178 نتیجه برای گچ
مسعود عزت احمدی، حمداله کاظمی، محمدرضا شکیب، مصطفی ولیزاده،
جلد 2، شماره 2 - ( 4-1377 )
چکیده
به منظور بررسی تأثیر سطوح و زمانهای مختلف مصرف کود ازته بر روی رشد و نمو و عملکرد دانه گندم بهاره رقم قدس، آزمایشی در سال زراعی 74-1373 در مزارع تحقیقاتی دانشکده کشاورزی تبریز واقع در اراضی کرکج، به صورت کرتهای خرد شده در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار اجرا گردید.
کرتهای اصلی به پنج سطح کود ازته (صفر، 40، 80، 120 و 160 کیلوگرم ازت خالص در هکتار) و کرتهای فرعی به پنج زمان مصرف کود ازته (تماماً در زمان کاشت، 2/1در زمان کاشت + 2/1در مرحله پنجهزنی، 2/1در زمان کاشت + 2/1در مرحله سنبله رفتن، 3/1در زمان کاشت + 3/1در مرحله پنجهزنی + 3/1در مرحله سنبله رفتن و در زمان کاشت + 1/4مرحله پنجهزنی + 4/1در مرحله ساقه رفتن +4/1 در مرحله سنبله رفتن) اختصاص یافت.
ارزیابی نتایج نشان داد که اثر سطوح کود ازته بر روی عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیک معنیدار، ولی اثر تقسیط کود ازته و نیز اثرات متقابل سطوح و زمانهای مختلف مصرف کود ازته بر روی این صفات معنیدار نبود. مراحل نمو گندم تحت تأثیر سطوح مختلف کود ازته و زمانهای متفاوت مصرف آن قرار نگرفت. میزان تجمع ماده خشک، شاخص سطح برگ و سرعت رشد محصول نسبت به درجه – روزهای رشد در طول فصل رشد با افزایش میزان ازت مصرفی در مقایسه با سطوح پایین آن بالاتر بود. شاخص سطح برگ و سرعت رشد محصول با گذشت زمان و تا مرحله گردهافشانی افزایش و سپس کاهش یافت. سرعت رشد محصول در مرحله خمیری نرم به صفر رسیده و پس از آن منفی گردید. تغییرات میزان رشد نسبی و میزان جذب خالص نسبت به درجه روزهای رشد در سطوح مختلف کود ازته روند کاهشی داشت، به طوری که در ابتدای فصل رشد حداکثر بوده و با گذشت زمان تا صفر کاهش یافته و سپس منفی گردید. زمانهای مختلف مصرف کود ازته و اثرات متقابل میزان و زمان مصرف ازت در طول فصل رشد تأثیر چندانی بر روی روند تغییرات شاخصهای مورد مطالعه نداشت.
سیدشهرام میراجاق، احمد ارزانی،
جلد 2، شماره 3 - ( 7-1377 )
چکیده
واکنش 28 رقم گندم دوروم (Triticum turgidum var. durum) به کشت جنین نارس در محیط کشت موراشیک و اسکوگ (MS)، در آزمایشگاه کشت بافت دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان مورد بررسی قرار گرفت. به منظور تولید جنینهای نارس در شرایط محیطی مناسب، کشت گیاهان در سیستم هیدروپونیک با جریان چرخشی و در گلدانهایی در گلخانه انجام شد. چگونگی باززایی جنینهای نارس در زمانهای 2، 4، 8 و 16 روز پس از تلقیح جنین، از طریق سنجش درصد و سرعت باززایی در محیط کشت، برای کلیه ژنوتیپها یادداشت برداری شد. تجزیه واریانس دادههای حاصل به صورت طرح کرتهای خرد شده در زمان، در قالب طرح کاملاً تصادفی در 5 تکرار و 4 زمان انجام گرفت. تجزیه واریانس دادهها نشان داد که در بین ارقام تفاوت معنیداری از نظر ظرفیت باززایی وجود دارد. حداکثر ظرفیت یا سرعت باززایی (دو روز پس از تلقیح) جنین نارس در رقم “شاهیوندی” که رقم بومی منطقه غرب ایران است، مشاهده گردید. رقم “Awl1/sbl4” با متوسط 5/48 درصد و ارقام “هاگلا” و “آفنکیل” با متوسط 80 درصد به ترتیب دارای کمترین و بیشترین متوسط باززایی در طی مدت یادداشت برداری بودند. اهمیت سرعت باززایی بالا از لحاظ صرفهجویی در وقت، هزینه و احتمال ایجاد تنوع سوماکلونی کمتر در برنامههای بهنژادی، حایز اهمیت است.
