46 نتیجه برای سلطانی
منصور زیبایی، غلامرضا سلطانی، احمدعلی کیخا،
جلد 2، شماره 4 - ( 10-1377 )
چکیده
میزان سطح زیر کشت و تولید ذرت در کشور و استان فارس با نرخ فزایندهای در حال افزایش است. در این بررسی پیامد این افزایش بر الگوی کشت و درآمد کشاورزان، از طریق بهکارگیری یک مدل برنامهریزی ریسکی (موتاد) مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج بررسی نشان داد که برای تمام سطوح درآمد، الگوهای بهینه با ذرت نسبت به الگوهای بهینه بدون ذرت دارای واریانس کمتری میباشند. همچنین نتایج نشان داد که با وارد شدن ذرت به الگوی کشت، هر چند میزان مصرف آب و سطح زیر کشت بهرهبرداران نمونه هر دو افزایش یافته، اما به دلیل تغییر الگوی کشت، درصد افزایش مصرف آب کمتر از درصد افزایش سطح زیر کشت بوده است. از طریق تعیین ضریب ریسک گریزی برای کشاورزان مورد مطالعه، به تحلیل حساسیت الگوی کشت بهرهبرداران نماینده نسبت به تغییرات قیمت ذرت اقدام گردید. نتایج نشان داد که ذرت با گندم رابطه مکملی و با چغندر قند، پنبه، محصولات جالیزی، حبوبات و جو رابطه رقابتی دارد.
عباس عبدشاهی، غلامرضا سلطانی،
جلد 4، شماره 1 - ( 1-1379 )
چکیده
درجه موفقیت طرحهای اقتصادی - اجتماعی، به سطح آگاهی برنامهریزان از نحوه برخورد افراد با ریسک بستگی دارد. چون کشاورزی فعالیتی ریسکی است، بنابراین آگاهی از رفتار ریسکی کشاورزان در هر منطقه امری ضروری است. این مطالعه به بررسی رفتار ریسکگریزی زارعین در منطقه همایجان، از توابع شهرستان سپیدان در استان فارس، پرداخته است. آمار و اطلاعات مقطعی مورد نیاز از طریق پرسشنامه و مصاحبه حضوری با کشاورزان، و اطلاعات سری زمانی از سازمان کشاورزی استان فارس جمعآوری شده است. برای بررسی رفتار ریسکی زارعین در منطقه مورد مطالعه، از سه روش قاعده “اول اطمینان”، تابع تولید تصادفی یافته و مدل برنامهریزی ریسکی تارگت موتاد استفاده شده است.
نتایج حاصل از مطالعه نشان داد که کشاورزان منطقه مورد مطالعه، در تولید محصول ریسکگریزند، اما در مصرف نهادههای نوین دارای ریسکگریزی پایین هستند. علایم متغیرهای تابع تولید تصادفی تعمیم یافته، نشان داد که مصرف نهادههای نوین باعث کاهش ریسک میشود. مدل برنامهریزی ریسکی تارگت موتاد نیز ریسکگریزی زارعین در تولید محصول را تأیید کرد، به طوری که با افزایش ریسک، محصولاتی مثل گندم، که از ثبات نسبی قیمت یا عملکرد برخوردار است، وارد الگو شده، و محصولاتی مثل پیاز، که نوسان قیمت و عملکرد بالایی دارند، از الگو حذف میگردند.
محمود احمدپور برازجانی، غلامرضا سلطانی،
جلد 4، شماره 2 - ( 4-1379 )
چکیده
تأمین پروتئین از آبزیان به عنوان یک غذای سالم، به دلیل وابستگی ناچیز تکنولوژی صید به خارج یکی از اهداف مهم ایران است. پس به جاست در چارچوب ضوابط و مقرراتی، برای پایداری انباره آبزیان، در افزایش بهرهوری از این منبع، با استفاده از فنآوری پیشرفتهتر تلاش گردد. به طور کلی روشهای صید رایج در سواحل جنوب را بر حسب وضعیت فنآوری صید و نیز طول مدت هر نوبت صید میتوان به سه دسته سنتی، نیمه صنعتی و صنعتی تقسیم کرد. در این مطالعه بهرهوری نیروی کار در صید سنتی و صید نیمه صنعتی با یکدیگر مقایسه شده است. دادههای مورد نیاز این تحقیق با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی و ضمن مصاحبه مستقیم با صیادان استان بوشهر و تکمیل 35 پرسشنامه به دست آمد. برای محاسبه بهرهوری نهایی و متوسط نیروی کار صیادی، از تابع صید به فرم متعالی استفاده گردید.
برای میگو و ماهی دو تابع به صورت جداگانه برآورد شد. نتایج حاصل از تخمین توابع در هر دو مورد نشان داد که بهرهوری نهایی و متوسط نیروی کار در شناورهای نیمه صنعتی به طور معنیدار بیشتر از شناورهای سنتی است
افشین سلطانی، عبد المجید رضایی، محمد رضا خواجه پور،
جلد 5، شماره 1 - ( بهار 1380 )
چکیده
در یک شرایط محیطی ویژه، شناسایی صفات فیزیولوژیک مرتبط با عملکرد دانه، که اندازهگیری آنها نیز آسان باشد، باعث بهبود گزینش ژنوتیپی سورگوم و بهرهگیری از آنها در برنامههای اصلاحی میشود. این بررسی برای سنجش وراثتپذیری عمومی، پیشرفت ژنتیکی مورد انتظار از گزینش، و رابطه عملکرد دانه با 11 صفت فیزیولوژیک مربوط به نمو، رشد رویشی، سرعت رشد، سرعت پرشدن دانه و توزیع ماده خشک در 21 ژنوتیپ گوناگون سورگوم دانهای انجام شد.
