82 نتیجه برای موسوی
محمدرضا یزدانی، محسن قدسی، سید فرهاد موسوی،
جلد 11، شماره 1 - ( بهار 1386 )
چکیده
کشت دوم در اراضی شالیزاری استان گیلان یکی از راهکارهای استفاده بهینه از زمین، تقویت اقتصاد خانوارهای کشاورز و تأمین دانههای روغنی است. اما به دلیل بارندگی زیاد و حالت غرقابی شالیزارها در نیمه دوم سال و حساسیت اکثر گیاهان به غرقاب بودن زمین، این مهم به اندازه کافی تحقق نیافته است. برای کشت دوم در شالیزارها، انجام زهکشی غیر قابل اجتناب است. به دلیل چسبندگی خاکهای شالیزاری، رطوبت زیاد و یکساله بودن تغییرات ایجاد شده در سطح زمین، زهکشی سطحی باید با شرایط شالیزارها تطبیق داده شود به طوری که با کمترین هزینه و زمان ممکن قابل انجام باشد. به این منظور، در مزرعه تحقیقاتی مؤسسه تحقیقات برنج کشور در رشت، زهکشهای طولی با فاصله 2، 4، 6، 8 و 10 متر و عمق 20سانتیمتر به عنوان تیمار اصلی، در دو حالت با زهکشهای عرضی به فاصله یک متر و عمق 10 سانتیمتر و بدون زهکشی عرضی، به عنوان تیمار فرعی، به صورت کرتهای خرد شده و بر مبنای طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار آزمایش شدند. گیاه کلزا، رقم PF، به صورت دستپاش، به عنوان کشت دوم پس از برنج در سال 1379 کاشته شد. عملکرد و اجزای عملکرد کلزا در این تیمارها مورد مقایسه آماری قرار گرفتند. نتایج نشان داد که اثر فاصله زهکشها بر عملکرد دانه، دوره رسیدن و تعداد بوته در متر مربع و همچنین اثر زهکشی عرضی بر عملکرد دانه، ارتفاع بوته، نیتروژن باقیمانده در خاک، دوره رسیدن و تعداد بوته در متر مربع در سطح 1% معنیدار است. بیشترین عملکرد (2493 کیلوگرم در هکتار) مربوط به تیمار زهکش طولی با فاصله 4 متر و دارای زهکش عرضی بود، گرچه تیمارهای 6 و 2 متری ( با زهکش عرضی) نیز عملکرد 2241 و 1817 کیلوگرم در هکتار داشتند. در تیمارهای بدون زهکشی عرضی، تیمار زهکش 2 متر دارای بیشترین عملکرد (1324 کیلوگرم در هکتار) بود. با محاسبه هزینه زهکشی و سایر هزینهها، تیمارهای 4 و 6 متری زهکشها با جویچههای عرضی میتوانند حدود دو برابر هزینه انجام شده را بازگشت دهند. به دلیل بارندگی زیاد ماههای آبان، آذر و دی 1379 میتوان نتیجه گرفت که نتایج این طرح در سالهای با بارندگی کمتر از سال 1379 نیز قابل استفاده است.
غلامعباس صیاد، مجید افیونی، سید فرهاد موسوی،
جلد 11، شماره 1 - ( بهار 1386 )
چکیده
مشکلات مربوط به آلودگی خاک و منابع آب زیرزمینی به وسیله فلزات سنگین در دهه اخیر افزایش یافته است. یکی از مسایلی که اخیراً جلب توجه کرده است، امکان آبشویی فلزات سنگین از طریق مسیرهای جریان ترجیحی و اسیدهای آلی محلول در خاک می باشد. به همین دلیل نقش پوشش گیاهی از طریق تأثیر فیزیکی و شیمیایی ریشه (به خاطرایجاد خلل و فرج در خاک و ترشح اسیدهای آلی) و در نتیجه ایجاد جریان ترجیحی میتواند مهم باشد. مطالعه حاضر به منظور بررسی امکان حرکت برخی فلزات سنگین در یک خاک آهکی و در حضور گیاه (گلرنگ) انجام شد. آزمایش با استفاده از 12 ستون (با قطر 5/22 سانتیمتر و ارتفاع 50 سانتیمتر) دست نخورده خاک (Typic haplocalcids) و در گلخانه صورت گرفت. به ده سانتیمتری بالایی خاک نیمی از ستونها، به عنوان تیمارآلوده، 5/19کیلوگرم در هکتار کادمیم،750 کیلوگرم در هکتار مس،150 کیلوگرم در هکتار سرب و1400 کیلوگرم در هکتار روی اضافه گشته و به خوبی مخلوط گشت. پس از دو هفته، در نیمی از ستونهای تیمارهای آلوده و غیرآلوده، گلرنگ (رقم کوسه) با تراکم 20 بذر در متر مربع کشت شد. پس از برداشت گیاهان، میزان محلول و قابل عصارهگیری با DTPA فلزات در مقطعهای 10سانتیمتری ستونهای خاک تعیین گردید. میزان غلظت فلزات در زهکش خروجی از ستونها در طول فصل کشت نیز اندازهگیری گردید. نتایج نشان داد در عمقهای بیشتر از عمق اختلاط، میانگین غلظت کادمیم، مس و روی قابل عصارهگیری با DTPA در تیمار آلوده کشت شده به ترتیب 3/3، 5/1 و 5/1 برابر تیمار آلوده آیش افزایش (معنیدار در سطح 5 درصد) یافت. غلظت محلول کادمیم، مس و روی نیز در تیمار کشت شده در مقایسه با آیش به ترتیب 4/2، 2/1 و 1/1 برابر افزایش داشت. غلظت سرب تفاوت معنیداری در دو تیمارآلوده کشت شده و آیش نداشت. میزان جذب فلزات به وسیله گلرنگ نیز افزایش یافت که بیشترین افزایش مربوط به کادمیم و روی و کمترین مربوط به سرب بود. میزان غلظت کادمیم، مس، سرب و روی در زهکش خروجی ستونهای آلوده کشت شده در مقایسه با ستونهای غیرآلوده کشت شده به ترتیب 32، 5/2، 6 و 7/2 برابر افزایش داشت. به عنوان نتیجهگیری کلی میتوان گفت اگرچه با افزایش غلظت فلزات در سطح خاک، میزان جذب گلرنگ افزایش یافت ولی حضور گلرنگ باعث افزایش غلظت محلول و نیز حرکت فلزات مورد مطالعه در خاک گردید. ترتیب عناصر برحسب سرعت حرکت در خاک به صورت Cd>Zn>Cu>Pb بود.
