196 نتیجه برای کل
محدثه شمس الدین سعید ، حسن فرحبخش،
جلد 12، شماره 43 - ( 1-1387 )
چکیده
به منظور مطالعه آثار تنش شوری بر صفات کمـّی و کیفی ارقام کلزای پاییزه، تعیین مکانیزمهای احتمالی تحمل به شوری و شناسایی بهترین شاخص مقاومت، آزمایشی در سال 1383 در دانشگاه شهید باهنر کرمان به صورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با چهار تکرار انجام گرفت. تیمارهای آزمایش ترکیبی از 3 واریته (زرفام، سرز و اکاپی)، دو نوع نمک (کلرید سدیم و کلرید کلسیم) و چهار میزان شوری (12، 8، 4 و صفر دسی زیمنس بر متر) بودند. نتایج حاصل از تجزیه واریانس دادهها نشان داد که افزایش شوری اثر منفی معنیداری بر عملکرد دانه، وزن هزار دانه، تعداد خورجین خوشه اصلی و فرعی، تعداد دانه در خورجین خوشه اصلی و فرعی، طول خورجین در خوشه اصلی و فرعی، عملکرد روغن و عملکرد پروتئین داشته (001/0>P) و صفات مذکور به ترتیب 4/92%، 67%، 5/85%، 3/86%، 96/72%، 80/72%، 03/77%، 9/76%، 42/68% و 15/40% کاهش را نشان دادند. ارقام نیز از لحاظ کلیه صفات مذکور رفتار مشابهی را نشان دادند. رقم زرفام در کلیه صفات بالاترین مقادیر را به استثنای عملکرد روغن دارا بود. تجزیه واریانس دادهها همچنین نشان داد که شوری میزان پرولین، پروتئین و قند ارقام را بهطور معنیداری تحت تأثیر قرار داد (001/0>P).بیشترین غلظت قند و پروتئین در تیمار شاهد و کمترین آنها در تیمار 12 دسی زیمنس بر متر مشاهده گردید. در مقابل با افزایش شوری غلظت پرولین نیز افزایش یافت. بر اساس شاخصهای مقاومت GMP، MP و STI رقم زرفام در بالاترین سطح قرار داشت و به عنوان رقم مقاوم شناخته شد.
مهسا مجذوبی، عسگر فرحناکی،
جلد 12، شماره 43 - ( 1-1387 )
چکیده
در این تحقیق تأثیر دو فرایند حرارتی متداول در پخت مواد غذایی شامل اتوکلاو و اکستروژن بر خواص فیزیکوشیمیایی و ساختارمولکولی نشاسته گندم بررسی شده است. نتایج نشان داد که فرایند پخت با اتوکلاو باعث افزایش حلالیت و کاهش ویسکوزیته نسبی نمونهها میشود که خود دلیلی بر احتمال شکستگی مولکولهای نشـاسته میباشد. بهعلاوه ثابت ماندن ضریب تهنشین شدن (s-value) آمیلوز و کاهش s-value آمیلوپکتین نمونهها با افزایش دما تأکیدی بر تجزیه مولکولی نشاسته خصوصا˝ آمیلوپکتین بود، درحالیکه ساختار آمیلوز بدون تغییر باقی ماند. نتایج نشان داد که کاهش آب مصرفی در تهیه نمونهها جهت فرایند اکستروژن باعث افزایش نیروی برش و فشار لازم جهت این فرایند گردید که خود باعث تغییراتی در ساختار نشاسته شد که شامل تخریب گرانولهای نشاسته، ایجاد اتصال آمیلوز با چربی و نیز تجزیه آمیلوپکتین بود که با مشاهده کاهش در s-value آمیلوپکتین مشخص گردید. همچنین با کاهش آب مصرفی پفکردگی محصول نهایی افزایش ولی ویسکوزیته آب سرد و نهایی آنها کاهش یافت. این مشاهدات میتواند دلیلی بر تأثیر خواص مولکولی نشاسته بر بعضی خواص فیزیکی محصول نهایی باشد که خود اهمیت مطالعات مولکولی را برای توجیه خواص فیزیکی محصولات آشکار میسازد .
علی مشگلی، جواد پوررضا، عبدالحسین سمیع،
جلد 12، شماره 43 - ( 1-1387 )
چکیده
این آزمایش بهمنظور مقایسه زیست فراهمی و بررسی آثار چند نمونه مختلف دیکلسیم فسفات تولیدی در کارخانههای داخل کشور (ایران فسفات، پرتوبشاش، گدازه (قاسمی)، پویا خجسته، دان رازی کیمیا، فسفر ایران، گلبار شیمی، دان آور) در مرغهای تخمگذار به اجرا درآمد. 160 قطعه مرغ لگهورن سفید از سویههای لاین ـ W36 در سن 36 هفتگی به مدت 3 دوره 28 روزه با 8 جیره (که تنها از لحاظ منبع تأمین کننده فسفر متفاوت بودند) تغذیه و در قالب یک طرح بلوک کامل تصادفی با 8 تیمار و 4 بلوک و 5 قطعه مرغ به ازای هر بلوک مرتب شدند. آزمایش مدت 90 روز (یعنی تا سن 48 هفتگی) بهطول انجامید. در این آزمایش صفات مقاومت پوسته، ضخامت پوسته، درصد پوسته، درصد خاکستر پوسته، فسفر پوسته، کلسیم پوسته، وزن تخممرغ، درصد تولید، مصرف خوراک، ضریب تبدیل خوراک و بازده تخممرغ اندازهگیری و در نهایت با طرح کرتهای خرده شده در زمان با طرح پایه بلوک کاملاً تصادفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. همچنین صفات خاکستر، کلسیم و فسفر استخوان درشتنی در دوره آخر اندازهگیری شدند. بین تیمارها از لحاظ ضخامت پوسته، درصد خاکستر پوسته، درصد پوسته، مصرف خوراک، درصد خاکستر استخوان، درصد کلسیم استخوان اختلاف معنیداری وجود داشت(05/0 < P ). سایر صفات اندازهگیری شده تفاوت معنیداری نشان ندادند. ارزش بیولوژیکی نسبی نمونههای مختلف بین 85 درصد برای نمونه D تا 7/105 درصد برای نمونه F (ایران فسفات) متغیر بود(05/0 < P ). اثر دورههای متفاوت آزمایشی بر صفاتی که در 3 دوره مختلف اندازه گیری شدند، بر مقاومت پوسته، ضخامت پوسته، درصد خاکستر پوسته، فسفر پوسته، کلسیم پوسته، وزن تخممرغ، تولید تخممرغ، مصرف خوراک و بازده تخممرغ معنیدار (05/0 < P ) شد ولی بر صفات ضریب تبدیل خوراک و واحدها و اثر معنیداری نداشت. با توجه به روند موجود در نتایج و ارزش بیولوژیکی به دست آمده نمونه F (ایران فسفات) بهعنوان نمونه بهتر و برتر معرفی شد.
