19 نتیجه برای برداشت
احمد ثباتی، ابوالحسن هاشمی دزفولی،
جلد 2، شماره 2 - ( 4-1377 )
چکیده
رشد و عملکرد دانه ارقام جو آبی (والفجر، بینام و ریحانه) در 4 تاریخ کاشت (14 و 30 مهر و 23 و 29 آبان) در منطقه کرج مطالعه شد. تأثیر تاریخ کاشت، ژنوتیپ و اثر متقابل آنها بر عملکرد دانه معنیدار بود. کاشتهای زود و دیر باعث افزایش خسارت سرما شد، اما در کاشتهای دیر خسارت شدیدتر بود. برآورد گردید که مناسبترین زمان کاشت، در حدود 50 روز (600 درجه روز) پیش از یخبندان میباشد و بیشترین خسارت سرما در صورتی رخ میدهد که کاشت تا حدود 22 روز (230 درجه روز) قبل از یخبندان به تاخیر افتاده باشد و با تاخیر بیش از این در کاشت، از شدت خسارت کاسته میشود. بالاترین عملکرد دانه، در تاریخ کاشت دوم و در رقم ریحانه حاصل شد. رقم بینام عملکرد پایدار و نسبتاً بالایی به ویژه در تاریخ کاشتهای نامساعد داشت. در دو تاریخ کاشت نسبتاً مساعد (14 و 30 مهر)، وزن دانه با سرعت رشد خطی دانه و میزان ذخیره سازی و انتقال ذخیرهها همبستگی مثبت نشان داد. شاخص سطح برگ، نسبت سطح برگ، سرعت رشد نسبی، سرعت رشد محصول و دوام سطح برگ هر رقم در تاریخ کاشت دوم بالاتر بود. نسبت رشد پس از گلدهی به حداکثر ماده خشک کل همبستگی بالایی با شاخص برداشت داشت. رقم ریحانه از نظر مقاومت به خوابیدگی، شاخص برداشت، ذخیره سازی و انتقال مجدد و سرعت رشد خطی دانه، بالاترین رقم بود. به نظر میرسد در تاریخ کاشتهای مساعد، ارقام والفجر و بینام با محدودیت منبع یا اختلال در انتقال و رقم ریحانه با محدودیت مخزن روبرو بوده است.
سید مهدی نصیری، محمد لغوی، جواد جعفری فر،
جلد 5، شماره 2 - ( 4-1380 )
چکیده
سالیانه مقدار زیادی گندم به عنوان اصلیترین منبع غذایی و فراورده استراتژیک، در ایران در مراحل کاشت، داشت، برداشت، جابهجایی، نگهداری و نهایتاً در مرحله تغییر و تبدیل و مصرف از بین میرود. بنابراین، لازم است با بهکارگیری دانش کشاورزی و بهزراعی، بهبود مدیریت و برنامهریزی کاشت و داشت محصول و نیز اصلاح و بهینهسازی ساختمان ادوات و ماشینها، افت مزرعهای این محصول اساسی را کاهش داد. پژوهش حاضر در زمینه طراحی، ساخت و ارزیابی یک جایگزین جدید برای چرخ فلک مکانیکی کمباین غلات میباشد که چرخ فلک بادی نامیده شده است، و وظیفه آن مانند جرخ فلک مکانیکی، هدایت خوشه گندم به سمت تیغههای برش میباشد. به منظور ارزیابی این طرح جدید، آزمونهای آزمایشگاهی و مزرعهای صورت گرفت. در آزمون آزمایشگاهی، سرعت باد خروجی از دهانه یک پنکه انتخابی تا فاصله چهل سانتیمتری از آن، با فواصل ده سانتیمتری و در سرتاسر عرض دهانه پنکه اندازهگیری شد. نتایج آزمون به صورت نمودار توزیع جریان باد ارایه گردید. بر پایه این نتایج تعداد 13 پنکه برای کمباین با عرض برش 14 فوت (3/4 متر) مناسب تشخیص داده شد. نتایج آزمونهای مزرعهای عملکرد دو نوع چرخ فلک بادی و مکانیکی نشان میدهد که تلفات چرخ فلک بادی هنگام برداشت به سبب برخورد نداشتن مستقیم با خوشه و اعمال کمترین ضربه به محصول، کمتر از نوع مکانیکی است. با افزایش سرعت پنکه، تلفات محصول به صورت خطی افزایش مییابد. آزمون مزرعهای در سرعتهای دورانی 2247، 2503، 2860، 3218 و 3932 دور در دقیقه و امتداد خروجی باد (از دهانه پنکه) 10، 20 و 30 درجه نسبت به افق انجام پذیرفت. با توجه به تحلیل آماری طرح بلوک کاملاً تصادفی توسط مقایسه توکی (پانزده تیمار و شش نمونه در هر تیمار)، در سطح 5% اختلاف معنیداری از نظر تلفات محصول در این زوایا، میان چرخ فلک بادی و مکانیکی وجود داشت. بر پایه نتایج به دست آمده، جهت وزش باد پنکه 20 درجه و سرعت دورانی آن در دامنه 2503 تا 2860 دور در دقیقه توصیه میشود.
