79 نتیجه برای رشد
نصرالله محبوبی صوفیانی، فاطمه شیرمحمد، جواد پوررضا،
جلد 2، شماره 1 - ( 1-1377 )
چکیده
برای بررسی اثر جایگزینی منابع پروتئین گیاهی به جای پودر ماهی بر عملکرد ماهی قزل آلای رنگین کمان، 3 منبع پروتئین گیاهی شامل کنجالههای سویا، آفتابگردان و پنبه دانه در 4 سطح جایگزینی 10، 20، 30 و 40 درصد به جای پودر ماهی، در قالب طرح کاملاً تصادفی به روش فاکتوریل 4 × 3 به علاوه یک شاهد در سه تکرار مورد استفاده قرار گرفت. کلیه جیرهها همانرژی و همپروتئین بود. تعداد 780 قطعه ماهی قزل آلای رنگین کمان انتخاب و در 39 قفس (هر قفس 20 قطعه ماهی) جای گرفتند و پس از 2 هفته سازگاری، به مدت 46 روز با 13 جیره آزمایشی تغذیه شدند. این جایگزینی سبب تفاوت معنیداری در معیارهای مورد ارزشیابی در مقایسه با جیره شاهد نشد. ماهیان تغذیه شده با جیرههای حاوی 30 و 40 درصد کنجاله پنبه دانه، وزن بیشتر، عملکرد رشد بهتر و ضریب تبدیل کمتری نسبت به ماهیان تغذیه شده با سایر جیرهها داشتند، ولی این تفاوت معنیدار نبود. بدون در نظر گرفتن سطح جایگزینی، مقایسه ماهیان تغذیه شده با 3 منبع پروتئین گیاهی مختلف نشان داد که ماهیان تغذیه شده با جیره محتوی کنجاله آفتابگردان به طور معنیداری (01/0 > p) میانگین وزن و نسبت بازده پروتئین کمتر، عملکرد رشد پایینتر و ضریب تبدیل بالاتری نسبت به ماهیان تغذیه شده با جیرههای محتوی کنجالههای سویا و پنبه دانه داشتند. وزن نسبی کبد ماهیان تغذیه شده با جیره سویا به طور معنیداری (01/0 > p) بیش از ماهیان تغذیه شده با جیرههای پنبه دانه بود. جایگزینی جزیی کنجاله پنبه دانه، سبب دسترسی به انرژی بیشتر و بهبود عملکرد ماهی قزل آلای رنگین کمان گردید. به هر حال جیرههای محتوی کنجاله سویا تأثیر چندانی بر عملکرد قزل آلای رنگین کمان نداشت. این نتایج نشان میدهد که کنجالههای پنبه دانه و سویا میتوانند به عنوان منبع جایگزین مناسبی برای پودر ماهی در جیرههای قزل آلای رنگین کمان توصیه شوند.
احمد ثباتی، ابوالحسن هاشمی دزفولی،
جلد 2، شماره 2 - ( 4-1377 )
چکیده
رشد و عملکرد دانه ارقام جو آبی (والفجر، بینام و ریحانه) در 4 تاریخ کاشت (14 و 30 مهر و 23 و 29 آبان) در منطقه کرج مطالعه شد. تأثیر تاریخ کاشت، ژنوتیپ و اثر متقابل آنها بر عملکرد دانه معنیدار بود. کاشتهای زود و دیر باعث افزایش خسارت سرما شد، اما در کاشتهای دیر خسارت شدیدتر بود. برآورد گردید که مناسبترین زمان کاشت، در حدود 50 روز (600 درجه روز) پیش از یخبندان میباشد و بیشترین خسارت سرما در صورتی رخ میدهد که کاشت تا حدود 22 روز (230 درجه روز) قبل از یخبندان به تاخیر افتاده باشد و با تاخیر بیش از این در کاشت، از شدت خسارت کاسته میشود. بالاترین عملکرد دانه، در تاریخ کاشت دوم و در رقم ریحانه حاصل شد. رقم بینام عملکرد پایدار و نسبتاً بالایی به ویژه در تاریخ کاشتهای نامساعد داشت. در دو تاریخ کاشت نسبتاً مساعد (14 و 30 مهر)، وزن دانه با سرعت رشد خطی دانه و میزان ذخیره سازی و انتقال ذخیرهها همبستگی مثبت نشان داد. شاخص سطح برگ، نسبت سطح برگ، سرعت رشد نسبی، سرعت رشد محصول و دوام سطح برگ هر رقم در تاریخ کاشت دوم بالاتر بود. نسبت رشد پس از گلدهی به حداکثر ماده خشک کل همبستگی بالایی با شاخص برداشت داشت. رقم ریحانه از نظر مقاومت به خوابیدگی، شاخص برداشت، ذخیره سازی و انتقال مجدد و سرعت رشد خطی دانه، بالاترین رقم بود. به نظر میرسد در تاریخ کاشتهای مساعد، ارقام والفجر و بینام با محدودیت منبع یا اختلال در انتقال و رقم ریحانه با محدودیت مخزن روبرو بوده است.
محمدرضا شهسواری، غلامحسین شیراسماعیلی،
جلد 2، شماره 3 - ( 7-1377 )
چکیده
آگاهی از خصوصیات رشد رویشی و زایشی ارقام سویا با نحوه رشد و گروههای بلوغ مختلف، عامل مهمی در انتخاب رقم مناسب و ایجاد شرایط مطلوب برای آن میباشد. در سال 1373، در مزرعهای واقع در خولنجان اصفهان 9 رقم سویا با فرم رشد نامحدود متعلق به گروههای مختلف بلوغ به نامهای ویلیامز، وودورث، هاک، زان، بلاکهاک، بونوس، استیل، اس. آر. اف و هارکور و یک رقم سویای رشد محدود به نام هابیت متعلق به گروه بلوغ III از نظر صفات مختلف، در یک طرح بلوکهای کامل تصادفی با چهار تکرار مورد مطالعه قرار گرفتند. ارقام با عادت رشد نامحدود و متعلق به گروههای بلوغ بالاتر، رشد رویشی بیشتری داشتند و ماده خشک زیادتری تولید نمودند. به طور کلی ارقام با رشد نامحدود و دیررس دارای ساقه اصلی طویلتر و تعداد زیادتر گره، غلاف و دانه در ساقه اصلی بودند. تعداد ساقههای فرعی در رقم با عادت رشد محدود زیادتر بود، که منجر به تولید بیشتر غلاف و دانه در ساقههای فرعی در این نحوه رشد گردید. اما این صفات در ارقام با گروههای بلوغ مختلف روند خاصی را نشان ندادند. فاصله اولین غلاف از سطح زمین در ارقام رشد نامحدود نسبت به رقم رشد محدود بیشتر بود. تعداد غلاف در هر گره ساقه اصلی و تعداد دانه در هر غلاف ساقه فرعی و تعداد گره در ساقه فرعی ارقام تفاوت معنیداری نشان ندادند. گروهبندی ارقام مورد مطالعه از نظر خصوصیات مختلف، بیانگر تفاوت اساسی ارقام با نحوه رشد متفاوت و تشابه بعضی از ارقام با ارقام مربوط به گروههای رسیدگی دیگر بود.
