جستجو در مقالات منتشر شده


32 نتیجه برای تغییر اقلیم

حسن رمضانپور، احمد جلالیان،
جلد 6، شماره 1 - ( 1-1381 )
چکیده

تغییر خواص و تکامل خاک‌ها در واحدهای مختلف فیزیوگرافی، در دو ناحیه اقلیمی شهرکرد و چلگرد، به ترتیب با میانگین بارندگی سالیانه 314 و 1224 میلی‌متر، بررسی گردید. در ناحیه اقلیمی شهرکرد، میزان Feo (آهن بی‌شکل + آهن در ترکیبات آلی) در افق سطحی تمام واحدها بیشتر از افق زیرین بوده، ولی Fed (آهن بلوری + آهن بی‌شکل + آهن در ترکیبات آلی) در خاک‌های با زه‌کشی بهتر عمدتاً در سطح و در خاک‌های با سطح ایستایی بالا در افق زیرین متمرکز است. افزایش اسمکتیت، کاهش کلریت و پالیگورسکیت در سطح خاک، احتمالاً به آثار موضعی اسیدهای آلی، تناوب اکسید و احیا و یا شدت هیدرولیز در اقلیم گذشته مرطوب‌تر مربوط می‌شود. حضور افق آرجیلیک و پتروکلسیک با کلسیت اسپاریتی و فابریک اسفرولیتیک، نشان دهنده آب‌شویی و رسوب‌گذاری مرحله‌ای و متناوب در اقلیم شهرکرد است. افزون بر این، کاهش میزان سنگ‌ریزه و شن از کوه به دشت را می‌توان به حل شدن ذرات درشت کربنات‌ها و رسوب‌گذاری مواد آبرفتی نسبت داد. در ناحیه اقلیمی چلگرد، کاهش pH و کربنات، و افزایش آهن پدوژنیک در افق سطحی نسبت به شهرکرد آشکار بود. هم‌چنین، وجود کانی‌های مخلوط کلریت - اسمکتیت، کاهش کلریت آهن‌دار در بخش رس ریز همراه با افزایش اسمکتیت، CEC بالا و فقدان افق پتروکلسیک نشان دهنده هوادیدگی و آب‌شویی بیشتر است. در این ناحیه، وجود بقایای آرجیلان با فابریک دایره‌ای (پاپیول)، افزایش Feo - Fed و قرمزی در افق مدفون، دلیل بر منشأ پلی‌ژنتیک خاک‌ها است. تغییر اقلیم در دو منطقه وجود داشته، ولی در ناحیه شهرکرد عامل زمان مهم‌تر بوده است. در ناحیه چلگرد، به دلیل فعال‌تر بودن حرکات تکتونیک زمین و ناپایداری واحدهای فیزیوگرافی، عامل توپوگرافی اهمیت بیشتری داشته و ممکن است در تشکیل افق‌های مدفون و خاک‌های پالئوسول (تشکیل شده در اقلیم گذشته) نقش داشته باشد.
شمس‌الله ایوبی، مصطفی کریمیان اقبال، احمد جلالیان،
جلد 10، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

خاک‌های قدیمی خاک‌هایی هستند که تحت شرایط اقلیمی و اکولوژیکی متفاوت از حال حاضر تشکیل شده‌اند. علی رغم این که این خاک‌ها در ناحیه ایران مرکزی گسترش قابل توجهی دارند، پژوهش‌های کافی روی آنها صورت نگرفته است. یکی از تکنیک‌های مهم برای شناسایی و تفسیر این خاک‌ها در راستای مطالعات اقلیم شناسی گذشته، بررسی میکرومرفولوژیکی خاک می‌باشد. در این تحقیق شواهد میکرومرفولوژی دو خاک قدیمی در منطقه اصفهان به منظور تفسیر شرایط اکولوژیکی و اقلیمی گذشته مورد بررسی قرار گرفته‌اند. نتایج مطالعه نشان می‌دهد که در خاک قدیمی سپاهان شهر پوسته‌های رسی قوی وجود دارد که نشان دهنده شرایط مرطوب‌تر گذشته منطقه است. انتقال گچ و آهک ثانویه روی پوسته‌های رسی نشان دهنده خشک‌تر شدن اقلیم در مراحل بعدی بوده و منجر به تشکیل یک خاک پلی پدوژنیک شده است. مشاهدات میکروسکوپی خاک منطقه سگزی نشان از فعالیت‌های بیولوژیکی شدید در افق تیره مدفون شده‌ای دارد که در دوره سرد و نیمه یخچالی درایس جوان توسعه یافته و شرایط مردابی را ایجاد کرده است. در مجموع نتایج این پژوهش مؤید این است که در طول دوره کواترنر هم‌زمان با دوره‌های یخچالی در عرض‌های جغرافیایی بالاتر فلات ایران رطوبت مؤثر بیشتری دریافت کرده و در دوره‌های بین یخچالی شرایط خشک‌تری حاکم بوده است. نوسانات اقلیمی مزبور آثار خود را به صورت شواهد پدوژنیک در خاک‌های منطقه اصفهان به ارث گذارده است.
الهه واثقی ، عبدالکریم اسماعیلی،
جلد 12، شماره 45 - ( 7-1387 )
چکیده

در مطالعه حاضر روش ریکاردین جهت اندازه‌گیری اثرات اقتصادی تغییر اقلیم بر تولید محصول گندم در ایران به‌کار برده شد و اثرات تغییر اقلیم آینده بر درآمد خالص بررسی شد. داده‌های سری زمانی دوره 1363 تا 1383 به‌صورت تلفیقی در 17 استان مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد که متغیرهای اقلیمی آثار معنی‌دار و غیرخطی بر درآمد خالص به ازای هر هکتار کشت گندم دارند. هم‌چنین نتایج نشان داد که افزایش در دما و کاهش بارندگی تا 100 سال آینده (به علت افزایش انتشار گازهای گلخانه‌ای) باعث 41 درصد کاهش در بازده (777 هزار ریال به ازای هر هکتار) کشت گندم در کشور می‌گردد.
زهره مریانجی، علی اکبر سبزی پرور، فرزین تفضلی، حمید زارع ابیانه، حسین بانژاد، محمد غفوری، محمد موسوی بایگی،
جلد 12، شماره 46 - ( 10-1387 )
چکیده

