38 نتیجه برای مدلسازی
محمود شعبانپور شهرستانی، مجید افیونی، سیدفرهاد موسوی،
جلد 6، شماره 4 - ( 10-1381 )
چکیده
انتقال برماید (به عنوان ردیاب) در مزرعه زیر سه کشت ذرت، گندم و یونجه، با یک شاهد در سه تکرار و با طرح بلوکهای کامل تصادفی در دو سال پی در پی بررسی گردید. مقدار 300 کیلوگرم در هکتار برماید خالص به صورت برماید پتاسیم در آب حل و به صورت یکنواخت همراه با 15 میلیمتر آبیاری بارانی به سطح کرتهای آزمایشی افزوده شد. آبشویی در سال اول در هشت مرحله، و در هر مرحله با 85 میلیمتر آب به صورت غرقابی انجام گرفت. در سال دوم ردیاب مانند سال اول به خاک افزوده شد، و آبشویی در 9 مرحله و در هر مرحله با 100 میلیمتر آب انجام گرفت. نمونهبرداری به وسیله آگر از عمقهای 0-30، 30-60، 60-90 و 90-120 سانتیمتر، چند روز پس از هر مرحله آبشویی انجام شد. غلظت برماید در نمونههای خاک به وسیله الکترود انتخابگر اندازهگیری شد. تغییرات رطوبت خاک با استفاده از نوترونمتر اندازهگیری، و پس از محاسبه تبخیر واقعی از سطح خاک در هر مرحله آبشویی، مقدار آب خالص افزوده شده به کرتها در هر مرحله نمونهبرداری محاسبه گردید. از برنامه CXTFIT و مدل انتقال منطقهای (RSM) برای مدلسازی حرکت برماید استفاده شد.
نتایج نشان داد که تأثیر پراکنشپذیری در فرایند حرکت نسبت به سرعت جریان بسیار کمتر است، و غالباً میتوان از تأثیر آن در حرکت چشمپوشی کرد. سرعت جریان در تیمارهای ذرت، گندم و یونجه در سال دوم به ترتیب 54/1، 86/1 و 21/2 برابر تیمارهای شاهد بود. پراکنشپذیری نیز در تیمارهای یونجه و ذرت در سال دوم به ترتیب 3/4 و 3/5 برابر تیمارهای شاهد بود. افزایش سرعت جریان و پراکنشپذیری گویای افزایش جریانهای ترجیحی در تیمارهای زیر کشت در سال دوم است، که میتواند در اثر ریشههای عمیق و پیوسته گیاهان و تأثیر ریشههای پوسیده گیاهان سال اول باشد. برماید آبشویی شده از لایه 50 سانتیمتری خاک، پس از افزودن 25 سانتیمتر آب خالص در بیشتر تیمارها، در حدود 30 درصد بود. در تیمارهای گندم، ذرت و یونجه در سال دوم، این مقدار به ترتیب 47، 67 و 70 درصد بود، که نشان دهنده حرکت سریعتر برماید به عمق خاک در اثر افزایش سرعت جریان و جریانهای ترجیحی میباشد.
نصرت اله داداشی، محمدرضا خواجهپور،
جلد 7، شماره 4 - ( 10-1382 )
چکیده
برای ارزیابی تأثیرپذیری طول مراحل مختلف نمو چهار ژنوتیپ گلرنگ از تغییرات طول روز و دما در شرایط مزرعهای، و مدلسازی سرعت نمو در دورههای مختلف نمو، آزمایشی با بهرهگیری از طرح کرتهای یک بار خرد شده، در چارچوب بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه پژوهشی کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان در سال زراعی 79-1378 انجام شد. تیمار اصلی شامل پنج تاریـخ کاشت (21 اسفند 1378، 23 فروردین، 20 اردیبهشت، 18 خرداد و 21 تیر 1379) و تیمار فرعی شامل چهار ژنوتیپ گلرنگ به نامهای اراک 2811، توده محلی کوسه، نبراسکا 10 و ورامین 295 بود.
شمار روز از کاشت تا سبز شدن، طول دوره شروع رشد طولی ساقه تا رویت طبق و رویت طبق تا شروع گلدهی به گونه معنیداری تحت تأثیر تاریخ کاشت قرار گرفت و با افزایش دما کاهش یافت. شمار روز از سبزشدن تا شروع رشد طولی ساقه، طول دوره گلدهی و اتمام گلدهی تا رسیدگی فیزیولوژیک به گونه معنیداری تحت تأثیر تاریخ کاشت قرار گرفت و با افزایش طول روز کاهش پیدا کرد. شمار روز از کاشت تا 50 درصد گلدهی و تا رسیدگی فیزیولوژیک به گونه معنیداری تحت تأثیر تاریخ کاشت قرارگرفت و در اثر افزایش دما و طول روز کاهش یافت. همروندی وسیع طول روز با دما گویای بخشی از نقش طول روز در تفسیر تنوعات در طول دورههای فوق است. رقم ورامین 295 از لحاظ طول دوره کاشت تا رویت طبق و بهخصوص برای طول دوران روزت از سایر ژنوتیپها بسیار دیررستر بود. همچنین سرعت نمو آن در هیچ مرحلهای از نمو توسط متغیرهای دمایی و طول روز قابل تفسیر نبود. در بین سایر ژنوتیپها، توده محلی کوسه با 125 روز طول دوره رشد دیررسترین، و رقم نبراسکا 10 با طول دوره رشد 118 روز، زودرسترین بود. توده محلی کوسه، ظاهراً به دلیل حساسیت نسبی به طول روز، روند عکسالعمل متفاوتی از لحاظ طول مراحل مختلف نمو نسبت به ارقام اراک 2811 و نبراسکا 10 در تاریخهای مختلف کاشت نشان داد. سرعت نمو توده محلی کوسه، اراک 2811 و نبراسکا 10 طی دوران کاشت تا 50 درصد گلدهی با یک رابطه خطی و سرعت نمو توده محلی کوسه طی دوران کاشت تا رسیدگی فیزیولوژیک با یک رابطه درجه 2 توسط حاصلضرب طول روز با دما تفسیر گردید. سرعت نمو ارقام اراک 2811 و نبراسکا 10 طی دوران کاشت تا رسیدگی فیزیولوژیک توسط حداقل دما تفسیر شد. احتمال میرود که حساسیت نسبی توده محلی کوسه به طول روز نقش موثری در سازگاری این واریته به شرایط جوی موجود در کشت تابستانه تحت شرایط اقلیمی اصفهان داشته باشد.
