جستجو در مقالات منتشر شده


357 نتیجه برای Ec

عبدالحسین جمالی زواره، عباس شریفی تهرانی، اقبال طاهری،
جلد 8، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده

بیماری بلاست برنج از بیماری‌های پرخسارت این محصول بوده و یکی از راه‌های کنترل آن استفاده از ترکیبات قارچ‌کش است. در این بررسی قارچ‌کش پیروکیلن به‌صورت گرانول در پای بوته برنج مصرف گردید، سپس به فواصل زمانی مختلف، نمونه‌هایی از بافت ساقه و برگ بوته‌ها گرفته و پیروکیلن در آنها با روش گاز کروماتوگرافی بازیابی شد. هم‌چنین در زمان‌های مختلف پس از کاربرد پیروکیلن، بوته‌ها در خزانه بلاست در معرض آلودگی به بیماری قرار گرفتند و پس از یک هفته شدت بیماری بررسی شد. پیروکیلن در بافت برگ یک روز پس از کاربرد، قابل بازیابی بود، حداکثر میزان آن حدود هفت روز پس از کاربرد بازیابی شد و سپس به تدریج کاهش یافت تا پس از حدود 28 روز تقریباً به حد غیرقابل بازیابی رسید. در بافت ساقه روند تغییرات میزان ترکیب، مشابه بافت برگ ولی میزان ترکیب بازیابی شده بسیار کمتر بود. با آلوده‌سازی بوته‌های تیمار شده، بیماری دو روز پس از کاربرد پیروکیلن تا 60% و چهار روز پس از کاربرد بیش از 90% کنترل شد. کنترل بیماری تا چهار هفته ادامه داشت و پس از آن، تاثیر ترکیب کاهش یافت. نتایج نشان داد که پیروکیلن پس از گرانول‌پاشی پای بوته، توسط ریشه جذب شده و به برگ‌ها انتقال یافت. میزان کنترل بیماری، ارتباط خوبی با تغییرات غلظت پیروکیلن در بافت برگ نشان داد (93/0 = R2) و وجود 2ppm از ترکیب در بافت برگ، بیماری را تا 90% کنترل کرد. بین میزان کنترل بیماری و غلظت ترکیب در بافت ساقه، وابستگی قابل توجهی وجود نداشت (30/0 = R2).
سلمی سیدابراهیمی، رحیم عبادی، مصطفی مبلی، بیژن حاتمی،
جلد 8، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده

به منظور ارزیابی کیفیت و کمیّت شهد ارقام انتخابی پیاز در اصفهان و فعالیت جستجوگری زنبور عسل، آزمایشی به صورت طرح ‌‌بلو‌‌ک‌های‌‌ کامل تصادفی با 3 تکرار انجام گردید. ارقام مورد استفاده شامل: قم، کاشان، آذرشهر، درچه، طارم ، کازرون 1، کوار، ابر کوه، هوراند و یک رقم خارجـی Yellow Sweet Spanish بودنـد. به همین منظور غـده‌های مادری به قطر 60 میلی‌متر از ارقام مختلف پیاز در ‌‌کرت‌‌‌هایی‌‌ به طول 4 و عرض 3 متر و در هر کرت روی 6 ردیف به فاصله 35 سانتی‌متر کشت گردید. فاصله پیازها روی ردیف 25 سانتی‌متر بود. در زمان گل‌دهی، فعالیت زنبورعسل روی گل‌آذین‌ها بررسی و شهد گلچه‌ها با لوله مویین 10 میکرولیتری جمع‌آوری و حجم و ‌‌‌ترکیب‌های‌ مختلف آن اندازه‌گیری شد. میانگین تعداد زنبورهایی که در مدت 10 دقیقه، یک گل‌آذین را ملاقات می‌کردند و ‌‌هم‌چنین‌‌‌‌‌ میانگین مدت استقرار هر زنبور روی یک گل‌آذین در ارقام مختلف پیاز تفاوت معنی‌داری با هم داشتند. به‌طوری که گل‌آذین‌های رقم هوراند ‌‌‌‌‌‌‌‌کمتر‌ین‌ تعداد ملاقات کننده و گل‌‌آذین‌های رقم درچه بیشترین زمان توقف زنبورعسل را به خود اختصاص دادند. مقدار شهد در ارقام مختلف متفاوت بود و شهد ‌‌گل‌ها‌‌‌‌‌‌ی 10 رقم پیاز مورد آزمایش از نظر میزان سه نوع قند گلوکز (G)، فروکتوز (F) و ساکارز (S) با یکدیگر اختلاف داشت. به‌جز رقم ابرکوه که حاوی گلوکز بیشتری بود، در تمامی ارقام میزان فروکتوز موجود در شهد از دو قند دیگر بیشتر و میزان ساکارز از دو قند دیگر ‌‌‌‌کمتر‌ بود. در ترکیب قند شهد همه ارقام، هگزوز غالب بود که با مقادیر پایین نسبت ( S/(F+G مشخص گردید. میزان عناصر پتاسیم ، کلسیم و سدیم شهد گل‌آذین‌های ارقام مختلف پیاز نیز متفاوت بود. در مجموع نتایج نشان داد فعالیت جستجوگری زنبور عسل (تعداد زنبور و زمان توقف آن) روی گل آذین‌های پیاز وابسته به اثر متقابل چندین عامل از جمله مقدار شهد و از آن مهم‌تر مقدار و نسبت قندها و نیز میزان پتاسیم موجود در آن می‌باشد.
جابر پناهنده، سیروس مسیحا،
جلد 8، شماره 2 - ( 4-1383 )
چکیده