مینا موسوی، محمد چیذری،
جلد 11، شماره 1 - ( بهار 1386 )
چکیده
سیبزمینی از نظر تغذیهای سومین محصول مهم کشور میباشد، اما وجود نوسان در تولید این محصول سبب عدم تعادل در عرضه و تقاضای آن شده است. نبود برنامهریزی برای تولید و بازاریابی از یکسو، و دانش کم کشاورزان درباره بازاریابی از سویی دیگر، باعث بیثباتی بازار سیبزمینی گشته است. برای رقابت موفقیتآمیز در بازارها، کسب دانش فنی و اطلاعات در مورد بازار ضروری است که این امر از طریق برنامههای آموزش بازاریابی میسر میشود. هدف عمده این برنامهها، کمک به تولیدکنندگان برای تنظیم تولید و فعالیت بازاریابی میباشد. گام اول در طرحریزی برنامههای بازاریابی، فهم نیازهای آموزشی کشاورزان است. بنابراین ارزیابی این نیازها، قبل از برنامهریزی و اجرای برنامهها ضروری است. بر این اساس، این تحقیق به بررسی نیازهای آموزشی سیبزمینیکاران در زمینه بازاریابی میپردازد و به روش توصیفی- همبستگی انجام شده است. جامعه آماری تحقیق سیبزمینیکاران شهرستان عجبشیر هستند که با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای تصادفی چند مرحلهای تعداد 110 نفر از میان آنها برای تکمیل پرسشنامه انتخاب شدند. نتایج تحقیق نشان داد که میزان دانش فنی پاسخگویان در موارد قیمتگذاری و شناخت بازار در کمترین حد میباشد و موارد شناخت بازار و فعالیتهای قبل از برداشت مهمترین نیازهای آموزشی پاسخگویان بودند. بین متغیرهای سن، میزان سواد، میزان عملکرد، سابقه کاشت سیبزمینی و سطح زیر کشت و نیاز آموزشی در زمینه کلی بازاریابی رابطه معنیداری مشاهده نگردید. بر اساس نظر پاسخگویان، حضور مروج در مزرعه و برگزاری کلاسهای ترویجی به عنوان مؤثرترین روشهای آموزشی شناخته شدند.
سید کریم موسوی، پیام پزشکپور، محمد شاهوردی،
جلد 11، شماره 40 - ( تابستان 1386 )
چکیده
آزمایش ارزیابی تأثیر تاریخ کاشت و رقم نخود دیم بر تداخل علفهایهرز طی دو سالزراعی 82-1381 و 83-1382 در ایستگاه تحقیقات دیم کوهدشت (منطقهای نیمهگرمسیری در جنوبغربی استان لرستان) اجرا شد. طرح آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 3 تکرار بود. آزمایش شامل سه فاکتور شامل 1) وضعیت علفهایهرز، در دو سطح کنترل و تداخل تمام فصل؛ 2) تاریخ کاشت، در سه سطح پاییزه، زمستانه و بهاره و 3) رقم نخود، در سه سطح ILC482، رقم هاشم و توده محلی گریت بود. میانگین تراکم علفهایهرز در کاشت پاییزه بیش از سه برابر میانگین تراکم علفهایهرز در کاشت زمستانه و تقریباً بیش از 7 برابر میانگین تراکم علفهایهرز در کاشت بهاره بود. زیستتوده علفهایهرز نیز در کشت پاییزه بیش از 5/2 برابر آن در کشتهای زمستانه و بهاره بود. گلرنگوحشی و جو خودرو از جمله علفهایهرز دارای بیشترین فراوانی در سطح کرتهای آزمایشی بودند. جو خودرو عمدتاً در کشتهای پاییزه و زمستانه مشکلساز بود. گلرنگوحشی از جمله علفهایهرزی بود که عملیات برداشت نخود را با مشکل مواجه ساخت. بر مبنای معادله هذلولی برازش داده شده حداکثر کاهش زیستتوده گیاه نخود در حضور تراکمهای بالای علفهرز برابر 8/91 درصد برآورد شد.
سمیرا اخوان، سید فرهاد موسوی، بهروز مصطفیزاده فرد، علی قدمی فیروزآبادی،
جلد 11، شماره 41 - ( پاییز 1386 )
چکیده
به منظور بررسی روشهای آبیاری تیپ و شیاری از لحاظ عملکرد و کارایی مصرف آب در زراعت سیبزمینی، آزمایشی در مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی همدان (ایستگاه اکباتان) در سال 1383 انجام شد. این تحقیق به صورت کرتهای خرده شده در قالب بلوکهای کامل تصادفی با فاکتور اصلی مقادیر مختلف آب آبیاری در سه سطح (75، 100 و 125 درصد تبخیر تجمعی از تشت تبخیر کلاس A) و فاکتور فرعی روش آبیاری در چهار تیمار (شامل نوارهای تیپ وسط پشته روی سطح خاک، نوارهای تیپ وسط پشته در عمق 5 سانتیمتری، نوارهای تیپ کنارههای پشته روی سطح خاک و آبیاری شیاری) در سه تکرار انجام گردید. نتایج نشان داد که با افزایش آب مصرفی، عملکرد محصول افزایش مییابد. بدون در نظر گرفتن روش آبیاری، در بین سطوح فاکتور اصلی، حداکثر عملکرد سیبزمینی (51/32 تن در هکتار) مربوط به تیمار آبیاری 125% و حداقل عملکرد (33/19 تن در هکتار) مربوطه به تیمار آبیاری 75% بود. در میان تیمارهای مختلف فاکتور فرعی، کمترین عملکرد (35/21 تن در هکتار) مربوط به روش آبیاری شیاری و بیشترین عملکرد (91/28 تن در هکتار) مربوط به روش آبیاری تیپ، تیمار نوار تیپ در عمق 5 سانتیمتری از سطح زمین و وسط پشته میباشد. بیشترین کارایی مصرف آب (68/4 کیلوگرم بر متر مکعب) مربوط به روش آبیاری تیپ، تیمار نوار تیپ در عمق 5 سانتیمتری از سطح زمین و وسط پشته و کمترین کارایی مصرف آب (32/3 کیلوگرم بر متر مکعب) مربوط به آبیاری شیاری بود. اختلاف کارایی مصرف آب بین تیمارهای آب آبیاری 75 و 100 درصد معنیدار نبود و بیشترین کارایی مصرف آب (49/4 کیلوگرم بر متر مکعب) در تیمار آبیاری 125 درصد بهدست آمد. همچنین از نظر اقتصادی، سطح آبیاری 125 درصد نسبت به سایر سطوح مورد استفاده مقرون به صرفهتر میباشد.
