جستجو در مقالات منتشر شده


27 نتیجه برای سعیدی

مهدی حسنی، قدرت اله سعیدی، عبدالمجید رضائی،
جلد 9، شماره 1 - ( بهار 1384 )
چکیده

به منظور مطالعه وراثت پذیری برخی از صفات گندم پاییزه با تأکید بر عملکرد دانه و اجزای آن از یک طرح دای آلل با 8 والد استفاده گردید. والدین و نسل F1 آنها در یک طرح بلوک‌های کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده‌ها به روش 2 مدل1 گریفینگ و مدل جینکزو هیمن تجزیه و تحلیل گردید. تفاوت بین والدها برای تمام صفات به جز تعداد پنجه بارور از نظر آماری معنی‌دار بود. واریانس تلاقی‌ها نیز برای تمام صفات به جز شاخص برداشت معنی‌دار بود. میانگین مربعات GCA برای کلیه صفات به جز تعداد پنجه بارور معنی‌دار گردید. نسبت میانگین مربعات GCA به SCA به غیر از صفات تعداد پنجه بارور،عملکرد بوته و عملکرد بیولوژیک برای صفات دیگر معنی‌دار شد که گویای سهم زیاد اثر افزایشی ژن‌ها در کنترل ژنتیکی آنها می‌باشد. بهترین ترکیب پذیرهای عمومی برای صفات روز تا سنبله دهی ارقام داراب و چمران، برای ارتفاع بوته رقم فلات، برای تعداد پنجه بارور، طول سنبله و وزن دانه در سنبله رقم اروند، برای صفت تعداد سنبلچه در سنبله ارقام قدس واروند، برای عملکرد بوته ارقام فلات و اروند و برای عملکرد بیولوژیک ارقام قدس و اروند تشخیص داده شدند. بر اساس تجزیه و تحلیل به روش جینکز وهیمن، برآورد درجه غالبیت برای صفات وزن دانه در سنبله، وزن هزار دانه، عملکرد دانه در بوته و عملکرد بیولوژیک نشان دهنده وجود اثر فوق غالبیت ژن‌ها و برای صفات دیگر اثر غالبیت نسبی بود. هم‌چنین علامت ضریب هم‌بستگی(Wr+Vr) و Yr برای صفات طول برگ پرچم، تعداد سنبلچه در سنبله، تعداد دانه در سنبله وزن هزار دانه مبین این بود که آلل‌های افزاینده از نوع مغلوب بوده و برای صفات دیگر از نوع غالب می‌باشند. وراثت پذیری خصوصی برای عملکرد دانه در بوته(04/0 درصد)، عملکرد بیولوژیک(14درصد)و شاخص برداشت(37 درصد) پایین بود، ولی بقیه صفات دارای وراثت پذیری خصوصی بالای 50 درصد بودند. بر پایه این نتایج، انتخاب غیر مستقیم برای عملکرد دانه براساس صفات دارای وراثت پذیری بالا و هم‌بستگی زیاد با آن مانند تعداد سنبلچه در سنبله، تعداد دانه در سنبله و وزن دانه در سنبله مؤثر خواهد بود.
فریبا رفیعی، قدرت‌اله سعیدی،
جلد 9، شماره 2 - ( تابستان 1384 )
چکیده

به منظور ارزیابی و بررسی تنوع ژنتیکی صفات زراعی مختلف در لاین‌های انتخاب شده از توده‌های بومی گلرنگ در ایران، آزمایشی در سال زراعی 80-1379 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان، به صورت طرح لاتیس ساده 9*9 اجرا شد. در این آزمایش، 66 لاین انتخاب شده از توده‌های بومی گلرنگ از استان‌های اصفهان، آذربایجان، طبس، کردستان و مرکزی به همراه 13 ژنوتیپ خارجی و هم‌چنین توده‌های کوسه و اراک 2811 مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بین ژنوتیپ‌های مورد بررسی، برای کلیه صفات از جمله تعداد روز تا شروع گل‌دهی، 50% گل‌دهی و رسیدگی و هم‌چنین ارتفاع بوته، عملکرد دانه، اجزای عملکرد دانه، درصد روغن و مقاومت نسبی به بیماری سفیدک پودری اختلاف معنی‌داری وجود داشت (01/0> p). عملکرد دانه ژنوتیپ‌ها بین 1285 تا 3524 کیلوگرم در هکتار متغیر و میزان عملکرد دانه در مورد کشت در اصفهان (توده کوسه) که جزء پا بلند‌ترین و دیر‌رس‌ترین ژنوتیپ‌ها نیز بود، برابر 2317 کیلوگرم در هکتار برآورد گردید. درصد روغن برای 20 لاین اصلاحی که از عملکرد دانه بیشتری برخوردار بودند با روش سوکسله اندازه‌گیری شد. درصد روغن لاین‌ها از 69/24% مربوط به یک لاین انتخابی از توده بومی کردستان تا 55/37 % مربوط به یکی از لاین‌های انتخابی از توده کوسه تغییرات داشت. در ضمن درصدروغن در توده کوسه برابر 99/35 % بود. بر اساس نتایج تجزیه خوشه‌ای، ژنوتیپ‌ها در3 گروه مختلف قرار گرفتند که برای تمامی صفات، به جز صفت تعداد روز تا سبز شدن دارای تفاوت معنی‌داری بودند. یکی از گروه‌ها دارای بیشترین تعداد انشعاب اصلی در بوته، تعداد قوزه در بوته، تعداد دانه در قوزه، ، عملکرد دانه در بوته و عملکرد دانه در واحد سطح، ولی کمترین وزن هزار دانه بود. بنابراین این طور استنباط می‌شود که لاین‌های این گروه ژنوتیپی که منشأ داخلی داشتند، جهت انتخاب برای افزایش عملکرد دانه مناسب‌تر باشند. در ضمن به‌نظر ‌می‌رسد که در لاین‌های حاصل از توده‌های بومی نواحی مختلف ایران، تنوع ژنتیکی از تنوع جغرافیایی تبعیت نداشت.
حمیدرضا باقری، قدرت‌الله سعیدی، پرویز احسان‌زاده،
جلد 10، شماره 3 - ( پاییز 1385 )
چکیده