محمود عالیچی، علی اصغر احمدی،
جلد 3، شماره 1 - ( 1-1378 )
چکیده
اثر دو ماده شیمیایی بوپروفزین (سوسپانسیون 40%) و پیریپروکسیفن (مایع امولسیون شونده 10%) بر روی مرگ و میر سنین مختلف پورگی و میزان باروری شپشک استرالیایی (Icerya purchase) در شرایط گلخانهای مورد مطالعه قرار گرفت. دو محلول پاشی با فواصل یک روز قبل از آلودهسازی توسط پورههای خزنده و سپس 42 روز پس از آلودهسازی، با استفاده از هر یک از مواد فوق انجام و غلظت کشنده برای پنجاه درصد جمعیت مورد آزمایش (LC50) پورههای سن اول نیز محاسبه گردید. مقایسه LC50 نشان داد که بوپروفزین بیش از پیریپروکسیفن بر روی رشد پورههای سن اول تأثیر داشته و در فاصله 28 روز پس از اولین محلول پاشی، که عمل پوستاندازی پورهها متوقف گردیده بود، بیشترین تلفات را بر آنها وارد نمود. اگر چه کل مرگ و میر پورههای سن دوم در تیمارهای مربوط به پیریپروکسیفن از تیمارهای مشابه بوپروفزین بیشتر بود، اما آمار مرگ و میر تجمعی این پورهها در تیمار 1000ppmبرای هر دو ماده فوق، پس از 42 روز به 100% رسید. عملکرد بوپروفزین در پوستاندازی ناقص پورهها و تا حدودی اثر تخمکشی آن، یک روند نزولی را در بقای پورههای سن سوم و تعداد تخمهای شپشک استرالیایی نسبت به افزایش غلظت آن ماده نشان داد، اما در این تیمارها هیچگاه اثر آن به 100% نرسید. در همین حالت غلظت 1000ppm پیریپروکسیفن در آزمایشهای فوق، به دلیل اختلال در تعادل هورمون جوانی حشره، باعث وارد آوردن تلفات کامل بر پورههای سن سوم و جلوگیری از تشکیل حشرات کامل ماده و تخم گردید. اما این ترکیب در غلظت1ppm افزایش قابل ملاحظهای در میزان باروری شپشک استرالیایی ایجاد نمود.
حشمت اله خسروی نیا، محمدعلی ادریس، جواد پوررضا ، سعید انصاری،
جلد 3، شماره 1 - ( 1-1378 )
چکیده
تعداد 1200 قطعه جوجه نر و ماده شجرهدار از سه گروه ژنتیکی مشتمل بر 90 گروه پدری، برای برآورد مقادیر ضرایب توارثپذیری و روابط فنوتیپی و ژنتیکی و همچنین بررسی اثرات جنس و محیط نگهداری بر صفات وزن بدن، افزایش وزن، مصرف و ضریب تبدیل خوراک مورد استفاده واقع شد. گروههای ژنتیکی شامل آمیختههای مرغهای بومی با یک نژاد خارجی (گروه A)، مرغهای بومی که برای 2 نسل بر مبنای وزن 8 هفتگی تحت تأثیر انتخاب بودهاند (گروه B) و یک گروه شاهد از مرغهای بومی (گروه C) بود. تمام جوجهها به تفکیک گروههای پدری تا سن چهار هفتگی در قفسهای زمینی نگهداری شدند. سپس جهت دستیابی به ضریب تبدیل خوراک، 498 قطعه از جوجهها از سن 4 تا 10 هفتگی به قفسهای انفرادی انتقال یافتند. نتایج حاصله نشان داد که گروه ژنتیکی آمیخته در مقایسه با دو گروه دیگر، برای تمام صفات وزن بدن در سنین 2، 3، 6، 8 و 10 هفتگی و همچنین افزایش وزن، مصرف و ضریب تبدیل خوراک در مقاطع سنی 6-4، 8-6، 10-8 و 10-4 هفتگی برتری قابل توجهی دارد. دو گروه ژنتیکی B و C علیرغم برتریهای گروه B در اغلب صفات، تفاوت معنیداری نشان ندادند. توارثپذیریهای برآورد شده بر اساس اجزاء واریانس پدری برای صفات مربوط به رشد، حاکی از ماهیت توارثی متوسط به بالا برای این صفات بود. همچنین مقادیر برآورد شده برای مصرف خوراک در سنین مختلف جهت تمام گله در دامنهای از 15/0 تا 44/0 قرار داشت که در هر سن خاص پایینتر از مقادیر حاصله برای ضریب تبدیل خوراک بود. همبستگیهای ژنتیکی و فنوتیپی بین صفات مربوط به رشد مثبت و اکثراً بالا بود. لیکن همبستگیهای بین صفات تغذیهای در سنین مختلف، تنوع بالایی نشان دادند.
