353 نتیجه برای Soi
ملیحه کارآموز، محسن حمیدپور،
جلد 22، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده
سیدروفورها مولکولهای آلی با وزن مولکولی کم هستند که در شرایط کمبود آهن، بهوسیله میکروارگانیزمهای خاک و ریشه برخی از گیاهان ترشح و با کلات کردن آهن محلول خاک قابلیت جذب آن را افزایش میدهند. این ترکیبات با برخی از فلزات سنگین نیز تشکیل کمپلکس میدهند و بر زیستفراهمی و حرکت آنها در خاک اثر میگذارند. این پژوهش بهمنظور بررسی اثر سیدروفور دسفرال (DFOB) بر جذب کادمیم توسط کانی مسکویت انجام شد. مطالعات جذب وابسته به pH در محدوده pH 4 تا 9 و در یک غلظت کادمیم و سیدروفور بهترتیب 5 میلیگرم در لیتر و 250 میکرومولار انجام شد. همچنین همدماهای جذب در محدوده غلظت کادمیم 5/1 تا 10 میلیگرم در لیتر در حضور سیدروفور (250 میکرومولار) و بدون حضور سیدروفور در دو pH 7 و 8 انجام شد. نتایج نشان داد که سیدروفور جذب کادمیم روی کانی مسکویت را در تمامی pH های مورد مطالعه کاهش داد. هم دماهای جذب کادمیم در هر دو pH مورد مطالعه، تحت تأثیر سیدروفور قرار گرفتند. سیدروفور جذب کادمیم را کاهش داد. مدلهای فروندلیخ و لانگمویر جذب کادمیم را در تمامی سیستمهای مورد مطالعه بهخوبی توصیف کردند. مقادیر ضرایب KF مدل فروندلیخ و KL مدل لانگمویر در سوسپانسیونهای حاوی سیدروفور، کمتر از سیستمهای بدون سیدروفور بود که نشاندهنده رقابت مسکویت و سیدروفور برای تشکیل کمپلکس با یون کادمیم است.
مرضیه حسینی، ابراهیم ادهمی، حمیدرضا اولیایی،
جلد 22، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده
در میان فلزات سنگین کادمیم دارای اهمیت ویژهای است، زیرا سمیت آن برای گیاه تا 20 برابر سایر فلزات سنگین است. پژوهش حاضر بهمنظور بررسی روند تغییرات کادمیم قابل جذب خاک در طول زمان و ارتباط آن با خصوصیات خاک انجام شد. تیمارها شامل 13 نمونه خاک و دو سطح کادمیم (5/12 و 25 میلیگرم در کیلوگرم خاک) بهصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با دو تکرار بود. در زمانهای 5، 10، 20، 30، 60 و 90 روز پس از خوابانیدن، کادمیم قابل عصارهگیری با DTPA اندازهگیری شد. نتایج این پژوهش نشان داد که با افزایش سطح کادمیم مصرفی کادمیم قابل عصارهگیری با DTPA در تمامی خاکها افزایش یافت. کادمیم قابل قابل عصارهگیری با DTPA در طی زمان کاهش یافت، با این وجود باز هم در پایان آزمایش بخش زیادی از کادمیم اضافه شده به خاک به شکل قابل استفاده باقی ماند. در بین خصوصیات خاک کربنات کلسیم معادل همبستگی منفی معنیداری با کادمیوم قابل عصارهگیری با DTPA در بیشتر زمانها و هر دو سطح کادمیم مصرفی نشان داد. میان کادمیم قابل عصارهگیری با DTPA با pH و میزان شن خاک ارتباط منفی معنیدار و با کربن آلی خاک ارتباط مثبت و معنیداری وجود داشت. همچنین نتایج حاصل از برازش دادههای قابلیت جذب کادمیم با معادلات سینتیکی نشان داد که معادله تابع نمایی مناسبترین معادله توصیف کننده سینتیک تغییرات قابلیت جذب کادمیم در خاکهای مورد مطالعه بود.
علیرضا فرارویی، مسعود نوشادی، سیف اله امین سیچانی،
جلد 22، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده
آلاینده (Polychlorinated biphenyl) PCBs که ساخته بشر و جزء مواد آلی آلاینده پایدار است، با توجه به خطرات زیاد زیستمحیطی باید در محیط زیست ردیابی، تعیین مقدار و تجزیه شود تا از خطرات آن کاسته شود. جهت ردیابی این ماده در خاک باید روش استخراج و شرایط مناسب اندازهگیری آن بررسی شود. دو نمونه خاک دو کیلو گرمی با دو بافت خاک مختلف انتخاب و محلولهای خاک با اختلاط آروکلر 1254 به میزان ml 1000/gµ جهت استفاده در دستگاه GC ساخته شد. برای اندازهگیری آروکلر 1254 ساخته شده در نمونه خاک، از دستگاهGC-MS با فاز ساکن CP 7477 شرکت اجیلنت استفاده شد. آنالیز واریانس و تست میانگین استخراج آروکلر 1254 (در دو سطح پنج درصد و یک درصد) در دو بافت خاک با یکدیگر مقایسه شد. نتایج نشان داد که میانگین استخراج آروکلر 1254 در بافت خاک سبکتر (لومشنی) بیشتر از بافت خاک ریزتر (لومسیلتی) بوده و این اختلاف در سطح یک درصد (P≤0/01) معنیدار بود. این امر تأثیرگذاری بافت خاک را بر میزان استخراج نشان میدهد. با توجه به گرانتر بودن قیمت حلالها نسبت به آب، در این تحقیق برای استخراج بهینه، اقدام به افزایش رطوبت اولیه خاک در سطوح 5 درصد، 10 درصد، 15 درصد، 20 درصد شد تا میزان استخراج در رطوبتهای متفاوت مشخص شود. نتایج نشان داد که در رطوبت اولیه 20 درصد بیشترین میانگین استخراج رخ داد که نسبت به سایر رطوبتها در سطح یک درصد ( (P>0/01معنیدار بود. البته تفاوت رطوبت از 10 درصد به 15 درصد اختلاف معنیداری نشان نداد ((P>0/05، ولی رطوبت 10 درصد نسبت به رطوبت 5 درصد ( (P>0/05دارای اختلاف معنیدار بود.