گلرنگ (.Carthamus tinctorius L) یکی از گیاهان دانه روغنی است که به دلیل سازگاری وسیع آن با عوامل محیطی می‌تواند در تأمین دانه‌های روغنی کشور بسیار سهیم باشد. گلرنگ در منطقه اصفهان، بعد از برداشت غلات دانه‌ریز و به عنوان کشت دوم در سطح نسبتاً وسیعی کشت می‌شود. ژنوتیپ‌های مناسب جهت کاشت زود هنگام بهاره و یا تابستانه به عنوان محصول دوم می‌تواند نقش بسزایی در افزایش تولید این محصول داشته باشند. این پژوهش به منظور ارزیابی صفات زراعی شش لاین انتخاب شده از توده‌های بومی گلرنگ به همراه توده بومی کوسه به عنوان شاهد درقالب طرح بلوک‌های کامل تصادفی با 4 تکرار در دو تاریخ کاشت زود هنگام بهاره (25 اسفند) و تابستانه (31 خرداد) در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه صنعتی اصفهان به انجام رسید. نتایج نشان داد که تاریخ کاشت تابستانه موجب کاهش معنی‌دار میانگین صفات تعداد روز تا 50 درصد جوانه‌زنی، تعداد روز تا شروع و50 درصد گل‌دهی، تعداد روز تا رسیدگی و ارتفاع بوته گردید، ولی صفات شاخص برداشت، عملکرد دانه در بوته و در واحد سطح و عملکرد روغن در تاریخ کاشت تابستانه افزایش داشتند. اجزای عملکرد به جز وزن صد دانه در دو تاریخ کاشت اختلاف معنی‌داری نداشتند، ولی وزن صد دانه به‌طور قابل توجه و معنی‌دار در تاریخ کاشت تابستانه بیشتر بود. بر اساس میانگین ژنوتیپ‌ها، عملکرد دانه در تاریخ کاشت بهاره و تابستانه به ترتیب برابر 2498 و 2845 کیلوگرم در هکتار و عملکرد روغن نیز در تاریخ‌های کاشت به ترتیب برابر با 820 و867 کیلوگرم در هکتار بود. در تاریخ کاشت اول عملکرد دانه ژنوتیپ‌ها بین 1876 کیلوگرم در هکتار و مربوط به توده کوسه (ژنوتیپ شاهد) تا 2908 کیلوگرم در هکتار و مربوط به لاین E2428 (لاین انتخابی از یک توده بومی اصفهان) متغیر بود. در تاریخ کاشت دوم، عملکرد دانه ژنوتیپ‌ها بین 2124 تا 3186 کیلوگرم در هکتار و به ترتیب مربوط به لاین‌های S3110 (لاین انتخابی از توده بومی خراسان) و C111 (لاین انتخاب شده از توده کوسه) تغییرات داشت. در ضمن توده کوسه به عنوان شاهد در تاریخ کاشت تابستانه دارای عملکرد دانه برابر 2965 کیلوگرم در هکتار بود. در تاریخ کاشت‌های اول و دوم، لاین‌های E2428 و C116 (لاین انتخاب شده از توده کوسه) به ترتیب با مقادیر 9/33 درصد و3/32 درصد، بیشترین درصد روغن را به خود اختصاص دادند. علت وجود اثر متقابل معنی‌‌دار بین ژنوتیپ و تاریخ کاشت برای صفت عملکرد دانه و روغن در واحد سطح، بیشتر ناشی از کاهش عملکرد دانه ژنوتیپ‌های E2428 و S3110 در تاریخ کاشت دوم نسبت به تاریخ کاشت اول بود.
خیراله ابولحسنی، قدرت اله سعیدی،
جلد 10، شماره 3 - ( پاییز 1385 )
چکیده

به منظور ارزیابی تحمل به خشکی لاین‌های انتخاب شده از توده‌های بومی گلرنگ (Carthamus tinctorius) آزمایشی در سال 1381 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان انجام شد. در این آزمایش 12 لاین‌ اصلاحی انتخاب شده از توده‌های بومی گلرنگ همراه با دو رقم خارجی و یک توده بومی در قالب طرح بلوک‌های کامل تصادفی با سه تکرار و در دو رژیم رطوبتی شامل آبیاری بر اساس 50% و 85% تخلیه رطوبت از خاک مزرعه، مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که در هر دو رژیم رطوبتی، تفاوت معنی‌داری در سطح احتمال 1% از لحاظ عملکرد دانه بین ژنوتیپ‌ها مشاهده گردید. اثر متقابل بین ژنوتیپ و رژیم رطوبتی نیز در سطح احتمال 5% معنی دار بود. بررسی اثر متقابل ژنوتیپ و محیط (روش اسنلر و دمبک) نشان داد که در بین ژنوتیپ‌ها، ژنوتیپ H27 بیشترین واکنش تحمل را دارا بود و در رژیم‌های آبیاری 50% و 85% تخلیه رطوبتی به ترتیب دارای عملکرد دانه برابر 3353 و 3072 کیلوگرم در هکتار بود. رقم مورد کشت در اصفهان (توده کوسه) بیشترین واکنش حساسیت به خشکی را نشان داد و در این رژیم‌های رطوبتی به ترتیب دارای عملکرد دانه برابر 3525 و 2394 کیلوگرم در هکتار بود. با بررسی شاخص‌های مختلف تحمل و حساسیت به تنش رطوبتی (SSI، STI، TOL، GMP و MP)، به نظر می‌رسد که STI مناسب‌ترین شاخص برای شناسایی ژنوتیپ‌های متحمل‌تر بود و بر اساس این شاخص، لاین 2428 E به عنوان متحمل‌ترین و رقم خارجی‌ Ac-Sunset (از کشور کانادا) به عنوان حساس‌ترین ژنوتیپ معرفی شدند. عملکرد دانه ژنوتیپ‌ 2428 E در رژیم‌های آبیاری مذکور به ترتیب برابر 4174 و 3458 کیلوگرم در هکتار و برای ژنوتیپ Ac-Sunset به ترتیب برابر 2004 و 1438 کیلوگرم در هکتار بود.
قدرت‌الله سعیدی، عاطفه خندان،
جلد 10، شماره 3 - ( پاییز 1385 )
چکیده

ارزیابی دقیق صفات زراعی در آزمایش‌های مزرعه‌ای به منظور تعیین پتانسیل ژنتیکی ژنوتیپ‌ها و یا آثار تیمارها بسیار مهم بوده و تعداد تکرار در آزمایش در این راستا نقش مهمی را ایفا می‌نماید. هدف از این پژوهش بررسی تأثیر تعداد تکرار در آزمایش بر دقت ارزیابی، برآورد میانگین، اجزای واریانس و وراثت پذیری عمومی صفات زراعی در بُزرک (.Linum usitatissimum L) بود. در این پژوهش از طرح بلوک‌های کامل تصادفی با 8 تکرار جهت ارزیابی صفات مختلف در 9 ژنوتیپ بُزرک استفاده شد. نتایج نشان داد که با افزایش تعداد تکرار برای کلیه صفات، واریانس خطا کاهش می‌یابد و مقدار کاهش بستگی به نوع صفت داشت. برای ارزیابی و برآورد وراثت پذیری صفت تعداد گیاهچه در واحد سطح و ارتفاع بوته به ترتیب تعداد 3 و 2 تکرار مناسب بود. برای صفت تعداد روز تا رسیدگی نیز نتایج نشان داد که افزایش بیش از 2 تکرار تأثیر چندانی در دقت ارزیابی این صفت و افزایش وراثت پذیری آن نداشت. با توجه به نتایج به‌دست آمده، برای ارزیابی صفت تعداد کپسول در بوته، 3 یا 4 تکرار و برای صفت تعداد دانه در کپسول 4 تکرار قابل پیشنهاد است. برای عملکرد دانه به عنوان مهم‌ترین صفت اقتصادی بُزرک نیز برآورد میانگین‌ها و میزان وراثت‌پذیری با 4 تا 8 تکرار تقریباً ثابت بود و 2 یا 3 تکرار نسبت به میانگین بقیه تکرارها برآورد بیشتری (حدود 11%) را از عملکرد دانه و برآورد کمتری را برای وراثت‌پذیری عمومی این صفت (به ترتیب 27% و 10% کمتر) فراهم نمودند. با 2 تکرار عملکرد دانه برابر 6/2017 کیلوگرم در هکتار و وراثت‌پذیری عمومی این صفت برابر 1/72% برآورد گردید. در ضمن میزان بازدهی ناشی از انتخاب (پیشرفت ژنتیکی) برای عملکرد دانه در واحد سطح براساس ارزیابی ژنوتیپ‌ها با 2، 3 و 8 تکرار به ترتیب 787، 796 و 798 کیلوگرم در هکتار برآورد گردید که نشان می‌دهد در برنامه‌های به نژادی بُزرک می‌توان از 2 تکرار نیز جهت ارزیابی عملکرد دانه ژنوتیپ‌ها استفاده نمود.
قدرت اله سعیدی، محمود خدام باشی،
جلد 10، شماره 4 - ( زمستان 1385 )
چکیده

