جستجو در مقالات منتشر شده


17 نتیجه برای عرب

مسعود عرب ابوسعدی، ابراهیم روغنی، بیان حسن‌زاده،
جلد 10، شماره 3 - ( پاییز 1385 )
چکیده

اثر سطوح مختلف انرژی (2700، 2900 و 3100، کیلوکالری در کیلوگرم) و نسبت‌های مختلف انرژی به پروتئین (195، 215 و 239) در جیره، بر عملکرد تولیدی مرغ‌های تخم‌گذار بومی استان فارس در مرحله دوم تخم‌گذاری بررسی شد. 216 قطعه مرغ تخم‌گذار بومی در سن 45 هفتگی در 6 گروه 4 قطعه‌ای به 9 تیمار مورد آزمایش اختصاص داده شد. جیره‌های آزمایشی به‌گونه‌ای فرموله شد که هر یک از سطوح انرژی دارای سه نسبت مختلف انرژی به پروتئین باشد. سپس جیره‌های آزمایشی به مدت 20 هفته (هفته 42 تا 62) به صورت آزاد و در قالب طرح کاملاً تصادفی در اختیار مرغ‌ها قرار گرفت. درصد تخم‌گذاری، وزن تخم‌مرغ‌های تولیدی، افزایش وزن و درصد ماندگاری مرغ‌ها بین تیمارهای مختلف، تفاوت معنی‌داری با هم نداشتند (05/0 .(P>میزان خوراک مصرفی روزانه تفاوت معنی‌داری را بین جیره‌های 1، 2 و 3 (3100) و 5(2900) با جیره 7 (2700) نشان داد (P<0.05) ، به طوری‌ که جیره‌های 1، 2، 3 و 5 کمتر مصرف شد. تأثیر کلی سطوح مختلف انرژی بر مصرف خوراک و ضریب تبدیل خوراک معنی‌دار بود (P<0.05)، به طوری‌ که سطح انرژی 3100 با 2700 تفاوت معنی‌دار داشت (P<0.05) و کمتر مصرف شد. ضریب تبدیل خوراک برای سطح انرژی 3100 اختلاف معنی‌داری با سطح 2700 داشت. قیمت خوراک به ازای تولید هرکیلو تخم‌مرغ به طور معنی‌داری با افزایش سطح انرژی و پروتئین جیره افزایش یافت (P<0.05). براساس نتایج به نظر می‌رسد که سطح انرژی 2700 کیلوکالری در کیلوگرم و 31/11 درصد پروتئین برای تأمین نیازهای تولیدی مرغ‌های تخم‌گذار بومی فارس در مرحله دوم تخم‌گذاری کافی و اقتصادی‌تر ‌باشد.


مسعود عرب ابوسعدی، ابراهیم روغنی، محمدجواد ضمیری، مهدی عبدالحسین‌زاده،
جلد 10، شماره 4 - ( زمستان 1385 )
چکیده

در این آزمایش، اثر سطوح مختلف انرژی قابل سوخت و ساز (2700، 2900 و 3100 کیلوکالری در کیلوگرم) و پروتئین (13، 5/14 و 16 درصد) جیره در قالب یک طرح کاملاً تصادفی به روش فاکتوریل (3×3) بر عملکرد تولیدی مرغ‌های بومی فارس در مرحله اول تخم‌گذاری بررسی شد. به این منظور 216 قطعه نیمچه بومی 25 هفتگی، به 54 گروه 4 قطعه ای با میانگین وزنی مشابه (169 ±994 گرم) تقسیم شدند و هر یک از 9 تیمار آزمایشی در 6 تکرار مورد مقایسه قرار گرفتند. تنظیم جیره‌ها به صورتی بود که هر سطح انرژی، دارای سه سطح پروتئین بود و سپس جیره‌های آزمایشی به مدت 20 هفته (هفته 25 تا 45) به صورت آزاد تغذیه شدند. نتایج نشان داد که خوراک مصرفی روزانه درکل دوره جیره‌های 1 (با سطح انرژی 3100 و 16 درصد پروتئین) و 3 (با سطح انرژی 3100 و 13 درصد پروتئین) کمتر از (05/0> P) جیره 7 (با سطح انرژی 2700 و 16 درصد پروتئین) بود (به ترتیب 5/90 و 30/87 در مقابل 20/101 گرم). اثر سطوح انرژی بر مصرف خوراک، انرژی مصرفی روزانه و ضریب تبدیل خوراک معنی‌دار بود (05/0> P). ضریب تبدیل خوراک در سطح انرژی 3100 با 2700 اختلاف معنی‌داری (05/0> P) داشت (به ترتیب 85/2 در مقابل 08/3). تأثیر سطوح پروتئین بر پروتئین مصرفی روزانه و اسید اوریک فضولات معنی‌دار بود (05/0> P) به طوری که میزان اسید اوریک در سطح پروتئین 16 درصد بالاتر از 13 درصد (40/11 در مقابل 5/10 گرم) بود. نتایج این آزمایش نشان داد که استفاده از سطح انرژی 2700 کیلوکالری و سطح پروتئین 13 درصد برای تأمین نیاز مرغ‌های بومی فارس در مرحله اول تولید توصیه می‌شود.
نفیسه مهدوی عرب، رحیم عبادی، بیژن حاتمی، خلیل طالبی جهرمی،
جلد 11، شماره 42 - ( زمستان 1386 )
چکیده