علی رضا واعظی، یونس مظلوم علی آبادی،
جلد 22، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده
هدررفت آب و عناصر غذایی خاک از جمله نشانههای تخریب حوزههای آبخیز هستند. میزان هدررفت این منابع تحت تأثیر عوامل متعدد از جمله ویژگیهای باران قرار میگیرد. در این پژوهش، دادههای دبی جریان، کل مواد جامد محلول، نسبت کل هدررفت عناصر غذایی همراه با ویژگیهای باران برای رخدادهای سالهای 1366 تا 1380 در حوزه آبخیز تهمچای متعلق به شرکت سهامی آب منطقهای مورد بررسی قرار گرفتند. همچنین ویژگیهای خاک نیز با نمونهبرداری خاک از نقاط مختلف سطح حوزه آبخیز و اندازهگیری آنها بهدست آمدند. براساس نتایج، همبستگی معنیداری بین میزان دبی جریان رودخانه و مقدار باران وجود داشت. با این وجود، همبستگی معنیداری بین دبی جریان و شاخصهای مدت و شدت باران مشاهده نشد. این نتیجه از یک سو بهدلیل رابطه معکوس بین شدت و مدت بارندگی بود و از سوی دیگر بهدلیل تغییرات زمانی پوشش گیاهی در منطقه بود که افزایش دبی جریان را در بارانهای شدید مهار میکند. بیشترین میزان دبی جریان در فصل بهار (68/1 مترمکعب بر ثانیه) و ماه فروردین (58/2 مترمکعب بر ثانیه) بود. در این موقع از سال مانند پاییز میزان بارندگی زیاد و فواصل زمانی آن کوتاه است. همچنین پوشش گیاهی ضعیف بوده و نقشی مهم در مهار روانابهای سطحی و کاهش دبی جریان در حوزه آبخیز ایفاء نمیکند. شاخصهای کل مواد جامد محلول، نسبت کل هدررفت عناصر غذایی نیز دارای تغییرات زمانی بودند و بیشترین مقدار آنها بهترتیب در ماه آذر (55/282 میلیگرم بر لیتر) و (77/61 میلیگرم بر لیتر) مشاهده شد. منیزیم (Mg+2) دچار بیشترین میزان هدررفت از خاک حوزه آبخیز بود. همبستگی منفی بین مقدار دبی جریان و کل مواد جامد محلول و نیز نسبت کل هدررفت عناصر غذایی وجود داشت. بهطورکلی نتایج این پژوهش نشان داد که فصل بهار از نظر هدررفت آب و فصل پاییز از نظر هدررفت عناصر غذایی بهعنوان حساسترین زمان هدررفت منابع حوضه است. از اینرو تقویت پوشش گیاهی در اوایل بهار و جلوگیری از عملیات کشاورزی (شخم و کوددهی) نادرست در اوایل پاییز میتواند راهکاری اساسی در حفظ این منابع حوضه باشد.
نادر عباسی، علی عباس افشاریان،
جلد 22، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده
خاکهای گچی از جمله خاکهای مشکلآفرین است که در اثر تماس با آب و انحلال، تهدیدی برای انواع سازههای عمرانی بهویژه سازههای آبی محسوب میشوند. عوامل متعددی بر میزان و شدت انحلال ذرات گچ تأثیر دارند. نوع گچ، بافت خاک، میزان گچ موجود در خاک، شیب هیدرولیکی و دمای محیط و آب جاری از محیط خاک گچی، از جمله مهمترین عوامل تأثیرگذار بر کیفیت و کمیت انحلال است. در این پژوهش، اثر عوامل محیطی شامل شیب هیدرولیکی و دمای آب در میزان انحلال گچ مورد بررسی قرار گرفته است. بدینمنظور ابتدا نمونههای خاک گچی بهطور مصنوعی و با افزودن مقادیر مختلفی از سنگ گچ طبیعی شامل صفر، 5، 10، 20 و 30 درصد وزنی به یک خاک با بافت رسی تهیه و سپس هریک از نمونههای خاک گچی تحت شیبهای هیدرولیکی مختلف شامل 5/0، 1، 2، 5 و 10 آبشویی شدند. نتایج آزمایشهای انجام شده، نشان داد با افزایش درصد گچ، میزان انحلال خاک نیز افزایش مییابد. همچنین شدت آبشویی یعنی نسبت مقدار گچ خارج شده از خاک بهمقدار گچ اولیه موجود در خاک، با افزایش درصد گچ خاک کاهش مییابد. علاوهبر این، با افزایش شیب هیدرولیکی، سرعت خروج آب و در نتیجه مقدار آب خارج شده از محیط خاک گچی در مدت زمان معین افزایش یافته و میزان گچ بیشتری از محیط خارج میشود. همچنین، مقدار دما تأثیر مستقیمی بر میزان انحلال دارد، بهطوریکه با افزایش دما میزان انحلال در دمای 50 درجه سانتیگراد، 5/2 برابر میزان انحلال در دمای 5 درجه سانتیگراد و 6/1 برابر میزان انحلال در دمای 20 درجه سانتیگراد است.
