11 نتیجه برای لندست
امیر سررشتهداری،
جلد 9، شماره 4 - ( 10-1384 )
چکیده
امروزه یکی از کاربردهای سنجش از دور و تصاویر ماهوارهای در منابع طبیعی، در زمینههای تشخیص و بارزسازی تغییرات در سطح زمین میباشد. روش طبقه بندی با استفاده از روش حداکثر تشابه (MLC) یکی از این موارد است که در این مقاله بر روی تصاویر ماهوارهای TM و +ETM به منظور بارزسازی رسوب در سطح یک شبکه پخش سیلاب انجام و مورد آزمون واقع گردید. برای انجام این تحقیق برای تهیه نمونهها و کنترل های میدانی از روش شبکه بندی با لحاظ 30 نقطه نمونه در داخل عرصه پخش سیلاب و 30 نقطه به عنوان شاهد استفاده شده است. نتایج به دست آمده نشان میدهند که بارزسازی رسوب با استفاده از روش طبقه بندی مزبور بر روی تصاویر ماهوارهای لند ست TM و +ETM با دقتی معادل 82 درصد قابل انجام میباشد. علاوه بر این، نتایج تحقیق هم چنین نشان دهنده این است که میتوان روند و شکل تغییرات ناشی از رسوبات در پهنه پخش سیلاب را به دقت آشکار نمود. با توجه به قابلیت بالفعل و بالقوه این روش در مشخص نمودن تغییرات ناشی از رسوبگذاری که در این تحقیق در پهنهای به مساحت 450 هکتار به اثبات رسیده است، میتوان به این نکته تأکید داشت که استفاده از این روش در پهنههایی با وسعت بیشتر موجب افزایش سرعت و دقت انجام کار در بارزسازی طبقات مختلف پوشش زمین میشود.
امید رفیعیان، علی اصغر درویش صفت ، منوچهر نمیرانیان،
جلد 10، شماره 3 - ( 7-1385 )
چکیده
هدف از این پژوهش تعیین تغییرات گستره جنگلهای شمال کشور از سال 1373 تا 1380 به صورت کمّی است. این پژوهش در سطحی معادل یک برگ نقشه 1:25000 (حدود 15000 هکتار) در جنگلهای منطقه بابل انجام گردید. نقشه جنگل مربوط به سال 73 از نقشه رقومی 1:25000 جنگلهای شمال استخراج شد. برای تهیه نقشه جنگل در آخر دوره، تصویر سنجنده +ETM ماهواره لندست 7 مربوط به تاریخ 8 مرداد 1380 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در بررسی کیفیت تصویر از نظر رادیومتری و هندسی، خطای راهراهشدگی در باندهای 2، 4، 5 به میزان کمتر از 1DN± مشاهده شد که به دلیل جزیی بودن، از تصحیح آنجا صرف نظر شد. خطای جابهجایی دستههای شانزدهتایی خطوط اسکن و خطای خطوط اسکن تکراری نیز در تصویر مشاهده گردید. تصحیح هندسی تصویر به روش اُرتو و با استفاده از اطلاعات مداری و مدل رقومی ارتفاع به طور دقیق انجام شد. سپس تصویر ماهوارهای با روشهایی نظیر نسبتگیری طیفی، تجزیه مؤلفههای اصلی و تسلدکپ مورد پردازش و بارزسازی قرار گرفت. باند پانکروماتیک نیز به روشهای تبدیل فضای رنگ و پاسخ طیفی، با باندهای چندطیفی ادغام شد. یک نقشه واقعیت زمینی نمونهای در 3% سطح منطقه به روش میدانی و با استفاده از GPS تهیه شد. طبقهبندی تصویر به صورت تلفیقی (رقومی- چشمی) صورت گرفت. به این ترتیب که ابتدا یک طبقهبندی نظارت شده با طبقهبندیکننده حداکثر تشابه با استفاده از باندهای اصلی و پردازششده انجام شد. سپس نقشهای که بیشترین صحت را در مقایسه با نقشه واقعیت زمینی داشت (صحت کلی 56/94 و ضریب کاپا 89/0)، انتخاب و ساختار آن از رستر به بْردار تبدیل گردید. این نقشه پس از قرارگیری روی ترکیبهای رنگی مختلف از جمله تصاویر ادغام شده با باند پانکروماتیک و نیز برخی از اطلاعات کمکی، مورد تفسیر، بازبینی و ویرایش قرار گرفت. نقشه حاصل، دارای صحت کلی 39/96% و ضریب کاپا 927/0 بود. نقشه جنگل حاصل از دادههای ماهوارهای با نقشه جنگل سال 73 مقایسه و مشخص شد که در این دوره به میزان 417 هکتار به مناطق جنگلی افزوده (عموماً قطعات جنگلکاری شده) و 1168 هکتار از سطوح جنگل اولیه کاسته شده است. به این ترتیب در مجموع 751 هکتار (معادل 2/8% سطح اولیه جنگل) از مساحت جنگل کاسته شده است. بر اساس نتایج این پژوهش میتوان بیان داشت که با تجزیه و تحلیل تصاویر ماهوارهای جدید میتوان نقشههای دقیق جنگل تهیه کرده و از مقایسه این نقشهها با نقشههای جنگل موجود مربوط به سال 73، تغییرات را در تمامی سطح جنگلهای شمال کشور تعیین نمود.
