جستجو در مقالات منتشر شده


10 نتیجه برای زاگرس

محمد رضا وهابی، مهدی بصیری، سیدحمال الدین خواجه الدین،
جلد 1، شماره 1 - ( 1-1376 )
چکیده

تغییرات کوتاه مدت (5 سال) پوشش تاجی، ترکیب گونه‌های گیاهی و تولید علوفه منطقه فریدن اصفهان تحت شرایط قرق و چرای دام بر روی نوزده تیپ گیاهی مورد بررسی قرار گرفت. در این مطالعه شاخصهای تراکم، پوشش تاجی و تولید گونه‌های گیاهی در داخل قرقهای مطالعاتی با کوادرات‌های دائم و در خارج قرقها با کوادرات‌های تصادفی، در سالهای 1362 و 1367 اندازه‌گیری و مقایسه گردید. نتایج مطالعات انجام گرفته نشان داد که تنوع گونه‌ای در مراتع منطقه در حد بالا و بالغ بر 212 گونه بوده و سهم کلاس‌های خوشخوراکی II، I و III از این تعداد به ترتیب 16، 5/8 و 5/75 درصد می‌باشد. پس از گذشت 5 سال، تراکم گیاهان کلاس‌های خوشخوراکی II، I و III در مراتع حفاظت شده به ترتیب 8/138، 8/120 و 5/51 درصد نسبت به مراتع چرا شده افزایش یافته و تراکم کل گیاهان 62 درصد افزایش داشته است. آمار مربوط به درصد ترکیب پوشش گیاهی، برای تشکیل سه دندروگرام، جهت نمایش تشابه تیپ‌های مختلف گیاهی مورد استفاده قرار گرفت. با در نظر گرفتن 32 درصد سطح تشابه به عنوان معیار آستانه، 19 محل مطالعه شده در سال 1362 دارای 10 تیپ گیاهی بوده است. این تیپ‌ها در سال 1367 در داخل قرقها به 8 تیپ کاهش یافته و در خارج از آنها در اثر چرا به 11 تیپ افزایش یافته است. معدل تولید علوفه در وضعیت قرق تقریباً 2 برابر تولید در وضعیت چرا بوده است (600 در برابر 315 کیلوگرم در هکتار). به منظور احیاء و بهبود پوشش گیاهی از طریق قرق نوزده تیپ گیاهی در سه گروه زمانی دراز مدت، میان مدت و کوتاه مدت(5 سال)طبقه بندی گردیدند. این مطالعه با انتخاب پوششهای گیاهی متنوع از نظر ترکیب گیاهی و میزان تخریب، در شرایط اقلیمی نسبتاً مشابه انجام گرفت. همچنین گونه‌های گیاهی این مناطق، از نظر مقاومت به چرا و خوشخوراکی بررسی شده و نیز گونه‌های کم‌شونده، زیاد شونده و مهاجم در عرصه‌های مطالعه شده مورد شناسائی قرار گرفتند.


حسین ارزانی، محمد جنگجو، حسین شمس، سعید محتشم‌نیا، مجید آقامحسنی فشمی، حسن احمدی، محمد جعفری، علی اصغر درویش صفت، احسان شهریاری،
جلد 10، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