رضا جمشیدیان، محمدرضا خواجه پور،
جلد 3، شماره 1 - ( 1-1378 )
چکیده
محدودیت زمان برای پوسیدگی بقایای محصول قبلی و انجام عملیات کامل تهیه بستر در کشت مضاعف، سبب ضرورت کاهش خاکورزی و بروز مشکلات مرتبط با آن میگردد. از آن جایی که در ارتباط با مسایل تهیه بستر در کشت متوالی گندم – ماش در اصفهان اطلاعاتی در دست نیست، اثرات روشهای مختلف تهیه بستر در کشت متوالی گندم – ماش بر رشد، عملکرد و اجزاء عملکرد ماش (لاین آزمایشی 16-61-1)، در سال 1375 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان مورد بررسی قرار گرفت. دو تیمار حفظ و سوزاندن بقایا با چهار روش تهیه بستر و کاشت، به ترتیب تحت نامهای گاوآهن برگرداندار، دیسک، خیشچی و عدم خاکورزی، با بهکارگیری طرح کرتهای نواری در قالب بلوکهای کامل تصادفی، در چهار تکرار ارزیابی شد. بهبود وضعیت استقرار و شرایط رشد گیاهان در شرایط سوزاندن بقایا، سبب افزایش معنیدار تعداد بوته در واحد سطح، وزن خشک اندامهای هوایی، تعداد گره در ساقه فرعی، ارتفاع بوته، تعداد غلاف در ساقه اصلی، در بوته و در متر مربع، تعداد دانه در غلاف ساقه اصلی و ساقههای فرعی، تعداد دانه در ساقه اصلی، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت گردید. تراکم بوته زیادتر در این شرایط، سبب کاهش معنیدار تعداد ساقههای فرعی و تعداد غلاف در ساقههای فرعی شد. شرایط مطلوب استقرار و رشد در تیمارهای دیسک و گاوآهن برگرداندار، سبب افزایش معنیدار تراکم بوته، وزن خشک اندامهای هوایی، تعداد گره در ساقه فرعی، ارتفاع بوته، تعداد غلاف در ساقه اصلی و در متر مربع، تعداد دانه در غلاف ساقه اصلی و ساقههای فرعی، تعداد دانه در ساقه اصلی، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت گردید. تیمار عدم خاکورزی کمترین مقادیر را برای خصوصیات فوق داشت. بر اساس نتایج حاصله، استفاده از دیسک تحت شرایط سوزاندن بقایا، ممکن است مطلوبتر از بقیه روشهای تهیه بستر از نظر عملکرد دانه، در شرایط مشابه با آزمایش حاضر باشد.
سیدشهرام میراجاق، احمد ارزانی،
جلد 3، شماره 1 - ( 1-1378 )
چکیده
تحمل به شوری 28 رقم بومی و خارجی گندم دوروم در محیط کشت موراشیک و اسکوگ حاوی نمک طعام مورد ارزیابی قرار گرفت. بدین ترتیب که کالوسهای حاصل از اسکوتلوم جنینهای نارس در ارقام مورد مطالعه تحت تأثیر 8 سطح تیمار شوری صفر، 3/0، 6/0، 9/0، 2/1، 5/1، 8/1 و 1/2 درصد (وزن به حجم) کلرور سدیم قرار داده شدند. گیاهان دهنده جنین نارس در یک سیستم هیدروپونیک با جریان چرخشی و در گلدانهایی در گلخانه و نیز در مزرعه کشت شدند. یادداشت برداری از کالوسها در زمانهای صفر، 8 و 16 روز پس از کشت در محیط شور انجام شد. ارزیابی تحمل به شوری ارقام از طریق سنجش معیارهای سرعت رشد نسبی و درصد کلروز کالوس در محیطهای کشت حاوی سطوح مختلف کلرور سدیم، به صورت آزمایش فاکتوریل 28 × 8 در قالب طرح کاملاً تصادفی، با نمونهبرداری در 3 تکرار و با 3 نمونه صورت گرفت. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که از میان پارامترهای مورد استفاده در ارزیابی تحمل به شوری کالوس، معیار رشد نسبی از اهمیت و اعتبار بیشتری برخوردار است، لیکن سرعت رشد کالوس، به لحاظ این که یک صفت کاملاً کمی نمیباشد و تا حد زیادی مبتنی بر مشاهدات و احتمالاً همراه با خطای مشاهدهای است، اهمیت کمتری دارد. حاصل این بررسی معرفی رقم “پی. آی 40100” و رقم “دیپر – 6” به عنوان ژنوتیپهای برتر متحمل شوری در شرایط ویترو میباشد. این ارقام به لحاظ این که رشد نسبی کالوس بالا و درصد کلروز کالوس پایینی را در مقام مقایسه با سایرین داشتهاند، در شرایط این آزمایش احتمالاً از ظرفیت ژنتیکی برتری برخوردار میباشند.
سید کمال الدین علامه فانی، نصرالله محبوبی صوفیانی، جواد پوررضا، عباس علی استکی،
جلد 4، شماره 3 - ( 7-1379 )
چکیده
با توجه به اهمیت و نقش تغذیه در پرورش آبزیان بر ویژگیهایی نظیر میزان رشد و ضریب تبدیل خوراک، تاثیر غلاتی چون ذرت، و ارزن بر برخی از صفات کمی در ماهی کپور معمولی مورد آزمایش قرار گرفت. بر این اساس، 540 قطعه بچه ماهی کپور معمولی با میانگین وزنی 9±70 گرم انتخاب و در 27 قفس (هر قفس 20 قطعه ماهی) به طور تصادفی رها شدند، و پس از دو هفته سازگاری، به مدت هشت هفته مورد آزمایش قرار گرفتند.
جیرههای آزمایشی شامل جیره شاهد (حاوی ذرت) و جیرههای حاوی جو و ارزن که درسطوح 25، 50، 70 و 100 درصد جایگزین ذرت در جیره شاهد شدند (جمعاً 9 جیره)، در قالب طرح بلوکهای کاملاً تصادفی با سه تکرار مورد بررسی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده نشان داد که استفاده از جو و ارزن در جیره، نسبت به ذرت افزایش وزن بیشتری ایجاد کرد. بیشترین اقزایش وزن را جو با سطح جایگزینی 50 درصد، و کمترین افزایش وزن را ارزن با سطح 100 درصد جایگزینی به جای ذرت در جیره شاهد به خود اختصاص داد. لیکن تفاوت آنها با جیره شاهد (ذرت) معنیدار نبود (05/0 < P). بیشترین میزان رشد ویژه را جیرههای حاوی جو باسطح جایگزینی 50 و 100 درصد به جای ذرت نشان دادند. از لحاظ ضریب تبدیل خوراک، جیرههای مختلف جو و ارزن بازده بهتری نسبت به جیره شاهد نشان دادند. جیره حاوی جو با 100 درصد جایگزینی به جای ذرت در جیره شاهد بهترین بازده تبدیل خوراک را داشت. ولی این ختلاف معنیدار نبود. به طور کلی، نتایج نشان داد که عملکرد جو بهتر از ذرت و ارزن، و عملکرد ارزن بهتر از ذرت است. این نتایج نشان میدهد که جو و ارزن میتوانند به عنوان منبع جایگزینشونده مناسب برای ذرت وارداتی در جیرههای ماهی کپور توصیه شوند.
