308 نتیجه برای Rs
جهانگیر عابدی کوپایی، علیرضا وهابی،
جلد 27، شماره 2 - ( 6-1402 )
چکیده
با توجه به آشکارشدن تغییرات اقلیمی در اکثر مناطق دنیا و اثر آن بر بخشهای مختلف چرخه آب، آگاهی از وضعیت منابع آب بهمنظور مدیریت صحیح منابع و برنامهریزی برای آینده ضروری است. از اینرو مطالعات زیادی در مناطق مختلف با هدف تحلیل اثرات تغییر اقلیم بر فرآیند هیدرولوژیک در دورههای آتی انجام شده است. در مطالعه حاضر به بررسی اثرات تغییر اقلیم بر رواناب سطحی با استفاده از مدل گردش عمومی جو (AOGCM) در شهرستان خمینیشهر پرداخته شد. برای این کار از شبیهسازی دمای حداکثر و حداقل و بارش دوره آتی (2049-2020) با استفاده از میانگینگیری وزنی از سه مدل با کمترین خطا برای هر یک از پارامترهای دمای حداقل و حداکثر و بارش، بر اساس سناریوی انتشار A2 و B1 (حالت بدبینانه و خوشبینانه) از مجموعه مدلهای AOGCM-AR4 استفاده شد و بهمنظور ریزمقیاسنمایی، از مدل LARS-WG استفاده شد. بهمنظور پیشبینی رواناب نیز از نرمافزار HEC-HMS استفاده شد. نتایج بهدست آمده ناشی از بررسی اثر تغییر اقلیم در دوره آتی (2049-2020) نسبت به دوره مشاهداتی (2000-1971)، در سناریو A2 برای دمای حداقل و حداکثر بهترتیب و بهطور میانگین افزایش 1/1 و 1/6 درجه سانتیگراد و کاهش 17/8 درصدی بارش را نشان داد و در سناریو B1 نیز برای دمای حداقل و حداکثر بهترتیب و بهطور میانگین افزایش 1/1 و 1/4 درجه سانتیگراد و کاهش 13 درصدی بارش بهدست آمد. نتایج مربوط به رواناب در شش سناریوی موجود متفاوت بود، بدین صورت که بیشترین کاهش رواناب مربوط به سناریوی کاربری اراضی ثابت و سناریو A2 (کاهش 22/3 درصدی) و بیشترین افزایش مربوط به سناریوی افزایش 45 درصدی شهری و سناریوB1 (افزایش 5/8 درصدی) است. پس با توجه به اینکه در آینده بدون شک افزایش بافت شهری وجود خواهد داشت به همین دلیل حجم رواناب در آینده، قابل ملاحظه خواهد بود که از این حجم میتوان برای تغذیه آب زیرزمینی و آبیاری باغات و فضای سبز شهرستان بهره برد.
وحید مرادی نسب، سعید حجتی، احمد لندی، آنجل فازکانو،
جلد 27، شماره 2 - ( 6-1402 )
چکیده
ماده مادری و پستی و بلندی از عوامل تشکیلدهنده خاک بوده که با تأثیر بر پارامترهای مختلف، تکامل خاک را تحت تأثیر قرار میدهند. این مطالعه با هدف مقایسه اثر مواد مادری مارنی و آهکی در موقعیتهای مختلف شیب شامل قلهشیب، شانه شیب، پای شیب و پنجهشیب بر ترکیب کانیهای رسی و شناسایی منشأ تشکیل آنها در بخشی از حوضه آبخیز سد کارون 3 انجام شد. بر این اساس، از لایههای مختلف 8 خاکرخ مختلف نمونهبرداری و برخی ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاکها و کانیشناسی رسها بررسی شد. نتایج نشان داد که نوع و فراوانی کانیهای شناسایی شده برای هر دو مواد مادری بیشتر متأثر از موقعیت پستی و بلندی هستند. ترکیب کانیهای شناسایی شده در ردیف پستی و بلندی با مواد مادری مارنی شامل کانیهای کائولینیت، پالیگورسکیت، اسمکتیت، کلریت، میکا و کوارتز و در ردیف پستی و بلندی با مواد مادری آهکی کانیهای پالیگورسکیت، اسمکتیت، کلریت، میکا و کوارتز است و بیشتر کانیهای شناسایی شده در همه موقعیتها در افق C نیز مشاهده شدند. اما در مواد مادری مارنی کانی کائولینیت و احتمال پدوژنز بودن بخشی از اسمکتیت در قسمتهای پایدار شیب و برای مواد مادری آهکی کانی اسمکتیت بهصورت پدوژنیک تشکیل یافتهاند. نتیجه رابطه ویور و بک نشاندهنده این بود که غالب کانیها در بازه تعادلی کانی پالیگورسکیت قرار دارند.