در تنوع اقلیمی ایران، سنجش حساسیت مدل‌های رایج تخمین تبخیر- تعرق قبل از انتخاب و معرفی مناسبت‌ترین مدل امری ضروری بنظر می‌رسد. در این تحقیق، حساسیت مدل‌های مختلف تبخیر- تعرق به متغیرهای مختلف هواشناسی (به منظور کاربرد در برآورد پیامدهای نوسانات تغییر اقلیم و هم‌چنین ارزیابی دامنه خطاهای احتمالی در محاسبات تبخیر- تعرق) در شرایط اقلیمی سرد نیمه خشک همدان با استفاده از آمار 35 ساله هواشناسی (84-1350) بررسی شد. بدین منظور، مدل‌های پنمن- مانتیث فائو56 (PMF56)، جنسن هیز (1,2 JH)، مک کینک (MK)، هنسن (HN)، هارگریوز- سامانی (HS)، تورک مناطق مرطوب (TH) و تورک مناطق خشک(TA) به کار گرفته شدند. در این راستا، حساسیت (sensitivity) نسبی مدل‌های فوق به پارامترهای مختلف هواشناسی بررسی و با یکدیگر مقایسه شد. محدوده تغییرات پارامترهای مذکور در راستای برنامه‌های هیئت بین الدول تغییر اقلیم (IPCC) معادل 10 و20 درصد در طول فصل رشد (اردیبهشت- آبان) انتخاب شد. نتایج حاکی از این است که در شرایط اقلیمی همدان، اغلب مدل‌های برآورد ETo بیشترین حساسیت را (تا 8/10 در صد با ازای 10 درصد تغییر در ورودی) به ترتیب به تغییرات کوتاه مدت و دراز مدت پارامترهای تابش و دما نشان می‌دهند. نتایج نشان داد که در به کارگیری داده‌های تجربی یا شبیه سازی شده تابش و ضریب آلبیدو، باید دقت کافی به عمل آید. پیش‌بینی می‌شود که در اقلیم‌های سرد نیمه خشک، افزایش دمای هوا در طول دوره رشد، به طور متوسط موجب 5/8 در صد افزایش (براساس مدل (PMF56 نیاز آبی گیاه مرجع تا سال 1429 (2050 میلادی) می‌گردد.
راضیه صبوحی، سعید سلطانی،
جلد 12، شماره 46 - ( 10-1387 )
چکیده

با توجه به اهمیتی که تغییر اقلیم بر ساختار محیط کره زمین و ساکنین آن داشته و خواهد داشت تلاش در جهت شناخت هر چه بیشتر چگونگی رخدادهای تغییر اقلیم امری مسلم است. در این مطالعه تحلیل روند آماری عوامل اقلیمی بارش، دما، رطوبت نسبی و باد در مقیاس زمانی ماهانه و سالانه به منظورمطالعه تغییرات اقلیمی در شهرهای صنعتی و هم‌چنین تغییر پذیری عوامل مذکور در 13 ایستگاه سینوپتیک ایران با استفاده از آزمون ناپارامتریک من-کندال انجام گرفت. نتایج تحلیل روند مقدار باران ماهانه نشان داد بیشتر ایستگاه ها در بیشتر ماه‌های فصل زمستان و بهار دارای روند مثبت و منفی معنی‌دار می‌باشند. 23 درصد از ایستگاه‌ها در مطالعات سالانه روند منفی معنی‌دار و 7/1 درصد روند مثبت معنی‌دار دارند. بررسی تعداد روزهای بارانی نشان داد که بیشترین تعداد روندهای معنی‌دار در فصل بهار وجود دارند. در فصل پاییز (سپتامبر، اکتبر و نوامبر) همانند فصل تابستان اکثر نقاط بدون روند می‌باشند و در مقیاس سالانه 4 ایستگاه روند مثبت معنی‌دار و 2 ایستگاه روند منفی معنی‌دار نشان می‌دهند. روند حداکثر باران 24 ساعته در تمام ماه‌های سال کم بوده به طوری‌که در فصل زمستان (دسامبر، ژانویه، فوریه) روند معنی‌داری دیده نشد. بررسی سالانه نیز تأییدی بر بررسی‌های فصلی می‌باشد. بیشترین تعداد روند معنی‌دار در میانگین دمای حداکثر ماهانه در فصل تابستان وجود دارد اما در فصل زمستان و هم‌چنین در ماه مارس هیچ روند معنی‌داری دیده نشد. روند میانگین دمای حداقل ماهانه تقریباً در تمام فصول زیاد می‌باشد و بیشترین تعداد روندهای معنی‌دار به ترتیب در فصل‌های تابستان و پاییز و سپس در فصل بهار و نهایتاً در فصل زمستان دیده شدند. در بررسی سالانه اکثر ایستگاه‌ها روند مثبت نشان می‌دهند و تنها ایستگاه ارومیه روند منفی دارد. روند میانگین دما نیز در تمام فصول به جز زمستان زیاد می‌باشد. اکثر ایستگاه‌های سینوپتیک در این عامل اقلیمی روند صعودی نشان می‌دهند که نشان‌دهنده روند افزایشی این عامل می‌باشد. بررسی سالانه نیز تأییدی بر روند افزایشی می‌باشد و تقریباً 62 درصد ایستگاه‌ها روند مثبت معنی‌دار دارند.
پریسا سادات آشفته، علیرضا مساح بوانی،
جلد 14، شماره 53 - ( 7-1389 )
چکیده