محمود شیوازاد، علی رضا صیداوی،
جلد 5، شماره 1 - ( 1-1380 )
چکیده
به منظور بررسی امکان رشد جبرانی با تغییر تراکم مواد مغذی جیره در جوجههای گوشتی ماده آمیخته آرین، آزمایشی در قالب طرح کاملاً تصادفی با استفاده از جیرههای استاندارد و رقیق طراحی و اجرا شد. در این تحقیق منظور از جیره استاندارد، جیره بیان شده در دفترچه راهنمای مدیریت پرورش جوجههای آمیخته گوشتی آرین، توصیه شده به وسیله شرکت سهامی طیور کشور بود. جیره رقیق هم جیرهای بود که بر حسب شرایط کشور در مرغداریهای ایران تهیه و مصرف میگردد. ولی در هر دو جیره نسبت انرژی قابل سوخت و ساز به مواد مغذی ثابت نگهداشته شده بود. جوجهها در هفت تیمار مورد بررسی، به ترتیب در دوران آغازین، رشد و پایانی از جیرههای استاندارد و استاندارد و استاندارد، استاندارد و رقیق و رقیق، رقیق و استاندارد و رقیق، رقیق و رقیق و استاندارد، رقیق و استاندارد و استاندارد، رقیق و رقیق و رقیق، و بالاخره استاندارد و استاندارد و رقیق استفاده کردند. هر تیمار دارای سه تکرار، و هر تکرار شامل 30 قطعه جوجه بود. آزمایش در فصل پاییز، روی بستر، با استفاده از 630 قطعه جوجه ماده آمیخته گوشتی آرین به مدت هشت هفته انجام شد. در این آزمایش مشخص شد در تیمارهایی که پس از اعمال جیره رقیق در دوره آغازین، از جیرههای استاندارد در دوران رشد و پایانی استفاده نمودند، افزایش وزن جوجهها کاهش معنیداری نسبت به دیگر تیمارها نداشت. اما میزان مصرف خوراک به طور معنیداری کمتر از تیمارهای دیگر بوده و بازده خوراک بهتری نیز داشتند. در این تیمارها درصد تلفات به طور معنیداری در سطح پایینتری قرار داشت، و شاخص تولید بهتر از دیگر تیمارها بود. ویژگیهای لاشه، شامل درصد امعا و احشا، و نیز چربی شکمی تفاوت معنیداری نشان نداد. ولی هزینه خوراک به ازای تولید هر کیلو مرغ زنده در تیمار حاوی جیرههای رقیق، در هر سه مرحله پرورش جوجههای گوشتی، کمتر از سایر تیمارها بود.
امیر هوشنگ جلالی، محمدجعفر بحرانی،
جلد 5، شماره 3 - ( 7-1380 )
چکیده
به منظور بررسی تأثیر سطوح گوناگون کود نیتروژن و تراکم بوته بر ویژگیهای کمی و کیفی عملکرد دانه در سورگوم دانهای (Sorghum bicolor L. Moench) رقم کیمیا، آزمایشی در تابستان 1377 در مرکز تحقیقات کشاورزی دانشگاه شیراز واقع در کوشکک انجام شد. چهار سطح تراکم 7/7، 10، 4/15 و 20 بوته در متر مربع به عنوان کرتهای اصلی و چهار میزان نیتروژن صفر، 40، 80 و 120 کیلوگرم در هکتار به عنوان کرتهای فرعی، در یک طرح آماری کرتهای یک بار خرد شده، در چارچوب بلوکهای کامل تصادفی در چهار تکرار بررسی گردید.
میزان 120 کیلوگرم نیتروژن در هکتار عملکرد دانه را افزایش داد (7240 کیلوگرم در هکتار)، ولی در اثر افزایش تراکم، بیشترین میزان عملکرد دانه (5336 کیلوگرم در هکتار) در تراکمهای 4/15 بوته در متر مربع حاصل شد. برهمکنش نیتروژن و تراکم بوته نیز معنیدار بود. افزودن 80 کیلوگرم نیتروژن و بالاترین سطح تراکم بوته، بیشترین مقدار دانه را تولید کرد (8702 کیلوگرم در هکتار). اختلاف عملکرد میان سطوح مختلف نیتروژن و تراکم، به دلیل افزایش شمار دانه در شاخههای اصلی خوشه و افزایش شمار خوشه در متر مربع بود. روند تغییرات آهنگ رشد گیاه نیز با روند تغییرات عملکرد دانه هماهنگی داشت. در همه تیمارها، میزان پروتئین دانه با افزایش نیتروژن افزایش یافت، ولی تراکم بوته تأثیر معنیداری بر میزان پروتئین دانه نداشت. ترکیبات فنلی (تاننها) دانه با افزایش نیتروژن و کاهش تراکم بوته کاهش یافت. میان افزایش نیتروژن و ترکیبات فنلی همبستگی منفی دیده شد.
فرهاد عزیزی، عبدالمجید رضایی، سیدعلی محمد میرمحمدی میبدی،
جلد 5، شماره 3 - ( 7-1380 )
چکیده
به منظور مطالعه تنوع ژنتیکی ویژگیهای مورفولوژیک در 121 ژنوتیپ لوبیا سفید، قرمز و چیتی، بررسی روابط میان صفات برای استفاده در برنامههای به نژادی و شناخت عوامل پنهانی مؤثر بر روابط داخلی میان صفات از راه تجزیه و تحلیلهای چند متغیره، آزمایشی در سال 1376 در مزرعه پژوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان، در چارچوب طرح لاتیس ساده اجرا گردید.