علی اصغر بسالتپور، محمدعلی حاجعباسی، امیرحسین خوشگفتارمنش، مجید افیونی،
جلد 12، شماره 44 - ( 4-1387 )
چکیده
وجود هیدروکربنهای نفتی در خاک، میتواند سبب بروز سمیت برای انسانها و سایر موجودات زنده شده و موجبات آلودگی آبهای زیرزمینی را نیز فراهم آورد. در روش گیاهپالایی جهت دستیابی به حداکثر کاهش غلظت این آلایندهها در خاک، انجام مطالعات اولیه به منظور انتخاب گیاه مناسب الزامی است. در این پژوهش، قابلیت جوانهزنی و رشد هفت گونه گیاهی مختلف در دو خاک آلوده به هیدروکربنهای نفتی ناشی از رهاسازی پسماندها و ضایعات نفتی پالایشگاه تهران (به ترتیب تیمار C1 و C2) در مقایسه با خاک غیر آلوده (تیمار Co)، جهت شناسایی گیاهان با درصد جوانهزنی بالا، رشد و عملکرد مناسبتر، مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور درصد و سرعت جوانهزنی بذر هر گیاه طی یک دوره 14 روزه، چگونگی رشد با ثبت تغییرات ارتفاعی هر یک از گیاهان طی دوره 8 هفته و نهایتاً عملکرد ماده خشک گیاهی در انتهای این دوره تعیین گردید. تجزیه آماری دادهها با استفاده از طرح آماری کرتهای خرد شده در قالب طرح پایهای کاملاً تصادفی انجام شد. نتایج نشان داد که وجود هیدروکربنهای نفتی در خاک بر جوانهزنی بذر گیاهان آفتابگردان، گلرنگ، اگروپایرون و شبدر بیاثر بود اما موجب تأخیر2 و3 روزه به ترتیب در تیمارهای C1 و C2 نسبت به تیمار Co در شروع جوانهزنی بذر گیاه کلزا و همچنین تأخیر 4 روزه و کاهش 52 درصدی جوانهزنی بذر گیاه فسکیو و کاهش 32 و 56 درصدی جوانهزنی بذر گیاه پوکسنلیا به ترتیب برای تیمارهای C1 و C2 نسبت به تیمار Co گردید. گیاهان شبدر و کلزا، نسبت به وجود این آلایندهها در خاک پایداری کمتری داشته، خشک گردیده و در نتیجه فاقد عملکرد ماده خشک گیاهی در انتهای دوره آزمایشی بودند. میزان کاهش رشد و عملکرد ماده خشک گیاهی برای گیاهان گلرنگ و آفتابگردان در تیمار C2 بیشتر از تیمار C1 بود ولی این کاهش رشد برای فسکیو و اگروپایرون، فقط در تیمار C2 نسبت به تیمار Co مشاهده شد و برای تیمار C1 نسبتاً ناچیز بود. برای گیاه پوکسنلیا نیز اختلاف معنیداری مبنی بر کاهش رشد و عملکرد ماده خشک گیاهی در هیچ یک از سطوح آلودگی C1 و C2 دیده نشد. بنابراین بهنظر میرسد که اگرچه وجود هیدروکربنهای نفتی در خاک نتوانسته بر جوانهزنی بذر گیاهان آفتابگردان، گلرنگ، شبدر و کلزا اثر گذار باشد ولی این گیاهان فاقد رشد و عملکرد مناسب بوده و لذا جهت استفاده در مطالعات بعدی گیاهپالایی خاکهای آلوده به نفت منطقه مورد مطالعه قابل توجه نیستند. این درحالیاست که گیاهان فسکیو، اگروپایرون و پوکسنلیا بهسبب دوام و عملکرد ماده خشک گیاهی نسبتاً مناسب، جهت مطالعات بعدی گیاهپالایی خاکهای آلوده منطقه پیشنهاد میگردند.
الهام رحمانی، علی خلیلی، عبدالمجید لیاقت،
جلد 12، شماره 44 - ( 4-1387 )
چکیده
متغیرهای آب و هوایی به ویژه بارندگی در سال زراعی نقش اصلی را در پیشبینی عملکرد محصول ایفا میکنند. هدف از این تحقیق تخمین عملکرد محصول با استفاده از پارامترهای هواشناسی و شاخصهای خشکسالی به روش کلاسیک بود. برای رسیدن به این هدف در ابتدا ده پارامتر هواشناسی و دوازده شاخص خشکسالی در ایستگاههای تبریز و میانه از نظر نرمال بودن و هم راستایی سنجش شدند. سپس تحلیل همبستگی یک و چندمتغیره بین عملکرد محصول جو با پارامترهای هواشناسی و شاخصهای خشکسالی انجام گرفت. نتایج این بررسی نشان داد که از بین شاخصهای مطالعه شده، شاخصهای نگوین، ترانسو تغییر یافته، استاندارد شده بارش 24 ماهه و ناهنجاری بارش بیشترین اثر را بر عملکرد دارند. همچنین مشخص شد که برای پیشبینی عملکرد محصول، مدلهای چندمتغیره بسیار بهتر از مدلهای یک متغیره میباشند. در نهایت روابط بهدست آمده در این تحقیق براساس شاخصهای آماریR و RMSE و MBEرتبهبندی شدند که رابطه چند متغیره بین پارامترهای متوسط سرعت باد، بارش، مجموع دمای بیش از 10 درجه، تعداد ساعات آفتابی، شاخص نگوین و عملکرد جو دیم در میانه با دوره آماری 17 سال بهترین مدل شناخته شد. در این رابطه پارامترهای سرعت متوسط باد و شاخص خشکسالی نگوین با داشتن ضرایب بزرگتری نسبت به بقیه پارامترها بیشترین اثر را بر عملکرد دارا میباشند.
