جستجو در مقالات منتشر شده


14 نتیجه برای صمدی

سیدفرهاد موسوی، احمد محمدزاده، احمد جلالیان، حسین صمدی بروجنی،
جلد 1، شماره 2 - ( دو فصلنامه 1376 )
چکیده

یکی از مشکلات اساسی ذخیره و بهره‌برداری از آبهای سطحی برای مصارف شرب، کنترل سیل،‌ برقابی و کشاورزی، مسئله رسوبگذاری در مخازن سدها و سر آمدن عمر مفید آنهاست. عمر مفید یک سد معادل مدت زمانی است که حدود 80 درصد حجم اولیه مخزن آن از رسوب پر شود. عمر مفید تابعی از مقدار رسوبات وارده، وزن مخصوص مواد رسوبی و بازده (راندمان) تله‌اندازی مخزن سد می‌باشد. بازده تله‌اندازی رسوب به خصوصیات ذرات رسوب، عمر مفید مخزن، شکل مخزن، روش بهره‌برداری از مخزن و نسبت ظرفیت ذخیره به میزان جریان ورودی بستگی دارد. هدف از این تحقیق، محاسبه بازده تله‌اندازی رسوب در تعدادی از سدهای خاکی کوچک و تعیین روابط حاکم بر عناصر مؤثر در آن در منطقه استان چهارمحال و بختیاری بوده است. بدین منظور، تعداد 14 سد خاکی کوچک در اطراف شهرکرد و بروجن، با ارتفاع کمتر از 15 متر و ظرفیت کمتر از یک میلیون متر مکعب انتخاب شدند و مورد مطالعه قرار گرفتند. چون هیچگونه اندازه‌گیری میزان رسوب وارده به این مخازن وجود نداشت، برای برآورد مقدار رسوب وارده به سدها از مدل تجربی MPSIAC استفاده شد. این مدل، 9 عامل مؤثر در فرسایش و رسوب‌دهی حوزه‌ها شامل زمین‌شناسی سطحی، خاک، آب و هوا، رواناب، پستی و بلندی، پوشش زمین،‌ کاربری زمین، فرسایش سطحی و فرسایش رودخانه‌ای را در نظر می‌گیرد. عوامل نه‌گانه در حوزه بالا دست سدها بررسی شده و میزان رسوب وارده به مخازن در طی یک سال تخمین زده شده است. با نقشه‌برداری از مخازن سدها و مقایسه نقشه‌های حجم – ارتفاع اولیه و ثانویه، مقدار رسوب ته‌نشین شده در طی کل دوران بهره‌برداری از سدها به دست آمد. بازده تله‌اندازی رسوب در هر مخزن محاسبه شد. نتایج حاصل نشان می‌دهد بازده تله‌اندازی رسوب در سدهای مورد مطالعه از 4/10 تا 9/68 درصد متغیر است. منحنی‌های جدیدی برای پیش‌بینی تله‌اندازی رسوب در سدهای کوچک رسم شده است.
عباس رضایی ‌زاد، بهمن یزدی صمدی، محمدرضا احمدی، حسن زینالی،
جلد 5، شماره 3 - ( 7-1380 )
چکیده

به منظور تعیین روابط میان عملکرد و اجزای آن، تجزیه هم‌بستگی‌ها، و پی بردن به آثار مستقیم و غیرمستقیم صفات گوناگون بر عملکرد، تعداد 240 ژنوتیپ سویا در سال زراعی 77-1376 در مزرعه آموزشی و پژوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران در چارچوب طرح بدون تکرار آگمنت بررسی گردید.

