جستجو در مقالات منتشر شده


39 نتیجه برای میری

عبدالمجید رضائی، رضا امیری،
جلد 2، شماره 1 - ( بهار 1377 )
چکیده

به منظور بررسی صحت فرضیات تجزیه دای‌آلل از تلاقیهای 6 ژنوتیپ یولاف زراعی و وحشی استفاده گردید. صفات تعداد روز تا گرده‌افشانی، ارتفاع گیاه در گرده‌افشانی و رسیدگی و همچنین درصد پروتئین ساقه و دانه بررسی شد. در تجزیه دای‌آلل به روش گریفینگ، میانگین مربعات تلاقیهای معکوس برای کلیه صفات معنی‌دار بود، اما بر مبنای تجزیه واریانس هیمن، اثر پایه مادری برای هیچ یک از صفات معنی‌دار نگردید. لذا برای بررسی صحت مدل و سه فرض فقدان آلل‌های چندتایی، عدم وجود پیوستگی ژنی و اثرات متقابل بین مکانهای ژنی از میانگین تلاقیهای دوطرفه و رگرسیون Wr روی Vr، تجزیه واریانس Wr + Vr و Wr – Vr استفاده گردید. هیچکدام از روشها برای ارتفاع در رسیدگی و تعداد روز تا گرده‌افشانی اریبی نشان ندادند و لذا تجزیه هیمن برای تخمین پارامترهای ژنتیکی انجام شد. برای ارتفاع گیاه در گرده‌افشانی و درصد پروتئین ساقه، شیب خط رگرسیون به ترتیب واجد و فاقد اختلاف معنی‌دار با یک و صفر بود. برای این دو صفت با حذف یک والد از جدول دای‌آلل، اریبی برطرف گردید. برای درصد پروتئین دانه نیز، با توجه به این که برای صحت مدل نیاز به حذف دو والد بود، از محاسبه پارامترهای ژنتیکی صرف‌نظر گردید. در مجموع روش رگرسیون Wr روی Vr نسبت به تجزیه واریانسWr + Vrو Wr – Vr از اعتبار بیشتری جهت بررسی صحت مدل ژنتیکی برخوردار بود. همچنین نتایج تجزیه هیمن و جینکز در دو حالت صحت و عدم صحت فرضیات مدل ژنتیکی، نشان داد که پارامترهای ژنتیکی به شدت تحت تأثیر اریبی مدل قرار گرفته و برآوردهای کاملاً متفاوتی برای آنها به دست می‌آید. روش گریفینگ کمتر از روش هیمن و جینکز تحت تأثیر اریبی مدل ژنتیکی قرار گرفت. بدین ترتیب به نظر می‌رسد که آزمونهای اولیه برای بررسی صحت فرضیات مدل ژنتیکی هیمن و جینکز و اطمینان از صحت نتایج از طریق روشهای ارائه شده امری ضروری است.


علی اشرف امیری نژاد، مجید باقر نژاد،
جلد 2، شماره 4 - ( 10-1377 )
چکیده

در این تحقیق چگونگی کلسیمی شدن خاکها در شرایط نیمه خشک کرمانشاه و اثرات توپوگرافی بر روی فرآیند مذکور مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور بر اساس مطالعات خاک‌شناسی انجام شده، تعداد 5 پروفیل انتخاب و پس از مطالعات صحرایی و آزمایشگاهی، تغییرات کربنات کلسیم معادل آنها بررسی گردید. ردیف توپوگرافی مورد مطالعه شامل رسوبات آبرفتی و واریزه‌های بادبزنی شکل، دشتهای آبرفتی دامنه‌ای، و فلاتهای قدیمی بوده و رژیم‌های رطوبتی و حرارتی خاک منطقه نیز به ترتیب زریک و ترمیک می‌باشد. نتایج حاصله نشان می‌دهد که توزیع مجدد کربنات‌ها و سیر تکامل خاکسازی در منطقه در چهار مرحله مجزا گروه‌بندی می‌شود، که در متن مقاله به آن پرداخته شده است. تجمع کربنات کلسیم در سولوم خاکهای مورد مطالعه نیز به دو شکل اصلی می‌باشد. یکی در بین لایه‌های شنی موجود در نیمرخ خاکهای با بافت ریز، که این تجمع در اثر تغییر ناگهانی بافت و کاهش نفوذپذیری صورت گرفته است، و دیگری در افقهای زیرین خاکهای با مواد مادری آهکی بوده است. بررسیهای مرفولوژیک نشان می‌دهد که علاوه بر انتقال کربنات‌ها به شکل محلول و سوسپانسیون از افقهای بالایی، حرکت فیزیکی مواد ریز آهکی به افقهای زیرین نیز ممکن است در کلسیمی شدن خاکها موثر بوده باشد. به عبارت دیگر آهک ممکن است به شکل ذرات ریز از بین درز و شکاف ناشی از درصد بالای رسهای قابل انبساط انتقال یافته و در افقهای پایینی تجمع یابد. وجود کانیهای رسی ایلیت، کلریت، اسمکتیت و پالی گورسکیت توسط مطالعات مینرالوژی تشخیص داده شد. تغییر پدوژنیک ایلیت و کلریت موجب تشکیل اسمکتیت و پالی گورسکیت شده است.
رضا امیری، عبدالمجید رضایی، محمد شاهدی، شهرام دخانی،
جلد 3، شماره 3 - ( 7-1378 )
چکیده

این مطالعه به منظور ارزیابی قابلیت روش کروماتوگرافی مایع فاز معکوس با کارایی بالا (RP-HPLC) در بررسی پروتئین‌های ذخیره‌ای و تنوع ژنتیکی آن در ایزولاین‌های بهاره و پاییزه، ارقام زراعی و بومی گندم نان اجرا گردید. پروتئین‌های گلیادین حاصل از آرد 5 بذر تصادفی از هر ژنوتیپ، با روش RP-HPLC تجزیه شدند. در این روش از ستون Nucleosil C18 300A و یک ستون محافظ و حلال متحرک استونیتریل حاوی TFA استفاده شد.