کامبیز رستمی، محمد رضا مصدقی، علی اکبر محبوبی ، علی اکبر صفری سنجانی،
جلد 12، شماره 44 - ( 4-1387 )
چکیده
انتقال و پالایش باکتریهای بیماریزا در محیطهای متخلخل و آبهای زیرزمینی از اهمیت ویژهای برخوردار است. در سال های اخیر بررسی عوامل مؤثر بر پالایش و انتقال باکتریها مورد توجه قرار گرفته است. در این پژوهش اثر مقادیر مختلف سولفات کلسیم و کربنات کلسیم بر جذب و پارامترهای پالایش باکتری سودوموناس فلورسنس در ستونهای شنی تحت شرایط رطوبتی اشباع بررسی شد. چهار سطح صفر، 5 ،10 و 20 درصد کربنات کلسیم و سه سطح صفر، 5 و 10 درصد سولفات کلسیم در مخلوط با شن (25/0-15/0 میلیمتر) بهعنوان تیمارهای اصلی (بهصورت فاکتوریل) و در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار اعمال گردید. مخلوطهای مذکور در سیلندرهای پیرکس به طول 20 و قطر 7 سانتی متر ریخته و شرایط جریان اشباع ماندگار با شدت جریان یکسان در آنها ایجاد شد. سوسپانسیون با غلظت 106 باکتری سودوموناس فلورسنس در سانتیمتر مکعب (C0) بهصورت تزریق پلهای روی ستونها اعمال شد. آزمایش تا خروج زهآب از زیر ستون برابر پنج حجم آب منفذی (PV) ادامه یافت. هنگام آبشویی، غلظت باکتری (C) در زهآب با فواصل 0/25PVاندازه گیری شد. پس از پایان آبشویی، فراوانی باکتری در لایه های 5-0، 10-5، 15-10 و 20-15 سانتیمتر از ستونها نیز اندازهگیری شد. نتایج نشان داد که اثر مقادیر کربنات کلسیم بر نگهداری و پالایش باکتری در لایههای 10-5 و 15-10 سانتی متری در سطح آماری 1 درصد و در لایه20-15 در سطح آماری 5 درصد معنیدار شد. همچنین اثر مقادیر سولفات کلسیم در لایه های 15-10 و 20-15 سانتیمتری در سطح آماری 5 درصد معنیدار شد. اثر متقابل سولفات کلسیم X کربنات کلسیم بر پالایش باکتری در لایههای 10-5 ، 15-10 و 20-15 سانتی متری در سطح آماری 1 درصد معنیدار گردید. نیمرخ غلظت باقی مانده و ضریب پالایش به خوبی نشاندهنده کاهش میزان پالایش باکتری با افزایش عمق در تیمارها بود. بنابراین می توان گفت معنی دار بودن اثر تیمارهای بهکار رفته در لایه های سطحی نشان دهنده پالایش فیزیکی بیشتر در این لایه ها می باشد. بنابراین ظرفیت پالایش بالای کانی های کربناته و سولفاته می تواند از انتقال باکتری در محیطهای متخلخل اشباع و بهدنبال آن آلودگی آب های زیرزمینی بکاهد.
علی خزائی، محمد رضا مصدقی، علی اکبر محبوبی ،
جلد 12، شماره 44 - ( 4-1387 )
چکیده
ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک و شرایط آزمایش بر پایداری ساختمان خاک مؤثرند. در این پژوهش اثر شرایط آزمایش در کنار ویژگیهای ذاتی بر پایداری خاکدانههای شماری از خاکهای استان همدان به کمک روش الک تر و اندازهگیری مقاومت کششی خاکدانهها بررسی شد. از دو شاخص میانگین وزنی قطر (MWD) و مقاومت کششی (Y) خاکدانهها برای بیان پایداری ساختمان خاک استفاده شد. در روش الک تر و با استفاده از پیش-تیمار مرطوب کردن آهسته، سه زمان متفاوت (5، 10 و 15 دقیقه) الککردن خاکدانهها در آب به منظور اعمال تنشهای مکانیکی- آبی در نظر گرفته شد. مقاومت کششی خاکدانهها نیز در دو شرایط رطوبتی هوا-خشک و مکش ماتریک 500kPa به روش غیرمستقیم برزیلی اندازهگیری شد. با توجه به پایداری ساختمانی نسبتاً ضعیف خاکهای همدان که از ویژگیهای مناطق خشک و نیمهخشک است، زمانهای کوتاه الک کردن خاکدانهها برای تشخیص تغییرات پایداری ساختمان ناشی از ویژگیهای ذاتی مناسبتر بود. در بین ویژگیهای مؤثر بر MWD، بیشترین نقش مربوط به ماده آلی بود. از سه ویژگی ذاتی ماده آلی، رس و کربنات کلسیم که اثر آنها بر Y خاکدانهها بررسی شد، تأثیر ماده آلی به مراتب بیشتر از دو ویژگی دیگر بود. بالاترین ضریب تبیین (R2) برای رابطه Y خاکدانهها با ویژگیهای ذاتی خاکهای مورد بررسی در مکش ماتریک 500kPa حاصل شد. نقش ماده آلی در این خاکها در ایجاد خاکدانه های پایدار نسبت به سایر ویژگیهای خاک بیشتر قابل توجه است. نتایج این پژوهش، زمانهای کوتاه الک کردن (5 دقیقه در الک تر) و مکش ماتریک 500kPa را برای اندازهگیری مقاومت کششی برای ارزیابی پایداری ساختمان خاکهای استان همدان توصیه میکند.
