314 نتیجه برای Rs
بابک شاهی نژاد، عباس پارسایی، حجت الله یونسی، زهرا شمسی، آزاده ارشیا،
جلد 26، شماره 4 - ( 9-1401 )
چکیده
در پژوهش حاضر، دبی جریان در فلومهای حاوی نیم استوانههای جانبی (SMBF) تحت شرایط آزاد و مستغرق با استفاده از مدلهای ماشین بردار پشتیان (SVM)، رگرسیون انطباقی چندمتغیره اسپلاین (MARS) و مدل شبکه عصبی مصنوعی چندلایه (MLPNN)، شبیهسازی و تخمین زده شد. در حالت جریان آزاد از پارامترهای بیبعد مستخرج از آنالیز ابعادی شامل نسبت عمق جریان در بالادست به عرض گلوگاه و نسبت انقباض (عرض گلوگاه به عرض کانال) و در حالت مستغرق علاوه بر این دو پارامتر از پارامترهای عمق پایاب به عرض گلوگاه و عمق پایاب به عمق بالادست بهعنوان ورودی و از فرم بیبعد دبی جریان بهعنوان خروجی مدلها استفاده شد. نتایج نشان داد که در حالت جریان آزاد در مرحله صحتسنجی مدل MARS با شاخصهای آماری 0/985= R2، 0/008=RMSE، % 0/87=MAPE و مدل SVM با شاخصهای آماری 0/971=R2، 0/0012=RMSE، % 1/376=MAPE و مدل MLPNN با شاخصهای آماری 0/973= R2، 0/011=RMSE، % 1/304=MAPE دبی جریان را شبیهسازی و پیشبینی کرده¬اند. در حالت مستغرق شاخصهای آماری مدل MARS توسعه داده شده عبارت از 0/978= R2، 0/018=RMSE، % 3/6=MAPE و شاخصهای آماری مدل SVM عبارت از 0/988= R2، 0/014=RMSE، % 4/2=MAPE و شاخصهای آماری مدل MLPNN عبارت از 0/966= R2، 0/022=RMSE و % 5/7=MAPE هستند. در توسعه مدلهای SVM و MLPNN بهترتیب از توابع کرنل شعاعی و تانژانت هایپربولیک استفاده شد.
طاهره محمدی، واحدبردی شیخ، آرش زارع،
جلد 26، شماره 4 - ( 9-1401 )
چکیده
تحلیل روند دبی جریان اطلاعات عملی برای مدیریت بهتر منابع آب در آستانه تغییر اقلیم فراهم میکند. بنابراین در این پژوهش تغییرات آورد حوزه آبخیز گرگانرود طی سه دهه اخیر مورد بررسی قرار گرفته است. از روش من- کندال برای آشکارسازی روند و روشهای پتیت، نرمال استاندارد و بویشند برای شناسایی نقاط تغییر ناگهانی در سریهای زمانی دبی در هشت ایستگاه آققلا، گالیکش، گنبد، حاجیقوشان، نوده، رامیان، سدگرگان (وشمگیر) و تمر استفاده شده است. آزمون من- کندال وجود روند معنیدار (سطح 5 درصد) منفی (کاهش جریان) را در مقیاس روزانه و سالانه در همه ایستگاهها نشان داد. در مقیاس ماهانه شدیدترین روند منفی در ایستگاههای آققلا، گالیکش، گنبد، حاجیقوشان و رامیان مربوط به ماه تیر بود ولی در دو ایستگاه نوده و تمر بهترتیب مربوط به ماههای مرداد و بهمن بود. در مقیاس فصلی در همه ایستگاهها روند کاهشی مشاهده شد ولی این روند در برخی فصلها معنیدار نبود. از طرفی نتایج حاصل از تحلیل نقاط تغییر در دبی نشان داد که نقاط تغییر در دادههای مورد استفاده در این مطالعه بیشتر از نوع کاهشی و در مواردی نیز افزایشی و در برخی از ایستگاهها اصلا نقاط تغییری شناسایی نشده است. بنابراین تعداد تغییرات کاهشی در ایستگاههای هیدرومتری مورد مطالعه، بهطور معنیدار بیشتر از تغییرات افزایشی بوده و بیشتر در بازه زمانی سالهای 1997-1993 و 2007-2005 بهترتیب در سه و چهار ایستگاه نیز قابل مشاهده است. درصورتی که بیشترین تغییرات افزایشی در بین ایستگاهها مربوط به ایستگاه آققلا در سال 2017 با مقدار دبی 234 مترمکعب برثانیه است. بررسی جریان دهههای گذشته حوزه آبخیز گرگانرود تغییرات شدید جریان را چه بهصورت تدریجی و چه ناگهانی نشان میدهد که این تغییرات بیشتر در جهت کاهش دبی رودخانه است. روند نزولی بهدست آمده در مقادیر دبی در مقیاسهای زمانی مختلف برای تمام ایستگاههای هیدرومتری حوزه آبخیز گرگانرود که در آینده بهدلیل تغییرات جهانی اقلیم شدیدتر نیز خواهد شد از یک سو و افزایش نیاز آبی منطقه برای مصارف مختلف در آینده بهدلیل رشد جمعیت و همچنین گسترش صنایع میتواند بهعنوان هشدار جدی برای سیاستگزاران، برنامهریزان و مدیران محلی قلمداد شود تا با برنامهریزیهای صحیح از بروز احتمالی بحران آب در منطقه در آینده جلوگیری کنند.