منوچهر امینی، مجید افیونی، حسین خادمی،
جلد 10، شماره 4 - ( 10-1385 )
چکیده
عناصر سنگین از جمله کادمیوم و سرب از مسیرهای مختلف و عمدتاً تحت تأثیر فعالیتهای انسان وارد زمینهای کشاورزی شده و به دلیل تحرک کم در طول زمان در خاک انباشته میشوند. انباشت کادمیوم و سرب در خاک در نهایت باعث ورود آنها به چرخه غذایی و تهدید سلامت انسان و سایر حیوانات میشود. بنابراین بررسی روند انباشت عناصر سنگین برای پیشگیری از آلودگی خاک و حفظ کیفیت محیط زیست ضروری بوده و باید مد نظر محققین و برنامه ریزان در سطوح مختلف مدیریتی قرار گیرد. این مطالعه به منظور مدلسازی روند انباشت کادمیوم و سرب در زمینهای زراعی شهرستانهای اصفهان، برخوار، خمینی شهر، لنجان، فلاورجان، مبارکه و نجف آباد صورت گرفت. روند انباشت عناصر در زمینهای زراعی منطقه به کمک روش تصادفی مبتنی بر توازن جرمی و با استفاده از ترکیب روش لاتین هایپر کیوب و شبیه سازی مونت کارلو محاسبه گردید. به این منظور از اطلاعات زراعی (نوع، سطح زیر کشت و عملکرد محصولات)، اطلاعات مرتبط با احشام (انواع و تعداد)، آمار مربوط به میزان مصرف کودهای شیمیایی، کمپوست و لجن فاضلاب و همینطور اطلاعات مرتبط با غلظت عناصر در گیاهان و مواد اصلاح کننده خاک استفاده شد. نتایج حاکی از انباشت مقادیر قابل توجهی از عناصر کادمیوم و سرب در زمینهای کشاورزی شهرستانهای مورد مطالعه میباشد. بیشترین نرخ انباشت کادمیوم و سرب به ترتیب،(18g ha-1yr-1 ) و (260g ha-1yr-1) در شهرستان اصفهان و کمترین نرخ انباشت کادمیوم و سرب به ترتیب، (3g ha-1yr-1 ) و (10g ha-1yr-1) در شهرستان لنجان و مبارکه دیده شد. صرفنظر از ریزشهای جوی، مهمترین مسیر ورود کادمیوم به زمینهای کشاورزی در مقیاس شهرستان کودهای فسفره است. در صورتیکه در مورد سرب کودهای حیوانی نقش مهمتری را در شهرستانهای مورد مطالعه به جز اصفهان دارند. ورود سرب از طریق کودهای حیوانی به طور عمده ناشی از ریزش جوی سرب روی سطح گیاهان و انتقال آن به زنجیره غذایی حیوانات میباشد. در شهرستان اصفهان کمپوست مهمترین مسیر ورود سرب به زمینهای کشاورزی است زیرا بیشترین مقدار کمپوست در این شهرستان استفاده میشود.
رخساره رستمیان، سید فرهاد موسوی، منوچهر حیدرپور، مجید افیونی، کریم عباسپور،
جلد 12، شماره 46 - ( 10-1387 )
چکیده
فرسایش خاک از جنبه های اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی اهمیت دارد که برای کنترل آن نیاز به مدیریت صحیح حوضه آبخیز میباشد. در سال های اخیر، استفاده از مدل سازی بهعنوان راه کار ارزیابی اقدامات کاهش فرسایش مطرح شده است. به هر حال، بهدلیل محدودیت دسترسی به دادههای هیدرولوژیک کافی در مناطق کوهستانی، مدلسازی حوضه های آبخیز دارای عدم قطعیت هایی می باشد. در مطالعه حاضر، توانایی مدلSWAT2000 در شبیهسازی دبی جریان و غلظت رسوب حوضه بهشتآباد (از زیرحوضههای کارون شمالی) با مساحت 3860 کیلومتر مربع بررسی شد. واسنجی و تحلیل عدم قطعیت مدل با استفاده از برنامه SUFI-2 انجام پذیرفت. شاخصهای p-factor، d-factor، R2 و ناش- ساتکلیف (NS) بهمنظور ارزیابی توانایی مدل SWAT در شبیهسازی رواناب و رسوب بهکار برده شد. آمار رواناب شش ایستگاه هیدرومتری در سال های 1996-2004 برای واسنجی و اعتبارسنجی این حوضه بهکار برده شد. نتایج نشان داد که در مرحله واسنجی رواناب ماهانه، ضرایب p-factor، d-factor، R2 و NS در خروجی حوضه به ترتیب 61/0، 48/0، 85/0 و 75/0 و در مرحله اعتبارسنجی 53/0، 38/0، 85/0 و 57/0 بهدست آمد. این ضرایب در مرحله واسنجی غلظت رسوب روزانه در خروجی حوضه 55/0، 41/0، 55/0 و 52/0 و در مرحله اعتبارسنجی 69/0، 29/0، 60/0 و 27/0 بهدست آمد. در مجموع، نتایج مطالعه نشان داد که SWAT رواناب را بهتر از رسوب شبیهسازی کرد. از دلایل ضعف مدل در شبیهسازی رواناب در بعضی از ماههای سال میتوان به شبیهسازی ضعیف ذوب برف برای این حوضه کوهستانی، عدم سازگاری فرضیات مدل در انتقال جریان در لایههای یخزده و اشباع و تعداد کم دادهها اشاره کرد. از علتهای ضعف مدل در شبیهسازی بار رسوب میتوان به شبیهسازی ضعیف جریان، تعداد کم دادهها و همچنین عدم پیوستگی اطلاعات رسوب استفاده شده اشاره کرد.
