32 نتیجه برای کلزا
محدثه شمس الدین سعید ، حسن فرحبخش،
جلد 12، شماره 43 - ( 1-1387 )
چکیده
به منظور مطالعه آثار تنش شوری بر صفات کمـّی و کیفی ارقام کلزای پاییزه، تعیین مکانیزمهای احتمالی تحمل به شوری و شناسایی بهترین شاخص مقاومت، آزمایشی در سال 1383 در دانشگاه شهید باهنر کرمان به صورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با چهار تکرار انجام گرفت. تیمارهای آزمایش ترکیبی از 3 واریته (زرفام، سرز و اکاپی)، دو نوع نمک (کلرید سدیم و کلرید کلسیم) و چهار میزان شوری (12، 8، 4 و صفر دسی زیمنس بر متر) بودند. نتایج حاصل از تجزیه واریانس دادهها نشان داد که افزایش شوری اثر منفی معنیداری بر عملکرد دانه، وزن هزار دانه، تعداد خورجین خوشه اصلی و فرعی، تعداد دانه در خورجین خوشه اصلی و فرعی، طول خورجین در خوشه اصلی و فرعی، عملکرد روغن و عملکرد پروتئین داشته (001/0>P) و صفات مذکور به ترتیب 4/92%، 67%، 5/85%، 3/86%، 96/72%، 80/72%، 03/77%، 9/76%، 42/68% و 15/40% کاهش را نشان دادند. ارقام نیز از لحاظ کلیه صفات مذکور رفتار مشابهی را نشان دادند. رقم زرفام در کلیه صفات بالاترین مقادیر را به استثنای عملکرد روغن دارا بود. تجزیه واریانس دادهها همچنین نشان داد که شوری میزان پرولین، پروتئین و قند ارقام را بهطور معنیداری تحت تأثیر قرار داد (001/0>P).بیشترین غلظت قند و پروتئین در تیمار شاهد و کمترین آنها در تیمار 12 دسی زیمنس بر متر مشاهده گردید. در مقابل با افزایش شوری غلظت پرولین نیز افزایش یافت. بر اساس شاخصهای مقاومت GMP، MP و STI رقم زرفام در بالاترین سطح قرار داشت و به عنوان رقم مقاوم شناخته شد.
قدرتاله سعیدی، آزاده صدقی،
جلد 12، شماره 45 - ( 7-1387 )
چکیده
بهمنظور بررسی اثر جداگانه و توأم عناصر غذایی Zn، Fe، K، P، Nو Mn بر عملکرد دانه و دیگر صفات زراعی کلزا (.Brassica napus L)، آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه صنعتی اصفهان در سال 1385 اجرا گردید. در این آزمایش که بهصورت کرتهای خرد شده انجام شد، تأثیر یازده تیمار کودی بهعنوان فاکتور اصلی بر صفات زراعی دو رقم کلزا شامل اکاپی و زرفام بهعنوان فاکتور فرعی در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار بررسی شد. نتایج نشان داد که هیچکدام از تیمارهای کودی تأثیر معنیداری را بر تعداد روز تا رسیدگی نداشتند. استفاده از Fe + NPK بهطور معنیداری موجب افزایش ارتفاع بوته درهر دو رقم گردید. اثر تیمارهای کودی بر تعداد غلاف در بوته و تعداد دانه در غلاف معنیدار نبود. تیمارهای کودی NP، K، P، Nو NK بهطور معنیدار موجب افزایش وزن هزار دانه در رقم اکاپی شد، ولی NPK + Fe موجب کاهش معنیدار این صفت و افزایش غیر معنیدار تعداد دانه در غلاف در رقم زرفام گردید. تیمارهای کودی NPK، Nو NPK + Fe نیز بهترتیب موجب افزایش 13، 7 و43 درصد عملکرد دانه گردید. براساس متوسط دو رقم، استفاده از نیتروژن موجب افزایش معنیدار درصد روغن دانه شد ولی اثر متقابل معنیدار بین ارقام و تیمارهای کودی نشان داد که استفاده از K و NP موجب کاهش معنیدار درصد روغن در رقم زرفام گردید.تیمارهای کودی NPK، NوNPK + Fe تأثیر بیشتری را بر درصد روغن دانه و عملکرد روغن داشتند، بهطوریکه میانگین درصد روغن دانه و عملکرد روغن در تیمارهای شاهدNPK، N و NPK + Fe بهترتیب برابر 7/ 39، 7/41، 4/39 و 8/39 درصد و 1/681، 4/816، 2/730 و 3/983 کیلوگرم در هکتار بود که نشان میدهد استفاده از N و Fe موجب افزایش عملکرد دانه و روغن در هر دو رقم شده است. استفاده از کودهای دارای Zn و Mn نیز اثر معنیداری را بر عملکرد و میزان روغن دانه نداشت. در این مطالعه تغییرات عملکرد دانه و روغن اساساً و بهترتیب ناشی از تغییرات تعداد غلاف در بوته و عملکرد دانه بود. بهطور کلی بهنظر میرسد استفاده از N و Fe در شرایط اقلیمی و خاکی مشابه با این منطقه میتواند از لحاظ اقتصادی دارای اهمیت و موجب افزایش عملکرد دانه و روغن در کلزا شود.
