70 نتیجه برای پل
عبدالمجید رضایی،
جلد 1، شماره 1 - ( 1-1376 )
چکیده
رابطه بین زیرواحدهای گلوتنین با وزن مولکولی بالا و خواص کیفی آرد، با استفاده از 117 لاین نوترکیب F7 حاصل از روش تک بذر در تلاقی انزاواینیا (به ترتیب لاینهای باارزش نانوائی پائین و بالا) مورد مطالعه قرار گرفت. والدها در هر سه مکان ژنی 1-GLU دارای آللهای متفاوت بودند. لاینهای نوترکیب، برای 8 ترکیب آللی ممکن، با استفاده از الکتروفورز با ژل پلی اکریلامید طبقهبندی شدند. GLU-D1 ، اکثر تغییرات مشاهده شده در ارتفاع رسوب، زمان اختلاط، مقاومت خمیر و درصد پروتئین را توجیه کرد. در مکان ژنی GLU-D1، زیرواحدهای 10 + 5 بر 12 + 2 برتری نشان دادند. هر سه مکان ژنی، اثرات افزایشی معنیداری بر ارتفاع رسوب و مقاومت خمیر داشتند. اثرات افزایشی مکانی ژنی 1D-GLU بر زمان اختلاط و درصد پروتئین نیز معنیدار بود. اثرات متقابل اپیستازی افزایشی به طور عمده منفی، و به استثناء αAB و αAD برای ارتفاع رسوب، معنیدار نبودند.
جواد پوررضا،
جلد 1، شماره 1 - ( 1-1376 )
چکیده
این آزمایش به منظور تعیین رابطه تری گلیسریدهای پلاسما و رطوبت لاشه با میزان چربی حفره بطنی به اجرا در آمد. مسئله بالا بودن چربی لاشه، به ویژه چربی حفره بطنی، به دلیل رشد سریع مرغهای گوشتی یکی از مشکلات مرغداریها محسوب میشود، ضمن این که مورد علاقه مصرف کنندگان نیز نمیباشد. تعداد 600 قطعه جوجه یکروزه گوشتی تجارتی به 40 گروه 15 قطعهای تقسیم شدند و به هر چهار گروه از جوجهها یکی از 10 جیره آزمایشی که در آنها جو در سطوح صفر (گروه شاهد) 5، 10، 20 و 40 درصد جایگزین ذرت شده بود همراه با 4 درصد پیه به مدت 56 روز داده شد. جیرهها با استفاده از پوسته برنج به نحوی فرموله شدند که پروتئین و انرژی آنها یکسان گردیده بود. در سنین 42، 49 و 56 روزگی از هر تکرار، یک قطعه مرغ و یک قطعه خروس انتخاب و پس از خونگیری، درصد لاشه و مقدار چربی حفره بطنی هر لاشه مشخص گردید. نمونههای خون جهت اندازهگیری اجزای پلاسما به آزمایشگاه منتقل شدند. نتایج نشان داد که با افزایش چربی حفره بطنی رطوبت لاشه کاهش یافت. همبستگی چربی حفره بطنی با تری گلیسرید پلاسما معنیدار و مثبت ولی با رطوبت لاشه معنیدار و منفی بود. معادلات رگرسیون به دست آمده نشان داد که از چربی تری گلیسرید پلاسما و رطوبت لاشه میتوان چربی حفره بطنی و نهایتاً چربی لاشه را تخمین زد. معادلات نشان داد که استفاده از چند معیار در تخمین چربی حفره بطنی بهتر از استفاده از یک معیار میباشد.
صلاح کوچک زاده،
جلد 5، شماره 1 - ( 1-1380 )
چکیده
پایههای کناری پلها معمولاً در ناحیه میادین غرقاب رودخانهها قرار میگیرند، جایی که توزیع سرعت جریان و تنش برشی بستر در مقطع عرضی، به طور قابل ملاحظهای غیریکنواخت است. تاکنون اثر هندسه مقطع و غیریکنواختی توزیع پارامترهای یاد شده بر پدیده آبشستگی، در مجاری با مقاطع مرکب، به طور جامع مورد بررسی قرار نگرفته است. در این تحقیق، که به منظور ارزیابی اثر انتقال جانبی در اندازه حرکت در جریانهای مرکب، بر میزان عمق آبشستگی اطراف پایههای کناری پلها صورت گرفته، اعماق مشاهده شده آبشستگی در جریانهای متداخل و نامتداخل مورد مقایسه قرار گرفته است.
نتایج نشان میدهد که در نسبتهای کوچک اعماق جریان در میدان غرقاب، λa، به کل عمق جریان (H)، که انتقال جانبی اندازه حرکت شدید میباشد، میزان آبشستگی در جریانهای متداخل میتواند تا حدود 30% نسبت به مقدار آن در جریانهای نامتداخل افزایش یابد (λa/H<0.3). به این ترتیب، اهمیت انتقال جانبی اندازه حرکت در میدانهای مرکب جریان، و اثر آن بر برآوردهای مهندسی روشن میشود. اما استنباط جامع و متقن برای ارائه نتایج کاربردی باید مبتنی بر طیف وسیعی از دادهها باشد، که خود ضرورت انجام مطالعات تفصیلی برای تعیین اثر پارامترهای مختلف بر پدیده آبشستگی در جریان مرکب را تبیین میکند.