ژنوتیپها از نظر کلیه صفات، به استثنای عملکرد دانه، اختلاف معنیداری نشان دادند. وراثتپذیری عمومی صفات فیزیولوژیک از 6/49 درصد برای میانگین سرعت پرشدن دانه در واحد سطح، تا 4/99 درصد برای روز تا رسیدگی متغیر بود. پیشرفت ژنتیکی این صفات بین 2/9 درصد (برای میانگین روز تا انتقال از رشد رویشی به زایشی، روز تا رسیدگی، و تعداد برگ) تا 8/39 درصد (برای سرعت پرشدن دانه در واحد دانه) دامنه داشت. عموماً همبستگی ژنتیکی و فنوتیپی صفات نموی و رشد رویشی با عملکرد دانه منفی و معنیدار بود، ولی سرعت رشد، سرعت پرشدن دانه، و شاخص برداشت ارتباط ژنتیکی و فنوتیپی مثبت و بسیار معنیداری با عملکرد دانه داشتند. با توجه به این که ضریب تنوع ژنتیکی و پیشرفت ژنتیکی مورد انتظار برای عملکرد دانه ناچیز بود، امکان استفاده از صفات فیزیولوژیک میانگین سرعت رشد، میانگین سرعت پرشدن دانه در واحد سطح، و شاخص برداشت، در گزینش غیرمستقیم برای عملکرد دانه وجود دارد. نتایج گویای این است که بهرهگیری از صفات فیزیولوژیکی که اندازهگیری آنها نیز آسان باشد، در برنامههای بهنژادی سورگوم دانهای امکانپذیراست.
شاهرخ زندپارسا، غلامرضا سلطانی، علیرضا سپاسخواه،
جلد 5، شماره 3 - ( 7-1380 )
چکیده
در این پژوهش ژرفای بهینه آب آبیاری برای گیاه ذرت، در روش آبیاری بارانی، در منطقه باجگاه (در 15 کیلومتری شیراز)، در شرایط مختلف حداکثر محصول، محدودیت زمین و محدودیت آب تعیین گردیده است.
نتایج بیانگر این است که در حداکثر محصول، ژرفای بهینه آب آبیاری برابر 77 سانتیمتر، در شرایط محدودیت زمین، به علت کم بودن هزینه آب و حساسیت زیاد گیاه ذرت نسبت به آب، ژرفای بهینه آب آبیاری برابر 8/76 سانتیمتر، و در شرایط محدودیت آب، ژرفای بهینه آب آبیاری برابر 4/73 سانتیمتر به دست میآید. در شرایط محدودیت آب، برای بیشترین سوددهی از کشت ذرت، فقط تا 7/4 درصد از آب را نسبت به مصرف آن در حداکثر محصول میتوان صرفه جویی نمود.
محمد عبداللهی عزت آبادی، غلامرضا سلطانی، عباس نجاتی،
جلد 5، شماره 4 - ( 10-1380 )
چکیده
در این پژوهش یک سیستم اطلاعاتی ساده مدیریت مزرعه معرفی شد که با همکاری کشاورزان و یک مرکز اطلاعرسانی اداره میشود. نتایج نشان داد که کشاورزان مورد بررسی تمایل کافی برای همکاری با این سیستم را دارند. با این وجود، نخستین گام در اجرای هر سیستم اطلاعاتی، داشتن سیستمهای حسابداری میباشد، که تنها 42% کشاورزان مورد بررسی از آن استفاده میکنند. علت استفاده نکردن از سیستمهای حسابداری، نداشتن آگاهی از اهمیت آن است و در صورت بیان منافع آن، به آسانی از سوی کشاورزان پذیرفته میشود. در بیان این اهمیت، منابع سیستمهای حسابداری بررسی شده و نتایج نشان داد افرادی که دارای دفاتر حسابداری هستند، نسبت به کشاورزان فاقد این دفاتر، دارای عملکرد در هکتار بیشتری میباشند.
شهرام محمود سلطانی، عباس صمدی،
جلد 7، شماره 3 - ( پاییز 1382 )
چکیده
شناخت شکلهای مختلف فسفر خاک در ارزیابی وضعیت فسفر خاک و نیز پیدایش و حاصلخیزی خاک مهم است. بدین منظور، مقدار و توزیع فسفر در شکلهای مختلف معدنی و آلی در 39 نمونه خاک استان فارس بررسی شد. خاکها به طور دنبالهای برای تعیین شکلهای معدنی فسفر عصارهگیری شدند.