عباس همت، اورنگ تاکی،
جلد 5، شماره 2 - ( 4-1380 )
چکیده
هر گونه نیروی مکانیکی وارده به غدههای سیبزمینی در حین برداشت میتواند موجب آسیبهای مکانیکی به غدهها گردد. از بین بردن قسمتهای هوایی بوتهها مدتی پیش از برداشت، در بهبود خواص رئولوژیک غدهها و کاهش آسیبهای مکانیکی مؤثر است. به منظور بررسی اثر ماشینهای سیبزمینیکن زنجیر نقالهای و غربال لرزشی بر افت کمی (غدهها برداشت نشده، مدفون شده، بریده شده و له شده) و کیفی (آسیبهای مکانیکی) غدههای سیبزمینی و مطالعه تأثیر از بین بردن و نبردن قسمتهای هوایی گیاه دو هفته قبل از برداشت بر کاهش آسیبهای مکانیکی، آزمایشهایی در منطقه فریدن اصفهان انجام گرفت. دو تیمار از بین بردن یا نبردن قسمتهای هوایی بوته سیبزمینی پیش از برداشت، با پنج ماشین سیبزمینیکن (به ترتیب با زنجیر نقاله بلند با تکان دهنده، با زنجیر نقاله دو قسمتی با تکان دهنده، با زنجیر نقاله یک قسمتی با تکان دهنده، با زنجیر نقاله یک قسمتی بدون تکان دهنده و سیبزمینیکن غربال لرزشی) با کارگیری طرح بلوکهای نواری در چارچوب بلوکهای کامل تصادفی در چهار تکرار ارزیابی شد. رقم مارفونا در مزرعه کاشته شده بود.
نتایج نشان داد که از میان پارامترهای مربوط به افت کمی محصول، تنها در عملکرد ماشینهای مورد آزمایش در درصد غدههای کنده نشده و مدفون شده تفاوت معنیدار وجود داشت. وجود دیسکهای کناری و یا چرخهای تثبیت عمق در سیبزمینیکن و تنظیم غلط ماشین، در ایجاد این افتهای کمی مؤثر بود. مقایسه ماشین سیبزمینیکن با غربال لرزشی، با دستگاههای سیبزمینیکن با غربال زنجیر نقالهای نشان داد که این دستگاهی است با توانایی غربالکنندگی کم، در نتیجه غدهها مدت زیادی برای غربال شدن روی آن حرکت میکنند. این امر باعث میگرد که درصد غدههای سالم در این ماشین کمترین، و درصد غدههای مدفون شده بیشترین باشد. عملیات سرزنی در کاهش آسیب به عمق کمتر از سه میلیمتر مؤثر بود. اگرچه سیبزمینیکن با زنجیر نقاله یک قسمتی بدون تکاندهنده دارای کمترین شاخص آسیب مکانیکی بود، ولی میان سیبزمینیکنهای زنجیر نقالهای آزمایش شده نیز تفاوت معنیداری در سطح پنج درصد وجود نداشت.
خلیل طالبی،
جلد 5، شماره 4 - ( 10-1380 )
چکیده
در این پژوهش وجود باقیمانده متالاکسیل در خیار رقم دامینوس، که در مزرعه کاشته شده بود، بررسی گردید. بوتههای خیار در قطعاتی یک تـا سه بـار با محلول 5/2 در هزار پودر و تابل متالاکسیل - مانکوزب محلولپاشی و در قطعاتی دیگر یک تا دو بار با گرانول 5% متالاکسیل به نسبت پنج گرم در متر مربع گرانولپاشی شد. از برگ و میوه خیار به فواصل یک روز تا چهار هفته پس از زمان سمپاشی نمونهبرداری شد، و متالاکسیل موجود در آن به روش کروماتوگرافی اندازهگیری گردید.
نتایج نشان داد که میزان متالاکسیل در برگ بوتههایی که یک بار سمپاشی شده بود، به سرعت کاهش یافت، و بیش از 5% باقی مانده در دو روز اول از بین رفت. در حالی که در نمونههای برگی که یک بار گرانولپاشی شده بود، باقیمانده طی سه هفته اول افزایش داشت، و سپس کاهش نشان داد. باقیمانده متالاکسیل در میوه خیار نمونه برداری شده از بوتههایی که یک بار سمپاشی شده بود، در سه روز اول زیاد بود، ولی مقدار آن پس از هفت روز به زیر حد مجاز (5/0 میلیگرم در کیلوگرم) کاهش یافت. در قطعات گرانولپاشی شده میزان باقیمانده در موجود در میوه خیار در هفت روز اول افزایش نشان داد، و پس از 20 روز به پایینتر از حد مجاز رسید. سرعت کاهش باقیمانده در بوتههای سمپاشی شده با محلول، نسبت به بوتههای گرانول داده شده متفاوت بود. این اندازهگیری نشان داد که سه بار سمپاشی و دوبار گرانولپاشی منجر به انباشته شدن باقیمانده سمی متالاکسیل در میوه خیار نمیگردد.
لاله مشرف، ایوبعلی قاسمی،
جلد 8، شماره 2 - ( 4-1383 )
چکیده
به منظور تعیین زمان مناسب برداشت محصول بِه رقم اصفهان، بهمنظور افزایش طول مدت انبارمانی و حفظ کیفیت آن، پژوهشی در قالب آزمایش فاکتوریل با طرح پایه کاملاً تصادفی در 3 تکرار با 4 تاریخ برداشت و 5 ماه انبارداری طی دو سال (78 و 79) در منطقه فلاورجان اصفهان انجام شد. نخستین تاریخ برداشت در بیستم شهریور انجام شد و برداشتهای بعدی به فاصله هر 10 روز یکبار انجام گرفت. پس از انجام آزمایشهای فیزیکوشیمیایی لازم قبل از انبار، مابقی میوهها بِه سردخانه منتقل گردید و برای مدت 5 ماه در سردخانه با دمای صفر درجه سانتیگراد و رطوبت نسبی85% نگهداری شد. در طول مدت انبارداری به فاصله هر ماه یکبار از میوههای انبار شده در هر تاریخ برداشت نمونه تهیه و آزمایشهای لازم انجام گرفت.
