21 نتیجه برای انصاری
حشمت اله خسروی نیا، محمدعلی ادریس، جواد پوررضا ، سعید انصاری،
جلد 3، شماره 1 - ( 1-1378 )
چکیده
تعداد 1200 قطعه جوجه نر و ماده شجرهدار از سه گروه ژنتیکی مشتمل بر 90 گروه پدری، برای برآورد مقادیر ضرایب توارثپذیری و روابط فنوتیپی و ژنتیکی و همچنین بررسی اثرات جنس و محیط نگهداری بر صفات وزن بدن، افزایش وزن، مصرف و ضریب تبدیل خوراک مورد استفاده واقع شد. گروههای ژنتیکی شامل آمیختههای مرغهای بومی با یک نژاد خارجی (گروه A)، مرغهای بومی که برای 2 نسل بر مبنای وزن 8 هفتگی تحت تأثیر انتخاب بودهاند (گروه B) و یک گروه شاهد از مرغهای بومی (گروه C) بود. تمام جوجهها به تفکیک گروههای پدری تا سن چهار هفتگی در قفسهای زمینی نگهداری شدند. سپس جهت دستیابی به ضریب تبدیل خوراک، 498 قطعه از جوجهها از سن 4 تا 10 هفتگی به قفسهای انفرادی انتقال یافتند. نتایج حاصله نشان داد که گروه ژنتیکی آمیخته در مقایسه با دو گروه دیگر، برای تمام صفات وزن بدن در سنین 2، 3، 6، 8 و 10 هفتگی و همچنین افزایش وزن، مصرف و ضریب تبدیل خوراک در مقاطع سنی 6-4، 8-6، 10-8 و 10-4 هفتگی برتری قابل توجهی دارد. دو گروه ژنتیکی B و C علیرغم برتریهای گروه B در اغلب صفات، تفاوت معنیداری نشان ندادند. توارثپذیریهای برآورد شده بر اساس اجزاء واریانس پدری برای صفات مربوط به رشد، حاکی از ماهیت توارثی متوسط به بالا برای این صفات بود. همچنین مقادیر برآورد شده برای مصرف خوراک در سنین مختلف جهت تمام گله در دامنهای از 15/0 تا 44/0 قرار داشت که در هر سن خاص پایینتر از مقادیر حاصله برای ضریب تبدیل خوراک بود. همبستگیهای ژنتیکی و فنوتیپی بین صفات مربوط به رشد مثبت و اکثراً بالا بود. لیکن همبستگیهای بین صفات تغذیهای در سنین مختلف، تنوع بالایی نشان دادند.
محمد پاکدل، جواد پوررضا، سعید انصاری،
جلد 7، شماره 3 - ( پاییز 1382 )
چکیده
این آزمایش به منظور بررسی تأثیر مقادیر مختلف کلسیم و فسفر قابل دسترس جیره بر عملکرد مرغان مادر بومی اصفهان به اجرا در آمد. مرغان بومی مورد استفاده در سن 72 تا 80 هفتگی قرار داشتند. سه مقدار مختلف کلسیم شامل 27/3، 62/2 و 96/1 درصد، و سه مقدار مختلف فسفر قابل دسترس شامل 0/25، 0/20 و 15/0 درصد، بر اساس طرح آماری کاملاً تصادفی به روش فاکتوریل بررسی گردید. بنابراین، 9 جیره آزمایشی در نظر گرفته شد، که به طور تصادفی به 9 گروه از مرغان مادر بومی (پنج تکرار و هر تکرار شامل دو قطعه در هر تیمار) اختصاص یافت. بر اساس نتایج حاصل، افزایش کلسیم و فسفر قابل دسترس جیره به بیشترین مقدار باعث کاهش معنیدار (0/05 >P) در تولید و وزن تخم مرغ گردید. همچنین، کاهش کلسیم و فسفر قابل دسترس جیره به ترتیب به 62/2 و 15/0 درصد مانع از کاهش وزن تخم مرغ شد، و ضریب تبدیل خوراک نیز بهبود یافت. با کاستن مقدار کلسیم و فسفر قابل دسترس جیره به ترتیب به 96/1 و 15/0 درصد، انباشت کلسیم در پوسته تخم مرغ، و در نتیجه درصد خاکستر آن افزایش معنیداری یافت (P<0.05). مقادیر مختلف کلسیم و فسفر قابل دسترس جیره اثر معنیداری بر خوراک مصرفی، و ضخامت و استحکام پوسته تخم مرغ نداشت. نتایج گویای آن است که مناسبترین مقدار پیشنهادی کلسیم و فسفر قابل دسترس در جیره مرغان مادر بومی اصفهان در اواخر دوره تولید، برای رسیدن به بهترین تولید و وزن تخم مرغ و بیشترین مقدار انباشت کلسیم در پوسته، 96/1 درصد کلسیم و 15/0 درصد فسفر قابل دسترس است.