  به منظور بررسی اثر حشره­کشی برخی از عصاره­های گیاهی، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کامل تصادفی با سه تکرار روی سوسک چهار نقطه­ای حبوبات در آزمایشگاه انجام شد. این عصاره‌ها‌ از 22 گیاه با سه حلال استون، متانول و هگزان گرفته شدند. آزمایش در شرایط دمایی 25 درجه سانتی‌گراد، رطوبت نسبی 5 ± 70 درصد و دوره نوری 16 ساعت تاریکی و 8 ساعت روشنایی انجام گرفت. هر واحد آزمایشی شامل یک ظرف پتری مفروش شده با کاغذ صافی بود که به عصاره­ها آغشته شده بود و در هر یک 25 سوسک چهار نقطه­ای حبوبات رها سازی شد. حشرات تلف شده بعد از 36 ساعت شمارش شدند. در این پژوهش بر اساس فرض طرح، عصاره‌هایی با کمتر از 50 درصد تلفات، از لیست عصاره‌های مورد آزمایش برای مراحل بعدی حذف ‌گردیدند. به این ترتیب عصاره‌های متانولی برگ کلپوره ( با 55 درصد تلفات )، هگزانی شیرتیغال (با 6/54 درصد تلفات)، استونی برگ استبرق (با 6/53 درصد تلفات)، متانولی شاتره (با 7/52 درصد تلفات)، متانولی فلفل‌دلمه (با 50 درصد تلفات ) و استونی آویشن شیرازی ( با50 درصد تلفات ) با بالاترین درصد تلفات در غلظت 300 میکرولیتر بر میلی‌لیتر، در مقایسه با شاهد جهت آزمایش اصلی برگزیده شدند. سپس تأثیر شش عصاره فوق، با پنج غلظت 150، 224، 335، 502 و 750 میکرولیتر بر میلی‌لیتر روی سوسک چهار نقطه‌ای حبوبات بررسی شدند. این آزمایش نیز در آزمایشگاه به صورت فاکتوریل در قالب طرح کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شد. حشرات تلف شده بعد از 36 ساعت شمارش شدند. در غلظت 750 میکرولیتر بر میلی‌لیتر، عصاره استونی آویشن شیرازی و متانولی شاتره با 3/88% بالاترین و هگزانی شیر تیغال با 3/78% پایین‌ترین درصد تلفات را نشان دادند. در همه تیمارها با افزایش غلظت درصد تلفات افزایش یافت. مقدار LC50 محاسبه شده برای سوسک چهار نقطه‌ای حبوبات پس از 36 ساعت از تیمار دهی با عصاره­های گیاهی نشان داد که این سوسک در برابر عصاره آویشن شیرازی و شیر تیغال به ترتیب با مقدار LC50 برابر با 27/126 و 09/370 میکرولیتر بر میلی­لیتر بیشترین و کم‌ترین حساسیت را نسبت به سایر عصاره­ها از خود نشان داد. از بین غلظت‌ها و گیاهان آزمایش شده عصاره 5 گیاه با غلظتی که بالاترین تلفات را روی سوسک چهار نقطه‌ای حبوبات داشتند جهت آزمایش روی لارو برگخوار چغندر قند در گلخانه استفاده شدند. این آزمایش در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با چهارتکرار اجرا شد. عصاره استونی برگ استبرق با 5/57 % بیشترین وآویشن شیرازی با 5/27 % کمترین تأثیر را نسبت به سایر عصاره­ها روی لارو برگخوار چغندرقند داشتند.


سید علی اصغر هاشمی، محمود عرب خدری،
جلد 11، شماره 42 - ( زمستان 1386 )
چکیده

  به منظور ارزیابی کمی رسوب دهی حوزه‌های آبخیز فاقد آمار، استفاده از مدل‌های تجربی اجتناب ناپذیر است. مدل EPM یکی از مدل‌های مورد استفاده در ایران می باشد که بعضاً مورد ارزیابی قرار گرفته است. ولیکن اغلب ارزیابی‌ها، با استفاده از آمار رسوب رودخانه‌ها انجام پذیرفته و از اندازه‌گیری مستقیم رسوبات در مخازن سدها و بندها کمتر استفاده شده است، در صورتی که روش اندازه‌گیری رسوبات مخازن سدها و بندها از دقت بالاتری برخوردار می‌باشد. در این تحقیق تعداد 9 حوزه آبخیز کوچک در استان سمنان انتخاب شده‌اند. درخروجی این حوزه‌ها، سدهای خاکی کوتاه طی سال‌های گذشته احداث گردیده‌اند که عمر آنها به ده سال می‌رسد. این سدها تا زمان اندازه‌گیری رسوب سرریز ننموده‌اند و به همین دلیل تمامی رسوبات تولیدی حوزه آبخیز بالادست آنها در مخازن سدها به تله افتاده‌اند. مقدار رسوبات ته نشین شده در مخازن این سدها از طریق عملیات نقشه برداری محاسبه شد. وزن مخصوص ظاهری رسوبات در هر مخزن اندازه‌گیری شد و مقادیر حجمی رسوبات به مقادیر وزنی تبدیل گردید. با استفاده از مدل EPM مقدار رسوب تولیدی حوزه‌ها به صورت حجمی و وزنی برآورد گردید. مقادیر رسوب تولیدی اندازه‌گیری شده در مخازن سدها با مقادیر برآورد شده با استفاده از آزمون t استیودنت مورد مقایسه قرار گرفتند. نتایج نشان داد که اختلاف بین میانگین‌ها برای مقادیر حجمی و وزنی رسوب دهی برآورد شده با استفاده از مدل EPM با مقادیر اندازه‌گیری شده، در سطح 5 درصد معنی‌دار نمی‌باشد ولی تعیین کارایی و میانگین نسبی مجذور مربعات خطای مدل نشان داد که مدل EPM از کارایی نسبتاً پایینی در برآورد رسوب دهی حوزه‌های آبخیز مناطق مورد مطالعه برخوردار است.