سیدعلی غفاری نژاد شهر بابکی، نجف علی کریمیان،
جلد 2، شماره 4 - ( 10-1377 )
چکیده
تعداد 22 نمونه خاک (از عمق 0 تا 20 سانتیمتری) استان فارس با روشهای 0/05M Na2 EDTA ،0/1 NH3PO4 ، 1/5M NH4H2PO4 ، DTPA و %1Na2EDTAعصارهگیری شده و در یک آزمایش گلخانهای هفت هفتهای به کار رفت. طرح آزمایشی فاکتوریل 3 × 22 با 22 خاک (رس 16 تا 63 درصد، پهاش 8/7 تا 2/8، قابلیت هدایت الکتریکی 32/0 تا 78/1 دسی زیمنس بر متر، کلسیم کربنات معادل 28 تا 63 درصد، ماده آلی 1/1 تا 9/4 درصد، ظرفیت تبادل کاتیونی 9 تا 27 سانتیمول در کیلوگرم و منگنز عصارهگیریشده با 4 DTPAتا 24 میلیگرم در کیلوگرم)، 3 سطح منگنز مصرفی (0، 10 و 20 میلیگرم در کیلوگرم به صورت منگنز سولفات)، سه تکرار و گیاه سویا [Glycine max (L.) Merr] رقم ویلیامز بود. مصرف منگنز وزن خشک گیاه را از 4 تا 104% (میانگین 12% نسبت به شاهد) افزایش داد، اما بر غلظت منگنز گیاه تأثیر معنیداری نداشت. جذب کل منگنز به وسیله گیاه به طور معنیداری افزایش یافت ولی بازیابی ظاهری منگنز بسیار ناچیز (05/0%) بود. پهاش، کلسیم کربنات معادل و رس خاک از خصوصیات مؤثر در عصارهپذیری منگنز تشخیص داده شد. منگنز عصارهگیریشده با DTPA، به تنهائی با سطح بحرانی 13 میلیگرم در کیلوگرم خاک) یا همراه با برخی خصوصیات خاک، تنها شکل منگنزی بود که پیشبینی قابل قبولی از پاسخهای گیاهی به دست داد.
سیدشهرام میراجاق، احمد ارزانی،
جلد 3، شماره 1 - ( 1-1378 )
چکیده
تحمل به شوری 28 رقم بومی و خارجی گندم دوروم در محیط کشت موراشیک و اسکوگ حاوی نمک طعام مورد ارزیابی قرار گرفت. بدین ترتیب که کالوسهای حاصل از اسکوتلوم جنینهای نارس در ارقام مورد مطالعه تحت تأثیر 8 سطح تیمار شوری صفر، 3/0، 6/0، 9/0، 2/1، 5/1، 8/1 و 1/2 درصد (وزن به حجم) کلرور سدیم قرار داده شدند. گیاهان دهنده جنین نارس در یک سیستم هیدروپونیک با جریان چرخشی و در گلدانهایی در گلخانه و نیز در مزرعه کشت شدند. یادداشت برداری از کالوسها در زمانهای صفر، 8 و 16 روز پس از کشت در محیط شور انجام شد. ارزیابی تحمل به شوری ارقام از طریق سنجش معیارهای سرعت رشد نسبی و درصد کلروز کالوس در محیطهای کشت حاوی سطوح مختلف کلرور سدیم، به صورت آزمایش فاکتوریل 28 × 8 در قالب طرح کاملاً تصادفی، با نمونهبرداری در 3 تکرار و با 3 نمونه صورت گرفت. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که از میان پارامترهای مورد استفاده در ارزیابی تحمل به شوری کالوس، معیار رشد نسبی از اهمیت و اعتبار بیشتری برخوردار است، لیکن سرعت رشد کالوس، به لحاظ این که یک صفت کاملاً کمی نمیباشد و تا حد زیادی مبتنی بر مشاهدات و احتمالاً همراه با خطای مشاهدهای است، اهمیت کمتری دارد. حاصل این بررسی معرفی رقم “پی. آی 40100” و رقم “دیپر – 6” به عنوان ژنوتیپهای برتر متحمل شوری در شرایط ویترو میباشد. این ارقام به لحاظ این که رشد نسبی کالوس بالا و درصد کلروز کالوس پایینی را در مقام مقایسه با سایرین داشتهاند، در شرایط این آزمایش احتمالاً از ظرفیت ژنتیکی برتری برخوردار میباشند.
