7 نتیجه برای بیابانزایی
علی خنامانی، حمیدرضا کریمزاده، رضا جعفری،
جلد 17، شماره 63 - ( 3-1392 )
چکیده
یکی از مهمترین عواملی که بر پدیده بیابانزایی تأثیر میگذارد، شرایط خاک میباشد. هدف از این مطالعه، بررسی خصوصیات خاک بهعنوان معیاری جهت ارزیابی بیابانزایی است. بدین منظور، مهمترین شاخصهای خاک منطقه که بر بیابانزایی مؤثر میباشند، انتخاب شدند. نمونهبرداریها در منطقه سگزی واقع در شرق اصفهان و به وسعت 112167 هکتار صورت گرفت و شاخصهای: بافت خاک، میزان گچ، بیکربنات، هدایت الکتریکی (EC)، pH، مواد آلی، سدیم، کلر و نسبت جذب سدیم تعیین گردید و در مجموع 34 نقطه نمونهبرداری سطحی صورت گرفت. به منظور تهیه نقشه وضعیت خاک، دادهها پس از آنالیزهای آماری و تعیین نرمال بودن با استفاده از آزمون کولموگروف- اسمیرنوف در محیط SPSS 15، وارد محیط Arc GIS 9.3 گردید. برای تهیه نقشه هر یک از شاخصهای خاک، از روشهای معکوس فاصله وزنی و کریجینگ معمولی و گسسته استفاده شد. بدین منظور، از روشی که بالاترین دقت را داشت، استفاده گردید. در ادامه نقشهها براساس روش مدالوس امتیازدهی شده و از میانگین هندسی شاخصهای خاک، نقشه نهایی وضعیت خاک تهیه گردید. نتایج نشان داد که بیشترین مساحت منطقه مربوط به کلاس متوسط بیابانزایی و برابر با 66000 هکتار میباشد. مساحت کلاسهاس شدید و خیلی شدید بیابانزایی نیز بهترتیب برابر است با 45650 و 517 هکتار. نتایج همچنین نشان داد که شاخصهای درصد مواد آلی، درصد گچ، هدایت الکتریکی و نسبت جذب سدیم، مهمترین شاخصهای مؤثر در پدیده بیابان-زایی در منطقه سگزی اصفهان هستند.
محبوبه فتحی، رضا جعفری، سعید سلطانی،
جلد 19، شماره 71 - ( 3-1394 )
چکیده
بیابانزایی بهعنوان یک بحران مهم در مناطق خشک استان اصفهان شناحته شده است. بنابراین، مطالعه حاضر با هدف ارزیابی سه مدل اصلی پهنهبندی شدت بیابانزایی MEDALUS، MICD و FAO-UNEP در کانون بحران بیابانزایی منطقه جرقویه در شرق اصفهان صورت گرفته است. بدین منظور معیارها و شاخصهای بیابانزایی مربوط به آنها براساس خصوصیات منطقه و کارهای میدانی انتخاب و نقشه آنها در 27 رخساره ژئومرفولوژی تهیه گردید. نقشههای شدت بیابانزایی تولیدی براساس کلاسهای هر مدل در محیط ArcGIS 10 طبقهبندی گردید و سپس توسط نرمافزار IDRISI Tiga 16.03 با یکدیگر مقایسه شدند. مطابق نتایج هر سه مدل، بیش از 95% منطقه مطالعاتی دارای کلاس بیابانزایی شدید است. مقایسه کلاسهای شدت بیابانزایی بین سه مدل نشان داد که تنها 45% شدت بیابانزایی در بین مدلها مشابه بوده که این امر بهعلت مختلف بودن تعداد کلاسها و همچنین معیارها و شاخصها در مدلهای مختلف است. با توجه به صحت نقشه شدت بیابانزایی مدل مدالوس و همچنین سازگاری آن در انتخاب معیارها و شاخصها، بهکارگیری سامانه GIS و میانگین هندسی در پهنهبندی بیابانزایی؛ بهعنوان مدل برتر انتخاب گردید. طبق این مدل بهترتیب 85% و 15% از منطقه دارای بیابانزایی بسیار شدید و شدید است که بیانگر میزان بیابانزایی بسیار بالا در منطقه است و باید هرچه سریعتر با اجرای برنامههای بیابانزدایی روند صعودی فرایند آن را کاهش داد.
