34 نتیجه برای رحیمی
بابک ربیعی، مهدی رحیمی،
جلد 13، شماره 47 - ( (ب)-بهار 1388 )
چکیده
تجزیه تابع تشخیص یکی از روشهای تجزیه آماری چند متغیره است که از آن میتوان برای آزمون صحت نتایج حاصل از تجزیه خوشهای استفاده نمود. در این مطالعه، صحت گروهبندی روشهای مختلف تجزیه خوشهای بر پایه روشهای مختلف استاندارد کردن دادهها و معیارهای متفاوت فاصله با تجزیه تابع تشخیص مورد ارزیابی قرار گرفتند. همچنین برای تأیید نتایج از T2 هتلینگ، پلات CCC و تجزیه واریانس چند متغیره استفاده گردید. بدین منظور، 8 ژنوتیپ کلزا در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در مؤسسه تحقیقات برنج کشور (رشت) در سال 85-1384 کشت شدند و 14 صفت در آنها مورد ارزیابی قرار گرفت. تجزیه واریانس طرح بلوکی اختلاف معنی داری را بین ژنوتیپ ها از نظر کلیه صفات مورد مطالعه نشان داد. مقایسه میانگین بین ژنوتیپ ها نیز نشان داد که ژنوتیپ Hyola401 از نظر عملکرد دانه و بسیاری از صفات بررسی شده برتر از سایر ژنوتیپ ها بود. براورد ضریب تغییرات فنوتیپی و ژنوتیپی نشان داد که اکثر صفات دارای تنوع زیادی در جمعیت می باشند. تجزیه تابع تشخیص نشان داد که معیار فاصله اقلیدسی بهتر از سایر معیارهای فاصله بود و گروهبندی مطلوبی بر اساس آن بهدست آمد. همچنین تمام روشهای استاندارد کردن دادهها گروهبندی مشابهی بهوجود آوردند و بهتر از استاندارد نکردن دادهها بودند. بر اساس ارزیابی دندروگرامهای روشهای مختلف تجزیه خوشهای مشخص شد که روشهای متوسط فاصله بین گروه ها (UPGMA)، دورترین همسایهها و حداقل واریانس "وارد" بهتر از سایر روشها بودند و ژنوتیپ ها را در سه گروه دسته بندی کردند. تجزیه تابع تشخیص خطی فیشر نشان داد که روشهای UPGMA و حداقل واریانس "وارد" با انجام صحت گروهبندی در حدود 5/87 درصد، مناسبتر از سایر روشهای تجزیه خوشه ای بودند، با این حال تجزیه تشخیص ژنوتیپ ها را در دو گروه قرار داد. آزمون های T2 هتلینگ، پلات CCC و تجزیه واریانس چند متغیره نیز نتایج حاصل از تجزیه تشخیص را مورد تأیید قرار دادند. به این ترتیب، بهنظر می رسد که استفاده از معیار فاصله اقلیدسی بر اساس دادههای استاندارد شده و انجام تجزیه خوشهای با روشهای حداقل واریانس "وارد" و یا UPGMA گروه بندی بهتری از ژنوتیپها ارائه دهد، اما توصیه می شود برای تأیید نتایج و تعیین گروه های واقعی از تجزیه تابع تشخیص استفاده گردد.
علی رحیمی خوب، سید محمد رضا بهبهانی، محبوبه جمشیدی،
جلد 13، شماره 50 - ( علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاك زمستان 1388 )
چکیده
تابش خورشید رسیده به زمین یکی از پارامترهای مورد نیاز برای مطالعات منابع آب، محیط زیست و کشاورزی است. این پارامتر به ندرت در ایستگاههای هواشناسی اندازهگیری می شود و از این رو روشهای تجربی زیادی برای برآورد آن با استفاده از سایر پارامترهای هواشناسی ارائه شده است. در این تحقیق دو روش تجربی انگستروم و هارگریوز - سامانی که به ترتیب مبتنی بر ساعات آفتابی و دمای هوا هستند، جهت برآورد تابش روزانه خورشید در جنوب شرق تهران واسنجی و ارزیابی شدند. همچنین دو مدل شبکه عصبی با ورودیهای مشابه با مدل های تجربی فوق ارائه شدند. نتایج بررسی نشان داد، مدل های تجربی فوق و مدلهای شبکه های عصبی با دقت خوبی تابش خورشید را برآورد می کنند، لیکن، مدل های مبتنی بر ساعات آفتابی نسبت به مدلهای مبتنی بر دمای هوا برتری دارند. مدل شبکه عصبی مبتنی بر ساعات آفتابی با ضریب تعیین (R2) برابر 97/0 و جذر میانگین مربع خطا (RMSE) برابر 34/1 مگاژول بر متر مربع در روز بهترین نتایج را ارائه داد.
علی رحیمی خوب، پریسا صابری، سید محمود رضا بهبهانی ، محمدهادی نظری فر،
جلد 15، شماره 56 - ( علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاك - تابستان 1390 )
چکیده
در این تحقیق روش آماری سنجش از دور برای برآورد تابش خورشید رسیده به زمین با استفاده از دادههای تصاویر ماهواره نوا سنجنده AVHRR برای منطقه جنوب شرق تهران واسنجی و ارزیابی شد. اساس این روش بر همبستگی خطی بین شاخص ابر برآورد شده از تصاویر ماهوارهای و شاخص صافی هوای اندازهگیری شده در ایستگاه هواشناسی است. همچنین یک مدل همبستگی چند متغیره برای تبدیل دادههای پنج باند ماهواره نوا و تابش بیرون زمینی به تابش رسیده به زمین تدوین و با روش آماری بالا مقایسه شد. نتایج نشان داد، مدل همبستگی چند متغیره با ضریب تعیین (R2) و جذر میانگین مربع خطا (RMSE) به ترتیب مساوی 93/0 و 8/5 درصد در مقایسه با روش آماری، با دقت زیادتری تابش رسیده به زمین را برآورد میکند.
