جستجو در مقالات منتشر شده


۱۷ نتیجه برای خسروی

حشمت اله خسروی نیا، محمدعلی ادریس، جواد پوررضا ، سعید انصاری،
جلد ۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۷۸ )
چکیده

تعداد ۱۲۰۰ قطعه جوجه نر و ماده شجره‌دار از سه گروه ژنتیکی مشتمل بر ۹۰ گروه پدری، برای برآورد مقادیر ضرایب توارث‌پذیری و روابط فنوتیپی و ژنتیکی و همچنین بررسی اثرات جنس و محیط نگهداری بر صفات وزن بدن، افزایش وزن، مصرف و ضریب تبدیل خوراک مورد استفاده واقع شد. گروههای ژنتیکی شامل آمیخته‌های مرغهای بومی با یک نژاد خارجی (گروه A)، مرغهای بومی که برای ۲ نسل بر مبنای وزن ۸ هفتگی تحت تأثیر انتخاب بوده‌اند (گروه B) و یک گروه شاهد از مرغهای بومی (گروه C) بود. تمام جوجه‌ها به تفکیک گروههای پدری تا سن چهار هفتگی در قفسهای زمینی نگهداری شدند. سپس جهت دستیابی به ضریب تبدیل خوراک، ۴۹۸ قطعه از جوجه‌ها از سن ۴ تا ۱۰ هفتگی به قفسهای انفرادی انتقال یافتند. نتایج حاصله نشان داد که گروه ژنتیکی آمیخته در مقایسه با دو گروه دیگر، برای تمام صفات وزن بدن در سنین ۲، ۳، ۶، ۸ و ۱۰ هفتگی و همچنین افزایش وزن، مصرف و ضریب تبدیل خوراک در مقاطع سنی ۶-۴، ۸-۶، ۱۰-۸ و ۱۰-۴ هفتگی برتری قابل توجهی دارد. دو گروه ژنتیکی B و C علیرغم برتریهای گروه B در اغلب صفات، تفاوت معنی‌داری نشان ندادند. توارث‌پذیری‌های برآورد شده بر اساس اجزاء واریانس پدری برای صفات مربوط به رشد، حاکی از ماهیت توارثی متوسط به بالا برای این صفات بود. همچنین مقادیر برآورد شده برای مصرف خوراک در سنین مختلف جهت تمام گله در دامنه‌ای از ۱۵/۰ تا ۴۴/۰ قرار داشت که در هر سن خاص پایین‌تر از مقادیر حاصله برای ضریب تبدیل خوراک بود. همبستگیهای ژنتیکی و فنوتیپی بین صفات مربوط به رشد مثبت و اکثراً بالا بود. لیکن همبستگیهای بین صفات تغذیه‌ای در سنین مختلف، تنوع بالایی نشان دادند.
محمدعلی ادریس، حشمت ‌الله خسروی نیا، جواد پوررضا،
جلد ۴، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۷۹ )
چکیده

اطلاعات مربوط به ۱۲۰۰ جوجه نر و ماده از ۹۰ گروه پدری به منظور برآورد توارث‌پذیری اندازه‌های بدن و خصوصیات لاشه و روابط ژنتیکی و فنوتیپی آنها، در سه گروه ژنتیکی مشتمل بر مرغ‌های آمیخته بومی با یک نژاد خارجی گوشتی (گروه A)، مرغ‌های بومی که برای دو نسل بر اساس وزن هشت هفتگی تحت انتخاب بوده‌اند (گروه B) و یک گروه شاهد بومی (گروه C) مورد استفاده قرار گرفت. اثر گروه ژنتیکی، جنس و سیستم نگهداری (قفس یا بستر)، اندازه‌های بدن (طول و عرض ساق، و طول، عرض و زاویه سینه) و خصوصیات لاشه (وزن و بازده لاشه، میزان و درصد چربی حفره بطنی نسبت به وزن زنده و وزن لاشه) بررسی شد. آمار مورد نیاز برای اندازه‌های بدن در سن شش هفتگی (زاویه سینه در سن هشت هفتگی)، و آمار مورد نیاز برای خصوصیات لاشه در سن ۱۰ هفتگی جمع‌آوری گردید.

اثر گروه ژنتیکی بر تمام صفات مورد مطالعه (به استثنای عرض ساق پا) معنی‌دار بود (۰۵/۰>P) اثر جنس و روش نگهداری بر تغییرات صفات معنی‌‌دار نبود. دامنه تغییرات برآورد توارث‌پذیری اندازه‌های بدن و خصوصیات لاشه وسیع بود، به طوری که خصوصیات ساق پا و سینه دارای کم‌ترین، و صفات مربوط به چربی حفره شکمی واجد بالاترین مقادیر ضریب وراثت‌پذیری بود. هم‌بستگی فنوتیپی بین اندازه‌های بدن، نسبت به هم‌بستگی ژنتیکی عموماً در حد پایین‌تری بود. هم‌بستگی ژنتیکی بین اندازه‌های بدن و خصوصیات لاشه اکثراً معنی‌دار شد.