یکی از آثار پدیده تغییر اقلیم، تأثیر بر وقایع حدی (سیلاب و خشکسالی) می‌باشد که در کشورمان کمتر به آن پرداخته شده است. در این تحقیق تلاش شده تا تأثیر این پدیده بر رژیم دبی‌های حداکثر سالانه (شدت و فراوانی) حوضه آیدوغموش در دوره 2069-2040 میلادی بررسی شود. در ابتدا مقادیر دما و بارش ماهانه مدل HadCM3 تحت سناریوی A2 برای منطقه مورد مطالعه تهیه شد. سپس به وسیله روش کوچک مقیاس کردن مکانی تناسبی (Proportional downscaling) و روش کوچک مقیاس کردن زمانی عامل تغییر (Change factor)، این داده‌ها برای منطقه طرح کوچک مقیاس شدند. نتایج نشان از افزایش 5/1 تا 0/4 درجه‌ای دما و تغییرات 30 تا 40 درصدی بارندگی دوره 2069-2040 نسبت به دوره مشاهداتی 2000-1971 دارد. مدل IHACRES برای شبیه‌سازی رواناب روزانه حوضه واسنجی گردید. با معرفی مقادیر دما و بارندگی کوچک مقیاس شده دوره آتی به مدل IHACRES، رواناب حوضه در این دوره شبیه‌سازی شد. برازش توزیع احتمالاتی به سری دبی‌های حداکثر سالانه و مقایسه رژیم آن (شدت و فراوانی) در دوره 2069-2040 با دوره مشاهداتی نشان از تأثیر تغییر اقلیم بر رژیم دبی‌های حداکثر این حوضه در دوره‌های آتی دارد. به‌طوری که شدت دبی‌ها برای دوره بازگشت‌های تا 50 سال تفاوت چندانی نکرده و با افزایش دوره بازگشت، شدت آن در دوره آتی افزایش خواهد یافت. هم‌چنین احتمال وقوع دبی‌های حداکثر با مقدار معین در دوره آتی نسبت به دوره پایه کمتر خواهد بود.
مجتبی خوش روش، جهانگیر عابدی کوپایی، اسماعیل نیکزاد طهرانی،
جلد 19، شماره 74 - ( 10-1394 )
چکیده

در طول چند دهه اخیر، بخش جنوبی دریای مازندران با وقایع اقلیمی شدیدی مانند خشکسالی و سیل مواجه بوده است. آنالیز روند متغیرهای هیدرو اقلیمی با استفاده از آزمون غیر‌پارامتری من-کندال و آزمون رگرسیون برای حوضه نکارود در شمال ایران انجام شده است. روند خصوصیات جریان رودخانه و بارش شامل جریان ماکزیمم، جریان متوسط و شاخص‌های جریان کم در مقیاس زمانی ماهانه، فصلی و سالانه از سال 1358 تا 1391 آنالیز شدند. نتایج آنالیز، کاهش تدریجی در بارش فصل زمستان،کاهش سالانه و همچنین کاهش بارش ماکزیمم روزانه همراه با افزایش روند در بارش ماکزیمم روزانه را نشان داد. برای متغیرهای هیدرولوژی، جریان کم هفت روزه در همه زیرحوضه‌ها در تابستان کاهش داشته است. جریان متوسط ماهانه و سالانه به‌ویژه در زمستان، در همه زیرحوضه‌ها روند کاهشی داشته اما جریان ماکزیمم سالانه از حوضه‌های بالادست تا پایین‌دست، روند افزایشی داشته است. تغییرات کاربری اراضی مانند شهرسازی و جنگل‌زدایی در طول 34 سال در حوضه‌های پایین‌دست، افزایش داشت. نتایج نشان داد که جریان‌های کم و جریان متوسط، به‌شدت تحت تأثیر تغییرات اقلیمی هستند. به‌طور کلی، از لحاظ هیدرولوژیکی نتایج نشان می‌دهد که منطقه مورد مطالعه با وقایع خشکسالی شدیدی مواجه می‌باشد. نتایج این تحقیق می‌تواند در پیش‌بینی خشکسالی‌های آتی، برنامه‌ریزی آبیاری و مدیریت منابع آب منطقه به‌کار گرفته شود.


محمدجواد زارعیان، سیدسعید اسلامیان، حمیدرضا صفوی،
جلد 20، شماره 75 - ( 2-1395 )
چکیده

این مطالعه به‌منظور بررسی اثرات تغییر اقلیم بر تبخیر و تعرق و تعادل آن با منابع آب حوضه زاینده ‌رود انجام گرفته است. دو ایستگاه شاخص هواشناسی در حوضه زاینده‌رود شامل ایستگاه‌های اصفهان و چلگرد که به‌ترتیب در شرق و غرب حوضه واقع شده‌اند، به‌عنوان ایستگاه‌های مورد بررسی انتخاب شدند. براساس روش وزن‌دهی، ترکیبی از 15 مدل GCM ایجاد گردید و الگوهای تغییر اقلیم شامل ایده‌آل، متوسط و بحرانی تعریف گردیدند. با استفاده از الگوهای ارائه شده پیشنهادی، اثرات تغییر اقلیم روی دما و تبخیر و تعرق ایستگاه اصفهان و بارندگی ایستگاه چلگرد تحت دو سناریوی انتشار 2A و 1 B مورد بررسی قرار گرفت. دو شاخص برای مشخص نمودن وضعیت تعادل آب کشاورزی حوضه درنظر گرفته شد. نسبت تبخیر و تعرق شرق حوضه به بارندگی غرب حوضه به‌عنوان شاخص EPR ( تعادل در آب موجود و مصرف آب کشاورزی) و نسبت کمبود حداکثر کمبود آب به نیاز آبی کشاورزی به‌عنوان شاخص کمبود حداکثر (MD) درنظر گرفته شد. نتایج نشان داد که دمای سالانه شرق حوضه بین 63/0 تا 13/1 درجه سلسیوس افزایش پیدا خواهد کرد. کاهش بارندگی غرب حوضه نیز بین 5/6 تا 30 درصد در الگوهای خوش‌بینانه تا بحرانی تغییر می نماید. فصل تابستان بیشترین مقدار افزایش دما و فصل زمستان بیشترین مقدار کاهش بارندگی را نشان دادند. سناریوی انتشار 2 A افزایش دما و کاهش بارندگی را بیش از سناریوی انتشار 1 B نشان داد. همچنین نتایج نشان دهنده افزایش 1/3 تا 8/4 درصدی تبخیر و تعرق پتانسیل در حوضه زاینده‌رود بود. مقدار شاخص EPR حوضه زاینده‌رود در الگوهای تغییر اقلیم مختلف، بین 13 تا 52 درصد و شاخص MD بین 9 تا 35 درصد افزایش می‌یابد. نتایج نشان‌دهنده بر هم خوردن تعادل مصرف آب کشاورزی در شرق حوضه با بارندگی در غرب حوضه است. به‌عبارت دیگر در این شرایط بایستی برنامه‌ریزی و مدیریت ویژه‌ای برای ایجاد پایداری منابع آب در حوضه آبریز زاینده ‌رود اتخاذ نمود.


