32 نتیجه برای فتحی
قربان وهابزاده، عطا صفری، محمدحسین فرهودی، حمیدرضا عبدالهی، حسن فتحیزاد، غلامرضا خسروی،
جلد 18، شماره 70 - ( مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي-علوم آب و خاك-زمستان 1393 )
چکیده
دراین تحقیق، میزان تولید و تحویل رسوب توسط جادههای جنگلی دارابکلا با استفاده از مدل SEDMODL برآورد گردیده و سپس به منظور ارزیابی نتایج مدل، بهصورت مستقیم میزان رسوبدهی در جادههای مذکور با استفاده از شبیهساز باران اندازهگیری گردید. برای ارزیابی نتایج از آزمون t جفتی، BIAS، RE و RMSE استفاده شد. نتایج نشان داد که میزان تولید رسوب از سطح جادههای مورد مطالعه طبق مدل SEDMODL و اندازهگیری مستقیم تحت شبیهسازی باران بهترتیب 97/420 و 19/341 تن در سال و میزان تحویل رسوب به آبراههها با نسبت تحویل رسوب بهترتیب معادل 42% و 51%، حدود 58/177 و 02/174 تن در سال میباشد. همچنین، نتایج روشهای آماری BIAS، RE و RMSE برای مدل مذکور بهترتیب 04/0، 59/17 و 71/0 بوده و اختلاف معنیداری در سطح اطمینان 95% بین دادههای مشاهدهای و برآوردی مشاهده نگردید. لذا مدل مذکور دقت و کارایی مناسب جهت برآورد میزان رسوبدهی جادههای جنگلی دارابکلا را دارا میباشد. با بررسی فاکتورهای مؤثر در تولید و انتقال رسوب براساس مقدار عددی امتیازات هر فاکتور در حین اجرای مدل مشخص گردید که در بین عوامل ورودی مدل، فاکتورهای شیب طولی جاده، بارندگی و تحویل رسوب بهترتیب تأثیرگذارترین عوامل در تولید و انتقال رسوب میباشند.
محبوبه فتحی، رضا جعفری، سعید سلطانی،
جلد 19، شماره 71 - ( مجله علوم و فنون كشاورزي و منابع طبيعي-علوم آب و خاك-بهار 1394 )
چکیده
بیابانزایی بهعنوان یک بحران مهم در مناطق خشک استان اصفهان شناحته شده است. بنابراین، مطالعه حاضر با هدف ارزیابی سه مدل اصلی پهنهبندی شدت بیابانزایی MEDALUS، MICD و FAO-UNEP در کانون بحران بیابانزایی منطقه جرقویه در شرق اصفهان صورت گرفته است. بدین منظور معیارها و شاخصهای بیابانزایی مربوط به آنها براساس خصوصیات منطقه و کارهای میدانی انتخاب و نقشه آنها در 27 رخساره ژئومرفولوژی تهیه گردید. نقشههای شدت بیابانزایی تولیدی براساس کلاسهای هر مدل در محیط ArcGIS 10 طبقهبندی گردید و سپس توسط نرمافزار IDRISI Tiga 16.03 با یکدیگر مقایسه شدند. مطابق نتایج هر سه مدل، بیش از 95% منطقه مطالعاتی دارای کلاس بیابانزایی شدید است. مقایسه کلاسهای شدت بیابانزایی بین سه مدل نشان داد که تنها 45% شدت بیابانزایی در بین مدلها مشابه بوده که این امر بهعلت مختلف بودن تعداد کلاسها و همچنین معیارها و شاخصها در مدلهای مختلف است. با توجه به صحت نقشه شدت بیابانزایی مدل مدالوس و همچنین سازگاری آن در انتخاب معیارها و شاخصها، بهکارگیری سامانه GIS و میانگین هندسی در پهنهبندی بیابانزایی؛ بهعنوان مدل برتر انتخاب گردید. طبق این مدل بهترتیب 85% و 15% از منطقه دارای بیابانزایی بسیار شدید و شدید است که بیانگر میزان بیابانزایی بسیار بالا در منطقه است و باید هرچه سریعتر با اجرای برنامههای بیابانزدایی روند صعودی فرایند آن را کاهش داد.