برای کلیه صفات مورد بررسی تنوع زیادی میان ژنوتیپها مشاهده شد. ضرایب تنوع فنوتیپی برای کلیه صفات از ضرایب تنوع ژنتیکی بزرگتر بودند. در میان ویژگیهای بررسی شده، عملکرد بوته، شمار غلاف در ساقههای فرعی و اصلی، طول ساقههای فرعی و اصلی، شمار گره در ساقههای فرعی و ساقه اصلی، وزن صد دانه و شمار ساقه فرعی به ترتیب دارای ضریب تنوع ژنتیکی و فنوتیپی بزرگی بودند. شمار روز تا رسیدگی کمترین تنوع را داشت. صفات مربوط به ساقههای فرعی تنوع بیشتری را نسبت به صفات مشابه در ساقه اصلی نشان دادند تجزیه عاملها برای کلیه ژنوتیپها، و به طور جداگانه برای لوبیاهای قرمز، سفید و چیتی، رشد محدود و رشد نامحدود چهار عامل را مشخص نمود، که بیش از 4/78 درصد از تنوع را توجیه کردند. نتایج تجزیه و تحلیل روی همه ژنوتیپها نشان داد که عامل اول به طور عمده وابسته به شمار روز تا رسیدگی، طول ساقههای اصلی و فرعی و شمار گره در ساقههای اصلی و فرعی بود، و عامل رشد رویشی نامیده شد. عوامل دوم و سوم بیشترین وابستگیها را به صفات شمار غلاف در ساقههای اصلی و فرعی، شمار دانه در غلاف ساقههای اصلی و فرعی و وزن صد دانه داشتند، و عاملهای اجزای عملکرد نام نهاده شدند. عامل چهارم بیشترین همبستگی را با شمار ساقه فرعی داشت، که به همین نام شناخته شد. عوامل اول و چهارم مرتبط با ویژگیهای رشد رویشی و مبدأهای فیزیولوژیک بودند. عوامل دوم و سوم با مقصدهای فیزیولوژیک ارتباط داشتند. بر مبنای نتایج رگرسیون مرحلهای، شمار غلاف در ساقههای فرعی مهمترین جزء عملکرد بود، و شمار غلاف در ساقه اصلی، وزن صد دانه و شمار دانه در غلاف در رتبههای بعدی قرار داشتند. شمار غلاف در ساقههای فرعی و اصلی بیشترین ارتباط را با عملکرد داشتند.
احمد زارع شحنه، رضا متاجی، محمدجواد ضمیری، محمد مرادی شهربابک،
جلد 5، شماره 3 - ( 7-1380 )
چکیده
اثر بتاآدرنرژیک آگونیست متاپروترنول، بر عملکرد رشد، ترکیب لاشه و مصرف غذای روزانه برههای ماده ورامینی ارزیابی گردید. 30 رأس بره ماده به طور تصادفی در یک طرح بلوک کاملاً تصادفی، در سه گروه (تیمار) و دو بلوک (وزن) قرار گرفتند. جیره غذایی برای تمامی گروهها مشابه بود (انرژی قابل سوخت و ساز 6/2 مگاکالری در کیلوگرم و پروتئین خام 9/14 درصد) و به صورت دسترسی آزاد تغذیه شدند. متاپروترنول به شکل زیرپوستی در سه دوز صفر (شاهد)، 7 و 14 (دوز زیاد) میکروگرم به ازای هر کیلوگرم وزن متابولیک تزریق شد. فاصله دو تزریق 10 روز و مدت مصرف آن 60 روز بود. برهها هر 20 روز یک بار وزنکشی شدند.
متاپروترنول تأثیر معنیداری بر افزایش وزن روزانه و ضریب تبدیل غذایی داشت (05/0>P) به طوری که دوز زیاد و شاهد به ترتیب بیشترین و کمترین افزایش وزن روزانه (3/176 و 137 گرم در روز) و بهترین و بدترین ضریب تبدیل غذایی (44/6 و 85/8) را داشتند. متاپروترنول تأثیری بر میزان خوراک مصرفی نداشت. اختلاف معنیداری در وزن لاشه گرم، لاشه گرم بدون دنبه، بازده لاشه و سطح مقطع ماهیچه راسته وجود داشت (01/0>P) بیشترین مقادیر مربوط به دوز زیاد متاپروترنول، و کمترین مقادیر مربوط به گروه شاهد بود. وزن چربی داخلی و دنبه در گروه شاهد بیشتر از تیمارهای دیگر بود (01/0>P) اختلاف معنیداری در آلایش خوراکی و غیرخوراکی (کلیهها، جگر، قلب، ششها، پوست و طحال) وجود نداشت. درصد چربی و پروتئین خام لاشه اختلاف معنیداری را در میان گروهها نشان داد (05/0>P) ، که بیشترین درصد چربی در شاهد (56/37 درصد) و کمترین مربوط به دوز زیاد (66/29 درصد)، و در مورد پروتئین خام، کمترین درصد متعلق به گروه شاهد (63/15 درصد) و بیشترین آن مربوط به دوز زیاد (89/18 درصد) بود.
محمدرضا خواجه پور، احمدرضا باقریان نائینی،
جلد 5، شماره 4 - ( 10-1380 )
چکیده
تصور آن است که انواع گوناگون لوبیای زراعی، شامل چیتی، سفید و قرمز، از نظر سازگاری به دمای زیاد متفاوتند. از این رو، ممکن است واکنش آنها به تأخیر در کاشت متفاوت باشد. به منظور بررسی این واکنش، آزمایشی با طرح بلوکهای کامل تصادفی و آرایش تیمارها در چارچوب کرتهای یک بار خرد شده، در سال 1375 در مزرعه پژوهشی دانشگاه صنعتی اصفهان اجرا گردید. تیمار اصلی شامل چهار تاریخ کاشت (8 و 23 اردیبهشت، و 7 و 23 خرداد) و تیمار فرعی شامل چهار ژنوتیپ لوبیای زراعی (لوبیا قرمز ناز، لوبیا چیتی لاین 11816، لوبیا چیتی لاین 16157 و لوبیا سفید لاین 11805) بود.