علی جعفری ملک‌آبادی، مجید افیونی، سید فرهاد موسوی، اردشیر خسروی،
جلد ۸، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۸۳ )
چکیده

در چند دهه اخیر، مصرف کودهای نیتروژن‌دار بدون توجه به آثار آنها بر ویژگی‌های خاک‌ها، محصولات کشاورزی و آلودگی محیط زیست، به طرز چشم‌گیری افزایش یافته است. هدف از انجام این پژوهش بررسی غلظت نیترات و توزیع و تغییرهای آن در آب‌های زیرزمینی مناطق کشاورزی، صنعتی و شهری بخشی از استان اصفهان می‌باشد. به منظور انجام این پژوهش، ۷۵ حلقه چاه در مراکز مهم کشاورزی، صنعتی و شهری اصفهان، نجف‌آباد، شهرضا، نطنز و کاشان انتخاب و نمونه‌برداری از آب به مدت ۵ ماه (دی ۱۳۷۹ تا اردیبهشت ۱۳۸۰) و با فواصل زمانی یک ماه انجام شد. نتایج به‌دست آمده نشان داد که غلظت نیتروژن نیتراتی در آب‌های زیرزمینی اکثر مناطق مورد بررسی در مقایسه با حد استاندارد (۱۰ میلی‌گرم در لیتر) قابل توجه بوده و آلودگی نیتراتی باید در شمار جدی‌ترین مسایل کشاورزی پایدار و بهره‌برداری از منابع آب زیرزمینی این مناطق قرار گیرد. میانگین غلظت نیتروژن نیتراتی در آب‌ چاه‌های مختلف از ۰۳/۱ تا ۷۸/۵۰ میلی‌گرم در لیتر(معادل ۶۴/۴ تا ۵/۲۲۸ میلی‌گرم در لیتر نیترات) متغیر بود. میانگین غلظت نیتروژن نیتراتی در آب‌های زیرزمینی مناطق نجف‌آباد،‌شهرضا، اصفهان و نطنز و کاشان به ترتیب ۵۶/۱۷، ۶/۱۴، ۰۴/۱۶ و ۲۴/۸ میلی‌گرم در لیتر بود و ۵/۹۵، ۱۰۰، ۸۴ و۳/۳۳ درصد از کل چاه‌های این مناطق دارای غلظت نیترات بیشتر از حد استاندارد بودند. البته فراوانی غلظت نیترات درمناطق مختلف، متفاوت بود. بیشترین غلظت نیتروژن نیتراتی در آب‌های زیرزمینی منطقه کشاورزی جنوب شهر نجف‌آباد (۶/۶۴ میلی‌گرم در لیتر) مشاهده شد. بیشترین آلودگی نیترات در اکثر نواحی مربوط به مناطق کشاورزی بود و مناطق صنعتی و شهری در رتبه‌های بعدی قرار داشتند. میانگین غلظت نیترات در آب‌های زیرزمینی تمام مناطق مورد مطالعه شهری، صنعتی و کشاورزی استان، به‌جز مناطق شهری نطنز و کاشان، بیشتر از حد استاندارد بود. غلظت نیترات در آب‌های زیرزمینی اکثر مناطق مورد بررسی روند افزایشی نسبت به زمان داشته و بیشترین غلظت نیترات مربوط به اسفندماه ۱۳۷۹ و فروردین‌ماه ۱۳۸۰ بوده است.
جواد پوررضا، محمد علی ادریس، حشمت اله خسروی‌نیا، علی آقایی،
جلد ۸، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۸۳ )
چکیده

در قالب طرح کاملاً تصادفی، اثر شش ماده افزودنی مختلف به بستر شامل آهک، اسید کلریدریک، زئولیت، زاج‌سفید، پادآمونیاک و اسیدهای چرب بر میزان ازت، pH ، درجه حرارت رطوبت و بار میکروبی بستر جوجه‌های گوشتی مورد بررسی قرار گرفت. هر یک از مواد مذکور به میزان یک کیلوگرم در متر مربع به کار برده شد. تعداد ۶۱۶ قطعه جوجه‌گوشتی (نر و ماده) به ۲۸ گروه ۲۲ قطعه‌ای تقسیم شدند و هر چهار گروه به یکی از هفت تیمارهای آزمایشی از یک‌روزگی تا ۵۶ روزگی اختصاص یافتند. همه تیمارها با جیره یکسان تغذیه و در طول دوره آزمایش معیارهای فوق‌الذکر اندازه‌گیری شدند. رطوبت بستر تحت تأثیر معنی‌دار تیمارها واقع نشد. pH بستر تحت تأثیر معنی‌دار تیمارهای آزمایشی قرار گرفت (۰۵/p<۰) به طوری که در سن ۲۱ روزگی کمترین pH مربوط به زاج‌سفید و بیشترین مربوط به آهک بود. روند تغییر pH در پایان دوره به نحوی بود که pH همه تیمارها تقریباً یکسان بود و اختلاف معنی‌داری بین آنها مشاهده نشد. درجه حرارت بستر تحت تأثیر معنی‌دار تیمارها قرار نگرفت. اختلاف بین تیمارها از لحاظ ازت بستر و بار میکروبی معنی‌دار بود. هم‌بستگی هم‌بستگی بین pH و ازت بستر معنی‌دار و منفی بود (۹۵/۰-= r). اثر تیمارها بر فسفر محلول معنی دار بود و بستر‌های حاوی زاج سفید و پاد آمونیاک به طور معنی داری فسفر محلول کمتری داشتند. هم‌بستگی بین فسفر محلول و pH مثبت و برابر ۴۸/۰=r بود. نتایج نشان داد که استفاده از برخی مواد افزودنی بستر می‌توانند در کاهش pH ، فسفر محلول و افزایش ازت بستر مؤثر باشند و این تأثیر با افزایش زمان احتمالاً به دلیل مصرف‌شدن مواد موثره این گونه افزودنی‌ها کاهش می‌یابد.
الهام خسروی، شهرام دخانی، غلامحسین کبیر،
جلد ۹، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۸۴ )
چکیده