شایستگی مرتع و از طرفی قابلیت چرایی مرتع از موارد مهم در امر آنالیز و ارزیابی مراتع بوده و شناخت عوامل مؤثر بر آن، خود از اهمیت زیادی برخوردار است. از آنجایی که تقریباً همه اجزای اکوسیستم مرتعی روی تعیین شایستگی مرتع تأثیر می‌گذارند، بنابراین از بین عوامل فیزیکی و پوشش گیاهی سه عامل تولید علوفه، منابع آب و حساسیت به فرسایش انتخاب شد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تناسب مراتع لار، دشت بکان، سیاهرود و اردستان و ارائه مدلی برای چرای گوسفند می‌باشد. این تحقیق در 4 منطقه به ترتیب 2 منطقه سیاهرود و لار در رشته‌کوه‌های البرز، اردستان در منطقه مرکزی و دشت بکان در منطقه زاگرس انجام گرفت. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که در مناطق مورد مطالعه از بین عوامل فیزیکی شیب، دوری از منابع آب و فرسایش بیشتر از عوامل گیاهی در تعیین قابلیت چرایی نقش داشتند. به طور کلی در منطقه سیاهرود، فراوانی گیاهان سمی، شیب تند، موقتی بودن منابع آب سازندهای حساس به فرسایش عوامل محدودکننده بودند. شیب زیاد، حساسیت سنگ و خاک به فرسایش و نحوه بهره‌برداری از اراضی در منطقه لار قابلیت آن را کاهش می‌داد. در منطقه اردستان تولید کم، وجود گیاهان مهاجم، دوری از منابع آب، نحوه بهره‌برداری از اراضی و فرسایش‌های فعلی باعث کاهش شایستگی آن می‌شوند. در منطقه دشت بکان شیب، نحوه پراکنش منابع آب و عدم وجود منابع دائمی آب، ایجاد محدودیت می‌کنند. به طور کلی هر نوع بهره برداری از زمین نیازمندی‌های مشخص و هر واحد اراضی کیفیت معینی دارد و در خصوص بهره‌برداری از مراتع برای چرای گوسفند، رعایت ظرفیت چرا، توجه به آمادگی مرتع و به کاربردن برنامه‌های اصلاحی در مراتع مورد مطالعه می‌تواند در افزایش قابلیت مراتع برای چرای گوسفند کمک کند.
محسن شکل‌آبادی، حسین خادمی، مصطفی کریمیان اقبال، فرشید نوربخش،
جلد 11، شماره 41 - ( 7-1386 )
چکیده

پژوهندگان بسیاری دگرگونی پوشش گیاهی در اثر چرای دام در منطقه زاگرس مرکزی را بررسی نموده‌اند، اما مطالعه دقیقی در ارتباط با نقش اقلیم و مدیریت چرا در تغییر ویژگی‌های خاک در این مناطق انجام نگرفته است. این مطالعه با هدف بررسی نقش اقلیم و قرق درازمدت بر ویژگی‌های بیوشیمیایی خاک انجام شد. چهارده قرق مطالعاتی و مناطق مجاور چرا شده آنها در سه منطقه چادگان، پیشکوه و پشتکوه انتخاب و از دو عمق 5-0 و 15- 5 سانتی‌متری نمونه خاک جمع‌آوری گردید و ویژگی‌های خاک شامل کربن آلی (OC)، نیتروژن کل (TN)، نسبت کربن آلی به نیتروژن کل (C/N)، کربن توده زنده میکروبی (MBC)، نسبت کربن توده زنده میکروبی به کربن آلی (Cmic/Coc) و کسر متابولیکی (qCO2) اندازه‌گیری یا محاسبه گردید. کمترین میزان OC، MBC، TN و Cmic/Coc در منطقه چادگان مشاهده گردید که عمدتاً به علت ورودی کمتر بقایای تازه گیاهی در اثر اقلیم خشک‌تر می‌باشد. مقادیر این ویژگی‌ها در مناطق پیشکوه و پشتکوه حدود 5/2 تا 3 برابر منطقه چادگان می‌باشند. شدت چرا در منطقه پیشکوه کمتر از منطقه پشتکوه بوده و تفاوتی بین مناطق چرا و قرق شده مشاهده نمی‌شود. اما به علت شدت بیشتر چرا در منطقه پشتکوه تفاوت شدید و معنی‌داری بین مناطق چرا و قرق شده وجود دارد. نتایج Cmic/Coc و qCO2 نشان داد کیفیت کربن خاک در مناطق پیشکوه و پشتکوه مناسب‌تر می‌باشد. در مجموع به نظر می‌رسد مناطق پیشکوه و پشتکوه می‌توانند با مدیریت مناسب به سرعت احیا گردند در حالی که در منطقه چادگان احیای خاک به زمان بسیار طولانی‌تری نیاز خواهد داشت
ابراهیم گویلی کیلانه، محمدرضا وهابی،
جلد 16، شماره 59 - ( 1-1391 )
چکیده