میزان فسفر کل خاکها بین 254 و 1176 میلیگرم در کیلوگرم خاک متغیر، و در خاکهای با بافت سبک (با میانگین 482 میلیگرم در کیلوگرم) کمتر از خاکهای با بافت سنگین (با میانگین 690 میلیگرم در کیلوگرم) بود. فسفر معدنی 73 درصد و فسفر آلی 27 درصد از فسفر کل را شامل میشد. فسفاتهای کلسیم با میانگین 424 میلیگرم در کیلوگرم (71 درصد فسفر معدنی)، شکل غالب فسفر خاک بود. تجزیه رگرسیونی ساده نشان داد روابط مثبت و معنیداری میان فسفر آلی، فسفاتهای کلسیم و فسفاتهای آهن-آلومینیم با درصد رس و گنجایش تبادل کاتیونی خاک برقرار است. تجزیه رگرسیونی چند متغیره نشان داد هنگامی که بعضی از ویژگیهای خاک همچون درصد رس، گنجایش تبادل کاتیونی خاک و کربنات کلسیم معادل با هم وارد مدل شدند، ضریب همبستگی مدل به طور معنیداری افزایش یافت. گرچه مدل رگرسیونی معنیدار (P<0.05) بود، سهم نسبی هر یک از ویژگیهای خاک در تغییرات فسفاتهای آهن-آلومینیم چندان چشمگیر نبود.
محمود صبوحی، غلامرضا سلطانی، منصور زیبایی،
جلد 11، شماره 1 - ( بهار 1386 )
چکیده
بهرهبرداری بی رویه از منابع آب زیر زمینی در ایران، بویژه در منطقه مورد مطالعه موجب تخریب این منابع و افت آبهای زیرزمینی شده است. درمطالعه حاضر، راهکارهای مختلف مدیریت منابع آب زیر زمینی شامل برداشت آزاد (کنترل نشده)، کنترل بهینه برداشت از آبهای زیرزمینی، بهرهبرداری از آبهای زیر زمینی و سیاست مالیاتی، دخالت دولت و کنترل قانونی، مشارکت بهره برداران درکنترل برداشت از آبهای زیرزمینی و همکاری دولت و تشکلهای بهرهبرداران مورد مقایسه قرار گرفته است. جهت آزمون تجربی این راه کارها، تابع تقاضای آب چغندرکاران دشت نریمانی واقع در استان خراسان برآورد گردید. نتایج به دست آمده از دادههای جمع آوری شده و تابع تقاضا مشخص کرد که راه کار " بهره برداری از آبهای زیرزمینی و سیاست مالیاتی" نسبت به گزینههای دیگر امکان رسیدن به بهرهبرداری پایداراز آبهای زیرزمینی را فراهم میکند. همچنین، راه کار مناسب متأثر از خصوصیات فرهنگی، اجتماعی واقتصادی بهرهبرداران و شرایط کلی حاکم بر جامعه میباشد. از طرف دیگر دنبال کردن هر راه کار الزامات خود را میطلبد. برای راه کار پیشنهادی مطالعه حاضر، نظام کارای مالیاتی ضروری میباشد. براساس نتایج این مطالعه، دولت میتواند از طریق اتخاذ سیاست مناسب مالیاتی، هزینههای جنبی بهرهبرداری بی رویه از منابع آب زیر زمینی را به خود بهره برداران منطقه منتقل نماید.
علیرضا سلطانی قلعه جوقی، محمد لغوی،
جلد 11، شماره 40 - ( تابستان 1386 )
چکیده
بازده کششی و مصرف سوخت دو تراکتور سنگین متداول در ایران، تراکتورهای مسی فرگوسن 399 و جان دیر 4230 در عملیات شخم با گاوآهن برگرداندار ارزیابی و مقایسه گردید. آزمایش در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز در مزرعه ای با بافت خاک رسی شنی و میانگین رطوبت 18 درصد وزنی بر مبنای وزن خشک اجرا گردید. برای انجام این تحقیق از یک آزمایش فاکتوریل3×4 در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار استفاده گردید. تیمارها شامل دو نوع تراکتور مسی فرگوسن 399 و تراکتورجان دیر 4230، هر یک در دو وضعیت از لحاظ بار محوری(بار محوری استاندارد و سنگین شده با وزنه آبی) و درسه عمق شخم، سطحی (20-15 سانتیمتری)، متوسط( 25-20 سانتیمتری) و عمیق (30-25 سانتیمتری) با گاوآهن برگردان دار چهار خیش بود. در کلیه تیمارها دور موتور در محدوده دور مشخصه (2000 و 2200 دور در دقیقه به ترتیب برای فرگوسن 399 و جاندیر 4230) و سرعت پیشروی در محدوده5/0± 5/4 کیلو متر در ساعت ثابت نگه داشته شد. پارامترهای مورد ارزیابی شامل نیروی کشش مالبندی، نیروی مقاومت غلتشی چرخهای تراکتور، درصد لغزش چرخهای محرک تراکتور، بازده کششی و میزان مصرف سوخت تراکتورها بود. نتایج بهدست آمده از این تحقیق، نشان داد که با سنگین کردن چرخهای محرک تراکتور مسی فرگوسن 399 میتوان بازده کششی آنرا در اجرای شخم عمیق از 5/36% به 53% افزایش داد ولی قابلیت رقابت با تراکتور جان دیر 4230 با بازدهی کششی 64% در همان عمق شخم را ندارد. اما وضعیت سنگین شده این تراکتور در اجرای شخم سطحی و نیمه عمیق با در نظر گرفتن میزان مصرف سوخت کمتر، درحد رقابت با جان دیر 4230 میباشد. استفاده از تراکتور جاندیر ٤٢٣٠ سنگین شده برای اجرای شخم با گاو آهن برگردان دار در اجرای شخم سطحی به دلیل مصرف سوخت بیشتر صرفه اقتصادی ندارد و بهدلیل داشتن درصد لغزش پایین تر از حد بهینه، موجب فشردگی خاک زراعی میگردد. در حالت کلی تراکتور فرگوسن 399 برای بارهای کششی سبک و جان دیر 4230 برای بارهای کششی سنگین پیشنهاد میگردد. در صورت عدم استفاده در شرایط فوق، تراکتور فرگوسن 399 با کاهش شدید بازده کششی و افزایش شدید در میزان مصرف سوخت مواجه خواهد بود و تراکتور جاندیر ٤٢٣٠ موجب فشردگی خاک زراعی میگردد.
