9 نتیجه برای صیاد
محمد مرادی شهربابک، مصطفی صادقی، سید رضا میرائی آشتیانی، محمدباقر صیادنژاد،
جلد 10، شماره 3 - ( پاییز 1385 )
چکیده
در این پژوهش از رکوردهای زایش اول مربوط به 95945 رأس گاو هلشتاین، که طی سالهای 1371 تا 1379 در 651 گله توسط مرکز اصلاح نژاد دام کشور جمعآوری شده است، استفاده شد. رکوردها بر اساس 305 روز شیردهی و دوبار دوشش در روز تصحیح شدند. دادهها براساس سطح تولید گله- سال به سه گروه تولیدی پایین (کمتر از 5275 کیلوگرم)، متوسط (6874- 5275 کیلوگرم) و بالا (بیشتر از 6874 کیلوگرم) دستهبندی شدند. برآورد مؤلفههای واریانس و کوواریانس و پارامترهای ژنتیکی با استفاده از مدل حیوانی یک صفتی برای هر یک از دستهها و با استفاده از مدل حیوانی سه صفتی برای مقدار شیر در سطوح تولیدی و روش حداکثر درستنمایی محدود شده و الگوریتم بینیاز از مشتقگیری (DFREML) انجام شد. نتایج آزمون بارتلت در بین هر سه سطح تولید گله- سال معنیدار (P<0.001) بوده و نشان دهنده عدم یکنواختی واریانسها در بین سه سطح تولیدی میباشد. وراثتپذیری در تجزیه یکصفتی و سهصفتی مشابه و برای سطوح تولید پائین، متوسط و بالا به ترتیب 2047/0، 2764/0 و 1959/0 بود. همبستگیهای ژنتیکی بین سطوح تولیدی در دامنه80 تا 85 درصد و حداکثر همبستگی ژنتیکی بین سطح تولید بالا و پائین قرار داشت، که این نتایج دال بر اثر ناهمگنی واریانس بر برآورد پارامترهای ژنتیکی صفات مورد مطالعه میباشد. بیشترین مقدار همبستگی رتبهای ارزشهای اصلاحی بین مدل یکصفتی و سهصفتی مربوط به سطح تولید متوسط بوده و میانگین تغییرات رتبه ارزشهای اصلاحی حیوانات مشترک در 1 درصد گاوهای ماده برتر بیشتر از 5 درصد گاوهای نر برتر بود. تجزیه دادهها با استفاده از مدل سه صفتی باعث انتخاب درصد بیشتری از گاوهای ماده برتر در گلههای با سطح تولید بالا شد.
سید عبدالحسین ابوالقاسمی، علیرضا جعفری صیادی، سید محمدعلی جلالی حاجیآبادی، زربخت انصاری پیرسرائی،
جلد 10، شماره 4 - ( زمستان 1385 )
چکیده
به منظور بررسی اثر یک ماده محرک گیرنده بتا بر عملکرد جوجههای گوشتی، تعداد 300 قطعه جوجه گوشتی نر و ماده سویه کاب به تفکیک جنس از سن 21تا 42 روزگی با پنج؛ جیره غذایی دارای سطوح صفر(شاهد)، 5، 10، 15 و 20میلیگرم تربوتالین در کیلوگرم جیره در طرح کاملاً تصادفی و در آزمایشی فاکتوریل تغذیه شدند. تربوتالین تأثیر معنیداری بر افزایش وزن جوجههای نر و ماده نداشت اما ضریب تبدیل خوراک نرها در تیمارهای 5 و 10میلیگرم در مقایسه با شاهد، کاهش معنیدار نشان داد (05/0> P). وزن سینه، وزن ماهیچه سینه، وزن نسبی سینه، وزن رانها، ماهیچه رانها و وزن لاشه جوجههای ماده در سطح 5 میلیگرم تربوتالین بیشتر از دیگر تیمارها بود(05/0> P). در جوجههای نر، وزن رانها و ماهیچه رانها، وزن لاشه، وزن نسبی لاشه و وزن زنده جوجههایی که 5 میلیگرم تربوتالین دریافت کردند، بیشتر از دیگر تیمارها بود (05/0> P). این پژوهش نشان داد که افزودن 5 میلیگرم تربوتالین به جیره دوره رشد باعث بهبود ضریب تبدیل خوراک جوجههای نر گوشتی شد و راندمان لاشه جوجههای نر، راندمان سینه جوجههای ماده و وزن لاشه جوجههای گوشتی نر و ماده را افزایش داد.