مهدی بیات، بابک ربیعی، محمد ربیعی، علی مومنی،
جلد 12، شماره 45 - ( 7-1387 )
چکیده
به منظور مطالعه روابط بین عملکرد دانه و برخی از صفات مهم زراعی در کلزا به عنوان کشت دوم در مزارع برنج، چهارده رقم کلزای بهاره در قالب طرح بلوکی با سه تکرار، در مزرعه تحقیقاتی مؤسسه برنج کشور (رشت) در سال زراعی 85-84 کشت شدند. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که بین ارقام، از نظر اکثر صفات مورد مطالعه اختلاف معنیداری وجود دارد. وراثتپذیری عمومی صفات از حداقل 29/0 برای طول خورجین در شاخههای فرعی تا 99/0 برای روز تا رسیدگی متغیر بود. با محاسبه ضریب تغییرات ژنتیکی و فنوتیپی مشاهده شد که کمترین تنوع مربوط به روز تا رسیدگی و بیشترین تنوع مربوط به تعداد خورجین در شاخههای فرعی بود. همچنین پیشرفت ژنتیکی مورد انتظار با اعمال شدت گزینش 5 درصد از 68/3 درصد (25/0 سانتیمتر) برای طول خورجین در شاخه اصلی تا 46/31 درصد (58/915 کیلوگرم در هکتار) برای عملکرد دانه متغیر بود. نتایج به دست آمده از برآورد ضرایب همبستگی ژنوتیپی بین صفات نشان داد که بین عملکرد دانه با تعداد شاخههای فرعی، تعداد خورجین در شاخههای اصلی و فرعی، طول خورجین در شاخههای فرعی، قطر خورجین در شاخههای اصلی و فرعی، وزن هزار دانه و درصد روغن مثبت و معنیدار و بین عملکرد دانه با روز تا 90 درصد گلدهی و روز تا رسیدگی همبستگی منفی و معنیداری وجود دارد. انجام تجزیه علیت روی همبستگیهای ژنوتیپی بین عملکرد دانه به عنوان متغیر وابسته و سایر صفات به عنوان متغیرهای مستقل نشان داد که وزن هزار دانه و تعداد خورجین در شاخههای فرعی دارای اثر مستقیم مثبت و بالا و روز تا 90 درصد گلدهی دارای اثر مستقیم منفی و پایینی روی عملکرد دانه بود. به این ترتیب برای اصلاح عملکرد دانه در کلزا به عنوان کشت دوم در مزارع برنج میتوان گزینشهای غیر مستقیمی از طریق افزایش وزن هزار دانه و تعداد خورجین در شاخههای فرعی انجام داد.
مجید غلامحسینی، مجید آقاعلیخانی، محمدجعفر ملکوتی ،
جلد 12، شماره 45 - ( 7-1387 )
چکیده
به منظور بررسی تأثیر مقادیر مختلف نیتروژن و زئولیت طبیعی ایرانی بر عملکرد کمی و کیفی علوفه کلزای پاییزه (.Brassica napus L) در خاکهایی با بافت سبک، آزمایشی در سال زراعی 86-1385 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس، به صورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در 3 تکرار اجرا شد. تیمارهای مورد بررسی از فاکتوریل سطوح مختلف زئولیت (0، 3، 6 و 9 تن در هکتار) و مقدار کود نیتروژن در سه سطح (90، 180 و270 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار) از منبع اوره حاصل شدند. بذور کلزا (رقم OKAPI) در دهم مهرماه کشت و 170 روز بعد، مصادف با ابتدای مرحله غلافدهی، محصول علوفه سبز آن برداشت شد. نتایج نشان داد اثر نیتروژن و زئولیت بر صفات کمـّی علوفه شامل عملکرد ماده خشک، وزن خشک برگ و ساقه و شاخص سطح برگ معنیدار بود. به علاوه صفات کیفی علوفه (درصد پروتئین خام و درصد کلسیم در توده گیاهی) تحت تأثیر اثرات اصلی نیتروژن و زئولیت قرار گرفت. با افزایش مصرف کود نیتروژن شستشوی نیتروژن افزایش و با افزایش مصرف زئولیت به طور معنیداری شستشوی نیتروژن کاهش یافت. اثر متقابل دو فاکتور بر هیچکدام از صفات مورد بررسی معنیدار نشد. کاربرد 270 کیلوگرم نیتروژن در هکتار در تلفیق با 9 تن زئولیت در هکتار بیشترین افزایش در صفات کمّی و کیفی علوفه کلزا را ایجاد کرد. انجام بررسیهای بیشتر به منظور کاربرد تلفیقی کودهای شیمیایی با زئولیتهای طبیعی توصیه میشود.
زهرا دانشور راد، مسعود اصفهانی، میرحسن پیمان، محمد ربیعی، حبیب اله سمیع زاده،
جلد 12، شماره 46 - ( 10-1387 )
چکیده
تأثیر روشهای مختلف خاکورزی و مدیریت بقایا بر عملکرد و اجزای عملکرد کلزا پس از برداشت محصول برنج طی آزمایشی مورد بررسی قرار گرفت. آزمایش در سال زراعی 84-1383 در مزرعه مؤسسه تحقیقات برنج کشور در رشت، به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار مورد بررسی قرار گرفت. تیمارهای آزمایشی شامل خاکورزی به سه روش، الف) خاکورزی متداول ب) خاکورزی حداقل و ج) بدون خاکورزی، و مدیریت بقایا شامل الف) خارج نمودن بقایا و ب) باقی گذاشتن بقایای برنج بودند. رقم کلزای مورد استفاده هایولا308 بود. در این آزمایش صفات عملکرد دانه، عملکرد و درصد روغن، تراکم بوته، ارتفاع بوته، فاصله پایینترین شاخه خورجیندار از سطح زمین، تعداد خورجین در بوته، وزن خشک بوته کلزا و وزن خشک علفهای هرز، شاخص سطح برگ و سرعت رشد گیاه، اندازه گیری شدند. نتایج نشان دادکه نوع خاکورزی تأثیر معنیداری بر عملکرد دانه داشت. همچنین اثر نوع خاکورزی بر تراکم بوته، ارتفاع بوته، تعداد خورجین در بوته، فاصله پایینترین شاخه خورجیندار از سطح زمین و عملکرد روغن معنیدار بود. اثر مدیریت بقایای برنج بر هیچکدام از صفات به غیر از وزن خشک علفهای هرز معنیدار نبود. بیشترین مقادیر شاخص سطح برگ و سرعت رشد گیاه، در سیستم خاکورزی متداول و خارج نمودن بقایای برنج بهدست آمد. تجزیه و تحلیل اقتصادی نتایج نشان داد که کشت کلزا در بستری با وجود بقایای برنج و با خاکورزی حداقل، از لحاظ هزینههای تولید، علیرغم کاهش عملکرد حدود 15درصدی نسبت به روشهای دیگر، دارای برتری نسبی بوده است.