مهدی سلطانی حویزه، سیدعلیمحمد میرمحمدی میبدی ، احمد ارزانی،
جلد 11، شماره 42 - ( زمستان 1386 )
چکیده
گیاه نیشکر یکی از گیاهان مهم قندی در جهان محسوب میشود. با توجه به شرایط اقلیمی نیمه خشک و نسبتاً شور در مناطق تحت کشت نیشکر در کشور، افزایش مقاومت به شوری در این گیاه حائز اهمیت میباشد. برای نیل به این هدف شناخت ژنوتیپهای متحمل به شوری و درک مکانیزمهای تحمل به شوری در گیاه نیشکر ضروری است. در این مطالعه 8 رقم تجاری و امیدبخش نیشکر در محیط کشت هیدروپونیک، حاوی نمک طعام ( NaCl ) با غلظتهای صفر، 25/0، 5/0 و 75/0 درصد مورد مطالعه قرار گرفتند. آثار شوری بر جذب، انتقال و تجمع یونهای + Cl- , K+ , Na و +Ca2 در برگ و ریشه بررسی شد. با افزایش سطوح شوری محتوای کلر در برگ و ریشه ارقام مورد آزمایش افزایش یافت. نتایج حاصل از اندازهگیری میزان سدیم و پتاسیم نشان داد که تجمع سدیم درون گیاه ناشی از شوری، نسبت به پتاسیم بیشتر بوده است. با افزایش سطوح شوری میزان جذب سدیم و میزان انتقال آن به اندامهای هوایی به سرعت افزایش یافت که منجر به کاهش رشد و عملکرد وزن خشک گردید. محتوای کلر در برگ و ریشه رقم NCO-310 با افزایش سطوح شوری از متوسط به زیاد ثابت ماند، که نشان دهنده توانایی ژنتیکی این رقم برای جلوگیری از ورود یون سمی کلر به درون گیاه است. رقم CP82-1592 با داشتن کمترین نسبت کلر برگ به ریشه دارای انتقال کمتر یون سمی کلر به قسمتهای هوایی گیاه بود. همچنین این رقم دارای محتوای کلسیم بالا در برگ و نسبت سدیم به کلسیم پایین در تمام سطوح شوری بود. رقم CP48-103 با داشتن کمترین میزان یون سدیم در برگ و میزان نسبتاً پایین در ریشه احتمالاً دارای پتانسیل ژنتیکی در جلوگیری از ورود یون سدیم به گیاه میباشد. رقمهای CP72-2086 و CP82-1592 از مکانیزم توزیع یونهای مضر کلر و سدیم به برگهای پیر و پنجهها برخوردار بودهاند. بنابراین، جلوگیری از جذب، ممانعت از انتقال و توزیع عناصر مضر کلر و سدیم را میتوان به عنوان مکانیزمهای مهم در تحمل به شوری گیاه نیشکر مورد استفاده قرار داد.
محمود صبوحی، غلامرضا سلطانی،
جلد 12، شماره 43 - ( بهار 1387 )
چکیده
هدف مطالعه حاضر ارایه روشی است برای تعیین الگوهای بهینه کشت در سطح حوضه آبریز (حریرود و کشف رود ) که در آن بر منافع اجتماعی (مزیت نسبی محصولات) استفاده کارا از آب آبیاری در دسترس و جهت دهی الگوهای بهینه کشت در راستای حداکثرسازی خالص واردات آب مجازی تأکید شده است. در این راستا، مدلی در سطح حوضه آبریز ساخته شد و در 5 سطح ریسک در مقدار آب در دسترس و سه سطح راندمان آبیاری 35، 45 و 65 درصد در مقدار مصرف آب آبیاری حل شد. با توجه به نتایج بهدست آمده، میتوان الگوهای بهینه کشت در سطح حوضه را به سمتی که دارای ویژگیهای حداکثرشدن منافع اجتماعی، حداقل استفاده از آب آبیاری و حداکثر شدن خالص واردات آب مجازی است، هدایت کرد. با این حال، برای اظهار نظر روشن راجع به یک الگوی کشت خاص، نیاز به اطلاعات بیشتری در زمینه مقدار دقیق آب مجازی است که برای هر محصول از کشور خارج شده یا وارد میگردد. افزون بر آن، لازم است که پیشتر، یک الگوی مناسب واردات و صادرات محصولات زراعی طراحی و سپس الگوهای کشت را درجهت آن هدایت کرد. این مطالعه میتواند بهعنوان مقدمهای در جهت حرکت به این موضوع نگاه شود.