حمیدعلیپور، عبدالمجید رضایی، سیدعلی محمد میرمحمدی میبدی ، مسعود طاهری،
جلد 5، شماره 4 - ( 10-1380 )
چکیده
این پژوهش به منظور بررسی تنوع ژنتیکی 270 ژنوتیپ سویا، از نظر الگوهای الکتروفورتیک پروتئین دانه و ارتباط آنها با برخی از ویژگیهای دانه مانند درصد روغن، درصد پروتئین، برخی از ترکیبات شیمیایی و وزن صد دانه انجام شد. از میان روشهای الکتروفورز، غلظتهای 10 و 5/4 درصد اکریلامید به ترتیب برای ژلهای اصلی و پایه، غلظت 5/13 میلیگرم در میلیلیتر بافر استخراج عصاره پروتئین، 10 میکرولیتر تزریق نمونه در داخل چاهکهای ژل، 5/2 میلیآمپر و دو ساعت رنگآمیزی، مناسبترین تلفیق برای به دست آوردن نوارهای واضح و جداگانه پروتئینی تشخیص داده شد. نتایج الکتروفورز پروتئینها، 30 نوار را بر مبنای حرکت نسبی روی ژل آشکار ساخت، که تنها پنج عدد از آنها در میان ژنوتیپها چند شکلی نشان دادند. به طور کلی، هشت الگوی متفاوت الکتروفورتیک در میان ژنوتیپها تشخیص داده شد. تجزیه خوشهای ژنوتیپها بر پایه ارزیابی کیفی نوارهایی که چند شکلی نشان دادند آنها را در هشت گروه و تجزیه خوشهای نوارهای متغیر در ژنوتیپها آنها را در سه گروه جداگانه دستهبندی کرد. ضریب تطابق ساده میان نوارهای با حرکت 5/2 و 5/49 درصد برابر صفر بود، که بیانگر عدم ظهور همزمان این دو نوار با هم میباشد. احتمالاً این نوارها توسط یک ژن کنترل میگردند، که در ژنوتیپهای هموزیگوت غالب و مغلوب به صورت یک نوار منفرد ظاهر شده و موقعیت متفاوتی را روی ژل پیدا میکنند. اختلاف میان الگوهای پروتئینی از نظر درصد پروتئین و درصد روغن دانه معنیدار بود. ضرایب همبستگی میان نوارهای پروتئینی متغیر در ژنوتیپها و صفات مورد بررسی نشان داد که نوارهای پروتئینی با حرکت نسبی 5/3 و 5/49 درصد به ترتیب دارای همبستگی مثبت و معنیدار با درصد پروتئین و فسفر دانه میباشند. ژنوتیپهای الگوهای پروتئینی دارای نوار با حرکت نسبی 5/49 درصد، بیشترین درصد فسفر دانه را داشتند. رنگ ناف دانه ژنوتیپهای حاوی نوار پروتئینی با حرکت نسبی 52 درصد سیاه بود.
اصغر میرزایی اصلی، بهمن یزدی صمدی،
جلد 6، شماره 1 - ( 1-1381 )
چکیده
به منظور بررسی روشهای ارزیابی مقاومت به سرما و تعیین روشی سریع و مؤثر در ارزیابی گندم برای مقاومت به سرما، 9 ژنوتیپ در سه آزمایش بررسی گردید. ژنوتیپها عبارت بودند از پنج رقم تجارتی (بزوستایا، سبلان، بولانی، خلیج و ناز) و چهار نمونه محلی (شمارههای 518، 583، 592 و 1255). در آزمایش اول، ژنوتیپها در گلدانهای کوچک کشت و پس از عادتدهی به سرما در شرایط طبیعی، به اتاقک انجماد منتقل شدند و تحت درجات حرارت مختلف یخزدگی (زیر صفر) قرار گرفتند و دمای 50 درصد کشندگی (LT50) آنها تعیین گردید. در دمای 12- درجه سانتیگراد نیز میزان پایداری غشای سیتوپلاسمی ژنوتیپها اندازهگیری شد. در آزمایش دوم، ژنوتیپها در مزرعه، در چارچوب طرح بلوکهای کامل تصادفی کشت شدند و پس از سازش با سرما در اواخر زمستان، با انتقال طوقه ژنوتیپها از مزرعه به آزمایشگاه، دمای 50 درصد کشندگی (LT50) تعیین گردید. همچنین، محتوای آب طوقه و برگ، محتوای قند طوقه و ارتفاع گیاه در ژنوتیپهای مورد بررسی اندازهگیری شد. در آزمایش سوم، محتوای آب طوقه و برگ در شرایط ناسازگاری با سرما در گلخانه بررسی گردید.
در میان صفات مورد بررسی، پایداری غشای سیتوپلاسمی، محتوای آب طوقه و محتوای قند طوقه همبستگی معنیدارای با LT50 نشان دادند. LT50 حاصل از طوقههای مزرعه همبستگی زیادی با LT50 حاصل از گلدانهای کوچک در آزمایشگاه داشت (98/0=r). پایداری غشای سیتوپلاسمی بیشترین همبستگی را با LT50 (88/0=r) نشان داد. مشخص شد که محتوای آب گیاه با عادتدهی به سرما کاهش مییابد و میزان کاهش محتوای آب در ژنوتیپهای مقاوم بیشتر است. همبستگی معنیداری بین محتوای آب طوقه و برگ در شرایط ناسازگاری با سرما و LT50 دیده نشد. رقم بزوستایا با داشتن 7/16-=LT50 درجه سانتیگراد مقاومترین ژنوتیپ و نمونه 518 با 2/8-=LT50 درجه سانتیگراد حساسترین ژنوتیپ به سرما شناخته شد.