سیب زمینی زراعی گونه‌ای اتوتتراپلوئید است. برخی از گونه‌های آلوتتراپلوئید(دیسومیک) مانند سولانوم آکول‌ علی رغم یکسان بودن سطح پلوئیدیشان به‌دلیل عدد توازنی آندوسپرم متفاوت یا متعادل نبودن نسبت پلوئیدی مؤثر مادر به پدر در بافت آندوسپرم با سیب زمینی زراعی تلاقی پذیر نیستند. هدف از این آزمایش ارزیابی امکان بهره‌گیری از گونه‌های دیپلوئید و گامت‌های کاهش نیافته برای انتقال ژرم پلاسم گونه آلوتتراپلوئید به انواع تتراپلوئید زراعی بود. بدین منظور یک کلون از سولانوم فورا (دیپلوئید) با سولانوم آکول‌ تلاقی داده شد. بذور به‌دست آمده سال بعد کشت شدند. برای ارزیابی نر باروری و نیز گرده‌های کاهش نیافته، گرده هیبریدها با محلول استوکارمن گلیسرول رنگ آمیزی و آزمون گردیدند. برای شمارش کرموزوم‌های میتوزی نوک استولون هیبریدها تثبیت، سپس هیدرولیز و با استو آهن هماتوکسیلین رنگ آمیزی و اسلایدهای میکروسکوپی به روش اسکواش تهیه شدند. برای انجام تلاقی‌های بعدی تعدادی از هیبریدها روی پایه گوجه فرنگی پیوند شدند. بررسی‌های سیتولوژیکی نشان داد که هیبریدهای حاصل تریپلوئید هستند و نر باروری هیبریدها به‌طوری که از پلوئیدی‌های فرد انتظار می‌رود پایین بود، ولی تقریباً همه آنها با فراوانی پایین دارای گرده‌های درشت و رنگ پذیر بودند. تلاقی هیبریدهای تریپلوئید به‌صورت والد نر با گونه توبروزوم موفق نبود، ولی تلاقی معکوس تا حدی موفق بود و از 380 تلاقی 72 بذر به‌دست آمد. با توجه به نظریه عدد توازنی آندوسپرم (پلوئیدی مؤثر) انتظار می‌رود که بذور به‌دست آمده حاصل گامت‌های کاهش نیافته والد تریپلوئید بوده و دارای سطح پلوئیدی پنتاپلوئید یا نزدیک به پنتاپلوئید باشند. استفاده از این هیبریدها در اصلاح سیب زمینی از طریق دستورزی پلوئیدی تشریح شده است.
شعله درویشی، سیدحسن لامع، فرخ اکبری ‌نخجوانی، فرخ درویش،
جلد 8، شماره 2 - ( 4-1383 )
چکیده

اثر رشد و تکثیر یک سویه لاکتوباسیلوس کازئی زیرگونه کازئی و یک سویه از لاکتوکوکوس لاکتیس زیرگونه لاکتیس واریته دی استی لاکتیس جدا شده از فرآورده‎های شیر که فعالیت آنتی بیوز آنها بر روی استافیلوکوکوس ئورئوس واشریشیا کلی بررسی و تأیید شده بود، بر فلور طبیعی گوشت چرخ کرده گاو، در شرایط صنعتی،‌ مورد بررسی قرار گرفت. سویه‎های مذکور به‌طور جداگانه و با غلظت CFU/g 104 گوشت چرخ کرده اضافه شدند. نمونه‎های تلقیح شده و شاهد در بسته‎های نیم کیلویی و در ظروف پلاستیکی بسته‎بندی شده و در 5-1- درجه سانتی گراد به مدت 5 روز نگه‌داری گردیدند. شمارش گروه‎های مختلف میکروبی (شمارش کلی میکروارگانیسم‎های هوازی، باکتری‌های لاکتیک، سودوموناس‎ها،‌ استافیلوکوکوس ئورئوس، کلی فرم‎ها، قارچ‎ها و جستجوی (اشریشیاکلی) در طول مدت نگه‌داری انجام شد. نتایج بررسی نشان می‎دهد که تعداد باکتری‌های لاکتیک در نمونه‎های تلقیح شده با لاکتوباسیلوس کازئی، در طول مدت نگه‌داری (5 روز) افزایش می‎یابد، در حالی که تعداد کل میکروارگانیسم‎های هوازی، سودوموناس‎ها، کلی فرم‎ها و مخمرها، در شرایط مذکور، کاهش می‎یابند. در نمونه‎هایی که با لاکتوکوکوس لاکتیس تلقیح شده بودند، فقط تعداد مخمرها کاهش قابل توجهی نشان می‎دهند. سویه اخیر روی تعداد سایر گروه‌های میکروبی شمارش شده اثر قابل توجهی نداشته است. بدین ترتیب مشخص گردید که لاکتوباسیلوس کازئی،‌ می‎تواند یک سویه آنتاگونیست مناسب با توان بازدارندگی در برابر میکروارگانیسم‎های عامل فساد و بیماری‌زای گوشت خامی که در بسته‎بندی‎های قابل نفوذ به هوا، در دمای بین 1- و 5 درجه سانتی گراد قرار گرفته است، مورد استفاده قرار گیرد.
سید محمد جعفر ناظم السادات، احمد رضا قاسمی،
جلد 8، شماره 4 - ( 10-1383 )
چکیده

در این پژوهش میزان تأثیر دمای سطح آب دریای خزر(SST) بر بارش فصلی نواحی شمالی و جنوب غربی ایران مورد ارزیابی قرار گرفت. دوره‌های گرم، سرد و پایه(شرایط معمولی دمای سطح آب دریا) تعریف و میانه بارش در هر دوره(به ترتیب Rw ،Rc ،Rb ) محاسبه و از مقادیر نسبت‌های Rw/Rb, Rc/Rb, Rc/Rw، و به منظور ارزیابی میزان تأثیر این شرایط بر بارش استفاده شد. روشن گردید که سردی بیش از معمول سطح دریای خزر در زمستان منجر به افزایش بارش زمستانه در ناحیه غربی و مرکزی این دریا، مناطق مرکزی و جنوبی استان فارس و تمام ایستگاه‌های استان خوزستان می‌شود. نتایج نشان داد، وقوع شرایط گرم در دمای دریای خزر عموماً موجب 20 درصد کاهش در بارش فصل زمستان در سواحل دریای خزر و نواحی شمالی استان‌های فارس و خوزستان شده است. در فاز گرمSST زمستانه، تمام ایستگاه‌های مورد بررسی در نواحی ساحلی دریای خزر با افزایش بارش بهاره همراه می‌باشند. بیشترین تأثیر در بندر انزلی و آستارا دیده شد، به نحوی که وقوع فاز گرم دمای دریا موجب 80% افزایش در بارش این دو ایستگاه و در مقابل وقوع شرایط سردSST زمستانه منجر به کاهش بارش بهاره در ناحیه غربی دریای خزر شده است. هم‌چنین مبانی فیزیکی مربوط به تأثیر دمای سطح آب دریای خزر بر بارش نواحی جنوب ایران تشریح گردید. نتایج نشان داد که نوسان‌های دمای سطح آب دریای خزر بیانگر پایداری زمانی و مکانی سامانه پرفشار سیبری بوده و بنابراین می‌تواند در پیش‌گویی وضعیت بارش ایران مورد استفاده قرار گیرد.
احد یامچی، فردوس رستگار جزی، سیروس قبادی، امیر موسوی، علی اصغر کارخانه‌ای،
جلد 8، شماره 4 - ( 10-1383 )
چکیده