سید عبدالحسین ابوالقاسمی، علیرضا جعفری صیادی، سید محمدعلی جلالی حاجیآبادی، زربخت انصاری پیرسرائی،
جلد 10، شماره 4 - ( زمستان 1385 )
چکیده
به منظور بررسی اثر یک ماده محرک گیرنده بتا بر عملکرد جوجههای گوشتی، تعداد 300 قطعه جوجه گوشتی نر و ماده سویه کاب به تفکیک جنس از سن 21تا 42 روزگی با پنج؛ جیره غذایی دارای سطوح صفر(شاهد)، 5، 10، 15 و 20میلیگرم تربوتالین در کیلوگرم جیره در طرح کاملاً تصادفی و در آزمایشی فاکتوریل تغذیه شدند. تربوتالین تأثیر معنیداری بر افزایش وزن جوجههای نر و ماده نداشت اما ضریب تبدیل خوراک نرها در تیمارهای 5 و 10میلیگرم در مقایسه با شاهد، کاهش معنیدار نشان داد (05/0> P). وزن سینه، وزن ماهیچه سینه، وزن نسبی سینه، وزن رانها، ماهیچه رانها و وزن لاشه جوجههای ماده در سطح 5 میلیگرم تربوتالین بیشتر از دیگر تیمارها بود(05/0> P). در جوجههای نر، وزن رانها و ماهیچه رانها، وزن لاشه، وزن نسبی لاشه و وزن زنده جوجههایی که 5 میلیگرم تربوتالین دریافت کردند، بیشتر از دیگر تیمارها بود (05/0> P). این پژوهش نشان داد که افزودن 5 میلیگرم تربوتالین به جیره دوره رشد باعث بهبود ضریب تبدیل خوراک جوجههای نر گوشتی شد و راندمان لاشه جوجههای نر، راندمان سینه جوجههای ماده و وزن لاشه جوجههای گوشتی نر و ماده را افزایش داد.
عبدالرضا نصیرزاده، فریدون انصاری اصل،
جلد 11، شماره 1 - ( بهار 1386 )
چکیده
در این پژوهش هفت گونه جو شامل H. bulbosum ،H. violaceum ،H. glaucum ،H. spontaneum ،H. vulgare، H. geniculatum و H. distichon مورد مطالعه کاریولوژیکی قرار گرفتند. در آزمایشگاه، مطالعه سیتولوژی انجام و براساس اطلاعات حاصله تعداد کروموزوها و سطح پلوییدی هر گونه مشخص شد سپس ژنوم گونهها شامل طول کل، طول بازوی بلند، طول بازوی کوتاه و نسبت بازوی بلند به کوتاه کروموزومها محاسبه و بر اساس اطلاعات حاصله کاریوتیپ هر گونه به صورت ایدیوگرام رسم شد. در پایان فرمول و تقارن کاریوتیپی گونهها از طریق فرمولها و جداول مربوطه بهدست آمد. این مطالعه نشان داد که سه گونه H. bulbosum ، H. violaceum و H. geniculatum تتراپلویید با 28= 4x = 2n و چهار گونه دیگر دیپلویید با 14= 2x = 2n هستند که بررسی سیتولوژی سه گونه H. geniculatum ، H. distichon و H. violaceum برای اولین بار از ایران گزارش میشود. نتایج نشان داد که فرمول کاریوتیپی چهار گونه دیپلویید به صورت 7m و سه گونه تتراپلویید به صورت 12m+2sm بود. همچنین بررسی تقارن کاریوتیپی گونهها نشان داد که کلیه گونههای مورد مطالعه متقارن و در کلاس 1A قرار داشتهاند. در پایان تجزیه کاریوتیپ گونههای جو با استفاده از پارامترهای S% TF% , R.L. ,.T.V , D و X تعیین شد.
رضا حجت انصاری، معظم حسن پور اصیل، عبدالله حاتم زاده، بابک ربیعی، شیوا روفیگری حقیقت،
جلد 12، شماره 43 - ( بهار 1387 )
چکیده
این پژوهش به منظور بررسی تغییرات تئافلاوین و تئاروبیژن در زمان تخمیر (اکسیداسیون) و اثر آن بر روی شفافیت و رنگ کل در چای سیاه در سال زراعی 1383 در مرکز تحقیقات چای کشور در لاهیجان انجام گردید. درصد تئافلاوین، تئاروبیژن، رنگ کل و شفافیت در دو رقم امیدبخش 100 و هیبرید طبیعی چینی، در زمانهای برداشت خرداد، مرداد و مهر و در زمانهای تخمیر 30، 60، 90، 120، و 150 دقیقه اندازهگیری شد. براساس نتایج حاصل از این آزمایش علاوه بر تفاوت ژنتیکی ارقام مورد آزمایش در تولید مواد شیمیایی ایجادکننده کیفیت، تغییرات شرایط آب و هوایی در زمانهای مختلف برداشت و همچنین زمانهای متفاوت تخمیر نیز میتواند تا حد زیادی روی میزان تئافلاوین، تئاروبیژن، رنگ کل و شفافیت اثر بگذارد. همچنین این نتایج بیانگر اثر متقابل بسیار معنیدار رقم × زمان برداشت × زمان تخمیر بر صفات تعیین کننده کیفیت چای سیاه بود. برآورد ضرایب همبستگی بین صفات مورد مطالعه نشان داد که به استثنای همبستگی بین تئاروبیژن و شفافیت، همبستگی بین سایر صفات در سطح احتمال 1 درصد معنی دار بود. نتایج حاصل از تجزیه روابط رگرسیونی بین زمان تخمیر به عنوان متغیر مستقل و هر یک از صفات مورد مطالعه به عنوان متغیر وابسته، رابطه رگرسیونی خطی بسیار معنیداری بین زمان تخمیر با تئافلاوین و شفافیت مشاهده شد. همچنین نتایج حاصل از تجزیه رگرسیون چند متغیره بین شفافیت به عنوان متغیر وابسته با تئافلاوین و تئاروبیژن به عنوان متغیر مستقل نشان داد که بیش از 56 درصد از تغییرات شفافیت به وسیله تئافلاوین و تئاروبیژن توجیه میشود. همچنین در تجزیه رگرسیون چند متغیره بین رنگ کل به عنوان متغیر وابسته و تئافلاوین و تئاروبیژن به عنوان متغیر مستقل، بیش از 43 درصد از تغییرات رنگ کل به وسیله تئافلاوین و تئاروبیژن توجیه شد .