پوشش گیاهی مهم‌ترین عامل تأثیرگذار بر پایداری و تعادل اکوسیستم‌های طبیعی است. روابط بین پوشش گیاهی و عامل‌های محیطی به شناخت عوامل مؤثر بر رشد و استقرار گونه‌های گیاهی و هم‌چنین شناسایی رویشگاه‌ها کمک می‌کند. هدف از این بررسی، شناخت این روابط در مراتع منطقه فریدونشهر (حوزه آبخیز سرداب - سیبک) استان اصفهان است. برای این منظور بعد از تیپ‌بندی پوشش گیاهی به روش فیزیونومیک- فلوریستیک، نمونه‌برداری از تیپ‌های گیاهی به روش تصادفی- سیستماتیک و با استفاده از پلات‌های دو مترمربعی انجام شد و شاخص‌های درصد پوشش تاجی و درصد ترکیب گونه‌های گیاهی تعیین‌گردید. در هر تیپ، یک پروفیل خاک‌شناسی حفر شد و مهم‌ترین خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک شامل اجزاء بافت خاک، سنگریزه سطحی، رطوبت اشباع (S.P)، هدایت الکتریکی(EC)، اسیدیته (pH)، کربنات کلسیم (CaCO3) و کربن آلی (O.C) اندازه‌گیری شد. برای بررسی ارتباط پوشش گیاهی با عوامل محیطی از فن رج‌بندی و روش RDA استفاده شد. نتایج نشان داد که عوامل محیطی، هشت تیپ گیاهی مراتع منطقه مورد مطالعه را به سه رویشگاه عمده شامل کما (Ferula ovina)، گون گزی(Astragalus adscendens) و گون کتیرایی(Astragalus brachycalyx) گروه‌بندی کردند. درصد رس، کربن آلی، عمق خاک، درصد آهک، درصد سنگریزه سطحی و درصد خاک لخت مهم‌ترین عوامل مؤثر در جداسازی رویشگاه‌های مرتعی سه گانه بودند.
نجمه قربانی قهفرخی، زهرا کیانی سلمی، فایز رئیسی گهروئی ، شجاع قربانی دشتکی،
جلد 17، شماره 63 - ( 3-1392 )
چکیده

چرای بی‌رویه و کنترل نشده مراتع توسط دام می‌تواند با کاهش پوشش گیاهی، تخلیه ماده آلی و فشرده کردن خاک، پایداری خاکدانه‌ها را کاهش داده و خاک سطحی را مستعد فرسایش نماید. هدف از این پژوهش بررسی اثر سه مدیریت چرای کنترل شده فصلی، قرق و چرای آزاد مرتع بر توزیع اندازه و پایداری خاکدانه‌ها در برخی مراتع حفاظت شده استان چهارمحال و بختیاری بود. مناطق مورد بررسی شامل 1) مراتع طبیعی منطقه سبزکوه تحت قرق 20 ساله و 2) برخی مراتع نیمه‌طبیعی بروجن با مدیریت قرق 25 ساله بود. نمونه‌برداری از خاک در اواسط فصل چرا در سال 1387 از عمق صفر تا 15 سانتی‌متر انجام گرفت. توزیع اندازه خاکدانه‌ها و پایداری خاکدانه‌ها در نمونه‌های برداشت شده (کوچک‌تر از 2 میلی‌متر) به دو روش الک خشک و تر اندازه‌گیری شد. نتایج هر دو روش نشان داد، مدیریت مرتع می‌تواند توزیع اندازه خاکدانه‌ها و شاخص‌های گوناگون خاکدانه‌سازی را در هر دو منطقه به‌طور معنی‌دار تحت تأثیر قرار دهد. هم‌چنین، در هر دو منطقه فراوانی نسبی خاکدانه‌های درشت در دو مدیریت قرق و چرای کنترل شده بیشتر از مراتع تحت مدیریت چرای آزاد بود. با این حال، فراوانی خاکدانه‌های ریز در مدیریت چرای آزاد بیشتر از دو مدیریت قرق و چرای کنترل شده بود. هم‌چنین، خاکدانه‌ها در مراتع قرق شده نسبت به دو مدیریت دیگر دارای پایداری بیشتری بودند. این امر بیانگر اثر شدید پاکوبی دام و تراکم خاک بر اثر شکستن خاکدانه‌های درشت و احتمالاً از بین رفتن پوشش گیاهی سطح خاک توسط دام در مراتع چرا شده می‌باشد. نتایج این پژوهش نشان داد میزان و شدت تأثیر چرا بر خاکدانه‌سازی خاک عمدتاً به شدت و مدت چرا و نوع منطقه مورد مطالعه بستگی دارد.
مهناز کرمیان، وحید حسینی،
جلد 19، شماره 71 - ( 3-1394 )
چکیده