 نتایج نشان داد که شمار دانه در بوته دارای بیشترین ضریب هم‌بستگی مثبت و معنی‌دار (92/0=r) با عملکرد دانه در بوته می‌باشد، و بعد از آن صفات عملکرد بیولوژیک بوته و شمار غلاف در بوته قرار داشتند (به ترتیب با 86/0=r و 67/0=r). از نتایج رگرسیون گام به گام معلوم شد که شمار دانه در بوته، وزن صد دانه و شمار دانه در غلاف سه صفت سهیم در عملکرد هستند، ولی نتایج علیت مشخص کرد که فقط دو صفت از سه صفت یاد شده (شمار دانه در بوته و وزن صد دانه) برای گزینش از اهمیت چشم‌گیری برخوردار می‌باشند. تجزیه رگرسیون گام به گام دوباره بدون در نظر گرفتن متغیر شمار دانه در بوته انجام گرفت، و از نتایج آن معلوم شد که شمار غلاف در بوته، وزن صد دانه، ارتفاع بوته و شمار روز از کاشت تا 90% رسیدن، در عملکرد سهیم هستند. تجزیه علیت این بار نشان داد که بخش عمده هم‌بستگی ارتفاع بوته و شمار روز از کاشت تا 90% رسیدن با عملکرد دانه، مربوط به اثر غیرمستقیم آنها از طریق متغیرهای دیگر است. در این پژوهش مشخص گردید که سه متغیر شمار دانه در بوته، وزن صد دانه و شمار غلاف در بوته اثر زیادی بر عملکرد دانه دارند، و در برنامه‌های اصلاحی سویا باید مدنظر قرار گیرند.


اصغر میرزایی اصلی، بهمن یزدی صمدی،
جلد 6، شماره 1 - ( 1-1381 )
چکیده

به منظور بررسی روش‌های ارزیابی مقاومت به سرما و تعیین روشی سریع و مؤثر در ارزیابی گندم برای مقاومت به سرما، 9 ژنوتیپ در سه آزمایش بررسی گردید. ژنوتیپ‌ها عبارت بودند از پنج رقم تجارتی (بزوستایا، سبلان، بولانی، خلیج و ناز) و چهار نمونه محلی (شماره‌های 518، 583، 592 و 1255). در آزمایش اول، ژنوتیپ‌ها در گلدان‌های کوچک کشت و پس از عادت‌دهی به سرما در شرایط طبیعی، به اتاقک انجماد منتقل شدند و تحت درجات حرارت مختلف یخ‌زدگی (زیر صفر) قرار گرفتند و دمای 50 درصد کشندگی (LT50) آن‌ها تعیین گردید. در دمای 12- درجه سانتی‌گراد نیز میزان پایداری غشای سیتوپلاسمی ژنوتیپ‌ها اندازه‌گیری شد. در آزمایش دوم، ژنوتیپ‌ها در مزرعه، در چارچوب طرح بلوک‌های کامل تصادفی کشت شدند و پس از سازش با سرما در اواخر زمستان، با انتقال طوقه ژنوتیپ‌ها از مزرعه به آزمایشگاه، دمای 50 درصد کشندگی (LT50) تعیین گردید. هم‌چنین، محتوای آب طوقه و برگ، محتوای قند طوقه و ارتفاع گیاه در ژنوتیپ‌های مورد بررسی اندازه‌گیری شد. در آزمایش سوم، محتوای آب طوقه و برگ در شرایط ناسازگاری با سرما در گلخانه بررسی گردید.

در میان صفات مورد بررسی، پایداری غشای سیتوپلاسمی، محتوای آب طوقه و محتوای قند طوقه هم‌بستگی معنی‌دارای با LT50 نشان دادند. LT50 حاصل از طوقه‌های مزرعه هم‌بستگی زیادی با LT50 حاصل از گلدان‌های کوچک در آزمایشگاه داشت (98/0=r). پایداری غشای سیتوپلاسمی بیشترین هم‌بستگی را با LT50 (88/0=r) نشان داد. مشخص شد که محتوای آب گیاه با عادت‌دهی به سرما کاهش می‌یابد و میزان کاهش محتوای آب در ژنوتیپ‌های مقاوم بیشتر است. هم‌بستگی معنی‌داری بین محتوای آب طوقه و برگ در شرایط ناسازگاری با سرما و LT50 دیده نشد. رقم بزوستایا با داشتن 7/16-=LT50 درجه سانتیگراد مقاوم‌ترین ژنوتیپ و نمونه 518 با 2/8-=LT50 درجه سانتیگراد حساس‌ترین ژنوتیپ به سرما شناخته شد.