محبوبه معتمدنیا، سیدحمید رضا صادقی، حمیدرضا مرادی ، هانیه اسدی،
جلد 14، شماره 52 - ( 4-1389 )
چکیده
تهیه و اجرای طرح های آب و خاک نیازمند مجموعه ای از اطلاعات مربوط به بارندگی و روان آب است. از طرفی آبنگارهای واحد، مبنای مناسبی برای تهیه آبنگارهای سیلاب و تأمین اطّلاعات جامع برای برنامه ریزان و مدیران محسوب می شوند. حال آن که تهیه آن برای تمامی حوزه های آبخیز به سادگی امکان پذیر نمی باشد. از این رو مدل-سازی مناسب برای شبیه سازی آبنگار واحد با استفاده از داده های قابل دست رس باران و به شیوه های آماری قابل اعتماد از ضروریات است. حال آن که اعتمادسنجی لازم برای روش های مختلف مدل سازی آماری در هیدرولوژی و هم چنین تهیه آبنگار واحد به ندرت صورت گرفته است. در همین راستا، تحقیق موجود درصدد مقایسه کارایی روشهای مختلف مدل سازی تهیه ارتباط آبنگار واحد معرف 2 ساعته حوزه آبخیز کسیلیان با زمان تمرکز حدود 10 ساعت با استفاده از داده های بارندگی می باشد. برای انجام تحقیق موجود، تحلیل روابط بین 36 ویژگی باران نگار و آبنگار واحد برای 23 رگبار طی چهار فصل در یک دوره زمانی 33 ساله به شکل های مختلف رگرسیون دو و چند متغیره مد نظر قرار گرفت. بر اساس نتایج به دست آمده میانه خطای تأیید مقادیر حاصل برای کلیه متغیرهای وابسته آبنگار واحد 2 ساعته بین 37 تا 88 درصد برآورد شد. نتایج نشان داد که در رگرسیون دو متغیره، مدل های درجه سوم و خطی و در رگرسیون چند متغیره، مدل های لگاریتمی بیشترین توانایی در تعیین ارتباط هیدروگراف واحد و مؤلفه های مختلف بارندگی در حوزه آبخیز مذکور را داشته اند. هم چنین دقت مدل های حاصل از تجزیه و تحلیل عاملی در رگرسیون چند متغیره کاهش پیدا کرد. با توجه به آماره های ارزیابی مورد استفاده در این تحقیق از بین دو روش پس رو و پیش رو در اکثر مواقع روش پس رو و در شاخص های زمانی رابط بین آبنگار واحد و باران نگار روش پیش رو از نتایج بهتری برخوردار بوده است.
مسعود داوری ، مهدی همایی، حبیب خداوردیلو،
جلد 14، شماره 52 - ( 4-1389 )
چکیده
گیاه پالایی از روش های آلودگی زدایی نوین، درجا و مستقیم است که طی آن از گیاهان برای آلودگی زدایی خاک ها استفاده میشود. این روش در مقایسه با دیگر روش های پالایش، روشی پایدار، طبیعی، کم هزینه و قابل کاربرد در سطوح وسیع است. مدل سازی گیاه پالایی می تواند اطلاعاتی کمی از این فناوری و فرایندهای حاکم بر آن را در اختیار مدیران قرار دهد. بنابراین هدف از این پژوهش، مدل سازی گیاه پالایی خاک های آلوده به آلاینده های نیکل و کادمیم بود. بدین منظور، با استفاده از توابع کاهش تعرق نسبی و غلظت نسبی نیکل و کادمیم در گیاه به عنوان تابعی از غلظت این آلاینده ها در خاک، مدلی برای تعیین نرخ گیاه پالایی این آلاینده ها از خاک ارائه شد. به منظور آزمون مدل های پیشنهادی، خاک با سطوح مختلفی از آلاینده های نیکل و کادمیم آلوده شد. سپس با پر کردن گلدان ها با خاک های آلوده، بذر شاهی (Lepidum sativum) و کلم زینتی (Brassica oleracea var. Viridis) در آنها کشت شد. گیاهان به ترتیب در سه و چهار بازه زمانی برداشت شدند. در هر مرحله از ابتدا تا انتهای دوره رشد، گیاهان تا رسیدن به رطوبت ظرفیت زراعی با آب غیر آلوده آبیاری شدند. در هر مرحله از برداشت، مقادیر تعرق نسبی و غلظت نیکل و کادمیم در نمونه های خاک و گیاه اندازه گیری شد. سپس، کارایی مدل های پیشنهادی با استفاده از داده های آزمایشگاهی آزمون شد. نتایج حاصل از مقایسه آماره های کارایی مدل، ریشه میانگین مربعات خطا، خطای بیشینه، ضریب تبیین و ضریب جرم باقیمانده نشان داد مدل غیر خطی و بدون آستانه کاهش در برآورد تعرق نسبی کلم زینتی و شاهی در سطوح مختلف آلودگی نیکل و کادمیم در خاک کارایی بالایی دارد. همچنین، مدل حاصل از ترکیب تابع غیر خطی بدون آستانه و غلظت نسبی نیکل و کادمیم گیاه، نتایجی کارآمد در برآورد نرخ گیاه پالایی نیکل و کادمیم توسط شاهی (83/0<2R) و نیکل توسط کلم زینتی (78/0=2R) ارائه کرد.
وحیدرضا جلالی، مهدی همایی،
جلد 15، شماره 56 - ( 4-1390 )
چکیده
در مدلهایی که به پیشبینی فرآیندهای حاکم در محیط خاک میپردازند، دانستن جرم ویژه ظاهری خاک به عنوان یک پارامتر ورودی، لازم است. رویکردهای غیرپارامتریک در جنبههای مختلفی برای تخمین متغیرهای پیوسته به کار رفتهاند. در این پژوهش نوعی از الگوریتمهای غیرپارامتریک از نوع یادگیرندههای تنبل موسوم به k- نزدیکترین همسایه، برای تخمین جرم ویژه ظاهری خاک با استفاده از دیگر ویژگیهای کمکی آن شامل توزیع اندازه ذرات خاک، pH خاک، هدایت الکتریکی عصاره اشباع خاک (EC)، درصد اشباع خاک (SP)، درصد کربن آلی خاک (OC) و مقدار آهک به کار گرفته شد. بر اساس تکنیکcross validation برای تخمین جرم ویژه ظاهری هر نمونه خاک هدف، هشت نمونه خاک که حداکثر تشابه به خاک هدف را داشتند، از بانک مرجع که حاوی 136 نمونه خاک بود، انتخاب و مقدار جرم ویژه ظاهری آنها برآورد شد. استفاده از آمارههای ضریب همبستگی پیرسون (86/0=r)، خطای ماکزیمم (15/0=ME)، ریشه میانگین مربعات خطا (5/2=RMSE)، ضریب تبیین (3/1=CD)، کارآیی مدل (75/0=EF) و ضریب جرم باقیمانده (001/0=CRM) نشان داد که در اکثر موارد این تکنیک به صورت قابلقبول توانمند است. بر این اساس، میتوان نتیجهگیری کرد که استفاده از این تکنیک به عنوان روشی جایگزین برای اشتقاق توابع انتقالی خاک، به ویژه زمانی که فراهمی دادههای جدید؛ نیاز به اشتقاق مجدد این توابع را الزامآور میکند،
میتواند به کار رود.
