53 نتیجه برای خواجه
محمد رضا وهابی، مهدی بصیری، سیدحمال الدین خواجه الدین،
جلد 1، شماره 1 - ( دو فصلنامه 1376 )
چکیده
تغییرات کوتاه مدت (5 سال) پوشش تاجی، ترکیب گونههای گیاهی و تولید علوفه منطقه فریدن اصفهان تحت شرایط قرق و چرای دام بر روی نوزده تیپ گیاهی مورد بررسی قرار گرفت. در این مطالعه شاخصهای تراکم، پوشش تاجی و تولید گونههای گیاهی در داخل قرقهای مطالعاتی با کوادراتهای دائم و در خارج قرقها با کوادراتهای تصادفی، در سالهای 1362 و 1367 اندازهگیری و مقایسه گردید. نتایج مطالعات انجام گرفته نشان داد که تنوع گونهای در مراتع منطقه در حد بالا و بالغ بر 212 گونه بوده و سهم کلاسهای خوشخوراکی II، I و III از این تعداد به ترتیب 16، 5/8 و 5/75 درصد میباشد. پس از گذشت 5 سال، تراکم گیاهان کلاسهای خوشخوراکی II، I و III در مراتع حفاظت شده به ترتیب 8/138، 8/120 و 5/51 درصد نسبت به مراتع چرا شده افزایش یافته و تراکم کل گیاهان 62 درصد افزایش داشته است. آمار مربوط به درصد ترکیب پوشش گیاهی، برای تشکیل سه دندروگرام، جهت نمایش تشابه تیپهای مختلف گیاهی مورد استفاده قرار گرفت. با در نظر گرفتن 32 درصد سطح تشابه به عنوان معیار آستانه، 19 محل مطالعه شده در سال 1362 دارای 10 تیپ گیاهی بوده است. این تیپها در سال 1367 در داخل قرقها به 8 تیپ کاهش یافته و در خارج از آنها در اثر چرا به 11 تیپ افزایش یافته است. معدل تولید علوفه در وضعیت قرق تقریباً 2 برابر تولید در وضعیت چرا بوده است (600 در برابر 315 کیلوگرم در هکتار). به منظور احیاء و بهبود پوشش گیاهی از طریق قرق نوزده تیپ گیاهی در سه گروه زمانی دراز مدت، میان مدت و کوتاه مدت(5 سال)طبقه بندی گردیدند. این مطالعه با انتخاب پوششهای گیاهی متنوع از نظر ترکیب گیاهی و میزان تخریب، در شرایط اقلیمی نسبتاً مشابه انجام گرفت. همچنین گونههای گیاهی این مناطق، از نظر مقاومت به چرا و خوشخوراکی بررسی شده و نیز گونههای کمشونده، زیاد شونده و مهاجم در عرصههای مطالعه شده مورد شناسائی قرار گرفتند.
رضا جمشیدیان، محمدرضا خواجه پور،
جلد 2، شماره 3 - ( 7-1377 )
چکیده
روشهای خاکورزی از طریق تغییر در خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک بر استقرار، رشد و عملکرد گیاه تأثیر میگذارند. این اثرات در کشت مضاعف گندم – ماش در اصفهان مورد مطالعه قرار نگرفته است. بدین لحاظ اثرات روشهای مختلف خاکورزی بر خصوصیات فیزیک و شیمیایی خاک و استقرار ماش (لاین آزمایشی 16-61-1)، در سال 1375 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان مورد بررسی قرار گرفت. دو تیمار حفظ و سوزاندن بقایا با چهار روش خاکورزی شامل خاکورزی با گاوآهن برگرداندار، دیسک، خیشچی و عدم خاکورزی با استفاده از طرح بلوکهای خرد شده در قالب بلوکهای کامل تصادفی در چهار تکرار ارزیابی شد. جرم مخصوص ظاهری و فروپذیری اعماق مختلف خاک در مرحله سبز شدن تحت تأثیر بقایای گیاهی واقع نشد. اما حفظ بقایا سبب کاهش جرم مخصوص ظاهری خاک در عمق 15-0 سانتیمتر و افزایش فروپذیری خاک در عمق 15-3 سانتیمتر در مرحله گلدهی گردید. با سوزاندن بقایای گیاهی، مقدار ازت، فسفر و پتاسیم خاک در عمق 15-0 سانتیمتر در مرحله سبز شدن افزایش یافت، اما معدنی شدن عناصر غذایی آلی موجود در بقایای گیاهی سبب شد تا مقدار ازت، فسفر و پتاسیم خاک در عمق 15-0 سانتیمتر در مرحله گلدهی، در تیمار حفظ بقایا بیشتر گردد. سرعت و ضریب سبز شدن بذرها، در تیمار حفظ بقایا به طور معنیداری پایینتر بود. تیمار گاوآهن برگرداندار، در مراحل سبز شدن و گلدهی حداقل جرم مخصوص ظاهری خاک در عمق 30-0 سانتیمتر و حداکثر فروپذیری خاک در عمق 21-3 سانتیمتر را داشت. همچنین کمترین مقدار ازت، فسفر و پتاسیم خاک در عمق 15-0 سانتیمتر در مراحل سبز شدن و گلدهی، در تیمار اخیر به دست آمد. سرعت و ضریب سبز شدن گیاهچهها در تیمار عدم خاکورزی به شدت کاهش نشان داد. بر اساس نتایج حاصله و با توجه به تأمین اهداف کشاورزی پایدار، استفاده از دیسک تحت شرایط حفظ بقایا، ممکن است مطلوبتر از بقیه روشهای خاکورزی تحت شرایط مشابه با آزمایش حاضر باشد.
حسن نصیری مقدم، سیدحمیدرضا رضیان، فریبرز خواجه علی،
جلد 3، شماره 1 - ( 1-1378 )
چکیده
به منظور مطالعه اثر چربیها بر عملکرد جوجههای گوشتی تعداد 336 قطعه جوجه یک روزه به 42 گروه 8 قطعهای تقسیم گردید. تیمارهای آزمایشی که عمدتاً بر پایه ذرت و سویا استوار بودند بر اساس انرژی و پروتئین همسان تنظیم و چربیهای زیر به آنها افزوده شد: 5 درصد پیه گاو، 5 درصد روغن خام تخم پنبه، 5 درصد خلط روغن تخم پنبه، 5/2 درصد پیه + 5/2 درصد روغن خام، 5/2 درصد پیه + 5/2 درصد خلط یا 5/2 درصد روغن خام + 5/2 درصد خلط. تیمار شاهد فاقد هر نوع چربی بود. میانگین مصرف خوراک جوجههای تغذیه شده با جیرههای حاوی چربی و مخلوط آنها در سن صفر تا 56 روزگی، اختلاف معنیداری با گروه شاهد نداشت. چربیهای مصرفی و مخلوط آنها باعث افزایش اضافه وزن و بهبود ضریب تبدیل غذایی شد ولی خلط روغن تأثیری بر عملکرد جوجهها نداشت. چربی افزوده شده به جیرههای غذایی باعث افزایش میزان چربی حفره شکمی جوجهها گردید. از نتایج به دست آمده چنین استنباط میشود که برعکس خلط روغن تخم پنبه، پیه و یا روغن خام افزوده شده به جیره غذایی موجب بهبود عملکرد جوجههای گوشتی میشود.
