30 نتیجه برای شیران
رضا فتوحی قزوینی، سیامک شیرانی،
جلد 6، شماره 2 - ( 4-1381 )
چکیده
تأثیر محیطهای کشت مختلف حاوی مواد تنظیم کننده رشد در جنینزایی غیر جنسی از لیمو آب شیراز (مکزیکن لایم) مورد بررسی قرار گرفت. میانگین جنینزایی از تخمکهای بارور نشده پس از 60 روز در محیطهای مختلف کشت از صفر تا 75/33 درصد متغیر بود. هورمون GA3 در غلظتهای 01/0 و 1/0 میلیگرم در لیتر تأثیر معنیدار و تحریک کنندگی در جنینزایی نشان داد. حضور عصاره جو نیز در محیط کشت باعث افزایش جنینزایی از تخمکها شد، به طوری که در کمترین غلظت (300 میلیگرم در لیتر)، بهترین اثر را در جنینزایی نشان داد. در حالی که غلظت 1000 میلیگرم عصاره جو مانع جنینزایی شد، ولی رشد کالوس جنینزا را افزایش داد. با مصرف هورمون BA در غلظتهای 01/0 و 1/0 میلیگرم در لیتر، جنینزایی افزایش نشان داد، در صورتی که در غلظتهای بیشتر نقش بازدارندگی داشت. نمو جنینها در محیطهای کشت مختلف نیز بررسی گردید. شاخص میانگین طول ریشهچه به ساقهچه روی محیط کشت MT به همراه 1/0 میلیگرم در لیتر جیبرلین 22/0 ±22/1 بود، که برای جنینزایی، تکامل جنینها و تبدیل به گیاهچه به عنوان مناسبترین محیط غذایی تعیین شد.
مجید طالبی بداف، بدرالدین ابراهیم سید طباطبایی، خورشید رزمجو، بهروز شیران،
جلد 10، شماره 2 - ( تابستان 1385 )
چکیده
شناسایی گونههای چمنی بر اساس خصوصیات مورفولوژیک به لحاظ شباهتهای آنها مشکل است. از طرفی گزینش ژنوتیپهای والدی بر اساس فاصله ژنتیکی مناسب برای اجرای تلاقیها و بهنژادی چمن حائز اهمیت است. بدین ترتیب استفاده از روشهای ملکولی به عنوان ابزاری کارا در ارزیابی و شناسایی ژنوتیپها مورد توجه قرار گرفته است. هدف از این پژوهش بررسی تنوع ژنتیکی بین و درون گونههای مختلف چمن و برآورد روابط ژنتیکی آنها با استفاده از نشانگر AFLP بوده است. تعداد پنج گونه چمن به همراه پنج رقم از هر گونه انتخاب شد و با استفاده از نشانگر ملکولی AFLP مورد مطالعه قرار گرفت. با استفاده از 10 ترکیب آغازگری، تعداد 1170 نوار حاصل شد که تمام آنها در بین ارقام چندشکلی نشان داده شد. از بین آغازگرهای مورد استفاده، ترکیب آغازگری P-AAG و M-CAG با 166 نوار، بیشترین تعداد نوار و ترکیب آغازگری P-ACT و M-CGC با 81 نوار، کمترین تعداد نوار را تولید کردند. گروهبندی ژنوتیپها با استفاده از روش تجزیه خوشهای بر اساس ضریب جاکارد، 5 گونه مورد نظر را از یکدیگر جدا کرد. ضمن این که رقمهای متعلق به هر گونه نیز از یکدیگر تفکیک شدند. برخی از این نشانگرها در مورد یک گونه، اختصاصی بودند که از آنها میتوان در شناسایی گونه مورد نظر استفاده کرد. تولید تعداد نوار زیاد و میزان چندشکلی بالا در گونهها و رقمهای مختلف چمن بیانگر آن است که این روش میتواند به طور کارا و مؤثری در تعیین روابط ژنتیکی رقمهای مختلف بین و درون گونهای چمن مورد استفاده قرار گیرد.
اعظم رضوی نسب، احمد تاج آبادی پور، حسین شیرانی، حسین دشتی،
جلد 13، شماره 47 - ( (الف) -بهار 1388 )
چکیده
با توجه به شور بودن مناطق پستهکاری و کمبود مواد آلی در این مناطق، بهمنظور بررسی تأثیر نیتروژن، شوری و ماده آلی بر میزان رشد و مرفولوژی ریشه پسته (رقم بادامی زرند)، آزمایش گلخانهای بهصورت فاکتوریل، در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار صورت گرفت. تیمارها شامل چهار سطح نیتروژن (0، 60، 120 و 180 میلیگرم در کیلوگرم خاک از منبع اوره)، چهار سطح شوری (0، 800، 1600 و 2400 میلیگرم کلرید سدیم در کیلوگرم خاک) و سه سطح ماده آلی (0، 2 و 4 درصد وزنی از منبع کود گاوی) بود. با افزایش شوری، وزن خشک برگ، ساقه و ریشه، چگالی ریشه و تعداد برگ سبز، بهطور معنیداری کاهش یافت. هرچند کاربرد نیتروژن تا سطح 120 میلیگرم بر کیلوگرم خاک، تأثیر معنیداری در میزان رشد نداشت، ولی بالاترین سطح نیتروژن (180 میلیگرم در کیلوگرم خاک)، احتمالاً بهعلت عدم تعادل یونی و آثار نامطلوب بر جذب سایر عناصر غذایی، باعث کاهش رشد برگ، ساقه و ریشه بهترتیب به میزان 15، 35 و 32 درصد گردید. در سطوح پایین شوری، نیتروژن توانست تا حدی وضعیت رشد را بهبود بخشد، اما در بالاترین سطح شوری، بالاترین سطح نیتروژن هم نتواست صدمات ناشی از شوری را جبران کند. با کاربرد 2 درصد ماده آلی و آثار مطلوب آن بر خصوصیات فیزیکی و تغذیهای خاک، وزن خشک برگ و ریشه، ارتفاع ساقه و چگالی ریشه بهترتیب به میزان 12، 33، 10 و 45 درصد نسبت به شاهد، افزایش نشان داد.