غلامعباس صیاد، مجید افیونی، سید فرهاد موسوی،
جلد 11، شماره 1 - ( بهار 1386 )
چکیده
مشکلات مربوط به آلودگی خاک و منابع آب زیرزمینی به وسیله فلزات سنگین در دهه اخیر افزایش یافته است. یکی از مسایلی که اخیراً جلب توجه کرده است، امکان آبشویی فلزات سنگین از طریق مسیرهای جریان ترجیحی و اسیدهای آلی محلول در خاک می باشد. به همین دلیل نقش پوشش گیاهی از طریق تأثیر فیزیکی و شیمیایی ریشه (به خاطرایجاد خلل و فرج در خاک و ترشح اسیدهای آلی) و در نتیجه ایجاد جریان ترجیحی میتواند مهم باشد. مطالعه حاضر به منظور بررسی امکان حرکت برخی فلزات سنگین در یک خاک آهکی و در حضور گیاه (گلرنگ) انجام شد. آزمایش با استفاده از 12 ستون (با قطر 5/22 سانتیمتر و ارتفاع 50 سانتیمتر) دست نخورده خاک (Typic haplocalcids) و در گلخانه صورت گرفت. به ده سانتیمتری بالایی خاک نیمی از ستونها، به عنوان تیمارآلوده، 5/19کیلوگرم در هکتار کادمیم،750 کیلوگرم در هکتار مس،150 کیلوگرم در هکتار سرب و1400 کیلوگرم در هکتار روی اضافه گشته و به خوبی مخلوط گشت. پس از دو هفته، در نیمی از ستونهای تیمارهای آلوده و غیرآلوده، گلرنگ (رقم کوسه) با تراکم 20 بذر در متر مربع کشت شد. پس از برداشت گیاهان، میزان محلول و قابل عصارهگیری با DTPA فلزات در مقطعهای 10سانتیمتری ستونهای خاک تعیین گردید. میزان غلظت فلزات در زهکش خروجی از ستونها در طول فصل کشت نیز اندازهگیری گردید. نتایج نشان داد در عمقهای بیشتر از عمق اختلاط، میانگین غلظت کادمیم، مس و روی قابل عصارهگیری با DTPA در تیمار آلوده کشت شده به ترتیب 3/3، 5/1 و 5/1 برابر تیمار آلوده آیش افزایش (معنیدار در سطح 5 درصد) یافت. غلظت محلول کادمیم، مس و روی نیز در تیمار کشت شده در مقایسه با آیش به ترتیب 4/2، 2/1 و 1/1 برابر افزایش داشت. غلظت سرب تفاوت معنیداری در دو تیمارآلوده کشت شده و آیش نداشت. میزان جذب فلزات به وسیله گلرنگ نیز افزایش یافت که بیشترین افزایش مربوط به کادمیم و روی و کمترین مربوط به سرب بود. میزان غلظت کادمیم، مس، سرب و روی در زهکش خروجی ستونهای آلوده کشت شده در مقایسه با ستونهای غیرآلوده کشت شده به ترتیب 32، 5/2، 6 و 7/2 برابر افزایش داشت. به عنوان نتیجهگیری کلی میتوان گفت اگرچه با افزایش غلظت فلزات در سطح خاک، میزان جذب گلرنگ افزایش یافت ولی حضور گلرنگ باعث افزایش غلظت محلول و نیز حرکت فلزات مورد مطالعه در خاک گردید. ترتیب عناصر برحسب سرعت حرکت در خاک به صورت Cd>Zn>Cu>Pb بود.
روح اله رضایی ارشد، غلامعباس صیاد، مسعود مظلوم، مهدی شرفا، علیرضا جعفرنژادی،
جلد 16، شماره 60 - ( علوم و فنون کشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک-تابستان 1391 )
چکیده
اندازهگیری مستقیم ویژگیهای هیدرولیکی خاک وقتگیر و پرهزینه بوده و تا حدی به علت غیرهمگن بودن خاک و خطاهای آزمایشگاهی غیرقابل اعتماد است. در عوض ویژگیهای هیدرولیکی خاک میتواند از جایگزینی دادههای زودیافتی مانند بافت خاک و چگالی ظاهری با استفاده از توابع انتقالی به دست آید. شبکههای عصبی و رگرسیون آماری از جمله روشهایی هستند که برای تخمین توابع انتقالی خاک (PTFs) استفاده میشوند. در این پژوهش از شبکه عصبی نوع پرسپترون چندلایه (MLP) و مدل-های رگرسیونی حذف تدریجی متغیرها و گام به گام ورود متغیرها برای بسط این توابع برای تخمین هدایت هیدرولیکی اشباع خاک با استفاده از چگالی ظاهری، تخلخل کل و درصد توزیع اندازه ذرات خاک استفاده شد. دادهها از 125پروفیل خاک مربوط به مطالعات خاکشناسی و اصلاح اراضی موجود در سازمان آب و برق خوزستان تهیه شد. نتایج نشان داد که شبکه MLP با الگوریتم آموزشی بیزین با ضریب تعیین (65/0=2R) و خطای ( 04/0RMSE=) نسبت به مدلهای رگرسیونی کارایی بهتری در تخمین هدایت هیدرولیکی اشباع خاک داشت.