نورایر نومانیان، احمد جلالیان، عبدالرحیم ذوالانوار،
جلد 3، شماره 3 - ( 7-1378 )
چکیده
خاکهای گچی که از بارزترین خاکهای مناطق خشک و نیمهخشک میباشند، در استان اصفهان پراکنش زیادی دارند. اراضی گچدار شمال غربی اصفهان، قسمتی از حوضه آبخیز شمالی رودخانه زایندهرود را تشکیل داده، به صورت حوضهای بسته توسط منابع زمین شناختی محصور گردیدهاند. به منظور بررسی منشأ گچ و شناخت منابع زمین شناختی تغذیه کننده کانی گچ در منطقه فوق، 22 قطعه مطالعاتی از کل سطح مواد زمین شناختی حوضه، بر اساس سطح تأثیرگذاری هر کدام در تولید گچ انتخاب گردید. با استفاده از مقاطع طبیعی و مصنوعی در نقاط تعیین شده، نمونههای متعددی از رسوبات لایههای مختلف تمامی نقاط برداشته شد.
مشاهدات صحرایی بیانگر آن بود که: در سازند نایبند و شمشک، بلورهای گچ در اطراف و سطوح جانبی شیلهای متورق به مقادیر زیادی وجود دارد و بلورهای پیریت تنها در شیلهای معدن باما قابل رویت بود. در مواد فرسایش یافته از کنگلومرای قرمز رنگ قاعده کرتاسه، مقادیر قابل توجهی گچ تجمع یافته است. در رگههای هیدروترمال موجود در سازندهای شمشک و نایبند، بلورهای گچ در متن یا داخل حفرات و یا بین رگههای مختلف سنگها دیده میشود. در قسمتهایی از سازند قم (رسوبات تبخیری)، مقادیر متنابهی گچ وجود دارد. مشاهدات صحرایی و نتایج آزمایشهای تفرق اشعه ایکس (XRD) روی پودر سنگها و نمونههای تلخیص شده (توسط سیالههای سنگین) و اندازهگیری سولفور باقیمانده در شیلهای سطحی و همچنین تفاسیر مقاطع نازک و صیقلی سیگها چنان نشان میدهند که اولاً، در شیلها هنوز هم پیریت و سولفورهای دیگر باقی است و ثانیاً، کانی گچ در متن بیشتر سنگهای نمونهبرداری شده وجود دارد. بر اساس نتایج به دست آمده میتوان موارد زیر را به ترتیب اهمیت به عنوان منشأ و عامل اصلی تغذیه کننده گچ در خاکهای اراضی مورد مطالعه معرفی نمود:
الف- رها شدن گچ از آهکهای کرتاسه، مخصوصاً از کنگلومرای قرمز رنگ قاعده کرتاسه به واسطه هوادیدگی و فرسایش.
ب- تشکیل گچ بر اثر اکسیداسیون پیریت و دیگر سولفورهای موجود در شیلها.
ج- رها شدن گچ از کانیهای شیمیایی و تبخیری موجود در مارنها و رسوبات سازند قم به واسطه هوادیدگی و فرسایش.
د- تشکیل گچ بر اثر فرایندهای هیدروترمالی آتشفشانهای اواخر دوران سوم.
ستار چاوشی بروجنی، سیدسعید اسلامیان،
جلد 3، شماره 3 - ( 7-1378 )
چکیده
مطالعه تناوب سیلاب در مناطق خشک به دلیل تعداد کم ایستگاههای هیدرومتری، کمبود آمار و وجود دادههای پراکنده ناشی از وقوع جریانهای نادر، بسیار مشکل میباشد. تحلیل منطقهای سیلاب یکی از روشهای مناسب جهت غلبه بر چنین مشکلاتی میباشد. در این تحقیق یکی از روشهای تحلیل منطقهای سیلاب به نام روش هیبرید مورد بررسی قرار گرفته است. منطقه مورد مطالعه شامل 17 حوضه همگن واقع در استانهای اصفهان و چهارمحال و بختیاری میباشد. نخست با استفاده از رگرسیون چندگانه بین دبی سیلاب با دورههای مختلف بازگشت، به عنوان عامل وابسته و خصوصیات فیزیکی و اقلیمی حوضه، به عنوان عوامل مستقل، مهمترین عوامل فیزیکی و اقلیمی مرتبط با سیلاب که عبارت از سطح و ارتفاع متوسط حوضه بودند تعیین گردید. مدلهای تناوب سیل هیبرید مرتبط با این دو عامل تعیین و با مدلهای رگرسیون چندگانه در این منطقه مقایسه گردید. مقایسه مقادیر نسبی خطای مدلهای هیبرید و رگرسیون نشان میدهد که در دورههای بازگشت کوتاه، دقت مدل هیبرید بیشتر از روش رگرسیون بوده ولی در دورههای بازگشت بالا، دقت مدل رگرسیون بیشتر از روش هیبرید میباشد.