با تأخیر در کاشت، شمار ساقه فرعی در بوته، شمار غلاف در ساقههای فرعی و در واحد سطح، شمار دانه در هر غلاف ساقه اصلی و ساقههای فرعی، شمار دانه در ساقه اصلی، ساقه فرعی و در واحد سطح، وزن صد دانه و عملکرد دانه کاهش معنیدار یافت، ولی شاخص برداشت افزایش معنیدار نشان داد. کاهش اجزای عملکرد و عملکرد دانه با تأخیر در کاشت، به کاهش فرصت برای رشد در اثر افزایش دما نسبت داده شد. پایینی شاخص برداشت در کاشت زودهنگام، با کاهش بازده رشد رویشی حاصل شده در اثر برخورد دوران دانهبندی با دمای بالا تفسیر گردید. لوبیا چیتی لاین 11816 از لحاظ شمار ساقه فرعی در بوته و شاخص برداشت از دیگر ژنوتیپها برتر بود و بیشترین عملکرد دانه (3030 کیلوگرم در هکتار) را تولید نمود. گرچه لوبیا قرمز ناز از نظر شمار غلاف و شمار دانه در ساقه اصلی و در واحد سطح بر ژنوتیپهای دیگر به طور معنیداری برتری نشان داد، ولی وزن صد دانه بسیار کم و کمترین شاخص برداشت را داشت، و سرانجام کمترین عملکرد دانه (2254 کیلوگرم در هکتار) را به دست داد. نتایج پژوهش حاضر گویای آن است که عملکرد دانه لوبیا از تأخیر در کاشت به شدت آسیب میبیند. لوبیا چیتی لاین 11816 ممکن است در کلیه تاریخهای کاشت، ظرفیت تولیدی بیشتری نسبت به دیگر ژنوتیپهای مورد آزمایش، در شرایط مشابه با آزمایش حاضر داشته باشد. ارتباط خاصی میان ویژگیهای ظاهری دانه انواع لوبیا و تحمل آنها نسبت به گرما مشاهده نگردید.
سیدعلی صفوی، غلامرضا رسولیان،
جلد 6، شماره 1 - ( 1-1381 )
چکیده
برای بررسی اثر بیماریزایی قارچ Verticillium lecanii روی شته نخودفرنگی (Acyrthosiphon pisum) از فرم تجارتی قارچ (ورتالک) استفاده گردید. پورههای سن دوم شته نخودفرنگی با غلظتهای 104، 105، 106، 107 و 108 کنیدی در میلیلیتر قارچ و تیمار شاهد با آب مقطر و ماده خیسکننده Tween-80 محلولپاشی شد. هر غلظت با 30 شته و در سه تکرار بررسی گردید. شتههای تیمار شده در دمای 1±23 درجه سانتیگراد، رطوبت نسبی 3±97% و دوره نوری 8:16 ساعت (نور : تاریکی) نگهداری و روی ساقههای یونجه پرورش یافتند. واحدهای آزمایشی به طور روزانه و به مدت 12 روز نمونهبرداری، و حشرات مرده و پورههای تازه متولد شده از روی گیاه حذف گردید.
فراورده ورتالک تلفات چشمگیری در شتههای تیمار شده ایجاد کرد، به طوری که میانگین درصد مرگ و میر از 93/6±55/45% در غلظت 104 کنیدی در میلیلیتر به 45/4±55/95% در غلظت 108 کنیدی در میلیلیتر افزایش یافت. LC50 محاسبه شده 104×14/5 کنیدی در میلیلیتر بود، که نشاندهنده بیماریزایی زیاد قارچ روی شته نخودفرنگی است. مقادیر LT50 با استفاده از آزمون بقا برای غلظتهای 105، 106، 107 و 108 کنیدی در میلیلیتر، به ترتیب 10، 8، 5/6 و 5 روز محاسبه شد. برای غلظت 104 کنیدی در میلیلیتر مقدار LT50 در طول مدت بررسی به دست نیامد. مقادیر آهنگ تولیدمثل ویژه (R0) با افزایش غلظت کنیدی کاهش چشمگیری یافت. میانگین مقدار R0 از 38/5±15/28 در شاهد به 81/1±15/5 در غلظت 108 کنیدی در میلیلیتر کاهش پیدا کرد. نتایج به دست آمده نشان میدهد که ورتالک میتواند به عنوان عامل کنترل کننده موثری برای شته نخودفرنگی محسوب گردد. پژوهشهای تکمیلی در شرایط طبیعی، و نیز ارزیابی این فراورده علیه آفات دیگر توصیه میشود.
رضا فتوحی قزوینی، سیامک شیرانی،
جلد 6، شماره 2 - ( 4-1381 )
چکیده
تأثیر محیطهای کشت مختلف حاوی مواد تنظیم کننده رشد در جنینزایی غیر جنسی از لیمو آب شیراز (مکزیکن لایم) مورد بررسی قرار گرفت. میانگین جنینزایی از تخمکهای بارور نشده پس از 60 روز در محیطهای مختلف کشت از صفر تا 75/33 درصد متغیر بود. هورمون GA3 در غلظتهای 01/0 و 1/0 میلیگرم در لیتر تأثیر معنیدار و تحریک کنندگی در جنینزایی نشان داد. حضور عصاره جو نیز در محیط کشت باعث افزایش جنینزایی از تخمکها شد، به طوری که در کمترین غلظت (300 میلیگرم در لیتر)، بهترین اثر را در جنینزایی نشان داد. در حالی که غلظت 1000 میلیگرم عصاره جو مانع جنینزایی شد، ولی رشد کالوس جنینزا را افزایش داد. با مصرف هورمون BA در غلظتهای 01/0 و 1/0 میلیگرم در لیتر، جنینزایی افزایش نشان داد، در صورتی که در غلظتهای بیشتر نقش بازدارندگی داشت. نمو جنینها در محیطهای کشت مختلف نیز بررسی گردید. شاخص میانگین طول ریشهچه به ساقهچه روی محیط کشت MT به همراه 1/0 میلیگرم در لیتر جیبرلین 22/0 ±22/1 بود، که برای جنینزایی، تکامل جنینها و تبدیل به گیاهچه به عنوان مناسبترین محیط غذایی تعیین شد.
کاظم یوسفی کلاریکلایی، عبدالرضا کامیاب، منصور رضایی،
جلد 6، شماره 4 - ( 10-1381 )
چکیده
در این پژوهش اثر رقیقسازی انرژی و پروتئین جیره بر عملکرد جوجههای گوشتی سویه تجارتی راس در سن 6-12 روزگی بررسی گردید. این آزمایش در چارچوب طرح کاملاً تصادفی با شش میزان محدودیت و در چهار تکرار انجام گرفت. برای رقیقسازی انرژی و پروتئین جیره آغازین از پوسته برنج به میزان 5/0 (شاهد)، 10، 15، 20، 25 و 30 درصد استفاده شد. جیرههای آزمایشی در دوره محدودیت (6-12 روزگی) دارای به ترتیب 3089، 2780، 2626، 2472، 2317 و 2163 کیلوکالری انرژی قابل متابولیسم در هر کیلوگرم جیره و 45/21، 29/19، 23/18، 16/17، 10/16 و 20/15 درصد پروتئین خام بودند.
