‌های مختلف سوزنی برگ و پهن برگ روی تنوع زیستی پوشش گیاهی دارای اهمیت بسزایی است، چرا که ما را در انتخاب نوع گونه و یا دخالت‌های مناسب عملیات پرورشی در عرصه‌های جنگلکاری یاری می‌دهد. طرح تحقیقاتی سازگاری سوزنی‌برگان غیربومی در قالب آماری بلوک‌های کامل تصادفی، در 3 تکرار و با 8 تیمار در کرت‌هایی به ابعاد 20 در 20 متر و از سال 1373 اجرا شده است. تیمارهای مورد بررسی در این تحقیق شامل گونه‌های مختلف سوزنی برگ مورد استفاده در طرح تحقیقاتی به همراه جنگلکاری افرا، در اطراف عرصه اجرای طرح و مناطق فاقد پوشش درختی است. برای تعیین خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک جدای از حفر یک پروفیل، در هریک از تیمارهای مورد بررسی 3 نمونه از افق سطحی (0- 10 سانتی‌متر) و در مجموع 24 نمونه خاک تهیه گردید. میانگین هر یک از خصوصیات فیزیکی و شیمیایی نمونه‌های خاک در پلات‌های مورد ارزیابی همچون سایر خصوصیات کمـّی و کیفی تیمارهای مختلف کاشته شده در عرصه فوق‌الذکر در قالب بلوک‌های کامل تصادفی مورد آزمون آماری قرار گرفته است. تنوع پوشش گیاهی با استفاده از شاخص‌های سیمپسون،N2 هیل، شانون- وینر و مک آرتور تعیین گردید. هم‌چنین به منظور تعیین غنای پوشش گیاهی از شاخص‌های مارکالف و منهینیک استفاده شد. در مرحله بعد به منظور شناخت ارتباط بین تنوع زیستی گونه‌های علفی و بوته‌ای کف عرصه با مجموعه‌ای از متغیرهای کمـّی و کیفی تیمارهای مختلف مورد بررسی و خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک در سطح عرصه‌های فوق الذکر، از روش تجزیه و تحلیل مولفه‌های اصلی گردید و نتیجه آن روی محورهای اصلی نمایش داده شد. نتایج این تحقیق نشان داده است که تیمارهای عرصه فاقد پوشش درختی و گونه‌های سوزنی برگ کریپتومریا ژاپونیکا و کاج دریایی، با دارا بودن حداقل ماندگاری و کمترین درصد پوشش لاشبرگ، امکان بیشترین توسعه از لحاظ فراوانی و غنای پوشش گیاهی را فراهم آورده‌اند و این در حالی است که در ارتباط با تیمارهای گونه سوزنی‌برگ کاج تدا و جنگلکاری‌های افرا، با دارا بودن بالاترین میزان ماندگاری و بیشترین میزان درصد پوشش لاشبرگ، کمترین مقدار شاخص‌های تنوع زیستی پوشش گیاهی در سطح کف عرصه‌ها را به خود اختصاص داده‌اند.
یعقوب فتحی پور، علی جعفری،
جلد 12، شماره 43 - ( بهار 1387 )
چکیده