شهرام لک، احمد نادری، سید عطاء اله سیادت، امیر آینه بند، قربان نورمحمدی ، سید هاشم موسوی،
جلد 11، شماره 42 - ( زمستان 1386 )
چکیده
به منظور بررسی آثار سطوح مختلف آبیاری، نیتروژن و تراکم بوته برعملکرد، اجزای عملکرد و انتقال مجدد مواد خشک ذخیرهای ذرت دانهای (هیبرید سینگل کراس 704) پژوهشی در تابستان 1383 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان اجرا شد. این پژوهش شامل سه آزمایش به صورت کرتهای خرد شده با پایه بلوکهای کامل تصادفی بود. تیمار آبیاری دارای سه سطح که در هر یک از آزمایشها یک سطح تیمار آبیاری به صورت جداگانه به ترتیب زیراعمال گردید: آبیاری مطلوب، تنش ملایم و تنش شدید خشکی (به ترتیب آبیاری پس از خروج 50 ، 75 و 100 درصد آب قابل استفاده گیاه از خاک و بر اساس 70 ، 60 و 50 درصد ظرفیت زراعی). در هرآزمایش نیتروژن به عنوان تیمار اصلی دارای سه سطح (کاربرد معادل 140 = N1 ،
180 = N2 و 220= N3 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار) و تراکم بوته نیز به عنوان تیمار فرعی دارای سه سطح (6 = D1 ، 5 /7 = D2 و 9 = D3 بوته در متر مربع) بودند. هر آزمایش دارای سه تکرار بود. نتایج تجزیه واریانس مرکب نشان داد که تأثیرتنش کمبود آب، نیتروژن و تراکم بوته بر عملکرد دانه و ماده خشک معنیدار بود. با افزایش شدت تنش خشکی، عملکرد دانه و ماده خشک کاهش یافت. بیشترین عملکرد دانه معادل 04/ 1017گرم در متر مربع مربوط به تیمار آبیاری مطلوب بود. کاهش عملکرد دانه عمدتاً به واسطه کاهش تعداد دانه در بلال و وزن هزار دانه بود. افزایش مصرف نیتروژن موجب افزایش عملکرد دانه شد. با افزایش کمبود آب در خاک تأثیر مثبت کاربرد نیتروژن بر افزایش عملکرد دانه به طور قابل ملاحظهای کاهش یافت. عکس العمل عملکرد دانه نسبت به افزایش تراکم بوته مثبت بود. بر خلاف آثار متقابل آبیاری و نیتروژن، آبیاری، نیتروژن و تراکم، آثار متقابل آبیاری و تراکم و همچنین نیتروژن و تراکم بر عملکرد دانه معنیدار بود. نتایج نشان داد که اختلاف میان سطوح مختلف آبیاری از لحاظ میزان انتقال مجدد مواد خشک معنیدار بود. کمترین و بیشترین میزان انتقال مجدد ماده خشک ذخیرهای به ترتیب مربوط به تیمار آبیاری مطلوب و تنش ملایم خشکی بود. با افزایش شدت تنش خشکی، کارایی و سهم انتقال مجدد در عملکرد دانه افزایش یافت، اما با افزایش مصرف نیتروژن هر دو مولفه مزبور کاهش معنیداری نشان دادند. میزان انتقال مجدد و سهم مواد ذخیرهای در عملکرد دانه در بیشترین تراکم نسبت به سایر تراکمها به صورت معنیداری بیشتر بود. طبق نتایج حاصله از این تحقیق، تحت شرایط تنش خشکی، کاهش مصرف نهادهها، علاوه بر کاهش هزینهها، افزایش راندمان استفاده از منابع را نیز به دنبال خواهد داشت.
علی اکبر حبشی، امیر موسوی، مینا کاویانی، صغری خوشکام، علیمردان رستمی،
جلد 12، شماره 46 - ( (لف)-زمستان 1387 )
چکیده
خرما (.Phoenix dactylifera L) به صورت سنتی از طریق پاجوش تکثیر میشود. در این روش مشکلاتی مانند محدود بودن تعداد پاجوشها، پرهزینه بودن و کند بودن دوران رشد آنها وجود دارد، بنابراین تکثیر از طریق روشهای کشت بافت حائز اهمیت است. در این تحقیق برای بهینهسازی و تعیین بهترین ترکیب هورمونی و محیط کشت برای ریز ازدیادی در خرما از بافت مریستمی پاجوشهای 2 تا 3 ساله ارقام کبکاب، استعمران، پیارم و برهی به عنوان ریزنمونه استفاده شد. ریزنمونهها بعد از ضد عفونی درمحیط کشت MS حاوی مقادیر مختلف از 2,4-D, NAA و 2ip به عنوان محیط کالوسزایی در تاریکی در دمای 1±27 درجه سانتیگراد قرار داده شدند. نتایج نشان داد که بیشترین و بهترین تحریک کالوسزایی برای ارقام مختلف در محیط کشت حاوی 100 میلیگرم در لیتر 2,4-D ، 20 میلیگرم در لیتر NAA و 3 میلیگرم در لیتر 2ip بوده است. رقم کبکاب نسبت به ارقام دیگر از واکنش بهتری (25/87 درصد) نسبت به محیط کشت کالوسزایی برخوردار بود. بعد از ازدیاد کالوس، به منظور القای جنینزایی،کالوسها وارد محیط کشت جنینزایی حاوی مقادیر مختلف BAP، کینیتین و NAA شدند. بهترین محیط کشت برای جنینزایی سوماتیکی حاوی 2 میلیگرم در لیتر BAP، 2 میلیگرم در لیتر کینیتین و 1/0 میلیگرم در لیتر NAA بود. ارقام کبکاب و استعمران نسبت به دو رقم دیگر از جنینزایی بالاتری برخوردار بودند. جنینهای رویشی به منظور ریشهدار شدن در محیط MS بدون هورمون قرار داده شدند. گیاهچههای ریشهدار شده برای سازگار کردن در شرایط کنترل شده به گلدان و در نهایت به گلخانه منتقل شدند.