پریسا الماسی، سعید سلطانی، مسعود گودرزی، رضا مدرس،
جلد 20، شماره 78 - ( 10-1395 )
چکیده

با توجه به آشکار شدن تغییرات اقلیمی در اکثر مناطق دنیا و اثر آن بر بخش‌های مختلف چرخه آب، آگاهی از وضعیت منابع آب به‌منظور مدیریت صحیح منابع و برنامه‌ریزی برای آینده ضروری است. از اینرو مطالعات زیادی در مناطق مختلف با هدف تحلیل اثرات تغییر اقلیم بر فرآیندهای هیدرولوژیک در دوره‌های آتی انجام شده است. در مطالعه حاضر به بررسی اثرات تغییر اقلیم بر رواناب سطحی در حوضه آبخیز بازفت پرداخته شده است. حوضه آبخیز بازفت که در شمال غرب استان چهارمحال و بختیاری واقع شده، به‌دلیل وضعیت خاص توپوگرافیکی و موقعیت جغرافیایی خود سهم قابل توجهی در تولید منابع آب منطقه دارد. در این مطالعه از مدل اقلیمی سه HadCM و سناریوهای انتشار ۲A و ۲B جهت ارزیابی عدم قطعیت موجود در پیش‌بینی تغییر اقلیم استفاده شده است. بدین‌منظور، مدل آماری SDSM برای ریز مقیاس کردن داده‌های بزرگ مقیاس بارش و دما و مدل هیدرولوژیک WetSpa برای شبیه‌سازی رواناب مورد استفاده قرار گرفته است. پس از واسنجی مدل هیدرولوژیک، داده‌های ریز مقیاس شده بارش و دما در دوره‌های آینده نزدیک (۲۰5۰ – ۲۰2۰) و آینده دور (۲۱۰۰- ۲070) به مدل WetSpa معرفی و رواناب برای دوره‌های مذکور شبیه‌سازی گردید. نتایج این مطالعه بیانگر عملکرد مناسب مدل SDSM در ریز مقیاس‌سازی داده‌های اقلیمی به‌ویژه دمای حداقل و حداکثر می‌باشد. ارزیابی کارایی مدل WetSpa نیز حاکی از عملکرد مناسب این مدل برای شبیه‌سازی رواناب در حوضه بازفت است، به‌طوری‌که ضریب ناش- ساتکلیف طی واسنجی و صحت‌سنجی به‌ترتیب برابر ۶۳/۰ و ۶۵/۰ حاصل شده است. همچنین، بررسی میزان رواناب پیش‌بینی شده در دوره‌های آتی نشان‌دهنده افزایش رواناب سالانه در حوضه آبخیز بازفت تحت هر دو سناریوی ۲ A و ۲B است.


شاپور کوهستانی، سعید اسلامیان، علی اصغر بسالت پور،
جلد 21، شماره 1 - ( 3-1396 )
چکیده

هدف از این مطالعه، آنالیز تغییرات درجه حرارت حداقل و حداکثر طی دوره آتی (2015 الی 2100) در حوضه آبریز زاینده‌رود اصفهان می‌باشد. 14 مدل GCM مربوط به پنجمین گزارش ارزیابی تغییر اقلیم جهت استخراج خروجی مدل‌های تغییر اقلیم انتخاب شدند. این خروجی‌ها تحت سه سناریوی انتشار RCP2.6، RCP4.5 و RCP8.5 استخراج شدند. برای پیش‌بینی اثر سناریوهای مختلف تغییر اقلیم بر درجه حرارت در سال‌ها و دوره‌های آتی در مقیاس‌های محلی یک فرایند آماری ریز مقیاس نمایی جدید با استفاده از روش‌های یاد‌گیری ماشین بردار پشتیبان به کار برده شد. نتایج وزندهی مدل‌های GCM مختلف نیز نشان داد که این مدل‌ها، دارای دقت متفاوتی در برآورد میزان دمای حداکثر و حداقل در آینده بودند. مدل MIROC5 بیشترین دقت را در برآورد درجه حرارت حداکثر و مدل CCSM4 بیشترین دقت را در برآورد درجه حرارت حداقل دارا بود. بیشترین مقدار افزایش دما برای هر دو دمای حداقل و حداکثر در فصل زمستان مشاهده شد. تغییرات سالانه درجه حرارت حداکثر نیز نشان‌دهنده افزایش دمای بین 18/0 تا 76/0 در سناریوهای انتشار مختلف برای دوره دراز مدت و 25/0 تا 67/1 درجه سانتی‌گراد در دوره آینده دور می‌باشد. تغییرات سالانه دمای حداقل نیز نشان‌دهنده افزایش دمای بین 28/0 تا 82/0 درجه سانتی‌گراد در حالت میانگین درازمدت و 24/0 تا 56/1 درجه سانتی‌گراد در حالت آینده دور تحت سناریوهای انتشار مختلف می‌باشد. در حالت کلی تغییرات درجه حرارت حداکثر اندکی بیشتر از تغییرات درجه حرارت حداقل در آینده می‌باشد.
 