لقمان رحیمی، ناصر علی اصغرزاد، شاهین اوستان،
جلد 15، شماره 58 - ( علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک-زمستان 1390 )
چکیده
ازتوباکتر کروکوکوم با داشتن توان تثبیت نیتروژن و برخی خصوصیات محرک رشد گیاه میتواند تغذیه معدنی گیاهان را بهبود بخشد. چهارده سویه ازتوباکتر کروکوکوم از ریزوسفرگندم در مزارع مختلف اطراف تبریز جداسازی شدند.در یک آزمایش گلدانی با گیاه گندم بهاره رقم فلات در قالب طرح کاملاً تصادفی با 16 تیمار شامل تلقیح با 14 سویه باکتریائی، شاهد مثبت (دریافت نیتروژن کودی و بدون باکتری) و شاهد منفی (بدون کود نیتروژنه و بدون باکتری) با چهار تکرار مورد مطالعه قرارگرفتند. شاخصهای رشد گیاه و غلظت نیتروژن و فسفر ریشه و بخش هوایی گیاه در زمان برداشت اندازهگیری شدند. نتایج نشان داد که تلقیح با سویههای ازتوباکتر وزن خشک محصول (سنبله گندم)، وزن خشک کل بخش هوایی(محصول بهعلاوه بخش هوایی) و وزن خشک ریشهها را بهطور معنیدار افزایش داد. در مقایسه با شاهدهای مثبت و منفی، تلقیح باکتری اثر معنیداری بر افزایش غلظت و مقدار N و P بخش هوایی، غلظت و مقدار N ریشهها، مقدار P ریشهها و انتقال آنها از ریشه به بخش هوایی گندم گذاشت. درحالیکه اثر تلقیح بر غلظت فسفر ریشهها معنیدار نشد. همچنین سویههای 1 و 48 که در شرایط درون شیشهای از توان حلکنندگی فسفات و فعالیت فسفاتاز قلیایی بالایی نسبت به سایر سویهها برخوردار بودند بیشترین اثر بر افزایش غلظت و مقدار P بخش هوایی و انتقال آن از ریشه به بخش هوایی را داشتند
زهرا احمدآبادی، مهدی قاجار سپانلو ، سپیده رحیمی آلاشتی،
جلد 15، شماره 58 - ( علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک-زمستان 1390 )
چکیده
به منظور بررسی اثر کاربرد ورمی کمپوست بر برخی خواص فیزیکی و شیمیایی خاک شامل جرم مخصوص حقیقی (ρs)، جرم مخصوص ظاهری (ρb)، تخلخل (f)، ظرفیت نگهداشت آب خاک (S)، رطوبت در نقاط ظرفیت زراعی (FC) و پژمردگی دائم (PWP)، میزان آب قابل دسترس (AWC)، pH، هدایت الکتریکی (EC) و کربن آلی (OC)، آزمایشی در قالب طرح کرتهای خرد شده با پایه بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار انجام شد. تیمارهای کودی در کرتهای اصلی و سالهای اعمال این تیمارها در کرتهای فرعی قرار گرفتند. تیمارهای کودی به عنوان فاکتور اصلی در شش سطح (T1 = شاهد، T2 = کود شیمیایی، T3 = 20 تن ورمی کمپوست در هکتار،T4 = 20 تن ورمی کمپوست در هکتار + 2/1 تیمار T2، T5 = 40 تن ورمی کمپوست در هکتار+ 2/1 تیمار T2 و T6 = 40 تن ورمی کمپوست در هکتار ) و سالهای اعمال این تیمارها به عنوان فاکتور فرعی در سه سطح به صورت A = یکسال، B = دو سال متوالی و C = سه سال متوالی کود دهی بود. نتایج بهدست آمده از این آزمایش نشان داد که کاربرد ورمی کمپوست بهصورت معنیداری سبب بهبود تمامی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی شد. نتایج بیانگر آن است که خصوصیاتی مانند FC، PWP، AWC، pH، OC و EC در تیمارهای سالهای مصرف کود دارای اختلاف معنیدار با شاهد بودند و آثار متقابل تیمارهای کودی و سالهای مصرف آنها نیز در مورد ρs ، FC، EC و OC تأثیر معنیدار داشت و در سایر موارد فاقد اختلاف معنیدار بود.
