23 نتیجه برای نصیری
مریم زهروی، حسن نصیری مقدم، فریدون افتخاری شاهرودی، محسن دانش مسگران،
جلد 5، شماره 3 - ( 7-1380 )
چکیده
به منظور بررسی اثر نوع منبع و سطح کلسیم جیره غذایی و اندازه ذرات سنگ آهک بر ویژگیهای تولیدی و سختی استخوان درشت نی، آزمایشی با استفاده از 384 قطعه جوجه گوشتی انجام گرفت. جوجهها تا هفت روزگی با یک جیره آغازین تجارتی تغذیه، و سپس به طور تصادفی به 64 گروه شش قطعهای تقسیم شدند، به گونهای که از نظر میانگین وزن بدن میان گروهها اختلاف معنیداری وجود نداشت (4/5± 2/82 گرم). از روز هشتم تیمارهای آزمایشی به جوجهها اختصاص یافت. تیمارها شامل نوع منبع کلسیمی (سنگ آهک و پوسته صدف)، سطح کلسیم (100 و 85 درصد سطح تـوصیه شده NRC) و اندازه ذرات سنگ آهک ریز (کوچکتر از 15/0 میلیمتر)، متـوسط (3/0 تا 18/1 میلیمتر) و درشت (18/1 تا 75/4 میلیمتر) بودند.
نتایج نشان داد که درصد ابقای ظاهری فسفر در سنین 21 و 56 روزگی، مقدار خاکستر، ماده خشک و طول و ضخامت استخوان درشت نی در سن 56 روزگی، در جوجههای تغذیه شده با سنگ آهک بیشتر از گروههای تغذیه شده با پوسته صدف بود (05/0>P) سطح کلسیم 85 درصد توصیه شده NRC، در برابر سطح کلسیم 100 درصد NRC، به گونه معنیداری غذای مصرفی و ضریب تبدیل غذایی را، به ویژه در دوره آغازین کاهش (001/0>P) ، و درصد ابقای ظاهری کلسیم را در سنین 21 و 42 روزگی افزایش داد (05/0>P) سطح کلسیم معادل 100 درصد NRC در مقایسه با سطح کلسیم 85 درصد NRC، درصد ابقای ظاهری فسفر را در سنین 21 و 42 روزگی و ضخامت استخوان درشت نی را در سنین 56 روزگی (01/0>P) و مقدار ماده خشک، مقدار و درصد خاکستر استخوان درشت نی را در سن 42 روزگی به طور معنیداری افزایش داد (05/0>P) ذرات سنگ آهک در اندازه درشت و متوسط، در مقایسه با ذرات ریز، مقدار غذای مصرفی و ضریب تبدیل غذایی را، به ویژه در دوره آغازین، کاهش معنیداری دادند. ذرات متوسط سنگ آهک در سطح کلسیم 85 درصد NRC، و ذرات درشت در سطح کلسیم 100 درصد NRC، به طور معنیداری معیارهای مربوط به رشد و آهکی شدن استخوان درشت نی و درصد ابقای ظاهری کلسیم و فسفر را افزایش دادند (05/0>p) در سطح کلسیم 85 درصد NRC، اندازهی ذرات درشت و متوسط سنگ آهک در مقایسه با ذرات ریز آن، به گونه معنیداری درصد جوجههای مبتلا به فلجی پا را کاهش دادند (05/0>P) .
محمد مولایی، حسن نصیری مقدم، حسن کرمانشاهی،
جلد 6، شماره 2 - ( 4-1381 )
چکیده
به منظور بررسی رشد و شاخصهای لاشه در جوجه خروسهای تحت محدودیت غذایی، آزمایشی در اوایل دوره پرورش انجام گرفت. جوجههای با محدودیت غذایی از 7 تا 14 روزگی مقداری غذا دریافت کردند تا معادلBW0.67*1.5 کیلوکالری انرژی به ازای هر پرنده در روز تأمین گردد. از روز نخست تا 7 روزگی و از 14 تا 56 روزگی تمام پرندگان به صورت آزاد تغذیه شدند. جیرههای پرندگان تحت محدودیت در مرحله بازگشت به تغذیه آزاد، یعنی در دوره آغازین و رشد، دارای اسیدهای آمینه متیونین و سیستین به میزان 15% بیشتر از توصیه (1994 NRC) بود. اختلاف معنیداری در درصد کبد، سینه ، قلب، و درصد چربی کبد و لاشه میان پرندگان تحت محدودیت غذایی و گروه شاهد با تغذیه آزاد در 56 روزگی دیده نشد. وزن بدنی جوجههای با محدودیت غذایی به طور معنیداری کمتر از گروه شاهد در 56 روزگی بود (P<0.05). با وجود این ، جوجههای تحت محدودیت غذایی به طور معنیداری ضریب تبدیل غذایی کمتری در کل دوره پرورشی داشتند (P<0.05). پرندگان تحت محدودیت که جیرههایی با سطوح بالاتر اسیدهای آمینه گوگرددار را در دوره آغازین و رشد در مرحله بازگشت به تغذیه آزاد دریافت کردند، به طور معنیداری چربی محوطه شکمی کمتری در مقایسه با گروه شاهد داشتند (P<0.05).
فریبرز خواجه علی، حسن نصیری مقدم، رونالت مارکوارت، محسن دانش مسگران،
جلد 6، شماره 3 - ( پاییز 1381 )
چکیده
میزان اسید اوریک موجود در کود جوجههای گوشتی نر آرین تغذیه شده با خوراکهای آزمایشی حاوی مقادیر مختلف متیونین، با دو روش اسپکتروفتومتری فرابنفش و کروماتوگرافی مایع با کارایی زیاد (HPLC) اندازهگیری، و سپس دادههای حاصل از دو روش مقایسه گردید. در روش HPLC از یک ستون فاز معکوس C-18 استفاده شد (250*4.6 میلیمتر ای.دی)، و سرعت جریان فاز متحرک یک میلیمتر در دقیقه تنظیم گردید. در روش اسپکتروفتومتری فرابنفش، جذب نوری در 285 نانومتر اندازهگیری شد. از دادههای حاصل از روش اسپکتروفتومتری برای تصحیح ضرایب قابلیت هضم پروتئین در جوجههای گوشتی استفاده گردید. ضریب همبستگی (r) بین دو روش برای اندازهگیری میزان اسید اوریک در کود جوجههای گوشتی، 976/0 بود. مقادیر قابلیت هضم پروتئین پس از تصحیح بر اساس میزان نیتروژن اسید اوریک، به طور معنیداری (P<0.01) بیشتر از مقادیر تصحیح نشده بود. ضرایب قابلیت هضم پروتئین پس از تصحیح بر اساس میزان نیتروژن اسید اوریک، قابل مقایسه با ضرایب به دست آمده از روش اندازهگیری اسیدهای آمینه بود.
