جستجو در مقالات منتشر شده


2384 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي

عبدالحامد دولتی بانه، مصباح بابالار، محمود اخوت،
جلد 3، شماره 2 - ( 4-1378 )
چکیده

اثر مقادیر صفر، 06/0، 125/0 و 25/0 درصد گاز دی اکسید گوگرد روی صفات کمی و کیفی دو رقم انگور ایرانی کشمشی بیدانه و شاهرودی در طول دوره نگهداری در آزمایشگاهها و سردخانه گروه باغبانی دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران در سالهای 76-74،‌ در قالب یک طرح فاکتوریل بر پایه کاملاً تصادفی در سه تکرار مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج نشان داد که اثر گاز دی اکسید گوگرد بر پوسیدگی قارچی در سطح احتمال 1% معنی‌دار بود. حداکثر کنترل پوسیدگی قارچ با مصرف 25/0 درصد گاز دی اکسید گوگرد به دست آمد و اگرچه با تیمار 125/0 درصد دی اکسید گوگرد اختلاف معنی‌داری نشان نداد ولی با افزایش غلظت گاز دی اکسید گوگرد میزان و شدت نقاط سفید شده روی حبه‌ها افزایش پیدا کرده، یک رابطه خطی بین شدت نقاط سفید شده و غلظت گاز دی اکسید گوگرد به دست آمد، به طوری که بیشترین نقاط سفید شده در تیمار با 25/0 درصد دی اکسید گوگرد مشاهده گردید. با افزایش طول دوره انبارداری بر میزان سفیدشدگی حبه افزوده شد. تیمار دی اکسید گوگرد همچنین روی صفات کاهش وزن، ریزش حبه و تغییر رنگ چوب خوشه اثر معنی‌دار داشته و از ریزش حبه‌ها و شدت تغییر رنگ چوب خوشه‌ها کاسته است.
سیدفرهاد موسوی، جعفر جمشیدنژاد عنبرانی، سیدسعید اسلامیان ، ناصر رستم،
جلد 3، شماره 2 - ( 4-1378 )
چکیده

تخمین مقدار سیلابها، روشی برای جلوگیری از خسارات ناشی از وقوع آنها می‌باشد. این تخمین پایه و اساس طراحی انواع ابنیه هیدرولیکی، سرریز سدها، طرحهای آبخیزداری و کنترل و مهار سیلاب است. به وسیله روشهایی نظیر کریگر، جارویس – مایر، سیپرس کریک و استدلالی (منطقی) مقدار دبی حداکثر سیلاب محاسبه می‌شود. روش استدلالی – احتمالی نیز روش دیگری برای تخمین مقدار اوج سیلاب است که به صورت زیر بیان می‌شود:

Q(y) = F.C(y). I(tc,y).A

که در آن Q = حداکثر دبی سیلاب (متر مکعب بر ثانیه)، y = دوره برگشت (سال)، C = ضریب رواناب با دوره برگشتA ،  y= مساحت حوضه (کیلومتر مربع)، I = شدت بارندگی (میلیمتر بر ساعت) برای دوره برگشت معین و مدتی معادل زمان تمرکز حوضه و F = ضریب تبدیل واحدها که در صورت کاربرد واحدهای فوق برابر 278/0 می‌باشد. تخمین ضریب رواناب، (C(y، یکی از مشکلات این روش است. این ضریب تاکنون به طور تجربی تعیین شده و مقدار آن از جداولی که در مراجع مختلف وجود دارد به دست می‌آید. در تحقیق حاضر از برنامه کامپیوتری TR برای تجزیه و تحلیل آمار حداقل 10 سال 18 ایستگاه آبسنجی و 6 ایستگاه ثبات بارندگی استفاده شده است. این تحقیق در قسمتی از حوضه آبریز دریای مازندران (بخش مرکزی و شرقی حوضه آبریز شماره یک ایران)، در حوضه رودخانه‌هایی نظیر اترک، تجن، چالوس، سرداب‌رود، سیاه‌رود، گرگان‌رود، صفارود، کسیلیان، بابل‌رود و نکا انجام گردید. ضرایب رواناب با دوره برگشت 2، 5، 10، 25، 50 و 100 سال این زیر حوضه‌ها محاسبه و سپس منحنیهای هم ضریب رواناب در محدوده طول جغرافیایی 51 درجه و 13 دقیقه تا 55 درجه و 23 دقیقه و نیز عرض جغرافیایی 36 درجه و 32 دقیقه تا 37 درجه و 13 دقیقه با استفاده از نرم‌افزار سورفر رسم گردید. نتایج نشان داد که : 1) مقادیر ضرایب رواناب به دست آمده کمتر از مقادیر داده شده در جداول تجربی است، 2) با افزایش دوره برگشت، ضریب رواناب افزایش می‌یابد و 3) کاربرد مقادیر به دست آمده ضرایب رواناب در سه حوضه آبریز منطقه نشان داد که با استفاده از منحنیهای هم ضریب رواناب می‌توان دبی‌های حداکثر لحظه‌ای را با دقت بهتری تخمین زد.


محمدعلی حاج عباسی، آقافخر میرلوحی، محمد صدرارحامی،
جلد 3، شماره 3 - ( 7-1378 )
چکیده