سیدسعید اخروی، سیدسعید اسلامیان، نادر فتحیانپور ، منوچهر حیدرپور،
جلد 19، شماره 74 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- زمستان 1394 )
چکیده
انتخاب نوع طراحی سیستم تالاب مصنوعی، علاوهبر توجه به توصیف جنبشی واکنشهای بیولوژیک تصفیه، به آگاهی از الگوی جریان نیز وابسته است. در این پژوهش، بهمنظور مشخص نمودن رفتار هیدرولیکی داخلی سیستم، اثر نحوه توزیع جریان بر سیستم تالاب مصنوعی زیرسطحی افقی به ابعاد 4×26 متر و با شیب 1 درصد پرداخته شده است و بهعنوان پارامتر متغیر برای نمایش توزیع جریان، از آرایشهای ورودی جریان استفاده شده است. این آرایشها شامل: 1- حالت ورودی وسط، 2- ورودی گوشه و 3- ورودی یکنواخت بود. در تمامی حالات، خروجی ثابت بوده است. بهمنظور تعیین اثرات هیدرولیک توزیع جریان در سیستم تالاب مصنوعی از ردیاب اورانین برای ترسیم منحنی زمان ماند هیدرولیکی در هر آرایش استفاده شده است. نتایج نشان داد که زمان ماند میانگین هر آرایش بهترتیب 53/4، 24/3 و 65/4 روز بوده است. ترسیم منحنی توزیع زمان ماند هیدورلیکی علاوهبر تعیین روند پخشیدگی جریان در طول سیستم، امکان تفسیر پارامترهای هیدرولیکی شامل حجم مؤثر و راندمان هیدرولیکی را فراهم نموده است. بدینترتیب که در آرایشهای 1 و3، حجم مؤثر 5/87 درصد بوده است؛ درحالیکه این مقدار در آرایش 2، بهدلیل وجود مسیرهای میانبر متعدد، 1/62 درصد بود. در نهایت، آرایش ورودی یکنواخت بهجهت بهبود عملکرد تصفیه پساب سیستم تالاب مصنوعی و استفاده از کل فضای محیط برای فرآیند تصفیه بهعنوان بهترین آرایش جریان شناخته شد و پس از آن آرایش ورودی وسط دارای عملکرد مناسبی است.
علی یوسفی، امیرمظفر امینی، امید فتحی، آمنه یادگاری،
جلد 20، شماره 76 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- تابستان 1395 )
چکیده
آب بهعنوان یک عامل محدود کننده در شکلدهی و تکوین فرهنگ و تمدن ایرانی، نقش تعیین کنندهای داشته است. با توجه به کمبود آب و تنوع مصرفکنندگان، بروز تعارض در حوضه رودخانهها قابل پیشبینی است. حل تعارض، روشها و فرآیندهایی مؤثر در تسهیل و پایان دادن مسالمت آمیز به یک تعارض از راه ارتباطات فعال درباره طرز تفکرشان و علل اختلافات و همچنین مداومت در مذاکره جمعی را شامل میشود. در حال حاضر، رودخانه زایندهرود دچار کمآبی شدیدی شده است. هدف این بررسی، ارزیابی راههای حل تعارض رودخانه زایندهرود از دیدگاه کشاورزان و ذیمدخلان میباشد. جامعه آماری این مطالعه را کشاورزان حوضه زایندهرود در دو استان اصفهان و چهارمحال و بختیاری (ذینفعان) و همچنین کارکنان معاونت حفاظت و بهرهبرداری آب منطقهای و جهاد کشاوری دو استان (ذیمدخلان) تشکیل میدهند. حجم نمونه مورد بررسی کشاورزان با استفاده از اطلاعات بهدست آمده از پیشآزمون و فرمول کوکران، 171 نفر تعیین گردید و ذیمدخلان تمامشماری شدند. دادههای مورد نیاز از طریق مصاحبه حضوری و با استفاده از پرسشنامه ساختیافته گردآوری شده، روایی صوری و پایایی آن نیز بهترتیب با استفاده از نظرات کارشناسان و ضریب آلفای کرونباخ (871/0) تأیید گردید. نتایج این مطالعه نشان داد که مهمترین عوامل بهوجود آورنده تعارض رودخانه از نظر جامعه آماری پژوهش بهترتیب، کاهش بارش، افزایش استفاده آب در صنعت و افزایش مصارف سایر استانها میباشد. همچنین، ایجاد شرایط بازگو کردن نظرات بهصورت آزادانه، پادرمیانی و مذاکره مؤثرترین راهحلهای تعارض ازنظر جامعه آماری است. از سویی، در شرایط فعلی، کشاورزان (ذینفعان) توسل به زور و ذیمدخلان مذاکره را مناسبترین راهحل تعارض میدانند.