شهریار مقصودلو، ابوالقاسم گلیان، فریدون افتخار شاهرودی، مهدی نصیری محلاتی، حسن کرمانشاهی،
جلد 7، شماره 3 - ( پاییز 1382 )
چکیده
در یک طرح کاملاً تصادفی به صورت فاکتوریل 3×3 و با 5 تکرار 10 قطعهای، 450 جوجه خروس یک روزه آرین با سه میزان انرژی جیره (2800، 3000 و 3200 کیلوکالری انرژی قابل متابولیسم در کیلوگرم جیره) تغذیه شدند. دوره پرورش جوجهها به دو مرحله آغازین و پایانی تقسیم و به جوجهها دو جیره پیشدان و پسدان داده شد. جیرههای آغازین و پایانی در سه سن 16، 21 و 26 روزگی تعویض گردید. پس از این تعویض، جیره پایانی تا سن 42 روزگی به طور آزاد در اختیار جوجهها قرار گرفت. افزایش میزان انرژی و زمان استفاده از جیره متراکمتر پیشدان باعث بیشتر شدن افزایش وزن جوجهها و بهبود ضریب تبدیل خوراک، در سن 26 روزگی شد (01/0>P). ضریب تبدیل انرژی در سن 26 روزگی با کاهش انرژی جیره و افزایش زمان تعویض جیره پیشدان و پسدان، کاهش معنیدار یافت (01/0>P). در سن 42 روزگی، زمان تعویض جیره پیشدان و پسدان اثر معنیداری بر ضریب تبدیل خوراک و ضریب تبدیل انرژی نداشت، ولی با افزایش زمان استفاده از جیره پیشدان، جوجهها افزایش وزن بیشتری پیدا کردند (P<0.05). اثر تداخل انرژی و زمان تعویض جیره پیشدان و پسدان بر ضریب تبدیل خوراک و ضریب تبدیل انرژی در فاصله سنی 1-42 روزگی معنیدار شد (P<0.05). نتایج این آزمایش نشان داد که برای تولید جوجههای گوشتی با وزن تقریبی کمتر از دو کیلوگرم، افزایش میزان انرژی و زمان استفاده از جیره پیشدان، عملکرد عمومی را بهبود خواهد بخشید.
سید رضا حسن بیگی بیدگلی، برات قبادیان، پروین نصیری، نصرا… کمالیان،
جلد 8، شماره 4 - ( زمستان 1383 )
چکیده
در ایران علاوه بر به کارگیری تراکتورهای دوچرخ در انجام عملیات مزرعهای، از آنها برای حمل و نقل بار و مسافر در جادههای آسفالت روستایی نیز استفاده میشود. علیرغم مشکلات ناشی از سروصدای این ماشینها و آثار سوء همه جانبه آن بر کاربران و اطرافیان، تاکنون تحقیقات جامعی از نظر ارایه مدلهای پیشگویی صدا روی آنها انجام نگرفته است. بررسیهای اولیه در پژوهش حاضر بیانگر آن بود که تراز سروصدای تراکتور دوچرخ با توان 13 اسب بخار در سرعت موتور 2200 دور بر دقیقه به dB(A) 92 میرسد که در مقایسه با حد استاندارد dB(A) 85 نگران کننده است. از اینرو، مقاله حاضر نتیجه پژوهشی است که روی تراکتور دوچرخ با توان 13 اسب بخار صورت گرفت، مکان آزمون براساس استانداردهای بین المللی مهیا گردید و سیگنالهای سروصدای ساطع شده از دستگاه اندازهگیری شده و سپس در حوزه زمان و فرکانس در محدوده شنوایی انسان (20 تا 20000 هرتز) مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان میدهد که شدت صدا در موقعیت گوش راننده در مقایسه با موقعیت اطرافیان dB(A) 7/74 تا dB(A) 10/75 بیشتر است و سرعت موتور نقش تعیین کنندهای در تولید سروصدا دارد که باید در کاربریهای مختلف تراکتور دوچرخ مورد توجه قرار گیرد، زیرا تغییرات آن تا dB(A) 8/5 در افزایش سروصدا تأثیر دارد. در نهایت مدلهای پیشگویی تراز فشار صدای تراکتور دوچرخ در موقعیت گوش راننده و اطرافیان با استفاده از دادههای آزمایش تعیین گردیده است.
