25 نتیجه برای مرتع
سید احمد خاتون آبادی، امیر مظفر امینی، عبدالطاهر میرزاعلی،
جلد 5، شماره 1 - ( 1-1380 )
چکیده
تجربه نشان داده است که در حفظ و احیای مراتع، هر نوع برنامهریزی، سیاستگذاری و تصمیمگیری متمرکز و بدون حضور و مشارکت مردم ناموفق بوده است. از این رو، پژوهشی با هدف تعیین عوامل بازدارنده مشارکت دامداران در طرحهای احیای مراتع، در منطقه آققلا از شهرستان گرگان به اجرا درآمد. روش انجام تحقیق مشاهده مستقیم بود، که در آن از شیوه پیمایشی استفاده گردید. هم چنین، برای جمعآوری اطلاعات از پرسشنامه همراه با مصاحبه استفاده شد. جامعه آماری شامل دو گروه، یکی کارشناسان تهیهکننده طرحهای مرتعداری و دیگری دامداران منطقه بود.
نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که بر اساس نظریات کارشناسان، به ترتیب عوامل آموزشی، اقتصادی، برنامهریزی و اجتماعی بیشترین تاثیر را در عدم مشارکت دامداران منطقه دارند. ولی بر پایه نظریات دامداران، به ترتیب عوامل برنامهریزی، اقتصادی، آموزشی و اجتماعی بیشترین اثر را در عدم مشارکتشان داشته است.
محمدعلی حاج عباسی، احمد جلالیان، جمال الدین خواجه الدین، حمیدرضا کریم زاده،
جلد 6، شماره 1 - ( 1-1381 )
چکیده
خاکهای مراتع استان چهارمحال و بختیاری به خاطر پستی و بلندی، ساختمان ضعیف و کم بودن مواد آلی، عموماً در معرض تخریب و فرسایش میباشد. تبدیل این مراتع به زمینهای کشاورزی و انجام عملیات خاکورزی، شدت تخریبپذیری در این خاکها را افزایش میدهد. در این پژوهش عوامل دخیل در شاخص کشتپذیری و برخی از ویژگیهای حاصلخیزی خاک، در سه موقعیت مرتعی بکر، تبدیل شده تحت کشت، و تبدیل شده کاملاً تخریب شده بررسی گردیده است. این عوامل عبارتند از: بافت و مقدار رس، مواد آلی، درصد اشباع، شاخص مخروطی، نیتروژن، فسفر، پتاسیم، جرم مخصوص ظاهری، شاخص خمیری، میانگین وزنی قطر خاکدانهها و توزیع اندازهای خاکدانهها. حدود 20 سال انجام عملیات کشت و کار باعث تغیر محسوسی در بافت و مقدار رس گردیده است. در خاک مرتع تخریب شده، جرم مخصوص ظاهری خاک حدود 20% افزایش یافته، و مواد آلی خاک به میزان 30% کمتر از دو خاک مرتعی بکر و تحت کشت میباشد. درصد اشباع (تخلخل کار) در خاک مرتع دست نخورده و مرتع تحت کشت حدود 25% بیشتر از مرتع تخریب شده بود. خاک مرتع دست نخورده مقاومت کمتری نسبت به فرو رفتن میله فروسنج از خود نشان داد. در خاک مرتع دست نخورده مقادیر نیتروژن کل و فسفر قابل جذب نیز بیشتر بود. اندازه میانگین خاکدانههای خاک مرتعی دست نخورده در عمق صفر تا 10 سانتیمتری سه برابر خاک مرتعی تخریب شده میباشد. نتایج این پژوهش نشان داد که برخورد با منابع طبیعی بایستی هماهنگ با پتانسیل کاری طولانی مدت آنها باشد، یعنی استفاده از این منابع بایستی با کلیه پدیدهها و قوانین طبیعی ماندگاری آنها همخوانی داشته باشد. در صورت توجه نکردن به چنین قوانینی، به مرور کیفیت خاک کاهش مییابد و اگر مدیریتی متناسب با موقعیت خاک جایگزین نگردد، ممکن است خاک برای مدت زیادی توان بهرهدهی خود را از دست بدهد.
عباس احمدی ایلخچی، محمدعلی حاج عباسی، احمد جلالیان،
جلد 6، شماره 4 - ( 10-1381 )
چکیده
تبدیل مراتع به زمینهای کشاورزی در مناطق پرشیب کوهستانی، عموماٌ سبب فرسایش خاک و جاری شدن سیلهای ویرانگر شده و کیفیت پویای خاک را تحت تأثیر قرار میدهد. این پژوهش با هدف بررسی اثر تبدیل مراتع به زمینهای کشاورزی بر تولید رواناب و کیفیت خاک، در منطقه دوراهان )چهارمحال و بختیاری) انجام گرفته است. بدین منظور، یک قطعه زمین مرتعی و یک قطعه زمین کشاورزی که به مدت 40 سال زیر کشت گندم دیم زمستانه بوده است، در کنار هم و در دو موقعیت شیب (پشت و شانه به ترتیب با 20 و 23 درصد شیب) انتخاب شد و در زیر بارانی به شدت 5±60 میلیمتر بر ساعت (متناسب با بارندگیهای موسمی منطقه) و با استفاده از دستگاه بارانساز قرار گرفته، رواناب و رسوب حاصله جمعآوری شد. تفاوت بین میانگینها با استفاده از آزمون tبررسی گردید.
نتایج نشان داد که مقدار مواد آلی، میانگین وزنی قطر خاکدانهها و ضریب هدایت آبی اشباع خاک در زمینهای کشاورزی به ترتیب 35، 53 و 8 درصد در موقعیت پشت شیب، و 39، 60 و 33 درصد در موقعیت شانه شیب کمتر از زمینهای مرتعی بوده است. همچنین، در بارش با تداوم 60 دقیقه، مقدار تولید رواناب سطحی و هدررفت خاک در زمین کشاورزی به ترتیب 3 و 8 برابر در موقعیت پشت شیب، و 11 و 55 برابر در موقعیت شانه شیب بیشتر از موقعیتهای مشابه مرتع بود.