هادی سیاسر، امیر سالاری،
جلد 27، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده
دسترسی به دادههای ﺑﺎرشی وسیع با دقت مناسب، میتواند نقش مؤثری در برنامهریزیهای آبیاری و مدیریت منابع آبی ایفا نماید. ﺗﺼﺎوﻳﺮ ﻣﺎﻫﻮارهای با تولید دادههای زیاد، وسیع، ارزان و بهروز بهعنوان راﻫﻜﺎری ﻋﻤﻠﻲ جهت ﺗﺨﻤـﻴﻦ ﺑـﺎرش ﻣﻄـﺮح است. بدینمنظور، در این پژوهش با استفاده از سامانه گوگلارثانجین و محصولات بارش حاصل از تصاویر ماهوارهای مدل PERSIANN و CHIRPS در بازههای زمانی روزانه، ماهانه و سالانه به ارزیابی و صحتسنجی مقدار بارش ایستگاه بندرعباس طی دوره آماری ۲۰۲۰- ۱۹۸۳ پرداخته شد. ﻧﺘﺎﻳﺞ ﻧﺸﺎن داد ﻛﻪ ﺑﺮآورد ﺑﺎرش ﺗﻮﺳﻂ ماهوارههای PERSIANN و CHIRPS در ﻣﻘﻴﺎس ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ و سالانه از دﻗﺖ بیشتر ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﻘﻴﺎس روزانه ﺑﺮﺧﻮردار ﺑﻮده و در ﻣﻘﻴﺎسهای ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ و ﺳﺎﻻﻧﻪ، ﺑﻴﺶﺗﺮﻳﻦ ﺿﺮﻳﺐ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻰ و ﻛﻢﺗﺮﻳﻦ مقدار RMSE ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ الگوریتم PERSIANN است. مقدار ﺿﺮﻳﺐ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻰ الگوریتم PERSIANN در ﻣﻘﻴﺎسهای روزانه و ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ و سالانه بهترتیب برابر با 0/32 ، 0/83 و 0/94 و ﺿﺮﻳﺐ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻰ الگوریتم CHIRPS در ﻣﻘﻴﺎسهای روزانه و ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ و سالانه بهترتیب برابر با 0/24، 0/71 و 0/90 ﺑﻪدﺳﺖ آﻣﺪ. مقدار ضریب تبیین R2 الگوریتمهای PERSIANN و Chrips در مقیاس ماهانه بهترتیب برابر با 0/89 و 0/70 و در مقیاس سالانه بهترتیب برابر با 0/88 و 0/80 بهدست آمد. نتیجهگیری کلی این بود که دقت ﻫﺮ دو الگوریتم در تعیین اﻟﮕﻮی ﻣﻜﺎﻧﻰ ﺑﺎرﻧﺪﮔﻰ در ﻣﻘﻴﺎس ماهانه و ﺳﺎﻻﻧﻪ مناسب بوده و الگوریتم PERSIANN از دقت بالاتری در مقیاس زمانی ماهانه برخوردار است.
ثریا یعقوبی، چوقی بایرام کمکی، محسن حسینعلی زاده، علی نجفی نژاد، حمیدرضا پورقاسمی، مرزبان فرامرزی،
جلد 27، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده
تحلیل فراوانی بارشهای روزانه و یا دوره بازگشت رخدادهای بارش و سیلاب به دلیل پیچیدگی رفتاری فراوان در مدیریت منابع آب، از اهمیت زیادی برخوردار است. به عبارتی، عدم توجه به آن ممکن است سیلهای مخرب را به دنبال داشته باشد. به همین منظور در پژوهش حاضر جهت بررسی و انتخاب مناسبترین تابع توزیع، با استفاده از دادههای هواشناسی و ماهواره CHIRPS در هفت ایستگاه موجود در حوزه آبخیز سد بوستان، سه تابع توزیع پیرسون 3، بتا و گاما مورد مقایسه قرار گرفتند. آنالیز آماری نشان داد که دادههای ماهوارهای در برآورد بارش روزانه، به دلیل بالابودن مقدار خطای RMSE، MADو NASH ناکارآمد هستند، به همین دلیل تنها از دادههای ایستگاههای هواشناسی برای تعیین بهترین توزیع استفاده شد. برای این منظور زبان برنامهنویسی گوگل ارث انجین و پایتون مورداستفاده قرار گرفت. سپس از تابع توزیع منتخب برای تعیین حداکثر بارش روزانه، احتمال فراوانی در دورههای بازگشت 2، 10، 50، 100 و 200 ساله استفاده شد. نتایج بهدستآمده از آزمون نکویی برازش مجموع مربعات خطا، معیارهای ارزیابی آکائیک، بیزین و معیار واگرایی کولبک لیبلر نشان داد که در پنج ایستگاه کلاله، قرناق، پارک ملی گلستان، سد گلستان و گلیداغ تابع پیرسون 3 مناسبترین تابع توزیعی است. همچنین، در دو ایستگاه دیگر (گنبد و تمر)، تابع بتا بهعنوان تابع مناسب تشخیص داده شد، این درحالی است که طبق نتایج بهدستآمده توزیع گاما در منطقه مورد مطالعه دارای کارایی مناسبی نیست. پس میتوان نتیجه گرفت که بارشهای شدید و نامنظم ازنظر زمانی و مکانی میتواند در انتخاب مناسبترین تابع توزیع آماری در هر ایستگاه مؤثر باشد. بنابراین، توصیه میشود بارشهای حداکثر محتمل و در نتیجه وقوع سیلابهای محتمل در نظر گرفته شوند تا با مدیریتی اصولی و دقیق از خسارات جانی و مالی در مناطق مستعد بخصوص در منطقه مورد مطالعه جلوگیری شود.