وحید راهداری، علیرضا سفیانیان، سعید پورمنافی، سعیده ملکی،
جلد 27، شماره 3 - ( 9-1402 )
چکیده
توسعه صنعتی، برای ایجاد اشتغال و دستیابی به رفاه ضروری است. با وجود این، بهدلیل اثرات مهم محیطزیستی این کاربریها، ضروری است تا در مکانیابی استقرار آنها، ملاحظات محیطزیستی مورد توجه قرار گیرد. در پژوهش حاضر، برای بررسی توان توسعه صنعتی در زیرحوضه آبی پلاسجان در حوضه آبی زایندهرود، از روش ارزیابی چند معیاره و ترکیب این روش با مفاهیم فازی استفاده شد. به این منظور، معیارهای ارزیابی با مرور منابع و استفاده از نظر کارشناسان تعیین شدند. تمامی معیارها به روش فازی و با بهکارگیری توابع متناسب استاندارد و سپس با استفاده از روش سلسله مراتبی وزندهی شدند. نقشه کاربری و پوشش اراضی طبقهبندی ترکیبی تصاویر ماهوارهای، تهیه شد. سپس، معیارهای استاندارد شده، بهصورت ترکیب خطی وزندار با یکدیگر ترکیب، مدل قابلیت توسعه صنعتی برای این منطقه تهیه و به 5 طبقه قابلیت اراضی طبقهبندی شد. نتایج نشان داد، معیار ملاحظات محیطزیستی با 0/23 بیشترین و معیارهای زمینشناسی و بافت خاک با 0/06، کمترین وزن را به خود اختصاص دادهاند. بر اساس نتایج بهدست آمده در حالی که در زمان مطالعه، تنها ha 213 از منطقه به کاربری صنعت و معدن اختصاص داده شده، ha 2325 از منطقه، دارای قابلیت صنعتی خیلی زیاد است که نشاندهنده امکان توسعه کاربری صنعت در منطقه است. همچنین بیشترین طبقه قابلیت اراضی، مربوط به مناطق بدون قابلیت صنعتی با مساحت ha 246375 معادل 60 درصد از کل منطقه بود که نشاندهنده اهمیت نگهداری از کارکردهای مهم این منطقه در تامین آب و حفاظت از منابع اکولوژیک است.