رضا جمشیدیان، محمدرضا خواجه پور،
جلد 3، شماره 1 - ( 1-1378 )
چکیده
محدودیت زمان برای پوسیدگی بقایای محصول قبلی و انجام عملیات کامل تهیه بستر در کشت مضاعف، سبب ضرورت کاهش خاکورزی و بروز مشکلات مرتبط با آن میگردد. از آن جایی که در ارتباط با مسایل تهیه بستر در کشت متوالی گندم – ماش در اصفهان اطلاعاتی در دست نیست، اثرات روشهای مختلف تهیه بستر در کشت متوالی گندم – ماش بر رشد، عملکرد و اجزاء عملکرد ماش (لاین آزمایشی 16-61-1)، در سال 1375 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان مورد بررسی قرار گرفت. دو تیمار حفظ و سوزاندن بقایا با چهار روش تهیه بستر و کاشت، به ترتیب تحت نامهای گاوآهن برگرداندار، دیسک، خیشچی و عدم خاکورزی، با بهکارگیری طرح کرتهای نواری در قالب بلوکهای کامل تصادفی، در چهار تکرار ارزیابی شد. بهبود وضعیت استقرار و شرایط رشد گیاهان در شرایط سوزاندن بقایا، سبب افزایش معنیدار تعداد بوته در واحد سطح، وزن خشک اندامهای هوایی، تعداد گره در ساقه فرعی، ارتفاع بوته، تعداد غلاف در ساقه اصلی، در بوته و در متر مربع، تعداد دانه در غلاف ساقه اصلی و ساقههای فرعی، تعداد دانه در ساقه اصلی، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت گردید. تراکم بوته زیادتر در این شرایط، سبب کاهش معنیدار تعداد ساقههای فرعی و تعداد غلاف در ساقههای فرعی شد. شرایط مطلوب استقرار و رشد در تیمارهای دیسک و گاوآهن برگرداندار، سبب افزایش معنیدار تراکم بوته، وزن خشک اندامهای هوایی، تعداد گره در ساقه فرعی، ارتفاع بوته، تعداد غلاف در ساقه اصلی و در متر مربع، تعداد دانه در غلاف ساقه اصلی و ساقههای فرعی، تعداد دانه در ساقه اصلی، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت گردید. تیمار عدم خاکورزی کمترین مقادیر را برای خصوصیات فوق داشت. بر اساس نتایج حاصله، استفاده از دیسک تحت شرایط سوزاندن بقایا، ممکن است مطلوبتر از بقیه روشهای تهیه بستر از نظر عملکرد دانه، در شرایط مشابه با آزمایش حاضر باشد.
بابک بحرینی نژاد، محمدرضا خواجه پور،
جلد 3، شماره 3 - ( 7-1378 )
چکیده
تلفیق پهنبرگکشها و باریکبرگکشها برای کنترل علفهای هرز در گندم، تحت شرایط اصفهان مورد مطالعه قرار نگرفته است. بدین لحاظ، آزمایشی در سال زراعی 75-1374 در ایستگاه تحقیقات کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان انجام شد. در این مطالعه علفکشهای توفوردی + امسیپیآ (یو46کمبیفلوئید6)، بروموکسینیل، متریبیوزین، دیکلوفوپ-متیل و ترالکوکسیدیم و تلفیق آنها به صورت 11 تیمار علفکش، همراه با شاهد وجین و شاهد علف هرز در قالب طرح آماری بلوکهای کامل تصادفی با چهار تکرار مورد ارزیابی قرار گرفتند.
ناخنک و یولاف وحشی مهمترین علفهای هرز مزرعه بودند. کنگر وحشی و پیچک صحرایی اهمیت کمتری داشتند. اثربخشی بروموکسینیل بر روی علفهای هرز پهنبرگ یکساله بیشتر از توفوردی + امسیپیآ بود، در حالی که توفوردی + امسیپیآ اثربخشی بیشتری بر روی علفهای هرز چندساله داشت. تیمارهای دیکلوفوپ-متیل و تلفیق بروموکسینیل با ترالکوکسیدیم بیشترین اثربخشی را بر روی کنترل یولاف وحشی نشان دادند، هر چند که تفاوت معنیداری بین تیمارهای حاوی دیکلوفوپ-متیل و ترالکوکسیدیم از لحاظ کاهش تعداد و وزن خشک یولاف وحشی مشاهده نشد. بیشترین خسارت ظاهری بر گندم توسط متریبیوزین و کمترین خسارت توسط بروموکسینیل وارد شد. عملکرد دانه گندم تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. به هر حال، بالاترین عملکرد دانه گندم توسط تیمار تلفیق ترالکوکسیدیم با بروموکسینیل، که پایینترین وزن خشک مجموع علفهای هرز را در مراحل سنبلچه انتهایی و سنبلهدهی گندم داشت، به دست آمد. بر اساس نتایج حاصله، چنانچه علفهای هرز چندساله پهنبرگ مسألهساز نباشند، تلفیق بروموکسینیل با ترالکوکسیدیم جهت کنترل مجموع علفهای هرز مزرعه گندم، در شرایط مشابه با آزمایش حاضر، مناسب است. اما در صورت غالبیت علفهای هرز چندساله پهنبرگ و یولاف وحشی در مزرعه، تلفیق توفوردی + امسیپیآ با دیکلوفوپ-متیل جهت کنترل مجموع علفهای هرز مطلوبتر میباشد.
