2384 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي
علی اشرف امیری نژاد، مجید باقر نژاد،
جلد 2، شماره 4 - ( 10-1377 )
چکیده
در این تحقیق چگونگی کلسیمی شدن خاکها در شرایط نیمه خشک کرمانشاه و اثرات توپوگرافی بر روی فرآیند مذکور مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور بر اساس مطالعات خاکشناسی انجام شده، تعداد 5 پروفیل انتخاب و پس از مطالعات صحرایی و آزمایشگاهی، تغییرات کربنات کلسیم معادل آنها بررسی گردید. ردیف توپوگرافی مورد مطالعه شامل رسوبات آبرفتی و واریزههای بادبزنی شکل، دشتهای آبرفتی دامنهای، و فلاتهای قدیمی بوده و رژیمهای رطوبتی و حرارتی خاک منطقه نیز به ترتیب زریک و ترمیک میباشد. نتایج حاصله نشان میدهد که توزیع مجدد کربناتها و سیر تکامل خاکسازی در منطقه در چهار مرحله مجزا گروهبندی میشود، که در متن مقاله به آن پرداخته شده است. تجمع کربنات کلسیم در سولوم خاکهای مورد مطالعه نیز به دو شکل اصلی میباشد. یکی در بین لایههای شنی موجود در نیمرخ خاکهای با بافت ریز، که این تجمع در اثر تغییر ناگهانی بافت و کاهش نفوذپذیری صورت گرفته است، و دیگری در افقهای زیرین خاکهای با مواد مادری آهکی بوده است. بررسیهای مرفولوژیک نشان میدهد که علاوه بر انتقال کربناتها به شکل محلول و سوسپانسیون از افقهای بالایی، حرکت فیزیکی مواد ریز آهکی به افقهای زیرین نیز ممکن است در کلسیمی شدن خاکها موثر بوده باشد. به عبارت دیگر آهک ممکن است به شکل ذرات ریز از بین درز و شکاف ناشی از درصد بالای رسهای قابل انبساط انتقال یافته و در افقهای پایینی تجمع یابد. وجود کانیهای رسی ایلیت، کلریت، اسمکتیت و پالی گورسکیت توسط مطالعات مینرالوژی تشخیص داده شد. تغییر پدوژنیک ایلیت و کلریت موجب تشکیل اسمکتیت و پالی گورسکیت شده است.
جهانگرد محمدی،
جلد 2، شماره 4 - ( 10-1377 )
چکیده
در این بررسی روش مناسبی جهت مطالعه تغییرات مکانی شوری خاک ارائه میگردد. بدین منظور اطلاعات حاصل از مطالعات تفضیلی اراضی منطقه رامهرمز خوزستان، که بر پایه روش مساحی آزاد استوار بوده، مورد استفاده قرار گرفت. بررسی تغییرات میزان شوری، با استفاده از حدود 600 نمونه، به فاصله تقریبی 500 متر و در سه عمق 50-0 و 100-50 و 100-150 سانتیمتری انجام شد. برای تعیین تغییرات مکانی شوری در اعماق مختلف خاک از واریوگرام، که یک تابع آماری مخصوص تجزیه و تحلیل ساختار مکانی متغیرهای جغرافیایی میباشد، استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد که دامنه تأثیر واریوگرامهای محاسبه شده در هر سه عمق تقریباً یکسان (13-12 کیلومتر) بوده،که چگونگی الگوی پراکنش جغرافیایی مواد مادری و واحدهای فیزیوگرافی در منطقه را نشان میدهد. به منظور تهیه نقشه شوری در اعماق مختلف خاک از روش آماری کریجینگ معمولی برای قطعات به ابعاد 500 × 500 متر در سطح منطقه مطالعاتی استفاده شد. مقایسه بین نقشههای شوری حاصل از کریجینگ و نقشه شوری حاصل از مساحی آزاد منطقه مطالعاتی با استفاده از دادههای معیار صورت گرفت. نتایج نشان میدهد که شباهت کلی بین دادههای معیار و نتایج کریجینگ حدود 40% بوده، در حالی که برای نقشه شوری حاصل از مساحی آزاد حدود 36% میباشد. علاوه بر آن، نتایج حاصله موید این نکته است که نقشههای مبتنی بر روش کریجینگ از قابلیت اعتماد بیشتری جهت تعیین موقعیت کلاسهای شوری 0S و 1S برخوردار بوده (75%) و این در حالی است که قابلیت اعتماد نقشه شوری حاصل از مساحی آزاد برای نشان دادن این کلاسها حدود 50% میباشد. نتایج حاصله موید این نکته است که میتوان در کنار روشهای معمول تهیه نقشههای شوری خاک از روشهای آماری ارائه شده در نظریه ژئواستاتیستیک نیز بهره جست.