بابک بحرینی نژاد، محمدرضا خواجه پور،
جلد 3، شماره 3 - ( 7-1378 )
چکیده
تلفیق پهنبرگکشها و باریکبرگکشها برای کنترل علفهای هرز در گندم، تحت شرایط اصفهان مورد مطالعه قرار نگرفته است. بدین لحاظ، آزمایشی در سال زراعی 75-1374 در ایستگاه تحقیقات کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان انجام شد. در این مطالعه علفکشهای توفوردی + امسیپیآ (یو46کمبیفلوئید6)، بروموکسینیل، متریبیوزین، دیکلوفوپ-متیل و ترالکوکسیدیم و تلفیق آنها به صورت 11 تیمار علفکش، همراه با شاهد وجین و شاهد علف هرز در قالب طرح آماری بلوکهای کامل تصادفی با چهار تکرار مورد ارزیابی قرار گرفتند.
ناخنک و یولاف وحشی مهمترین علفهای هرز مزرعه بودند. کنگر وحشی و پیچک صحرایی اهمیت کمتری داشتند. اثربخشی بروموکسینیل بر روی علفهای هرز پهنبرگ یکساله بیشتر از توفوردی + امسیپیآ بود، در حالی که توفوردی + امسیپیآ اثربخشی بیشتری بر روی علفهای هرز چندساله داشت. تیمارهای دیکلوفوپ-متیل و تلفیق بروموکسینیل با ترالکوکسیدیم بیشترین اثربخشی را بر روی کنترل یولاف وحشی نشان دادند، هر چند که تفاوت معنیداری بین تیمارهای حاوی دیکلوفوپ-متیل و ترالکوکسیدیم از لحاظ کاهش تعداد و وزن خشک یولاف وحشی مشاهده نشد. بیشترین خسارت ظاهری بر گندم توسط متریبیوزین و کمترین خسارت توسط بروموکسینیل وارد شد. عملکرد دانه گندم تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. به هر حال، بالاترین عملکرد دانه گندم توسط تیمار تلفیق ترالکوکسیدیم با بروموکسینیل، که پایینترین وزن خشک مجموع علفهای هرز را در مراحل سنبلچه انتهایی و سنبلهدهی گندم داشت، به دست آمد. بر اساس نتایج حاصله، چنانچه علفهای هرز چندساله پهنبرگ مسألهساز نباشند، تلفیق بروموکسینیل با ترالکوکسیدیم جهت کنترل مجموع علفهای هرز مزرعه گندم، در شرایط مشابه با آزمایش حاضر، مناسب است. اما در صورت غالبیت علفهای هرز چندساله پهنبرگ و یولاف وحشی در مزرعه، تلفیق توفوردی + امسیپیآ با دیکلوفوپ-متیل جهت کنترل مجموع علفهای هرز مطلوبتر میباشد.
محمد شاهدی، بیتا منصوری،
جلد 4، شماره 3 - ( 7-1379 )
چکیده
ماکارونی یکی از تولیدات صنایع غذایی است که از دسته فراودههای خمیر محسوب میگردد. فراوردههای خمیری معمولاً از سمولینا تهیه میشوند. این آرد از آسیاب کردن گندم دوروم و یا گندمهای سخت، تحت یک فرآیند خاص به دست میآید. در این تحقیق، برای بررسی تاثیر آنزیم آلفا آمیلاز بر کیفیت ماکارونی، سه رقم گندم دوروم، یاواروس، آلتار 84 و زردک انتخاب، و از هر رقم مقداری گندم جوانه زده تهیه شد. نمونههای جوانه زده هر رقم با نمونههای جوانه نزده همان رقم مخلوط شد تا سمولینا با سه دامنه عدد فالینگ 500-1000، 300-350 و 150-200 به دست آمد.