رضا محمدی، آقا فخر میرلوحی،
جلد 7، شماره 2 - ( 4-1382 )
چکیده
قارچهای اندوفایت وابسته به جنس نئوتیفودیوم (Neotyphodium)، با بیشتر گراسهای سردسیری رابطه همزیستی برقرار میکنند. این قارچها ویژگیهای رویشی، مورفولوژیک و فیزیولوژیک گیاهان میزبان را تغییر داده، باعث افزایش قدرت پایداری آنها میشوند. این پژوهش به منظور بررسی تأثیر قارچهای اندوفایت در بهبود ویژگیهای فنوتیپی فسکیوی بلند (Festuca arundinacea Schreb) و فسکیوی مرتعی (Festuca pratensis Huds) بومی ایران انجام گرفت. آزمایش در چارچوب طرح کاملاً تصادفی و به صورت فاکتوریل در سه تکرار اجرا شد، که دو فاکتور در دو سطح داشت. فاکتور اول دو توده گیاهی و فاکتور دوم آلوده و غیر آلوده بودن گیاه به قارچ بود. نتایج آزمایش نشان داد که در بیشتر ویژگیهای فنوتیپی مورد مطالعه، بین گیاهان آلوده و عاری از قارچ، اختلاف آماری معنیدار وجود دارد. اثر قارچهای اندوفایت بر شمار پنجه در بوته، عملکرد علوفه در بوته، عمق طوقه، وزن طوقه خشک و وزن ریشه خشک، مثبت و معنیدار شد. بین تودهها برای عملکرد علوفه در بوته، عمق طوقه، وزن طوقه خشک، وزن ریشه خشک و درصد ماده خشک، اختلاف آماری معنیدار بود. اثر متقابل توده و قارچ برای عمق طوقه و وزن ریشه خشک معنیدار گردید. از این رو میتوان از قارچهای اندوفایت در بهبود ویژگیهای فنوتیپی این گیاهان استفاده کرد.
جهانگرد محمدی، فایز رئیسی گهرویی،
جلد 7، شماره 4 - ( 10-1382 )
چکیده
آگاهی از ساختار وابستگی مکانی ویژگیهای مختلف خاک که نسبت به سیستمهای چرا دارای حساسیتاند، از نقطهنظر تعیین میزان و نوع تغییرات حادث شده در روابط خاک- گیاه و جلوگیری از وقوع تغییرات ناخواسته و مضر در اکوسیستم، حائز اهمیت است. در بررسی حاضر از مجموعه روشهای آماری ژئواستاتیستیک و نظریه فراکتال بهمنظور بررسی آثار قرق طولانی مدت بر تغییرات مکانی شماری از خصوصیات شیمیایی خاک شامل مواد آلی، ازت کل، فسفر و پتاسیم قابل دسترس در دو ناحیه تحت قرق و غیرقرق واقع در منطقه سبزکوه استان چهارمحال و بختیاری استفاده شده است. بررسی ساختار تغییرات مکانی متغیرهای موردنظر از طریق محاسبه تابع آماری واریوگرام انجام شد.
نتایج نشان داد که الگوی تغییرات مکانی متغیرهای خاک به تاریخچه مدیریت مرتع کاملاً وابسته است. واریوگرام مواد آلی در منطقه چرا دارای ساختاری خطی و بدون دسترسی به واریانس آستانه با توجه به مقیاس مطالعاتی بوده است. در حالیکه الگوی تغییرات مکانی این متغیر در نواحی قرق از ساختاری قوی و دارای واریانس آستانه مشخص تبعیت میکند. علاوه بر آن فسفر قابل دسترس در منطقه چرا فاقد هرگونه ساختار مکانی بود. واریوگرامهای ازت کل و پتاسیم قابل دسترس در هر دو ناحیه قرق و چرای مفرط تابع ساختار کروی است، بنابراین دامنه تغییرات در نواحی قرق تقریباً دو برابر ناحیه تحت چرا بوده است. نتایج حاصل از بهکارگیری نظریه فراکتال نشان میدهد که ویژگیهای خاک دارای خصیصههای فراکتالی بوده، بدینترتیب که آزمون تغییرات مکانی آنها با افزایش مقیاس مطالعاتی اطلاعات با جزئیات بیشتری را آشکار میسازد. همچنین نتایج حاصل از محاسبه بعد فراکتالی نشان میدهد که مقدار عددی بعد فراکتالی برای تمامی متغیرهای مورد بررسی بزرگ و به عدد 2 نزدیک است. در عینحال بعد فراکتالی برای فسفر و پتاسیم قابل دسترس در ناحیه چرا بزرگتر از ابعاد فراکتالی آنها در نواحی قرق است. همچنین بعد فراکتالی، که با استفاده از واریوگرام محاسبه شد، میتواند بهعنوان شاخصی مناسب بهمنظور توصیف الگوی تغییرات مکانی یک متغیر و پیچیدگیهای موجود در آن، بهکار گرفته شود.
رقیه حاجیبلند، ناصر اصغرزاده، زهرا مهرفر،
جلد 8، شماره 2 - ( 4-1383 )
چکیده
اطلاعات نسبتاً کاملی در مورد نقش ازتوباکتر کروکوکوم - یک تثبیت کننده آزاد ازت - در خاکهای کشاورزی وجود دارد, با اینحال آگاهی ما درمورد اهمیت اکولوژیک این باکتریها در مناطق مرتعی بهویژه در ایران ناچیز است. این بررسی به منظور بررسی ارتباط بین عوامل اکولوژیک و عوامل مربوط به خاک با جمعیت باکتریها انجام گرفته است. نمونههای خاک از دو منطقه مرتعی میشوداغ و خواجه که از نظر اکولوژیکی, نوع خاک و پوشش گیاهی از یکدیگرکاملاً متفاوت بودند، انتخاب شدند. نتایج بهدست آمده نشان داد که جمعیت ازتوباکتر با مقدار کربن آلی و pH خاک بهترتیب همبستگی معنیدار مثبت و منفی دارد. پوشش گیاهی نیز روی جمعیت باکتریها بهشدت موثر بوده و علاوه بر کاهش جمعیت در خاکهای فاقد پوشش, ریزوسفر گیاهان تیره گندم بیشترین جمعیت و ریزوسفر گیاهان تیره نخود کمترین جمعیت ازتوباکترها را داشت. همچنین اثر تلقیح باکتریهای جدا شده از خاکهای مورد مطالعه, روی رشد و تغذیه معدنی در گندم به عنوان گیاه مدل مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که رشد اندام هوایی و ریشه به ترتیب از تیمار کود ازتی (N+) به سمت تیمار تلقیح با ازتوباکتر (A+) و تیمار توأم (A+N+) نسبت به شاهد (A-N-) افزایش یافت. تیمارهای سهگانه فوق همچنین باعث افزایش جذب و انتقال پتاسیم به اندام هوایی شدند, با اینحال تأثیر تیمار A+ بر روی این پارامترها بیش از تأثیر تیمارهای A+N+ و N+ بوده است. این موضوع در مورد جذب ازت نیز صادق بود. بالاتر بودن مقدار جذب و خصوصا انتقال پتاسیم در تیمار تلقیح با ازتوباکتر به اثر احتمالی ترکیبات آلی تولید شده در ریشه که پتاسیم را با خود به اندام هوایی انتقال میدهند نسبت داده شد. نتایج نشان داد که ازتوباکترها نه تنها روی افزایش رشد و مقدار کلروفیل در گندم موثرند, بلکه بهطور اختصاصی روی جذب و خصوصاً انتقال عناصر نیز تأثیر مثبتی دارند. به نظر میرسد این اثر اختصاصی نبوده و میتواند برای عناصر کم مصرف نیز از اهمیت برخوردار باشد.