فراورده‌های گوشتی یکی از پر مصرف‎ترین محصولات غذایی می‌باشند. یکی از مشکلاتی که در این نوع مواد غذایی ممکن است مطرح شود، تغییرخواص فیزیکی و شیمیایی آن، خصوصاً افزایش میزان اکسیداسیون چربی‌ها طی نگه‌داری طولانی مدت است. محدودیت مصرف ضد اکسیدان‌های مصنوعی در مواد غذایی موجب شده که تحقیقات وسیعی به منظور تعیین میزان تأثیر ضد اکسیدان‌های طبیعی و جایگزینی ضد اکسیدان‌های مصنوعی با آنها انجام گیرد. در این پژوهش تأثیر دو ضد اکسیدان آلفا توکوفرول و پروپیل گالات بر روی سوسیس مورد بررسی قرار گرفت. چهار تیمار سوسیس آلمانی هر یک به وزن ۳۰ کیلوگرم تهیه شد که تیمارها به ترتیب نمونه‎ شاهد بدون ضد اکسیدان، سوسیس با افزودن۲۰۰ و یا ppm ۵۰۰ آلفا توکوفرول و تیمار چهارم نیز سوسیس دارای ppm ۲۰۰ پروپیل گالات بود. از هر تیمار ۱۲ کیلوگرم در پوشش‌های سلولزی و ۱۸ کیلوگرم در پوشش‌های پلی آمیدی بسته بندی شده و پخته شدند و از هر یک از این نمونه‌ها نیز یک سوم در دمای ۴ درجه سانتی گراد به مدت ۱۰ روز و بقیه در دمای ۱۸- درجه سانتی‌گراد به مدت ۶ ماه انبار شدند. برای سنجش میزان پیشرفت اکسیداسیون نمونه‌ها، ‌از روش تعیین عدد پراکسید و تست اسید تیو باربیتوریک استفاده شد. در طی مدت انبارمانی بیشترین میزان اکسیداسیون در نمونه شاهد مشاهده شد. پروپیل گالات در به تعویق انداختن اکسیداسیون چربی‌ها مؤثرتر از هر دو غلظت آلفا توکوفرول بود. غلظت ppm ۵۰۰ آلفا توکوفرول در به تعویق انداختن اکسیداسیون چربی مؤثرتر از غلظت ppm ۲۰۰ بود. تفاوت بین تیمارها در سطح احتمال ۵ درصد معنی دار بود. در بررسی مقاومت برشی بافت سوسیس‌های نگه‌داری شده در دمای ۴ درجه سانتی‌گراد به مدت ۱۰ روز مشخص شد که بیشترین مقاومت برشی بافت در نمونه‌های بسته بندی شده در پوشش‌های سلولزی دیده می‎شود. نتایج مشابهی در مورد نمونه‎های نگه‌داری شده در دمای ۱۸- درجه سانتی‎گراد به مدت ۶ ماه به دست آمد.
محمد امانزاده، علی مؤمنی، محمود اخوت، محمد جوان‌ جوان‌نیکخواه، وحید خسروی،
جلد ۱۱، شماره ۴۲ - ( زمستان ۱۳۸۶ )
چکیده

  به‌منظور تعیین وضعیت توسعه .Magnaporthe grisea (Hebert) Barr عامل بیماری بلاست برنج، ارزیابی برخی اجزای مقاومت به این بیماری در مرحله گیاهچه و خوشه، و هم‌چنین مطالعه امکان وجود هم‌بستگی بلاست برگ و خوشه، تعدادی ارقام برنج مورد مطالعه قرار گرفتند. ژنوتیپ‌های برنج شامل ۲۳ رقم برنج از ایران، ۵ لاین‌ نزدیک به ایزوژن برای صفت مقاومت به بیماری بلاست و رقم حساس مادری آنها به همراه ۱۱ ژنوتیپ‌ برنج از مؤسسه تحقیقات بین‌المللی برنج، هند و چین بودند. ارقام برنج در آزمایش‌های گلخانه‌ای و در مقابل تعدادی تک جدایه از نژادهای مختلف عامل بیماری و هم‌چنین در خزانه بلاست مزرعه‌ای در مقابل جمعیت مزرعه‌ای آن مورد مطالعه قرار گرفتند. صفات مورد مطالعه شامل تعداد گره گردن خوشه آلوده، اندازه طول لکه در بلاست گردن خوشه و درصد سطح آلوده برگ، تیپ آلودگی، تعداد لکه اسپورزا، اندازه لکه در مرحله گیاهچه و خزانه بلاست بودند. نتایج نشان داد که ارقام محلی ایرانی و لاین‌های C۱۰۴-PKT و Co-۳۹ از لحاظ سطح زیر منحنی توسعه بیماری، تیپ آلودگی در خزانه بلاست برگ و تعداد گره گردن آلوده در گروه حساس قرار گرفتند. در حالی که ارقام اصلاح ‌شده ایرانی و لاین‌های ارسالی از مؤسسه تحقیقات بین‌المللی برنج و لاین‌های نزدیک به ایزوژن، به جز لاین C۱۰۴-PKT ، دارای واکنش نوع مقاوم بودند. در این مطالعه ارقامی مانند فوجی‌مینوری، اوندا و حسن‌سرایی از لحاظ سطح زیر منحنی توسعه بیماری و تیپ آلودگی در خزانه بلاست میزان متوسطی از بیماری را نشان دادند و ارقامی نیمه حساس بودند. نتایج هم‌چنین نشان داد که هم‌بستگی بین اجزای مقاومت مورد مطالعه در مرحله خوشه دهی و برگ در گلخانه و مزرعه در سطح ۱%   (۰۱/۰= a ) معنی‌دار بوده ‌است. در تعدادی از ارقام مانند هراز واکنش آنها به بلاست در مرحله گیاهچه و خوشه دهی متفاوت بود. این نتایج می‌تواند حاکی از کنترل مقاومت به این بیماری توسط ژن‌های متفاوت در دو مرحله رشدی باشد.