بهزاد رایگانی، سید جمالالدین خواجهالدین، سعید سلطانی کوپایی، سوسن براتی،
جلد 12، شماره 44 - ( تابستان 1387 )
چکیده
برف یکی از منابع بزرگ آب در بیشتر نقاط دنیا میباشد. آب معادل پوشش برفی حدود یک سوم از آب مورد نیاز برای فعالیتهای کشاورزی و آبیاری را در سراسر کره زمین تأمین میکند. برآورد میزان آب و یا محتوای آبی پوشش برفی و تخمین رواناب ناشی از ذوب برف یک از فعالیتهای عمده هیدرولوژیستها بهحساب میآید. برای محاسبه رواناب ناشی از ذوب برف، روشهای مختلفی ارائه و پیشنهاد شده است که اکثر این روشها نیاز به پایش پیوسته سطح پوشیده از برف دارند. امروزه پایش مداوم این سطح توسط دادهبرداریهای ماهوارهای و با استفاده از روشهای مبتنی بر سنجش از دور صورت میگیرد. تصاویر ماهوارهای MODIS بهدلیل دقت زمینی بهتر(250 متر) و تعداد باندهای بیشتر برای این منظور مناسبتر از تصاویر سنجندههای دیگر مانند NOAA میباشد. به همین علت در این تحقیق برای تهیه نقشه پوشش برفی از تصاویر MODIS و شاخص NDSI استفاده شد. یکی از مشکلات عمده در پایش سطوح برفدار ابری بودن سطح منطقه است، بنابراین در این پژوهش به کمک مدل رقومی ارتفاعی منطقه( DEM) و ایجاد روابط رگرسیون میان درجه حرارت، ارتفاع و تصویر جهت شیب، تغییرات سطوح برفدار در تاریخهایی که تصاویر MODIS موجود نبود یا بهعبارت دیگر تصاویر ابری بودند، بهدست آمد. بدین منظور برای روز 5 اسفند 1382 که دارای تصویر مناسب بود از این روش سطح پوشیده از برف برآورد گردید که در مقایسه با تصویر مذکور درستی و صحت روش مورد استفاده، تأیید گردید.
لیلا یغمایی، سعید سلطانی کوپایی، مرتضی خداقلی،
جلد 12، شماره 44 - ( تابستان 1387 )
چکیده
بهمنظور بررسی تأثیر عوامل اقلیمی بر گسترش گونه های درمنه دشتی و درمنه کوهی در استان اصفهان، 39 متغیر اقلیمی که از نظر شرایط اکولوژیک این دو گونه از اهمیت بیشتری برخوردار بودند، انتخاب و با روش تحلیل عاملی، عوامل مؤثر در پراکنش این دو گونه بررسی گردید. این عوامل که 3/92 درصد از واریانس متغیرها را بازگو می کنند شامل بارش، دما و تابش می باشند که به ترتیب 91/41، 18/40 و 23/10 درصد از تغییرات را به خود اختصاص داده اند. امتیازات عاملی و متوسط متغیرهای اولیه در هر یک از تیپهای غالب رویش درمنه کوهی و دشتی در استان شامل، درمنه کوهی و گون، درمنه دشتی بهصورت یکدست، درمنه دشتی بهعنوان گونه غالب و درمنه دشتی بهعنوان گونه همراه، براورد شد و نهایتاً تأثیر هر کدام از سه عامل بارش، دما و تابش و نیز متغیرهای اولیه اقلیمی بر تیپهای رویشی درمنه کوهی و دشتی مشخص گردید. همچنین متوسط ارتفاع پراکنش هر یک از چهار تیپ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که عامل بارش، مهمترین عامل اقلیمی در پراکنش درمنه کوهی و دما، مهمترین عامل در پراکنش درمنه دشتی در استان اصفهان می باشد و بهطور کلی درمنه دشتی در مقایسه با درمنه کوهی از دامنه بردباری بسیار بالاتری نسبت به عوامل اقلیمی برخوردار بوده بهطوری که میتوان این گونه را بهعنوان یک گونه همه جایی ذکر کرد.
راضیه صبوحی، سعید سلطانی،
جلد 12، شماره 46 - ( (لف)-زمستان 1387 )
چکیده
با توجه به اهمیتی که تغییر اقلیم بر ساختار محیط کره زمین و ساکنین آن داشته و خواهد داشت تلاش در جهت شناخت هر چه بیشتر چگونگی رخدادهای تغییر اقلیم امری مسلم است. در این مطالعه تحلیل روند آماری عوامل اقلیمی بارش، دما، رطوبت نسبی و باد در مقیاس زمانی ماهانه و سالانه به منظورمطالعه تغییرات اقلیمی در شهرهای صنعتی و همچنین تغییر پذیری عوامل مذکور در 13 ایستگاه سینوپتیک ایران با استفاده از آزمون ناپارامتریک من-کندال انجام گرفت. نتایج تحلیل روند مقدار باران ماهانه نشان داد بیشتر ایستگاه ها در بیشتر ماههای فصل زمستان و بهار دارای روند مثبت و منفی معنیدار میباشند. 23 درصد از ایستگاهها در مطالعات سالانه روند منفی معنیدار و 7/1 درصد روند مثبت معنیدار دارند. بررسی تعداد روزهای بارانی نشان داد که بیشترین تعداد روندهای معنیدار در فصل بهار وجود دارند. در فصل پاییز (سپتامبر، اکتبر و نوامبر) همانند فصل تابستان اکثر نقاط بدون روند میباشند و در مقیاس سالانه 4 ایستگاه روند مثبت معنیدار و 2 ایستگاه روند منفی معنیدار نشان میدهند. روند حداکثر باران 24 ساعته در تمام ماههای سال کم بوده به طوریکه در فصل زمستان (دسامبر، ژانویه، فوریه) روند معنیداری دیده نشد. بررسی سالانه نیز تأییدی بر بررسیهای فصلی میباشد. بیشترین تعداد روند معنیدار در میانگین دمای حداکثر ماهانه در فصل تابستان وجود دارد اما در فصل زمستان و همچنین در ماه مارس هیچ روند معنیداری دیده نشد. روند میانگین دمای حداقل ماهانه تقریباً در تمام فصول زیاد میباشد و بیشترین تعداد روندهای معنیدار به ترتیب در فصلهای تابستان و پاییز و سپس در فصل بهار و نهایتاً در فصل زمستان دیده شدند. در بررسی سالانه اکثر ایستگاهها روند مثبت نشان میدهند و تنها ایستگاه ارومیه روند منفی دارد. روند میانگین دما نیز در تمام فصول به جز زمستان زیاد میباشد. اکثر ایستگاههای سینوپتیک در این عامل اقلیمی روند صعودی نشان میدهند که نشاندهنده روند افزایشی این عامل میباشد. بررسی سالانه نیز تأییدی بر روند افزایشی میباشد و تقریباً 62 درصد ایستگاهها روند مثبت معنیدار دارند.