قربان الیاسی، جلیل شجاع غیاث، محمدرضا نصیری، عبدالمنصور طهماسبی، امالبنین پیراهری،
جلد 9، شماره 2 - ( تابستان 1384 )
چکیده
در برنامههای نوین اصلاحنژاد دام چند شکلی موجود در پروتئینهای شیر میتواند به عنوان نشانگر ژنتیکی به کار برده شود. بتالاکتوگلوبولین پروتئین اصلی بخش آبپنیر شیر نشخوارکنندگان میباشد که ژن کدکننده آن روی کروموزوم 3 گوسفند تعیین نقشه شده است. این پروتئین در طی دورههای آبستنی و شیردهی در غدد پستان ساخته میشود. مطالعات نشان داده که این پروتئین در اکثر نژادهای گوسفند دارای چند شکلی است و دلیل آن جانشینی ساده یک باز در ژن BLG میباشد که با انجام برش آنزیمی توسط RsaI تشخیص داده میشود. هدف از این پژوهش بررسی توزیع ژنوتیپی ژن BLG در گوسفندان بومی است. در این تحقیق نمونههای خون از 142 رأس گوسفند (قزل، افشاری، مغانی، ماکوئی و آرخارمرینو) جمعآوری گردید. DNA ژنومی از 200 میکرولیتر خون با روش بوم و همکاران (1989) که توسط شیخایف (1995) تغییراتی در آن داده شده بود استخراج گردید. تکثیر ناحیه پلیمورفیک ژن بتالاکتوگلوبولین به طول 452 جفت باز از اگزون II با آغازگرهای BLG3 و BLG5 صورت گرفت. برای مشاهده محصولات PCR از ژل آگارز 1% با رنگآمیزی اتیدیومبروماید استفاده گردید. برای برش آنزیمی قطعات DNA تکثیر شده، از آنزیم RsaI استفاده شد. محصولات هضم شده، بر روی ژن پلیآکریلامید 8% الکتروفورز شده و با اتیدیومبروماید رنگآمیزی گردید. فراوانی ژنوتیپها، آللها، تعادل هاردی- واینبرگ و دندروگرام فواصل ژنتیکی با استفاده از نرمافزار PopGen32 محاسبه گردید. فراوانی آلل A در نژاد قزل 56%، نژاد آرخارمرینو 48%، نژاد ماکویی 53%، نژاد مغانی 36% و نژاد افشاری 34% به دست آمد. به غیر از نژاد افشاری سایر جمعیت های مورد بررسی در تعادل هاردی - واینبرگ بودند. کمترین فاصله ژنتیکی بین نژادهای مغانی و افشاری و بیشترین آن بین نژادهای قزل و افشاری به دست آمد و در نهایت به نظر میرسد که PCR-RFLP یک روش مناسب برای تعیین ژنوتیپ و بررسی تنوع ژنتیکی در دام باشد.
منصور رضائی، حسن نصیری مقدم، جواد پور رضا، حسن کرمانشاهی،
جلد 9، شماره 4 - ( زمستان 1384 )
چکیده
به منظور تعیین اثر سطوح مختلف اسید آمینه لیزین و پروتئین خام جیره بر عملکرد، خصوصیات لاشه و دفع ازت جوجههای گوشتی، آزمایشی با 240 قطعه جوجه گوشتی سویه تجارتی راس از سن یک تا 42 روزگی اجرا گردید. تیمارهای آزمایشی شامل سه سطح مکمل اسید آمینه لیزین در دوره آغازین و رشد ( صفر، 15/0 و 30/0 درصد ) و دو سطح پروتئین خام (84/17 و 84/20 درصد در دوره آغازین و 12/16 و 12/18 درصد در دوره رشد) با انرژی قابل سوخت و ساز 2900 کیلوکالری در کیلوگرم بود. نتایج نشان داد که کاهش پروتئین خام جیره، میزان افزایش وزن در دوره آغازین، دوره رشد و کل دوره را به طور معنی دار به ترتیب 6، 6/4 و 6/5 درصد کاهش داد (05/0 > P )، همچنین مصرف خوراک در دوره آغازین به طور معنی داری کاهش یافت (05/0 > P). کاهش پروتئین خام جیره، اثر معنیداری بر نسبت افزایش وزن به مصرف خوراک نداشت، ولی مقدار گوشت سینه را به طور معنیداری کاهش و درصد چربی حفره بطنی را افزایش داد (05/0 >P ). افزایش اسید آمینه لیزین در جیره مصرف خوراک در دوره آغازین، افزایش وزن و نسبت افزایش وزن به مصرف خوراک در دوره رشد و کل دوره را به طور معنیداری بهبود داد (05/0 > P ). افزایش اسید آمینه لیزین در جیره باعث افزایش معنیدار درصدگوشت سینه و ران گردید (05/0 > P) افزودن مکمل لیزین به جیره در دوره آغازین دفع ازت را به طور معنی داری کاهش داد (059/0 > P). همچنین با کاهش پروتئین خام جیره در دوره آغازین دفع ازت به طور معنیداری کاهش یافت (05/0 > P). تیمارهای آزمایشی اثر معنیداری بر درصد تلفات نداشت. نتایج این آزمایش نشان داد که در صورت تأمین سایر اسیدهای آمینه محدود کننده در جیره، با افزودن مکمل لیزین میتوان سطح پروتئین خام جیره را تا 3 درصد در دوره آغازین و تا 2 در صد در دوره رشد کاهش داد و این عمل تأثیر منفی بر بازده غذایی نداشت.
احمد حسن آبادی، حسن نصیری مقدم، حسن کرمانشاهی، جواد پوررضا، داگلاس کورور،
جلد 9، شماره 4 - ( زمستان 1384 )
چکیده
در این آزمایش هفت قطعه مرغ مادر گوشتی در سن60 هفتگی، سوند گردنی را از طریق جراحی دریافت کردند. از تزریق وریدی بیکربنات نشان دار به مدت دو دوره 30 ساعتی جداگانه (مطالعه اول و دوم) برای تعیین ابقای کربن نشان دار استفاده شد. دو ساعت پس از شروع تزریق وریدی بیکربنات، دفع دی اکسید کربن نشان دار تنفسی پرندگان به حالت ثابت رسید. در این حالت، میزان بازیافت و ابقای دی اکسید کربن نشان دار در مطالعه اول به ترتیب 09/91 و 91/8 درصد و در مطالعه دوم به ترتیب 55/87 و 45/12 درصد بود. به طور کلی میانگین بازیافت دی اکسید کربن نشان دار تنفسی در این آزمایش، 32/89 درصد و ابقای آن 68/10 درصد تعیین گردید. تخمگذاری و یا عدم تخمگذاری و دوره نوری آزمایش اثر معنیداری (P<0.05) بر ابقای دی اکسید کربن نشان دار نداشت. پرندگان پس از تغذیه در مقایسه با زمان عدم تغذیه، به طور معنیداری دی اکسید کربن نشان دار تنفسی کمتری دفع کردند. با توجه به نتایج این آزمایش، در صورت استفاده از اطلاعات تصحیح نشده برای کربن نشان دار باقی مانده در بدن در آزمایشهای مربوط به تعیین احتیاجات اسیدهای آمینه با روش اکسیداسیون اسید آمینه شاخص، تخمین احتیاجات در مرغهای مادر گوشتی با 68/10 کاهش همراه خواهد بود.