فایز رئیسی، اسماعیل اسدی، جهانگرد محمدی،
جلد 9، شماره 3 - ( 7-1384 )
چکیده
در اکوسیستمهای مرتعی، چرای مفرط باعث تغییراتی در پویایی کربن بقایای گیاهی و ماده آلی خاک میشود. هدف این پژوهش بررسی کیفیت شیمیایی بقایای سه گونه غالب مرتعی و ارتباط آن با پویایی کربن لاشبرگ تحت مدیریتهای مختلف چرا و قرق در مراتع سبزکوه میباشد. این بررسی در مراتع مشجر منطقه سبزکوه (استان چهار محال و بختیاری) صورت گرفت. نمونه برداری از گیاهان مرتعی غالب شامل اگروپایرون (Agropyron intermedium)، جو پیازدار (Hordeum bulbosum) و جگن (Juncus stenophylla) از یک منطقه تحت قرق 15 ساله برداشت و مقدار نیتروژن، فسفر و پتاسیم در نمونهها اندازهگیری شد. علاوه بر این، سرعت تجزیه لاشبرگ گونهها پس از یک سال خواباندن تحت شرایط طبیعی تعیین گردید. مقدار متوسط نیتروژن در لاشبرگ آگرو پایرون، جگن و جو پیازدار به ترتیب 37/1، 36/1 و 98/0 در صد بود. بنابراین با در نظر گرفتن 50% کربن در ماده خشک، نسبت کربن به نیتروژن (C/N) برای گونههای آگروپایرون، جگن و جو پیازدار به ترتیب 2/37،3/37 و 1/51 خواهد بود. لاشبرگهای آگروپایرون، جگن و جو پیازدار به ترتیب حاوی 13/0، 12/0 و 21/0 درصد فسفر و 04/1 ،01/1 و 72/1 در صد پتاسیم بودند. نتایج پویایی کربن نشان میدهد که اختلاف بین سرعت تجزیه لاشبرگ در منطقه چرا و منطقه قرق معنی دار نیست (05/0< p)، ولی این اختلاف بین گونههای مطالعه شده از نظر آماری بسیار معنیدار است (01/0 >p). نتایج نشان میدهند که ظاهراً روند تجزیه این بقایای گیاهی در ابتدا با نسبت C/N همبستگی دارد ولی در خلال فرآیند تجزیه سایر خصوصیات کیفی لاشبرگ و شرایط محیطی خاک تأثیر گذار خواهند بود. بنابراین میتوان چنین نتیجهگیری کرد که اثر نوع لاشبرگ گیاهی و کیفیت آن به روی تجزیه پذیری به مراتب ملموستر از اثر چرا (قرق) است.
حسین ارزانی، محمد جنگجو، حسین شمس، سعید محتشمنیا، مجید آقامحسنی فشمی، حسن احمدی، محمد جعفری، علی اصغر درویش صفت، احسان شهریاری،
جلد 10، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده
شایستگی مرتع و از طرفی قابلیت چرایی مرتع از موارد مهم در امر آنالیز و ارزیابی مراتع بوده و شناخت عوامل مؤثر بر آن، خود از اهمیت زیادی برخوردار است. از آنجایی که تقریباً همه اجزای اکوسیستم مرتعی روی تعیین شایستگی مرتع تأثیر میگذارند، بنابراین از بین عوامل فیزیکی و پوشش گیاهی سه عامل تولید علوفه، منابع آب و حساسیت به فرسایش انتخاب شد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تناسب مراتع لار، دشت بکان، سیاهرود و اردستان و ارائه مدلی برای چرای گوسفند میباشد. این تحقیق در 4 منطقه به ترتیب 2 منطقه سیاهرود و لار در رشتهکوههای البرز، اردستان در منطقه مرکزی و دشت بکان در منطقه زاگرس انجام گرفت. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که در مناطق مورد مطالعه از بین عوامل فیزیکی شیب، دوری از منابع آب و فرسایش بیشتر از عوامل گیاهی در تعیین قابلیت چرایی نقش داشتند. به طور کلی در منطقه سیاهرود، فراوانی گیاهان سمی، شیب تند، موقتی بودن منابع آب سازندهای حساس به فرسایش عوامل محدودکننده بودند. شیب زیاد، حساسیت سنگ و خاک به فرسایش و نحوه بهرهبرداری از اراضی در منطقه لار قابلیت آن را کاهش میداد. در منطقه اردستان تولید کم، وجود گیاهان مهاجم، دوری از منابع آب، نحوه بهرهبرداری از اراضی و فرسایشهای فعلی باعث کاهش شایستگی آن میشوند. در منطقه دشت بکان شیب، نحوه پراکنش منابع آب و عدم وجود منابع دائمی آب، ایجاد محدودیت میکنند. به طور کلی هر نوع بهره برداری از زمین نیازمندیهای مشخص و هر واحد اراضی کیفیت معینی دارد و در خصوص بهرهبرداری از مراتع برای چرای گوسفند، رعایت ظرفیت چرا، توجه به آمادگی مرتع و به کاربردن برنامههای اصلاحی در مراتع مورد مطالعه میتواند در افزایش قابلیت مراتع برای چرای گوسفند کمک کند.