طیبه رحیمی، عبدالمجید رونقی،
جلد 16، شماره 59 - ( علوم فنون كشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاك-بهار - 1391 )
چکیده
آلوده شدن خاکهای کشاورزی به فلزات سنگین یک خطر جدی میباشد که از هر دو دیدگاه کشاورزی و زیست محیطی حائز اهمیت است. از بین عناصر سنگین، کادمیم به دلیل تحرک و زیست فراهمی زیاد آن در خاک و سمیت آن برای انسان و گیاهان، حتی در غلظتهای پایین، اهمیت زیادی دارد. برخلاف کادمیم، فسفر عنصری ضروری برای رشد گیاه است. به منظور بررسی اثر کاربرد کادمیم، فسفر و برهمکنش آنها بر رشد و ترکیب شیمیایی اسفناج در یک خاک آهکی آزمایشی در شرایط گلخانه در یک طرح کاملاً تصادفی انجام شد. تیمارها شامل چهار سطح کادمیم (5، 10، 20 و 40 میلیگرم کادمیم در کیلوگرم خاک به صورت سولفات کادمیم) و چهار سطح فسفر (0، 20، 40 و80 میلیگرم فسفر در کیلوگرم خاک به صورت منو کلسیم فسفات) در سه تکرار بود. نتایج نشان داد که مصرف 40 میلیگرم کادمیم به طور معنیداری وزن خشک اندام هوایی اسفناج را 47 درصد کاهش داد ولی مصرف فسفر اثر سوء کادمیم بر وزن خشک را بهطور معنیداری تعدیل نمود. همچنین مصرف فسفر، غلظت کادمیم را به طور معنیداری(78 درصد) در اندام هوایی گیاه کاهش داد. با افزایش سطوح کاربردی کادمیم غلظت این عنصر در اندام هوایی اسفناج افزایش یافت. مصرف 40 میلیگرم کادمیم، غلظت فسفر اندام هوایی را 5/21 درصد کاهش داد. غلظت روی، منگنز، کلسیم و نیتروژن در اندام هوایی اسفناج تحت تأثیر کاربرد فسفر به طور معنیداری کاهش یافت ولی غلظت سدیم افزایش یافت. کاربرد کادمیم، کاهش غلظت روی اما افزایش غلظت کلسیم، سدیم و نیتروژن را در اندام هوایی گیاه، به دنبال داشت. نتایج اولیه نشان داد که برای کاهش غلظت و اثر سوء کادمیم بر رشد گیاه اسفناج، کاربرد فسفر در خاکهای با کمبود این عنصر، احتمالاً میتواند مؤثر باشد که مؤید برهمکنش منفی بین این دو عنصر است. قبل از هر گونه توصیه کودی نتایج این پژوهش بایستی در شرایط مزرعه نیز تأیید گردد.
صفر معروفی، نصرالدین پارسافر، قاسم رحیمی، فرشاد دشتی،
جلد 16، شماره 61 - ( علوم و فنون کشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک-پاييز 1391 )
چکیده
این تحقیق در شرایط گلخانهای و در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار و چهار که تیمار شامل فاضلاب خام، فاضلاب تصفیه شده، ترکیب فاضلاب تصفیه شده و آب چاه به نسبت 50 درصد و ترکیب فاضلاب خام و آب چاه به نسبت 50 درصد بودند، در درون لایسیمتر انجام گردید. لایسیمترها در مهر ماه 1388ساخته شدند و با یک خاک دو لایه پر گردیدند. لایه بالایی (0-30 سانتیمتر) و لایه پایینی
(30-70 سانتیمتر) بهترتیب لوم شنی و لوم رسی شنی بودند. آبیاری لایسیمترها پنج ماه بدون کشت گیاه صورت گرفت تا خاک به شرایط مطلوب برسد. در مجموع هشت آبیاری، با دوره یازده روزه صورت گرفت. پس از هر بار آبیاری نمونههای زه آب و فاضلاب ورودی جهت تعیین درصد انتقال عناصر سنگین (آهن، روی، مس، منگنز، سرب، نیکل و کادمیم) جمعآوری گردیدند. نتایج نشان داد که اثر تیمارهای آبیاری بر درصد انتقال عناصر سنگین معنیدار بوده و کمترین میانگین در فاضلاب خام مشاهده گردید. همچنین بیشترین درصد انتقال عناصر آهن، مس، روی، سرب و نیکل در تیمار ترکیب فاضلاب خام و آب مشاهده گردید. روند تغییرات درصد انتقال عناصر سنگین با گذشت زمان در بیشتر موارد افزایشی مشاهده گردید.
محمد امین مرادی، علی رحیمیخوب،
جلد 16، شماره 62 - ( علوم و فنون کشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک-زمستان 1391 )
چکیده
تبخیر و تعرق مرجع (ET0) یکی از پارامترهای لازم برای تعیین آب مورد نیاز و برنامهریزی آبیاری گیاهان است. در این تحقیق، روشی ارائه شد که این پارامتر در شبکههای آبیاری با استفاده از تصاویر ماهواره نوا برآورد شود. در این روش، برای هر تصویر، یک پیکسل از مجموعه پیکسلهای محدوده شبکه آبیاری با بیشترین شاخص پوشش گیاهی انتخاب شد و دمای سطح آن به همراه پارامتر تابش فرا زمینی بهعنوان ورودی مدل تبخیر و تعرق استفاده میشود. مدل درختی M5 برای تبدیل دمای سطح زمین و تابش فرا زمینی به ET0 بهکار رفت. شبکه مورد مطالعه این تحقیق شبکه آبیاری قزوین بود. تعداد 231 تصویر ماهواره نوا مربوط به فصل آبیاری شبکه قزوین برای یک دوره 3 ساله استفاده شد. نتایج نشان داد که ET0 با استفاده از مدل تدوین شده و دادههای اختصاص داده شده برای آزمون، با ضریب تعیین (R2)، درصد جذر میانگین مربع خطا (RMSE) و درصد میانگین انحراف خطا (MBE) بهترتیب برابر 81/0، 5/8 درصد و 5/2 درصد برآورد شده است.
