27 نتیجه برای ارزانی
مریم گل آبادی، احمد ارزانی،
جلد 6، شماره 3 - ( پاییز 1381 )
چکیده
به منظور بررسی صفات مرتبط با کیفیت دانه و زیرواحدهای گلوتنین با وزن مولکولی زیاد (HMW) و کم (LMW)، 104 ژنوتیپ گندم دوروم آزمایش شد. شش صفت کیفیت دانه شامل وزن حجمی، سختی دانه، گلوتن تر، گلوتن خشک، پروتئین و حجم رسوب SDS در این ژنوتیپها اندازهگیری گردید. تفکیک زیرواحدهای گلوتنین HMW و LMW طبق روش ژل پلیاکریلامید سدیم دودسیل سولفات (SDS- PAGE) و روی 33 ژنوتیپ انجام شد. محاسبات آماری شامل ضرایب همبستگی ساده میان صفات کیفیت دانه، تجزیه خوشهای ژنوتیپها بر اساس صفات کیفیت دانه، تجزیه واریانس صفات کیفیت دانه بر مبنای زیرواحدهای HMW، LMW، ترکیبات زیرواحدها و کلیه زیرواحدها، و نهایتاً تجزیه همبستگی متعارف بین زیرواحدها و صفات کیفیت دانه بود.
نتایج تجزیه عاملها، دو عامل پنهانی را شناسایی نمود که جمعاً 65 درصد از کل تنوع دادهها را توجیه میکردند. عامل اول به نام کمیت پروتئین و عامل دوم به نام عامل کیفیت پروتئین نامگذاری شد. در تجزیه خوشهای ژنوتیپها به چهار گروه تقسیم شدند. مقایسه میانگین صفات در گروههای به دست آمده نشان داد که ژنوتیپهای گروههای دوم و چهارم از حیث صفات مرتبط با کمیت و کیفیت پروتئین مطلوب هستند. در بررسی زیرواحدهای گلوتنین، هفت زیرواحد HMW و دو زیرواحد LMW شناسایی گردید. در مکان ژنی Glu- Al تنها آلل نول مشاهده شد. در مکان ژنی Glu- Bl زیرواحدهای 8+7، 8+6، 16+13 و 20 دیده شدند، که هیچ کدام از نظر صفات کیفیت دانه اختلاف معنیداری با یکدیگر نشان ندادند؛ ولی زیرواحدهای 8+6 و 8+7، نسبت به زیرواحد 20، حجم رسوب SDS بیشتری نشان دادند. زیرواحدهای LMW-1 و LMW-2 از نظر پروتئین و حجم رسوب SDS اختلاف معنیداری داشته و LMW-1 به مقدار پروتئین زیادتر و LMW-2 به حجم رسوب SDS بیشتر مربوط میشدند. ترکیب زیر واحدهای 8+7 /HMW LMW-1 بیشترین محتوای پروتئین، و ترکیب زیرواحدهای 8+6 LMW-2/ و 8+7 LMW-2/ بیشترین حجم رسوب SDS را داشتند. نتایج بررسی همبستگیهای متعارف نشان داد که وجود زیرواحدهای LMW-2 و 8+7 HMW و نبود LMW-1 و 20 HMW در گندمهای دوروم موجب افزایش حجم رسوب SDS و کاهش پروتئین و گلوتن میشود.
مریم گلآبادی، احمد ارزانی،
جلد 7، شماره 1 - ( بهار 1382 )
چکیده
تنوع ژنتیکی 300 ژنوتیپ گندم دوروم مشتمل بر ارقام بومی و ارقام و لاینهای خارجی تهیه شده از سیمیت و ایکاردا، در مزرعه پژوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان در سال زراعی 79-1378 ارزیابی گردید. در این آزمایش از صفات روز تا سنبلهدهی، روز تا رسیدگی، ارتفاع بوته، طول سنبله، شمار دانه در سنبله، وزن دانه در سنبله، شمار سنبله در متر مربع، وزن هزار دانه، وزن حجمی، عملکرد بیولوژیک، عملکرد دانه و شاخصبرداشت استفاده شد. محاسبات آماری دادهها شامل ضرایب همبستگی ساده، رگرسیون گام به گام روی صفات زراعی مهم، تجزیه به عاملها و تجزیه خوشهای صفات و ژنوتیپها بر اساس صفات زراعی بود.
نتایج نشان داد که تنوع ژنتیکی چشمگیری برای صفات مورد بررسی، و به ویژه عملکرد دانه، شاخص برداشت، شمار سنبله در واحد سطح و شمار دانه در سنبله وجود دارد. عملکرد دانه با صفات شاخص برداشت، عملکرد بیولوژیک، تعداد روز تا رسیدگی، شمار دانه در سنبله و وزن دانه در سنبله همبستگی مثبت و معنیداری داشت. در تجزیه عاملها، شش عامل پنهانی شناسایی شد، که جمعاً 7/76 درصد از کل تنوع دادهها را توجیه میکردند. این عوامل در ارتباط با پتانسیل انتقال، جنبههای مختلف مخزن گیاه، روابط مخزن و مصرف، قامت گیاه و پتانسیل تولید پنجه بودند. تجزیه خوشهای، ژنوتیپها را در شش گروه تقسیم نمود. همه گروهها اختلاف معنیداری از نظر تمامی صفات زراعی مورد بررسی با یکدیگر نشان دادند. مقایسه میانگین صفات در گروههای حاصله نشان داد که ژنوتیپهای موجود در گروه پنجم و در پی آن گروه ششم، بیشترین میزان عملکرد دانه و شاخص برداشت را دارند، که در اهداف بهنژادی شایان توجه میباشند.
علی مجیری، احمد ارزانی،
جلد 7، شماره 2 - ( تابستان 1382 )
چکیده
به منظور بررسی اثر سطوح مختلف کود نیتروژن و تراکم کاشت بر عملکرد دانه و اجزای آن در آفتابگردان، آزمایشی در سال 1375 با استفاده از رقم رکورد در مزرعه پژوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان اجرا شد . چهار میزان کود نیتروژنه (صفر، 75، 150 و 225 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار) و چهار سطح تراکم بوته (65، 75، 85 و 95 هزار بوته در هکتار) با استفاده از طرح کرتهای خرد شده در چارچوب بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار بررسی گردید. صفات مراحل نموی، ارتفاع بوته، قطر ساقه، قطر طبق، شمار طبق در واحد سطح، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت، وزن هزار دانه، شمار دانه در طبق، درصد روغن، عملکرد روغن و درصد پروتئین اندازهگیری شد.