علی سرحدی، سعید سلطانی، رضا مدرس،
جلد 12، شماره 46 - ( (لف)-زمستان 1387 )
چکیده
بررسی وقایع جریانهای کم و دانستن ویژگیهای آن در مطالعات هیدرولوژیکی بسیار با اهمیت میباشد. در تحلیل ریسک و فراوانی وقوع کم آبی، معمولاً دبیهای پیک سالانه در نظر گرفته میشوند. با این وجود در طول سال وقایعی وجود دارند که به علت کوچکتر بودن ابعاد آنها نسبت به دبی پیک کم آبی هر چندکه از ریسک بالایی برخوردارند، نادیده گرفته میشوند. اما این حالت وقتی که از مدل سری مقادیر جزئی PDو یا مدل POTاستفاده میکنیم، برطرف میشود. در این مطالعه دبی جریان کم 7 روزه به منظور تحلیل فراوانی و بررسی تغیرات فصلی جریانهای کم مورد بررسی قرار گرفت. پس از تحلیل فراوانی 14 ایستگاه مورد مطالعه دبی با دوره بازگشت 2 ساله به عنوان سطح آستانه برای هر ایستگاه در نظر گرفته شد و مقادیر پایینتر از آستانه به عنوان تعداد وقایع کم آبی(t)Λ جهت بررسی تغیرات فصلی با استفاده از دو روش گرافیکی مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج به دست آمده نشان داد که تنها دو فصل دارای وقایع مهم کم آبی در منطقه مورد مطالعه وجود دارد و در سایر اوقات سال تعداد وقایع پایینتر از آستانه ناچیز است. و در نهایت بر همین اساس حوزه مورد بررسی به دو گروه همگن فصلی از نظر تغیرات جریان کم تقسیم شد.
سوسن براتی قهفرخی، سعید سلطانی کوپایی، سید جمال الدین خواجه الدین، بهزاد رایگانی،
جلد 13، شماره 47 - ( (الف) -بهار 1388 )
چکیده
در این تحقیق، جهت بررسی تغییرات کاربری اراضی، حوزه آبخیز قلعه شاهرخ با مساحت 1/150980 هکتار انتخاب گردید. داده سنجندههای MSS ،TM و ETM+ از ماهواره لندست برای این منظور استفاده شد. برای تهیه نقشههای کاربری اراضی حوزه، پس از انجام تصحیحات و آنالیزهای مختلف بارزسازی شامل PCA،FCC روی تصاویر، منطقه با استفاده از GPS، نقشههای توپوگرافی 1:50000 و اطلاعات جانبی دیگر مورد بازدید صحرایی قرار گرفت. واحدهای کاربری اراضی مختلف با انجام نمونهبرداری تصادفی طبقهبندی شده بررسی شد. پس از اعمال روشهای مختلف طبقهبندی ، صحت نقشههای تولیدی مورد ارزیابی قرار گرفت و نقشههای نهایی کاربری اراضی حوزه در سالهای 1354، 1369 و 1381 به روش هیبرید و با دقت قابل قبول تولید گردید. سپس روند تغییرات کاربری اراضی در دورههای مورد مطالعه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که در دوره اول مطالعه (سال 1354) بیشترین وسعت کاربری اراضی مربوط به مرتع تنک و اراضی با پوشش پراکنده با 6/41 درصد و کمترین وسعت مربوط به کشاورزی آبی با 5/1 درصد بوده است. همچنین در دوره دوم (1369-1354) بیشترین وسعت کاربری مربوط به مرتع تنک و اراضی با پوشش پراکنده با 4/43 درصد و کمترین وسعت مربوط به کشاورزی آبی با 1/4 درصد است. در دوره سوم مطالعه (1381-1369) بیشترین وسعت کاربری با 6/35 درصد مربوط به کشاورزی دیم و کمترین وسعت مربوط به کشاورزی آبی با 7 درصد میباشد. طی سالهای 1354 تا 1369 بیشترین تغییر کاربری شامل تبدیل مراتع با پوشش نیمه انبوه به دیمزارها و اراضی زراعی آبی و در درجه دوم تبدیل این مراتع به مراتع تخریب یافته با پوشش پراکنده است. در طی سالهای 1369 تا 1381 بیشترین تغییر کاربری در مراتع تنک و اراضی با پوشش پراکنده است که به همراه بخشی از مراتع نیمه انبوه به دیمزارها و زراعت آبی تبدیل شدهاند.