سعیدرضا وصال، عبدالرضا باقری، عباس صفرنژاد،
جلد 6، شماره 2 - ( 4-1381 )
چکیده
به منظور بررسی پاسخ آندروژنیک ارقام نخود، دو رقم پیروز و کرج 31-60-12، که به ترتیب نمایندهای از تیپهای دسی و کابلی هستند، برای انجام کشت بساک انتخاب شدند. بساکهای حاوی میکروسپورهای تکهستهای منتخب از غنچههای گل تیمار شده در شرایط سرما (7 تا 10 روز)، در محیط کشت پایه MS حاوی غلظتهای متفاوت دو تنظیم کننده رشدی توفوردی (1، 2 و 3 میلیگرم در لیتر) و کینتین (1/0، 2/0 و 5/0 میلیگرم در لیتر) کشت گردیدند. برای باززایی، از محیطهای کشت MS و بلیدز تغییر یافته با ترکیبات مختلف تنظیم کنندههای رشد و غلظت متفاوت ساکارز استفاده شد.
نتایج نشان داد که اثر تنظیم کنندههای رشدی توفوردی و کینتین در القای کالوس بسیار معنیدار است، و با افزایش غلظت هرکدام از این تنظیم کنندهها میزان القای کالوس به طور معنیداری کاهش یافت. محیط کشت حاوی غلظتهای کم هر دو تنظیم کننده رشدی (1 و 2/0 میلیگرم در لیتر به ترتیب برای توفوردی و کینتین) بهترین واکنش القای کالوس را در پی داشت. همچنین، اثر متقابل ژنوتیپ × غلظتهای توفوردی نیز معنیدار شد، به طوری که رقم پیروز نسبت به رقم دیگر، در واکنش به غلظتهای متفاوت توفوردی، پاسخ بهتری به القای کالوس از خود نشان داد. تمایز کالوسها و القای اندامزایی در محیط کشت MS حاوی NAA و BA با سه درصد ساکارز، و جنینزایی در کالوسهای حاصل از بساک در محیط کشت بلیدز غنی شده با 5/0 میلیگرم در لیتر کینتین و 10 درصد ساکارز اتفاق افتاد. بررسی سیتولوژیک کالوسها، وجود سلولهای هاپلویید و تنوع کروموزومی را به اثبات رساند. بنابراین، بهینه کردن غلظت تنظیم کنندههای رشد در محیط کشت القا، و استفاده از محیطهای کشت مختلف پایه با غلظت مشخصی از ساکارز، میتواند بهبود باززایی از بساکهای نخود را به دنبال داشته باشد. به نظر میرسد تعیین مشخصه کالوسها از مرحله القا تا باززایی، و نیز تعیین اثر پیشتیمار سرما در آزمایشهای بعدی بتواند در بهبود پاسخ به کشت بساک در نخود مورد استفاده قرار گیرد.
رقیه رمضانی، احمد کرباسی،
جلد 6، شماره 2 - ( 4-1381 )
چکیده
در این پژوهش روغن مایع آفتابگردان استحصال داخلی، که توسط کارخانه نرگس شیراز روغنکشی و تصفیه میشود، در بستهبندیهایی شامل بطریهای پلاستیکی شفاف و زردرنگ از جنس پلیاتیلن ترفتالیت (PET)، ظروف پلاستیکی پلیاتیلن با دانسیته زیاد (HDPE) زردرنگ، و قوطیهای فلزی تهیه گردید. نمونهها در دمای معمولی و قفسههای مشرف به نور طبیعی محیط و به مدت یک سال نگهداری شد. سپس هر 45 روز یک بار عدد پراکسید، و در فاصلههای زمانی صفر و شش و دوازده ماه عدد تیوباربیتوریک اسید (TBA) و عدد آنیسیدین در نمونهها اندازهگیری شد. ضمناً، نمونهها در بستهبندیهای پلاستیکی در محفظه نوردهی مجهز به لامپ مهتابی (W20) قرار گرفتند. در این نمونهها نیز عدد پراکسید اندازه گرفته شد. همچنین، درصد میزان عبور نور از جدار مواد بستهبندی در طول موجهای 350 تا 800 نانومتر تعیین گردید. بیشترین تغییرات عدد پراکسید، عدد TBA و عدد آنیسیدین طی یک سال نگهداری نمونههای روغن آفتابگردان در دمای معمولی و نور طبیعی، مربوط به ظروف پلاستیکی پلیاتیلن با دانسیته زیاد (HDPE) بود، که با دیگر ظروف بستهبندی اختلاف معنیدار (P<0.05) داشت. زمان نگهداری روغنها در این ظروف کمتر از شش ماه است، در حالی که برای دیگر ظروف بستهبندی بیش از یک سال میباشد. نتایج نمونههایی که در برابر لامپ مهتابی (W20) قرار داشتند نشان میدهد که بیشترین تغییرات عدد پراکسید مربوط به ظروف PET شفاف، و کمترین آن مربوط به PET زردرنگ است، که در سطح 5 درصد اختلاف معنیدار دیده شد. بنابراین، ظروف پلاستیکی PET برای بستهبندی روغن آفتابگردان بسیار مناسب میباشد، و بیشترین پایداری روغن در این نوع ظروف، و سپس قوطیهای فلزی است. ظروف PET زردرنگ به علت پایین بودن درصد عبور نور از جدارشان در طول موجهای 350 تا 800 نانومتر، و تغییرات کم عدد پراکسید در نمونههایی که در برابر لامپ مهتابی (W20) قرار داشتند، میتواند جایگزین ظروف PET شفاف شود. اگرچه درصد عبور امواج در این محدوده در ظروف HDPE ناچیز است، ولی به دلیل پلیمر به کار رفته و فساد اکسیداسیون بیشتر در روغن در این نوع ظروف، برای بستهبندی مناسب نیستند. همچنین، نتایج این پژوهش نشان داد که فساد اکسیداسیون در روغن بیشتر تحت تأثیر جنس مواد بستهبندی است، و تأثیر شرایط نوردهی کمتر میباشد.