با مطالعاتی که انجام شد، مشخص گردید که حضور فعال آنزیم آلفا آمیلاز در سمولینا باعث کاهش زمان پخت و رنگ ماکارونی تولیدی میشود. در صورتی که مقدر آنزیم کم باشد، مقدار مدول الاستیسیته و مقاومت شکنندگی ماکارونی افزایش مییابد. این تحقیق نشان داد تغییرات میزان آنزیم آلفا آمیلاز، بر رنگ سمولینا و میزان افت پخت ماکارونی تاثیر ندارد.
جهانگرد محمدی، جواد گیوی،
جلد 5، شماره 1 - ( 1-1380 )
چکیده
در این مطالعه از نظریه مجموعههای فازی، به منظور ارزیابی تناسب اراضی برای گندم آبی در منطقه فلاورجان (اصفهان) استفاده شده است. این روش از نظر تعیین وزن برای خصوصیات مختلف اراضی، و همچنین نحوه محاسبه شاخص اراضی، با دیگر روشهای معمول ارزیابی متفاوت میباشد.
نتایج حاصل با روش پارامتریک ارزیابی اراضی مقایسه شد. همبستگی بین شاخص اراضی و عملکرد مشاهده شده گندم در سطح منطقه، برای روش میتنی بر نظریه مجموعههای فازی (35/0=r) بیشتر از روش پارامتریک (14/0=r) بوده است. همبستگی به مراتب بیشتر مشاهده شده بین شاخص اراضی و عملکرد محصول در روش فازی، نشاندهنده پتانسیل کاربری و مفید بودن این روش در ارزیابی تناسب اراضی است.
رحیم عبادی، عسگر جوزیان،
جلد 5، شماره 1 - ( 1-1380 )
چکیده
به منظور تشخیص گونه غالب مگس پارازیتویید سن گندم در اصفهان، و شناخت ویژگیهای بیولوژیک آن، طی سال زراعی 77-1376، از مناطق و ارتفاعات مختلف استان، جمعاً 9 بار نمونههای سن گندم جمعآوری، و بررسیهای آزمایشگاهی و مزرعهای لازم به عمل آمد.
نتایج نشان داد که بین مگسهای پارازیتویید سن گندم در شرایط آب و هوایی اصفهان،.Phasia subcoleoptrata L گونه غالب است. این گونه در شرایط مذکور دارای دو نسل در سال بوده، و زمستان را به صورت شفیره در خاک، زیر بوتههای اماکن تابستانگذرانی و زمستانگذرانی سن گندم به سر میبرد، و تا اوایل بهار سال بعد به صورت شفیره باقی میماند. حشرات کامل نسل اول آن، قبل از ریزش سن گندم به مزارع از شفیره خارج شده، و در زمان ریزش سن، آنها را پارازیته میکنند. حدود 6-8 روز بعد از پارازیته شدن حشرات کامل سن گندم، تخمهای پارازیتویید تفریخ شده و لاروها در داخل بدن میزبان شروع به رشد و نمو میکنند. بعد از گذشت 15-20 روز رشد خود را کامل نموده، و در داخل خاک مزارع تبدیل به شفیره میشوند. طول دوره شفیرگی نسل اول در شرایط آزمایشگاه برای نرها 17 روز و برای مادهها 5/18 روز است. سپس حشرات کامل نسل دوم همزمان با ظهور حداکثر پورههای سن پنج میزبان ظاهرمیشوند. حشرات کامل نسل دوم پارازیتویید نیز سنهای کامل نسل جدید را پارازیته میکنند.