یونس عبدلی، سیروس جعفری،
جلد 22، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده
مطالعه حاضر بهمنظور بررسی تکامل خاکهای گچی و کانیهای رسی متأثر از اثرات پستی و بلندی، سطح آب زیرزمینی و آبیاری در منطقه رامهرمز انجام شد. برای این منظور در این دشت 10 خاکرخ جانمایی و تشریح شد، بهطوریکه دارای تفاوتهای کافی در شرایط آبیاری و توپوگرافی باشد. خاکهای مورد مطالعه در راسته های انتی سولز، اینسپتی سولز و اریدی سولز قرار داشتند. اپیپدون خاکها اکریک و افقهای زیرسطحی کمبیک، جیپسیک و سالیک بود. کانی شناسی با تفرق پرتو ایکس نشان داد اسمکتیت، کائولینیت، ایلیت، کلریت، پالیگورسکیت، ورمیکولیت و سپیولیت بهترتیب کانیهای غالب موجود بودند. کائولینیت و میکا منشأ توارثی اما کلرایت علاوهبر موروثی بودن، در خاکهایی بدون سابقه کشت و آبیاری، از تحول اسمکتیت ها نیز حاصل شده بود. میزان سپیولیت در خاکهای حاوی گچ کاهش اما در افق های انباشت گچ، پالیگورسکیت بیشتر بود. سپیولیت در شرایط زهکشی مناسب با افزایش عمق افزایش داشت که به پایداری این کانی در عمق یا نوتشکیلی آن مربوط بود ولی در شرایط زهکشی ضعیف با افزایش عمق، کاهش یافت. این نتیجه بهدلیل ناپایداری این کانی در رطوبت زیاد و فعالیت کم منیزیم بود. همبستگی معکوسی بین پالیگورسکیت و اسمکتیت وجود داشت، بهطوریکه بیشترین میزان پالیگورسکیت و اسمکتیت بهترتیب در افق های سطحی و زیرسطحی مشاهده شدند. کانی اسمکتیت کانی غالب در خاکهای منطقه است که از تحول کانیهای دیگر تشکیل شده و در اراضی پست منشأ نوتشکیل داشت. تشکیل ورمیکولیت در این خاک ها بهدلیل تخلیه پتاسیم ناشی از آبشویی یا جذب گیاهی در مرحله حدواسط تبدیل ایلیت به اسمکتیت حاصل شده بود. بنابراین پستی و بلندی و آبیاری در این خاکها، سبب تکامل خاکها در سطح راسته و درنتیجه ایجاد تنوع قابل ملاحظهای از کانیهای رسی در این خاکها شده بود.
علی شعبانی، ایوب جهانبازی، سید حمید احمدی، محمد مهدی مقیمی، مهدی بهرامی،
جلد 22، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده
در این مطالعه، پنج معادله نفوذ شامل کوستیاکوف، کوستیاکوف- لوئیس، فیلیپ، معادله سرویس حفاظت خاک آمریکا و هورتن بر دادههای اندازهگیری شده بهوسیله حلقههای مضاعف برازش داده شد و ضرایب تجربی این معادلات تعیین گردید. آزمایشات نفوذ در زیر و بین درختان پرتقال و زیتون در شهر فسا، استان فارس انجام شد. بافت خاک منطقه، لومشنی سنگریزهدار بوده است. نتایج نشان داد همه معادلات با دقت قابل قبولی بر دادهها برازش پیدا کردند. مقدار نفوذ در زیر تاج درخت بیشتر از نفوذ در فاصله بین درختان بوده است. نفوذ بیشتر در زیر تاج درخت میتواند ناشی از ایجاد منافذ و سوراخ در خاک بهوسیله ریشه درختان، مقدار ماده آلی بیشتر و چگالی ظاهری کمتر در زیر درختان باشد. برخلاف تأثیر مثبت ذرات شن برروی نفوذپذیری خاک، سنگریزههای درشت نه تنها موجب افزایش نفوذپذیری خاک نمیشوند، بلکه مانند یک مانع در مسیر جریان نفوذ آب در خاک عمل نموده و موجب کاهش سطح نفوذ میگردند. بنابراین تغییر کاربری اراضی و کاشت درختان پرتقال و زیتون موجب افزایش نفوذپذیری و کاهش رواناب و فرسایش در خاکهای سنگریزهای میشود.
شاهرخ زندپارسا، سعیده پرویزی، علی رضا سپاسخواه، علی اکبر کامگار حقیقی،
جلد 22، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده
در این پژوهش، مقادیر رطوبت و دمای خاک در اعماق و زمانهای مختلف با حل معادله ریچاردز با روش عددی صریح تفاضلهای محدود در محیط برنامهنویسی Visual Studio C# نوشته شد. برای برآورد پارامترهای هیدرولیکی خاک شامل av و nv (ضرایب معادله ونگنوختن) و Ks (هدایت هیدرولیکی اشباع)، پس از مرطوب کردن نیمرخ خاک، مقادیر رطوبت و دما در اعماق مختلف بهترتیب توسط دستگاه TDR و دستگاه ثبات اندازهگیری گردید. با بهینه نمودن یک پارامتر و ثابت منظور کردن بقیه پارامترها، تابع هدف (ریشه متوسط خطا بین مقادیر شبیهسازی شده و اندازهگیری شده رطوبت خاک) با روش نیوتن- رافسون به حداقل رسانیده شد. سپس، با جایگزینی مقدار بهینه شده این پارامتر، مشابه این کار برای پارامترهای دیگر انجام شد. بهینه کردن پارامترها تا تغییرات ناچیز تابع هدف تکرار شد. نتایج نشان داد که با استفاده از مدل (Soil Water Content and Temperature) SWCT، اندازهگیری رطوبت خاک و تهیه اطلاعات هواشناسی شامل مقادیر حداقل و حداکثر دما، فشار بخار هوا، بارندگی و تابش خورشیدی میتوان عوامل هیدرولیکی خاک (پارامترهای معادله ونگنوختن) را بهینه نمود. در نهایت، طی سه فصل بهار، تابستان و پاییز سال 1394، مقادیر برآوردی و اندازهگیری شده رطوبت و دمای خاک تا عمق 70 سانتیمتر، مورد مقایسه قرار گرفتند. مقادیر رطوبت خاک در اعماق 5، 35 و 70 سانتیمتری با مقدار نرمال شده RMSE بهترتیب برابر 090/0، 096/0 و 056/0 و دمای خاک در اعماق 5، 15 و 25 سانتیمتری با RMSE بهترتیب برابر 0/2، 175/1 و 5/1 درجه سانتیگراد در سطح مطلوب واسنجی شدند. در این پژوهش، مقادیر ضرایب هیدرولیکی خاک در مقایسه با سایر مدلهای پیشین، در محدوده وسیعتری از رطوبت بین حالت اشباع تا هواخشک برآورد گردید.