 کلیه شرایط انتخاب شده برای تجزیه پروتئین‌های ذخیره‌ای، اهداف این مطالعه را با منظور نمودن سرعت و بازده جداسازی مناسب تأمین نمود. تحت این شرایط تعداد اجزای حاصل از تجزیه گلیادین‌ها بیشتر از ریزواحدهای تجزیه الکتروفورز بود. به علاوه نتایج کمی حاصل از تجزیه RP-HPLC، تجزیه و تحلیل آماری داده‌ها را آسان نمود. همچنین تجزیه گلیادین‌ها با روش RP-HPLC قابلیت بالایی در شناسایی ژن‌های چاودار داشت، به طوری که به سهولت حضور سکالین‌های امگا در ژنوم رقم فلات را معلوم کرد. بنابراین نتیجه‌گیری شد که تجزیه RP-HPLC پروتئین‌های گلیادین می‌تواند کارآیی روش الکتروفورز را داشته باشد و حتی در مواردی جایگزین آن شود. نتایج تجزیه خوشه‌ای پلی‌پپتیدهای گلیادین بیانگر افزایش تدریجی تنوع ژنتیکی از ایزولاین‌ها تا ارقام بومی بود. در مجموع، در بین ارقام بومی، گندمهای علی آباد، عقدا، سفید بافقی، قرمز بافقی، شهداس و سرخه از تنوع ژنتیکی بیشتری برخوردار بودند.


رضا امیری، عبدالمجید رضایی،
جلد 5، شماره 2 - ( تابستان 1380 )
چکیده

به منظور بررسی ارتباط میان مقدار رسوب با کیفیت SDS و کیفیت نانوایی گندم، زیرواحدهای گلوتنین ژنوتیپ‌های مختلف (ارقام ایرانی و خارجی) به وسیله کروماتوگرافی مایع با کارایی زیاد و فاز معکوس تجزیه گردیدند. ارتفاع رسوب هر ژنوتیپ به عنوان معیار غیرمستقیم ارزیابی ارزش نانوایی در نظر گرفته شد. ضرایب هم‌بستگی بیانگر ارتباط بیشتر نقاط فراز گلوتنین با وزن مولکولی کم و مقدار رسوب بودند.

تجزیه مؤلفه‌های اصلی وجود ارتباط میان برخی از زیرواحدها و مقدار رسوب را تأیید نمود. با استفاده از رگرسیون مرحله‌ای، دو زیرواحد با وزن مولکولی کم و چهار زیرواحد با وزن مولکولی زیاد انتخاب گردید، که به ترتیب 2/70 و 7/18 درصد از تغییرات مقدار رسوب را توجیه نمودند. بر اساس نتایج رگرسیون مرحله‌ای، تابع تشخیصی تعیین شد که کارایی زیادی را در جداسازی درست ژنوتیپ‌های کاملاً متفاوت (ارقام بومی و زراعی ایرانی) داشت، و نشان داد که ارتباط به دست آمده میان زیرواحدهای گلوتنین و مقدار رسوب به گونه چشم‌گیری ژنتیکی بوده و آثار زیرواحدهای با وزن مولکولی کم و زیاد بر مقدار رسوب افزایشی است. بنابراین، به نظر می‌رسد که می‌توان از این روش، و بر پایه اجزای بیشتری از زیرواحدهای پروتئین (نه تنها زیرواحدهای گلوتنین با وزن مولکولی زیاد)، کیفیت نان را در بسیاری از زمینه‌های ژنتیکی برآورد نمود.


احمد زارع شحنه، رضا متاجی، محمدجواد ضمیری، محمد مرادی شهربابک،
جلد 5، شماره 3 - ( 7-1380 )
چکیده

اثر بتاآدرنرژیک آگونیست متاپروترنول، بر عملکرد رشد، ترکیب لاشه و مصرف غذای روزانه بره‌های ماده ورامینی ارزیابی گردید. 30 رأس بره ماده به طور تصادفی در یک طرح بلوک کاملاً تصادفی، در سه گروه (تیمار) و دو بلوک (وزن) قرار گرفتند. جیره غذایی برای تمامی گروه‌ها مشابه بود (انرژی قابل سوخت و ساز 6/2 مگاکالری در کیلوگرم و پروتئین خام 9/14 درصد) و به صورت دسترسی آزاد تغذیه شدند. متاپروترنول به شکل زیرپوستی در سه دوز صفر (شاهد)، 7 و 14 (دوز زیاد) میکروگرم به ازای هر کیلوگرم وزن متابولیک تزریق شد. فاصله دو تزریق 10 روز و مدت مصرف آن 60 روز بود. بره‌ها هر 20 روز یک بار وزن‌کشی شدند.

متاپروترنول تأثیر معنی‌داری بر افزایش وزن روزانه و ضریب تبدیل غذایی داشت (05/0>P) به طوری که دوز زیاد و شاهد به ترتیب بیشترین و کمترین افزایش وزن روزانه (3/176 و 137 گرم در روز) و بهترین و بدترین ضریب تبدیل غذایی (44/6 و 85/8) را داشتند. متاپروترنول تأثیری بر میزان خوراک مصرفی نداشت. اختلاف معنی‌داری در وزن لاشه گرم، لاشه گرم بدون دنبه، بازده لاشه و سطح مقطع ماهیچه راسته وجود داشت (01/0>P) بیشترین مقادیر مربوط به دوز زیاد متاپروترنول، و کمترین مقادیر مربوط به گروه شاهد بود. وزن چربی داخلی و دنبه در گروه شاهد بیشتر از تیمارهای دیگر بود (01/0>P) اختلاف معنی‌داری در آلایش خوراکی و غیرخوراکی (کلیه‌ها، جگر، قلب، شش‌ها، پوست و طحال) وجود نداشت. درصد چربی و پروتئین خام لاشه اختلاف معنی‌داری را در میان گروه‌ها نشان داد (05/0>P) ، که بیشترین درصد چربی در شاهد (56/37 درصد) و کمترین مربوط به دوز زیاد (66/29 درصد)، و در مورد پروتئین خام، کمترین درصد متعلق به گروه شاهد (63/15 درصد) و بیشترین آن مربوط به دوز زیاد (89/18 درصد) بود.