نورایر تومانیان، حسین خادمی، احمد جلالیان ،
جلد 12، شماره 44 - ( 4-1387 )
چکیده
شناخت از پیشینه تکاملی اراضی به ما در فهم محیط فیزیکی و فرایندهای حاکم در خاک کمک کرده و امکان هدایت بهتر تحقیقات وابسته به خاک را ایجاد می نماید. هدف این مطالعه روشن نمودن تاریخچه تکاملی دره زاینده رود از اواخر دوران سوم تاکنون می باشد. در راستای رسیدن به این هدف، ساختار مکانی اراضی در سه بعد در محدوده ای به نمایندگی کل دره زایندهرود مورد مطالعه قرار گرفت، فرایند های زمین شناسی و زمین ریخت شناسی مؤثر بر تشکیل و تکامل منطقه شناسایی و آثار و شواهد به ارث رسیده از آنها در مقاطع خاک مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. شواهد بهدست آمده و نتایج تجزیه و تحلیل ها مؤید این است که بعد از تشکیل رودخانه زایندهرود و شکل گرفتن حوضه مربوطه، از میوسن تا کنون بهترتیب وقایع زیر اتفاق افتاده است: 1- تشکیل آبرفتهای دانه درشت گچ دار قدیمی، 2- تشکیل لاگونها، 3- تغییر مسیر رودخانه، 4- تشکیل پلایاها، تشکیل تراسهای جدید رودخانه و 5- شروع فرسایش بادی.
هادی کوهکن، منوچهر مفتون، یحیی امام،
جلد 12، شماره 44 - ( 4-1387 )
چکیده
نیتروژن معمولاً در زمینهای زراعی و غیرزراعی ایران بهعلت نبود ماده آلی کافی در خاک کم است. از طرف دیگر سمیت بور عمدتاً در مناطق خشک و نیمهخشک این کشور جایی که خاکها یا آبهای آبیاری حاوی میزان نسبتاً بالایی از این عنصر هستند، شایع است. نتایج تحقیقات نشان میدهد که افزودن برخی عناصر مانند نیتروژن تأثیر سوء سطوح بالای بور را کاهش میدهد. جهت بررسی برهمکنش بور و نیتروژن بر رشد و ترکیب شیمیایی برنج آزمایش گلخانهای بهصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا" تصادفی با شش سطح بور ( صفر، 5/2، 5، 10، 20 و 40 میلیگرم در کیلوگرم خاک بهصورت اسید بوریک) و چهار سطح نیتروژن ( صفر، 75، 150 و 300 میلیگرم در کیلوگرم خاک بهصورت اوره) با سه تکرار در یک خاک آهکی انجام شد. کاربرد بور سبب کاهش وزن خشک قسمت هوایی گردید و با مصرف نیتروژن سمیت بور بهویژه در سطوح پایین آن کاهش یافت. بهعلاوه افزودن بور غلظت بور و نیتروژن را در قسمت هوایی برنج افزایش داد. مصرف نیتروژن غلظت نیتروژن را افزایش ولی غلظت بور در گیاه کاهش داد. غلظت نیتروژن و غلظت کلروفیل اندازهگیری شده به روش شیمیایی با افزایش قرائت کلروفیلمتر سیر صعودی دارند. غلظت کلروفیل با افزایش سطح بور کاهش یافت. افزودن نیتروژن غلظت کلروفیل را افزایش و تأثیر سوء سطوح بالای بور بر این پارامتر را کاهش داد. نتایج این پژوهش نشان میدهد که در خاکهای با بور بالا، کاربرد نیتروژن با کاهش اثرات سوء سمیت بور رشد برنج را افزایش میدهد
قدرتاله سعیدی، آزاده صدقی،
جلد 12، شماره 45 - ( 7-1387 )
چکیده
بهمنظور بررسی اثر جداگانه و توأم عناصر غذایی Zn، Fe، K، P، Nو Mn بر عملکرد دانه و دیگر صفات زراعی کلزا (.Brassica napus L)، آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه صنعتی اصفهان در سال 1385 اجرا گردید. در این آزمایش که بهصورت کرتهای خرد شده انجام شد، تأثیر یازده تیمار کودی بهعنوان فاکتور اصلی بر صفات زراعی دو رقم کلزا شامل اکاپی و زرفام بهعنوان فاکتور فرعی در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار بررسی شد. نتایج نشان داد که هیچکدام از تیمارهای کودی تأثیر معنیداری را بر تعداد روز تا رسیدگی نداشتند. استفاده از Fe + NPK بهطور معنیداری موجب افزایش ارتفاع بوته درهر دو رقم گردید. اثر تیمارهای کودی بر تعداد غلاف در بوته و تعداد دانه در غلاف معنیدار نبود. تیمارهای کودی NP، K، P، Nو NK بهطور معنیدار موجب افزایش وزن هزار دانه در رقم اکاپی شد، ولی NPK + Fe موجب کاهش معنیدار این صفت و افزایش غیر معنیدار تعداد دانه در غلاف در رقم زرفام گردید. تیمارهای کودی NPK، Nو NPK + Fe نیز بهترتیب موجب افزایش 13، 7 و43 درصد عملکرد دانه گردید. براساس متوسط دو رقم، استفاده از نیتروژن موجب افزایش معنیدار درصد روغن دانه شد ولی اثر متقابل معنیدار بین ارقام و تیمارهای کودی نشان داد که استفاده از K و NP موجب کاهش معنیدار درصد روغن در رقم زرفام گردید.تیمارهای کودی NPK، NوNPK + Fe تأثیر بیشتری را بر درصد روغن دانه و عملکرد روغن داشتند، بهطوریکه میانگین درصد روغن دانه و عملکرد روغن در تیمارهای شاهدNPK، N و NPK + Fe بهترتیب برابر 7/ 39، 7/41، 4/39 و 8/39 درصد و 1/681، 4/816، 2/730 و 3/983 کیلوگرم در هکتار بود که نشان میدهد استفاده از N و Fe موجب افزایش عملکرد دانه و روغن در هر دو رقم شده است. استفاده از کودهای دارای Zn و Mn نیز اثر معنیداری را بر عملکرد و میزان روغن دانه نداشت. در این مطالعه تغییرات عملکرد دانه و روغن اساساً و بهترتیب ناشی از تغییرات تعداد غلاف در بوته و عملکرد دانه بود. بهطور کلی بهنظر میرسد استفاده از N و Fe در شرایط اقلیمی و خاکی مشابه با این منطقه میتواند از لحاظ اقتصادی دارای اهمیت و موجب افزایش عملکرد دانه و روغن در کلزا شود.