مهدی نصراصفهانی، بهروز انصاریپور،
جلد 12، شماره 45 - ( پاییز 1387 )
چکیده
بیماری ریشه سرخی پیاز در اثر قارچ ( Pyrenochaeta terrestris (syn. Phoma terrestris یکی از بیماریهای مهم مناطق پیاز کاری کشور بوده که برای اولین بار در اصفهان، شناسایی و گزارش گردید. در راستای کاهش مصرف سموم و در جهت دستیابی به ارقام و یا تودههای مقاوم و یا متحمل، بررسیهایی در دو سال متوالی 1381 و 1382 روی حساسیت تودههای پیاز ایرانی در مقایسه با ارقام خارجی نسبت به بیماری ریشه سرخی در شرایط گلخانه انجام گردید. مطالعات نشان داد که تودههای مورد آزمون از حساسیت متفاوتی در واکنش به عامل بیماریزای ریشه سرخی و توسعه آن برخوردار هستند. تودههای مورد آزمون از نظر حساسیت به بیماری ریشه سرخی به چهارگروه تقسیم بندی گردیدند. بر این اساس، دو توده صفیآباد رامهرمز و سرباز بلوچستان از حساسترین تودههای مورد آزمون در این مطالعات بودند و از نظر شاخص بیماری در طیف بیش از دو الی 3 واقع شدند (3-2). ولی اکثر تودهها در طیف 2-1 یعنی طیف حد واسط قرار گرفتند که در اینجا طیف متحمل تلقی میگردند. تعداد معدودی از تودهها در طیف 1-0 قرار گرفتند که در واقع کمترین آلودگی را نسبت به بیماری ریشه سرخی داشته و مقاوم محسوب میشوند. این تودههای پیاز، به ترتیب شامل تودههای اسحاقآباد نیشابور، محلی ساری، پوست طلایی لوشا، قوطی قصه زنجان، محلی شاهرود، آذربایجان شرقی، شاهرود لاسجرد، محلی رامهرمز، سفید کاشان، قرمز آذرشهر، مرودشت یزد و بومی بوشهر است. در واقع تودههای اسحاقآباد نیشابور و محلی ساری از مقاومترین تودهها در این آزمایشها قلمداد میشوند. این نتایج نشان میدهد که تودههای ایرانی از مقاومت نسبی و بعضاً بالایی نسبت به بیماری ریشهسرخی برخوردار هستند.
عسکر فرحناکی، سارا انصاری، مهسا مجذوبی،
جلد 13، شماره 48 - ( تابستان 1388 )
چکیده
تبلور فرایند بسیار مهمی در ارتباط با کیفیت محصولات غذایی است که کنترل آن نقش بسیار قابل توجهی در ظاهر، بافت و پایداری بسیاری از محصولات طی نگه داری آنها دارد . رطوبت پایین و مقدار قند بالای میو ه های خشک نظیر انجیر موجب گردیده که تبلور یک ضعف عمده برای این میو ه ها محسوب شود . در این تحقیق با استفاده از تفرق اشعه ایکس میزان تبلور قندها در انجیر در رطوبت نسبی های مختلف بررسی شد و تأثیر دو پلاستیسایزر گلیسرول و شربت گلوکز (دکستروز معادل ٣٨ ) در سطح ٤٠ % بر این پدیده مطالعه گردید . نتایج نشان داد که گلیسرول و شربت گلوکز هر دو محتوای رطوبت تعادلی انجیر را به صورت معن ی داری افزایش داده و از تبلور ق ندها در انجیر جلوگیری می کنند. گلیسرول در مقایسه با شربت گلوکز در این زمینه نقش م ؤثرتری داشت به طوری که میزان تبلور قندها در حضور آن به حدود 3 1 نمونه کنترل کاهش یافت . این پدیده مربوط به خاصیت هیگروسکوپی بیشتر گلیسرول و در نتیجه محتوای ر طوبتی بیشتر انجیر تیمار یافته با آن در مقایسه با شربت گلوکز است.
