۸ نتیجه برای سیدی
محمدرضا خواجه پور، فرامرز سیدی،
جلد ۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۷۹ )
چکیده
حصول عملکردهای بالایی از دانه و روغن آفتابگردان، مستلزم انطباق مراحل رشد رویشی و زایشی گیاه با شرایط جوی مساعد، از طریق انتخاب تاریخ کاشت مناسب میباشد. از آن جایی که تاریخ کاشت مطلوب ارقام آفتابگردان تحت شرایط اقلیمی اصفهان تعیین نشده است، این آزمایش با استفاده از طرح کرتهای یک بار خرد شده در قالب بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار، در مزرعه تحقیقات کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان، در سال ۱۳۷۵ به اجرا در آمد. تیمار اصلی شامل پنج تاریخ کاشت (۷ و ۲۲ اردیبهشت، ۶ و ۲۲ خرداد و ۸ تیر)، و تیمار فرعی شامل سه رقم آزاد گردهافشان آفتابگردان به نامهای رکورد، ونیمیک ۸۹۳۱ و آرماویرس بود.
تعداد دانه در طبق، وزن هزار دانه، درصد روغن و در نتیجه عملکردهای دانه و روغن، به طور معنیداری با تأخیر در کاشت کاهش یافتند. کاهش در خصوصیات فوق به برخورد دوران رشد رویشی و زایشی با دماهای بالاتر، در اثر تأخیر در کاشت نسبت داده شد. رقم ونیمیک ۸۹۳۱، با داشتن تعداد دانه بیشتر در طبق و وزن هزار دانه زیادتر، به طور معنیداری عملکرد دانه بیشتری تولید کرد. ونیمیک ۸۹۳۱ درصد روغن دانه کمتری نسبت به رقم رکورد داشت، اما به دلیل عملکرد دانه بالاتر، مقدار روغن بیشتری در واحد سطح تولید نمود. رقم آرماویرس کمترین مقدار را برای خصوصیات فوق (به استثنای تعداد دانه در طبق، که رکورد کمی از آن پایینتر بود) داشت. تعداد دانه در طبق بالاترین سهم را در تولید عملکرد دانه نشان داد و عملکرد دانه بیشترین نقش را در تشکیل عملکرد روغن داشت. اثر متقابل تاریخ کاشت با رقم، بر تعداد دانه در طبق و بر عملکردهای دانه و روغن معنیدار شد. در مجموع، بالاترین مقدار برای خصوصیات فوق از ونیمیک ۸۹۳۱، در تاریخ کاشت اول به دست آمد.
محمد رضا خواجه پور، فرامرز سیدی،
جلد ۵، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۸۰ )
چکیده
برای ارزیابی تأثیرپذیری طول مراحل مختلف نمو سه رقم آفتابگردان از تغییرات طول روز و دما در شرایط مزرعهای، و مدلسازی سرعت نمو آنها در دورههای مختلف نمو، آزمایشی با بهرهگیری از طرح کرتهای یک بار خرد شده، در چارچوب بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار، در مزرعه پژوهش کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان، در سال ۱۳۷۵ انجام شد. تیمار اصلی شامل پنج تاریخ کاشت (۷ و ۲۲ اردیبهشت، ۶ و ۲۲ خرداد و ۸ تیر) و تیمار فرعی شامل سه رقم آزاد گردهافشان آفتابگردان به نامهای رکورد، ونیمیک ۸۹۳۱ و آرماویرس بود.