مهدی حسینی فرهی، کرم اله گودرزی،
جلد 12، شماره 45 - ( 7-1387 )
چکیده
هدف از انجام این تحقیق بررسی اثر کلرید کلسیم بر استحکام و ماندگاری پس از برداشت حبه روی خوشه در انگور عسکری بود. این تحقیق در سال 1385 در یکی از باغات انگور شهرستان سی سخت بهصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با 7 تیمار به اجرا درآمد. آزمایش شامل دو قسمت بود: 1- محلول پاشی با غلظتهای1، 5/2 و 5 در هزار دو هفته قبل از برداشت و تکرار یکروز قبل از برداشت. 2- غوطهوری در محلول کلرید کلسیم با غلظتهای1، 5/2 ، 5 درصد بعد از برداشت و تیمار شاهد. انگورها برای مدت 30 روز در دمای صفر درجه سانتیگراد در سردخانه نگهداری گردیدند. نتایج نشان داد که کلرید کلسیم تأثیر معنیداری در سطح احتمال یک درصد بر درصد ریزش حبهها پس از یک ماه نگهداری در سردخانه داشت. کمترین میزان ریزش حبهها در مرحله پس از برداشت مربوط به تیمار 5 درصد غوطهوری و در مرحله پس از یک ماه نگهداری در سردخانه مربوط به تیمار 5/2 در هزار محلول پاشی بود. بیشترین درصد ریزش حبهها در تیمار شاهد (عدم کاربرد کلرید کلسیم) دیده شد. اثر کلرید کلسیم بر کاهش درصد پوسیدگی حبههای انگور پس از یک ماه نگهداری در سردخانه در سطح یک درصد معنیدار بود. کمترین میزان پوسیدگی در تیمار محلول پاشی 5/2 در هزار و بیشترین میزان پوسیدگی در تیمار شاهد بهدست آمد. اثر کلرید کلسیم بر ضریب رسیدگی(TSS/TA) معنیدار بود.
حسن خوش قلب، کاظم ارزانی، محمد جعفر ملکوتی، محسن برزگر،
جلد 12، شماره 45 - ( 7-1387 )
چکیده
میوه 2 رقم از گلابی آسیایی(.Pyrus serotina Rehd) به نامهای‘Ksq’9 و‘Ksq’13 در شرایط آب و هوایی تهران برای بررسی تغییرات میزان قندها و اسیدهای آلی و اثر آنها بر خواص فیزیکوشیمیایی و قهوهای شدن داخلی میوه مورد ارزیابی قرار گرفت. قندها و اسیدهای آلی 2 بار قبل از برداشت، زمان برداشت و 2 بار پس از برداشت (میوهها در دمای2°C رطوبت نسبی هوای%85-80 نگهداری شدند) به فواصل زمانی هر ماه یک بار با دستگاه HPLC اندازهگیری شد. تفاوت معنیداری بین ارقام مورد آزمایش، شاهد و زمان نمونه برداری از نظر میزان قندها و اسیدهای آلی مشاهده شد. در این مطالعه میزان قندهای فروکتوز، گلوگز و سوربیتول تا یک ماه بعد از برداشت افزایش نشان داد (از حدود 1 به 9% وزن تر میوه) و سپس کاهش یافت. ساکاروز از 2 ماه قبل از برداشت تا 2 ماه پس از برداشت کاهش یافت (از حدود 3 به 75/0% وزن تر میوه). در هر دو رقم اسیدهای آلی تا قبل از برداشت افزایش و از زمان رسیدن تا پیری میوه کاهش یافت. بیشترین مقادیر اسیدهای آلی مربوط به مالیک و آسکوربیک اسید بود (به ترتیب 345 و 1/41 میلیگرم در 100گرم وزن تر میوه، در زمان برداشت به ترتیب در ارقام ‘Ksq’9و شاهد). همبستگی زیادی (از 8/0تا 1) بین کاهش قندها و اسیدهای آلی با افزایش قهوهای شدن داخلی میوه و کاهش صفات سفتی بافت، وزن تر و خشک، و مواد جامد محلول کل میوه(TSS) مشاهده شد. نتایج نشان داد افزایش میزان قندها و اسیدهای آلی باعث تأخیر در قهوهای شدن میوه شد. ارقام گلابی آسیایی با میزان آسکوربیک اسید کمتر، احتمالاً به عارضه قهوهای شدن داخلی میوه حساسترند. ارتباط زیادی بین افزایش میزان قندها با افزایش رنگ در میوهها مشاهده شد.
فرشاد سرخی لله لو، عادل دباغ محمدی نسب، عزیز جوانشیر،
جلد 12، شماره 45 - ( 7-1387 )
چکیده
تأثیر سه نوع تداخل(زیزمینی، هوایی و کامل ) بین گندم زراعی و یولاف وحشی روی ویژگیهای برگ و نسبت ریشه به ساقه طی یک آزمایش گلدانی و در قالب طرح کاملاً تصادفی در ایستگاه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز در سال زراعی 1386 مورد بررسی قرار گرفت. این آزمایش دارای چهار سطح رقابت (شاهد برای هر دو گیاه، تداخل کامل، تداخل ریشه و تداخل اندام هوایی گندم با یولاف وحشی) و چهار سطح تراکم یولاف وحشی (2، 4، 6 و 8 بوته در گلدان) در چهار تکرار بود. تأثیر تداخل کامل و تداخل ریشهای روی گندم و یولاف وحشی به مراتب بیشتر از تداخل اندام هوایی بود. بهطوری که در مورد گندم تداخل اندام هوایی کاهش معنیدار تعداد برگ در بوته را موجب شد ولی روی میزان کلروفیل و سطح برگ پرچم کاهش معنیداری را ایجاد نکرد اما تداخل کامل و ریشهای باعث کاهش معنیدار در کلیه صفات مورد مطالعه گندم شدند. در یولاف وحشی نیز تداخل اندام هوایی موجب کاهش معنیدار تعداد برگ سطح برگ پرچم و میزان کلروفیل برگ پرچم یولاف وحشی شد ولی میزان این کاهش به مراتب کمتر از تداخل ریشهای و تداخل کامل بود. در اکثر موارد تفاوت مشهودی بین تداخل ریشهای و کامل در مورد دو گیاه گندم و یولاف وحشی مشاهده نشد.در کل میتوان نتیجهگیری کرد که تداخل ریشهها موجب افزایش قدرت رقابتی یولاف وحشی نسب به گندم و در نتیجه تشدید رقابت بر سر منابع مورد استفاده گردید. با بررسی منحنیهای رگرسیونی مشاهده شد که با افزایش تراکم یولاف وحشی سرعت افت تعداد برگ در بوته گندم، سطح برگ پرچم و میزان کلروفیل برگ پرچم گندم کاهش مییابد. با افزایش تراکم یولاف وحشی و شدت یافتن رقابت نسبت ریشه به ساقه در گندم و یولاف وحشی افزایش یافت. این امر نشانگر حساسیت بیشتر اندام هوایی نسبت به سیستم ریشهای در برابر رقابت است. میزان این نسبت در یولاف وحشی به مراتب بیشتر از گندم بود که دلیل آن قدرت بیشتر ریشهدهی یولاف وحشی نسبت به گندم است.
