344 نتیجه برای Ph
جهانگرد محمدی، حسین خادمی، محسن نائل،
جلد 9، شماره 3 - ( 7-1384 )
چکیده
به منظور دستیابی به مدیریت پایدار اراضی و بهبود کیفیت آنها، ارزیابی کمّی عوامل و شاخصهای مؤثر در پایداری اراضی ضروری است. در بررسی حاضر آثار عوامل مختلف مانند نواحی جغرافیایی، کاربری و مدیریت اراضی بر تغییر پذیری برخی شاخصهای کیفیت خاک در زاگرس مرکزی ایران مورد مطالعه قرار گرفت. بدین منظور 12 منطقه مطالعاتی در مناطق واقع در استانهای چهارمحال و بختیاری (سبزکوه و بروجن)، اصفهان (سمیرم) و کهکیلویه و بویراحمد (میمند یاسوج) انتخاب و در هر منطقه با توجه به کاربری و مدیریت های مختلف اراضی شامل مرتع (قرق، چرای کنترلی، چرای بی رویه)، کشاورزی (گندم دیم، گندم آبی، یونجه) و جنگل (قرق و تخریب شده) اقدام به نمونه برداری منظم و به تعداد 50 نمونه در هر منطقه شد. نتایج به دست آمده از تجریه و تحلیلهای آماری تک متغیره و چند متغیره نشان داد که کلیه عوامل نواحی جغرافیایی، نوع کاربری و مدیریت اراضی به طور معنی داری بر تغییر پذیری مکانی شاخصهای مورد مطالعه کیفیت خاک شامل فعالیت آنزیم فسفاتاز، تنفس میکروبی، مواد آلی و ازت کل خاک در عرصه های مختلف کشاورزی، مراتع و جنگل تأثیر گذاشتهاند. از سوی دیگر، نتایج حاصل از روش تجزیه به توابع تفکیک کارایی شاخصهای مورد مطالعه کیفیت خاک در شناسایی اکوسیستمهای پایـدار و مدیریتهای بهینه به ویژه در مناطق کشاورزی و جنگل را نشان میدهد.
الهام خسروی، شهرام دخانی، غلامحسین کبیر،
جلد 9، شماره 3 - ( 7-1384 )
چکیده
فراوردههای گوشتی یکی از پر مصرفترین محصولات غذایی میباشند. یکی از مشکلاتی که در این نوع مواد غذایی ممکن است مطرح شود، تغییرخواص فیزیکی و شیمیایی آن، خصوصاً افزایش میزان اکسیداسیون چربیها طی نگهداری طولانی مدت است. محدودیت مصرف ضد اکسیدانهای مصنوعی در مواد غذایی موجب شده که تحقیقات وسیعی به منظور تعیین میزان تأثیر ضد اکسیدانهای طبیعی و جایگزینی ضد اکسیدانهای مصنوعی با آنها انجام گیرد. در این پژوهش تأثیر دو ضد اکسیدان آلفا توکوفرول و پروپیل گالات بر روی سوسیس مورد بررسی قرار گرفت. چهار تیمار سوسیس آلمانی هر یک به وزن 30 کیلوگرم تهیه شد که تیمارها به ترتیب نمونه شاهد بدون ضد اکسیدان، سوسیس با افزودن200 و یا ppm 500 آلفا توکوفرول و تیمار چهارم نیز سوسیس دارای ppm 200 پروپیل گالات بود. از هر تیمار 12 کیلوگرم در پوششهای سلولزی و 18 کیلوگرم در پوششهای پلی آمیدی بسته بندی شده و پخته شدند و از هر یک از این نمونهها نیز یک سوم در دمای 4 درجه سانتی گراد به مدت 10 روز و بقیه در دمای 18- درجه سانتیگراد به مدت 6 ماه انبار شدند. برای سنجش میزان پیشرفت اکسیداسیون نمونهها، از روش تعیین عدد پراکسید و تست اسید تیو باربیتوریک استفاده شد. در طی مدت انبارمانی بیشترین میزان اکسیداسیون در نمونه شاهد مشاهده شد. پروپیل گالات در به تعویق انداختن اکسیداسیون چربیها مؤثرتر از هر دو غلظت آلفا توکوفرول بود. غلظت ppm 500 آلفا توکوفرول در به تعویق انداختن اکسیداسیون چربی مؤثرتر از غلظت ppm 200 بود. تفاوت بین تیمارها در سطح احتمال 5 درصد معنی دار بود. در بررسی مقاومت برشی بافت سوسیسهای نگهداری شده در دمای 4 درجه سانتیگراد به مدت 10 روز مشخص شد که بیشترین مقاومت برشی بافت در نمونههای بسته بندی شده در پوششهای سلولزی دیده میشود. نتایج مشابهی در مورد نمونههای نگهداری شده در دمای 18- درجه سانتیگراد به مدت 6 ماه به دست آمد.