کریم سلیمانی، رضا تمرتاش، فاطمه علوی، صدیقه لطفی،
جلد 11، شماره 40 - ( 4-1386 )
چکیده
دادههای ماهوارهای به منظور گسترش و مدیریت منابع مرتعی همواره قادر است در تأمین اطلاعات لازم در جنبههای مختلف جوامع گیاهی منجمله بیوماس نقش مهمی را ایفا نماید. منطقه مورد مطالعه در زیر حوضه سفیدآب، از حوضه آبخیز سد لار، قسمت مرکزی رشتهکوههای البرز در شمال کشور با اقلیم نیمه مرطوب معتدل واقع شده است. به منظور بررسی قابلیت دادههای ماهوارهای در برآورد تولید از دادههای سنجنده TM باتوجه به تعدد باندها دراین سنجنده که امکان محاسبه شاخصهای بیشتری را فراهم میساخت، استفاده گردید. در این تحقیق دادههای میدانی باروش نمونهبرداری تصادفی – سیستماتیک متعلق به 20 واحد نمونهبرداری در 200 پلات جمعآوری گردید. برای تشخیص مختصات جغرافیایی واحدهای نمونهبرداری و پیکسلهای مربوط در دادههای رقومی از دستگاه تعیین موقعیت همراه با Benchmarc نزدیک به منطقه استفاده شد. برای محاسبه شاخصهای گیاهی و برای اینکه تعین محل نمونه برداری بر روی پیکسلهای مربوطه در روی تصویر ماهوارهای به درستی و با خطای کمتری انجام شود، میانگین رقومی 9 پیکسل مربوط به واحدهای نمونهبرداری از تصاویر تصحیح شده استخراج گردید. سپس همبستگی بین دادههای زمینی و شاخصهای گیاهی حاصل از ترکیب باندهای مختلف ارزیابی و پس از آن، شاخصهای گیاهی مناسب تشخیص داده شدند. در نهایت محاسبات و بررسیهای آماری برای معرفی مدل مناسب ارائه گردید که پس از آزمایش مدلها نتایج به دست آمده حاکی از آن است که بین شاخصهای گیاهی مناسب و دادههای میدانی همبستگی قابل ملاحظهای وجود دارد. بنابراین امکان تخمین دقیق تولید مراتع از طریق استفاده از اطلاعات لندست تی ام به همراه نقاط کنترل زمینی وجود دارد.