سپیده رحیمی آلاشتی، محمد علی بهمنیار ، زهرا احمد آبادی،
جلد 17، شماره 63 - ( علوم و فنون کشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک-بهار 1392 )
چکیده
به منظور بررسی اثرات کمپوست زباله شهری غنی شده با کود معدنی بر برخی خواص فیزیکی خاک و تجمع سرب و کروم در اندامهای گیاهی اسفناج، تحقیقی در قالب طرح اسپلیت پلات با طرح پایه بلوک کامل تصادفی با سه تکرار در سال 1387، اجرا گردید. فاکتور اصلی در چهار سطح کودی شامل تیمار شاهد (C) (بدون مصرف کود)، کودشیمیایی (F)، کمپوست 20 +50 درصد کود شیمیایی (MSW20+ ½ F) و 40 تن +50 درصد کود شیمیایی (MSW40+ ½ F) در هکتار و فاکتور فرعی سالهای کوددهی، نیز در سه تیمار زمانی یک، دو و سه سال لحاظ گردید. نتایج نشان داد که کاربرد کمپوست زباله شهری غنی شده منجر به افزایش ظرفیت زراعی، تخلخل و ظرفیت نگهداشت رطوبت خاک میشود اما میزان جرم مخصوص حقیقی و ظاهری خاک نسبت به شاهد کاهش مییابد. میزان پارامترهای فیزیکی مذکور در دو سطح کمپوست زباله غنی شده بیشتر از تیمار کود شیمیایی بوده است. از طرف دیگر، کاربرد سه ساله کمپوست زباله شهری غنی شده در کلیه سطوح کودی باعث افزایش معنیدار (05/0 (P غلظت سرب و کروم در اندامهای گیاهی اسفناج گردید. میزان سرب و کروم تجمع یافته در ریشه و اندام هوایی اسفناج با مصرف 40 تن کمپوست زباله شهری در هکتار همراه با 50 درصد کود شیمیایی برای مدت 3 سال افزایش قابل توجهی یافت و در هر 3 سطح کود مصرفی میزان هر دو عنصر در ریشه بیشتر از اندام هوایی بوده است.
صدیقه رحیمی، مجید افیونی، امیرحسین خوشگفتار منش، مجتبی نوروزی،
جلد 19، شماره 71 - ( مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي-علوم آب و خاك-بهار 1394 )
چکیده
مدیریت کوددهی به مثبت و یا منفی شدن کیفیت خاک منجر میشود و در نهایت بر عملکرد گیاه و تغذیه انسان اثرگذار است. هدف از این پژوهش محاسبه شاخص کیفیت خاک تحت تأثیر تیمارهای مختلف کودی روی بود. پژوهش در مزرعه تحقیقات کشاورزی رودشت انجام شد. تیمارها شامل لجن فاضلاب و کود گاوی (در دو سطح 5 و 10 تن در هکتار)، خاکستر لاستیک (200 کیلوگرم در هکتار)، پودر لاستیک (1 تن در هکتار)، کود شیمیایی سولفات روی (40 کیلوگرم در هکتار) و شاهد بود. پس از اندازهگیری ویژگیهای خاک با تعیین حدود بحرانی، کلاسبندی و امتیازدهی برای هرکدام از ویژگیهای خاک، شاخص کیفیت محاسبه شد. با افزودن سه ویژگی غلظت روی قابل دسترس، آب قابل دسترس و تنفس میکروبی، این شاخص بهصورت گسترش یافته محاسبه شد. نتایج نشان داد که افزودن 10 تن در هکتار لجن فاضلاب و خاکستر لاستیک بهخاک نسبت بهسایر تیمارها باعثشد تا مقدار روی قابل جذب نسبت بهشاهد بهترتیب 800 و 661 درصد افزایش یابد. کاربرد مقدار مناسب (10 تن در هکتار) کودهای آلی باعث بهبود کیفیت خاک شد. محاسبه مقدار شاخص کیفیت خاک گسترشیافته بهتر توانست به شناخت اثر تیمارها بر خاک کمک کند. همچنین، رابطه مثبت و معنیدار در سطح یک درصد بین شاخص کیفیت خاک و عملکرد و میزان روی دانه گندم وجود داشت. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که میتوان در خاک منطقه رودشت از تیمار لجن فاضلاب 10 تن در هکتار بهدلیل افزایش ماده آلی و روی در خاک، آن را بهعنوان یک کود مناسب توصیه نمود.