پرولین به عنوان یک اسمولایت مهم، در تعدیل فشار اسمزی سلول تحت تنش کم آبی نقش اساسی دارد. در سلول‌های گیاهی، آنزیم دلتا-1- پرولین- 5- کربوکسیلات سنتتاز ( P5CS) وجود دارد که تحت شرایط خشکی، فعالیت این آنزیم تشدید شده و مقدار پرولین را در داخل سلول به حدی بالا می‌برد که از خسارت زیاد کم آبی به گیاه جلوگیری می‌کند. در این پژوهش، ژن کد کننده آنزیم P5CS که تحت کنترل پروموتور 35S ویروس موزاییک گل کلم قرارداشت در ناقل دوگانه pBI121 حاوی ژن‌های gus و nptII کلون شد و سپس این ناقل به باکتری Agrobacterium tumefaciens سویه( C58(pGV3101 انتقال یافت. باکتری اخیر برای تولید گیاهان توتون تراریخته حاوی ژن p5cs به کار گرفته شد. با تکثیر قطعه 765 جفت بازی توالی داخل ژن p5cs از گیاهان تراریخته و نیز تشکیل رنگ آبی در بافت این گیاهان، انتقال موفقیت آمیز کلون حاوی ژن p5cs به داخل گیاهان توتون به روش انتقال با آگروباکتریوم تأیید شد. میزان پرولین تولید شده در این گیاهان تحت آبیاری معمولی و نیز تنش 5 روزه کم آبی اندازه‌گیری شد و نتایج آزمایش نشان داد که در مقایسه با گیاهان شاهد، توتون‌های تراریخته مقدار زیادی پرولین در حد 91/96 تا 891/1330 میلی‌گرم پرولین در هر گرم برگ در شرایط آبیاری طبیعی تولید کرده‌اند. این غلظت پرولین در شرایط تنش 5 روزه کم آبی بیشتر بوده و در حدود 204/445 تا 77/2039 تخمین زده شد. تفاوت تولید سطح پرولین در گیاهان شاهد و نیز گیاهان تراریخته، تحت آبیاری معمولی و کم آبی، نشان داد که بیان ژن p5cs در گیاهان تراریخت باعث افزایش تحمل به تنش خشکی در این گیاهان می‌شود که این یافته‌ها شاید بتواند برای یافتن راه حلی برای مقابله با تنش کم آبی در محصولات مهم کشاورزی مفید باشد.
الهام جوّّی، محمدحسن صفرعلیزاده، علی اصغر پورمیرزا،
جلد 8، شماره 4 - ( 10-1383 )
چکیده

در این بررسی اثر باکتری Bacillus thuringiensis var.kurstaki Strain EG2424 روی سنین مختلف لاروی سوسک کلرادوی سیب زمینی (Leptinotarsa decemlineata (say ، و امکان افزایش کارآیی آن توسط دو ماده گیاهی کافئین و عصاره آبی چریش در شرایط آزمایشگاه مورد بررسی قرار گرفت. آزمایش‌ها در دمای 4 ± 25 درجه سانتی‌گراد و رطوبت نسبی 5±65 درصد و دوره روشنایی 16 ساعت در شبانه روز انجام شد. لاروهای مورد نیاز برای انجام آزمایش‌ها از کلنی پرورشی ایجاد شده روی غذای طبیعی تأمین شد. سنین لاروی مورد نظر با استفاده از اندازه‌گیری عرض کپسول سرتفکیک گردید. در بررسی حساسیت لاروهای سنین اول، دوم، سوم و چهارم سوسک کلرادوی سیب زمینی مقادیر Lc50 برای سنین مزبور به ترتیب 86/03،377،183/1297 و 3096 پی پی ام محاسبه گردید. اثر تشدیدکنندگی کافئین و چریش به تفکیک در اختلاط با باکتری و در قالب طرح کرت‌های کاملاً تصادفی با 6 تیمار و 4 تکرار روی لارو سن سوم سوسک کلرادو بررسی شد. نتایج به دست آمده نشان دادند که کافئین و چریش خاصیت تشدیدکنندگی بالایی در افزایش کارآیی باکتری دارند و مخلوط حداقل غلظت مؤثر باکتری (618 پی پی ام) و کافئین با غلظت 4000 پی پی ام بعد از 144 ساعت 80 درصد تلفات ایجاد نمود در حالی که کافئین و باکتری هر کدام به تنهایی به ترتیب 10 و 20 درصد تلفات را باعث شدند. علاوه بر این مرگ و میر در تیمارهای حاوی کافئین سریع‌تر ظاهر گردید. اختلاط غلظت 618 پی پی ام از باکتری با عصاره آبی حاصل از چریش با غلظت 35000 پی پی ام بعد از 144 ساعت موجب 5/77 درصد تلفات شد. در صورتی که باکتری و عصاره آبی چریش هر یک به تنهایی به ترتیب 5/22 و 25 درصد تلفات ایجاد کردند. مشخص گردید که میانگین وزن لاروهایی که از غذای حاوی کافئین خالص و چریش خالص تغذیه کرده بودند با اطمینان 95 درصد کمتر از وزن لاروهای تیمار شاهد بود.
فاطمه شهریاری، غلام خداکرمیان، اصغر حیدری،
جلد 8، شماره 4 - ( 10-1383 )
چکیده