ویژگی‎های مختلف زیستی سنک قوزه پنبه Creontiades pallidus Ramber (آفت مهم پنبه در استان خراسان) و سنک شکارگر آن Nabis capsiformis Germar در اتاق رشد با دمای 1±26 درجه سانتی‌گراد، رطوبت نسبی 5±65 درصد و دوره نوری 16 ساعت روشنایی و 8 ساعت تاریکی محاسبه و مقایسه شدند. نتایج حاصل از تجزیه آماری داده‌ها نشان داد که طول مراحل مختلف رشدی (مرحله نابالغ) به غیر از پوره سن دوم، طول دوره‌های تخم‌ریزی، قبل و پس از تخم‌ریزی، طول عمر حشرات کامل و طول دوره زندگی در سنک قوزه پنبه به صورت معنی‌داری کمتر از شکارگر آن می باشد. طول دوره جنینی تخم، دوره پورگی و دوره رشدی (از تخم تا حشره کامل) در سنک قوزه پنبه به ترتیب 038/0±99/5، 11/0±83/10 و 11/0±86/16 روز و در سنک نابیس به ترتیب 50/0±23/7، 37/0±05/14 و 36/0±35/21 روز تعیین شد. طول دوره تخم‌ریزی، طول عمر حشره ماده و طول دوره زندگی در سنک قوزه پنبه به ترتیب 20/1±90/9، 30/1±45/14 و 10/1±76/28 روز و در سنک نابیس به ترتیب 40/2±40/18، 50/2±60/27 و 60/2±90/44 روز به دست آمد. هر فرد ماده سنک قوزه پنبه و سنک نابیس در طول عمر خود به ترتیب 59/3±9/65 و 83/8±6/119 عدد تخم تولید کردند که میزان تخم‌ریزی شکارگر به صورت معنی‌داری بیشتر از آفت بود. در سنک قوزه پنبه 71/70 درصد تخم‌‌ها تفریخ شدند و 93/23 درصد افراد نابالغ به حشره کامل تبدیل شدند. درصد تفریخ تخم‌ها و درصد افراد بالغ شده در سنک نابیس به ترتیب 78/77 و 63/29 درصد تعیین شد.


منصور زیبایی، مریم جعفری ثانی ،
جلد 12، شماره 43 - ( بهار 1387 )
چکیده

هرچند کارایی فنی واحدهایی که براساس یک تابع تولید مرزی، تعیین گردیده‌اند، قابل مقایسه می‌باشد اما برای واحدهایی که تحت تکنولوژی‌های متفاوت فعالیت می‌نمایند‍ چنین مقایسه‌ای، معتبر نخواهد بود. این مشکل زمانی رخ می‌دهد که واحدهای تولیدی مناطق مختلف یک کشور، مورد مقایسه قرار گیرند. در این مطالعه از مفهوم تابع فرامرزی (Metafrontier Function) برای مطالعه تفاوت‌های منطقه‌ای در تکنولوژی تولید شیر کشور استفاده شده است. تابع تولید فرامرزی با روش غیرپارامتریک فراگیر داده‌ها (Analysis (DEA) Data Envelopment)تخمین زده شد و داده‌های مورد نیاز آن از استخراج 726 پرسش‌نامه به‌دست آمد. نتایج حاصل از تخمین تابع تولید مرزی منطقه‌ای نشان داد که شکاف بین بهترین تولید کننده و سایر تولید کنندگان در استان یزد حداقل و در استان اصفهان حداکثر است.هم‌چنین نتایج حاصل از تخمین تابع تولید فرامرزی و محاسبه نسبت شکاف تکنولوژی((Technology Gap Ratio (TGR) حاکی از این بود که استان‌های تهران و یزد در مقایسه با سایر استان‌های مورد مطالعه، عملکرد تکنیکی بهتری دارند.


اعظم جعفری، حسین شریعتمداری، حسین خادمی ، یحیی رضائی نژاد،
جلد 12، شماره 44 - ( تابستان 1387 )
چکیده