آرش کوچکی، سیدعلی مرتضوی، مهدی نصیری محلاتی، مهدی کریمی،
جلد 10، شماره 3 - ( پاییز 1385 )
چکیده
به منظور تعیین تأثیر نوع امولسیفایر (لسیتین، E471 و E472) و سطوح مصرف آن ( 0، 25/0، 5/0، 75/0 و 1 درصد) و نیز میزان آنزیم α- آمیلاز قارچی و سطوح مصرف آن (0، 5، 10 و 20 گرم در صد کیلوگرم آرد) روی نان آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار اجرا گردید. در فاصله صفر، 24، 48 و 72 ساعت بعد از پخت، آزمونهای بافت سنجی و حسی روی نانهای تهیه شده صورت گرفت. رابطه بین متغیرهای اندازهگیری شده با استفاده از رگرسیونهای ساده و چند متغیره مطالعه شد. نتایج آزمایشها نشان داد که افزودن امولسیفایر باعث کاهش سفتی بافت نان شد. در بین سه امولسیفایر مورد بررسی امولسیفایر E472 بیشترین اثر و E471 کمترین اثر را بر کاهش میزان سفتی نان در 72 ساعت پس از پخت داشت. افزودن آنزیم α- آمیلاز نیز باعث کاهش میزان سفتی بافت نان گردید که این اثر در 72 ساعت پس از پخت بسیار کمتر بود. نتایج مدلسازی و کمی کردن روابط بین متغییرهای مختلف حاکی از آن است که در روزهای اولیه تولید حد بهینه امولسیفایرها برای حصول حداکثر کیفیت نان بهترتیب برای لسیتین حدود 1 درصد، 25/0 درصد برای E471 و 5/0 درصد برای E472 بود. مقدار بهینه آنزیم در هنگام استفاده هم زمان آن با امولسیفایرها حدود 5 گرم در 100 کیلوگرم آرد بهدست آمد.
آسیه سیاهمرگویی، محمدحسن راشد محصل، مهدی نصیری محلاتی، محمد بنایاناول، حمـید رحیمیان مشهدی،
جلد 10، شماره 3 - ( پاییز 1385 )
چکیده
این پژوهش در سال زراعی 1382 در یکی از مزارع چغندرقند دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. به منظور توصیف الگوهای تغییرات مکانی و تراکم علف هرز سلمهتره، تاجریزیسیاه، تاجخروس، خرفه، سوروف و پیچک به عنوان مهمترین علفهای هرز یکساله و چندساله رایج در مزارع چغندرقند از روشهای ژئواستاتیستیک استفاده شد. نمونهبرداری به روش سیستماتیک در فواصل نمونهبرداری 7 متر× 7 متر و کادرهای 5/0 متر× 5/0 متر، در سه مرحله، قبل از تیمار پسرویشی، بعد از تیمار پسرویشی و قبل از برداشت انجام گرفت. پیوستگی تغییرات مکانی متغیرها، با استفاده از توابع واریوگرام بررسی و نقشههای توزیع و پراکنش گونهها ترسیم شد. واریوگرامها نشان دادند که تغییرات کلیه متغیرها تصادفی نبوده است. بیشترین دامنه تأثیر مربوط به تاجریزیسیاه با 7/142 متر در مرحله اول نمونهبرداری و کمترین دامنهتأثیر مربوط به خرفه با 5/1 متر در مرحله اول نمونهبرداری به دست آمد. قویترین همبستگی مکانی در تاجخروس، در مرحله سوم نمونهبرداری و کمترین همبستگی مکانی مربوط به تاجریزیسیاه در مرحله اول نمونهبرداری بود. نقشههای توزیع مکانی، توزیع لکهای علف هرز را تأیید کرد. یک لکه علف هرز از یک نقطه پرتراکم تشکیل شده که به تدریج به سمت حاشیه از تراکم آن کاسته میشود. اکثر لکهها در جهت ردیفهای کاشت و آبیاری کشیدگی داشتند و ساختار لکهها نیز در طی فصل رشد تغییر کرد. داشتن هر گونه اطلاعاتی پیرامون توزیع علفهایهرز در مزارع میتواند در بهبود تصمیمگیریهایی مانند، کاربرد علفکشها، انتخاب نوع علفکش یا مقدار کاربرد علفکش، مفید واقع شود. همچنین داشتن چنین اطلاعاتی میتواند در طراحی بهتر برنامههای کنترل علفهایهرز نیز مفید باشد.