پوریا محیط اصفهانی، وحید چیتساز،
جلد 27، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده
روابط منطقهای قابل اطمینان که بتواند با استفاده از خصوصیات حوضههای آبخیز بزرگی دبی سیلابها را به ازای دوره بازگشتهای مختلف پیشبینی کند از اهمیت ویژهای برای مدیریت سیل و طراحی سازههای هیدرولیکی در حوضههای فاقد ایستگاه هیدرومتری برخوردار است. بنابراین، در پژوهش حاضر سعی شد تا با استفاده از مدلهای رگرسیونی خطی تعمیم یافته (GLMs) مدلهای منطقهای مناسبی برای برآورد حداکثر دبیهای روزانه بهازای دوره بازگشتهای 2، 10، 50 و 100 سال برای 62 زیرحوضه از حوضههای کارون بزرگ و کرخه ارائه شود. بر اساس نتایج، حوضههای مورد مطالعه توسط برخی از خصوصیات فیزیوگرافی و اقلیمی به چهار زیرگروه گروهبندی شدند. بطورکلی نتایج نشان داد که بهجز زیرمنطقه شماره دو که شامل زیرحوضههای بسیار بزرگ (A̅≈17300km2) است، در تمامی زیرمناطق تعیین شده فرایند مدلسازی موفق است. بهطوری که مقادیر ضرایب تببین اصلاح شده مناسبترین مدلها برای حداکثر دبیهای 100 ساله در زیرمناطق اول، سوم و چهارم بهترتیب 82/4، 91/3 و 90/6 درصد و درصد نسبی خطای آنها (RRMSE) نیز بهترتیب 9/5، 9/23 و 6/8 درصد برآورد شد. همچنین، نتایج نشان داد که برای سیلابها با دوره بازگشتهای کوتاهمدت مانند 2 و 10 سال متغیرهایی همچون طول، محیط و مساحت حوضهها تأثیر زیادی روی حداکثر دبیهای روزانه خواهند داشت، درحالی که برای دوره بازگشتهای بلندمدت مانند 50 و 100 سال اغلب خصوصیات آبراههها و شبکه زهکشی حوضهها مانند طول آبراهه اصلی، مجموع طول سیستم رودخانهها و شیب آبراهه اصلی حداکثر دبیهای روزانه را تحت تأثیر قرار میدهند. با توجه به پژوهش صورت گرفته میتوان اظهار داشت که رفتار حداکثر دبیهای روزانه در منطقه مورد مطالعه تا حد زیادی از خصوصیات مختلف اقلیمی و فیزیوگرافی حوضهها تأثیر میپذیرید و بنابراین، با مدلسازی صحیح آن میتوان با دقت بهنسبت مناسبی ویژگیهای این متغیر را در حوضههای فاقد ایستگاه هیدرومتری برآورد کرد.
جهانگیر عابدی کوپایی، علیرضا وهابی،
جلد 27، شماره 2 - ( 6-1402 )
چکیده
با توجه به آشکارشدن تغییرات اقلیمی در اکثر مناطق دنیا و اثر آن بر بخشهای مختلف چرخه آب، آگاهی از وضعیت منابع آب بهمنظور مدیریت صحیح منابع و برنامهریزی برای آینده ضروری است. از اینرو مطالعات زیادی در مناطق مختلف با هدف تحلیل اثرات تغییر اقلیم بر فرآیند هیدرولوژیک در دورههای آتی انجام شده است. در مطالعه حاضر به بررسی اثرات تغییر اقلیم بر رواناب سطحی با استفاده از مدل گردش عمومی جو (AOGCM) در شهرستان خمینیشهر پرداخته شد. برای این کار از شبیهسازی دمای حداکثر و حداقل و بارش دوره آتی (2049-2020) با استفاده از میانگینگیری وزنی از سه مدل با کمترین خطا برای هر یک از پارامترهای دمای حداقل و حداکثر و بارش، بر اساس سناریوی انتشار A2 و B1 (حالت بدبینانه و خوشبینانه) از مجموعه مدلهای AOGCM-AR4 استفاده شد و بهمنظور ریزمقیاسنمایی، از مدل LARS-WG استفاده شد. بهمنظور پیشبینی رواناب نیز از نرمافزار HEC-HMS استفاده شد. نتایج بهدست آمده ناشی از بررسی اثر تغییر اقلیم در دوره آتی (2049-2020) نسبت به دوره مشاهداتی (2000-1971)، در سناریو A2 برای دمای حداقل و حداکثر بهترتیب و بهطور میانگین افزایش 1/1 و 1/6 درجه سانتیگراد و کاهش 17/8 درصدی بارش را نشان داد و در سناریو B1 نیز برای دمای حداقل و حداکثر بهترتیب و بهطور میانگین افزایش 1/1 و 1/4 درجه سانتیگراد و کاهش 13 درصدی بارش بهدست آمد. نتایج مربوط به رواناب در شش سناریوی موجود متفاوت بود، بدین صورت که بیشترین کاهش رواناب مربوط به سناریوی کاربری اراضی ثابت و سناریو A2 (کاهش 22/3 درصدی) و بیشترین افزایش مربوط به سناریوی افزایش 45 درصدی شهری و سناریوB1 (افزایش 5/8 درصدی) است. پس با توجه به اینکه در آینده بدون شک افزایش بافت شهری وجود خواهد داشت به همین دلیل حجم رواناب در آینده، قابل ملاحظه خواهد بود که از این حجم میتوان برای تغذیه آب زیرزمینی و آبیاری باغات و فضای سبز شهرستان بهره برد.
وحید مرادی نسب، سعید حجتی، احمد لندی، آنجل فازکانو،
جلد 27، شماره 2 - ( 6-1402 )
چکیده
ماده مادری و پستی و بلندی از عوامل تشکیلدهنده خاک بوده که با تأثیر بر پارامترهای مختلف، تکامل خاک را تحت تأثیر قرار میدهند. این مطالعه با هدف مقایسه اثر مواد مادری مارنی و آهکی در موقعیتهای مختلف شیب شامل قلهشیب، شانه شیب، پای شیب و پنجهشیب بر ترکیب کانیهای رسی و شناسایی منشأ تشکیل آنها در بخشی از حوضه آبخیز سد کارون 3 انجام شد. بر این اساس، از لایههای مختلف 8 خاکرخ مختلف نمونهبرداری و برخی ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاکها و کانیشناسی رسها بررسی شد. نتایج نشان داد که نوع و فراوانی کانیهای شناسایی شده برای هر دو مواد مادری بیشتر متأثر از موقعیت پستی و بلندی هستند. ترکیب کانیهای شناسایی شده در ردیف پستی و بلندی با مواد مادری مارنی شامل کانیهای کائولینیت، پالیگورسکیت، اسمکتیت، کلریت، میکا و کوارتز و در ردیف پستی و بلندی با مواد مادری آهکی کانیهای پالیگورسکیت، اسمکتیت، کلریت، میکا و کوارتز است و بیشتر کانیهای شناسایی شده در همه موقعیتها در افق C نیز مشاهده شدند. اما در مواد مادری مارنی کانی کائولینیت و احتمال پدوژنز بودن بخشی از اسمکتیت در قسمتهای پایدار شیب و برای مواد مادری آهکی کانی اسمکتیت بهصورت پدوژنیک تشکیل یافتهاند. نتیجه رابطه ویور و بک نشاندهنده این بود که غالب کانیها در بازه تعادلی کانی پالیگورسکیت قرار دارند.