محمدرضا خواجه پور، فرامرز سیدی،
جلد 4، شماره 2 - ( 4-1379 )
چکیده
حصول عملکردهای بالایی از دانه و روغن آفتابگردان، مستلزم انطباق مراحل رشد رویشی و زایشی گیاه با شرایط جوی مساعد، از طریق انتخاب تاریخ کاشت مناسب میباشد. از آن جایی که تاریخ کاشت مطلوب ارقام آفتابگردان تحت شرایط اقلیمی اصفهان تعیین نشده است، این آزمایش با استفاده از طرح کرتهای یک بار خرد شده در قالب بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار، در مزرعه تحقیقات کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان، در سال 1375 به اجرا در آمد. تیمار اصلی شامل پنج تاریخ کاشت (7 و 22 اردیبهشت، 6 و 22 خرداد و 8 تیر)، و تیمار فرعی شامل سه رقم آزاد گردهافشان آفتابگردان به نامهای رکورد، ونیمیک 8931 و آرماویرس بود.
تعداد دانه در طبق، وزن هزار دانه، درصد روغن و در نتیجه عملکردهای دانه و روغن، به طور معنیداری با تأخیر در کاشت کاهش یافتند. کاهش در خصوصیات فوق به برخورد دوران رشد رویشی و زایشی با دماهای بالاتر، در اثر تأخیر در کاشت نسبت داده شد. رقم ونیمیک 8931، با داشتن تعداد دانه بیشتر در طبق و وزن هزار دانه زیادتر، به طور معنیداری عملکرد دانه بیشتری تولید کرد. ونیمیک 8931 درصد روغن دانه کمتری نسبت به رقم رکورد داشت، اما به دلیل عملکرد دانه بالاتر، مقدار روغن بیشتری در واحد سطح تولید نمود. رقم آرماویرس کمترین مقدار را برای خصوصیات فوق (به استثنای تعداد دانه در طبق، که رکورد کمی از آن پایینتر بود) داشت. تعداد دانه در طبق بالاترین سهم را در تولید عملکرد دانه نشان داد و عملکرد دانه بیشترین نقش را در تشکیل عملکرد روغن داشت. اثر متقابل تاریخ کاشت با رقم، بر تعداد دانه در طبق و بر عملکردهای دانه و روغن معنیدار شد. در مجموع، بالاترین مقدار برای خصوصیات فوق از ونیمیک 8931، در تاریخ کاشت اول به دست آمد.
سیدجمال الدین خواجه الدین،
جلد 4، شماره 3 - ( 7-1379 )
چکیده
در این طرح اجتماعات گیاهی پارک ملی کلاهقاضی بررسی شده است. پارک ملی کلاهقاضی در 36 کیلومتری جنوب اصفهان واقع شده و از تنوع گیاهی و جانوری زیادی برخوردار است. در این مطالعه 214 گونه گیاهی جمعآوری شد. اجتماعات گیاهی پارک از نوع اجتماعات مناطق خشک است. با استفاده از روش کوادراتهای داخل هم، حداقل سطح اجتماعات پارک مطالعه شد، و با استفاده از منحنی گونه به سطح، کوادرات 100 متر مربعی برای جمعآوری دادههای تاج پوشش و تراکم هر گونه و تعیین مقدار سنگ، سنگریزه و لاش برگ انتخاب گردید. برای تعیین اجتماعات، از روش اوردیناسیون برای آنالیز دادهها استفاده شد.
تابع پوشش گیاهی در این پارک کم و از صفر تا حداکثر پنج درصد متغیر است. اجتماعات گیاهی اصلی پارک را گونه های ذیل تشکیل میدهند:Cousinia piptocephala ، Acantholimon spp.، Anabasis aphylla، Artemisia sieberi، Pteropyrum aucheri، Scariola orientalis و Ebenus stellata. این گونهها با دیگر گونهها، اجتماعاتی را تشکیل میدهند. رویشگاههایی به صورت موزاییک وجود دارد که باعث تشکیل اکوتونها و افزایش تنوع اجتماع گیاهی در پارک میشود. اجتماعات گیاهی آبدوست در کنار چشمهسارها گسترش محدودی دارند. اکثر اجتماعات پارک از عامل ادفیک متاثر شدهاند، و عامل بیولوژیک درسطح محدودی موثر بوده است. گونهای .Ficus sp در پارک وجود دارد، که احتمال دارد گونه یا واریته جدیدی باشد.
سیدجمال الدین خواجه الدین،
جلد 4، شماره 4 - ( 10-1379 )
چکیده
درختچه گون گزی (Astracantha adscendens) بومی ایران بوده و در رویشگاههای کوه سری کوههای زاگرس میروید. این رویشگاهها که در مناطقی مانند چهارمحال و بختیاری و فریدن بیشتر دیده میشوند، دارای برف زیاد وسراشیبهای تند هستند. این مطالعه در منطقه چلگرد چهارمحال بختیاری و فریدن اصفهان صورت گرفت. بدین منظور، عوامل محیطی چون شیب، ارتفاع از سطح دریا و آزیموت شمال مغناطیسی، و درگون گزی، قطر تاج پوشش به صورت چهار شعاع، در جهت بالا، پایین و دو سمت راست و چپ شیب اندازهگیری شد. بین ابعاد اندازهگیری شده گیاه و عوامل محیطی آنالیز رگرسیون انجام گردید.
نتایج نشان داد که شعاع سمت بالای شیب، با تغییر شیب همبستگی منفی خیلی شدید دارد. بین شعاع به طرف پایین و شیب همبستگی مشاهده نشد. دو شعاع سمت راست و چپ شیب هم که با یکدیگر همبستگی شدید مثبت داشتند، متناسب با شیب کوتاهتر میشدند. حجم درختچه نیز در جهت بالای شیب کاهش یافته است. با آنالیز خوشهای و رسم دندروگرام، شکل گیاه در هفت گروه طبقهبندی گردید. استرس فشار برف و یخ، باعث خراش و ساییدگی جوانههای سمت بالای شیب میگردد. با حرکت برف و باران، و نیز تردد حیوانات وحشی و دام اهلی، خاک و سنگریزه به طرف پایین حرکت کرده و تاثیر فیزیولوژیک و مکانیکی فوق را در گیاه موجب میشود. بنابراین، سر خوردن برف همراه با دیگر عوامل محیطی، آثار مختلفی بر شکل گیاه به جای میگذارند که میتوان آنها را در سه گروه تاثیر مکانیکی مستقیم برف، تاثیر فیزیولوژیک برف و تاثیر غیرمستقیم بارندگی و حیوانات وحشی طبقهبندی کرد. در اثر این عوامل و واکنش فیزیولوژیک گیاه به آنها، شکل گون گزی از قیفی یا واژ مخروطی به نیمه قیفی شکل و یا نیم واژ مخروطی تبدیل میگردد.