شمار روز از کاشت تا رؤیت طبق، و کاشت تا آغاز گردهافشانی، به گونه معنیداری با تأخیر در کاشت و در نتیجه افزایش دما در دورههای یاد شده کاهش یافت. شمار روز از کاشت تا رسیدگی فیزیولوژیک نیز با تأخیر در کاشت به گونه معنیداری کم شد. ولی تفسیر نتایج با بهرهگیری از روند تغییرات دما و طول روز در این دوره امکانپذیر نگردید. شمار روز از رؤیت طبق تا آغاز گردهافشانی، در هماهنگی با ثبات نسبی دماهای حداکثر و میانگین شبانهروزی در دوره یاد شده، از تاریخ کاشت تأثیر نپذیرفت. شمار روز از آغاز گردهافشانی تا رسیدگی فیزیولوژیک، تنها در تاریخ کاشت آخر با دیگر تاریخهای کاشت تفاوت معنیدار داشت. این تفاوت به دوام اثر دماهای حداکثر بسیار زیاد و پایدار در دوران رؤیت طبق، تا آغاز گردهافشانی در تاریخ کاشت آخر ارتباط داده شد. رقم آرماویرس به گونه معنیداری از لحاظ شمار روز از کاشت تا رؤیت طبق و کاشت تا آغاز گردهافشانی، زودرستر از ارقام رکورد و ونیمیک ۸۹۳۱ بود. در دورههای آغاز گردهافشانی تا رسیدگی فیزیولوژیک و کاشت تا رسیدگی فیزیولوژیک، تفاوتهای میان هر سه رقم آشکارا نمایان گردید. آرماویرس زودرسترین، و رکورد دیررسترین رقم بود. بر پایه نتایج آزمایش، ارقام مورد بررسی از لحاظ واکنش به طول روز بیتفاوت میباشند. سرعت نمو رقم آرماویرس به گونه خطی، و ارقام رکورد و ونیمیک ۸۹۳۱ به گونه غیرخطی، به افزایش متغیرهای دمایی در دورههای کاشت تا رؤیت طبق و کاشت تا آغاز گردهافشانی واکنش نشان داد. شتاب نمو ونیمیک ۸۹۳۱ در اثر دماهای بسیار زیاد بیش از رکورد بود. سرعت نمو ارقام مورد آزمایش در دوران کاشت تا رسیدگی فیزیولوژیک، به گونه معنیدار و خطی با افزایش طول روز کاهش یافت. پیوستگی میان سرعت نمو و طول روز را میتوان به عنوان یک مدل کاربردی برای برآورد طول دوران کاشت تا رسیدگی فیزیولوژیک این سه رقم آفتابگردان به کار برد.
رحمتالله کریمیزاده، منصور صفیخانی نسیمی، محتشم محمدی، فرامرز سیدی، علی اکبر محمودی، برزو رستمی،
جلد ۱۲، شماره ۴۳ - ( بهار ۱۳۸۷ )
چکیده
یکی از کاربردهای روشهای ناپارامتری در اصلاحنباتات تعیین نمره ژنوتیپها در محیطهای مختلف میباشد که به عنوان روشی برای تعیین پایداری به کار برده میشود. ژنوتیپ پایدار رتبههای مشابهی را در محیطهای مختلف نشان میدهد و دارای واریانس نمره حداقل در محیطهای مختلف است. در آمارههای ناپارامتری پایداری برقراری فرضهای آماری توزیع ارزشهای فنوتیپی ضروری نیست و استفاده از آنها آسان است. بر این اساس در این تحقیق رتبه ۱۰ ژنوتیپ عدس در ۵ منطقه به مدت ۲ سال در فصول رشد ۱۳۸۲-۱۳۸۱ تعیین شد. طرح آزمایشی مورد استفاده، بلوکهای کامل تصادفی با چهار تکرار بود. نتایج تجزیه ناپارامتری آمارههای NP۵،NP۴، NP۳، NP۲، NP۱و تنارازو به ترتیب ژنوتیپهای (۹ و ۸)، (۹، ۸ و ۱)، (۹ و ۸)، (۹ و ۱) و (۹ و ۱) را پایدارترین ژنوتیپها معرفی کرد. نتایج آمارههای ناپارامتری نصار و هان با توجه به نمودار دو طرفه( Si(۱ با میانگین عملکرد، ژنوتیپهای شماره ۱ و ۲ را که در ناحیه اول قرار داشتند دارای پایداری بالا نشان داد. ژنوتیپهای شماره ۵، ۶، ۸ و ۹ در ناحیه دوم قرار گرفتند که حساسیت بالایی به تغییرات محیطی نشان دادند و عملکرد بالایی در محیطهای مطلوب داشتند. ژنوتیپهای شماره ۳ و ۴ در ناحیه سوم قرار گرفتند و سازگاری عمومی ضعیفی را در مجموع محیطها نشان دادند. سایر ژنوتیپها (۷ و ۱۰) در ناحیه چهارم قرار گرفتند که سازگاری عمومی متوسط با عملکردی پایینتر از میانگین کل دارا بودند. بر این اساس ژنوتیپهایی که در ناحیه اول قرار میگیرند به عنوان ژنوتیپهای پایدار انتخاب میشوند که دارای سازگاری خوب به همه محیطها میباشند. اگر هدف تعیین سازگاری باشد، آمارههای Si(۱)iو( Si(۲نسبت به سایر معیارهای ناپارامتری مورد مطالعه در اولویت هستند.