وحید راهداری، علیرضا سفیانیان، سعید پورمنافی، سعیده ملکی،
جلد 27، شماره 3 - ( 9-1402 )
چکیده
توسعه صنعتی، برای ایجاد اشتغال و دستیابی به رفاه ضروری است. با وجود این، بهدلیل اثرات مهم محیطزیستی این کاربریها، ضروری است تا در مکانیابی استقرار آنها، ملاحظات محیطزیستی مورد توجه قرار گیرد. در پژوهش حاضر، برای بررسی توان توسعه صنعتی در زیرحوضه آبی پلاسجان در حوضه آبی زایندهرود، از روش ارزیابی چند معیاره و ترکیب این روش با مفاهیم فازی استفاده شد. به این منظور، معیارهای ارزیابی با مرور منابع و استفاده از نظر کارشناسان تعیین شدند. تمامی معیارها به روش فازی و با بهکارگیری توابع متناسب استاندارد و سپس با استفاده از روش سلسله مراتبی وزندهی شدند. نقشه کاربری و پوشش اراضی طبقهبندی ترکیبی تصاویر ماهوارهای، تهیه شد. سپس، معیارهای استاندارد شده، بهصورت ترکیب خطی وزندار با یکدیگر ترکیب، مدل قابلیت توسعه صنعتی برای این منطقه تهیه و به 5 طبقه قابلیت اراضی طبقهبندی شد. نتایج نشان داد، معیار ملاحظات محیطزیستی با 0/23 بیشترین و معیارهای زمینشناسی و بافت خاک با 0/06، کمترین وزن را به خود اختصاص دادهاند. بر اساس نتایج بهدست آمده در حالی که در زمان مطالعه، تنها ha 213 از منطقه به کاربری صنعت و معدن اختصاص داده شده، ha 2325 از منطقه، دارای قابلیت صنعتی خیلی زیاد است که نشاندهنده امکان توسعه کاربری صنعت در منطقه است. همچنین بیشترین طبقه قابلیت اراضی، مربوط به مناطق بدون قابلیت صنعتی با مساحت ha 246375 معادل 60 درصد از کل منطقه بود که نشاندهنده اهمیت نگهداری از کارکردهای مهم این منطقه در تامین آب و حفاظت از منابع اکولوژیک است.
مهدی ماجدی اصل، توحید امیدپور علویان، مهدی کوهدرق، وحید شمسی،
جلد 27، شماره 3 - ( 9-1402 )
چکیده
سرریزهای غیرخطی ضمن دارا بودن مزیتهای اقتصادی، قابلیت عبوردهی بیشتری را نسبت به سرریزهای خطی دارند. این سرریزها با افزایش طول تاج در یک عرض مشخص، در مقایسه با سرریزهای خطی راندمان دبی بیشتر با ارتفاع آزاد کمتر را در بالادست دارند. الگوریتمهای هوشمند بهدلیل توانایی زیاد در کشف رابطههای دقیق پیچیدۀ مخفی بین پارامترهای مستقل مؤثر و پارامتر وابسته و همچنین صرفهجویی مالی و زمانی، جایگاه بسیار ارزشمندی بین پژوهشگران پیدا کردهاند. در این پژوهش عملکرد الگوریتمهای ماشینبردار پشتیبان (SVM) و برنامهریزی بیان ژن (GEP) در پیشبینی ضریب دبی سرریزهای غیرخطی قوسی به کمک 243 سری دادۀ آزمایشگاهی برای سناریو اول و 247 سری داده آزمایشگاهی برای سناریو دوم بررسی شده است. پارامترهای هندسی و هیدرولیکی استفاده شده شامل بار آبی (HT/p)، ارتفاع سرریز (P)، نسبت بار آبی کل ، زاویه سیکل قوسی (Ɵ)، زاویه دیواره سیکل(α) و ضریب دبی (Cd) است. نتایج هوش مصنوعی نشان داد که ترکیب پارامترهای (H_T/p ،α ،Ɵ و Cd) بهترتیب در الگوریتمهای GEP و SVM در مرحلۀ آموزش مربوط به سناریو اول (سرریز کنگره¬ای با زاویۀ دیوارۀ سیکل 6 درجه) بهترتیب برابر است با (0/9811=R2)، (RMSE=0/02120)، (DC=0/9807)، (R2=0/9896)، (RMSE=0/0189)، (DC=0/9871). (در سناریو دوم (سرریز کنگرهای با زاویۀ دیوارۀ سیکل 12 درجه) بهترتیب برابراست با (0/9770=R2)،(RMSE=0/0193)، (DC=0/9768) و (9908/0=R2)، (RMSE=0/0128)، (DC=0/9905) که در مقایسه با دیگر ترکیبها منجر به بهینهترین خروجی شده است که نشاندهنده دقت بسیار مطلوب هر دو الگوریتم در پیشبینی ضریب دبی سرریز غیرخطی قوسی است. نتایج آنالیز حساسیت نشان داد که پارامتر مؤثر در تعیین ضریب دبی سرریز غیرخطی قوسی در GEP و هم در SVM پارامتر نسبت بار آبی کل (HT/p) است. مقایسه نتایج این پژوهش با سایر پژوهشگران نشان میدهد که شاخصههای ارزیابی برای الگوریتمهای GEP و SVM پژوهش حاضر نسبت به سایر پژوهشگران برآورد بهتری دارند.