به منظور ارزیابی تأثیرات آنتاگونیستی بیووارهای باکتری Pseudomonas fluorescens علیه Pectobacterium carotovorum subsp. atrosepticum عامل بیماری ساق سیاه سیب زمینی، استرین‌هایی متعلق به بیووارهای IV , III وV باکتری P. fluorescens بررسی شدند. در ارزیابی اثر آنتاگونیستی علیه عامل بیماری ساق سیاه باکتریایی سیب زمینی روی محیط کشت PDA،60 درصد استرین‌ها هاله بازدارنده ایجاد کردند که قطر هاله بازدارنده در استرین‌های مختلف از 5/1 تا 5/5 سانتی‌متر متغیر بود. استرین‌هایی از این باکتری با دو تراکم 107 تا 109 و 1110 تا 1012 واحد تشکیل دهنده پرگنه برای کنترل این پاتوژن در شرایط گلخانه نیز بررسی شدند. در آزمایش‌های گلخانه‌ای تعداد گیاهان سالم در گلدان‌های تیمار شده با استرین‌های باکتری آنتاگونیست 29 تا 54 درصد بیشتر از گیاهان شاهد بود. تفاوت معنی‌داری بین استرین‌ها و تراکم‌های به کار رفته وجود نداشت و هیچ استرینی نتوانست به طور کامل بیماری ساق سیاه سیب زمینی را کنترل کند. هم‌چنین اکثر این استرین‌ها وزن تر کل گیاه در هر گلدان را نیز به میزان دو تا سه برابر افزایش دادند. تمام استرین‌های بررسی شده در گلخانه، روی محیط کشت قادر به تولید آنتی بیوتیک و سیدروفور بودند که به احتمال قوی توانایی آنها در جلوگیری از رشد این پاتوژن به دلیل اثر این متابولیت‌های ثانویه است.
حسین صبوری، عبدالمجید رضائی، سید علی‌محمد میر‌محمدی‌میبدی، مسعود اصفهانی،
جلد 9، شماره 1 - ( 1-1384 )
چکیده

این آزمایش به منظور مطالعه هم‌بستگی بین صفات و تعیین آثار مستقیم و غیر مستقیم صفات مختلف بر عملکرد برنج در موسسه تحقیقات برنج کشور و درسال زراعی 1380 اجرا شد. آزمایش به صورت فاکتوریل 9 × 2 در قالب طرح بلوک‌های کامل تصادفی در3 تکرار پیاده شد. فاکتورهای مورد بررسی را 9 رقم برنج به نام‌های: هاشمی، بی‌نام، علی‌کاظمی، سپیدرود، نعمت، خزر، تایچونگ، کانتو، یوسن و دو آرایش کاشت (15×15 و30×30 سانتی‌متر) تشکیل دادند. نتایج حاکی از معنی‌دار بودن تفاوت بین ژنوتیپ‌ها و بین آرایش‌های کاشت و اثر متقابل آنها بود (01/P<0). اثر مستقیم تعداد خوشه در متر مربع بر عملکرد دانه در هر آرایش کاشت و در مجموع دو آرایش کاشت مثبت و معنی‌دار بود (01/P<0). تعداد روز تا خوشه‌دهی اثر مستقیم و مثبتی را در هر آرایش کاشت و در مجموع دو آرایش کاشت بر تعداد خوشه در متر مربع اعمال نمود. هم‌بستگی زیست توده در مرحله خوشه‌دهی با تعداد خوشه در متر مربع تنها در آرایش کاشت 30 × 30 سانتی‌متر مثبت بود (59/0 = r). وزن دانه در بوته در هر سه حالت مورد بررسی، اثر مستقیم مثبتی بر وزن خوشه داشت. در کلیه حالات مورد بررسی مساحت برگ پرچم اثر مستقیم مثبت و معنی‌داری را بر وزن دانه در بوته و تعداد دانه پر داشت. در آرایش کاشت 30 × 30 سانتی‌متر، سرعت پرشدن دانه و طول دوره مؤثر پرشدن دانه افزایش یافت. طول دوره خفتگی در ارقام بومی بیشتر بود. سرعت پرشدن دانه و طول دوره مؤثر پرشدن دانه اثر مستقیم مثبتی را بر عملکرد دانه در هر آرایش کاشت و در مجموع دو آرایش اعمال نمودند. بنابر نتایج به دست آمده با افزایش تعداد خوشه در متر مربع، سرعت پرشدن دانه و طول دوره مؤثر پرشدن دانه می‌توان به افزایش عملکرد دست یافت. هم‌چنین انتخاب برای تعداد روز تا خوشه‌دهی، وزن دانه و مساحت برگ پرچم به طور غیر مستقیم و از طریق سایر صفات منجر به افزایش عملکرد خواهد شد.
محمد مرادی، عبدالمجید رضائی، احمد ارزانی،
جلد 9، شماره 1 - ( 1-1384 )
چکیده

این پژوهش به منظور تجزیه و تحلیل هم‌بستگی‌های بین عملکرد دانه، اجزای عملکرد، طول دوره رشد رویشی وطول دوره پرشدن دانه در 12 رقم یولاف در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان در قالب طرح بلوک‌های کامل تصادفی در 3 تکرار در سال‌های زراعی 82- 1380 اجرا گردید. هم‌بستگی عملکرد دانه در واحد سطح با تعداد پنجه بارور در متر مربع(77/0)، تعداد دانه در خوشه(51/0) و طول دوره پر شدن دانه(66/0) مثبت و معنی‌دار بود. در بین صفات مورد بررسی، تعداد خوشه در متر مربع و تعداد دانه در خوشه بیشترین اثر مستقیم را بر عملکرد دانه نشان دادند (به ترتیب 68/0 و30/0). هم‌چنین طول دوره پر شدن دانه بیشترین اثر مستقیم را بر تعداد دانه درخوشه و وزن هزار دانه داشت (به ترتیب 82/0 و 80/0) که از هم‌بستگی‌های آن با تعداد دانه در خوشه(42/0) و وزن هزار دانه(35/0) نیز بیشتر بود. ولی منفی بودن اثر غیرمستقیم آن از طریق سایر صفات سبب کم شدن مقدار این ضرایب هم‌بستگی گردید. با توجه به نتایج تجزیه علیت، تعداد خوشه در متر مربع و تعداد دانه در خوشه بیشترین سهم را در تبیین تغییرات عملکرد دانه دارا بودند. با توجه به اثر مستقیم طول دوره پر شدن دانه بر تعداد دانه در خوشه و وزن هزار دانه و این‌که بیشترین مقدار ماده خشک در یولاف در طول این دوره تولید می‌شود، می‌توان از این صفات به عنوان معیار انتخاب در برنامه‌های به‌نژادی یولاف و تولید ارقام پر محصول استفاده نمود.
محمد رضا بحرینی بهزادی، فریدون افتخاری شاهرودی، دیل ون ولک،
جلد 9، شماره 1 - ( 1-1384 )
چکیده