مهین کرمی، مجید افیونی، امیرحسین خوشگفتارمنش، محمدعلی حاج عباسی، حسین خادمی، علی عبدی،
جلد 16، شماره 61 - ( 7-1391 )
چکیده
هدف اصلی در کشاورزی پایدار، افزایش کمی و کیفی تولید محصولات غذایی به شرط عدم افزایش میزان آلودگی در اکوسیستم زراعی از حدود مجاز میباشد. مقدار ورود و خروج عناصر به زمینهای کشاورزی یکی از شاخصهای پایداری به شمار میرود. این پژوهش به منظور مدلسازی روند انباشت روی در خاکهای کشاورزی سه استان منطقه خشک و نیمهخشک ایران (فارس، اصفهان و قم) به کمک مقایسه توازن جرمی ورودیها و خروجیها و بررسی عدم قطعیت (Uncertainty) آن انجام گرفت. مدلسازی روند انباشت روی در خاکهای زراعی با استفاده از مدل (MFA) Mass Flux Assessment و با روش تصادفی مبتنی بر توازن جرمی و از ترکیب روش لاتین هایپرکیوب و شبیهسازی مونت کارلو انجام گرفت. به این منظور از اطلاعات زراعی شامل نوع محصول، سطح زیر کشت، عملکرد، نوع و تعداد دامها، میزان مصرف کودهای شیمیایی، کمپوست و لجن فاضلاب و همچنین اطلاعات مرتبط با غلظت روی در گیاهان و انواع کودها استفاده شد. نتایج بیانگر انباشت مقادیری چشمگیر از روی در زمینهای کشاورزی شهرستانهای مورد مطالعه و بهویژه نجفآباد
(g ha-1yr-1 3009) بود. کودهای حیوانی و شیمیایی مهمترین مسیرهای ورود روی به زمینهای کشاورزی، و کودهای حیوانی مهمترین مسیر مؤثر بر عدم قطعیت نرخ انباشت روی در این مطالعه شناخته شدند.
مهِِِین کرمی، مجید افیونی، امیرحسین خوش گفتارمنش، محمدعلی حاج عباسی، حسین خادمی، علی عبدی،
جلد 17، شماره 64 - ( 6-1392 )
چکیده
روی از عناصر کمیاب ضروری است که نقشی مهم در تغذیه موجودات زنده دارد. در هر اکوسیستم، رابطهای معنیدار بین وضعیت روی در خاکهای کشاورزی، گیاهان و انسانهاوجود دارد. این پژوهش به منظور شناسایی وضعیت روی در خاک و دانه گندم در سه استان فارس، اصفهان و قم و نیز مدلسازی رابطه بین روی در دانه گندم با ویژگیهای خاک و اکوسیستم کشاورزی انجام گرفت. با استفاده از روش نمونهبرداری تصادفی، 137 نمونه خاک و دانه گندم از زمینهای کشاورزی منطقه جمعآوری گردید. تجزیههای آزمایشگاهی لازم بر روی نمونههای برداشت شده انجام گرفت. مدلسازی رابطه بین روی گیاه با ویژگیهای اکوسیستم زراعی با استفاده از روشهای تجزیه رگرسیونی کمترین مربعات و روباست صورت پذیرفت. نتایج این پژوهش نشان داد که غلظتهای اندازهگیری شده کل روی در محدوده نرمال (بین mg kg-1 149 -21 و به طور میانگینmg kg-1 2/75 ) بوده و غلظتهای قابل عصارهگیری با DTPA روی تنها در۱۶٪ از خاکهای مطالعه شده کمتر از حد بحرانی (mg kg-18/0) میباشند. غلظت روی دانههای گندم نمونهبرداریشده از جنبه تغذیه گیاه غالباً بیشتر از حد کفایت ( بیش ازmg kg-1 24 در 80 درصد از نمونه ها) بود. اما زیاد بودن نسبت مولی فایتیک اسید به روی (بیش از 15) در بیش از 75 درصد نمونههای تجزیه شده نشان میدهد که قابلیت جذب روی در این نمونهها برای مصرف کنندگان عموماً کم است. روی قابل عصارهگیری با DTPA و فسفر قابل جذب خاک به عنوان متغیرهایی مهم و معنیدار به بیشتر مدلهای رگرسیونی وارد شدند. تجزیههای رگرسیونی نشان داد که اکثر روابط بهدست آمده بین غلظت روی گندم با روی خاک و تحت تأثیر سایر ویژگیهای اکوسیستم زراعی با وجود زیاد بودن ضرایب تبیین، قدرت پیشبینی خوبی از خود نشان ندادند. این بدان معناست که عوامل دیگری غیر از موارد بررسی شده در این مطالعه بر جذب روی توسط گندم در این خاکها اثر دارند.
مرتضی خداقلی، راضیه صبوحی، ذبیح الله اسکندری،
جلد 18، شماره 67 - ( 3-1393 )
چکیده
موقعیت جغرفیایی استان اصفهان به گونهای است که همواره در معرض خشکسالی قرار دارد. یکی از راههای تعدیل خشکسالی، ارزیابی و پایش آن بر اساس شاخصهایی است که بتوان میزان شدت و تداوم آن را در یک منطقه تعیین نمود. در پژوهش حاضر به منظور تحلیل خشکسالی و روند آن در استان اصفهان به ترتیب از شاخص بارش استاندارد و آزمون ناپارامتریک من-کندال استفاده گردید. همچنین برای پیشبینی خشکسالی هواشناسی در این استان، سری زمانی ماهانه پارامتر بارش در دوره آماری 2009-1970 به کار گرفته شد. به این منظور، رهیافت ارائه شده توسط باکس و جنکینز برای مدلسازی مد نظر قرار گرفت که شامل سه مرحله تشخیص مدل، تخمین پارامتر و در نهایت آزمون نکوئی برازش یا آزمون استقلال زمانی و نرمال باقیماندههاست. نتایج بررسیها نشان داد که اکثر نقاط استان اصفهان در سال 2000 با خشکسالی شدیدی روبهرو بوده و در سال 2008 چنین شرایطی بار دیگر در استان اتفاق افتاده است. همچنین نتایج مدلسازی برای تمامی ایستگاهها مدلهای ضربی به دست آمد. به طوری که در ایستگاههای اصفهان، میمه و اردستان بیشترین همبستگی بین دادههای اصلی و پیشبینی شده را مدل (0,1,1) ARIMA (1,0,0) و در ایستگاههای نائین، فریدونشهر، خوانسار و نطنز بیشترین همبستگی را مدل(0,1,1) ARIMA (0,0,1) ایجاد کردهاند و به عنوان بهترین مدلها انتخاب شدند و سپس مقادیر بارش تا سال 2015 پیشبینی شد. روند دادههای پیشبینی شده بارش در کل استان اصفهان نشان میدهد که در اکثر ماهها روند معنیداری وجود ندارد.