ناصر دواتگر، مسعود کاووسی، محمدحسن علینیا، مریم پیکان،
جلد 9، شماره 4 - ( 10-1384 )
چکیده
وضعیت پتاسیم و اثر خواص فیزیکی و شیمیایی خاک بر آن در شالیزارهای استان گیلان با استفاده از یک صد و نه نمونه خاک سطحی از چهار ناحیه در استان گیلان مورد بررسی قرار گرفت. پتاسیم قابل استخراج به وسیله استات آمونیوم یک مولار خنثی (K-NH4OAc)، پتاسیم قابل استخراج به وسیله اسیدنیتریک یک مولار جوشان (K-HNO3) و پتاسیم محلول در آب اندازهگیری شدند. نتایج بررسی نشان داد که توزیع فراوانی جمعیت رس و ظرفیت تبادل کاتیونی نرمال بود و توزیع فراوانی جمعیت متغیرهای سیلت، کربنآلی و pH غیر نرمال (با چولگی و یا کشیدگی معنیدار) و برای شن، K-NH4OAc و K-HNO3 لگاریتم نرمال بود. پتاسیم محلول تحت تأثیر اثر توام شن، pH، کربن آلی و K-NH4OAc قرار داشت ( ** 73/0 =2 Ra). پتاسیم قابل استخراج به وسیله استات آمونیوم تحت تأثیر پتاسیم محلول، پتاسیم غیرقابل تبادل و ظرفیت تبادل کاتیونی قرار گرفت ( ** 72/0= 2 Ra ). پتاسیم قابلاستخراج به وسیله اسید نیتریکجوشان تحت تأثیر پتاسیم تبادلی و جزء سیلت خاک قرار داشت ( ** 55/0= 2 Ra ). توزیع جغرافیایی دادههای K-NH4OAc نشان دادکه مقدار آن در گیلان مرکزی، به ویژه در حوزه آبخیز سپیدرود، بیشتر از بقیه نواحی است. در ناحیه فومنات مقدار رس، ظرفیت تبادل کاتیونی، K-NH4OAc و K-HNO3 کمتر از بقیه نواحی است. بر اساس بررسی وضعیت انجام شده 8/68 درصد شالیزارهای استان از نظر پتاسیم قابل جذب در وضعیت متوسط تا خیلی کم قرار دارند.
جواد پوررضا، محمدرضا عبادی،
جلد 9، شماره 4 - ( 10-1384 )
چکیده
در طرح کاملاً تصادفی به روش فاکتوریل انرژی قابل سوخت و ساز و قابلیت هضم مواد مغذی سه واریته سورگوم (کم، متوسط و پرتانن) با و بدون مکمل فیتاز تعیین و با ذرت و گندم مقایسه شد. سه واریته سورگوم مورد مطالعه از بین 36 واریته مختلف سورگوم بر اساس میزان تانن انتخاب و همراه با ذرت و گندم در شرایط محیطی یکسان کشت شدند. مکمل فیتاز در سه سطح صفر، 500 و 1000 واحد به هر کیلوگرم از غلات مورد مطالعه اضافه شد. انرژی قابل سوخت و ساز و قابلیت هضم ظاهری و حقیقی با استفاده از خروسهای بالغ لگهورن و به روش سیبالد تعیین گردید. نتایج نشان داد که غلات مورد مطالعه از لحاظ انرژی قابل سوخت و ساز ظاهری و حقیقی و قابلیت هضم ظاهری و حقیقی ماده خشک، نیتروژن و فسفر با هم متفاوت بودند. سورگوم متوسط تانن، بیشترین انرژی قابل سوخت و ساز ظاهری و حقیقی و سورگوم، پرتانن کمترین انواع انرژی قابل سوخت و ساز را داشتند. قابلیت هضم ظاهری و حقیقی ماده خشک ذرت بیشتر از سایر غلات مورد مطالعه بود (0001/p<0). قابلیت هضم ظاهری و حقیقی نیتروژن سورگوم متوسط تانن، بیشتر از دو نوع دیگر سورگوم به دست آمد (001/p<0). اختلاف بین غلات مورد مطالعه از لحاظ قابلیت هضم ظاهری و حقیقی فسفر و نیز قابلیت هضم حقیقی نیتروژن معنیدار نبود. تمام شاخصهای اندازهگیری شده در سورگوم پرتانن کمترین بود. افزودن 500 واحد فیتاز باعث بهبود معنیدار (001/p<0) انرژی قابل سوخت و ساز ظاهری، قابلیت هضم ظاهری و حقیقی ماده خشک و قابلیت هضم ظاهری نیتروژن شد. اگرچه افزودن مکمل فیتاز باعث بهبود قابلیت هضم ظاهری و حقیقی فسفر و قابلیت هضم حقیقی نیتروژن شد ولی اختلافات معنیدار نبود. اختلاف بین سطوح 500 و 1000 واحد فیتاز در بهبود شاخصهای اندازهگیری شده معنیدار نبود و نتایج نشان داد که مقدار 500 واحد مکمل فیتاز برای بهبود ارزش غذایی غلات کافی بود. هزار واحد آنزیم فیتاز در اکثر شاخصها موجب کاهش معنیدار گردید.
لیلا روزبه نصیرایی، شهرام دخانی، محمد شاهدی، رضا شکرانی،
جلد 9، شماره 4 - ( 10-1384 )
چکیده
به منظو ر مطالعه اثر بستهبندی و انبارمانی بر کیفیت کیوی، میوه دو رقم هایوارد و آبوت پس از تعیین بهترین زمان برداشت از منطقه ولی آباد تنکابن تهیه و خریداری شد. پس از درجهبندی و انتخاب میوههای سالم، در صندوقهای چوبی،کارتن مقوایی و کیسههای پلیاتیلنی با دانسیته کم بستهبندی شدند و در دمای 5/0± درجه سانتیگراد و رطوبت نسبی 95-90 درصد به مدت 6 ماه نگهداری شدند. از هر بستهبندی، به طور کاملاً تصادفی، طی فواصل زمانی ( 3±30 روز) در طی مدت انبارداری (6 ماه) نمونه برداری صورت پذیرفت و خصوصیات شیمیایی مانند کل مواد جامد محلول، اسیدیته قابل تیتر بر حسب اسید سیتریک، ویتامین c، ماده خشک کل و خصوصیات فیزیکی نظیر نقطه تسلیم، مقاومت بافت در نقطه تسلیم، نیروی لازم برای نفوذ پروب در بافت و تنش لازم برای نفوذ آن ارزیابی شده و نتایج به دست آمده با آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی نامتعادل آنالیز و مقایسه میانگینها به روش آزمون چند دامنهای دانکن صورت پذیرفت. حداکثر مدت زمان انبارمانی در رقم آبوت 4 ماه و در رقم هایوارد 6 ماه تعیین شد. میزان ماده خشک کل رقم هایوارد در طی انبارمانی بیشتر از آبوت بود. و در هر دو رقم مقدار ماده خشک محلول (بریکس) با پیشرفت زمان انبارمانی افزایش و مقدار اسیدیته قابل تیتر بر حسب اسیدسیتریک کاهش یافت. مقدار ویتامین C رقم آبوت در طی انبارمانی بیشتر از رقم هایوارد بود. تمامی فاکتورهای مربوط به خصوصیات فیزیکی و بافتی با پیشرفت دوره انبارداری، کاهش یافته و در رقم هایوارد در ماه ششم و در رقم آبوت در ماه چهارم به حداقل مقدار مطلوب خود جهت انبارمانی رسید. در مجموع بستهبندی چوبی برای نگهداری طولانیتر و نایلون پلاستیکی برای رسیدگی یکنواخت کیوی مناسبتر ارزیابی شد.