افشین سلطانی، عبد المجید رضایی، محمد رضا خواجه پور،
جلد 5، شماره 1 - ( بهار 1380 )
چکیده
در یک شرایط محیطی ویژه، شناسایی صفات فیزیولوژیک مرتبط با عملکرد دانه، که اندازهگیری آنها نیز آسان باشد، باعث بهبود گزینش ژنوتیپی سورگوم و بهرهگیری از آنها در برنامههای اصلاحی میشود. این بررسی برای سنجش وراثتپذیری عمومی، پیشرفت ژنتیکی مورد انتظار از گزینش، و رابطه عملکرد دانه با 11 صفت فیزیولوژیک مربوط به نمو، رشد رویشی، سرعت رشد، سرعت پرشدن دانه و توزیع ماده خشک در 21 ژنوتیپ گوناگون سورگوم دانهای انجام شد.
ژنوتیپها از نظر کلیه صفات، به استثنای عملکرد دانه، اختلاف معنیداری نشان دادند. وراثتپذیری عمومی صفات فیزیولوژیک از 6/49 درصد برای میانگین سرعت پرشدن دانه در واحد سطح، تا 4/99 درصد برای روز تا رسیدگی متغیر بود. پیشرفت ژنتیکی این صفات بین 2/9 درصد (برای میانگین روز تا انتقال از رشد رویشی به زایشی، روز تا رسیدگی، و تعداد برگ) تا 8/39 درصد (برای سرعت پرشدن دانه در واحد دانه) دامنه داشت. عموماً همبستگی ژنتیکی و فنوتیپی صفات نموی و رشد رویشی با عملکرد دانه منفی و معنیدار بود، ولی سرعت رشد، سرعت پرشدن دانه، و شاخص برداشت ارتباط ژنتیکی و فنوتیپی مثبت و بسیار معنیداری با عملکرد دانه داشتند. با توجه به این که ضریب تنوع ژنتیکی و پیشرفت ژنتیکی مورد انتظار برای عملکرد دانه ناچیز بود، امکان استفاده از صفات فیزیولوژیک میانگین سرعت رشد، میانگین سرعت پرشدن دانه در واحد سطح، و شاخص برداشت، در گزینش غیرمستقیم برای عملکرد دانه وجود دارد. نتایج گویای این است که بهرهگیری از صفات فیزیولوژیکی که اندازهگیری آنها نیز آسان باشد، در برنامههای بهنژادی سورگوم دانهای امکانپذیراست.
محمد رضا خواجه پور، فرامرز سیدی،
جلد 5، شماره 2 - ( تابستان 1380 )
چکیده
برای ارزیابی تأثیرپذیری طول مراحل مختلف نمو سه رقم آفتابگردان از تغییرات طول روز و دما در شرایط مزرعهای، و مدلسازی سرعت نمو آنها در دورههای مختلف نمو، آزمایشی با بهرهگیری از طرح کرتهای یک بار خرد شده، در چارچوب بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار، در مزرعه پژوهش کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان، در سال 1375 انجام شد. تیمار اصلی شامل پنج تاریخ کاشت (7 و 22 اردیبهشت، 6 و 22 خرداد و 8 تیر) و تیمار فرعی شامل سه رقم آزاد گردهافشان آفتابگردان به نامهای رکورد، ونیمیک 8931 و آرماویرس بود.
شمار روز از کاشت تا رؤیت طبق، و کاشت تا آغاز گردهافشانی، به گونه معنیداری با تأخیر در کاشت و در نتیجه افزایش دما در دورههای یاد شده کاهش یافت. شمار روز از کاشت تا رسیدگی فیزیولوژیک نیز با تأخیر در کاشت به گونه معنیداری کم شد. ولی تفسیر نتایج با بهرهگیری از روند تغییرات دما و طول روز در این دوره امکانپذیر نگردید. شمار روز از رؤیت طبق تا آغاز گردهافشانی، در هماهنگی با ثبات نسبی دماهای حداکثر و میانگین شبانهروزی در دوره یاد شده، از تاریخ کاشت تأثیر نپذیرفت. شمار روز از آغاز گردهافشانی تا رسیدگی فیزیولوژیک، تنها در تاریخ کاشت آخر با دیگر تاریخهای کاشت تفاوت معنیدار داشت. این تفاوت به دوام اثر دماهای حداکثر بسیار زیاد و پایدار در دوران رؤیت طبق، تا آغاز گردهافشانی در تاریخ کاشت آخر ارتباط داده شد. رقم آرماویرس به گونه معنیداری از لحاظ شمار روز از کاشت تا رؤیت طبق و کاشت تا آغاز گردهافشانی، زودرستر از ارقام رکورد و ونیمیک 8931 بود. در دورههای آغاز گردهافشانی تا رسیدگی فیزیولوژیک و کاشت تا رسیدگی فیزیولوژیک، تفاوتهای میان هر سه رقم آشکارا نمایان گردید. آرماویرس زودرسترین، و رکورد دیررسترین رقم بود. بر پایه نتایج آزمایش، ارقام مورد بررسی از لحاظ واکنش به طول روز بیتفاوت میباشند. سرعت نمو رقم آرماویرس به گونه خطی، و ارقام رکورد و ونیمیک 8931 به گونه غیرخطی، به افزایش متغیرهای دمایی در دورههای کاشت تا رؤیت طبق و کاشت تا آغاز گردهافشانی واکنش نشان داد. شتاب نمو ونیمیک 8931 در اثر دماهای بسیار زیاد بیش از رکورد بود. سرعت نمو ارقام مورد آزمایش در دوران کاشت تا رسیدگی فیزیولوژیک، به گونه معنیدار و خطی با افزایش طول روز کاهش یافت. پیوستگی میان سرعت نمو و طول روز را میتوان به عنوان یک مدل کاربردی برای برآورد طول دوران کاشت تا رسیدگی فیزیولوژیک این سه رقم آفتابگردان به کار برد.