حسام عرب نژاد، مسعود بهار، علی تاج آبادی پور،
جلد 12، شماره 45 - ( پاییز 1387 )
چکیده

به منظور ارزیابی تنوع ژنتیکی ارقام پسته ایرانی، کارایی آغازگرهای ریزماهواره ای جداسازی شده از گونه وحشی خنجوک(.Pistacia khinjuk Stocks) روی ژنوتیپ‌های تجاری پسته متعلق به گونه .P.vera L بررسی شد. از مجموع 27 جفت آغازگر SSR استفاده شده، 25 جفت آغازگر قادر به تکثیر DNA در ارقام مختلف پسته بودند که از این تعداد، 19 جفت آغازگر تکثیر تمیز و قابل تفسیری داشته و از انتقال‌پذیری مطلوبی روی ارقام اهلی برخوردار بودند. مقایسه الگوهای تکثیر نشان داد، 11 جفت آغازگر محصول چندشکل دارند که مجموع 48 آلل در دامنه‌ای از دو تا 11 آلل را در بین ژنوتیپ‌های تحت بررسی تکثیر نمودند. متوسط تعداد آلل به ازای هر جایگاه و هتروزیگوسیتی مشاهده شده، به ترتیب 69/3 و 69/0 محاسبه گردید که حاکی از محتوای بالای اطلاعات نشانگرهای استفاده شده بود. بر اساس تجزیه خوشه‌ای به روش UPGMA و ضریب تشابه نی، ژنوتیپ‌های تجارتی پسته یک گروه بزرگ با سه زیر گروه متفاوت را تشکیل دادند، در حالی که ژنوتیپ‌های قزوینی ‌زودرس و سرخس که میوه‌های ریزتری داشته و به مناطق خاصی محدود هستند، در دو گروه متفاوت و مستقل از گروه ارقام تجاری پسته قرار گرفتند. به نظر می‌رسد ژنوتیپ قزوینی زودرس از سرخس مشتق شده باشد که ژنوتیپ اخیر احتمالاً یک ژنوتیپ تأثیرگذار در تکامل پسته‌های تجاری می‌باشد. نتایج این مطالعه نشان داد که نشانگرهای ریزماهواره پسته خنجوک با پراکندگی مناسب در طول ژنوم، از انتقال پذیری مناسبی بر روی ژنوتیپ‌های پسته اهلی برخوردار هستند و بنابراین می‌توان از این نشانگرها برای انگشت نگاری ژنتیکی ارقام تجاری پسته استفاده نمود.
حسن فضائلی، مرتضی عرب نصرت آبادی، کیوان کرکودی، سید احمد میرهادی،
جلد 13، شماره 48 - ( تابستان 1388 )
چکیده

این پژوهش به منظور تعیین ارزش غذایی علوفه گیاه سیب زمینی ترشی از نظر تغذیه دام انجام گرفت . بدین منظور، این گیاه در مرحله ، گل دهی کامل برداشت، چاپر و خشک گردید و سپس ترکیبات شیمیایی آن انداز ه گیری شد . آنگاه این علوفه با پنج نسبت شامل صفر، ١٠ ٣٠ و ٤٠ درصد با یونجه توام شد و قابلیت هضم آنها با روش برون تنی ونیز درون تنی با استفاه از گوسفند، در قالب طرح مربع ،٢٠ لاتین به صورت چرخشی در زمان، تعیین گردید . ترکیبات مغذی علف مزبور، به جز پروتئین خام تا حدود زیادی نزدیک به یونجه بود . قابلیت هضم آزمایشگاهی ماده خشک و ماده آلی تحت تأثیر نسبت یونجه و علوفه سیب زمینی قرار نگرفت ولی قابلیت هضم ماده آلی در نتایج آزمایش بر روی گوسفند نشان داد که افزایش نسبت .(P<٠/ ماده خشک در سطح ٤٠ درصد علوفه سیب زمینی کاهش نشان داد ( ٠٥ این علوفه تا سطح ٣٠ درصد در جیره غذ ایی اثری بر قابلیت هضم نداشت ولی وقتی میزان علف سیب زمینی ترشی به ٤٠ درصد رسید سبب کاهش قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی و بخش فیبری جیره شد اما بر مجموع مواد مغذی قابلیت هضم و انرژی قابل متابولیسم تأثیر معنی داری نداشت . بنابراین می توان نتیجه گرفت که ارزش غذا یی علف سیب زمینی ترشی وقتی تا میزان ٣٠ درصد جایگزین یونجه خشک گردد می تواند مشابه با یونجه خشک باشد.
زهرا عربی، مهدی همایی، محمد ‌اسماعیل اسدی،
جلد 14، شماره 54 - ( مجله علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی، علوم آب و خاک، زمستان 1389 )
چکیده