شهرام محمود سلطانی، عباس صمدی،
جلد 7، شماره 3 - ( پاییز 1382 )
چکیده

شناخت شکل‌های مختلف فسفر خاک در ارزیابی وضعیت فسفر خاک و نیز پیدایش و حاصل‌خیزی خاک مهم است. بدین منظور، مقدار و توزیع فسفر در شکل‌های مختلف معدنی و آلی در 39 نمونه خاک استان فارس بررسی شد. خاک‌ها به طور دنباله‌ای برای تعیین شکل‌های معدنی فسفر عصاره‌گیری شدند. میزان فسفر کل خاک‌ها بین 254 و 1176 میلی‌گرم در کیلوگرم خاک متغیر، و در خاک‌های با بافت سبک (با میانگین 482 میلی‌گرم در کیلوگرم) کمتر از خاک‌های با بافت سنگین (با میانگین 690 میلی‌گرم در کیلوگرم) بود. فسفر معدنی 73 درصد و فسفر آلی 27 درصد از فسفر کل را شامل می‌شد. فسفات‌های کلسیم با میانگین 424 میلی‌گرم در کیلوگرم (71 درصد فسفر معدنی)، شکل غالب فسفر خاک بود. تجزیه رگرسیونی ساده نشان داد روابط مثبت و معنی‌داری میان فسفر آلی، فسفات‌های کلسیم و فسفات‌های آهن-آلومینیم با درصد رس و گنجایش تبادل کاتیونی خاک برقرار است. تجزیه رگرسیونی چند متغیره نشان داد هنگامی که بعضی از ویژگی‌های خاک همچون درصد رس، گنجایش تبادل کاتیونی خاک و کربنات کلسیم معادل با هم وارد مدل شدند، ضریب هم‌بستگی مدل به طور معنی‌داری افزایش یافت. گرچه مدل رگرسیونی معنی‌دار (P<0.05) بود، سهم نسبی هر یک از ویژگی‌های خاک در تغییرات فسفات‌های آهن-آلومینیم چندان چشم‌گیر نبود.
پیمان نوروزی، دگوان کای، محمد علی ملبوبی، بهمن یزدی صمدی،
جلد 7، شماره 3 - ( پاییز 1382 )
چکیده

ژن‌های OF2 ( نوعی اکسالات اکسیداز) و VAP که در مسیر پیام رسانی مقاومت به نماتد سیستی در چغندرقند هستند، قبلاً به ترتیب به کمک نشانگر مولکولی AFLP و سیستم دو هیبریدی در ناقل باکتریایی همسانه شده‌اند. برای آزمون قابلیت این ژن‌ها در ایجاد مقاومت در چغندرقند، ژن‌ها به ناقلین گیاهی قابل بیان منتقل گردیدند. برای این منظور، ژن OF2 پس از جدا سازی، درون T-DNA ناقل دوگانه pAM194 در پایین‌دست پروموتر ذاتی CaMV35S و نیز درون T-DNA ناقل دوگانه pBin121 تغییر یافته در پایین‌دست پروموتر القایی ژن Hs1pro-1 (ژن مسؤل ایجاد مقاومت به نماتد سیستی) قرار گرفت. ژن VAP نیز پس از جدا سازی از همسانه اولیه، در T-DNA پلاسمید pAM194 در پایین‌دست پروموتر ذاتی CaMV35S قرار گرفت. بدین ترتیب، سه سازه جدید که بیان کننده ژن‌هایی از مسیر پیام رسانی مقاومت به نماتد چغندرقند بودند ساخته شد. سپس این سه پلاسمید به آگروباکتریوم ریزوژنز سویه AR15834 جداگانه منتقل شدند و پس از آن، جداکشت دم‌برگ گیاه چغندرقند با آگروباکتری تلقیح شد. ریشه‌های مویین حاصل از تراریختی، پس از تأیید اولیه با روش رنگ‌آمیزی GUS و یا PCR، به منظور بررسی مقاومت با لارو نماتد تلقیح شدند. نتایج اولیه وجود مقاومت نسبی در برابر لارو نماتد را در شماری از ریشه‌های مویین نشان داد. این مقاومت را می‌توان به اثر ژن‌هایOF2 و VAP نسبت داد.
جعفر احمدی، صدیقه فابریکی اورنگ، عباسعلی زالی، بهمن یزدی صمدی، محمدرضا قنادها، علیرضا طالعی،
جلد 11، شماره 1 - ( بهار 1386 )
چکیده