محمدرضا خواجه پور، احمدرضا باقریان نائینی،
جلد 5، شماره 4 - ( 10-1380 )
چکیده
تصور آن است که انواع گوناگون لوبیای زراعی، شامل چیتی، سفید و قرمز، از نظر سازگاری به دمای زیاد متفاوتند. از این رو، ممکن است واکنش آنها به تأخیر در کاشت متفاوت باشد. به منظور بررسی این واکنش، آزمایشی با طرح بلوکهای کامل تصادفی و آرایش تیمارها در چارچوب کرتهای یک بار خرد شده، در سال 1375 در مزرعه پژوهشی دانشگاه صنعتی اصفهان اجرا گردید. تیمار اصلی شامل چهار تاریخ کاشت (8 و 23 اردیبهشت، و 7 و 23 خرداد) و تیمار فرعی شامل چهار ژنوتیپ لوبیای زراعی (لوبیا قرمز ناز، لوبیا چیتی لاین 11816، لوبیا چیتی لاین 16157 و لوبیا سفید لاین 11805) بود.
با تأخیر در کاشت، شمار ساقه فرعی در بوته، شمار غلاف در ساقههای فرعی و در واحد سطح، شمار دانه در هر غلاف ساقه اصلی و ساقههای فرعی، شمار دانه در ساقه اصلی، ساقه فرعی و در واحد سطح، وزن صد دانه و عملکرد دانه کاهش معنیدار یافت، ولی شاخص برداشت افزایش معنیدار نشان داد. کاهش اجزای عملکرد و عملکرد دانه با تأخیر در کاشت، به کاهش فرصت برای رشد در اثر افزایش دما نسبت داده شد. پایینی شاخص برداشت در کاشت زودهنگام، با کاهش بازده رشد رویشی حاصل شده در اثر برخورد دوران دانهبندی با دمای بالا تفسیر گردید. لوبیا چیتی لاین 11816 از لحاظ شمار ساقه فرعی در بوته و شاخص برداشت از دیگر ژنوتیپها برتر بود و بیشترین عملکرد دانه (3030 کیلوگرم در هکتار) را تولید نمود. گرچه لوبیا قرمز ناز از نظر شمار غلاف و شمار دانه در ساقه اصلی و در واحد سطح بر ژنوتیپهای دیگر به طور معنیداری برتری نشان داد، ولی وزن صد دانه بسیار کم و کمترین شاخص برداشت را داشت، و سرانجام کمترین عملکرد دانه (2254 کیلوگرم در هکتار) را به دست داد. نتایج پژوهش حاضر گویای آن است که عملکرد دانه لوبیا از تأخیر در کاشت به شدت آسیب میبیند. لوبیا چیتی لاین 11816 ممکن است در کلیه تاریخهای کاشت، ظرفیت تولیدی بیشتری نسبت به دیگر ژنوتیپهای مورد آزمایش، در شرایط مشابه با آزمایش حاضر داشته باشد. ارتباط خاصی میان ویژگیهای ظاهری دانه انواع لوبیا و تحمل آنها نسبت به گرما مشاهده نگردید.
محمدعلی حاج عباسی، احمد جلالیان، جمال الدین خواجه الدین، حمیدرضا کریم زاده،
جلد 6، شماره 1 - ( 1-1381 )
چکیده
خاکهای مراتع استان چهارمحال و بختیاری به خاطر پستی و بلندی، ساختمان ضعیف و کم بودن مواد آلی، عموماً در معرض تخریب و فرسایش میباشد. تبدیل این مراتع به زمینهای کشاورزی و انجام عملیات خاکورزی، شدت تخریبپذیری در این خاکها را افزایش میدهد. در این پژوهش عوامل دخیل در شاخص کشتپذیری و برخی از ویژگیهای حاصلخیزی خاک، در سه موقعیت مرتعی بکر، تبدیل شده تحت کشت، و تبدیل شده کاملاً تخریب شده بررسی گردیده است. این عوامل عبارتند از: بافت و مقدار رس، مواد آلی، درصد اشباع، شاخص مخروطی، نیتروژن، فسفر، پتاسیم، جرم مخصوص ظاهری، شاخص خمیری، میانگین وزنی قطر خاکدانهها و توزیع اندازهای خاکدانهها. حدود 20 سال انجام عملیات کشت و کار باعث تغیر محسوسی در بافت و مقدار رس گردیده است. در خاک مرتع تخریب شده، جرم مخصوص ظاهری خاک حدود 20% افزایش یافته، و مواد آلی خاک به میزان 30% کمتر از دو خاک مرتعی بکر و تحت کشت میباشد. درصد اشباع (تخلخل کار) در خاک مرتع دست نخورده و مرتع تحت کشت حدود 25% بیشتر از مرتع تخریب شده بود. خاک مرتع دست نخورده مقاومت کمتری نسبت به فرو رفتن میله فروسنج از خود نشان داد. در خاک مرتع دست نخورده مقادیر نیتروژن کل و فسفر قابل جذب نیز بیشتر بود. اندازه میانگین خاکدانههای خاک مرتعی دست نخورده در عمق صفر تا 10 سانتیمتری سه برابر خاک مرتعی تخریب شده میباشد. نتایج این پژوهش نشان داد که برخورد با منابع طبیعی بایستی هماهنگ با پتانسیل کاری طولانی مدت آنها باشد، یعنی استفاده از این منابع بایستی با کلیه پدیدهها و قوانین طبیعی ماندگاری آنها همخوانی داشته باشد. در صورت توجه نکردن به چنین قوانینی، به مرور کیفیت خاک کاهش مییابد و اگر مدیریتی متناسب با موقعیت خاک جایگزین نگردد، ممکن است خاک برای مدت زیادی توان بهرهدهی خود را از دست بدهد.