سعید سلطانی، لیلا یغمایی، مرتضی خداقلی، راضیه صبوحی،
جلد 14، شماره 54 - ( مجله علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی، علوم آب و خاک، زمستان 1389 )
چکیده
آب و هوا یکی از مباحث مهم اکولوژی گیاهی است و مسلماً یکی از مهمترین عواملی است که موجودات زنده و به ویژه گیاهان را تحت تأثیر قرار میدهد و موجب انتشار کلی آنها میشود. آب و هوا، اقالیم متفاوت و حوزههای متنوع رستنیها را روی زمین ایجاد مینماید، فرم بیولوژیک گیاهان را به وجود میآورد و در نتیجه تغییرات زیادی در گیاهان و ترکیب آنها در نقاط مختلف کره زمین ظاهر ساخته، جوامع مختلف گیاهی را مشخص مینماید و سبب تمایز آنها از یکدیگر میگردد. اکثر طبقهبندیهای اقلیمی که در ارتباط با اقلیمهای رویشی انجام گرفته است متکی بر چند متغیر محدود مانند دما، بارش و یا تلفیق آنهاست. حال آنکه آب و هوا یک پدیده مرکب بوده و صرف استفاده از چند متغیر محدود نمیتواند گویای اقلیم یک ناحیه باشد، لذا در طبقهبندی اقلیم یک منطقه باید اکثر عوامل آب و هوایی در نظر گرفته شود. در این صورت بررسی اقلیم با استفاده از متغیرهای زیاد میتواند عوامل مؤثر بر گسترش اجتماعات گیاهی را به نحو دقیقتری روشن کند. در این پژوهش به منظور تعیین پهنههای زیست اقلیم گیاهی استان چهارمحال و بختیاری با استفاده از روشهای آماری چند متغیره، 71 متغیر اقلیمی که از نظر رستنیهای طبیعی استان از اهمیت بیشتری برخوردارند، انتخاب و با روش تحلیل عاملی مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج تحلیل عاملی نشان داد سه عامل اول که 8/91 درصد از واریانس متغیرهای اولیه را بازگو میکنند دما، بارش و تابش هستند. سپس، بر اساس نتایج حاصل و با استفاده از روش تحلیل خوشهای سلسله مراتبی به روش وارد، اقدام به پهنهبندی اقالیم رویشی استان چهارمحال و بختیاری گردید و پنج پهنه اقلیم رویشی در این استان شناسایی و نامگذاری گردید. همچنین به منظور مقایسه نتایج این تحقیق با روشهای دیگر طبقهبندی اقلیمی، استان چهارمحال و بختیاری با 4روش متداول تقسیمبندی اقلیمی (کوپن، گوسن، آمبرژه و دومارتن)، طبقهبندی شد و نتایج آن با نتایج حاصل از پهنهبندی اقلیمی به روش آماری چند متغیره مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که روش آماری چندمتغیره پهنهبندی و تفکیک بهتری را نسبت به سایر روشها انجام میدهد. در نهایت گونههای غالب هر ناحیه اقلیمی مشخص شد.
الهام شایق ، سعید سلطانی،
جلد 15، شماره 57 - ( علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاك -پاییز 1390 )
چکیده
در این تحقیق جهت بررسی خشکسالی در ایستگاه سینوپتیک یزد و 31 ایستگاه غیر سینوپتیک در سطح استان از 5 شاخص درصد از نرمال بارندگی(PNPI)، دهکهای بارندگی (DPI)، ناهنجاری بارندگی(RAI)، بالم و مولی(BMDI) و بارش استاندارد شده(SPI) استفاده شد. بدین منظور پس از جمعآوری دادههای بارش ایستگاههای مورد بررسی، نواقص آماری موجود از طریق روش همبستگی بین ایستگاهها بازسازی شد. سپس محاسبه شاخصهای PNPI، DPI و RAI در مقیاس ماهانه و سالانه، شاخص BMDI در طی دوره ارزیابی 12 ماهه و شاخص SPI در مقیاسهای زمانی 3، 6، 9 و 12 ماهه انجام گرفت و بر اساس مقادیر حاصل از محاسبه هر یک از شاخصهای مورد نظر، طبق جداول مربوط به طبقات مختلف خشکسالی هر یک از شاخصها اقدام به تعیین وضعیت خشکسالی هر یک از ایستگاهها در مقیاسهای مورد نظر در طول دوره آماری موجود شد و بر این اساس 5 شاخص مورد نظر با یکدیگر مقایسه شدند و جهت برآورد خشکسالی درصد تفاوت و تشابه هر کدام از شاخصها با 4 شاخص دیگر مورد محاسبه و بررسی قرار گرفت. همچنین پس از تعیین وضعیت خشکسالی هر کدام از ایستگاههای مورد مطالعه، درصد وضعیتهای مختلف خشکسالی توسط هر کدام از شاخصهای درصد از نرمال بارندگی(PNPI)، ناهنجاری بارندگی(RAI) و دهکهای بارندگی (DPI) در مقیاس سالانه، شاخص بالم و مولی در طی دوره ارزیابی 12 ماهه(BMDI) و بارش استاندارد