به منظور تعیین نحوه عمل ژن و توارث عملکرد دانه و اجزای آن از روش تجزیه میانگین نسل‌ها با استفاده از آزمون مقیاس مشترک که هم‌زمان تمام نسل‌ها را مورد آزمون قرار می‌دهد، استفاده شد. این تحقیق در مزرعه پژوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران واقع در کرج انجام گرفت. به منظور به دست آوردن بهترین مدل ژنتیکی برای صفات مختلف تحت شرایط آبیاری معمول و تنش خشکی، ژنوتیپ‌ها و نسل‌های آماده شده در سال‌های قبل مربوط به هر تلاقی به طور جداگانه مورد ارزیابی قرار گرفتند. در آزمایش مربوط به هر تلاقی از طرح بلوک‌های کامل تصادفی با چهار تکرار استفاده گردید، به طوری که در هر آزمایش دو تکرار تحت شرایط آبیاری معمول و دو تکرار تحت شرایط تنش آبی قرار گرفت. صفات اندازه‌گیری شده در آزمایش‌ها عبارت بودند از: وزن بوته، تعداد پنجه، ارتفاع بوته، طول سنبله، وزن سنبله‌های هر بوته، تعداد دانه در سنبله، وزن 100 دانه و عملکرد دانه. میانگین (m) و اثرهای ژن‌ها شامل، اثر افزایشی (d)، اثر غالبیت (h)، اثر متقابل افزایشی × افزایشی [i]، افزایشی× غالبیت [j] و غالبیت × غالبیت [l] برای صفات مختلف مشاهده شد، ولی همه اثرهای ژنی تواما در کلیه صفات مشاهده نشد. اثر غالبیت ژن‌ها مهم‌ترین عامل ژنتیکی کنترل در بیشتر صفات مورد بررسی شناخته شد. علی‌رغم معنی‌دار بودن اثر افزایشی در بیشتر صفات، اهمیت این اثر کمتر از اثر غالبیت بود.ضمناً اپیستازی غالبیت × غالبیت [l] اهمیت بیشتری نسبت به اپیستازی افزایشی × افزایشی [i] داشت و برآوردهای درجه غالبیت مبین کنترل ژنی بیشتر صفات به صورت غالبیت بود.
حسین صمدی بروجنی، محمود شفاعی بجستان، منوچهر فتحی مقدم،
جلد 11، شماره 40 - ( تابستان 1386 )
چکیده

رسوب گذاری و متعاقب آن تحکیم رسوبات چسبنده در مخازن سدها بخصوص در نزدیک ساختگاه سد، مشکلات متعددی را به‌وجود می‌آورد که ممکن است منجر به گرفتگی دریچه‌های تحتانی و یا ورود رسوبات به درون آبگیر نیروگاه گردد. خروج این رسوبات با روش آبشوئی تنها زمانی موفق خواهد بود که با توجه به پارامترهای فیزیکی- مکانیکی رسوبات چسبنده تحکیم یافته، شرایط هیدرولیکی مناسب ایجاد گردد. هر چند تحقیقات بسیار گسترده‌ای در خصوص توزیع رسوب در مخازن سدها انجام شده است ولی مطالعات در رابطه با رسوبات چسبنده و چگونگی تغییرات پارامترهای فیزیکی- مکانیکی این رسوبات نسبت به زمان، بسیار اندک می‌باشد. از این رو در این تحقیق با استفاده از مدل فیزیکی استوانه‌ای شکل به ارتفاع 3/8 متر، قطر 30 سانتی‌متر، نمونه‌های خاک چسبنده تحت شرایط رسوب گذاری و سپس تحکیم قرار گرفته و پارامترهایی چون وزن مخصوص ظاهری خاک، نسبت پوکی و پارامترهای تحکیم اندازه‌گیری گردیدند. با توجه به اهمیت سد دز و پیش بینی این‌که تا پنج سال آینده رسوبات چسبنده وارد نیروگاه می‌شوند، نمونه‌های رسوبی تهیه شده از مخزن سد دز مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد که تغییرات غلظت رسوب در فرایند ته نشینی و تحکیم نسبت به زمان به صورت تابع لگاریتمی با چهار مرحله کامــلاً مـجزا می‌باشد. هم‌چنین در این تحقیق روابط تنش مؤثر- ضریب نفوذپذیری- نسبت پوکی به صورت روابط نمائی استخراج گردید که از این روابط می‌توان در مدل‌های ریاضی پیش بینی تحکیم رسوبات چسبنده در سدهای مخزنی استفاده کرد. نتایج این مطالعه با مطالعات محققین دیگر نیز مقایسه و نشان داد که روابط به‌دست آمده از این تحقیق مورد تأیید است.
بهنام دولتی، شاهین اوستان، عباس صمدی،
جلد 12، شماره 46 - ( (ب)-زمستان 1387 )
چکیده