چنور عبدی، پرویز فتحی،
جلد 21، شماره 3 - ( علوم آب و خاک - علوم و فنون کشاورزی و منابع طبیعی- پاييز 1396 )
چکیده
آبیاری قطرهای از جمله روشهای نوین آبیاری جهت استفاده بهینه از منابع آب و افزایش راندمان آبیاری به شمار میآید. مهمترین مشکل این سیستمها، گرفتگی قطرهچکانهاست. در این میان گرفتگی فیزیکی، مهمترین عامل در کاهش دبی و یکنواختی پخش قطرهچکانها محسوب میگردد. موقعیت قطرهچکانها روی لولههای فرعی و فاصله آنها از هم از جمله عوامل مؤثر بر شدت گرفتگی فیزیکی قطرهچکانها محسوب میشود. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر فاصله قطرهچکانهای نوارهای آبیاری قطرهای بر میزان گرفتگی فیزیکی آنها میباشد. برای این منظور یک مدل فیزیکی آبیاری قطرهای در آزمایشگاه طراحی و ساخته شد. در این تحقیق از نوارهای آبیاری پلاکدار و درزدار با فاصله قطرهچکانهای برابر با 10، 20 و 30 سانتیمتر استفاده شد. نتایج تحلیل آماری نشان داد که فاصله قطرهچکانها اثر معنیداری بر گرفتگی قطرهچکانها در نوارهای آبیاری قطرهای پلاکدار و دزدار دارد. نتایج همچنین نشان داد که نوار آبیاری پلاکدار با فاصله قطرهچکانهای 30 سانتیمتری با نرخ گرفتگی برابر 22 درصد، کمترین گرفتگی را دارا بود. مقایسه مقادیر نرخ گرفتگی و ضریب یکنواختی نوار آبیاری قطرهای، کارایی بالاتر نوار آبیاری پلاکدار در شرایط گرفتگی را نشان داد.