مهدی بیات، بابک ربیعی، محمد ربیعی، علی مومنی،
جلد 12، شماره 45 - ( 7-1387 )
چکیده
به منظور مطالعه روابط بین عملکرد دانه و برخی از صفات مهم زراعی در کلزا به عنوان کشت دوم در مزارع برنج، چهارده رقم کلزای بهاره در قالب طرح بلوکی با سه تکرار، در مزرعه تحقیقاتی مؤسسه برنج کشور (رشت) در سال زراعی 85-84 کشت شدند. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که بین ارقام، از نظر اکثر صفات مورد مطالعه اختلاف معنیداری وجود دارد. وراثتپذیری عمومی صفات از حداقل 29/0 برای طول خورجین در شاخههای فرعی تا 99/0 برای روز تا رسیدگی متغیر بود. با محاسبه ضریب تغییرات ژنتیکی و فنوتیپی مشاهده شد که کمترین تنوع مربوط به روز تا رسیدگی و بیشترین تنوع مربوط به تعداد خورجین در شاخههای فرعی بود. همچنین پیشرفت ژنتیکی مورد انتظار با اعمال شدت گزینش 5 درصد از 68/3 درصد (25/0 سانتیمتر) برای طول خورجین در شاخه اصلی تا 46/31 درصد (58/915 کیلوگرم در هکتار) برای عملکرد دانه متغیر بود. نتایج به دست آمده از برآورد ضرایب همبستگی ژنوتیپی بین صفات نشان داد که بین عملکرد دانه با تعداد شاخههای فرعی، تعداد خورجین در شاخههای اصلی و فرعی، طول خورجین در شاخههای فرعی، قطر خورجین در شاخههای اصلی و فرعی، وزن هزار دانه و درصد روغن مثبت و معنیدار و بین عملکرد دانه با روز تا 90 درصد گلدهی و روز تا رسیدگی همبستگی منفی و معنیداری وجود دارد. انجام تجزیه علیت روی همبستگیهای ژنوتیپی بین عملکرد دانه به عنوان متغیر وابسته و سایر صفات به عنوان متغیرهای مستقل نشان داد که وزن هزار دانه و تعداد خورجین در شاخههای فرعی دارای اثر مستقیم مثبت و بالا و روز تا 90 درصد گلدهی دارای اثر مستقیم منفی و پایینی روی عملکرد دانه بود. به این ترتیب برای اصلاح عملکرد دانه در کلزا به عنوان کشت دوم در مزارع برنج میتوان گزینشهای غیر مستقیمی از طریق افزایش وزن هزار دانه و تعداد خورجین در شاخههای فرعی انجام داد.
مجید غلامحسینی، مجید آقاعلیخانی، محمدجعفر ملکوتی ،
جلد 12، شماره 45 - ( 7-1387 )
چکیده
به منظور بررسی تأثیر مقادیر مختلف نیتروژن و زئولیت طبیعی ایرانی بر عملکرد کمی و کیفی علوفه کلزای پاییزه (.Brassica napus L) در خاکهایی با بافت سبک، آزمایشی در سال زراعی 86-1385 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس، به صورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در 3 تکرار اجرا شد. تیمارهای مورد بررسی از فاکتوریل سطوح مختلف زئولیت (0، 3، 6 و 9 تن در هکتار) و مقدار کود نیتروژن در سه سطح (90، 180 و270 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار) از منبع اوره حاصل شدند. بذور کلزا (رقم OKAPI) در دهم مهرماه کشت و 170 روز بعد، مصادف با ابتدای مرحله غلافدهی، محصول علوفه سبز آن برداشت شد. نتایج نشان داد اثر نیتروژن و زئولیت بر صفات کمـّی علوفه شامل عملکرد ماده خشک، وزن خشک برگ و ساقه و شاخص سطح برگ معنیدار بود. به علاوه صفات کیفی علوفه (درصد پروتئین خام و درصد کلسیم در توده گیاهی) تحت تأثیر اثرات اصلی نیتروژن و زئولیت قرار گرفت. با افزایش مصرف کود نیتروژن شستشوی نیتروژن افزایش و با افزایش مصرف زئولیت به طور معنیداری شستشوی نیتروژن کاهش یافت. اثر متقابل دو فاکتور بر هیچکدام از صفات مورد بررسی معنیدار نشد. کاربرد 270 کیلوگرم نیتروژن در هکتار در تلفیق با 9 تن زئولیت در هکتار بیشترین افزایش در صفات کمّی و کیفی علوفه کلزا را ایجاد کرد. انجام بررسیهای بیشتر به منظور کاربرد تلفیقی کودهای شیمیایی با زئولیتهای طبیعی توصیه میشود.