کشت مستمر گیاهان زراعی به خصوص گیاهان پرتوقع نسبت به پتاسیم از جمله آفتابگردان سبب می‌شود که به مرور زمان مقدار قابل توجهی از پتاسیم قابل جذب خاک توسط گیاهان برداشت شود. این تحقیق به منظور بررسی وضعیت شکل‌های مختلف پتاسیم و ارتباط آنها با پارامترهای کمیت به شدت (Q/I) پتاسیم در خاک‌های تحت کشت آفتابگردان در منطقه خوی انجام شد. بدین منظور20 نمونه مرکب از خاک‌های زراعی مربوط به سری‌های مختلف جمع‌آوری گردید. برخی از خصوصیات فیزیکی، شیمیایی و شکل‌های مختلف پتاسیم (محلول، Kso: پتاسیم قابل استفاده، Kav: تبادلی، Kexو غیر تبادلی،Knex) در این خاک‌ها تعیین شدند. نتایج نشان داد که مقادیر Kso خاک‌های تحت کشت آفتابگردان از061/0 تا 54/0 به طور متوسط 28/0 میلی‌مول بر لیتر متغیر است. دامنه مقادیر Kav خاک‌های زراعی 55 تا 699 به طور متوسط 265 میلی‌گرم برکیلوگرم است. هم‌چنین دامنه مقادیر Kex این خاک‌ها 54 تا 694 به طور متوسط 261 میلی‌گرم برکیلوگرم می‌باشد. دامنه مقادیر Knex نیز 160 تا 612 به طور متوسط 318 میلی‌گرم برکیلوگرم است. در بیش از 50% از خاک‌ها، مقدار Kav کمتر از 250 (mg kg-1) بود که احتمالاً بیانگر تخلیه پتاسیم از خاک‌های تحت کشت آفتابگردان می‌باشد. مطالعات روابط Q/I نشان داد که نمودارها عمدتاً در ناحیه جذب قرار گرفته‌اند. نمودارهای فوق خطی بوده و فاقد انحنای مربوط به پر یا خالی شدن مکان‌های اختصاصی می‌باشند. دامنه مقادیر ظرفیت بافری پتانسیل (PBCK) خاک‌های زراعی 11 تا 108 با مقدار متوسط 38 (cmolc kg-1/(mol L-1) 0.5) است. بین پارامترهای PBCK و CEC رابطه خطی معنی‌داری (***82/0= r) به‌دست آمد. دامنه مقادیر نسبت فعالیت پتاسیم در نقطه تعادل (AReK) 00014/0 تا 027/0 با مقدار متوسط 0076/0 (0.5(mol L-1)) می‌باشد. نتایج نشان داد که AReK هم‌بستگی معنی‌داری با Kso (**68/0=r) دارد. دامنه تغیرات مقادیر پتاسیم به سهولت قابل تبادل (Ko)0050/0 تا 49/0 و به طور متوسط 21/0 (cmolc kg-1) است.Ko هم‌بستگی معنی‌داری با ARoK (نسبت فعالیت پتاسیم در تیمار شاهد) (***95/0=r) دارد.
عبدالهادی حسین زاده، ایرج برنوسی، محسن مردی، محمدرضا بی همتا، صفورا امیدی، بهمن یزدی صمدی،
جلد 13، شماره 47 - ( (ب)-بهار 1388 )
چکیده