بر پایه نتایج حاصل، مصرف کود نیتروژن موجب افزایش طول دوره رشد، شمار روز تا رسیدگی، ارتفاع بوته، قطر ساقه و قطر طبق گردید. تراکم کاشت زیاد بر میانگین ارتفاع بوته اثر افزایشی، ولی بر قطر ساقه و قطر طبق اثر کاهشی داشت. کود نیتروژن تا سقف 150 کیلوگرم در هکتار افزایش عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیک را به همراه داشت، در حالی که سطح بالاتر کودی موجب کاهش آنها شد. تراکم کاشت بهینه با 85 هزار بوته در هکتار به دست آمد. کود نیتروژن از طریق افزایش شمار دانه در طبق، و تراکم از طریق افزایش شمار طبق در واحد سطح عملکرد را تحت تأثیر قرار دادند. وزن هزار دانه تحت تأثیر کود نیتروژن و تراکم واقع نشد. با توجه به برتری سطح 150 کیلوگرم نیتروژن در هکتار و تراکم 85 هزار بوته در هکتار از لحاظ عملکرد دانه، چنین به نظر میرسد که این مقادیر کود نیتروژن و تراکم کاشت برای حصول عملکرد مناسب در منطقه مورد آزمایش و مناطق مشابه قابل توصیه باشد .
حسین حکمآبادی، کاظم ارزانی، یحیی دهقانی شورکی، بهمن پناهی،
جلد 7، شماره 4 - ( زمستان 1382 )
چکیده
بهمنظور بررسی آثار شوری و زیادی بْر در آب آبیاری بر سرعت رشد نسبی، سرعت فتوسنتز خالص، نسبت وزن برگ و ویژگیهای فیزیولوژیکی پایههای درختان پسته، سه پایه بادامی زرند، سرخس و قزوینی که از پایههای عمده بهرهگیری شده در باغهای پستهاند، انتخاب و در گلدانهای 8 لیتری در خاک کاشته شدند. تیمارهای شوری در غلظتهای 0، 75، 150 و 225 میلیمول سدیم کلراید و بْر بهصورت اسید بوریک و در غلظتهای 0، 20 و 40 میلیگرم در لیتر تهیه و بهجای آبیاری روی نهالهای یکساله اعمال شد. قبل از شروع تیمارها و بعد از 30 و 60 روز از شروع تیمارها، از هر واحد آزمایش نهالها برداشت شدند و صفات مختلف از جمله شمار کل برگ، سطح برگ، ارتفاع ساقه و ریشه، وزن تر و وزن خشک ساقه، ریشه و برگ، میزان تجمع پرولین در برگ، میزان کلروفیل کل و میزان نسبی آب برگ روی گیاهان برداشت شده اندازهگیری شد، همچنین در طول آزمایش هر 14 روز یکبار پتانسیل آب برگ و میزان کلروفیل فلورسانس و ارتفاع بوته، شمار برگ و قطر ساقه مورد اندازهگیری قرار گرفت.
نتایج نشان داد که میزان سرعت رشد نسبی با افزایش سطح شوری و زمان شروع تیمار کاهش یافت. همچنین تیمار شوری مخصوصاً در غلظتهای بالا میزان سرعت فتوسنتز خالص را نیز کاهش داد، ولی در ارتباط با نسبت وزن برگی اختلافات معنیدار نبود. در تمام پایهها سرعت فتوسنتز خالص با سرعت رشد نسبی همبستگی بالایی داشت ولی این همبستگی با نسبت وزن برگی کمتر بود که نشاندهنده این است که سرعت فتوسنتز خالص عامل اولیه و مهم در تیمار شوری بوده و نسبت وزن برگی بهعنوان عامل ثانویه، از اهمیت کمتری برخودار است. همچنین مشخص شد که شوری اثری روی پتانسیل آب برگ، میزان کلروفیل و میزان کلروفیل فلورسانس نداشت، ولی با افـزایش میزان غلـظت سـدیم کلراید و زمان تـیمار، میـزان انباشتپرولین در برگها افزایش یافت. از پایههای مورد بررسی، پایه قزوینی نسبت به پایههای دیگر، پرولین بیشتری در برگها انباشت کرد، بههمین دلیل نسبت به پایه بادامی زرند و سرخس نسبت به شوری مقاومت بیشتری نشان داد. در ارتباط با بْر مشخص شد که تا غلظت 40 میلیگرم در لیتر هیچ تأثیری در سرعت رشد نسبی، سرعت فتوسنتز خالص، میزان تجمع پرولین و میزان کلروفیل فلورسانس نداشت، چرا که اختلاف معنیداری بین صفات اندازهگیری شده در نهالهای تیمار شده و شاهد دیده نشد.
محمد مرادی، عبدالمجید رضائی، احمد ارزانی،
جلد 9، شماره 1 - ( بهار 1384 )
چکیده
این پژوهش به منظور تجزیه و تحلیل همبستگیهای بین عملکرد دانه، اجزای عملکرد، طول دوره رشد رویشی وطول دوره پرشدن دانه در 12 رقم یولاف در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در 3 تکرار در سالهای زراعی 82- 1380 اجرا گردید. همبستگی عملکرد دانه در واحد سطح با تعداد پنجه بارور در متر مربع(77/0)، تعداد دانه در خوشه(51/0) و طول دوره پر شدن دانه(66/0) مثبت و معنیدار بود. در بین صفات مورد بررسی، تعداد خوشه در متر مربع و تعداد دانه در خوشه بیشترین اثر مستقیم را بر عملکرد دانه نشان دادند (به ترتیب 68/0 و30/0). همچنین طول دوره پر شدن دانه بیشترین اثر مستقیم را بر تعداد دانه درخوشه و وزن هزار دانه داشت (به ترتیب 82/0 و 80/0) که از همبستگیهای آن با تعداد دانه در خوشه(42/0) و وزن هزار دانه(35/0) نیز بیشتر بود. ولی منفی بودن اثر غیرمستقیم آن از طریق سایر صفات سبب کم شدن مقدار این ضرایب همبستگی گردید.