رودابه راوش، بهروز شیران، عزیزاله علوی، جورج زرواگیس،
جلد 13، شماره 47 - ( (ب)-بهار 1388 )
چکیده
بهمنظور تعیین تنوع ژنتیکی جدایه های قارچ شاه صدف(Pleurotus eryngii) 45 جدایه قارچ از 10 منطقه مختلف آب و هوایی ایران (استان های: اصفهان، چهارمحال و بختیاری، کهکیلویه و بویراحمد، لرستان و فارس) جمعآوری شد. جهت تعیین تنوع ژنتیکی از نشانگر مولکولیRAPD استفاده شد و بهکمک 10 آغازگر تصادفی و پس از واکنش PCR و انجام الکتروفورز ژل آگارز، 182 مکان ژنی قابل رؤیت مشخص شدند که در میان آنها 150 مکان ژنی (82%) چند شکلی خوبی را در تمام جدایه ها نشان دادند. جدایه هایی که دارای میزبان های Ferula assa-foetida و Ferula ovina و Prangus ferulacea بودند، در گروه های مجزا قرار گرفتند. همانطور که انتظار میرفت، نقش منطقه جغرافیایی (از نظر دما و میزان بارندگی) در قرابت ژنتیکی جدایه ها دارای اهمیت بود. 33/71 درصد تنوع ژنتیکی درون جمعیت ها و 67/28 درصد تنوع ژنتیکی در بین جمعیت-ها وجود داشت. نتایج نشان داد که خصوصیات ریختشناختی نمی تواند دسته بندی مناسبی از جدایه های P. eryngii بر اساس گیاهان همزیست و مناطق جغرافیایی آنها ارائه دهد و برای نیل به این هدف، استفاده از الگوی RAPD روش سریع و نسبتا"قابل قبولی بهحساب می آید.
حسین شیرانی، محمدعلی حاج عباسی، مجید افیونی، عباس همت،
جلد 14، شماره 51 - ( علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي،علوم آب و خاک بهار 1389 )
چکیده
سیستم های خاک ورزی و کودهای آلی بر ویژگی های فیزیکی و مکانیکی خاک مؤثر هستند. این پژوهش به منظور بررسی اثر دو سیستم خاک ورزی مرسوم با گاوآهن برگردان دار (عمق خاک ورزی 30 سانتی متر) و کم خاک ورزی با دیسک (عمق خاک ورزی 15 سانتی متر) و سه سطح کود گاوی (0، 30 و 60 تن در هکتار) تحت کشت ذرت بر مقاومت فروروی خاک در قالب طرح بلوکهای خردشده با سه تکرار انجام گردید. با افزایش عمق خاک ورزی، شاخص مخروطی (CI) کاهش یافت. دلیل این امر، به هم خوردن و نرم-شدن بیشتر خاک در عمق، تحت سیستم خاک ورزی مرسوم نسبت به کم خاک ورزی بود. البته این تأثیر تنها در مراحل اول (پس از کاربرد تیمارها و پیش از کشت) و دوم اندازهگیری (زمان حداکثر سرعت رشد رویشی گیاه) مشاهده گردید. در مرحله سوم اندازه گیری (پس از برداشت محصول)، تفاوت معنیداری بین مقادیر CI در دو سیستم خاکورزی و عمقهای مختلف خاک دیده نشد. علت آن برگشت خاک به حالت اولیه (پیش از خاکورزی) و از بین رفتن تأثیر خاکورزی در خاک پس از حدود 7 ماه از انجام عملیات خاکورزی است. در واقع با گذشت زمان، مقاومت مکانیکی خاک افزایش یافت که نشان دهنده تراکم مجدد خاک در طول فصل رشد است. افزودن کود دامی در لایه رویین پشته (0 تا 10 سانتیمتر) موجب کاهش معنیدار مقاومت خاک در مقایسه با شاهد گردید. کاهش CI در تیمار 30 تن در هکتار تا مرحله حداکثر سرعت رشد گیاه دیده شد و پس از برداشت محصول این تیمار تأثیری بر CI نداشت. ولی اثر تیمار 60 تن در هکتار در کاهش CI پس از برداشت محصول نیز در خاک دیده شد. تأثیر کود دامی در عمقهای پایینتر از 10 سانتیمتر از سطح پشته و در تمامی عمقها از کف جوی معنیدار نبود. در کف جوی به علت تأثیر کم کود، کاهش معنیداری در مقاومت خاک دیده نشد.