بیژن حاتمی، آقافخر میرلوحی، محمدرضا سبزعلیان،
جلد 10، شماره 2 - ( 4-1385 )
چکیده
قارچهای اندوفیت . Neotyphodium spp به طور همزیست، گیاهان علوفهای فسکیوی بلند Festuca arundinacea Shcreb و فسکیوی مرتعی .F. pratensis Huds را آلوده میسازند. شپشک مومی Phenococcus solani Ferris به برخی گیاهان علوفهای حمله میکند. برای بررسی نقش این قارچهای همزیست در کنترل آفت فوق، ازچهار ژنوتیپ گیاهی فسکیوی بلند و دو ژنوتیپ فسکیوی مرتعی که به طور طبیعی حاوی اندوفیت بودند، استفاده شد. ابتدا پنجههای گیاهی به دو قسمت تقسیم و یک قسمت با استفاده از مخلوط محلول دو قارچکش شامل پروپیکونازول به مقدار دو گرم ماده مؤثر و فولیکور به میزان یک میلیلیتر در لیتر آب، عاری از قارچ شد. آزمایش در 12 تیمار، شامل شش ژنوتیپ و هر کدام دارای دو حالت، حاوی اندوفیت و بدون اندوفیت در سه تکرار در طرح بلوک کامل تصادفی در مزرعه کشت شد. شمارش شپشکها با مشاهده اولین علائم آلودگی روی ریشه شروع شد. برای شمارش تعداد شپشکها، یک کپه گیاهی که به طور میانگین شامل 200 پنجه بود از هر تکرار (کرت) به صورت تصادفی انتخاب گردید. تعداد پنجه، وزن ریشه و وزن ساقه یک کپه در هر پلات به صورت تر و خشک اندازهگیری شد. همبستگی عملکرد علوفه خشک یعنی وزن بخش هوایی گیاهان از ارتفاع 5 سانتیمتری سطح خاک و دیگر صفات رویشی با تعداد شپشک شمارش شده روی ریشه به عنوان معیاری در تعیین خسارت احتمالی این آفت بررسی شد. نتایج نشان داد که گیاهان بدون اندوفیت فسکیوی بلند به طور معنی داری آلودگی بیشتر یعنی تعداد زیادتری شپشک، نسبت به گیاهان حاوی اندوفیت دارد. در گیاهان حاوی اندوفیت هیچ شپشکی دیده نشد. عملکرد علوفه خشک نیز به طور معنیداری در گیاهان حاوی اندوفیت بیش از گیاهان بدون اندوفیت بود. ضرایب همبستگی نیز نشان داد که عملکرد علوفه خشک با تعداد شپشک، همبستگی منفی و معنیداری دارد که نشاندهنده خسارت شپشک مومی P. solani از طریق تغذیه از ریشه در گیاهان بدون اندوفیت بود.
مهدیه پارسائیان، آقافخر میرلوحی، عبدالمجید رضایی، مجتبی خیام نکویی،
جلد 10، شماره 4 - ( 10-1385 )
چکیده
به منظور بررسی نقش اندوفایتها در ایجاد خصوصیات با ارزش فیزیولوژیکی و افزایش مقاومت به سرما در دو گونه فسکیوی مرتعی (.Festuca pratensis Huds) و فسکیوی بلند (.Festuca arundinacea Schreb)، پژوهشی در سال 1381 در دانشگاه صنعتی اصفهان اجرا شد. در این راستا کلونهای آلوده به قارچ اندوفایت و عاری از آن، از دو توده گیاه فسکیوی بلند با شمارههای 75 و83 و یک گیاه فسکیوی مرتعی با شماره 60 تهیه گردید. کلونها تحت تأثیر تیمارهای سرمایی شامل 6، 2- ، 10- درجه سانتیگراد قرار داده شدند و با شاهد (20 درجه سانتیگراد) مقایسه شدند. آزمایش در هر تیمار دمایی در قالب طرح آزمایشی فاکتوریل با طرح پایه کاملاً تصادفی در سه تکرار اجرا گردید. آنالیزهای آماری در هر سطح سرمایی به طور جداگانه و سپس به صورت تجزیه مرکب انجام شد. پس از اعمال تیمارها صفات محتوای نسبی آب برگ و طوقه، میزان تراوش یونی، درصد خسارت غشای سیتوپلاسمی و محتوای اسید آمینه پرولین اندازهگیری گردید. حضور اندوفایتها منجر به افزایش جزئی در مقدار نسبی آب برگ و طوقه گردید. میزان اسید آمینه پرولین در گیاهان حاوی اندوفایت در مقایسه با گیاهان فاقد آن در هر دو شرایط تنش و عدم تنش به طور قابل ملاحظهای بیشتر بود. قارچهای اندوفایت در حفظ پایداری غشاهای سلولی و در نتیجه کاهش میزان نشت الکترولیتی در کلیه سطوح دمایی تأثیر گذار بودند. در میان ژنوتیپهای مورد بررسی، ژنوتیپ 83 به ویژه در حضور اندوفایت از نظر برخی از صفات بررسی شده کاراتر عمل نموده و مقاومت به سرمای بیشتری از خود نشان داد. ژنوتیپهای 75 و 60 در مراتب بعدی قرار گرفتند
آقافخر میرلوحی، محمد رضا سبزعلیان، محمد حسین اهتمام،
جلد 10، شماره 4 - ( 10-1385 )
چکیده
به منظور بررسی نقش قارچهای همزیست اندوفایت (Neotyphodium coenophialum) در القای زودرسی،چهار ژنوتیپ فسکیوی بلند و دو ژنوتیپ فسکیوی مرتعی در این آزمایش استفاده گردید. پس از انتخاب گیاهان سازگار با قارچ همزیست اندوفایت، پنجههای هر ژنوتیپ به دو قسمت تقسیم شد و قارچ اندوفایت در یک بخش از پنجهها با استفاده از مخلوط قارچ کش پروپیکونازول و فولیکور حذف گردید. پنجههای جدید از گیاهان حاوی اندوفایت و بدون اندوفایت هر ژنوتیپ، در قالب یک طرح بلوک کامل تصادفی درسه تکرار در مزرعه کشت گردیدند. صفات تعداد روز تا ظهور اولین خوشه، تعداد روز تا 50 درصد گردهافشانی، تعداد روز تا شروع رسیدگی فیزیولوژیک، تعداد خوشه در هر هفته، وزن کل بذر تولید شده، وزن بذر خالص و وزن بذر پوک در هر دو هفته یک بار روی این گیاهان اندازهگیری شدند. نتایج نشان داد که قارچهای اندوفایت قادرند ظهور خوشه، شروع رسیدگی و میزان عملکرد مرحلهای بذر را در گیاه فسکیوی بلند و فسکیوی مرتعی افزایش دهند. قارچهای اندوفایت به طور متوسط ظهور اولین خوشه را 2 روز جلو انداختند. همچنین قارچهای همزیست اندوفایت، تاریخ 50 درصد گردهافشانی وتاریخ شروع رسیدگی فیزیولوژیک را کاهش دادند. تعداد خوشه گیاهان حاوی اندوفایت نیز در هر هفته به صورت معنی دار بیشتر از گیاهان بدون اندوفایت بود. بررسی میزان عملکرد مرحلهای بذر گیاهان حاوی اندوفایت و بدون اندوفایت که برای هر دو هفته به صورت جداگانه انجام شد، نشان داد که قارچهای همزیست اندوفایت همزمان میزان کل بذر در هر مرحله، میزان بذر خالص و نیز میزان بذر پوک و بقایا را افزایش میدهند. ظاهراً افزایش بذر خالص، نشان دهنده برخی تغییرات فیزیولوژیک از جمله تغییرات احتمالی هورمونها در گیاه است که شرایط بهتر دانهبندی را فراهم میکند. بدین ترتیب براساس تحقیق حاضر به نظر میرسد که قارچهای همزیست اندوفایت قادر باشند منجر به القای زودرسی در گیاه فسکیوی بلند و فسکیوی مرتعی گردند.