سید مهدی نصیری، محمد لغوی، جواد جعفری فر،
جلد 5، شماره 2 - ( 4-1380 )
چکیده
سالیانه مقدار زیادی گندم به عنوان اصلیترین منبع غذایی و فراورده استراتژیک، در ایران در مراحل کاشت، داشت، برداشت، جابهجایی، نگهداری و نهایتاً در مرحله تغییر و تبدیل و مصرف از بین میرود. بنابراین، لازم است با بهکارگیری دانش کشاورزی و بهزراعی، بهبود مدیریت و برنامهریزی کاشت و داشت محصول و نیز اصلاح و بهینهسازی ساختمان ادوات و ماشینها، افت مزرعهای این محصول اساسی را کاهش داد. پژوهش حاضر در زمینه طراحی، ساخت و ارزیابی یک جایگزین جدید برای چرخ فلک مکانیکی کمباین غلات میباشد که چرخ فلک بادی نامیده شده است، و وظیفه آن مانند جرخ فلک مکانیکی، هدایت خوشه گندم به سمت تیغههای برش میباشد. به منظور ارزیابی این طرح جدید، آزمونهای آزمایشگاهی و مزرعهای صورت گرفت. در آزمون آزمایشگاهی، سرعت باد خروجی از دهانه یک پنکه انتخابی تا فاصله چهل سانتیمتری از آن، با فواصل ده سانتیمتری و در سرتاسر عرض دهانه پنکه اندازهگیری شد. نتایج آزمون به صورت نمودار توزیع جریان باد ارایه گردید. بر پایه این نتایج تعداد 13 پنکه برای کمباین با عرض برش 14 فوت (3/4 متر) مناسب تشخیص داده شد. نتایج آزمونهای مزرعهای عملکرد دو نوع چرخ فلک بادی و مکانیکی نشان میدهد که تلفات چرخ فلک بادی هنگام برداشت به سبب برخورد نداشتن مستقیم با خوشه و اعمال کمترین ضربه به محصول، کمتر از نوع مکانیکی است. با افزایش سرعت پنکه، تلفات محصول به صورت خطی افزایش مییابد. آزمون مزرعهای در سرعتهای دورانی 2247، 2503، 2860، 3218 و 3932 دور در دقیقه و امتداد خروجی باد (از دهانه پنکه) 10، 20 و 30 درجه نسبت به افق انجام پذیرفت. با توجه به تحلیل آماری طرح بلوک کاملاً تصادفی توسط مقایسه توکی (پانزده تیمار و شش نمونه در هر تیمار)، در سطح 5% اختلاف معنیداری از نظر تلفات محصول در این زوایا، میان چرخ فلک بادی و مکانیکی وجود داشت. بر پایه نتایج به دست آمده، جهت وزش باد پنکه 20 درجه و سرعت دورانی آن در دامنه 2503 تا 2860 دور در دقیقه توصیه میشود.
بیرامعلی عزیزی و آق قلعه،
جلد 5، شماره 3 - ( 7-1380 )
چکیده
تأثیر سه نوع ماده آلی بر حداکثر چگالی ظاهری خشک خاک (MDBD) و گنجایش رطوبت بحرانی (CMC) دو خاک بررسی گردید. خاکهای مورد آزمایش (Coarse Loamy, Mesic, Typic Xerofluvents and Fine Mixed, Calcixerollic, Xerochrepts) از عمق 0-25 سانتیمتری نمونهبرداری شده و درصد ماده آلی و بافت آنها تعیین گردید. سه نوع ماده آلی شامل خاک برگ، کود دامی و تفاله ضایعات سیب با خاکهای مورد آزمایش به نسبتهای صفر، 4، 8 و 12 درصد مخلوط شد. مخلوطهای خاک و ماده آلی تا مقادیر متفاوتی مرطوب، و سپس با کمک یک پراکتورمتر چکشدار در سه سطح 10، 20 و 30 ضربه، فشرده شدند. آزمایش با استفاده از طرح فاکتوریل در چارچوب بلوکهای کاملاً تصادفی در سه تکرار اجرا شد.
نتایج آزمایش گویای کاهش چگالی مخصوص ظاهری (MDBD) از 53/1 تا g.cm-3 28/1 و افزایش میانگین گنجایش رطوبت بحرانی (CMC) از 32/23 تا 28/33 درصد وزنی، در اثر کاربرد مقادیر مختلف ماده آلی (از صفر تا 12 درصد) است. در تمامی نتایج کاهش گنجایش رطوبتی خاکها با افزایش فشردگی همراه بود. همچنین، کاهش MDBD در اثر اختلاط خاک با ماده آلی به ترتیب در خاکبرگ، کود دامی و تفاله سیب مشاهده شد. در این آزمایش، خاک لوم رسی دارای چگالی ظاهری خشک کمتر، ولی در عین حال گنجایش رطوبتی بیشتری نسبت به خاک لوم شنی بود. اثر همبستگی خاک با سه نوع ماده آلی در آزمایش فشردگی و عوامل مورد بررسی معنیدار بود، و معادلهای از رابطه MDBD و CMC، برای ترکیبی از خاک و سه نوع ماده آلی پیشنهاد گردید.