فرزانه بهادری، کاظم ارزانی،
جلد 12، شماره 45 - ( 7-1387 )
چکیده
یکی از مهمترین مشکلات تولیدکنندگان هلو(Prunus persica)، کنترل اندازه و رشد رویشی این درختان است. استفاده از روشهای کنترل کننده رشد که علاوه بر کاهش رشد رویشی کیفیت میوه و میزان عملکرد درختان را افزایش دهد از اصول پر اهمیت مدیریتی در باغهای هلو است. باتوجه به این هدف، در باغها کشت و صنعت- مغان درختان بالغ( چهار ساله) هلو از ارقام جی اچ هیل و رداسکین که روی پایه بذری هلو کشت شده بودند، انتخاب شد. پکلوبوترازول در سه غلظت 0/0 و5/0 و5/1 (گرم ماده مؤثره برای هر درخت) قبل از باز شدن جوانهها، به صورت کاربرد خاکی اطراف تنه درختان استفاده شد. اثرات کوتاه مدت ناشی از آن در فاصله زمانی 1376- 1375 مورد ارزیابی قرار گرفت. تیمارهای یاد شده براساس طرح آماری اسپلیت پلات با پایه کاملاً تصادفی با 6 تکرار به کار گرفته شد. تأثیر تیمارهای پکلوبوترازول روی برخی از شاخصهای رشد رویشی و میزان نسبی آب برگها بررسی شد. بر اساس نتایج بهدست آمده پکلوبوترازول باعث کاهش شاخصهای رشد رویشی مانند کاهش رشد مساحت تنه، طول شاخه و وزن خشک هرس تابستانه و هرس زمستانه در سطح بسیار معنیدار در سال اول بعد از کاربرد شد. وجود رابطه مستقیم بین افزایش غلظت پکلوبوترازول و افزایش اثرهای آن، مانند کاهش رشد رویشی در بررسی نتایج مشخص شد. با توجه به اینکه در اثر کاربرد پکلوبوترازول در سال اول تا 70% از وزن خشک هرس سالانه کاسته شده است، توجه به این مسئله از نظر اقتصادی میتواند حائز اهمیت باشد.
مسعود مومنی، محمود کلباسی، احمد جلالیان، حسین خادمی،
جلد 12، شماره 46 - ( 10-1387 )
چکیده
عملیات و مدیریت کشاورزی اغلب باعث ایجاد تغییرات فاحشی در پوشش گیاهی، تولید بیومس، مواد آلی خاک، چرخه عناصر غذایی و پویایی فسفر خاک می شود. در این پژوهش تأثیر تخریب پوشش گیاهی بر مقدار شکلهای آلی و معدنی لبایل، نسبتاً لبایل و غیر لبایل فسفر و همچنین مقدار فسفر کل آلی و معدنی خاک بررسی شد. نمونه های خاک از عمق 10-0 سانتیمتری از سه کاربری مرتع با پوشش گیاهی نسبتاً خوب (25-20 درصد)، مرتع با پوشش گیاهی ضعیف (10-5 درصد) و دیمزار در زیر حوزه سولگان و دو کاربری مرتع با پوشش گیاهی نسبتاً خوب (30-25 درصد) و مرتع با پوشش گیاهی ضعیف (10-5 درصد) در ساداتآباد جمعآوری شد. نتایج نشان داد که مقدار فسفر کل آلی خاک به ترتیب 2/18 و 9/23 درصد در کاربری دیمزار و مرتع با پوشش گیاهی ضعیف در سولگان و 8/40 درصد در مرتع با پوشش گیاهی ضعیف در سادات آباد نسبت به مرتع با پوشش نسبتاً خوب کاهش یافته است. فرمهای آلی فسفر در اثر تخریب مراتع تغییر بیشتری نسبت به فرمهای معدنی داشت، بهطوریکه در سولگان شکلهای آلی لبایل، نسبتاً لبایل و غیر لبایل فسفر به ترتیب 3/72، 3/24 و 1/7 درصد در کاربری دیمزار و 1/42، 9/13 و 9/12 درصد در کاربری مرتع با پوشش گیاهی ضعیف نسبت به مرتع با پوشش گیاهی نسبتاً خوب کاهش یافت. در سادات آباد نیز در اثر چرای بی رویه دام و کاهش پوشش گیاهی مقدار این شکلها به ترتیب 4/64، 7/35 و 4/44 درصد نسبت به مرتع با پوشش گیاهی نسبتاً خوب کاهش یافت. نتایج این پژوهش نشان داد که تخریب پوشش گیاهی تأثیر قابل توجهی بر مقدار ذخایر فسفر خاک دارد. با کاهش ذخایر نسبتاً مقاوم و مقاوم فسفر در خاک توانایی خاک در عرضه فسفر قابل دسترس کاهش یافته و از قدرت باروری و حاصلخیزی خاک در دراز مدت کاسته میشود.
بهنام دولتی، شاهین اوستان، عباس صمدی،
جلد 12، شماره 46 - ( 10-1387 )
چکیده
کشت مستمر گیاهان زراعی به خصوص گیاهان پرتوقع نسبت به پتاسیم از جمله آفتابگردان سبب میشود که به مرور زمان مقدار قابل توجهی از پتاسیم قابل جذب خاک توسط گیاهان برداشت شود. این تحقیق به منظور بررسی وضعیت شکلهای مختلف پتاسیم و ارتباط آنها با پارامترهای کمیت به شدت (Q/I) پتاسیم در خاکهای تحت کشت آفتابگردان در منطقه خوی انجام شد. بدین منظور20 نمونه مرکب از خاکهای زراعی مربوط به سریهای مختلف جمعآوری گردید. برخی از خصوصیات فیزیکی، شیمیایی و شکلهای مختلف پتاسیم (محلول، Kso: پتاسیم قابل استفاده، Kav: تبادلی، Kexو غیر تبادلی،Knex) در این خاکها تعیین شدند. نتایج نشان داد که مقادیر Kso خاکهای تحت کشت آفتابگردان از061/0 تا 54/0 به طور متوسط 28/0 میلیمول بر لیتر متغیر است. دامنه مقادیر Kav خاکهای زراعی 55 تا 699 به طور متوسط 265 میلیگرم برکیلوگرم است. همچنین دامنه مقادیر Kex این خاکها 54 تا 694 به طور متوسط 261 میلیگرم برکیلوگرم میباشد. دامنه مقادیر Knex نیز 160 تا 612 به طور متوسط 318 میلیگرم برکیلوگرم است. در بیش از 50% از خاکها، مقدار Kav کمتر از 250 (mg kg-1) بود که احتمالاً بیانگر تخلیه پتاسیم از خاکهای تحت کشت آفتابگردان میباشد. مطالعات روابط Q/I نشان داد که نمودارها عمدتاً در ناحیه جذب قرار گرفتهاند. نمودارهای فوق خطی بوده و فاقد انحنای مربوط به پر یا خالی شدن مکانهای اختصاصی میباشند. دامنه مقادیر ظرفیت بافری پتانسیل (PBCK) خاکهای زراعی 11 تا 108 با مقدار متوسط 38 (cmolc kg-1/(mol L-1) 0.5) است. بین پارامترهای PBCK و CEC رابطه خطی معنیداری (***82/0= r) بهدست آمد. دامنه مقادیر نسبت فعالیت پتاسیم در نقطه تعادل (AReK) 00014/0 تا 027/0 با مقدار متوسط 0076/0 (0.5(mol L-1)) میباشد. نتایج نشان داد که AReK همبستگی معنیداری با Kso (**68/0=r) دارد. دامنه تغیرات مقادیر پتاسیم به سهولت قابل تبادل (Ko)0050/0 تا 49/0 و به طور متوسط 21/0 (cmolc kg-1) است.Ko همبستگی معنیداری با ARoK (نسبت فعالیت پتاسیم در تیمار شاهد) (***95/0=r) دارد.