مریم یوسفی فرد، احمد جلالیان، حسین خادمی،
جلد 11، شماره 40 - ( 4-1386 )
چکیده
عدم توجه انسان به نحوه بهرهبرداری از منابع طبیعی از جمله خاک باعث تخریب و فرسایش آن میگردد. فرسایش آبی یکی از عوامل مهم تخریب خاک میباشد. در اثر تعییر کاربری اراضی مرتعی به دلیل کاهش پوشش گیاهی و بهم خوردگی سطح خاک، مقاومت خاک سطحی کاهش یافته و فرسایش آبی شدیدی رخ میدهد. مطالعهای در منطقه چشمه علی (سولیجان) استان چهارمحال و بختیاری با هدف برآورد رسوب، رواناب و هدررفت عناصر غذایی در چهار کاربری اراضی انجام شد. چهار کاربری بررسی شده شامل مرتع با پوشش گیاهی تقریباً خوب (20% <)، مرتع با پوشش گیاهی ضعیف (10%>)، دیمزار و دیمزار رها شده بود. نمونههای خاک از عمق 10 - 0 سانتیمتر در قالب طرح کاملاً تصادفی در چهار تکرار برداشته شد. به منظور برآورد رسوب، رواناب و هدررفت عناصر غذایی از اندازهگیری صحرایی فرسایش خاک تحت شرایط استاندارد از بارانساز مصنوعی استفاده شد. درصد مواد آلی، ازت کل، فسفر قابل دسترس، توزیع اندازه ذرات رسوب و خاک در آزمایشگاه اندازهگیری شد. تجزیه و تحلیل دادهها نشان داد که بیشترین تخریب در این منطقه از فرسایش آبی بوده و عوامل متعددی در گسترش آن نقش داشتهاند از جمله چرای بیرویه در مرتع، حساسیت سازندهای زمینشناسی و مهمترین آن تغییر کاربری اراضی مرتعی به دیمزارهای کم بازده را میتوان نام برد. بیشترین مقدار رواناب در کاربری دیمزار رها شده و کمترین مقدار رواناب در کاربری مرتع با پوشش گیاهی خوب ایجاد گردید. بیشترین مقدار رسوب درکاربری دیمزار مشاهده شد. مقدار رسوب در کاربریهای دیمزار، دیمزار رها شده و مرتع با پوشش گیاهی ضعیف به ترتیب 5/54، 21 و 4/10 برابر مرتع با پوشش گیاهی خوب بود. کمترین مقدار رواناب و رسوب در کاربری مرتع با پوشش گیاهی خوب ایجاد گردید. نسبت غنی شدن ذرات خاک در رسوب در جزء سیلت ریز (mμ 5 - 2) و سپس رس بیشترین و در مورد شن کمترین مقدار بود. درصد هدررفت مواد آلی، ازت کل ومقدار فسفر قابل دسترس همراه با رسوب در ساعت اول بارندگی نسبت به ساعت دوم بارندگی بیشتر بود که علت آن انتقال ذرات ریزتر در ابتدای واقعه بارندگی است. هدررفت کل این سه فاکتور اندازهگیری شده در رسوب طی 2 ساعت بارندگی در کاربری دیمزار بیشترین، در کاربری مرتع با پوشش گیاهی ضعیف و دیمزار رها شده در حد متوسط و در کاربری مرتع با پوشش گیاهی خوب کمترین مقدار بود. نسبت غنی شدن ماده آلی، ازت کل و فسفر در رسوب در چهار کاربری بیشتر از یک است که دلیلی بر انتقال ماده آلی و این دو عنصر غذایی همراه با رسوب میباشد. به طور کلی میتوان گفت تغییر کاربری اراضی از عرصههای منابع طبیعی نظیر مرتع به کاربریهای دیگر که تحت سیستم مدیریت انسان باعث افزایش فرسایش، هدررفت تشدیدی خاک و انتقال عناصر غذایی همراه با آن میشود.