بلایت فوزاریومی سنبله یکی از بیماری‌های مخرب گندم است که باعث کاهش عملکرد و کیفیت دانه می‌شود. کاشت ارقام مقاوم یک روش مؤثر، اقتصادی و سالم از نظر زیست‌محیطی برای کنترل این بیماری است. یک مکان ژنی کمـّی (QTL) برای مقاومت به بلایت فوزاریومی سنبله با عنوان Qfhs.ndsu-3BS در رقم مقاوم Sumai 3 شناسایی و توسط محققین مختلف تأیید شده است. رقم مقاوم Sumai 3 با رقم حساس فلات تلاقی داده شد. سه نشانگر ریزماهواره Xgwm 533, Xgwm 493, Xgwm 389 پیوسته با Qfhs.ndsu-3BS برای گزینش به کمک نشانگر در نسل‌های BC1 و BC2 مورد استفاده قرار گرفتند و خودباروری BC3 یک نسل ادامه یافت. احتمال پیوستگی بین نشانگرها و Qfhs.ndsu-3BS با استفاده از تابع احتمال دو جمله‌ای محاسبه گردید. با این فرض که تعداد دفعات مشاهده آلل نشانگر مشابه والد دهنده با Qfhs.ndsu-3BS در یک جمعیت، تابعی از فاصله بین آنها و تعداد تلاقی‌های برگشتی یا خودباروری برای ایجاد جمعیت است. پیوستگی مکان ژنی ریزماهواره Xgwm 493 با Qfhs.ndsu-3BS معنی‌دار بود.
ناصر میران، عباس صمدی،
جلد 16، شماره 61 - ( علوم و فنون کشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک-پاييز 1391 )
چکیده

به منظور تعیین اعداد مرجع و شاخص‌های DRIS در چغندرقند(Beta Vulgaris L.) و مقایسه آنها با شاخص‌های DOP، 57 نمونه‌ برگ از مزارع چغندرقند در استان آذربایجان غربی جمع‌آوری و غلظت‌های عناصر غذایی N، P، K، Ca، Mg، Fe، Zn، Mn، Cu و B تعیین شدند. مزارع با توجه به مقدار عملکرد به دو گروه مزارع با عملکرد بالا و پایین تقسیم شدند. نرم‌ها و شاخص‌های DRIS محاسبه و دامنه کفایت غلظت عناصر غذایی پرنیاز و کم نیاز تعیین شدند. دامنه کفایت عناصر غذایی در برگ‌های چغندرقند برای عناصر غذایی N، P، K، Ca، Mg به‌ترتیب: 4/5-0/3، 47/0-21/0، 7/3-7/1، 6/1-55/0، 34/0-19/0 درصد و برای عناصر Fe، Zn، Mn، Cu و B به‌ترتیب: 168-24، 19-10، 138-42، 14-10و 20-9 میلی‌گرم بر کیلوگرم بودند. براساس شاخص‌های DRIS و DOP در بین عناصر به‌ترتیب فسفر (P) و مس (Cu) منفی‌ترین شاخص‌ها را داشتند. شاخص‌های تعادل تغذیه‌ای DRIS وDOP در کلیه مزارع با عملکرد پایین، خیلی بیشتر از صفر بود که نشان‌دهنده عدم تعادل تغذیه‌ای در این مزارع بود. مقایسه روش‌های DRIS و DOP نشان داد که هر دو روش در تفسیر نتایج تجزیه برگی نتایج مشابهی را ارائه می‌دهند
عباس صمدی، ابراهیم سپهر،
جلد 17، شماره 65 - ( علوم و فنون کشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک-پاییز 1392 )
چکیده

