3 نتیجه برای کشت بساک
سعیدرضا وصال، عبدالرضا باقری، عباس صفرنژاد،
جلد 6، شماره 2 - ( 4-1381 )
چکیده
به منظور بررسی پاسخ آندروژنیک ارقام نخود، دو رقم پیروز و کرج 31-60-12، که به ترتیب نمایندهای از تیپهای دسی و کابلی هستند، برای انجام کشت بساک انتخاب شدند. بساکهای حاوی میکروسپورهای تکهستهای منتخب از غنچههای گل تیمار شده در شرایط سرما (7 تا 10 روز)، در محیط کشت پایه MS حاوی غلظتهای متفاوت دو تنظیم کننده رشدی توفوردی (1، 2 و 3 میلیگرم در لیتر) و کینتین (1/0، 2/0 و 5/0 میلیگرم در لیتر) کشت گردیدند. برای باززایی، از محیطهای کشت MS و بلیدز تغییر یافته با ترکیبات مختلف تنظیم کنندههای رشد و غلظت متفاوت ساکارز استفاده شد.
نتایج نشان داد که اثر تنظیم کنندههای رشدی توفوردی و کینتین در القای کالوس بسیار معنیدار است، و با افزایش غلظت هرکدام از این تنظیم کنندهها میزان القای کالوس به طور معنیداری کاهش یافت. محیط کشت حاوی غلظتهای کم هر دو تنظیم کننده رشدی (1 و 2/0 میلیگرم در لیتر به ترتیب برای توفوردی و کینتین) بهترین واکنش القای کالوس را در پی داشت. همچنین، اثر متقابل ژنوتیپ × غلظتهای توفوردی نیز معنیدار شد، به طوری که رقم پیروز نسبت به رقم دیگر، در واکنش به غلظتهای متفاوت توفوردی، پاسخ بهتری به القای کالوس از خود نشان داد. تمایز کالوسها و القای اندامزایی در محیط کشت MS حاوی NAA و BA با سه درصد ساکارز، و جنینزایی در کالوسهای حاصل از بساک در محیط کشت بلیدز غنی شده با 5/0 میلیگرم در لیتر کینتین و 10 درصد ساکارز اتفاق افتاد. بررسی سیتولوژیک کالوسها، وجود سلولهای هاپلویید و تنوع کروموزومی را به اثبات رساند. بنابراین، بهینه کردن غلظت تنظیم کنندههای رشد در محیط کشت القا، و استفاده از محیطهای کشت مختلف پایه با غلظت مشخصی از ساکارز، میتواند بهبود باززایی از بساکهای نخود را به دنبال داشته باشد. به نظر میرسد تعیین مشخصه کالوسها از مرحله القا تا باززایی، و نیز تعیین اثر پیشتیمار سرما در آزمایشهای بعدی بتواند در بهبود پاسخ به کشت بساک در نخود مورد استفاده قرار گیرد.
طاهره محمودی قهساره، بدرالدین ابراهیم سید طباطبایی، سیروس قبادی، آقا فخر میرلوحی،
جلد 8، شماره 3 - ( 7-1383 )
چکیده
اهمیت هاپلوییدها در زمینه ژنتیک و اصلاح گیاهان برای مدتهای طولانی است که شناخته شده است. به نژادی از طریق تولید گیاهان هاپلویید، روشی مناسب برای تسریع برنامههای اصلاحی و مطالعات ژنتیکی در گندم است. روشهای معمول مورد استفاده برای ایجاد گیاهان هاپلویید در گندم شامل کشت بساک، کشت میکروسپور، تلاقی بین جنسی گندم* Hordeum bulbosum و گندم * ذرت میباشد. در این پژوهش از روش تلاقی گندم × ذرت و کشت بساک برای تولید گیاهان هاپلویید در شش ژنوتیپ گندم استفاده شد. نتایج این بررسی نشان داد که تولید هاپلوییدی از هر دو روش وابسته به ژنوتیپ بوده و از پتانسیل بالایی برخوردار میباشد. یکی از مشکلات عمده کشت بساک بازده پایین گیاهان سبز هاپلویید است. در این ارزیابی، از روش کشت بساک، 7/70% از گیاهان باززا شده گیاهچههای آلبینو، و 3/29% از آنها سبز بودند در حالیکه در روش تلاقی گندم با ذرت تمام گیاهچههای حاصل از این تلاقی سبز و از نظر سطح پلوییدی، هاپلویید بودند. بهطور کلی چنین نتیجهگیری شد که روش تلاقی گندم و ذرت، روشی عملی و مناسب برای ایجاد گیاهان هاپلویید در ژنوتیپهای گندم است و در مقایسه با روش کشت بساک از پتانسیل بالاتری در تولید هاپلویید برخوردار است. روش کشت بساک بهدلیل تنوع مورفولوژیکی در گیاهان سبز و تولید گیاهان آلبینو برای اهداف خاصی توصیه میشود.
خدیجه علی زاده یلوجه، محمود سلوکی، ابوبکر جوهرعلی، علی اکبر عبادی، آذرخش ترابی،
جلد 13، شماره 47 - ( 1-1388 )
چکیده
در این تحقیق پاسخ به کشت بساک سه هیبرید برنج ایندیکا × ایندیکای هتروتیک (بهار1، IR75221H و IR69688H) روی چهار محیط کشت کالوسزا (N6، N6 تغییریافته، Chu و Chu تغییریافته) در مؤسسه تحقیقات برنج کشور بررسی شد. هیبریدهای مورد مطالعه از طریق تعیین درصد کالوسهای ایجاد شده از بساکهای مرحله اواسط تک هستهای تا اوایل مرحله دو هستهای و تعداد گیاهچههای باززایی شده از کالوسها در محیطهای کشت فوق، مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که ژنوتیپ، ترکیب محیط کشت و اثر متقابل آنها روی درصد کالوسزایی، باززایی گیاه سبز، باززایی گیاه آلبینو و باززایی کل بهطور معنیداری اثر داشتند. مقایسه میانگینها نشان داد که بهترین هیبرید از نظر عکسالعمل به تولید کالوس، هیبرید IR75221H (64/1%) و به باززایی کل (24/12%) و گیاه سبز(43/3%)، هیبرید بهار1 بودند. بیشترین گیاه آلبینو را هیبرید IR75221H (66/10%) و کمترین آن را هیبرید IR69688H (45/6%) تولید نمودند. بهترین محیط کشت کالوسزایی برای تولید کالوس محیط کشت N6 تغییریافته (2%) و برای باززایی کل (82/21%)، تولید گیاه سبز (6/5%) و آلبینو (22/16%) محیط کشت Chuتغییریافته بودند. هر چند ژنوتیپها در محیطهای کشت مختلف نتایج گوناگونی نشان دادند و پاسخ به کشت بساک آنها کم بود ولی با تغییر در محیطهای کشت میتوان پاسخ به کشت بساک را افزایش داد.