تأثیر دو نوع خاک‌ورزی بر خصوصیات فیزیکی خاک در مزرعه تحقیقاتی آموزشی دانشگاه صنعتی اصفهان (لورک) و عملکرد ذرت (Zea mays) طی دو سال (1377-1376) مورد مطالعه قرار گرفته است. خاک (Fine loamy, Thermic, typic Haplargids) از دو عمق 20-0 و 40-20 سانتیمتری نمونه‌برداری و مواد آلی (OM)، جرم مخصوص ظاهری (BD)، شاخص فروسنجی (PI) میانگین وزنی قطر خاک‌دانه (MWD) و توزیع اندازه‌ای خاک‌دانه‌ها (ASD) و همچنین عملکرد محصول ذرت مورد مقایسه قرار گرفت. اعمال روش بدون خاک‌ورزی باعث افزایش مواد آلی خاک تا دو برابر، نسبت به سیستم خاک‌ورزی مرسوم شد. جرم مخصوص ظاهری و شاخص فروسنجی در هر دو سیستم یکسان بود. در سیستم خاک‌ورزی مرسوم خاک‌دانه‌های کوچک‌تر از 25/0 میلیمتر در حدود 20 درصد بیشتر از سیستم بدون خاک‌ورزی بوده است. به همین جهت میانگین وزنی قطر خاک‌دانه در خاک سطحی شخم خورده نیز حدود 20 درصد کوچک‌تر از خاکهای شخم نخورده می‌باشد. ولی سیستم بدون خاک‌ورزی اثر معنی‌داری بر کاهش وزن خشک گیاه در تمام طول دوران رشد داشته است. در نتیجه بیشترین کاهش عملکرد در سال دوم و در سیستم بدون شخم صورت گرفته است. علت این موضوع را می‌توان در کم بودن اولیه مواد آلی خاک، ساختمان ضعیف آن و در نتیجه عدم رشد مناسب ریشه در خاک این مناطق دانست. با توجه به موارد مذکور سیستم خاک‌ورزی بدون شخم در مناطق یاد شده توصیه نمی‌گردد.
نورایر نومانیان، احمد جلالیان، عبدالرحیم ذوالانوار،
جلد 3، شماره 3 - ( 7-1378 )
چکیده

خاکهای گچی که از بارزترین خاکهای مناطق خشک و نیمه‌خشک می‌باشند، در استان اصفهان پراکنش زیادی دارند. اراضی گچ‌دار شمال غربی اصفهان، قسمتی از حوضه آبخیز شمالی رودخانه زاینده‌رود را تشکیل داده، به صورت حوضه‌ای بسته توسط منابع زمین شناختی محصور گردیده‌اند. به منظور بررسی منشأ گچ و شناخت منابع زمین شناختی تغذیه کننده کانی گچ در منطقه فوق، 22 قطعه مطالعاتی از کل سطح مواد زمین شناختی حوضه، بر اساس سطح تأثیرگذاری هر کدام در تولید گچ انتخاب گردید. با استفاده از مقاطع طبیعی و مصنوعی در نقاط تعیین شده، نمونه‌های متعددی از رسوبات لایه‌های مختلف تمامی نقاط برداشته شد.

مشاهدات صحرایی بیانگر آن بود که: در سازند نایبند و شمشک، بلورهای گچ در اطراف و سطوح جانبی شیل‌های متورق به مقادیر زیادی وجود دارد و بلورهای پیریت تنها در شیل‌های معدن باما قابل رویت بود. در مواد فرسایش یافته از کنگلومرای قرمز رنگ قاعده کرتاسه، مقادیر قابل توجهی گچ تجمع یافته است. در رگه‌های هیدروترمال موجود در سازندهای شمشک و نایبند، بلورهای گچ در متن یا داخل حفرات و یا بین رگه‌های مختلف سنگها دیده می‌شود. در قسمتهایی از سازند قم (رسوبات تبخیری)، مقادیر متنابهی گچ وجود دارد. مشاهدات صحرایی و نتایج آزمایشهای تفرق اشعه ایکس (XRD) روی پودر سنگها و نمونه‌های تلخیص شده (توسط سیاله‌های سنگین) و اندازه‌گیری سولفور باقی‌مانده در شیل‌های سطحی و همچنین تفاسیر مقاطع نازک و صیقلی سیگها چنان نشان می‌دهند که اولاً، در شیل‌ها هنوز هم پیریت و سولفورهای دیگر باقی است و ثانیاً، کانی گچ در متن بیشتر سنگهای نمونه‌برداری شده وجود دارد. بر اساس نتایج به دست آمده می‌توان موارد زیر را به ترتیب اهمیت به عنوان منشأ و عامل اصلی تغذیه کننده گچ در خاکهای اراضی مورد مطالعه معرفی نمود:

الف- رها شدن گچ از آهکهای کرتاسه، مخصوصاً از کنگلومرای قرمز رنگ قاعده کرتاسه به واسطه هوادیدگی و فرسایش.

ب- تشکیل گچ بر اثر اکسیداسیون پیریت و دیگر سولفورهای موجود در شیل‌ها.

ج- رها شدن گچ از کانیهای شیمیایی و تبخیری موجود در مارن‌ها و رسوبات سازند قم به واسطه هوادیدگی و فرسایش.

د- تشکیل گچ بر اثر فرایندهای هیدروترمالی آتش‌فشانهای اواخر دوران سوم.


رضا امیری، عبدالمجید رضایی، محمد شاهدی، شهرام دخانی،
جلد 3، شماره 3 - ( 7-1378 )
چکیده

این مطالعه به منظور ارزیابی قابلیت روش کروماتوگرافی مایع فاز معکوس با کارایی بالا (RP-HPLC) در بررسی پروتئین‌های ذخیره‌ای و تنوع ژنتیکی آن در ایزولاین‌های بهاره و پاییزه، ارقام زراعی و بومی گندم نان اجرا گردید. پروتئین‌های گلیادین حاصل از آرد 5 بذر تصادفی از هر ژنوتیپ، با روش RP-HPLC تجزیه شدند. در این روش از ستون Nucleosil C18 300A و یک ستون محافظ و حلال متحرک استونیتریل حاوی TFA استفاده شد.

 کلیه شرایط انتخاب شده برای تجزیه پروتئین‌های ذخیره‌ای، اهداف این مطالعه را با منظور نمودن سرعت و بازده جداسازی مناسب تأمین نمود. تحت این شرایط تعداد اجزای حاصل از تجزیه گلیادین‌ها بیشتر از ریزواحدهای تجزیه الکتروفورز بود. به علاوه نتایج کمی حاصل از تجزیه RP-HPLC، تجزیه و تحلیل آماری داده‌ها را آسان نمود. همچنین تجزیه گلیادین‌ها با روش RP-HPLC قابلیت بالایی در شناسایی ژن‌های چاودار داشت، به طوری که به سهولت حضور سکالین‌های امگا در ژنوم رقم فلات را معلوم کرد. بنابراین نتیجه‌گیری شد که تجزیه RP-HPLC پروتئین‌های گلیادین می‌تواند کارآیی روش الکتروفورز را داشته باشد و حتی در مواردی جایگزین آن شود. نتایج تجزیه خوشه‌ای پلی‌پپتیدهای گلیادین بیانگر افزایش تدریجی تنوع ژنتیکی از ایزولاین‌ها تا ارقام بومی بود. در مجموع، در بین ارقام بومی، گندمهای علی آباد، عقدا، سفید بافقی، قرمز بافقی، شهداس و سرخه از تنوع ژنتیکی بیشتری برخوردار بودند.


