5 نتیجه برای گرفتگی
سیدمحمدعلی رضوی، سیدعلی مرتضوی، سیدمحمود موسوی،
جلد 10، شماره 2 - ( 4-1385 )
چکیده
در این تحقیق اثر تغییرات اختلاف فشار عملیاتی (TMP) بر کاهش شار ناشی از مقاومتهای قطبش غلظت و جذب سطحی (گرفتگی) و همچنین درصد دفع پروتئین در طی فراپالایش شیر پس چرخ بازسازی شده مورد بررسی قرار گرفته است. برای انجام آزمایشها از یک سیستم پایلوتی مجهز به مدول حلزونی مارپیچی با غشای پلیسولفن آمید استفاده شده است. استراتژی علمی سه مرحلهای بر مبنای مدل سه پارامتری مقاومت متوالی (جذب – لایه مرزی) برای تعیین اثر مقاومتهای هیدرولیکی غشا، قطبش غلظت و مقاومت گرفتگی بر کاهش شار به کار گرفته شده است. نتایج نشان میدهد که افزایش TMP تأثیری بر مقادیر کاهش شار نسبی کل نداشت، ولی در هر TMP کاهش شار عمدتاً به دلیل قطبش غلظت اتفاق میافتد و گرفتگی، سهم بسیار کمی در کاهش شار داشت، در حالی که پاسخ دینامیکی کاهش شار ثابت کرد که افزایش مقدار کاهش شار نسبی کل در طی عملیات، به دلیل گرفتگی است. نتایج تأثیر TMP بر مقاومتها نشان داد که با افزایشTMP مقاومت هیدرولیکی کل و مقاومت گرفتگی برگشتپذیر، افزایش مییابند، اما مقاومت ذاتی غشا و مقاومت گرفتگی برگشت ناپذیر بدون تغییر باقی میمانند. از پاسخ دینامیکی مقاومت هیدرولیکی کل نتیجه گرفته شد که افزایش مقاومت کل در طول زمان عملیات، نتیجه افزایش هر دو نوع مقاومت گرفتگی برگشتپذیر و برگشت ناپذیر است. افزایش TMP و یا گذشت زمان عملیات، تأثیر چندانی بر درصد دفع پروتئینها نداشته است و تنها باعث افزایش آن به میزان 4-1 درصد میشود.
مهدی نادری خوراسگانی، احمد کریمی،
جلد 11، شماره 42 - ( 10-1386 )
چکیده
این مطالعه به منظور بررسی تأثیر رابطه خصوصیات ژئومورفولوژیک کفهرسی (claypan) بر کاربری اراضی و تنزل اراضی انجام گرفته است. بانک اطلاعات با جمع آوری نقشهها و گزارشهای مربوط به منطقه تشکیل شد و مدل تغییرات رقومی (Digital Terrain Model) کفهرسی فراهم گردید. با استفاده از فناوری سیستم اطلاعات جغرافیایی نقشه شبکههای مسیر جریانهای آب زیرزمینی (Drainage network)، شاخص انتقال رسوب (Sediment Transport Index) و شاخص رطوبتی خاک (Wetness Index) تعیین گردید. در کفهرسی گودالهایی عمدتاً پر شده از مواد رسوبی جدیدتر وجود دارد و هر گودال دارای یک حوضه آبخیز است. شوری و کاربری اراضی تابع موقعیت این گودالهاست. در صورتی که این چالهها به طریقی طبیعی یا مصنوعی زهکشی شوند آن حوضهها باز میباشند و اراضی قرار گرفته بر روی آنها غیر شور یا با شوری متوسط خواهند بود در غیر این صورت مناطقی باتلاقی (Marshland) یا آبگرفته (Waterlogged) را تشکیل میدهند یا پوستههای نمکی (Salt crust) در اثر تبخیر سطحی در سطح خاک آن مناطق توسعه مییابد. رابطه شوری خاک سطحی و عمق کفه رسی نشان میدهد با در نظر گرفتن عوامل مؤثر بر زهکشی اراضی با داشتن هدایت الکتریکی و در نظر گرفتن باز یا بسته بودن گودالها میتوان عمق کفهرسی را تخمین زد.
چنور عبدی، پرویز فتحی،
جلد 21، شماره 3 - ( 8-1396 )
چکیده
آبیاری قطرهای از جمله روشهای نوین آبیاری جهت استفاده بهینه از منابع آب و افزایش راندمان آبیاری به شمار میآید. مهمترین مشکل این سیستمها، گرفتگی قطرهچکانهاست. در این میان گرفتگی فیزیکی، مهمترین عامل در کاهش دبی و یکنواختی پخش قطرهچکانها محسوب میگردد. موقعیت قطرهچکانها روی لولههای فرعی و فاصله آنها از هم از جمله عوامل مؤثر بر شدت گرفتگی فیزیکی قطرهچکانها محسوب میشود. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر فاصله قطرهچکانهای نوارهای آبیاری قطرهای بر میزان گرفتگی فیزیکی آنها میباشد. برای این منظور یک مدل فیزیکی آبیاری قطرهای در آزمایشگاه طراحی و ساخته شد. در این تحقیق از نوارهای آبیاری پلاکدار و درزدار با فاصله قطرهچکانهای برابر با 10، 20 و 30 سانتیمتر استفاده شد. نتایج تحلیل آماری نشان داد که فاصله قطرهچکانها اثر معنیداری بر گرفتگی قطرهچکانها در نوارهای آبیاری قطرهای پلاکدار و دزدار دارد. نتایج همچنین نشان داد که نوار آبیاری پلاکدار با فاصله قطرهچکانهای 30 سانتیمتری با نرخ گرفتگی برابر 22 درصد، کمترین گرفتگی را دارا بود. مقایسه مقادیر نرخ گرفتگی و ضریب یکنواختی نوار آبیاری قطرهای، کارایی بالاتر نوار آبیاری پلاکدار در شرایط گرفتگی را نشان داد.