در این پژوهش تعداد 1182، 1099 و 1099 رکورد مربوط به صفات وزن تولد، افزایش وزن روزانه از تولد تا شیرگیری و وزن شیرگیری بره‌های گوسفند کرمانی استفاده شد. این اطلاعات در طی 5 سال ( 1372 تا 1376) در ایستگاه پرورش و اصلاح نژاد گوسفند کرمانی شهر بابک جمع آوری شده بود. اثر سال تولد، سن مادر و جنس بره بر کلیه صفات معنی دار بود. نوع تولد تأثیر معنی‌داری بر وزن تولد بره‌ها نداشت ولی اثر آن بر دو صفت دیگر معنی‌دار بود. برای برآورد مؤلفه‌های (کو)واریانس و پارامترهای ژنتیکی از مدل دام یک متغیره و دو متغیره و روش حداکثر درست‌نمایی محدود شده استفاده شد. براساس مناسب‌ترین مدل دام برازش یافته، وراثت‌پذیری مستقیم وزن تولد، افزایش وزن روزانه از تولد تا شیرگیری و وزن شیرگیری به ترتیب 06/0 ± 10/0 ، 08/0± 21/0 و 09/0 ± 22/0 و وراثت‌پذیری مادری برای سه صفت فوق به ترتیب 04/0± 27/0، 05/0 ± 15/0 و 05/0 ± 19/0 برآورد شد. هم‌بستگی ژنتیکی مستقیم و فنوتیپی بین وزن تولد- افزایش وزن روزانه از تولد تا شیرگیری، وزن تولد- وزن شیرگیری و افزایش وزن روزانه از تولد تا شیرگیری- وزن شیرگیری به ترتیب 85/0 و 41/0، 82/0 و 48/0 و 99/0 و 99/0 برآورد شد. عدم حضور اثر مادری در مدل دام سبب برآورد بیش از حد وراثت‌پذیری مستقیم شد. بنابراین اثر مادری یک منبع مهم تنوع برای صفات رشد اولیه در گوسفند کرمانی است و در صورتی که از آن صرف نظر شود، باعث ارزیابی ژنتیکی ناصحیح بره‌ها می‌شود.
محمد حاجیان شهری، جواد زاد، عباس شریفی تهرانی، سید محمود اخوت، عباس صفرنژاد،
جلد 9، شماره 1 - ( 1-1384 )
چکیده

این پژوهش به منظور بررسی نقش کلیستوتسیو‌م‌ها درزمستان‌گذرانی و عامل مولد مایه تلقیح اولیه در ایجاد اپیدمی بیماری سفیدک سطحی انگور در استان خراسان انجام گرفت. بر اساس نتایج به دست آمده زمستان گذرانی Uncinula necator به شکل میسلیوم در جوانـه‌های درحال خواب انگـور در طی یک بررسـی دو سالـه در استان خـراسان دیده نشد. آسکوسپورهای U. necator توسط دستگاه اسپورگیر55 روز بعد از بازشدن جوانه‌ها جمع آوری شد، نخستین کلنی‌های سفیدک سطحی انگور روی شاخه‌های جانبی به طول 30-7 سانتی‌متر ظاهر شدند. بیش از 45-35 درصد کلیستوتسیوم‌های تشکیل شده روی برگ‌ها، دمبرگ‌ها و شاخه‌ها درطی زمستان مردند. بیشترین میزان آسکوسپور در دوره بازشدن جوانه‌ها و گل دهی، در زمانی که بارندگی بیش از یک میلی‌متر بود با دستگاه اسپورگیر به دام افتادند. آسکوسپورها به صورت دوره‌ای از مهرماه تا اردیبهشت ماه از کلیستوتسیوم‌های سطح برگ‌های نگه‌داری شده در باغ قادر به رهاسازی و از مهرماه تا دی ماه روی سطح لام‌های میکروسکوپی قادر به جوانه زنی بودند، ولی جوانه زنی آسکوسپورها به تدریج کاهش یافت و در طول دی ماه تا اوایل اسفندماه درحد صفر بود و از اوایل اسفند ماه به تدریج افزایش یافت و در طی ماه‌های فروردین و اردیبهشت به 16درصد رسید. پتانسیل آب آسکوسپورها به طور دائم درطی این دوره کاهش یافت و وزن مورد نیاز برای شکستن آسکوکارپ‌ها در طی دوره بلوغ آسکوسپورها از حدود 5 گرم در پاییز به 3 گرم در زمستان و 6/2 گرم در اوایل بهار رسید. بیشترین میزان کاهش مقاومت دیواره آسکوکارپ‌ها در برابر شکستگی در زمستان اتفاق افتاد که به میزان 9/1 گرم بود. بیماری‌زایی آسکوسپورهای بالغ روی برگ‌های بریده سالم اثبات شد که نقش آنها را به عنوان مایه تلقیح اولیه نشان می‌دهد و مشخص می‌کند که کلیستوتسیوم‌ها شکل اصلی زمستان‌گذرانی U. necator در تاکستان‌های استان خراسان می‌باشند.
داریوش زارع، علی زمردیان، حمید قاسم خانی،
جلد 9، شماره 1 - ( 1-1384 )
چکیده