ستار چاوشی بروجنی، سیدسعید اسلامیان،
جلد 3، شماره 3 - ( 7-1378 )
چکیده

مطالعه تناوب سیلاب در مناطق خشک به دلیل تعداد کم ایستگاه‌های هیدرومتری، کمبود آمار و وجود داده‌های پراکنده ناشی از وقوع جریانهای نادر، بسیار مشکل می‌باشد. تحلیل منطقه‌ای سیلاب یکی از روشهای مناسب جهت غلبه بر چنین مشکلاتی می‌باشد. در این تحقیق یکی از روشهای تحلیل منطقه‌ای سیلاب به نام روش هیبرید مورد بررسی قرار گرفته است. منطقه مورد مطالعه شامل 17 حوضه همگن واقع در استانهای اصفهان و چهارمحال و بختیاری می‌باشد. نخست با استفاده از رگرسیون چندگانه بین دبی سیلاب با دوره‌های مختلف بازگشت، به عنوان عامل وابسته و خصوصیات فیزیکی و اقلیمی حوضه، به عنوان عوامل مستقل، مهم‌ترین عوامل فیزیکی و اقلیمی مرتبط با سیلاب که عبارت از سطح و ارتفاع متوسط حوضه بودند تعیین گردید. مدل‌های تناوب سیل هیبرید مرتبط با این دو عامل تعیین و با مدل‌های رگرسیون چندگانه در این منطقه مقایسه گردید. مقایسه مقادیر نسبی خطای مدل‌های هیبرید و رگرسیون نشان می‌دهد که در دوره‌های بازگشت کوتاه، دقت مدل هیبرید بیشتر از روش رگرسیون بوده ولی در دوره‌های بازگشت بالا، دقت مدل رگرسیون بیشتر از روش هیبرید می‌باشد.
براتعلی سیاه سر، عبدالمجید رضایی،
جلد 3، شماره 3 - ( 7-1378 )
چکیده

به منظور مطالعه تنوع ژنتیکی و محیطی خصوصیات مورفولوژیک و فنولوژیک و شناخت مبانی مورفولوژیک اختلاف عملکرد و عوامل پنهانی مؤثر بر آن در سویا، آزمایشی در سال 1375، در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان واقع در لورک نجف آباد اجرا گردید. آزمایش در قالب سه طرح آگمنت برای 285 لاین و 5 رقم شاهد پیاده گشت. تفاوتهای بسیار معنی‌داری بین ژنوتیپ‌ها برای کلیه صفات مورد بررسی مشاهده شد. ضرایب تنوع فنوتیپی برای کلیه صفات بیشتر از ضرایب تنوع ژنتیکی بود و در بسیاری از حالات تفاوتهای ناچیزی وجود داشت. بیشترین ضرایب تنوع فنوتیپی و ژنوتیپی به ترتیب مربوط به صفات تعداد غلاف در بوته، روز تا گلدهی، ارتفاع، ارتفاع پایین‌ترین غلاف و تعداد ساقه فرعی بود. توارث پذیری و بازده ژنتیکی برای این صفات و وزن صد دانه بالا و برای عملکرد بوته پایین بود. کمترین ضرایب تنوع به تعداد دانه در غلاف و روز تا جوانه‌زنی تعلق داشت. نتایج رگرسیون مرحله‌ای نشان داد که حداکثر اختلاف عملکرد دانه لاین‌ها را می‌توان به تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در غلاف و وزن صد دانه نسبت داد. تجزیه عاملها علاوه بر تاکید بر نقش اجزای عملکرد، چهار عامل پنهانی مؤثر در عملکرد را استخراج نمود که 34/97 درصد تغییرات عملکرد را توجیه کردند. این عوامل که تعیین کننده مبدأ و مقصدهای فیزیولوژیک هستند، با توجه به صفاتی که در بر گرفتند، تحت عنوان عوامل مخزن، معماری، سرمایه ثابت و وزنی نامگذاری شدند. در مجموع استنباط شد که برای اصلاح ارقام سویا می‌توان گیاهان با بنیه قوی و گره‌ها، غلافها، برگها و وزن دانه زیاد را انتخاب کرد.
بابک بحرینی نژاد، محمدرضا خواجه پور،
جلد 3، شماره 3 - ( 7-1378 )
چکیده

تلفیق پهن‌برگ‌کشها و باریک‌برگ‌کشها برای کنترل علفهای هرز در گندم، تحت شرایط اصفهان مورد مطالعه قرار نگرفته است. بدین لحاظ، آزمایشی در سال زراعی 75-1374 در ایستگاه تحقیقات کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان انجام شد. در این مطالعه علف‌کشهای توفوردی + ام‌سی‌پی‌آ (یو46کمبی‌فلوئید6)، بروموکسینیل، متریبیوزین، دیکلوفوپ-متیل و ترالکوکسیدیم و تلفیق آنها به صورت 11 تیمار علف‌کش، همراه با شاهد وجین و شاهد علف هرز در قالب طرح آماری بلوک‌های کامل تصادفی با چهار تکرار مورد ارزیابی قرار گرفتند.