ابراهیم روغنی حقیقی ‌فرد، محمدجواد ضمیری،
جلد 5، شماره 3 - ( 7-1380 )
چکیده

اثر افزودن سطوح مختلف اوره (صفر، 5/0 و 75/0 درصد ماده تر) به گیاه کامل ذرت، بر ترکیب شیمیایی و قابلیت هضم در 16 رأس گوسفند نر قزل، در چارچوب یک طرح کاملاً تصادفی مورد ارزیابی قرار گرفت. تجزیه‌پذیری و ارزش غذایی آن نیز بررسی گردید. با افزودن اوره، pH، میزان کل ازت و غلظت ازت آمونیاکی سیلاژ افزایش یافت (05/0>P) ضریب گوارش‌پذیری ظاهری کل ازت برای سیلاژهای حاوی اوره بیشتر بود (05/0>P ) تعادل ازت در گوسفندان تغذیه شده با سیلاژ حاوی 5/0 درصد اوره افزایش یافت (05/0>P)  و غلظت ازت آمونیاکی مایع شکمبه تا 5/1 ساعت بعد از تغذیه با ذرات اوره‌دار افزایش یافت (05/0>P) سطح ازت اوره‌ای خون تا شش ساعت پس از تغذیه با سیلاژهای حاوی اوره بالاتر بود (05/0>P) توان تجزیه‌پذیری بالقوه ماده خشک و آلی با سیلاژهای 5/0 درصد اوره بیشترین بود. میانگین افزایش وزن روزانه با افزودن اوره افزایش یافت، و بـا سیلاژ 75/0 درصد اوره بالاتر بود (88/212 گرم). ضخامت چربی زیرپوستی در گوسفندان تغذیه شده با سیلاژهای حاوی 75/0 و بدون اوره، به گونه‌ای معنی‌دار (01/0>P) بیشتر شد. به نظر می‌رسد که بازده غذایی با افزودن اوره بهبود یابد. نتایج نشان می‌دهد که ارزش غذایی ذرت با افزودن 5/0 درصد اوره افزایش می‌یابد.


غلامعلی شرزه ای، محمدعلی قطمیری، مصطفی راستی فر،
جلد 6، شماره 1 - ( 1-1381 )
چکیده

در این مقاله ساختار هزینه و تولید محصول برنج با استفاده از یک تابع هزینه ترانسلاگ و با بهره‌گیری از آمارهای مقطعی سال 1376 استان گیلان، که توسط اداره کل آمار و اطلاعات وزارت کشاورزی تهیه شده، مورد مطالعه قرار گرفته است. با توجه به نقش ویژه نهاده زمین و محدودیت‌های حاکم بر آن و ممکن نبودن تغییر آن در کوتاه مدت، تابع هزینه ترانسلاگ در دو حالت متغیر بودن کلیه نهاده‌ها (بلند مدت) و ثابت بودن نهاده زمین (کوتاه مدت)، با استفاده از روش رگرسیون به ظاهر نامرتب تکراری (ISUR) برآورد گردیده است. نتایج نشان می‌دهد که:

1. هم در کوتاه مدت و هم در بلند مدت امکان جای‌گزینی تکنیکی نهاده‌های تولید به صورت ضعیف وجود دارد.

2. کشش‌های خودقیمتی نهاده‌ها و کشش‌های متقاطع قیمتی کوچک‌تر از یک، ولی علامت کشش‌های متقاطع قیمتی بین نهاده‌ها مثبت است. بر پایه این نتیجه می‌توان انتظار داشت که با تغییرات قیمت نهاده‌ها امکان جانشینی بین نهاده‌ها به صورت محدود وجود دارد.

3. تولید برنج در گیلان در شرایطی که بتوان کلیه نهاده‌ها از جمله زمین را تغییر داد، از ویژگی بازده صعودی نسبت به مقیاس برخوردار است. بنابراین، با افزایش سطح تولید می‌توان انتظار کاهش هزینه و در نتیجه کاهش قیمت برنج را داشت.

4. در منطقه مورد بررسی نهاده‌های به کار گرفته شده در محصول برنج همگن نیستند، ولی می‌توان گفت نهاده‌هایی که با قیمت بیشتری ارائه شده‌اند از کیفیت بیشتری برخوردار بوده و در نتیجه هزینه کل بهره‌برداران را کاهش داده‌اند.

5. با توجه به بی‌کشش بودن ساختار تولید برنج، هم از نظر تکنیکی و هم از نظر واکنش به قیمت‌ها، می‌توان گفت که تولید این محصول نسبت به تغییرات قیمت چندان انعطاف‌پذیر نیست و تنها با افزایش زیاد در قیمت محصول برنج می‌توان شاهد تغییر چشم‌گیر در میزان تولید آن بود.

6. با توجه به این که امکان جانشینی عوامل تولید در تولید محصول برنج چندان نیست، با تغییر جزئی در قیمت نسبی نهاده‌ها نمی‌توان تغییرات اساسی در ساختار تولید این محصول به وجود آورد.