مرضیه موسوی نسب، غلامرضا مصباحی، لیلا مقصودی،
جلد 12، شماره 46 - ( (لف)-زمستان 1387 )
چکیده
پکتین هیدروکلوئیدی با خصوصیات و کاربردهای متنوع و فراوان است که در این پژوهش نقش محافظ سرمایی و تأثیر مثبت آن بر غذای منجمد (سوریمی) بررسی شده است. در انجام این تحقیق سوریمی تولیدی از ماهی کپور معمولی که برای نخستین بار در ایران صورت گرفت، سوریمی تولیدی در محلول 1 درصد پکتین قرار داده شد ( به نسبت 1 به 3 وزنی/ حجمی) و با همزدن، پکتین به ساختار سوریمی وارد گردید. آنگاه نمونههای سوریمی حاوی پکتین و نمونه شاهد در شرایط یکسان بستهبندی و منجمدشده و در دمای 20- درجه سانتی گراد نگهداری شد. در فواصل صفر، 2 و 4 ماه نمونهها از جنبه خصوصیات ظرفیت نگهداری آب، میزان پروتئین قابل استخراج در آب نمک و میزان آب و مواد محلول خروجی از محصول (شیرابه) هنگام رفع انجماد مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که میزان کاهش ظرفیت نگهداری آب در نمونههای حاوی پکتین پس از 4 ماه حدود 20 درصد و در نمونههای شاهد حدود 58 درصد بود، به عبارت دیگر پکتین تا حدود 38 درصد این فاکتور را در محصول منجمد بهبود داده است. در مورد مقدار پروتئین محلول در نمک، درصد کاهش در نمونههای حاوی پکتین پس از 4 ماه حدود 21 و در نمونههای شاهد حدود 52 درصد بود. یعنی پکتین در این زمینه نیز در حفظ کیفیت مؤثر بوده است. همچنین درصد افزایش شیرابه در زمان رفع انجماد پس از 4 ماه در نمونههای حاوی پکتین حدود 7 و در نمونههای شاهد حدود 37 درصد اندازهگیری شد که از این لحاظ نیز پکتین به خوبی عمل کرده و ضایعات آب و مواد محلول و مغذی محصول را هنگام رفع انجماد کاهش داده است. در مجموع نتایج این تحقیق مؤید این نکته است که پکتین به عنوان یک ماده محافظ سرمایی از جنبه خصوصیات بررسی شده آثار مثبتی در بهبود کیفیت سوریمی منجمد دارد.
نازنین روحانی، هونگ یانگ، سیف اله امین سیچانی، مجید افیونی، سید فرهاد موسوی، علی اکبر کامگار حقیقی،
جلد 12، شماره 46 - ( (ب)-زمستان 1387 )
چکیده
ایران با میانگین بارندگی سالانه 252 میلیمتر (413 میلیارد مترمکعب) و 130 میلیارد مترمکعب منابع آب تجدید شونده، از توزیع نامنظم زمانی و مکانی منابع آب برخوردار است. از طرفی رشد جمعیت و نیاز به مواد غذایی بیشتر باعث شده است که بخش کشاورزی کماکان بزرگترین مصرفکننده آب در کشور باشد. اما تولید آن هنوز کل تقاضای مواد غذایی را براورده نمیکند. عدم اعتماد به میزان منابع آب، رقابت شدید برای آب از سوی بخشهای دیگر و افزایش تقاضا برای مواد غذایی، ایران را شدیداً در معرض مواجهه با تنش آبی قرار داده است. ولی با احتساب حجم آب مجازی که از طریق واردات مواد غذایی به کشور وارد میشود، آب بیشتری برای مصارف اساسی دیگر موجود خواهد بود. در این پژوهش، مبادله آب مجازی در ارتباط با منابع آب موجود، بهعنوان راهی برای کاهش تنش آبی در ایران ارزیابی شد. نتایج نشان داد که از میان 21 محصول غذایی بررسی شده، غلات، حبوبات، خشکبار (پسته و گردو) و دانههای روغنی بر اساس میزان آب مجازی براورد شده آنها، محصولاتی پرمصرف هستند. در حالیکه میوهها، سبزیها و محصولات صنعتی، کممصرف میباشند. اما مبادله آب مجازی در ایران طی دو دهه گذشته، با در نظر گرفتن میزان مصرف و بهرهوری آب، تقریباًً ناآگاهانه صورت گرفته است. برای مثال، گندم با سهم 5/58% در واردات آب مجازی، بزرگترین محصول وارداتی در سالهای 1362-1382 بوده است. با وارد کردن 4/10 میلیون تن گندم طی سالهای 1382-1378، 6/11 میلیارد مترمکعب آب در کشور ذخیره شده است. اما ایران در اوایل سال 1384 در تولید گندم به خودکفایی رسید. تلاش اخیر در راستای خودکفایی در تولید گندم، بهعنوان یک محصول پرمصرف آب، فشار زیادی بر منابع آب داخلی وارد آورده است. همچنین، روند مبادله محصولات از نظر مقدار محصول و میزان مبادله آب مجازی برای سایر گروههای محصولات در این پژوهش نشان داده شده است. انتظار میرود که با روند رو به افزایش کمآبی در ایران، اهمیت آب مجازی در امنیت غذایی، پیوسته افزایش یابد. بدین ترتیب، مبادله آگاهانه آب مجازی، بهعنوان یک تدبیر سیاسی و اساسی در مدیریت منابع آب، همراه با اصلاحات منطقی در ساختار کشاورزی، امنیت بلند مدت غذایی و مصرف پایدار آب در ایران را تأمین خواهد کرد.