احمد نظامی، عبدالرضا باقری، حمید رحیمیان، محمد کافی، مهدی نصیری محل،
جلد 10، شماره 4 - ( زمستان 1385 )
چکیده
این آزمایش با هدف بررسی امکان ارزیابی تحمل به یخ زدگی گیاه نخود در شرایط کنترل شده با استفاده از دو ژنوتیپ متحمل به سرما (MCC426 و MCC252) و یک ژنوتیپ حساس به سرما (MCC505) اجرا شد. ترکیب ژنوتیپ و خوسرمایی (خوسرمایی و عدم خوسرمایی) در پلات اصلی و درجه حرارتهای صفر، 4- ، 8- ، 12- ، 16- و 20- درجه سانتیگراد به عنوان پلات فرعی در نظر گرفته شدند. از نظر درصد بقای پس از اعمال تیمارهای یخ زدگی تفاوت بین ژنوتیپها معنی دار بود (05/0 ≥ P). بر اساس میانگین دادههای حاصل از اثرات خوسرمایی و دماهای یخ زدگی، درصد بقای ژنوتیپهای MCC426 و MCC252 به ترتیب 41 و 32 درصد بیشتر از ژنوتیپ MCC505 بود. دمای کشنده برای 50 درصد گیاهان (LT50) و دمایی که سبب 50 درصد کاهش در وزن خشک گیاه شد (DMT50) در ژنوتیپ MCC426 به ترتیب 8/10- و 4/8- درجه سانتیگراد و پایینتر از ژنوتیپ حساس (MCC505) بود. با افزایش شدت یخ زدگی رشد گیاه در دوره بازیافت شدیدا کاهش یافت، به نحوی که در دمای ⁰C -12وزن خشک گیاه و ارتفاع ساقه نسبت به تیمار صفر درجه سانتیگراد به ترتیب 63 و66 درصد کاهش یافت. بیشترین خسارت یخ زدگی در ژنوتیپ حساس به سرما (505 MCC) مشاهده شد به صورتیکه تیمار دمایی ⁰C -12 سبب کاهش وزن خشک گیاه و ارتفاع این ژنوتیپ به میزان حدود 90 درصد شد، در حالیکه در این تیمار دمایی در ژنوتیپ MCC426 وزن خشک و ارتفاع گیاه به ترتیب 55 و 49 درصد و در ژنوتیپ MCC252 به ترتیب 60 و 54 درصد کاهش یافت. به نظر میرسد که استفاده از شرایط کنترل شده در تخمین LT50 و DMT50 برای ارزیابی تحمل به یخ زدگی در ژرم پلاسم نخود امکان پذیر است و در برنامههای اصلاحی از این روش میتوان برای به گزینی لاینها استفاده کرد.
مهدی بهگر، محسن دانش مسگران، حسن نصیری مقدم، سعید سبحانیراد،
جلد 11، شماره 40 - ( تابستان 1386 )
چکیده
اثر اسید فرمیک و اسید سولفوریک بر ترکیب شیمیایی، تجزیه پذیری ماده خشک و پروتئین خام سیلاژ یونجه و بررسی استفاده از آن در جیره گاوهای شیرده تازهزا در آزمایشی سه مرحلهای تعیین شد. در مرحله اول یونجه با اسید فرمیک ( صفر، 15 و20 میلیلیتر در کیلوگرم ماده خشک) و اسید سولفوریک (صفر و 4 میلیلیتر در کیلوگرم ماده خشک) و دو مقدار ماده خشک (22 و33 درصد) سیلو شد. در مرحله دوم فراسنجههای تجزیه پذیری ماده خشک و پروتئین خام سیلاژ شاهد (فاقد افزودنی، تیمار اول)، سیلاژ یونجه حاوی اسید فرمیک و اسید سولفوریک ( به ترتیب 15 و 4 میلیلیتر در کیلوگرم ماده خشک، تیمار دوم) ، و یونجه خشک (تیمار سوم) با استفاده از روش کیسههای نایلونی اندازهگیری شدند. در مرحله سوم در جیره گاوهای تازهزای هلشتاین (11 راس با میانگین روزهای شیردهی 8± 19) 50 درصد از مقدار علف خشک یونجه در جیره پایه با سیلاژ یونجه (تیمار اول و دوم مرحله قبل) جایگزین شد. جیرهها به مدت 49 روز در قالب طرح کاملاً تصادفی مورد تغذیه گاوها قرار گرفتند. افزایش ماده خشک باعث کاهش pH سیلاژ شد (P<0.05). بخش سریع تجزیه (a) ماده خشک در سیلاژها مشابه یکدیگر(35/0) و کمتر از علف خشک یونجه (5/0) بود. بخش (a) پروتئین خام در سیلاژ حاوی اسید در مقایسه با سیلاژ شاهد و علف یونجه پایینتر بود (به ترتیب 46/0، 57/0 و 56/0). بخش (b) پروتئین خام در سیلاژ حاوی اسید درمقایسه با سیلاژ شاهد و علوفه یونجه پایین تر بود (به ترتیب 28/0، 41/0، و 35/0). مصرف ماده خشک، تولید و ترکیب شیر تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت. اثر زمان بر چربی شیر و مواد جامد فاقد چربی شیر بهصورت درجه دوم معنیدار شد ( 01/0 >P). گلوکز خون در زمان قبل از خوراکدهی در هفته چهارم آزمایش در دامهای تغذیه شده با تیمار دو بیشتر از تیمار یک بود (01/0 >P).
آسیه سیاهمرگویی، محمدحسن راشدمحصل، مهدی نصیری محلاتی، محمد بنایان اول، علی اصغر محمدآبادی،
جلد 11، شماره 41 - ( پاییز 1386 )
چکیده
این تحقیق در سال 1382 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد در دو قطعه زمین تحت کشت جو علوفهای به اجرا درآمد. نمونهبرداری به روش سیستماتیک روی فواصل نمونهبرداری 7 متر×7 متر و کوادراتهای 5/0متر× 5/0متر، در سه مرحله، قبل از مصرف علفکش، بعد از مصرف علفکش و بعد از برداشت محصول انجام شد. نتایج نشان داد تراکم گیاهچههای علفهایهرز یکساله در تناوب چغندر- جو بیش از مزرعه با تناوب آیش- جو و تراکم علفهایهرز چندساله در تناوب آیش- جو بیش از تناوب چغندر- جو بود. نقشههای توزیع و تراکم گونهها، توزیع لکهای علفهایهرز را تأیید کردند. شکل و اندازه لکهها با توجه به گونه و مزرعه تغییر نمود اما موقعیت مکانی لکهها قبل و بعد از مصرف علفکش تغییر زیادی نکرد. درصد نقاط عاری از علفهرز در مزرعه با تناوب آیش- جو، در مرحله اول و دوم نمونهبرداری به ترتیب 5/11 و 5/1 درصد و در مزرعه با تناوب چغندر- جو، 6/0 و 0 درصد گزارش شد. این نتایج علاوه بر تأکید آلودگی بیشتر در مزرعه با تناوب چغندر- جو، ناکارامدتر بودن این تفاوت را از تناوب آیش- جو با مدیریت متعارف اعمال شده در مزرعه نشان میدهد.