شمسالله ایوبی، مصطفی کریمیان اقبال، احمد جلالیان،
جلد 10، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده
خاکهای قدیمی خاکهایی هستند که تحت شرایط اقلیمی و اکولوژیکی متفاوت از حال حاضر تشکیل شدهاند. علی رغم این که این خاکها در ناحیه ایران مرکزی گسترش قابل توجهی دارند، پژوهشهای کافی روی آنها صورت نگرفته است. یکی از تکنیکهای مهم برای شناسایی و تفسیر این خاکها در راستای مطالعات اقلیم شناسی گذشته، بررسی میکرومرفولوژیکی خاک میباشد. در این تحقیق شواهد میکرومرفولوژی دو خاک قدیمی در منطقه اصفهان به منظور تفسیر شرایط اکولوژیکی و اقلیمی گذشته مورد بررسی قرار گرفتهاند. نتایج مطالعه نشان میدهد که در خاک قدیمی سپاهان شهر پوستههای رسی قوی وجود دارد که نشان دهنده شرایط مرطوبتر گذشته منطقه است. انتقال گچ و آهک ثانویه روی پوستههای رسی نشان دهنده خشکتر شدن اقلیم در مراحل بعدی بوده و منجر به تشکیل یک خاک پلی پدوژنیک شده است. مشاهدات میکروسکوپی خاک منطقه سگزی نشان از فعالیتهای بیولوژیکی شدید در افق تیره مدفون شدهای دارد که در دوره سرد و نیمه یخچالی درایس جوان توسعه یافته و شرایط مردابی را ایجاد کرده است. در مجموع نتایج این پژوهش مؤید این است که در طول دوره کواترنر همزمان با دورههای یخچالی در عرضهای جغرافیایی بالاتر فلات ایران رطوبت مؤثر بیشتری دریافت کرده و در دورههای بین یخچالی شرایط خشکتری حاکم بوده است. نوسانات اقلیمی مزبور آثار خود را به صورت شواهد پدوژنیک در خاکهای منطقه اصفهان به ارث گذارده است.
نسرین فرید، پرویز احسانزاده،
جلد 10، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده
منابع اصلی تأمین کننده مواد ذخیره شده در دانهها اغلب نزدیکترین اندامهای سبز به دانهها میباشند. اگرچه در گیاهان زراعی بسیاری سهم قابل توجه فتوسنتری اندامهای نزدیک به دانهها در تشکیل عملکرد دانه تعیین شده است ولی اطلاعات چندانی در مورد گلرنگ به عنوان یکی از گیاهان دانه روغنی مهم وجود ندارد. مطالعه حاضر به منظور بررسی پاسخ عملکرد دانه و اجزای آن به تیمار پوشاندن طبق و همچنین دو برگ نزدیک به طبق در چهار ژنوتیپ گلرنگ در کشت بهاره انجام شد. این آزمایش در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان، واقع در لورک نجف آباد در بهار1382 در قالب یک طرح بلوک کامل تصادفی با چهار تکرار صورت گرفت. چهار ژنوتیپ مورد استفاده شامل نبراسکا10، توده محلی کوسه، اراک 2811 و k12 بودند و سه سطح تیمار سایهاندازی (پوشاندن) بعد از گردهافشانی شامل بدون پوشش (شاهد)، پوشش طبق و پوشش طبق و دو برگ مجاور بود. نتایج این آزمایش نشان داد که به طورکلی بین ژنوتیپها از نظر تعداد روز تا تکمهدهی، روز تا رسیدگی فیزیولوژیک، ارتفاع، تعداد طبق در بوته، تعداد دانه در طبق، وزن صد دانه، وزن دانه در طبق و عملکرد دانه در بوته تفاوت معنیداری وجود دارد. تیمار سایهاندازی اثر معنیداری روی تعداد دانه در طبق، وزن صد دانه، وزن دانه در طبق، عملکرد دانه در بوته و شاخص برداشت داشت ولی بر عملکرد بیولوژیک در بوته تأثیر معنیداری نداشت. ضمن آن که بین دو سطح تیمار سایهاندازی در این موارد تفاوت معنیداری دیده نشد، چون ایجاد پوشش روی طبق و برگهای مجاور آن به طور متوسط سبب 37 درصد کاهش در عملکرد دانه در بوته در شرایط محیطی آزمایش حاضر شد، بنابراین ظاهراً در گلرنگ نیز فتوسنتز طبق و برگهای نزدیک به آن در تولید دانه سهم عمدهای دارد.