مهدی ماجدی اصل، توحید امیدپور علویان، مهدی کوهدرق، وحید شمسی،
جلد 27، شماره 3 - ( 9-1402 )
چکیده
سرریزهای غیرخطی ضمن دارا بودن مزیتهای اقتصادی، قابلیت عبوردهی بیشتری را نسبت به سرریزهای خطی دارند. این سرریزها با افزایش طول تاج در یک عرض مشخص، در مقایسه با سرریزهای خطی راندمان دبی بیشتر با ارتفاع آزاد کمتر را در بالادست دارند. الگوریتمهای هوشمند بهدلیل توانایی زیاد در کشف رابطههای دقیق پیچیدۀ مخفی بین پارامترهای مستقل مؤثر و پارامتر وابسته و همچنین صرفهجویی مالی و زمانی، جایگاه بسیار ارزشمندی بین پژوهشگران پیدا کردهاند. در این پژوهش عملکرد الگوریتمهای ماشینبردار پشتیبان (SVM) و برنامهریزی بیان ژن (GEP) در پیشبینی ضریب دبی سرریزهای غیرخطی قوسی به کمک 243 سری دادۀ آزمایشگاهی برای سناریو اول و 247 سری داده آزمایشگاهی برای سناریو دوم بررسی شده است. پارامترهای هندسی و هیدرولیکی استفاده شده شامل بار آبی (HT/p)، ارتفاع سرریز (P)، نسبت بار آبی کل ، زاویه سیکل قوسی (Ɵ)، زاویه دیواره سیکل(α) و ضریب دبی (Cd) است. نتایج هوش مصنوعی نشان داد که ترکیب پارامترهای (H_T/p ،α ،Ɵ و Cd) بهترتیب در الگوریتمهای GEP و SVM در مرحلۀ آموزش مربوط به سناریو اول (سرریز کنگره¬ای با زاویۀ دیوارۀ سیکل 6 درجه) بهترتیب برابر است با (0/9811=R2)، (RMSE=0/02120)، (DC=0/9807)، (R2=0/9896)، (RMSE=0/0189)، (DC=0/9871). (در سناریو دوم (سرریز کنگرهای با زاویۀ دیوارۀ سیکل 12 درجه) بهترتیب برابراست با (0/9770=R2)،(RMSE=0/0193)، (DC=0/9768) و (9908/0=R2)، (RMSE=0/0128)، (DC=0/9905) که در مقایسه با دیگر ترکیبها منجر به بهینهترین خروجی شده است که نشاندهنده دقت بسیار مطلوب هر دو الگوریتم در پیشبینی ضریب دبی سرریز غیرخطی قوسی است. نتایج آنالیز حساسیت نشان داد که پارامتر مؤثر در تعیین ضریب دبی سرریز غیرخطی قوسی در GEP و هم در SVM پارامتر نسبت بار آبی کل (HT/p) است. مقایسه نتایج این پژوهش با سایر پژوهشگران نشان میدهد که شاخصههای ارزیابی برای الگوریتمهای GEP و SVM پژوهش حاضر نسبت به سایر پژوهشگران برآورد بهتری دارند.
روح الله دبیری، هیراد عبقری، اردوان قربانی،
جلد 27، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده
مدیریت آبخیزها و توسعهپایدار امروزه نیازمند مناسبترین و سریعترین روش تهیه و تلفیق اطلاعات برای مدیریت بهینه و برنامهریزی هست. یکی از چالشهای آبخیزداری در مرحله تهیه طرح و اجرای عملیات اصلاحی و احیایی، انتخاب محل مناسب و صحیح آن است تا حداکثر بهرهوری و اثربخشی لازم را داشته باشند که بهدلیل هزینه زیاد عملیات مکانیکی و کمبود منابع مالی، انتخاب محل مناسب احداث بندهای اصلاحی مکانیکی از اهمیت ویژهای برخوردار است. بنابراین، هدف از این پژوهش مکانیابی عملیات مکانیکی آبخیزداری با رویکرد چند معیاره و با استفاده از روشهای پشتیبان تصمیمگیری AHP و ANP و مقایسه دو روش با هم در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی در سطح حوزه آبخیز سقزچی بوده است. معیارها و زیر معیارهای پژوهش 14 متغیر شامل: خاک (عمق و بافت)، اقلیم (نوع اقلیم و میزان بارش)، کاربری اراضی و پوشش سطحی (NDVI)، عوامل هیدرولوژیک و حفاظت خاک (تجمع جریان، میزان رسوبدهی و شماره منحنی)، پستی و بلندی (ارتفاع و شیب) و اقتصادی و اجتماعی (فاصله از روستا، فاصله از منابع قرضه و فاصله از جاده) بوده است. قضاوتهای کارشناسی برای وزندهی، از طریق پرسشنامه و به روش میدانی با جامعه آماری 29 نفر از متخصصان و اساتید دانشگاه جمعآوری شد. نتایج این پژوهش نشان داد، در اولویتبندی مکانی عملیات سنگی ملاتی طبق آزمون همبستگی پیرسون، روشANP در سطح 95 درصد و با شدت 0/839، همبستگی معنیداری با روش AHP دارد و با مقایسه اولویتبندی دو روش با سازههای سنگی ملاتی اجرا شده در حوزه آبخیز سقزچی چای مشخص شد، روش ANP بهدلیل شبکهای بودن و افزایش دامنه تغییرات، با صحت و قدرت تفکیک بیشتری به اولویتبندی پرداخته است.