به منظور بررسی پتانسیل تولید و دیگر صفات زراعی بزرک (.Linum usitatissimum L) در شهرکرد، نه ژنوتیپ به صورت کاشت بهاره در دو تاریخ کاشت 15 فروردین و 15 اردیبهشت به صورت مجزا در دو سال زراعی 1382 و 1383 با استفاده از طرح بلوک‌های کامل تصادفی با 3 تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه شهرکرد مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که اثر ژنوتیپ و تاریخ کاشت بر همه صفات معنی دار بود و ژنوتیپ‌ها از لحاظ کلیه صفات دارای تنوع ژنتیکی زیادی بودند. به‌طور متوسط تعداد گیاهچه در متر مربع ژنوتیپ‌ها بین 306 تا 464، تعداد روز تا رسیدگی بین3/93 تا 1/105، ارتفاع بوته آنها بین 8/28 تا 2/58 سانتی‌متر، عملکرد دانه در بوته بین 274/0 تا 569/0 گرم، عملکرد دانه بین 995 تا 1423 کیلوگرم در هکتار و درصد روغن دانه بین 88/32 تا 83/34 متغیر بود. کمترین ارتفاع بوته و بیشترین عملکرد دانه در هکتار متعلق به توده بومی تهیه شده از کردستان بود. به‌طور کلی تأخیر در کاشت موجب کاهش معنی دار میانگین تعداد گیاهچه در متر مربع، تعداد روز تا رسیدگی، ارتفاع بوته، عملکرد دانه در بوته، عملکرد دانه در هکتار و افزایش معنی‌دار درصد روغن دانه گردید. به‌طور متوسط، عملکرد دانه در بوته در تاریخ‌های کاشت اول و دوم به ترتیب برابر506/0 و 414/0 گرم و عملکرد دانه در هکتار برابر 1598 و 811 کیلوگرم بود. اثر متقابل معنی داری بین ژنوتیپ و تاریخ کاشت برای بعضی از صفات از جمله عملکرد دانه و درصد روغن دانه مشاهده شد، به طوری که نسبت کاهش عملکرد دانه ژنوتیپ‌ها در تاریخ کاشت دوم متفاوت بود و در اثر تأخیر در کاشت، درصد روغن دانه بعضی از ژنوتیپ‌ها کاهش و در بعضی دیگر افزایش نشان داد. در تاریخ کاشت اول تغییرات عملکرد دانه ژنوتیپ‌ها بین 1358 تا 1784 و در تاریخ کاشت دوم بین 632 تا 1088 کیلوگرم در هکتار بود. توده بومی تهیه شده از کردستان بیشترین عملکرد دانه را در هر دو سال ارزیابی به خود اختصاص داد. نتایج تجزیه رگرسیون و ضرایب هم‌بستگی نشان داد که تعداد گیاهچه در مترمربع و عملکرد دانه در بوته از عوامل اصلی ایجاد تنوع در عملکرد دانه در هکتار بودند. تعداد دانه در کپسول و تعداد کپسول در بوته نیز نقش موثرتری را در تعیین عملکرد دانه در بوته داشتند که به عنوان اجزای اصلی عملکرد دانه در بزرک محسوب می گردنند و می توان در برنامه های انتخاب از آنها به عنوان معیارهای انتخاب جهت بهبود عملکرد دانه استفاده نمود.
محسن سعیدی، علی احمدی، کاظم پوستینی، محمدرضا جهانسوز،
جلد 11، شماره 1 - ( بهار 1386 )
چکیده

رطوبت خاک یکی از عوامل محدود کننده جوانه‌زنی، سبزشدن و استقرار گیاهان زراعی خصوصاً در شرایط دیم و در نهایت شکل‌گیری عملکرد در مناطق خشک و نیمه خشک (مانند ایران) است. در چنین مناطقی انتخاب ارقامی که علاوه بر مقاومت به خشکی در مرحله جوانه‌زنی و سبزشدن، پتانسیل عملکرد بالایی نیز داشته باشند از اهمیت فوق العاده‌ای برخوردار هستند. این بررسی در همین راستا و در سه سطح مزرعه‌ای، گلخانه‌ای و آزمایشگاهی و بر روی ژنوتیپ‌های مختلف گندم با سوابق اصلاحی متفاوت شامل: ارقام اصلاح شده داخلی در اثر عمل انتخاب (امید، سرداری، روشن)، ارقام اصلاح شده داخلی- خارجی در اثر عمل هیبریداسیون (آزادی، فلات، قدس) و چهار لاین(3-2/5593، 3-5806، 6-6452،6-2/7007) انجام شد. براساس نتایج به دست آمده با کاهش پتانسیل اسمزی برخلاف درصد و سرعت جوانه‌زنی، بنیه جوانه‌زنی با سرعت و شیب زیاد در ژنوتیپ‌های مختلف شروع به کاهش نمود. در این شرایط و در پتانسیل اسمزی 8/0- مگاپاسکال ژنوتیپ‌های امید، آزادی و 3-2/5593 بالاترین و ژنوتیپ‌های سرداری، 3-5806 و فلات کمترین بنیه جوانه‌زنی را از خود نشان دادند. در پتانسیل اسمزی 6/1- مگاپاسکال بنیه جوانه‌زنی همه ژنوتیپ‌های مورد بررسی به‌شدت کاهش یافت و در این سطح پتانسیل اسمزی تفاوت معنی‌داری بین ژنوتیپ‌های مختلف از نظر بنیه جوانه‌زنی دیده نشد. در بین صفات مورد مطالعه بنیه جوانه‌زنی بیشترین ضریب هم‌بستگی را با درصد سبزشدن از سطح مزرعه دارا بود و بین سایر خصوصیات جوانه‌زنی با عملکرد در سطح مزرعه ضریب هم‌بستگی معنی‌داری به دست نیامد. نتایج حاصل از مقایسه‌های گروهی نشان دادند که گروه ژنوتیپ‌های اصلاح شده داخلی دارای بنیه جوانه‌زنی بالاتری نسبت به دو گروه دیگر بود ولی تفاوت معنی‌داری بین آنها از نظر سرعت و درصد جوانه‌زنی دیده نشد.
قدرت‌اله سعیدی،
جلد 11، شماره 1 - ( بهار 1386 )
چکیده