ابراهیم روغنی حقیقی ‌فرد، محمدجواد ضمیری،
جلد 6، شماره 4 - ( زمستان 1381 )
چکیده

اثر افزودن دو سطح اوره (صفر، 5/0 و 75/0 درصد ماده تر) به گیاه جو سیلو شده (سیلاژ جو)، بر ترکیب شیمیایی و گوارش‌پذیری آن در قوچ‌های قزل اندازه‌گیری شد. هم‌چنین، اثر کاربرد مخلوط علوفه جو سیلو شده و یونجه خشک بر عملکرد پرواری 48 رأس گوسفند نر قزل و مهربان بررسی شد. pH ، نیتروژن کل و غلظت نیتروژن آمونیاکی سیلاژها با افزودن اوره افزایش یافت (P<0.05). ضریب گوارش‌پذیری ظاهری ماده خشک، ماده آلی، ADF و NDF، تحت تأثیر افزودن اوره قرار نگرفت، ولی ضریب گوارش‌پذیری نیتروژن کل در سیلاژ با 5/0 درصد اوره، بیشتر از سیلاژ بدون اوره بود (P<0.05). ضریب گوارش‌پذیری ظاهری نیتروژن کل، و تعادل نیتروژن برای سیلاژ دارای 5/0 درصد اوره، بیشتر از سیلاژ با 75/0 درصد اوره بود. ولی این تفاوت معنی‌دار نبود (05/P>0). پ.هاش مایع شکمبه در 5/2 ساعت، و غلظت نیتروژن آمونیاکی در چهار ساعت پس از تغذیه، برای سیلاژ 75/0 درصد بیشتر از سیلاژ 5/0 درصد اوره اندازه گرفته شد (P<0.05). اختلاف معنی‌داری از نظر غلظت نیتروژن اوره خون میان تیمارها وجود نداشت. در همه موارد، نیتروژن اوره کمتر از 20 میلی‌گرم در دسی‌لیتر بود. توان تجزیه‌پذیری بالقوه، تجزیه‌پذیری ماده خشک و پروتئین خام با سیلاژ 75/0 درصد اوره، بیشتر بود. ویژگی‌های عملکرد پرواری و ترکیب لاشه، تحت تأثیر قرار نگرفت. نتایج نشان داد که ارزش غذایی گیاه کامل جو، با افزودن 75/0 درصد اوره در هنگام سیلو کردن، افزایش می‌یابد.
رضا امیری‌چایجان، محمد هادی خوش تقاضا،
جلد 7، شماره 4 - ( زمستان 1382 )
چکیده

سیستم‎های سنتی و قدیمی خشک‌‌کردن شلتوک در ایران ضایعات زیادی را به‌علت خشک‌‌شدن غیریکنواخت، در فرایند تولید برنج باعث می‌‌شود. در این پژوهش برای کاهش میزان ترک‎خوردگی و افزایش سرعت خشک‎شدن در دمای بالاتر از دمای متداول، از روش بستر سیال برای خشک‌‌کردن شلتوک بهره‌گیری شده است. برای خشک‎کردن نمونه‌ها از یک دستگاه خشک‌‌کن آزمایشگاهی بهره‌گیری شد. آزمایش‌های خشک‌‌کردن، شامل بررسی زمان خشک‌‌کردن و درصد ترک خوردگی دانه‌‌های شلتوک در سه شرایط بستر ثابت، حداقل سیال‎سازی و سیال کامل و در دماهای 40، 60، 80 درجه سانتی‌‌گراد انجام شد. نتایج نشان داد که در شرایط حداقل سیال‎سازی میزان ترک‌خوردگی دانه نسبت به شرایط بستر ثابت، در دماهای 40، 60 و 80 درجه سانتی‌گراد، به‌ترتیب حدود 57%، 68% و 75% کاهش یافت. در حالی‌که این کاهش در شرایط بستر سیال‎ کامل نسبت به بستر ثابت در دماهای مذکور به‌ترتیب حدود 40%، 54% و 65% بود. کمترین زمان خشک‌‌کردن شلتوک، در روش حداقل سیال‎سازی و بیشترین زمان، در روش بسترثابت طول کشید. نتایج به‌دست آمده نشان داد که روش حداقل سیال‎سازی دارای کمترین مقدار ترک‌خوردگی و زمان خشک شدن در تمام دماهای مورد آزمایش است.
عبدالمجید کریمی، ابراهیم روغنی، محمدجواد ضمیری، مجتبی زاهدی‌فر،
جلد 8، شماره 1 - ( بهار 1383 )
چکیده

در این آزمایش، امکان جایگزینی یونجه (Medicago Sativa) با کنگر (یک گیاه مرتعی استان فارس) در جیره بره‌های پرواری بررسی شد. گیاه مرتعی کنگر در گامه‌های پایانی دوره گل‌دهی در نسبت‌های 0، 25، 50، 75 و 100 درصد، در گروه‌های آزمایشی یک تا پنج با یونجه جایگزین و هر جیره، به 12 رأس‌‌ بره‌ نر (136 روز سن) پرواری کبوده‌ شیراز تغذیه شد. جیره‌ها از نظر غلظت نیتروژن و انرژی برابر بودند. در پایان مدت 75 روز پرواری، بره‌ها کشتار و قطعه بندی شدند. میانگین افزایش وزن روزانه، میزان مصرف خوراک، ضریب تبدیل غذایی، راندمان لاشه، وزن چربی درونی، وزن گوشت لاشه، درصد ماده خشک، پروتئین و چربی گوشت در بین گروه‌های آزمایشی، تفاوت آماری معنی‌داری نشان نداد (05/0< p). ضخامت چربی پشت، بین‌گروه‌های آزمایشی، تفاوت معنی‌داری نشان داد (01/0> p). هزینه‌ تولید هر کیلوگرم خوراک ( برپایه‌ ماده خشک) برای جیره‌ها‌ی شماره 1 تا 5 به ترتیب برابر1266، 1155، 1050، 924 و 787 ریال بود. به نظر می‌رسد که جایگزینی یونجه با کنگر در جیره بره‌های پرواری، با فرض ثابت بودن انرژی و پروتئین به خوبی امکان‌پذیر و از نظر اقتصادی با صرفه باشد.
محمد رضا دهقانی، محمد جواد ضمیری، ابراهیم روغنی، ضیاء‌الدین بنی هاشمی،
جلد 8، شماره 3 - ( پاییز 1383 )
چکیده