علی اشرف علی اشرف امیری نژاد، ستاره قطبی،
جلد 22، شماره 2 - ( 6-1397 )
چکیده
کیفیت خاک، بهصورت توانایی یک خاک در انجام وظایف آن، بهعنوان بخشی اساسی از زیستگاه بشری، تعریف میشود. در این پژوهش، اثرات تغییر کاربری اراضی (تبدیل اراضی جنگلی به زمینهای کشاورزی) بر کیفیت فیزیکی خاک، در منطقه گیلانغرب مورد مطالعه قرار گرفت. برای انجام این تحقیق، نمونههای خاک از لایههای سطحی و تحتالارضی دو نوع کاربری و از دو موقعیت قله و شانه شیب حوضههای میاندار و ویژنان برداشت شد. ویژگیهای فیزیکی خاک، از قبیل بافت خاک و توزیع اندازه ذرات، هدایت هیدرولیکی اشباع خاک، جرم مخصوص ظاهری، میانگین وزنی قطر خاکدانهها، ظرفیت نگهداری رطوبت و درصد کربن آلی خاک اندازهگیری شدند. نتایج نشان داد که تغییر کاربری مناطق جنگلی به اراضی کشاورزی، موجب کاهش شدید درصد ماده آلی خاک (بهمیزان 52 درصد) و افزایش درصد سیلت، شن و جرم مخصوص ظاهری خاک میشود، همچنین جنگلتراشی موجب کاهش میانگین وزنی قطر خاکدانهها (از 39/0 به 14/0 میلیمتر در حوضه میاندار)، کاهش میزان رس، کاهش تخلخل و بهدنبال آن کاهش ظرفیت نگهداری رطوبت و کاهش هدایت هیدرولیکی اشباع خاک (از 34/10 به 86/1 سانتیمتر در ساعت) شده است. بهطورکلی، نتایج ثابت میکند که تغییر کاربری اراضی جنگلی به کشاورزی، سبب کاهش شدید کیفیت فیزیکی خاک و قابلیت تولید آن میشود.
فائزه السادات طریقت، یحیی کوچ،
جلد 22، شماره 2 - ( 6-1397 )
چکیده
با هدف بررسی اثر درختان جنگلی پهنبرگ (توسکا قشلاقی، اوجا، سفیدپلت و انجیلی) و موقعیت تاج آنها بر ذخیرهسازی و معدنی شدن کربن و نیتروژن خاک، پژوهش حاضر در عرصه جنگلی جلگهای شهرستان نور صورت گرفت. نمونهبرداری خاک از دو موقعیت کنار تنه اصلی و زیر تاج درخت در میکرو قطعه نمونه (سطح 30 × 30 و عمق 15 سانتیمتری) صورت گرفت. مشخصههای لاشبرگ (کربن و نیتروژن)، فیزیکی (وزن مخصوص ظاهری، بافت و محتوی رطوبت خاک)، شیمیایی (اسیدیته، هدایت الکتریکی، کربن آلی، ازت کل و کلسیم قابل جذب)، بیوشیمی و بیولوژی (نرخ خالص معدنی شدن نیتروژن و تنفس میکروبی) خاک در محیط آزمایشگاه مورد سنجش قرار گرفت. سرعت معدنی شدن کربن (CMR) با استفاده از رابطه (مدت زمان انکوباسیون (ساعت) × حجم خاک (گرم) / مقدار دیاکسید کربن (مول کربن) = CMR) و میزان ذخیره کربن و نیتروژن خاک (تن در هکتار) با استفاده از درصد کربن آلی و نیتروژن، وزن مخصوص ظاهری و عمق نمونهبرداری خاک محاسبه شد. نتایج حاکی از آن است که میزان ذخیره کربن خاک در بخش تحتانی گونههای درختی مورد مطالعه، تفاوت آماری معنیداری را نشان نداد، درحالی که مقدار ذخیره نیتروژن خاک بهطور معنیدار در بخش تحتانی گونه توسکا قشلاقی (79/0 تن در هکتار) بیشتر از گونههای سفیدپلت، اوجا و انجیلی (بهترتیب 69/0، 45/0 و 21/0 تن در هکتار) بوده است. معدنی شدن کربن (001/0 مول کربن در کیلوگرم خاک در روز) و نیتروژن خاک (3/0 میلیگرم نیتروژن در کیلوگرم خاک) در بخش تحتانی توسکا قشلاقی، بهطور معنیدار بیشتر از سایر گونههای درختی بوده است. موقعیت نمونهبرداری اثر معنیداری بر فرایند ذخیرهسازی و معدنی شدن کربن و نیتروژن خاک نداشته است. مطابق با نتایج، ذخایر و معدنی شدن کربن و نیتروژن بیشتر تحت تأثیر کیفیت لاشبرگ و مشخصههای شیمی خاک قرار دارند.