حميد مرتضی پور ، محمدحسين رئوفت ، سعادت کامگار ،
جلد 13، شماره 47 - ( 1-1388 )
چکیده
کلزای روغنی یکی از مهم ترین محصولات غیرغله ای می باشد که روغن حاصل از آن به طور عمده مصر ف غذایی دارد . غلاف های این محصول هنگام برداشت ، بسیار شکننده و شاخه های آن در هم فرو رفته اند. برداشت کلزا با کمباین های مرسوم می تواند سبب کشیده شدن شاخه ها و ریزش زیاد در ناحیه جداکننده کنار دماغه کمباین گردیده و در نهایت منجر به ضرر و زیان اقتصادی کشاورز ان گردد . در تحقیق حاضر طراحی ، ساخت و ارزیابی یک جداکننده دوار هیدرولیکی قابل نصب کردن روی کمباین های معمولی هنگام برداشت کلزا مد نظر بو د، این وسیله دارای دو استوانه می باشد که در جهت عکس هم می چرخند و با کمک تعدادی انگشتی که به طور خارج از مرکز داخل هر یک از استوانه ها قرار گرفته و قابلیت حرکت رفت و برگشتی دارند ، شاخه های کلزا را به آرامی از هم باز می نماید . چرخش استوانه ها توسط یک موتور هیدرولیکی که از سیستم هیدرولیک کمباین تغذیه می گردد، تأمین می شود. پس از نصب دستگاه روی کمباین ، عملکرد ۱ کی لومتر بر ساعت بررسی شد . آزمای ش ها در سه سطح سرعت / آن در یک آزمای ش کرت های خرد شده در سرعت پیشروی کمباین ۵ ۱۲ و ۸)، و در دو وضعیت با چرخ فلک و بدون ، ۷۵ و ۱۰۰ دور در دقیقه )، در سه سطح تعداد انگشتی ها ( ۱۶ ، دورانی استوانه ها ( ۵۰ چرخ فلک انجام گرفت . مکانیزم حرکتی انگشت ی ها به گونه ای طراحی شد که محلی از مسیر که در بیشترین خروج انگشتی از سیلندر اتفاق می افتاد، قابل تغییر بود . این متغیر نیز در دو سطح بررسی شد. در ادامه نتایج با داد ههای تیمار شاهد (جداکننده معمولی کمباین ) مورد مقایسه قرار گرفت . در هر آزمایش ، وزن دانه ریخته شده در ناحیه جداکننده ، اندازه گیری گردید . نتایج نشان داد در سرعت دورانی میانه ۷۵ دور در دقیقه ) کمترین میزان ریزش حاصل شد. سایر نتایج حاکی از آن است که افزایش تعداد انگشت یها سبب کاهش میزان ریزش ) گردیده است . استفاده از چرخ و فلک نیز کاهش ریزش دانه را موجب گ ردید و تغییر مسیر حرکت انگشتی ها نسبت به استوانه ، تأثیر ۷۵ ، تعداد انگشتی برابر با ۱۶ و در rpm معنی داری در میزان ریزش نداشت . در یک جمع بندی می توان گفت چنانچه سرعت دورانی برابر صورتی که از چرخ و فلک استفاده گردد، میزان ریزش در ناحیه جداکننده به میزان ۲۰ % نسبت به جداکننده معمولی کاهش خواهد یافت.
بابک ربیعی، مهدی رحیمی،
جلد 13، شماره 47 - ( 1-1388 )
چکیده
تجزیه تابع تشخیص یکی از روشهای تجزیه آماری چند متغیره است که از آن میتوان برای آزمون صحت نتایج حاصل از تجزیه خوشهای استفاده نمود. در این مطالعه، صحت گروهبندی روشهای مختلف تجزیه خوشهای بر پایه روشهای مختلف استاندارد کردن دادهها و معیارهای متفاوت فاصله با تجزیه تابع تشخیص مورد ارزیابی قرار گرفتند. همچنین برای تأیید نتایج از T2 هتلینگ، پلات CCC و تجزیه واریانس چند متغیره استفاده گردید. بدین منظور، 8 ژنوتیپ کلزا در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در مؤسسه تحقیقات برنج کشور (رشت) در سال 85-1384 کشت شدند و 14 صفت در آنها مورد ارزیابی قرار گرفت. تجزیه واریانس طرح بلوکی اختلاف معنی داری را بین ژنوتیپ ها از نظر کلیه صفات مورد مطالعه نشان داد. مقایسه میانگین بین ژنوتیپ ها نیز نشان داد که ژنوتیپ Hyola401 از نظر عملکرد دانه و بسیاری از صفات بررسی شده برتر از سایر ژنوتیپ ها بود. براورد ضریب تغییرات فنوتیپی و ژنوتیپی نشان داد که اکثر صفات دارای تنوع زیادی در جمعیت می باشند. تجزیه تابع تشخیص نشان داد که معیار فاصله اقلیدسی بهتر از سایر معیارهای فاصله بود و گروهبندی مطلوبی بر اساس آن بهدست آمد. همچنین تمام روشهای استاندارد کردن دادهها گروهبندی مشابهی بهوجود آوردند و بهتر از استاندارد نکردن دادهها بودند. بر اساس ارزیابی دندروگرامهای روشهای مختلف تجزیه خوشهای مشخص شد که روشهای متوسط فاصله بین گروه ها (UPGMA)، دورترین همسایهها و حداقل واریانس "وارد" بهتر از سایر روشها بودند و ژنوتیپ ها را در سه گروه دسته بندی کردند. تجزیه تابع تشخیص خطی فیشر نشان داد که روشهای UPGMA و حداقل واریانس "وارد" با انجام صحت گروهبندی در حدود 5/87 درصد، مناسبتر از سایر روشهای تجزیه خوشه ای بودند، با این حال تجزیه تشخیص ژنوتیپ ها را در دو گروه قرار داد. آزمون های T2 هتلینگ، پلات CCC و تجزیه واریانس چند متغیره نیز نتایج حاصل از تجزیه تشخیص را مورد تأیید قرار دادند. به این ترتیب، بهنظر می رسد که استفاده از معیار فاصله اقلیدسی بر اساس دادههای استاندارد شده و انجام تجزیه خوشهای با روشهای حداقل واریانس "وارد" و یا UPGMA گروه بندی بهتری از ژنوتیپها ارائه دهد، اما توصیه می شود برای تأیید نتایج و تعیین گروه های واقعی از تجزیه تابع تشخیص استفاده گردد.