با توجه به نتایج تجزیه علیت، تعداد خوشه در متر مربع و تعداد دانه در خوشه بیشترین سهم را در تبیین تغییرات عملکرد دانه دارا بودند. با توجه به اثر مستقیم طول دوره پر شدن دانه بر تعداد دانه در خوشه و وزن هزار دانه و اینکه بیشترین مقدار ماده خشک در یولاف در طول این دوره تولید میشود، میتوان از این صفات به عنوان معیار انتخاب در برنامههای بهنژادی یولاف و تولید ارقام پر محصول استفاده نمود.
ملیحه اسلامی، سید علیمحمد میرمحمدی میبدی، احمد ارزانی،
جلد 9، شماره 3 - ( پاییز 1384 )
چکیده
به منظور ارزیابی قابلیت توارث، ضرایب تنوع فنوتیپی و ژنتیکی، واریانس فنوتیپی و ژنتیکی و میزان هم بستگی برخی صفات مرتبط با کیفیت دانه در ژنوتیپهای متحمل به شوری گندم دوروم، این آزمایش در سال زراعی 80-1379 با چهار ژنوتیپ گندم دوروم مشتمل بر Dipper-6 ، PI40100، Oste/Gata و شوا به همراه جمعیتهای F2 وF3 حاصل از تلاقی آنها در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار اجرا گردید. صفات سختی دانه، محتوای پروتئین دانه، ارتفاع رسوب SDS و محتوای گلوتن تر و محتوای گلوتن خشک مورد اندازهگیری قرار گرفت. نتایج به دست آمده نشان داد که محتوای گلوتن خشک و محتوای گلوتن تر از بالاترین تنوع ژنتیکی و فنوتیپی برخوردارند. نتایج تجزیه واریانس صفات حاکی از وجود تفاوت معنیدار بین ژنوتیپهای مختلف برای کلیه صفات به جز ارتفاع رسوب SDS بود. برآوردهای قابلیت توارث صفات مورد مطالعه دامنهای از 6/48 درصد برای ارتفاع رسوب SDS تا 4/90 درصد برای محتوای گلوتن خشک داشت. شاخص سختی دانه هم بستگی مثبت و معنیداری با محتوای پروتئین، ارتفاع رسوب SDS و محتوای گلوتن خشک داشت. محتوای پروتئین نیز هم بستگی مثبت و معنیداری با محتوای گلوتن تر و محتوای گلوتن خشک نشان داد. نظر به این که محتوای گلوتن خشک هم بستگی بسیار بالایی با محتوای پروتئین (کمیت) داشت و از طرفی سختی دانه هم بستگی بالایی با ارتفاع رسوب SDS به عنوان معیار مهم کیفیت پروتئین نشان داد، بنابراین از محتوای گلوتن خشک و سختی دانه میتوان برای گزینش در جهت افزایش کمیت و کیفیت پروتئین در گندم دوروم استفاده نمود.
بهروز مرادی عاشور، احمد ارزانی، عبدالمجید رضایی، سید علیمحمد میرمحمدی میبدی،
جلد 9، شماره 4 - ( زمستان 1384 )
چکیده
در این بررسی نحوه کنترل ژنتیکی عملکرد دانه و صفات مرتبط به آن در پنج تلاقی گندم پائیزه (Triticum aestivum L) به روش تجزیه میانگین نسلها برآورد گردید. ارقام روشن، مهدوی، اینیا، آتیلا و گاسکوین و جمعیتهای F1، F2، BC1 و BC2 حاصل ازتلاقی آنها بر پایه طرح کرتهای خردشده در قالب بلوکهای کامل تصادفی در دو تکرار ارزیابی شدند. نتایج تجزیه واریانس میانگین نسلها نشان داد که تفاوتهای معنیدار بین نسلها برای صفات مورد مطالعه از جمله عملکرد دانه در بوته، تعداد سنبله در بوته، تعداد سنبلچه در سنبله و وزن دانه در سنبله وجود دارد. برای بیشتر صفات و تلاقیها مقدار F/DH1/2 کوچکتر از یک بود که بیانگر متفاوتبودن علامت و بزرگی اثر ژنهای کنترلکننده این صفات میباشد. برای عملکرد دانه وراثتپذیری عمومی با دامنه 5/28 تا 6/58 درصد و وراثتپذیری خصوصی با دامنه 24 تا 5/48 درصد برای پنج تلاقی برآورد گردید که کوچکترین برآورد را در مقایسه با سایر صفات دارا بود. برآورد اجزای ژنتیکی میانگین نسلها با برازش مدلهای مختلف و انتخاب بهترین مدل نشان داد که بسته به نوع صفت و ژنوتیپ نقش اجزای ژنتیکی افزایشی، غالبیت و اپیستازی در کنترل صفات مورد مطالعه متفاوت است.
حسین ارزانی، محمد جنگجو، حسین شمس، سعید محتشمنیا، مجید آقامحسنی فشمی، حسن احمدی، محمد جعفری، علی اصغر درویش صفت، احسان شهریاری،
جلد 10، شماره 1 - ( بهار 1385 )
چکیده
شایستگی مرتع و از طرفی قابلیت چرایی مرتع از موارد مهم در امر آنالیز و ارزیابی مراتع بوده و شناخت عوامل مؤثر بر آن، خود از اهمیت زیادی برخوردار است. از آنجایی که تقریباً همه اجزای اکوسیستم مرتعی روی تعیین شایستگی مرتع تأثیر میگذارند، بنابراین از بین عوامل فیزیکی و پوشش گیاهی سه عامل تولید علوفه، منابع آب و حساسیت به فرسایش انتخاب شد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تناسب مراتع لار، دشت بکان، سیاهرود و اردستان و ارائه مدلی برای چرای گوسفند میباشد. این تحقیق در 4 منطقه به ترتیب 2 منطقه سیاهرود و لار در رشتهکوههای البرز، اردستان در منطقه مرکزی و دشت بکان در منطقه زاگرس انجام گرفت. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که در مناطق مورد مطالعه از بین عوامل فیزیکی شیب، دوری از منابع آب و فرسایش بیشتر از عوامل گیاهی در تعیین قابلیت چرایی نقش داشتند. به طور کلی در منطقه سیاهرود، فراوانی گیاهان سمی، شیب تند، موقتی بودن منابع آب سازندهای حساس به فرسایش عوامل محدودکننده بودند. شیب زیاد، حساسیت سنگ و خاک به فرسایش و نحوه بهرهبرداری از اراضی در منطقه لار قابلیت آن را کاهش میداد. در منطقه اردستان تولید کم، وجود گیاهان مهاجم، دوری از منابع آب، نحوه بهرهبرداری از اراضی و فرسایشهای فعلی باعث کاهش شایستگی آن میشوند. در منطقه دشت بکان شیب، نحوه پراکنش منابع آب و عدم وجود منابع دائمی آب، ایجاد محدودیت میکنند. به طور کلی هر نوع بهره برداری از زمین نیازمندیهای مشخص و هر واحد اراضی کیفیت معینی دارد و در خصوص بهرهبرداری از مراتع برای چرای گوسفند، رعایت ظرفیت چرا، توجه به آمادگی مرتع و به کاربردن برنامههای اصلاحی در مراتع مورد مطالعه میتواند در افزایش قابلیت مراتع برای چرای گوسفند کمک کند.