اعظم السادات حسینی خضرآباد، عباسعلی ولی، امیرحسین حلبیان، محمدحسین مختاری،
جلد 27، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده
بیابانزایی، از جدیترین معضلات زیستمحیطی در مناطق خشک به شمار میآید. ارزیابی کمی فرایند بیابانزایی برای پیشگیری و کنترل بیابانزایی ضروری است. در این پژوهش، بهمنظور ارزیابی وضعیت کمی و کیفی بیابانزایی شمالغرب یزد از مدل IMDPA استفاده شد. در این مدل سه معیار خاک، پوشش گیاهی و فرسایش بادی در نظر گرفته شد. برای هر معیار چندین شاخص با وزن 0 (کم) تا 4 (خیلی شدید) تعریف شد. از میانگین هندسی هر یک از سه معیار برای تهیه نقشه مناطق حساس به بیابانزایی در ArcGIS استفاده شد. بر اساس نتایج بهدست آمده، بیش از 92 درصد منطقه پژوهشی در کلاس شدید بیابانزایی قرار دارد و تنها واحدکاری تپههای ماسهای در کلاس خیلی شدید قرار دارد. در نهایت کل منطقه پژوهشی با امتیاز نهایی 3/04، در کلاس شدید شدت بیابانزایی قرار گرفت. همچنین معیار خاک با بالاترین امتیاز وزنی 3/26، بیشترین تأثیر را در بیابانزایی منطقه شمالغرب یزد ایفا کرده است؛ بنابراین با گسترش پدیده بیابانزایی و تأثیرگذاری زیاد معیار خاک، اجرای عملیات اصلاحی و احیایی در منطقه ضروری است. نتایج پژوهش نهتنها شدت بیابانزایی بلکه پتانسیل و حساسیت منطقه را نسبت به پدیده بیابانزایی نشان میدهد و میتواند بهعنوان خروج از کارکرد طبیعی سیستم اطلاق شود.
مهدی ماجدی اصل، توحید امیدپور، مهدی کوهدرق،
جلد 27، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده
از مزایای سرریزهای کنگرهای میتوان به بالا بودن ضریب آبدهی سرریز و پایین بودن نوسانات آب هنگام عبور جریان از روی تاج سرریز اشاره کرد. در این پژوهش ضریب دبی عبوری با تغییر هندسه سرریز از لحاظ تغییر شیب دیواره، زاویه سیکل قوسی و تغییر طول دماغه در بالادست و پاییندست هر سیکل از سرریز کنگرهای قوسی ذوزنقهای مورد بررسی قرار گرفته است. در مجموع 240 آزمایش بر روی 16 مدل فیزیکی مختلف در کانالی با عرض 120 سانتیمتر و با تنگ شوندگی20 سانتیمتر از هر دیواره انجام شده است. تمامی مدلها با مدل شاهد (سرریز کنگرهای نرمال) (80A) مورد مقایسه قرار گرفته است. نتایج نشان داد، سرریز 80B با زاویه سیکل قوسی20 درجه و بدون شیب دیواره عملکرد بهتری نسبت به سایر سرریزها دارد. همچنین سرریز با زاویه سیکل قوسی و شیب دیواره 20 درجه بهصورت واگرا (D20B) در ناحیه Ht/P<0.31، عملکرد بهتری نسبت به سایر سرریزهای با زاویه سیکل قوسی 20 درجه داشته و پس از این ناحیه، سرریز با شیب دیواره 10 درجه بهصورت واگرا عملکرد بهتری داشتهاست (D10B). در سرریزهای دارای چند سیکل در زاویه سیکل قوسی 20 درجه، سرریز کنگرهای دارای 5 سیکل (N5) تا نقطه Ht/P<0.36 عملکرد بهتری داشته است. همچنین در نقطه اوج بهترتیب اختلاف 13 و 17 درصدی نسبت به سرریز 4 سیکل و 3 سیکل دارد.