سیدعلی غفاری نژاد شهر بابکی، نجف علی کریمیان،
جلد 2، شماره 4 - ( 10-1377 )
چکیده
تعداد 22 نمونه خاک (از عمق 0 تا 20 سانتیمتری) استان فارس با روشهای 0/05M Na2 EDTA ،0/1 NH3PO4 ، 1/5M NH4H2PO4 ، DTPA و %1Na2EDTAعصارهگیری شده و در یک آزمایش گلخانهای هفت هفتهای به کار رفت. طرح آزمایشی فاکتوریل 3 × 22 با 22 خاک (رس 16 تا 63 درصد، پهاش 8/7 تا 2/8، قابلیت هدایت الکتریکی 32/0 تا 78/1 دسی زیمنس بر متر، کلسیم کربنات معادل 28 تا 63 درصد، ماده آلی 1/1 تا 9/4 درصد، ظرفیت تبادل کاتیونی 9 تا 27 سانتیمول در کیلوگرم و منگنز عصارهگیریشده با 4 DTPAتا 24 میلیگرم در کیلوگرم)، 3 سطح منگنز مصرفی (0، 10 و 20 میلیگرم در کیلوگرم به صورت منگنز سولفات)، سه تکرار و گیاه سویا [Glycine max (L.) Merr] رقم ویلیامز بود. مصرف منگنز وزن خشک گیاه را از 4 تا 104% (میانگین 12% نسبت به شاهد) افزایش داد، اما بر غلظت منگنز گیاه تأثیر معنیداری نداشت. جذب کل منگنز به وسیله گیاه به طور معنیداری افزایش یافت ولی بازیابی ظاهری منگنز بسیار ناچیز (05/0%) بود. پهاش، کلسیم کربنات معادل و رس خاک از خصوصیات مؤثر در عصارهپذیری منگنز تشخیص داده شد. منگنز عصارهگیریشده با DTPA، به تنهائی با سطح بحرانی 13 میلیگرم در کیلوگرم خاک) یا همراه با برخی خصوصیات خاک، تنها شکل منگنزی بود که پیشبینی قابل قبولی از پاسخهای گیاهی به دست داد.
عباسعلی قیصری،
جلد 2، شماره 4 - ( 10-1377 )
چکیده
تحقیق حاضر به منظور بررسی تأثیر وزن تخم مرغ و مدت زمان نگهداری بر pH آلبومین و قدرت جوجه درآوری تخم مرغهای قابل جوجهکشی انجام گرفت. بدین منظور از مرغهای مادر بومی که در محدوده سنی 28 تا 31 هفتگی بودند و میانگین وزن تخم مرغهای تولیدی آنها 50 گرم بود، استفاده شد. این تحقیق به صورت یک آزمایش فاکتوریل 8 × 3 (هشت دوره نگهداری و سه گروه وزنی) و در قالب یک طرح کاملاً تصادفی انجام گردید. دورههای مختلف نگهداری به ترتیب 1، 3، 6، 9، 12، 15، 18 و 21 روز نگهداری قبل از گذاشتن تخم مرغها در دستگاه جوجهکشی و گروههای مختلف وزنی در هر دوره نگهداری نیز به ترتیب 49-46، 52-50 و 56-53 گرم بود. درجه حرارت و رطوبت نسبی محل نگهداری تخم مرغها نیز در طول دوره نگهداری به ترتیب 16± 1/5°Cو 85-75 درصد بود. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که مدت نگهداری تأثیر معنیداری بر روی pH آلبومین (001>0)، درصد جوجه درآوری(0/001>p)، وزن جوجه یک روزه (01/0>p)، درصد وزن جوجه یک روزه به وزن تخم مرغ (01/0>p)و مرگ و میر جنینی در سنین پایانی یعنی 21-15 روزگی (05/0>p) داشت، به طوری که با افزایش مدت نگهداری از یک روز به بیست و یک روز قدرت جوجه درآوری تخم مرغهای بارور از 4/89 به 7/42 درصد، وزن جوجه یک روزه از 8/34 به 9/35 گرم، درصد وزن جوجه یک روزه به وزن اولیه تخم مرغ از 5/67 به 1/70 درصد و مرگ و میر جنینی در سنین پایانی دوره جوجهکشی از 19/5 به 7/42 درصد رسید. گروههای مختلف وزنی نیز تاثیرات معنیدار ولی مختلفی بر روی صفات مورد اندازهگیری داشت، به طوری که با افزایش وزن تخم مرغهای قابل جوجهکشی قدرت جوجه درآوری کاهش(05/0>p)، وزن جوجه یک روزه و درصد وزن جوجه یک روزه به وزن تخم مرغ افزایش (01/0>p) و درصد مرگ و میر در سنین انتهایی جنینی نیز افزایش (05/0>p) یافت. به طور کلی با توجه به نتایج حاصل از این تحقیق و همچنین با توجه به شرایط محیطی نگهداری فوق ( 16 ± 1/5°C)، به نظر میرسد که با استفاده از تخم مرغهایی که دارای دامنه وزنی نزدیک به میانگین گله بوده و نگهداری آنها کمتر از 3 تا 4 روز باشد میتوان بالاترین قدرت جوجه درآوری تخم مرغهای بارور را انتظار داشت.
حمزه ایزدی، رحیم عبادی، علی اصغر طالبی،
جلد 2، شماره 4 - ( 10-1377 )
چکیده
در این تحقیق که به مدت یک سال انجام گرفت، از اول بهار تا اواسط پائیز 1375 با توجه به زمان گلدهی هر محصول، به طور مرتب هر هفته با استفاده از تور حشرهگیری اقدام به جمعآوری نمونه زنبور از روی آنها گردید. تعدادی از نمونههای جمعآوری شده در الکل اتیلیک 80% و تعدادی پس از کدگذاری و فرمدهی، در جعبههای مخصوص قرار داده شده، به آزمایشگاه منتقل و شناسایی شدند. زنبورهای جمعآوری شده به 7 خانواده و 19 جنس به شرح زیر تفکیک شده، 37 گونه از آنها شناسایی و نامگذاری علمی گردید و بیش از 40 گونه نیز فقط در حد جنس شناسایی شد. اسامی خانوادهها، جنسها و گونههای شناسایی شده به شرح ذیل میباشد:
1- Colletidae: Colletes (Colletes sp.)