کریم سلیمانی، رضا تمرتاش، فاطمه علوی، صدیقه لطفی،
جلد 11، شماره 40 - ( 4-1386 )
چکیده
دادههای ماهوارهای به منظور گسترش و مدیریت منابع مرتعی همواره قادر است در تأمین اطلاعات لازم در جنبههای مختلف جوامع گیاهی منجمله بیوماس نقش مهمی را ایفا نماید. منطقه مورد مطالعه در زیر حوضه سفیدآب، از حوضه آبخیز سد لار، قسمت مرکزی رشتهکوههای البرز در شمال کشور با اقلیم نیمه مرطوب معتدل واقع شده است. به منظور بررسی قابلیت دادههای ماهوارهای در برآورد تولید از دادههای سنجنده TM باتوجه به تعدد باندها دراین سنجنده که امکان محاسبه شاخصهای بیشتری را فراهم میساخت، استفاده گردید. در این تحقیق دادههای میدانی باروش نمونهبرداری تصادفی – سیستماتیک متعلق به 20 واحد نمونهبرداری در 200 پلات جمعآوری گردید. برای تشخیص مختصات جغرافیایی واحدهای نمونهبرداری و پیکسلهای مربوط در دادههای رقومی از دستگاه تعیین موقعیت همراه با Benchmarc نزدیک به منطقه استفاده شد. برای محاسبه شاخصهای گیاهی و برای اینکه تعین محل نمونه برداری بر روی پیکسلهای مربوطه در روی تصویر ماهوارهای به درستی و با خطای کمتری انجام شود، میانگین رقومی 9 پیکسل مربوط به واحدهای نمونهبرداری از تصاویر تصحیح شده استخراج گردید. سپس همبستگی بین دادههای زمینی و شاخصهای گیاهی حاصل از ترکیب باندهای مختلف ارزیابی و پس از آن، شاخصهای گیاهی مناسب تشخیص داده شدند. در نهایت محاسبات و بررسیهای آماری برای معرفی مدل مناسب ارائه گردید که پس از آزمایش مدلها نتایج به دست آمده حاکی از آن است که بین شاخصهای گیاهی مناسب و دادههای میدانی همبستگی قابل ملاحظهای وجود دارد. بنابراین امکان تخمین دقیق تولید مراتع از طریق استفاده از اطلاعات لندست تی ام به همراه نقاط کنترل زمینی وجود دارد.
علیمحمد محمدی، سیدجمال الدین خواجه الدین، سیداحمدخاتون آبادی،
جلد 11، شماره 40 - ( 4-1386 )
چکیده
حوزه آبخیز شمالی رودخانه کوهرنگ با وسعتی معادل 68437 هکتار در شمال غربی استان چهارمحال و بختیاری بین طولهای جغرافیایی ′54 °49 تا ′9 °50 و عرضهای جغرافیایی ′8 °32 تا ′36 °32 واقع است.از این رو تعادل منطقی بین تعداد بهره بردار و توان تولیدی مراتع و اندازه مناسب گله در واحدهای بهره برداری مرتعی ضرورت دارد. تعیین اندازه مناسب مرتع به ازای هر خانوار مرتعدار که در این اندازه از مرتع بتواند علاوه بر تأمین نیازهای وابسته به مرتعداری، معیشت مناسبی را برای خانوار ایجاد کند، اهمیت دارد.. هدف اصلی این مطالعه, تعیین اندازه مناسب واحدهای بهره برداری مرتعی به ازای هر خانوار جهت چرای دام در زمان مناسب استفاده از مراتع با استفاده از عوامل بوم شناختی، اقتصادی - اجتماعی است. در این راستا پس از شناسایی سامانهای عرفی اقدام به تعیین توان تولیدی و ظرفیت مجاز مراتع منطقه مورد مطالعه شد. سپس با بررسی هزینهها و درآمدهای دامداری متکی به مرتع و تعیین درآمدهای حاصل از آن، اندازه مناسب گله به نحوی تعیین شد که بتواند هزینههای خانوار را با توجه به سطح معاش تعیین شده، تأمین کند. با اعمال زمانهای مختلف بهره برداری از مراتع، اندازه مناسب مرتع به ازای هر خانوار تعیین گردید. تعداد 10 تیپ گیاهی با ظرفیت 91/0 واحد دامی در ماه در هکتار در حوزه مورد مطالعه گسترش دارد. 46 سامان عرفی و قسمتی از 6 سامان عرفی دیگر هم در حوزه مورد مطالعه وجود داردکه میانگین هر سامان عرفی معادل 1510 هکتار با تعداد متوسط 8/36 خانوار در هر واحد است. سهم هرخانوار از اراضی مرتعی قابل استفاده دام در وضع موجود حدود 41 هکتار است. حداقل اندازه مناسب از مرتع و دام به ازای هر خانوار که بتواند در این اندازه، هزینههای سالانه خانوار را تأمین کند به ترتیب 520 هکتار و 142 واحد دامی از گلهای مخلوط با نسبت 3 به 2 گوسفند به بز در یک فصل چرای یکصد روزه است. نتایج نشان میدهد که توان تولیدی مراتع در وضع موجود در واحدهای مرتعی تحت تأثیر اندازه گله و سهم هر خانوار از اراضی کشاورزی و تعداد خانوار در هر واحد مرتعی قرار دارد. واحد مرتعی و سطح معاش تعریف شده دارای تأثیر معنیداری در سطح 5 درصد بر روی اندازه مناسب مرتع به ازای هر خانوار دارد.
هومن لطیفی، جعفر اولادی، سعید ساروئی، حمید جلیلوند،
جلد 11، شماره 40 - ( 4-1386 )
چکیده
به منظور ارزیابی قابلیت دادههای ماهوارهای سنجنده +ETM جهت تهیه طبقات پوششی جنگل- اراضی درختچهای و مرتع در حدود فوقانی جنگل، این دادهها در بخشی از اراضی جنگلی و مرتعی در ارتفاعات حوزه نکا- ظالم رود مورد مطالعه قرار گرفتند. جهت تصحیح هندسی تصویر از روش تصحیح هندسی ارتو با بهکارگیری مدل رقومی ارتفاعی استفاده شد که میزان خطای ریشه میانگین مربعات معادل 68/0 پیکسل در راستای محور Xها و 69/0 پیکسل در راستای محور Yها را به دست آورد. از تکنیک PANSHARP جهت ترکیب وضوح باندهای اصلی و باند پانکروماتیک استفاده شد. به منظور تهیه نقشه واقعیت زمینی از روش نمونه برداری تصادفی منظم با قطعات نمونه یک هکتاری استفاده شد. از فرم رویشی درختی، درختچهای و مرتعی بهعنوان معیار تفکیک طبقات استفاده گردید. مجموعهای از کانالها شامل باندهای اصلی، شاخصهای گیاهی NDVI و (NIR(IR/R و مولفههای اول حاصل از تجزیه مولفههای اصلی جهت طبقه بندی دادهها مورد استفاده قرار گرفت. از روش خودکار انتخاب کانالها جهت انتخاب ترکیب بهینه باندی استفاده شده و نمونههای تعلیمی با استفاده از شاخصهای تفکیک پذیری طبقات ارزیابی شدند. طبقه بندی تصویر با الگوریتم حداکثر احتمال و با استفاده از دو مجموعه داده اصلی و ترکیبی انجام گرفت که حداکثر صحت کلی را با میزان 67 % و شاخص کاپا 43/0 را در مجموعه داده اصلی حاصل نمود. با توجه به میزان به دست آمده معیارهای بیان صحت طبقه بندی، دادههای اصلی سنجنده +ETM جهت نمایش طبقات پوشش سه گانه بر مبنای فرم رویشی و در منطقه مورد مطالعه دارای قابلیت متوسط ارزیابی گردید. لذا میتوان با این معیار اقدام به تفکیک طبقات پوشش در منطقه نمود. همچنین اعمال روشهای تکمیلی بهمنظور کاهش تداخل طیفی بازتاب زمینه دراین گونه مناطق پیشنهاد میشود.