پرستو رستمی زاد، وحید حسینی، کیومرث محمدی سمانی،
جلد 22، شماره 2 - ( 6-1397 )
چکیده
تاج پوشش درختی در بسیاری از زیستبومها، از جمله جنگلهای نیمهخشک زاگرس، عامل اصلی حفظ و تقویت خاک است. هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثرات تاج پوشش درختی گونه بنه (Pistacia atlantica Desf.) بر مقدار نیتروژن کل، کربن آلی، فسفر قابل جذب، اسیدیته، هدایت الکتریکی و بافت خاک بود. نمونههای خاک در داخل و خارج خاک سایهانداز پنج تکدرخت بنه در امتداد خطوط تراز و موقعیتهای بالا و پایین دامنهای با جهت شمالی از عمق صفر تا پنج سانتیمتری خاک در منطقه سروآباد کردستان برداشت شد. نتایج نشان داد، درصد کربن آلی در ناحیه داخل تاج نسبت به خارج آن از 71/6 درصد به 73/4 درصد کاهش یافت. میزان نیتروژن در خاک ناحیه تحت تاج پوشش درخت (406/0 درصد) غلظت بالاتری نسبت به خارج آن (224/0 درصد) داشت و مقدار فسفر نیز در خاک زیر تاج، 7/32 میلیگرم بر کیلوگرم اندازهگیری شد، درحالیکه برای خاک خارج تاج، 1/21 میلیگرم بر کیلوگرم بهدست آمد. مقدار هدایت الکتریکی در خاک زیر تاج بیشتر از مقدار آن در خارج از تاج بود. بافت خاک در ناحیه زیر تاج نسبت به خارج آن سبکتر شده بود، این در حالی بود که اسیدیته تحت تأثیر تاج تکدرختان بنه قرار نگرفته بود و تفاوت معنیداری از نظر اسیدیته در نواحی مختلف تاج مشاهده نشد. با توجه به ارزشهای اکولوژیکی گونه بنه در جنگلهای زاگرس، حضور این درختان در مجموع، آثار مثبتی بر ویژگیهای خاک داشته و از بین رفتن آنها منجر به کاهش چشمگیر کیفیت خصوصیات خاک و مستعد شدن آن به فرسایش میشود.
اسماعیل اسفندیاری اخلاص، محسن نائل، جواد حمزه ئی، علی اکبر صفری سنجانی، محسن شکل آبادی،
جلد 22، شماره 2 - ( 6-1397 )
چکیده
ارزیابی و مقایسه پایداری اکولوژیک سیستمهای مختلف کشت، یک ضرورت اجتنابناپذیر برای رسیدن به کشاورزی پایدار است. این ارزیابی از طریق مطالعه کیفیت خاک میسر است. از اینرو، بهمنظور بررسی اثرات میانمدت نظامهای مختلف خاکورزی حفاظتی (بدون خاکورزی و خاکورزی کمینه) و گیاه پوششی بر شناسههای زیستی کیفیت خاک، آزمایشی فاکتوریل بر پایه طرح بلوکهای کامل تصادفی در منطقه دستجرد (همدان) اجرا شد. خاکورزی در سه سطح (NT: بدون خاکورزی، MT: خاکورزی کمینه و CT: خاکورزی مرسوم) و گیاه پوششی در دو سطح (C1: خلر و C2: بدون گیاه پوششی) در چهار سال زراعی بهصورت پیدرپی، اعمال شد. نمونهبرداری خاک در چهارمین سال زراعی (93-1392) و در دو گام (1- قبل از کشت گیاه پوششی و 2- پس از برداشت گیاه اصلی) و با سه تکرار انجام شد. نتایج نشان داد بیشتر شناسههای بررسی شده در این مطالعه (کربن آلی کل، کربن فعال، تنفس پایه و فعالیت آنزیم فسفاتاز)، بهطور معنیداری تحت تأثیر گیاه پوششی، خاکورزی و زمان نمونهبرداری قرار گرفتند. بیشترین مقدار این ویژگیها در تیمار NT-C1، در زمان دوم نمونهبرداری و کمترین مقدار در تیمار CT-C2، در زمان اول نمونهبرداری مشاهده شد. برای مثال، پس از گذشت چهار سال از کاربرد تیمارها، میانگین اندازه کربن فعال خاک از 927 میلیگرم بر کیلوگرم در تیمار خاکورزی مرسوم + بدون گیاه پوششی به 1350 میلیگرم بر کیلوگرم در خاکورزی حفاظتی + گیاه پوششی خلر رسیده است. از این رو، بهترین مدیریت جهت حفظ و بهبود کیفیت خاک، خاکورزیهای حفاظتی همراه با گیاه پوششی خلر شناسایی شد.
علی رضا واعظی، زهرا بیات، مجید فرومدی،
جلد 22، شماره 2 - ( 6-1397 )
چکیده
فرسایش خاک ناشی از رواناب سطحی یا فرسایش سطحی، یکی از مهمترین پدیدههای تخریب خاک در دامنهها است. ویژگیهای شیب مانند جهت و درجه شیب میتوانند موجب تفاوتهای ویژگیهای خاک بین دامنهها شوند. این مطالعه بهمنظور بررسی اثر درجه و جهت شیب بر تغییرات ویژگیهای خاک در دامنههای کوتاه انجام گرفت. پنج تپه در برگیرنده دو دامنه شمالی و جنوبی و با درصد شیب متفاوت شامل 10-9، 17-13، 22-16، 29-31 و 33-37 درصد در یک منطقه نیمهخشک به وسعت 30 هکتار در غرب زنجان واقع در شمال غرب ایران بررسی شدند. تپهها دارای پوشش گیاهی مرتعی ضعیف است. نمونههای خاک در امتداد شیبها از دو عمق (صفر تا 5 و 5 تا 15 سانتیمتر خاک) در چهار موقعیت با فاصله دو متری در طول شیب در دو تکرار برداشت شدند. در کل 160 نمونه خاک برای تعیین توزیع اندازه ذرات (شن، سیلت و رس)، سنگریزه و چگالی ظاهری مورد تجزیه قرار گرفتند. مقدار فرسایش سطحی، براساس تغییرات توزیع اندازه ذرات و چگالی ظاهری بهدست آمد. تغییرات دانهبندی ذرات و فرسایش سطحی بین دو جهت دامنه و نیز بین درجههای مختلف شیب با استفاده از آزمون توکی مورد تحلیل قرار گرفتند. تفاوت معنیداری بین جهتهای شیب، از نظر مقدار فرسایش سطحی وجود نداشت. با این وجود مقدار فرسایش سطحی خاک در هر دو جهت، تحت تأثیر درجه شیب زمین قرار گرفت (05/0>p و 78/0=2R). مقدار فرسایش سطحی در شیبهای شمالی نسبت به شیبهای متناظر جنوبی، وابستگی بیشتری به درجه شیب نشان داد. در شیبهای جنوبی، مقدار فرسایش سطحی تحت تأثیر حرکت ذرات سیلت از خاک سطحی بود، درصورتیکه در شیبهای شمالی، مقدار فرسایش سطحی بهطور معنیداری تحت تأثیر هدررفت ذرات رس از خاک سطحی قرار گرفت.