ملیحه خسروی، رحیم عبادی، حسین سیدالاسلامی، بیژن حاتمی، خلیل طالبی جهرمی،
جلد ۱۲، شماره ۴۵ - ( پاییز ۱۳۸۷ )
چکیده

در این بررسی لاروهای جوان و لاروهای سن آخر شب‌پره موم‌خوار بزرگ.Galleria mellonella L در معرض موم‌های آغشته به غلظت‌های ۴/۰ میلی‌گرم ماده مؤثره بر لیتر پایریپروکسی‌فن (شبه هورمون جوانی) و ۲۵ میلی‌گرم ماده مؤثره بر لیتر دیفلوبنزورون (ممانعت کننده سنتز کیتین) در دماهای ۲۵ ،۳۰ و ۳۵ درجه سانتی‌گراد، رطوبت نسبی ۵±۶۵ درصد و تاریکی مطلق قرار گرفتند. آزمایش‌ها نشان داد که این دو ترکیب باعث بروز تلفات لاروی در مقایسه با تیمار شاهد می‌گردند. بیشترین تلفات در مجموع دو سن لاروی مربوط به دیفلوبنزورون با ۹/۳۳ درصد و بعد پایریپروکسی‌فن با ۱/۲۴ درصد بود. این دو ترکیب بیشترین تلفات را روی لاروهای جوان به ترتیب با میانگین ۸/۵۷ و ۵/۳۱ درصد ایجاد کردند. درصد تشکیل شفیره و درصد خروج حشرات کامل در تیمار دیفلوبنزورون با تیمار شاهد تفاوتی نداشت، اما پایریپروکسی‌فن باعث کاهش تشکیل شفیره تا ۴/۴۸ درصد و کاهش درصد خروج حشرات کامل تا ۸/۴۴ درصد گردید. هم‌چنین این ترکیب باعث بروز ناهنجاری‌هایی به میزان ۱/۵۵ درصد در شفیره‌های تشکیل شده گردید. تأثیر شبه هورمون جوانی از نظر موارد فوق روی لاروهای سن آخر بیشتر از لاروهای جوان بود. کاربرد این ترکیب در دمای ۲۵ و ۳۰ درجه سانتی‌گراد باعث بروز بیشترین اختلالات شفیرگی به ترتیب تا ۱/۶۲ و ۷۸ درصد گردید و در دمای ۳۵ درجه سانتی‌گراد بروز شفیره‌های ناسالم تا ۷/۱۹ درصد کاهش یافت. در مجموع تیمار لاروهای سن آخر با تنظیم کننده‌های رشد در دمای ۳۵ درجه سانتی‌گراد باعث افزایش درصد خروج حشرات کامل غیر طبیعی به میزان ۴/۴۹ درصد گردید. این ترکیبات روی کاهش میزان تخم‌ریزی و کاهش درصد تفریخ تخم حشرات به‌طور یکسان عمل کردند و۹۰-۷۰ درصد باعث کاهش ظهور نتاج نسل بعدی گردیدند. از این‌رو تأثیر چشم‌گیری در کاهش جمعیت آفت دارند. با توجه به اثر ترکیبات تنظیم کننده رشد بر برخی ویژگی‌های بیولوژیک لاروها، امکان استفاده از آنها به تنهایی یا همراه با دیگر ترکیبات شیمیایی (حشره‌کش‌های تدخینی) در کنترل تلفیقی این‌گونه آفات انباری میسر است.
قربان وهاب‌زاده، عطا صفری، محمدحسین فرهودی، حمیدرضا عبدالهی، حسن فتحی‌زاد، غلامرضا خسروی،
جلد ۱۸، شماره ۷۰ - ( مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي-علوم آب و خاك-زمستان ۱۳۹۳ )
چکیده

در‌این تحقیق، میزان تولید و تحویل رسوب توسط جاده‌های جنگلی دارابکلا با استفاده از مدل‌ SEDMODL برآورد گردیده و سپس به ‎منظور ارزیابی نتایج مدل، به‌صورت مستقیم میزان رسوب‌دهی در جاده‌های مذکور با استفاده از شبیه‌ساز باران اندازه‌گیری گردید. برای ارزیابی نتایج از آزمون t جفتی، BIAS، RE و RMSE استفاده شد. نتایج نشان داد که میزان تولید رسوب از سطح جاده‌های مورد مطالعه طبق مدل SEDMODL و اندازه‌گیری مستقیم تحت شبیه‌سازی باران به‌ترتیب ۹۷/۴۲۰ و ۱۹/۳۴۱ تن در سال و میزان تحویل رسوب به آبراهه‌ها با نسبت تحویل رسوب به‌ترتیب معادل ۴۲% و ۵۱%، حدود ۵۸/۱۷۷ و ۰۲/۱۷۴ تن در سال می‌باشد. هم‌چنین، نتایج روش‌های آماری BIAS، RE و RMSE برای مدل مذکور به‌ترتیب ۰۴/۰، ۵۹/۱۷ و ۷۱/۰ بوده و اختلاف معنی‌داری در سطح اطمینان ۹۵% بین داده‌های مشاهده‌ای و برآوردی مشاهده نگردید. لذا مدل مذکور دقت و کارایی مناسب جهت برآورد میزان رسوبدهی جاده‌های جنگلی دارابکلا را دارا می‌باشد. با بررسی فاکتورهای مؤثر در تولید و انتقال رسوب بر‌اساس مقدار عددی امتیازات هر فاکتور در حین اجرای مدل مشخص گردید که در بین عوامل ورودی مدل، فاکتورهای شیب طولی جاده، بارندگی و تحویل رسوب به‌ترتیب تأثیرگذارترین عوامل در تولید و انتقال رسوب می‌باشند.