الهام فراهـانی، احمد ارزانی،
جلد 10، شماره 4 - ( زمستان 1385 )
چکیده
این پژوهش به منظور بررسی تنوع ژنتیکی ارقام و هیبریدهای F1 گندم دوروم با استفاده از صفات زراعی و مورفولوژیک انجام گردید. هدف دیگر این مطالعه، ارزیابی میزان تبعیت گزینش والدین تلاقیها براساس مشاهده صفات مورفولوژیک و زراعی از فاصله ژنتیکی والدین در تجزیه خوشهای بوده است. بدین منظور 42 ژنوتیپ مشتمل بر 12 هیبرید و 30 لاین و رقم (والدی و غیروالدی) در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در سال زراعی 83-1382 مورد بررسی قرار گرفت. صفات زراعی و مورفولوژیک، تعداد روز تا 50% سنبلهدهی، تعداد روز تا 50% گردهافشانی، تعداد روز تا رسیدگی، ارتفاع بوته (سانتیمتر)، طول سنبله(سانتیمتر)، تعداد سنبله در واحد سطح، عملکرد بیولوژیک (کیلوگرم در مترمربع)، عملکرد دانه(کیلوگرم در مترمربع)، تعداد دانه در سنبله، وزن دانه در سنبله، وزن هزار دانه(گرم)، وزن حجمی (گرم در لیتر) و شاخص برداشت در کلیه ژنوتیپها اندازهگیری شد. نتایج تجزیه واریانس، تفاوت معنیداری را میان ژنوتیپها برای کلیه صفات مورد مطالعه نشان داد. نتایج همچنین نشان داد که عملکرد دانه از بالاترین میزان تنوع فنوتیپی (6/21%) برخوردار بوده و صفات تعداد سنبله در واحد سطح و تعداد دانه در سنبله به ترتیب با ضرایب تنوع 20 و 9/18 درصد در مراتب بعدی قرار گرفتند. کمترین میزان تنوع در صفات تعداد روز تا رسیدگی، تعداد روز تا 50% گردهافشانی و تعداد روز تا 50% خوشهدهی مشاهده شد. مطالعه همبستگی صفات بیانگر ارتباط قوی بین صفات عملکرد دانه با شاخص برداشت، عملکرد بیولوژیک، تعداد دانه در سنبله و وزن دانه در سنبله بود. تجزیه خوشهای ژنوتیپها برمبنای صفات زراعی و مورفولوژیک، ارقام و هیبریدهای مورد بررسی را در 8 گروه تفکیک نمود که برخی از گروهها دارای خصوصیات مطلوب بوده و جهت مقاصد بهنژادی مفید میباشند. نتایج ارزیابی میزان تبعیت گزینش والدین به طور مشاهدهای از فاصله ژنتیکی والدین در تجزیه خوشهای نشان داد که در دوازده تلاقی اجرا شده، این درجه مطابقت فرق میکند، به طوریکه والدین در تلاقی Eupoda6×Chahba88 با مشابهت بسیار زیاد از لحاظ ژنتیکی و در تلاقی PI40100×PI40099 با فاصله ژنتیکی نسبتاً زیاد استفاده شده بودند.
مهدی سلطانی حویزه، سیدعلیمحمد میرمحمدی میبدی ، احمد ارزانی،
جلد 11، شماره 42 - ( زمستان 1386 )
چکیده
گیاه نیشکر یکی از گیاهان مهم قندی در جهان محسوب میشود. با توجه به شرایط اقلیمی نیمه خشک و نسبتاً شور در مناطق تحت کشت نیشکر در کشور، افزایش مقاومت به شوری در این گیاه حائز اهمیت میباشد. برای نیل به این هدف شناخت ژنوتیپهای متحمل به شوری و درک مکانیزمهای تحمل به شوری در گیاه نیشکر ضروری است. در این مطالعه 8 رقم تجاری و امیدبخش نیشکر در محیط کشت هیدروپونیک، حاوی نمک طعام ( NaCl ) با غلظتهای صفر، 25/0، 5/0 و 75/0 درصد مورد مطالعه قرار گرفتند. آثار شوری بر جذب، انتقال و تجمع یونهای + Cl- , K+ , Na و +Ca2 در برگ و ریشه بررسی شد. با افزایش سطوح شوری محتوای کلر در برگ و ریشه ارقام مورد آزمایش افزایش یافت. نتایج حاصل از اندازهگیری میزان سدیم و پتاسیم نشان داد که تجمع سدیم درون گیاه ناشی از شوری، نسبت به پتاسیم بیشتر بوده است. با افزایش سطوح شوری میزان جذب سدیم و میزان انتقال آن به اندامهای هوایی به سرعت افزایش یافت که منجر به کاهش رشد و عملکرد وزن خشک گردید. محتوای کلر در برگ و ریشه رقم NCO-310 با افزایش سطوح شوری از متوسط به زیاد ثابت ماند، که نشان دهنده توانایی ژنتیکی این رقم برای جلوگیری از ورود یون سمی کلر به درون گیاه است. رقم CP82-1592 با داشتن کمترین نسبت کلر برگ به ریشه دارای انتقال کمتر یون سمی کلر به قسمتهای هوایی گیاه بود. همچنین این رقم دارای محتوای کلسیم بالا در برگ و نسبت سدیم به کلسیم پایین در تمام سطوح شوری بود. رقم CP48-103 با داشتن کمترین میزان یون سدیم در برگ و میزان نسبتاً پایین در ریشه احتمالاً دارای پتانسیل ژنتیکی در جلوگیری از ورود یون سدیم به گیاه میباشد. رقمهای CP72-2086 و CP82-1592 از مکانیزم توزیع یونهای مضر کلر و سدیم به برگهای پیر و پنجهها برخوردار بودهاند. بنابراین، جلوگیری از جذب، ممانعت از انتقال و توزیع عناصر مضر کلر و سدیم را میتوان به عنوان مکانیزمهای مهم در تحمل به شوری گیاه نیشکر مورد استفاده قرار داد.