آرش زارع گاریزی، کاکا شاهدی، آرین مطبوع،
جلد 28، شماره 1 - ( 3-1403 )
چکیده
خصوصیات کیفی آب از مؤلفههایی است که لحاظ آن در برنامهریزیهای مربوط به مدیریت منابع آب، ارزیابی سلامت حوضههای آبخیز و همچنین اعمال تغییرات مدیریتی ضرورت دارد. هدف از این تحقیق، ارائه یک تصویر کلّی از وضعیت کیفیت آبهای سطحی در حوضه رودخانه گرگانرود برای استفاده در طرحها و برنامههای مدیریت آبخیز است. بدین منظور از دادههای ثبت شده تعدادی از متغیرهای فیزیکوشیمیایی آب (شامل آنیونها و کاتیونهای اصلی، TDS، EC، SAR، pH و سختی کل) در 25 ایستگاه هیدرومتری و شاخص کیفیت آب کانادا (CCME) برای ارزیابی استفاده شد. نتایج ارزیابی کیفیت آب برای مصارف شرب، کشاورزی و صنعت نشان داد که بهطور کلی، میانگین شاخص کیفیت آب در سرشاخهها و مناطق مرتفع، بیشتر از مناطق پاییندست و نزدیک به خروجی حوضه است. فرایندهای ژئوشیمیایی و اضافهشدن انواع آلاینده به آب در مسیر حرکت آب از سرشاخهها تا خروجی حوضه باعث کاهش کیفیت آب شده است. بالاترین کیفیت آب در سطح حوضه برای ایستگاههای کبودوال و شیرآباد و پایینترین در ایستگاه باغهسالیان ارزیابی شده است. در مورد کیفیت آب برای مصرف شرب، از بین متغیرهای منتخب برای ارزیابی، متغیرهای سختی، بیکربنات و کلرید، عوامل تنزل کیفیت آب در سرشاخهها و مناطق بالادست حوضه تشخیص داده شد. امّا به سمت پاییندست حوضه، با افزایش آلایندههایی مانند TDS، سولفات و سدیم، کیفیت آب رودخانه بهشدت کاهش پیدا کرده و در وضعیت نسبتاً ضعیف تا ضعیف قرار گرفته است. کیفیت آب برای مصارف کشاورزی در اکثر ایستگاههای حوضه (حدود 60% ایستگاهها) در طبقه عالی قرار دارد و عامل محدودکنندهای از منظر کیفی وجود ندارد. تنها در 3 ایستگاه در نزدیکی خروجی حوضه میزان بالای کلرید، SAR و هدایت الکتریکی باعث شده کیفیت آب برای مصارف کشاورزی در طبقه نسبتاً ضعیف تا ضعیف قرار گیرد. در خصوص کیفیت آب برای مصارف صنعتی، تنها 28% از ایستگاههای هیدرومتری که در سرشاخهها قرار دارند، در وضعیت خوب ارزیابی شده است. سختی آب، اسیدیته و TDS مهمترین عوامل تنزل کیفیت آب برای مصارف صنعتی در مناطق بالادست حوضه و کلرید و سولفات عوامل کاهش کیفیت آب در پاییندست حوضه هستند. نتایج این تحقیق میتواند به برنامهریزیهای مدیریت منابع آب، آبخیزداری و منابع طبیعی در حوضه گرگانرود کمک نماید. امّا در بخش صنعت و بهویژه بهداشت و سلامت نیاز به بررسیهای تفصیلیتر، با درنظرگرفتن برخی دیگر از متغیرهای مهم کیفیت آب (مانند نیترات، کلیفرم کل، کلیفرم رودهای و...) است.