رخساره رستمیان، سید فرهاد موسوی، منوچهر حیدرپور، مجید افیونی، کریم عباسپور،
جلد 12، شماره 46 - ( (ب)-زمستان 1387 )
چکیده
فرسایش خاک از جنبه های اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی اهمیت دارد که برای کنترل آن نیاز به مدیریت صحیح حوضه آبخیز میباشد. در سال های اخیر، استفاده از مدل سازی بهعنوان راه کار ارزیابی اقدامات کاهش فرسایش مطرح شده است. به هر حال، بهدلیل محدودیت دسترسی به دادههای هیدرولوژیک کافی در مناطق کوهستانی، مدلسازی حوضه های آبخیز دارای عدم قطعیت هایی می باشد. در مطالعه حاضر، توانایی مدلSWAT2000 در شبیهسازی دبی جریان و غلظت رسوب حوضه بهشتآباد (از زیرحوضههای کارون شمالی) با مساحت 3860 کیلومتر مربع بررسی شد. واسنجی و تحلیل عدم قطعیت مدل با استفاده از برنامه SUFI-2 انجام پذیرفت. شاخصهای p-factor، d-factor، R2 و ناش- ساتکلیف (NS) بهمنظور ارزیابی توانایی مدل SWAT در شبیهسازی رواناب و رسوب بهکار برده شد. آمار رواناب شش ایستگاه هیدرومتری در سال های 1996-2004 برای واسنجی و اعتبارسنجی این حوضه بهکار برده شد. نتایج نشان داد که در مرحله واسنجی رواناب ماهانه، ضرایب p-factor، d-factor، R2 و NS در خروجی حوضه به ترتیب 61/0، 48/0، 85/0 و 75/0 و در مرحله اعتبارسنجی 53/0، 38/0، 85/0 و 57/0 بهدست آمد. این ضرایب در مرحله واسنجی غلظت رسوب روزانه در خروجی حوضه 55/0، 41/0، 55/0 و 52/0 و در مرحله اعتبارسنجی 69/0، 29/0، 60/0 و 27/0 بهدست آمد. در مجموع، نتایج مطالعه نشان داد که SWAT رواناب را بهتر از رسوب شبیهسازی کرد. از دلایل ضعف مدل در شبیهسازی رواناب در بعضی از ماههای سال میتوان به شبیهسازی ضعیف ذوب برف برای این حوضه کوهستانی، عدم سازگاری فرضیات مدل در انتقال جریان در لایههای یخزده و اشباع و تعداد کم دادهها اشاره کرد. از علتهای ضعف مدل در شبیهسازی بار رسوب میتوان به شبیهسازی ضعیف جریان، تعداد کم دادهها و همچنین عدم پیوستگی اطلاعات رسوب استفاده شده اشاره کرد.
سید فرهاد موسوی، جهانشیر محمدزاده هابیلی، منوچهر حیدرپور،
جلد 12، شماره 46 - ( (ب)-زمستان 1387 )
چکیده
پس از احداث سد روی یک رودخانه، رسوبات در پشت آن تجمع می یابند. پیش بینی مقدار و نحوه توزیع رسوب برای طراحان سدها اهمیت دارد. در این پژوهش، میزان خطای روش های تجربی افزایش سطح و کاهش سطح در پیش بینی توزیع رسوب مخازن سدهای دز، درودزن و شهید عباسپور ارزیابی شده است. آخرین نتایج رسوب سنجی در مخازن این سدها در سال های 1382 (دز)، 1384 (درودزن) و 1384 (شهید عباسپور) بهدست آمده است. مقایسه توزیع رسوب واقعی با توزیع رسوب پیش بینی شده توسط روش های افزایش سطح و کاهش سطح نشان می دهد که حداکثر میزان خطا در تعیین عمق رسوب در پشت بدنه سد اتفاق می افتد و با افزایش تراز، میزان خطا کمتر می شود. برای سد درودزن که حجم رسوبات آن خیلی کم است (31 میلیون متر مکعب)، روش کاهش سطح نسبت به روش افزایش سطح دارای خطای بیشتری است (81% در مقابل 5/37%). در سدهای دز و شهید عباسپور که حجم رسوبات آنها زیاد است (به ترتیب 608 و 737 میلیون متر مکعب)، هر دو روش دارای خطای تقریباً یکسانی می باشند (در سد دز هر دو روش 29% و در سد شهید عباسپور، روش کاهش سطح 22% و روش افزایش سطح 25% خطا داشت). با افزایش حجم رسوب نهشته شده طی سال های متمادی پس از بهره-برداری از این سدها، مقدار ضریب شکل هر سه مخزن کم شده و در نهایت تیپ مخازن به تیپ 2 تغییر پیدا کرده است.
زهره مریانجی، علی اکبر سبزی پرور، فرزین تفضلی، حمید زارع ابیانه، حسین بانژاد، محمد غفوری، محمد موسوی بایگی،
جلد 12، شماره 46 - ( (ب)-زمستان 1387 )
چکیده
در تنوع اقلیمی ایران، سنجش حساسیت مدلهای رایج تخمین تبخیر- تعرق قبل از انتخاب و معرفی مناسبتترین مدل امری ضروری بنظر میرسد. در این تحقیق، حساسیت مدلهای مختلف تبخیر- تعرق به متغیرهای مختلف هواشناسی (به منظور کاربرد در برآورد پیامدهای نوسانات تغییر اقلیم و همچنین ارزیابی دامنه خطاهای احتمالی در محاسبات تبخیر- تعرق) در شرایط اقلیمی سرد نیمه خشک همدان با استفاده از آمار 35 ساله هواشناسی (84-1350) بررسی شد. بدین منظور، مدلهای پنمن- مانتیث فائو56 (PMF56)، جنسن هیز (1,2 JH)، مک کینک (MK)، هنسن (HN)، هارگریوز- سامانی (HS)، تورک مناطق مرطوب (TH) و تورک مناطق خشک(TA) به کار گرفته شدند. در این راستا، حساسیت (sensitivity) نسبی مدلهای فوق به پارامترهای مختلف هواشناسی بررسی و با یکدیگر مقایسه شد. محدوده تغییرات پارامترهای مذکور در راستای برنامههای هیئت بین الدول تغییر اقلیم (IPCC) معادل 10 و20 درصد در طول فصل رشد (اردیبهشت- آبان) انتخاب شد. نتایج حاکی از این است که در شرایط اقلیمی همدان، اغلب مدلهای برآورد ETo بیشترین حساسیت را (تا 8/10 در صد با ازای 10 درصد تغییر در ورودی) به ترتیب به تغییرات کوتاه مدت و دراز مدت پارامترهای تابش و دما نشان میدهند. نتایج نشان داد که در به کارگیری دادههای تجربی یا شبیه سازی شده تابش و ضریب آلبیدو، باید دقت کافی به عمل آید. پیشبینی میشود که در اقلیمهای سرد نیمه خشک، افزایش دمای هوا در طول دوره رشد، به طور متوسط موجب 5/8 در صد افزایش (براساس مدل (PMF56 نیاز آبی گیاه مرجع تا سال 1429 (2050 میلادی) میگردد.