آفتابگردان (.Helianthus annuus L) نقش مهمی در تأمین روغن نباتی مورد نیاز کشور دارد و تأمین عناصر غذایی گیاه در خاک جهت حصول عملکرد بالا و کیفیت مطلوب دانه آن ضروری می‌باشد. این آزمایش به منظور بررسی تأثیر تیمارهای کودی عناصر غذایی پرمصرف و کم مصرف بر عملکرد دانه و سایر صفات زراعی آفتابگردان انجام شد. در این آزمایش تأثیر سیزده تیمار کودی به عنوان فاکتور اصلی بر صفات زراعی دو رقم هیبرید آفتابگردان شامل ‌های‌سان 33 و اروفلور به عنوان فاکتور فرعی در یک آزمایش کرت‌های خرد شده در قالب طرح بلوک‌های کامل تصادفی با سه تکرار مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که اثر متقابل معنی‌داری بین تیمار‌های کودی و ارقام وجود داشت و تأثیر تیمارهای کودی وابسته به رقم بود. به طور کلی تمام تیمارهای کودی دارای عناصر غذایی Fe ,K, P, N Mn , Zn, موجب کاهش معنی‌دار یا غیر معنی‌دار میانگین‌های قطر طبق، وزن هزار دانه، عملکرد دانه در بوته، عملکرد دانه در واحد سطح در رقم اروفلور گردید. در رقم های‌سان 33 افزودن عناصر غذایی N ، P و K تأثیر معنی‌داری بر عملکرد دانه نداشت. تأثیر کودهای شیمیایی دارای Zn یا Mn به صورت مخلوط با خاک و یا محلول‌پاشی بر عملکرد دانه و اجزای عملکرد در رقم های سان 33 معنی‌دار نبود. اضافه کردن کود آهن دار (سکسترون) به خاک موجب افزایش معنی‌دار عملکرد دانه در رقم های‌سان33 شد، ولی تأثیر معنی‌داری بر درصد روغن دانه آن نداشت، به طوری که در این رقم تیمارهای شاهد، NPK و NPK + Fe به ترتیب دارای عملکرد دانه برابر 4946 ، 5155 و 7090 کیلوگرم در هکتار و مقدار روغن دانه برابر 72/40، 10/43 و 07/43 درصد بودند. تأثیر تیمارهای کودی بر درصد روغن دانه معنی‌دار نبود، بنابراین تغییرات عملکرد روغن در تیمارهای مختلف ناشی از تغییرات عملکرد دانه آنها می‌باشد. ضرایب هم‌بستگی و تجزیه رگرسیون نشان داد که تغییرات عملکرد دانه بیشتر و به ترتیب اهمیت ناشی از تغییرات وزن دانه و قطر طبق بود. به طور کلی به نظر می‌رسد در خاک مورد آزمایش اضافه کردن کود آهن دار به خاک از لحاظ اقتصادی حائز اهمیت باشد و می‌تواند موجب افزایش عملکرد دانه و روغن در رقم های‌سان 33 شود.
بهرام حیدری، قدرت الله سعیدی، بدرالدین ابراهیم سید طباطبائی،
جلد 11، شماره 42 - ( زمستان 1386 )
چکیده

  در این مطالعه تجزیه با عامل­ها و تعیین سهم آنها در ایجاد تنوع صفات کمی و هم‌چنین آثار مستقیم و غیر مستقیم اجزای عملکرد بر عملکرد دانه گندم مورد بررسی قرار گرفت. در این آزمایش 157 لاین دابل هاپلوئید گندم (. Triticum aestivum L)، در قالب طرح بلوک‌های کامل تصادفی با سه تکرار در سال­‌های زراعی 1382 و 1383 و از لحاظ صفات مختلف زراعی و مرفولوژیکی ارزیابی شدند. نتایج تجزیه به عامل ­ ها به روش حد­اکثر درست‌نمایی پنج عامل پنهانی را در هر سال شناسایی نمود که این پنج عامل جمعأ و به ترتیب 37/80 و 93/73 درصد از کل تنوع داده­ها را در سال­های زراعی اول و دوم توجیه نمودند. در سال اول ارزیابی، عامل اول به شدت تحت تأثیر تعداد روز تا گرده افشانی، تعداد روز تا سنبله دهی، طول برگ پرچم و طول دوره رشد بود و 5/30 درصد از کل تنوع را تبیین نمود و این عامل بیانگر ارتباط منفی اجزای عملکرد با یکدیگر و اهمیت ارتباط برخی از صفات مورفولوژیک با عملکرد دانه بود. ولی عامل اول در سال دوم ارزیابی بیشتر تحت تأثیر مثبت وزن دانه در سنبله، تعداد دانه در سنبله و وزن هزار دانه بود و لذا عامل اجزای عملکرد نامیده شد. عامل­های دوم و سوم در سال اول به ترتیب شامل ارتفاع بوته و عملکرد دانه و در سال دوم ارزیابی بیانگر طول دوره رسیدگی و ارتفاع بوته بودند. محاسبه ضرایب مسیر نشان داد که تعداد دانه در سنبله در هر دو سال ارزیابی بیشترین اثر مستقیم و مثبت (33/1 و 871/0 به ترتیب در سال اول و دوم) را بر عملکرد دانه داشت. به دلیل آثار غیر مستقیم زیاد و منفی تعداد دانه در سنبله از طریق تعداد سنبله بارور در متر مربع و وزن هزار دانه بر عملکرد دانه، ضریب هم‌بستگی بین عملکرد دانه و تعداد دانه در سنبله بسیار کم بود. تفاوت ناچیز اثر مستقیم تعداد سنبله بارور در متر مربع بر اساس ضریب هم‌بستگی فنوتیپی و ژنتیکی در سال اول و دوم بیانگر تأثیر پذیری کم این رابطه از عوامل محیطی است. به‌طور کلی تجزیه ضرایب مسیر نشان داد که تعداد دانه در سنبله و تعداد سنبله بارور می­توانند از کارایی بیشتری در مقایسه با وزن هزار دانه برای افزایش عملکرد دانه برخوردار باشند و می­توانند در برنامه­های به­نژادی به عنوان شاخص انتخاب مورد استفاده قرارگیرند. هم‌چنین با توجه به نتایج تجزیه به عامل­ها، انتخاب لاین­ها بر اساس عامل چهارم یا عامل عملکرد شامل صفات عملکرد بیولوژیک، تعداد سنبله در متر مربع و عملکرد دانه به عنوان شاخص انتخاب در برنامه­های به­نژادی و به منظور بهبود عملکرد دانه می‌تواند از راندمان زیادتری برخوردار باشد.