نتایج این آزمایش نشان داد که تفاوت معنیداری بین تاریخهای برداشت و زمان انبارداری در صفات مورد اندازهگیری وجود دارد. در مقایسه میانگین تیمارها در صفات درصد قند، اسیدیته، پکتین و سفتی بافت میوه بین تاریخهای مختلف برداشت اختلاف معنیدار وجود ندارد ولی تنها در صفات درصد مواد جامد محلول و pH بین زمانهای برداشت در سطح یک درصد اختلاف دیده میشود. از نظر زمان انبارداری در کلیه صفات بین تیمارها اختلاف معنیدار وجود دارد. از نظر مقدار مواد جامد محلول و درصد قند تاریخ برداشت چهارم و 5 ماه انبارداری دارای بیشترین مقدار است. از نظر مقدار پکتین و سفتی بافت میوه تاریخ برداشت اول و از نظر pH تاریخ برداشت دوم دارای بیشترین مقدار میباشند. با توجه به مقایسه میانگین تیمارها در مورد خصوصیات کمی و کیفی میوه بِه اصفهان در طول مدت انجام این پژوهش، تاریخ برداشت چهارم (181 روز بعد از گلدهی کامل) از نظر زمان برداشت محصول و 5 ماه انبارداری برای نگهداری میوه بِه اصفهان در سردخانه مناسب میباشد.
آرمان آذری، محمدرضا خواجهپور،
جلد 9، شماره 3 - ( 7-1384 )
چکیده
آرایش کاشت از طریق تغییر در شرایط رشد گیاه بر اجزای عملکرد و در نتیجه بر عملکرد دانه تأثیر میگذارد. با توجه با این که آرایش مناسب کاشت تابستانه در اصفهان بررسی نشده است، آزمایشی در تابستان سال 1379 در مزرعه پژوهش کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان با طرح بلوکهای کامل تصادفی و آرایش تیمارها در چارچوب کرتهای خرد شده با سه تکرار اجرا گردید. فاکتور اصلی شامل سه فاصله ردیف کاشت (30 سانتیمتر به صورت مسطح و 45 و 60 سانتیمتر به صورت جوی و پشته) و فاکتور فرعی شامل سه تراکم 30، 40 و 50 بوته در متر مربع بود. کاشت در تاریخ 23 خرداد انجام شد. نتایج نشان داد که فاصله ردیف کاشت، تأثیر معنیداری بر شاخص سطح برگ، شمار طبق در شاخه فرعی، شمار دانه در طبق، وزن هزار دانه، عملکرد تکبوته و شاخص برداشت نداشت. افزایش فاصله ردیف کاشت بهطور معنیداری موجب تسریع بیشتر مراحل نمو و افزایش شمار شاخه فرعی در بوته و در متر مربع گردید، ولی موجب کاهش معنیدار شمار طبق در بوته و در متر مربع و عملکردهای دانه و گلبرگ شد. بیشترین عملکردهای دانه و گلبرگ (به ترتیب به میزان 3841 و 373 کیلوگرم در هکتار) با فاصله ردیف 30 سانتیمتر به دست آمد. تراکم بوته تأثیر معنیداری بر شمار شاخه فرعی در بوته، شمار دانه در طبق، وزن هزار دانه، عملکرد تکبوته و عملکرد دانه نداشت. افزایش تراکم بوته بهطور معنیداری سبب تسریع بیشتر مراحل نمو، افزایش شاخص سطح برگ، شمار شاخه فرعی و شمار طبق در متر مربع گردید، اما موجب کاهش معنیدار شمار طبق در شاخه فرعی و در بوته، عملکرد گلبرگ و شاخص برداشت شد. آثار متقابل عوامل آزمایشی بر کلیه صفات اندازهگیری شده معنیدار نبود. به هر حال، بیشترین عملکرد دانه بدون گلچینی به میزان 4341 کیلوگرم در هکتار در تیمار تلفیق فاصله ردیف 30 سانتیمتر با تراکم 50 بوته در متر مربع به دست آمد. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که کشت تابستانه گلرنگ با آرایش کاشت فوق در شرایط مشابه با مطالعه حاضر ممکن است مناسب باشد.