صادق فرهی آشتیانی، مجید مهدیه، ایرج نحوی،
جلد 6، شماره 2 - ( 4-1381 )
چکیده
این پژوهش به منظور بررسی چگونگی افزایش تولید کتوکاروتنویید آستاگزانتین در جلبک سبز هماتوکوکوس پلوویالیس، تأثیر شوری، ائوزین و کمبود فسفات بر میزان رشد و تولید آستاگزانتین انجام شده است. آزمایشهای لازم، تحت شرایط سترون در اطاقک رشد با دمای 20 درجه سانتیگراد صورت گرفته است.
نتایج نشان میدهد که شوری، کمبود فسفات و مصرف ائوزین کیستزایی را تحریک میکند، و همزمان تشکیل آستاگزانتین و میزان وزن خشک جلبک افزایش مییابد. با افزودن هیستیدین به محیط کشت، به عنوان یک خاموش کننده اکسیژن یکتایی، تشکیل آستاگزانتین نیز تحت شرایط کمبود فسفات کاهش مییابد. از این رو، میتوان گفت شاید انباشته شدن آستاگزانتین در جلبک به پاسخهای آنتی اکسیداتیو آن مربوط باشد، که زندهمانی سلولهای جلبک را تحت شرایط دشوار محیطی افزایش میدهد.
مصطفی مطلبی، محمدرضا زمانی، اباصلت حسین زاده کلاگر،
جلد 6، شماره 4 - ( 10-1381 )
چکیده
یکی از مهمترین بیماریها در نخود (Cicer arientinum) ، بیماری برقزدگی است، که توسط قارچ Ascochyta rabiei ایجاد میشود. در این پژوهش 43 جدایه از قارچ Ascochyta rabiei از بذور و گیاهان آلوده نخود، خالصسازی گردید، که از مناطق مختلف استانهای کرمانشاه، لرستان، همدان، کردستان، آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی در طول سالهای 1376 تا 1378 جمعآوری شده بود. برای تعیین شدت بیماریزایی، از محیط کشت ( CDA (Chickpea seed meal dextrose agar) استفاده گردید. در این روش، هر جدایه تحت شرایط آزمایشگاهی روی محیط CDA در دمای 1±21 درجه سانتیگراد به مدت 9 روز کشت داده شد. آسیبهای ناشی از حمله قارچ به قسمتهای مختلف گیاهچههای نخود رقم جم به طور روزانه تا روز پنجم ارزیابی، و از صفر تا صد درصد درجهبندی شد. نتایج نشان داد که 13 جدایه (IE06، IE04، IO00، IL10، IL01، IK21، IK19، IK17، IK14، IK13، IK10، IK08 و IK04) با شدت بیماریزایی زیاد (Highly virulent, HV) و هفت جدایه (IL06، IL04، IE08، IE01، IK15، IK06 و IK03) با شدت بیماریزایی کم (Weakly virulent, WV) هستند. جدایههای دیگر دارای شدت بیماریزایی متوسط (Moderately virulent, MV) بودند. فعالیت آنزیم پلیگالاکتوروناز این جدایهها روی محیط کشت (Pectin zymogram)(PZ) اندازهگیری شد. مقایسه نتایج به دست آمده با آزمون بیماریزایی حاصل از 43 جدایه نشان داد که جدایههای دارای فعالیت آنزیمی زیاد در گروه بیماریزایی شدید، و جدایههای با فعالیت آنزیمی کم در گروه بیماریزایی کم قرار دارند.
منوچهر حیدرپور، حسین افضلی مهر، محسن نادری بنی،
جلد 7، شماره 3 - ( 7-1382 )
چکیده
استفاده از شکاف در پایه پلها یکی از روشهای نوین در کنترل آبشستگی موضعی است. در این پژوهش، با به کارگیری 20 مدل آزمایشگاهی، کنترل آبشستگی موضعی در یک پایه پل در شرایط آب زلال بررسی شد. مدلها شامل یک پایه استوانهای بدون شکاف و چهار پایه استوانهای شکافدار، سه پایه مستطیلی پیشانی گرد بدون شکاف و 12 پایه مستطیلی شکافدار هستند. طول شکافها برابر عرض (قطر) پایه و دو برابر آن انتخاب شده و در دو موقعیت نزدیک بستر و نزدیک سطح آب قرار دارند.
نتایج آزمایشها نشان میدهد که برای پایه استوانهای، شکافهایی با طولی معادل قطر پایه و دو برابر آن، در حالی که نزدیک سطح آب قرار گرفته باشند، تأثیری بر آبشستگی نهایی ندارند. همچنین، نتایج نشان میدهد که برای کلیه مدلهایی که در این پژوهش تحت شرایط معین آب زلال آزمایش شدهاند، حداکثر کاهش آبشستگی، به وسیله شکافهایی با اندازه دو برابر عرض (قطر) پایه و موقعیت نزدیک بستر اتفاق میافتد. کارایی شکاف در کنترل آبشستگی موضعی نیز برای یک پایه مستطیلی پیشانی گرد بیشتر از یک پایه استوانهای، برای حالتی که قطر پایه استوانهای برابر عرض پایه مستطیلی پیشانی گرد است، میباشد.