استفاده از انرژی خورشیدی امروزه به منظور خشک کردن غلات و سایر محصولات کشاورزی رو به افزایش است. از دلایل این امر می‌توان به تجدیدپذیر بودن، پایان ناپذیری، نداشتن آلودگی زیست محیطی و رایگان بودن این منبع کلان انرژی اشاره کرد. پژوهش حاضر، یک ایده جدید در به کارگیری انرژی خورشیدی به عنوان منبع اصلی تأمین انرژی خشک‌کن می‌باشد که در آن خشک‌کن خورشیدی، طراحی، ساخته و مورد ارزیابی قرار گرفته است. این خشک‌کن از نوع نیمه‌ پیوسته فعال و مختلط بوده که در آن جریان هوا به صورت جابه‌جایی اجباری برقرار می‌گردد. دستگاه مذکور از 6 عدد جمع کننده هوایی خورشیدی، کانال حرارتی کمکی، خشک‌کن، سیستم‌‌های تأمین و انتقال هوا تشکیل شده است. از اهداف مهم این تحقیق ارزیابی دستگاه مزبور بود، بنابراین خشک کردن شلتوک در آن مورد بررسی قرار گرفت. در این پژوهش تأثیر دبی جرمی هوای خشک کننده و زمان تخلیه محصول بر روند خشک شدن محصول خروجی مورد بررسی واقع شد. بنابراین از آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار استفاده شد. فاکتور اول دبی جرمی هوای خشک‌کننده در سه سطح 011/0، 0066/0 و 0048/0 کیلو‌گرم بر متر مربع در ثانیه و فاکتور دوم فاصله زمانی تخلیه محصول در دو سطح 15 و 30 دقیقه بود. هم‌چنین ظرفیت دستگاه خشک‌کن، مقدار انرژی مصرف شده (شامل انرژی الکتریکی و خورشیدی) در فرآیند خشک کردن شلتوک و بازده جمع کننده‌ها تعیین شد. نتایج نشان داد که دبی جرمی هوای خشک کننده و فاصله زمانی تخلیه محصول اثر معنی داری بر کاهش رطوبت شلتوک خروجی دارد. بیشترین بازده جمع کننده‌های خورشیدی 13/37% بود. بر طبق محاسبات، سهم تأمین انرژی حرارتی توسط کانال حرارتی کمکی در مقایسه با انرژی تأمین شده توسط جمع کننده‌های خورشیدی، 6 تا 8 درصد بود. بیشترین ظرفیت دستگاه خشک کن از ساعت 11 صبح تا 2 بعد از ظهر 132 کیلو گرم شلتوک بود که رطوبت اولیه 27% را به 13% کاهش می‌داد. به طور کلی نتایج ارزیابی نشان داد که این خشک‌کن با راندمان بالای مصرف انرژی می‌تواند رطوبت شلتوک را در مدت زمان مناسب به حد مطلوب انبار‌داری برساند.
فرید فروغی، علی اصغر قائمی،
جلد 9، شماره 2 - ( 4-1384 )
چکیده

در مبحث برنامه‌ریزی آبیاری این سؤال مطرح می‌شود که عمق بهینه آبیاری چه مقدار است؟ در این پژوهش عمق بهینه آبیاری (با فرض توزیع توانی و با در نظر گرفتن تابع توزیع حاکم بر داده‌ها (توزیع نرمال)) با در نظر گرفتن آثار زیست محیطی برای سه خط مشی مختلف اقتصادی (بدون محدودیت، با محدودیت شستشوی کودها و با محدودیت زیست محیطی) برای گیاه گندم و با سیستم آبیاری بارانی عقربه‌ای تعیین شد. آرایش سیستم در مزرعه 32 هکتاری مطابق با استاندارد ASAE طرح‌ریزی شد. به این ترتیب که در چهار ردیف شعاعی ( دو ردیف A و Bروی شیب حداکثر با زاویه 3 درجه بین دو شعاع و دو ردیفC و Dروی شیب حداقل با زاویه 3 درجه بین دو شعاع) قوطی‌های نمونه‌برداری آب به فاصله شش متر قرار گرفت. سپس دستگاه با پنج سرعت مختلف راه‌اندازی و مقادیر آب داخل قوطی‌ها اندازه‌گیری شد. نسبت اقتصادی (C) برای سه نوع مدیریـت بدون محـدودیت، بـا محـدودیت شستشوی کودهـا و محدودیـت زیســت محیطـی به ترتیب 19/31، 58/4 و 45/1 محاسبه گردید. نتایج نشان داد که عمق بهینه آبیاری برای مدیریت بدون محدودیت کمترین مقدار و برای مدیریت با محدودیت زیست محیطی بیشترین مقدار (در دو حالت فرض توزیع توانی و تابع توزیع نرمال) بود.
حمید عزت پناه، محمد رضا احسانی، حسن لامع،
جلد 9، شماره 2 - ( 4-1384 )
چکیده

در این بررسی، مشخصات ظاهری و برخی از ویژگی‌های میسل‌های کازئینی(Casein Micelles) در شیرخام وپاستوریزه با استفاده از میکروسکوپ‌های الکترونی نگاره (SEM)(Scanning Electron Microscope) و گذاره (TEM)( Transmission Electron Microscope) مورد مطالعه قرار گرفت. از این دو میکروسکوپ برای ارزیابی تغییرات انجام شده در میسل‌های کازئینی در pH ایزوالکتریک (Isoelectric Point pH) آنها (6/4=pH ) در شیرهای خام و پاستوریزه اسیدی شده، استفاده شد. نمونه‌های مورد آزمایش به طور تصادفی از پایلوت پژوهشی گروه علوم و صنایع غذایی دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران انتخاب شدند. در این پایلوت، پاستوریزاسیون شیر به روش کند (Low Temperature Long Time) ( L.T.L.T) صورت گرفت. نمونه‌های مذکور هر یک به دو بخش تقسیم شده و به یک بخش محلول اسید لاکتیک 9% تا رسیدن به6/4=pH افزوده شد و سپس مراحل آماده سازی نمونه‌ها برای بررسی‌های میکروسکوپی انجام گردید. نتایج به دست آمده از مطالعه شکل میسل‌ها در نمونه‌های اسیدی نشده با میکروسکوپ‌های الکترونی نگاره و گذاره نشان دهنده ساختمان مدور میسل‌های کازئینی با سطحی یک‌نواخت و به صورت منفرد بود که با نتایج مطالعات مشابه قبلی مطابقت داشت. البته این همگونی ساختاری در مورد میسل‌های شیرخام کامل‌تر بود. در مورد نمونه‌های اسیدی شده حالت توده‌ای(Aggregate) میسلی در هر دو نمونه شیرخام و پاستوریزه به وضوح مشاهده شد و علت آن خنثی شدن بارهای الکتریکی هم‌نام درpH ایزوالکتریک کازئین‌ها و خروج فسفات کلسیم میسلی تشخیص داده شد. مطالعات انجام شده با هر دو نوع میکروسکوپ الکترونی تأیید کننده یکدیگر بودند و تا حدی با استفاده از آنها آثار فرایند حرارتی در افزایش قطر میسل در نمونه مربوط به شیرپاستوریزه دیده شد.
فایز رئیسی، اسماعیل اسدی، جهانگرد محمدی،
جلد 9، شماره 3 - ( 7-1384 )
چکیده