عباسعلی ولی،
جلد 10، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده
خاکهای شور و رستنیهای شورروی یک سیمای متداول در مناطق بیابانی و استپی هستند. شورهزارها در نواحی خشک در حال توسعه میباشند. بررسی آثار گیاهان شورروی برخصوصیات خاک و راهکارهای تطابقی گونههای شورروی، برای کنترل شورهزارها ضروری است. Juncus gerardi یک شبهگراس چندساله شورروی و Halocnemum strobilaceum یک گیاه بوتهای و گوشتی شورروی است. نحوه استقرار این دو گونه در عرصه بهصورت تودهای است. در این پژوهش برای بررسی آثار این گونهها بر محیط ریشه، نمونههای خاک داخل تودهها با مناطق همجوار در شورهزار کرسیای داراب مورد مقایسه قرار گرفت. همچنین غلظت یونها در بافتها و اندامهای زنده و مرده این دو گونه برای شناخت اشکال تطابقی آنها تعیین شد. نتایج نشان داد گونه Juncus gerardi باعث کاهش معنیداری در میزان شوری در عمق 30-0 سانتیمتری سطح خاک شده، بهطوری که میزان هدایت الکتریکی خاک در این عمق 37 درصد کاهش یافته است. ولی در عمق 60-30 سانتیمتری سطح خاک میزان املاح و هدایت الکتریکی خاک افزایش معنیداری نشان میدهد. تعیین غلظت یونها در بافتهای گیاه، پایین بودن میزان املاح را نسبت به وزن خشک گیاه نشان میدهد. این مقدار برای سدیم 33/0 درصدوزن خشک گیاه است که این موضوع مبین جذب انتخابی یونها بهعنوان راهکار فرار از تنش شوری است. مقایسه خصوصیات خاک محیط ریشه Halocnemum strobilaceum با مناطق همجوار کاهش معنیداری در میزان املاح و هدایت الکتریکی خاک در محیط اطراف ریشه را نشان میدهد، بهطوری که میزان هدایت الکتریکی خاک در عمق 30-0 سانتیمتری 27 درصد و در عمق 60-30 سانتیمتری 40 درصد کاهش یافته است. تعیین میزان غلظت املاح در اندامهای گیاه بالا بودن این میزان را نشان میدهد بهطوری که میزان سدیم 18/8 درصد وزن خشک اندامهای زنده گیاه را تشکیل میدهد. مقایسه میزان املاح در بافتهای زنده و مرده گیاه افزایش چشمگیر این املاح را در بافتهای مرده نسبت به بافتهای زنده نشان میدهد. بنابراین این گونه با تجمع نمک در اندامهای مسن در ساقههای بندبند خود و ریزش این اندامها مقادیر زیادی از املاح را دفع میکند.
شمس الله ایوبی، محسن حسین علیزاده،
جلد 10، شماره 2 - ( 4-1385 )
چکیده
روشهای مرسوم مطالعات خاکشناسی در حوزههای آبخیز ایران، نیازمند هزینه، کارشناس و زمان زیاد است. صعب العبور بودن برخی مناطق حوزه و مشکلات نمونه برداری نیز به مشکلات مذکور اضافه میشود. به واسطه محدودیتهای مزبور در اغلب حوزههای آبخیز کشور، اطلاعات مکانی و پیوسته دقیقی از خصوصیات خاک به منظور برآورد فرسایش خاک توسط مدلهای مختلف نظیر:
(Rusle، Morgan، Eurosem،PSIAC) و همچنین دیگر فعالیتهای مدیریتی و برنامهریزی موجود نیست. بنابراین به روشهای نوینی نیاز است که با حداقل نمونه برداری کم و به کمک پارامترهای سطح زمین (که محاسبه آنها به مراتب ارزانتر است) بتوان خصوصیات خاک را به طور نسبتاً دقیقی برآورد کرد. این پژوهش در بخشی از حوزه آبخیز مهر سبزوار مشتمل بر سه واحد سنگ شناسی غالب حوزه، شامل واحدهای PLc، Ku و E2sc به منظور ایجاد مدلهای رگرسیون خاک- چشم انداز، صورت گرفته است. خصوصیات مورد مطالعه خاک سطحی، شامل درصد شن، رس، مواد آلی، سنگریزه، رطوبت وزنی خاک در حالت FC و مقدار وزن مخصوص ظاهری بوده است. در واحدهای مختلف در جمع 316 نقطه مطالعاتی انتخاب شد و خصوصیات سطحی خاک آنها مورد مطالعه قرار گرفت. سپس مدل رقومی ارتفاع منطقه در پیکسلهایی به ابعاد 100×100 متر تهیه و از روی آن ویژگیهای پستی و بلندی محاسبه شد. در نهایت مدلهای رگرسیون چند متغیره بین این ویژگیها و خصوصیات خاک، برقرار و سپس به وسیله نقاط اضافی، نمونه برداری شده ( 78 نقطه از 316 نقطه)، مدلهای به دست آمده اعتبار سنجی شدند. نتایج مطالعه نشان میدهد که خصوصیات پستی و بلندی مهم که با خصوصیات خاک ارتباط بیشتری داشته و در مدل رگرسیونی نیز وارد شده، به طور عمده شامل شیب و جهت آن، ارتفاع، شاخص رطوبتی و شاخص قدرت جریان، شاخص حمل رسوب و انحنای زمین بوده است. این نتایج مؤید این مطلب است که خصوصیات خاک در منطقه تحت الشعاع فرایندهای هیدرولوژیکی، مؤثر از توپوگرافی میباشد. نتایج اعتبار سنجی مدلها نیز از ناریب بودن و درجه تخمین مناسب برازش مدلها حکایت میکند. نتایج نشان میدهد که مدلهای به دست آمده در مقیاس حوزه و فواصل 100 متری، قادرند در واحدهای مختلف سنگ شناسی از حداقل 26 تا حداکثر 72 درصد از کل تغییرات خصوصیات مختلف سطحی خاک را پیشبینی کند.
میرخلیل پیروزیفرد،
جلد 10، شماره 2 - ( 4-1385 )
چکیده
به منظور بررسی اثر غلظت محلول متابی سولفیت سدیم ( 2، 4، 6، 8 و 10 درصد)، مدت زمان غوطهور سازی در محلول (5/2، 5، 5/7 و 10 دقیقه)، همزدن محلول شامل: همزدن مداوم، 5/2 دقیقه یکبار، 5 دقیقه یکبار و هم نزدن (I , II , III , IV) و pH محلول (62/4، 62/3، 42/3) بر میزان جذب 2 SO توسط گوجهفرنگیهای رقم ریوگراند خشک شده به روش آفتابی، آزمایشی در چارچوب طرح آماری کرتهای کاملاً تصادفی بهترتیب با 5، 4، 4 و 3 تیمار با چهار تکرار انجام شد. نتیجه بررسیها نشان داد که افزایش غلظت محلول، افزایش مدت زمان غوطهورسازی در محلول، اجرای عمل همزدن مداوم و کاهش pH، مقدار جذب 2 SO را افزایش میدهد. چگونگی افزایش 2 SO در گوجهفرنگیها، تحت تأثیر هر یک از عوامل فوق از طریق جدول و منحنی ارائه شده است. مدلهای رابطه بین میزان جذب 2 SO و غلظت محلول متابی سولفیت سدیم، مدت زمان غوطهور سازی و اثر pH ارائه شد. آزمون معنیدار بودن تفاوت میانگینها به روش دانکن نشان داد که این افزایشها در سطح احتمال 1 درصد معنیدار است.