علیرضا صادقی، فخری شهیدی، سید علی مرتضوی، مهدی نصیری محلاتی، سید حامد رضا بهشتی،
جلد 12، شماره 43 - ( بهار 1387 )
چکیده
هدف اصلی از انجام این پژوهش، بررسی امکان استفاده از آنزیم آلفا آمیلاز Termamyl 2-x در تولید مالتودکسترین با استفاده از نشاسته ذرت و تسهیل فرایند صنعتی تولید مالتودکسترین بود. پس از بررسیهای آزمایشگاهی، فرایند مذکور در مقیاس پایلوت پلنت انجام شد. مراحل فرایند شامل تهیه سوسپانسیون نشاسته، تنظیم pH، افزودن آنزیم، گرم کردن سوسپانسیون در طی همزدن آن، کنترل مداوم اکیوالان دکستروز و مواد جامد محلول، غیر فعالسازی آنزیم پس از رسیدن به اکیوالان دکستروز مورد نظر، جداسازی بخشهای محلول با استفاده از سانتریفوژ و در نهایت خشککردن محلول حاصل از سانتریفوژ به روش پاششی بود. در این پژوهش، مقدار اکیوالان دکستروز بر حسب مادهی خشک، تحت تاثیر سه غلظت آنزیم (2/0، 25/0 و 3/0 میلیلیتر به ازاء هر کیلوگرم نشاسته) و در سه دمای متفاوت (60 ، 65 و70 درجه سانتیگراد) در طول زمان هیدرولیز و pH ثابت 6 مورد ارزیابی قرار گرفت. آنالیز آماری نتایج حاصل در قالب طرح کاملاً تصادفی، به روش فاکتوریل و در پنج تکرار صورت پذیرفت. جهت بررسی رابطه بین اکیوالان دکستروز و عوامل مؤثر بر آن از رگرسیون چندمتغیره استفاده شد. در انتها نیز مدلی جهت تخمین مقدار اکیوالان دکستروز در ماده خشک بر حسب مقدار آنزیم مصرفی، دما و زمان هیدرولیز در محدودههای مورد ارزیابی، ارایه گردید. نتایج حاصل نشان میدهند که مقادیر اکیوالان دکستروز فراورده تولیدی تحت تأثیر غلظتهای مختلف آنزیم (در دما و زمان یکسان هیدرولیز) بهطور معنیداری (05/0≥ P) با یکدیگر تفاوت دارند. ضمن اینکه جهت تولید مالتودکسترین با اکیوالان دکستروز بالا، بهترین مقدار مصرف آنزیم و دمای بهینه فرایند هیدرولیز پس از 300 دقیقه به ترتیب 25/0 میلیلیتر به ازای هر کیلوگرم نشاسته و 70oC بهدست آمد. در این شرایط، کمترین میزان نشاسته هیدرولیز نشده و فعالیت باقیمانده آنزیم نیز مشاهده گردید.
آرش کوچکی، علیرضا صادقی، فخری شهیدی، سید علی مرتضوی، مهدی نصیری محلاتی،
جلد 13، شماره 47 - ( (الف) -بهار 1388 )
چکیده
هدف اصلی از انجام این پژوهش، بررسی امکان استفاده از خمیرترش دارای کشت های آغازگر اختصاصی جهت فراوری نان بربری و کاهش بیاتی آن بود . ابتدا برای تهیه خمیرترش، سلول های تازه میکروبی با تعداد کلنی معین، توسط سانتریفوژ از کشت اولیه باکتری های ٠% وزنی از مخمر خشک فعال / ١% وزنی نسبت به آرد از این سلول ها و ٢٥ / اسید لاکتیک جدا شدند. سپس معادل ٥ ١٦ و ٢٤ ساعت، تأثیر ، با مقادیر یکسانی از آب و آرد مخلوط گردید. تأثیر فاکتور زمان تخمیر در سه سطح ٨ Saccharomyces cerevisiae sanfransicencis Lactobacillus - ٣٢ و ٣٦ درجه سانت ی گراد و تأثیر سه نوع کشت آغازگر ١ ، فاکتور دمای تخمیر در سه سطح ٢٨ و ٣- مخلوط هر دو لاکتوباسیل به نسبت مساوی، بر تهیه خمیرترش ارزیابی شد. پس از فراوری یکسان Lactobacillus plantarum -٢ نمونه ها جهت بررسی میزان بیاتی از آزمای ش های سفتی بافت و حجم مخصوص نان استفاده شد. حجم مخصوص نان های تولیدی و سفتی ۴۸ و ۷۲ ساعت پس از پخت، تعیین گردید. این آزمای شها در قالب طرح پایه کاملاً تصادفی، به ، بافت آنها در تناوب های زمانی یک، ۲۴ روش فاکتوریل و با چهار تکرار انجام شدند . جهت بررسی رابطه بین عوامل مؤثر بر تخمیر با سفتی بافت و حجم مخصوص نان از رگرسیون چند متغیره اس تفاده شد و مدل های رگرسیونی بر حسب نوع کشت آغازگر به منظور پیش بینی میزان بیاتی ارائه گردید. نتایج حاصل ۴۸ و ۷۲ ساعت پس از پخت در مقایسه با نمونه ، نشان می دهند تأثیر خمیرترش در کاهش بیاتی نان بربری، در فواصل زمانی یک، ۲۴ علاوه بر این در فاصله زمانی ۷۲ ساعت پس از پخت، نمونه فراوری شده توسط .(P ≤۰/ شاهد، معن یدار است ( ۰۵ در دمای تخمیر ۳۲ درجه سانت یگراد و زمان تخمیر ۲۴ ساعت دارای بیشترین مقدار افزایش حجم و کمترین میزان بیاتی بود. L. plantarum
هما بقایی، فخری شهیدی، محمدجواد وریدی، مهدی نصیری محلاتی،
جلد 13، شماره 47 - ( (ب)-بهار 1388 )