روح الله دبیری، هیراد عبقری، اردوان قربانی،
جلد 27، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده
مدیریت آبخیزها و توسعهپایدار امروزه نیازمند مناسبترین و سریعترین روش تهیه و تلفیق اطلاعات برای مدیریت بهینه و برنامهریزی هست. یکی از چالشهای آبخیزداری در مرحله تهیه طرح و اجرای عملیات اصلاحی و احیایی، انتخاب محل مناسب و صحیح آن است تا حداکثر بهرهوری و اثربخشی لازم را داشته باشند که بهدلیل هزینه زیاد عملیات مکانیکی و کمبود منابع مالی، انتخاب محل مناسب احداث بندهای اصلاحی مکانیکی از اهمیت ویژهای برخوردار است. بنابراین، هدف از این پژوهش مکانیابی عملیات مکانیکی آبخیزداری با رویکرد چند معیاره و با استفاده از روشهای پشتیبان تصمیمگیری AHP و ANP و مقایسه دو روش با هم در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی در سطح حوزه آبخیز سقزچی بوده است. معیارها و زیر معیارهای پژوهش 14 متغیر شامل: خاک (عمق و بافت)، اقلیم (نوع اقلیم و میزان بارش)، کاربری اراضی و پوشش سطحی (NDVI)، عوامل هیدرولوژیک و حفاظت خاک (تجمع جریان، میزان رسوبدهی و شماره منحنی)، پستی و بلندی (ارتفاع و شیب) و اقتصادی و اجتماعی (فاصله از روستا، فاصله از منابع قرضه و فاصله از جاده) بوده است. قضاوتهای کارشناسی برای وزندهی، از طریق پرسشنامه و به روش میدانی با جامعه آماری 29 نفر از متخصصان و اساتید دانشگاه جمعآوری شد. نتایج این پژوهش نشان داد، در اولویتبندی مکانی عملیات سنگی ملاتی طبق آزمون همبستگی پیرسون، روشANP در سطح 95 درصد و با شدت 0/839، همبستگی معنیداری با روش AHP دارد و با مقایسه اولویتبندی دو روش با سازههای سنگی ملاتی اجرا شده در حوزه آبخیز سقزچی چای مشخص شد، روش ANP بهدلیل شبکهای بودن و افزایش دامنه تغییرات، با صحت و قدرت تفکیک بیشتری به اولویتبندی پرداخته است.
اعظم السادات حسینی خضرآباد، عباسعلی ولی، امیرحسین حلبیان، محمدحسین مختاری،
جلد 27، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده
بیابانزایی، از جدیترین معضلات زیستمحیطی در مناطق خشک به شمار میآید. ارزیابی کمی فرایند بیابانزایی برای پیشگیری و کنترل بیابانزایی ضروری است. در این پژوهش، بهمنظور ارزیابی وضعیت کمی و کیفی بیابانزایی شمالغرب یزد از مدل IMDPA استفاده شد. در این مدل سه معیار خاک، پوشش گیاهی و فرسایش بادی در نظر گرفته شد. برای هر معیار چندین شاخص با وزن 0 (کم) تا 4 (خیلی شدید) تعریف شد. از میانگین هندسی هر یک از سه معیار برای تهیه نقشه مناطق حساس به بیابانزایی در ArcGIS استفاده شد. بر اساس نتایج بهدست آمده، بیش از 92 درصد منطقه پژوهشی در کلاس شدید بیابانزایی قرار دارد و تنها واحدکاری تپههای ماسهای در کلاس خیلی شدید قرار دارد. در نهایت کل منطقه پژوهشی با امتیاز نهایی 3/04، در کلاس شدید شدت بیابانزایی قرار گرفت. همچنین معیار خاک با بالاترین امتیاز وزنی 3/26، بیشترین تأثیر را در بیابانزایی منطقه شمالغرب یزد ایفا کرده است؛ بنابراین با گسترش پدیده بیابانزایی و تأثیرگذاری زیاد معیار خاک، اجرای عملیات اصلاحی و احیایی در منطقه ضروری است. نتایج پژوهش نهتنها شدت بیابانزایی بلکه پتانسیل و حساسیت منطقه را نسبت به پدیده بیابانزایی نشان میدهد و میتواند بهعنوان خروج از کارکرد طبیعی سیستم اطلاق شود.
مهدی ماجدی اصل، توحید امیدپور، مهدی کوهدرق،
جلد 27، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده
از مزایای سرریزهای کنگرهای میتوان به بالا بودن ضریب آبدهی سرریز و پایین بودن نوسانات آب هنگام عبور جریان از روی تاج سرریز اشاره کرد. در این پژوهش ضریب دبی عبوری با تغییر هندسه سرریز از لحاظ تغییر شیب دیواره، زاویه سیکل قوسی و تغییر طول دماغه در بالادست و پاییندست هر سیکل از سرریز کنگرهای قوسی ذوزنقهای مورد بررسی قرار گرفته است. در مجموع 240 آزمایش بر روی 16 مدل فیزیکی مختلف در کانالی با عرض 120 سانتیمتر و با تنگ شوندگی20 سانتیمتر از هر دیواره انجام شده است. تمامی مدلها با مدل شاهد (سرریز کنگرهای نرمال) (80A) مورد مقایسه قرار گرفته است. نتایج نشان داد، سرریز 80B با زاویه سیکل قوسی20 درجه و بدون شیب دیواره عملکرد بهتری نسبت به سایر سرریزها دارد. همچنین سرریز با زاویه سیکل قوسی و شیب دیواره 20 درجه بهصورت واگرا (D20B) در ناحیه Ht/P<0.31، عملکرد بهتری نسبت به سایر سرریزهای با زاویه سیکل قوسی 20 درجه داشته و پس از این ناحیه، سرریز با شیب دیواره 10 درجه بهصورت واگرا عملکرد بهتری داشتهاست (D10B). در سرریزهای دارای چند سیکل در زاویه سیکل قوسی 20 درجه، سرریز کنگرهای دارای 5 سیکل (N5) تا نقطه Ht/P<0.36 عملکرد بهتری داشته است. همچنین در نقطه اوج بهترتیب اختلاف 13 و 17 درصدی نسبت به سرریز 4 سیکل و 3 سیکل دارد.