مهدی انصاری عزآبادی، حسین شیرانی، حسین دشتی، احمد تاجآبادیپور،
جلد 15، شماره 57 - ( علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاك -پاییز 1390 )
چکیده
خاکهای آهکی و گچی، عواملی محدودکننده برای جذب برخی عناصر غذایی توسط گیاه و تولید محصول هستند. اغلب خاک در ایران آهکی و گچی میباشند. بنابراین هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر کربنات کلسیم و گچ بر قابلیت جذب برخی عناصر غذایی و رشد گیاه ذرت بود. این مطالعه در گلخانه تحقیقاتی دانشگاه ولی عصر (عج) رفسنجان انجام شد. تیمارها بهصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با 3 تکرار اعمال شدند. تیمارها شامل کربنات کلسیم در سه سطح (صفر، 20 و 40 گرم در صد گرم خاک)، گچ در سه سطح (صفر، 15 و 30 گرم در صد گرم خاک) و بافت خاک در دو سطح (شن و لوم رسی سیلتی) بود. نتایج نشان داد که افزایش مقدار کربنات کلسیم به هر دو نوع بافت خاک در بالاترین سطح موجب کاهش معنیدار سطح برگ (80 و 15 درصد کاهش بهترتیب برای بافت شنی و لوم رسی سیلتی)، وزن خشک (70 و 14 درصد کاهش بهترتیب برای بافت شنی و لوم رسی سیلتی)، ارتفاع گیاه (شیب 7/0- برای خاک شنی و 15/0- برای خاک ریزبافت)، جذب آهن (شیب 67/9- برای خاک شنی و 3/11- برای خاک ریزبافت) و روی (شیب 24/0- برای خاک شنی و 1- برای خاک ریزبافت) اندام هوایی شد، ولی تأثیر معنیداری بر جذب مس اندام هوایی نداشت. افزایش مقدار گچ به خاک شنی، باعث کاهش معنیدار سطح برگ (80 درصد کاهش)، وزن خشک (62 درصد کاهش) و جذب مس اندام هوایی (شیب 93/1-) شد، ولی اثر معنیداری بر ارتفاع و جذب روی اندام هوایی نداشت. کاربرد گچ، جذب آهن اندام هوایی در خاک ریزبافت را بهطور معنیداری کاهش داد (شیب 86/24-)، در صورتی که بر جذب آن در خاک درشت بافت اثر معنیداری نداشت.
مجتبی شفیعی، حسین انصاری، کامران داوری، بیژن قهرمان،
جلد 17، شماره 64 - ( علوم و فنون کشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک-تابستان 1392 )
چکیده
مطالعه چگونگی کاربرد مدلهای مفهومی هیدرولوژی در حوضههای آبریز امروزه از مهمترین مسائل مورد توجه محققان میباشد. این مسأله بهخصوص در مناطق خشک و نیمهخشک از اهمیت بیشتری برخوردار است چون فرآیندهای هیدرولوژی این مناطق پیچیدهتر و واسنجی نیز مشکلتر خواهد بود. در این تحقیق مدل مفهومی و نیمه-توزیعی SWAT در حوضه نیمهخشک نیشابور با مساحت 9350 کیلومترمربع برای شبیه-سازی جریان در یک دوره 8 ساله مورد استفاده قرار گرفته است. در فرآیند مدل-سازی، حوضه آبریز نیشابور به 22 زیرحوضه و در نهایت به 146 واحد واکنش هیدرولوژیک (HRUs) تقسیم شد. برای واسنجی و تحلیل عدم قطعیت نیز از روش SUFI2 استفاده شده است. بررسی نتایج نشان داد که واسنجی و اعتبارسنجی مدل نسبتاً ضعیف بهدست آمده است، که به سبب وجود عدم قطعیت در مدل مفهومی حوضه مانند احداث مخازن تغذیه مصنوعی، وقوع پدیده نشست زمین و شکاف در حوضه میباشد. همچنین عامل مؤثر دیگر پیچیدگی سیستم هیدرولوژی در مناطق خشک و نیمهخشک است که مربوط به سادهسازیهای این گونه مدلها در شبیهسازی و تعامل پیچیده بین رواناب و جریان زیرسطحی در وقایع بارندگی با ارتفاع کم میباشد. بهطور کلی به نظر میرسد که نمیتوان از مدلهای شبیهسازی توزیعی حوضه آبریز در مناطق خشک و نیمهخشک که دارای منابع متعدد عدم قطعیت میباشند و همچنین عدم ورود آنها به مدل، انتظار زیادی داشت.
احسان توکلی، بیژن قهرمان، کامران داوری، حسین انصاری،
جلد 17، شماره 65 - ( علوم و فنون کشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک-پاییز 1392 )
چکیده
ارزیابی کمی تبخیر- تعرق در سطح منطقهای، به منظور مدیریت منابع آب، تولید محصول و ارزیابیهای زیست محیطی در مناطق فاریاب، ضروری است. در این مطالعه، برای تخمین ETo در استان خراسان شمالی با اقلیم خشک و نیمهخشک، بهدلیل کمبود تعداد ایستگاههای سینوپتیک و نیز دادههای ثبت شده هواشناسی، از 7 ایستگاه در استانهای مجاور استفاده شد. تبخیر- تعرق گیاه مرجع با استفاده از 6 روش با نیاز به دادههای کم شامل: تشت تبخیر کلاس A، هارگریوز- سامانی، پریستلی- تیلور، تورک، مکینک و روش پیشنهادی نشریه فائو 56 برای محاسبه تبخیر- تعرق در شرایط کمبود داده، به همراه روش استاندارد فائو- پنمن- مانتیث برای ارزیابی روشهای بیان شده (بهدلیل عدم وجود دادههای لایسیمتری) محاسبه شد. بهدلیل عدم توافق در مورد روش مناسب محاسبه ETo در ایستگاههای مورد بررسی، با استفاده از آزمون معنیداری خطوط رگرسیونی و در هر ماه از سال، یک معادله رگرسیونی خطی برای تبدیل بهترین روش محاسبه تبخیر- تعرق به روش استاندارد بهدست آمد. ارزیابی این معادلات نشاندهنده دقت قابل قبول آنها در مقایسه با مطالعات انجام شده بهویژه در ماههای سرد سال (مقادیر MAE بین 3/0 تا 4/1 میلیمتر در روز) است.