ابوالفضل فرجی، حسین حاتم زاده،
جلد 13، شماره 47 - ( 1-1388 )
چکیده
توسعه کشت دانههای روغنی جهت تأمین روغنهای خوراکی یکی از اهداف مهم کشور در رسیدن به خودکفایی است. بدین منظور یافتن گونههایی از جنس براسیکا که دارای عملکرد بالا بوده و بتوانند با خشکی فصل رویش بهتر مقابله کنند برای مناطق دیم کشور حایز اهمیت فراوان است. این تحقیق از سال 1382 بهمدت سه سال در ایستگاه تحقیقات کشاورزی (گنبد در گلستان) بهاجرا در آمد. در این مطالعه تعداد بیست رقم و هیبرید کلزا از سه گونه B. napus، B. rapa و B. juncea گزینش شده از آزمایشهای مقایسه عملکرد سالهای قبل، در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی بهصورت کشت پاییزه برای سه سال در شرایط دیم مورد مقایسه قرار گرفتند. نتایج تجزیه واریانس مرکب نشان داد بین سالها و ارقام از نظر صفات تعداد روز تا رسیدگی، تعداد خورجین در بوته، درصد روغن، عملکرد روغن و عملکرد دانه در سطح احتمال 1% اختلاف معنیداری وجود داشت. بیشترین عملکرد دانه در سال دوم (2103 کیلوگرم در هکتار) و سپس سالهای اول و سوم (بهترتیب 1771 و 1575 کیلوگرم در هکتار) بهدست آمد. ارقام j-98-102/51-5 از گونه B. juncea و Alexandra و B. Comet از گونه بهاره B. napus بیشترین عملکردهای دانه (بهترتیب 2484، 2326 و 2290 کیلوگرم در هکتار) را داشتند. تجزیه رگرسیون بهروش گام به گام مشخص نمود که صفات تعداد خورجین در بوته و درصد روغن اثر مثبت (بهترتیب 53/508، 48/96) و تعداد روز تا رسیدگی اثر منفی (63/78-) معنیداری روی عملکرد دانه داشتند. در تجزیه عاملها چهار عامل استخراج شد. بردار بار عاملهای مربوط به سه ریشه مشخصه اول نشان داد که سه عامل اول 794/98% کل واریانس را توجیه میکند، که سهم عوامل اول و دوم وسوم بهترتیب 575/45% و 816/36% و 403/16% بود. عامل اول، عامل بهرهوری (صفات عملکرد دانه و عملکرد روغن از بار عاملی مثبت بالا بهترتیب 974/0 و 940/0)، عامل دوم، عامل مخزن (صفت تعداد خورجین در بوته از بار عاملی مثبت بالا بهترتیب 686/0)، عامل سوم، عامل سرمایه ثابت گیاه (صفات تعداد روز تا رسیدگی و ارتفاع بوته بار عاملی مثبت بالایی بهترتیب 672/0 و 944/0) نامگذاری شد. در نهایت ارقام j-98-102/51-5، Alexandra و Comet با داشتن بیشترین عملکردهای دانه و زودرسی، برای منطقه گنبد در شرایط دیم برای کشت پاییزه قابل توصیه هستند. و میتوان صفت تعداد روز تا رسیدگی کمتر (زودرسی) و تعداد خورجین در بوته را بهعنوان یک شاخص گزینش در شرایط دیم گنبد معرفی نمود.
آریا دولت آبادیان، سیدعلی محمد مدرس ثانوی، مظفر شریفی،
جلد 13، شماره 47 - ( 1-1388 )
چکیده
اثر تنش شوری و تغذیه برگ با آسکوربیک اسید بر میزان فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدان، تجمع پرولین و پراکسیداسیون لیپیدی غشای ریشه و برگ کلزا رقم اوکاپی، مورد بررسی قرار گرفت. آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 3 تکرار انجام شد. تنش شوری با استفاده از محلول NaCl با غلظت mM 200 اعمال شد همچنین برای تغذیه برگ با آسکوربیک اسید از محلول mM 25 آسکوربیک اسید استفاده گردید. میزان فعالیت آنزیمهای پراکسیداز، سوپراکسید دیسموتاز و کاتالاز در اندام هوایی و ریشه مورد سنجش قرار گرفت و همچنین محتوی مالون دی آلدهید پرولین و کلروفیل برگها ارزیابی شد. نتایج نشان داد که فعالیت آنزیمهای فوق به جزء آنزیم سوپراکسید دیسموتاز در ریشه در اثر تنش شوری افزایش پیدا کرد. کاربرد آسکوربیک اسید به عنوان یک آنتی اکسیدان سبب کاهش فعالیت آنزیمهای فوق در برگها شد. ولی در ریشهها غیر مؤثر بود. محتوای کل پروتئین محلول، هم در برگ و هم در ریشه در اثر تنش شوری کاهش یافت. در حالی که کاربرد آسکوربیک اسید سبب افزایش پروتئین در گیاهان تنش دیده شد. همچنین تنش شوری سبب افزایش پراکسیداسیون لیپیدی و تجمع پرولین شده ولی مصرف آسکوربیک اسید پراکسیداسیون لیپیدی و میزان پرولین برگها را کاهش میدهد. سنجش کلروفیل نیز کاهش معنیداری را در سطوح تنش دیده در مقایسه با کنترل نشان داد. بر طبق نتایج به دست آمده مصرف آسکوربیک اسید میتواند سبب کاهش اثر مضر تنش شوری شود.