 ناخنک و یولاف وحشی مهم‌ترین علفهای هرز مزرعه بودند. کنگر وحشی و پیچک صحرایی اهمیت کمتری داشتند. اثربخشی بروموکسینیل بر روی علفهای هرز پهن‌برگ یکساله بیشتر از توفوردی + ام‌سی‌پی‌آ بود، در حالی که توفوردی + ام‌سی‌پی‌آ اثربخشی بیشتری بر روی علفهای هرز چندساله داشت. تیمارهای دیکلوفوپ-متیل و تلفیق بروموکسینیل با ترالکوکسیدیم بیشترین اثربخشی را بر روی کنترل یولاف وحشی نشان دادند، هر چند که تفاوت معنی‌داری بین تیمارهای حاوی دیکلوفوپ-متیل و ترالکوکسیدیم از لحاظ کاهش تعداد و وزن خشک یولاف وحشی مشاهده نشد. بیشترین خسارت ظاهری بر گندم توسط متریبیوزین و کمترین خسارت توسط بروموکسینیل وارد شد. عملکرد دانه گندم تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. به هر حال، بالاترین عملکرد دانه گندم توسط تیمار تلفیق ترالکوکسیدیم با بروموکسینیل، که پایین‌ترین وزن خشک مجموع علفهای هرز را در مراحل سنبلچه انتهایی و سنبله‌دهی گندم داشت، به دست آمد. بر اساس نتایج حاصله، چنانچه علفهای هرز چندساله پهن‌برگ مسأله‌ساز نباشند، تلفیق بروموکسینیل با ترالکوکسیدیم جهت کنترل مجموع علفهای هرز مزرعه گندم، در شرایط مشابه با آزمایش حاضر، مناسب است. اما در صورت غالبیت علفهای هرز چندساله پهن‌برگ و یولاف وحشی در مزرعه، تلفیق توفوردی + ام‌سی‌پی‌آ با دیکلوفوپ-متیل جهت کنترل مجموع علفهای هرز مطلوب‌تر می‌باشد.


محسن افشارمنش، جواد پوررضا،
جلد 3، شماره 3 - ( 7-1378 )
چکیده

این آزمایش به منظور مطالعه اثر پنج سطح 06/3، 23/3، 4/3، 57/3 و 74/3 درصد کلسیم و سه سطح 2000، 2200 و 2400 واحد بین‌المللی در کیلوگرم جیره ویتامین 3 Dبر خصوصیات تولیدی مرغهای تخمگذار به اجرا درآمد. آزمایش در یک طرح کاملاً تصادفی در قالب آزمایش فاکتوریل 3 × 5 که جمعاً 15 تیمار آزمایشی را تشکیل دادند، صورت گرفت. 240 قطعه مرغ 26 هفته‌ای لگهورن سفید از سویه‌های لاین 36 W به 60 واحد آزمایشی تقسیم شدند، به طوری که هر تیمار 4 تکرار داشت. مدت آزمایش 90 روز بود و در پایان آزمایش مرغها 38 هفته سن داشتند. نتایج نشان داد که سطوح کلسیم بر درصد تولید، مصرف غذا، بازده تخم مرغ و ضریب تبدیل غذا اثر معنی‌داری نداشت، ولی سطح 4/3 درصد کلسیم سبب افزایش معنی‌داری (05/0>P) در وزن تخم مرغ شد. ویتامین 3 D اثر معنی‌داری روی وزن تخم مرغ، مصرف غذا و بازده تخم مرغ نداشت، اما با افزایش سطح ویتامین 3 D، درصد تولید به طور معنی‌داری (05/0>P) افزایش و ضریب تبدیل غذا کاهش یافت. اثر متقابل کلسیم و ویتامین 3 D بر وزن تخم مرغ و درصد تولید معنی‌دار بود (05/0>P). معادلات رگرسیون به دست آمده نشان داد که از کلسیم و ویتامین 3D جیره می‌توان صفات تولیدی را تخمین زد.
مسعود علیخانی، غلامرضا قربانی،
جلد 3، شماره 3 - ( 7-1378 )
چکیده

برای تعیین نسبت مناسب یونجه خشک و ذرت سیلوشده در تغذیه گاوهای شیرده با تعادل کاتیون – آنیون، دیواره سلولی، انرژی و پروتئین یکسان، در یک طرح مربع لاتین 4 × 4 با دو تکرار، 8 گاو هلشتاین با میانگین وزن 570 کیلوگرم، تولید 22 کیلوگرم و چربی 5/3% در اواسط دوره شیردهی، از چهار جیره با نسبتهای یونجه خشک به ذرت سیلوشده 100:0، 67:33، 33:67 و 0:100 استفاده کردند. ماده خشک مصرفی، قابلیت هضم، تجزیه‌پذیری مؤثر ماده خشک در شکمبه، درصد چربی شیر و درصد کل مواد جامد شیر در جیره‌های 1 الی 4 به ترتیب 09/19، 94/19، 94/20 و 90/20 کیلوگرم در روز و 07/69، 75/65، 78/71 و 82/49 درصد و 8/52، 59/49، 4/50 و 51/46 درصد و 47/3، 53/3، 79/3 و 93/3 درصد و 07/12، 17/12، 48/12 و 60/12 درصد بود. جیره دارای 67 درصد سیلو، بیشترین مصرف ماده خشک، تولید شیر تصحیح شده (بر حسب 2/3 درصد) و قابلیت هضم در شکمبه را نشان داد. درصد تجزیه‌پذیری جیره‌ها در شکمبه به ترتیب در 100% یونجه و 100% سیلو بیشترین و کمترین بود. جیره‌های دارای 67% ذرت سیلوشده تجزیه‌پذیری بیشتری را نسبت به 33% ذرت سیلوشده نشان دادند. درصد چربی شیر درتیمارهای 67% و 100% ذرت سیلوشده بیشتر از تیمارهای 100% و 67% یونجه بود. با افزایش نسبت ذرت سیلوشده به یونجه خشک، مقدار کیلوگرم چربی شیر و درصد پروتئین شیر، کیلوگرم پروتئین شیر و کل مواد جامد شیر افزایش نشان داد.
غلامحسین طهماسبی، دردی قوجق، رحیم عبادی ، منصور آخوندی،
جلد 3، شماره 4 - ( 10-1378 )
چکیده

تفکیک و متمایز ساختن جمعیتهای زنبور عسل ایرانی از اقدامات اساسی برای برنامه‌ریزی اصولی اصلاح نژاد این حشره در ایران می‌باشد. طی سالهای 1375-1371 تلاش شد تا با استفاده از خصوصیات بیوشیمیایی، وضعیت این جمعیتها در ایران مشخص شود. برای این منظور از 251 کلنی مربوط به 21 استان، 84 شهرستان و 15 زنبورستان نمونه‌برداری صورت گرفت. سپس با استفاده از روش الکتروفورز افقی پروتئین‌های قفس سینه زنبوران عسل کارگر، تفاوتها و شباهتهای زنبوران عسل مناطق مختلف کشور مشخص گردید.