جلال کلاهدوز شاهرودی، حسین سیدالاسلامی، رحیم عبادی، بیژن حاتمی،
جلد 10، شماره 2 - ( 4-1385 )
چکیده
وجود سوسک شکارگر Cybocephalus fodori minor در ایران برای اولینبار در سال 1381 گزارش شد. با توجه به انجام بررسیهای محدود در زمینه چرخه زیستی سوسکهای شکارگر جنس Cybocephalus و به ویژه سوسک شکارگر C. fodori ، چرخه زیستی و میزان تغذیه این شکارگر، روی سپردار واوی پسته برای اولین بار در شرایط آزمایشگاهی ( دمای 2±25 درجه سانتیگراد، رطوبت نسبی 5±65 درصد و دوره نوری 16 ساعت روشنایی) مورد مطالعه قرار گرفت. در آزمایشگاه، دوره نشو و نمای سوسک شکارگر C. f. minor در شش مرحله زیستی شامل تخم، سه سن لاروی، شفیره و حشره کامل بررسی شد. طول دوره یک نسل این سوسک شکارگر (بدون احتساب طول عمر حشرات کامل) در شرایط آزمایشگاه در حشرات نر، بین 43 تا 46 و در حشرات ماده، 38 تا 42 روز بود. طول دورههای جنینی، لاروهای سن یک، دو، سه، شفیرگی، طول عمر حشرات کامل نر، ماده و دورههای قبل و بعد از تخمریزی این زیرگونه در شرایط آزمایشگاه به ترتیب 1/0 ± 8/8، 1/0± 2/5، 1/0 ± 4/3، 1/0 ± 8/6، 3/0 ± 3/17، 2/2 ± 2/59، 1/3 ± 8/65، 6/1 ± 8/6 و 5/0 ± 5/3 روز محاسبه شد. میانگین تعداد تخم حشرات ماده در طول دوره زندگی خود روی سپردار واوی پسته 2/6 ±7/64 عدد بود که در زیر سپرها قرار داده شد. نسبت جنسی این حشره در شرایط آزمایشگاهی و مزرعه 1:1 تعیین شد. میزان تغذیه روزانه حشره کامل ماده، نر، لاروهای سن یک، دو و سه این شکارگر از حشرات کامل ماده سپردار واوی پسته در آزمایشگاه به ترتیب 5/3 ± 1/7، 2/2 ± 9/6، 2/0 ± 8/1، 2/0 ± 7/3 و 3/0 ± 9/5 عدد بود. این شاخصها برای تغدیه شکارگر از تخم و پوره سن دو شپشک نیز محاسبه شد. با توجه به طول عمر بیشتر حشرات کامل، بیشترین میزان شکارگری در طول یک نسل در این مرحله انجام میگیرد.
بیژن حاتمی، آقافخر میرلوحی، محمدرضا سبزعلیان،
جلد 10، شماره 2 - ( 4-1385 )
چکیده
قارچهای اندوفیت . Neotyphodium spp به طور همزیست، گیاهان علوفهای فسکیوی بلند Festuca arundinacea Shcreb و فسکیوی مرتعی .F. pratensis Huds را آلوده میسازند. شپشک مومی Phenococcus solani Ferris به برخی گیاهان علوفهای حمله میکند. برای بررسی نقش این قارچهای همزیست در کنترل آفت فوق، ازچهار ژنوتیپ گیاهی فسکیوی بلند و دو ژنوتیپ فسکیوی مرتعی که به طور طبیعی حاوی اندوفیت بودند، استفاده شد. ابتدا پنجههای گیاهی به دو قسمت تقسیم و یک قسمت با استفاده از مخلوط محلول دو قارچکش شامل پروپیکونازول به مقدار دو گرم ماده مؤثر و فولیکور به میزان یک میلیلیتر در لیتر آب، عاری از قارچ شد. آزمایش در 12 تیمار، شامل شش ژنوتیپ و هر کدام دارای دو حالت، حاوی اندوفیت و بدون اندوفیت در سه تکرار در طرح بلوک کامل تصادفی در مزرعه کشت شد. شمارش شپشکها با مشاهده اولین علائم آلودگی روی ریشه شروع شد. برای شمارش تعداد شپشکها، یک کپه گیاهی که به طور میانگین شامل 200 پنجه بود از هر تکرار (کرت) به صورت تصادفی انتخاب گردید. تعداد پنجه، وزن ریشه و وزن ساقه یک کپه در هر پلات به صورت تر و خشک اندازهگیری شد. همبستگی عملکرد علوفه خشک یعنی وزن بخش هوایی گیاهان از ارتفاع 5 سانتیمتری سطح خاک و دیگر صفات رویشی با تعداد شپشک شمارش شده روی ریشه به عنوان معیاری در تعیین خسارت احتمالی این آفت بررسی شد. نتایج نشان داد که گیاهان بدون اندوفیت فسکیوی بلند به طور معنی داری آلودگی بیشتر یعنی تعداد زیادتری شپشک، نسبت به گیاهان حاوی اندوفیت دارد. در گیاهان حاوی اندوفیت هیچ شپشکی دیده نشد. عملکرد علوفه خشک نیز به طور معنیداری در گیاهان حاوی اندوفیت بیش از گیاهان بدون اندوفیت بود. ضرایب همبستگی نیز نشان داد که عملکرد علوفه خشک با تعداد شپشک، همبستگی منفی و معنیداری دارد که نشاندهنده خسارت شپشک مومی P. solani از طریق تغذیه از ریشه در گیاهان بدون اندوفیت بود.