مریم ممبنی، عبدالعلی کرمشاهی، پرویز گرایی، فرزاد آزادنیا، حسن خسروی،
جلد 19، شماره 72 - ( 5-1394 )
چکیده
در حال حاضر بیابانزایی بهعنوان یک معضل گریبانگیر بسیاری از کشورهای جهان از جمله کشورهای در حال توسعه میباشد و مشتمل بر فرآیندهایی است که هم زاییده عوامل طبیعی بوده و هم به عملکرد نادرست انسان بر میگردد. تحقیق حاضر بهمنظور بررسی پتانسیل بیابانزایی دشت عباس استان ایلام به وسعت 8/18028 هکتار با تکیه بر معیار آب، اقلیم و خاک با استفاده از مدل IMDPA صورت گرفت. با استفاده از این مدل میانگین هندسی هر یک از شاخصهای نوسانات سطح سفره، EC آب، SAR و نوع سیستم آبیاری، بارش سالانه، شاخص خشکی و شاخص تداوم خشکسالی، بافت خاک، ضخامت خاک و EC خاک با کمک نرمافزار ArcGIS 9.3، بهدست آمده و نقشه مربوط به وضعیت هرکدام از معیارها تهیه شد. نتایج بهدست آمده حاصل از بررسی معیار اقلیم نشان دهنده این است که 100 درصد از مساحت منطقه در طبقه شدید قرار گرفته است. نقشه شدت بیابانزایی براساس معیار خاک نشان میدهد که بالغ بر 4843 هکتار از منطقه که برابر با 8/28 درصد است در طبقه کم و 13185 هکتار که معادل 13/73 درصد از منطقه است در طبقه متوسط قرار دارد. همچنین نتایج حاصل از میانگین هندسی شاخصهای معیار آب حاکی از این است که 4/10861 هکتار (2/60 درصد) از مساحت دشت در طبقه کم و 6/7166 هکتار (75/39 درصد) از مساحت منطقه در طبقه متوسط جای دارد. نتایج حاصل از ارزشدهی معیارهای مورد بررسی بیان کننده این است که معیار اقلیم با ارزش 61/2 مؤثرترین معیار در افزایش شدت بیابانزایی دشت عباس است. بر این اساس مشاهده میشود که ارزش کمی شدت بیابانزایی برای کل منطقه در طبقه متوسط قرار گرفته است.
سارا پیشیار، حسن خسروی، علی طویلی، آرش ملکیان،
جلد 21، شماره 4 - ( 11-1396 )
چکیده
در مطالعه حاضر بهمنظور بررسی وضعیت تخریب منابع آب دشت کاشان ابتدا هشت شاخص افت آبزیرزمینی، نسبت توسعه چاه به قنات، شوری آب، راندمان آبیاری، میزان ساعت پمپاژ، کمبود منابع آب مورد استفاده دام و انسان و میزان بیلان منفی آب با توجه به تحقیقات صورت گرفته در این زمینه در ایران و جهان و مدلهای ارزیابی موجود تعیین شدند و با استفاده از مدل مدالوس، نقشه وضعیت بیابانزایی منطقه با استفاده از هشت شاخص اولیه تهیه شد. در مرحله بعد با استفاده از روش تصمیمگیری چند معیاره شاخصها وزندهی شدند و شاخصهایی که در مدل تاپسیس وزن بیشتر از 5/0 داشتند بهعنوان مؤثرترین شاخصهای تعیین شدند و نقشه وضعیت بیابانزایی منطقه با استفاده از مؤثرترین شاخصها نیز تهیه شد و نقشههای نهایی بهدست آمده از دو روش با هم مقایسه شد. نتایج پژوهش نشان داد که از میان شاخصهای رتبهبندی شده شاخصهای افت آب زیرزمینی، شوری آب، میزان ساعت پمپاژ و میزان بیلان منفی بیشترین تأثیر را در تخریب منابع آب منطقه مورد مطالعه دارند. همچنین مقایسه نقشههای بیابانزایی معیار آب با دو روش متفاوت نشان داد که در نقشه تهیه شده از هشت شاخص اولیه، 78/87 درصد از کل منطقه در وضعیت بحرانی (ج) و 30/8 درصد در وضعیت بحرانی (ب) قرار دارد و بقیه منطقه در سایر وضعیتها قرار دارد. همچنین براساس نقشه تهیه شده با استفاده از مؤثرترین شاخصها، 15/99 درصد از کل منطقه در وضعیت بحرانی (ج) و 849/0 در وضعیت بحرانی (ب) قرار دارد. نتایج نشان میدهد که جهت بررسی بیابانزایی بهتر است ابتدا شاخصها توسط روشهای تصمیمگیری وزندهی و اولویتبندی شوند این کار باعث میشود شاخصهایی که در منطقه تأثیر زیادی در پدیده بیابانزایی نداشته مشخص شوند و مانع از تأثیر آنها در کلاسهای بیابانزایی و کاهش امتیازات شود.