جهانگیر عابدی کوپایی، سید سعید اسلامیان، سید یحیی هاشمی نژاد، ریحانه میرمحمدصادقی،
جلد 18، شماره 69 - ( 9-1393 )
چکیده
مدلهای پالایش سبز برای شناخت بیشتر فرآیندهای حاکم بر این پدیده و مدیریت خاکهای آلوده از اهمیت بالایی برخوردارند. بررسیها نشان داده است که تاکنون تلاشهای اندکی برای ارزیابی پتانسیل پالایش سبز فلزات براساس مدلهای ریاضی انجام گرفته است. هدف از این پژوهش، مدلسازی پالایش سبز خاک آلوده به نیکل بود. بدین منظور، با استفاده از توابع کاهش تعرق نسبی و غلظت نیکل در خاک مدلی برای تعیین نرخ پالایش سبز نیکل از خاک ارائه شد. برای ارزیابی مدل، خاک با سطوح مختلفی از آلاینده نیکل آلوده شد. جهت آلوده کردن خاک از نمک نیترات نیکل استفاده شد. سپس با پر کردن گلدانها با خاکهای آلوده بذر ریحان (Ocimum tenuiflorum L.) در آنها کشت گردید. برای دوری از تنش رطوبتی، گلدانها با فواصل زمانی کوتاه (48 ساعت) توزین و تا رسیدن به رطوبتی نزدیک بهظرفیت زراعی آبیاری شدند. گیاهان در چهار نوبت برداشت شدند. در هر مرحله از برداشت، مقادیر تعر ق نسبی و غلظت نیکل در نمونههای خاک و گیاه اندازهگیری شد. در پایان کارآیی مدلها با آمارههای ریاضی آزموده شد. برای ارزیابی مدلها، محاسبه آمارههای خطای ماکزیمم، ریشه میانگین مربعات خطا، ضریب تبیین، کارایی مدل و ضریب جرم باقیمانده برای هر کدام از مدلها انجام شد. ترسیم روند تغییرات تعرق نسبی ریحان در بازههای مختلف زمانی فصل رشد در سطوح مختلف آلودگی نیکل در خاک نشان داد که در حضور آلایندههای فلزی در خاک تعرق گیاه کاهش یافته است. اما بهدلیل پایین بودن غلظتهای اعمال شده تغییرات چشمگیر نبوده است. نتایج حاصل از مقایسه آمارهها نشان داد برای برآورد تعرق نسبی ریحان در آلودگی نیکل خاک برای تمام بازههای زمانی در فصل رشد، کارآیی مدل خطی (940/0 =2R) تنها اندکی بهتر از مدل غیرخطی (84/0 =2R) است. همچنین، مدل حاصل از ترکیب تابع خطی و غلظت نیکل در خاک، برازش نسبتاً خوبی (7/0=R) با مقادیر اندازهگیری شده نرخ پالایش سبز نیکل از خاک دارد.
نصرالله بصیرانی، حاجی کریمی، علیرضا مقدم نیا، حیدر ابراهیمی،
جلد 19، شماره 72 - ( 5-1394 )
چکیده
فرسایش و رسوبگذاری بهعنوان یک رفتار طبیعی رودخانه منجر به از دست رفتن خاک حاصلخیز و واردکردن خسارات جبران ناپذیر به طرحهای عمرانی آب میگردد. از آنجایی که پدیده فرسایش و رسوب یکی از پیچیدهترین فرآیندهای طبیعی بوده و عوامل زیادی برآن تأثیر گذار میباشد، لذا شناخت کامل عوامل مؤثر بر این پدیده کاری بسیار مشکل است. این تحقیق با هدف بهینهسازی پارامترها و تعیین حساسیت آنها در تولید رسوب حوضه آبخیز دویرج در غرب ایران انجام شد. برای این منظور مدل نیمهتوزیعی SWAT ، الگوریتم SUFI2 و آمار بار رسوب ماهانه سالهای 1994 تا 2004 مورد استفاده قرار گرفت. ابتدا مدل برای شبیهسازی جریان ماهانه اجرا گردید که براساس مقادیر شاخصهای ارزیابی در مرحله واسنجی، عملکرد این مدل در شبیهسازی جریان ماهانه حوضه مورد مطالعه رضایتبخش میباشد. در مرحله بعد بهمنظور شبیهسازی بار رسوب ماهانه اقدام به اجرای مدل گردید، در اولین اجرای مدل ضرایب 2R ، NS و 2Br بهترتیب 43/0 ، 39/0 و 28/0 بهدست آمد که نشان میدهد عملکرد آن با دادههای پیشفرض رضایتبخش نیست. بنابراین با استفاده از الگوریتم SUFI2 و مدلسازی معکوس، مقادیر بهینه پارامترها تعیین و مدل با مقادیر جدید اجرا شد. براساس نتایج جدید، ضرایب 2R ، NS و 2Br بهترتیب 75/0 ، 73/0 و 65/0 بهدست آمدند و عملکرد مدل بهبود و دقت آن در حد قابل قبول افزایش یافت. در گام بعد، اقدام به تعیین اهمیت پارامترها گردید که از میان 30 پارامتر بررسی شده، (CH_N2)، (USLE_K)، (USLE_P) و (OV_N) از پارامترهای بسیار مهم در تعیین میزان بار رسوب خروجی از حوضه شناخته شدند و از بین آنها عامل USLE_K بهعنوان حساسترین پارامتر تشخیص داده شد. نتایج این تحقیق میتواند در مدیریت مؤثرترین عوامل بر بار رسوب مورد استفاده قرار گیرد. همچنین تهیه مقادیر دقیق پارامترهای مؤثرتر در سایر مطالعات میتواند به بهبود نتایج شبیهسازی حوضههای مشابه کمک زیادی نماید.