2- Andrenidae: Andrena (A. thoracica, A. labialis, A. apicata, A. personata, A. erytrogaster, A. kalmiae, Andrena sp.), Melitturga (M. clavicornis, Melliturga sp.)
3- Halictidae: Halictus (H. brunescens, H. senilis, H. squamosus, H. asperulus, H. resurgens), Lasioglossum (L. discum, L. epipygial, L. nigripes, L. villosulum, L. pygmaeum), Nomia (Nomia sp.). -4 Melittidae: Melitta (M. leporina)
5- Megachilidae: Megachile (M. maritima, M. concina, M. rotundata, M. frigida), Chalicodoma (C. rubripes, C. georgic, Chalicodoma sp.), Osmia (O. taurus, O. cornifrons, O. uncinata, Osmia sp.), Anthidium (A. florentinum, A. sp.)
کلید شناسایی جنسهای مربوطه و همچنین کلید شناسایی کلیه جنسهای بالا خانواده Apoidae برای هر یک از خانوادههای فوقالذکر به طور مستقل بر اساس نمونههای جمعآوری شده در شمال استان فارس تدوین و ارائه شده است.
محمد لغوی، سعید بهنام،
جلد 2، شماره 4 - ( 10-1377 )
چکیده
در این تحقیق تأثیر سه محدوده از رطوبت خاک (12-10، 15-13 و 18-16 درصد بر مبنای وزن خشک) و سه عمق شخم (15، 20 و 25 سانتیمتر) بر مقاومت کششی، مقاومت ویژه و توان مالبندی مورد نیاز گاوآهن بشقابی سه خیش و همچنین بر میزان خرد شدن و برگردان شدن خاک، با استفاده از آزمایش فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی، در یک خاک لوم رسی مورد بررسی قرار گرفت. تأثیر رطوبت خاک در محدوده مورد مطالعه بر کلیه معیارهای عملکردی فوقالذکر به استثنای میزان برگردان شدن خاک بسیار معنیدار بود، به طوری که میانگینهای مقاومت کششی، مقاومت ویژه و توان مالبندی مورد نیاز در طیف رطوبتی 15-13 درصد به حداقل رسید. تأثیر عمق شخم تنها بر مقاومت کششی و توان مالبندی معنیدار بود، به طوری که میانگینهای این دو پارامتر با افزایش عمق شخم به طور قابل توجهی فزونی یافت ولی مقاومت ویژه تنها روندی نزولی را نشان داد. به منظور تعیین شاخصی کمی که بیان کننده میزان خرد شدن خاک توسط ادوات خاکورزی باشد، یک دستگاه مجموعه الکهای دوار قابل اتصال و حمل توسط تراکتور طراحی و ساخته شد. با استفاده از این دستگاه اندازهگیری قطر متوسط وزنی (MWD) کلوخههای حاصل از اجرای عملیات شخم در داخل مزرعه مقدور گردید. نتایج نشان داد در حالی که عمق شخم تأثیری بر MWD نداشت، تأثیر رطوبت خاک بسیار معنیدار بود، به طوری که درشتترین کلوخهها به هنگام انجام شخم در رطوبت 12-10 درصد تشکیل گردید. روند کاهش اندازه کلوخهها با افزایش رطوبت خاک تا بالاترین سطح رطوبت مورد مطالعه (18-16 درصد) ادامه یافت و در این رطوبت کلوخههایی با میانگین 8/33 میلیمتر تشکیل گردید که نسبت به طیف رطوبتی 12-10 درصد در حدود 72 درصد کاهش داشت. تأثیر عمق شخم و رطوبت خاک بر میزان برگردان شدن خاک توسط گاوآهن بشقابی معنیدار نبود. میانگین کلی درصد برگردان خاک در سطوح مختلف عمق شخم و رطوبت خاک در حدود 54 درصد بود که با گزارشهای سایر محققین مطابقت داشت.
محمود عالیچی، علی اصغر احمدی،
جلد 3، شماره 1 - ( 1-1378 )
چکیده
اثر دو ماده شیمیایی بوپروفزین (سوسپانسیون 40%) و پیریپروکسیفن (مایع امولسیون شونده 10%) بر روی مرگ و میر سنین مختلف پورگی و میزان باروری شپشک استرالیایی (Icerya purchase) در شرایط گلخانهای مورد مطالعه قرار گرفت. دو محلول پاشی با فواصل یک روز قبل از آلودهسازی توسط پورههای خزنده و سپس 42 روز پس از آلودهسازی، با استفاده از هر یک از مواد فوق انجام و غلظت کشنده برای پنجاه درصد جمعیت مورد آزمایش (LC50) پورههای سن اول نیز محاسبه گردید. مقایسه LC50 نشان داد که بوپروفزین بیش از پیریپروکسیفن بر روی رشد پورههای سن اول تأثیر داشته و در فاصله 28 روز پس از اولین محلول پاشی، که عمل پوستاندازی پورهها متوقف گردیده بود، بیشترین تلفات را بر آنها وارد نمود. اگر چه کل مرگ و میر پورههای سن دوم در تیمارهای مربوط به پیریپروکسیفن از تیمارهای مشابه بوپروفزین بیشتر بود، اما آمار مرگ و میر تجمعی این پورهها در تیمار 1000ppmبرای هر دو ماده فوق، پس از 42 روز به 100% رسید. عملکرد بوپروفزین در پوستاندازی ناقص پورهها و تا حدودی اثر تخمکشی آن، یک روند نزولی را در بقای پورههای سن سوم و تعداد تخمهای شپشک استرالیایی نسبت به افزایش غلظت آن ماده نشان داد، اما در این تیمارها هیچگاه اثر آن به 100% نرسید. در همین حالت غلظت 1000ppm پیریپروکسیفن در آزمایشهای فوق، به دلیل اختلال در تعادل هورمون جوانی حشره، باعث وارد آوردن تلفات کامل بر پورههای سن سوم و جلوگیری از تشکیل حشرات کامل ماده و تخم گردید. اما این ترکیب در غلظت1ppm افزایش قابل ملاحظهای در میزان باروری شپشک استرالیایی ایجاد نمود.