شمسالله ایوبی، احمد جلالیان، مصطفی کریمیان اقبال،
جلد 7، شماره 3 - ( 7-1382 )
چکیده
پژوهش در پارینه خاک ها کاربرد زیادی در بررسی وضعیت بوم شناسی و اقلیمی گذشته زمین دارد. از سوی دیگر، شناسایی پارینه خاک ها نقش مهمی در انجام بهتر بررسی های نقشه برداری خاک و تصمیم گیریهای مدیریتی دارد، زیرا ویژگی های این خاکها با خاکهای جوانتر متفاوت است. پارینه خاکها شامل خاکهایی هشتند که در شرایطی متفاوت با شرایط محیطی کنونی تشکیل شده، یا زیر یک سری رسوبات جوانتر دفن شده اند، و یا روی یک سطح باقی مانده اند. این خاکها در نواحی ایران مرکزی و زاگرس پراکندگی چشم گیر دارند. در شناسایی پارینه خاکها ویژگیها و عامل های مختلف مورفولوژیک، فیزیکی، شیمیایی، کانی شناس و میکرومورفولوژیک مفیدند. در این پژوهش ویژگیهای مورفولوژیک و برخی پارامترهای فیزیکی و شیمیایی پارینه خاکهای دو منطقه اصفهان و اما قیس چهارمحال و بختیاری، به منظور شناخت شرایط خاک سازی و محیطی گذشته بررسی شد. نیم رخهای مورد بررسی روی زمین ریخت های مختلف شامل مخروط افکنه آبرفتی، دشت قدیمی بریده شده و رسوبات آبگیر قدیمی قرار گرفته اند. نتایج نشان داد که در منطقه سگزی اصفهان رسوب بر جای مانده از یک آبگیر قدیمی شامل لایه ای سیاه رنگ سرشار از ماکروفسل است که گویای شرایط پر آب (آب شیرین تا لب شور) دیرینه می باشد. لایه بندی مختلف با توزیع اندازه ذرات متفاوت نشانه تغییر در شرایط رسوب گذاری گذشته است. پوشش های رسی و آهکی قوی روی خاک دانه ها و ذرات اولیه نیم رخ سپاهان شهر اصفهان با 100 میلیمتر بارندگی سالیانه، خبر از شرایط مرطوب تر گدشته منطقه می دهد. در نیم رخ اما قیس چهارمحال و بختیاری، پارینه خاک دفن شده غنی از پوسته های رسی و بدون آهک و درصد کاتیون های بازی خیلی کم دیده می شود. بر پایه روابط میان میزان بارندگی و نسبت کاتیون های مختلف، میزان بارندگی در گذشته منطقه تا و دو برابر فعلی برآورد شده است. در مجموع، نیم رخهای مورد بررسی نشان می دهد که اواخر پلئیستوسن رطوبت مؤثر در مناطق ایران مرکزی و زاگرس بیش از امروز بوده است.
عبدالکریم کاشی، سعید حسینزاده، مصباح بابالار، حسین لسانی،
جلد 7، شماره 4 - ( 10-1382 )
چکیده
هندوانه رقم چارلستون گری یکی از ارقام مهم هندوانه مورد کشت در ایران است که با دارا بودن صفات کمّی و کیفی مطلوب، نسبت به پوسیدگی گلگاه بسیار حساس است. بهمنظور شناخت برخی از عوامل مؤثر بر رشد، عملکرد و پوسیدگی گلگاه هندوانه، این بررسی در سالهای 1376 و 1377 در مرکز تحقیقات گروه باغبانی دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران با دو تیمار مالچ پلیاتیلن سیاه و بدون مالچ و تغذیه برگی با کلسیم نیترات در غلظتهای 0، 4 و 6 در هزار انجام گرفت. آزمایشها بهصورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در چهار تکرار بود.
نتایج بررسی نشان داد که مالچ پلیاتیلن سیاه با جلوگیری از رویش علفهای هرز و حفظ رطوبت خاک، مقدار عملکرد کل میوه را به میزان قابل توجه 85 درصد (میانگین دو سال) افزایش داده است، همچنین وزن تر اندامهای هوایی بوته، تعداد و وزن متوسط میوه در هر بوته و میزان زودرسی محصول بهطور معنیداری تحت تأثیر مالچ افزایش یافت. مالچ تعداد میوههای دارای پوسیدگی گلگاه را به میزان 13 درصد (میانگین دو سال) و درصد وزنی آنها را به میزان 5/12 درصد کاهش داد. تغذیه برگی با کلسیم نیترات در هر دو سال آزمایش و در اکثر موارد اثر معنیداری روی صفات مورد اندازهگیری و پوسیدگی گلگاه نداشت.
