7 نتیجه برای چغندرقند
پیمان نامور، محمد حسن صفر علیزاده، علی اصغرپورمیرزا،
جلد 7، شماره 1 - ( 1-1382 )
چکیده
در این پژوهش حساسیت سه سن اول لاروی Spodoptera exigua در برابر باکتری Bacillus thuringiensis بررسی گردید. برای تخمین LC50 از شش غلظت مختلف باکتری، که با فواصل لگاریتمی محاسبه شده بودند، به همراه یک شاهد برای هر سن لاروی به طور جداگانه استفاده شد. مقادیر LC50 برای لاروهای سن اول، که تنها 1-4 ساعت پس از خروج از تخم تیمار شدند، 617/311 پیپیام، و برای لاروهای سنین دوم و سوم به ترتیب 95/1356 و 27/2708 پیپیام برآورد گردید. بدین ترتیب مشخص شد که حساسیت لاروها با افزایش سن کاهش مییابد، و در نتیجه برای کنترل این آفت در مزرعه بهتر است همزمان با اوج تفریخ تخمها باکتریپاشی شود.
پیمان نوروزی، دگوان کای، محمد علی ملبوبی، بهمن یزدی صمدی،
جلد 7، شماره 3 - ( 7-1382 )
چکیده
ژنهای OF2 ( نوعی اکسالات اکسیداز) و VAP که در مسیر پیام رسانی مقاومت به نماتد سیستی در چغندرقند هستند، قبلاً به ترتیب به کمک نشانگر مولکولی AFLP و سیستم دو هیبریدی در ناقل باکتریایی همسانه شدهاند. برای آزمون قابلیت این ژنها در ایجاد مقاومت در چغندرقند، ژنها به ناقلین گیاهی قابل بیان منتقل گردیدند. برای این منظور، ژن OF2 پس از جدا سازی، درون T-DNA ناقل دوگانه pAM194 در پاییندست پروموتر ذاتی CaMV35S و نیز درون T-DNA ناقل دوگانه pBin121 تغییر یافته در پاییندست پروموتر القایی ژن Hs1pro-1 (ژن مسؤل ایجاد مقاومت به نماتد سیستی) قرار گرفت. ژن VAP نیز پس از جدا سازی از همسانه اولیه، در T-DNA پلاسمید pAM194 در پاییندست پروموتر ذاتی CaMV35S قرار گرفت. بدین ترتیب، سه سازه جدید که بیان کننده ژنهایی از مسیر پیام رسانی مقاومت به نماتد چغندرقند بودند ساخته شد. سپس این سه پلاسمید به آگروباکتریوم ریزوژنز سویه AR15834 جداگانه منتقل شدند و پس از آن، جداکشت دمبرگ گیاه چغندرقند با آگروباکتری تلقیح شد. ریشههای مویین حاصل از تراریختی، پس از تأیید اولیه با روش رنگآمیزی GUS و یا PCR، به منظور بررسی مقاومت با لارو نماتد تلقیح شدند. نتایج اولیه وجود مقاومت نسبی در برابر لارو نماتد را در شماری از ریشههای مویین نشان داد. این مقاومت را میتوان به اثر ژنهایOF2 و VAP نسبت داد.
آسیه سیاهمرگویی، محمدحسن راشد محصل، مهدی نصیری محلاتی، محمد بنایاناول، حمـید رحیمیان مشهدی،
جلد 10، شماره 3 - ( 7-1385 )
چکیده
این پژوهش در سال زراعی 1382 در یکی از مزارع چغندرقند دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. به منظور توصیف الگوهای تغییرات مکانی و تراکم علف هرز سلمهتره، تاجریزیسیاه، تاجخروس، خرفه، سوروف و پیچک به عنوان مهمترین علفهای هرز یکساله و چندساله رایج در مزارع چغندرقند از روشهای ژئواستاتیستیک استفاده شد. نمونهبرداری به روش سیستماتیک در فواصل نمونهبرداری 7 متر× 7 متر و کادرهای 5/0 متر× 5/0 متر، در سه مرحله، قبل از تیمار پسرویشی، بعد از تیمار پسرویشی و قبل از برداشت انجام گرفت. پیوستگی تغییرات مکانی متغیرها، با استفاده از توابع واریوگرام بررسی و نقشههای توزیع و پراکنش گونهها ترسیم شد. واریوگرامها نشان دادند که تغییرات کلیه متغیرها تصادفی نبوده است. بیشترین دامنه تأثیر مربوط به تاجریزیسیاه با 7/142 متر در مرحله اول نمونهبرداری و کمترین دامنهتأثیر مربوط به خرفه با 5/1 متر در مرحله اول نمونهبرداری به دست آمد. قویترین همبستگی مکانی در تاجخروس، در مرحله سوم نمونهبرداری و کمترین همبستگی مکانی مربوط به تاجریزیسیاه در مرحله اول نمونهبرداری بود. نقشههای توزیع مکانی، توزیع لکهای علف هرز را تأیید کرد. یک لکه علف هرز از یک نقطه پرتراکم تشکیل شده که به تدریج به سمت حاشیه از تراکم آن کاسته میشود. اکثر لکهها در جهت ردیفهای کاشت و آبیاری کشیدگی داشتند و ساختار لکهها نیز در طی فصل رشد تغییر کرد. داشتن هر گونه اطلاعاتی پیرامون توزیع علفهایهرز در مزارع میتواند در بهبود تصمیمگیریهایی مانند، کاربرد علفکشها، انتخاب نوع علفکش یا مقدار کاربرد علفکش، مفید واقع شود. همچنین داشتن چنین اطلاعاتی میتواند در طراحی بهتر برنامههای کنترل علفهایهرز نیز مفید باشد.