سیدعلی میرمحمدی میبدی، علیرضا امینی حاجی آبادی، جمال الدین خواجه دین،
جلد 6، شماره 2 - ( 4-1381 )
چکیده
محدوده اطراف مصب رودخانه زایندهرود به باتلاق گاوخونی، رویشگاههای مناسب گونههای شورپسندی مانند Aeluropus littoralis ، Aeluropus lagopoides، Halocnemum strobilaceum و Salicornia europea میباشد. با این حال، خواستههای اکولوژیک این گونهها و فاکتورهای زیستمحیطی کنترل کننده ساختار اجتماعات گیاهی و استقرار آنها روی خاک این مناطق به خوبی درک نشده است. دانش کافی در این زمینه برای به کارگیری این گونهها در پهنههای شور ضروری است. در این پژوهش، الگوی استقرار چهار گونه مذکور در رویشگاههای متنوع، بر اساس شناخت اهمیت نسبی ویژگیهای خاک رویشگاه هر یک از گونهها و تاج پوشش گونههای مورد بررسی، به کمک روش ریاضی اوردیناسیون تشریح و ارزیابی شد. برای این منظور 48 قطعه روی ترانسکتهای دارای بیشترین تنوع گونهای از نظر پوشش انتخاب گردید، و متغیرهای درصد پوشش و عوامل خاک شامل EC، pH، مقادیر رس، سیلت، شن و عناصر سدیم، پتاسیم، کلسیم و منیزیم در یک دوره یکساله در سال 1378 اندازهگیری شد. دادههای جمعآوری شده از خاک و گیاه بر طبق روش اوردیناسیون از دسته PCA و CCA تجزیه شدند تا ارتباط ویژگیهای خاک رویشگاهها و گونهها مشخص گردد. نتایج آنالیز اوردیناسیون به خوبی ویژگی کلی رویشگاه هر گونه را از لحاظ عوامل خاکی مورد بررسی تفکیک، و ارتباط آنها را مشخص نمود. تجزیهها نشان دهنده وجود همبستگی معنیدار بین تغییر نوع و درصد گونهها با شیب تغییرات عوامل خاک بود. به طور کلی، واکنش گونهها به عوامل خاکی در این آزمایش، میتواند به عنوان مؤلفه مهم در گسترش و تعمیم الگوهای رشد و نمو این گونهها برای مناطق شور مشابه مورد توجه قرار گیرد.
فریبرز خواجه علی، حسن نصیری مقدم، رونالت مارکوارت، محسن دانش مسگران،
جلد 6، شماره 3 - ( پاییز 1381 )
چکیده
میزان اسید اوریک موجود در کود جوجههای گوشتی نر آرین تغذیه شده با خوراکهای آزمایشی حاوی مقادیر مختلف متیونین، با دو روش اسپکتروفتومتری فرابنفش و کروماتوگرافی مایع با کارایی زیاد (HPLC) اندازهگیری، و سپس دادههای حاصل از دو روش مقایسه گردید. در روش HPLC از یک ستون فاز معکوس C-18 استفاده شد (250*4.6 میلیمتر ای.دی)، و سرعت جریان فاز متحرک یک میلیمتر در دقیقه تنظیم گردید. در روش اسپکتروفتومتری فرابنفش، جذب نوری در 285 نانومتر اندازهگیری شد. از دادههای حاصل از روش اسپکتروفتومتری برای تصحیح ضرایب قابلیت هضم پروتئین در جوجههای گوشتی استفاده گردید. ضریب همبستگی (r) بین دو روش برای اندازهگیری میزان اسید اوریک در کود جوجههای گوشتی، 976/0 بود. مقادیر قابلیت هضم پروتئین پس از تصحیح بر اساس میزان نیتروژن اسید اوریک، به طور معنیداری (P<0.01) بیشتر از مقادیر تصحیح نشده بود. ضرایب قابلیت هضم پروتئین پس از تصحیح بر اساس میزان نیتروژن اسید اوریک، قابل مقایسه با ضرایب به دست آمده از روش اندازهگیری اسیدهای آمینه بود.
آرمان آذری، محمدرضا خواجهپور،
جلد 7، شماره 1 - ( بهار 1382 )
چکیده
آرایش کاشت از طریق تغییر در رشد رویشی و بهرهوری از عوامل محیطی بر اجزای عملکرد و عملکرد دانه گلرنگ تأثیر میگذارد. این تغییرات در بهار سال زراعی 79-1378 در مزرعه پژوهشی دانشگاه صنعتی اصفهان با طرح بلوکهای کامل تصادفی و آرایش کرتهای خرد شده با سه تکرار بررسی گردید. فاکتور اصلی شامل سه فاصله ردیف کاشت (30 سانتیمتر مسطح و 45 و 60 سانتیمتر جوی و پشته) و فاکتور فرعی شامل سه تراکم 30، 40 و 50 بوته در متر مربع بود. کاشت در تاریخ 22 اسفند 1378 انجام شد. افزایش فاصله ردیف و تراکم بوته سبب تسریع اکثر مراحل نمو گلرنگ گردید. شاخص سطح برگ تحت تأثیر فاصله ردیف کاشت قرار نگرفت، ولی همراه با افزایش تراکم بوته زیاد شد. وزن خشک بوته در فاصله ردیف کاشت 30 سانتیمتر، تا مرحله 50 درصد گلدهی بیشترین مقدار بود، ولی ظاهراً به دلیل زیادتر بودن ریزش برگها در این تیمار، حداقل مقدار را در پایان فصل رشد داشت. تراکم 50 بوته در متر مربع تا مرحله پایان گلدهی بیشترین وزن خشک بوته را داشت، ولی به نظر میرسید به علت زیادتر بودن ریزش برگها در پایان فصل رشد، از وزن خشک کمتری در مرحله رسیدگی فیزیولوژیک نسبت به تراکم 30 بوته در متر مربع برخوردار شد. فاصله ردیف کاشت تأثیر معنیداری بر شمار شاخه در بوته و در متر مربع، شمار طبق در شاخه، شمار دانه در طبق، وزن هزار دانه و شاخص برداشت نداشت. ولی شمار طبق در بوته و در متر مربع، و عملکرد دانه در بوته و در متر مربع با افزایش فاصله ردیف کاشت کاهش یافت. تراکم بوته تأثیر معنیداری بر شمار شاخه در بوته، شمار طبق در متر مربع، شمار دانه در طبق، وزن هزار دانه و عملکرد دانه در واحد سطح نداشت. شمار شاخه در متر مربع با افزایش تراکم زیاد شد، ولی از شمار طبق در شاخه و در بوته، عملکرد تکبوته و شاخص برداشت با افزایش تراکم کاسته شد. بیشترین عملکرد دانه با فاصله ردیف کاشت 30 سانتیمتر و تراکم 40 بوته در متر مربع به میزان 4769 کیلوگرم در هکتار به دست آمد. به طور میانگین از هر هکتار گلرنگ حدود 397 کیلوگرم گلبرگ برداشت شد، که ارزش اقتصادی زیادی دارد. ولی عمل گلچینی، به صورت میانگین تیمارها، سبب حدود 4/7 درصد کاهش در عملکرد دانه گردید. با توجه به اثر مطلوب توزیع یکنواخت بوته در واحد سطح و سازگاری گلرنگ به روش کاشت مسطح، فاصله ردیف کاشت 30 سانتیمتر با تراکم 40 بوته در متر مربع برای تولید گلرنگ، در شرایط مشابه با آزمایش حاضر ممکن است مناسب باشد.