آرش زارع گاریزی، کاکا شاهدی، آرین مطبوع،
جلد 28، شماره 1 - ( 3-1403 )
چکیده
خصوصیات کیفی آب از مؤلفههایی است که لحاظ آن در برنامهریزیهای مربوط به مدیریت منابع آب، ارزیابی سلامت حوضههای آبخیز و همچنین اعمال تغییرات مدیریتی ضرورت دارد. هدف از این تحقیق، ارائه یک تصویر کلّی از وضعیت کیفیت آبهای سطحی در حوضه رودخانه گرگانرود برای استفاده در طرحها و برنامههای مدیریت آبخیز است. بدین منظور از دادههای ثبت شده تعدادی از متغیرهای فیزیکوشیمیایی آب (شامل آنیونها و کاتیونهای اصلی، TDS، EC، SAR، pH و سختی کل) در 25 ایستگاه هیدرومتری و شاخص کیفیت آب کانادا (CCME) برای ارزیابی استفاده شد. نتایج ارزیابی کیفیت آب برای مصارف شرب، کشاورزی و صنعت نشان داد که بهطور کلی، میانگین شاخص کیفیت آب در سرشاخهها و مناطق مرتفع، بیشتر از مناطق پاییندست و نزدیک به خروجی حوضه است. فرایندهای ژئوشیمیایی و اضافهشدن انواع آلاینده به آب در مسیر حرکت آب از سرشاخهها تا خروجی حوضه باعث کاهش کیفیت آب شده است. بالاترین کیفیت آب در سطح حوضه برای ایستگاههای کبودوال و شیرآباد و پایینترین در ایستگاه باغهسالیان ارزیابی شده است. در مورد کیفیت آب برای مصرف شرب، از بین متغیرهای منتخب برای ارزیابی، متغیرهای سختی، بیکربنات و کلرید، عوامل تنزل کیفیت آب در سرشاخهها و مناطق بالادست حوضه تشخیص داده شد. امّا به سمت پاییندست حوضه، با افزایش آلایندههایی مانند TDS، سولفات و سدیم، کیفیت آب رودخانه بهشدت کاهش پیدا کرده و در وضعیت نسبتاً ضعیف تا ضعیف قرار گرفته است. کیفیت آب برای مصارف کشاورزی در اکثر ایستگاههای حوضه (حدود 60% ایستگاهها) در طبقه عالی قرار دارد و عامل محدودکنندهای از منظر کیفی وجود ندارد. تنها در 3 ایستگاه در نزدیکی خروجی حوضه میزان بالای کلرید، SAR و هدایت الکتریکی باعث شده کیفیت آب برای مصارف کشاورزی در طبقه نسبتاً ضعیف تا ضعیف قرار گیرد. در خصوص کیفیت آب برای مصارف صنعتی، تنها 28% از ایستگاههای هیدرومتری که در سرشاخهها قرار دارند، در وضعیت خوب ارزیابی شده است. سختی آب، اسیدیته و TDS مهمترین عوامل تنزل کیفیت آب برای مصارف صنعتی در مناطق بالادست حوضه و کلرید و سولفات عوامل کاهش کیفیت آب در پاییندست حوضه هستند. نتایج این تحقیق میتواند به برنامهریزیهای مدیریت منابع آب، آبخیزداری و منابع طبیعی در حوضه گرگانرود کمک نماید. امّا در بخش صنعت و بهویژه بهداشت و سلامت نیاز به بررسیهای تفصیلیتر، با درنظرگرفتن برخی دیگر از متغیرهای مهم کیفیت آب (مانند نیترات، کلیفرم کل، کلیفرم رودهای و...) است.
وحید رضایی، سید سعید اسلامیان، جهانگیر عابدی کوپایی، سید علیرضا گوهری،
جلد 28، شماره 2 - ( 6-1403 )
چکیده
روابط شدت - مدت - فراوانی بارندگی یکی از ابزارهای مهم در برآورد دبی سیلاب است. امروزه بهدلیل پیشرفت فناوری و باتوجهبه اینکه ایستگاههای بارانسنجی بهصورت پراکنده در دسترس هستند، استفاده از دادههای بارش ماهوارهای با تفکیک زمانی و مکانی مختلف امکانپذیر شده است. در این پژوهش از دادههای بارشی PERSIANN با تفکیک زمانی 1 و 6 ساعت استفاده شده است. همچنین تفکیک مکانی این دادهها 0/04×0/04 درجه است. دادههای بارندگی ایستگاههای سینوپتیک اطراف حوضه کن نیز مورد استفاده قرار گرفت. برای محاسبه و بررسی منحنی IDF، سه توزیع احتمالی پیوسته متداول گمبل، پیرسون نوع 3 و لوگ پیرسون نوع 3 با دورههای بازگشت 2، 5، 10، 25، 50 و ۱۰۰ساله مورد بررسی قرار گرفتند. بهطور کلی شدت بارش در روش گمبل بیشتر از روش ییرسون بهدست آمد. توزیع لوگ پیرسون نوع 3 نیز نتایج قابل قبولی در این پژوهش ارائه نداد. برای تعمیم منحنیهای شدت – مدت - فراوانی به کل حوضه کن از دو روش درونیابی وزندهی معکوس فاصله و کریجینگ بیزین تجربی استفاده شد. نتایج نشان داد بین این دو روش، به غیر از توزیع احتمالی پیرسون نوع 3، تفاوت اندکی وجود ندارد.