ابوالفضل محسنی، منصور زیبایی،
جلد 13، شماره 47 - ( 1-1388 )
چکیده
به این علت که سیاستهای کشاورزی مختلف را نمیتوان در محیط آزمایشگاهی مورد بررسی قرار داد، آثار بالقوه سیاستها بایستی قبل، حین یا بعد از اعمال سیاست با استفاده از مدلهای برنامهریزی ریاضی(MP) مورد تحلیل قرار گیرند. در این رابطه پیامدهای افزایش سطح زیر کشت کلزا در سطح مزارع نماینده دشت نمدان با استفاده از مدل برنامهریزی ریاضی مثبت PMP)) که بهمنظور غلبه بر خصیصه تجویزی مدلهای بهینهسازی ارتقا یافته است، مورد بررسی قرار گرفت. هدف اصلی PMP این است که حتیالامکان تصویری حقیقی از شرایط را ارائه نموده و سپس رفتار کشاورزان را بهعنوان پارامترهایی که هدف مداخله سیاست کشاورزی است، شبیهسازی کند. بر اساس نتایج این مطالعه پیامدهای افزایش سطح زیر کشت کلزا عبارت است ازکاهش سطح زیر کشت گندم و لوبیا و افزایش درامد انتظاری مزارع نماینده، ولی چون همزمان واریانس سود نیز افزایش مییابد، اثر خالص این سیاست بر مطلوبیت مزارع نماینده بهطور کامل مشخص نیست. همچنین نتایج نشان داد که با ورود کلزا به الگوی کشت کشاورزان، مصرف سموم شیمیایی افزایش خواهد یافت، ولی اثر سیاست بر مصرف آب در مزارع نماینده متفاوت است و به سیاست جایگزینی کلزا با گندم نمیتوان بهعنوان یک سیاست مدیریت تقاضای آب نگاه کرد.
شیرین میرمحمدی، حسین اللهیاری، محمدرضا نعمت اللهی، علیرضا صبوری، سارا ضرغامی، شهره خاقانی،
جلد 13، شماره 47 - ( 1-1388 )
چکیده
شته مومی کلم Brevicoryne brassicae L. از جمله مهمترین آفاتی است که قادر است خسارت اقتصادی شدیدی روی کلزا ایجاد نماید. در این بررسی اثر چهار رقم مختلف کلزا: Zarfam، Licord، Hyola 401 و SLM046 روی پارامترهای زیستی و نرخ ذاتی افزایش جمعیت شته مومی کلم در شرایط آزمایشگاهی (دمای 1±25 درجه سلسیوس، رطوبت نسبی10±70 درصد و دوره نوری 14 : 10 (روشنایی: تاریکی) بررسی شد. نتایج بررسی اثر رقم ها روی زیست شناسی نشان داد که حداکثر طول دوره پورگی، طول دوره پوره-زایی، و طول عمر حشره کامل مربوط به رقم Licord بود و بیشترین میزان پوره زایی شته روی رقم Hyola 401 دیده شد. تفاوت معنیداری بین مراحل مختلف نموی و میزان پوره زایی شته روی ارقام مورد بررسی دیده نشد. نرخ ذاتی افزایش جمعیت شته روی رقم های مختلف به روش یات و وایت برآورد شد. مقدار نرخ ذاتی افزایش جمعیت روی رقم های Zarfam، Licord، Hyola 401 و SLM046 به ترتیب 316/0، 324/0، 341/0، 322/0 (ماده بر ماده بر روز) محاسبه شد. اگرچه کمترین میزان نرخ ذاتی افزایش جمعیت روی رقم Zarfam به دست آمد، تجزیه آماری نشان داد که بین نرخهای محاسبه شده روی رقم های مختلف اختلاف معنیداری وجود ندارد.
حمید دهقانی، فرنوش ملک شاهی، بهرام علیزاده،
جلد 13، شماره 48 - ( 4-1388 )
چکیده
از جمله گیاهان دانه روغنی میباشد و به دلیل داشتن درصد بالای روغن و کیفیت مناسب در سال های اخیر (Brassica napus L.) کلزا مورد توجه واقع شده است . به منظور بررسی تأثیر تنش کم آبی در ژنوتیپ های کلزا از نظر عملکرد دانه ، مطالعه شاخص های کمی تحمل به خشکی و شناسایی ژنوتیپ های متحمل به خشکی، آزمایشی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با ٢٥ ژنوتیپ در ٤ تکرار در دو شرایط تنش و بدون تنش در مزرعه پژوهشی مؤسسه تحقیقات اصلاح و تهیه نهال و بذر کرج اجرا گردید. ارزیابی ژنوتیپ ها از نظر تحمل و (STI) تحمل به تنش ،(GMP) میانگین هندسی ،(MP) به خشکی توسط شاخصهای ک می تحمل به خشکی شامل میانگین حسابی صورت گرفت . نتایج تجزیه واریانس اختلاف معنی داری بین ارقام کلزا از نظر کلیه (TOL) و تحمل (SSI) شاخصهای حساسیت به تنش شاخصها و عملکرد دانه ژنوتیپ ها در دو شرایط محیطی در سطح احتمال ١% نشان داد . با توجه به تحلیل هم بستگی بین عملکرد دانه در به عنوان شاخص های برتر جهت شناسا یی STI و GMP، MP شرایط تنش و بدون تنش و شاخص های تحمل به خشکی، شاخص های بود که از نظر میانگین Vectra ژنوتیپهای متحمل انتخاب گردیدند . نتایج نشان داد مناسب ترین ژنوتیپ بر اساس شاخصهای فوق ژنوتیپ عملکرد در شرایط تنش با شرایط بدون تنش در وضعیت مناسبی قرار داشت . نمودار چند متغیره بای پلات نیز نشان داد که شاخص های نسبت به یکدیگر دارای بالاترین ضریب هم بستگی بودند و ژنوتیپهای متحمل در مجاورت شاخصهای تحمل قرار STI و GMP ،MP ،Jura ،Modena گرفتند. هم چنین بر اساس نتایج به دست آمده از نمودارهای پراکنش سه بعدی و تجزیه خوشه ای، ژنوتیپ های ،RG4504 ،Olphi به عنوان ژنوتی پهای متحمل به خشکی و ژنوتیپ های Olano و Esbetty ،Zarfam ،Dante ،Vectra ،Eshydromel به عنوان ژنوتی پهای حساس شناسایی شدند. Olpop و GKHelena