جهانگیر عابدی کوپایی، مریم گلابچیان،
جلد 19، شماره 72 - ( 5-1394 )
چکیده
امروزه، بهدلیل قابلیت تطابق زیاد مدلهای پیشرفته شبیهسازی آب زیرزمینی با سیستم هیدرولیکی آبخوان، امکان استفاده از این مدلها برای مدیریت و بهرهبرداری جامع از منابع آب زیرزمینی فراهم شده است. هدف از این تحقیق، بررسی و مدلسازی منابع آب زیرزمینی زیرحوضه کوهپایه- سگزی و بهطور خاص تخمین ضرایب هیدرودینامیک آبخوان سطحی این زیرحوضه میباشد. در این راستا، پس از تهیه لایههای ورودی به مدل، پارامترهای مؤثر در مدلسازی، شرایط مرزی و شبکهبندی آبخوان تعیین ردید. سپس با استفاده از اطلاعات موجود اقدام به اجرا و واسنجی مدل در حالت ماندگار (سال آبی 1381) و ناماندگار سالهای آبی (1381 تا 1383) نموده و برای کسب اطمینان از نتایج شبیهسازی آزمون صحتسنجی برای سال آبی 1384 انجام شد. هدایت هیدرولیکی آبخوان از 26/15 تا 87/19 متر بر روز و آبدهی ویژه (ضریب ذخیره) آبخوان از 0107/0 تا 0186/0 بهدست آمد. با بررسی هیدروگراف معرف تغییرات سطح آب زیرزمینی آبخوان از سال آبی 1374 تا 1391 میزان افت سطح آب بهعلت وجود دو ناحیه زیر پوشش شبکه آبیاری کانالهای آبشار و رودشتین (ناحیه سبز) که موجب بالاآمدگی سطح آب زیرزمینی شده زیاد نیست و متوسط سالانه آن حدود 22 سانتیمتر میباشد ولی با حذف ناحیه سبز، میزان افت سطح آب زیرزمینی آبخوان بهطور متوسط بیش از 80 سانتیمتر در سال حاصل شده است. با تحلیل حساسیت مدل در حالت ناماندگار بهمنظور بررسی نحوه و میزان تأثیر هر یک از پارامترهای تغذیه، هدایت هیدرولیکی و آبدهی ویژه (ضریب ذخیره) بر نتایج مدل، صحت نتایج حاصل از واسنجی مدل مورد تأیید قرار گرفت. همچنین در طول دورههای زمانی اجرای مدل، مقادیر تراز هیدرولیکی محاسبه شده توسط مدل با مقادیر مشاهده شده در محل کلیه پیزومترها تطابق خوبی دارند.
نوید دهقانی، مهدی وفاخواه، عبدالرضا بهرهمند،
جلد 19، شماره 73 - ( 8-1394 )
چکیده
مدلسازی فرایند بارش- رواناب و پیشبینی دبی رودخانه یک اقدام مهم در مدیریت و مهار سیلابها، طراحی سازههای آبی در حوزههای آبخیز و مدیریت خشکسالی است. هدف این تحقیق شبیهسازی جریان روزانه در حوزه آبخیز کسیلیان با مدل WetSpa و شبکه عصبی- فازی تطبیقی است. WetSpa یک مدل پیوسته هیدرولوژیک- فیزیکی است که قابلیت پیشبینی سیلاب در مقیاس حوزه آبخیز با گامهای زمانی مختلف را داراست و شبکه عصبی- فازی تطبیقی هم جزء مدلهای جعبه سیاه میباشند که امروزه مورد توجه زیادی قرار گرفته است. در این تحقیق از آمار باران، تبخیر و دمای ایستگاه هواشناسی سنگده و آمار دبی ایستگاه ولیکبن طی سالهای 1382 تا 1388 استفاده شد. نتایج شبیهسازی با مدلWetSpa نشان داد که این مدل بهخوبی توانسته جریان پایه رودخانه را با معیار ناش ساتکلیف 64/0 در مرحله آزمون شبیهسازی نماید ولی در شبیهسازی جریانهای سیلابی با خطا همراه است که دلیل آن را میتوان به کوچک بودن آبخیز و کوتاه بودن زمان پیمایش اشاره کرد. همچنین این مدل بهخوبی توانسته بیلان آب حوزه آبخیز کسیلیان را شبیهسازی کند. آنالیز حساسیت پارامترهای مدل نشان داد که ضریب افت آب زیرزمینی از بیشترین حساسیت و ضریب روز درجه بارش از کمترین حساسیت برخوردار است. همچنین شبکه عصبی- فازی تطبیقی با ورودی باران با یک روز تأخیر و تبخیر با یک روز تأخیر با معیار ناش ساتکلیف 80/0 در دوره آزمون پاسخهای قابل قبولتری نسبت به مدل WetSpa با معیار ناش ساتکلیف 24/0 داشت.