روحالله میرزایی ، کامران رحیمی ، هادی قربانی ، ناصر حافظی مقدس،
جلد 19، شماره 73 - ( مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي-علوم آب و خاك-پاییز 1394 )
چکیده
تعیین توزیع مکانی آلایندههای مختلف در خاک، شالوده ارزیابی آلودگی و کنترل خطر است. روشهای درونیابی گوناگونی بهطور گسترده بهمنظور برآورد غلظت فلزات سنگین در مناطق نمونهبرداری نشده استفاده شدهاند. در این مطالعه، کارایی روشهای درونیابی (وزندهی معکوس فاصله، چندجملهای محلی، کریجینگ معمولی و توابع پایه شعاعی) برای برآورد آلودگی خاک سطحی به مس و نیکل در استان گلستان ارزیابی شدند. به این منظور، 216 نمونه خاک سطحی از استان گلستان جمعآوری شد و غلظت نیکل و مس در نمونهها تعیین گردید. سپس با استفاده از روشهای درونیابی گوناگون، میزان آلودگی خاک مشخص شد. ارزیابی متقابل بهمنظور مقایسه روشها با یکدیگر و برآورد میزان صحت آنها استفاده شد. نتایج نشان داد که تمام روشهای درونیابی صحت قابل قبولی در پیشبینی غلظت میانگین عناصر مذکور داشتند. روشهای RBF-IMQ و IDW1 کمترین RMSE را برای هر دو عنصر داشتند؛ درحالی که روش RBF-TPS بیشترین RMSE را داشت و مساحت بیشتری از مناطق آلوده را برای هر دو عنصر برآورد کرد. با افزایش توان وزندهی در روشهای IDW مناطق آلوده وسیعتری برآورد شد. روشهای درونیابی در قیاس با روش نسبت نمونهها، مناطق آلوده به مس و نیکل را بهترتیب 38/8 و 93/ 6 درصد کمتر برآورد کردند.
طاهره رحیمی ، سیدحبیب موسوی جهرمی،
جلد 19، شماره 74 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- زمستان 1394 )
چکیده
لزوم کاهش هزینه ساخت سازههای خاکی با توجه به محدودیت در بودجه و سرعت اجرای کار، مهندسین را بر آن میدارد که جهت جلوگیری از جابهجایی حجم زیاد خاک، از مصالح محلی، حداکثر استفاده را بنمایند. بهطورکلی تغییر عملکرد خاک بهمنظور اصلاح کاربرد مهندسی خاک، تثبیت خاک نامیده میشود. تثبیت خاک به روشهای مکانیکی، الکتریکی، حرارتی، شیمیایی و غیره امکانپذیر میباشد. خاک گچی از جمله خاکهایی است که استفاده از آن در امور عمرانی و بهویژه سازههای در مجاورت آب، نیازمند تثبیت میباشد. هدف از این مطالعه استفاده از روش تثبیت شیمیایی با افزودن ماستیک پلییورتان A جهت بهبود مقاومت برشی خاک گچی میباشد. بدینمنظور نمونه خاک موردنظر از 3کیلومتری شمالغربی شهرستان رامهرمز، واقع در استان خوزستان تهیه گردید. آزمایشها با نمونههای خاک حاوی 0%،1%،2%،3%،5%و7% ماده افزودنی مذکور و با رطوبت اپتیمم بهدست آمده از آزمایش پروکتور استاندارد، متراکم شده و در نهایت تحت آزمایش برش مستقیم با سرعت برشی 5/0 میلیمتر بر دقیقه قرار گرفتند. پس از استخراج پارامترهای چسبندگی خاک، با تحلیل نتایج مشخص گردید که مناسبترین نسبت اختلاط ماده افزودنی ماستیک پلییورتان A، 5% میباشد.
ایرج رحیمی، پژمان طهماسبی، الهام امیدزاده اردلی،
جلد 21، شماره 4 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- زمستان 1396 )
چکیده
هدف از این پژوهش بررسی تأثیر عملکرد سوسکهای سرگینخوار بر میزان نفوذ آب در خاکهای مرتعی در قسمتی از مرتع تحقیقاتی دانشگاه شهرکرد در قالب طرح کاملاً تصادفی در طول یک سال بود. بدین منظور توریهایی با اندازه سوراخهای بزرگ وکوچک و همچنین کود دامی گاو، گوسفند و بز در شش حالت مختلف (حضور اقامتگرها و تونلگرها، عدم حضور غلتانگرها- حضور اقامتگرها، تونلگرها و غلتانگرهای کوچک و عدم حضور غلتانگرهای بزرگ- حضور اقامتگرها، غلتانگرها و تونلگرهای کوچک و عدم حضور تونلگرهای بزرگ- حضور اقامتگرها و تونلگرهای کوچک، عدم حضور تونلگرهای بزرگ و غلتانگرها- حضور اقامتگرها، تونلگرها و غلتانگرهای کوچک، عدم حضور تونلگرها و غلتانگرهای بزرگ- عدم حضور سوسک) با چهار تکرار بهعنوان تیمارهای مطالعه انتخاب شدند. نفوذپذیری خاک با استفاده از روش استوانه مضاعف اندازهگیری شد. نتایج نشان داد که بیشترین عملکرد سوسکهای سرگینخوار بر میزان نفوذ آب در خاک در مورد تیمارهای با کاربرد کود حیوانی گاو و بزی مربوط به حالت دوم بود که احتمال حضور سوسکهای اقامتگر، حضور تونلگرهای بزرگ و کوچک و همچنین عدم حضور غلتانگرهای بزرگ و حضور غلتانگرهای کوچک بررسی شد (بهترتیب 27/10 و 97/8 سانتیمتر بر ساعت)، و در مورد تیمارهای با کاربرد کود حیوانی گوسفندی مربوط به حالت سوم (97/7 سانتیمتر بر ساعت) بود، که احتمال حضور سوسکهای اقامتگر، عدم حضور تونلگرهای بزرگ و حضور تونلگرهای کوچک و همچنین حضور غلتانگرهای بزرگ و کوچک بررسی شد. همچنین نتایج حاصل از مقایسه تأثیر کودهای دامی بر میزان کل آب نفوذ یافته در خاک، از تمامی تیمارها توسط سوسکهای سرگینخوار نشان داد که بیشترین میزان آب نفوذ یافته در خاک بهترتیب مربوط به عملکرد سوسکهای سرگینخوار از طریق برداشت کود بزی (47/40 سانتیمتر بر ساعت)، کود گاوی (77/39 سانتیمتر بر ساعت) و کود گوسفندی (07/38 سانتیمتر بر ساعت) بوده است. گروههای عملکردی متفاوت سوسکهای سرگینخوار از طریق برداشت و وارد کردن سرگین دامها به درون خاک بر میزان نفوذ آب در خاک مراتع تأثیر میگذارند.