محمد مرادی، عبدالمجید رضایی، احمد ارزانی،
جلد 11، شماره 42 - ( زمستان 1386 )
چکیده
این بررسی به منظور ارزیابی میزان بهبود ژنتیکی عملکرد و سایر خصوصیات 12 رقم یولاف معرفی شده در کانادا طی سالهای 1921 تا 1997 در سالهای زراعی 81-1380 و 82-1381 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان، در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار اجرا گردید . با توجه به نتایج حاصل از برازش رگرسیون خطی میانگین صفات مختلف در برابر سال معرفی ارقام معلوم گردید که تأثیر بهنژادی بر عملکرد دانه یولاف در طی دوره 76 ساله مورد بررسی 63/32 کیلوگرم در هکتار در سال یا 63/0 درصد در سال بود. همچنین تأثیر بهنژادی بر شاخص برداشت، تعداد دانه در خوشه و تعداد پنجه بارور در متر مربع از ارقام قدیم به جدید روند افزایشی نشان داد، در حالی که روند اصلاحی صفات ارتفاع بوته و تعداد روز تا خوشهدهی در طول دوره مورد بررسی در جهت کاهش بوده است. بقیه صفات تغییرات اندکی داشتند و از روند خاصی تبعیت ننمودند. در کل نتایج نشان داد که اصلاحگران در طی دوره 76 ساله مورد بررسی در عملکرد دانه ارقام یولاف معرفی شده در کانادا بهبود اساسی ایجاد نمودهاند، بهطوری که عملکرد دانه بهطور مداوم در حال افزایش بوده است. بهبود ژنتیکی عملکرد در ارقام مورد بررسی ارتباط نزدیکی با شاخص برداشت داشت، به طوری که بیشتر یا همه تغییرات در عملکرد دانه ناشی از تغییر این صفت بوده است. با وجود اینکه بخش اعظم بهبود ژنتیکی عملکرد ارقام یولاف مورد بررسی در این مطالعه به افزایش شاخص برداشت نسبت داده شد، ولی آزادی عمل برای بهبود بیشتر این صفت ممکن است محدود کننده باشد. بنابراین بهنظر میرسد برای افزایش بیشتر عملکرد دانه بایستی افزایش همزمان عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت مورد توجه قرار گیرد.
الهام فراهانی ، احمد ارزانی،
جلد 11، شماره 42 - ( زمستان 1386 )
چکیده
این پژوهش به منظور برآورد هتروزیس در 12 هیبرید F1 گندم دوروم با استفاده از صفات زراعی و مورفولوژیک انجام گردید. گزینش والدین براساس فاصله ژنتیکی برآورد شده طی دو سال آزمایش مزرعهای انجام و سپس با تلاقی والدین، هیبریدهای F1 آنها تولید شد. بدین منظور 23 ژنوتیپ (شامل 11 والدین و 12 هیبریدهای F1 ) در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در سال 1382 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان، واقع در لورک نجفآباد ارزیابی شدند. صفات زراعی تعداد روز تا 50% خوشهدهی، تعداد روز تا 50% گردهافشانی، تعداد روز تا رسیدگی، ارتفاع بوته، طول سنبله، تعداد سنبله در واحد سطح، تعداد دانه در خوشه، وزن دانه در خوشه، وزن هزار دانه، عملکرد بیولوژیک، عملکرد دانه و شاخص برداشت در کلیه ژنوتیپها اندازهگیری شد. نتایج تجزیه واریانس تفاوتهای معنیداری را بین والدین، هیبریدهای F1 و والد در برابر تلاقی برای تمام صفات نشان داد که بیانگر تنوع مناسب ژرمپلاسم مورد مطالعه و وجود هتروزیس بوده است. برآورد ارزش هتروزیس براساس مقایسه با والد برتر نشان داد که هیبریدهای HPI40100×PI40099 و HEupoda6× Chahba88 به طور معنیداری از نظر رسیدگی و زودرس بودن بالاترین مقادیر هتروزیس را داشتهاند. ضمن اینکه بیشترین درصد هتروزیس از نظر صفات عملکرد دانه و اجزای عملکرد در بین 12 هیبرید مورد بررسی به هیبریدهای HAltar84/Ald×Chahba88 ، HBuchen7×Chahba88 و HEupoda6×Mexi75/Vic اختصاص داشت. ارقام والدینی که توانایی و پتانسیل کافی برای تولید هیبریدهای با عملکرد مطلوب دارند عبارتاند از: ژنوتیپهای Eupoda6 ، Odin12 ، Altar84/Ald و 45063Karaj در تلاقی با ژنوتیپ Mexi75/Vic و همچنین ارقام Buchen7 و Altar84/Ald در تلاقی با Chahba88 .
سیده نازگل عمرانی، عبدالمجید رضایی، احمد ارزانی،
جلد 11، شماره 42 - ( زمستان 1386 )
چکیده
مؤثرترین روش برای انتخاب صحیح ژنوتیپها برای صفتی مانند عملکرد گزینش همزمان بر مبنای شاخص انتخاب برای چند خصوصیت مهم گیاه میباشد. این مطالعه با هدف مقایسه شاخصهای انتخاب برای بهبود عملکرد جو در شرایط تنش و معمول نیتروژن با استفاده از 49 لاین اینبرد نوترکیب 13 F حاصل از تلاقی دو والد (Kanto Nakate Gold (KNG و (Azumamugi (AZ به همراه والدین در سال زراعی 1383 انجام شد. آزمایش به صورت طرح کرتهای خرد شده در قالب بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان پیاده شد. در شرایط معمول، در هر یک از مراحل شروع رشد زایشی ، به ساقه رفتن و پر شدن دانه معادل 100 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار به صورت کود اوره در اختیار گیاه قرار گرفت. در شرایط تنش ، کود سرک به میزان 50 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار فقط در مرحله شروع رشد رویشی مصرف شد. شاخصهای انتخاب اسمیت- هیزل و پسک-بیکر براساس چهار صفت روز تا سنبله دهی ، شاخص برداشت، سرعت رشد و شاخص برداشت نیتروژن و همچنین پاسخهای مستقیم و همبسته این صفات به همراه عملکرد برای هریک از شرایط تنش و معمول نیتروژن به صورت جداگانه محاسبه شدند. نتایج پاسخهای مستقیم و همبسته به انتخاب نشان داد که انتخاب لاین براساس شاخص برداشت و شاخص برداشت نیتروژن بالاتر در هر دو شرایط معمول و تنش نیتروژن باعث به گزینی لاینهای پر محصولتر میشود. در شرایط معمول و تنش نیتروژن صفت شاخص برداشت وزن بالایی در هر دو شاخص اسمیت- هیزل و پسک- بیکر داشت. همچنین در شاخصهای انتخاب برای شرایط معمول و تنش و از نظر هر دو شاخص اسمیت- هیزل و پسک- بیکر ضریب صفت سرعت رشد منفی بود. بنابراین انتخاب بر مبنای این شاخصها لاینهای با سرعت رشد کمتر را غربال میکند. همچنین شاخص اسمیت- هیزل بازده بالاتری نسبت به شاخص پسک- بیکر داشت.