 نتایج نشان داد که کلنی‌های مربوط به شهرستانهای شمال و شرق کشور، به دلیل نداشتن باند پروتئینی با وزن مولکولی حدود صد هزار دالتون، از کلنی‌های مناطق غربی و مرکزی کشور متمایز می‌شوند. با توجه به نتایج به دست آمده از این بررسی و مقایسات مورفولوژیک انجام شده بر روی توده‌های زنبور عسل ایرانی می‌توان نتیجه گرفت که حداقل در دو منطقه مذکور می‌توان مراکز اصلاح نژادی زنبور عسل ایران را سازماندهی نمود و در جهت بهبود خصوصیات بیولوژیک زنبور عسل ایرانی تلاش کرد.


محمود عظیمی، سیروس مسیحا، محمد مقدم ، مصطفی ولیزاده،
جلد 3، شماره 4 - ( 10-1378 )
چکیده

به منظور بررسی میزان تنوع ژنتیکی در پیازهای بومی ایران آزمایشی در ایستگاه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز انجام پذیرفت. تعداد 16 توده پیاز بومی برای صفات مختلف، در شرایط مزرعه‌ای و از نظر پروتئین‌های کلی بذر با الکتروفورز عمودی SDS-PAGE مورد ارزیابی قرار گرفت.

 بر اساس تجزیه واریانس داده‌ها، بین توده‌ها از نظر رنگ برگ، سفتی بافت پیاز، میانگین عملکرد پیاز تک بوته و تعداد لایه‌های خوردنی پیاز اختلاف معنی‌داری وجود داشت. توده‌های همدان 148-98، اراک 96-98، اراک 87-98، زنجان 223-98 و اراک 103-98 به ترتیب بالاترین میانگین عملکرد تک بوته را به خود اختصاص دادند. به طور کلی اختلاف معنی‌دار بین توده‌ها از نظر بسیاری از صفات، نشانگر وجود تنوع ژنتیکی در ژرم‌پلاسم پیاز ایرانی می‌باشد. نتایج حاصل از تجزیه کلاستر توده‌ها برای صفات زراعی و میانگین عملکرد تک بوته مشابه هم بود و 16 توده ارزیابی شده در 4 گروه متفاوت قرار گرفتند. تجزیه کلاستر بر مبنای الگوهای نواربندی، دو گروه متفاوت را در بر داشت و با نتایج تجزیه کلاستر برای صفات زراعی مطابقت نداشت. با انجام تجزیه به مولفه‌های اصلی، دو مولفه اول 58/97% از کل واریانس متغیرهای اولیه را توجیه کردند. عملکرد مهم‌ترین نقش را در تبیین مولفه اول داشت و در مرتبه بعدی وزن خشک قرار داشت. در مولفه دوم وزن خشک و قطر پیاز بیشترین تاثیر را دارا بودند. در مجموع، تجزیه به مولفه‌های اصلی نیز توانست گروه‌های حاصل از تجزیه کلاستر برای صفات زراعی را از همدیگر متمایز نماید. هر کدام از گروه‌ها از نظر برخی صفات برتر از سایر گروه‌ها بودند. به عنوان مثال گروه متشکل از توده‌های همدان، زنجان و اراک از بیشترین عملکرد تک بوته، وزن خشک و قطر پیاز برخوردار بود.


محمدرضا مصدقی، محمدعلی حاج عباسی، عباس همت، مجید افیونی،
جلد 3، شماره 4 - ( 10-1378 )
چکیده

 مطالعه حاضر به جهت بررسی تاثیر رطوبت خاک و کود دامی بر تراکم‌پذیری خاک به صورت نوارهای خرد شده، در قالب طرح بلوک‌های کامل تصادفی با چهار تکرار در مزرعه آموزشی – پژوهشی دانشگاه صنعتی اصفهان (لورک) اجرا شد. خاک مورد مطالعه از نظر رده‌بندی تیپیک هاپل آرجید می‌باشد. کود دامی یک سال مانده، شامل سه سطح صفر، 50 و 100 تن در هکتار تا عمق شخم (20 سانتیمتر) توسط دیسک سنگین با خاک مخلوط شد. پس از گذشت 5 ماه (تیر تا آبان ماه) در رطوبتهای حد خمیری 80 ،(PL) درصد حد خمیری (0/8PL) و 60 درصد حد خمیری (0/6PL) توسط یک تراکتور دوچرخ متحرک مدل اونیورسال 650-U، با یک عبور (1 P) و دو عبور (2 P) تحت تیمار تراکم قرار گرفت و جرم مخصوص ظاهری (BD)، شاخص مخروطی (CI) تا عمق 40 سانتیمتر و نشست خاک به عنوان شاخصهای تراکم‌پذیری و ترددپذیری اندازه‌گیری شد.

  افزودن کود سبب کاهش قابل توجه تاثیر بارگذاری و رطوبت در زمان بارگذاری بر BD و CI شد. تفاوت معنی‌دار بین تاثیر دو سطح 50 و 100 تن در هکتار بر BD دیده شد، ولی در مورد CI این تفاوت معنی‌دار نبود. مواد آلی در رطوبتهای زیاد سبب کاهش و در رطوبتهای پایین سبب افزایش نشست خاک شد. همچنین کود دامی سبب کاهش BD و CI خاک تحت‌الارضی گردید. در رطوبت  (0/6PL) افزایش معنی‌دار در درجه تراکم خاک ایجاد نشد. بنابراین در تیمار بدون کود، رطوبت  (0/6PL) مناسب ترددپذیری شناخته شد. در حالی که در تیمارهای کودی این حد به 0/8PL رسید. عبور مجدد ( 2 P ) سبب افزایش معنی‌دار درجه تراکم خاک شد. مطالعه حاضر نشان داد اضافه نمودن کود دامی در مقادیر حدود 50 تن در هکتار سبب کاهش قابل توجه تراکم‌پذیری و افزایش دامنه رطوبتی ترددپذیری این خاک می‌گردد.