هـدف از انـجـام این پژوهـش، بررسـی تأثیـر فـرآوری با قـارچ Pleurotus sajor-caju بـر گـوارش پـذیـری تفـالـه شـیرین بـیان (Glycyrrhiza glabra L) بود. قارچ P. sajor-caju، روی دانه‌های گندم سترون شده، کشت داده شد و پس از دو هفته رشد، به تفاله شیرین بیان سترون درون کیسه‌های پلاستیکی دو کیلویی، افزوده شد. پس از دو هفته، (در دمای 25 درجه سانتی‌گراد) میسلیوم‌های قارچ، روی تفاله رشد کردند و مورد استفاده قرار گرفتند. ضرایب گوارش پذیری در12 قوچ قزل اندازه‌گیری شد. فرآوری تفاله شیرین بیان با قارچ موجب افزایش میزان ماده خشک، پروتئین خام (CP) و عصاره بدون نیتروژن (NFE) شد ولی درصد خاکستر، دیواره سلولی (NDF) و لیگنین ‌(ADL) کاهش یافت. درصد فیبر خام و دیواره سلولی بدون همی سلولز (ADF) تغییر معنی‌داری نشان نداد. کاهش اندکی در درصد چربی خام (سطح 08/0 درصد) دیده شد. میانگین ماده خشک مصرفی و گوارش پذیری ماده خشک در گروه تغذیه شده با تفاله شیرین بیان فرآوری شده، به گونه معنی‌داری بیشتر از گروه شاهد بود. ضرایب گوارش پذیری پروتئین خام، فیبر خام، ماده آلی، چربی خام، عصاره بدون نیتروژن، دیواره سلولی، دیواره سلولی بدون همی سلولز و لیگنین و مجموع مواد غذایی گوارش پذیر (TDN)، برای تفاله فرآوری شده، به طور معنی‌داری بیشتر از گروه شاهد بود. به‌طور کلی، فرآوری با قارچ P. sajor-caju، کیفیت، ارزش غذایی و گوارش پذیری تفاله شیرین بیان را به‌طور معنی‌داری افزایش داد(05/p<0) ولی، مشکل پرورش قارچ روی تفاله سترون نشده، کاربرد این روش در سطح گسترده را مشکل می‌کند.
فاضل امیری، مهدی بصیری، مجید ایروانی،
جلد 9، شماره 2 - ( تابستان 1384 )
چکیده

با توجه به سطح وسیع مراتع کشور و تنوع جوامع و تیپ‌های گیاهی آن، شناخت روش‌های صحیح، دقیق، کم هزینه و سریع جهت ارزیابی میزان بهره‌بردای از گونه‌های مرغوب مرتعی از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. در این پژوهش، کارآیی روش‌های متداول ارزیابی میزان بهره‌برداری از گونه E. ceratoides در قرق حنا، واقع در شهرستان سمیرم مورد بررسی قرارگرفت. در این پژوهش میانگین‌های بهره‌برداری به دست آمده از روش‌های مختلف با میانگین بهره‌برداری به دست آمده از روش قفس‌های زوجی (شاهد) با استفاده از آزمون دانکن مقایسه گردید. هم‌چنین صحت، هزینه و سرعت روش‌های مطالعه شده نیز به کمک شاخص نسبت صحت به هزینه و تحلیل سلسله مراتبی (AHP) ارزیابی شد. نتایج به دست آمده نشان داد که میانگین به دست آمده از روش‌های واحد مرجع، طول سرشاخه، شاخص تولید، شمارش گیاه و شمارش ساقه دارای اختلاف معنی‌داری با میانگین روش شاهد بود، ولی روش شمارش ساقه در بین روش‌های مذکور سریع‌ترین و کم هزینه‌ترین روش می‌باشد ( آزمون دانکن، 05/0>P). میانگین بهره‌برداری به دست آمده از روش قبل و بعد از چرا و تخمین چشمی ( به صورت نمونه برداری مضاعف) در بین روش‌های مورد بررسی کمترین اختلاف را با میانگین روش شاهد داشت( آزمون دانکن، 05/0 >P) ولی نسبت به روش‌های دیگر پر هزینه و زمان‌بر می‌باشند. میانگین به دست آمده از روش ارتفاع - وزن علاوه بر آن‌که فاقد اختلاف معنی‌دار با میانگین روش شاهد بود، از لحاظ زمان و هزینه نیز در بین روش‌های مورد بررسی که از صحت قابل قبولی برخوردار بوده‌اند، سریع‌ترین و کم هزینه‌ترین روش بود ( آزمون دانکن، 05/0>P).
جعفر امیری، مجید راحمی،
جلد 10، شماره 3 - ( پاییز 1385 )
چکیده

این پژوهش به منظور بررسی تغییرات مواد شبه جیبرلیک اسید در طول دوره چینه سرمایی (0، 10، 20، 30 روز در 10oC) و بدون چینه سرمایی در بذر ارقام آربکئین و زرد، انجام شد. در آزمایش اول، عصاره‌گیری از بذرهای دو رقم آربکئین و زرد با اتانول (80%) انجام گردید و سپس با اتیل استات، خالص گردید. با استفاده از روش کروماتوگرافی لایه‌ای مواد شبه جیبرلیک اسید از عصاره جدا شد. به منظور مقایسه فعالیت بیولوژیکی کاهو قسمت‌های جدا شده، توسط TLC از آزمون هیپوکوتیل کاهو استفاده شد. نتایج به‌دست آمده از آزمایش اول نشان داد که در هر دو رقم با افزایش مدت چینه سرمایی مقدار مواد شبه جیبرلیک اسید افزایش می‌یابد. در آزمایش دوم عصاره‌گیری از قسمت‌های مختلف بذر بدون چینه سرمایی صورت گرفت. نتیجه آزمایش دوم نشان داد که در هر دو رقم، میزان مواد شبه جیبرلیک اسید آن در رویان بیشتر از سایر قسمت‌های بذر می‌باشد.
مسعود عرب ابوسعدی، ابراهیم روغنی، محمدجواد ضمیری، مهدی عبدالحسین‌زاده،
جلد 10، شماره 4 - ( زمستان 1385 )
چکیده