مریم ممبنی، عبدالعلی کرمشاهی، پرویز گرایی، فرزاد آزادنیا، حسن خسروی،
جلد ۱۹، شماره ۷۲ - ( مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي-علوم آب و خاك-تابستان ۱۳۹۴ )
چکیده

در حال حاضر بیابان‌زایی به‌عنوان یک معضل گریبان‌گیر بسیاری از کشورهای جهان از جمله کشورهای در حال توسعه می‌باشد و مشتمل بر فرآیندهایی است که هم زاییده عوامل طبیعی بوده و هم به عملکرد نادرست انسان بر می‌گردد. تحقیق حاضر به‌منظور بررسی پتانسیل بیابان‌زایی دشت عباس استان ایلام به وسعت ۸/۱۸۰۲۸ هکتار با تکیه بر معیار آب، اقلیم و خاک با استفاده از مدل IMDPA صورت گرفت. با استفاده از این مدل میانگین هندسی هر یک از شاخص‌های نوسانات سطح سفره، EC آب، SAR و نوع سیستم آبیاری، بارش سالانه، شاخص خشکی و شاخص تداوم خشکسالی، بافت خاک، ضخامت خاک و EC خاک با کمک نرم‌افزار ArcGIS ۹,۳، به‌دست آمده و نقشه مربوط به وضعیت هرکدام از معیارها تهیه شد. نتایج به‌دست آمده حاصل از بررسی معیار اقلیم نشان دهنده این است که ۱۰۰ درصد از مساحت منطقه در طبقه شدید قرار گرفته است. نقشه شدت بیابان‌زایی براساس معیار خاک نشان می‌دهد که بالغ بر ۴۸۴۳ هکتار از منطقه که برابر با ۸/۲۸ درصد است در طبقه کم و ۱۳۱۸۵ هکتار که معادل ۱۳/۷۳ درصد از منطقه است در طبقه متوسط قرار دارد. همچنین نتایج حاصل از میانگین هندسی شاخص‌های معیار آب حاکی از این است که ۴/۱۰۸۶۱ هکتار (۲/۶۰ درصد) از مساحت دشت در طبقه کم و ۶/۷۱۶۶ هکتار (۷۵/۳۹ درصد) از مساحت منطقه در طبقه متوسط جای دارد. نتایج حاصل از ارزش‌دهی معیارهای مورد بررسی بیان کننده این است که معیار اقلیم با ارزش ۶۱/۲ مؤثرترین معیار در افزایش شدت بیابان‌زایی دشت عباس است. بر این اساس مشاهده می‌شود که ارزش کمی شدت بیابان‌زایی برای کل منطقه در طبقه متوسط قرار گرفته است.


دولت خسرویانی، علیرضا داودیان دهکردی، جواد گیوی، مریم شیبی،
جلد ۱۹، شماره ۷۴ - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- زمستان ۱۳۹۴ )
چکیده

مقادیر عناصر نادر خاکی با هدف بررسی رفتار این عناصر در سنگ گرانیت، خاک گرانیت و خاک بین سنگ وگلسنگی که بر روی این سنگ‌ها رشدکرده است، در شیرکوه استان یزد تعیین شد. الگوی عناصر نادر خاکی در گرانیت غنی از فسفر، توسط ترکیبی از فلدسپارهای غنی از یوروپیم، آپاتیت غنی از عناصر نادر خاکی متوسط تا سنگین و مونازیت غنی از عناصر نادر خاکی سبک تعیین شد. الگوی عناصر نادر خاکی خاک‌ها و خاک‌های سطح مشترک گلسنگ- سنگ نرمالیز شده به سنگ گرانیت مادر روندی کاملاً یکسان و مشابه با سنگ مادر نشان دادند. سطح فراوانی غلظت عناصر نادر خاکی در نمونه خاک سطح مشترک گلسنگ- سنگ مشابه با غلظت این عناصر در ترکیب‌های طبیعی مرجع (پوسته بالایی قاره‌ای و میانگین فراوانی عناصر نادر خاکی شیل متعلق به بعد از آرکئن استرالیا) بود و الگوی عناصر نادر خاکی نرمالیزشده به شیل متعلق به بعد آرکئن در سه نمونه خاک سطح مشترک گلسنگ-سنگ، روندی کاملاً مشابه و نزدیک به محور مرجع نشان داد. یکسان بودن روند عناصر نادر خاکی از نمونه سنگ گرانیت تا خاک و خاک تشکیل شده در سطح مشترک گلسنگ- سنگ در مناطق خشک و نیمه‌خشک کوهستانی می‌تواند تأکیدی بر غیرمتحرک بودن عناصر نادر خاکی باشد و بتوان از آنها به‌عنوان ردیاب در مطالعات منشایابی خاک بهره برد.


اردشیر خسروی دهکردی، مجید افیونی، علیرضا سفیانیان،
جلد ۲۰، شماره ۷۷ - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- پاییز ۱۳۹۵ )
چکیده