سیدعلی محمد میرمحمدی میبدی،
جلد 3، شماره 1 - ( 1-1378 )
چکیده
دوره نمو اندام زایشی، دورهای حساس و مهم در زندگی گیاه برای مطالعه پتانسیل عملکرد گیاه است. تحمل به شوری طی این مرحله، برای به دست آوردن عملکرد بالا و پایدار مطلوب است. تودهای از بذرهای علف مرغ، که به عنوان بذر چمن از آمریکا وارد شده بود، جهت کشت خوشه نارس قطع شده در مرحله نموی تورم برگ پرچم روی محلول غذایی مایع انتخاب شد. این خوشه روی محلول غذایی مایع به طوری مجزا و یا حاوی صفر تا دو درصد نمک طعام و غلظتهای مختلف کینتین (9-10، 8-10، 7-10، 6-10 و 5-10 مولار) کشت گردید. سیر نمو خوشه قطع شده در شرایط آزمایشگاهی به تفصیل بررسی و اثرات غلظتهای مختلف نمک روی باز شدن خوشهچهها، نمو کیسه جنینی، باروری وتشکیل بذر خوشه قطع شده گیاه علفی مرغ در شرایط آزمایشگاهی مورد بررسی قرار گرفت. محیط کشت مایع حاوی 7-10 مولار کینتین نمو طبیعی بذر را باعث گردید. در حالی که افزایش نمک به این محیط، نمو کیسه جنینی و اندوسپرم را در بیشتر موارد مختل نمود و باعث تشکیل بذرهای غیرطبیعی و سقط جنین شد. بذرهای غیرطبیعی دارای جنین کوچک و یا فاقد جنین بودند. حجم کم اندوسپرم و کوچکی اندازه بذر از دیگر مشخصات بذرهای غیرطبیعی بود. با این حال تعداد کمی از خوشهچههای در حال رشد در محیطهای کشت حاوی غلظتهای کم نمک (5/0 درصد)، بذرهای طبیعی تولید نمودند. که پس از قرار گرفتن در شرایط مناسب جوانه زدند.
حسن نصیری مقدم، سیدحمیدرضا رضیان، فریبرز خواجه علی،
جلد 3، شماره 1 - ( 1-1378 )
چکیده
به منظور مطالعه اثر چربیها بر عملکرد جوجههای گوشتی تعداد 336 قطعه جوجه یک روزه به 42 گروه 8 قطعهای تقسیم گردید. تیمارهای آزمایشی که عمدتاً بر پایه ذرت و سویا استوار بودند بر اساس انرژی و پروتئین همسان تنظیم و چربیهای زیر به آنها افزوده شد: 5 درصد پیه گاو، 5 درصد روغن خام تخم پنبه، 5 درصد خلط روغن تخم پنبه، 5/2 درصد پیه + 5/2 درصد روغن خام، 5/2 درصد پیه + 5/2 درصد خلط یا 5/2 درصد روغن خام + 5/2 درصد خلط. تیمار شاهد فاقد هر نوع چربی بود. میانگین مصرف خوراک جوجههای تغذیه شده با جیرههای حاوی چربی و مخلوط آنها در سن صفر تا 56 روزگی، اختلاف معنیداری با گروه شاهد نداشت. چربیهای مصرفی و مخلوط آنها باعث افزایش اضافه وزن و بهبود ضریب تبدیل غذایی شد ولی خلط روغن تأثیری بر عملکرد جوجهها نداشت. چربی افزوده شده به جیرههای غذایی باعث افزایش میزان چربی حفره شکمی جوجهها گردید. از نتایج به دست آمده چنین استنباط میشود که برعکس خلط روغن تخم پنبه، پیه و یا روغن خام افزوده شده به جیره غذایی موجب بهبود عملکرد جوجههای گوشتی میشود.