محمد مهدی جوکار، حسن صالحی،
جلد 10، شماره 3 - ( 7-1385 )
چکیده
گل مریم یکی از گلهای بریده سوخدار گرمسیری و نیمه گرمسیری است که به طور گسترده در بیشتر نواحی گلکاری ایران کشت میشود. این گل با وجود داشتن پتانسیل بالای عمر پس از برداشت، در منازل خیلی سریع دچار زوال میشود. در این راستا دو آزمایش در قالب طرح کاملاً تصادفی روی گل مریم گل درشت محلات در شرایط منزل و با اعمال سهل انگاری بیشتر مصرف کنندگان یعنی انجام ندادن بازبرش انتهای ساقه و تعویض نکردن محلول گلجای، برای یافتن محلول نگهدارنده مناسبی که در این شرایط بیشترین عمر گلجایی را داشته باشد، صورت گرفت. در آزمایش اول محلولهای نگهدارنده عبارت بودند از: سوکروز (1، 2 و 3 درصد)، تیوسولفات نقره (4/0، 8/0 و 2/1 میلیمولار)، نیترات نقره (50، 100 و 150 میلیگرم در لیتر)، اسیدسیتریک (150، 300 و 450 میلیگرم در لیتر) و آب معمولی به عنوان شاهد. تیوسولفات نقره باعث سوختگی شدید گلچهها و نیترات نقره نیز باعث پژمردگی گلچهها و خم شدن انتهای ساقه گلدهنده در روزهای اولیه آزمایش شدند. سوکروز نیز در این شرایط تأثیر مثبتی نداشت و باعث کاهش عمر گل شد. بیشترین عمر گلجایی مربوط به تیمار اسیدسیتریک و بعد از آن آب معمولی (شاهد) بود. در آزمایش دوم که برای مشخصتر شدن نقش کیفیت آب و اسید سیتریک صورت پذیرفت، از اسید سیتریک تهیه شده با آب مقطر گندزدایی شده (150، 300 و 450 میلیگرم در لیتر)، آب مقطر گندزدایی شده و آب معمولی به عنوان شاهد استفاده شد. تیمار آب مقطر گندزدایی شده، بیشترین عمر گلجایی را داشته و کمترین طول عمر مربوط به شاهد (آب معمولی) بود. استفاده از اسیدسیتریک تهیه شده با آب مقطر گندزدایی شده، تأثیر مطلوبی بر طول عمر گلجایی گل بریده مریم داشت که این تأثیر با افزایش غلظت اسید تا میزان 450 میلیگرم در لیتر رابطه مستقیمی داشت.
محمد جواد ثقهالاسلامی، محمد کافی، اسلام مجیدی هروان، قربان نورمحمدی، فرخ درویش،
جلد 11، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
به منظور بررسی واکنش ارزن معمولی به تنش خشکی در مراحل مختلف رشد، چهار ژنوتیپ اصلاح شده ارزن معمولی به همراه یک ژنوتیپ از توده محلی بیرجند انتخاب شده، در قالب یک طرح اسپلیت پلات با پنج تیمار آبیاری و سه تکرار در دو منطقه بیرجند و سربیشه (استان خراسان جنوبی) کاشته شد. تیمارهای آبیاری که در کرتهای اصلی قرار داشت عبارت بود از: شاهد، تنش در مرحله رویشی، تنش در مرحله ظهور خوشه، تنش در مرحله پرشدن دانه و تنش در دو مرحله رویشی و پرشدن دانه. ژنوتیپهای ارزن در کرتهای فرعی قرار داشتند. تنش خشکی در مرحله ظهور خوشه باعث بیشترین کاهش در عملکرد دانه و بازده استفاده از آب شد. کاهش عملکرد عمدتاً از طریق کاهش تعداد دانه در خوشه و کاهش وزن هزار دانه ایجاد شد و تعداد خوشه در متر مربع بین تیمارهای تنش تفاوت زیادی نداشت. اعمال تنش در مرحله رویشی تأثیری بر عملکرد و اجزای عملکرد نداشت. اعمال تنش در مرحله ظهور خوشه به دلیل اثر روی سقط گلها و وزن هزار دانه سبب کاهش شاخص برداشت خوشه در بوته و شاخص برداشت دانه در خوشه گردید. مقایسه ژنوتیپها نشان میدهد ژنوتیپ K-C.M.4 از طریق تولید تعداد خوشه بیشتر و ژنوتیپ K-C.M.9 از طریق تولید دانههای سنگین تر دارای عملکرد دانه بیشتری بودند. همین ژنوتیپها بیشترین بازده استفاده از آب را نیز داشتند و شاخص برداشت اجزای مختلف آنها نیز به طور نسبی بیشتر بود. به لحاظ شوری آب مورد استفاده در آبیاری و حاصلخیزی کم خاک در بیرجند، عملکرد ژنوتیپهای مختلف در این منطقه کمتر از سربیشه بود. در مجموع میتوان گفت در این آزمایش ژنوتیپ K-C.M.4 برای هر دو منطقه مناسب تر بود.
محمود صبوحی، غلامرضا سلطانی، منصور زیبایی،
جلد 11، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
بهرهبرداری بی رویه از منابع آب زیر زمینی در ایران، بویژه در منطقه مورد مطالعه موجب تخریب این منابع و افت آبهای زیرزمینی شده است. درمطالعه حاضر، راهکارهای مختلف مدیریت منابع آب زیر زمینی شامل برداشت آزاد (کنترل نشده)، کنترل بهینه برداشت از آبهای زیرزمینی، بهرهبرداری از آبهای زیر زمینی و سیاست مالیاتی، دخالت دولت و کنترل قانونی، مشارکت بهره برداران درکنترل برداشت از آبهای زیرزمینی و همکاری دولت و تشکلهای بهرهبرداران مورد مقایسه قرار گرفته است. جهت آزمون تجربی این راه کارها، تابع تقاضای آب چغندرکاران دشت نریمانی واقع در استان خراسان برآورد گردید. نتایج به دست آمده از دادههای جمع آوری شده و تابع تقاضا مشخص کرد که راه کار " بهره برداری از آبهای زیرزمینی و سیاست مالیاتی" نسبت به گزینههای دیگر امکان رسیدن به بهرهبرداری پایداراز آبهای زیرزمینی را فراهم میکند. همچنین، راه کار مناسب متأثر از خصوصیات فرهنگی، اجتماعی واقتصادی بهرهبرداران و شرایط کلی حاکم بر جامعه میباشد. از طرف دیگر دنبال کردن هر راه کار الزامات خود را میطلبد. برای راه کار پیشنهادی مطالعه حاضر، نظام کارای مالیاتی ضروری میباشد. براساس نتایج این مطالعه، دولت میتواند از طریق اتخاذ سیاست مناسب مالیاتی، هزینههای جنبی بهرهبرداری بی رویه از منابع آب زیر زمینی را به خود بهره برداران منطقه منتقل نماید.