سمیرا اخوان، نسرین دلاور، عبدالمحمد محنت‌کش،
جلد 21، شماره 2 - ( 5-1396 )
چکیده

هدف از این تحقیق، بررسی تأثیر پدیده تغییر اقلیم بر برخی شاخص‌های مؤثر در رشد گندم دیم مانند بارش مؤثر، تاریخ کاشت و طول دوره رشد در چهار ایستگاه واقع در استان چهارمحال و بختیاری می‌باشد. ابتدا می‌بایست شرایط اقلیمی دوره آتی (2065-2046) پیش‌بینی گردد. بدین‌منظور از خروجی مدل گردش عمومی جو HADCM3 تحت سه سناریوی A1B، A2 و B1 استفاده گردید. ریزمقیاس‌نمایی داده‌ها، توسط مدل LARS-WG صورت گرفت. پس از شبیه‌سازی پارامتر‌های اقلیمی دوره مذکور میزان بارش مؤثر در طول دوره رشد گندم به روش فائو و همچنین تاریخ کاشت مناسب با توجه به تاریخ وقوع اولین بارش پاییزه حداقل 10 میلی‌متر به شرط تداوم یافتن در روزهای بعد، تعیین شد. مراحل رشد گندم هم با محاسبه GDD (درجه روز رشد) به‌دست آمد. نتایج حاکی از افزایش دما در هر چهار ایستگاه می‌باشد. به‌طور متوسط افزایش 8/1 درجه سانتی‌گرادی دمای سالانه استان نسبت به دوره پایه (2010-1990) قابل انتظار است. مجموع بارش سالانه ایستگاه‌های شهرکرد، کوهرنگ و بروجن به‌ترتیب 2/2، 8/7 و 6/3 درصد کاهش و ایستگاه لردگان 7/2 درصد افزایش خواهد داشت. همچنین نتایج نشان داد در سه ایستگاه شهرکرد، کوهرنگ و بروجن مقدار بارش مؤثر در آبان ماه نسبت به دوره پایه افزایش، اما در لردگان با کاهش مواجه خواهد شد. بدین‌ترتیب در سه ایستگاه اول، تاریخ کاشت در اغلب سال‌ها زودتر و در لردگان دیرتر از دوره پایه به‌دست آمد. طول دوره رشد نیز در ایستگاه‌های شهرکرد، بروجن و لردگان به‌طور متوسط 12 روز و در کوهرنگ 13 روز کاهش خواهد یافت.

سید مهدی سجادی، حمیدرضا صفوی، امید بزرگ حداد،
جلد 22، شماره 3 - ( 8-1397 )
چکیده

در این پژوهش از مدل WEAP به‌عنوان شبیه‌ساز و از الگوریتم جستجوی گرانشی (GSA)، به‌عنوان بهینه‌ساز استفاده شده است و با توجه به لزوم اجرای شبیه‌سازی‌های متعدد در فرایند بهینه‌سازی جهت رسیدن به پاسخ بهینه، اتصال برنامه‌­های مذکور در محیط نرم‌افزار Matlab انجام شده است. به‌منظور بررسی عملکرد، سیاست‌های جیره‌بندی به‌دست آمده در دوره پایه، برای دوره آینده تحت تأثیر تغییرات اقلیمی بررسی شده است. نتایج نشان‌دهنده وضعیت نامناسب سفره‌های آب زیرزمینی در حوضه تحت سناریوی روند است و در صورت ادامه روند مدیریت کنونی منابع آب، حوضه آبریز زاینده‌رود در این زمینه دچار مشکلات قابل توجهی خواهد شد. مدیریت منابع آب با استفاده از سیاست‌های جیره‌بندی تلفیقی توانسته است، این شرایط را بهبود ببخشد. نتایج حاصل از اعمال سیاست جیره‌بندی تلفیقی نشان‌دهنده افزایش شاخص پایداری گروهی در تأمین نیازها، به‌میزان 11 درصد نسبت به سیاست روند است، همچنین براساس شاخص پایداری گروهی در بخش منابع استفاده از سیاست جیره‌بندی تلفیقی پایداری منابع آب سطحی و زیرزمینی را به‌ترتیب به‌میزان 2/5 و 6 درصد نسبت به سناریوی روند افزایش می‌دهد و این نشان‌دهنده عملکرد مناسب این سیاست، در مقایسه با سیاست بهره‌برداری روند است.

سمیه جنت رستمی، هیدی محمودپور،
جلد 23، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده

یکی از منابع اصلی انتشار گازهای گلخانه‌ای، مصرف انرژی برای پمپاژ آب‌های زیرزمینی است. برای رسیدن به پایداری زیست‌محیطی و کاهش اثرات تغییر اقلیم، کاهش مصرف انرژی از اهمیت زیادی برخوردار است. در این مطالعه، میزان انتشار گازهای گلخانه‌ای ناشی از استخراج آب‌های زیرزمینی در آبخوان‌های استان گیلان بررسی شد. بعد از بررسی وضعیت استخراج آب‌های زیرزمینی و انواع پمپ‌های استخراج آب در هر یک از آبخوان‌ها، مقادیر انرژی مصرفی، میزان انتشار گازهای گلخانه‌ای و شاخص پدیده تغییر اقلیم مربوط به آن محاسبه شد. بررسی‌های اولیه نشان داد که 55 درصد از چاه‌های واقع در منطقه دیزلی هستند، در‌حالی که، 3/51 درصد انرژی مورد نیاز برای استخراج آب‌های زیرزمینی از طریق پمپ‌های الکتریکی تأمین می‌شود. همچنین مجموع انتشار گازهای گلخانه‌ای و مقدار شاخص تغییر اقلیم در وضعیت موجود 98/8 و 59/7 میلیون کیلوگرم دی‌اکسیدکربن معادل براورد شد. در راستای رسیدن به پایداری زیست‌محیطی و امنیت انرژی، سناریوهای برقی کردن چاه‌های دیزلی و استفاده از انرژی خورشیدی بررسی شد. نتایج حاصل از سناریوها نشان داد که برقی کردن چاه‌های دیزلی، تأثیر زیادی بر کاهش میزان انتشار گازهای گلخانه‌ای ندارد، در‌حالی که، استفاده از انرژی خورشیدی تأثیر قابل توجهی در کاهش گازهای گلخانه‌ای دارد، به‌طوری که، با اجرای سناریوی استفاده از پمپ‌های خورشیدی در ماه‌های خرداد، تیر و مرداد در بخش کشاورزی، باعث کاهش 4/44 درصدی میزان انتشار گازهای گلخانه‌ای می‌شود. بنابراین بهتر است در برنامه‌ریزی‌های آینده، سیاست‌هایی اتخاذ شود تا استفاده از انرژی‌های تجدیدپذیری مانند انرژی خورشیدی معمول شود.

علی علی نژاد، علیرضا گوهری، سعید اسلامیان، زهرا صابری،
جلد 23، شماره 4 - ( 10-1398 )
چکیده

ارزیابی اثر تغییر اقلیم بر چرخه هیدرولوژی با عدم‌قطعیت همراه است. این مطالعه، به ارزیابی عدم‌قطعیت در براورد اثر تغییر اقلیم بر جریان ورودی به سد زاینده‌رود برای دوره آتی 2049-2020 پرداخته است. بدین‌منظور، خروجی 22 مدل GCM تحت سناریوهای انتشار 2/6 RCP، 4/5 RCP و 8/5 RCP استخراج شده و به‌منظور کاهش عدم‌ قطعیت بین خروجی‌های مدل‌های GCM، از روش میانگین‌گیری بیزی برای وزن‌دهی به خروجی‌های مدل‌های منتخب با توجه به عملکرد آنها در دوره پایه استفاده شد. نتایج نشان داد مدل‌های مختلف GCM توانایی‌های متفاوتی در براورد متغیرهای اقلیمی و هیدرولوژی منطقه‌ای داشته و استفاده از تحلیل عدم ‌قطعیت در مطالعات تغییر اقلیم ضروری است. نتایج این مطالعه نشان داد پارامتر درجه حرارت ماهانه در بالادست سد زاینده‌رود، به‌اندازه 0/85 تا 1 درجه سانتی‌گراد و بارش سالانه نیز دو تا سه درصد افزایش خواهند یافت. دبی جریان‌های حداکثر طی ماه‌های فصل زمستان افزایش چشمگیری تحت‌ تأثیر تغییر اقلیم خواهد داشت، درحالی ‌که کاهش در دبی جریان‌های کم در فصول بهار و پاییز نسبت به دوره پایه پیش‌بینی شده است. در نتیجه کاهش یک تا هشت درصد جریان ورودی به سد در مقیاس سالانه لزوم بازنگری در نحوه بهره‌برداری از سد زاینده‌رود را نشان می‌دهد.

زهره ابراهیمی خوسفی،
جلد 24، شماره 1 - ( 3-1399 )
چکیده

هدف از مطالعه حاضر تحلیل تغییرات زمانی پدیده گردوغبار و بررسی میزان ارتباط آن‌ با عناصر اقلیمی در شهرستان یزد است که در نزدیکی یکی از کانون‌های‌ بحرانی تولید گردوغبار در مرکز ایران واقع شده است. بدین منظور، ابتدا شاخص توفان گردوغبار محاسبه شد. پس از استانداردسازی داده‌های بارندگی، دما، حداکثر سرعت وزش بادها، سرعت متوسط وزش بادها، رطوبت ‌نسبی و شاخص توفان گردوغبار، اثر هم‌خطی بین متغیرها با استفاده از فاکتور تورم واریانس محاسبه شد. سپس مدل­های رگرسیونی متعددی بر اساس پارامتر بهینه ریج تهیه شدند. عملکرد مدل‌ها بر اساس ضریب تبیین، مقدار F و خطای جذر میانگین مربعات مورد ارزیابی قرار گرفت. درنهایت با استفاده از دقیق‌ترین مدل، نقش پارامترهای اقلیمی بر تغییر رخدادهای گردوغبار تعیین شد. نتایج نشان داد که فراوانی وقوع رخدادهای گردوغبار در فصل بهار بیشتر از بقیه ایام سال بوده است. بر اساس مدل بهینه (مدل شماره 12) مشخص شد که مهم‌ترین عامل مؤثر بر تغییر شاخص توفان گردوغبار در فصل‌های مختلف، سرعت متوسط وزش بادهای سطحی بوده است. همچنین نشان داده شد که به‌ترتیب 39، 25، 46 و 31 درصد تغییرات شاخص توفان گردوغبار در فصل‌های زمستان، بهار، تابستان و پاییز به‌دلیل اثر متقابل پنج پارامتر اقلیمی مورد بررسی در تحقیق حاضر بوده است.