نفیسه مقدادیان، محمد شاهدی، غلامحسین کبیر،
جلد 8، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده
با توجه به اینکه یکی از مهمترین دلایل ضایعات زیاد نانهای ایرانی، عدم بستهبندی و نگهداری صحیح این محصول است، در این پژوهش بعد از تعیین بهترین دما، برای بستهبندی، اثر سه نوع لایه پلاستیکی، لفاف دو لایه از پلی پروپیلن جهتدار شده و پلی اتیلن (OPP/PE) با ضخامت 60 میکرون، لفاف سه لایه متشکل از پلیاتیلن و پلیپروپیلن (PP/PE/PE) با ضخامت 70 میکرون و پلیاتیلن دو لایه با ضخامت 30 میکرون به همراه استفاده از کارتن و پلاستیک بر خصوصیات نان تافتون تهیه شده از آرد تیپ 800 تا 72 ساعت پس از پخت مورد بررسی قرار گرفت. دو دامنه دما برای بستهبندی شامل 20 تا 25 و 40 تا 50 درجه سانتیگراد منظور شد. نتایج آزمونهای اندازهگیری رطوبت و فعالیت آبی نشان داد که بین خصوصیات نان بستهبندی شده در لایههای مختلف تفاوت معنیداری (01/P<0 ) وجود دارد و درصد رطوبت و فعالیت آبی (αw) در لایههای با نفوذپذیری بالا نسبت به رطوبت و بخار آب کمتر بود، در نتیجه رشد کپکها در این نوع بستهبندیها کاهش یافت، ولی کاهش درصد رطوبت نان، باعث کم شدن امتیاز نهایی و میزان بیاتی نان شد. همچنین مشخص شد که استفاده از لایه کارتنی که دو طرف آن با کاغذ پلیاتیلندار پوشانده شده است باعث ایجاد تفاوت معنیدار در نتایج بهدست آمده در آزمونهای کیفی نان بستهبندی شده با این روش نمیشود. در این پژوهش مشخص شد که استفاده از تعداد زیادی قطعات نان در ابعاد 10 × 10 سانتیمتر در یک بستهبندی به همراه کارتن و پلاستیک مناسب بوده و وجود کارتن باعث حفظ شکل و خصوصیات بستهبندی نان در طول حمل و نقل و همچنین نگهداری آن میشود.
حسین فلاحی، مصطفی مطلبی، محمدرضا زمانی،
جلد 10، شماره 4 - ( 10-1385 )
چکیده
بیماری برق زدگی (Ascochyta blight) در نخود (Cicer arientinum) یکی از مهمترین بیماریهای این گیاه میباشد که توسط قارچ Ascochyta rabiei ایجاد میگردد و خسارات زیادی را به این محصول وارد میسازد. آنزیم پلی گالاکتوروناز یکی از عوامل مهم در بیماریزایی این قارچ محسوب میشود که با تخریب ترکیبات ساختمانی دیواره سلولی گیاه باعث سست شدن و نفوذ پذیرشدن آن نسبت به پاتوژن میگردد. در این تحقیق جهت بررسی خصوصیات آنزیم پلی گالاکتوروناز تولید شده توسط جدایه IK06 قارچ A. rabiei اقدام به خالص سازی این آنزیم با استفاده از ستون تعویض یونی بر روی بستر (Carboxy Methyl Sepharose) گردید. مناسبترین pH جهت اتصال آنزیم مذکور به بستر ستون برابر 5/5 تعیین گردید. پس از اتصال پروتئین، شستشوی ستون و اعمال شیب غلظت نمک NaCl یک مولار، نتایج نشان داد در فراکسیونهای 81 تا 96 در ناحیه غلظت نمکی بین 3/0 تا 4/0 مولار یک قله فعالیت آنزیمی مشاهده میگردد. پس از رسوب دهی پروتئینهای فراکسیونهای فوق و با استفاده از SDS-PAGE یک باند پروتئینی با جرم ملکولی حدود 27 کیلودالتون بهدست آمد. مطالعه زایموگرام مربوط به این باند پروتئینی نشان داد که این پروتئین دارای فعالیت آنزیم پلی گالاکتورونازی میباشد. بررسی pH مناسب برای فعالیت آنزیمی نشان داد که پروتئین خالص شده، در pH برابر 5/7 بالاترین فعالیت آنزیمی را از خود نشان میدهد.
قدرتاله ریاضی،
جلد 11، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
جداسازی و کلون سازی ژنهای نوترکیب بازدارنده پروتاز (PIs)گیاهی و انتقال آنها به ژنوم گیاهان دیگر، راه را برای مقاومت گیاهان تراریخته در مقابل بعضی آفات مهاجم هموار ساخته است. در پژوهش حاضر با علم به قدرت مهارکنندگی سیستاتینها بهعنوان عامل مهارکننده پروتاز سیستئین، ژنهای سیستاتین از ژنوم ذرت جداسازی گردید. cDNA مربوط به این ژنها با استفاده از پرایمرهای اختصاصی در محیط آزمایشگاه ساخته شد و پس از خالص سازی محصول RT - PCR در ناقلهای پلاسمید pUC19 و pGEX 2T کلون گردید. ناقلهای پلاسمید نوترکیب (حاوی سیستاتینهای ذرت) با استفاده از دستگاه شوک الکتریکی به سلولهای مستعد اشرشیاکولی Dh5α انتقال داده شدند. سلولهای مستعد حاوی کلونهای نوترکیب در محیط کشت مساعد رشد داده شدند و پروتئینهای سیستاتین متصل به گلوتاتیون-اس-ترانسفراز (GST) با استفاده از فیلتر گلوتاتیون آگاروز بید (Glutation Agarose Bead) خالص سازی گردیدند. در هر مرحله از پیشرفت کار وجود ژنهای سیستاتین بهوسیله الکتروفورز نمونهها مورد تأیید قرار گرفت. در آزمایشهای بعدی اثر بازدارندگی پروتئاز و پایداری نسبی سیستاتینهای نوترکیب مورد ارزیابی قرار گرفت.