قدرت‌اله سعیدی، آزاده صدقی،
جلد 12، شماره 45 - ( پاییز 1387 )
چکیده

به‌منظور بررسی اثر جداگانه و توأم عناصر غذایی  Zn، Fe، Nو Mn بر عملکرد دانه و دیگر صفات زراعی کلزا  (.Brassica napus L)، آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه صنعتی اصفهان در سال 1385 اجرا گردید. در این آزمایش که به‌صورت کرت‌های خرد شده انجام شد، تأثیر یازده تیمار کودی به‌عنوان فاکتور اصلی بر صفات زراعی دو رقم کلزا شامل اکاپی و زرفام به‌عنوان فاکتور فرعی در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار بررسی شد. نتایج نشان داد که هیچ‌کدام از تیمارهای کودی تأثیر معنی‌داری را بر تعداد روز تا رسیدگی نداشتند. استفاده از Fe + NPK به‌طور معنی‌داری موجب افزایش ارتفاع بوته درهر دو رقم گردید. اثر تیمارهای کودی بر تعداد غلاف در بوته و تعداد دانه در غلاف معنی‌دار نبود. تیمار‌های کودی NP، K، Nو NK به‌طور معنی‌دار موجب افزایش وزن هزار دانه در رقم اکاپی شد، ولی NPK + Fe موجب کاهش معنی‌دار این صفت و افزایش غیر معنی‌دار تعداد دانه در غلاف در رقم زرفام گردید. تیمار‌های کودی NPK، Nو NPK + Fe نیز به‌ترتیب موجب افزایش 13، 7 و43 درصد عملکرد دانه گردید. براساس متوسط دو رقم، استفاده از نیتروژن موجب افزایش معنی‌دار درصد روغن دانه شد ولی اثر متقابل معنی‌دار بین ارقام و تیمارهای کودی نشان داد که استفاده از K و NP موجب کاهش معنی‌دار درصد روغن در رقم زرفام گردید.تیمارهای کودی  NPK،  NوNPK + Fe تأثیر بیشتری را بر درصد روغن دانه و عملکرد روغن داشتند، به‌طوری‌که میانگین درصد روغن دانه و عملکرد روغن در تیمارهای شاهدNPK، N و NPK + Fe به‌ترتیب برابر 7/ 39، 7/41، 4/39 و 8/39 درصد و 1/681، 4/816، 2/730 و 3/983 کیلوگرم در هکتار بود که نشان می‌دهد استفاده از N و Fe موجب افزایش عملکرد دانه و روغن در هر دو رقم شده است. استفاده از کودهای دارای Zn و Mn نیز اثر معنی‌داری را بر عملکرد و میزان روغن دانه نداشت. در این مطالعه تغییرات عملکرد دانه و روغن اساساً و به‌ترتیب ناشی از تغییرات تعداد غلاف در بوته و عملکرد دانه بود. به‌طور کلی به‌نظر می‌رسد استفاده از N و Fe در شرایط اقلیمی و خاکی مشابه با این منطقه می‌تواند از لحاظ اقتصادی دارای اهمیت و موجب افزایش عملکرد دانه و روغن در کلزا شود.
قدرت‌اله سعیدی،
جلد 12، شماره 45 - ( پاییز 1387 )
چکیده

این مطالعه به منظور بررسی تأثیر سیزده تیمار کودی ( به عنوان فاکتور اصلی) بر صفات زراعی دو رقم کنجد ( به عنوان فاکتور فرعی) در یک آزمایش کرت‌های خرد شده در قالب طرح بلوک‌های کامل تصادفی با سه تکرار در اصفهان انجام شد. نتایج نشان داد که هیچ یک از تیمارهای کودی دارای عناصر غذاییMn،Zn ،Fe ،K،P ،N , تأثیر معنی‌داری بر اجزای عملکرد، عملکرد دانه و روغن نداشتند، ولی مصرف هم زمان همه عناصر نسبت به تیمار شاهد موجب کاهش معنی‌دار تعداد روز تا رسیدگی شد. اثر متقابل معنی‌دار بین رقم و تیمارهای کودی برای درصد روغن دانه نیز نشان داد که مصرف عناصر غذایی NPK، P،Nو NPK+Fe+Zn در توده مبارکه و مصرف عناصر غذایی N+K در توده اردستان موجب کاهش معنی‌دار درصد روغن دانه آنها گردید و بقیه تیمارهای کودهی تأثیر معنی‌داری بر درصد روغن دانه نداشتند. توده مبارکه نیز به‌طور معنی‌داری نسبت به توده اردستان از ارتفاع بوته بیشتر، تعداد دانه در کپسول بیشتر، وزن هزار دانه کمتر،‌عملکرد دانه در بوته و در هکتار بیشتر، درصد روغن در دانه کمتر و عملکرد روغن بیشتری برخوردار بود. عملکرد دانه در توده مبارکه و اردستان به ترتیب 1646 و 1169 کیلوگرم در هکتار و درصد روغن دانه آنها به ترتیب برابر 88/52 و 81/53 بود. ضرایب هم‌بستگی و تجزیه رگرسیون نشان داد که تغییرات عملکرد دانه بیشتر ناشی از تغییرات تعداد کپسول در بوته و تعداد دانه در کپسول بود و این دو صفت از اجزای اصلی عملکرد دانه در کنجد بودند. عملکرد روغن نیز هم‌بستگی بسیار بالایی را با عملکرد دانه نشان داد (**99/0= r)، ولی ضریب هم‌بستگی آن با درصد روغن دانه بسیار کم و غیر معنی‌دار بود (10/0- = r)، بنابراین این طور استنباط می شود که عملکرد دانه عامل اصلی تعیین کننده عملکرد روغن بوده است.
فاطمه امینی، قدرت اله سعیدی، احمد ارزانی،
جلد 12، شماره 45 - ( پاییز 1387 )
چکیده