علی شعبانی، علی اکبر کامگار حقیقی، علیرضا سپاسخواه، یحیی امامی، تورج هنر،
جلد 13، شماره 49 - ( 7-1388 )
چکیده
با توجه به اهمیت کشت کلزا در ایران جهت تولید روغن و روش کم آبیاری که یکی از روشهای مدیریتی در هنگام بروز خشکسالی و کمبود آب میباشد تحقیق حاضر به منظور بررسی تأثیر تنش رطوبتی بر عوامل فیزیولوژیک گیاه کلزا، در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز در طی سالهای زراعی 84-83 و 85-84 انجام گردید. آزمایش روی رقم لیکورد در قالب طرح بلوکهای کاملاً تصادفی انجام شد. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از: تیمار شاهد یا تیمار آبیاری در کل دوره رشد، تیمار تنش آبی در مرحله رشد رویشی مجدد در بهار، تیمار تنش آبی در مرحله گلدهی و تشکیل غلاف، تیمار تنش آبی در مرحله رسیدن دانه و تیمار دیم با آبیاری تکمیلی در اول دوره رشد در زمان جوانهزنی. نتایج نشان داد کمبود آب سبب کاهش ارتفاع بوته (به خصوص در تیمار دیم)، وزن خشک گیاه (به ویژه در تیمار تنش آبی پیوسته در دوره رشد گیاه)، شاخص سطح برگ، پتانسیل آب گیاه و افزایش دمای پوشش سبز گیاه به دلیل کاهش تبخیر و تعرق گردید. شاخص سطح برگ کلزا در اثر اعمال تنش خشکی کاهش مییابد که این کاهش در تیمار تنش در مرحله رشد رویشی در اوایل بهار به طور موقت شدیدتر میشود ولی با اتمام تنش افزایش مییابد. سرعت کاهش شاخص سطح برگ در انتهای دوره رشد در تیمار تنش در مرحله رسیدن دانه بیشتر از بقیه تیمارهاست.
وحید اطلسی پاک، مجید نبیپور، موسی مسکرباشی،
جلد 14، شماره 51 - ( 1-1389 )
چکیده
به منظور مقایسه واکنشهای فیزیولوژیک ژنوتیپهای مختلف کلزا نسبت به تنش شوری ده ژنوتیپ کلزا تحت سطوح مختلف شوری(شاهد (4/2)، 6، 10، 14 و 18 دسیزیمنس بر متر) به مدت 30 روز قرار گرفتند. کشت به صورت هیدروپونیک با محلول غذایی هوگلند در اتاقک رشد انجام شد. تیمار شوری در زمان چهار برگی یا استقرار ریشهها اعمال شد. نتایج نشان داد عملکرد کوآنتومی فتوسیستم دو در شرایط سازگاری با تاریکی (Fv/Fm) و روشنایی (ФPSII) در ژنوتیپهای حساس تحت تأثیر شوری قرار گرفت. تیمار شوری مقدار ماده خشک اندامهای هوایی، فتوسنتز (A)، هدایت روزنهای (gs) و تعرق (E) را به طور معنیداری کاهش داد. بین ژنوتیپهای مختلف نیز از نظر این صفات اختلاف معنیدار وجود داشت. ژنوتیپهای Hyola 401 و MHA 4921 دارای حداکثر ماده خشک اندام هوایی در سطوح بالای شوری (14 و 18 دسیزیمنس بر متر) بودند. این دو ژنوتیپ در بین بقیه متحملترین ژنوتیپها نسبت به شوری بودند. مقدار نسبت کلروفیل (SPAD) در ژنوتیپهای متحمل دارای تغییر معنیداری نبود، اما در ژنوتیپهای حساس افت چشمگیری از خود نشان داد. عملکرد کوآنتومی فتوسیستم دو در ژنوتیپهای متحمل در این آزمایش تحت تأثیر شوری واقع نشد.
حمیدرضا فنایی، محمد گلوی، محمد کافی، احمد قنبری بنجار، امیرحسین شیرانی راد،
جلد 15، شماره 57 - ( 7-1390 )
چکیده
به منظور ارزیابی تنش خشکی و مقادیر مختلف پتاسیم بر تجمع اسمولیتها و کلروفیل دو گونه کلزا و خردل هندی آزمایشی به صورت فاکتوریل بر پایه طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار با استفاده از سه رژیم آبیاری (آبیاری پس از50 (شاهد)، 70 و 90 درصد تخلیه رطوبتی خاک)، سه میزان پتاسیم مصرفی(صفر، 150 و 250 کیلوگرم سولفات پتاسیم در هکتار) و دو گونه کلزا (هیبرید هایولا 401) و خردل(توده بومی) در ایستگاه تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی زهک، استان سیستان و بلوچستان در سال زراعی 88-87 اجرا شد. تنش خشکی سبب افزایش محتوای پرولین و هیدراتهای کربن محلول در برگ در هر دو گونه کلزا و خردل هندی شد. محتوای پرولین در تیمار شاهد در مراحل مختلف رشد کمتر از گیاهان دچار تنش بود. پس از انجام هر آبیاری نیز میزان پرولین به مقدار زیادی کاهش یافت. توده بومی خردل توانایی بالاتری در تجمع مواد اسمولیتی به ویژه هیدراتهای کربن محلول نسبت به هیبرید هایولا 401 کلزا نشان داد. تنش کم آبی موجب کاهش مقدار کلروفیل a، b و کلروفیل کل برگ شد، ولی با کاربرد پتاسیم میزان رنگیزههای فتوسنتزی افزایش یافت. بالاترین محتوای رنگیزههای کلروفیلی در مرحله گلدهی مشاهده شد. مصرف پتاسیم در شرایط تنش رطوبتی منجر به کاهش در تولید پرولین و افزایش محتوای هیدراتهای کربن محلول در برگ شد. عملکرد دانه با محتوی پرولین و هیدراتهای کربن محلول در برگ همبستگی منفی و با کلروفیل a و b همبستگی مثبت داشت. از نتایج این پژوهش میتوان نتیجهگیری کرد، که تنظیم اسمزی یک مکانیسم مهم در گونههای جنس براسیکا تحت تنش خشکی است و این که ترکیبات آلی و معدنی مانند پرولین، هیدراتهای کربن محلول و پتاسیم برگ نقشهای کلیدی از این جهت بازی میکنند.