افشین هنربخش، محمد فتحی، محمد رستمی،
جلد 23، شماره 4 - ( علوم آب و خاک - ويژهنامه سيل و فرسايش خاک - زمستان 1398 )
چکیده
بهطور کلی رودخانهها در زمره شاخصترین و قابل دسترسترین منابع آبی در اختیار بشر هستند و بهدلیل نقش مؤثر نیروی آب در ایجاد تغییرات در الگوی جریان و بهتبع آن بر تغییرات مورفولوژی رودخانه، بررسی و تحلیل هیدرولیکی جریان در رودخانه حائز اهمیت و لازمه طرحهای ساماندهی، کنترل سیلاب و سازههای انتقال آب پاییندست است. در این پژوهش، شرایط هیدرولیکی رودخانه دیمه با استفاده از مدل عددی CCHE2D در حد فاصل پل سودجان تا پل اورگان بررسی شده است. مدل CCHED، یک مدل ریاضی توانمند در شبیهسازی الگوی جریان و انتقال رسوب در شبکههای رودخانهها و کانالهای آزمایشگاهی است. این مدل عددی در سال 1998 میلادی، توسط مرکز ملی محاسبات مهندسی و علوم آب دانشگاه میسیسیپی (NCCHE)توسعه یافت و تا بهحال در بسیاری از پروژههای تحقیقاتی مهندسی آب بهکار گرفته شده است. در ابتدای پژوهش اطلاعات ورودی موردنیاز مدل، نظیر توپوگرافی، دبی و سرعت جریان آب فراهم و مدل عددی اجرا شد. در گام بعدی، نتایج حاصل از اجرای مدل با استفاده از دادههای اندازهگیریشده میدانی از عمق و سرعت جریان آب، مورد واسنجی و صحتسنجی قرار گرفت و درنهایت با استخراج نتایج مدل و مقایسه آنها، توانمندی مدل CCHE2D در شبیهسازی الگوی جریان تأیید شد.
کیمیا محمدی بابادی، علیرضا نیکبخت شهبازی، حسین فتحیان،
جلد 24، شماره 2 - ( علوم آب و خاک- تابستان 1399 )
چکیده
تحقیق حاضر با هدف بررسی رابطه زمانی و مکانی خشکسالیهای هواشناسی، هیدرولوژیکی و شناسایی خشکسالی در حوضه آبریز سد کارون یک انجام شده است. دادههای آماری هواشناسی بین سالهای 1993 تا 2017 بهعنوان طول دوره آماری انتخاب شد. رابطه بین شاخصهای خشکسالی هواشناسی با هر یک از شاخصهای خشکسالی هیدرولوژیکی و شناسایی خشکسالی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که خشکسالی هیدرولوژیکی در ادامه خشکسالی هواشناسی رخ داده و از همبستگی بسیار بالایی با خشکسالی هواشناسی برخوردار بوده است. شدیدترین خشکسالی بین سالهای 2006 تا 2011 رخ داده است. بررسیها نشان داد هر سه سال یکبار حوضه با یک خشکسالی هواشناسی و سپس خشکسالی هیدرولوژیکی همراه میشود. نتایج نشان داد بیشترین همبستگی مربوط به شاخص هواشناسی 12 ماهه با سه ماه تأخیر و شاخص هواشناسی و هیدرولوژیکی 6 ماهه با سه ماه تأخیر و شاخص خشکسالی هواشناسی و هیدرولوژیکی سه ماهه با دو ماه تأخیر است. لذا میتوان نتیجه گرفت که خشکسالی هیدرولوژیکی تقریباً با دو تا سه ماه تأخیر خود را در کل حوضه آبریز نشان میدهد و هرچه از این زمان یعنی 4 ماه یا بیشتر میشود همبستگی بین این دو شاخص از بین میرود و کاهش مییابد. همچنین با توجه به پهنهبندیهای خشکسالی مشاهده شد که در طول دوره آماری مورد بررسی از سال 1993 تا 2009 اکثر خشکسالیها ناشی از کاهش بارش در شمال غرب حوضه کارون یک رخ داده است و این مسئله با کاهش میزان رواناب در ایستگاههای هیدرومتری خود را نشان داده است. البته در سالهای 2009 تا 2012 وضعیت رواناب بهطور موقت بهبود داشته است و از سال 2012 تا 2017 مجدد وضعیت خشکسالیها از منظر مکانی به روال قبلی بازگشته است.