سعید زندی، سعید برومندنسب، منا گلابی،
جلد 28، شماره 4 - ( 9-1403 )
چکیده
کینوا گیاهی با ارزش غذایی مطلوب و پتانسیل رشد و تولید در شرایط نامساعد محیطی است که در برابر شوری تحمل زیادی دارد. استفاده مجدد از زهآب کشاورزی یک روش طبیعی و مهم در مدیریت زهآب است که موجب افزایش درآمد کشاورزان، تولید پایدار و امنیت غذایی خواهد شد؛ بنابراین این پژوهش با هدف بررسی آبیاری با زهآب کشاورزی و تنش شوری و کمآبی بر عملکرد و اجزای عملکرد گیاه کینوا (رقم تیتیکا) تحت سطوح شوری 2، 10، 15 و 20 دسیزیمنس بر متر و سطوح آبیاری کامل، آبیاری 80 و 60 درصد نیاز آبی گیاه با سه تکرار و در قالب کرتهای خردشده و با طرح پایه بلوکهای کامل تصادفی در مزرعه آزمایشی دانشکده مهندسی آب و محیطزیست دانشگاه شهید چمران اهواز در دو فصل پاییز و بهار در سالهای 1401 و 1402 انجام شد. نیاز آبی گیاه با استفاده از اندازهگیری رطوبت خاک قبل از هر آبیاری و افزایش رطوبت به مقدار ظرفیت زراعی به روش وزنی انجام شد. تیمارهای آزمایشی پس از جوانهزنی بذرها و از ابتدای کشت اعمال شد. پس از رسیدن فیزیولوژیکی گیاه عملیات برداشت بهصورت بریدن بوته از سطح خاک انجام شد و نمونهها بهمنظور خشککردن تعیین اجزای عملکرد به آزمایشگاه منتقل شد.
نتایج نشان داد که تنش شوری در مقایسه با تنش کمآبی (در سطح احتمال یک درصد) میزان تأثیر بیشتری روی کاهش عملکرد و اجزای عملکرد کینوا داشته است. همچنین بر اساس نتایج این مطالعه، بیشترین و کمترین میزان عملکرد دانه بهترتیب در فصل پاییز 5/45 و 1/8 و در فصل بهار 3/87 و 0/73 تن در هکتار بهطور مشابه در تیمارهای S1I1 و S4I3 بهدست آمد.
جعفر کریمی شیاسی، فرزانه فتوحی فیروزآباد، علی فتح زاده، مهدی حیات زاده، مصطفی شیرمردی،
جلد 29، شماره 1 - ( 2-1404 )
چکیده
یکی از عوامل اصلی ایجاد فرسایش آبی، ویژگی ذاتی خاک یا فرسایشپذیری است. فرسایشپذیری تابعی از توزیع اندازه ذرات، ماده آلی، ساختمان و نفوذپذیری خاک است. هدف پژوهش حاضر بررسی تغییرات عامل فرسایشپذیری خاک در رخسارههای ژئومورفولوژی است. شاخص فرسایشپذیری خاک با نمونهبرداری از 58 نقطه در رخسارههای ژئومورفولوژی حوضه آبخیز دوراهان - بروجن با روش ویشمایر و اسمیت برآورد شد. در آزمایشگاه توزیع دانهبندی خاک، درصد مواد آلی، ساختمان خاک، مقدار سنگریزه، آهک، شوری، اسیدیته و نسبت جذب سدیم تعیین شد. نتایج نشان داد فرسایشپذیری خاک در کل حوضه بین 0/0661- 0/0148 تن ساعت بر مگاژول میلیمتر متغیر است. شاخص فرسایشپذیری خاک (K) در رخسارههای تپهماهور با دامنه منظم و برونزد سنگی بین 25 تا 50 درصد از لحاظ مقدار بیشتر از بقیه است و از لحاظ دامنه تغییرات نیز از بقیه رخسارهها بیشترین دامنه تغییرات را دارد. از طرفی کمترین دامنه تغییرات در رخسارههای ژئومورفولوژی، مربوط به رخساره تپهماهور با دامنه منظم و برونزد سنگی کمتر از 25 درصد است. بهطور کلی با حرکت از سمت شرق به غرب حوضه، شاخص فرسایشپذیری کاهش پیدا میکند و یکی از دلایل آن، وجود رخسارههای برونزد سنگی بوده که بهعنوان لایه پوششی از خاک محافظت میکند.
محی الدین گوشه، ابوالفضل آزادی،
جلد 29، شماره 3 - ( 7-1404 )
چکیده
کربن آلی خاک با افزایش کیفیت خاک از راه بهبود ویژگیهای فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک شرایط را برای رشد بهتر گیاه فراهم میکند؛ بنابراین بهمنظور بررسی کارایی منابع مختلف مواد آلی بر برخی ویژگیهای خاک و عملکرد گندم، آزمایشی در قالب طرح آماری بلوکهای کامل تصادفی و بهصورت کرتهای یکبار خردشده با سه تکرار به مدت پنج سال در ایستگاه تحقیقات کشاورزی شاوور استان خوزستان انجام شد. کرتهای اصلی شامل کود گاوی، کود مرغی، کاه و کلش گندم، باگاس و فیلترکیک نیشکر و کرتهای فرعی شامل سه سطح کودی 2/5، 5 و 10 تن در هکتار بودند. همچنین در هر تکرار یک کرت بهعنوان شاهد (بدون مصرف کود آلی) در نظر گرفته شد. بررسی نتایج نشان داد که از بهترین منابع کود آلی موجود در استان که نتیجه مطلوبی در افزایش عملکرد گندم و بهبود خواص فیزیکی خاک داشتهاند، کودهای فیلترکیک، گاوی و باگاس نیشکر (بهترتیب با میزان عملکرد 4467، 4772 و 4452 کیلوگرم در هکتار) هستند. کاه و کلش گندم نیز با کمترین تأثیر بر عملکرد (4019 کیلوگرم در هکتار) تنها در بهبود خواص فیزیکی و شیمیایی خاک نقش عمدهای ایفا مینماید. گفتنی است که از آنجایی که در مجموع نتایج حاصل، بین مقادیر مصرف کود اختلاف معنیداری دیده نشده است، مصرف 2/5 تن در هکتار از هر منبع کودی مقرونبهصرفهتر بوده و توصیه میشود. همچنین به نظر میرسد کاربرد تلفیقی از فیلترکیک با باگاس نیشکر و یا کود گاوی و یا مرغی با کاه و کلش گندم، در مجموع به میزان 2/5 تن در هکتار نتیجه مطلوبتری در افزایش عملکرد گندم و بهبود خواص فیزیکی خاک داشته باشد.