حسین شیرانی، الهام ریزهبندی، حسین دشتی، محمد رضا مصدقی، مجید افیونی،
جلد 15، شماره 55 - ( علوم فنون كشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاك بهار 1390 )
چکیده
عوامل مختلفی بر تراکمپذیری و خواص فیزیکی خاک تأثیر دارند که یکی از مهمترین آنها مواد آلی است. هدف از این پژوهش، بررسی اثر تفالههای پسته بر برخی خواص فیزیکی دو نوع خاک، قبل و بعد از عمل تراکم و منحنی تراکم دو نوع خاک بود. این پژوهش بهصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار در شرایط گلخانهای اجرا شد. تیمارهای اعمال شده شامل تفالههای پسته در 4 سطح (صفر، 3، 6 و 9 درصد وزنی) و بافت خاک در دو سطح (لوم رسی سیلتی و شنی) بود. در این تحقیق از تفالههای پسته (پوست تازه پسته، خوشههای بدون دانه و مقداری برگ درخت) بهعنوان ماده آلی استفاده شد. نتایج نشان داد که سطوح بالای تفاله قبل از عمل تراکم، موجب کاهش معنیدار جرم ویژه ظاهری خاک شنی شد، ولی بر جرم ویژه ظاهری خاک رسی تأثیری معنیدار نداشت. این در حالی بود که مقاومت فروپذیری هر دو خاک در اثر افزودن تفاله پسته بهطور معنیداری کاهش یافت. همچنین، منحنی رطوبتی هر دو نوع بافت خاک با افزودن ماده آلی به سمت بالاتر انتقال یافت. بدین معنی که ظرفیت نگهداری رطوبت در خاک در یک مکش معین افزایش پیدا کرد. پس از عمل تراکم، با افزایش سطوح بقایا، جرم ویژه ظاهری خاک کاهش یافت، بهطوریکه منحنی تراکم هر دو نوع خاک، در اثر افزودن تفالههای پسته به سمت پایینتر انتقال پیدا کرد. بدین معنی که حداکثر جرم ویژه ظاهری خاک، در سطوح بالاتر بقایا کاهش و رطوبت بحرانی (رطوبت معادل جرم ویژه حداکثر) افزایش یافت که این اثر در خاک ریزبافت چشمگیرتر بود. اثر تفاله پسته بر مقاومت فروپذیری خاک شنی پس از عمل تراکم، فقط در بالاترین سطح (9 درصد وزنی) معنیدار بود. ولی در مورد خاک لوم رسی سیلتی، سطح کمتر تفاله پسته نیز، مقاومت فروپذیری را نسبت به شاهد کاهش داد.
مهدی انصاری عزآبادی، حسین شیرانی، حسین دشتی، احمد تاجآبادیپور،
جلد 15، شماره 57 - ( علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاك -پاییز 1390 )
چکیده
خاکهای آهکی و گچی، عواملی محدودکننده برای جذب برخی عناصر غذایی توسط گیاه و تولید محصول هستند. اغلب خاک در ایران آهکی و گچی میباشند. بنابراین هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر کربنات کلسیم و گچ بر قابلیت جذب برخی عناصر غذایی و رشد گیاه ذرت بود. این مطالعه در گلخانه تحقیقاتی دانشگاه ولی عصر (عج) رفسنجان انجام شد. تیمارها بهصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با 3 تکرار اعمال شدند. تیمارها شامل کربنات کلسیم در سه سطح (صفر، 20 و 40 گرم در صد گرم خاک)، گچ در سه سطح (صفر، 15 و 30 گرم در صد گرم خاک) و بافت خاک در دو سطح (شن و لوم رسی سیلتی) بود. نتایج نشان داد که افزایش مقدار کربنات کلسیم به هر دو نوع بافت خاک در بالاترین سطح موجب کاهش معنیدار سطح برگ (80 و 15 درصد کاهش بهترتیب برای بافت شنی و لوم رسی سیلتی)، وزن خشک (70 و 14 درصد کاهش بهترتیب برای بافت شنی و لوم رسی سیلتی)، ارتفاع گیاه (شیب 7/0- برای خاک شنی و 15/0- برای خاک ریزبافت)، جذب آهن (شیب 67/9- برای خاک شنی و 3/11- برای خاک ریزبافت) و روی (شیب 24/0- برای خاک شنی و 1- برای خاک ریزبافت) اندام هوایی شد، ولی تأثیر معنیداری بر جذب مس اندام هوایی نداشت. افزایش مقدار گچ به خاک شنی، باعث کاهش معنیدار سطح برگ (80 درصد کاهش)، وزن خشک (62 درصد کاهش) و جذب مس اندام هوایی (شیب 93/1-) شد، ولی اثر معنیداری بر ارتفاع و جذب روی اندام هوایی نداشت. کاربرد گچ، جذب آهن اندام هوایی در خاک ریزبافت را بهطور معنیداری کاهش داد (شیب 86/24-)، در صورتی که بر جذب آن در خاک درشت بافت اثر معنیداری نداشت.