علیرضا سفیانیان،
جلد 13، شماره 49 - ( 7-1388 )
چکیده
پایش تغییرات کاربری و پوشش اراضی نقش اساسی در برنامهریزی و مدیریت محیط زیست دارد. دادههای ماهوارهای کارایی بالایی در آشکارسازی و تجزیه و تحلیل تغییرات زیست محیطی دارند. روشهای متعددی برای آشکارسازی تغییرات یک منطقه با استفاده از تصاویر ماهوارهای وجود دارد که هر کدام دارای مزایا و محدودیتهایی هستند. آشکارسازی برداری تغییرات (Change Vector Analysis) یکی از این روشها است. این روش برپایه آشکارسازی تغییرات رادیومتریک بین دو سری زمانی داده ماهوارهای استوار است. مشخص شدن محدوده تغییرات در کنار ماهیت تغییرات از مزایای بسیار مهم این روش نسبت به سایر روشها است. هدف اصلی از این مقاله توصیف روش آشکارسازی برداری تغییرات (CVA) و به کارگیری آن برای آشکارسازی تغییرات پوشش اراضی در محدوده فعلی شهر اصفهان طی یک دوره 11 ساله است. بدین منظور دو سری داده از سنجنده TM ماهواره لندست به تاریخ 15 خرداد 1366 و تاریخ 13 خرداد 1377 انتخاب گردیدند. دادههای ماهوارهای از لحاظ نوع سنجنده و زمان برداشت به گونهای انتخاب شدند که نیازی به تصحیح رادیومتریک نباشد. پس از زمین مرجع کردن تصاویر و انتقال محدوده مطالعه روی آنها با استفاده از روشCVA تغییرات منطقه از لحاظ بزرگی و حهت بررسی گردید. نقشه تغییرات به دست آمده دارای ضریب کاپای 19/63 و صحت کلی 4/74 است. نتایج نشان میدهد طی این دوره 3360 هکتار از اراضی محدوده شهر اصفهان تغییر کاربری داشته است. از این میان در 1340 هکتار از اراضی که عمدتاً جزء اراضی کشاورزی بودهاند، توسعه فعالیتهای شهرسازی را داشتهایم. 1585 هکتار به سطح اراضی کشاورزی اضافه و 430 هکتار از اراضی کشاورزی اولیه کاسته شده است. نتایج این مطالعه نشان داد که CVA یک روش مناسب برای آشکارسازی و توصیف تغییرات رادیومتریک سری زمانی دادههای چند طیفی است.
حمیدرضا حاجیحسینی، محمدرضا حاجیحسینی، سعید مرید، مجید دلاور،
جلد 19، شماره 72 - ( 5-1394 )
چکیده
یکی از چالشهای عمده در مدیریت منابع آب، بهرهبرداری از این منابع در حوضههای آبریز مشترک مرزی میباشد. واقعیتی که هماکنون کشور ایران در بهرهبرداری از رودخانه هیرمند سالها است با آن مواجه میباشد. در چنین وضعیتی، کاربرد یک مدل مفهومی بارش- رواناب که بتواند سناریوهای مختلف مدیریتی را شبیهسازی کند، ابزار مناسبی خواهد بود. در این خصوص، مدل SWAT میتواند انتخاب مناسبی باشد. با این وجود، نیاز به دادههای هواشناسی و رواناب مشاهداتی از موانع جدی در پیادهسازی چنین مدلی است. این مشکل بهخصوص در مناطقی مثل افغانستان با زیرساختهای ضعیف دوچندان است. بههمین دلیل، کاربرد آنها دارای مشکلات بیشتری خواهد بود. در مطالعه حاضر، بهمنظور بررسی توانایی مدل SWAT در شبیهسازی فرآیند بارش- رواناب در مناطق با کمبود داده، حوضه بالادست رودخانه هیرمند بهعنوان منطقه مطالعاتی انتخاب شد. بدینمنظور، دادههای رواناب ایستگاه دهرآوود از سال 1969 تا 1979 و بعضی دادههای هواشناسی تهیه و برای واسنجی و اعتبارسنجی شبیهسازیها بهکار گرفته شد. نتایج این بخش رضایتبخش بود، بهطوریکه در مرحله واسنجی و اعتبارسنجی، ضرایب 2R در خروجی حوضه بهترتیب 76/0 و 70/0 بهدست آمد. نکته قابل توجه آنکه با توجه به برفی بودن حوضه، استفاده از امکانات Elevation-Band بخش برف مدل نیز تأثیر قابل ملاحظهای در بهبود نتایج بهخصوص دبی پایه داشت. علاوه بر ارزیابی قبل، نقشه برف استخراج شده از دو تصویر ماهوارهای لندست در ماه فوریه 1973 و 1977 زمانی که حوضه نسبتاً پوشیده از برف است، با نقشه برف تولید شده از مدل مقایسه شد که نتایح حاکی از اجرای خوب مدل بود، بهطوریکه ضریب 2R در این دو تاریخ بهترتیب 87/0 و 82/0 برآورد گردید.