کامران سمیعی، احمد ارزانی، سید علیمحمد میرمحمدی میبدی،
جلد 12، شماره 45 - ( پاییز 1387 )
چکیده
نژادهای بومی یک گیاه زراعی به عنوان منابع با ارزش ژنتیکی محسوب میشوند. در این تحقیق 20 توده بومی شبدر ایرانی (.Trifolium resupinatum L) که از نقاط مختلف کشور جمعآوری شده بود، مورد استفاده قرار گرفت. نمونه DNA متعلق به 20 ژنوتیپ شبدر با استفاده از نشانگرهای نیمهتصادفی که مکان هدف آنها براساس نواحی برش اتصال اینترون- اگزون (ISJ) است، تکثیر شدند. سی آغازگر نیمهتصادفی از دو گروه آغازگرهای با هدف اینترون (IT)و هدف اگزون (ET )در این مطالعه بهکار رفت که 10 آغازگر تکرار پذیر بوده و ایجاد چندشکلی در تودههای شبدر مورد مطالعه نمودند. تجزیه خوشه ای با استفاده از نرم افزار NTSYS و روش UPGMA و تشکیل ماتریس تشابه جاکارد صورت گرفت. آغازگرها مجموعا تولید 111 باند نمودند که از این تعداد، 93 باند (84%) در بین ژنوتیپهای شبدر چند شکل بودند. بیشترین و کمترین قطعات تکثیر شده به ترتیب مربوط به آغازگرهای IT15-31و ET18-4 بود و متوسط تعداد باند برای هر آغازگر 1/11 عدد برآورد شد. براساس تجزیه کلاستر تودههای شبدر به 5 گروه تقسیم شدند که از آن میان 2 توده کازرون و کرمانشاهی1 هر کدام به تنهایی یک گروه را تشکیل دادند. براساس ماتریس تشابه، کمترین شباهت (42/0) مربوط به تودههای الویجان و کازرون بود و تودههای چگنی و هفتچین همدانی بیشترین شباهت ژنتیکی را به خود اختصاص دادند. گروهبندی حاصله تا حدودی با گروهبندی تودههای شبدر ایرانی براساس مبداء جغرافیایی همآهنگی داشت. با توجه به نتایج بهدست آمده، میتوان بیان داشت که استفاده از فنآوری PCR با آغازگرهای نیمهتصادفی در بررسی تنوع ژنتیکی تودههای شبدر ایرانی مناسب بوده و آنها را به خوبی از هم متمایز نموده است.
حسن خوش قلب، کاظم ارزانی، محمد جعفر ملکوتی، محسن برزگر،
جلد 12، شماره 45 - ( پاییز 1387 )
چکیده
میوه 2 رقم از گلابی آسیایی(.Pyrus serotina Rehd) به نامهای‘Ksq’9 و‘Ksq’13 در شرایط آب و هوایی تهران برای بررسی تغییرات میزان قندها و اسیدهای آلی و اثر آنها بر خواص فیزیکوشیمیایی و قهوهای شدن داخلی میوه مورد ارزیابی قرار گرفت. قندها و اسیدهای آلی 2 بار قبل از برداشت، زمان برداشت و 2 بار پس از برداشت (میوهها در دمای2°C رطوبت نسبی هوای%85-80 نگهداری شدند) به فواصل زمانی هر ماه یک بار با دستگاه HPLC اندازهگیری شد. تفاوت معنیداری بین ارقام مورد آزمایش، شاهد و زمان نمونه برداری از نظر میزان قندها و اسیدهای آلی مشاهده شد. در این مطالعه میزان قندهای فروکتوز، گلوگز و سوربیتول تا یک ماه بعد از برداشت افزایش نشان داد (از حدود 1 به 9% وزن تر میوه) و سپس کاهش یافت. ساکاروز از 2 ماه قبل از برداشت تا 2 ماه پس از برداشت کاهش یافت (از حدود 3 به 75/0% وزن تر میوه). در هر دو رقم اسیدهای آلی تا قبل از برداشت افزایش و از زمان رسیدن تا پیری میوه کاهش یافت. بیشترین مقادیر اسیدهای آلی مربوط به مالیک و آسکوربیک اسید بود (به ترتیب 345 و 1/41 میلیگرم در 100گرم وزن تر میوه، در زمان برداشت به ترتیب در ارقام ‘Ksq’9و شاهد). همبستگی زیادی (از 8/0تا 1) بین کاهش قندها و اسیدهای آلی با افزایش قهوهای شدن داخلی میوه و کاهش صفات سفتی بافت، وزن تر و خشک، و مواد جامد محلول کل میوه(TSS) مشاهده شد. نتایج نشان داد افزایش میزان قندها و اسیدهای آلی باعث تأخیر در قهوهای شدن میوه شد. ارقام گلابی آسیایی با میزان آسکوربیک اسید کمتر، احتمالاً به عارضه قهوهای شدن داخلی میوه حساسترند. ارتباط زیادی بین افزایش میزان قندها با افزایش رنگ در میوهها مشاهده شد.