کانی‌شناسی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های خاک بسته به اقلیم و شرایط شیمیایی خاک روی یک شیب از بالا به پایین تغییر می‌کند. تغییر این ویژگی‌ در مناطق با آب و هوای مختلف متفاوت است و در نتیجه تأثیرهای متفاوتی بر ویژگی‌های خاک می‌گذارد. بنابراین با هدف بررسی تغییر کانی‌شناسی در ردیف‌های ارضی در مناطق خشک و نیمه‌خشک و تأثیر کیفی آن بر واجذبی فسفر خاک مطالعه‌ای در چهار ردیف ارضی در اصفهان به‌عنوان منطقه خشک و چهارمحال و بختیاری به‌عنوان منطقه نیمه‌خشک انجام گرفت. روی هر یک از ردیف‌های ارضی از قسمت‌های بالا، میان و پایین شیب نمونه‌برداری انجام شد. نمونه بالای شیب از خاک روی مواد مادری، نمونه وسط شیب از خاک غیر زراعی و نمونه پایین شیب از خاک زراعی برداشته شدند. برخی از ویژگی‌های فیزیکی و شیمیایی نمونه‌ها و هم‌چنین رس‌های غالب خاک تعیین شدند. سپس سینتیک‌ واجذبی و تغییرات پارامترهای معادلات سینتیکی در طول ردیف‌های ارضی بررسی گردید. نتایج نشان داد در تمام ردیف‌های ارضی مقدار رس،ECe، CEC وpH خاک‌ها به طرف پایین شیب افزایش می‌یابد. در بررسی پراش‌نگارهای پرتو ایکس دیده شد که از موقعیت بالای شیب به طرف پایین شیب از شدت پیک‌های کائولینایت و ایلایت کاسته و بر شدت پیک‌های اسمکتایت و کانی‌های مختلط اسمکتایت-کلرایت افزوده می‌شود. از بین معادلات سینتیکی مورد مطالعه، معادله ایلوویچ به‌دلیل بالا بودن ضریب تشخیص و پایین بودن خطای استاندارد براورد، به‌عنوان بهترین معادله در تشریح روابط بین آزاد شدن فسفر و زمان در خاک‌های مورد مطالعه انتخاب شد. سرعت واجذبی فسفر در ردیف‌های ارضی ناحیه خشک چنین روندی را دنبال کرد: بالای شیب < وسط شیب < پایین شیب. از طرفی سرعت واجذبی فسفر در ردیف‌های ارضی مناطق نیمه‌خشک بیشتر از ردیف‌های اراضی مناطق خشک بود. با توجه به مقادیر بیشتر پارامترهای سینتیکی در قسمت پایین شیب می‌توان نتیجه گرفت سرعت واجذبی فسفر و در نتیجه توانایی خاک‌ها در تأمین فسفر مورد نیاز گیاه به طرف پایین شیب افزایش می‌یابد


مهدی قاسمی ورنامخواستی، حسین مبلی، علی جعفری، محسن حیدری سلطان آبادی، شاهین رفیعی،
جلد 12، شماره 44 - ( تابستان 1387 )
چکیده

سفید کردن برنج یکی از مراحل شالی‌کوبی است که اصلاح و بهینه‌سازی دستگاه‌های آن بر میزان ضایعات تأثیر قابل توجهی دارد. به‌منظور کاهش ضایعات برنج، توپی سفیدکن تیغه‌ای مجهز به مارپیچ انتقال شد و با هدف بررسی تأثیر دور توپی و دبی خروجی برکیفیت برنج رقم سرخه (از ارقام دانه متوسط برنج)، آزمایشی در قالب آزمایش فاکتوریل بر پایه بلوک کامل تصادفی در سه تکرار انجام شد. در این تحقیق اثر دور توپی در چهار سطح700،600، 800 و 900 دور در دقیقه و دبی خروجی در سه سطح400، 500 و 600 کیلوگرم در ساعت بر کیفیت برنج سفید شده مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که کمترین درصد شکستگی برنج (92/20 درصد) در دور 700 دور در دقیقه با دبی خروجی 600 کیلوگرم در ساعت و بیشترین درصد سفیدشدگی(33/6 درصد) در دور 600 دور در دقیقه با دبی خروجی 400 کیلوگرم در ساعت رخ داده است. بالاترین کیفیت برنج (درصد شکستگی کمتر و درصد سفیدشدگی بیشتر) با توپی جدید در دور 600 دور در دقیقه با دبی خروجی 500 کیلوگرم در ساعت حاصل شد.