تیمور سهرابی، یوسفعلی خوش خواهش،
جلد 3، شماره 4 - ( 10-1378 )
چکیده

هدف از این تحقیق تعیین بازده کاربرد آب و بررسی علل پایین بودن و تعیین عوامل موثر در افزایش آن می‌باشد. در این تحقیق مزارع برنج بر اساس اقلیم، مشخصات خاک، اندازه مزرعه و مدیریت کشاورزان انتخاب شدند و با استفاده از اندازه‌گیریهای صحرایی، بازده کاربرد آب در شالیزارهای استان گیلان، که تحت پوشش شبکه‌های آبیاری مدرن و سنتی در سه منطقه فومن، رشت – مرکزی و لاهیجان می‌باشد، برآورد گردید. در مزارع انتخابی علاوه بر تعیین بازده کاربرد آب در طول فصل آبیاری، تاثیر اندازه مزرعه، دبی و مدیریت آبیاری در بازده مذکور نیز مورد توجه قرار گرفت. مزارع تحت بررسی دارای خاک سنگین بود و میزان نفوذ عمقی کمتر از سه میلیمتر در روز اندازه‌گیری شد. بازده کاربرد آب در دو حالت بدون استفاده مجدد از رواناب و با استفاده مجدد از رواناب بررسی گردید. در حالت اول متوسط بازده کاربرد آب در مناطق فومن، رشت و لاهیجان به ترتیب برابر 2/51، 0/49 و 4/49 درصد و مقادیر حداکثر آنها به ترتیب 6/52، 7/50 و 7/50 و حداقل مقدار آنها به ترتیب 7/49، 3/47 و 0/48 درصد به دست آمد. در حالت دوم متوسط بازده کاربرد آب در مناطق فوق به ترتیب برابر 4/73، 3/73 و 4/72 درصد و مقادیر حداکثر به ترتیب 3/74، 3/74 و 2/73 درصد و حداقل مقدار آنها به ترتیب 4/72، 1/72 و 5/71 درصد به دست آمد. نسبت پایاب در مناطق سه گانه فوق به ترتیب 30، 33 و 31 درصد برآورد شد. در طول دوره رشد برنج (از نشاکاری تا برداشت) مقدار آب آبیاری متوسط برای منطقه 1130 میلیمتر (11300m3/ha ) و مقدار تبخیر و تعرق برنج به طور متوسط 561 میلیمتر به دست آمد.
علی نیکخواه، بهنام آبشت،
جلد 3، شماره 4 - ( 10-1378 )
چکیده

با توجه به کمبود بارز خوراک دام در کشور، استفاده از فرآورده‌های جنبی کارخانجات صنایع غدایی و کشتارگاه‌ها در جیره غذایی دامها به خصوص دامهای پرواری یک ضرورت است. جهت مطالعه اثر پیه بر قابلیت هضم جیره، توان تولیدی و ترکیبات لاشه گوساله‌های نر در حال رشد هلشتاین، تعداد 24 رأس گوساله با متوسط وزن 191 کیلوگرم، با جیره‌های کامل 1، 2، 3 و 4 که به ترتیب حاوی صفر، 5/2، 0/5 و 5/7 درصد پیه و پروتئین خام یکسان بودند، به مدت 125 روز در شرایط محیطی یکسان تغذیه شدند. قابلیت هضم ظاهری جیره‌ها، افزایش وزن روزانه، ضریب تبدیل غذایی، درصد لاشه و قطعات آن در گوساله‌ها اندازه‌گیری گردید.

افزودن پیه به جیره‌ها بر قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، ماده آلی، پروتئین خام و انرژی کل اثری نداشت، ولی قابلیت هضم ظاهری دیواره سلولی را به طور معنی‌داری کاهش (01/0>P)و قابلیت هضم ظاهری چربی جیره‌ها را افزایش (05/0>P) داد. میانگین افزایش وزن روزانه گوساله‌های تغذیه شده با جیره‌های 1، 2، 3 و 4 به ترتیب برابر 56/1، 61/1، 69/1 و 75/1 کیلوگرم و به همین ترتیب ضریب تبدیل خوراک (ماده خشک) برابر 63/4، 31/4، 12/4 و 98/3 بود که از نظر آماری اختلاف معنی‌دار (05/0>P) داشتند. وزن بدن خالی و وزن لاشه گرم با افزودن چربی در جیره افزایش (01/0>P)یافت ولی درصد لاشه گرم و درصد وزن بدن خالی نسبت به وزن زنده تحت تأثیر سطوح مختلف پیه قرار نگرفت. اقتصادی‌ترین سطح مصرف پیه در این آزمایش 5/2 درصد بود.