حمیدرضا فنایی، محمد گلوی، محمد کافی، احمد قنبری بنجار، امیرحسین شیرانی راد،
جلد 15، شماره 57 - ( علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاك -پاییز 1390 )
چکیده
به منظور ارزیابی تنش خشکی و مقادیر مختلف پتاسیم بر تجمع اسمولیتها و کلروفیل دو گونه کلزا و خردل هندی آزمایشی به صورت فاکتوریل بر پایه طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار با استفاده از سه رژیم آبیاری (آبیاری پس از50 (شاهد)، 70 و 90 درصد تخلیه رطوبتی خاک)، سه میزان پتاسیم مصرفی(صفر، 150 و 250 کیلوگرم سولفات پتاسیم در هکتار) و دو گونه کلزا (هیبرید هایولا 401) و خردل(توده بومی) در ایستگاه تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی زهک، استان سیستان و بلوچستان در سال زراعی 88-87 اجرا شد. تنش خشکی سبب افزایش محتوای پرولین و هیدراتهای کربن محلول در برگ در هر دو گونه کلزا و خردل هندی شد. محتوای پرولین در تیمار شاهد در مراحل مختلف رشد کمتر از گیاهان دچار تنش بود. پس از انجام هر آبیاری نیز میزان پرولین به مقدار زیادی کاهش یافت. توده بومی خردل توانایی بالاتری در تجمع مواد اسمولیتی به ویژه هیدراتهای کربن محلول نسبت به هیبرید هایولا 401 کلزا نشان داد. تنش کم آبی موجب کاهش مقدار کلروفیل a، b و کلروفیل کل برگ شد، ولی با کاربرد پتاسیم میزان رنگیزههای فتوسنتزی افزایش یافت. بالاترین محتوای رنگیزههای کلروفیلی در مرحله گلدهی مشاهده شد. مصرف پتاسیم در شرایط تنش رطوبتی منجر به کاهش در تولید پرولین و افزایش محتوای هیدراتهای کربن محلول در برگ شد. عملکرد دانه با محتوی پرولین و هیدراتهای کربن محلول در برگ همبستگی منفی و با کلروفیل a و b همبستگی مثبت داشت. از نتایج این پژوهش میتوان نتیجهگیری کرد، که تنظیم اسمزی یک مکانیسم مهم در گونههای جنس براسیکا تحت تنش خشکی است و این که ترکیبات آلی و معدنی مانند پرولین، هیدراتهای کربن محلول و پتاسیم برگ نقشهای کلیدی از این جهت بازی میکنند.
حسین شیرانی،
جلد 16، شماره 59 - ( علوم فنون كشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاك-بهار - 1391 )
چکیده
گنجایش زراعی و نقطه پژمردگی دائم، از مهمترین دادههای مورد نیاز در مطالعات آبیاری مزارع میباشند که اندازهگیری آنها دشوار و وقتگیر است. با این وجود، میتوان آنها را از روی برخی ویژگیهای زودیافت خاک مانند بافت، ماده آلی و مقدار آهک با استفاده از توابع انتقالی خاک، با دقت قابل قبولی تخمین زد. بههمین منظور پژوهشی برای بررسی دقت مدل شبکه عصبی ROSETTA با سطوح مختلف برای تخمین رطوبتهای گنجایش زراعی و نقطه پژمردگی دائم و ایجاد توابع انتقالی رگرسیونی بین این نقاط رطوبتی و ویژگیهای زودیافت خاک مانند: درصد رس، شن، سیلت، آهک و گچ در منطقه بردسیر کرمان انجام شد. نمونهبرداری در 20 منطقه و به دو روش (دستنخورده برای تعیین چگالی ظاهری و دستخورده برای تعیین سایر ویژگیهای خاک) و به تعداد 120 نمونه انجام و ویژگیهای زودیافت و دیریافت مورد نظر تعیین گردیدند. نتایج نشان داد، ارتقای مدل شبکه عصبی از سطح پایینتر به سطحی بالاتر، نیازمند تعداد ورودی بیشتری بوده، در حالی که تخمینها تقریباً مشابه بود. بدین معنی که در اکثر خاکها، افزایش ارتقای سطح مدل و استفاده از ورودیهای بیشتر، موجب افزایش قابل ملاحظه دقت پیشبینیهای مدل نشد. همچنین نتایج به دست آمده از ایجاد توابع رگرسیونی نشان داد، همبستگی بین نقطه پژمردگی دائم با درصد رس مثبت و معنیدار بود (83%= r) که بیانگر تأثیر زیاد رس بر این نقطه رطوبتی است. گنجایش زراعی با مقدار شن، همبستگی معنیدار و منفی(80%- = r) و با مقدار سیلت، همبستگی مثبت و معنیدار (76%= r) داشت.
نجمه شفیعی، حسین شیرانی،
جلد 17، شماره 66 - ( مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاك، زمستان 1392 )
چکیده
مس یکی از عناصر مهم غذایی برای گیاه محسوب میشود که در صورت داشتن غلظت بالا در خاک میتواند به عنوان یک عنصر آلاینده محسوب گردد. مقدار قابل جذب این عنصر در محدوده اطراف معدن مس سرچشمه میتواند زیاد باشد. بدین منظور، الگوی نمونهبرداری خاصی به مرکزیت دودکشهای کارخانهی ذوب مجتمع و به شعاع 6 کیلومتر، در سه جهت مختلف (مسیر رفسنجان، شهرک و معدن) طرحریزی و نمونهها در فصل تابستان جمعآوری شدند. غلظت کل مس قابل جذب و برخی از ویژگیهای شیمیایی خاک مانند: pH وEC در 122 نمونهی خاک سطحی (عمق صفر تا 35 سانتیمتری)، اندازهگیری گردید که pH همبستگی معنیدار و منفی و EC همبستگی مثبت معنیداری با غلظت کل مس قابل جذب در هر سه مسیر نشان داد. بهترین مدل برازش داده شده، مدل کروی بود و بهمنظور پهنهبندی مقدار مس قابل جذب از کریجینگ معمولی استفاده گردید. نتایج نشان داد بیشترین غلظت کل این عنصر در جهت رفسنجان بوده است. همچنین با توجه به جهت وزش باد غالب در این مجتمع که به سمت رفسنجان میباشد، نتایج حاکی از آن است که خروجی دودکشها بر افزایش مقدار عنصر تأثیر داشته و بدین دلیل تجمع عنصر مس در اطراف دودکشها بیش از سایر نقاط میباشد. همچنین، انتقال این عنصر توسط باد از دودکشها تا حدود 4 کیلومتری بعد از کارخانه مؤثر بوده است.