در این آزمایش، اثر سطوح مختلف انرژی قابل سوخت و ساز (2700، 2900 و 3100 کیلوکالری در کیلوگرم) و پروتئین (13، 5/14 و 16 درصد) جیره در قالب یک طرح کاملاً تصادفی به روش فاکتوریل (3×3) بر عملکرد تولیدی مرغ‌های بومی فارس در مرحله اول تخم‌گذاری بررسی شد. به این منظور 216 قطعه نیمچه بومی 25 هفتگی، به 54 گروه 4 قطعه ای با میانگین وزنی مشابه (169 ±994 گرم) تقسیم شدند و هر یک از 9 تیمار آزمایشی در 6 تکرار مورد مقایسه قرار گرفتند. تنظیم جیره‌ها به صورتی بود که هر سطح انرژی، دارای سه سطح پروتئین بود و سپس جیره‌های آزمایشی به مدت 20 هفته (هفته 25 تا 45) به صورت آزاد تغذیه شدند. نتایج نشان داد که خوراک مصرفی روزانه درکل دوره جیره‌های 1 (با سطح انرژی 3100 و 16 درصد پروتئین) و 3 (با سطح انرژی 3100 و 13 درصد پروتئین) کمتر از (05/0> P) جیره 7 (با سطح انرژی 2700 و 16 درصد پروتئین) بود (به ترتیب 5/90 و 30/87 در مقابل 20/101 گرم). اثر سطوح انرژی بر مصرف خوراک، انرژی مصرفی روزانه و ضریب تبدیل خوراک معنی‌دار بود (05/0> P). ضریب تبدیل خوراک در سطح انرژی 3100 با 2700 اختلاف معنی‌داری (05/0> P) داشت (به ترتیب 85/2 در مقابل 08/3). تأثیر سطوح پروتئین بر پروتئین مصرفی روزانه و اسید اوریک فضولات معنی‌دار بود (05/0> P) به طوری که میزان اسید اوریک در سطح پروتئین 16 درصد بالاتر از 13 درصد (40/11 در مقابل 5/10 گرم) بود. نتایج این آزمایش نشان داد که استفاده از سطح انرژی 2700 کیلوکالری و سطح پروتئین 13 درصد برای تأمین نیاز مرغ‌های بومی فارس در مرحله اول تولید توصیه می‌شود.
لیلا خدائی، حشمت الله رحیمیان، رضا امیری، محمود مصباح، اصغر میرزائی اصل، سید کمال کاظمی تبار،
جلد 11، شماره 1 - ( بهار 1386 )
چکیده

نرعقیمی ژنتیکی صفتی است که در چغندر قند به وسیله یک جفت آلل مغلوب (aa) کنترل می‌شود. وجود صفت نرعقیمی ژنتیکی در یک رگه یا جمعیت چغندر قند موجب تسهیل در انجام تلاقی‌های لازم در انتقال صفات مهم نظیر مقاومت به بیماری‌ها می‌شود. هم‌چنین با استفاده از نرعقیمی ژنتیکی می‌توان تنوع ژنتیکی جمعیت‌های تک‌جوانه‌ چغندرقند را افزایش داد. چنانچه صفت نرعقیمی ژنتیکی را بتوان با نشانگرهای مولکولی نشانمند نمود زمان و هزینه‌ای که برای انتقال آن به یک زمینه ژنتیکی دیگر لازم است، به شدت کاهش می‌یابد.‌‌‌‌ در این بررسی‏، برای نشانمند کردن ژن نرعقیمی ژنتیکی از 302 آغازگر RAPD به همراه روش BSA استفاده‌ شد. از مخلوط DNA 8 گیاه نر بارور و 8 گیاه نرعقیم از دو جمعیت 231 و 261 استفاده شد. ابتدا آغازگرها روی توده‌ها آزمون گردید و پس از شناسایی آغازگرهای چند شکل در بین دو توده، این آغازگرها روی تک‌ بوته‌های تشکیل دهنده هر کدام از توده‌ها آزمون شدند. چنانچه در این مرحله هم چند شکلی آغازگر تائید شد، در مرحله بعدی از آن در آزمون بقیه تک بوته‌های دو جمعیت 231 و 261 استفاده گردید. در پایان 10 نشانگر در جمعیت 231 و6 نشانگر در جمعیت 261 شناسایی شد که فاصله آنها از مکان ژنی نرعقیمی ژنتیکی کمتر از 50 سانتی‌مورگان بود. از میان این نشانگرها، نشانگر ناجفت AB 8-18-600 کمترین فاصله را با مکان ژنی نرعقیمی ژنتیکی داشت. این نشانگر فقط 3 نوترکیبی در جمعیت 231 و یک نوترکیبی در جمعیت 261 نشان داد، در نتیجه فاصله این نشانگر از مکان ژنی نرعقیمی ژنتیکی در مجموع این دو جمعیت برابر 3/5 سانتی‌مورگان برآورد شد.
امید عشایری‌زاده، بهروز دستار، محمود شمس شرق، مرتضی خمیری،
جلد 12، شماره 43 - ( بهار 1387 )
چکیده