علی محمد قائمی نیا، محمد علی حکیم زاده، روح الله تقی زاده مهرجردی، فرهاد دهقانی،
جلد 23، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده
یکی از دلایل شورشدن خاک، تجمع املاح در آن توسط عوامل انتقالدهنده آب و باد است. بهمنظور بررسی پدیده انتقال املاح بههمراه گردوغبار در مناطق خشک شمال دشت یزد- اردکان، نمونهبردای صحرایی با استفاده از 32 رسوبگیر MDCO با پراکندگی یکنواخت در اراضی بهوسعت 20000 هکتار طی چهار فصل سال 1396 انجام شد. با شستوشوی رسوبگیرها با یک لیتر آب مقطر در صحرا و انتقال نمونهها به آزمایشگاه، برای بررسی کمّی املاح گرد و غبار، علاوه بر اندازهگیری هدایت الکتریکی (ECw)، وزن کل مواد جامد محلول (TDS) نیز به شیوه دقیق تبخیر اندازهگیری شد، همچنین شکل و توزیع اندازه ذرات غبار با استفاده از دستگاه SEM بررسی شد. در بررسی کیفی املاح، کاتیونها و آنیونهای مؤثر در شوری شامل سدیم، پتاسیم، کلسیم و منیزیم، کلر، بیکربنات و سولفات اندازهگیری شد. نتایج نشان داد در مجموع 1/11 گرم بر مترمربع مواد قابل حل بههمراه ذرات گردوغبار (28/13 درصد) در طی یک سال در رسوبگیرها فرونشسته است. ذرات به قطر 5 تا 10 میکرون بیشترین فراوانی را داشت. با توجه به همبستگی زیاد آنیون کلر با کاتیون سدیم در فصلهای بهار، پاییز و زمستان و با توجه به همبستگی زیاد آنیون سولفات با کاتیون کلسیم در املاح گردوغبار فصل تابستان، بهترتیب سدیم کلراید و گچ فراوانترین ترکیب موجود بههمراه گردوغبار در این فصلها پیشبینی میشود. با تعیین میزان درصد املاح در غبار ریزشی منطقه مشخص شد که اثر مقدار نمک فرونشسته از گردوغبار در کوتاهمدت جزئی و بیاهمیت است و پیشبینی میشود با فرض عدم تغییر میزان فرونشست، در طی 72 سال سبب ایجاد شوری ضعیف در توده خاک غیرشور تا عمق 10 سانتیمتر شود. بهطور کلی قابلیت املاح هوابرد در افزایش شوری خاک در منطقه مورد مطالعه در درازمدت خواهد بود. از اینرو، بررسی سایر اثرات زیستمحیطی این پدیده برای شناخت خطرات آن پیشنهاد میشود.