به منظور بررسی روابط بین عملکرد دانه و اجزای آن در گلرنگ، تجزیه ضرایب مسیر و تجزیه عامل ها با استفاده از برخی صفات زراعی و مورفولوژیک در 32 ژنوتیپ مختلف گلرنگ انجام شد. ژنوتیپ ها در سال زراعی 1384-1383 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه صنعتی اصفهان و در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با 3 تکرار ارزیابی شدند. ضرایب هم‌بستگی بین صفات نشان داد که بین هر کدام از صفات عملکرد دانه در واحد سطح و عملکرد دانه در بوته با صفات تعداد دانه در طبق و تعداد طبق در بوته هم‌بستگی مثبت و بالایی وجود داشته است. بر اساس نتایج رگرسیون مرحله ای برای عملکرد دانه در واحد سطح، تعداد طبق در بوته به تنهایی 6/43 درصد و به همراه تعداد دانه در طبق و ارتفاع بوته 60 درصد از تغییرات این صفت را توجیه کردند. نتایج رگرسیون مرحله ای برای عملکرد دانه در بوته نیز نشان داد که صفات تعداد دانه در طبق، تعداد طبق در بوته و وزن هزار دانه 2/81 درصد از تغییرات عملکرد دانه در بوته را موجب شدند. بر اساس ضرایب مسیر، صفت تعداد طبق در بوته بیشترین اثر مستقیم مثبت را بر هرکدام از صفات عملکرد دانه در واحد سطح و عملکرد دانه در بوته داشت، ضمن این‌که این اثر از طریق تأثیر غیر مستقیم و منفی وزن هزار دانه کاهش یافت. نتایج تجزیه به عامل ها برای صفات سه عامل اصلی را مشخص کرد که مجموعا" 81/81 درصد از کل تغییرات را توجیه نمودند. این عامل ها با توجه به اجزای تشکیل دهنده آنها به ترتیب عامل عملکرد و اجزای آن، عامل خصوصیات فنولوژیکی بوته (روز تا 50 درصد سبز شدن، روز تا گل‌دهی و روز تا رسیدگی) و عامل شاخه‌بندی نامیده شدند. به‌طور کلی می توان نتیجه گیری نمود که سه صفت تعداد طبق در بوته، تعداد دانه در طبق و وزن هزار دانه به ترتیب از اهمیت نسبی بیشتری درتعیین عملکرد دانه گلرنگ برخوردارند و این اجزای عملکرد می توانند به عنوان شاخص انتخاب در برنامه های به نژادی این گیاه مورد استفاده قرار گیرند.
زهره داورپناه، محمود شیخ زین الدین، شهرام دخانی، قدرت الله سعیدی،
جلد 13، شماره 47 - ( (الف) -بهار 1388 )
چکیده

ارزش و اهمیت ریشه شیری ن بیان ب هدلیل تنوع مواد شیمیایی موجود در آن است که از بین این ترکیبات، اسید گلیسیریزیک ب ه عنوان ماده مؤثره آن از اهمیت ویژه ای در صنایع غذایی، داروسازی و دخانیات برخوردار است. هدف از این مطالعه بررسی اثر فصل و منطقه برداشت بر ترکیبات شیمیایی شامل خاکستر، ق ند و اسید گلیسیریزیک و کیفیت ریشه شیرین بیان بود . در این پژوهش ، ریشه های شیرین بیان در دو فصل تابستان و پاییز و از ۳ منطقه ( اقلید، بیضاء و دشمن زیاری ) در استان فارس، یک منطقه در استان کرمان (بافت ) و یک منطقه در استان کرمانشاه (اسلام آباد) برداشت و آزمایش های شیمیایی تعیین صفات روی پودر عصاره آنها انجام شد . داده های آزمایش بر اساس طرح بلوک کامل تصادفی با ۶ تکرار و به صورت مرکب تجزیه گردید . با توجه به نتایج حاصل، اثر فصل بر میزان قند قبل و بعد از هیدرولیز، اثر منطقه و اثر متقابل فصل و منطقه بر میزان خاکستر، قند قبل و بعد از هیدرولیز و میزان اسید گلیسیریزیک در سطح احتمال یک درصد معنی دار بود . نتایج نشان داد که کمترین میزان خاکستر در ریشه شیرین بیان منطقه اسلام آباد و در فصل تابستان ، بیشترین میزان قند قبل از هیدرولیز در ریشه های برداشت شده از منطقه اسلام آباد و بافت ، بیشترین میزان قند بعد از هیدرولیز از ریشه های برداشت شده از منطقه اسلا مآباد در فصل پاییز و بیشترین میزان اسید گلیسیریزیک در ریش ههای برداشت شده از منطقه بیضاء در فصل پاییز به دست آمد.
علیرضا اخوان، مسعود بهار، قدرت اله سعیدی، محمدرضا لک،
جلد 13، شماره 47 - ( (الف) -بهار 1388 )
چکیده

به‌منظور درک نقش عوامل مؤثر بر جمعیت اپی فیت باکتری Xanthomonas axonopodis pv. phaseoli (Xap) در همه گیری بیماری سوختگی معمولی لوبیا، در آزمایش گلخانه ای اثر دو سطح رطوبت نسبی (53% و 73%)، دو رقم لوبیا (خمین و دانشکده)، سه نحوه آلوده‌سازی (آلودگی طبیعی بذر، غوطه‌ور کردن بذر در سوسپانسیون باکتری و پاشش سوسپانسیون باکتری روی قسمت‌های هوایی) و سه زمان نمونه برداری (موقع گل‌دهی و سپس هر 10 روز یک بار) و در آزمایش مزرعه ای اثر دو سیستم آبیاری (بارانی و غرقابی)، سه نحوه آلوده‌سازی و شش زمان نمونه-برداری بر جمعیت اپی فیت (Xap) و شدت بروز بیماری سوختگی معمولی لوبیا بررسی شد. یافته های حاصل از آزمایش گلخانه ای نشان داد که رطوبت نسبی بر جمعیت اپی-فیت باکتری تأثیر معنی داری ندارد ولی رقم لوبیا، نحوه آلوده‌سازی و زمان نمونه برداری دارای اثر معنی داری هستند. بر اساس نتایج، جمعیت اپی فیت باکتری روی رقم خمین به‌طور معنی داری بیشتر از جمعیت آن روی رقم دانشکده بود و هم‌چنین بالاترین جمعیت اپی فیت باکتری در تیمار پاشش سوسپانسیون باکتری روی قسمت‌های هوایی بوته‌ها و در زمان اول نمونه برداری (گل‌دهی) مشاهده شد. در آزمایش مزرعه ای نیز، آبیاری بارانی در افزایش جمعیت اپی فیت باکتری و شدت وقوع بیماری تأثیر معنی‌داری داشت. نتایج آزمایش مزرعه ای و نتایج حاصل از آزمایش گلخانه ای در خصوص تأثیر نوع آلودگی بر جمعیت اپی فیت باکتری مطابقت داشت. ضرایب هم‌بستگی نیز نشان داد که بین جمعیت اپی فیت باکتری و شدت بیماری در هر دو سیستم آبیاری هم‌بستگی مثبت و معنی داری وجود دارد.
مجید طالبی بداف، مسعود بهار، قدرت اله سعیدی، سید ابوالقاسم محمدی،
جلد 13، شماره 47 - ( (ب)-بهار 1388 )
چکیده