سجاد رشیدی منفرد، عبدالهادی حسین زاده، محسن مردی، محمد رضا نقوی، سید مصطفی پیرسیدی،
جلد ۱۲، شماره ۴۵ - ( پاییز ۱۳۸۷ )
چکیده
تنوع ژنتیکی گیاهان زراعی اصلی همانند گندم دوروم با گذشت زمانی کاهش پیدا کرده است. ارزیابی تنوع ژنتیکی در کارایی حفاظت از ژرم پلاسم و کاربرد آن حائز اهمیت میباشد. در این مطالعه ۸۷ ژنوتیپ بومیدوروم متعلق به مناطق مختلف ایران و ۲۱ ژنوتیپ خارجی از ۱۰ کشور با استفاده از ۱۰ ترکیب آغازگری SSAP ارزیابی شدند. رتروترانسپوزونها توالیهای متحرک در داخل ژنوم میباشند که از طریق یک RNA حدواسط در داخل ژنوم جابهجا میشوند و توزیع بسیار زیلدی در ژنوم دارند به همین دلیل در سالهای اخیر نشانگرهای مولکولی براساس آنها طراحی شده است. نشانگرهای SSAP مورد استفاده در این تحقیق شامل Tar۱،Thv ۱۹،Tagemina، BARE -۱ میباشند. ترکیب آغازگری Thv۱۹M + ACA در نمونههای ایرانی و خارجی دارای بیشترین میزان باند چند شکل(۱۱ باند چند شکل) بود. میزان چند شکلی مشاهده شده توسط هر کدام از نشانگرهای بالا در ژنوتیپهای بومیبه ترتیب ۷/۲۶%، ۳/۲۷%، ۵/۵۱%، ۸/۳۲% و در ژنوتیپهای خارجی ۴/۲۴%، ۳/۲۴%، ۵/۵۱%،۵ / ۲۸%میباشد. این نتایج نشان میدهد که Tar۱،Thv۱۹در فرایندهای تکاملی گیاه مورد نظر بیشتر جابهجا شدهاند. دندوگرام بر اساس الگوریتم UPGMA و ضریب تشابه دایس ترسیم شد.