یعقوب حسینی، مهدی همایی، نجفعلی کریمیان، سعید سعادت،
جلد 12، شماره 46 - ( 10-1387 )
چکیده
مدلسازی پاسخ گیاه به تنشهای دوگانه شوری و کمبود نیتروژن در نواحی خشک و نیمه خشک برای تخمین عملکرد بهینه اهمیتی فراوان دارد. بدین منظور، دو مدل لیبیگ- اسپرینگل(LS) و میچرلیخ- بال(MB) که تنها برای مدل سازی پاسخ گیاه به عناصر غذایی پیشنهاد شدهاند به گونهای تعدیل یافتند که امکان بررسی اثر همزمان نیتروژن و شوری فراهم آید. سپس، به منظور ارزیابی مدلهای پیشنهادی در مورد پاسخ گیاه کلزا (Brassica napus L.) به تنشهای توأم شوری و نیتروژن، آزمایشی با سطوح مختلف شوری و نیتروژن طراحی گردید. تیمارهای شوری شامل 5 سطح آب شور ( آّب غیر شور، 3، 6، 9، و 12 دسی زیمنس بر متر) و تیمارهای نیتروژن شامل 4 سطح (0، 75، 150، و 300 میلیگرم نیتروژن در کیلو گرم خاک به صورت نیترات آمونیوم) بود. نتایج نشان داد که هر دو مدل تعدیل یافته برآوردی مناسب از عملکرد دانه کلزا ارایه مینمایند. لیکن، برآورد مدل تعدیل یافته MB (94/0= 2R) از مدل تعدیل یافته LS (87/0= 2R) بهتر است. مقایسه آمارههای خطای بیشینه، ریشه میانگین مربعات خطا، کارایی مدل، ضریب تبیین و ضریب جرم باقیمانده دو مدل تعدیل یافته نشان داد که عملکرد نسبی دانه برآورد شده برای سطوح نیتروژن خاک، همچنین شوریهای آب آبیاری و اثرات متقابل شوری و نیتروژن، به وسیله مدل تعدیل یافته MB در مقایسه با مدل تعدیل یافته LS، نتایج رضایتبخشتری داشت. بنابراین، استفاده از مدل تعدیل یافته MB برای برآورد عملکرد نسبی دانه کلزا به هنگام وجود تنشهای شوری و نیتروژن توصیه میشود. با استفاده از مدل تعدیل یافته LS نشان داده شد که حد آستانه کاهش عملکرد در شرایط شور برای سطوح مختلف کاربرد نیتروژن متفاوت است. به گونهای که، تقریباً با کاربرد هر 75 میلیگرم نیتروژن در کیلوگرم خاک، حد آستانه کاهش عملکرد در شرایط شور حدود 4 دسی زیمنس بر متر کاهش مییابد. مصرف نیتروژن در شرایط شور سبب کاهش غلظت یون کلر در دانه کلزا گردید. همچنین میزان جذب نیتروژن با افزایش تعرق گیاه افزایش یافت که میتوان آن را به حرکت تودهای نیترات در خاک تا رسیدن به ریشه گیاه مرتبط دانست.
علی احمدی، مهدی جودی، افشین توکلی، مجید رنجبر،
جلد 12، شماره 46 - ( 10-1387 )
چکیده
هدف تحقیق حاضر شناخت برخی ویژگیهای مورفولوژیکی مرتبط با پتانسیل عملکرد در 20 رقم گندم در دو شرایط فاریاب و تنش خشکی بود. بدین منظور آزمایشی در قالب کرتهای یک بار خرد شده به صورت طرح بلوکهای کامل تصادفی (رژیم رطوبتی به عنوان کرت اصلی، ارقام به عنوان کرت فرعی) با سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران در سالهای زراعی 82-1381 و 83-1382 اجرا گردید. تنش خشکی از مرحله پایان گلدهی شروع و آبیاری وضعیت تنش بر اساس ظهور علائم تنش در صبحگاه در گیاه انجام گردید. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که اثرات متقابل رقم و سال و نیز رقم و رژیم رطوبتی در مورد صفت عملکرد دانه معنیدار است. ارقام مورد بررسی از نظر عملکرد دانه واکنشهای متفاوتی را به تنش خشکی در طی سالهای 82-81 و 83-82 نشان دادند. ارقام روشن، M-79-4 و الوند در سال زراعی 82-81 و ارقام آزادی، مرودشت و M-79-17 در سال زراعی 83-82 بیشترین عملکرد دانه را تحت شرایط تنش داشتند. بیشترین کاهش عملکرد دانه تحت شرایط تنش در مقایسه با شاهد مربوط به ارقام C-79-12، MV-17 و شاهپسند در سال زراعی 82-81 و M-79-4، روشن و نیک نژاد در سال زراعی 83-82 بود. همبستگی صفات مورد مطالعه با عملکرد دانه در شرایط فاریاب متفاوت از تنش خشکی بود. بنابراین به نظر میرسد که مکانیسمهای افزایش عملکرد در شرایط فاریاب و تنش خشکی متفاوت از یکدیگر عمل میکنند. تنش خشکی باعث کاهش وزن هزار دانه ارقام مورد مطالعه گردید. از بین اجزای عملکرد دانه، ارتباط بین وزن هزار دانه با عملکرد دانه در شرایط تنش و نیز تعداد دانه در سنبله با عملکرد دانه در شرایط فاریاب دیده گردید. ارتباط مشخصی بین طول سنبله ارقام مورد مطالعه با عملکرد دانه در شرایط فاریاب و تنش خشکی دیده نشد.