در اکوسیستم‌های مرتعی، چرای مفرط باعث تغییراتی در پویایی کربن بقایای گیاهی و ماده آلی خاک می‌شود. هدف این پژوهش بررسی کیفیت شیمیایی بقایای سه گونه غالب مرتعی و ارتباط آن با پویایی کربن لاشبرگ تحت مدیریت‌های مختلف چرا و قرق در مراتع سبزکوه می‌باشد. این بررسی در مراتع مشجر منطقه سبزکوه (استان چهار محال و بختیاری) صورت گرفت. نمونه برداری از گیاهان مرتعی غالب شامل اگروپایرون (Agropyron intermedium)، جو پیازدار (Hordeum bulbosum) و جگن (Juncus stenophylla) از یک منطقه تحت قرق 15 ساله برداشت و مقدار نیتروژن، فسفر و پتاسیم در نمونه‌ها اندازه‌گیری شد. علاوه بر این، سرعت تجزیه لاشبرگ گونه‌ها پس از یک سال خواباندن تحت شرایط طبیعی تعیین گردید. مقدار متوسط نیتروژن در لاشبرگ آگرو پایرون، جگن و جو پیازدار به ترتیب 37/1، 36/1 و 98/0 در صد بود. بنابراین با در نظر گرفتن 50% کربن در ماده خشک، نسبت کربن به نیتروژن (C/N) برای گونه‌های آگروپایرون، جگن و جو پیازدار به ترتیب 2/37،3/37 و 1/51 خواهد بود. لاشبرگ‌های آگروپایرون، جگن و جو پیازدار به ترتیب حاوی 13/0، 12/0 و 21/0 درصد فسفر و 04/1 ،01/1 و 72/1 در صد پتاسیم بودند. نتایج پویایی کربن نشان می‌دهد که اختلاف بین سرعت تجزیه لاشبرگ در منطقه چرا و منطقه قرق معنی دار نیست (05/0< p)، ولی این اختلاف بین گونه‌های مطالعه شده از نظر آماری بسیار معنی‌دار است (01/0 >p). نتایج نشان می‌دهند که ظاهراً روند تجزیه این بقایای گیاهی در ابتدا با نسبت C/N هم‌بستگی دارد ولی در خلال فرآیند تجزیه سایر خصوصیات کیفی لاشبرگ و شرایط محیطی خاک تأثیر گذار خواهند بود. بنابراین می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که اثر نوع لاشبرگ گیاهی و کیفیت آن به روی تجزیه پذیری به مراتب ملموس‌تر از اثر چرا (قرق) است.
محمدرضا احسانی، حمید عزت پناه، حسن لامع،
جلد 9، شماره 3 - ( 7-1384 )
چکیده

در این بررسی تغییرات میکروسکوپی میسل‌های کازئینی (Casein Micelles) شیرخام و شیرپاستوریزه به وسیله میکروسکوپ الکترونی نگاره ((Scanning Electron Microscope (SEM) و گذاره ( Transmission Electrom Microscope ) بررسی گردید. به منظور پاستوریزاسیون شیر از روش کند ((Low Temperature long Time (L.T.L.T) ( دمای 63 درجه سانتی‌گراد و زمان 30 دقیقه) استفاده شد. نمونه‌های شیرخام و پاستوریزه از پایلوت پژوهشی دانشکده کشاورزی تهیه و هر یک از آنها به دو قسمت تقسیم شدند. بخش نخست به طور مستقیم مراحل آماده سازی برای مطالعه با میکروسکوپ‌های الکترونی نگاره و گذاره را گذراند، در حالی که بخش دوم از نمونه‌های شیرخام و شیرپاستوریزه در دمای 2 درجه سانتیگراد تحت تأثیر مایه پنیر قرار گرفته و پس از نگه‌داری در این دما به مدت 24ساعت، پس از انـجام مـراحل آماده سازی برای مطالعه با میکروسکوپ‌های الکترونی نگاره و گذاره، مورد مطالعه و تصویر برداری قرار گرفت. تصاویر تهیه شده نمونه‌های مختلف، به ویژه در نمونه‌های شیرخام، نشان دادند که در حالت طبیعی میسل‌های کازئینی دارای ساختمانی کروی و منظم با سطحی صاف و به صورت منفرد می‌باشند. در حالی که در نمونه‌هایی که در سرما تحت تأثیر مایه پنیر قرار گرفتند، نوعی حالت کشیدگی پدید می‌آید که علت این پدیده را می‌توان با تغییرات ساختـاری انجـام شده به دنبـال عـمل آنزیم رنین (Rennin) بر روی پیوند معینی در ساختمان کاپا- کازئین و احتمالاً خارج شدن نسبی بتا-کازئین( Caseinβ) از ساختمان میسلی و هم چنین بخشی از کلسیم کلوئیدی موجود در ساختمان میسل‌های کازئینی مرتبط دانست. شکل‌های مربوط به میسل‌های کازئینی در شیر پاستوریزه نشان می‌دهند که شرایط حرارتی پاستوریزاسیون بر اندازه میسل‌ها تأثیر داشته و ابعاد آنها را در مقایسه با میسل‌های کازیینی در شیرخام بزرگ‌تر نموده است.
مژگان السادات عظیمی، منصور مصداقی، مهدی فرح‌پور،
جلد 9، شماره 3 - ( 7-1384 )
چکیده