در این پژوهش، آثار افزودن کی‌لیت طبیعی اسید ‌سیتریک و کی‌لیت‌های مصنوعی HEDTA و EGTA در محلول کردن کادمیوم در خاک‌هایی که به طور مصنوعی آلوده شده‌اند و نیز توانایی آنها در افزایش پالایش گیاهی کادمیوم توسط گیاه تربچه (Raphanus sativus L.) از خانواده (Brassicaceae) با یکدیگر مقایسه و بررسی شد. این آزمایش با استفاده از یک طرح فاکتوریل در قالب بلوک‌های کامل تصادفی در سه تکرار انجام شد. تیمارهای غلظت برای کادمیوم با استفاده از نمک کلرید کادمیوم دارای غلظت‌ 0، 5، 20، 60 و 100 میلی‌گرم در کیلوگرم خاک بودند. در پایان فصل رشد، کی‌لیت‌ها با غلظت‌های 6، 20 و 20 (1-mMkg) به ترتیب برایHEDTA، EGTA و اسید ‌سیتریک به هر گلدان اضافه شدند. برای به دست آوردن شدت جذب آلاینده‌ها، ده روز پس از افزودن کی‌لیت‌ها از گیاهان و خاک گلدان‌ها نمونه‌برداری و غلظت کادمیوم در آنها اندازه‌گیری شد. در تمام تیمارها، کادمیوم محلول خاک در مقایسه با تیمار شاهد، بیشتر بوده است. مقادیر به دست آمده نشان داد که کی‌لیت‌های مصنوعی نسبت به اسید سیتریک که یک کی‌لیت طبیعی است حلالیت را بیشتر افزایش می‌دهد. در این میان HEDTA تأثیر بسیار مشهودتری بر افزایش حلالیت کادمیوم داشته است به طوری که غلظت کادمیوم محلول در خاک بعد از اضافه کردن HEDTA در غلظت‌های 0، 5، 20، 60، 100 (1-mgkg) به ترتیب 05/0، 48/3، 22/13، 8/33، 82/37 ( soil1-mgkg) بوده است. برای تمام تیمارها با افزایش میزان کادمیوم خاک، غلظت کادمیوم در ریشه و اندام هوایی افزایش یافته است. میزان کادمیوم در اندام‌ هوایی تربچه در مقایسه با ریشه بیشتر بوده که می‎تواند به دلیل زیست فراهمی بیشتر فلز و هم چنین حلالیت زیاد آن باشد. در تمام تیمارهایی که HEDTA به آنها اضافه شده میزان تجمع کادمیوم در ساقه و ریشه‌های تربچه بیشتر از سایر کی‌لیت‌هاست.
کورش کمالی، محمدحسین مهدیان، محمود عرب‌خدری، امیرحسین چرخابی، نجفقلی غیاثی، امیر سررشته‌داری،
جلد 15، شماره 57 - ( علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاك -پاییز 1390 )
چکیده