آلاینده‌ها از جمله عوامل مختل کننده محیط زیست به‌شمار رفته و از میان آنها فلزات سنگین به‌دلیل غیرقابل تجزیه بودن و اثرات فیزیولوژیکی بر موجودات زنده در غلظت‌های کم، اهمیت بیشتری دارد. هدف این تحقیق بررسی اثر کاربری صنعتی بر غلظت کادمیم و سرب در خاک‌های سطحی منطقه جنوب غرب اصفهان بود. پس از بررسی تصاویر ماهواره‌ای منطقه مورد مطالعه و نقشه‌های توپوگرافی ۵۰۰۰۰: ۱، نمونه‌برداری خاک از عمق صفر- ۲۰ سانتی‌متر به‌صورت تصادفی انجام شد. تعداد ۳۸ خاک سطحی منطقه صنعتی با حداقل فاصله ۱۴۸۰ متر در سطح ۷۳۴۸۱ هکتار نمونه‌برداری شد. غلظت کادمیم و سرب در نمونه‌های خاک پس از هضم تر (اسید نیتریک و اسید کلریدریک) به روش جذب اتمی اندازه‌گیری شد. ساختار مکانی متغیرها و اعتبار واریوگرام مربوط به سرب و کادمیم حاصل از تجزیه نمونه‌های خاک منطقه بررسی شد و درنهایت توزیع مکانی سرب و کادمیم در محیط ArcGIS تهیه شد. نتایج اولیه نشان داد در خاک سطحی منطقه صنعتی میانگین غلظت کادمیم و سرب به‌ترتیب ۸/۱ و ۵/۳۱ میلی‌گرم برکیلوگرم از میانگین غلظت جهانی بالاتر بود. ولی مقادیر میانگین هر دو فلز از مقدار غلظت استاندارد سازمان حفاظت محیط زیست ایران کمتر بود.


سارا پیشیار، حسن خسروی، علی طویلی، آرش ملکیان،
جلد ۲۱، شماره ۴ - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- زمستان ۱۳۹۶ )
چکیده

در مطالعه حاضر به‌‌منظور بررسی وضعیت تخریب منابع آب دشت کاشان ابتدا هشت شاخص افت آب‌زیرزمینی، نسبت توسعه چاه به قنات، شوری آب، راندمان آبیاری، میزان ساعت پمپاژ، کمبود منابع آب مورد استفاده دام و انسان و میزان بیلان منفی آب با توجه به تحقیقات صورت گرفته در این زمینه در ایران و جهان و مدل‌های ارزیابی موجود تعیین شدند و با استفاده از مدل مدالوس، نقشه وضعیت بیابان‌زایی منطقه با استفاده از هشت شاخص اولیه تهیه شد. در مرحله بعد با استفاده از روش تصمیم‌گیری چند معیاره شاخص‌ها وزندهی شدند و شاخص‌هایی که در مدل تاپسیس وزن بیشتر از ۵/۰ داشتند به‌عنوان مؤثرترین شاخص‌های تعیین شدند و نقشه وضعیت بیابان‌زایی منطقه با استفاده از مؤثرترین شاخص‌ها نیز تهیه شد و نقشه‌های نهایی به‌دست آمده از دو روش با هم مقایسه شد. نتایج پژوهش نشان ‌داد که از میان شاخص‌های رتبه‌بندی شده شاخص‌های افت آب زیرزمینی، شوری آب، میزان ساعت پمپاژ و میزان بیلان منفی بیشترین تأثیر را در تخریب منابع آب منطقه مورد مطالعه دارند. همچنین مقایسه نقشه‌های بیابان‌زایی معیار آب با دو روش متفاوت نشان داد که در نقشه تهیه شده از هشت شاخص اولیه، ۷۸/۸۷ درصد از کل منطقه در وضعیت بحرانی (ج) و ۳۰/۸ درصد در وضعیت بحرانی (ب) قرار دارد و بقیه منطقه در سایر وضعیت‌ها قرار دارد. همچنین براساس نقشه تهیه شده با استفاده از مؤثرترین شاخص‌ها، ۱۵/۹۹ درصد از کل منطقه در وضعیت بحرانی (ج) و ۸۴۹/۰ در وضعیت بحرانی (ب) قرار دارد. نتایج نشان می‌دهد که جهت بررسی بیابان‌زایی بهتر است ابتدا شاخص‌ها توسط روش‌های تصمیم‌گیری وزندهی و اولویت‌بندی شوند این کار باعث می‌شود شاخص‌هایی که در منطقه تأثیر زیادی در پدیده بیابان‌زایی نداشته مشخص شوند و مانع از تأثیر آنها در کلاس‌های بیابان‌زایی و کاهش امتیازات شود.

سیده پریسا موسوی، میرعلی اصغر مختاری، یونس خسروی، علی رفیعی، رضا حسین زاده،
جلد ۲۲، شماره ۲ - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- تابستان ۱۳۹۷ )
چکیده

در مطالعه حاضر توزیع آلودگی عناصر سنگین آرسنیک، آنتیموان، نیکل، مس، کادمیم، کبالت، بیسموت، سرب و روی در محیط رسوبات آبراه ه­ای در منطقه زرشوران- آغ­دره با استفاده از تکنیک­ های آماری و تلفیق هندسی حوزه آبریز هر نمونه مورد بررسی قرار گرفته است. بدین منظور، میزان آلودگی عناصر در ۱۵۴ نمونه رسوب آبراه ه­ای مورد تحلیل قرار گرفت و نقشه ­های مربوط به توزیع فاکتور غنی­شدگی با استفاده از روش­ های تلفیق، روش تخمین پیکسلی، روش­ های آماری و زمین­آماری برای عناصر تهیه شد. بررسی­های فاکتور غنی­شدگی نشان داد که بیشترین غنی­شدگی مربوط به فلزات آرسنیک، آنتیموان، بیسموت، کادمیم و سرب است، همچنین نتایج نشان داد که غلظت فلزهای روی، مس، سرب، آرسنیک، آنتیموان، کادمیم و بیسموت در نمونه­ های رسوبات آبراهه­ای در مقایسه با میانگین جهانی بیشتر است. اعمال روش تحلیل مؤلفه ­های اصلی بر داده­ ها موجب شد تا تعداد ۹ مؤلفه اصلی برای داده­ ها تعیین شود که پنج مؤلفه اول با مقادیر ویژه بزرگ‌تر از یک و با درصد تجمعی بیش از ۸۵ درصد مشخص شدند. در مؤلفه اول عناصر آرسنیک، آنتیموان، کادمیم، سرب و روی، در مؤلفه دوم کبالت، در مؤلفه سوم بیسموت، در مؤلفه چهارم مس و در مؤلفه پنجم نیکل، بیشترین مقادیر بارگذاری را به‌خود اختصاص داده‌اند.