شده در مقیاس زمانی 12 ماهه(12(SPI در 33 ایستگاه تحت مطالعه تعیین شد. پس از طی مراحل مذکور مشخص شد، بیشترین درصد تشابه بین دو شاخص RAI و DPI وجود دارد، چنانکه هر دو شاخص در ایستگاههای مورد مطالعه وضعیت مشابه خشکسالی شدید را نشان دادند و از بین 5 شاخص مورد بررسی (نسبت به سه شاخص خشکسالی PNPI، SPI و(BMDI این دو شاخص بیشترین کارآیی را جهت پایش خشکسالی هواشناسی دارا هستند و هر دو شاخص جهت پایش خشکسالی استاتیک استفاده میشوند. ولی نظر به اینکه شاخصهای استاتیک در مقیاس ماهانه و در ایستگاههای مناطق خشک جهت پایش خشکسالی با مشکل محاسبه مواجه میشوند توصیه میشود که از شاخصهای دینامیک SPI و BMDI که درصد تشابه قابل قبولی نیز با یکدیگر دارند، استفاده شود. شاخص SPI با مقیاسهای زمانی 6 و 12 ماهه ارجحیت دارد زیرا در این مقیاسها با مشکل محاسبه مواجه نبوده و قادر است ارزیابیهای ماهانه از خشکسالی را در اختیار قرار دهد
اسماعیل دودانگه، سعید سلطانی، علی سرحدی،
جلد 15، شماره 58 - ( علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک-زمستان 1390 )
چکیده
این مطالعه به بررسی روند متغیرهای اقلیمی و تأثیر احتمالی آنها بر تغییرپذیری منابع آبی میپردازد. برای این منظور آزمونهای ناپارامتریک من- کندال و اسپیرمن جهت بررسی روند بارش سالانه، بارش حداکثر 24 ساعته، سیل و جریان حداقل مربوط به 23 ایستگاه منتخب هیدرومتری و 18 ایستگاه سینوپتیک واقع در حوضه سد سفیدرود به کار گرفته شدند. نتایج نشان داد که روند مجموع بارش سالانه و بارش حداکثر 24 ساعته در تعداد کمی از ایستگاهها معنیدار است درحالیکه در مورد جریانهای حداقل و سیل این تعداد بالاتر است. با استفاده از آزمون توالی من- کندال (SQMK ) نیز نقطه شروع روند پارامترهای اقلیمی، از جمله مجموع بارش سالانه مربوط به سالهای 1965-1970، و نقطه شروع روند متغیرهای هیدرولوژیک، از جمله سیلاب مربوط به دهه 1970 – 1980، مشخص شد. نتایج نشان میدهد تغییرپذیری پارامترهای اقلیمی احتمالاً متأثر از تغییرات اقلیمی است. از طرف دیگر تغییر کاربری اراضی ممکن است یکی از عوامل مؤثر بر روند کاهشی جریانهای حدی در دهههای گذشته باشد. بنابراین میتوان گفت تغییرات اقلیمی و فعالیتهای بشر باعث روند کاهشی متغیرهای هیدرولوژیک میباشند.
سید سعید اسلامیان، محسن قاسمی، سمیه سلطانی گردفرامرزی،
جلد 16، شماره 59 - ( علوم فنون كشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاك-بهار - 1391 )
چکیده
در این تحقیق به منظور بررسی وضعیت جریانهای کم در حوضه آبخیز کرخه از پنج شاخص جریان کم رودخانهای شامل 10،7Q، 20،7Q، 10،30Q، 3،4Q و95Q استفاده شد و آمار دبی روزانه 12 ایستگاه هیدرومتری این حوضه در طول دوره آماری سالهای 46-1345 تا 81-1380 مورد استفاده قرار گرفت. همگنی دادههای دبی از طریق آزمون توالی بررسی شد. مقادیر شاخص 95Q با ترسیم منحنیهای تداوم جریان مشخص شد و چهار شاخص 10،7Q، 20،7Q، 10،30Q ، 3،4Q به کمک تحلیل فراوانی جریانهای کم 4، 7 و 30 روزه محاسبه گردید. پس از محاسبه شاخصها، دورههای جریان کم در ایستگاههای مختلف مشخص شد. ناحیهبندی شاخصها نیز به کمک روش کریجینگ صورت گرفت. نتایج نشان داد که شاخصهای 3،4Q و 95Q نسبت به بقیه شاخصهای جریان کم مقادیر کمتری دارند و هرچه دوره بازگشت افزایش یابد، مقدار شاخص جریان کم کاهش مییابد. براساس نقشههای ناحیهبندی شاخصهای جریان کم، بیشترین مقدار شاخصهای جریان کم در نواحی مرکزی و جنوبی حوضه میباشد و هرچه به سمت شمال حوضه حرکت شود از مقدار این شاخصها کاسته میشود. نتایج نشان میدهد که سالهای وقوع خشکسالی هیدرولوژیک در ایستگاههای مختلف حوضه آبخیز کرخه یکسان نیست، ولی در سالهای 46-1345، 78-1377، 79-1378، 80-1379 و 81-1380 در بیشتر ایستگاهها خشکسالی هیدرولوژیک اتفاق افتاده است، به طوری که در این سالها به ترتیب در 67، 92، 84، 75 و 59 درصد ایستگاهها خشکسالی هیدرولوژیک اتفاق افتاده است.