  این آزمایش به‌منظور بررسی جمعیت میکروبی روده و صفات تولیدی جوجه‌های گوشتی تغذیه شده با ترکیبات محرک رشد روکسارسون، آویلامایسین و فورمایسین گلد در مرحله اول رشد انجام شد. یک جیره پایه بر اساس توصیه‌های انجمن ملی تحقیقات برای مرحله اول رشد (0 تا 21 روزگی) تهیه و با مقادیر توصیه شده از ترکیبات محرک رشد روکسارسون، آویلامایسین و فورمایسین گلد نیز مکمل شد. هر یک از تیمارهای آزمایشی به 5 تکرار متشکل از 18 قطعه جوجه خروس گوشتی سویه تجاری راس 308 اختصاص یافت. پرندگان تا 21 روزگی روی بستر پرورش یافتند و صفات تولیدی و جمعیت میکروبی در بخش‌های چینه دان و ایلئوم با استفاده از محیط‌های کشت باکتری شناسی مناسب اندازه‌گیری شد. نتایج آزمایش نشان داد استفاده از روکسارسون و آویلامایسین به‌ویژه مخلوط آنها سبب بهبود چشمگیر افزایش وزن پرندگان شد (05/0> P ). تمامی محرک‌های رشد مورد ارزیابی تأثیری بر مصرف خوراک و ضریب تبدیل غذایی نداشتند. استفاده از محرک‌های رشد به استثنای فورمایسین گلد 05/0 درصد سبب کاهش جمعیت کل باکتری‌های چینه دان و ایلئوم شد. بیشترین کاهش جمعیت باکتریایی مربوط به تیمار مخلوط روکسارسون و آویلامایسین بود که نسبت به جیره شاهد معنی‌دار بود (05/0> P ). تمامی محرک‌های رشد سبب افزایش جمعیت باکتری‌های لاکتوباسیلوس در چینه دان و کاهش جمعیت کلی فرم‌ها در ایلئوم شدند. بیشترین مقدار افزایش جمعیت باکتری‌های لاکتوباسیلوس مربوط به تیمار مخلوط آویلامایسین و روکسارسون و بیشترین مقدار کاهش جمعیت کلی فرم‌ها مربوط به تیمار فورمایسین گلد 2/0 درصد بود که مقدار آن نسبت به جیره شاهد معنی‌دار بود (05/0> P ). بر اساس نتایج این آزمایش مخلوط رکسارسون و آویلامایسین نسبت به سایر افزودنی‌های محرک رشد بیشترین تأثیر را بر بهبود وزن پرندگان و افزایش جمعیت لاکتوباسیل‌ها در چینه‌دان داشت. فورمایسین گلد 2/0 درصد نیز نسبت به سایر افزودنی‌ها سبب بیشترین کاهش جمعیت کلی فرم‌ها در ایلئوم شد.


فاضل امیری، سید جمال الدین خواجه الدین، کوشیار مختاری،
جلد 12، شماره 44 - ( تابستان 1387 )
چکیده

رسته بندی بخشی از اکولوژی آماری است که در سال های اخیر توسعه و تکامل بسیاری یافته است. هدف نهائی از انجام رسته بندی پیدا کردن آن دسته از عوامل محیطی است که در تعیین ساختار اکولوژیک گونه های گیاهی اهمیت دارند. به منظور شناخت اثر عوامل محیطی بر استقرار و رشد کمی و کیفی گونه Bromus tomentellus، درمنطقه فریدن اصفهان، از روش رسته بندی استفاده شد. برای این منظور 15 سایت مورد مطالعه قرار گرفت. در هر سایت متغیرهای تراکم و درصد پوشش و عوامل خاک شامل هدایت الکتریکی (EC)، اسیدیته خاک (pH)، درصد آهک (CaCO3)، سنگ و سنگریزه، مقادیر رس، سیلت، شن و عناصر سدیم، کلسیم، پتاسیم، منیزیم، کلر، SAR، نسبت کربن به ازت (OC،  (C/N در افق‌های سانتی متر (30 - 0) Aو  سانتی متر (60 - 30) Bو در طول یک خط ترانسکت اندازه‌گیری شد. ماتریس ویژگی های محیطی و گونه‌ای تهیه شد. با استفاده از نرم افزار CANOCO و PC-ORD و به روش RDA، ارتباط خصوصیات گونه‌ای با ویژگی‌های محیطی تعیین گردید. نتایج این تحقیق نشان می‌دهد که بین تاج پوشش و تراکم گونه‌ای با عوامل خاکی، هم بستگی معنی دار وجود دارد. این نتایج حاکی است که C/N در افقA و میزان قلیائیت در افق B بیشترین تأثیر را بر تراکم و درصد پوشش گونهBtomentellus، دارند. عواملی چون میزان هدایت الکتریکی ، اسیدیته خاک و... بر خصوصیات رشد گونه مورد مطالعه تأثیر چندانی ندارند.
حمیدرضا میری،
جلد 12، شماره 46 - ( (لف)-زمستان 1387 )
چکیده

به منظور آگاهی از تغییرات صفات مورفولوژیک و فیزیولوژیک در طی اصلاح گندم در فاصله سال‌های 1320 تا 1380 در کشور و تعیین رابطه این صفات با افزایش عملکرد دانه، آزمایشی با استفاده از 15 رقم گندم از ارقام اصلاح شده در 60 سال گذشته در شهرستان ارسنجان (شمال شرق شهرستان شیراز) در دو سال زراعی 85-1384 و 86-1385 طراحی و اجرا گردید. نتایج آزمایش نشان داد که بین سال معرفی رقم و عملکرد دانه رابطه معنی‌داری وجود دارد (01/0, P<912/0r =). شاخص برداشت و عملکرد بیولوژیک به‌طور معنی‌داری افزایش یافته است. تغییرات سرعت فتوسنتز در این دوره معنی‌دار نبود، ولی سرعت تعرق و هدایت روزنه‌ای به‌طور معنی‌داری افزایش یافته است. افزایش معنی‌دار شاخص کلروفیل برگ در این دوره حاکی از آن است که در ارقام جدید، میزان کلروفیل برگ افزایش یافته است. از میان اجزای عملکرد تعداد دانه در سنبله به‌طور معنی‌داری افزایش یافته، تعداد سنبله در مترمربع افزایش یافته اما این افزایش معنی‌دار نبود. هم‌چنین ارتفاع بوته به‌طور معنی‌داری کاهش یافته است. به‌طور کلی نتایج حاکی از آن است که در این دوره افزایش شاخص برداشت، تعداد دانه در سنبله، هدایت روزنه‌ای، سرعت تعرق و کاهش ارتفاع بوته بیشترین نقش را در افزایش عملکرد دانه گندم در کشور داشته‌اند. نقش عملکرد بیولوژیک و تعداد سنبله در واحد سطح (افزایش پنجه زنی) در افزایش عملکرد تا حدودی کمتر بوده است. به نظر می‌رسد شاخص برداشت به سقف میزان خود نزدیک شده ولی همچنان امکان افزایش عملکرد از طریق شاخص برداشت وجود دارد.
زلیخا امیری، جعفر اصغری، خدابخش پناهی کرداغری،
جلد 12، شماره 46 - ( (لف)-زمستان 1387 )
چکیده