بدیعه نوری، حمیده نوری، غلامرضا زهتابیان، امیرهوشنگ احسانی، حسن خسروی، حسین آذرنیوند،
جلد ۲۳، شماره ۴ - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- زمستان ۱۳۹۸ )
چکیده

با توجه به تغییرات اقلیم و تأثیرات آن بر نیاز آبی گیاهان و منابع آبی به‌ویژه در مناطق گرم و خشک، براورد دقیق میزان تبخیر و تعرق به‌منظور مدیریت کشاورزی و آبیاری اهمیت ویژه‌ای پیدا کرده است. در این پژوهش سعی شده است با شناخت وضعیت پوشش‌گیاهی در حاشیه مناطق بیابانی دشت ورامین به‌ویژه اراضی کشاورزی با کشت مختلط، میزان تبخیر و تعرق واقعی پوشش‌گیاهی و نیاز آبی آنها مشخص شود. این پژوهش به بررسی رابطه بالقوه میان تبخیر و تعرق پوشش‌گیاهی اراضی کشاورزی ناهمگن و شاخص‌ پوشش‌گیاهی با استفاده از تکنیک سنجش از دور در اراضی کشاورزی دشت ورامین می‌پردازد. مجموعه تصاویر ماهواره‌ای لندست ۷ در فصول متوالی سال‌های ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ برای تعیین میزان سبزینگی استفاده شد. به‌منظور پردازش تصاویر از جمله تصحیحات هندسی، تصحیحات اتمسفری و تهیه نقشه‌های NDVI، نرم‌افزار ENVI به‌کار گرفته شد. علاوه‌بر این، اطلاعات آب‌وهوایی و پوشش ‌گیاهی دشت ورامین جمع‌آوری‌شده و نرخ تبخیر و تعرق واقعی پوشش‌گیاهی در منطقه مورد مطالعه، با استفاده از روش فائو- پنمن- مانتیث در نرم‌افزار CropWat براورد شد. درنهایت، رابطه میان NDVI برگرفته از تصاویر ماهواره‌ای و میزان تبخیر و تعرق تخمین زده شده به روش فائو ۵۶ بررسی شد. نتایج، حاکی از همبستگی قوی مثبت میان تبخیر و تعرق پوشش‌گیاهی اراضی کشاورزی ناهمگن و NDVI بوده است. در واقع، با برقراری رابطه ریاضی میان این دو متغیر می‌توان میزان تبخیر و تعرق واقعی پوششگیاهی را بدون نیاز به اندازه‌گیری‌های زمینی به‌دست آورد، همچنین مشخص شد که NDVI برگرفته از سنجش از دور می‌تواند شاخص کارامدی برای بررسی وضعیت پوشش‌گیاهی و تخمین نیاز آبی گیاهان اراضی کشاورزی حاشیه بیابان باشد.

ملیکا صیادی، حسن خسروی، سلمان زارع، خالد احمدآلی، سمانه باقری،
جلد ۲۵، شماره ۳ - ( علوم آب و خاک - پاییز ۱۴۰۰ )
چکیده

بیابان‌زایی پدیده‌ای است که در مناطق خشک، نیمه‌خشک و خشک ‌نیمه‌مرطوب اثرات تخریبی بیشتری نسبت به سایر مناطق دارد. هدف از انجام این پژوهش تهیه نقشه شدت بیابان‌زایی استان تهران، برای آینده‌نگری در مواجهه با تخریب سرزمین و بیابان‌زایی است. بدین منظور برای ارزیابی تخریب سرزمین و بیابان‌زایی از مدل IMDPA استفاده شد. بنابراین برای ارزیابی بیابان‌زایی سه معیار آب زیرزمینی، معیار اقلیم و معیار کاربری اراضی، با توجه به شرایط منطقه به‌عنوان معیارهای کلیدی بیابان‌زایی درنظر گرفته شد. نقشه شاخص کاربری اراضی با استاندارد IGBP و نقشه پهنه‌بندی سایر شاخص‌ها به‌روش IDW برای سال‌های ۱۳۹۰ و ۱۳۹۵ تهیه شد. با استفاده از مدل CA – Markov در نرم‌افزار TerrSet نقشه کاربری اراضی و با استفاده از نرم‌افزار MATLAB و روش RBF در جعبه ابزار شبکه‌های عصبی مصنوعی نقشه سایر شاخص‌ها برای سال ۱۴۰۰ پیش‌بینی شدند. سپس با استفاده از مدل IMDPA، نقشه امتیاز شاخص‌ها و معیارها برای سال‌های ۱۳۹۰، ۱۳۹۵ و ۱۴۰۰ تهیه شد. درنهایت با میانگین‌گیری هندسی برای هر سه معیار، شدت بیابان‌زایی در هر دوره زمانی محاسبه شد. نتایج نشان داد که در سال ۱۳۹۰، ۵۹/۷۸ درصد از مساحت استان تهران در کلاس کم و ۴۰/۲۲ درصد در کلاس متوسط بیابان‌زایی قرار گرفته است. اما در سال ۱۳۹۵ مساحت کلاس متوسط بیابان‌زایی به ۴۴/۸ درصد افزایش یافته و پیش‌بینی می‌شود که این افزایش تا سال ۱۴۰۰ نیز ادامه یابد و ۵۶/۴۷ درصد از مساحت استان در کلاس متوسط بیابان‌زایی قرار خواهد گرفت. همچنین در این سال حدود یک درصد از مساحت استان در نواحی غربی به کلاس شدید بیابان‌زایی اختصاص پیدا خواهد کرد که در دو دوره قبل وجود نداشته است. به‌طور کلی شدت بیابان‌زایی در نواحی غربی و جنوبی استان تهران بیشتر از نواحی شرقی و شمالی است که به فعالیت‌های انسانی مربوط می‌شود.