به منظور تعیین پراکنش جغرافیایی سینوریزوبیوم‌های همزیست با یونجه در نواحی غرب و شمال غرب ایران، تعداد 950 جدایه از سینوریزوبیوم‌های همزیست با دو جمعیت یونجه داخلی (همدانی و نیک شهری) و یک جمعیت خارجی (کودی) در هشت خاک جمع‌آوری شده از استان‌های کردستان، کرمانشاه، آذربایجان شرقی و کردستان انتخاب شدند. شناسایی دقیق این جدایه‌ها به همراه 14 جدایه تولید کننده گره در یونجه زرد (Melilotus officinalis) و 31 جدایه همزیست با شنبلیله (Trigonella foenum-graecum) در منطقه اصفهان، براساس روش‌های ملکولی صورت گرفت. با تکثیر قسمتی از نواحی ژن‌های nod و mucR در این جدایه‌ها با استفاده از آغازگرهای توصیه شده، توالی یابی نوکلئوتیدی نواحی مزبور و هضم آنزیمی قطعه تکثیری قسمتی از ناحیه ژنی 16S rRNA با استفاده از آنزیم برشی RsaI، سه جدایه از یونجه، هفت جدایه از یونجه زرد و 13 جدایه از شنبلیله به عنوان باکتری S. medicae تشخیص داده شدند و بقیه جدایه‌ها (943 از یونجه، هفت جدایه از یونجه زرد و 18 جدایه از شنبلیله) متعلق به گونه S. meliloti بودند. گرچه هر دو گونه سینوریزوبیومی از تمام گیاهان میزبان جداسازی شدند، ولی غالب بودن S. meliloti در مناطق مختلف روی جمعیت‌های یونجه مشخص نمود کهS. meliloti پراکنش جغرافیایی وسیعی در مناطق غربی ایران دارد. در این مطالعه الگوی قطعات حاصل از برش آنزیمی قطعه تکثیر یافته ژن16S rRNA با آنزیم Rsa I، دو گونه S. medicae و S. meliloti را به آسانی از هم تفکیک نمود که نشانگر مناسب بودن این روش برای تشخیص سریع ریزوبیوم‌های ایجاد کننده گره در یونجه است.
حمزه سعیدیان، حمیدرضا مرادی،
جلد 17، شماره 64 - ( علوم و فنون کشاورزي و منابع طبيعي، علوم آب و خاک-تابستان 1392 )
چکیده

از عوامل موثر در فرسایش خاک، زمین شناسی سطحی است که هم از حیث حساسیت به فرسایش و هم از نظر تولید رسوب قابل بررسی است. استفاده از سامانه های مختلف خاک‌ورزی پس از تغییر ناآگاهانه و غیر علمی کاربری اراضی سایر ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک را تحت تاثیر قرار می دهد. این امر به ویژه در اراضی حاشیه ای و مناطق پر شیب کوهستانی بیشتر مشهود است. در این تحقیق به منظور بررسی حساسیت به فرسایش و تلفات خاک کاربری های مختلف نهشته های سازند آغاجاری، بخشی از حوزه آبخیز مرغا شهرستان ایذه به مساحت 1609 هکتار انتخاب گردید. این تحقیق به منظور تعیین رابطه بین تلفات خاک بوسیله شبیه ساز باران با برخی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک مانند درصد ماسه خیلی ریز، شن، رس، سیلت، اسیدیته، هدایت الکتریکی، رطوبت، کربنات کلسیم و شوری خاک در کاربری های مختلف سازند های آغاجاری انجام گرفت. نمونه برداری با دستگاه شبیه ساز باران در 7 نقطه و با 3 بار تکرار در شدت های مختلف 75/0، 1 و 25/1 میلیمتر در دقیقه در سه کاربری مرتع، منطقه مسکونی و اراضی کشاورزی انجام شد. به منظور بررسی عوامل موثر در تلفات خاک و فرسایش پذیری، نمونه برداری از خاک در لایه 0-20 سانتی متری نیز به همان تعداد برداشت رسوب صورت گرفت. به منظور انجام کلیّه تجزیه و تحلیل‌های آماری از نرم افزار11.5 SPSS و EXCEL استفاده گردید. سپس مهمترین عوامل موثر در تولید رسوب به کمک رگرسیون چند متغیره شناسایی شدند. نتایج نشان داد که تلفات خاک و فرسایش پذیری در کاربری ها، در شدت های مختلف بارش اختلاف معنی داری با هم دارند. مدل های رگرسیونی به دست آمده نشان داد که در کاربری های مختلف، از بین عامل های اندازه گیری شده شاخص های مقادیر سیلت، ماسه خیلی ریز، آهک، شوری، اسیدیته خاک و ماده آلی بیشترین نقش را در تولید رسوب داشته اند. درصد شن در کاربری مسکونی و درصد ماسه خیلی ریز و شوری خاک و ماده آلی در کاربری زراعی بیشترین تاثیر را در تولید رسوب داشته اند. در کاربری مرتع نیز درصد رطوبت و اسیدیته خاک بیشترین نقش را در تولید رسوب دارد.
مهدی سعیدی پور، فریدون رادمنش، سعید اسلامیان، محمد رضا شریفی،
جلد 23، شماره 2 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- تابستان 1398 )
چکیده

با توجه به اهمیت خشکسالی در مدیریت منابع آبی، پژوهش حاضر با هدف برآورد شاخص‌های خشکسالی SPI و SPEI به‌علت ماهیت چند مقیاسی و قابلیت تحلیل در مقیاس‌های زمانی مختلف در ایستگاه‌های منتخب هواشناسی حوضه آبریز کارون صورت پذیرفته است. از دیگر اهداف این تحقیق، منطقه‌ای کردن شاخص‌های SPI و SPEI با استفاده از روش تحلیل خوشه‌ای به‌منظور همگن‌سازی ایستگاه‌های حوضه است. در این راستا، بر اساس آزمون همگنی داده‌ها و تعیین طول دوره آماری مشترک، 18 ایستگاه انتخاب شدند. مقادیر شاخص‌های خشکسالی SPI و SPEI در قالب گراف‌های توالی دوره‌ها رسم شد و ارتباط آنها با تحلیل همبستگی مورد آزمون قرار گرفت. نتایج مقادیر شاخص‌های خشکسالی با ضریب همبستگی پیرسون و سطح معنی‌داری 0/01 مقایسه شدند. نتایج نشان داد که برای تمامی ایستگاه‌ها، همبستگی دو شاخص به‌صورت مثبت و معنی‌دار (0/5 تا 0/95) است و با افزایش دوره زمانی، میزان ضریب همبستگی بین شاخص‌های خشکسالی افزایش یافته است. همچنین با افزایش مقیاس‌های زمانی، فراوانی دوره‌های خشک و مرطوب کاهش یافته اما تداوم آنها افزایش می‌یابد. با منطقه‌ای کردن ایستگاه‌های حوضه به روش تحلیل خوشه‌ای، ایستگاه‌ها در هفت کلاس طبقه‌بندی شدند. نتایج حاصل از منطقه‌ای کردن شاخص SPEI نیز نشان داد که درصد فراوانی طبقه نرمال بیشتر از طبقه مرطوب وخشک است.