خاک از مهم‌ترین اجزای تشکیل‌ دهنده جنگل‌ است و شناسایی خاک، تعیین قابلیت و استعداد آن اولین گام برای اعمال مدیریت بهتر به‌شمار می‌رود. این‌ مطالعه جهت یافتن ارتباط بین جهت دامنه و موقعیت آن بر سه عنصر کربن‌آلی، نیتروژن و فسفر خاک انجام گردید. نمونه‌برداری از خاک در منطقه تنگ دالاب واقع در استان ایلام که جزئی از زاگرس جنوبی است، در دو دامنه شمالی و جنوبی و در توده بلوط ایرانی انجام‌ شد. در هر دامنه، سه ترانسکت ارتفاعی پیاده‌ شد. 60 نمونه در طول دامنه به فواصل 50 متر از یکدیگر برداشت گردید. بعد از آنالیز نرمال ‌بودن داده‌ها، مقایسه میانگین‌ها با ‌استفاده‌ از آزمون دانکن در سطح احتمال 5% انجام شد. اثر جهت دامنه بر میزان کربن آلی و نیتروژن کل معنی‌دار می‌باشد. موقعیت دامنه بر‌ میزان هر سه عنصر تأثیرگذار بوده‌ است. با حرکت از بالای دامنه به‌ طرف پایین دامنه بر غلظت عناصر غذایی در خاک اضافه گردید. بیشترین مقدار کربن در پائین دامنه شمالی 84/5 درصد و کمترین آن در پائین دامنه جنوبی 31/3 درصد، بیشترین مقدار نیتروژن در وسط دامنه شمالی 58/0 درصد و کمترین آن در وسط دامنه جنوبی 24/0 درصد و بیشترین مقدار فسفر در پائین دامنه شمالی 19/108 میلی‌گرم در کیلوگرم و کمترین آن در بالا دامنه شمالی 83/37 میلی‌گرم در کیلوگرم اندازه‌گیری ‌شد. نتیجه کلی حاصل از این ‌مطالعه تأیید می‌کند که عناصر غذایی در دامنه شمالی بیشتر از دامنه جنوبی بوده همچنین با حرکت از بالای دامنه به پایین دامنه بر غلظت عناصر در خاک افزوده ‌می‌شود.


بیژن خلیلی‌مقدم، مجید افیونی، احمد جلالیان، کریم عباسپور، امیر‌احمد دهقانی،
جلد 19، شماره 71 - ( 3-1394 )
چکیده