مرتضی خداقلی، ذبیح ا... اسکندری، مصطفی سعیدفر، ستار چاووشی ،
جلد 12، شماره 44 - ( 4-1387 )
چکیده
بهمنظور بررسی تأثیر کودهای نیتروژنه و فسفره بر تولید گیاهان مرتعی، تحقیقی در قالب بلوکهای کاملاً تصادفی و بهصورت فاکتوریل در 3 تکرار و 12 تیمار انجام گرفت. تیمارهای کودی شامل: نیتروژن در 4 سطح صفر، 25، 50 و 75 کیلوگرم ماده مؤثره و بهصورت کود نیترات آمونیم و فسفر در 3 سطح صفر، 30 و 60 کیلوگرم ماده مؤثره بهصورت سوپرفسفات تریپل مورد استفاده قرار گرفت. بر اساس نتایج کسب شده، در منطقه طرح ایستگاه حنا سمیرم اختلاف معنیداری بین سطوح نیتروژن در تولید اشکال رویشی گونههای علف گندمی، بوتهها و علف نقرهای ملاحظه میگردد. سطح کود نیتروژنه به میزان 75 کیلوگرم تولید علف گندمیها را تا40 درصد و بیش از 100 درصد تولید علف نقرهای را نسبت به شاهد افزایش داده است. حداکثر تولید بوتهها در سطح نیتروژن به میزان 50 کیلوگرم در هکتار میباشد که نسبت به شاهد بیش از 100 درصد افزایش نشان داد. همچنین اختلاف معنیداری بین سطوح تیمار فسفر در وزن گونههای پروانه آسا و علف گندمی دیده شد. سطح کود فسفره به میزان 60 کیلوگرم در هکتار باعث افزایش تولید گونههای گیاهان پروانه آسا به میزان 5 برابر شاهد شده است. همچنین گونههای گیاهان علف گندمی در تیمار کود فسفره به میزان 60 کیلوگرم در هکتار ، بیش از 56 درصد افزایش نشان میدهد.
سید حمیدرضا صادقی، حمیدرضا پورقاسمی، مجید محمدی، حشمت اله آقارضی،
جلد 12، شماره 46 - ( 10-1387 )
چکیده
عدم وجود و یا کمبود آمار و اطلاعات در زمینه فرسایش خاک و تولید رسوب در بسیاری از حوزه های آبخیز کشور، استفاده از روش های تجربی مناسب برای برآورد شدت و مقادیر فرسایش خاک و تولید رسوب را گریزناپذیر می نماید. در این تحقیق، میزان کارآیی مدل USLE و نسخ مختلف آن شامل MUSLE-S، AOF، MUSLT، MUSLE-E، USLE-M و AUSLE در کرت استاندارد در تیمارهای دیم، شخم رها شده و مرتع در مقیاس رگبار ارزیابی شده است. برای این منظور کلیه متغیرهای مورد نیاز و ورودی مدل های مذکور در سه کرت مستقّر در هر تیمار در ایستگاه تحقیقات منابع طبیعی خسبیجان در شهرستان اراک محاسبه و به منظور اجرای مدل های مذکور مورد استفاده قرار گرفت. نتایج به دست آمده از به کارگیری هر یک از مدل ها با مقادیر رسوب اندازه گیری شده 12 رگبار مقایسه و نهایتاً کارآیی و دقّت مدل های مذکور در هر یک از تیمارهای مورد بررسی ارزیابی شد. نتایج ارزیابی ضمن تأیید ارتباط آماری خوب بین برآوردهای بسیاری از مدل ها با یکدیگر نمایان گر عدم توانایی و کارآیی مدل های مذکور در برآورد رسوب ناشی از رگبارها در تیمارهای مورد مقایسه بوده اند. حال آن که ارتباط معنی دار تخمین های حاصل از مدل MUSLE-E (99/0r=) و غیرمعنیدار MUSLE-S و MUSLE-E (50/0r<) با مقادیر مشاهده ای به ترتیب در کاربری های مرتع، و دیم و شخم رهاشده مورد تأیید قرار گرفت.