مصطفی مرادزاده، هادی معاضد، غلامعباس صیاد،
جلد 16، شماره 62 - ( علوم و فنون کشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک-زمستان 1391 )
چکیده
هدف از این پژوهش بررسی تأثیر زئولیت پتاسیمی در جذب و نگهداری یون آمونیوم در یک خاک لوم شنی اشباع و در شرایط آزمایشگاهی، با چهار تیمار شاهد و کاربرد 2، 4 و 8 گرم زئولیت در هر کیلوگرم خاک در قالب یک طرح بلوک کامل تصادفی و نیز شبیهسازی آبشویی یون آمونیوم، بهوسیله مدل Hydrus-1D در ستونهای خاک است. کود نیترات آمونیوم با غلظت 10 گرم بر لیتر به ستونهای خاک اضافه گردید و سپس ستونهای خاک آبشویی شدند. نتایج بهدست آمده نشان داد، اضافه کردن زئولیت پتاسیمی به خاک باعث کاهش شستشوی آمونیوم و افزایش نگهداشت آن در خاک میشود. همچنین نتایج بهدست آمده از بررسی معادلات جابهجایی- انتشار (CDE) و رطوبت متحرک- غیرمتحرک (MIM) در برآورد حرکت یون آمونیوم در خاک حاکی از آن بود که جذب یون آمونیوم بهوسیله خاک از مدل فروندلیچ پیروی می-کند. همچنین ایزوترمهای جذب و ضرایب پخشیدگی و انتشار یون آمونیوم با استفاده از مدلسازی معکوس تعیین گردیدند. مقادیر پارامترهای جذبی بهینه شده ایزوترم فروندلیچ توسط مدل، از میزان تعیین شده در آزمایشگاه بسیار کمتر بود. این امر بیانکننده این است که مدل Hydrus-1D توانایی پیشبینی حرکت یون آمونیوم را در خلل و فرج درشت خاک ندارد و برای جبران در نظر نگرفتن جریان در خلل و فرج درشت خاک، مقدار پارامترهای جذب را بهشدت کاهش میدهد. روی هم رفته با وجود دست خورده بودن نمونههای خاک، برآورد مدل CDE به مقادیر اندازهگیری شده در هر چهار تیمار، نزدیکتر بود.
مریم نصریفرد، غلامعباس صیاد، علیرضا جعفرنژادی، مجید افیونی،
جلد 17، شماره 65 - ( علوم و فنون کشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک-پاییز 1392 )
چکیده
آلودگی محیط زیست به عناصر سنگین مانند سرب مشکلی جدی و روزافزون است. با توجه به نقش مهم گندم در تغذیه انسان، این پژوهش بهمنظور بررسی غلظت سرب در خاک و بذر گندم مزارع استان خوزستان انجام گرفت. بر این اساس، در سال زراعی 87-1386 از تعداد 100 مزرعه به روش وزنی، نمونههای خاک و بذر گندم جمعآوری شدند. برخی از ویژگیهای خاک شامل بافت خاک، درصد کربنات کلسیم معادل، ظرفیت تبادل کاتیونی، کربن آلی، پ-هاش و هدایت الکتریکی خاک و همچنین غلظت سرب کل خاک، سرب قابل جذب و سرب موجود در بذر گندم در نمونهها اندازهگیری شد. نتایج نشان داد که در هیچ یک از مناطق مطالعاتی، غلظت سرب خاک و بذر گندم، بالاتر از حد مجاز آلودگی (بهترتیب 50 و 300-30 میلیگرم بر کیلوگرم) نبود. منطقه ایذه با میانگین 01/0 میکروگرم بر کیلوگرم، کمترین غلظت سرب و باغملک با میانگین 190 میکروگرم بر کیلوگرم، دارای بیشترین غلظت سرب در بذر گندم بودند. میانگین غلظت سرب قابل جذب در کل منطقه مطالعاتی، 6/0 میلیگرم بر کیلوگرم بود. غلظت سرب قابل جذب در خاک ارتباط منفی و معنیداری (*2/0- =r) با قابلیت هدایت الکتریکی خاک نشان داد. همچنین غلظت سرب در بذر گندم با درصد کربنات کلسیم معادل ارتباط مثبت و معنیداری (**3/0=r) نشان داد. غلظت بالاتر سرب در بذر گندم نان نشان داد که گندم نان پتانسیل بالاتری در انباشت سرب نسبت به گندم دوروم دارد