معصومه فراستی، سعید برومندنسب، جهانگیر عابدی کوپایی، نعمتاله جعفرزاده، هادی معاضد، مرتضی سیدیان،
جلد ۱۶، شماره ۶۱ - ( علوم و فنون کشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک-پاييز ۱۳۹۱ )
چکیده
در این بررسی اثر جاذبهای میکرو و نانوساختار پوشال نیشکر اصلاح شده به منظور حذف نیترات مورد بررسی قرار گرفت. پارامترهای مختلفی از جمله زمان تعادل، pH، جرم جاذب، غلظت نیترات ورودی و وجود سایر یونهای رقابتی روی جذب نیترات مورد آزمایش قرار گرفت. pH بهینه برابر۶، زمان تعادل برابر ۳ ساعت برای جاذب میکرو و ۲ ساعت برای جاذب نانوساختار و جرم بهینه جاذب برابر ۵/۰ گرم بهدست آمد. با افزایش غلظت اولیه نیترات (۱۲۰- ۵ میلیگرم بر لیتر)، بازدهی حذف در جاذب میکرو از ۷۸ به ۶۰ درصد و در جاذب نانوساختار از ۸۹ به ۷۰ درصد کاهش یافته است. نتایج بهدست آمده از آزمایشهای جذب ناپیوسته از مدل سینتیک هوو تبعیت نمود. درآزمایشهای پیوسته، برای جاذبهای میکرو و نانوساختار با دبی ۲۷/۲ لیتر در ساعت در غلظتهای ۱۵، ۵۰ و ۱۲۰ میلیگرم بر لیتر نیترات، بهترتیب ظرفیت جذب برابر (۵۱/۳، ۵۵/۱۰ و ۲۳/۱۷ میلیگرم بر گرم) و (۳۹/۶، ۷/۱۲ و ۲۸/۱۷ میلیگرم بر گرم) بهدست آمد. نتایج این مطالعه نشان داد که جاذبهای میکرو و نانوساختار پوشال نیشکراصلاح شده قابلیت حذف یونهای نیترات را در حذف نیترات دارا بوده و از بین دو مقیاس، جاذب نانوساختار جذب بالاتری داشت.
جواد حمزهئی، محسن سیدی،
جلد ۱۸، شماره ۷۰ - ( مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي-علوم آب و خاك-زمستان ۱۳۹۳ )
چکیده
این آزمایش در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه بوعلی سینا، بهمنظور مطالعه اثر روشهای مختلف خاکورزی بر وزن مخصوص ظاهری خاک، عملکرد و اجزای عملکرد ارقام جو در شرایط دیم، اجرا شد. سه سطح خاکورزی (CT: خاکورزی مرسوم، MT: خاکورزی حداقل و NT: بدون خاکورزی) و پنج رقم جو (V۱: محلی، V۲: آبیدر، V۳: والفجر، V۴: بهمن و V۵: ماکویی) در یک آزمایش فاکتوریل بر پایه طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار در سال زراعی ۹۰-۱۳۸۹ مورد مطالعه قرار گرفت. صفات وزن مخصوص ظاهری خاک، ارتفاع بوته، اجزای عملکرد، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت اندازهگیری شد. نتایج نشان داد که بیشترین مقدار وزن مخصوص ظاهری خاک با مقادیر ۰۹/۱، ۲۶/۱ و ۲۹/۱ گرم بر سانتیمتر مکعب بهترتیب برای عمقهای نمونهبرداری ۱۰-۰، ۲۰-۱۰ و ۳۰-۲۰ سانتیمتر در تیمار MT مشاهده شد. ولی بین تیمارMT وNT تفاوتی وجود نداشت. در مقایسه بین ارقام، رقم والفجر بدون اختلاف معنیدار با ارقام بهمن و ماکویی، بیشترین وزن مخصوص ظاهری خاک را به خود اختصاص داد. استفاده از گاوآهن قلمی (MT) منجر به تولید بیشترین ارتفاع بوته (۷۰ سانتیمتر) همچنین اجزای عملکرد (۵۱۳ سنبله در مترمربع و ۲/۱۹ دانه در سنبله) شد. در بین ارقام نیز بیشترین ارتفاع بوته (۷/۷۲ سانتیمتر) و تعداد دانه در سنبله (۲/۲۳ دانه در سنبله) از رقم والفجر بهدست آمد. همچنین، نتایج نشان داد که تیمار V۳×MT بیشترین عملکرد دانه (۳۱۰۰ کیلوگرم در هکتار) را داشت. بنابراین، استفاده از روش خاکورزی حداقل و رقم والفجر ممکن است قابل توصیه باشد.