محمد ربیعی، مسعود کاوسی، پری طوسی کهل،
جلد 15، شماره 58 - ( 12-1390 )
چکیده
به منظور تعیین مقادیر مناسب کود نیتروژن و زمان مصرف بهینه آن جهت دستیابی به عملکرد دانه و روغن بالا در کلزا ( رقم هایولا 401) آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 3 تکرار در اراضی شالیزاری مؤسسه تحقیقات برنج کشور در رشت به مدت دو سال زراعی اجرا شد. فاکتورهای مورد آزمایش شامل مقادیر کود نیتروژن در 5 سطح صفر ،60، 120، 180 و240 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار و زمان مصرف کود نیتروژن (تقسیط) در 5 سطح شامل تماماً هنگام کاشت، زمان کاشت + زمان ساقه رفتن، زمان کاشت + زمان ساقه رفتن + قبل از گلدهی، زمان 4-3 برگی + زمان ساقه رفتن + قبل از گلدهی و زمان کاشت + زمان 4-3 برگی + زمان ساقه رفتن + قبل از گلدهی در نظر گرفته شدند. نتایج تجزیههای آماری نشان داد که بین مقادیر کود نیتروژن، مقادیر 240 و 180 کیلوگرم در هکتار بهترتیب با میانگین 2596 و 2505 کیلوگرم در هکتار بیشترین عملکرد دانه را به خود اختصاص دادند و در یک گروه قرار گرفتند. در بین زمانهای مصرف نیتروژن، مصرف در زمان زمان کاشت + زمان ساقه رفتن + قبل از گلدهی بیشترین عملکرد دانه و روغن را به ترتیب با میانگینهای 3/2155 و 5/986 کیلوگرم در هکتار دارا بود. بیشترین درصد روغن متعلق به تیمار شاهد بدون کود و بیشترین عملکرد روغن متعلق به مقادیر نیتروژن 180 و 240 کیلوگرم در هکتار بود. همچنین تیمار 240 کیلوگرم نیتروژن با 3/206 روز طول دوره رویش بیشتری داشت. نتایج بهدست آمده از آزمایش نشان داد که بین مقادیر 180 و 240 کیلوگرم نیتروژن در هکتار از نظر عملکرد دانه و روغن اختلاف معنیداری وجود نداشته و از این رو مصرف 180 کیلوگرم نیتروژن در هکتار به دلیل اهمیت اقتصادی صرفهجویی در مصرف کود نیتروژن و کاهش خطرات آبشویی و جلوگیری از آثار مخرب آلایندههای زیست محیطی توصیه میشود
تورج هنر، علی ثابت سرورستانی، علیرضا سپاسخواه، علی اکبر کامگار حقیقی، شیده شمس،
جلد 16، شماره 59 - ( 1-1391 )
چکیده
در سالهای اخیر شبیهسازی عملکرد گیاهان، مورد توجه بسیاری از محققین قرار گرفته شده است. چرا که ضمن کاهش هزینههای اجرایی، امکان شبیهسازی در شرایط مختلف را به آسانی فراهم میآورد. در این تحقیق ضمن اضافه نمودن زیر برنامه گیاه کلزا به مدل گیاهی CRPSM، اثر تیمارهای مختلف آبی روی کلزا مورد آزمون قرار گرفت. در این بررسی گیاه کلزا واریته طلایه تحت 5 تیمار آبی مختلف (تیمار آبیاری کامل (شاهد)، تنش آبی در مرحله رشد رویشی مجدد در بهار، در مرحله گلدهی و تشکیل غلاف، مرحله رسیدن دانه و تیمار دیم با آبیاری تکمیلی در اول رشد) در چهار تکرار در قالب بلوکهای کامل تصادفی، در سال زراعی 1386 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز (باجگاه)، کشت گردید و سپس مدل اصلاح شده براساس اطلاعات موجود (خاک-محل-گیاه-آب) واسنجی شد. بررسی آماری مقادیر اندازهگیری و شبیهسازی شده حاکی از دقت بالای مدل در تخمین میزان محصول (98/0=2R) و آب خاک بود. همچنین نتایج اعتبارسنجی مدل با سری دادههای مستقل نیز نشان داد که نتایج به دست آمده از واحد آب خاک مدل به استثنای تیمار دیم مطلوب میباشد و همبستگی مناسبی مابین مقدار عملکرد محصول شبیهسازی شده با مقادیر اندازهگیری شده (98/0=2R) دیده شد.