چکیده
طالبی با نام علمی Cucumis melo L. از مهمترین محصولات جالیزی است که سطح زیرکشت بالایی را در ایران بهخصوص استان خراسان به خود اختصاصداده است. دانه طالبی دارای ارزشتغذیهای زیادی بوده و حاوی بسیاری از ترکیبات سلامتیزا (مانند اکثر اسیدهایآمینه ضروری و اغلب اسیدهایچرب غیراشباع) است. درحالحاضر بهجز بذر اصلاحشده این دانه که جهت کاشت توسط جهادکشاورزی در اختیار کشاورزان قرار میگیرد، استفاده مفید دیگری از آن بهعملنیامده و لذا بخش عمدهای از ضایعات غذایی را تشکیل میدهد. عصاره حاصل از دانه طالبی دارای pH در محدوده خنثی است، بنابراین امکان نگهداری طولانیمدت آن میسر نیست. در این پژوهش با استفاده از آبلیمو ترش و سه تیمار کنسانتره پرتقال، ساکس یا حبابچه پرتقال و اسیدسیتریک، pH عصاره تا 15/4 کاهش یافت و بدین ترتیب امکان تولید یک نوشیدنی مغذی، پایدار و با قابلیت پذیرش بالا از دانه طالبی مورد بررسی قرار گرفت. ارزش تغذیهای نوشیدنی و تغییر ویژگیهای فیزیکوشیمیایی، حسی و میکروبی آن طی 6 هفته نگهداری نوشیدنی در دمای یخچال ( 4) ارزیابی شد. بر اساس نتایج به دست آمده، نوشیدنی دانه طالبی غنی از پروتئین (52/1 درصد)، فسفر (3/41 پیپیام) و پتاسیم (17 پیپیام) بهدستآمد. نتایج ارزیابیها نشان داد که نوشیدنی دانه طالبی حاوی کنسانتره پرتقال دارای بیشترین امتیاز پذیرشکلی بوده (امتیاز 79/3 از 5) و با توجه به عدم مشاهده آثار کپک و مخمر در نمونهها، نوشیدنی حداقل تا 6 هفته در دمای یخچال ( 4) قابل نگهداری است.
علیرضا خداشناس، علیرضا کوچکی، پرویز رضوانی مقدم، امیر لکزیان، مهدی نصیری محلاتی،
جلد 14، شماره 52 - ( علوم و فنون کشاورزی ومنابع طبیعی، علوم آب و خاک تابستان 1389 )
چکیده
باکتریهای خاک زی با کارکردهای مهم و متنوع، بسترساز واکنشهای اساسی خاک بوده و نقش مهمی در تنوع زیستی بیمهرگان خاکزی دارند. به منظور تعیین تنوع و فراوانی باکتریهای خاکزی در مناطق خشک و همچنین شناخت اثر فعالیتهای کشاورزی بوم نظام زراعی اصلی استانهای خراسان رضوی و شمالی بر این میکروارگانیسمها، مطالعهای در سه منطقه متفاوت از نظر میانگین درجه حرارت و بارندگی سالیانه در شهرستانهای شیروان، مشهد و گناباد انجام شد. سیستمهای کشاورزی کم نهاده و پرنهاده گندم و سیستم طبیعی در هر منطقه به عنوان اکوسیستمهای مورد مطالعه انتخاب شدند. در هر منطقه مورد مطالعه از خاک مزارع گندم کم نهاده و پرنهاده و سیستم طبیعی نمونهگیری انجام شده و درصد مواد آلی خاک و باکتریهای خاکزی مورد سنجش و ارزیابی قرار گرفت. در مجموع 19 گونه باکتری از 4 جنس در مناطق و سیستمهای مورد مطالعه جداسازی و شناسایی گردید. میانگین غنای گونهای باکتریها تحت تأثیر منطقه مورد مطالعه قرار گرفت و در گناباد حداقل بود. در مقایسه سیستمها، سیستم طبیعی گناباد حداقل غنای گونهای باکتریها را نشان داد و سایر سیستمها تفاوت معنیداری با یکدیگر نداشتند. فراوانی باکتریهای خاکزی تحت تأثیر درصد مواد آلی خاک در هر منطقه بوده و در هر گرم خاک خشک در منطقه گناباد حداکثر و در منطقه شیروان حداقل بود. سیستمهای مورد مطالعه نیز از نظر فراوانی باکتریها تفاوت داشتند و سیستم کم نهاده گناباد، کم نهاده مشهد و پرنهاده گناباد حداکثر فراوانی باکتریها را نشان دادند. نتایج نشان میدهد که فعالیتهای کشاورزی در مناطق مورد مطالعه نه تنها باعث کاهش غنای گونهای و فراوانی باکتریها نشدهاند، بلکه در مشهد و گناباد باعث بهبود غنای گونهای و فراوانی باکتریها نیز گردیدهاند. همچنین یافتههای این پژوهش حاکی از آن است که با افزایش تنشها، توزیع فراوانی باکتریها نامتعادل شده و گونههایی با کارکردهای متفاوت ظهور کمتری داشته و در شرایط حداکثر تنش، کارکرد باکتریها به تجزیه مواد آلی محدود شده است. با توجه به حضور گونههای مفید باکتری در خاک سیستمهای مورد مطالعه، مدیریت این سیستمها از نظر حفظ و حمایت از تنوع و فراوانی باکتریهای خاکزی جهت بهرهبرداری از کارکردهای سودمند آنها حساسیت ویژهای مییابد و در این زمینه افزایش درصد مواد آلی خاک اهمیت قابل توجهی دارد.