ساره فراحی، محسن حمیدپور، حسین شیرانی، حسین دشتی، محمد حشمتی،
جلد 17، شماره 66 - ( مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاك، زمستان 1392 )
چکیده
این تحقیق بهمنظور بررسی اثر مونتموریلونیت طبیعی و اصلاح شده با پلیاکریلآمید بر جذب کادمیم از محلولهای آبی انجام شد. تمامی آزمایشهای همدماهای جذب در 1/0 5/5pH=، در الکترولیت زمینه نیترات کلسیم و در 7 سطح غلظت کادمیم (5/1 تا 10 میلیگرم در لیتر) انجام گرفت. مطالعات جذب وابسته به pH در محدودهی pH بین 4 تا 5/8 انجام شد. غلظت کادمیم بهکار رفته در آزمایشهای جذب وابسته به pH ، 10 میلیگرم در لیتر بود. پس از رسم نمودار همدماهای جذب، مدلهای فروندلیچ، لانگمویر و کوبله- کوریگان بر دادهها برازش داده شدند. همدماهای جذب کادمیم تحت تأثیر پلیاکریلآمید قرار گرفتند. مدلهای فروندلیچ، لانگمویر و کوبله-کوریگان جذب کادمیم را در تمامی سیستمهای مورد بررسی، بهخوبی توصیف کردند؛ ولی مدل کوبله-کوریگان با بیشترین ضریب تبیین (R2) و کمترین خطا (SEE) بهترین برازش را بر دادهها داشت. مقادیر ضریبA همدمای کوبله-کوریگان به ترتیب 4/0 و 94/0 در سوسپانسونهای حاوی مونتموریلونیت طبیعی واصلاح شده بودکه نشان دهنده افزایش تمایل کادمیم برای جذب روی سطوح مونتموریلونیت در حضور لیگاند پلیاکریلآمید میباشد. حداکثر ظرفیت جذب کانیها (qmax)تعیین شده به وسیله مدل لانگمویر برای کانیهای مونتموریلونیت طبیعی واصلاح شده به ترتیب 6/0 و 7/0 میلیگرم بر گرم بود. نتایج مطالعات جذب وابسته به pH نشان داد که با افزایشpH ، میزان جذب کادمیم بهوسیله مونتموریلونیت طبیعی افزایش یافت، در حالیکه توسط مونتموریلونیت اصلاح شده کاهش یافت.
الهام امیری، علی اکبر محبوبی، محمد رضا مصدقی، حسین شیرانی،
جلد 18، شماره 68 - ( مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي-علوم آب و خاك-تابستان- 1393 )
چکیده
در این پژوهش اثر ساختمان خاک در انتقال بروماید غیرفعال تحت شرایط جریان اشباع و غیراشباع بررسی گردید. تیمارهای ساختمان خاک شامل ستونهای خاک دستنخورده (ساختمان منشوری و دانهای) و خاک دستخورده (ساختمان تکدانه) بودند. غلظت ثابتی از برومید (M 005/0) بر سطح ستونها تحت شرایط جریان ماندگار اعمال شد. برای شرایط اشباع، شدت جریانی برابر با بیشترین هدایت هیدرولیکی اشباع (Ks) خاکها و برای ایجاد شرایط غیراشباع، شدت جریانی برابر نصف کمترین Ks روی ستونها اعمال گردید. آبشویی ستونها تا حجم آب خروجی 5 حجم آب منفذی ( PV) ادامه یافت. غلظت برومید خروجی با فواصل PV2/0 توسط الکترود انتخابگر برومید اندازهگیری شد. منحنی رخنه برومید برای ساختمان تکدانه S شکل و نزدیک به الگوی جریانهای پیستونی و مویینهای بود. در دو ساختمان منشوری و دانهای، منحنی رخنه در ابتدا دارای شیب تند و سپس شیب ملایمتر و کشیده بود. مسیرهای ترجیحی موجب خروج زود هنگام برومید از ستونهای خاک در این دو ساختمان شد. کشیدگی منحنی رخنه بیانگر نقش مهم پخشیدگی و پراکنش در انتقال برومید در این خاکها میباشد. در شرایط اشباع، جبهه برومید نسبت به شرایط غیراشباع به علت غالبیت جریان تودهای و جریان سریعتر در منافذ درشت زودتر به انتهای ستون رسید. نتایج این پژوهش اهمیت ساختمان خاک، مسیرهای ترجیحی و شرایط جریان را در انتقال املاح نشان میدهد.