حسن فتحی زاد، محسن توکلی، محمدعلی حکیمزاده اردکانی، روح اله تقیزاده مهرجردی، حمید سودایی زاده،
جلد 24، شماره 4 - ( علوم آب و خاک - زمستان 1399 )
چکیده
هدف از این تحقیق بررسی روند تغییرات سالانه فراسنجهای هواشناسی ایستگاه یزد شامل حداقل و حداکثر میانگین دمای روزانه و میانگین روزانه بارش (2005-1961) و همچنین میانگین سالانه پیشبینی شده این فراسنجها در سه دوره سی ساله آینده 2040، 2070 و 2100 توسط مدل SDSM تحت سناریوهای RCP2.6، RCP4.5،RCP8.5، A2 و B2 است. در این پژوهش، با استفاده از ضریب تعیین و شاخصهای MAE، R2، RMSE اقدام به ارزیابی دادههای تولید شده توسط مدل SDSM در مقایسه با دادههای مشاهده شده موجود در دوره پایه شده است. کمترین مقدار R2 در واسنجی و اعتبارسنجی بین میانگین مقادیر مشاهدهای و شبیه سازی شده SRES، مربوط به بارش (0/86 و 0/80 درصد) بهدست آمد. در مرحله بعد از دادههای اقلیمی بزرگمقیاس HadCM3 تحت سناریوهای RCP2.6 مختلف برای پیشبینی دوره های آتی (2100-2010) مورد استفاده قرار گرفت. بیشترین کاهش بارش نسبت به دوره پایه مربوط به سناریوی RCP2.6 (0/35- میلیمتر در روز در فوریه)، بیشترین افزایش دمای حداکثر نسبت به دوره پایه، در دوره 2100 مربوط به سناریوی RCP8.5 (9/71 درجه سانتیگراد در ماه اوت) و بیشترین افزایش دمای حداقل نسبت به دوره پایه، در دوره 2100 مربوط به سناریوی RCP8.5 (10/54 درجه سانتیگراد در ماه اوت) است. نتایج بهدست آمده حاکی از افزایش دما در تمام ماهها و فصول سال و کاهش بارندگی در اکثر آنها است که این مسئله مؤید این مطلب است که در منطقه مورد مطالعه، اقلیم در حال تغییر است.
فاطمه سروش، فرشاد فتحیان،
جلد 25، شماره 1 - ( علوم آب و خاک - بهار 1400 )
چکیده
در این مطالعه، تغییرات مکانی و زمانی متغیرهای اقلیمی نظیر تبخیر از تشت (Ep)، دما (T)، ساعات آفتابی (SD)، رطوبت نسبی (RH)، سرعت باد (W) و بارش (P) و بررسی رابطه شیب روند آنها با ارتفاع برای 68 ایستگاه هواشناسی در سرتاسر ایران طی دوره زمانی 2016- 1987 در مقیاسهای زمانی فصلی و سالانه بررسی شدند. تحلیل روند متغیرهای اقلیمی نشان میدهد که طی 30 سال گذشته، اغلب مناطق ایران گرمتر و خشکتر شدهاند، اگرچه روندها در همه این مناطق معنیدار نبوده است. بررسی ارتباط بین شیب روند متغیرهای اقلیمی و ارتفاع نشان میدهد که در دوره مورد مطالعه در مقیاس سالانه، ارتباط معنیداری بین شیب روند سنجههای اقلیمی و ارتفاع وجود ندارد (0/1<p). لیکن در فصل زمستان، نرخ افزایش دما (حداقل، حداکثر و میانگین)، ساعات آفتابی (0/1>p) و نرخ کاهش بارش (0/01>p) و رطوبت نسبی (001/0>p) بهطور معنیداری با افزایش ارتفاع تشدید شده است. نرخ افزایش دمای میانگین (0/05>p)، دمای حداکثر (0/1>p) و ساعات آفتابی (0/001>p) در تابستان بهطور معنیداری در ارتفاعات کمتر از مناطق پَست بوده است. در فصل پاییز، شیب روند تغییرات دمای حداقل و میانگین (0/05>p) با ارتفاع ارتباط منفی معنیدار داشته و نرخ افزایش بارش و رطوبت نسبی (0/05>p) در ارتفاعات افزایش سریعتری را نشان داده است. بهنظر میرسد که بیشترین تغییرات اقلیمی در دو فصل پاییز و زمستان رخ داده است. نتایج نشان میدهد که در فصل زمستان، بیشترین نرخ گرمایش (دماهای حداقل، حداکثر و میانگین) و کاهش رطوبت نسبی مربوط به پهنه ارتفاعی 2000-1500 متری است، اما بیشترین کاهش بارش مربوط به پهنه ارتفاعی 2500-2000 متری است. در فصل پاییز، بیشترین نرخ کاهش دماهای حداقل و میانگین در پهنه ارتفاعی 2500-2000 متری و بیشترین افزایش بارش در دو پهنه ارتفاعی 500-0 و 2500-2000 متری رخ داده است.