محمد لغوی، حسین رحیمی،
جلد 11، شماره 40 - ( 4-1386 )
چکیده
هدف از اجرای این تحقیق تعیین مناسبترین دامنه و بسامد ارتعاش برای جداسازی دانه و یا خوشه پسته در دو رقم اوحدی و کله قوچی با در نظر گرفتن حداقل خسارت وارد بر شاخه بود. نتایج حاصل از تعیین برخی از خصوصیات فیزیکی و مکانیکی دانه و خوشه نشان داد که میانگین F/W (نسبت نیروی استاتیکی کششی مورد نیاز برای جدایش دانه پسته به وزن آن) و میانگین V/W (نسبت نیروی استاتیکی کششی مورد نیاز برای جدایش خوشه پسته به وزن آن) که به ترتیب شاخصی از سهولت جداسازی میوه و خوشه میباشند، برای رقم اوحدی به ترتیب برابر با 2/6 و 37 و برای کله قوچی برابر با 9 و 8/37 است. به منظور تعیین تأثیر دامنه و بسامد ارتعاش بر جداسازی دانه یا خوشه پسته در دو رقم اوحدی و کله قوچی یک آزمایش فاکتوریل 4×4 درقالب یک طرح کاملاً تصادفی باسه تکرار برروی هر رقم به اجرا گذاشته شد. سطوح بسامد و دامنه ارتعاش که در رقم اوحدی استفاده شد به ترتیب عبارت بودند از 5، 5/7، 10 و 5/12 هرتز و 20، 40، 60 و 80 میلیمتر. دررقم کله قوجی چهار سطح بسامد ارتعاش 5/7، 10، 5/12 و 15 هرتز و چهارسطح دامنه 40، 60، 80 و 100 میلیمتر مورد آزمون قرارگرفت. نتایج نشان داد که اثر بسامد و دامنه ارتعاش برجداسازی دانه و خوشه پسته در هر دو رقم مذکور معنی دار است. در رقم اوحدی اعمال ارتعاشی با بسامد 5/12 هرتز و دامنه 80 میلیمتر، بیشترین درصد برداشت میوه (8/98%) را به همراه داشت ولی با توجه به لزوم محدود سازی افت محصول و خسارت وارد بر شاخه به 5% و کمینه نمودن توان مصرفی شاخه تکان، اعمال ارتعاشی با دامنه 60 میلیمتر و بسامد 10 هرتز که 95% محصول را برداشت مینماید به عنوان مناسبترین ترکیب دامنه و بسامد ارتعاش انتخاب گردید. همچنین بسامد 5/12 هرتز و دامنه 80 میلیمتر، بیشترین میزان خوشه برداشت شده(82%) را در برداشت ولی با ملحوظ نمودن درصد خسارت به شاخه و توان مصرفی، اعمال ارتعاشی با بسامد 5/12 هرتز و دامنه 60 میلیمتر با 69% ریزش خوشه به عنوان مناسب ترین ترکیب شناخته شد. در رقم کله قوچی، اعمال ارتعاشی با دامنه 100 میلیمتر و بسامد 15 هرتز منجر به ریزش 100% محصول گردید ولی با توجه به لزوم محدود نمودن خسارت وارد بر شاخه و توان مصرفی، ترکیب دامنه ارتعاش 60 میلیمتر و بسامد 15 هرتز با 2/97% جداسازی میوه به عنوان مناسب ترین ترکیب انتخاب گردید. در مورد برداشت خوشه ای رقم کله قوچی ترکیبات ارتعاشی با بسامد 15 هرتز و دامنههای 60 و 40 میلیمتر به ترتیب با درصد ریزش خوشه 75 و 69 درصد به عنوان مناسب ترین شناخته شدند. در نهایت میتوان از این تحقیق چنین نتیجه گرفت که در صورت شناخت و رعایت ترکیب بسامد و دامنه ارتعاش مناسب با رقم مورد نظر، برداشت ارتعاشی میتواند با موفقیت در باغهای پسته ایران که به طور عموم بهصورت ردیفی کشت شده و امکان حرکت تراکتور در بین ردیفها وجود دارد به کار برده شود.
محمدرضا زکائی خسروشاهی ، محمود اثنی عشری،
جلد 12، شماره 45 - ( 7-1387 )
چکیده
تأثیر غلظتهای مختلف پوترسین برون زاد بر عمر پس از برداشت میوه های توت فرنگی، زردآلو، هلو و گیلاس هر یک به صورت جداگانه، در قالب طرح های کاملاً تصادفی و در سه تکرار مطالعه شد. میوهها در محلول پوترسین به غلظت های 3/0، 5/0، 1و2 میلیمولار به مدت 5 دقیقه برای توت فرنگی و 5/0، 1، 2، 3 و 4 میلیمولار به مدت 10 دقیقه برای سایر میوه ها و نیز آب مقطر (شاهد) غوطهور شده و سپس به یخچال منتقل گردیدند. طول انبارمانی با کاربرد پوترسین به طور معنیداری در تمامی میوه ها افزایش یافت. این ماده تولید اتیلن و میزان از دست دادن آب میوه ها را کاهش داد و از نرم شدن بافت آنها طی انبارداری جلوگیری نمود. در طول نگهداری، اسیدیته قابل تیتراسیون میوه های تیمار نشده روند کاهشی و pH آب میوه روند افزایشی نشان داد. با استفاده از پوترسین دو روند مذکور همچنان وجود داشت اما شتاب آنها نسبت به شاهد بسیار کمتر بود. استفاده از پوترسین مواد جامد محلول را در گیلاس افزایش و در سایر میوه ها کاهش داد.