در سال‌های ‌اخیر با‌ ظهور سامانه اطلاعات جغرافیایی و تکنولوژی سنجش از دور، ویژگی‏های توپوگرافیکی (ارتفاع، شیب و جهت شیب) و ویژگی‏های پوشش گیاهی به‌ راحتی به‌وسیله مدل‏های رقومی ارتفاع و شاخص پوشش گیاهی (NDVI) در مقیاس‏های مختلف (حوزه‏ای و منطقه‏ای) قابل دسترس می‏باشد. هدف از انجام این‌ پژوهش، بررسی امکان استفاده از ویژگی‏های توپوگرافیکی و پوشش گیاهی به‌همراه ویژگی‏های خاک به‌عنوان ویژگی‏های زود یافت برای تخمین هدایت هیدرولیکی اشباع خاک است. برای این‌ کار توزیع اندازه ذرات خاک، کربن آلی، کربنات کلسیم و چگالی ظاهری در افق‏های رویین و زیرین و ویژگی‏های توپوگرافیکی و NDVI از افق رویین خاک اندازه‏گیری شدند. سه ساختار شبکه عصبی پرسپترون برای مقایسه با رگرسیون چند‌متغیره‌ خطی مورد استفاده قرار گرفتند. کارایی توابع انتقالی خاک و توابع پیش‏بینی مکانی خاک به وسیله ضریب همبستگی اسپیرمن (r)، میانگین مربعات خطای نرمال شده (NMSE) و میانگین خطای مطلق(MAE) بین مقادیر اندازه‏گیری ‌‌شده و مشاهده‌ شده مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان‌ داد که ویژگی‏های توپوگرافیکی و پوشش گیاهی از متغیر‏های حساس در تخمین هدایت هیدرولیکی اشباع خاک در مراتع زاگرس مرکزی می‏باشند. به‌طور‌ کلی شبکه‏های عصبی (87/0=r) داری کارایی بهتری از رگرسیون چند‌متغیره ‌خطی (69/0=r) در تخمین هدایت هیدرولیکی اشباع خاک هستند.


مریم جباری‌فر، بیژن خلیلی مقدم، محسن باقری بداغ آبادی،
جلد 20، شماره 75 - ( 2-1395 )
چکیده

فرسایش پاشمانی از اشکال اصلی و مهم فرسایش آبی است که بستر را برای ایجاد سایر اشکال فرسایش فراهم می‌کند. هدف از این مطالعه مدل‌سازی فرسایش پاشمانی در بخشی از حوضه آبخیز کارون شمالی از طریق روش استنتاج فازی می‌باشد. عمده کاربری اراضی منطقه به‌صورت کشت آبی، کشت دیم، مرتع و مرتع تخریب شده می‌باشد. ویژگی‌های خاک شامل ماده آلی، آهک، مقاومت برشی سطحی، توزیع اندازه ذرات، میانگین وزنی قطر خاکدانه و فرسایش پاشمانی خاک در چهار حالت شیب (S: ٪) و شدت بارندگی (RI: 1mm.h-) به‌ترتیب 50-5، 50-15، 80- 5، 80- 15، توسط دستگاه پاشمانی چند متغیره (MSS) در 80 نقطه اندازه‌گیری شد. مدل‌سازی براساس روش موسوم به قانون ترکیبی استنتاج با پنج روش در انتخاب عملگرها صورت گرفت. کارایی این پنج روش با استفاده از شاخص میانگین مربعات خطا بین مقادیر اندازه‌گیری شده و برآورد شده مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که هر 5 روش کارایی مناسبی در تخمین فرسایش پاشمانی دارند. همچنین فرسایش پاشمانی به‌وسیله پارامترهای شیب، شدت بارندگی، میانگین وزنی قطر خاکدانه، مقاومت برشی سطحی، شن ریز و سیلت درشت به‌خوبی و با دقت زیاد برآورد می‌شود.