فرشته ظریف، علی عصاره، مهدی اسدی لور، حسین فتحیان، داود خدادادی دهکردی،
جلد 26، شماره 2 - ( علوم آب و خاک - تابستان 1401 )
چکیده
پیشبینی دقیق و قابل اعتماد از سطح آب زیرزمینی در یک منطقه برای استفاده پایدار و مدیریت منابع آب بسیار مهم است. این پژوهش با هدف ارزیابی شبکههای عصبی مصنوعی (ANNs)؛ پیشرونده عمومی (GFF) و تابع پایه شعاعی (RBF) در پیشبینی ماهانه تراز سطح آب زیرزمینی در دشت دزفول- اندیمشک در جنوب غربی ایران انجام شد. برای تعیین متغیرهای مؤثر ورودی در ANNs از الگوریتم اطلاعات متقابل جزئی (PMI) استفاده شد. نتایج بهکارگیری الگوریتم PMI نشان میدهد که متغیرهای ورودی مؤثر بر پیشبینی ماهانه تراز سطح آب زیرزمینی برای پیزومترهای تحت تأثیر برداشت و تغذیه آب، فقط شامل تراز سطح آب در ماه فعلی است. همچنین متغیرهای ورودی مؤثر بر پیشبینی تراز سطح آب برای پیزومترهای تحت تأثیر فقط برداشت آب، به ترتیب شامل تراز سطح آب در ماه فعلی، تراز سطح آب در یک ماه قبل، تراز سطح آب در دو ماه قبل، مختصات عرضی پیزومتر به UTM، تراز سطح آب در سه ماه قبل، تراز سطح آب در چهار ماه قبل، تراز سطح آب در پنج ماه قبل و مختصات طولی پیزومتر به UTM است. علاوه بر این متغیرهای ورودی مؤثر بر پیشبینی ماهانه تراز سطح آب زیرزمینی برای پیزومترهای نه تحت تأثیر برداشت و نه تغذیه آب، به ترتیب شامل تراز سطح آب در ماه فعلی، تراز سطح آب در یک ماه قبل، تراز سطح آب در دو ماه قبل، تراز سطح آب در سه ماه قبل، تراز سطح آب در چهار ماه قبل، تراز سطح آب در پنج ماه قبل، تراز سطح آب در شش ماه قبل، مختصات عرضی پیزومتر به UTM و مختصات طولی پیزومتر به UTM است. نتایج نشان میدهد که شبکه GFF از دقت بیشتری نسبت به شبکه RBF، در پیشبینی ماهانه تراز سطح آب زیرزمینی برای پیزومترهای شامل برداشت و تغذیه آب و پیزومترهای شامل فقط برداشت آب برخوردار است. علاوه بر این شبکه RBF دقت بیشتری در پیشبینی ماهانه تراز سطح آب زیرزمینی برای پیزومترهای شامل نه برداشت و نه تغذیه آب نسبت به شبکه GFF برخوردار است.