منظر گندابی، معظم حسن پوراصیل، عبدالله حاتم زاده، بابک ربیعی، اسماعیل چمنی،
جلد 12، شماره 45 - ( 7-1387 )
چکیده
زردی برگ در طی تولید در گلخانه و پس از برداشت، یک مشکل اصلی در گل سوسن می باشد. علائم به طور شاخص از برگهای پایین شروع شده و به سمت بالا پیشرفت میکند و موجب کاهش کیفیت گلها و ارزش اقتصادی محصول می شود. به منظور به تأخیر انداختن زردی برگ و افزایش طول عمر پس از برداشت، آزمایشی روی دورگه آسیایی سوسن رقم ”کانوا“ انجام شد. برای این منظور تیمارهای مختلف بنزیل آدنین و تیوسولفات نقره به ترتیب روی ویژگی های قبل و پس از برداشت صورت گرفت. نتایج آزمایش نشان داد که کاربرد بنزیل آدنین قبل از برداشت در میزان کلروفیل برگ ها اثر معنیداری داشت، ولی تأثیر آن روی طول ساقه و دمگل و زمان برداشت معنیدار نبود. تیمار 44/0 میلیمولار بنزیل آدنین بیشتر از سایر تیمارها میزان کلروفیل را افزایش داد. در بررسی فاکتورهای اندازه گیری شده بعد از برداشت، تیمار 44/0 میلیمولار بنزیل آدنین در میزان کلروفیل و طول عمر برگها، تیمار 88/0 میلیمولار بنزیل آدنین+ 6/0 میلیمولار تیوسولفات نقره در طول عمر گل ها، مواد جامد محلول گلبرگها و محلول جذب شده بیشترین تأثیر را داشتند. نتایج این پژوهش نشان داد که کاربرد تیوسولفات نقره و بنزیل آدنین موجب افزایش طول عمر گلها، به تأخیر انداختن پیری برگ و افزایش کیفیت پس از برداشت گلهای شاخه بریده سوسن در طی انتقال آنها به بازار میشوند.
حمیدرضا میری،
جلد 12، شماره 46 - ( 10-1387 )
چکیده
به منظور آگاهی از تغییرات صفات مورفولوژیک و فیزیولوژیک در طی اصلاح گندم در فاصله سالهای 1320 تا 1380 در کشور و تعیین رابطه این صفات با افزایش عملکرد دانه، آزمایشی با استفاده از 15 رقم گندم از ارقام اصلاح شده در 60 سال گذشته در شهرستان ارسنجان (شمال شرق شهرستان شیراز) در دو سال زراعی 85-1384 و 86-1385 طراحی و اجرا گردید. نتایج آزمایش نشان داد که بین سال معرفی رقم و عملکرد دانه رابطه معنیداری وجود دارد (01/0, P<912/0r =). شاخص برداشت و عملکرد بیولوژیک بهطور معنیداری افزایش یافته است. تغییرات سرعت فتوسنتز در این دوره معنیدار نبود، ولی سرعت تعرق و هدایت روزنهای بهطور معنیداری افزایش یافته است. افزایش معنیدار شاخص کلروفیل برگ در این دوره حاکی از آن است که در ارقام جدید، میزان کلروفیل برگ افزایش یافته است. از میان اجزای عملکرد تعداد دانه در سنبله بهطور معنیداری افزایش یافته، تعداد سنبله در مترمربع افزایش یافته اما این افزایش معنیدار نبود. همچنین ارتفاع بوته بهطور معنیداری کاهش یافته است. بهطور کلی نتایج حاکی از آن است که در این دوره افزایش شاخص برداشت، تعداد دانه در سنبله، هدایت روزنهای، سرعت تعرق و کاهش ارتفاع بوته بیشترین نقش را در افزایش عملکرد دانه گندم در کشور داشتهاند. نقش عملکرد بیولوژیک و تعداد سنبله در واحد سطح (افزایش پنجه زنی) در افزایش عملکرد تا حدودی کمتر بوده است. به نظر میرسد شاخص برداشت به سقف میزان خود نزدیک شده ولی همچنان امکان افزایش عملکرد از طریق شاخص برداشت وجود دارد.
شیوا روفی گری حقیقت، صمد صبوری هلستانی، کلثوم چراغی، سیداحمد تقی شکرگزار،
جلد 13، شماره 47 - ( 1-1388 )
چکیده
در این پژوهش و طی یک دوره سه ساله، تغییرات کیفیت چای سیاه تولیدی از شاخسارههای یک غنچه و دو برگ در فصول مختلف برداشت (بهار، تابستان و پاییز)، مورد بررسی قرار گرفت. مقدار درصد ضایعات، مجموع امتیازات حسی، درصد مواد جامد محلول در آب، کافئین، تئافلاوین، تئاروبیجین، رنگ کل و شفافیت در چای سیاه تعیین گردید. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از طرح آزمایشی کرتهای خرد شده در زمان بر پایه بلوکهای کامل تصادفی انجام شد. چای حاصل از برداشت برگ سبز در تابستان از نظر همه خصوصیات کیفی در نوع هیبرید، در رتبه بالاتر از برداشتهای بهار و پاییز بوده است. در کلون 100 درصد مواد جامد محلول در آب و کافئین در چای تابستان به ترتیب58/1 و 18/0 درصد از چای بهار و 14/6 و 79/0 از چای پاییز بیشتر بود. مجموع امتیازات حسی، درصد تئاروبیجین و رنگ کل در چای بهار و تابستان در یک رتبه و بیشتر از چای پاییز بوده است. در هر دو نوع چای مقدار ضایعات در پاییز بیشتر از دو فصل بهار و تابستان بود و تفاوت معنیداری (05/0P <) بین مقدار ضایعات در دو فصل بهار و تابستان دیده نشد. مقدار ضایعات در چای هیبرید تفاوت معنیداری(05/0P <) با کلون 100 نشان نداد. تفاوت معنیداری(05/0P <) بین مقدار ترکیبات شیمیایی که موجب افزایش کیفیت چای میشوند، در چای هیبرید و کلون 100 وجود دارد.