زینب ملائی، جواد ظهیری، سعید جلیلی، محمدرضا انصاری، ایوب تقی زاده،
جلد 22، شماره 2 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- تابستان 1397 )
چکیده
بازتاب طیفی سنجش از راه دور اندازهگیری شده توسط سنسورهای ماهوارهای، یک جایگزین سریع و رویکرد اقتصادی برای ارزیابی غلظت رسوب معلق در اقیانوسها، دریاها، رودخانهها و آبهای ساحلی است. بر همین اساس در این تحقیق از ترکیب اطلاعات بهدست آمده از تصاویر ماهوارهای و یک مدل شبکه عصبی پایه شعاعی، جهت برآورد غلظت بار معلق رودخانهای استفاده شد. دادههای میدانی غلظت رسوب معلق، دبی جریان و بازتاب باند یک و نسبت بازتاب باند دو به یک سنجنده مادیس، بهعنوان ورودی به شبکه عصبی معرفی شدند، همچنین یک مدل رگرسیون خطی چندمتغیره برای ایجاد ارتباط میان غلظت رسوب معلق و بازتاب رسیده به سنجنده استفاده شد. در نهایت نتایج حاصل از شبکه عصبی با نتایج حاصل از رگرسیون و منحنی سنجه رسوب مقایسه شد. براساس نتایج بهدست آمده، مدل شبکه عصبی مصنوعی با ورودی باند یک و دبی جریان با RMSE برابر 19/0، عملکرد بهتری را نسبت به دو روش رگرسیون و منحنی سنجه رسوب با RMSE بهترتیب برابر 21/0 و 29/0 دارا است.
فریده انصاری سامانی، سیدحسن طباطبایی، فریبرز عباسی، ابراهیم علایی،
جلد 23، شماره 3 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- پاییز 1398 )
چکیده
شبیهسازی انتقال آب و املاح در خاک، در مدیریت بهینه مصرف آب و کود در مزرعه بسیار مؤثر است. در این پژوهش از مدل HYDRUS -1D در شبیهسازی انتقال آب و برومید در یک ستون آزمایشگاهی خاک با بافت لومرسی استفاده شد. پارامترهای هیدرولیکی خاک شامل (عکس نقطه ورود هوا) α، (هدایت هیدرولیکی اشباع) ks، (رطوبت باقیمانده) qr، (رطوبت اشباع) qs، (پارامتر پیوستگی خلل و فرج) l و (پارامتر شکل منحنی رطوبت) n از طریق اندازهگیری و با استفاده از نرمافزار Retc بهدست آمدند. پارامترهای انتقال املاح شامل ضریب انتشار و سرعت واقعی با استفاده از پارامترهای هیدرولیکی خاک و دادههای غلظت برومید به روش مدلسازی معکوس براورد شد، با توجه به ضرایب هدف، آنالیز حساسیت مدل فیزیکی انجام شد. نتایج حاصله نشان داد که ضریب همبستگی غلظت برومید مشاهدهای و شبیهسازی شده در حالت بهینه برابر 0/84 درصد بود. بر این اساس مقدار ضریب انتشار برابر 4/09 سانتیمتر براورد شد. بر پایه نتایج آنالیز حساسیت، هدایت هیدرولیکی اشباع بیشترین تأثیر را در تغییرات این پارامتر داشت بهطوری که مقدار ضریب حساسیت این پارامتر برابر با 2/64 بود. ضریب RMSE با مقدار 0/04 کمترین و ضریب ME با مقدار 0/001- بیشترین تغییرات پارامتر را داشتند.