نادر سلامتی، معصومه دلبری، فریبرز عباسی ، علی شینی دشتگل،
جلد 19، شماره 74 - ( 10-1394 )
چکیده
شبیهسازی انتقال آب و املاح در خاک، برای مدیریت بهینه مصرف آب و کود در مزرعه بسیار مؤثر است. در این تحقیق از مدل
D1- HYDRUS برای شبیهسازی انتقال آب و نیترات در آبیاری جویچهای نیشکر استفاده شد. آزمایش بهصورت کرتهای یک بار خرد شده در قالب بلوکهای کامل تصادفی با 3 تکرار در یک قطعه 25 هکتاری در اراضی کشت و صنعت نیشکر دهخدا از اسفندماه 1391 تا مهرماه 1392 اجرا شد. فاکتور اصلی تقسیطهای کودی بود که در سه سطح (دو تقسیطی، سه تقسیطی و چهار تقسیطی) اعمال گردید. فاکتور فرعی سطوح کود مصرفی بود که در سه سطح (100%، 80% و 60% کود مورد نیاز بهترتیب معادل 350، 280 و 210 کیلوگرم کود اوره) اعمال شد. تخمین پارامترهای هیدرولیکی خاک از طریق مدلسازی معکوس و با استفاده از دادههای رطوبتی که در طول دوره بیش از 4 ماه از رشد نیشکر بهدست آمده بود، انجام گرفت. پارامترهای انتقال املاح با استفاده از پارامترهای هیدرولیکی و دادههای غلظت نیترات برآورد گردید. براساس نتایج حاصله ضریب همبستگی میزان رطوبت و غلظت نیترات مشاهده و شبیهسازی شده در تیمار چهار تقسیطی و 60% سطح کودی (تیمار واسنجیشده) بهترتیب معادل 7/62 و 2/91 درصد برآورد گردید. عمق نفوذ تجمعی در تیمارهای واسنجی و اعتبارسنجی شده بهترتیب 46 و 58 میلیمتر و میزان تبخیر-تعرق تجمعی در تیمارهای مذکور بهترتیب 50 و 60 میلیمتر بهدست آمد. دامنه تغییرات میزان رطوبت در لایه سطحی خاک در تیمارهای واسنجی و اعتبارسنجی شده بهترتیب معادل 21 تا 45 و 21 تا 42 درصد بود. این در حالیاست که میزان رطوبت در لایه عمقی در هر دو تیمار از 33 تا 38 درصد متغیر بود.
محمدمهدی متینزاده، جهانگیر عابدی کوپایی، حامد نوذری، عدنان صادقی لاری، محمد شایاننژاد،
جلد 20، شماره 76 - ( 5-1395 )
چکیده
در این پژوهش، از یک مدل جامع شبیهسازی چرخه آب و دینامیک نیتروژن شامل تمام فرآیندهای مهم تغییر و تبدیلات نیتروژن شامل انحلال کود، نیتراتزایی، نیتراتزدایی، تصعید آمونیوم، معدنی شدن، عدم تحرک و همه مهمترین فرآیندهای انتقال نیتروژن شامل برداشت نیتروژن توسط گیاه، جذب آمونیوم توسط ذرات خاک، جریان روبه بالا، تلفات رواناب سطحی و تلفات ناشی از زهکشی، برای مدلسازی مدیریت کود در یکی از مزارع کشت و صنعت نیشکر امام خمینی بهروش رویکرد پویایی سیستم استفاده شد. جهت ارزیابی مدل از دادههای جمعآوری شده از سایت کشت و صنعت نیشکر امام خمینی با سیستم زهکشی و آب زیرزمینی کم عمق واقع در استان خوزستان استفاده گردید. تجزیه و تحلیل آماری بین مقادیر مشاهدهای و شبیهسازی شده نشان داد که میانگین ریشه مربعات خطا (RMSE) برای تعیین دقت شبیهسازی غلظت نیترات و آمونیوم در زهآب خروجی بهترتیب 73/1 و 48/0 میلیگرم بر لیتر است. نتایج نشان داد تطابق خوبی بین متغیرهای مشاهدهشده و شبیهسازی وجود دارد. نه سناریوی کوددهی در سطوح مختلف کود اوره شامل یک سناریوی 400 کیلوگرم در هکتار، دو سناریوی تقسیط 350 کیلوگرم در هکتار، دو سناریوی تقسیط 325 کیلوگرم در هکتار، دو سناریوی تقسیط 300 کیلوگرم در هکتار، یک سناریوی 280 کیلوگرم در هکتار و یک سناریوی 210 کیلوگرم در هکتار برای مزرعه مدلسازی گردید. نتایج مدلسازی نشان داد که سناریوی 210 کیلوگرم در هکتار دارای بیشترین راندمان مصرف نیتروژن بهمقدار 3/52 درصد و کمترین تلفات نیتروژن شامل نیتراتزدائی، تصعید آمونیوم و تلفات زهکشی بهترتیب برابر 82/17، 16/7 و 59/92 کیلوگرم در هکتار میباشد. همچنین، نتایج نشان داد که با افزایش مصرف کود اوره از مقدار 210 کیلوگرم در هکتار باعث افزایش مجموع تلفات نیتروژن و کاهش راندمان مصرف نیتروژن میشود. از این مدل میتوان برای مدیریت کود و کنترل غلظت نیترات وآمونیوم زهآب برای جلوگیری از آسیبهای زیستمحیطی به منابع پذیرنده این زهآبها استفاده نمود. همچنین، روش پویایی سیستم بهعنوانی روشی کارآمد، قابلیت شبیهسازی سیستم پیچیده آب- خاک- گیاه- زهکش را دارد.
کورش قادری، رضا جعفری نیا، بهرام بختیاری، زهرا افضلی گروه،
جلد 22، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده
بررسی پدیده فرسایش موضعی در پاییندست سازههای هیدرولیکی آنقدر پیچیده است که بهراحتی نمیتوان یک مدل عمومی برای تخمین صحیح ابعاد فرسایش توسعه داد. در چند دهه اخیر استفاده از روشهای داده محور برای مدلسازی و پیشبینی رفتار نامعلوم یا پیچیده سیستمها گسترش یافته است. یکی از انواع این روشها، روش برخورد گروهی با دادهها (GMDH) است که با رویکرد خود سازماندهی دادهها، بهتدریج مدلهای پیچیدهتری را در طول ارزیابی عملکرد مجموعه دادههای ورودی و خروجی تولید میکند. هدف از انجام این تحقیق بررسی کارائی روش GMDH و توسعه مدلی بر مبنای آن برای تخمین صحیح ابعاد حفره فرسایش (ماکزیمم عمق آبشستگی، فاصله ماکزیمم عمق آبشستگی تا لبه سرریز و طول حفره فرسایش) در پاییندست سرریز سیفونی با مستهلک کننده انرژی جامی شکل برای مجموعهای از دادههای مشاهداتی آزمایشگاهی است. 80 درصد دادهها در دوره آموزش و 20 درصد باقیمانده برای دوره آزمون استفاده شد. متوسط مقادیر معیارهای آماری MSRE، MPRE، CE وRB در دوره آزمون برای تابع انتقالی غیرخطی درجه دوم (FUNC1) بهترتیب 92/0، 02/0، 74/8 و 01/0- و برای تابع انتقالی غیرخطی درجه اول (FUNC2) بهترتیب 85/0، 02/0، 43/10 و 02/0- محاسبه شدند و نتایج نشان داد عملکرد (FUNC1) بهتر از (FUNC2) بوده است. همچنین مقدار ضریب تبیین (R2) برای تخمین ابعاد هندسه حفره فرسایش با روشهای رگرسیون خطی، رگرسیون غیرخطی و شبکههای عصبی نیز مقایسه شد. نتایج حاکی از عملکرد بسیار مناسب مدل توسعه داده شده GMDH در تخمین صحیح ابعاد حفره فرسایش است.