لیلا خدائی، حشمت الله رحیمیان، رضا امیری، محمود مصباح، اصغر میرزائی اصل، سید کمال کاظمی تبار،
جلد 11، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
نرعقیمی ژنتیکی صفتی است که در چغندر قند به وسیله یک جفت آلل مغلوب (aa) کنترل میشود. وجود صفت نرعقیمی ژنتیکی در یک رگه یا جمعیت چغندر قند موجب تسهیل در انجام تلاقیهای لازم در انتقال صفات مهم نظیر مقاومت به بیماریها میشود. همچنین با استفاده از نرعقیمی ژنتیکی میتوان تنوع ژنتیکی جمعیتهای تکجوانه چغندرقند را افزایش داد. چنانچه صفت نرعقیمی ژنتیکی را بتوان با نشانگرهای مولکولی نشانمند نمود زمان و هزینهای که برای انتقال آن به یک زمینه ژنتیکی دیگر لازم است، به شدت کاهش مییابد. در این بررسی، برای نشانمند کردن ژن نرعقیمی ژنتیکی از 302 آغازگر RAPD به همراه روش BSA استفاده شد. از مخلوط DNA 8 گیاه نر بارور و 8 گیاه نرعقیم از دو جمعیت 231 و 261 استفاده شد. ابتدا آغازگرها روی تودهها آزمون گردید و پس از شناسایی آغازگرهای چند شکل در بین دو توده، این آغازگرها روی تک بوتههای تشکیل دهنده هر کدام از تودهها آزمون شدند. چنانچه در این مرحله هم چند شکلی آغازگر تائید شد، در مرحله بعدی از آن در آزمون بقیه تک بوتههای دو جمعیت 231 و 261 استفاده گردید. در پایان 10 نشانگر در جمعیت 231 و6 نشانگر در جمعیت 261 شناسایی شد که فاصله آنها از مکان ژنی نرعقیمی ژنتیکی کمتر از 50 سانتیمورگان بود. از میان این نشانگرها، نشانگر ناجفت AB 8-18-600 کمترین فاصله را با مکان ژنی نرعقیمی ژنتیکی داشت. این نشانگر فقط 3 نوترکیبی در جمعیت 231 و یک نوترکیبی در جمعیت 261 نشان داد، در نتیجه فاصله این نشانگر از مکان ژنی نرعقیمی ژنتیکی در مجموع این دو جمعیت برابر 3/5 سانتیمورگان برآورد شد.
آتنا شادمهر، پیمان نوروزی، قاسمعلی گروسی، نسرین یاوری،
جلد 11، شماره 42 - ( 10-1386 )
چکیده
در این پژوهش پس از بهینه سازی روش سترون کردن سطحی سیست و لارو نماتد مولد سیست چغندرقند ( Heterodera schachtii )، امکان به کارگیری نماتد در گیاهچههای بذری چغندر قند جهت تبدیل لارو به سیست در کشت آزمایشگاهی بررسی گردید. بدین منظور ابتدا سیستها از خاک آلوده استخراج و در محلول کلرید روی 5/0 گرم در لیتر قرار گرفته و تفریخ تخمها صورت گرفت. سپس جهت تهیه لاروهای سترون نماتد از تیمارهای مختلف سترون کردن استفاده گردید. با مقایسه میانگین دادهها به روش دانکن برای تعداد لاروهای زنده و سترون، مشخص شد که تیمارهای اتانل 70 درصد به مدت یک دقیقه به اضافه هیپوکلریت سدیم 5 درصد به مدت 5 دقیقه و نیز هیپوکلریت سدیم 1/0 درصد به مدت 20 دقیقه به ترتیب به عنوان بهترین تیمارهای سترون کردن سیستهای جدا سازی شده از خاک و لاروهای خارج شده از سیستهای غیر سترون میباشند. در مرحله بعد، به منظور بررسی تبدیل لارو به سیست در شرایط درون شیشه از دو رقم چغندر قند حساس به نماتد به نامهای 191 و 7233 استفاده شد. جهت تهیه بستر مناسب ریشه زایی و مایه زنی ریشهها با لاروهای سترون شده از محیط کشت PGoB با غلظتهای مختلف هورمونی استفاده گردید. مشاهده سیستهای تشکیل شده روی ریشه، پس از رنگآمیزی توسط استرئو میکروسکوپ انجام و شمارش نهایی سیستها 40 روز پس از مایه زنی گیاهچهها صورت گرفت. روی هر گیاهچه از دو رقم مذکور 5 تا 12 سیست تشکیل گردید. در نتیجه به نظر میرسد این روش بتواند در ارزیابی ژرم پلاسم چغندر قند جهت غربال ژنوتیپهای مقاوم به نماتد در شرایط کنترل شده کشت آزمایشگاهی استفاده شود.