سید مرتضی سیدیان، مهدی کرمی مقدم، یوسف رمضانی،
جلد ۲۱، شماره ۴ - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- زمستان ۱۳۹۶ )
چکیده
در دهه گذشته مطالعه الگوی جریان برای دستیابی به مکانیزم جریان و رسوب ورودی به آبگیر مورد توجه محققین بوده است. در این تحقیق ابعاد مجرا و جداشدگی جریان در سطوح مختلف جریان در دو حالت آبگیری از کانال مستطیلی و ذوزنقهای مورد بررسی قرار گرفت. این بررسیها با استفاده از مدل آزمایشگاهی و مدل عددی فلوئنت انجام شد. نتایج مدل عددی فلوئنت تطابق خوبی را با نتایج آزمایشگاهی نشان داد. در یک نتیجهگیری کلی در کانال اصلی با مقطع ذوزنقهای، عرض مجرای جریان در کف کاهش و در سطح افزایش یافته و سبب کاهش ابعاد جداشدگی جریان میشود که این مسئله با توجه به توزیع غلظت رسوب، سبب کاهش ورود رسوب به داخل آبگیر و افزایش راندمان خواهد شد.
رامین رخشانی، معصومه فراستی، علی حشمت پور، سید مرتضی سیدیان،
جلد ۲۴، شماره ۱ - ( علوم آب و خاک - بهار ۱۳۹۹ )
چکیده
در این پژوهش به بررسی تأثیر تالاب آلاگل بر تصفیه آب رودخانه اترک پرداخته شد. بدین منظور از خرداد ۱۳۹۵ تا اردیبهشت ۱۳۹۶ در روز پانزدهم هر ماه از آب میانه و خروجی تالاب چهار نمونه آب برداشت شد، تالاب فقط در ماههای شهریور، آبان و بهمن آبگیری شده و در هر ماه، نمونه آب برداشت شد. با توجه به نتایج، pH آب در ورودی و خروجی تفاوت معنیداری داشت. DOدر خروجی تالاب بیشتر از میانه و ورودی بوده که نشاندهنده بهتر شدن کیفیت آب و بالا بودن اکسیژن محلول در خروجی تالاب بوده است. میزان BOD، COD و NO۳ در خروجی تالاب ۱۲، ۲۶ و ۵۱ درصد نسبت به ورودی کاهش یافته است. میزان اکسیژن محلول در خروجی تقریباً ۶۰ درصد نسبت به ورودی تالاب افزایش یافته است. همینطور با توجه به نتایج در ماههای شهریور، آبان و بهمنماه که از رودخانه اترک آبگیری شده، کیفیت آب در میانه و خروجی تالاب نسبت به ورودی تالاب بهتر شده است. با توجه به نتایج بهدست آمده تالاب آلاگل آلایندههای NO۳ ، NH۴ ،PO۴، BOD، COD، DO را کاهش داده و غلظت آنها به کمتر از حد مجاز رسیده است. با توجه به نتایج بهدست آمده، تالاب در خروجی، ۱۰ درصد شوری رودخانه را کاهش داده است. اما با توجه به اینکه شوری در ورودی تالاب خیلی زیاد بوده، میزان آن در خروجی هم بالاتر از حد مجاز بوده است و تالاب نتوانسته شوری را به مقدار قابل توجهی کاهش دهد. نتایج این پژوهش نشان داد که میزان بار آلودگی کیفی آب در ورودی بهجز پارامترهای اکسیژن محلول و درجه حرارت بالا بوده و در میانه بهصورت متوسط و در خروجی کاهش پیدا کرده است. با توجه به کیفیت خروجی تالاب، از آب تالاب آلاگل میتوان برای مراکز پرورش ماهی استفاده کرد. در صورت کشت زمینها در خروجی تالاب، باید از گیاهان مقاوم به شوری از جمله نی، گز و آتریپلکس استفاده کرد.