آذین نوروزی، محمدرضا انصاری، محمد معظمی، نظام اصغری پور دشت بزرگ،
جلد 23، شماره 3 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- پاییز 1398 )
چکیده
طی چند دهه اخیر، تغییرات کاربری اراضی یکی از مهمترین معضلات زیستمحیطی در سراسر جهان بوده است. این مطالعه بهمنظور بررسی و تحلیل روند تغییرات کاربری اراضی با استفاده از تکنیک سنجش از دور در کانونهای ریزگرد جنوب و جنوبشرق اهواز و اراضی اطراف آن انجام شد. بر اساس شاخص استاندارد شده بارش (SPI)، سالهای 1986، 2002 و 2016 بهعنوان سالهای با وضعیت نزدیک به نرمال انتخاب شدند. سپس، نقشههای کاربری اراضی منطقه مطالعاتی با استفاده از تصاویر ماهواره لندست و روشهای مختلف طبقهبندی نظارتشده، تهیه شد. بهمنظور افزایش دقت طبقهبندی تصاویر از شاخص MNDWI استفاده شد. همچنین برای ارزیابی کارایی هر روش از پارامترهای دقت کلی و ضریب کاپا استفاده شد. درنهایت بهمنظور آشکارسازی تغییرات از روش مقایسه، پس از طبقهبندی استفاده شد. با توجه به نتایج پژوهش در دوره زمانی (1380-1365)، مساحت کاربریهای پوشش گیاهی، سطوح مرطوب با پوشش گیاهی و سطوح آبی بهترتیب بهمیزان 419، 219 و 40/7 درصد افزایش و در مقابل مساحت کاربری مرتع ضعیف و بایر بهمیزان 36/6 درصد کاهش یافته است. از عمدهترین علل وقوع این تغییرات میتوان به فاکتورهای انسانی همچون افزایش جمعیت و متغیرهای اقلیمی همچون بارشهای مناسب اشاره کرد. در دوره زمانی (1394-1380)، مساحت کاربریهای سطوح مرطوب با پوشش گیاهی، سطوح آبی و پوشش گیاهی بهترتیب بهمیزان 94، 49/3 و 46/7 درصد کاهش و در مقابل مساحت کاربری مرتع ضعیف و بایر بهمیزان 45/4 درصد افزایش یافته است. خشکسالیهای اخیر، افزایش دما و مدیریت نادرست و غیر اصولی از منابع آبی در کاهش وسعت پوشش سبز و سطوح آبی و افزایش مساحت اراضی بایر مؤثر بودهاند. از سوی دیگر، در طول سه دهه گذشته، مساحت کاربری ساختهشده بهمیزان 157 درصد افزایش یافته است، درحالی که مساحت کاربری رودخانه بهمیزان 28/8 درصد کاهش یافته است. این نتایج نشاندهنده تخریب کلی در منطقه بر اثر تغییرات اقلیمی و فعالیتهای انسانی است.
محمدعلی انصاری، اصلان اگدرنژاد، نیازعلی ابراهیمی پاک،
جلد 23، شماره 4 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- زمستان 1398 )
چکیده
پژوهش حاضر بهمنظور ارزیابی مدل AquaCrop در شبیهسازی عملکرد وکارایی مصرف سیبزمینی تحت شرایط تنش آبی در پنج سطح (1E، 2 E، 3 E و 4E به ترتیب نشان دهنده 100، 85، 70، 50 و 30 درصد تأمین نیاز آبی) و زمان اعمال تنش در سه دوره زمانی از رشد (1T ، 2 T و3 T بهترتیب نشاندهنده 50 روز رشد اول (استقرار بذر و رشد رویشی)، دوم (مرحله میانی) و سوم (رسیدن فیزیولوژیکی گیاه) از کل دوره رشد) انجام شد. نتایج نشان داد که مدل AquaCrop در شبیهسازی عملکرد دچار خطای بیشبرآوردی و در تعیین کارایی مصرف آب دچار خطای کمبرآوردی شد. مقادیر خطای این مدل با توجه به مقادیر RMSE و NRMSE برای هر دو پارامتر عملکرد و کارایی مصرف آب قابل قبول بود. بیشینه و کمینه خطای شبیهسازی عملکرد بهترتیب برابر با 0/3 (1E3T) و 15/3 (1E2T) بود. نتایج بهدست آمده برای کارایی مصرف آب نیز نشان داد که بیشترین و کمترین خطا بهترتیب برابر با 0/53 (3E2T) و 0/03 (4E2T) بود. اختلاف مقادیر شبیهسازی و مشاهداتی برای تیمارهای 1E، 2 E، 3 E و 4 E بهترتیب برابر با 0/24، 0/25، 0/19 و 0/44 کیلوگرم بر مترمکعب و اختلاف مقادیر شبیهسازی و مشاهداتی برای تیمارهای 1T ، 2 T و3 T بهترتیب برابر با 0/19، 0/36 و 0/22 کیلوگرم بر مترمکعب بود. بنابراین با افزایش میزان تنش و همچنین در اوایل دوره رشد سیبزمینی، مدل خطای بیشتری در برآورد کارایی مصرف آب داشت.
مائده فرخی، حسین انصاری، علیرضا فریدحسینی،
جلد 24، شماره 1 - ( علوم آب و خاک - بهار 1399 )
چکیده
برآورد رطوبت خاک در مقیاسهای زمانی و مکانی کلید مدیریت استراتژیک منابع آب است. روشهای سنجش از دور مبتنی بر امواج مایکروویو با وجود فراهم کردن گسترده و مداوم رطوبت در نزدیکی سطح زمین، قدرت تفکیک مکانی پایینی دارند. در این پژوهش، ابتدا از محصولات رطوبت خاک سطحی سنجنده مایکروویو AMSR2 با وضوح 25 کیلومتر استفاده شد و این محصولات بر اساس یک مدل رگرسیونی که رطوبت خاک سطحی را به سه پارامتر سنجنده مودیس ارتباط میدهد، به ابعاد یک کیلومتر ریزمقیاس شدند. در مرحله بعد تلفیق مدل ریزمقیاس شده رطوبت خاک سطحی با مدل SMAR، بهمنظور پایش رطوبت خاک ناحیه ریشه در منطقه مورد مطالعه (دشت رفسنجان) انجام شد. برای بررسی عملکرد روش پیشنهادی در 10 ایستگاه از دشت رفسنجان رطوبت سطح و نیمرخ خاک اندازهگیری شد. مقایسه دادههای معمولی و ریزمقیاس شده رطوبت خاک سطحی با دادههای اندازهگیری نشان داد که مقادیر میانگین کل ایستگاهها برای میزان ضریب همبستگی از 0/540 به 0/739 افزایش و قدر مطلق میانگین خطا و جذر میانگین مربعات خطا بهترتیب از 0/039 به 0/018 و از 0/040 به 0/020 کاهش یافت. همچنین نتایج حاصل از اعتبارسنجی مقادیر رطوبت خاک ناحیه ریشه نشان داد که روش پیشنهادی توانسته با دقت بالایی رطوبت را در این ناحیه تخمین بزند و تغییرات آن را نشان دهد.