به منظور تعیین غلظت بهینه فسفر محلول تعادلی با استفاده از هم دماهای جذب فسفر و یافتن مدل یا مدل‌هایی که بتواند با تلفیق غلظت فسفر محلول خاک، خصوصیات فیزیکوشیمیای خاک و آزمون خاک (فسفر قابل استفاده) مقدار فسفر لازم برای رسیدن به حداکثر عملکرد (حد کفایت) را پیش‌بینی و برآورد کند، مطالعات آزمایشگاهی بر روی 36 نمونه خاک متعلق به 15سری خاک و گلخانه‌ای بر روی 14 نمونه خاک انجام گرفت. نتایج نشان داد مقدار فسفر جذب شده در سری‌های مختلف خاک تفاوت معنی‌داری داشت. غلظت فسفر محلول تعادلی خاک‌ها (EPC) در مقایسه با غلظت 2/0 میلی‌گرم فسفر بر لیتر که به‌عنوان حد کفایت برای اکثر گیاهان در نظرگرفته می‌شود، کمتر بود. مقدار فسفر جذب شده توسط خاک‌ها در EPC 2/0 میلی‌گرم در لیتر از 5 تا 114 میلی‌گرم در کیلوگرم خاک متغیر بود. داده‌های جذب فسفر به‌خوبی با معادلات جذب فرندلیچ (96/0 R2 =) و لانگمیر (88/0 R2 =) قابل توصیف بودند. حداکثر جذب فسفر (Xm) بین 127 تا 238 و ضریب تجربی aF فروندلیچ (مقدار جذب سطحی) بین 43 تا 211 میلی‌گرم در کیلوگرم خاک متغیر بود. غلظت مناسب فسفر محلول (EPC) برای نیل به حداکثر عملکرد ماده خشک گیاهی گندم، 4/0 میلی‌گرم بر لیتر به‌دست آمد. علی‌رغم بالا بودن فسفر قابل استفاده (Olsen-P) در برخی از خاک‌های مورد مطالعه، گیاه گندم به مصرف فسفر که از روش هم دماهای جذب برآورد شده بود، پاسخ نشان داد. مقدار رس خاک رابطه معنی‌داری با شاخص‌های جذب فسفر از قبیل P0.4 (فسفر جذب شده در غلظت تعادلی 4/0 میلی‌گرم در لیتر، 01/0P<،‌ 40/0r =)، PBC (ظرفیت بافری فسفر، 001/0P< ،‌ 54/0 r =)، Xm (001/0P< ،‌ 40/0 r =) و ضریب تجربی aF فرندلیچ (01/0P< ،‌ 48/0r =) نشان داد. CaCO3 کل و CaCO3 فعال تأثیری کمتری در جذب فسفر داشتند. با استفاده از تجزیه رگرسیونی چند متغیره گام به گام، مدل رگرسیونی مفیدی از ترکیب Olsen-P و مقدار رس برای پیش‌بینی نیاز کودی فسفر (P0.4) به‌دست آمد.
میلاد خواستار بروجنی، حسین صمدی بروجنی، کاظم اسماعیلی،
جلد 18، شماره 68 - ( مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي-علوم آب و خاك-تابستان- 1393 )
چکیده

  با توجه به خاصیت چسبندگی رسوبات ریزدانه، عوامل فیزیک شیمیایی سیال موجب تغییر در رفتار این رسوبات می­شود. در این پژوهش خصوصیات ته­نشینی رسوبات در سه سطح پساب و برای تنش ­برشی و غلظت­های اولیه متفاوت، در فلوم دوار آزمایشگاه هیدرولیک دانشگاه شهرکرد مورد ارزیابی قرار گرفت. پروفیل سرعت و توزیع تنش­ برشی در فلوم دوار با استفاده از دستگاه ADV اندازه ­ گیری شد. نتایج نشان می­دهد غلظت رسوبات معلق با گذشت زمان کاهش یافته و این کاهش تا رسیدن به یک مقدار یکنواخت ادامه دارد. نسبت غلظت تعادلی به غلظت اولیه ( ) در یک تنش ­ برشی معین، برای غلظت­ها و سطوح مختلف پساب، تقریباً یکسان است و مشخص شد غلظت تعادلی وابسته به غلظت اولیه رسوبات می­باشد. پساب موجب افزایش تنش­برشی آستانه و ته­نشینی کامل می­شود. مقادیر تنش‌ برشی ته­نشینی کامل برای سطوح صفر، 30 و 60 درصد پساب به­ترتیب 053/0، 075/0 و 070/0 نیوتن بر متر‌مربع به‌دست آمد. هم‌چنین برای سطوح مشخص شده پساب، مقادیر نسبت تنش­ برشی بستر به تنش­ برشی بحرانی ته­نشینی( ) برابر 10، 15 و 17 به‌دست آمد که در این مقادیر تمام رسوبات به‌صورت معلق باقی می­مانند.