نتایج نشان داد که رقیقسازی جیره سبب افزایش مصرف خوراک در دوره محدودیت گردیده، ولی مصرف انرژی و پروتئین را کاهش داده است. میزان افزایش وزن در دوره محدودیت کاهش یافت، ولی به دلیل رشد جبرانی در دوره پس از محدودیت، تفاوت معنیداری در وزن نهایی بدن گروههای مختلف در سن 42 روزگی دیده نشد. مصرف خوراک در دوره پس از محدودیت، در گروههای تحت محدودیت اندکی کمتر از گروه شاهد بود، و به همین دلیل بازده غذایی در این گروهها بهبود یافت، ولی اختلاف معنیداری با گروه شاهد نداشت. رقیقسازی جیره تأثیری بر درصد چربی محوطه شکمی نشان نداد. در این آزمایش اعمال 20 و 25 درصد محدودیت غذایی در هفته دوم به علت کاهش هزینه دان و افزایش جزئی در وزن نهایی سبب بهبود بازده تولید گردید.
پرویز احسانزاده، عباس زارعیان بغدادآبادی،
جلد 7، شماره 1 - ( 1-1382 )
چکیده
به منظور بررسی اثر رقم و تراکم بر مراحل رشد، عملکرد، اجزای عملکرد و ویژگیهای رشد گیاه گلرنگ آزمایشی به صورت فاکتوریل و در چارچوب طرح بلوک کامل تصادفی در چهار تکرار، در سال 1378، در مزرعه پژوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان به اجرا درآمد. ارقام اراک 2811 و کوسه گلرنگ در چهار تراکم 6/16، 2/22، 3/33 و 50 بوته در متر مربع (فواصل روی ردیف 12، 9، 6 و 4 سانتیمتر) با فواصل ردیف یکسان 50 سانتیمتر کشت شد.
در میان مراحل مختلف رشد، تراکم بوته تنها بر مرحله آغاز تکمهدهی اثر معنیداری داشت. همچنین، اثر رقم بر مراحلی نظیر سبز شدن، تکمهدهی، آغاز گلدهی و 50 درصد گلدهی معنیدار بود و بر بقیه مراحل نمو تأثیر معنیداری نداشت. رقم کوسه دیررستر از رقم اراک 2811 بود. شمار شاخه فرعی در بوته، شمار طبق در شاخه فرعی، شمار دانه در طبق و شاخص برداشت به طور معنیداری با افزایش تراکم بوته کاهش یافتند. اثر کاهشهای ذکر شده، به وسیله افزایش شمار بوته در واحد سطح جبران شد، به طوری که عملکرد دانه دو ژنوتیپ گلرنگ با تغییر تراکم گیاهی تغییر معنیداری پیدا نکرد. به رغم این که رقم اراک 2811 برتری معنیداری در صفاتی همچون شمار طبق در شاخه فرعی و وزن هزار دانه و برتری نسبی غیر معنیداری در صفات دیگر داشت، ولی عملکرد دانه دو رقم از نظر آماری تفاوت معنیداری نداشت. اثر تراکم بوته و رقم بر شاخصهای رشد مانند شاخص سطح برگ، دوام سطح برگ و سرعت رشد محصول معنیدار نبود. بر پایه نتایج به دست آمده در این آزمایش، میتوان گفت که دو رقم یاد شده در تراکمهای اول و دوم، در شرایط آب و هوایی اصفهان قابل کشت و تولید میباشند.
آرمان آذری، محمدرضا خواجهپور،
جلد 7، شماره 1 - ( 1-1382 )
چکیده
آرایش کاشت از طریق تغییر در رشد رویشی و بهرهوری از عوامل محیطی بر اجزای عملکرد و عملکرد دانه گلرنگ تأثیر میگذارد. این تغییرات در بهار سال زراعی 79-1378 در مزرعه پژوهشی دانشگاه صنعتی اصفهان با طرح بلوکهای کامل تصادفی و آرایش کرتهای خرد شده با سه تکرار بررسی گردید. فاکتور اصلی شامل سه فاصله ردیف کاشت (30 سانتیمتر مسطح و 45 و 60 سانتیمتر جوی و پشته) و فاکتور فرعی شامل سه تراکم 30، 40 و 50 بوته در متر مربع بود. کاشت در تاریخ 22 اسفند 1378 انجام شد. افزایش فاصله ردیف و تراکم بوته سبب تسریع اکثر مراحل نمو گلرنگ گردید. شاخص سطح برگ تحت تأثیر فاصله ردیف کاشت قرار نگرفت، ولی همراه با افزایش تراکم بوته زیاد شد. وزن خشک بوته در فاصله ردیف کاشت 30 سانتیمتر، تا مرحله 50 درصد گلدهی بیشترین مقدار بود، ولی ظاهراً به دلیل زیادتر بودن ریزش برگها در این تیمار، حداقل مقدار را در پایان فصل رشد داشت. تراکم 50 بوته در متر مربع تا مرحله پایان گلدهی بیشترین وزن خشک بوته را داشت، ولی به نظر میرسید به علت زیادتر بودن ریزش برگها در پایان فصل رشد، از وزن خشک کمتری در مرحله رسیدگی فیزیولوژیک نسبت به تراکم 30 بوته در متر مربع برخوردار شد. فاصله ردیف کاشت تأثیر معنیداری بر شمار شاخه در بوته و در متر مربع، شمار طبق در شاخه، شمار دانه در طبق، وزن هزار دانه و شاخص برداشت نداشت. ولی شمار طبق در بوته و در متر مربع، و عملکرد دانه در بوته و در متر مربع با افزایش فاصله ردیف کاشت کاهش یافت. تراکم بوته تأثیر معنیداری بر شمار شاخه در بوته، شمار طبق در متر مربع، شمار دانه در طبق، وزن هزار دانه و عملکرد دانه در واحد سطح نداشت. شمار شاخه در متر مربع با افزایش تراکم زیاد شد، ولی از شمار طبق در شاخه و در بوته، عملکرد تکبوته و شاخص برداشت با افزایش تراکم کاسته شد. بیشترین عملکرد دانه با فاصله ردیف کاشت 30 سانتیمتر و تراکم 40 بوته در متر مربع به میزان 4769 کیلوگرم در هکتار به دست آمد. به طور میانگین از هر هکتار گلرنگ حدود 397 کیلوگرم گلبرگ برداشت شد، که ارزش اقتصادی زیادی دارد. ولی عمل گلچینی، به صورت میانگین تیمارها، سبب حدود 4/7 درصد کاهش در عملکرد دانه گردید. با توجه به اثر مطلوب توزیع یکنواخت بوته در واحد سطح و سازگاری گلرنگ به روش کاشت مسطح، فاصله ردیف کاشت 30 سانتیمتر با تراکم 40 بوته در متر مربع برای تولید گلرنگ، در شرایط مشابه با آزمایش حاضر ممکن است مناسب باشد.