فرشید جهانبخشی، محمد رضا اختصاصی، علی طالبی، محمود پیری،
جلد 22، شماره 2 - ( 6-1397 )
چکیده
یکی از منابع مهم تولید رواناب در مناطق خشک و نیمهخشک ارتفاعات کوهستانی هستند که بهطور معمول از سازندهای قبل از کواترنری تشکیل شدهاند. از آنجا که ساخت و بافت سنگشناسی سازندها متفاوت است، سازندهای مختلف میتوانند اهمیت متفاوتی از نظر تولید رواناب و رسوب داشته باشند. پژوهش حاضر در دامنههای شیرکوه یزد با هدف بررسی توان رسوبزایی و آستانه تولید رواناب روی سه سازند گرانیت شیرکوه، شیل، ماسهسنگ و کنگلومرای سنگستان و آهک تفت انجام شد. با توجه به سوابق بارندگی منطقه و توان شبیهساز باران، شدت بارش 60 میلیمتر بر ساعت با تداوم 40 دقیقه، بهعنوان مبنای مطالعه انتخاب شد. عملیات میدانی شبیهسازی بارش در شرایط خشک برروی کرتهایی به مساحت یک مترمربع برروی دامنههای سنگی با شیب 20 تا 22 درصد و حداکثر ضخامت خاک 30 سانتیمتر انجام شد. نتایج نشان داد حداقل بارش لازم برای ایجاد رواناب در سه سازند گرانیت، سنگستان و آهک بهترتیب برابر با 7/10، 10 و 7/16 میلیمتر است. بیشترین مقدار رسوب تولیدی بهترتیب متعلق به سازندهای سنگستان، گرانیت شیرکوه و در نهایت آهک تفت اندازهگیری شد. آزمونهای آماری مرتبط با تولید رواناب و رسوب برروی هر سه سازند، اختلاف معنادار در سطح پنج درصد را تأیید کرد. از نظر زمان لازم تا شروع رواناب نیز، کمترین زمان بهترتیب متعلق به سازندهای سنگستان، گرانیت شیرکوه و آهک تفت بوده است. با توجه به نتایج بهدست آمده از نظر پتانسیل تولید رواناب و رسوب، میتوان سازندهای سنگستان، گرانیت شیرکوه و در نهایت آهک تفت را بهترتیب از زیاد به کم اولویتبندی کرد.
اذر فاریابی، حمیدرضا متین فر،
جلد 22، شماره 3 - ( 8-1397 )
چکیده
یکی از مشکلات نقشهبرداری مرسوم خاکها، تکیهبر نظرات کارشناسی، وقتگیر بودن و زمانبر بودن تهیه و روزآمد کردن نقشهها است. درحالیکه نقشهبرداری رقومی خاک، با استفاده از مدلهای مختلف خاک - سیمای زمین، منجر به سادهسازی پیچیدگیهای موجود در سامانه طبیعی خاک میشود. هدف از پژوهش حاضر، بررسی مدل استنباط خاک (SIE) در نقشهبرداری خاک با تأکید بر استفاده از دانش کارشناسی و منطق فازی است. برای این منظور لایه رقومی زمینشناسی و لایههای محیطی از مدل رقومی ارتفاع شامل: ارتفاع، شیب، شکل انحنای سطح زمین و شاخص خیسی استخراج شدند که دادههای ورودی مدل SIE را تشکیل میدهند، سپس نقشههای فازی برای پنج نوع خاک تهیه و نقشه نهایی پیشبینی خاک با عمل غیر فازی کردن، ایجاد شد. نتایج نشان داد که مدل SIE که از متغیرهای محیطی استفاده میکند، توانایی بالایی در جداسازی انواع خاک با جزئیات بیشتر دارد و خاکهایی که مواد مادری متفاوتی دارند را کاملاً از هم جدا میکند. مقایسه ماتریس خطا نشان میدهد که صحت کلی نقشه استنتاج شده از مدل SIE، برابر 75 درصد است، همچنین انطباق نتایج نقشهبرداری رقومی با نقشهبرداری مرسوم، بیانگر انطباق 68/74 درصدی نتایج است و تفاوت در میزان انطباق را میتوان به تفاوت در ماهیت دو روش مرتبط دانست.