مسعود کاوسی، محمود کلباسی،
جلد 3، شماره 4 - ( 10-1378 )
چکیده

استان گیلان از عمده‌ترین مناطق تولید برنج در سطح کشور است که استفاده از ارقام پرمحصول برنج در آن هر روز رونق بیشتری می‌یابد. با این وجود مطالعات اندکی در مورد وضعیت پتاسیم در مزارع برنج آن صورت گرفته و حتی تاکنون عصاره‌گیر مناسبی برای استخراج پتاسیم قابل جذب معرفی نگردیده است. لذا این تحقیق با هدف ارزیابی 15 روش عصاره‌گیری به منظور تعیین عصاره‌گیر یا عصاره‌گیرهای مناسب جهت تعیین پتاسیم قابل دسترسی خاک و سطح بحرانی پتاسیم برای برنج رقم سپیدرود در تعدادی از خاکهای استان گیلان به اجرا درآمد. این آزمایش در قالب طرح بلوک‌های کامل تصادفی و به صورت فاکتوریل شامل 23 نمونه خاک و دو سطح صفر و 300 میلیگرم پتاسیم در کیلوگرم خاک انجام گرفت. نتایج نشان داد که استفاده از کود پتاسیم در اکثر خاکها باعث افزایش عملکرد دانه، کاه و غلظت پتاسیم در گیاه و نیز افزایش جذب پتاسیم توسط گیاه شده است. بررسی روابط همبستگی گویای این حقیقت بود که روشهای عصاره‌گیری با استات منیزیوم، اسید سولفوریک، مورگان و کلرید کلسیم یک صدم مولار همبستگی بالایی با غلظت پتاسیم در کاه (به ترتیب 83/0، 78/0، 8/0 و 78/0) و غلظت پتاسیم در کل گیاه (به ترتیب 79/0، 76/0، 75/0 و 73/0) داشته است. همچنین ضریب همبستگی بین روشهای مذکور و مقدار جذب پتاسیم توسط کاه برنج (به ترتیب 83/0، 82/0، 78/0 و 76/0) و پتاسیم جذب شده توسط کل گیاه (به ترتیب 79/0، 83/0، 74/0 و 71/0) نیز بالا بوده که نشان می‌دهد این روشها مناسب می‌باشند. سطح بحرانی پتاسیم در روشهای مختلف عصاره‌گیری متفاوت بود. سطح بحرانی پتاسیم برای 90 درصد عملکرد نسبی دانه با روش استات منیزیوم 38، روش مورگان 74، روش کلووانا 72، روش تگزاس 160، اسید سولفوریک 111، روش کلرید کلسیم یک صدم مولار 36، روش استات آمونیوم بدون غرقاب 112 و روش استات آمونیوم پس از دو هفته غرقاب 100 میلیگرم در کیلوگرم خاک بود. تقریباً 75 درصد خاکها از نظر پتاسیم قابل استفاده برای گیاه پایین‌تر از سطح بحرانی بوده‌اند.
جواد پوررضا، هاشم نصراللهی، عبدالحسین سمیع، مهدی محمدعلی پور، اکبر اسدیان،
جلد 3، شماره 4 - ( 10-1378 )
چکیده

به منظور مطالعه اثر کل مواد جامد محلول (TDS) آب مناطق مختلف استان اصفهان بر عملکرد جوجه‌های گوشتی، پس از بررسی بر روی منابع آبی موجود استان و دسته‌بندی اطلاعات حاصل از تکرار آزمایشهای فیزیکی – شیمیایی و میکروبیولوژیک، 6 تیمار در سطوح متفاوت TDS (کمتر از 1000، 1000 تا 2000، 2000 تا 3000، 3000 تا 4000، 4000 تا 5000 و بیشتر از 5000 قسمت در میلیون) انتخاب گردید. آزمایشهای اصلی در یک طرح کاملاً تصادفی با استفاده از تعداد 288 جوجه در فاصله 7 تا 56 روزگی، با یکنواخت کردن عوامل محیطی و ژنتیکی و با استفاده از تیمارهای انتخابی در یک سالن دارای شرایط یکسان، در 3 تکرار انجام شد.

 نتایج نشان داد که TDS آب بیشترین اثر را بر روی میزان درصد تلفات جوجه‌ها در یک دوره دارد، به نحوی که بالاترین سطح TDS باعث 2/56 درصد تلفات گردید. این اثر در سنین 21-7 روزگی بیشتر نمودار بود. در کل دوره میزان مصرف آب همبستگی مثبت و معنی‌دار (74/0+ = r) با TDS آب نشان داد (05/0>P). همبستگی TDS آب با رطوبت بستر نیز معنی‌دار (05/0>P) و مثبت بود (65/0+ = r). اختلاف وزن نهایی فقط بین گروه شاهد و TDS بالاتر از 5000 قسمت در میلیون معنی‌دار بود (05/0>P). مصرف غذا متاثر از سطوح مختلف TDS بود و نتایج مشابهی را نسبت به وزن بدن نشان داد. اثر میزان TDS بالای آب بر روی کاهش چربی محوطه بطنی جوجه‌های ماده و وزن خاکستر استخوان ران جوجه‌های نر معنی‌دار بود (05/0>P). نتیجه این که در توسعه مرغداریهای صنعتی کیفیت آب مصرفی باید به عنوان یک عامل مهم مورد توجه قرار گیرد. بنابراین توصیه می‌شود آب دارای کیفیت خوب (حداقل TDS کمتر از  3000ppm) استفاده شود و در غیر این‌صورت از دستگاه‌های مناسب برای بهسازی ترکیب فیزیکی و شیمیایی آب مصرفی استفاده گردد.


علی مراد قنبری، منوچهر مفتون، نجف علی کریمیان،
جلد 3، شماره 4 - ( 10-1378 )
چکیده