محمدعلی ادریس، جواد پوررضا، سعید انصاری،
جلد 3، شماره 1 - ( 1-1378 )
چکیده
این تحقیق به منظور بررسی صفت تولید تخم مرغ بر روی گلهای از مرغان بومی اصفهان و نیز آمیختههای آنها با سه نژاد خارجی اصلاح شده به اجرا درآمد. صفات سن بلوغ جنسی، وزن اولین تخم مرغ، تعداد و وزن تخم مرغ، مصرف غذا و ضریب تبدیل غذایی و تولید تخم مرغ طی دوره تخمگذاری (سن بلوغ تا 52 هفتگی) به طور انفرادی بر روی 774 مرغ آماربرداری گردید. نتایج حاصله نشان میدهد که از نظر وزن اولین تخم مرغ تفاوت معنیداری در بین چهار گروه ژنتیکی وجود ندارد (05/0>p)، در حالی که صفات سن بلوغ جنسی، تعداد و وزن تخم مرغ، مصرف غذا و ضریب تبدیل غذایی به طور معنیداری تحت تأثیر گروه ژنتیکی قرار گرفته است (01/0>p). مقدار ضرایب وراثتپذیری اعداد ادغام شده کلیه گروهها (به روش اجزاء واریانس پدری) برای صفات سن بلوغ جنسی، وزن اولین تخم مرغ، تعداد تخم مرغ، وزن تخم مرغ، مصرف غذا و ضریب تبدیل غذایی به ترتیب 10/0 ±24/0، 08/0 ±03/0، 12/0 ±41/0، 12/0 ±48/0، 09/0 ±13/0 و 09/0 ±18/0 برآورد شد. در تجزیه کلی دادهها، تولید تخم مرغ از بلوغ تا 34 هفتگی همبستگی ژنتیکی و فنوتیپی مثبتی با تولید تخم مرغ تا 52 هفتگی نشان داد (71/0 = rp و 11/0 74/0 = rg). این مقادیر مبین وجود یک رابطه نسبتاً مناسب در کل گروهها است. به علاوه تولید تخم مرغ تا 34 هفتگی همبستگی منفی با ضریب تبدیل غذایی طی همین دوره داشته است (81/0- = rp و 53/0 rg=-92/0, rg). برآوردهای تنوع ژنتیکی و فنوتیپی در این مطالعه نشان میدهد که انتخاب بر اساس تولید تخم مرغ تا 34 هفتگی نه تنها میتواند به طور مؤثری برای بهبود تولید تخم مرغ در طی دوره تخمگذاری استفاده بشود، بلکه ممکن است منجر به افزایش عملکرد در کل دوره تخمگذاری گردد.
حشمت اله خسروی نیا، محمدعلی ادریس، جواد پوررضا ، سعید انصاری،
جلد 3، شماره 1 - ( 1-1378 )
چکیده
تعداد 1200 قطعه جوجه نر و ماده شجرهدار از سه گروه ژنتیکی مشتمل بر 90 گروه پدری، برای برآورد مقادیر ضرایب توارثپذیری و روابط فنوتیپی و ژنتیکی و همچنین بررسی اثرات جنس و محیط نگهداری بر صفات وزن بدن، افزایش وزن، مصرف و ضریب تبدیل خوراک مورد استفاده واقع شد. گروههای ژنتیکی شامل آمیختههای مرغهای بومی با یک نژاد خارجی (گروه A)، مرغهای بومی که برای 2 نسل بر مبنای وزن 8 هفتگی تحت تأثیر انتخاب بودهاند (گروه B) و یک گروه شاهد از مرغهای بومی (گروه C) بود. تمام جوجهها به تفکیک گروههای پدری تا سن چهار هفتگی در قفسهای زمینی نگهداری شدند. سپس جهت دستیابی به ضریب تبدیل خوراک، 498 قطعه از جوجهها از سن 4 تا 10 هفتگی به قفسهای انفرادی انتقال یافتند. نتایج حاصله نشان داد که گروه ژنتیکی آمیخته در مقایسه با دو گروه دیگر، برای تمام صفات وزن بدن در سنین 2، 3، 6، 8 و 10 هفتگی و همچنین افزایش وزن، مصرف و ضریب تبدیل خوراک در مقاطع سنی 6-4، 8-6، 10-8 و 10-4 هفتگی برتری قابل توجهی دارد. دو گروه ژنتیکی B و C علیرغم برتریهای گروه B در اغلب صفات، تفاوت معنیداری نشان ندادند. توارثپذیریهای برآورد شده بر اساس اجزاء واریانس پدری برای صفات مربوط به رشد، حاکی از ماهیت توارثی متوسط به بالا برای این صفات بود. همچنین مقادیر برآورد شده برای مصرف خوراک در سنین مختلف جهت تمام گله در دامنهای از 15/0 تا 44/0 قرار داشت که در هر سن خاص پایینتر از مقادیر حاصله برای ضریب تبدیل خوراک بود. همبستگیهای ژنتیکی و فنوتیپی بین صفات مربوط به رشد مثبت و اکثراً بالا بود. لیکن همبستگیهای بین صفات تغذیهای در سنین مختلف، تنوع بالایی نشان دادند.
رضا جمشیدیان، محمدرضا خواجه پور،
جلد 3، شماره 1 - ( 1-1378 )
چکیده
محدودیت زمان برای پوسیدگی بقایای محصول قبلی و انجام عملیات کامل تهیه بستر در کشت مضاعف، سبب ضرورت کاهش خاکورزی و بروز مشکلات مرتبط با آن میگردد. از آن جایی که در ارتباط با مسایل تهیه بستر در کشت متوالی گندم – ماش در اصفهان اطلاعاتی در دست نیست، اثرات روشهای مختلف تهیه بستر در کشت متوالی گندم – ماش بر رشد، عملکرد و اجزاء عملکرد ماش (لاین آزمایشی 16-61-1)، در سال 1375 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان مورد بررسی قرار گرفت. دو تیمار حفظ و سوزاندن بقایا با چهار روش تهیه بستر و کاشت، به ترتیب تحت نامهای گاوآهن برگرداندار، دیسک، خیشچی و عدم خاکورزی، با بهکارگیری طرح کرتهای نواری در قالب بلوکهای کامل تصادفی، در چهار تکرار ارزیابی شد. بهبود وضعیت استقرار و شرایط رشد گیاهان در شرایط سوزاندن بقایا، سبب افزایش معنیدار تعداد بوته در واحد سطح، وزن خشک اندامهای هوایی، تعداد گره در ساقه فرعی، ارتفاع بوته، تعداد غلاف در ساقه اصلی، در بوته و در متر مربع، تعداد دانه در غلاف ساقه اصلی و ساقههای فرعی، تعداد دانه در ساقه اصلی، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت گردید. تراکم بوته زیادتر در این شرایط، سبب کاهش معنیدار تعداد ساقههای فرعی و تعداد غلاف در ساقههای فرعی شد. شرایط مطلوب استقرار و رشد در تیمارهای دیسک و گاوآهن برگرداندار، سبب افزایش معنیدار تراکم بوته، وزن خشک اندامهای هوایی، تعداد گره در ساقه فرعی، ارتفاع بوته، تعداد غلاف در ساقه اصلی و در متر مربع، تعداد دانه در غلاف ساقه اصلی و ساقههای فرعی، تعداد دانه در ساقه اصلی، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت گردید. تیمار عدم خاکورزی کمترین مقادیر را برای خصوصیات فوق داشت. بر اساس نتایج حاصله، استفاده از دیسک تحت شرایط سوزاندن بقایا، ممکن است مطلوبتر از بقیه روشهای تهیه بستر از نظر عملکرد دانه، در شرایط مشابه با آزمایش حاضر باشد.