گل مهر صمدی، سید فرهاد موسوی، حجت کرمی،
جلد 26، شماره 3 - ( علوم آب و خاک - پاییز 1401 )
چکیده

با استفاده از ابزارهای گوناگون از جمله مدل‌های ریاضی‌، می‌توان با حداقل هزینه و زمان، تأثیر گزینه‌های مختلف مدیریتی را بر منابع آب یک منطقه و شرایط موجود ارزیابی و کاربردی‌ترین مورد را انتخاب کرد. در این پژوهش، با استفاده از داده‌های اقلیمی، هیدرولوژیک و هیدرومتری در حوضه آبریز ملایر، مدل هیدرولوژیک SWAT در بازه زمانی ۱۳۹۸-۱۳۸۸ اجرا و صحت‌سنجی مدل نهایی توسط  SWAT-CUP انجام شد. در راستای کاهش میزان عدم قطعیت در پارامترهای ورودی به مدل MODFLOW، با استفاده از مقدار تغذیه سطحی حاصل از اجرای مدل SWAT، مدل‌سازی کمّی آبخوان ملایر در نرم‌افزار GMS توسط مدل‌ MODFLOW با اطمینان بیشتری انجام شد. پس از شبیه‌سازی آبخوان ملایر در سال‌های ۱۳۹۷-۱۳۸۸ و صحت‌سنجی آن در سال آبی ۱۳۹۸-۱۳۹۷، مقادیر میانگین خطای مطلق (MAE) بین 0/35 تا 0/65 متر و جذر میانگین مربعات خطاها (RMSE) بین 0/62 تا 0/94 متر به‌دست آمد که با توجه به حدود سطوح آب محاسباتی و مشاهداتی برابر با 1650متر، قابل قبول به نظر می‌رسد. نتایج تغییرات سطح آب در چاه‌های مشاهده‌ای واقع در منطقه ملایر حاکی از آن است که تراز سطح آب زیرزمینی در محدوده آبخوان در دوره مطالعاتی ۱۰ ساله به‌طور میانگین 9/7 متر کاهش داشته است.

رقیه صمدی، یقوب دین پژوه، احمد فاخری فرد،
جلد 27، شماره 3 - ( علوم آب و خاک-پاییز 1402 )
چکیده

یکی از پارامترهای هیدرولوژیک تأثیرگذار در مدیریت سیستم‌های منابع آب، تغییر در مقدار و زمان وقوع بارندگی‌های حدی است. در این پژوهش تحلیل فصلی ‌بودن زمان وقوع بارندگی‌های حدی حوضه دریاچه ارومیه با استفاده از داده‌های حدی بارش¬های روزانه 30 ایستگاه باران‌سنجی در دوره آماری 2018-1991 و کاربرد آمار دایره‌ای انجام شد. یکنواختی زمان وقوع رویدادهای حدی با روش‌های ریلیه و کایپر در سطوح 0/1، 0/05 و 0/01 مورد آزمون قرار گرفت. از تخمین‌گر شیب‌ سن اصلاح ‌شده برای تخمین شیب خط روند زمان وقوع رویدادهای حدی استفاده شد. یکنواختی در زمان وقوع رخدادهای حدی بارش در هر سه سطح توسط آزمون‌های یکنواختی رد شد. نتایج حاکی از وجود دو فصل قوی رخدادهای بارش‌های حدی شامل اواخر زمستان و اوایل بهار و دیگری فصل پاییز است. طبق نتایج، میانه شاخص قدرت فصلی رویدادها در حالت کلی برابر با 0/3 بود که پس از تفکیک کل سال به دو فصل متمایز، این رقم برای فصل بهار 0/82 و فصل پاییز 0/9 به‌دست آمد. قدرت فصلی فصل بهار در دو بخش ‌غربی و شرقی دریاچه ارومیه مشابه بود، ولی در فصل پاییز بخش غربی دریاچه قوی‌تر از شرق آن دیده شد. در فصل بهار به طور میانگین در 40٪ ایستگاه‌ها، زمان وقوع رخدادها دارای روند منفی و %60 بقیه روند مثبت داشتند. این رقم برای فصل پاییز به‌ترتیب 77٪ برای روند نزولی و 27% برای روند صعودی حاصل شد.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله علوم آب و خاک دانشگاه صنعتی اصفهان می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | JWSS - Isfahan University of Technology

Designed & Developed by : Yektaweb