به منظور بررسی تأثیر رژیم‌های آبیاری و ترکیب‌های کودی مختلف بر دو رقم سیب‌زمینی، آزمایشی به صورت کرت‌های دوبارخردشده در قالب طرح بلوک‌های کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه تحقیقات کشاورزی فریدن اصفهان در سال زراعی 83-1382 اجرا شد. در این مطالعه دو رقم آریندا و نویتا در کرت‌های اصلی، آبیاری پس از تبخیر 70، 140 و 210 میلی‌متر آب از سطح تشتک )به ترتیب آبیاری مطلوب، تنش خشکی متوسط و تنش خشکی شدید)، در کرت‌های فرعی و ترکیب‌های کودی به ترتیب شامل 1- 40 کیلوگرم در هکتار سولفات روی، 2- 40 کیلوگرم در هکتار سولفات منگنز،3- سولفات روی و سولفات منگنز هر کدام 40 کیلوگرم در هکتار و 4- 20 تن کود دامی پوسیده در هکتار در کرت‌های فرعی ‌فرعی مورد مقایسه قرار گرفتند. نتایج نشان داد که عملکرد غده در متر مربع، متوسط وزن غده و تعداد کل غده‌ها در رقم آریندا بیشتر از رقم نویتا است. با کاهش آبیاری میزان عملکرد غده در متر مربع و متوسط وزن غده کاهش یافت. بیشترین تعداد غده بذری (با قطر 35 تا 55 میلی‌متر) و بازاری (مجموعه غده‌های درشت و بذری) و کمترین تعداد غده ریز (قطرکمتر از 35 میلی‌متر) تحت تنش خشکی متوسط حاصل گردید. تیمارهای مصرف Zn + Mn و کود دامی، عملکرد و متوسط وزن غده بیشتری نسبت به بقیه تیمارها تولید کردند. هیچ یک از اثرات متقابل معنی‌دار نگردید. رقم آریندا، آبیاری مطلوب و مصرف کود دامی به همراه کودهای کم مصرف روی و منگنز بیشترین عملکرد غده را تولید کرد. در صورتی که هدف تولید محصول بذری باشد رقم آریندا در شرایط تنش خشکی متوسط می‌تواند تولید تعداد غده‌های بذری بیشتری کند.
سیدعلی محمد مدرس ثانوی، بهمن امیری لاریجانی، شیوا خالص رو،
جلد 13، شماره 47 - ( (ب)-بهار 1388 )
چکیده

به‌منظور مطالعه صفات مورفولوژیک و عملکرد هیبریدهای پربرگ ذرت و مقایسه آنها با هیبریدهای تجارتی آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس در سال زراعی 84-85 با سه تکرار و به‌صورت بلوک‌های کامل تصادفی انجام شد. پس از انجام آزمایش‌های مربوط به سازگاری و شناسایی اینبردلاین‌های پربرگ وارداتی و لاین‌های تجارتی موجود در کشور، بهترین اینبردلاین‌ها انتخاب گردیدند و هیبریدها )سینگل کراس‌ها) از تلاقی اینبردهای واراداتی انتخابی و هم‌چنین از تلاقی اینبردهای وارداتی با اینبردهای تجارتی ایرانی به‌دست آمدند و مورد مقایسه و بررسی قرار گرفتند. بین تعداد برگ‌های بالا و پایین بلال، عملکرد بیولوژیک، طول بلال، ارتفاع گیاه و فاصله بین تاسل و بلال، طول میانگره، ارتفاع بلال، سطح برگ‌های بالا و پایین بلال در سینگل‎کراس‌ها تفاوت معنی‎داری در سطح 1% وجود داشت. هیبرید لیفی a4×b7 بالاترین و هیبریدهای تجارتی پایین‎ترین تعداد برگ‌های بالای بلال را دارا بودند. بیشتر هیبریدهای دارای ژن پربرگ (Lfy1) تعداد برگ‌های بالا و پایین بلال بیشتری نسبت به هیبریدهای تجارتی داشتند. تعدادی از سینگل‎کراس‌های پربرگ عملکردی مشابه هیبریدهای تجارتی داشتند و تعدادی نیز عملکرد بالاتری تولید نمودند. افزایش قابل ملاحظه پتانسیل عملکرد در ذرت پربرگ به آسانی قابل توجیه است زیرا که ژن پربرگی به‌راحتی تولید سطح برگ را در ذرت تقریباً به دو برابر افزایش می‌دهد. به‌علت افزایش تعداد برگ‌ها در سینگل کراس‌های پربرگ و افزایش نیافتن ارتفاع گیاه به ازای افزایش هر برگ فاصله میانگره‌ها در این هیبرید نسبت به هیبریدهای تجارتی کاهش یافت. سینگل کراس پربرگ a4×b2 و هیبرید تجارتی SC108 به‌ترتیب بیشترین (t/ha 22/10) و کمترین (t/ha 37/6) عملکرد دانه را تولید نمودند. به‌طور کلی می‎توان نتیجه گرفت که سینگل کراس‌های لیفی a4×b7 و a4×b2 هر دو از نظر تولید ماده خشک بهتر از سایر سینگل کراس‌ها بوده و سینگل کراس پربرگ a4×b2 ماکزیمم عملکرد دانه را داشت.

صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله علوم آب و خاک دانشگاه صنعتی اصفهان می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | JWSS - Isfahan University of Technology

Designed & Developed by : Yektaweb