میثم فرزادیان، سعید حجتی، غلامعباس صیاد، نعیمه عنایتی ضمیر،
جلد 19، شماره 72 - ( مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي-علوم آب و خاك-تابستان 1394 )
چکیده
یکی از معضلات عمده خاکهای آلوده به نفت بهویژه در مناطق خشک دنیا آبگریزی است. لذا روشهای مختلفی مانند استفاده از کانیهای رسی جهت از بین بردن و یا بهبود وضعیت آبگریزی این خاکها پیشنهاد شده است. بر این اساس، این مطالعه با هدف بررسی تأثیر کاربرد یک نمونه کانی زئولیت ایرانی بر کاهش آبگریزی یک نمونه خاک آلوده به نفت استان خوزستان و بررسی تأثیر عوامل مختلف مانند رطوبت اولیه خاک (صفر، 10، 20 و30 درصد وزنی)، مقدار کاربرد کانی (2، 4 و 8 درصد وزنی)، اندازه ذرات (53-25 میکرون و کوچکتر از 2 میکرون) و نوع کاتیون موجود بر سطوح تبادلی (سدیم و کلسیم) بر خاصیت آبگریزی خاک انجام شد. ویژگی آبگریزی خاک نیز از روش زمان نفوذ قطرات آب (Water Drop Penetration Time) تعیین گردید. نتایج حاکی از این است که بیشترین میزان کاهش در آبگریزی خاک مورد مطالعه در نتیجه کاربرد 2 درصد زئولیت بهدست میآید. همچنین نتایج نشان داد که استفاده از کانیهای سدیم دار عملکرد بهتری نسبت به کانیهای حاوی کلسیم دارند، بهگونهای که میانگین مدت زمان نفوذ قطرات آب به خاک در تیمار اشباع با سدیم 23 درصد و در تیمار اشباع با کلسیم حدوداً 5 درصد نسبت به شاهد کاهش (05/0>P) نشان داد. رطوبت30 درصد وزنی نیز با کاهش 67 درصدی آبگریزی نسبت به شاهد بهترین عملکرد را در کاهش آبگریزی داشت. همچنین، کاهش اندازه ذرات کانی زئولیت تأثیر معنیداری بر کاهش آبگریزی خاک نشان نداد.
صیاد اصغری سراسکانرود، خانم ریحانه مدیرزاده،
جلد 25، شماره 3 - ( علوم آب و خاک - پاییز 1400 )
چکیده
پوشش برف یکی از عناصر مهم اقلیمی است که بر اساس آن ممکن است، تغییرات آبوهوایی تأثیر خاصی داشته باشد. بهطور کلی، تغییرات آبوهوایی ممکن است در عناصر مختلف اقلیمی منعکس شود بنابراین مطالعه و اندازهگیری تغییرات سطوح برف بهعنوان یکی از منابع مهم تأمین آب، بسیار حائز اهمیت است. شهرستان¬های اردبیل و سرعین از نظر موقعیت جغرافیایی در 48 درجه و 18 دقیقه طول شرقی و 38 درجه و 15 دقیقه عرض شمالی قرار گرفتهاند. در تحقیق حاضر بهمنظور پایش سطح پوشش برف در سال 1397 از تصاویر ماهواره¬های اپتیکال سنتینل-2 و برای تشخیص سطوح پوشیده شده از برف از شاخص¬های NDVI , S3 , NWDI, NDSI] Cloud mask در نرمافزارهای Arcgis و Snap استفاده شده است. در ادامه بهمنظور صحت¬سنجی نقشه¬های برف استخراج شده از طریق تصاویر با داده¬های برف در ایستگاه¬های برفسنجی زمینی از رگرسیون خطی در نرمافزار MATLAB استفاده شد همچنین بهمنظور ارزیابی دقت مدل مورد استفاده و اطمینان از دقت بالای نقشههای بهدستآمده از شاخصهای آماری RMSE، MSE، BIAS، CORRاستفاده شد. نتایج نشان داد با توجه به شرایط اقلیمی منطقه موردمطالعه حداکثر سطح پوشیده شده از برف