سیدعلیمحمد میرمحمدیمیبدی، علیرضا امینی، سیدجمال الدین خواجه،
جلد 7، شماره 2 - ( تابستان 1382 )
چکیده
در این پژوهش پتانسیل دو گونه علفی متحمل به شوری به نامهای چمن شور ساحلی یا برت (Aeluropus littoralis) و چمن شور پاگربهای یا بونو(A. lagopoides) در کاهش شوری خاک بررسی شد. بذرهای توده بومی دو گونه جمعآوریشده از منطقه رودشت اصفهان، در چهار خاک تهیه شده از رویشگاههای آنها با درجات مختلف شوری، در سه تکرار در گلخانه کشت شد. هدایت الکتریکی خاک تیمارهای مورد استفاده 4/12، 5/29، 0/43 و 0/69 دسیزیمنس بر متر بود. نتایج مقایسه میانگینها نشان داد که دو گونه مورد بررسی از لحاظ وزن خشک اندام هوایی، وزن خشک ریشه، سدیم ذخیرهای کل وزن خشک اندام هوایی و نسبت پتاسیم به سدیم، اختلاف معنیداری داشتند. هر دو گونه به طور معنیداری هدایت الکتریکی خاک را کاهش دادند. محدوده کاهش هدایت الکتریکی خاک از 23 تا 5/42 درصد بر حسب هدایت الکتریکی اولیه خاک متغیر بود. این کاهش شوری به طور عمده ناشی از جذب یونهای سدیم، پتاسیم، کلسیم و منیزیم از خاک بود. بخش قابل توجهی از مقدار عناصر جذب شده در غدد نمکی گونههای مورد بررسی، به ویژه گونه A. lagopoides، به خارج از گیاه ترشح شده بود. با توجه به ترشح بیشتر از 50 درصد نمک از بیشتر خاکها، انتظار میرود بتوان با کاشت و برداشت این گیاهان از طریق چرا یا دست، شوری خاک را کاهش داد.
نصرت اله داداشی، محمدرضا خواجهپور،
جلد 7، شماره 4 - ( زمستان 1382 )
چکیده
برای ارزیابی تأثیرپذیری طول مراحل مختلف نمو چهار ژنوتیپ گلرنگ از تغییرات طول روز و دما در شرایط مزرعهای، و مدلسازی سرعت نمو در دورههای مختلف نمو، آزمایشی با بهرهگیری از طرح کرتهای یک بار خرد شده، در چارچوب بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه پژوهشی کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان در سال زراعی 79-1378 انجام شد. تیمار اصلی شامل پنج تاریـخ کاشت (21 اسفند 1378، 23 فروردین، 20 اردیبهشت، 18 خرداد و 21 تیر 1379) و تیمار فرعی شامل چهار ژنوتیپ گلرنگ به نامهای اراک 2811، توده محلی کوسه، نبراسکا 10 و ورامین 295 بود.
شمار روز از کاشت تا سبز شدن، طول دوره شروع رشد طولی ساقه تا رویت طبق و رویت طبق تا شروع گلدهی به گونه معنیداری تحت تأثیر تاریخ کاشت قرار گرفت و با افزایش دما کاهش یافت. شمار روز از سبزشدن تا شروع رشد طولی ساقه، طول دوره گلدهی و اتمام گلدهی تا رسیدگی فیزیولوژیک به گونه معنیداری تحت تأثیر تاریخ کاشت قرار گرفت و با افزایش طول روز کاهش پیدا کرد. شمار روز از کاشت تا 50 درصد گلدهی و تا رسیدگی فیزیولوژیک به گونه معنیداری تحت تأثیر تاریخ کاشت قرارگرفت و در اثر افزایش دما و طول روز کاهش یافت. همروندی وسیع طول روز با دما گویای بخشی از نقش طول روز در تفسیر تنوعات در طول دورههای فوق است. رقم ورامین 295 از لحاظ طول دوره کاشت تا رویت طبق و بهخصوص برای طول دوران روزت از سایر ژنوتیپها بسیار دیررستر بود. همچنین سرعت نمو آن در هیچ مرحلهای از نمو توسط متغیرهای دمایی و طول روز قابل تفسیر نبود. در بین سایر ژنوتیپها، توده محلی کوسه با 125 روز طول دوره رشد دیررسترین، و رقم نبراسکا 10 با طول دوره رشد 118 روز، زودرسترین بود. توده محلی کوسه، ظاهراً به دلیل حساسیت نسبی به طول روز، روند عکسالعمل متفاوتی از لحاظ طول مراحل مختلف نمو نسبت به ارقام اراک 2811 و نبراسکا 10 در تاریخهای مختلف کاشت نشان داد. سرعت نمو توده محلی کوسه، اراک 2811 و نبراسکا 10 طی دوران کاشت تا 50 درصد گلدهی با یک رابطه خطی و سرعت نمو توده محلی کوسه طی دوران کاشت تا رسیدگی فیزیولوژیک با یک رابطه درجه 2 توسط حاصلضرب طول روز با دما تفسیر گردید. سرعت نمو ارقام اراک 2811 و نبراسکا 10 طی دوران کاشت تا رسیدگی فیزیولوژیک توسط حداقل دما تفسیر شد. احتمال میرود که حساسیت نسبی توده محلی کوسه به طول روز نقش موثری در سازگاری این واریته به شرایط جوی موجود در کشت تابستانه تحت شرایط اقلیمی اصفهان داشته باشد.
اکبر انفراد، کاظم پوستینی، ناصر مجنون حسینی، احمدعلی خواجه احمد عطاری،
جلد 7، شماره 4 - ( زمستان 1382 )
چکیده
طی یک بررسی که در قالب یک آزمایش فاکتوریل با طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار اجرا شد، واکنش رشد (ماده خشک اندامهای هوایی) 18 رقم کلزا در سطوح شوری برابر با 2/1، 6 و 12 دسیزیمنس بر متر حاصل از NaCl، مطالعه و ارتباط آن با پتانسیل آب برگ، غلظت Na و K، نسبت آنها و توان گزینش K در برابر Na و غلظت کلروفیل برگ ارزیابی شد.