مهدی فیض اله پور، منیژه احمدی،
جلد 29، شماره 3 - ( 7-1404 )
چکیده
خشکسالی مخاطرهای است که میتواند تأثیرات گستردهای بر تنوع زیستی، زیستگاههای گونههای وحشی و پایداری اکوسیستم داشته باشد. پژوهش حاضر به بررسی وضعیت خشکسالی در منطقه دهستان بناب پرداخته است. به این منظور از شاخصهای طیفی تفاوت نرمالشده پوشش گیاهی (NDVI)، شاخص آب (NDWI)، شاخص رطوبت (NDMI)، شاخص گیاهی تنظیمشده خاک (MSAVI) و دمای سطح زمین (LST) در بازه زمانی 2013 تا 2024 استفاده شد. نتایج نشان میدهد که مقدار بیشینه شاخص NDWI از 0/16 در سال 2013 به 0/14 در سال 2024 رسیده و این امر نشان از تشدید خشکسالی داشته است؛ لیکن وضعیت شاخصهای NDVI و MSAVI که هر دو برای بررسی پوشش گیاهی به کار گرفته شدهاند، با افزایش روبرو شده و مقدار بیشینه NDVI از 0/53 در سال 2013 به 0/58 در سال 2024 رسیده و این مقدار برای شاخص MSAVI برای سالهای 2013 و 2024 بهترتیب معادل 0/69 و 0/73 بوده است. از بین شاخصهای یادشده تمامی شاخصها به غیر از شاخص NDWI با شاخص LST دارای همبستگی منفی بوده و شاخص MSAVI با مقادیر ضریب پیرسون معادل 0/39- در سال 2013 از بیشترین همبستگی منفی برخوردار بوده است. نتایج یادشده با نتایج بهدستآمده از مدل SVM نیز همراستا بوده است. چنانجه در این مدل نیز دیده میشود که سطح زمینهای بایر از 887 کیلومترمربع در سال 2013 به 851 کیلومترمربع در سال 2024 کاهش یافته است.
علیرضا جعفرنژادی، عبدالعلی گیلانی، فاطمه مسکینی ویشکایی، مریم حسینی چالشتری،
جلد 29، شماره 3 - ( 7-1404 )
چکیده
برنج بهعنوان یکی از مهمترین محصولات استراتژیک جهان، نقش حیاتی در تأمین امنیت غذایی دارد. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر روشهای مختلف مدیریت تغذیه بر عملکرد و بهرهوری آب در کشت خشکهکاری برنج (رقم عنبوری قرمز پاکوتاه) در ایستگاه تحقیقاتی شاوور خوزستان انجام شد. آزمایش بهصورت طرح بلوکهای کامل تصادفی با چهار تیمار شامل: 1) عرف زارع، 2) آزمون خاک، 3) آزمون خاک + تغذیه تکمیلی و 4) کاهش ۲۵ درصد کود شیمیایی + کودهای زیستی در سه تکرار اجرا شد. نتایج نشان داد که تیمارهای آزمون خاک + تغذیه تکمیلی (4270 کیلوگرم در هکتار) و کود زیستی با کاهش 25 درصد کود شیمیایی (4356 کیلوگرم در هکتار) بهترتیب 17 و 19/3 درصد افزایش عملکرد نسبت به عرف زارع (3651 کیلوگرم در هکتار) داشتند که بیشتر ناشی از افزایش تعداد خوشه در مترمربع (%14-10) و کارایی جذب عناصر غذایی بود. همچنین، تیمار کود زیستی با کاهش مصرف نهادههای شیمیایی، بیشترین بهرهوری مصرف آب (0/25 کیلوگرم بر مترمکعب) و بهترین نسبت فایده به هزینه (23/25) را نشان داد. تحلیل اقتصادی تأیید کرد که ترکیب کودهای زیستی با کاهش 25 درصدی کودهای شیمیایی، علاوه بر حفظ عملکرد، هزینهها را بهطور معنیداری کاهش میدهد. یافتهها حاکی از آن است که تلفیق آزمون خاک با کودهای زیستی یا تغذیه مرحلهای، راهکاری مؤثر برای افزایش عملکرد، بهبود کارایی مصرف آب و کاهش وابستگی به نهادههای شیمیایی در کشت خشکهکاری برنج است. این روشها بهویژه در مناطق کمآبی مانند خوزستان که با چالش شوری و محدودیت منابع آب مواجهاند، میتوانند به عنوان الگویی پایدار برای کشاورزان توصیه شوند.
مهین تحویلیان، سعید اسلامیان، علیرضا گوهری، محمد جمالی،
جلد 29، شماره 3 - ( 7-1404 )
چکیده
زمان تمرکز (Tc) یکی از پارامترهای کلیدی در مطالعات هیدرولوژیک است که نقش مهمی در طراحی سازههای کنترل سیلاب، شبیهسازی رواناب و مدیریت منابع آب ایفا میکند. در این پژوهش، عملکرد هفت رابطه تجربی شامل برانس - ویلیامز، کالیفرنیا، جیاندوتی، کرپیچ، پیلگریم، هیدروگراف استدلالی و کارتر در برآورد زمان تمرکز برای ۳۵ زیرحوضه در استان خوزستان بررسی شد. برای ارزیابی دقت این روابط، ابتدا شش زیرحوضه با دادههای معتبر بارش - رواناب انتخاب و زمان تمرکز مشاهداتی آنها محاسبه شد. سپس، خروجی روابط تجربی با مقادیر مشاهدهای مقایسه شد و با استفاده از شاخصهایی مانند RMSE، ME و ضریب کارایی نش - ساتکلیف (NSE) تحلیل آماری صورت گرفت. نتایج نشان داد که مدل کرپیچ با RMSE معادل 2 ساعت، ME برابر با 0/44 ساعت و NSE برابر با 0/91، دقیقترین و قابلاعتمادترین تخمین را ارائه میدهد. پس از آن، از این روابط برای تخمین زمان تمرکز در سایر زیرحوضهها استفاده شد. درنهایت، نقشه پهنهبندی زمان تمرکز تولید شد که میتواند بهعنوان ابزاری مؤثر برای طراحی هیدرولیکی، تحلیل سیلاب و برنامهریزی بهینه منابع آب در استان خوزستان مورد بهرهبرداری قرار گیرد.