علی مرشدی، مهدی نادری، سید حسن طباطبائی، جهانگرد محمدی،
جلد 21، شماره 2 - ( 5-1396 )
چکیده
روشهای متداول برآورد تبخیر و تعرق ناشی از دادههای نقطهای هستند که کاربرد آنها محدود و قابل تعمیم به مناطق و حوضههای آبخیز وسیع نمیباشند. فناوری سنجش از دور این قابلیت را دارد که با استفاده از تصاویر ماهوارهای و برخی دادههای هواشناسی مقدار تبخیر و تعرق را در منطقهای وسیع برآورد نماید. در این پژوهش به مقایسه برآوردهای تبخیر و تعرق به کمک مدلهای SEBAL و METRIC براساس دادههای سنجنده ETM+ از ماهواره لندست7 نسبت به تبخیر و تعرق اندازهگیری شده از لایسیمتر در هفت تاریخ گذر ماهواره در محدوده دشت شهرکرد واقع در حوضه آبخیز رودخانه کارون پرداخته شد. نتایج نشان داد مدل SEBAL دارای کمترین مقادیر شاخصهای NRMSE، MAE و MBE (بهترتیب برابر با 317/0، 503/1 میلیمتر بر روز و 973/0- میلیمتر بر روز) و بیشترین مقدار شاخص d (768/0) بوده است. شاخصهای آماری مذکور برای مدل METRIC بهترتیب برابر با 420/0، 120/2، 023/2 و 646/0 بوده است. بهطور کلی نتایج نشان داد مدل SEBAL از دقت بیشتری در برآورد تبخیر و تعرق نسبت به مدل METRIC تحت شرایط حاکم بر دشت شهرکرد برخوردار بوده است. تا زمانی که امکان تأمین آمار کامل هواشناسی بهصورت ساعتی فراهم آید و یا برخی اصلاحات بر مدل METRIC انجام شود، نتایج مدل SEBAL به واقعیت نزدیکتر بوده و لذا مدل SEBAL توصیه میشود.
علی مرشدی، مهدی نادری، سید حسن طباطبائی، جهانگرد محمدی،
جلد 21، شماره 3 - ( 8-1396 )
چکیده
این تحقیق بهمنظور بررسی امکان استفاده از دو مدل سبال (SEBAL) و متریک ((METRIC در دو تاریخ گذر 9 تیر 1378 (برابر با 30 ژوئن 1999) و 30 مرداد 1378 (برابر با اول اوت 1999) برای برآورد و مقایسه تبخیر و تعرق گیاه مرجع (یونجه) در مقیاس منطقهای با استفاده از اطلاعات سنجنده ETM+ در مقایسه با برآوردهای ET از برخی روشهای ریاضی (تجربی و ترکیبی) شامل پنج مدل پنمن- مانتیث استاندارد شده بهروش انجمن مهندسین عمران آمریکا (ASCE-stPM)، پنمن- مانتیث بهروش فائو 56 (F56PM)، بلانی- کریدل (F24BC)، هارگریو- سامانی(HS) و تشتک تبخیر (Pan) انجام شد. مقدار تبخیر و تعرق در تاریخهای 9 تیر و 30 مرداد (1378) برای پیکسلهای معیار سرد در مدل سبال برابر با 97/6 و 77/6 میلیمتر بر روز و در مدل متریک برابر با 27/10 و 31/9 میلیمتر بر روز بهدست آمد. برای مدل ریاضی مناسب منطقه (هارگریوز- سامانی) مقادیری بهترتیب برابر با 0/8 و 5/7 میلیمتر بر روز در تاریخهای گذر بهدست آمد. بهطور کلی نتایج نشان داد برآوردهای مدل سبال در مقایسه با برآوردهای مدل HS و دادههای لایسیمتری موجود از صحت بیشتری نسبت به مدل متریک برخوردار و در شرایط مشابه قابل توصیه میباشد.