صابر جمالی، حسین انصاری، سیده محبوبه زین الدین،
جلد 25، شماره 1 - ( علوم آب و خاک - بهار 1400 )
چکیده
شیما نصیری، حسین انصاری، علی نقی ضیائی،
جلد 25، شماره 3 - ( علوم آب و خاک - پاییز 1400 )
چکیده
کاهش منابع آب سطحی و خشکسالیهای پی در پی و درنتیجه استفاده بیرویه از منابع آب زیرزمینی بهویژه برای مصارف کشاورزی، باعث به بار آمدن خسارات جبرانناپذیری به منابع طبیعی کشور شده است. در این میان، آگاهی از وضعیت بیلان آبی دشت میتواند در مدیریت مناسب منابع آب منطقه کمک فراوانی کند. دشت سملقان در اقلیم نیمهخشک در استان خراسان شمالی واقع شده است. از آنجایی که منابع آب سطحی بهمنظور تأمین آب قابل اعتماد نبوده، لذا منبع اصلی تأمین آب مورد نیاز در منطقه چاه است. بهدلیل وجود رودخانهها در دشت، ضخامت کم آبرفت، نوسانات تراز آب زیرزمینی و عدم قطعیت زیاد در محاسبات ضرایب هیدرودینامیک آبخوان، ضرورت انجام مطالعات دقیق هیدروژئولوژیکی و تعیین نقش هر یک از پارامترهای مؤثر بر جریان آب زیرزمینی دارای اهمیت است. تحقیق حاضر بهمنظور شبیهسازی آبخوان سملقان و بررسی بیلان آبی برای سالهای 1383تا 1393 با مدل MODFLOW انجام شد. مقدار تغذیه آب زیرزمینی نیز از طریق مدل SWAT برآورد شد. واسنجی مدل با خطای 1/1 درصد و صحتسنجی با مقدار خطای 1/2 درصد نشاندهنده برآورد مناسب بین تراز آب شبیهسازی شده و برآورد شده است. بررسی هیدروگراف آب زیرزمینی در چاههای مشاهدهای نشان داد که تغییرات سطح آب در اکثر نقاط دارای نوسانات ماهیانه و فصلی زیادی است. بعد از ترسیم خطوط همپتانسیل دشت، ورودیها و خروجیها شناسایی و با استفاده از تعیین تغییرات حجم ذخیره، بیلان دشت تعیین شد. نتایج نشان داد که بیلان دشت منفی بوده و کسری مخزن به میزان 9/14- میلیون مترمکعب برآورد شد. با توجه به نتایج بهدست آمده، میتوان از این مدل برای پیشبینی وضعیت آبخوان و مدیریت منابع آب در منطقه بهره برد.
آذین نوروزی، محمدرضا انصاری،
جلد 25، شماره 3 - ( علوم آب و خاک - پاییز 1400 )
چکیده
در حال حاضر رخداد طوفان ریزگرد از مهمترین معضلات زیستمحیطی استان خوزستان است و ناحیه جنوب و جنوب شرق اهواز بهعنوان یکی از کانونهای داخلی منشأ ریزگرد شناخته شده و در اولویت اول اجرای عملیات اصلاحی قرار دارد. با توجه به اینکه تغییرات کاربری اراضی از عوامل بیابانزایی در منطقه مذکور است، مدلسازی تغییرات آن ضروری و اطلاعات مفیدی را برای برنامهریزان بهمنظور مهار و احیای اراضی تخریب شده فراهم میکند. این پژوهش با هدف ارزیابی کارایی مدل CA-Markov در پیشبینی روند تغییرات کاربری اراضی در منطقه مذکور بر اساس دو رویکرد بلندمدت و کوتاهمدت انجام شد. در رویکرد بلندمدت از نقشههای کاربری اراضی سالهای 1986 و 2002 و در رویکرد کوتاهمدت از نقشههای کاربری اراضی سالهای 2002 و 2007 برای پیشبینی کاربری اراضی سال 2016 استفاده و سپس نتایج مدلسازی اعتبارسنجی شد. بر اساس نتایج مقادیر خطای مکانی، خطای کمی و ضریب کاپا برای رویکرد بلندمدت بهترتیب برابر با 42/55 درصد، 13/95 درصد و 0/08 و برای رویکرد کوتاهمدت بهترتیب 12/56 درصد، 10/42 درصد و 0/22 حاصل شد که مبین توانایی ضعیف مدل CA-Markov در پیشبینی روند تغییرات کاربری اراضی در کانون ریزگرد جنوب و جنوب شرق اهواز است. استفاده از قانون یکنواخت در طول شبیهسازی بدون درنظر گرفتن عوامل و فرایندهای مؤثر بر تغییرات کاربری اراضی، یکسان نبودن روند تغییرات کاربری اراضی طی دورههای مطالعاتی، تغییرات متأثر از فعالیتهای انسانی، وقوع خشکسالی و طولانی بودن دوره پیشبینی را میتوان از دلایل عملکرد ضعیف مدل CA-Markov دانست.