فاطمه امینی، قدرت اله سعیدی، احمد ارزانی،
جلد 12، شماره 45 - ( پاییز 1387 )
چکیده
به منظور بررسی روابط بین عملکرد دانه و اجزای آن در گلرنگ، تجزیه ضرایب مسیر و تجزیه عامل ها با استفاده از برخی صفات زراعی و مورفولوژیک در 32 ژنوتیپ مختلف گلرنگ انجام شد. ژنوتیپ ها در سال زراعی 1384-1383 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه صنعتی اصفهان و در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با 3 تکرار ارزیابی شدند. ضرایب همبستگی بین صفات نشان داد که بین هر کدام از صفات عملکرد دانه در واحد سطح و عملکرد دانه در بوته با صفات تعداد دانه در طبق و تعداد طبق در بوته همبستگی مثبت و بالایی وجود داشته است. بر اساس نتایج رگرسیون مرحله ای برای عملکرد دانه در واحد سطح، تعداد طبق در بوته به تنهایی 6/43 درصد و به همراه تعداد دانه در طبق و ارتفاع بوته 60 درصد از تغییرات این صفت را توجیه کردند. نتایج رگرسیون مرحله ای برای عملکرد دانه در بوته نیز نشان داد که صفات تعداد دانه در طبق، تعداد طبق در بوته و وزن هزار دانه 2/81 درصد از تغییرات عملکرد دانه در بوته را موجب شدند. بر اساس ضرایب مسیر، صفت تعداد طبق در بوته بیشترین اثر مستقیم مثبت را بر هرکدام از صفات عملکرد دانه در واحد سطح و عملکرد دانه در بوته داشت، ضمن اینکه این اثر از طریق تأثیر غیر مستقیم و منفی وزن هزار دانه کاهش یافت. نتایج تجزیه به عامل ها برای صفات سه عامل اصلی را مشخص کرد که مجموعا" 81/81 درصد از کل تغییرات را توجیه نمودند. این عامل ها با توجه به اجزای تشکیل دهنده آنها به ترتیب عامل عملکرد و اجزای آن، عامل خصوصیات فنولوژیکی بوته (روز تا 50 درصد سبز شدن، روز تا گلدهی و روز تا رسیدگی) و عامل شاخهبندی نامیده شدند. بهطور کلی می توان نتیجه گیری نمود که سه صفت تعداد طبق در بوته، تعداد دانه در طبق و وزن هزار دانه به ترتیب از اهمیت نسبی بیشتری درتعیین عملکرد دانه گلرنگ برخوردارند و این اجزای عملکرد می توانند به عنوان شاخص انتخاب در برنامه های به نژادی این گیاه مورد استفاده قرار گیرند.
فرزانه بهادری، کاظم ارزانی،
جلد 12، شماره 45 - ( پاییز 1387 )
چکیده
یکی از مهمترین مشکلات تولیدکنندگان هلو(Prunus persica)، کنترل اندازه و رشد رویشی این درختان است. استفاده از روشهای کنترل کننده رشد که علاوه بر کاهش رشد رویشی کیفیت میوه و میزان عملکرد درختان را افزایش دهد از اصول پر اهمیت مدیریتی در باغهای هلو است. باتوجه به این هدف، در باغها کشت و صنعت- مغان درختان بالغ( چهار ساله) هلو از ارقام جی اچ هیل و رداسکین که روی پایه بذری هلو کشت شده بودند، انتخاب شد. پکلوبوترازول در سه غلظت 0/0 و5/0 و5/1 (گرم ماده مؤثره برای هر درخت) قبل از باز شدن جوانهها، به صورت کاربرد خاکی اطراف تنه درختان استفاده شد. اثرات کوتاه مدت ناشی از آن در فاصله زمانی 1376- 1375 مورد ارزیابی قرار گرفت. تیمارهای یاد شده براساس طرح آماری اسپلیت پلات با پایه کاملاً تصادفی با 6 تکرار به کار گرفته شد. تأثیر تیمارهای پکلوبوترازول روی برخی از شاخصهای رشد رویشی و میزان نسبی آب برگها بررسی شد. بر اساس نتایج بهدست آمده پکلوبوترازول باعث کاهش شاخصهای رشد رویشی مانند کاهش رشد مساحت تنه، طول شاخه و وزن خشک هرس تابستانه و هرس زمستانه در سطح بسیار معنیدار در سال اول بعد از کاربرد شد. وجود رابطه مستقیم بین افزایش غلظت پکلوبوترازول و افزایش اثرهای آن، مانند کاهش رشد رویشی در بررسی نتایج مشخص شد. با توجه به اینکه در اثر کاربرد پکلوبوترازول در سال اول تا 70% از وزن خشک هرس سالانه کاسته شده است، توجه به این مسئله از نظر اقتصادی میتواند حائز اهمیت باشد.
حسین ارزانی، مرضیه مسیبی، علی نیکخواه،
جلد 12، شماره 46 - ( (لف)-زمستان 1387 )
چکیده
آگاهی از میزان علوفه مورد نیاز دام برای تعیین ظرفیت چرا و ایجاد تعادل دام و مرتع ضروری است. نیاز روزانه به کیفیت علوفه در دسترس، وزن زنده، سن و شرایط فیزیولوژیکی دام بستگی دارد. از آنجا که بیش از 20 نژاد گوسفندی با جثههای متفاوت از مراتع کشور استفاده میکنند، وزن معادل واحد دامی برای هر نژاد باید تعیین و براساس آن نیاز روزانه علوفه تعیین گردد. در این تحقیق وزن زنده واحد دامی نژاد فشندی (با در نظر گرفتن میانگین وزن زنده میشهای سه و چهار ساله) تعیین شد. بدین منظور 3 گله از میان گلههای موجود در طالقان که بیش از 100 رأس گوسفند نژاد فشندی داشتند، انتخاب شدند. در هر گله 15 رأس میش سه ساله، 15 رأس میش 4 ساله، 5 رأس قوچ 3 ساله و 5 رأس قوچ 4 ساله انتخاب که در ابتدای ورود به ییلاق، هنگام خروج از ییلاق و یک بار در زمستان، جمعا سه بار وزن آنها اندازهگیری شد. همچنین در هر گله نیز 5 رأس بره سه ماهه در ابتدای فصل چرا، 5 رأس بره 6 ماهه در انتهای فصل چرا وزنکشی شدند. نیازهای غذایی آن در شرایط نگهداری با توجه به شرایط محیطی و فواصل آبشخوار (50 درصد بیشتر از مقدار پیشنهادی جداول NRC و فرمول پیشنهادی ماف1984) با استفاده از دو روش استفاده از دادههای جداول NRC و فرمول ماف محاسبه گردید. جهت تجزیه و تحلیلهای آماری از نرمافزار SAS و آزمایش فاکتوریل در قالب طرح پایه کاملاًَ تصادفی استفاده شد. نتایج نشان داد که اندازه واحد دامی گوسفند فشندی 7/60 کیلوگرم میباشد. همچنین میانگین وزن قوچهای سه و چهار ساله به ترتیب 3/80 و 3/85 کیلوگرم و برههای سه و شش ماهه به ترتیب 4/21 و 8/37 کیلوگرم تعیین شد. معادل واحد دامی برای قوچ و برههای سه و شش ماهه به ترتیب برابر با 36/1 ، 35/0 و 62/0 تعیین گردید. در روش اول میزان انرژی متابولیسمی مورد نیاز روزانه دام از جداول NRC (1985) استخراج شد که با احتساب شرایط منطقه برابر با 8/13 مگاژول انرژی متابولیسمی در روز بود. در روش دوم با استفاده از فرمول ماف، میزان انرژی متابولیسمی مورد نیاز روزانه برابر با 8/11مگاژول تعیین گردید.