عصمت مهدی خانی مقدم، حمید روحانی، ماهرخ فلاحی رستگار،
جلد 13، شماره 48 - ( 4-1388 )
چکیده
یکی از مهمترین عوامل بیماری زای چغندر قند در ایران می باشد . به منظور کنترل (Heterodera schachtii) نماتود سیستی چغندر قند طی دو سال در T. virens و Trichoderma harzianum بیولوژیکی این نماتود اثر ۱۰ جدایه از قارچ تریکودرما متعلق به گونه های آزمایشگاه و گلخانه روی تخم و سیست نماتود مورد بررسی قرار گرفت . جدایه های قارچ تریکودرمادر آزمایشگاه باعث شدند که به طور به T. virens VM و 1 T. harzianum Bi متوسط ۶۰ در صد تخم ها نسبت به شاهد پارازیته شده و از بین بروند . در بین آنها دو جدایه ۷۲ در صد پارازیتیسم بهتر از جدایه های د یگر عمل کردند . آزمایش ها در گلخانه به صورت طرح کاملاً" تصادفی با ۱۲ / ۷۶ و ۵۵ / ترتیب با ۱۸ تیمار و سه تکرار در خاک اتوکلاو شده و خاک اتو کلاو نشده (خاک مزرعه) به طور جداگانه اجرا شد. تجزیه واریانس داده ها و مقایسه میانگین ها با آزمون چند دامنه ای دانکن نشان داد که بین تیمارهایی که در آنها قارچ تریکودرما به کار رفته از نظر جمعیت نماتود در پایان با تیمار شاهد (P < ۰/ آزمایش، میزان آلودگی و وزن تر و خشک غده ها و هم چنین وزن تر و خشک شاخ و برگ اختلاف معنی داری ( ۰۵ ۷۲ در صد کاهش آلودگی در خاک اتو کلاو شده اثر بهتری / ۷۶ و ۶۵ / وجود دارد . در این آزمایش ها نیز دو جدایه ذکر شده به ترتیب با ۶۸ به ترتیب با T. virens VM و 1 T. harzianum Bi نسبت به دیگر جدای هها نشان دادند. در خاک اتوکلاو نشده نماتود کش راگبی، جدای ههای ۷۲ در صد کاهش آلودگی بهترین تأثیر را درکنترل نماتود سیستی چغندر قند از خود نشان دادند. / ۷۵ و ۷۸ /۱۵ ،۸۱/۶۵
ناصر میران، عباس صمدی،
جلد 16، شماره 61 - ( 7-1391 )
چکیده
به منظور تعیین اعداد مرجع و شاخصهای DRIS در چغندرقند(Beta Vulgaris L.) و مقایسه آنها با شاخصهای DOP، 57 نمونه برگ از مزارع چغندرقند در استان آذربایجان غربی جمعآوری و غلظتهای عناصر غذایی N، P، K، Ca، Mg، Fe، Zn، Mn، Cu و B تعیین شدند. مزارع با توجه به مقدار عملکرد به دو گروه مزارع با عملکرد بالا و پایین تقسیم شدند. نرمها و شاخصهای DRIS محاسبه و دامنه کفایت غلظت عناصر غذایی پرنیاز و کم نیاز تعیین شدند. دامنه کفایت عناصر غذایی در برگهای چغندرقند برای عناصر غذایی N، P، K، Ca، Mg بهترتیب: 4/5-0/3، 47/0-21/0، 7/3-7/1، 6/1-55/0، 34/0-19/0 درصد و برای عناصر Fe، Zn، Mn، Cu و B بهترتیب: 168-24، 19-10، 138-42، 14-10و 20-9 میلیگرم بر کیلوگرم بودند. براساس شاخصهای DRIS و DOP در بین عناصر بهترتیب فسفر (P) و مس (Cu) منفیترین شاخصها را داشتند. شاخصهای تعادل تغذیهای DRIS وDOP در کلیه مزارع با عملکرد پایین، خیلی بیشتر از صفر بود که نشاندهنده عدم تعادل تغذیهای در این مزارع بود. مقایسه روشهای DRIS و DOP نشان داد که هر دو روش در تفسیر نتایج تجزیه برگی نتایج مشابهی را ارائه میدهند