فرشاد فتحیان، محمد قدمی، زهره دهقان،
جلد 26، شماره 4 - ( علوم آب و خاک - زمستان 1401 )
چکیده
در این پژوهش، روند تغییرات مکانی نمایههای حدی دما مرتبط با بخشهای سلامت و کشاورزی شامل تعداد روزهای یخبندان، تعداد روزهای تابستانی، تعداد روزهای یخی، تعداد شبهای حارهای، طول فصل رویش، دامنه تغییرات شبانهروزی دما، طول مدت سرما و طول مدت گرما برای 54 ایستگاه همدیدی در سرتاسر ایران برای دورههای مشاهداتی (2005-1976) و آینده (2054-2025) بررسی شدند. بدین منظور، دادههای دمای کمینه و بیشینه 3 مدل اقلیمی منطقهای به نامهای CCSM4، MPI-ESM-MR و NORESM1-ME پروژه CORDEX تحت دو سناریو RCP4.5 و RCP8.5 با استفاده از روش توسعهیافته تصحیح اُریبی چند مقیاسه برای هر ایستگاه ریزمقیاسنمایی شدند. سپس، روند و تغییرات نمایههای حدی دما با استفاده از روشهای مَن-کِندال و شیب خط روند شِن بررسی شدند. نتایج بررسیها نشان داد که نمایههای گرم همانند تعداد روزهای تابستانی و تعداد روزهای حارهای در بیشتر ایستگاهها برای هر دو دوره مشاهداتی و آینده روند مثبتی داشتهاند. در مقابل، نمایههای سرد مانند تعداد روزهای یخبندان در بیشتر ایستگاهها روند کاهشی داشتهاند. نتایج نمایههای طول مدت گرما و سرما نشان داد که بیشتر ایستگاهها برای هر دو دوره زمانی فاقد روند هستند. طول فصل رویش در بیش از 60 درصد ایستگاهها (45 درصد معنیدار) که بیشتر در نواحی شمالی، شمال غربی و غرب واقع شده کشور افزایش یافته است. بر اساس نتایج بهدست آمده میتوان دریافت که بدون درنظر گرفتن اقدامات سازگاری با شرایط اقلیمی، برخی از نقاط کشور ممکن است در آینده با خطر سلامت و قابلیت سکونت و کشاورزی محدود مواجه شوند.
سعیده جلالی، کاظم نصرتی، زینب فتحی،
جلد 27، شماره 2 - ( علوم آب و خاک- تابستان 1402 )
چکیده
ویژگیهای ژئومورفیک حوضههای آبخیز دارای روابط متقابل و همبستگی بوده و مقیاس زمانی و مکانی در قالب فصل و زیرحوضهها بر غلظت رسوب معلق تأثیرگذار است. از اهداف این مطالعه بررسی ارتباط بین غلظت رسوب معلق و ویژگیهای آبخیز رودخانه کن با استفاده از رگرسیون مؤلفههای اصلی و شناخت تأثیر فصل و زیرحوضهها بر غلظت رسوب معلق بود. بدینمنظور غلظت رسوب معلق در طی چهار رخداد بارشی در سه فصل و در زیرحوضهها اندازهگیری و محاســبه شــد. شانزده ویژگی فیزیوگرافی و کاربری اراضی در زیرحوضهها تعیین شد و با استفاده از تجزیه مؤلفه های اصلی (PCA)، عامل یا فاکتورهای اصلی شناسایی و امتیاز هر یک از فاکتورها برای هر ویژگی محاسبه شد. نتایج تحلیل واریانس نشان داد که غلظت رسوب معلق از نظر مقیاس مکانی معنادار بوده و فصل بهار بیشترین میزان رسوبزایی را داشته است. آنالیز مازاد داده (Redundancy analysis) و تحلیل کانونیک توابع تشخیص (Discriminant function canonical analysis) بر خصوصیاتی که در عامل اول (PC1) مشارکت دارند، نشان داد که بهترتیب خصوصیات درصد سازند فرسایشپذیر، سازند بهنسبت فرسایشپذیر، درصد فعالیت احداث آزاد راه (تسطیح دامنه ها) و طول آبراهه مهمترین ویژگیهای زیرحوضهها در تولید و غلظت رسوب معلق منطقه مطالعاتی هستند.