حسین کریمی، امیر فتوت، امیر لکزیان، غلامحسین حقنیا، مائده شیرانی،
جلد 18، شماره 68 - ( مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي-علوم آب و خاك-تابستان- 1393 )
چکیده
در سالهای اخیر بهدلیل افزایش جمعیت شهرنشینی و تغییر در الگوی مصرفی انسانها، خاکهای با کاربری شهری، صنعتی و کشاورزی در معرض آلایندههای مختلفی مانند عناصر سنگین قرار گرفتهاند. عنصر سرب بهعنوان یکی از این عناصر شناخته شده و سمیت آن باعث مشکلاتی در سلامتی انسان میگردد. این پژوهش با هدف تعیین نقاط حساس سرب با استفاده از شاخصهای جامع و منطقهای مورن در زیرحوضه کشفرود صورت پذیرفته است. تعداد 261 نمونه خاک سطحی بهروش شبکهبندی نامنظم نمونهبرداری و مقدار کل سرب آنها اندازهگیری شده است. نتایج نشان میدهد با توجه به مثبت بودن شاخص جامع مورن مشاهدات سرب در سطح اطمینان بیش از 99 درصد دارای همبستگی مکانی از نوع خوشهای میباشند. براساس شاخص منطقهای مورن نیز تعداد 15 نمونه در سطح اطمینان بیش از 99 درصد بهعنوان نقاط حساس معرفی که این نقاط در ناحیه جنوب شرقی حوضه مطالعاتی واقع شدهاند. علاوه بر این نتایج ناشی از حذف نمونههای پرت نیز نشاندهنده امتداد موقعیت نقاط حساس بهسمت غرب شهر مشهد میباشد. از علل قرار گرفتن این نواحی بهعنوان نقاط حساس میتوان مواردی مانند وجود کاربری شهری، جهت وزش باد غالب منطقه و نزدیکی این ناحیه به فرودگاه مشهد را معرفی نمود.
مریم مصلایی، حسین شیرانی، وحید مظفری، عیسی اسفندیارپور،
جلد 18، شماره 70 - ( مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي-علوم آب و خاك-زمستان 1393 )
چکیده
شوری و سمیت یونها یکی از مشکلات عمدهی اراضی کشاورزی در مناطق خشک و نیمهخشک از جمله ایران میباشد. در منطقهی حسینآباد که یکی از مناطق مهم کشاورزی شهرستان یزد میباشد، علاوهبر مشکل شوری، علایمی شبیه سمیت بور در محصولات مشاهده شدهاند. لذا اینتحقیق با هدف ارزیابی و تحلیل تغییرات مکانی شوری خاک بهعنوان یکی از جنبههای تخریب خاک و تهیهی نقشهی پراکنش مکانی شوری و بور قابل جذب خاک انجام شد. الگوی نمونهبرداری بهصورت شبکهای منظم با فاصله 150 متر بود. شوری و بور قابل جذب در عمق 0 تا 30 سانتیمتری اندازهگیری شدند. در مجموع، تعداد 104 نمونه مورد اندازهگیری قرار گرفت. پس از تجزیه و تحلیل آماری دادهها و بررسی وضعیت توزیع آنها، بهمنظور پهنهبندی متغیرهای مزبور از تخمینگر کریجینگ استفاده گردید. نتایج نشان داد که منطقه، دارای مشکل شوری و فاقد سمیت بور میباشد. با توجه بهنسبت اثر قطعهای به سقف، وابستگی مکانی بین تمامی ویژگیهای اندازهگیری شده به جز بور و pH، قوی بود. شوری در نواحی کشتشده بهعلت انجام فرایند آبشویی، کمترین مقدار را دارا بود. میزان بور خاک، بین 07/0 تا 6/1 میلیگرم بر کیلوگرم بود. لذا نه تنها مشکل سمیت بور مشاهده نشد، بلکه در بعضی نواحی میتوان کمبود بور را مشاهده نمود. شوری و بور خاک در سطح اطمینان 99 درصد، دارای همبستگی معنیداری بودند. براساس آزمون اسپیرمن و پیرسون، بین نسبت جذب سطحی سدیم و شوری همبستگی مثبتی در سطح اطمینان 99 درصد وجود دارد که نشان میدهد املاح منطقه، بیشتر از نوع سدیمدار هستند. همچنین pH منطقه، مشکلی برای رشد محصولات ندارد.
کورش شیرانی، علیرضا عرب عامری،
جلد 19، شماره 72 - ( مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي-علوم آب و خاك-تابستان 1394 )
چکیده
این پژوهش با هدف شناسایی عوامل مؤثر در ایجاد پدیده زمین لغزش و تعیین مناطق دارای پتانسیل زمین لغزش در حوضه دزعلیا با استفاده از روش رگرسیون لجستیک انجام شده است. به این منظور ابتدا مهمترین عوامل مؤثر در زمین لغزش مانند شیب، جهت شیب، ارتفاع از سطح دریا، بارندگی، فاصله از جاده، فاصله از گسل، تراکم شبکه زهکشی، کاربری اراضی و سنگشناسی بررسی و خصوصیات مربوط به هر یک از آنها شناسایی شدند. سپس نقشه پراکنش زمین لغزش از طریق انجام عملیات میدانی با استفاده از GPS و تصاویر ماهوارهای تهیه و رقومی گردید. در مرحله بعد با بهکارگیری روش رگرسیون لجستیک اقدام به تهیه نقشه پهنهبندی خطر زمین لغزش گردید. با توجه به مقدار ضرایب بهدست آمده میتوان گفت که لایه طبقات ارتفاعی مهمترین عامل در وقوع زمین لغزش در منطقه مورد مطالعه میباشد. مقدار شاخص ROC نیز برابر 917/0 بهدست آمده است که مقدار بسیار بالایی را نشان میدهد و حاکی از آن است که حرکات تودهای مشاهده شده، رابطه قوی با مقادیر احتمال حاصل از مدل رگرسیون لجستیک دارد.