علیرضا افتخاری، مهدی فرحپور، حسین ارزانی، جلال عبدالهی،
جلد 13، شماره 47 - ( (الف) -بهار 1388 )
چکیده
بهمنظور بررسی گونههای مورد چرای دام اهلی و حیات وحش و تعیین سهم هر کدام از علوفه مراتع منطقه پشتکوه یزد، ترجیح این دو دسته دام در انتخاب گیاهان و قسمتهای مختلف گیاهان انتخاب شده، مطالعه گردید. این بررسی در دو رویشگاه مرتعی واقع در دو تیپ گیاهی (Boiss.)Sojak Scariola orientalis ،Artemisia sieberi Besser و Aellenia subaphylla (C.A.Mey.)Aellen ، Artemisia sieberi که توسط مرکز تحقیقات یزد در قا لب طرح ملی ارزیابی مراتع مناطق مختلف آب وهوایی احداث شده بود اجرا گردید. دو مکان مرتعی مورد بررسی از میان دیگر مکانهای مرتعی احداث شده به گونهای انتخاب شدند که دارای بیشترین تشابه در پوشش گیاهی باشند(با میزان تشابه 72 درصد). مکان دشت کالمند در منطقه قرق کالمند بدون چرای دام اهلی (گوسفند و بز) و مورد چرای آهو است و مکان دیگر با نام جاده دهشیر مورد چرای دامهای اهلی است.آمار برداری از پوشش گیاهی در هردو رویشگاه نشان داد که گزینش هر دو دسته دام؛ چه در موردگیاهان و چه قسمتهای مختلف گیاهان مشابه است. هر دو دسته دام به گونههایی مثل Artemisia sieberi و Scariola orientalis و L. Bromus tectorum و Stipa barbata Desf.و (Forsk.)A schers. Et Schwein Noaea mucronata و Launaea acanthodes(Boiss)o.Kuntze علاقهمند بودند و از گونههایی مثل Astragalus albispinus L. و (Jaub.& spach)Boiss Acantholimon scorpiurs بهعلت خشبی و خاردار بودن چرا نکرده بودند. هردو دسته دام علاقهمند به چرا از جوانههای تازه روئیده، برگهای تازه، گل و بهطور کلی قسمتهای غیر خشبی که در قسمتهای خارجی گیاهان قرار داشتند، بودند. با استناد بر نتایج این تحقیق پیشنهاد میشود که در براورد ظرفیت چرای مراتع منطقه پشتکوه یزد بهعلت ترجیح مشابه دام اهلی و حیات وحش میزان نیاز علوفه حیات وحش منطقه تعیین و از ظرفیت چرای مراتع منطقه کم شود.
محمدمهدی مجیدی، احمد ارزانی،
جلد 13، شماره 47 - ( (ب)-بهار 1388 )
چکیده
اسپرس بهلحاظ تولید مناسب و تحمل به شرایط نامساعد محیطی جایگاه مهمی در زمینه تولید علوفه در بخشهای زراعی و مرتعی کشور داراست. این پژوهش بهمنظور براورد میزان تنوع، بررسی پتانسیل تولید و سازگاری 10 توده اسپرس اجرا گردید. مواد گیاهی مورد بررسی در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با چهار تکرار در مزرعه پژوهشی دانشگاه صنعتی اصفهان مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که تودهها از نظر عملکرد علوفه تر و خشک، درصد برگ، درصد ساقه، ارتفاع بوته، تعداد ساقه در بوته، تعداد گره در ساقه، درصد پروتئین خام و درصد فیبر خام تفاوت آماری معنیداری داشتند. براورد قابلیت توارث عمومی برای عملکرد علوفه، تعداد ساقه در بوته، تعداد گره در ساقه، درصد فیبر و درصد پروتئین خام بیشتر از 50 درصد بود. ضرایب تنوع فنوتیپی و ژنتیکی صفات حاکی از وجود پتانسیل بالقوه در ژرم پلاسم مورد مطالعه بود که کارایی روشهای اصلاحی را در بهبود صفات نوید میداد. اختلاف چینهای علوفه برای همه صفات مورد اندازهگیری و اثر متقابل چین × رقم برای عملکرد علوفه خشک، درصد برگ، درصد ساقه و صفات کیفی از نظر آماری معنیدار بود (01/0>P) و در مجموع، چین سوم با 6/41 درصد از مجموع چینها تولید بیشتری داشت. روند تغییرات عملکرد از چین اول تا چین سوم مخالف روند تغییرات درصد برگ و درصد پروتئین خام و همآهنگ با روند تغییرات درصد ساقه و در صد فیبر خام بود. تودههای ارومیه و سراب بهترتیب با نسبتهای برگ به ساقه 87/6 و 28/6 درصد بالاترین کیفیت را از لحاظ این نسبت دارا بودند. توده گلپایگان با میانگین 68/23 درصد بیشترین درصد پروتئین خام علوفه را دارا بود. تودههای فریدن، خوانسار و گلپایگان بهترتیب در چینهای اول ، دوم و سوم حداکثر عملکرد علوفه خشک را تولید نمودند. با توجه به اینکه سه توده مزبور در مجموع سه چین نیز برتری معنیداری داشتند برای مطالعات به نژادی و به زراعی بعدی توصیه میگردند.