سیدشهرام میراجاق، احمد ارزانی،
جلد 3، شماره 1 - ( 1-1378 )
چکیده
تحمل به شوری 28 رقم بومی و خارجی گندم دوروم در محیط کشت موراشیک و اسکوگ حاوی نمک طعام مورد ارزیابی قرار گرفت. بدین ترتیب که کالوسهای حاصل از اسکوتلوم جنینهای نارس در ارقام مورد مطالعه تحت تأثیر 8 سطح تیمار شوری صفر، 3/0، 6/0، 9/0، 2/1، 5/1، 8/1 و 1/2 درصد (وزن به حجم) کلرور سدیم قرار داده شدند. گیاهان دهنده جنین نارس در یک سیستم هیدروپونیک با جریان چرخشی و در گلدانهایی در گلخانه و نیز در مزرعه کشت شدند. یادداشت برداری از کالوسها در زمانهای صفر، 8 و 16 روز پس از کشت در محیط شور انجام شد. ارزیابی تحمل به شوری ارقام از طریق سنجش معیارهای سرعت رشد نسبی و درصد کلروز کالوس در محیطهای کشت حاوی سطوح مختلف کلرور سدیم، به صورت آزمایش فاکتوریل 28 × 8 در قالب طرح کاملاً تصادفی، با نمونهبرداری در 3 تکرار و با 3 نمونه صورت گرفت. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که از میان پارامترهای مورد استفاده در ارزیابی تحمل به شوری کالوس، معیار رشد نسبی از اهمیت و اعتبار بیشتری برخوردار است، لیکن سرعت رشد کالوس، به لحاظ این که یک صفت کاملاً کمی نمیباشد و تا حد زیادی مبتنی بر مشاهدات و احتمالاً همراه با خطای مشاهدهای است، اهمیت کمتری دارد. حاصل این بررسی معرفی رقم “پی. آی 40100” و رقم “دیپر – 6” به عنوان ژنوتیپهای برتر متحمل شوری در شرایط ویترو میباشد. این ارقام به لحاظ این که رشد نسبی کالوس بالا و درصد کلروز کالوس پایینی را در مقام مقایسه با سایرین داشتهاند، در شرایط این آزمایش احتمالاً از ظرفیت ژنتیکی برتری برخوردار میباشند.
جهانگرد محمدی،
جلد 3، شماره 1 - ( 1-1378 )
چکیده
تجزیه و تحلیل دادههای شوری نشان داد که پراکنش مکانی نمونههای شوری در اعماق مختلف نیمرخ خاک به هم وابسته میباشند. در چنین حالتی دادههای مزبور را میتوان هم بسته مکانی دانست. این بدان معنی است که مقادیر شوری در یک عمق به خصوص حاوی اطلاعات مفیدی درباره وضعیت شوری در دیگر اعماق نیمرخ خاک بوده و میتوان از این اطلاعات به منظور بهبود تخمین شوری در هر کدام از اعماق نیمرخ خاک استفاده نمود. هدف از این مطالعه بررسی اثرات استفاده از اطلاعات مربوط به شوری، در دو عمق نیمرخ خاک جهت تخمین این مشخصه در عمق سوم میباشد. بدین منظور از روش کوکریجینگ استفاده شده است. به منظور ارزیابی نتایج حاصل از کوکریجینگ به عنوان وسیلهای جهت تهیه نقشه شوری، این روش با استفاده از دادههای معیار با نتایج کریجینگ معمولی مقایسه گردید. نتایج نشان میدهد که کوکریجینگ علیرغم مبانی تئوریک روشن و قطعی، برتری اندکی نسبت به کریجینگ معمولی دارد. این امر را میتوان ناشی از عدم تفاوت بین متغیر اولیه و متغیرهای کمکی از نظر تعداد نمونهها و همچنین یکسانی تمامی واریوگرامهای شوری در اعماق مختلف دانست. با در نظر گرفتن پیچیدگی روش کوکریجینگ و مشکل بودن برازش واریوگرامهای محاسبه شده توسط مدل LMC، نتیجهگیری میشود که در چنین شرایطی کاربرد روش کریجینگ معمولی از ارجحیت برخوردار میباشد.