در دیماه با مقدار مساحت 356/52 کیلومترمربع و حداقل سطح پوشیده از برف در اسفندماه با مقدار مساحت 96/10 کیلومترمربع رخ داده است. بیشترین پوشش برف در مناطق با شیبهای بالا در دامنههای غربی (ارتفاعات کوهستانی سبلان) بوده و کمترین پوشش برف در ارتفاعات پایینتر مربوط به دامنه¬های شرقی مشاهده شده است. نتایج بیانگر دقت کلی 91/3 درصد و ضریب کاپای 84/45 نقشه سطح برف است که نتایج حاصل از رگرسیون خطی نیز بین مقادیر مشاهداتی و تصاویر ماهوارهای برابر با ضریب تبیین 85 درصد بوده و نتایج مربوط به خطای آماری مدل¬ها برابر با 0/086-MSE و 0/165-BIAS و 0/924-CORR و RMSE برابر 0/043 بهدست آمد. روابط همبستگی بین داده¬های زمینی و نقشه¬های برآوردی از برف میزان بالایی از همبستگی را نشان می¬دهند. این نتیجه از لحاظ آماری در سطح 99 درصد معنیدار است نتایج بهدست آمده در تحقیق حاضر نشان داده که تصاویر اپتیکی سنتینل-2 با توجه به قدرت تفکیک مکانی بالا و همبستگی مناسب با دادههای زمینی میتوانند جایگزین خوبی برای ایستگاههای زمینی برف¬سنجی در ارتفاعات و یا مناطق صعبالعبور باشند.
ملیکا صیادی، حسن خسروی، سلمان زارع، خالد احمدآلی، سمانه باقری،
جلد 25، شماره 3 - ( علوم آب و خاک - پاییز 1400 )
چکیده
بیابانزایی پدیدهای است که در مناطق خشک، نیمهخشک و خشک نیمهمرطوب اثرات تخریبی بیشتری نسبت به سایر مناطق دارد. هدف از انجام این پژوهش تهیه نقشه شدت بیابانزایی استان تهران، برای آیندهنگری در مواجهه با تخریب سرزمین و بیابانزایی است. بدین منظور برای ارزیابی تخریب سرزمین و بیابانزایی از مدل IMDPA استفاده شد. بنابراین برای ارزیابی بیابانزایی سه معیار آب زیرزمینی، معیار اقلیم و معیار کاربری اراضی، با توجه به شرایط منطقه بهعنوان معیارهای کلیدی بیابانزایی درنظر گرفته شد. نقشه شاخص کاربری اراضی با استاندارد IGBP و نقشه پهنهبندی سایر شاخصها بهروش IDW برای سالهای 1390 و 1395 تهیه شد. با استفاده از مدل CA – Markov در نرمافزار TerrSet نقشه کاربری اراضی و با استفاده از نرمافزار MATLAB و روش RBF در جعبه ابزار شبکههای عصبی مصنوعی نقشه سایر شاخصها برای سال 1400 پیشبینی شدند. سپس با استفاده از مدل IMDPA، نقشه امتیاز شاخصها و معیارها برای سالهای 1390، 1395 و 1400 تهیه شد. درنهایت با میانگینگیری هندسی برای هر سه معیار، شدت بیابانزایی در هر دوره زمانی محاسبه شد. نتایج نشان داد که در سال 1390، 59/78 درصد از مساحت استان تهران در کلاس کم و 40/22 درصد در کلاس متوسط بیابانزایی قرار گرفته است. اما در سال 1395 مساحت کلاس متوسط بیابانزایی به 44/8 درصد افزایش یافته و پیشبینی میشود که این افزایش تا سال 1400 نیز ادامه یابد و 56/47 درصد از مساحت استان در کلاس متوسط بیابانزایی قرار خواهد گرفت. همچنین در این سال حدود یک درصد از مساحت استان در نواحی غربی به کلاس شدید بیابانزایی اختصاص پیدا خواهد کرد که در دو دوره قبل وجود نداشته است. بهطور کلی شدت بیابانزایی در نواحی غربی و جنوبی استان تهران بیشتر از نواحی شرقی و شمالی است که به فعالیتهای انسانی مربوط میشود.