ملیحه کیخایی، منوچهر حیدرپور، فرهاد موسوی،
جلد 13، شماره 49 - ( علوم آب وخاک پاییز 1388 )
چکیده
قرار دادن سنگچین در اطراف پایههای پلها مانع از ایجاد آبشستگی موضعی اطراف آنها میگردد. ارائه الگوی مناسب پوشش سنگچین یک اصل ضروری برای اقتصادی بودن این روش است. در مطالعه حاضر محدوده پوشش سنگچین در گروه پایهها بررسی و با نتایج بدست آمده برای تک پایه مقایسه شده است. گروهپایههای دوتایی و سهتایی در یک خـط موازی با جهت جریـان با قطر 02/0 متـر در فاصلههای دو و چهار برابر قطر پایـه قرار گرفتند. چهار اندازه سنگچین با قطرهای 86/2، 67/3، 38/4 و 18/5 میلیمتر برای پوشش دور پایهها استفاده شد. نتایج نشان داد که در گروه پایهها، پدیده حفاظتکننده و تقویتکننده در پایه جلویی و عقبی به ترتیب باعث 31 درصد کاهش و 60 درصد افزایش طول محدوده سنگچین شد. افزایش فاصله بین پایهها اگرچه موجب کاهش تأثیر پدیده تقویتکننده و حفاظتکننده شد ولی اثری بر تغییر الگوی پوشش سنگچین نداشت. پدیده حفاظتکننده در گروهپایههای دوتایی و سهتایی، گودال آبشستگی در پایه عقبی را به ترتیب به میزان 46 درصد و 54 درصد نسبت به تک پایه کاهش داده است. مقدار کاهش ابعاد گودال آبشستگی در پایه عقبی گروهپایه سهتایی نسبت به گروه پایه دوتایی 67 درصد بوده که به دلیل عامل حفاظ پایههای اول و دوم بر آن است. مناسبترین شکل برای اینکه از آبشستگی بستر در انتهای محدوده سنگچین در پشت پایه جلوگیری کند، نیمبیضی است. طول سنگچین در پشت گروهپایههای دوتایی و سهتایی به ترتیب نسبت به تکپایه به میزان 31 و 5/37 درصد کاهش یافته است.
سمیرا اخوان، جهانگیر عابدی کوپایی، سید فرهاد موسوی، کریم عباسپور، مجید افیونی، سید سعید اسلامیان ،
جلد 14، شماره 53 - ( مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک، پاییز 1389 )
چکیده
توزیع زمانی و مکانی آب در حوضه های آبریز، تخمین کمیت و کیفیت آب و عدم قطعیت تخمینهای حاصله از اهمیت خاصی برخوردار به منظور تخمین مؤلفه های منابع آب شامل آب آبی (مجموع رواناب سطحی و تغذیه آب زیرزمینی SWAT است. در مطالعه حاضر، مدل عمیق)، آب سبز (تبخیر و تعرق واقعی) و ذخیره آب سبز (آب خاک) در حوضه آبریز همدان- بهار استفاده شد. همچنین از الگوریتم SWAT برای واسنجی و اعتبارسنجی بر اساس دبی ماهانه رودخانه و تحلیل عدم قطعیت مدل SWAT-CUP در بسته نرم افزاری ،SUFI2 محاسبه میشود. نتایج شبیه سازی دبی رودخانه ها در بیشتر P-factor و R-factor به کار گرفته شد. درجه عدم قطعیت توسط فاکتورهای در مرحله واسنجی R-factor ایستگاهها، به ویژه خروجی حوضه آبریز (ایستگاه کوشک آباد) رضایتبخش بود. نتایج نشان داد که مقادیر بین ٢٠ تا ٦٠ درصد بودند. کم بودن مقادیر فوق به ترتیب بیانگر واسنجی خوب رواناب P-factor ٠ و مقادیر / ٠ تا ٨ / رواناب ماهانه بین ٤ در حوضه و عدم قطعیت زیاد پیشبینیهاست. در بیشتر ایستگاهها، به علت عدم دسترسی به اطلاعات کافی در مورد مقدار آب برداشتی از ٠/ بعد از واسنجی بین ٣ (NS) کم است. ضریب نش- ساتکلیف P-factor رودخانهها، شبیه سازی جریان پایه ضعیف بوده و در نتیجه مقدار ٠ بود که نشان میدهد واسنجی مدل در خروجی حوضه از دقت بسیار خوبی برخوردار است. از این مطالعه، اطلاعات خوبی در مورد / تا ٨ مؤلفه های منابع آب، هم از نظر توزیع مکانی (در مقیاس زیرحوضه) و هم از نظر توزیع زمانی (در مقیاس ماهانه)، به همراه باند تخمین عدم قطعیت ٩٥ درصد، به دست آمد. نتایج تحلیل عدم قطعیت مؤلفه های منابع آب نشان میدهد که میانگین ماهانه عدم قطعیت مربوط به تخمین آب آبی بیشتر از سایر مؤلفه هاست، زیرا این مؤلفه به تعداد پارامترهای بیشتری حساس میباشد
سیده زهره موسوی خطیر، عطاء الله کاویان، کریم سلیمانی،
جلد 14، شماره 53 - ( مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک، پاییز 1389 )
چکیده
در تحقیق حاضر به منظور مدلسازی و تهیه نقشه پهنهبندی خطر زمین لغزش حوزه آبخیز سجارود از روش تحلیل آماری رگرسیون لجستیک چند متغیره استفاده شده است. ابتدا نقشه پراکنش زمین لغزشهای منطقه شامل 95 نقطه لغزشی به عنوان متغیر وابسته تهیه شد و عدد یک به حضور و عدد صفر به 95 نقطه تصادفی عدم حضور زمین لغزش تعلق گرفت. ده عامل مؤثر بر وقوع زمین لغزشهای منطقه شامل ارتفاع از سطح دریا، درجه شیب، جهت شیب، شکل شیب، بارندگی، فاصله از گسل، فاصله از شبکه زهکشی، فاصله از جاده، کاربری اراضی و سنگ شناسی به عنوان متغیرهای مستقل در نظر گرفته شدند. تأثیر هر متغیر مستقل بر وقوع و عدم وقوع زمین لغزش بر اساس ضرایبی که در معادله رگرسیون لجستیک ایجاد میشوند، مشخص شد. تفسیر ضرایب نشان داد که شبکه جاده مهمترین نقش را در بروز زمین لغزشهای منطقه برعهده دارد. ارتفاع از سطح دریا، شکل شیب، بارندگی و فاصله از گسل به دلیل عدم همبستگی آماری با وقوع زمین لغزش از مدل نهایی حذف شدند. پس از انتقال معادله نهایی احتمال وقوع به نرمافزار Arc/view 3.2a، نقشه پهنهبندی خطر زمین لغزش منطقه تهیه شد. نتایج ارزیابی صحت نشان داد صحت کلی نقشه تولیدی 3/85 درصد است. بر این اساس 53 درصد از مساحت حوزه در منطقه خیلی کم خطر، 3/18 درصد در منطقه کم خطر، 21 درصد در منطقه با خطر متوسط و 7/7 درصد مساحت حوزه در منطقه پرخطر قرار گرفتند. صحت مدل آماری و نقشه پهنهبندی حاصل بر اساس آمارههای -2LL ، R2 ناگلکرک و R2 کوکس و اسنل ارزیابی و مورد تأیید قرار گرفت.