نتایج نشان داد که همراه با اثر معنیدار شوری روی کاهش کل میزان ماده خشک تولید شده در اندامهای هوایی، صفات مربوط به یونها شامل: غلظت Na، نسبت K/Na، توان گزینش K در برابر Na و همچنین پتانسیل آب برگ بهطور معنیداری تحت تأثیر شوری کاهش و غلظت K افزایش یافت و تنها پتانسیل آب برگ بود که بالاترین همبستگی منفی و معنیدار را با ماده خشک گیاه نشان داد. بنابراین به نظر میرسد میزان آب موجود در داخل گیاه میتواند واکنشهای تحمل یا حساسیت به شوری را توجیه کند. بر این پایه ارقام با نشان دادن تفاوت معنیدار در گروههای مختلفی قرار گرفتند. ارقام آلیس، فورنکس، دی پی 8، 94 و لیکورد در گروهی که تصور میرود متحمل به شوری باشند و ارقام اوکاپی، اکامر و اورال درگروه موسوم به حساس به شوری قرار گرفتند. هشت رقم دیگر در حد میانگین بودند. بهعلاوه سه رقم کنسول، وی دی اچ 98ـ8003 و اورینت در صفات یاد شده بهگونهای واکنش نشان دادند که از وضعیتی خارج از توجیه فوقالذکر برخوردار میشوند. راهبرد هالوفیتی در مورد این سه رقم قابل بررسی است.
ندا زاهدیفرد، سیدجمال الدینخواجهالدین، احمد جلالیان،
جلد 8، شماره 2 - ( تابستان 1383 )
چکیده
در حال حاضر با پیشرفت فنآوری، استفاده از دادههای ماهوارهای به علت برداشت پوشش تکراری، یکپارچه بودن اطلاعات، تهیه اطلاعات در قسمتهای مختلف طیف الکترومغناطیس و امکان بهکارگیری سختافزارها و نرمافزارها در دنیا با استقبال خاصی روبهرو شده است. هدف پژوهش حاضر عبارت است از: بررسی قابلیت دادههای سنجنده TM، ماهواره لندست برای تهیه نقشه کاربری اراضی حوضه آبخیز بازفت (استان چهارمحال بختیاری). برای تهیه نقشه کاربری اراضی ،دادههای شش باند TM ماهواره لندست 5 به تاریخ 20 اردیبهشت ماه سال 1377 مورد استفاده قرار گرفت. تصحیح هندسی با 008/1 = RMSE پیکسل حاصل آمد. روشهای مختلف بارزسازی شکل (FCC، فیلترها وشاخصهای گیاهی) استفاده شد و کاربری های مختلف زمینی مورد بررسی قرار گرفت.منطقه با استفاده از GPS، نقشههای توپوگرافی با مقیاس 50000 : 1 و اطلاعات جانبی دیگر مورد بازدید صحرایی قرار گرفت. واحدهای کاربری اراضی مختلف با 62 کوادرت بررسی گردید و درصد تاج پوشش گیاهی تخمین زده شد. با استفاده از رگرسیون بین درصد تاج پوشش گیاهی و مقادیر شاخصهای گیاهی NDVI، RVI،PVI، SAVI، DVI، TSAVI1، NRVI، MSAVI2 و اعمال تفکیک تاری بر آنها، نقشههای کاربری اراضی ایجاد گردید. بین شاخصهای گیاهی و درصد تاج پوشش گیاهی، همبستگی بالایی وجود داشته است. شاخصهای NDVI، SAVI، NRVI،TSAVI1 و MSAVI2 ضریب همبستگی بالایی را با درصد تاج پوشش گیاهی داشتهاند. سه شاخص RVI،DVI،PVI ضرایب همبستگی کمتری را نسبت به شاخصهای فوقالذکر داشتهاند. پس از اعمال طبقهبندیهای نظارت شده، صحت نقشه تولیدی مورد ارزیابی قرار گرفت و نقشه نهایی کاربری اراضی به روش هیبرید تولید گردید. طبقهبندی نظارت شده با روش بیشترین شباهت، با کاپای کلی 87 درصد، بهترین نتیجه را برای تهیه نقشه کاربری اراضی در منطقه مورد مطالعه داده است. بر اساس این پژوهش دادههای رقومی TM قابلیت زیادی برای تهیه نقشه کاربری اراضی در منطقه مورد بررسی دارند. تفکیک بعضی کلاسهای کاربری اراضی مانند جنگل با زیر اشکوب دیم ، گراسهای یکساله و اراضی آیش با دادههای یک زمانه TM مقدور نشد. همچنین دادههای رقومی TM ، قابلیت جداسازی مناطق مسکونی روستایی پراکنده و جادههای خاکی منطقه مورد مطالعه را ندارند.
نصرا... داداشی، محمد رضا خواجهپور،
جلد 8، شماره 3 - ( پاییز 1383 )
چکیده
با اینکه گلرنگ یک گیاه سرمادوست محسوب می شود، ولی کشت تابستانه (کشت دوم) آن در اصفهان رایج است. بنابراین آزمایش حاضر به منظور بررسی تأثیر تاریخ کاشت بر رشد، اجزای عملکرد و عملکرد دانه ارقام گلرنگ در سال زراعی 79- 1378 در مزرعه پژوهش کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان به اجرا گذاشته شد. آزمایش با طرح بلوک های کامل تصادفی و آرایش تیمارها در چارچوب کرتهای یک بار خرد شده با سه تکرار پیاده شد. تیمار اصلی شامل پنج تاریخ کاشت (21 اسفند 1378، 23 فروردین، 20 اردیبهشت، 18 خرداد و 21 تیر 1379) و تیمار فرعی شامل چهار ژنوتیپ (اراک 2811، توده محلی کوسه، نبراسکا 10 و ورامین 295) بودند. تأخیر در کاشت از 21 اسفند تا 20 اردیبهشت سبب کاهش وزن خشک بوته در واحد سطح، تعداد طبق در بوته، عملکرد دانه در واحد سطح، شاخص برداشت و عملکرد گلبرگ گردید. ولی صفات فوق الذکر با تأخیر بیشتر در کشت (از 20 اردیبهشت به 18 خرداد) افزایش یافتند. بیشترین درصد روغن و کمترین درصد پروتئین دانه نیز در همین تاریخ کاشت تولید شد. تاریخ کاشت 21 تیر به مرحله رسیدگی فیزیولوژیک نرسید. در میان ژنوتیب های مورد بررسی و در میانگین تاریخ های کاشت، اراک 2811 بیشترین و ورامین 295 کمترین تعداد طبق در بوته، وزن هزار دانه و عملکرد دانه را تولید کردند. بیشترین عملکرد دانه (4512 کیلوگرم در هکتار) توسط توده محلی کوسه در تاریخ کاشت 18 خرداد تولید شد. بنابراین توده محلی کوسه تحت تأثیر انتخاب طبیعی کشت تابستانه در اصفهان سازگاری یافته است.