طیبه رحیمی، عبدالامیر معزی، سعید حجتی،
جلد 22، شماره 1 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- بهار 1397 )
چکیده
بیوچار یک ماده اصلاحی خاک است که ظرفیت بالایی در جذب فلزات سنگین دارد. هدف این پژوهش مطالعه تأثیر کود گاوی و بیوچار حاصل از آن بر جذب نیکل و انتخاب بهترین معادله برای ارزیابی سینتیک جذب نیکل است. کود گاوی و بیوچار حاصل از آن در سطوح صفر، 2 و 4 درصد به خاک افزوده و بهمدت 90 روز خوابانده شدند. به نمونههای خاک محلول 100 میلیگرم بر کیلوگرم نیکل افزوده و در دورههای زمانی 1 تا 2880 دقیقه تکان داده شدند و سپس غلظت نیکل اندازهگیری شد. دادههای جذب نیکل با هفت مدل رایج در سینتیک جذب برازش داده شدند. نتایج نشان داد که کاربرد کود گاوی و بیوچار حاصل از آن در تمام زمانها و سطوح باعث افزایش معنیدار جذب نیکل نسبت به تیمار شاهد گردید. سطوح کود گاوی و بیوچار حاصل از آن در جذب نیکل، اختلاف معنیداری از نظر آماری در سطح 5 درصد نشان دادند بهطوریکه سطح 4 درصد بیوچار میزان جذب نیکل را نسبت به سطح مشابه کود گاوی و تیمار شاهد بهترتیب 23 و 44 درصد افزایش داد. معادله تابع توانی بهدلیل ضریب تبیین بالا و خطای استاندارد پایین بهعنوان بهترین معادله سینتیک جذب نیکل معرفی شد. هرچند که ضریب تبیین معادله الوویچ ساده شده مشابه با معادله تابع توانی بود، اما بهدلیل خطای استاندارد برآورد بالا نتوانست بهعنوان معادله مناسب جهت بررسی سینتیک جذب نیکل استفاده گردد. معادلات مرتبه صفر، مرتبه اول، مرتبه دوم، مرتبه سوم و پخشیدگی سهموی نتوانستند جذب نیکل را توصیف کنند.
حبیب کریمی اورگانی، علی رحیمی خوب، محمد هادی نظری فر،
جلد 23، شماره 3 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- پاییز 1398 )
چکیده
در سالهای اخیر پژوهشهای زیادی روی مدل آکواکراپ انجام شده است و نتایج بهدست آمده نشان میدهد که این مدل عملکرد محصول را برای شرایط کمآبیاری با دقت خوبی شبیهسازی میکند. ولی این مدل مثل سایر مدلهای شبیهساز به مقادیر متغیرهای مستقل (ورودی مدل) حساس است. در این پژوهش حساسیت مدل آکواکراپ برای چهار پارامتر ورودی تبخیر و تعرق مرجع، بهرهوری آب نرمال شده، درصد پوشش گیاهی مرحله اول رشد و حداکثر پوشش گیاهی با استفاده از روش بون برای محصول جو بررسی شد. تیمارهای آبیاری شامل آبیاری کامل و دو تیمار کمآبیاری 80 و 60 درصد بود که در سال زراعی 94-1393 در مزرعه پردیس ابوریحان اعمال شد. مقادیر اندازهگیریشده زیستتوده در تیمارها بهعنوان مقادیر مبنا استفاده شدند. نتایج نشان داد بیشترین حساسیت مدل نسبت به تبخیر و تعرق گیاه مرجع است، بهطوری که مقدار ضریب حساسیت این پارامتر برای تیمارهای آبیاری کامل، 80 درصد آبیاری کامل و 60 درصد آبیاری کامل بهترتیب برابر 1/1-، 2/1- و 3/2- بهدست آمد که علامت منفی نشان میدهد، درصورتی که مقدار تبخیر و تعرق مرجع بیش از مقدار واقعی به مدل وارد شود، عملکرد محصول کمتر از واقعیت شبیهسازی میشود و در این میان هر قدر درجه کمآبیاری بیشتر شود، حساسیت مدل بیشتر میشود.