پخش سیلاب نقش مؤثری در بهبود و حاصل‌خیزی خاک، تغذیه آب‌های زیرزمینی، احیا و تقویت پوشش گیاهی و کنترل بیابان‌زایی دارد. از آنجایی که سیلاب زمینه انتقال ذرات خاک را فراهم می‌آورد، در صورت مناسب بودن مواد معلق موجود در سیلاب، پخش آن سبب افزایش حاصل‌خیزی خاک می‌شود. در نتیجه لازم است تا میزان این تغییرات و روند آن در طول زمان بررسی و روش مناسب در راستای افزایش بهره‌وری این طرح‌ها ارائه شود. به همین منظور با نمونه‌برداری از نقاط مختلف عرصه پخش سیلاب و تجزیه فیزیکی و شیمیایی این نمونه‌ها، این روند در طول 5 سال دوره رسوب‌گذاری بررسی شد. در این رابطه، نمونه‌برداری به روش سیستماتیک - تصادفی و با شبکه‌بندی نوارها از سه نوار اول سیلگیری شده مربوط به 13 ایستگاه منتخب پخش سیلاب در سراسر کشور انجام و شاخص‌های نیتروژن کل، فسفر قابل جذب، پتاسیم قابل جذب و کربن آلی خاک اندازه‌گیری شد. برای مقایسه میانگین‌ها، به دلیل عدم تطابق داده‌ها با توزیع نرمال، از آزمون ناپارامتری استفاده گردید. هم‌چنین، به منظور دست‌یابی به اهداف مورد نظر و تحلیل صحیح داده‌های جمع‌آوری شده، مبادرت به گروه‌بندی ایستگاه‌‌ها شد. بدین منظور، با استفاده از تجزیه خوشه‌ای، میانگین ویژگی‌‌های فیزیکی و شیمیایی خاک، ایستگاه‌های منتخب در سه دسته قرار گرفت. نتایج نشان ‌داد که تغییرات شاخص‌های حاصل‌خیزی در نوارهای پخش در سال‌‌های مختلف، دارای تغییرات نامنظم و هم‌چنین بین گروه‌‌های سه‌گانه ایستگاه‌‌ها نیز تا حدی متفاوت بوده است. به نظر می‌رسد این موضوع می‌تواند متأثر از عوامل مختلفی از جمله متفاوت بودن کمیّت و کیفیت سیلاب منحرف شده، متفاوت بودن بستر عرصه‌‌های پخش سیلاب و عدم توزیع یک‌نواخت سیلاب روی عرصه‌ها باشد. اگرچه بستر اولیه عرصه‌های پخش سیلاب از نظر مواد آلی و حاصل‌خیزی خاک فقیر است، ولی در مجموع پخش سیلاب باعث بهبود شاخص‌های حاصل‌خیزی در خاک سطحی عرصه‌های پخش سیلاب شده است، البته برای رسیدن به شرایط اید‌آل نیاز به گذشت زمان بیشتری می‌باشد.
حبیب خداوردی‌لو، نوش‌آفرین حسینی عربلو،
جلد 18، شماره 67 - ( مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاك- بهار- 1393 )
چکیده

ظرفیت تبادل کاتیونی (CEC) از ویژگی‌های مهم خاک است. اندازه‌گیری مستقیم CEC، به‌ویژه در خاک‌های اریدی‌سول بدلیل مقادیر بالای کربنات و گچ، دشوار، زمان‌بر و پرهزینه‌ است. از دیگر سوی، CEC خاک را می‌توان با روش‌های غیرمستقیم مانند توابع انتقالی خاک (PTFs) برآورد نمود. هدف از این مطالعه برآورد CEC با استفاده از توابع انتقالی کلاسی و پیوسته بود. یک مجموعه‌ داده (977n =) پس از گروه‌بندی بر اساس کلاس بافت خاک برای ایجاد توابع استفاده شد. مجموعه‌ مستقل دیگری (173n =) برای ارزیابی اعتبار توابع به‌کار رفت. برای ارزیابی توابع از مجذور میانگین مربعات خطا (RMSE)، میانگین خطا (ME) و شاخص همخوانی (d) استفاده گردید. در هر کلاس بافتی، برتری (RI) توابع پیوسته نسبت به توابع کلاسی متناظر ارزیابی شد. توابع پیوسته در کلاس‌های بافتی ریزتر دقیق‌تر از توابع کلاسی بودند. با این حال، در کلاس‌های بافتی درشت‌تر، توابع کلاسی کارآمدتر بودند. با افزایش اندازه نسبی ذرات خاک، خطای برآورد توسط توابع کلاسی کاهش یافت، به‌طوری که مقدار RMSE در بافت رسی و لوم شنی به ترتیب 55/8 و 88/3 بود. لذا، بر پایه نتایج این مطالعه، برای برآورد CEC خاک، توابع پیوسته در کلاس‌های بافتی لوم سیلتی و ریزتر و توابع کلاسی در کلاس‌های بافتی لوم و درشت‌تر پیشنهاد می‌شوند
کورش شیرانی، علیرضا عرب عامری،
جلد 19، شماره 72 - ( مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي-علوم آب و خاك-تابستان 1394 )
چکیده

این پژوهش با هدف شناسایی عوامل مؤثر در ایجاد پدیده زمین‌ لغزش و تعیین مناطق دارای پتانسیل زمین لغزش در حوضه دزعلیا با استفاده از روش رگرسیون لجستیک انجام شده است. به ‌این ‌منظور ابتدا مهم‌ترین عوامل مؤثر در زمین ‌لغزش مانند شیب، جهت شیب، ارتفاع از سطح دریا، بارندگی، فاصله از جاده، فاصله از گسل، تراکم شبکه زه‌کشی، کاربری اراضی و سنگ‌شناسی بررسی و خصوصیات مربوط به هر یک از آنها شناسایی شدند. سپس نقشه پراکنش زمین لغزش از طریق انجام عملیات میدانی با استفاده از GPS و تصاویر ماهواره‌ای تهیه و رقومی گردید. در مرحله بعد با به‌کارگیری روش رگرسیون لجستیک اقدام به تهیه نقشه پهنه‌بندی خطر زمین لغزش گردید. با توجه به مقدار ضرایب به‌دست آمده می‌توان گفت که لایه طبقات ارتفاعی مهم‌ترین عامل در وقوع زمین لغزش در منطقه مورد مطالعه می‌باشد. مقدار شاخص ROC نیز برابر 917/0 به‌دست آمده است که مقدار بسیار بالایی را نشان می‌دهد و حاکی از آن است که حرکات توده‌ای مشاهده شده، رابطه قوی با مقادیر احتمال حاصل از مدل رگرسیون لجستیک دارد.