غلامرضا مصباحی، جلال جمالیان،
جلد 11، شماره 40 - ( 4-1386 )
چکیده
سس مایونز محصولی مغذی و انرژی زا با مصرف فراوان است. حفظ اصول بهداشت در تولید آن و جلوگیری از فساد فیزیکی، شیمیائی و میکروبی و کاهش کیفیت آن از نظر خواص حسی از اهمیت بالایی برخوردار است. دیده میشود که این ماده غذایی در بستههای بزرگ پلاستیکی به مدت زیاد در مراکز توزیع و عمده فروشیها درخارج از یخچال و در دمای محیط نگهداری میشود. برای اجرای این پژوهش ابتدا نمونههای لازم از سس مایونز در بستههای بزرگ پلاستیکی و بسـتههای شیشهای کوچک از یک کارخانه معتبر تهیه شد. پس از آزمایشهای مقدماتی کیفی روی نمونهها، آنها را در سه محدوده دمائی 5، 25 و 40 درجه سانتیگراد نگهداری کرده و در فواصل زمانی صفر، 1، 2، 3، 4، 5 و 6 ماه آزمونهای مختلف به منظور بررسی تغییرات خواص فیزیکی، شیمیایی، میکروبی و حسی برروی سسها انجام گرفت. نتایج حاصل نشان داد که از جنبه میکروبی روند گسترش و افزایش حضور میکروارگانیسمها در بستههای سس مایونز حتی در نگهداری در دمای بالا وجود نداشت. از جنبه تغییرات شیمیایی در هر دو نوع بسته بندی بخصوص در دمای بالا و نزدیک به 40 درجه سانتیگراد، افزایش اکسیداسیون چربی درحد قابل توجه پدید آمد. همچنین بررسی خواص حسی سسها نشان داد که در هر دو نوع بسته بندی در مدت کوتاه نگهداری در دمای بالا، تغییرات محسوس بهویژه از نظر رنگ و شکستن امولسیون حادث میشود. در نهایت این نتیجه گیری حاصل شد که بهتر است که از نگهداری سس مایونز در هر نوع بسته بندی که باشد در دمای بالا خودداری شود، زیرا اگر چه ممکن است که از نظر فساد میکروبی دچار مشکل نشود، اما از جنبه فساد فیزیکی مانند شکستن امولسیون وتغییر رنگ و از نظر تغییرات خواص حسی و فساد شیمیایی مانند اکسیداسیون چربی میتواند با کاهش کیفیت قابل ملاحظه مواجه شود.
حامد یوسف زاده، کامبیز اسپهبدی، مسعود طبری، غلامعلی جلالی،
جلد 11، شماره 40 - ( 4-1386 )
چکیده
به منظور تعیین مناسب ترین منشاء بذر پلت از لحاظ جوانه زنی و راندمان تولید نهال آن، یازده رویشگاه جنگلی واقع در محدوده ارتفاعی 20 الی 2200 متر از سطح دریا در جنگلهای مازندران انتخاب شد. از هر رویشگاه 10 درخت بالغ برای جمع آوری بذر انتخاب گردید. بذرها در کرتهای یک متر مربعی در سه تکرار و در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در نهالستان اوری ملک سنگده (1600 متر ارتفاع از سطح دریا) کاشته شدند. نتایج نشان داد که اختلاف بین مبداءهای مختلف در خصوص جوانه زنی بذر، زنده مانی و راندمان تولید نهال معنی دار بوده است. از نظر جوانه زنی بیشترین مقدار به رویشگاه لمزر و کمترین مقدار جوانه زنی به رویشگاههای پاسند1، پاسند2، دییز و اشک مربوط شد. از نظر زنده مانی مبداء لاجیم دارای بیشترین مقدار و مبداء اشک دارای کمترین مقدار بوده است. همچنین بیشترین راندمان تولید نهال مربوط به رویشگاههای پارک نور، لاجیم، لمزر و سنگده و کمترین آن مربوط به رویشگاههای پاسند 2 و اشک گردید. به طور کلی از آن جایی که همواره تطابق خصوصیات اقلیمی مبداء بذر با محل کاشت از اهمیت خاصی برخوردار است لذا ترجیحاً بذرهای لمزر (ارتفاع 1000 متر) و سنگده (ارتفاع 1600 متر) برای کاشت در نهالستان اوریملک( ارتفاع1600 متر) توصیه میگردند.
مهدی یاسی، محمد محمدی،
جلد 11، شماره 41 - ( 7-1386 )
چکیده
سرریزهای زیگزاگی سازههای هیدرولیکی مهم جهت تنظیم سطح آب و کنترل جریان در کانالها، رودخانهها و مخازن سدها و نیز هوادهی جریان در شبکه اصلی فاضلابها بهشمار میآیند. فرضیه اصلی در توسعه طرح زیگزاگی سرریزها، افزایش ظرفیت انتقال جریان روی سرریز از طریق افزایش طول تاج سرریز در یک محدوده معین عرضی بوده است. در این تحقیق، اصلاح طرح هندسی پلان سرریز زیگزاگی نوع مثلثی، ذوزنقهای و یا مستطیلی- از طریق تغییر فرم دماغه سرریز به شکل قوسی از دایره با سه مدل قوسی سرریز در پلان مورد ارزیابی و آزمون قرار گرفته، و معادله جریان روی سرریز ارائه گردیده است. ضریب جریان بهصورت تابعی از مشخصات هندسی و هیدرولیکی مؤثر بهصورت منحنیهای بدون بعد ارائه شده است. آستانه استغراق جریان بر حسب نسبتهای مؤثر بدون بعد ارائه گردیده و برای شرایط جریان مستغرق، ضریب کاهشی جریان بهصورت تابعی از پارامترهای بدون بعد (تأثیر عمق پایاب و فرم قوسی سرریز) ارزیابی گردیده است. نتایج نشان میدهد که شکل قوسی «دماغه سرریز» همگام با واگرائی بیشتر «کانال پایین دست سرریز» منجر به افزایش کارایی هیدرولیکی میگردد. سرریزهای با دماغه قوسی باریکتر ( R/w≤0/2 ) در محدوده نسبت ارتفاعی (2≤w/P<3) از کارایی هیدرولیکی پایدارتری برخوردار هستند. مقایسه کارکرد سرریزهای با پلان متفاوت در شرایط مختلف جریان نشان میدهد که این فرم سرریز قوسی، کارایی هیدرولیکی برتری نسبت به سرریزهای معادل ذوزنقهای و مثلثی ( با طول تاج یکسان) دارند.