هانیه دباغی، مجتبی خوش روش، محمد علی غلامی سفیدکوهی،
جلد 22، شماره 2 - ( 6-1397 )
چکیده
گرفتگی قطرهچکانها در هنگام استفاده از پساب، موجب افزایش هزینه بهرهبرداری و کاهش رغبت کشاورزان میشود. روش جدید برای کاهش گرفتگی قطرهچکانها، استفاده از رینگ مروس است که مشکلات روشهای کلرزنی و اسیدشویی، از قبیل آلودگی و هزینههای بالا را ندارد. با توجه به اهمیت استفاده از پساب کشاورزی، در این پژوهش به بررسی گرفتگی قطرهچکانها و تأثیر کاربرد رینگ مروس بر کارایی قطرهچکانهای بهکار برده شده در سامانه آبیاری قطرهای پرداخته شد. تیمارها شامل آب آبیاری (آب چاه و پساب) و اصلاح آب (آبیاری با رینگ مروس و آبیاری بدون رینگ مروس)، بهعنوان عامل اصلی و تیمار نوع قطرهچکانها شامل ایریتک (E1)،کرونا (E2)، اکسیوس (E3)، نتافیم (E4)، پلیرود (E5) و پایا (E6) بهعنوان عامل فرعی در سه تکرار انجام شد. نتایج نشان داد که بهمرور زمان پساب کشاورزی باعث گرفتگی قطرهچکانها در تیمارهای آب آبیاری و اصلاح آب شده اما با گذشت زمان رینگ مروس روی پارامترهای ارزیابی قطرهچکانها اثر مثبت داشت. در مورد پساب کشاورزی، در دور اول و آخر آبیاری، متوسط آبدهی قطرهچکانها با رینگ مروس بهترتیب 05/0 و 33/0 لیتر در ساعت بیشتر از تیمار پساب بدون رینگ مروس بود. ضریب یکنواختی قطرهچکانها در دور اول و آخر آبیاری در تیمار چاه با رینگ مروس بهترتیب 31/0 و 67/6 درصد بیشتر از تیمار چاه بدون رینگ مروس بهدست آمد، همچنین ضریب یکنواختی قطرهچکانها در دور اول و آخر آبیاری، در تیمار پساب با رینگ مروس بهترتیب 85/0 و 10/12 درصد بیشتر از تیمار پساب بدون رینگ مروس، اندازهگیری شد. در مورد قطرهچکانها، با گذشت زمان مشخص شد که قطرهچکان نتافیم بهترین عملکرد و قطرهچکان آکسیوس، ضعیفترین عملکرد را دارا بود. بهطور کلی قطرهچکانهای بهکار برده شده در تیمار آب چاه تیمار شده با رینگ مروس، بیشترین میزان آبدهی و قطرهچکانهای بهکار برده شده در تیمار پساب بدون رینگ مروس، کمترین میزان آبدهی را دارا بودند.
یاسر سبزواری، علی حیدر نصرالهی،
جلد 23، شماره 4 - ( 12-1398 )
چکیده
یکی از راهکارهای افزایش بهرهوری آب در کشاورزی، استفاده از سامانههای نوین آبیاری است و برای طراحی دقیق این سامانهها نیاز به ارزیابی کیفیت آب است. هدف از این پژوهش، بررسی کیفیت آب زیرزمینی دشت خرمآباد برای پیادهسازی سامانههای آبیاری قطرهای است و از شاخصهای کیفی EC، SAR، TDS، TH، Naو pH مربوط به سالهای آماری 1395-1391 استفاده شد. در این پژوهش ابتدا نرمال بودن دادهها بررسی و مشخص شد که دادهها غیرنرمال هستند، از اینرو از روش لگاریتمگیری برای نرمالسازی استفاده شد. برای ارزیابی کیفیت آب زیرزمینی منطقه از روشهای زمینآمار استفاده شد و از بین روشهای مختلف، روش درونیابی کریجینگ معمولی با کمترین جذر میانگین مربعات خطا برای همه پارامترها استفاده شد. نقشههای پهنهبندی کیفیت نشان داد که در نواحی شمال و جنوب شرق، غلظت EC و SAR از نظر طبقهبندی کیفی در وضعیت بد قرار دارد، TDS دارای غلظت بیش از 4000 میلیگرم در لیتر است و Na غلظتی بیش از 15 میلیاکیوالانت در لیتر را داراست. در این نواحی TH با غلظت بیش از 730 میلیگرم در لیتر بیشترین آلودگی را دارد و در نواحی مرکزی دشت، خطر رسوبات کربنات بیشتر است. میزان LSI در نواحی غربی بیشتر از یک است که حدود 12 درصد از دشت را شامل میشود، در این نواحی برای اجرای سامانههای قطرهای محدودیت وجود دارد. درحالی که بهترین کیفیت برای اجرای این سامانهها در قسمت جنوب شرق دشت قرار داشت و 19 درصد دشت را دربر میگیرد. درنهایت نقشه تلفیقشده مشخصات کیفی نشان داد که بیشترین غلظت مشخصههای کیفی در نواحی شمالی، مرکزی و جنوبی قرار دارد که 29/62 درصد از وسعت دشت را شامل میشود.