ملیحه السادات مدنیان، علیرضا سفیانیان، سعید سلطانی کوپائی، سعید پورمنافی، مهدی مومنی،
جلد 23، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده
دمای سطح زمین (LST) یکی از مهمترین منابع اطلاعاتی در مطالعه فرایندهایی نظیر تبخیر و تعرق، توسعه شاخصهای متعدد، مدلسازی دمای هوا و نیز تغییر اقلیم محسوب میشود. دادههای ماهوارهای امکان اندازهگیری LST را در کل جهان با قدرت تفکیک زمانی و مکانی بالا میسر کردهاند. لندست 8 با برخورداری از دو باند حرارتی امکان محاسبه LST با استفاده از روش پنجره مجزا را فراهم میکند. هدف اصلی این مطالعه، بررسی الگوی دمایی بخش مرکزی استان اصفهان و ارتباط آن با طبقات مختلف پوشش و کاربری اراضی بود که بدین منظور از الگوریتم پنجره مجزا استفاده شد. نتایج نشان داد که بیشترین دمای سطح یعنی 9/50 درجه سانتیگراد به کلاس "سایر اراضی" که عمدتاً خاک بایر و فاقد پوشش گیاهی متراکم بوده، اختصاص داشته است. سطوح نفوذناپذیر موجود در منطقه که دربرگیرنده مناطق مسکونی، جادهها و صنایع است با دمای سطح 45 درجه سانتیگراد جزء نقاط داغ محسوب میشوند. کمترین LST به محیطهای آبی و پس از آن به پوششگیاهی با دمای 3/42 درجه سانتیگراد مربوط بوده است. همبستگی بین LST حاصل از لندست و دمای هوا 63/0 محاسبه شد.
مرتضی کفاش، حسین ثنایی نژاد،
جلد 25، شماره 2 - ( 6-1400 )
چکیده
دمای سطح زمین (LST) پارامتری مهم در سیستمهای اقلیمی و آب و هوایی است. یکی از راههای منحصر بهفرد تخمین این پارامتر مهم اقلیمی، استفاده از فناوری سنجش از دور است. اما محصولات ماهوارهای یا دارای قدرت تفکیک مکانی پایین هستند یا دارای قدرت تفکیک زمانی پایین که پتانسیل کاربرد آنها را در مطالعات مختلف با محدودیت مواجه میسازد. در سال های اخیر، استفاده از تکنیک های ادغام مکانی- زمانی بهمنظور تولید تصاویر با قدرت تفکیک مکانی و زمانی زیاد همزمان، مورد تحقیق و بررسی گستردهای قرار گرفته اند. در این مطالعه برای تولید تصاویر LST با قدرت تفکیک مکانی سنجنده TIRS لندست و قدرت تفکیک زمانی سنجنده مودیس، از الگوریتم انعطافپذیر ادغام داده مکانی- زمانی (FSDAF) استفاده شد. اعتبارسنجی کمی و کیفی تصاویر تولید شده توسط مقایسه با LST واقعی لندست انجام شد. نتایج نشان داد الگوریتم FSDAF هم از لحاظ کیفی و هم از لحاظ کمی، از دقت بالایی در برآورد داده های روزانه LST برخوردار است. میزان پارامترهای RMSE و MAE تصاویر مصنوعی نسبت به تصاویر واقعی بهترتیب بین 1/18 تا 1/71 و 88/0 تا 1/29 درجه سانتی گراد بود. میزان همبستگی بالاتر از 0/87 و اریبی بین 0/6- تا 1/45 درجه سانتی گراد نیز مؤید دقت و صحت بالای الگوریتم در برآورد LST شبه لندست در مقیاس زمانی روزانه است.