پرستو رستمی زاد، وحید حسینی، کیومرث محمدی سمانی،
جلد 22، شماره 2 - ( 6-1397 )
چکیده

تاج پوشش درختی در بسیاری از زیست‌بوم‌ها، از جمله جنگل‌های نیمه‌خشک زاگرس، عامل اصلی حفظ و تقویت خاک است. هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثرات تاج پوشش درختی گونه بنه (Pistacia atlantica Desf.) بر مقدار نیتروژن کل، کربن آلی، فسفر قابل جذب، اسیدیته، هدایت الکتریکی و بافت خاک بود. نمونه‌های خاک در داخل و خارج خاک سایه‌انداز پنج تک‌درخت بنه در امتداد خطوط تراز و موقعیت‌های بالا و پایین دامنه‌ای با جهت شمالی از عمق صفر تا پنج سانتی‌متری خاک در منطقه سروآباد کردستان برداشت شد. نتایج نشان داد، درصد کربن آلی در ناحیه داخل تاج نسبت به خارج آن از 71/6 درصد به 73/4 درصد کاهش یافت. میزان نیتروژن در خاک ناحیه تحت تاج پوشش درخت (406/0 درصد) غلظت بالاتری نسبت به خارج آن (224/0 درصد) داشت و مقدار فسفر نیز در خاک زیر تاج، 7/32 میلی‌گرم بر کیلوگرم اندازه‌گیری شد، درحالی‌که برای خاک خارج تاج، 1/21 میلی‌گرم بر کیلوگرم به‌دست آمد. مقدار هدایت الکتریکی در خاک زیر تاج بیشتر از مقدار آن در خارج از تاج بود. بافت خاک در ناحیه زیر تاج نسبت به خارج آن سبک‌تر شده بود، این در حالی بود که اسیدیته تحت تأثیر تاج تک‌درختان بنه قرار نگرفته بود و تفاوت معنی‌داری از نظر اسیدیته در نواحی مختلف تاج مشاهده نشد. با توجه به ارزش‌های اکولوژیکی گونه بنه در جنگل‌های زاگرس، حضور این درختان در مجموع، آثار مثبتی بر ویژگی‌های خاک داشته و از بین رفتن آنها منجر به کاهش چشمگیر کیفیت خصوصیات خاک و مستعد شدن آن به فرسایش می­شود.

سعید جهانبخش اصل، بهروز ساری صراف، طیب رضیئی، اکرم پرنده خوزانی،
جلد 23، شماره 4 - ( 10-1398 )
چکیده

در این پژوهش روند تغییرات زمانی و مکانی عمق برف در منطقه کوهستانی زاگرس با استفاده از داده‌های‌ شبکه‌بندی شده روزانه عمق برف Era-Interim/land وابسته به مرکز اروپایی پیش‌بینی‌های میان‌مدت جوی (ECMWF) در دوره آماری 2010-1979 میلادی بررسی شد. به‌منظور بررسی ارتباط بین تغییرات عمق برف و دمای هوا در منطقه، از داده‌های بیشینه، کمینه و میانگین ماهانه دمای هوای ایستگاه‌های هواشناسی منطقه نیز استفاده شد. برای بررسی نرخ تغییرات عمق برف و دمای هوا از تخمین‌گر شیب سن و برای ارزیابی معنی‌داری روند تغییرات نیز از روش من‌کندال اصلاح‌شده استفاده شد. نتایج نشان داد که در بیشتر ماه‌های مورد مطالعه به‌ویژه در ماه‌های فوریه و مارس از عمق برف در منطقه به‌طور چشمگیری کاسته شده است که این کاهش از نظر آماری در سطح اطمینان 95 درصد معنی‌دار است. برخلاف روند کاهشی عمق برف در منطقه، یک روند افزایشی شدید و معنی‌دار در بیشینه، ‌کمینه و میانگین دمای هوای ایستگاه‌های منطقه دیده می‌شود که در اغلب ایستگاه‌ها از نظر آماری معنی‌دار است. نتیجه این بررسی نشان می‌دهد که کاهش عمق برف در منطقه در ارتباط با روند افزایش دما در دوره مورد مطالعه است که در اثر گرمایش جهانی و تغییرات اقلیمی روی داده است.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله علوم آب و خاک دانشگاه صنعتی اصفهان می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2024 CC BY-NC 4.0 | JWSS - Isfahan University of Technology

Designed & Developed by : Yektaweb