سمیرا زندی فر، زهره ابراهیمی خوسفی، محمد خسروشاهی، مریم نعیمی،
جلد 24، شماره 3 - ( 9-1399 )
چکیده

وقوع پدیده فرسایش بادی و انتشار ذرات گردوغبار یکی از عوامل مهم و تهدید کننده محیط زیست به‌شمار می‌رود. تغییر اقلیم و تناوب وقوع خشکسالی‌ها، نقش مهمی بر تشدید و یا تضعیف این رخدادها داشته است. هدف اولیه پژوهش حاضر، بررسی روند تغییر چهار عنصر مهم اقلیمی (بارندگی، دما، سرعت باد و رطوبت نسبی) و شاخص توفان گردوغبار (DSI) در شهرستان قزوین با استفاده از آزمون من کندال پیش سفید شده و تعیین ارتباط بین آنها بر اساس روش رگرسیون خطی چندگانه است. ارزیابی وضعیت خشکسالی‌های هواشناسی بر اساس دو شاخص بارش استاندارد شده و شاخص بارش و تبخیر و تعرق استاندارد شده و تحلیل اثر آنها بر میزان فعالیت رخدادهای گردوغبار هدف بعدی این پژوهش، در منطقه مطالعاتی است. بدین منظور پس از تهیه و پردازش داده‌های اقلیمی و محاسبه شاخص توفان گردوغبار، نسبت به بررسی روند تغییرات و ارتباط پارامترهای اقلیمی و رخدادهای گردوغبار اقدام شد. نتایج حاصل نشان داد که روند تغییرات سالانه بارندگی و رطوبت نسبی در شهرستان قزوین، افزایشی و روند تغییرات سالانه سرعت باد و دمای متوسط هوا، کاهشی بوده است. همچنین بررسی روند تغییرات ماهانه رخدادهای گردوغبار نشان داد که تنها در ماه ژولای روند کاهشی شدیدی در وقوع پدیده فرسایش بادی و انتشار ذرات گردوغبار داخلی، رخ داده است. در مقیاس فصلی به استثنای فصل زمستان که بدون روند گزارش شده است، در سایر فصول، از شدت وقوع این رویدادها به میزان قابل توجهی کاسته شده است. اثر خشکسالی هواشناسی بر رخداد فرسایش بادی در سطح اطمینان 99 درصد، 11 درصد برآورد شد. به‌طور کلی، این یافته‌ها بیانگر سیر کاهشی تخریب اراضی و بیابان‌زایی ناشی از فرسایش بادی در شهرستان قزوین است.

حسن فتحی زاد، محسن توکلی، محمدعلی حکیم‌زاده اردکانی، روح اله تقی‌زاده مهرجردی، حمید سودایی زاده،
جلد 24، شماره 4 - ( 12-1399 )
چکیده

هدف از این تحقیق بررسی روند تغییرات سالانه فراسنج‌های هواشناسی ایستگاه یزد شامل حداقل و حداکثر میانگین دمای روزانه و میانگین روزانه بارش (2005-1961) و همچنین میانگین سالانه پیش‌بینی شده این فراسنج‌ها در سه دوره سی ساله آینده 2040، 2070 و 2100 توسط مدل SDSM تحت سناریوهای RCP2.6، RCP4.5،RCP8.5، A2 و B2 است. در این پژوهش، با استفاده از ضریب تعیین و شاخص‌های MAE، R2، RMSE اقدام به ارزیابی داده‌های تولید شده توسط مدل SDSM در مقایسه با داده‌های مشاهده شده موجود در دوره پایه شده است. کمترین مقدار R2 در واسنجی و اعتبارسنجی بین میانگین مقادیر مشاهده­ای و شبیه ­سازی شده SRES، مربوط به بارش (0/86 و 0/80 درصد) به‌دست آمد. در مرحله بعد از داده‌های اقلیمی بزرگمقیاس HadCM3 تحت سناریوهای RCP2.6  مختلف برای پیش‌بینی دوره ­های آتی (2100-2010) مورد استفاده قرار گرفت. بیشترین کاهش بارش نسبت به دوره پایه مربوط به سناریوی RCP2.6 (0/35-  میلی‌متر در روز در فوریه)، بیشترین افزایش دمای حداکثر نسبت به دوره پایه، در دوره 2100 مربوط به سناریوی RCP8.5 (9/71 درجه سانتی‌گراد در ماه اوت) و بیشترین افزایش دمای حداقل نسبت به دوره پایه، در دوره 2100 مربوط به سناریوی RCP8.5 (10/54 درجه سانتی‌گراد در ماه اوت) است. نتایج به‌دست آمده حاکی از افزایش دما در تمام ماه‌ها و فصول سال و کاهش بارندگی در اکثر آنها است که این مسئله مؤید این مطلب است که در منطقه مورد مطالعه، اقلیم در حال تغییر است.

ساناز مقیم، جواد رحمانی،
جلد 25، شماره 1 - ( 3-1400 )
چکیده

سوء مدیریت در چند دهه اخیر در کشور و استفاده بیش از حد از منابع آب زیرزمینی و سطحی برای تأمین آب مورد نیاز در بخش کشاورزی باعث پایین آمدن سطح آب‌های زیرزمینی و خشک شدن بسیاری از رودخانه‌ها شده است. به‌علاوه تغییرات آب و هوایی فشار مازاد بر منابع آب وارد کرده است. متناظر با این تغییرات لازم است تا برنامه‌های مدیریتی آب اصلاح شود. در این مطالعه با بررسی داده‌های هیدرواقلیمی از قبیل دما و بارش در حوضه مطالعاتی ارومیه، ابتدا مشخص می‌شود که چه گیاهانی برای این منطقه مناسب هستند، به‌نحوی که برای آبیاری آنها حتی‌المقدور فقط از بارش استفاده شود. سپس بهترین زمان برای کشت محصول در طول سال تعیین می‌شود. برای این کار، میزان نیاز آبی روزانه هر گیاه، با توجه به عوامل تأثیرگذار بر آن از قبیل شرایط آب و هوایی منطقه، نوع گیاه و مرحله رشد گیاه، و همچنین تعداد روزهایی که هر گیاه برای رشد کامل (از زمان ظهور تا بلوغ کامل گیاه) نیاز دارد، محاسبه می‌شود. نتایج این پژوهش گیاه انگور را به‌عنوان مناسب‌ترین کشت پیشنهاد می‌دهد و نشان می‌دهد که با توجه به افزایش دما در فصل بهار، در راستای کاهش نیاز آبیاری گیاهان و استفاده مناسب از رطوبت خاک در فصل بهار، بهتر است کشت گیاهان از جمله گیاه جو زودتر انجام گیرد.