مرتضی شیرمحمدی، علیرضا حسین پور، شهرام کیانی،
جلد 22، شماره 3 - ( 8-1397 )
چکیده
شناخت توزیع شکل های مختلف فسفر در خاکدانه ها به منظور ارزیابی خطر هدرروی فسفر از طریق رواناب و آبشویی از زمین های کشاورزی دارای اهمیت است. در این مطالعه اثر اندازه خاکدانه بر قابلیت استفاده و اجزاء فسفر در 10 نمونه خاک آهکی تعیین شد. بدین منظور با استفاده از روش الک خشک خاکدانه های ریز (کوچکتر از 25/0 میلیمتر) و خاکدانه های درشت (بزرگتر از 25/0 میلیمتر) جدا شدند. فسفر قابل استفاده به روش اولسن، فسفر کل، فسفر آلی و اجزاء فسفر معدنی در خاکدانههای ریز، درشت و خاک ها تعیین شدند. اجزاء فسفر معدنی بهصورت عصاره گیری متوالی به شش شکل شامل: دیکلسیم فسفات، اکتاکلسیم فسفات، آپاتایت، فسفر پیوند شده با آلومینیوم، فسفر پیوند شده با آهن و فسفر حبس شده در درون اکسیدهای آهن تفکیک شد. نتایج نشان داد مقادیر فسفر قابل استفاده، دیکلسیم فسفات، اکتا کلسیم فسفات، آپاتایت، فسفر آلی، فسفر پیوند شده با آلومینیوم، فسفر پیوند شده با آهن، فسفر حبس شده درون اکسیدهای آهن و فسفر کل بهترتیب در70، 60، 40، 40، 60، 70، 60، 50 و 70 درصد خاک ها، در خاکدانه های ریز بهصورت معنیدار بیشتر از خاکدانه های درشت بود. در نهایت می توان گفت، با افزایش مقدار فسفر، بهویژه در خاکدانه هایریز امکان از دست رفتن فسفر از طریق فرسایش افزایش مییابد.
رویا دارابی کندلجی، شاهین اوستان، ناصر علی اصغرزاد، نصرت اله نجفی،
جلد 22، شماره 3 - ( 8-1397 )
چکیده
نیتراتسازی یکی از فعالترین فرایندهای زیستی در خاکهایی است که نیتروژن آمونیومی دریافت کردهاند. سرعت این فرایند تحت تأثیر عوامل متعدد و برهمکنش آنها قرار دارد. در تحقیق حاضر تأثیر غلظت آمونیوم و رطوبت بر میزان نیتراتسازی در دو نمونه خاک A (لوم) و B (لوم رسی)، بهترتیب از دو منطقه مرند و اهر مطالعه شد. آزمایش بهصورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار با پنج سطح نیتروژن از منبع اوره (صفر، 50، 100، 200 و 400 میلیگرم نیتروژن بر کیلوگرم خاک)، سه سطح رطوبت (60-55، 80-75 و 100-95 درصد FC) و دو نوع خاک (A و B) در انکوباتور با دمای 5/0±25 درجه سانتیگراد، بهمدت دو هفته انجام شد و در پایان انکوباسیون، غلظتهای نیترات و آمونیوم و مقادیر pH و EC خاک اندازهگیری شدند. نتایج نشان داد که نیتراتسازی در سطح رطوبت 60-55 درصد FC، بهطور میانگین 22 درصد کمتر از سطح رطوبت 100-95 درصد FC بود و تفاوت معنیداری بین سطوح رطوبت 80-75 و 100-95 درصد FC، مشاهده نشد. نیتراتسازی در تیمار 400 میلیگرم نیتروژن بر کیلوگرم و 60-55 درصد FC بهطور قابل ملاحظهای کاهش یافت و سبب تجمع بیش از 25 درصد آمونیوم افزوده شده، شد. تفاوت معنیداری از نظر میانگین غلظت آمونیوم بین سطوح 50، 100 و 200 میلیگرم نیتروژن بر کیلوگرم وجود نداشت، ولی این غلظتها بهطور معنیداری کمتر از سطح 400 میلیگرم نیتروژن بر کیلوگرم بودند. همچنین، نیتراتسازی همراه با سایر فرایندها، بهطور معنیداری سبب افزایش EC و کاهش pH خاکها (بهترتیب بهمیزان 54/0 دسیزیمنس بر متر و 59/0 واحد به ازای 200 میلیگرم نیتروژن بر کیلوگرم) شدند. میانگین میزان نیتراتسازی در خاک A (بافت لوم) بهمیزان 3/40 میلیگرم نیتروژن بر کیلوگرم، بیشتر از خاک B (بافت لوم رسی) بود.
علی رضا واعظی، مجید باقری، کامران افصحی،
جلد 22، شماره 3 - ( 8-1397 )
چکیده
فرسایش خاک بهوسیله آب، مسئله مهم زیستمحیطی بهویژه در مناطق نیمهخشک است. در این مناطق، هدررفت آب بهشدت بر هدررفت خاک و در نتیجه باروری خاک در کشتزارهای دیم اثر میگذارد. تعیین تراکم بذر مناسب برای هر جهت شخم، برای دستیابی به عملکرد محصول بالا و در کنار آن جلوگیری از هدررفت آب و خاک حائز اهمیت است. این مطالعه بهمنظور بررسی اثرات توأم جهت شخم و تراکم کشت بر هدررفت آب و خاک در کشتزار دیم انجام گرفت. دوازده کرت گیاهی با ابعاد 5/1 متر در 5/1 متر برای بررسی اثر دو جهت شخم (شخم موازی شیب و شخم روی خطوط تراز) و دو تراکم بذر (تراکم 90 و 120 کیلوگرم در هکتار) در سه تکرار در کشتزاری دیم با شیب 10 درصد احداث شدند. هدررفت آب و خاک در هر کرت طی دوره رشد (از اواسط مهر 1394 تا اواسط تیر 1395) اندازهگیری شد. تفاوتهای معنیدار بین دو جهت شخم (001/0>P) و دو تراکم کشت از نظر رواناب (05/0>P) و هدررفت خاک مشاهده شد. رواناب و هدررفت خاک در شخم موازی شیب بهترتیب 16/4 و 08/4 برابر بزرگتر از خاکورزی روی خطوط تراز بود. هدررفت آب و خاک در تراکم 120 کیلوگرم در هکتار بهترتیب 25/11 و 32/26 درصد کمتر از آنها در تراکم 90 کیلوگرم در هکتار بود. این نتیجه بهدلیل افزایش پوشش گیاهی در این تیمار و تأثیر آن بر مهار جریان آب و افزایش نگهداشت آب در خاک بود. برهمکنش معنیداری بین جهت شخم و تراکم کشت از نظر رواناب و هدررفت خاک وجود نداشت. اهمیت جهت شخم در هدررفت آب و خاک بسیار بیشتر از اهمیت تراکم کشت بود. با توجه به نتایج این پژوهش، اجرای تراکم 120 کیلوگرم در هکتار با روش شخم عمود بر شیب برای مهار بیشتر هدررفت آب و خاک، پیشنهاد میشود.