احسان فیضیان، مختار جلالی جواران، حمید دهقانی، حمید زامیاد،
جلد 11، شماره 41 - ( 7-1386 )
چکیده
جمع آوری ژرم پلاسم اولین قدم در راه اصلاح گیاهان است. ایران به خاطر تمدن قدیمی ونیز داشتن اقلیمهای مختلف یکی از مهمترین مراکز تنوع ژنتیکی محسوب میشود. در این مطالعه سعی گردید که تنوع ژنتیکی ملونها در استانهای مرکزی و شمالی کشور در حد امکان جمع آوری و بررسی شود. برای بررسی تنوع ژنتیکی بذرهای جمع آوری شده از نشانگرهای مرفولوژیکی و مولکولی رپید استفاده گردید. در این مطالعه 15 صفت کیفی و 6 صفت کمی روی 38 توده جمع آوری شده و نیز دریافت شده از بانک ژن گیاهی ایران واقع در کرج اندازهگیری شد. تجزیه خوشهای بر اساس صفات مرفولوژی از روش یو.پی.جی.ام.ای و ضریب جاکارد گروههای مختلف جنس Cucumis melo را از یکدیگر تفکیک نمود. 30 توده انتخابی برای ارزیابی میزان تنوع و نیز میزان قرابت گروههای مختلف با استفاده از نشانگر رپید مورد ارزیابی قرار گرفتند. تکثیر مکانهای ژنی با استفاده از 10 آغازگر رپید انجام شد. درصد چند شکلی در این آزمایش 19% تعیین شد. تجزیه خوشهای با استفاده از نشانگر مولکولی نتوانست گروههای مختلف را از یکدیگر متمایز کند که نشان میدهد ژنوم این گروهها بسیار به هم نزدیک است. با این حال خیار چنبرهای مورد بررسی در یک گروه با فاصله نزدیکی از هم قرار گرفتند.
اباصلت حسین زاده کلاگر، علی مصطفایی، مصطفی مطلبی، محمدرضا زمانی،
جلد 11، شماره 41 - ( 7-1386 )
چکیده
قارچهای بیماریزا به منظور نفوذ به بافت گیاهی از آنزیمهای پلی گالاکتورونازی استفاده میکنند. در مقابل، برخی از گیاهان واجد پروتئینهای مهار کننده پلی گالاکتوروناز (Polygalacturonase-Inhibiting Proteins/ PGIP) میباشند که عملکرد این گلیکو پروتئینها به تأخیر انداختن نفوذ هیف آن و در نتیجه عدم کلونیزاسیون قارچی میباشد. در این تحقیق PGIP از هیپوکتیل واریتههای درخشان و ناز لوبیا (Phaseolus vulgaris) استخراج شد. سپس به روش کروماتوگرافی جذبی با استفاده از آنزیم پلی گالاکتوروناز بهعنوان لیگاند اختصاصی، تخلیص گردید. خلوص محصول با روش SDS-PAGE مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که حاوی سه باند پروتئینی در محدوده 47-45 کیلو دالتونی بود. نتایج خالصسازی نشان داد که محصول بهدست آمده از کرماتوگرافی جذبی از خلوص نسبتاَ بالایی برخوردار میباشد. همچنین بازده خالصسازی PGIP با استفاده از کروماتوگرافی جذبی به میزان 68/1 میلیگرم PGIP به ازای 100 گرم هیپوکتیل تازه لوبیا میباشد. اثر مهاری پروتئینهای تخلیص شده بر آنزیم پلی گالاکتوروناز جدایههای بیماریزای Fusarium oxysporum (جدایه F15) و Ascochyta rabiei (جدایه IK04) بررسی شد. پروتئینهای استخراج شده از هیپوکتیل واریتههای ناز و درخشان قبل از خالصسازی به ترتیب معادل 18 و 28 واحد فعالیت مهار کنندگی بر آنزیم پلی گالاکتوروناز قارچ Fusarium oxysporum از خود نشان میدادند در صورتیکه این میزان مهار کنندگی پس از خالصسازی ، هر کدام به 40 واحد افزایش یافت. همچنین فعالیت مهار کنندگی PGIP از این دو واریته بر آنزیم پلی گالاکتوروناز قارچ Ascochyta rabiei قبل از خالصسازی هر کدام به میزان 9 واحد بوده و پس از خالصسازی این میزان مهار کنندگی به ترتیب به 18 و 29 واحد افزایش مییابد.