قاسم رحیمی، فیروزه نوروزی گلدره،
جلد 24، شماره 4 - ( علوم آب و خاک - زمستان 1399 )
چکیده
کرمهای خاکی موجودات زنده مفید خاک هستند که بهطور معمول در مطالعات زیستمحیطی و سمیت شناسی زیستی استفاده میشوند. از اینرو مطالعه حاضر با هدف نقش کرمهای خاکی ایزینیا فتیدا در فراهمی زیستی فلزات روی و مس خاکهای آلوده انجام شد. بدین منظور این تحقیق روی یک خاک آلوده که از معدن آهنگران در 26 کیلومتری شهرستان ملایر و زمینهای اطراف آن نمونهبرداری شده بود، انجام شد. در این مطالعه 12 عدد کرم خاکی با میانگین وزن 0/3 تا 0/6 گرم برای هر نمونه خاک انتخاب شدند. کرمها بهمدت 42 روز در معرض خاک آلوده به فلز قرار گرفتند. بعد از زمان مورد آزمایش غلظت فلز روی (Zn) و مس (Cu) در بخشهای مختلف خاک اندازهگیری شد. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که کود گاوی، پورۀ هویج و ورمی کمپوست بهترتیب باعث کاهش معنیدار (در سطح 5 درصد) 62/2، 80 و 65/2 میلیگرم بر کیلوگرم غلظت فلز روی در بخش کربناته نسبت به تیمار شاهد شد. کرمهای خاکی بهطور معنیداری باعث افزایش فلز روی (81/45 میلیگرم بر کیلوگرم) در بخش کربناته شد. از طرفی افزایش معنیداری در مقدار مس تبادلی با اضافه کردن کود آلی همراه با کرم خاکی نسبت به نمونۀ شاهد دیده شد که این افزایش در تیمار ورمیکمپوست (1/27میلیگرم بر کیلوگرم) و پورۀ هویج (1/32 میلیگرم بر کیلوگرم) نسبت به شاهد در سطح 1 درصد معنیدار شد.
جهانگیر عابدی کوپایی، سمیه رحیمی خشویی، سید سعید اسلامیان،
جلد 25، شماره 3 - ( علوم آب و خاک - پاییز 1400 )
چکیده
تغییر تاریخ وقوع اولین یخبندان پاییزه و آخرین یخبندان بهاره که بهلحاظ کشاورزی بسیار حائز اهمیت است، میتواند یکی از پیامدهای ناشی از پدیدۀ گرمایش جهانی باشد. یکی از روشهای مطالعۀ اقلیم آینده، استفاده از خروجی مدلهای گردش عمومی جو است. با استفاده از روش وزندهی میانگین مشاهداتی دما و بارندگی (MOTP) که طی آن مدلهای گردش عمومی جو بر اساس مقدار انحراف میانگین دما یا بارندگی شبیهسازی شده در دورۀ پایه از میانگین دادههای مشاهداتی وزندهی میشوند، مدلی که وزن بیشتری در مدل¬سازی در مورد دادۀ دمای گذشتۀ منطقه دارد، بهعنوان مدل بهینه انتخاب میشود. اما این مدلها بهدلیل قدرت تفکیک مکانی پایین، گویای تغییر اقلیم ایستگاهی نیستند. لذا در این تحقیق برای ریزمقیاسنمایی نتایج مدلهای GCM تحت سه سناریوی انتشار A2 و B1 و A1B در ایستگاه اصفهان از مدل LARS-WG استفاده شد. نتایج استخراج شده با نرمافزار SPSS مورد تحلیل آماری قرار گرفت و بررسیها در سطح آماری 5 درصد (05/0P<) انجام پذیرفت. نتایج این بررسیها برای چشمانداز 2049-2020 نشان داد که میانگین شماره روز وقوع اولین یخبندان پاییزه مبتنی بر هر سه سناریو در مقایسه با اقلیم گذشته، در ایستگاه اصفهان 2 تا 5 روز افزایش خواهد یافت. همچنین در این ایستگاه برای میانگین شماره روز وقوع آخرین یخبندان بهاره مبتنی بر هر سه سناریو در مقایسه با اقلیم گذشته، بین 2 تا 4 روز کاهش مشاهده میشود. درنهایت برای دادههای بهدست آمده با استفاده از نرمافزار Easy Fit بهترین توابع توزیع برای تعیین احتمال وقوع اولین یخبندان پاییزه و آخرین یخبندان بهاره در دورۀ پایه و در شرایط تغییر اقلیم تحت سه سناریوی انتشار انتخاب شد و مورد مقایسه قرار گرفت.
محمدحسن رحیمیان، جهانگیر عابدی کوپائی،
جلد 25، شماره 3 - ( علوم آب و خاک - پاییز 1400 )
چکیده
شور شدن خاک پدیدهای است که اراضی کشاورزی و عرصههای طبیعی را تهدید میکند و منجر به کاهش بهرهوری، تخریب منابع خاک و پوشش گیاهی و درنهایت رها شدن این عرصهها میشود. این پژوهش اقدام به کمّیسازی صعود موئینگی آب زیرزمینی (CR) و تبخیر و تعرق واقعی (ETa) و ارتباط آنها با شور شدن خاک دشت آزادگان واقع در غرب استان خوزستان کرده است. منطقه مطالعاتی دارای آب و هوای گرم بوده که سطح ایستابی کمعمق، آب زیرزمینی شور و نرخ بالای تبخیر از مهمترین ویژگیهای آن محسوب میشود. به این منظور نمونهبرداریهای میدانی در چهار فصل متوالی سال انجام و پارامترهای شوری، رطوبت و بافت خاک، عمق سطح ایستابی و شوری آب زیرزمینی در 27 نقطه معرف پراکنده از هم در سطح منطقه مطالعاتی اندازهگیری شد. سپس با بهکارگیری مدل UPFLOW، مقدار CR در فصول مختلف سال برآورد شد. همچنین از تصاویر ماهوارهای لندست و مدل SEBAL برای برآورد ETa و تهیه نقشههای مربوطه در روزهایی از چهار فصل سال استفاده شد و تأثیر این پارامتر بر نرخ صعود موئینگی روزانه در همان روزها بررسی شد. نتایج این پژوهش نشان داد که میانگین ETa روزانه دشت آزادگان در فصول مختلف بین 1/55 تا 7/96 میلیمتر بر روز متغیر بوده که موجب نرخ صعود موئینگی متغیر بین 1/2 تا 1/5 میلیمتر بر روز شده است. این مسئله بهطور ماهانه، منجر به جابهجایی 12 تا 18/8 تن بر هکتار نمک از آب زیرزمینی شور و کم عمق به سطح خاک این دشت و باعث شور شدن خاک سطحی شده است. همچنین ارتباط نزدیکی بین پارامترهای ETa، CR و روند شور شدن خاک وجود داشت که این ارتباط میتواند در مدلسازی تغییرات مکانی و زمانی شوری خاک و ارائه راهکارهای کاهش تجمع املاح در خاک منطقه مطالعاتی مورد استفاده قرار بگیرد.