محمد ربیعی، مسعود کاوسی، حسن شکری واحد، پری طوسی کهل،
جلد 17، شماره 64 - ( 6-1392 )
چکیده
به منظور بررسی اثر محلولپاشی کود نیتروژن به عنوان مکمل تغذیه خاکی بر عملکرد دانه کلزا رقم هایولا 401، آزمایشی به صورت بلوکهای کامل تصادفی با 16 تیمار و سه تکرار طی سالهای زراعی 89- 1387 در اراضی شالیزاری مؤسسه تحقیقات برنج کشور (رشت) اجرا گردید. دراین آزمایش غلظت نیتروژن خالص (از منبع اوره) در دو سطح (5 و 10 در هزار) در هفت زمان محلولپاشی شامل: 1- مرحله 6 تا 8 برگی؛2- ساقهرفتن؛ 3- قبل از گلدهی؛ 4- مرحله 6 تا 8 برگی + ساقهرفتن؛ 5- مرحله 6 تا 8 برگی + قبل از گلدهی؛ 6- ساقهرفتن + قبل از گلدهی؛ 7- مرحله 6 تا 8 برگی + ساقهرفتن + قبل از گلدهی همراه با دو تیمار شاهد شامل بدون مصرف کود نیتروژن و کود پایه به صورت
در زمان کاشت، در زمان ساقهرفتن و قبل از گلدهی به میزان 180 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار منظور شدند. نتایج حاصل از تجزیه مرکب نشان داد که بین تیمارهای مورد آزمایش از نظر اکثر صفات مورد بررسی تفاوت معنیداری وجود داشت. تیمار محلولپاشی با غلظت 10 در هزار در مرحله ساقهرفتن + قبل از گلدهی بیشترین طول خورجین (8/6 سانتیمتر)، تعداد شاخه فرعی در بوته (1/7) و ارتفاع بوته (1/141 سانتیمتر) را داشت. همچنین تیمار محلولپاشی با غلظت 10 در هزار در مرحله 8-6 برگی+ساقهرفتن + قبل از گلدهی، بیشترین عملکرد بیولوژیک (6/10684 کیلوگرم در هکتار)، عملکرد دانه و عملکرد روغن (به ترتیب با میانگینهای 2/3686 و 3/1489 کیلوگرم در هکتار) و مدت زمان رسیدگی (202 روز) را دارا بود. تیمار محلولپاشی با غلظت 10 در هزار در مرحله ساقهرفتن + قبل از گلدهی نیز تفاوت معنیداری با محلولپاشی 10 در هزار در هر سه مرحله نداشت. بیشترین میزان روغن دانه متعلق به تیمار شاهد صفر (44 درصد) بود. براساس نتایج این آزمایش به نظر میرسد که محلولپاشی ده در هزار کود نیتروژن مکمل در مراحل انتهایی رشد کلزا (ساقهرفتن + قبل از گلدهی) باعث افزایش عملکرد دانه و روغن میشود.
طاهره سادات طالقانی، حسین خادمی، مجید افیونی،
جلد 18، شماره 67 - ( 3-1393 )
چکیده
یکی از راههای جلوگیری از ورود آلودگی ناشی از تجمع فلزات سنگین خاک به داخل گیاهان تثبیت این عناصر توسط رسوبات رسی در خاکهای آلوده میباشد. این مطالعه با هدف بررسی پتانسیل رسوبات حاوی رسهای اسمکتیت و پالیگورسکیت در جذب کادمیم و جلوگیری از ورود این فلز به داخل گیاه کلزا انجام شد. نمونهبرداری رسوبات از دو منطقه واقع در استان اصفهان صورت گرفت. پس از تجزیههای فیزیکی و شیمیایی نمونههای رسوب، مشخص شد کانی غالب در رسوب 1 پالیگورسکیت و در رسوب 2 اسمکتیت است. آزمایش گلدانی به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار انجام شد. هر واحد آزمایشی شامل یک گلدان 800 گرمی با سه بوته بود. در 27 گلدان، رس به عنوان بستر کشت و شن کوارتزی بهعنوان پرکننده با نسبت 5 درصد به صورت رس 1 (پالیگورسکیت غالب) + شن کوارتزی، رس 2 (اسمکتیت غالب) + شن کوارتزی و شن کوارتزی (شاهد) خالص ریخته شد. برای آلوده کردن خاک با کادمیم از نمک کلرید کادمیم با غلظتهای صفر، 5/2 و 5/7 میلیگرم بر کیلوگرم استفاده شد. آزمایش گلدانی ثابت کرد استفاده از رسهایی با کانیهای غالب پالیگورسکیت و اسمکتیت برای تثبیت کادمیم در خاکهای آلوده و جلوگیری از ورود آن به گیاه بسیار مفید است. کانی رسی اسمکتیت، نسبت به پالیگورسکیت میزان بیشتری از فلز کادمیم را جذب کرد . گیاهان کاشته شده در گلدانهای حاوی رس اسمکتیت رشد رویشی بهتری نسبت به گلدانهای حاوی رس پالیگورسکیت و شاهد داشتند.
فاطمه مومنی، علی اشرف امیری نژاد،
جلد 27، شماره 1 - ( 3-1402 )
چکیده
درکشاورزی دقیق، سیستم رتبهبندی قابلیت تولید یک ابزار مهم در ارزیابی کمّی کیفیت خاک است. بهمنظور ارزیابی تغییرات مکانی شاخصهای کیفیت فیزیکی خاک یک مزرعه کلزا (Brassica napus)، مطالعهای در دشت بیلوار کرمانشاه انجام شد. تغییرپذیری مکانی ویژگیهای ﺧﺎک در ﻳﻚ ﺷﺒﻜﻪ منظم (اﺑﻌـﺎد 100 ×100 ﻣﺘﺮ) با استفاده از تکنیکهای زمینآمار و ﻧﺮم اﻓـﺰار ArcGIS انجام شد. پنج پارامتر مهم فیزیکی خاک شامل جرم مخصوص ظاهری (BD)، تخلخل غیرموئینگی (NCP)، هدایت هیدرولیکی اشباع (Ks)، رطوبت قابل دسترس (AWC) و کربن آلی (OC) خاک تعیین شدند. شاخص رتبهبندی فیزیکی (PRI) در هر نقطه نمونهبرداری نیز با حاصلضرب ارزش پنج پارامتر مورد بررسی تعیین گردید. نتایج نشان داد که دامنه تأثیر نیمتغییرنما (سمیواریوگرام) برای پارامترهای Ks و AWC بین 137 تا 145 متر و برای پارامترهای پارامترهای OM، BD و NCP به نسبت بلند (161 تا 205 متر) بودند. ساختار مکانی رس و تخلخل غیرموئینگی متوسط (به ترتیب برابر با 0/68 و 0/28) و بقیه پارامترها ضعیف بهدست آمد. همچنین، همبستگی بین PRI و عملکرد بیولوژیکی کلزا به نسبت خوب بود (68/0=R2). بررسی نقشههای پهنهبندی ویژگیهای فیزیکی خاک بیانگر افزایش BD و کاهش پارامترهای AWC و NCP، به تناسب تغییر بافت خاک و میزان ماده آلی در بعضی نقاط مزرعه بود. بطور کلی، شاخص PRI یک ابزار مهم در ارزیابی کمّی شرایط فیزیکی خاک است که با توجه به آن و بر اساس نقشههای پهنهبندی، میتوان در راستای بهبود کیفیت فیزیکی خاک در مزارع کشاورزی اقدام کرد.