بر اثر تغدیه حشره مولد گزانگبین (Cyamophila dicora ) بر روی گون گزی (Astragalus adscendens)، به طور انحصاری در استان اصفهان نوعی مان به نام گزانگبین به دست می‌آید که برداشت آن از عرصه‌های طبیعی سابقه‌ای بس طولانی دارد. در این پژوهش ضمن تعیین مکان‌های پراکنش این گیاه در سه منطقه کلوسه، لاشخم و دره سیب از توابع شهرستان فریدون شهر، از طریق نمونه‌گیری تصادفی- سیستماتیک با استفاده از ترانسکت خطی، معیارهای بیولوژیکی شامل شدت تراکم حشره مولد گزانگبین، سطح تاج پوشش به مترمربع، درصد پوشش تاجی و درصد رطوبت موجود در اندام‌های گون گزی و معیار فیزیکی رطوبت خاک اندازه‌گیری شد و با استفاده از طرح آماری آشیانه‌ای و مدل رگرسیون خطی چندگانه روابط بین تراکم حشره با معیارهای بیولوژیکی و فیزیکی تجزیه و تحلیل گردید. براساس نتایج این پژوهش، تراکم حشره وابسته به سن، سطح پوشش تاجی و رطوبت سرشاخه گیاه است که در سنین بالاتر گون تراکم حشره افزایش می‌یابد. تحلیل رگرسیونی نشان داد که در مناطق کلوسه و لاشخم، سن گیاه ولی در منطقه دره سیب، درصد رطوبت سرشاخه و درصد رطوبت خاک مهم‌تر هستند. به عبارت دیگر هنگامی که رطوبت کافی باشد (مناطق کلوسه و لاشخم)، سن گیاه همراه با سطح پوشش تاجی در تراکم حشره و بالنتیجه تولید گزانگبین نقش مؤثری دارند ولی هنگامی که منطقه با خشکی مواجه شود (منطقه دره سیب)، عوامل رطوبت گیاه و رطوبت خاک نقش تعیین کننده‌ای در تولید گزانگبین خواهند داشت.
امیر سررشته‌داری،
جلد 9، شماره 4 - ( 10-1384 )
چکیده

امروزه یکی از کاربردهای سنجش از دور و تصاویر ماهواره‌ای در منابع طبیعی، در زمینه‌های تشخیص و بارزسازی تغییرات در سطح زمین می‌باشد. روش طبقه بندی با استفاده از روش حداکثر تشابه (MLC) یکی از این موارد است که در این مقاله بر روی تصاویر ماهواره‌ای TM و +ETM به منظور بارزسازی رسوب در سطح یک شبکه پخش سیلاب انجام و مورد آزمون واقع گردید. برای انجام این تحقیق برای تهیه نمونه‌ها و کنترل های میدانی از روش شبکه بندی با لحاظ 30 نقطه نمونه در داخل عرصه پخش سیلاب و 30 نقطه به عنوان شاهد استفاده شده است. نتایج به دست آمده نشان می‌دهند که بارزسازی رسوب با استفاده از روش طبقه بندی مزبور بر روی تصاویر ماهواره‌ای لند ست TM و +ETM با دقتی معادل 82 درصد قابل انجام می‌باشد. علاوه بر این، نتایج تحقیق هم چنین نشان دهنده این است که می‌توان روند و شکل تغییرات ناشی از رسوبات در پهنه پخش سیلاب را به دقت آشکار نمود. با توجه به قابلیت بالفعل و بالقوه این روش در مشخص نمودن تغییرات ناشی از رسوب‌گذاری که در این تحقیق در پهنه‌ای به مساحت 450 هکتار به اثبات رسیده است، می‌توان به این نکته تأکید داشت که استفاده از این روش در پهنه‌هایی با وسعت بیشتر موجب افزایش سرعت و دقت انجام کار در بارزسازی طبقات مختلف پوشش زمین می‌شود.
پرویز شکاری، مجید باقرنژاد،
جلد 9، شماره 4 - ( 10-1384 )
چکیده

تغییردر ویژگی‌های خاک عمدتاً حالت پیوسته دارد. روشی که بتواند این پیوستگی را در نظر بگیرد، قادر به ارائه تصویر واقعی‌تری از الگوی پراکنش خاک‌ها چه در فضای رده‌بندی و چه در فضای جغرافیایی خواهد بود. منطق پیوسته فازی چنین دیدگاهی را فراهم می‌کند. در این مطالعه کارآیی این نگرش با انجام نوعی خوشه بندی فازی در یک زیر حوزه در غرب ایران مورد بررسی قرار گرفت. خوشه‌بندی از طریق کمینه سازی یک تابع عینی در تعیین درجه عضویت هر پدان در هر یک از کلاس‌ها با نمای فازی 15/1 تا 5/1 انجام گرفت. پس از تعیین اعتبار خوشه‌بندی تعداد بهینه کلاس‌ها برای زیر مجموعه‌های کل، ریخت شناختی و بافت به ترتیب 8، 4 و5 تعیین شد. نمودارهای درجات عضویت تخصیص یافته به هر پدان در نمای اراضی منطقه نشانگر وجود همپوشی بین کلاس‌ها و پیوستگی قابل توجه بود. با توجه به تمایز کم خاک‌های منطقه و شباهت زیاد خواص آنها، روش مذکور از حساسیت بالایی در تشخیص تیپ‌های مختلف خاک برخوردار است. به علاوه بین کلاس‌های فازی حاصله و شکل اراضی نیز ارتباط وجود داشت. کاربرد این روش در تهیه سیستم‌های طبقه‌‌بندی و نیز نقشه‌های پیوسته خاک با سطح نگرشی در حد پدان قابل بررسی است.

صفحه 4 از 18     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله علوم آب و خاک دانشگاه صنعتی اصفهان می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | JWSS - Isfahan University of Technology

Designed & Developed by : Yektaweb