رضا عارفی، حسن نحوی، عباس همت،
جلد 10، شماره 3 - ( 7-1385 )
چکیده
هدف از این تحقیق طراحی و ساخت یک دستگاه مکانیزم بردار-گذار میوه است، بهطوریکه بتوان میوه را از مکان مشخصی به مکان دیگر، با حداقل آسیب به بافت میوه انتقال داد. روش کار به اینصورت است که ابتدا گیرنده مکانیکی گریپر (Gripper) با طرحی مناسب که بتواند میوههایی به قطر 5 تا 9 سانتیمتر را بهصورتی مطمئن در برگیرد طراحی و ساخته شد. ویژگی این گریپر باید بهگونهای باشد که میوه را بدون آنکه صدمهای به آن وارد کند گرفته و زمانبندی مشخصی را در گرفتن و رها کردن میوه به اجرا گذارد. در طراحی این گریپر از مکانیزم لنگ - لغزنده استفاده شد. برای اجرای زمانبندی مناسب در گرفتن و رهاکردن میوه، عضو لغزنده حرکت خود را از بادامک دریافت میکند. تحلیلهای سینماتیکی و دینامیکی لازم برای گریپر انجام و عملکرد آن توسط نرم افزار Working Model شبیه سازی گردید. در مرحله بعد مکانیزمی چهار میلهای بهگونهای که بتواند گریپر را از نقطهای به نقطه دیگر انتقال دهد طراحی و ساخته شد. پس از انجام تحلیل سینماتیکی، معادله حاکم بر حرکت بازو استخراج و تحلیل دینامیکی انجام گردید. پس از نصب گریپر بر روی مکانیزم (بازو)، آزمایشهایی بهمنظور مشاهده عملکرد گریپر و بازو در کنار یکدیگر انجام گرفت. در این آزمایشها از میوههای کروی شکلی چون سیب و پرتغال استفاده شد. در این بررسی مشخص شد که گریپر قادر است برای میوههای کروی کشیده مانند سیب بهطور مؤثری عمل گرفتن و رها کردن را به اجرا گذارد. همچنین کارایی مناسب بازو در ایجاد حرکتی پیوسته و بدون ضربه مشاهده شد. برای میوههای با ابعاد بزرگتر، با انجام اصلاحاتی جزئی در انگشتیهای گریپر میتوان عمل گرفتن و رها کردن را بهنحو مطلوبی به انجام رساند.
محمد مهدی جوکار، حسن صالحی،
جلد 10، شماره 3 - ( 7-1385 )
چکیده
گل مریم یکی از گلهای بریده سوخدار گرمسیری و نیمه گرمسیری است که به طور گسترده در بیشتر نواحی گلکاری ایران کشت میشود. این گل با وجود داشتن پتانسیل بالای عمر پس از برداشت، در منازل خیلی سریع دچار زوال میشود. در این راستا دو آزمایش در قالب طرح کاملاً تصادفی روی گل مریم گل درشت محلات در شرایط منزل و با اعمال سهل انگاری بیشتر مصرف کنندگان یعنی انجام ندادن بازبرش انتهای ساقه و تعویض نکردن محلول گلجای، برای یافتن محلول نگهدارنده مناسبی که در این شرایط بیشترین عمر گلجایی را داشته باشد، صورت گرفت. در آزمایش اول محلولهای نگهدارنده عبارت بودند از: سوکروز (1، 2 و 3 درصد)، تیوسولفات نقره (4/0، 8/0 و 2/1 میلیمولار)، نیترات نقره (50، 100 و 150 میلیگرم در لیتر)، اسیدسیتریک (150، 300 و 450 میلیگرم در لیتر) و آب معمولی به عنوان شاهد. تیوسولفات نقره باعث سوختگی شدید گلچهها و نیترات نقره نیز باعث پژمردگی گلچهها و خم شدن انتهای ساقه گلدهنده در روزهای اولیه آزمایش شدند. سوکروز نیز در این شرایط تأثیر مثبتی نداشت و باعث کاهش عمر گل شد. بیشترین عمر گلجایی مربوط به تیمار اسیدسیتریک و بعد از آن آب معمولی (شاهد) بود. در آزمایش دوم که برای مشخصتر شدن نقش کیفیت آب و اسید سیتریک صورت پذیرفت، از اسید سیتریک تهیه شده با آب مقطر گندزدایی شده (150، 300 و 450 میلیگرم در لیتر)، آب مقطر گندزدایی شده و آب معمولی به عنوان شاهد استفاده شد. تیمار آب مقطر گندزدایی شده، بیشترین عمر گلجایی را داشته و کمترین طول عمر مربوط به شاهد (آب معمولی) بود. استفاده از اسیدسیتریک تهیه شده با آب مقطر گندزدایی شده، تأثیر مطلوبی بر طول عمر گلجایی گل بریده مریم داشت که این تأثیر با افزایش غلظت اسید تا میزان 450 میلیگرم در لیتر رابطه مستقیمی داشت.
جعفر امیری، مجید راحمی،
جلد 10، شماره 3 - ( 7-1385 )
چکیده
این پژوهش به منظور بررسی تغییرات مواد شبه جیبرلیک اسید در طول دوره چینه سرمایی (0، 10، 20، 30 روز در 10oC) و بدون چینه سرمایی در بذر ارقام آربکئین و زرد، انجام شد. در آزمایش اول، عصارهگیری از بذرهای دو رقم آربکئین و زرد با اتانول (80%) انجام گردید و سپس با اتیل استات، خالص گردید. با استفاده از روش کروماتوگرافی لایهای مواد شبه جیبرلیک اسید از عصاره جدا شد. به منظور مقایسه فعالیت بیولوژیکی کاهو قسمتهای جدا شده، توسط TLC از آزمون هیپوکوتیل کاهو استفاده شد. نتایج بهدست آمده از آزمایش اول نشان داد که در هر دو رقم با افزایش مدت چینه سرمایی مقدار مواد شبه جیبرلیک اسید افزایش مییابد. در آزمایش دوم عصارهگیری از قسمتهای مختلف بذر بدون چینه سرمایی صورت گرفت. نتیجه آزمایش دوم نشان داد که در هر دو رقم، میزان مواد شبه جیبرلیک اسید آن در رویان بیشتر از سایر قسمتهای بذر میباشد.