حسین ارزانی، مرضیه مسیبی، علی نیکخواه،
جلد 12، شماره 46 - ( 10-1387 )
چکیده
آگاهی از میزان علوفه مورد نیاز دام برای تعیین ظرفیت چرا و ایجاد تعادل دام و مرتع ضروری است. نیاز روزانه به کیفیت علوفه در دسترس، وزن زنده، سن و شرایط فیزیولوژیکی دام بستگی دارد. از آنجا که بیش از 20 نژاد گوسفندی با جثههای متفاوت از مراتع کشور استفاده میکنند، وزن معادل واحد دامی برای هر نژاد باید تعیین و براساس آن نیاز روزانه علوفه تعیین گردد. در این تحقیق وزن زنده واحد دامی نژاد فشندی (با در نظر گرفتن میانگین وزن زنده میشهای سه و چهار ساله) تعیین شد. بدین منظور 3 گله از میان گلههای موجود در طالقان که بیش از 100 رأس گوسفند نژاد فشندی داشتند، انتخاب شدند. در هر گله 15 رأس میش سه ساله، 15 رأس میش 4 ساله، 5 رأس قوچ 3 ساله و 5 رأس قوچ 4 ساله انتخاب که در ابتدای ورود به ییلاق، هنگام خروج از ییلاق و یک بار در زمستان، جمعا سه بار وزن آنها اندازهگیری شد. همچنین در هر گله نیز 5 رأس بره سه ماهه در ابتدای فصل چرا، 5 رأس بره 6 ماهه در انتهای فصل چرا وزنکشی شدند. نیازهای غذایی آن در شرایط نگهداری با توجه به شرایط محیطی و فواصل آبشخوار (50 درصد بیشتر از مقدار پیشنهادی جداول NRC و فرمول پیشنهادی ماف1984) با استفاده از دو روش استفاده از دادههای جداول NRC و فرمول ماف محاسبه گردید. جهت تجزیه و تحلیلهای آماری از نرمافزار SAS و آزمایش فاکتوریل در قالب طرح پایه کاملاًَ تصادفی استفاده شد. نتایج نشان داد که اندازه واحد دامی گوسفند فشندی 7/60 کیلوگرم میباشد. همچنین میانگین وزن قوچهای سه و چهار ساله به ترتیب 3/80 و 3/85 کیلوگرم و برههای سه و شش ماهه به ترتیب 4/21 و 8/37 کیلوگرم تعیین شد. معادل واحد دامی برای قوچ و برههای سه و شش ماهه به ترتیب برابر با 36/1 ، 35/0 و 62/0 تعیین گردید. در روش اول میزان انرژی متابولیسمی مورد نیاز روزانه دام از جداول NRC (1985) استخراج شد که با احتساب شرایط منطقه برابر با 8/13 مگاژول انرژی متابولیسمی در روز بود. در روش دوم با استفاده از فرمول ماف، میزان انرژی متابولیسمی مورد نیاز روزانه برابر با 8/11مگاژول تعیین گردید.
مریم ریاحی، فایز رئیسی،
جلد 16، شماره 59 - ( 1-1391 )
چکیده
مناطق کوهستانی زاگرس به دلیل چرای مفرط و پیوسته به شدت در حال تخریب هستند. یکی از مکانیسمهای اثر چرا بر تولید مرتع ایجاد پسخور منفی از طریق تغییرات ملموس برخی خصوصیات خاک است. معدنی شدن نیتروژن یکی از فرآیندهای زیستی در خاک است که میتواند تحت تأثیر عوامل زنده و غیرزنده از جمله مدیریت چرای مرتع قرار گیرد. این مطالعه با هدف بررسی نقش مدیریت مرتع (قرق و چرا) بر معدنی شدن نیتروژن خاک در مراتع طبیعی استان چهارمحال و بختیاری انجام شد. سه مدیریت مرتع شامل الف) قرق، ب) چرای تحت کنترل و ج) چرای آزاد (مفرط) در مجاورت یکدیگر در سه منطقه سبز کوه (18 سال قرق)، بروجن ( 23 سال قرق) و شیدا (2سال قرق) در استان چهارمحال و بختیاری انتخاب و از عمق 15-0 سانتیمتری نمونههای خاک جمعآوری و برخی ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی خاک و روند معدنی شدن نیتروژن در شرایط استاندارد اندازهگیری گردید. اثر مدیریت مرتع بر معدنی شدن تجمعی نیتروژن و درصد معدنی شدن نیتروژن (معدنی شدن نسبی نیتروژن) در منطقه سبز کوه معنیدار (05/0>P) بود و باعث افزایش 89 و 96 درصد معدنی شدن نسبی نیتروژن در مرتع قرق شده به ترتیب در مقایسه با مرتع تحت کنترل و چرای آزاد گردید. همچنین مدیریت مرتع در منطقه بروجن باعث افزایش معنیدار (05/0>P) معدنی شدن نیتروژن در مرتع تحت قرق (بین 3/3 تا 5/3 برابر) در مقایسه با مرتع تحت چرای مفرط شد. در حالی که در منطقه شیدا به دلیل سابقه کوتاه قرق و کشت وکار تفاوت معنیدار و محسوس بین مدیریت قرق، کنترل ورود دام و چرای فصلی در معدنی شدن نیتروژن مشاهده نگردید. در مجموع به نظر میرسد خاک اکوسیستمهای مرتعی مناطق سبز کوه و بروجن با مدیریت مناسب و صحیح چرا ظرفیت عرضه نیتروژن معدنی بیشتر و در نتیجه قابلیت احیا شدن دارند در حالی که در منطقه شیدا برای احیای خاک، ایجاد حالت پایا و بهبود کیفیت و باروری آن زمان طولانیتری لازم است.
ابراهیم گویلی کیلانه، محمدرضا وهابی،
جلد 16، شماره 59 - ( 1-1391 )
چکیده
پوشش گیاهی مهمترین عامل تأثیرگذار بر پایداری و تعادل اکوسیستمهای طبیعی است. روابط بین پوشش گیاهی و عاملهای محیطی به شناخت عوامل مؤثر بر رشد و استقرار گونههای گیاهی و همچنین شناسایی رویشگاهها کمک میکند. هدف از این بررسی، شناخت این روابط در مراتع منطقه فریدونشهر (حوزه آبخیز سرداب - سیبک) استان اصفهان است. برای این منظور بعد از تیپبندی پوشش گیاهی به روش فیزیونومیک- فلوریستیک، نمونهبرداری از تیپهای گیاهی به روش تصادفی- سیستماتیک و با استفاده از پلاتهای دو مترمربعی انجام شد و شاخصهای درصد پوشش تاجی و درصد ترکیب گونههای گیاهی تعیینگردید. در هر تیپ، یک پروفیل خاکشناسی حفر شد و مهمترین خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک شامل اجزاء بافت خاک، سنگریزه سطحی، رطوبت اشباع (S.P)، هدایت الکتریکی(EC)، اسیدیته (pH)، کربنات کلسیم (CaCO3) و کربن آلی (O.C) اندازهگیری شد. برای بررسی ارتباط پوشش گیاهی با عوامل محیطی از فن رجبندی و روش RDA استفاده شد. نتایج نشان داد که عوامل محیطی، هشت تیپ گیاهی مراتع منطقه مورد مطالعه را به سه رویشگاه عمده شامل کما (Ferula ovina)، گون گزی(Astragalus adscendens) و گون کتیرایی(Astragalus brachycalyx) گروهبندی کردند. درصد رس، کربن آلی، عمق خاک، درصد آهک، درصد سنگریزه سطحی و درصد خاک لخت مهمترین عوامل مؤثر در جداسازی رویشگاههای مرتعی سه گانه بودند.