عصاره‌گیرهای متعددی جهت ارزیابی فسفر قابل استفاده گیاه در خاکهای مختلف پیشنهاد شده است. در حال حاضر در خاکهای آهکی ایران بیشتر از روش اولسن استفاده می‌شود. اما درباره مقایسه این روش با سایر روشها مطالعه زیادی صورت نگرفته است. این تحقیق به منظور به دست آوردن چنین اطلاعاتی انجام شد. غلظت فسفر در 39 نمونه از خاکهای آهکی استان فارس با ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی متفاوت، توسط نه عصاره‌گیر اندازه‌گیری شد. 20 نمونه از این خاکها در یک آزمایش گلخانه‌ای با ذرت شامل سطح فسفر (صفر، 50، 100 و 200 میلیگرم فسفر در کیلوگرم خاک) نیز به کار رفت. نتایج به دست آمده نشان داد که فسفر عصاره گیری شده توسط روشهای نه‌گانه به ترتیب زیر کاهش می‌یابد: رزین >کول ول > مورگان > اولسن > بری 1:50 > سلطانپور و شواب > ای دی تی ا > بری 1:7 > آب. مقدار فسفر استخراجی با کلیه روشها، به جز بری، دارای همبستگی معنی داری می باشند، در حالی که روشهای رزین، کول ول، اولسن و آب دارای ضریب همبستگی بزرگ‌تری نسبت به بقیه روشها بودند. تجزیه رگرسیون نشان داد که فسفر اندازه‌گیری شده با کلیه روشها، به جز بری، تحت تاثیر ماده آلی و روی بومی خاک می‌باشد. فسفر استخراج شده با روش اخیر، با افزایش کربنات کلسیم معادل خاک کاهش می‌یابد. بین وزن خشک قسمت هوایی، رشد نسبی و جذب فسفر توسط ذرت با فسفر عصاره‌گیری شده به وسیله روشهای رزین، کول ول، اولسن و آب همبستگی معنی‌دار بالایی وجود داشت. این پاسخها با فسفر عصاره‌گیری شده توسط روشهای سلطانپور و شواب و مورگان همبستگی ضعیف و معنی‌داری نشان داد. غلظت فسفر در گیاه فقط با فسفر عصاره‌گیری شده توسط روشهای اولسن و کول ول همبستگی معنی‌داری داشت. به طور کلی، در این تحقیق به نظر می‌رسد که روشهای رزین، اولسن، کول ول و آب جهت استخراج فسفر قابل استفاده مناسب می‌باشند. معذالک جهت انتخاب عصاره‌گیرهای مناسب، مطالعه بیشتری ضروری است.
فرشید نوربخش، مجید افیونی،
جلد 4، شماره 1 - ( 1-1379 )
چکیده

اطلاع از وضعیت حدود رطوبتی ظرفیت زراعی و نقطه پژمردگی دایم،‍ در برنامه‌ریزی‌های آبیاری و مدیریت زراعی بسیار مهم است. تعیین دقیق این حدود با استفاده از دستگاه صفحه فشاری صورت می‌گیرد، لیکن این کار معمولاً وقت‌گیر بوده، و در عین حال امکانات مورد نیاز آن در همه آزمایشگاه‌ها یافت نمی‌شود. بنابراین، با تخمین این حدود از روی برخی ویژگی‌های فیزیکی و شیمیایی خاک، می‌توان اطلاعات مفیدی از توانایی نگهداری رطوبت خاک به دست آورد. در این مطالعه 23 نمونه خاک از نقاط مختلف استان‌های اصفهان و چهارمحال و بختیاری تهیه گردید. در انتخاب نمونه‌ها سعی شد دامنه وسیعی از انواع خاک‌های موجود برداشت گردد. پس از انتقال خاک‌ها به آزمایشگاه، درصد اندازه ذرات، درصد مواد آلی، ظرفیت تبادل کاتیونی، FC و PWP خاک‌ها با روش‌های مناسب اندازه‌گیری شد، و به کمک روش‌های رگرسیون یک متغیره و چندمتغیره (همراه با گزینش متغیر به صورت مرحله به مرحله)، رابطه FC و PWP با سایر خصوصیات خاک بررسی گردید.

 نتایج نشان داد که FC با درصد شن، درصد ماده آلی و ظرفیت تبادل کاتیونی خاک رابطه قوی دارد. به طوری که این سه ویژگی در مدل چندمتغیره وارد می‌شوند (**97/0=r) و سایر متغیرها وارد نمی‌گردند. هم‌چنین، PWP نیز با درصد سیلت، ماده آلی و ظرفیت تبادل کاتیونی رابطه معنی‌دار داشته، این سه متغیر وارد مدل می‌شوند (**95/0=r). آب قابل استفاده (AWC)، اگر چه با درصد شن، سیلت و رس رابطه معنی‌دار دارد، لیکن هنگام استفاده از مدل چند متغیره تنها شن وارد می‌شود (**82/0=r). به طور کلی، نتایج حاصله گویای آن است که برای تخمین FC و PWP این خاک‌ها می‌توان از سایر ویژگی‌های خاک استفاده نمود.


عباس عبدشاهی، غلامرضا سلطانی،
جلد 4، شماره 1 - ( 1-1379 )
چکیده

درجه موفقیت طرح‌های اقتصادی - اجتماعی، به سطح آگاهی برنامه‌ریزان از نحوه برخورد افراد با ریسک بستگی دارد. چون کشاورزی فعالیتی ریسکی است، بنابراین آگاهی از رفتار ریسکی کشاورزان در هر منطقه امری ضروری است. این مطالعه به بررسی رفتار ریسک‌گریزی زارعین در منطقه همایجان، از توابع شهرستان سپیدان در استان فارس، پرداخته است. آمار و اطلاعات مقطعی مورد نیاز از طریق پرسش‌نامه و مصاحبه حضوری با کشاورزان، و اطلاعات سری زمانی از سازمان کشاورزی استان فارس جمع‌آوری شده است. برای بررسی رفتار ریسکی زارعین در منطقه مورد مطالعه، از سه روش قاعده “اول اطمینان”، تابع تولید تصادفی یافته و مدل برنامه‌ریزی ریسکی تارگت موتاد استفاده شده است.

نتایج حاصل از مطالعه نشان داد که کشاورزان منطقه مورد مطالعه، در تولید محصول ریسک‌گریزند، اما در مصرف نهاده‌های نوین دارای ریسک‌گریزی پایین هستند. علایم متغیرهای تابع تولید تصادفی تعمیم یافته، نشان داد که مصرف نهاده‌های نوین باعث کاهش ریسک می‌شود. مدل برنامه‌ریزی ریسکی تارگت موتاد نیز ریسک‌گریزی زارعین در تولید محصول را تأیید کرد، به طوری که با افزایش ریسک، محصولاتی مثل گندم، که از ثبات نسبی قیمت یا عملکرد برخوردار است، وارد الگو شده، و محصولاتی مثل پیاز، که نوسان قیمت و عملکرد بالایی دارند، از الگو حذف می‌گردند.



صفحه 4 از 120     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله علوم آب و خاک دانشگاه صنعتی اصفهان می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | JWSS - Isfahan University of Technology

Designed & Developed by : Yektaweb