شفق مولایی ، حسین شیرانی، محسن حمیدپور، حسین شکفته ، علی اصغر بسالت پور،
جلد 19، شماره 74 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- زمستان 1394 )
چکیده
بهمنظور بررسی اثر اصلاحکنندههای آلی (ورمیکمپوست، پوست پسته و پوسته میگو) بر تثبیت کادمیوم، روی و سرب در یک خاک آلوده و قابلیت دسترسی این عناصر توسط گیاه ذرت، آزمایش گلخانهای انجام شد. در این پژوهش اثر اصلاحکنندههای آلی (ورمیکمپوست، پوست پسته و پوسته میگو) در سه سطح صفر، 5 و 10 درصد وزنی با سه تکرار در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام گردید. گیاهان در شرایط گلخانه به مدت ۲ ماه رشد نمودند. پس از دو ماه، گیاهان از محل طوقه قطع و اندام هوایی گیاه جدا گردید. صفات اندازهگیری شده شامل فلورسانس متغیر به حداکثر (Fv/Fm)، شاخص کارایی دستگاه فتوسنتزی (PI)، شاخص سبزینگی، سطح برگ، وزن تر و خشک ریشه و اندام هوایی گیاه و غلظت عناصر روی، کادمیوم و سرب در ریشه و اندام هوایی گیاه بود. نتایج نشان داد افزودن اصلاحکنندههای آلی به خاک موجب کاهش مقدار pH و افزایش EC خاک شد. ویژگیهای رویشی گیاه مانند شاخص سبزینگی برگ، سطح برگ، شاخص کارایی دستگاه فتوسنتزی، کلروفیل فلورسانس و وزن تر و خشک ریشه و اندام هوایی گیاه در تیمارهای ورمیکمپوست و پوست پسته بهطور معنیداری بیشتر از شاهد بود. درحالیکه در تیمار پوست میگو گیاهان پس از دو هفته خشک شدند. نتایج نشان داد که با افزایش ورمیکمپوست و پوست پسته غلظت کادمیوم، سرب و روی در ریشه و اندام هوایی گیاه بهطور معنیداری کاهش یافت.
کورش شیرانی،
جلد 21، شماره 1 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- بهار 1396 )
چکیده
مدل سازی حساسیت پذیری نسبت به زمین لغزش در تصمیم گیری و برنامه ریزی کاربری زمین خصوصاً در نواحی کوهستانی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. هدف اصلی این پژوهش، مدل سازی و ارزیابی پتانسیل حساسیت زمین نسبت به زمین لغزش با استفاده از مدل های شاخص آنتروپی شانون و وزن شاهد تئوری بیزین می باشد. بدین منظور، در ابتدا با استفاده از تصاویر ماهواره ای و بازدیدهای میدانی، نقاط لغزشی شناسایی و نقشه پراکنش زمین لغزش های حوضه سرخون کارون تهیه گردید. لایه های اطلاعاتی کاریری زمین، شاخص همگرایی، فاصله از جاده، ارتفاع، شاخص رطوبت توپوگرافی، فاصله از گسل، فاصله از آبراهه، گرادیان شیب، سنگ شناسی، وجه شیب و بارندگی بترتیب اهمیت به عنوان عوامل موثر در وقوع زمین لغزش شناسایی و نقشه های مذکور در محیط سامانه اطلاعات جغرافیایی رقومی گردیدند. از تلفیق متغیرها، مقدار لغزش در هر کلاس عامل و وزن دهی طبقات بر اساس روابط موجود در مدل های آنتروپی شانون و وزن شاهد محاسبه و در نهایت نقشه پهنه بندی حساسیت نسبت به زمین لغزش در دو مدل مذکور حاصل گردیدند. نتایج نقشه های حساسیت نسبت به زمین لغزش حاصل از هر دو مدل نشان می دهد بیش از 70 درصد زمین لغزش های رخ داده در پهنه های حساسیت خیلی زیاد و زیاد که حدود نیمی از سطح حوضه (بیش از 45 درصد) را تشکیل می دهند، قرار دارند. همچنین نتایج حاصل از هر دو مدل متفقاً نشان داد که کاربری زمین، بیشترین تاثیر را در وقوع زمین لغزش داشته است. تفکیک پذیری بین پهنه ها، بر اساس شاخص سطح سلول هسته (SCAI) و نسبت فراوانی (FR)، برای مدل آنتروپی شانون مناسب تر ارزیابی گردید. نهایتاً منحنی عملگر نسبی یا گیرنده (ROC) برای نقشه های حساسیت لغزش ترسیم و سطح زیر منحنی (AUC) آنها محاسبه گردید. نتایج اعتبارسنجی هر دو مدل خیلی خوب برآورد گردید و نشان داد که مدل آنتروپی (AUC=89%) اندکی بهتر از مدل وزن شاهد (AUC=82%) می باشد.