شیما نصیری، حسین انصاری، علی نقی ضیائی،
جلد 26، شماره 1 - ( علوم آب و خاک - بهار 1401 )
چکیده
مدلهای هیدرولوژیکی ابزاری سودمند در برنامهریزی منابع آب به شمار میروند، اما عملکرد برخی از آنها در مقیاس منطقهای رضایتبخش نبوده، چراکه این مدلها مختص مقیاس مکانی خاصی بوده و از طرفی کمبود دادههای ورودی نیز بهعنوان یک عامل محدودکننده در مدلسازی عمل میکند. یکی از راههای غلبه بر این محدودیت، استفاده از یک مدل جامع انعطافپذیر در حوضههای آبریز مختلف است. از آنجا که منابع آب سطحی و زیرزمینی در اکوسیستمهای زیستمحیطی دارای برهمکنشی پویا بوده و یک سامانه منابع آب ترکیبی را تشکیل میدهند، بنابراین، در این مطالعه کاربرد دو روش کلی به نام مدلهای یکپارچه و نواحی جفتشده، جهت تلفیق مدلهای آب سطحی و زیرزمینی مورد ارزیابی قرار گرفته است. بررسی این روشها نشان داد که تمرکز اصلی در اکثر مطالعات روی دو پارامتر تغذیه و تبخیر و تعرق و تلاش در راستای افزایش دقت مقادیر این دو مؤلفه در شبیهسازی است. نتایج حاصل مبـین ایـن نکتـه است که استفاده همزمان از دو مدل SWAT و MODFLOW برای شناخت شرایط هیدرولوژیکی در یک منطقه به خوبی توانسته است نقایص مرتبط با محدودیتهای نیمهتـوزیعی و توزیعی بودن دو مدل را پوشش داده و جریان آب سطحی، زیرزمینی و ارتباط آبخوان- رودخانه را شبیه سازی نماید. این روش میتواند اطلاعات مفیدی را در مورد بیلان آبی حوضه فراهم کرده و به برنامهریزی دقیقتر منابع آب کمک نماید.
صغری باقری، محمد رضا انصاری، آذین نوروزی،
جلد 26، شماره 3 - ( علوم آب و خاک - پاییز 1401 )
چکیده
فرسایش خاک یکی از مهم¬ترین مشکلات حوضه¬های آبخیز در جهان و از موانع اصلی دستیابی به توسعه پایدار در کشاورزی و استفاده از منابع طبیعی است. شناسایی و اولویت¬بندی مناطق حساس به فرسایش خاک به¬منظور اجرای عملیات حفاظت¬ آب و خاک و مدیریت منابع طبیعی در حوضه¬های آبخیز ضروری است. در این پژوهش به اولویتبندی خطر فرسایش خاک در 12 زیرحوضه آبخیز رود زرد در سال 1400 با استفاده از آنالیز پارامترهای مورفومتری و روشهای تصمیمگیری چندمعیاره پرداخته شده است. در این راستا 11 پارامتر مورفومتری محاسبه و وزن آنها با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی بهدست آمد. عملیات اولویتبندی با استفاده از روشهای TOPSIS، VIKOR و SAW انجام و نتایج آن با استفاده از روش¬های میانگین رتبه¬ای، کاپلند و بردا تلفیق و درنهایت اولویت¬بندی نهایی با مقدار فرسایش ویژه زیرحوضهها در مدل MPSIAC مقایسه و ضریب همبستگی رتبهای اسپیرمن بین آنها برآورد شد. بر اساس نتایج، پارامترهای خطی بافت زهکشی، تراکم زهکشی و فراوانی آبراهه بهترتیب با وزن 0/161، 0/158 و 0/146 بیشترین تأثیر و در مقابل پارامترهای شکلی ضریب شکل، نسبت کشیدگی و ضریب گردی بهترتیب با وزن 0/049، 0/036 و 0/026 کمترین تأثیر را در فرسایشپذیری زیرحوضهها داشتند. ضریب همبستگی رتبهای اسپیرمن بین اولویتبندی نهایی و مدل MPSIAC، به میزان 0/8 بهدست آمد (p-value<0.01). نتایج اولویتبندی نشان داد که زیرحوضههای R11، R12 و R10 با مساحت 83/191 کیلومتر مربع، بهدلیل مقدار زیاد پارامترهای خطی، مقدار کم پارامترهای شکلی، ساختار زمینشناسی حساس به فرسایش و پوشش گیاهی ضعیف در اولویت اول تا سوم و در طبقه خیلی حساس به فرسایش خاک قرار دارند و برای اجرای اقدامات مدیریتی و عملیات آبخیزداری در اولویت هستند. نتایج کلی پژوهش نشان داد که روشهای تصمیمگیری چندمعیاره و آنالیز مورفومتری ابزاری مناسب برای شناسایی مناطق حساس به فرسایش خاک هستند.