سید حسین روشان، قربان وهاب زاده، کریم سلیمانی، عبدالواحد خالدی درویشان،
جلد 21، شماره 3 - ( 8-1396 )
چکیده
برداشت شن و ماسه از بستر بسیاری از رودخانههای کشور منجر به تغییرات مورفولوژیکی، هیدرولوژیکی و ژئومورفولوژیکی آنها شده است. پژوهش حاضر به بررسی تأثیرات برداشت شن و ماسه از بستر رودخانه برروی ویژگیهای رسوبشناسی رسوبات بستر رودخانه زارم رود واقع در استان مازندران میپردازد. بدینمنظور با تعیین چهار مقطع قبل و چهار مقطع بعد از مکان برداشت، نمونهبرداری از رسوبات بستر بهروش ترکیبی و در چند کرت معین در عرض رودخانه انجام و سپس ویژگیهای ریخت سنجی رسوبات از جمله قطرهای بزرگ (a)، متوسط (b) و کوچک (c)، گردشدگی (Rc)، فاکتور شکل (Sf)، قطر ظاهری (D)، کرویت (S) و نسبت پهنی (W) در آزمایشگاه اندازهگیری و در محیط نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند. نتایج این پژوهش نشان داد که تغییرات آمارههای رسوبی a، b، c، Sf، D، S و W در مقاطع قبل و بعد از مکان برداشت دارای اختلاف معنیداری است ولی آماره Rc اختلاف معنیداری را نشان نمیدهد. کاهش قطرهای سه گانه رسوبی بعد از محل برداشت ناشی از شکستگی رسوبات در محل برداشت بوده بهطوری که کرویت ذرات نیز در این محل کاهش یافته است. عامل گردشدگی رسوبات بعد از مکان برداشت تا فاصله 600 متری از مکان برداشت دارای روندی کاهشی است و سپس افزایش پیدا میکند.
ایرج رحیمی، پژمان طهماسبی، الهام امیدزاده اردلی،
جلد 21، شماره 4 - ( 11-1396 )
چکیده
هدف از این پژوهش بررسی تأثیر عملکرد سوسکهای سرگینخوار بر میزان نفوذ آب در خاکهای مرتعی در قسمتی از مرتع تحقیقاتی دانشگاه شهرکرد در قالب طرح کاملاً تصادفی در طول یک سال بود. بدین منظور توریهایی با اندازه سوراخهای بزرگ وکوچک و همچنین کود دامی گاو، گوسفند و بز در شش حالت مختلف (حضور اقامتگرها و تونلگرها، عدم حضور غلتانگرها- حضور اقامتگرها، تونلگرها و غلتانگرهای کوچک و عدم حضور غلتانگرهای بزرگ- حضور اقامتگرها، غلتانگرها و تونلگرهای کوچک و عدم حضور تونلگرهای بزرگ- حضور اقامتگرها و تونلگرهای کوچک، عدم حضور تونلگرهای بزرگ و غلتانگرها- حضور اقامتگرها، تونلگرها و غلتانگرهای کوچک، عدم حضور تونلگرها و غلتانگرهای بزرگ- عدم حضور سوسک) با چهار تکرار بهعنوان تیمارهای مطالعه انتخاب شدند. نفوذپذیری خاک با استفاده از روش استوانه مضاعف اندازهگیری شد. نتایج نشان داد که بیشترین عملکرد سوسکهای سرگینخوار بر میزان نفوذ آب در خاک در مورد تیمارهای با کاربرد کود حیوانی گاو و بزی مربوط به حالت دوم بود که احتمال حضور سوسکهای اقامتگر، حضور تونلگرهای بزرگ و کوچک و همچنین عدم حضور غلتانگرهای بزرگ و حضور غلتانگرهای کوچک بررسی شد (بهترتیب 27/10 و 97/8 سانتیمتر بر ساعت)، و در مورد تیمارهای با کاربرد کود حیوانی گوسفندی مربوط به حالت سوم (97/7 سانتیمتر بر ساعت) بود، که احتمال حضور سوسکهای اقامتگر، عدم حضور تونلگرهای بزرگ و حضور تونلگرهای کوچک و همچنین حضور غلتانگرهای بزرگ و کوچک بررسی شد. همچنین نتایج حاصل از مقایسه تأثیر کودهای دامی بر میزان کل آب نفوذ یافته در خاک، از تمامی تیمارها توسط سوسکهای سرگینخوار نشان داد که بیشترین میزان آب نفوذ یافته در خاک بهترتیب مربوط به عملکرد سوسکهای سرگینخوار از طریق برداشت کود بزی (47/40 سانتیمتر بر ساعت)، کود گاوی (77/39 سانتیمتر بر ساعت) و کود گوسفندی (07/38 سانتیمتر بر ساعت) بوده است. گروههای عملکردی متفاوت سوسکهای سرگینخوار از طریق برداشت و وارد کردن سرگین دامها به درون خاک بر میزان نفوذ آب در خاک مراتع تأثیر میگذارند.