فخرالسادات موسوی، فایز رئیسی،
جلد 14، شماره 54 - ( مجله علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی، علوم آب و خاک، زمستان 1389 )
چکیده
اگرچه نقش حیاتی کرمهای خاکی بر اغلب خصوصیات فیزیکی خاک محرز میباشد، ولی مطالعات اندکی در باره آثار متقابل نوع مواد آلی و کرم خاکی بر خصوصیات فیزیکی از جمله پایداری خاکدانهها، به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک، انجام شده است. پایین بودن میزان ماده آلی در خاکهای این مناطق و در عین حال نقش مهم کرمهای خاکی در بهبود شرایط فیزیکی خاکهای این اقلیم ضرورت توجه خاص به آثار متقابل بقایای آلی و کرمهای خاکی را نشان میدهد. بدین منظور آزمایشی به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملاً تصادفی در چهار تکرار، تحت شرایط کنترل شده گلخانهای برای مدت 150 روز در گلخانه تحقیقاتی دانشگاه شهرکرد اجرا شد. فاکتور اول شامل حضور یا عدم حضور کرم خاکی و فاکتور دوم شامل با و یا بدون بقایای آلی مختلف (بقایای یونجه، کود کمپوست و مخلوط بقایای یونجه + کود کمپوست و کود گاوی) بود. در این آزمایش از یک نوع کرم خاکی آنسیک (Lumbricus terrestris L.) استفاده شد. نتایج به دست آمده حاکی از این است که کاربرد مواد آلی و کرم خاکی هر یک به تنهایی سبب افزایش شاخصهای پایداری خاکدانهها مانند میانگین وزنی قطر ذرات (MWD)، توزیع اندازه ذرات خاکدانهها نسبت خاکدانه سازی (AR)، میانگین هندسی قطر ذرات (GMD) و هم چنین میزان کلسیم و منیزیم خاک گردید، ولی بهترین نتایج ناشی از کاربرد همزمان کرم خاکی و مواد آلی به دست آمد، به طوری که تلقیح کرمهای خاکی در حضور مواد آلی به طور متوسط شاخصهای MWD، AR، GMD، Ca، Mg و درصد خاکدانههای 25/0< میلیمتر را به ترتیب 39، 58، 2، 67، 43 و 74 درصد افزایش در حالی که درصد خاکدانههای کوچکتر از 25/0 میلیمتر را 5/13 درصد کاهش داد. همبستگی معنیدار (945/0=R2) بین کلسیم خاک و میانگین وزنی قطر ذرات مشاهده شد که نشان میدهد کرمهای خاکی احتمالاً از طریق ترشح کلسیت از طریق پیوند کاتیونی با ذرات رسی و ماده آلی به پایداری خاکدانهها و در نتیجه ساختمان خاک کمک مینمایند. به طور کوتاه، نتایج این تحقیق نشان میدهد که کاربرد همزمان مواد آلی و کرمهای خاکی نوع آنسیک کمک شایانی به بهبود ساختمان خاکهای مناطق خشک و نیمه خشک مینماید.
جهانگیر عابدی کوپایی، زهره نصری، خلیل طالبی، علیرضا مأمن پوش، سید فرهاد موسوی،
جلد 15، شماره 56 - ( علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاك - تابستان 1390 )
چکیده
در این تحقیق، کیفیت شیمیایی آب زایندهرود در فاصله سد تنظیمی زایندهرود و سد انحرافی نکوآباد، سه زهکش تخلیه شونده به رودخانه و یک چاه فلمن، با اندازهگیری برخی پارامترهای شیمیایی، طی تیر تا اسفند 1385، به همراه امکان آلودگی این آبها به حشرهکش دیازینون، در فاصله زمانی مهر تا اسفند 1385، به روش کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا (HPLC) مورد بررسی قرارگرفت. همچنین توان خودپالایی زایندهرود در محدوده مورد مطالعه محاسبه شد. نتایج آزمایشهای انجام گرفته نشان داد که دیازینون در آب زایندهرود و پسابها وجود ندارد. عوامل مختلف فیزیکی، شیمیایی و زیستی مانند امکان هیدرولیز دیازینون در نتیجه تماس با آب در طی فصل تابستان به دلیل شروع اندازهگیریهای باقیمانده آن از مهر، بر عدم ردیابی این حشرهکش دخالت دارند که مورد بررسی قرارگرفتهاند. در نمونه مهر چاه فلمن، دیازینون به غلظت 1/32 نانوگرم در لیتر ردیابی شد که این مقدار کمتر از استانداردهای موجود برای دیازینون در آب شرب است. همچنین غلظت نیتروژن- نیتراتی در این ماه برابر 24 میلیگرم در لیتر به دست آمد که 4/2 برابر حد استاندارد 10 میلیگرم در لیتر میباشد. به علت افزایش تخلیه پسابهای گوناگون به داخل زایندهرود، توان خودپالایی رودخانه از بالادست به پاییندست کاهش مییابد. بنابراین جلوگیری از مصرف بیرویه آفتکشها و تصفیه پسابهای ورودی به زایندهرود، توجه بیشتری را میطلبد.