ریحانه عموآقایی، اکبر مستأجران، گیتی امتیازی،
جلد 7، شماره 2 - ( 4-1382 )
چکیده
آزوسپیریلوم برازیلنس یکی از میکروارگانیسمهای تثبیت کننده نیتروژن مولکولی است که در همیاری با ریشه غلات و گرامینههای دیگر، رشد و نمو آنها را تقویت میکند. در این پژوهش دانههای گندم از سه رقم قدس، امید و روشن، با دو سویه از باکتری آزوسپیریلوم برازیلنس (Do1 و Sp7 ) تلقیح شدند. آلودهسازی، میزان محصول و رشد و نمو ارقام گندم را افزایش داد، ولی این پاسخ کاملاً وابسته به نوع سوش باکتری و رقم زراعی بود. بیشترین عملکرد، وزن هزار دانه، شمار دانه در سنبله و وزن خشک ریشه و ساقه در تلقیح با سویه Sp7 در رقم روشن به دست آمد. این در حالی است که سویه Do1 بهترین اثر بر این شاخصهای رشد را در رقم قدس ایجاد کرده است. پاسخ رقم امید در همه حال کمتر از دو رقم زراعی دیگر بود. بنابراین، انتخاب سوشهای سازگار و متناسب با هر رقم زراعی برای تحریک افزایش عملکرد و تقویت رشد و نمو ارقام گندم ضروری است. بررسی اثر سوشها بر محتوای نیتروژن دانه نیز نتایج مشابهی داشت. مشاهده فعالیت نیتروژنازی سوشهای آزوسپیریلوم در آزمایشهای In vitro، و افزایش معنیدار محتوای نیتروژن در برخی از ارقام آغشته به باکتری، این فرضیه را که “تثبیت زیستی نیتروژن به وسیله آزوسپیریلوم ممکن است در مورد آثار سودمند مشاهده شده در شاخصهای رشد گیاه پاسخگو باشد” تأیید کرد. در مقایسه فعالیت نیتروژنازی در دو سویه، میزان احیای استیلنی سویه Do1، 1/5 برابر سویه Sp7 بود. همچنین، اثر سویه Do1 بر شاخصهای رشد، عملکرد و محتوای نیتروژن دانه نیز چشمگیرتر از سویه Sp7 بود. از آن جا که سویه Do1 یک سویه بومی، ولی سویه Sp7 یک سوش ایزوله از برزیل است، میتوان نتیجه گرفت که ایزولههای محلی باکتری باید نسبت به سویههای بیگانه و غیر بومی ترجیح داده شوند، چون سازگاری بیشتری نسبت به گیاهان محیط و شرایط خاک آن منطقه نشان میدهند.
مجید طغیانی، عبدالحسین سمیع، عباسعلی قیصری،
جلد 7، شماره 2 - ( 4-1382 )
چکیده
در این آزمایش از 288 قطعه جوجه یکروزه گوشتی نژاد لهمن در چارچوب یک طرح کاملاً تصادفی، به صورت یک آزمایش فاکتوریل 3×2 (سه سطح شدت محدودیت × دو سطح تراکم مواد مغذی) با چهار تکرار و 12 قطعه جوجه در هر تکرار استفاده شد. جوجهها در 7-13 روزگی، تحت محدودیت کیفی غذایی با شدتهای صفر، 25 و 50 درصد قرار گرفته، پس از دوران محدودیت تا سن 21 روزگی با جیرههای تنظیم شده بر اساس توصیه NRC، و یا 10 درصد پروتئین و اسیدهای آمینه متیونین و لیزین بیشتر از NRC تغذیه شدند. برای رقیقسازی جیرههای مورد استفاده در اعمال محدودیت، پوسته شلتوک برنج به کار رفت که هیچ گونه ارزش انرژیزایی نداشت. وزن بدن، مصرف غذا، افزایش وزن روزانه و ضریب تبدیل غذا در سنین مختلف، و اجزای لاشه شامل کبد، روده و چربی حفره شکمی در سن 49 روزگی اندازهگیری، و سپس درصد هر جزء نسبت به وزن زنده محاسبه شد. شدت محدودیت باعث کاهش وزن بدن و نامناسبتر شدن ضریب تبدیل غذا در پایان دوره محدودیت، در مقایسه با گروه شاهد شد (05/0>P). ولی پدیده رشد جبرانی سبب شد در تمامی گروههای آزمایشی اختلاف وزن ایجاد شده تا سن 49 روزگی جبران گردد. شدت محدودیت و افزایش تراکم پروتئین و اسیدهای آمینه متیونین و لیزین جیره بر افزایش وزن روزانه، مصرف خوراک و ضریب تبدیل غذا در طی دوران پایانی (42 تا 49 روزگی) و در کل دوره بعد از محدودیت (13 تا 49 روزگی) تأثیر معنیداری نداشت (05/0<P). هم چنین شدت محدودیت و تراکم مواد مغذی جیره بر اجزای لاشه اندازه گیری شده نبود(0/05<P). نتایج پژوهش نشان داد که با اعمال محدودیت غذایی جوجه های گوشتی در سنین اولیه ( بویژه 25 درصد محدودیت) و استفاده از جیره های تنظیم شده بر اساس NRC، می توان به دلیل بروز پدیده رشد جبرانی در پایان دوره پرورش، ورزن مشابه با جوجه های تغذیه آزاد اتظار داشت.
0