محمد عیسی‌زاده، رزگار عرب‌زاده، صابره دربندی،
جلد 20، شماره 77 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- پاییز 1395 )
چکیده

انتخاب تکنیک درون‌یابی بهینه جهت تخمین پارامترهای کیفی آبخوان در نقاط اندازه‌گیری نشده نقش مهمی در مدیریت کمی و کیفی منابع آب ایفا می‌کند. هدف اصلی این تحقیق ارزیابی دقت روش‌های درون‌یابی متداول با استفاده از GIS و مدل شبکه عصبی مصنوعی می‌باشد. بدین‌منظور تخمین سه پارامتر کیفی CL، EC و pH آبخوان دشت قروه- دهگان واقع در استان کردستان توسط هر یک از مدل‌ها مورد ارزیابی قرار گرفت. در این تحقیق از داده‌های کیفی 56 چاهک مشاهداتی که دارای پراکندگی مناسبی در کل دشت هستند، استفاده گردید. در این تحقیق داده‌های 46 چاهک مشاهداتی جهت واسنجی و داده‌های 10 چاهک دیگر جهت صحت‌ سنجی مدل‌ها استفاده شدند. نتایج نشان داد که روش‌های شبکه عصبی مصنوعی، IDW و کریجینگ (spherical) به‌ترتیب جهت تخمین پارامترهای کیفی CL، PH و EC از دقت بیشتری نسبت به سایر مدل‌ها برخوردار بوده‌اند. البته مدل شبکه عصبی در تخمین هر سه پارامتر دارای دقت بسیار خوبی می‌باشد.در صورت کمبود وقت و همچنین نیاز به‌دقت قابل‌ قبول و ریسک کمتر در تخمین پارامترهای کیفی، استفاده از این مدل نسبت به سایر مدل‌های آماری به‌کار رفته ارجحیت دارد.


علیرضا عرب عامری، کورش شیرانی،
جلد 21، شماره 3 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- پاييز 1396 )
چکیده

روند رو‌به ‌رشد و توسعه شهرستان شاهرود در سال‌های اخیر، استراتژی مدیریت منابع آب زیرزمینی در این منطقه را بیش از پیش ایجاب می‌کند. هدف از این پژوهش انتخاب مکان‌های بهینه تغذیه مصنوعی سفره‌های آب زیرزمینی با استفاده از رویکرد ترکیبی AHP-TOPSIS گروهی می‌باشد. تحقیق حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی مبتنی بر روش‌های میدانی و کتابخانه‌ای است. بدین‌صورت که پس از مشخص کردن منطقه مورد مطالعه با استفاده از تصاویر ماهواره‌ای و عکس‌های هوایی، به بازدید از منطقه پرداخته شده است و معیارها و زیر معیارها با استفاده از مطالعات میدانی و کتابخانه‌ای مشخص گردید که شامل ۵ معیار و ۱۲ زیرمعیار می‌باشد. در گام بعد اقدام به انتخاب مکان‌های بهینه تغذیه مصنوعی با روش ترکیبی گردید که شامل طراحی ساختار سلسله مراتبی از موضوع، تهیه ماتریس‌های مقایسات زوجی و قرار دادن آنها در اختیار خبرگان برای به‌دست آوردن ارزش معیارها و زیر معیارها و نهایتاً رتبه‌بندی مناطق با استفاده از روش TOPSIS است. نتایج نشان داد که معیارهای لیتولوژی، شیب، عمق سطح آب زیرزمینی و کاربری اراضی بیشترین تأثیر را در تعیین عرصه‌های مساعد برای تغذیه مصنوعی سفره‌های آب زیرزمینی داشته‌اند. به‌منظور اعتبار‌سنجی روش، از عرصه‌های کنترلی استفاده گردید. نتایج اعتبار‌سنجی موید دقت بالای روش (۰۲/۸۷)، در شناسایی مناطق مستعد برای تغذیه مصنوعی می‌باشد. در مجموع از کل منطقه مطالعاتی به مساحت 25/7603 کیلومتر مربع، ۷۳/۶ درصد (۹۷/۵۱۳ کیلومتر مربع) در کلاس بسیار مساعد و ۸۲/۱۲ درصد (۷۳/۹۷۴ کیلومتر مربع) در کلاس مساعد قرار گرفت.
 