حمید نظری پور، محسن حمیدیان پور، محمود خسروی، محدثه وزیری،
جلد ۲۶، شماره ۴ - ( علوم آب و خاک - زمستان ۱۴۰۱ )
چکیده

در این پژوهش، تغییرپذیری دهه‌ای فراوانی و شدت خشکسالی در گستره ایران بررسی شده است. برای این منظور از داده‌های شبکه‌ای مقیاس یک ماهه از شاخص استاندارد شده بارش- تبخیرتعرق در دوره ۲۰۱۵-۱۹۵۶ استفاده شده است. بر اساس آستانه‌های قراردادی رایج، مشخصه‌های فراوانی و شدت خشکسالی برای تک‌تک پیکسل‌ها محاسبه و مبنای تحلیل وضعیت خشکسالی قرار گرفته است. سپس، فراوانی طبقات شدت خشکسالی محاسبه و روند آن با استفاده از آزمون ناپارامتریک من- کندال بررسی شده است. یافته‌های پژوهش بیانگر تنوع فضایی زمانی الگوهای شدت خشکسالی در گستره ایران است. فراوانی خشکسالی‌های خفیف از جنوب به شمال و از شرق به غرب کاهشی بوده؛ در‌حالی‌ که فراوانی رخداد خشکسالی‌های شدیدتر از شمال به جنوب و از غرب به شرق افزایشی است. فراوانی بیشینه از رخداد خشکسالی‌های خفیف و متوسط به‌ترتیب روی بخش میانی و پایانی ناهموارهای‌های زاگرس بوده؛ درحالی که فراوانی بیشینه رخداد خشکسالی‌های شدید و بسیار شدید روی مناطق بیابانی مرکزی، شرقی و جنوب شرقی است. فراوانی خشکسالی‌های خفیف در جنوب شرق، شمال غرب و شمال شرق بین ۵ تا ۴۰ درصد افزایش یافته است. درحالی که فراوانی خشکسالی‌های شدیدتر، در غالب گستره ایران بین ۱۰ تا ۲۰ درصد افزایش داشته است. تغییر فراوانی طبقات شدیدتر خشکسالی‌ها در حوضه آبریز فلات مرکزی و همچنین خلیج فارس- دریای عمان بارزتر است. روند شدت خشکسالی همزمان با رژیم بارش غالب گستره ایران، کاهشی (تشدید خشکسالی) است. روند افزایشی معنی‌دار در شدت خشکسالی (تشدید ترسالی) تنها در جنوب شرق ایران همزمان با رژیم بارش موسمی مشاهده می‌شود. با وجود این، نواحی خشک و فراخشک جنوب شرق ایران متأثر از فراوانی و شدت خشکسالی، دارای درجه آسیب‌پذیری بالا هستند.

فاطمه صفری، هادی رمضانی اعتدالی، عباس کاویانی، لیلا خسروی،
جلد ۲۸، شماره ۴ - ( علوم آب و خاک-زمستان ۱۴۰۳ )
چکیده

عوامل اقلیمی نقش بسیار اساسی در رشد و نمو گیاهان دارند و بنابراین بر کشاورزی مؤثرند. آستانه تحمل گیاهان در رابطه با هر یک از این عوامل محدود است. هرگونه تغییر در این عوامل می‌تواند به‌طور مستقیم و غیرمستقیم بر تولیدات کشاورزی اثرهای چشمگیری داشته باشد. دراین‌بین تنش دمایی از جمله مهم‌ترین پدیده‌های زیان‌بخش است که مشکلات بسیاری برای تولید محصول و عملکرد ایجاد می‌کند. در این پژوهش، به زمان وقوع تنش دمایی با دوره آماری ۴۴ساله (۲۰۲۳-۱۹۸۰) و بررسی وجود ارتباط بین دمای هوا با عملکرد و زیست‌توده پرداخته شد. بر اساس داده‌های هواشناسی، ماه‌های خرداد، تیر و مرداد گرم‌ترین ماه‌های سال شناخته شدند. از سوی دیگر بیشترین امواج گرمایی در تیر و مرداد در سال‌های ۱۹۹۷، ۲۰۱۴ و ۲۰۱۸ دیده شد که منجر به کاهش کیفیت محصول و یا ازبین‌رفتن گیاه شد. طبق نتایج مربوط به ارزیابی مدل، دقت مدل در شبیه‌سازی روز تا گلدهی و روز تا رسیدگی با استفاده از آماره‌های R۲ (۰/۸ و ۰/۵۱) و NRMSE (۱۵/۳۶ و ۷/۱۲) تأیید شد. همچنین مدل عملکرد ماده خشک را برای مزارع مورد بررسی به‌ترتیب با ۱/۹۲، ۵/۶۵، ۴/۹۴، ۱/۵۸، ۰/۹۶ و ۱/۴۹ درصد انحراف شبیه‌سازی کرد که نشان داد، مدل عملکرد رضایت‌بخشی داشته و می‌توان از آن در برنامه‌ریزی‌های مربوط به تولید ذرت استفاده کرد. در ادامه رابطه بین دما با عملکرد و زیست‌توده بررسی شد که طبق نتایج، رابطه منفی و معنادار بین آن‌ها در سطح اطمینان ۹۹% وجود داشت.


صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله علوم آب و خاک دانشگاه صنعتی اصفهان می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | JWSS - Isfahan University of Technology

Designed & Developed by : Yektaweb