مهدی ماجدی اصل، رسول دانشفراز، سعیده ولیزاده،
جلد 24، شماره 2 - ( 5-1399 )
چکیده
برداشت شن و ماسه از بستر رودخانهها از بزرگترین نگرانیها در علم امروز بهحساب میآید. اصول و قوانین معینی برای انتخاب مکان مناسب برداشت مصالح و مقدار این برداشت در آییننامههای طراحی دیده نمیشود. بنابراین گاهی برداشت مصالح رودخانهای از مکانهای با پتانسیل کمتر و نزدیک سازهها انجام میگیرد. در تحقیق حاضر سعی شده است با مسلح کردن سازه، تأثیر برداشت مصالح که با تغییر الگوی جریان در اطراف سازه منجر به افزایش آبشستگی میشود را کنترل کرد. آزمایشات در بستر ماسهای با دانهبندی 0/78 میلیمتر بهطول 4/25 متر، درون کانالی بهطول 13 متر و عرض 1/2 متر انجام گرفته است. نتایج حاصل نشان داد که استفاده از گروهپایه محافظت شده با کابل، در بستر بالادست گودال باعث کاهش 29/6 درصدی عمق آبشستگی حداکثر در جلوی پایه و کاهش 34 درصدی در پشت پایه شده است. همچنین در بستر پاییندست گودال این محافظت موجب کاهش 15 درصدی عمق آبشستگی حداکثر در جلو پایه شد؛ بنابراین آرایش کابل مورد استفاده در سطح پایه، مطابق با روش تحقیق حاضر منجر به کاهش چشمگیر عمق و وسعت آبشستگی حداکثر در گروهپایه پل شده است.
رسول دانشفراز، مریم ستاریان کرجآباد، بابک علی نژاد، مهدی ماجدی اصل،
جلد 24، شماره 4 - ( 12-1399 )
چکیده
آبشستگی اطراف پایههای پل از عوامل اصلی خرابی پل بوده و برداشت مصالح رودخانهای، ممکن است سبب تشدید این پدیده شود. تحقیق حاضر به بررسی جامع آبشستگی اطراف گروه پایههای پل در حضور گودال برداشت مصالح در دبیهای مختلف پرداخته است. زبر کردن سطح پایه پل توسط شن در مقایسه گروه پایههای ساده نشان داد که اعمال زبری سبب کاهش عمق آبشستگی، کاهش نرخ تغییرات عمق آبشستگی و افزایش زمان تعادل میشود. نتایج نشان داد که کاهش عمق آبشستگی در گروه پایههای پاییندست بیشتر از بالادست بود. همچنین در دبی پایین، وجود گودال برداشت مصالح تأثیر بیشتری بر میزان تفاوت وسعت آبشستگی در اطراف گروه پایههای بالادست با پاییندست گذاشته و با افزایش دبی این تفاوت کمرنگتر شد. نتایج آزمایشهای مدل زبر نشان داد که با افزایش دبی، آبشستگی موضعی بیشتر شده و پروفیل بستر در تراز پایینتری قرار میگیرد. در حالت کلی آبشستگی گروه پایههای پاییندست گودال بیشتر از بالادست گودال بوده و نتایج حاصل از این پژوهش بیانگر مناسب بودن اعمال زبری شن برای کاهش آبشستگی است.
مهدی مکاری،
جلد 24، شماره 4 - ( 12-1399 )
چکیده
استفاده بهینه از منابع آبی با توجه به شرایط اقلیمی کشور و خشکسالیهای اخیر امری ضروری بهنظر میرسد. یکی از راهکارهای مدیریتی مناسب، افزایش بهرهوری آب در کشاورزی است. روش آبیاری و استفاده از سطوح مختلف کود نیتروژن از جمله عوامل تأثیرگذار در افزایش بهرهوری آب هستند. لذا این پژوهش بهمنظور بررسی اثر روش آبیاری و کود نیتروژن بر شاخص برداشت و بهرهوری آب دو رقم گندم، با 36 تیمار در قالب طرح آماری کاملاً تصادفی و بهصورت کرتهای دو بار خرد شده با سه تکرار در سال زراعی 98-97 در مزرعه پژوهشی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی شهرستان کاشمر اجرا شد. تیمارها شامل دو روش آبیاری سطحی نواری با انتهای بسته و قطرهای بهعنوان کرتهای اصلی، سه سطح کود نیتروژن (از منبع اوره) شامل صفر، 50 و 100 کیلوگرم در هکتار بهعنوان کرتهای فرعی و دو رقم گندم پیشگام و سیروان بهعنوان کرتهای فرعی فرعی بودند. نتایج نشان داد که با تغییر روش آبیاری از نواری به قطرهای عملکرد دانه، شاخص برداشت و بهرهوری آب بهطور معنیداری افزایش یافت. نتایج همچنین نشان داد که عملکرد دانه و اجزای آن، شاخص برداشت و بهرهوری آب در سطوح کودی 50 و 100 کیلوگرم در هکتار با هم تفاوت معنیداری نداشتند. از طرفی عملکرد دانه و اجزای آن، شاخص برداشت و بهرهوری آب در رقم سیروان در مقایسه با رقم پیشگام بهطور معنیداری بیشتر بودند (0/01 < P). با توجه به نتایج بهدست آمده در این پژوهش میتوان روش آبیاری قطرهای، سطح کودی 50 کیلوگرم در هکتار و رقم سیروان را برای منطقه خشک کاشمر پیشنهاد کرد.