داریوش حیاتی، عزت اله کرمی،
جلد 3، شماره 2 - ( 4-1378 )
چکیده
در پژوهشهای کشاورزی پایدار به جنبههای رفتاری کشاورزان و علل بروز یا عدم بروز رفتارهایی که در جهت پایداری میباشد، کمتر توجه شده است. هدف این مطالعه 1) تعیین رابطه بین سازههای اجتماعی – اقتصادی و تولیدی – زراعی در نظر گرفته شده با متغیر میزان دانش کشاورزی پایدار، 2) پیشبینی میزان تغییرات متغیر دانش کشاورزی پایدار بر اساس سازههای مذکور و 3) تعیین رابطه بین متغیر دانش کشاورزی پایدار و میزان پایداری نظام زراعی بوده است. روش تحقیق از نوع پیمایشی بوده و کشاورزان گندمکار استان فارس به عنوان جامعه آماری مورد مطالعه در نظر گرفته شدهاند. از این جامعه بر اساس روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای، تعداد 200 کشاورز گندمکار از 39 روستا، در شهرستانهای منتخب این استان به طور تصادفی انتخاب گردیدهاند. یافتهها نشان داد که متغیر دانش کشاورزی پایدار با سازههای میزان سواد، انگیزه پیشرفت، میزان کل تولید گندم، میزان دانش فنی در زمینه روشهای متداول تولید گندم، وضعیت اقتصادی، شیوه زراعت گندم، آموزشهای ارائه شده از سوی مروجین کشاورزی و نظارت مسئولین مراکز خدمات کشاورزی بر مراحل مختلف زراعت گندم، همبستگی مثبت و معنیدار دارد. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیونی چندمتغیری به شیوه مرحلهای نشان داد که متغیرهای مستقل دانش فنی در زمینه شیوههای متداول تولید گندم، انگیزه پیشرفت، نوع نظام بهرهبرداری از زمین، میزان سواد و شیوه زراعت گندم، قادرند بیش از 50% از تغییرات متغیر وابسته دانش کشاورزی پایدار در بین گندمکاران را توضیح دهند. در بخش دیگری، علل نبودن رابطه معنیدار بین متغیرهای دانش کشاورزی پایدار و پایداری نظام زراعی از دیدگاههایی همچون الگوی نشر نوآوریها و نوآوریهای حفاظتی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در پایان به ارائه پنج پیشنهاد که حاصل یافتههای این پژوهش است، مبادرت شده است.
لطیفه احمدی، مهدی میرزا،
جلد 3، شماره 2 - ( 4-1378 )
چکیده
میزان فعالیت بیولوژیک و کاربرد اسانس مریمگلی (Salvia officinalis (Lamiaceae در صنایع دارویی، غذایی و یا بهداشتی بستگی به ترکیبات شیمیایی موجود در آن دارد که خود تحت تأثیر عوامل مختلف میباشد. به منظور مشخص نمودن میزان کمی و نوع ترکیب اسانس در طی مراحل مختلف رشد، اقدام به جمعآوری گیاه شد. اندامهای مختلف گیاه به تفکیک و به روش بخار آب مورد اسانسگیری قرار گرفت، سپس اسانسها به روش دستگاهی (GC/MS) آنالیز گردید. نتایج نشان داد که ترکیبات اسانس در اندامهای مختلف از نظر نوع و مقدار متفاوت است. آلفا و بتا توجون به عنوان دو ترکیب مطرح در اسانس مریمگلی کمترین مقدار را در اندام برگ (در زمان گلدهی) نشان میدهند (2/1% و 3/0%). تحقیق حاضر نشان داد که میزان کامفر (9/2%)، سینئول (2%)، آلفا و بتا توجون (4/6% و 6/1%) در اسانس سرشاخه گیاه مورد بررسی کمتر از میزان استاندارد بینالمللی یعنی به ترتیب 33%، 10%، 16% و 2% است.
علی پیشنمازی، جواد پوررضا،
جلد 3، شماره 2 - ( 4-1378 )
چکیده
مصرف جو به علت داشتن پلیساکاریدهای بتا–گلوکان در جیره جوجههای گوشتی محدودیت دارد. میتوان با مصرف آنزیمهای تجارتی از جو به مقدار بیشتری در جیره طیور استفاده کرد. این آزمایش به منظور بررسی تأثیر مکمل آنزیمی بتا–گلوکاناز بر عملکرد جوجههای گوشتی، درصد چربی محوطه بطنی، وزن رودهها و ارزیابی اقتصادی تولید یک کیلوگرم گوشت در جیرههای شامل سطوح مختلف ذرت و جو به اجرا درآمد. تعداد 540 قطعه جوجه گوشتی تجارتی در سن هفت روزگی به 45 گروه 12 قطعهای تقسیم شدند و به هر سه گروه از جوجهها یکی از 15 جیره آزمایشی که در آنها جو در سطوح صفر (گروه شاهد)، 25، 50، 75 و 100 درصد جایگزین ذرت شده بود، همراه با دو سطح از آنزیم (025/0 و 05/0 درصد)، تا سن 49 روزگی داده شد. جیرهها با استفاده از روغن به نحوی فرموله شدند که پروتئین و انرژی آنها یکسان گردیده بود. در سن 49 روزگی دو قطعه خروس و دو قطعه مرغ از هر تکرار انتخاب و پس از وزن کشی، جهت تعیین وزن لاشه، چربی محوطه بطنی و وزن رودهها ذبح شدند. نتایج نشان داد که افزایش وزن جوجههای گوشتی با افزایش هر سطح از جانشینی جو بدون آنزیم به جای ذرت به ترتیب 83/0، 08/6، 9/12 و 1/16 درصد کاهش یافت. افزایش وزن جوجههای تغذیه شده با جیرههای حاوی مقادیر بالای جو و سطح 05/0 درصد آنزیم هیچ گونه اختلاف معنیداری (01/0>p) با گروه شاهد نداشت. همچنین مکمل آنزیمی در هر دو سطح، به خصوص در سطح 05/0 درصد باعث بهبود معنیداری (01/0>p) در مصرف غذا و ضریب تبدیل غذایی جوجههای تغذیه شده با جو شد. آنزیم در هر دو سطح به کار رفته، مخصوصاً در سطح 05/0 درصد باعث کاهش معنیدار (01/0>p) در چربی محوطه بطنی جوجهها گردید. نتایج کلی این آزمایش نشان داد که جو با آنزیم جایگزینی مناسب برای ذرت بوده و سطح 05/0 درصد آنزیم، به دلیل عملکرد بهتر و تولید اقتصادیتر یک کیلوگرم گوشت، بر سطح 025/0 درصد آنزیم برتری دارد.