آذین نوروزی، محمدرضا انصاری،
جلد 25، شماره 3 - ( 9-1400 )
چکیده
در حال حاضر رخداد طوفان ریزگرد از مهمترین معضلات زیستمحیطی استان خوزستان است و ناحیه جنوب و جنوب شرق اهواز بهعنوان یکی از کانونهای داخلی منشأ ریزگرد شناخته شده و در اولویت اول اجرای عملیات اصلاحی قرار دارد. با توجه به اینکه تغییرات کاربری اراضی از عوامل بیابانزایی در منطقه مذکور است، مدلسازی تغییرات آن ضروری و اطلاعات مفیدی را برای برنامهریزان بهمنظور مهار و احیای اراضی تخریب شده فراهم میکند. این پژوهش با هدف ارزیابی کارایی مدل CA-Markov در پیشبینی روند تغییرات کاربری اراضی در منطقه مذکور بر اساس دو رویکرد بلندمدت و کوتاهمدت انجام شد. در رویکرد بلندمدت از نقشههای کاربری اراضی سالهای 1986 و 2002 و در رویکرد کوتاهمدت از نقشههای کاربری اراضی سالهای 2002 و 2007 برای پیشبینی کاربری اراضی سال 2016 استفاده و سپس نتایج مدلسازی اعتبارسنجی شد. بر اساس نتایج مقادیر خطای مکانی، خطای کمی و ضریب کاپا برای رویکرد بلندمدت بهترتیب برابر با 42/55 درصد، 13/95 درصد و 0/08 و برای رویکرد کوتاهمدت بهترتیب 12/56 درصد، 10/42 درصد و 0/22 حاصل شد که مبین توانایی ضعیف مدل CA-Markov در پیشبینی روند تغییرات کاربری اراضی در کانون ریزگرد جنوب و جنوب شرق اهواز است. استفاده از قانون یکنواخت در طول شبیهسازی بدون درنظر گرفتن عوامل و فرایندهای مؤثر بر تغییرات کاربری اراضی، یکسان نبودن روند تغییرات کاربری اراضی طی دورههای مطالعاتی، تغییرات متأثر از فعالیتهای انسانی، وقوع خشکسالی و طولانی بودن دوره پیشبینی را میتوان از دلایل عملکرد ضعیف مدل CA-Markov دانست.
اعظم السادات حسینی خضرآباد، عباسعلی ولی، امیرحسین حلبیان، محمدحسین مختاری،
جلد 27، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده
بیابانزایی، از جدیترین معضلات زیستمحیطی در مناطق خشک به شمار میآید. ارزیابی کمی فرایند بیابانزایی برای پیشگیری و کنترل بیابانزایی ضروری است. در این پژوهش، بهمنظور ارزیابی وضعیت کمی و کیفی بیابانزایی شمالغرب یزد از مدل IMDPA استفاده شد. در این مدل سه معیار خاک، پوشش گیاهی و فرسایش بادی در نظر گرفته شد. برای هر معیار چندین شاخص با وزن 0 (کم) تا 4 (خیلی شدید) تعریف شد. از میانگین هندسی هر یک از سه معیار برای تهیه نقشه مناطق حساس به بیابانزایی در ArcGIS استفاده شد. بر اساس نتایج بهدست آمده، بیش از 92 درصد منطقه پژوهشی در کلاس شدید بیابانزایی قرار دارد و تنها واحدکاری تپههای ماسهای در کلاس خیلی شدید قرار دارد. در نهایت کل منطقه پژوهشی با امتیاز نهایی 3/04، در کلاس شدید شدت بیابانزایی قرار گرفت. همچنین معیار خاک با بالاترین امتیاز وزنی 3/26، بیشترین تأثیر را در بیابانزایی منطقه شمالغرب یزد ایفا کرده است؛ بنابراین با گسترش پدیده بیابانزایی و تأثیرگذاری زیاد معیار خاک، اجرای عملیات اصلاحی و احیایی در منطقه ضروری است. نتایج پژوهش نهتنها شدت بیابانزایی بلکه پتانسیل و حساسیت منطقه را نسبت به پدیده بیابانزایی نشان میدهد و میتواند بهعنوان خروج از کارکرد طبیعی سیستم اطلاق شود.