سمیه یوسفی مقدم، سید فرهاد موسوی، بهروز مصطفی زاده فرد، محمد رضا یزدانی، عباس همت،
جلد 16، شماره 60 - ( علوم و فنون کشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک-تابستان 1391 )
چکیده
پادلینگ (گلآب) متداولترین روش تهیه بستر نشا برای کاشت برنج است. هدف از این پژوهش، بررسی اثر شدتهای مختلف پادلینگ بر نفوذ آب به خاک، نگهداشت آب توسط خاک و تعیین میزان آب مصرفی برای انجام پادلینگ در سه بافت خاک غالب در اراضی شالیزاری استان گیلان بود. از سه بافت خاک رس سیلتی، لوم رسی و لوم، نمونههای دست نخورده در سه تکرار تهیه شد. نمونهها توسط دستگاه همزن تحت تأثیر شدتهای مختلف پادلینگ قرار گرفتند. براساس نتایج بهدست آمده تیمار پادل با شدت کم سبب شد سرعت نفوذ آب به خاک به اندازه 3/29، 4/32 و 0/36 درصد در بافتهای رس سیلتی، لوم رسی و لوم کاهش یابد. افزایش شدت پادلینگ از سطح کم به متوسط، سرعت نفوذ آب به خاک را به طور معنیداری کاهش داد، ولی تیمار پادل با شدت زیاد سبب کاهش معنیدار این پارامتر نشد. منحنی رطوبتی هر سه بافت خاک در تمامی سطوح پادلینگ نشان داد که عملیات پادلینگ قابلیت نگهداشت آب خاک را افزایش میدهد. با افزایش شدت پادلینگ، نگهداشت آب خاک در بافت رس سیلتی بیشتر از دو بافت دیگر بود. افزایش شدت پادلینگ از سطح کم به زیاد سبب افزایش میزان آب مصرفی به طور معنیدار شد. با افزایش شدت پادلینگ از سطح متوسط به زیاد میانگین آب به کار برده شده بهترتیب 4/15، 1/14 و 3/16 درصد در بافتهای رس سیلتی، لوم رسی و لوم افزایش یافت. به طور کلی، در هر سه بافت خاک، تهیه بستر نشا با استفاده از عملیات پادلینگ با شدت زیاد در مقایسه با شدت متوسط به میزان آب مصرفی بیشتری نیاز دارد، در حالیکه بر کاهش سرعت نفوذ آب به خاک و افزایش قابلیت نگهداشت آب خاک تأثیر معنیداری ندارد
سید محسن موسوی، عبدالرحیم هوشمند، سعید برومندنسب، محمدرضا یزدانی،
جلد 16، شماره 60 - ( علوم و فنون کشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک-تابستان 1391 )
چکیده
شیوه مرسوم آبیاری برنج در ایران همانند بیشتر نقاط دنیا آبیاری غرقاب دائم میباشد که نیازمند مقدار زیادی آب است. کمبود آب در سالهای اخیر و ناکارامدی سیستمهای تأمین و توزیع و مدیریت آبیاری لزوم استفاده بهتر از آب و بالا بردن راندمان مصرف آن را افزایش داده است. بدین منظور، آگاهی از میزان تلفات آب در شالیزارها ضروری است. نفوذعمقی در 4 منطقه از شالیزارهای شهرستان صومعهسرا در استان گیلان و در هر منطقه در 7 نقطه از آن با استفاده از رینگهای تهباز و تهبسته اندازهگیری شد. این نقاط براساس واحدهای مختلف فیزیوگرافی انتخاب شدند. همچنین متوسط نفوذعمقی این نقاط در طول فصل پایش گردید. اندازهگیریها دو بار در هفته انجام شد. نتایج نشان داد که نفوذ عمقی در طول فصل یکسان نیست و بسته به شرایط میتواند مثبت و یا حتی منفی نیز باشد. مهمترین عوامل در تغییرات نفوذ عمقی، نشت جانبی (ازمزارع مجاور) و بالا بودن سطح آب زیرزمینی معلق در شالیزاها بودند.
سید حسین صادقی، سید فرهاد موسوی، منوچهر حیدرپور،
جلد 16، شماره 60 - ( علوم و فنون کشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک-تابستان 1391 )
چکیده
محاسبه دقیق میزان فشار ورودی به لولههای آبیاری بارانی مسئلهای مهم برای برخورداری سیستم از توزیع یکنواختی مناسب میباشد. فاکتور متوسط ضریب تصحیح اصلاح شده FaAVG امکان محاسبه فشار ورودی به لوله را هنگامی که اولین آبپاش به فاصله دلخواه از ابتدای لوله قرار گرفته باشد فراهم میکند. در این مطالعه، به منظور بررسی اثر افت فشار مجاز در طول لوله فرعی بر میزان فشار ورودی به لوله، معادلهای جدید برای محاسبه این ضریب ارائه شد. برای نیل به این هدف و اعمال دبی متغیر برای آبپاشها، یک تصاعد هندسی فرضی بین دبی آنها در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد اگر چه میزان فشار ورودی به لوله فرعی وابسته به میزان افت فشار موجود بین آبپاشها میباشد، اما مقدار این وابستگی برای حالتی که بیش از 15 آبپاش روی لوله فرعی قرار گرفته باشند، قابل صرفنظر کردن است. نتایج همچنین نشان داد برای حالتی که تعداد آبپاشها کمتر از 15 عدد و نسبت فاصله اولین آبپاش از دهانه ورودی به فاصله آبپاشها از همدیگر کمتر از 1 باشد، محاسبه فشار ابتدایی لوله با استفاده از روشهای قبلی با خطا همراه است و بیشتر از مقدار واقعی تخمین زده میشود. در این تحقیق، معادلهای جدید برای محاسبه ضریب کریستینسن در حالتی که فاصله اولین آبپاش از ابتدای لوله، کسری از فاصله آبپاشها است، به دست آمد. این ضریب علاوه بر تعداد آبپاشها و توان پارامتر سرعت در معادله افت، به افت فشار موجود بین دو آبپاش ابتدا و انتهای لوله نیز وابسته است. برای حالتی که تعداد زیادی خروجی روی لوله فرعی قرار دارد، نتایج کاربرد معادله جدید این ضریب، همخوانی بسیار نزدیکی با نتایج عددی سایر محققین دارد