صدیقه یزدان پناه، پرهام ارجمند، هاشم پورآذرنگ، مهدیه محمدی جعفری،
جلد 13، شماره 47 - ( (الف) -بهار 1388 )
چکیده

در این پژوهش ابتدا ترکیبات آنتی اکسیدانی پوس ت انار توسط دو حلال اتانل و متانل به روش پرکولاسیون استخراج شده و سپس فعالیت آنتی اکسیدانی آنها به روش فسفومولیبدنیوم تعیین گردید . مشخص شد که عصاره متانلی فعالیت آنتی اکسیدانی بالاتری نسبت به عصاره توکوفرول و -α ۱۵۰ در مقایسه با º C اتانلی دارد . در مرحله بعد مقاومت حرارتی عصاره متانلی به رو ش رنسیمت در دماهای ۱۲۰،۹۰ و عصاره متانلی پوست انار در هر سه دما به طور1000 ppm ارزیابی گردید . در پایان مشخص شد که طول دوره القا ی نمونه حاوی BHT معنی داری بالاتر از سایر نمونه هاست. نتایج حاصل از آزمون پانل روی فراورده چیپس سیب زمینی نشان داد که استفاده از عصاره پوست انار در غلظت بالا هیچ گونه تأثیر منفی نسبت به نمونه شاهد روی خواص ارگانولپتیک محصول نداشته است.
سیروس جعفری، زهرا ایرانشاهی، قدرت ا... فتحی، سید عطاا... سیادت،
جلد 16، شماره 61 - ( علوم و فنون کشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک-پاييز 1391 )
چکیده

کادمیم در گیاه، انسان و دام یک آلاینده محسوب می‌شود. به هدف بررسی مصرف کادمیم و روی بر عملکرد و جذب عناصر ریزمغذی در گندم، آزمایشی گلخانه‌ای در دانشگاه کشاورزی و منابع طبیعی رامین انجام شد. این آزمایش فاکتوریل و در قالب بلوک‌های کامل تصادفی، سه سطح کادمیم (0، 50، 100 میلی‌گرم در کیلوگرم) و سه سطح روی (0، 50 ،100 میلی‌گرم در کیلوگرم) به‌صورت فاکتوریل در نه تیمار در گلدان با بذر گندم رقم چمران اجرا شد. نتایج تجزیه واریانس داده‌ها نشان داد که مصرف کادمیم به طور معنی‌داری (01/0 P) عملکرد دانه، عملکرد کاه و عملکرد کل را کاهش داد ولی مصرف روی به‌طور معنی‌دار (01/0 P) عملکرد آنها را افزایش می‌دهد. مصرف کادمیم به تنهایی موجب 47/61 درصد کاهش در عملکرد دانه شد درحالی‌که مصرف روی به تنهایی میزان عملکرد دانه را به میزان 0/37 درصد افزایش داد. افزایش کادمیم، غلظت و جذب کادمیم توسط دانه و کاه را افزایش ولی مصرف روی جذب کادمیم را کاهش داد. غلظت کادمیم در کاه بیشتر از دانه، ولی غلظت روی روند معکوسی را نشان داد. غلظت روی در دانه بیشتر از کاه بود. مصرف روی، جذب کل کادمیم را از 9/42 میلی‌گرم در گلدان در تیمار روی صفر به 8/7 میلی‌گرم در گلدان با سطح روی 100 کاهش داد. بنابراین برای کاهش غلظت کادمیم در دانه گندم در اراضی آلوده، مصرف کود روی توصیه می‌شود. هم‌چنین لازم است که در مصرف کود فسفر آزمون سنجش میزان کادمیم آن ضروری گردد. حتی آهکی زیاد خاک نیز سبب ممانعت از جذب کادمیم توسط گیاه در خاک آلوده شده نگردید.
اعظم جعفری، حسین خادمی، شمس الله ایوبی،
جلد 16، شماره 62 - ( علوم و فنون کشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک-زمستان 1391 )
چکیده