مسعود عرب ابوسعدی، ابراهیم روغنی، بیان حسنزاده،
جلد 10، شماره 3 - ( 7-1385 )
چکیده
اثر سطوح مختلف انرژی (2700، 2900 و 3100، کیلوکالری در کیلوگرم) و نسبتهای مختلف انرژی به پروتئین (195، 215 و 239) در جیره، بر عملکرد تولیدی مرغهای تخمگذار بومی استان فارس در مرحله دوم تخمگذاری بررسی شد. 216 قطعه مرغ تخمگذار بومی در سن 45 هفتگی در 6 گروه 4 قطعهای به 9 تیمار مورد آزمایش اختصاص داده شد. جیرههای آزمایشی بهگونهای فرموله شد که هر یک از سطوح انرژی دارای سه نسبت مختلف انرژی به پروتئین باشد. سپس جیرههای آزمایشی به مدت 20 هفته (هفته 42 تا 62) به صورت آزاد و در قالب طرح کاملاً تصادفی در اختیار مرغها قرار گرفت. درصد تخمگذاری، وزن تخممرغهای تولیدی، افزایش وزن و درصد ماندگاری مرغها بین تیمارهای مختلف، تفاوت معنیداری با هم نداشتند (05/0 .(P>میزان خوراک مصرفی روزانه تفاوت معنیداری را بین جیرههای 1، 2 و 3 (3100) و 5(2900) با جیره 7 (2700) نشان داد (P<0.05) ، به طوری که جیرههای 1، 2، 3 و 5 کمتر مصرف شد. تأثیر کلی سطوح مختلف انرژی بر مصرف خوراک و ضریب تبدیل خوراک معنیدار بود (P<0.05)، به طوری که سطح انرژی 3100 با 2700 تفاوت معنیدار داشت (P<0.05) و کمتر مصرف شد. ضریب تبدیل خوراک برای سطح انرژی 3100 اختلاف معنیداری با سطح 2700 داشت. قیمت خوراک به ازای تولید هرکیلو تخممرغ به طور معنیداری با افزایش سطح انرژی و پروتئین جیره افزایش یافت (P<0.05). براساس نتایج به نظر میرسد که سطح انرژی 2700 کیلوکالری در کیلوگرم و 31/11 درصد پروتئین برای تأمین نیازهای تولیدی مرغهای تخمگذار بومی فارس در مرحله دوم تخمگذاری کافی و اقتصادیتر باشد.
علیرضا حسناقلی، عبدالمجید لیاقت، مهدی میرابزاده،
جلد 10، شماره 4 - ( 10-1385 )
چکیده
از جمله نتایج به کارگیری فاضلاب خانگی خام و پساب تصفیه شده آن در کشاورزی و آبیاری اراضی زراعی، اضافه شدن انواع ترکیبات شیمیایی به خاک علاوه بر تأمین آب مورد نیاز گیاه میباشد. با تدارک عناصر کودی از این طریق به افزایش حاصلخیزی خاک کمک شده و در نتیجه تقلیل مصرف کود، به کاهش هزینههای عمده جاری در فعالیتهای کشاورزی منجر میشود. بنابراین به منظور بررسی کارایی مجموعه خاک و گیاه در جذب املاح و آلایندههای موجود در فاضلاب و پساب (از جمله ترکیبات فسفردار) و نیز تعیین میزان و نحوه انتقال آنها به زیر عمق توسعه ریشهها در نتیجه عملیات آبیاری، تحقیق حاضر به انجام رسید. در همین راستا با بهرهگیری از لایسیمتر به مدت دو سال از فاضلاب خانگی خام ورودی و پساب تصفیه ثانویه خروجی از تصفیه خانه فاضلاب شهرک اکباتان برای آبیاری سبزیهایی مانند گوجه فرنگی، جعفری و هویج استفاده شد. این تحقیق با منظور نمودن آب چاه به عنوان تیمار شاهد و بهره گیری از آزمایش آماری فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی به اجرا درآمد. نتایج بهدست آمده بیانگر آن بود که میزان انتقال فسفر به عمق خاک در نتیجه کاربرد فاضلاب خام بین 9/0-56/3 درصد و در پساب تصفیه شده بین 03/1- 15/4 درصد غلظت فسفر ورودی توسط آب آبیاری در نوسان است. با محاسبه بیلان جرمی، میزان حذف فسفر از فاضلاب و پساب توسط مجموعه خاک و گیاه بین 2/97 تا 9/99 درصد برآورد گردید. حداکثر غلظت فسفات در طول مدت دو سال آزمایش، در زهآب خروجی از لایسیمترهای آبیاری شده با فاضلاب خام و به میزان 21/0 میلیگرم بر لیتر مشاهده شد که این میزان، بسیار کمتر از مقدار فسفات مجاز از نظر استاندارد سازمان حفاظت محیط زیست ایران جهت تخلیه پساب به منابع آب سطحی (0/6 میلیگرم برلیتر) و تنها در حدود 5/3 درصد آن میباشد.