فاطمه گلاب کش، احد نظرپور، نوید قنواتی، تیمور بابایی نژاد،
جلد 26، شماره 2 - ( 6-1401 )
چکیده
هدف از پژوهش حاضر یافتن بهترین روش¬های بهره¬گیری از سنجش از دور و الگوریتم¬های طبقه¬بندی نظارت¬شده در پایش شوری بلندمدت در منطقه عتابیه در غرب استان خوزستان با وسعت 5000 هکتار است. شیوه کار بر پایه تفکیک سطوح مختلف خاک¬های شور بهوسیله اطلاعات حاصل از تصاویر ماهواره¬ای لندست 7 و 8 (۲۰۰۱ تا ۲۰۱۵) همراه با داده¬های شوری برداشت¬شده از منطقه مورد مطالعه، و شاخص¬های شوری SI1، SI2، SI3، NDSI، IPVI و VSSI است. نتایج بدست آمده از طبقه¬بندی تصاویر ماهواره¬ای نشان-دهنده گسترش روند محدوده¬های شور در خاک¬های منطقه مورد مطالعه بوده که در این بین، خاک¬های با EC بیشتر از 16 دسی¬زیمنس بر متر (بسیار شور)، بیشترین فراوانی را دارند. افزایش وسعت خاک¬های شور به میزان قابل توجهی در طی 15 سال رخ داده است، به-طوری که وسعت اراضی شور بیش از 90 درصد افزایش داشته است. بر اساس این مطالعه، تنها شاخص معنی¬دار در شوری خاک در سطح اطمینان %95، شاخص SI3 بوده که توانسته است تخمین مناسبی از تغییرات افزایشی خاک¬های منطقه داشته باشد. نتایج طبقه¬بندی نظارت¬شده نشان داد که ماشین بردار پشتیبان (با دقت کلی 95/78 و ضریب کاپا 0/89)، دارای دقت بیشتری است. پس از روش ماشین بردار پشتیبان به ترتیب روش¬های حداقل فاصله از میانگین، حداکثر احتمال شباهت و فاصله ماهالانوبیس دارای بیشترین دقت هستند. بر اساس نقشه¬های شوری بدست آمده در سال¬های 2001، 2005، 2010 و 2015 میلادی می¬توان گفت میزان شوری در تمام منطقه مورد مطالعه پیشروی داشته و همزمان وسعت شوری در کلاس¬های متوسط و زیاد توسعه بسیار زیادی داشته است. به¬طوری که وسعت شوری در کلاس بسیار زیاد در سال 2015 به تدریج نسبت به سال 2001 در تمام منطقه پراکنش داشته است.
وحید حبیبی اربطانی، محمود اکبری، زهره مقدم، امیرمهدی بیات،
جلد 26، شماره 4 - ( 12-1401 )
چکیده
در سالهای اخیر از روشهای غیرمستقیم نظیر سنجش از دور و دادهکاوی برای برآورد شوری خاک زمینهای کشاورزی استفاده میشود. در این تحقیق، هدایت الکتریکی 94 نمونه خاک از 0 تا 100 سانتیمتر با استفاده از تکنیک ابرمکعب در دشت ساوه، اندازهگیری شد. تعداد 23 نوع داده ورودی در قالب دو دسته توپوگرافی و طیفی استفاده شدند. پارامترهای سطح زمین مانند شاخص رطوبت توپوگرافیک (TWI)، شاخص طبقهبندی زمین برای مناطق پست (TCI)، شاخص قدرت جریان (STP)، مدل رقومی ارتفاع (DEM) و طول شیب (LS) با استفاده از نرمافزارهای Arc-GIS و SAGA بهعنوان ورودیهای توپوگرافی لحاظ شدند. همچنین شاخصهای مکانی شوری و پوشش گیاهی از تصاویر لندست 8 استخراج شدند و بهعنوان ورودیهای طیفی درنظر گرفته شدند. بهمنظور مدلسازی شوری از شبکه عصبی GMDH با نسبت 70 درصد برای آموزش و 30 درصد برای صحتسنجی استفاده شد. نتایج اندازهگیری نشان داد مقادیر شوری خاک بین 0/1 تا 18 با میانگین 5 و انحراف معیار 4/7 دسیزیمنس بر متر بودند. نتایج مدلسازی نیز نشان داد پارامترهای آماری R2، MBE وNRMSE در مرحله آموزش بهترتیب 0/80، 0/06 و 42/1 درصد بودند. همین مقادیر در مرحله صحتسنجی بهترتیب 0/79، 0/13 و 48/7 درصد بودند. بنابراین استفاده از شاخصهای طیفی، توپوگرافی و شبکه عصبی GMDH، در مدلسازی شوری خاک، کارایی مناسبی دارد.