بهنام فرید گیگلو، رضا قضاوی،
جلد 22، شماره 3 - ( 8-1397 )
چکیده
در تحقیق حاضر برای شناخت مکانیسم شکلگیری آبکندها در حوضه آبخیز قوریچای واقع در شمال استان اردبیل(دشت مغان)، اقدام به ارائه مدل رگرسیونی از طریق بررسی عوامل مؤثر زمینمحیطی و ویژگیهای خاک بر رخداد فرسایش آبکندی شده است. بدین منظور از طریق بازدیدهای میدانی، تعداد 17 آبکند بهطور تصادفی برای مطالعه مشخص و با ثبت موقعیت آنها بهوسیله GPS، اقدام به نقشهبرداری و ثبت مورفومتری آبکندهای انتخابی پس از هفت واقعه بارشهای مؤثر شد. برای بررسی تأثیر ویژگیهای فیزیکی حوضه، محدوده آبخیز بالادست هر آبکند تعیین و پارامترهای فیزیکی مربوط به آن محاسبه شد. بهمنظور تعیین ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک، اقدام به نمونهبرداری خاک در قسمت سر هر آبکند از دو عمق متفاوت (30-0 و 60-30 سانتیمتر) شد. پس از تعیین و محاسبه عوامل زمینمحیطی مربوط به حوضه بالادست آبکندها، مشخصات مورفومتری آبکند و ویژگیها خاک، از طریق تجزیهوتحلیل چند متغیره دادهها، مدل رگرسیونی مناسب برای توسعه طولی فرسایش آبکندی، بهدست آمد. نتایج حاصل از ماتریس همبستگی بین گسترش طولی آبکند و عوامل مورد بررسی حاکی از مشارکت عوامل مربوط به ویژگیها فیزیکی حوضه آبخیز مشرف (مساحت، محیط، طول آبراهه اصلی و عرض متوسط حوضه و شیب آبراهه اصلی)، ویژگیهای مورفومتری آبکند (میانگین سطح مقطع آبکند، سطح گسترش آبکند و میانگین عرض آبکند) و ویژگیهای خاک (میانگین هندسی قطر خاکدانهها، آهک و درصد ماده آلی)، در شکلگیری و گسترش فرسایشآبکندی در آبخیز قوریچای مؤثر است. نتایج تحلیل رگرسیونی نشان داد که گسترش طولی آبکند بیشتر تحت تأثیر مساحت پیرامون هر آبکند و درصد ماده آلی است که در نتیجه فشار بر مراتع و از دست رفتن پوشش گیاهی، باعث افزایش رواناب و تسریع در گسترش طولی آبکندها شده است، همچنین افزایش مساحت حوضه آبخیز مشرف به آبکندها، بهعنوان یکی از عوامل مؤثر در گسترش طولی خندق شناخته شده است که بهدلیل حجم بالای رواناب ورودی به قسمت هدکت آبکندها بود و مدیریت رواناب در خندقهای با حوضه آبخیز مشرف بزرگ را ضروری میکند.
علی چراغی تبار، ابراهیم ادهمی، حمیدرضا اولیایی،
جلد 22، شماره 4 - ( 12-1397 )
چکیده
پژوهش حاضر برای بررسی وضعیت قابلیت جذب و توزیع شکلهای شیمیایی روی و ارتباط آنها با خصوصیات خاک در سی نمونه خاک آهکی استانهای کرمانشاه و ایلام انجام شد. عصارهگیری پیدرپی با نیترات منیزیم (شکل محلول + تبادلی)، استات سدیم با pH=5 (شکل کربناتی)، هیپوکلرید سدیم با 5/8 pH= (شکل آلی)، هیدروکسیلآمین هیدروکلرید pH=2 (شکل متصل به اکسیدهای منگنز)، هیدروکسیلآمین هیدروکلرید 25/0 مولار (شکل متصل به اکسیدهای آهن بیشکل)، اگزالات آمونیوم 2/0 مولار (شکل متصل به اکسیدهای آهن متبلور) و اسید نیتریک 7 مولار (شکل باقیمانده) در دو تکرار انجام شد. مقدار DTPA-Zn در محدوده 34/0 تا 7/3 میلیگرم در کیلوگرم خاک بود. روی محلول + تبادلی، متصل به اکسیدهای منگنز و روی متصل به اکسیدهای آهن متبلور در حد تشخیص دستگاه جذب اتمی نبودند. فراوانی شکلهای شیمیایی روی بهصورت شکل آلی< کربناتی < متصل با اکسیدهای آهن بیشکل < باقیمانده بود. شکل آلی روی، شکل متصل به اکسیدهای آهن بیشکل و روی باقیمانده با کربنات کلسیم معادل همبستگی منفی و معنیداری نشان دادند. چنین به نظر میرسد که عامل اصلی کنترل کننده محتوای روی خاکهای مورد مطالعه، کربنات کلسیم است.