علیرضا حسین پور، حسین شریعتمداری،
جلد 10، شماره 4 - ( 10-1385 )
چکیده
استان همدان از عمده ترین مناطق تولید یونجه در سطح کشور است. با این وجود مطالعات اندکی در مورد وضعیت فسفرخاکهای این منطقه صورت گرفته و تاکنون عصارهگیر مناسبی برای استخراج فسفر قابل استفاده این خاکها معرفی نگردیده است. بنابراین این پژوهش با هدف ارزیابی 9 روش عصارهگیری به منظور تعیین عصارهگیر یا عصارهگیرهای مناسب جهت تعیین فسفر قابل استفاده در تعدادی از خاکهای استان همدان اجرا شد. این پژوهش در قالب بلوکهای کامل تصادفی و به صورت فاکتوریل شامل 15 نمونه خاک و دو سطح صفر و 200 میلی گرم فسفر در کیلوگرم خاک انجام و گیاهان یونجه در سه چین برداشت شدند. نتایج این پژوهش نشان داد که مقدار فسفر عصارهگیری شده توسط روشهای استفاده شده به ترتیب زیر بود: کلرید کلسیم 01/0 مولار < مهلیچ 2 < مهلیچ 1 < دی تی پی ای< اولسن< بری 1< اسید کلریدریک < بری 2 < نوارهای کاغذی< کالول. مقدار فسفر استخراج شده با کلیه روشها به جز کلرید کلسیم 01/0 مولار هم بستگی معنی داری داشتند. نتایج مطالعات هم بستگی نشان داد که در چین اول روش کالول، در چین دوم روشهای بیکربنات آمونیوم- دی تی پی ای، کالول، بری 1 و مهلیچ 2 و درچین سوم بیکربنات آمونیوم - دی تی پی ای، اولسن، کالول، بری 1، و مهلیچ 2 میتوانند جهت تعیین فسفر قابل استفاده به کار روند.
اکرم حلاجنیا، غلامحسین حقنیا، امیر فتوت، رضا خراسانی،
جلد 10، شماره 4 - ( 10-1385 )
چکیده
مطالعه واکنشهای فسفر در طول زمان و نقش مواد آلی در خاکهای آهکی در رأستای مدیریت صحیح استفاده از کودهای فسفر و کودهای دامی سودمند خواهد بود. هدف از این پژوهش تعیین تأثیر مواد آلی بر فراهمی فسفر و اجزای آن در طول زمان بود. به این منظور 8 خاک از خاکهای آهکی دشت مشهد جمعآوری شد. تیمارهای آزمایش شامل تیمار فسفر، با دو سطح صفر و 300 میلیگرم فسفر بر کیلوگرم خاک از KH2PO4 و تیمار ماده آلی با دو سطح صفر و یک درصد کود گاوی بود. آزمایش در قالب طرح کاملاً تصادفی به صورت فاکتوریل اجرا گردید. مقدار فسفر قابل دسترس (Olsen-P) در خاکها، 2، 5، 10، 30، 60، 90 و 150 روز پس از تیمار شدن اندازهگیری شد. نتایج نشان داد که در پایان دوره آزمایش تنها 17 درصد فسفر افزوده شده در تیمار فسفر قابل دسترس بود در حالی که در این زمان در تیمار کود دامی این مقدار 34 درصد بود. استفاده از کود دامی به همراه فسفر معدنی، درصد بازیافت فسفر را افزایش داد. در بررسی توزیع اجزای معدنی فسفر در زمانهای 5، 30 و 150 روز مشخص شد که کاربرد کود دامی به همراه فسفر موجب افزایش مقدار فسفر در جزء CBD (سیترات- بیکربنات- دیتیونات) گردیده است. این امر میتواند به دلیل تشکیل کمپلکسهای آلی فسفر با اکسیدهای آهن باشد. استفاده از کود دامی در مقایسه با تیمارهای فسفر و فسفر بهعلاوه ماده آلی باعث افزایش بیشتر فسفر در جزء NaCl-NaOH گردید. میتوان نتیجه گرفت که فسفر کود دامی در مقایسه با فسفر معدنی در طول زمان ممکن است برای گیاه بیشتر قابل استفاده باشد.
نعمتاله اعتمادی، خورشید رزمجو، احمد خلیقی، ذبیحاله زمانی، حسین لسانی،
جلد 10، شماره 4 - ( 10-1385 )
چکیده
چمنها مهمترین گیاهان پوششی جهان محسوب میشوند. بررسی کیفیت آنها براساس زیبایی و بر پایه تخمین صفاتی مانند رنگ، بافت، تراکم و یکنواختی بوده و معمولاً به وسیله ارزیاب صورت میگیرد. ممکن است نظر ارزیابها متفاوت باشد و در نتیجه موجب نگرانی محقق گردد. رنگ و بافت از جمله صفات کیفی در چمن است که روشهای کمّی مختلفی برای افزایش دقت اندازهگیری و ثبات در نتایج آن به کار گرفته شده است. در این مطالعه سه روش اندازهگیری رنگ از طریق اسپکتروفتومتری (میزان کلروفیل)، دستگاه کلروفیلمتر 502-SPAD و ارزیاب و همچنین اندازهگیری بافت توسط ارزیاب و اندازه عرض برگ برای مقایسه 75 توده گیاه چمنی مرغ (.Cynodon dactylon L. Pers) و رقم "تیف دوآرف" به کار گرفته شد. نتایج نشان داد بین تودههای مختلف تفاوت معنیداری در سطح یک درصد از نظر رنگ و بافت وجود دارد. در اندازهگیری رنگ از طریق بررسی کلروفیل در برگها با استفاده از روشهای اسپکتروفتومتری، دستگاه کلروفیلمتر 502- SPAD و همچنین درجهبندی توسط یک نفر ارزیاب با تجربه، همبستگی معنیداری بین سه روش مشاهده نشد. استفاده از دستگاه 502-SPAD در چمنهای آفریقایی بهعلت عرض کم برگها قابل توصیه نیست. همبستگی معنیداری بین دو روش تعیین بافت توسط ارزیاب و اندازهگیری عرض برگها در این تودهها به دست آمد، بنابراین در صورت عدم وجود ارزیاب با تجربه میتوان از عرض برگها برای تعیین بافت در این گیاهان استفاده نمود.