نقشه‌برداری رقومی خاک شامل پیش‌بینی مکانی خاک‌ها و ویژگی‌های آنها براساس ارتباط با متغیرهای کمکی می‌باشد. این مطالعه به منظور نقشه‌برداری رقومی خاک با استفاده از مدل‌های رگرسیونی لاجیستیک دوتایی و درختی توسعه‌یافته در منطقه زرند کرمان طراحی گردید. یک طرح نمونه‌برداری طبقه‌بندی شده در منطقه‌ای به مساحت نود هزار هکتار تعریف شد و در نهایت، 123 خاک‌رخ حفر و تشریح گردید. در هر دو مدل، ابتدا احتمال حضور افق‌های مشخصه از طریق ارتباط دادن با متغیرهای کمکی، تخمین زده شد و سپس حضور کلاس‌های مختلف خاک پیش‌بینی گردید. متغیرهای کمکی شامل نقشه ژئومرفولوژی، اجزای سرزمین و شاخص‌های سنجش از دور بودند. نتایج نشان داد که نقشه ژئومرفولوژی، یک ابزار مهم در روش‌های نقشه-برداری رقومی خاک است که به افزایش دقت پیش‌بینی کمک می‌کند. پس از سطوح ژئومرفیک، اجزای سرزمین به‌عنوان پارامترهای کمکی مؤثر شناخته شدند. هر دو مدل، احتمال بالای حضور افق سالیک را در سیمای اراضی پلایا، افق جیپسیک را در تپه‌های گچی و افق کلسیک را در مخروط‌افکنه‌ها پیش‌بینی کردند. در بین کلاس‌های خاک مورد پیش‌بینی، کلاس "کلسی‌جیپسیدز"، دقت و قابلیت اعتبار تخمین پایینی را نشان داد، در صورتی‌که تخمین کلاس‌های "هپلوسالیدز" و "هپلوجیپسیدز" از دقت بالایی برخوردار بود.
علی خنامانی، حمیدرضا کریم‌زاده، رضا جعفری،
جلد 17، شماره 63 - ( علوم و فنون کشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک-بهار 1392 )
چکیده

یکی از مهم‌ترین عواملی که بر پدیده بیابان‌زایی تأثیر می‌گذارد، شرایط خاک می‌باشد. هدف از این مطالعه، بررسی خصوصیات خاک به‌عنوان معیاری جهت ارزیابی بیابان‌زایی است. بدین منظور، مهم‌ترین شاخص‌های خاک منطقه که بر بیابان‌زایی مؤثر می‌باشند، انتخاب شدند. نمونه‌برداری‌ها در منطقه سگزی واقع در شرق اصفهان و به وسعت 112167 هکتار صورت گرفت و شاخص‌های: بافت خاک، میزان گچ، بیکربنات، هدایت الکتریکی (EC)، pH، مواد آلی، سدیم، کلر و نسبت جذب سدیم تعیین گردید و در مجموع 34 نقطه نمونه‌برداری سطحی صورت گرفت. به منظور تهیه نقشه وضعیت خاک، داده‌ها پس از آنالیزهای آماری و تعیین نرمال بودن با استفاده از آزمون کولموگروف- اسمیرنوف در محیط SPSS 15، وارد محیط Arc GIS 9.3 گردید. برای تهیه نقشه هر یک از شاخص‌های خاک، از روش‌های معکوس فاصله وزنی و کریجینگ معمولی و گسسته استفاده شد. بدین منظور، از روشی که بالاترین دقت را داشت، استفاده گردید. در ادامه نقشه‌ها براساس روش مدالوس امتیازدهی شده و از میانگین هندسی شاخص‌های خاک، نقشه نهایی وضعیت خاک تهیه گردید. نتایج نشان داد که بیشترین مساحت منطقه مربوط به کلاس متوسط بیابان‌زایی و برابر با 66000 هکتار می‌باشد. مساحت کلاس‌هاس شدید و خیلی شدید بیابان‌زایی نیز به‌ترتیب برابر است با 45650 و 517 هکتار. نتایج هم‌چنین نشان داد که شاخص‌های درصد مواد آلی، درصد گچ، هدایت الکتریکی و نسبت جذب سدیم، مهم‌ترین شاخص‌های مؤثر در پدیده بیابان-زایی در منطقه سگزی اصفهان هستند.

صفحه 1 از 4    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله علوم آب و خاک دانشگاه صنعتی اصفهان می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | JWSS - Isfahan University of Technology

Designed & Developed by : Yektaweb