امیر شیخان، محمد شایان‌ن‍ژاد، وحید عرب نصرآبادی،
جلد 23، شماره 2 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- تابستان 1398 )
چکیده

امروزه استفاده از پساب شهری تصفیه شده برای کشاورزی در جهان رو به افزایش است. یکی از روش‌های تصفیه طبیعی پساب، تالاب مصنوعی است. در این پژوهش اثر زمان‌های ماند سه و شش روز در عملکرد تالاب مصنوعی عمودی، افقی و ترکیبی (ابتدا جریان عمودی و سپس افقی) با بستر پرلیت و گیاه سیپروس روی پساب شهری بررسی شده. در این پژوهش حوضچه‌های تالاب افقی با ابعاد 75/0 متر عرض، 5/0 متر عمق و 6 متر طول و تالاب عمودی به‌صورت استوانه‌ای با قطر 7/0 متر و 2/1 متر ارتفاع طراحی شدند. در زمان ماند سه روز در تالاب‌های عمودی، افقی و ترکیبی، میانگین راندمان حذف نیترات به‌ترتیب 4/31، 3/36 و 3/56 درصد، آمونیوم به‌ترتیب 6/7، 7/32 و 8/37 درصد و کلی‌‌فرم مدفوعی به‌ترتیب 3/53، 4/93 و 9/96 شد. همچنین در زمان ماند شش روز در تالاب‌های عمودی، افقی و ترکیبی میانگین راندمان حذف نیترات به‌ترتیب 8/45، 4/58 و 5/77 درصد، آمونیوم به‌ترتیب 9/16، 1/75 و 3/79 درصد و کلی‌فرم مدفوعی به‌ترتیب 58، 5/97 و 9/98 درصد شد. در مجموع نتایج نشان داد که تالاب مصنوعی ترکیبی با بستر پرلیت و گیاه سیپروس، عملکرد مناسبی در حذف آلاینده‌های پساب به‌ویژه کلی‌‌فرم مدفوعی داشته است.

زهرا شاهرخی، محمد زارع، سیدعلی‌محمد میرمحمدی میبدی3، فهیمه عربی علی آباد،
جلد 23، شماره 3 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- پاییز 1398 )
چکیده

خشکسالی‌ها از پدیده‌های آب‌و‌هوایی هستند که می‌توانند موجب کاهش کیفیت آب سطحی در سطح حوضه‌های آبریز شوند. درک اثرات پیچیده خشکسالی می‌تواند مدیران منابع آب را در پایش تغییرات صورت گرفته در حوضه آبریز و گرفتن تصمیم درست در تهیه برنامه مدیریت حوضه کمک کند. در این مطالعه از داده‌های بارش سالانه هفت ایستگاه سینوپتیک هواشناسی در حوضه هلیل‌رود در یک دوره آماری 20 ساله (1392-1373) به‌منظور محاسبه شاخص بارش استاندارد (SPI) و شاخص خشکسالی احیایی (RDI) استفاده شد و سال‌های خشک (35/1- تا 75/1-) و تر (7/1 تا 45/2) بر‌اساس مطالعات شبیه‌سازی تعیین شد. چندین شاخص‌ مختلف مبتنی‌ بر داده‌های اقلیمی و سنجش از دور رصد و از آنها برای ارزیابی خشکسالی بر کیفیت آب‌های سطحی استفاده شد. اثر خشکسالی روی پارامترهای کیفی آب طی دوره آماری بررسی شد. نتایج نشان داد بین بیشتر پارامترهای کیفی آب (یون کلسیم، منیزیم، بی‌کربنات، سولفات، سدیم، هدایت الکتریکی، کل جامدات محلول و نسبت جذب سدیم) و رخداد پدیده خشکسالی رابطه معنی‌داری در سطح اطمینان پنج درصد وجود دارد. با این حال بین مقدار pH با خشکسالی در هیچ‌یک از ایستگاه‌ها رابطه معنی‌داری پیدا نشد. نتایج این مطالعات نشان داد که می‌توان با تمرکز روی شاخص‌های خشکسالی به‌عنوان ابزاری برای مدیریت منابع آب سطحی در شرایط خشکسالی و بهبود آن استفاده کرد. همچنین پیشنهاد می‌شود با تقسیم حوضه هلیل‌رود به چند منطقه همگن، تأثیر خشکسالی روی کیفیت آب به‌صورت منطقه‌ای بررسی شود.

مجید عرب فرد، علی شاهنظری، میرخالق ضیاتبار احمدی،
جلد 23، شماره 4 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- زمستان 1398 )
چکیده

در پژوهش حاضر توزیع رطوبت در خاک ماسه‌ای تحت‌تأثیر تیمارهای روش آبیاری (کوزه‌ای، قطره‌ای و قطره‌ای نواری) با فشارهای ثقلی معادل 5/0، 5/1 و3 متر در شرایط کشت هندوانه ارزیابی شد. رطوبت در اعماق مختلف و در دو فاصله 5 و 20 سانتی‌متری از گیاه با دستگاه TDR اندازه‌گیری شد و نتایج نشان داد که هر چند با روش آبیاری کوزه‌ای می‌توان رطوبت اعماق مختلف خاک را تا حد 16 درصد به‌صورت ثابت نگه‌ داشت، لیکن بیشترین درصد رطوبت در عمق‌های 40، 50 و 60 سانتی‌متر تیمار آبیاری قطره‌ای ثقلی و کمترین آن نیز در آبیاری کوزه‌ای اتفاق افتاد. در آبیاری‌های قطره‌ای با استفاده از فشارهای ثقلی ضمن تعدیل رطوبت خاک بین 15 تا 22 درصد، می‌توان با انتخاب دور آبیاری قطع و وصلی، رطوبت در زمان‌های مختلف آبیاری را در محدوده ثابتی نگه‌ داشت. بنابراین ضمن اثبات امکان کاربرد آبیاری قطره‌ای با استفاده از حداقل فشار آبیاری موجود در بیشتر اراضی کشاورزی (5/0 متر)، با کاربرد آبیاری کوزه‌ای می‌توان رطوبت خاک ماسه‌ای را در حد ثابت نگه داشت و از این خاک برای کشت گیاهان مثمر مانند هندوانه استفاده کرد.