محمود خدامباشی، بالرام شارما،
جلد 3، شماره 2 - ( 4-1378 )
چکیده
به رغم گزارشهای مختلف در مورد نحوه توارث رنگ لپهها در عدس، ماهیت این مسأله به خوبی روشن نشده است. در یک مطالعه گسترده که طی سالهای 75-1372 بر روی نحوه توارث صفات ظاهری عدس انجام گرفت، برای اولین بار دو نوع رنگ سبز تیره و روشن در لپههای عدس تشخیص داده شد. رنگ سبز تیره توارث یک ژنی و رنگ سبز روشن توارث دو ژنی را نشان داد. برای توجیه این مطلب دخالت سه ژن به نامهای Y، Dg و B در توارث رنگ لپهها مطرح گردید. در شرایط غالب بودن ژن Dg، ژنهای غالب Y و B به ترتیب قادر به تولید رنگیزههای زرد و قهوهای میباشند و در شرایط مغلوب بودن این ژن (dg dg) هیچ نوع رنگیزهای تولید نخواهد شد، در نتیجه رنگ سبز تیره بروز خواهد کرد. در صورتی که ژن Dg به طور طبیعی عمل نماید (حالت غالب) ولی ژنهای Y و B در شرایط مغلوب باشند (Dg-yybb) باز هم رنگیزه تولید نخواهد شد و لپهها رنگ سبز روشن به خود میگیرند.
محمد شاهدی، پیمان گلی خوراسگانی، زهره حمیدی اصفهانی،
جلد 3، شماره 2 - ( 4-1378 )
چکیده
یکی از مشکلات اساسی صنعت ماکارونی، چسبندگی و خمیری شدن محصول آن پس از پخت میباشد. در این تحقیق عوامل موثر روی خمیری شدن و چسبندگی ماکارونی ایرانی به شرح زیر مورد بررسی قرار گرفت:
1- درصد گلوتن آرد در چهار سطح 5/8، 5/10، 5/12 و 5/14 درصد که با اضافه کردن گلوتن گندمهای سخت خریداری شده از بازار تهیه شد.
2- دمای خمیر خروجی از اکسترودر در سه سطح 48، 58 و 68 درجه سانتیگراد که با تغییر دادن دمای آب مصرفی در تهیه خمیر، جریان و یا عدم جریان آب در جداره اکسترودر و تغییر در سرعت دورانی خمیردان و زمان ماندن خمیر در اکسترودر حاصل گردید.
3- دمای خشک کردن در دو سطح 50 و 62 درجه سانتیگراد که با افزایش دمای سیستم گرمایش به کمک مشعلها و گرمکن برقی در گرمخانه ایجاد شد. آرد با گلوتن 5/14% و 5/12% دمای اکسترودر 48°C و دمای خشک کردن 62°C باعث بهبودی کیفیت و جلوگیری از چسبندگی و خمیری شدن ماکارونی گردید. با توجه به این که اثر افزایش درصد گلوتن از 5/12 درصد به 5/14 درصد روی افزایش کیفیت قابل توجه نبود با ملحوظ کردن عامل اقتصادی تولید، آرد با گلوتن 5/12 درصد برای تولید ماکارونی ایرانی مناسب تشخیص داده شد.
فرهاد قوامی، عبدالمجید رضایی، سیروس عبدمیشانی ، احمد ارزانی،
جلد 3، شماره 2 - ( 4-1378 )
چکیده
تنوع الگوی پروتئینهای ذخیرهای دانه با استفاده از روش الکتروفورز ژل پلیاکریلامید در حضور سدیم دو دسیل سولفات و ارتباط احتمالی آنها با برخی صفات مورفولوژیک و فنولوژیک، در 193 نمونه از کلکسیون ماش ایران مورد مطالعه قرار گرفت. الکتروفورز پروتئینهای دانه شش الگوی متفاوت را آشکار ساخت، که تنها در 2 نوار آلبومین و 4 نوار گلوبولین موجود در محدوده وزن مولکولی 23500 تا 34000 دالتون متفاوت بودند. الگوهای 1 و 2 فراوانی قابل توجهی داشتند ولی فراوانی سایر الگوها اندک بود و به احتمال قوی در زمانهای نزدیکتری در سیر تکاملی ماش به وجود آمدهاند. تجزیه خوشهای کشورها و شهرها با استفاده از فراوانی زیر واحدهای آلبومین و گلوبولین، حاکی از عدم ارتباط بین تنوع جغرافیایی با فواصل تشابه حاصل از فراوانی زیر واحدها بود. همبستگی صفات مورفولوژیک با زیر واحدهای آلبومین و گلوبولین نشاندهنده ارتباط میان زیر واحدهای G1 و G 2 با روز تا شروع رسیدگی و همچنین وزن هزار دانه بود. بنابراین، انتخاب بر اساس الگوی پروتئینی در مراحل اولیه برنامههای بهنژادی میتواند در افزایش عملکرد و زودرسی موثر واقع شود.