سیده مریم بنی هاشمی ترشیزی، سید سعید اسلامیان، بیژن نظری،
جلد 25، شماره 2 - ( 6-1400 )
چکیده

تغییرات اقلیمی آشکار پیش ‌رو، تبدیل به دغدغه‌ای جدی برای جامعه بشری شده است. این پژوهش برای بررسی اثرات تغییر اقلیم بر متغیرهای دما و بارندگی در دشت قزوین در قالب 5 مدل اقلیمی بزرگ مقیاس Hadcm3، CSIRO-MK3، GFDL، CGCM3 و MICROC3.2 و 3 سناریوی انتشار گازهای گلخانه‌ای A1B، A2 و B1 و ترکیب سناریوهای مختلف در دو دوره زمانی 30 ساله آینده نزدیک (2050-2021) و آینده دور (2051-2080) انجام شد. نتایج این پژوهش نشان داد که به‌طور میانگین در 4 ایستگاه مورد بررسی تا پایان سال 2050 بارندگی بین دو نسبت  0/5 و 1/4 برابر مقدار بارش دوره مشاهداتی تغییر کرده و میانگین دما به اندازه 0/1- تا 1/6 درجه سانتی‌گراد نسبت به دوره مشاهداتی تغییر خواهد داشت و تا پایان سال 2080 بارندگی بین دو نسبت 0/5 و 1/7 برابر مقدار بارش دوره مشاهداتی در نوسان بوده و میانگین دما افزایشی بین 0/6 تا 2/6 درجه سانتی‌گراد را تجربه خواهد کرد. هر دو شاخص خشکسالی SPI و SPEI در آینده نزدیک و دور، افزایش تعداد دوره‌های خشک را در همه ایستگاه‌ها نشان می‌دهد. اما مقدار مجموع توالی‌های منفی با توجه به بازه‌های 3، 12 و 24 ماهه در سطح ایستگاه‌ها متفاوت بود. از دیدگاه شاخص SPEI نسبت به دوره پایه، مجموع توالی‌های منفی خشکسالی و تعداد دوره‌های خشک در آینده 3 ایستگاه آوج، باغ کوثر و نیروگاه افزایش و در ایستگاه قزوین کاهش خواهد داشت اما از دیدگاه شاخص SPI ایستگاه باغ کوثر از نظر مجموع توالی‌های منفی و تعداد دوره‌های خشک در آینده نسبت به دوره پایه، افزایش و 3 ایستگاه دیگر بیشتر از نظر تعداد دوره‌های خشکسالی با افزایش روبه‌رو هستند و مجموع توالی‌های منفی کاهش نشان می‌دهد. نتایج نشان داد در آینده رخدادهای خشکسالی به‌سمت شدید شدن و همچنین رخدادهای ترسالی به‌سمت فرین شدن پیش می‌روند.

مرضیه معتمدی، حمیدرضا عشقی زاده، افسانه نعمت پور، سید علیرضا گوهری، بابک صفا،
جلد 25، شماره 2 - ( 6-1400 )
چکیده

در سطح جهانی تغییرات آب و هوایی، موضوع پذیرفته شده بسیار مهمی است ولی تأثیرات منفی آن در مناطق خشک و نیمه‌خشک مثل ایران بسیار شدید خواهد بود. لذا در این مطالعه، به بررسی دو سناریوی اقلیمی شامل 8/5- RCP (سناریوی بحرانی) و 4/5- RCP (سناریوی متوسط) در سال‌های 2020، 2030 و 2040 و تأثیر آن بر تغییرات دما در دوره رشد گندم در 5 شهرستان استان اصفهان شامل: اصفهان، نجف‌آباد، چادگان، برخوار و میمه پرداخته شد. بررسی تغییرات دما در طول دوره رشد گندم طی دهه‌های آتی نشان داد که شهرستان‌های برخوار، اصفهان، نجف‌آباد، چادگان و میمه به‌ترتیب تعداد روز بیشتری با دمای بالاتر از 30 درجه سلسیوس را در سال‌های 2020، 2030 و 2040 نسبت به میانگین دو سال اخیر (18-2017) تجربه خواهند کرد. همچنین در مقایسه با شرایط کنونی بیشترین درصد تغییرات از نظر تعداد روزهای با دمای بالاتر از 30 درجه سلسیوس در شرایط اقلیمی آینده (2020، 2030 و 2040)، به‌ترتیب در شهرهای برخوار، میمه، چادگان، نجف‌آباد و اصفهان مشاهده شد. دامنه درصد تغییرات تعداد روزهای بالاتر از 30 درجه سلسیوس در شرایط اقلیمی آینده نسبت به شرایط کنونی، بین 5 درصد (اصفهان) تا 97 درصد (برخوار) متغیر بود. درصد تغییرات در تمام شهرهای مطالعه شده در 8/5-RCP بیشتر از 4/5-RCP بود. در طول دوره رشد گندم، تعداد روزهای با دماهای کمتر از صفر درجه سلسیوس در شهرستان‌های اصفهان، برخوار و میمه کمتر و در شهرستان‌های نجف‌آباد و چادگان بیشتر خواهد بود. مقدار تبخیر- تعرق در طول دوره رشد گندم نیز در دهه‌های آتی افزایش خواهد یافت. بنابراین تدوین و کاربرد استراتژی‌های سازگاری برای هر شهرستان به‌منظور تضمین تولید گندم در منطقه حائز اهمیت است. 


صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله علوم آب و خاک دانشگاه صنعتی اصفهان می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | JWSS - Isfahan University of Technology

Designed & Developed by : Yektaweb