افشین یوسف گمرکچی، عاطفه پرورش ریزی،
جلد 22، شماره 2 - ( 6-1397 )
چکیده
امروزه وابستگی بین مصارف آب و انرژی، با توجه به توسعه سامانههای آبیاری تحت فشار، بیش از پیش اهمیت یافته است، بهطوریکه همراستا با مسائل و مشکلات کمبود آب، رویکرد به صرفهجویی انرژی در بخش کشاورزی نیز یکی از چالشهای مهم در بخش کشاورزی قلمداد شده است. در این تحقیق با توجه به قابلیتهای سامانههای پمپاژ دورمتغیر در تطبیق با شرایط مختلف بهرهبرداری، رویکرد به استفاده از پمپهای دورمتغیر در یک کشت و صنعت 85 هکتاری زیتون واقع در استان قزوین، مورد بررسی قرار گرفته است. در این راستا مصارف انرژی در طول دوره بهرهبرداری دهساله سامانه، با استفاده از نرمافزار MATLAB/SIMULINK در پنج سناریو بهرهبرداری، تحلیل شده است. نتایج تحقیق نشاندهنده آن است که میزان انرژی الکتریکی مصرفی با بهکارگیری پمپ دورمتغیر، در مقایسه با روش بهرهبرداری، با پمپ دورثابت تا 18 درصد کاهش یافته است. نتایج ارزیابی انرژی مصرفی نیز بیانگر آن است که در وضعیت موجود بهرهبرداری 60 درصد تلفات انرژی بیشتری نسبت به سایر روشهای بهرهبرداری وجود داشته و متوسط بازده انرژی مصرفی، 52 درصد (78 درصد معیار نبراسکا) بوده است.
مرضیه مکرم، عبدالرسول زارعی، محمد جواد امیری،
جلد 22، شماره 3 - ( 8-1397 )
چکیده
هدف از این مطالعه بررسی تأثیر افزایش قدرت تفکیک مکانی DEM، بهمنظور بررسی ویژگی مورفومتری آبراههها، تجزیه و تحلیل و استخراج آنها با استفاده از تکنیک سنجش از دور و GIS است. در این مطالعه که در جنوب شهرستان داراب انجام گرفت، بهمنظور افزایش قدرت تفکیک مکانی DEM 90 متری (بهعنوان یکی از پرکاربردترین دادهها در مدل کردن آبراهه)، از الگوریتم جاذبه (Attraction) با دو مدل همسایگی پیکسل های مماس (Touching) و همسایگی چهارگانه (Quadrant)، بهمنظور تخمین مقادیر زیرپیکسلها استفاده شد. پس از تولید تصاویر خروجی برای زیرپیکسلها در مقیاسهای دو، سه و چهار با همسایگی های متفاوت، بهترین مقیاس با مناسبترین نوع همسایگی با استفاده از نقاط کنترل زمینی (270 نقطه) تعیین شد و مقادیر RMSE برای آنها، بهصورت جداگانه محاسبه شد. براساس نتایج، با استفاده از مدل جاذبه، صحت تصاویر خروجی بهبود پیدا کرد و همچنین قدرت تفکیک مکانی آنها افزایش پیدا میکند. از بین مقیاس ها با همسایگی های مختلف، مقیاس سه و مدل همسایگی چهارگانه، نسبت به بقیه روش ها دارای بیشترین دقت با کمترین میزان RMSE برای DEM 90 متر است. بررسی مورفومتری آبراههها نشان داد که DEM حاصل از الگوریتم جاذبه، دارای توان و دقت بیشتری در استخراج آبراههها، استخراج عوارض و اطلاعات مورفومتری منطقه مورد مطالعه است.
علیداد کرمی، مهدی همایی،
جلد 22، شماره 4 - ( 12-1397 )
چکیده
بیان کمّی تغییرپذیری مکانی ویژگیهای هیدرولیکی خاک برای برنامهریزی، مدیریت و بهرهبرداری بهینه از آن اهمیت فراوان دارد. اندازهگیری نفوذ آب به خاک بسیار پرهزینه و زمانبر است. ساختمان خاک نیز اهمیت زیادی در نفوذ آب به خاک دارد. هدف از این پژوهش، تعیین تغییرپذیری مکانی نفوذ آب به خاک، انتخاب مدل مناسب نفوذ و محاسبه پارامترهای مدلهای مربوطه، کمّیسازی ساختمان خاک با استفاده از هندسه فرکتالی و تخمین پارامترهای نفوذ آب به خاک با استفاده از ویژگیهای خاک و پارامترهای فرکتالی بود. بدینمنظور، نفوذ آب به خاک در 161 مکان و در یک شبکه منظم 500 ×500 متری، با استفاده از استوانههای دوگانه با بار ثابت اندازهگیری شد. تمام دادههای بهدست آمده، به سه مدل انتخابی نفوذ آب به خاک برازش داده شدند. جرم ویژه ظاهری، مقدار رطوبت خاک، توزیع اندازه ذرات خاک، توزیع اندازه خاکدانهها، مقدار کربن آلی، رطوبت اشباع خاک، قابلیت هدایت الکتریکی و pH خاک نیز اندازهگیری شدند. برای بیان کمّی ساختمان خاک، پارامترهای فرکتالی با استفاده از مدل فرکتالی ریو و اسپوزیتو و میانگین وزنی قطر خاکدانهها و میانگین هندسی قطر خاکدانهها محاسبه شد. نتایج نشان داد که سرعت نفوذ پایه در بیشتر ایستگاهها کم (11/31-11/1) و میانگین آنها 69/6 سانتیمتر بر ساعت بود. با استفاده از روش حداقل مجموع مربعات، مدل فیلیپ با بیشترین ضریب تبیین بهعنوان بهترین مدل انتخاب شد. توزیع اندازه خاکدانهها رفتاری فرکتالی داشت و همبستگی معنیداری بین پارامترهای نفوذ آب به خاک با پارامترهای فرکتالی و دیگر ویژگیهای خاک وجود داشت.