عاطفه عرب، کاظم اسماعیلی،
جلد 25، شماره 1 - ( علوم آب و خاک - بهار 1400 )
چکیده

مطالعه سیلاب به‌علت خسارت جانی و مالی فراوان، همواره مورد اهمیت پژوهشگران است. بررسی بستر سیلابی می‌تواند راهکارهای مناسبی برای کاهش این پدیده در اختیار مدیران و پژوهشگران قرار دهد. در این تحقیق به بررسی مقطع سیلابی مرکب (با دشت سیلابی یک طرف کانال اصلی) پرداخته شده است. از این‌رو، دو مدل آزمایشگاهی مقطع مرکب در فلوم آزمایشگاهی با درنظر گرفتن آنالیز ابعادی مورد بررسی قرار داده شد. با هدف بررسی شیب جانبی، دیوار سیلاب‌دشت در مدل آزمایشگاهی در مدل اول شیب دیواره جانبی صفر و در مدل دوم مقدار برابر با 50 درصد درنظر گرفته شد. همچنین با هدف بررسی تأثیر شیب طولی بر شستن رسوبات بستر رودخانه، شیب طولی در سه گام 0/002، 0/004 و 0/006 تغییر داده شد. با بررسی دادههای سرعتسنجی ADV، نتایج نشان داد با افزایش شیب طولی و عرضی (شیب دیواره سیلاب‌دشت) کانال، ماکزیمم سرعت طولی به‌سمت کف کانال تغییرموقعیت میدهد. با هدف بررسی تأثیر قطر متوسط رسوبات بر روند آبشستگی، در طول آزمایش‌هایی از رسوبات ماسه‌ای با قطر 0/9 و 3 میلی‌متر استفاده شد. نتایج نشان داد، افزایش شیب طولی و عرضی تأثیر زیادی بر افزایش حجم رسوبات شسته شده در طول کانال دارند و با افزایش این شیب‌های طولی و عرضی در کانال، میزان حجم انتقال رسوبات بیشتری اتفاق می‌افتد. در ادامه، با استفاده از بررسی اعداد بی‌بعد به‌دست آمده از آنالیز ابعادی، عدد بی‌بعد فرود وزنی برای بررسی این مقدار به‌ازای دیگر پارامترهای هیدرولیکی معرفی شد و رابطه‌ای بر پایه رگرسیون غیرخطی با ضریب همبستگی قابل قبولی در حدود 88/0 معرفی شد.

جهانگیر عابدی کوپایی، وحید عرب نصرآبادی، امیر شیخان،
جلد 26، شماره 1 - ( علوم آب و خاک - بهار 1401 )
چکیده

یکی از راه‌های کاهش بار آلودگی پساب استفاده از تالاب مصنوعی است. در این پژوهش عملکرد تالاب مصنوعی ترکیبی با بستر سنگ معدنی پامیس و گیاه وتیور بر روی پساب شهری مورد بررسی قرار گرفته است. تالاب ترکیبی با مشخصات مذکور در حاشیه تصفیه‌خانه پساب دانشگاه صنعتی اصفهان احداث شد. به‌منظور بررسی عملکرد تالاب مصنوعی، اثر زمان‌های ماند سه و شش روز بر راندمان حذف با استفاده از طرح کاملاً تصادفی مورد بررسی قرار گرفت. در زمان ماند سه روز به‌طور متوسط در تالاب با جریان عمودی، جریان افقی و تالاب ترکیبی، کلی‌فرم گوارشی به‌ترتیب 47/0، 98/3 و99/1 درصد، BOD5 به‌ترتیب 7/6، 20/9 و 26/9 درصد و  CODبه‌ترتیب 4/6، 40/0 و 42/7 درصد کاهش یافت. همچنین، در زمان ماند شش روز به‌طور متوسط در تالاب با جریان عمودی، جریان افقی و تالاب ترکیبی، کلی‌فرم گوارشی به‌ترتیب 6/61، 3/99 و 8/99 درصد، BOD5 به‌ترتیب 10/7، 29/9 و 37/4 درصد و COD به‌ترتیب 16/0، 86/8 و 88/9 درصد کاهش یافت. ترکیب پامیس به‌عنوان ماده‌ای متخلخل با قابلیت جذب عناصر و همچنین گیاه وتیور به‌عنوان یک گیاه توانا در گیاه‌پالایی عملکرد بسیار مناسبی را در زمان ماند کم نمایش داد.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله علوم آب و خاک دانشگاه صنعتی اصفهان می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | JWSS - Isfahan University of Technology

Designed & Developed by : Yektaweb