فاطمه علیزاده، علی حیدر نصرالهی، مهری سعیدی دنیا، مجید شریفی پور،
جلد 25، شماره 1 - ( علوم آب و خاک - بهار 1400 )
چکیده

در مناطقی که میزان پراکنش بارندگی‌ها بالا است، مدیریت‌های صحیح آبیاری از جمله آبیاری تکمیلی از راهکارهای مؤثر در افزایش تولید است. به‌منظور بررسی اثر آبیاری تکمیلی در مراحل مختلف رشد بر عملکرد و بهره‌وری آب کلزا پاییزه روهان یک آزمایش به‌صورت طرح بلوک‌های کامل تصادفی با پنج تیمار مدیریت آبیاری شامل؛ دیم (I1)، تک‌آبیاری در مرحله گلدهی (I2)، تک‌آبیاری مرحله پرشدن غلاف (I3)، دو آبیاری در مراحل پرشدن غلاف و گلدهی (I4)، سه آبیاری در مراحل گلدهی، پرشدن غلاف و پرشدن دانه (I5) در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه لرستان اجرا شد. نتایج تجزیه واریانس برای صفات مورد بررسی نشان داد، تأثیر تیمارهای مختلف آبیاری در سطح یک درصد معنی‌دار بود. در تیمار I1 کمترین میزان عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و عملکرد روغن به‌دست آمد، که به‌ترتیب نسبت به تیمار I5 به‌میزان 44/62، 50/95 و 53/58 درصد کاهش مشاهده شد. با اعمال تک‌آبیاری در مرحله پر شدن غلاف عملکرد دانه و عملکرد روغن به‌ترتیب 13/22 و 20/23 درصد نسبت به تیمار  I1 افزایش یافت. بیشترین بهره‌وری کل در تیمار I5  با مقدارهای 0/252 و 0/073 کیلوگرم بر مترمکعب به‌ترتیب نسبت به عملکرد دانه و روغن به‌دست آمد. به‌طور کلی با توجه به اینکه تنش خشکی در مراحل زایشی کلزا موجب کاهش عملکرد می‌شود، بنابراین هر چه تعداد آبیاری‌ها در مراحل زایشی کلزا بیشتر باشد عملکرد بالاتری خواهیم داشت.

یاسر سبزواری، مهری سعیدی نیا،
جلد 25، شماره 2 - ( علوم آب و خاک - تابستان 1400 )
چکیده

فائوپنمن‌مانتیث روشی مبنا، برای برآورد تبخیر- تعرق مرجع است. در خیلی از موارد دسترسی به همه اطلاعات مورد نیاز، مشکل است، لذا جایگزینی مدل‌های با ورودی‌های اولیه کم و دقت مناسب ضرورت می‌یابد. هدف از این پژوهش بررسی قابلیت مدل‌های تجربی، برنامه‌ریزی بیان ژن، رگرسیون گام‌به‌گام و شبکه‌بیزین در برآورد تبخیر- تعرق مرجع است. برای اطلاعات ورودی مدل از اطلاعات روزانه ایستگاه سینوپتیک بروجرد در بازه زمانی 1396- 1375 استفاده شد. بر اساس همبستگی بین پارامترهای ورودی و خروجی، شش الگوی ورودی برای مدل‌سازی تعیین شد. نتایج نشان داد از بین مدل‌های تجربی، مدل کیمبرلی‌پنمن دارای عملکرد بهتری است. برنامه‌ریزی بیان ژن با الگوی چهارم و عملگرهای پیش‌فرض مدل، دارای 0/98R2= و  9/0 RMSE=، شبکه‌بیزین با الگوی ششم، دارای 0/91 R2= و  01/1 RMSE= و رگرسیون گام‌به‌گام با الگوی ششم دارای 0/91R2= و  9/0 RMSE= در مرحله آموزش دقیق‌ترین الگوها هستند. مقایسه عملکرد مدل‌ها حاکی از برتری مدل برنامه‌ریزی بیان ژن نسبت به بقیه مدل‌ها بود به‌طوری ‌که دارای  متوسط قدر مطلق خطای ‌نسبی (AARE) به میزان 0/12 و نسبت میانگین (MR) به میزان 0/94 بود. نتایج به‌دست آمده نشان داد که برنامه‌ریزی بیان ژن دارای توانایی قابل قبولی در تخمین تبخیر- تعرق مرجع تحت شرایط آب‌وهوایی بروجرد بوده و و می‌تواند به‌عنوان یک مدل مناسب ارائه شود.

مهری سعیدی‌نیا، سید حسین موسوی، سجاد رحیمی مقدم،
جلد 28، شماره 1 - ( علوم آب و خاک- بهار 1403 )
چکیده

باتوجه‌به کمبود منابع آبی، بارش کم و تبخیر بیش از اندازه در کشور، داشتن برنامه دقیق آبیاری و شیوه مدیریتی مناسب، امری ضروری است. حال به‌منظور بررسی اثر مالچ و سوپرجاذب، پژوهشی در شهر خرم‌آباد و در سال 1401 به‌صورت فاکتوریل با طرح پایه کاملاً تصادفی در سه تکرار انجام شد. فاکتور اول تیمار آب آبیاری در چهار سطح شامل آبیاری بر اساس وجود تأمین 100 درصد نیاز آبی (I100)، تأمین 80 درصد نیاز آبی (I80)، تأمین 60 درصد نیاز آبی (I60) و تأمین 40 نیاز آبی (I40) گیاه بود. فاکتور دوم نیز شامل مواد اصلاحی مالچ گیاهی (M)، سوپرجاذب (S) و تیمار شاهد (I) بودند. نتایج پژوهش نشان داد که بیشترین میزان عملکرد‌ تر، عملکرد خشک و ارتفاع بوته مربوط به تیمار I100-M بود که به ترتیب برابر52/89 تن در هکتار، 29/42 تن در هکتار و 2/27 متر به ‌دست آمد. بیشترین مقدار بهره‌وری تر و بهره‌وری بیولوژیک از آن I40-S بود که به ترتیب برابر 14/24 کیلوگرم علوفه تر به‌ازای یک مترمکعب آب و 4/75 کیلوگرم ماده خشک به‌ازای یک مترمکعب آب محاسبه شد. کمترین میزان عملکرد ‌تر و خشک مربوط به I40-M بود و کمترین بهره‌وری تر نیز مربوط به تیمار I100- S بود. به‌طورکلی ماده اصلاحی مالچ در تیمار‌های با تنش آبی کمتر، عملکرد بهتری داشت، ولی با افزایش میزان تنش آبی، عملکرد تیمار‌های حاوی مالچ کاهش یافت. ماده اصلاحی سوپرجاذب نیز در تیمارهای آبیاری کامل یا با تنش کمتر، عملکرد کمتری را نشان داد، ولی با افزایش میزان تنش نتیجه بهتری را رقم زد.


صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله علوم آب و خاک دانشگاه صنعتی اصفهان می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | JWSS - Isfahan University of Technology

Designed & Developed by : Yektaweb