شیما نصیری، نگار فرّهی، علینقی ضیائی،
جلد 24، شماره 2 - ( علوم آب و خاک- تابستان 1399 )
چکیده
یکی از مهمترین و پیچیدهترین فرایندها در حوضههای آبریز شناخت و پیشبینی تغییرات آب سطحی است. اصلیترین فرایندهای مرتبط با آب سطحی شامل بارندگی، نفوذ، تبخیر- تعرق و رواناب هستند. در این پژوهش، از مدل نیمهتوزیعی SWAT برای شبیهسازی تغییرات جریان سطحی و زیرزمینی برای حوضه آبریز سمنان در مقیاس ماهانه استفاده شد. بهمنظور مشخص کردن پارامترهای حساس مدل، آنالیز حساسیت انجام شد و میزان حساسیت پارامترهای مختلف بر چهار جزء مهم بیلان آب شامل رواناب سطحی، جریان جانبی، آب زیرزمینی و تبخیر- تعرق مورد بررسی قرار گرفت. واسنجی مدل بر اساس دادههای جریان رودخانه برای سالهای 2014-2004 و صحتسنجی نیز بر اساس آمار سالهای 2016-2014 صورت گرفت. نتایج آنالیز حساسیت نشان داد که پارامترهای SoL_K (ضریب هدایت هیدرولیکی خاک)، CH_K2 (ضریب نفوذ از بستر رودخانه)،RCHRG_DP (مقدار نفوذ به آبخوان عمیق) وCN2 (شماره منحنی SCS) حساسترین پارامترها هستند. دقت شبیهسازی با استفاده از شاخصهای ارزیابی نش ساتکلیف (Ns) و ضریب همبستگی (R2) برای سه ایستگاه هیدرومتری شهمیرزاد، درجزین و حاجیآباد در دوره واسنجی و اعتبارسنجی، بهترتیب در بازه 0/6 تا 0/8 و 0/80 تا 0/90 برآورد شد که حاکی از کارایی قابل قبول مدل در شبیهسازی جریان است. بر اساس نتایج بیلان آب، از مجموع آب ورودی به حوضه حدود 6/87 درصد صرف تبخیر ـ تعرق، 3 درصد رواناب سطحی، 3 درصد نفوذ و مابقی مرتبط با تغییرات و ذخیره رطوبت در خاک است.
شیما نصیری، حسین انصاری، علی نقی ضیائی،
جلد 25، شماره 3 - ( علوم آب و خاک - پاییز 1400 )
چکیده
کاهش منابع آب سطحی و خشکسالیهای پی در پی و درنتیجه استفاده بیرویه از منابع آب زیرزمینی بهویژه برای مصارف کشاورزی، باعث به بار آمدن خسارات جبرانناپذیری به منابع طبیعی کشور شده است. در این میان، آگاهی از وضعیت بیلان آبی دشت میتواند در مدیریت مناسب منابع آب منطقه کمک فراوانی کند. دشت سملقان در اقلیم نیمهخشک در استان خراسان شمالی واقع شده است. از آنجایی که منابع آب سطحی بهمنظور تأمین آب قابل اعتماد نبوده، لذا منبع اصلی تأمین آب مورد نیاز در منطقه چاه است. بهدلیل وجود رودخانهها در دشت، ضخامت کم آبرفت، نوسانات تراز آب زیرزمینی و عدم قطعیت زیاد در محاسبات ضرایب هیدرودینامیک آبخوان، ضرورت انجام مطالعات دقیق هیدروژئولوژیکی و تعیین نقش هر یک از پارامترهای مؤثر بر جریان آب زیرزمینی دارای اهمیت است. تحقیق حاضر بهمنظور شبیهسازی آبخوان سملقان و بررسی بیلان آبی برای سالهای 1383تا 1393 با مدل MODFLOW انجام شد. مقدار تغذیه آب زیرزمینی نیز از طریق مدل SWAT برآورد شد. واسنجی مدل با خطای 1/1 درصد و صحتسنجی با مقدار خطای 1/2 درصد نشاندهنده برآورد مناسب بین تراز آب شبیهسازی شده و برآورد شده است. بررسی هیدروگراف آب زیرزمینی در چاههای مشاهدهای نشان داد که تغییرات سطح آب در اکثر نقاط دارای نوسانات ماهیانه و فصلی زیادی است. بعد از ترسیم خطوط همپتانسیل دشت، ورودیها و خروجیها شناسایی و با استفاده از تعیین تغییرات حجم ذخیره، بیلان دشت تعیین شد. نتایج نشان داد که بیلان دشت منفی بوده و کسری مخزن به میزان 9/14- میلیون مترمکعب برآورد شد. با توجه به نتایج بهدست آمده، میتوان از این مدل برای پیشبینی وضعیت آبخوان و مدیریت منابع آب در منطقه بهره برد.
شیما نصیری، حسین انصاری، علی نقی ضیائی،
جلد 26، شماره 1 - ( علوم آب و خاک - بهار 1401 )
چکیده
مدلهای هیدرولوژیکی ابزاری سودمند در برنامهریزی منابع آب به شمار میروند، اما عملکرد برخی از آنها در مقیاس منطقهای رضایتبخش نبوده، چراکه این مدلها مختص مقیاس مکانی خاصی بوده و از طرفی کمبود دادههای ورودی نیز بهعنوان یک عامل محدودکننده در مدلسازی عمل میکند. یکی از راههای غلبه بر این محدودیت، استفاده از یک مدل جامع انعطافپذیر در حوضههای آبریز مختلف است. از آنجا که منابع آب سطحی و زیرزمینی در اکوسیستمهای زیستمحیطی دارای برهمکنشی پویا بوده و یک سامانه منابع آب ترکیبی را تشکیل میدهند، بنابراین، در این مطالعه کاربرد دو روش کلی به نام مدلهای یکپارچه و نواحی جفتشده، جهت تلفیق مدلهای آب سطحی و زیرزمینی مورد ارزیابی قرار گرفته است. بررسی این روشها نشان داد که تمرکز اصلی در اکثر مطالعات روی دو پارامتر تغذیه و تبخیر و تعرق و تلاش در راستای افزایش دقت مقادیر این دو مؤلفه در شبیهسازی است. نتایج حاصل مبـین ایـن نکتـه است که استفاده همزمان از دو مدل SWAT و MODFLOW برای شناخت شرایط هیدرولوژیکی در یک منطقه به خوبی توانسته است نقایص مرتبط با محدودیتهای نیمهتـوزیعی و توزیعی بودن دو مدل را پوشش داده و جریان آب سطحی، زیرزمینی و ارتباط آبخوان- رودخانه را شبیه سازی نماید. این روش میتواند اطلاعات مفیدی را در مورد بیلان آبی حوضه فراهم کرده و به برنامهریزی دقیقتر منابع آب کمک نماید.