علیرضا عرب عامری، کورش شیرانی،
جلد 21، شماره 3 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- پاييز 1396 )
چکیده
روند روبه رشد و توسعه شهرستان شاهرود در سالهای اخیر، استراتژی مدیریت منابع آب زیرزمینی در این منطقه را بیش از پیش ایجاب میکند. هدف از این پژوهش انتخاب مکانهای بهینه تغذیه مصنوعی سفرههای آب زیرزمینی با استفاده از رویکرد ترکیبی AHP-TOPSIS گروهی میباشد. تحقیق حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی مبتنی بر روشهای میدانی و کتابخانهای است. بدینصورت که پس از مشخص کردن منطقه مورد مطالعه با استفاده از تصاویر ماهوارهای و عکسهای هوایی، به بازدید از منطقه پرداخته شده است و معیارها و زیر معیارها با استفاده از مطالعات میدانی و کتابخانهای مشخص گردید که شامل ۵ معیار و ۱۲ زیرمعیار میباشد. در گام بعد اقدام به انتخاب مکانهای بهینه تغذیه مصنوعی با روش ترکیبی گردید که شامل طراحی ساختار سلسله مراتبی از موضوع، تهیه ماتریسهای مقایسات زوجی و قرار دادن آنها در اختیار خبرگان برای بهدست آوردن ارزش معیارها و زیر معیارها و نهایتاً رتبهبندی مناطق با استفاده از روش TOPSIS است. نتایج نشان داد که معیارهای لیتولوژی، شیب، عمق سطح آب زیرزمینی و کاربری اراضی بیشترین تأثیر را در تعیین عرصههای مساعد برای تغذیه مصنوعی سفرههای آب زیرزمینی داشتهاند. بهمنظور اعتبارسنجی روش، از عرصههای کنترلی استفاده گردید. نتایج اعتبارسنجی موید دقت بالای روش (۰۲/۸۷)، در شناسایی مناطق مستعد برای تغذیه مصنوعی میباشد. در مجموع از کل منطقه مطالعاتی به مساحت 25/7603 کیلومتر مربع، ۷۳/۶ درصد (۹۷/۵۱۳ کیلومتر مربع) در کلاس بسیار مساعد و ۸۲/۱۲ درصد (۷۳/۹۷۴ کیلومتر مربع) در کلاس مساعد قرار گرفت.
فرزاد حیدری مورچه خورتی، کورش شیرانی، راضیه صبوحی،
جلد 21، شماره 3 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- پاييز 1396 )
چکیده
حوضه آب باریک بم از زیر حوضههای آبریز کویر لوت مانند تمام مناطق بیابانی دیگر دارای معضل فرسایش بادی و طوفانهای ماسهای و شنی است. حاصل این طوفانهای ماسهای و شنی بهصورت رخسارههای تپه ماسهای منفرد و پیوسته جلوهگر میشود. در این تحقیق با استفاده از روشهای رسوبشناسی منشاء (جهت و مکان) نقاط برداشت شناساییگردید و بهروش گام به گام و مرحلهبندی انجام گرفت. در مرحله اول جهت اصلی مناطق برداشت نسبت به تپههای ماسهای بهکمک بررسیهایی از قبیل جمعآوری اطلاعات مردمی، مطالعه مورفولوژی عمومی و واحد تپههای ماسهای، مقایسه عکس های هوایی در دورههای مختلف و تجزیه و تحلیل بادهای منطقه تعیین گردید. در مرحله دوم با انجام بررسیهایی مانند مطالعه رخسارههای ژئومرفولوژی اراضی مناطق برداشت با تأکید بر مرفودمینامیک باد، دانهبندی عناصر تپههای ماسهای و خاک سطحی رخسارههای فرسایشی اراضی قطاع برداشت، بررسی مرفوسکوپی ذرات تشکیل دهنده نمونهها و تعیین اندیسهایی مانند قطر میانه، گردشدگی، جورشدگی و کانیشناسی نمونهها، منشاء ماسههای حوضه شناسایی گردید. نتایج نشان داد که منشاء اصلی و عمده ماسههای این حوضه، اراضی رخساره جلگه رسی و زمینهایکشاورزی و به خصوص اراضی کشاورزی رها شده میباشد. همچنین جهت اصلی حرکت مناطق برداشت از سمت جنوب و جنوب غربی بهسمت شمال و شمال شرقی حوضه میباشد. کاربرد نتایج حاصل از این پژوهش میتواند منجر به اصلاح روشهای مدیریتی مورد استفاده و کنترل و مقابله با گسترش معضل فرسایش بادی و طوفانهای ماسهای و شنی گردد.
حسین شیرانی، سمیه شیروانی، محمد مرادی،
جلد 22، شماره 2 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- تابستان 1397 )
چکیده
در سالهای اخیر آلودگی میکروبی آبهای سطحی و زیرسطحی، یک مسئله و مشکل جدی برای برخی از کشورها بهشمار میرود که منجر به ایجاد بیماریهای خطرناک شده است. شوری خاک و آب آبیاری میتواند بر میزان جابهجایی و یا زندهمانی باکتریها در خاک اثر داشته باشد. در این تحقیق اثر سطوح مختلف شوری آب آبیاری با قابلیت هدایت الکتریکی 5/0، 5/2 و 6 دسیزیمنس بر متر و کود آلی شامل کود مرغی، گاوی و مخلوط مرغی و گاوی بهمیزان 10 تن در هکتار بر حرکت باکتری اشرشیاکلی در ستونهای خاک دستخورده به ارتفاع 30 سانتیمتر و قطر 10 سانتیمتر، در شرایط رطوبتی غیرماندگار بررسی شد و غلظت باکتری اشرشیاکلی در زهآب خروجی اندازهگیری شد. شدت آلودگی زهآب ستونهای خاک تیمار شده با شوری آب 6 دسیزیمنس بر متر، کمتر از آب با شوریهای 5/2 و 5/0 دسیزیمنس بر متر بود که این اختلاف در سطح آماری یک درصد معنیدار شد. همچنین، شدت آلودگی زهآب ستونهای تیمار شده با کود مرغی بیشتر ازکود مخلوط و کود گاوی و کود مخلوط نیز، بیشتر از کود گاوی بود. اثر متقابل تیمارهای مختلف شوری بر غلظت باکتری اشرشیاکلی در تیمارهای کودی مختلف نیز در سطح آماری یک درصد معنیدار شد. نتایج این مطالعه نشان میدهد که غلظت باکتری خروجی، تحت تأثیر شوری آب آبیاری قرار گرفته و با افزایش شوری غلظت باکتری کاهش مییابد.