بیتا مروج الاحکامی، محمدحسن رحیمیان،
جلد 26، شماره 1 - ( علوم آب و خاک - بهار 1401 )
چکیده
پژوهش حاضر بهمنظور ارائه روشی دقیق و سریع برای تخمین نفوذ از طریق بهینهسازی ضریب زبری مانینگ در آبیاری کرتی انجام شد. روش بهینهسازی دو مرحلهای ضریب زبری مانینگ با توسعه مدل شبیهسازی zimod و با استفاده از روشهای گروه نفوذ اولیه USDA-NRCS (نفوذ مبتنی بر خصوصیات خاک) و گروه نفوذ اصلاح¬شده (نفوذ مبتنی بر خصوصیات خاک و دبی جریان ورودی) ارائه شد. ارزیابی نتایج مدل با توجه به پیشروی، پسروی و ذخیره سطحی مشاهده شده در مزرعه نشان داد خطای نسبی برآورد حجم ذخیره سطحی با اصلاح روش گروه نفوذ اولیه بین 38 تا 50 درصد کاهش یافت. خطای جذر میانگین مربعات نرمال¬شده (NRMSE) برای برآورد پیشروی در روش گروه نفوذ اولیه بین 0/22 تا 0/85 بود و در روش گروه نفوذ اصلاح¬شده بین 0/9 تا 0/5 بود. NRMSE برآورد پسروی در روش گروه نفوذ اولیه بین0/13 تا 0/75 و در روش گروه نفوذ اصلاح¬شده بین 09/0 تا 19/0 بود. روش ارائه¬شده مبتنی بر اصلاح روش گروه نفوذ ضمن افزایش دقت برآورد نفوذ نسبت به روش گروه نفوذ اولیه با صرف زمان به مراتب کمتر نسبت به روشهای بهینهسازی کامل پارامترهای نفوذ و ضریب زبری مانینگ، قادر به ارزیابی قابل قبول آبیاری کرتی است.
مهری سعیدینیا، سید حسین موسوی، سجاد رحیمی مقدم،
جلد 28، شماره 1 - ( علوم آب و خاک- بهار 1403 )
چکیده
باتوجهبه کمبود منابع آبی، بارش کم و تبخیر بیش از اندازه در کشور، داشتن برنامه دقیق آبیاری و شیوه مدیریتی مناسب، امری ضروری است. حال بهمنظور بررسی اثر مالچ و سوپرجاذب، پژوهشی در شهر خرمآباد و در سال 1401 بهصورت فاکتوریل با طرح پایه کاملاً تصادفی در سه تکرار انجام شد. فاکتور اول تیمار آب آبیاری در چهار سطح شامل آبیاری بر اساس وجود تأمین 100 درصد نیاز آبی (I100)، تأمین 80 درصد نیاز آبی (I80)، تأمین 60 درصد نیاز آبی (I60) و تأمین 40 نیاز آبی (I40) گیاه بود. فاکتور دوم نیز شامل مواد اصلاحی مالچ گیاهی (M)، سوپرجاذب (S) و تیمار شاهد (I) بودند. نتایج پژوهش نشان داد که بیشترین میزان عملکرد تر، عملکرد خشک و ارتفاع بوته مربوط به تیمار I100-M بود که به ترتیب برابر52/89 تن در هکتار، 29/42 تن در هکتار و 2/27 متر به دست آمد. بیشترین مقدار بهرهوری تر و بهرهوری بیولوژیک از آن I40-S بود که به ترتیب برابر 14/24 کیلوگرم علوفه تر بهازای یک مترمکعب آب و 4/75 کیلوگرم ماده خشک بهازای یک مترمکعب آب محاسبه شد. کمترین میزان عملکرد تر و خشک مربوط به I40-M بود و کمترین بهرهوری تر نیز مربوط به تیمار I100- S بود. بهطورکلی ماده اصلاحی مالچ در تیمارهای با تنش آبی کمتر، عملکرد بهتری داشت، ولی با افزایش میزان تنش آبی، عملکرد تیمارهای حاوی مالچ کاهش یافت. ماده اصلاحی سوپرجاذب نیز در تیمارهای آبیاری کامل یا با تنش کمتر، عملکرد کمتری را نشان داد، ولی با افزایش میزان تنش نتیجه بهتری را رقم زد.