عبدالمجید رونقی، یحیی پرویزی، نجف علی کریمیان،
جلد 5، شماره 4 - ( 10-1380 )
چکیده
معمولاً کمبود نیتروژن بیش از دیگر عناصر غذایی عامل محدودکننده رشد گیاهان زراعی است. کمبود منگنز نیز در برخی از خاکهای آهکی ایران گزارش شده است. هدف از انجام این پژوهش بررسی اثر نیتروژن، منگنز و برهمکنش آنها بر رشد و ترکیب شیمیایی اسفناج (.Spinacia oleracea L) در شرایط گلخانهای بود. آزمایش در یک خاک از سری چیتگر با نام تاکسونومی carbonatic، Fine-loamy، Typic Calcixerept، thermic، به صورت فاکتوریل در چارچوب طرح کاملاً تصادفی، شامل پنج سطح نیتروژن (صفر، 50، 100، 200 و 400 میلیگرم در کیلوگرم خاک به صورت آمونیوم نیترات) و سه سطح منگنز (صفر، 15 و 30 میلیگرم در کیلوگرم خاک به صورت منگنز سولفات)، در چهار تکرار انجام شد. مدت رشد گیاهان در گلخانه 60 روز بود، و در هنگام برداشت از یک کلروفیلمتر دستی مدل SPAD-502 برای ارزیابی وضعیت کلروفیل برگ استفاده گردید.
کاربرد نیتروژن و منگنز وزن خشک اندام هوایی، غلظت و جذب کل نیتروژن، غلظت و جذب کل منگنز، نسبت Mn:Fe و اعداد خوانده شده توسط کلروفیلمتر دستی روی برگ را در گیاه اسفناج به طور معنیداری افزایش داد. کاربرد نیتروژن، غلظت و جذب کل روی، مس و جذب کل آهن را در گیاه به طور معنیداری افزایش، ولی غلظت آهن را کاهش داد. مصرف منگنز باعث کاهش غلظت آهن و روی، ولی افزایش معنیدار جذب کل آهن و مس در اسفناج گردید. هنگامی که حداکثر وزن ماده خشک به دست آمد، عدد خوانده شده توسط کلروفیلمتر در حدود 40 بود. چنانچه نتایج حاصل از این پژوهش در شرایط مزرعه نیز تأیید گردد، میتوان توصیه کودی مناسبی برای مصرف نیتروژن و منگنز در کشت اسفناج ارائه نمود.
عسگر جوزیان، رحیم عبادی،
جلد 5، شماره 4 - ( 10-1380 )
چکیده
به منظور بررسی میزان کارایی مگسهای پارازیتویید سنگندم در اماکن تابستان و زمستان گذران سن در اصفهان، چهار ارتفاع مهم سنگیر شامل کوههای کلاه قاضی، پنجه، جوزدان و ساسپید انتخاب گردید، و از هر کدام از این مناطق، در سال 1376 حداقل شش بار، و در سال 1377 سه بار نمونهبرداری به عمل آمد. چهار مزرعه گندم یا جو نیز در مناطق لورک، زیار، مهیار و شاهینشهر انتخاب، و در بهار سال 1377 از هر کدام هشت بار نمونهبرداری گردید. در هر نوبت نمونهبرداری از اماکن تابستان و زمستان گذران سن گندم و مزارع گندم و جو در فصل بهار، یک صد عدد از سنهای جمعآوری شده، برای مشاهده لاروهای پارازیتویید و تعیین درصد کارایی آنها در آزمایشگاه تشریح شد.
میانگین میزان کارایی گونه غالب (.Phasia subcoleoptrata L) در سال 1376 در نسل دوم 5/1 %، و در سال 1377 در نسل اول 39/15% و در نسل دوم 5/3 % برآورد گردید. مجموع میزان کارایی دیگر گونههای موجود کمتر از 1% بود. در بهار سال 1377 سمپاشی علیه پورههای سن گندم در برخی از مناطق، از جمله لورک و زیار، در زمان اوج فعالیت حشرات کامل نسل دوم پارازیتویید انجام گرفت. این سمپاشیها آثار زیانباری در پارازیتویید داشت، ولی در منطقه شاهین شهر سمپاشی مذکور هنگامی انجام شد که پارازیتویید غالب در مرحله شفیرگی و در داخل خاک بود. این سمپاشی اثر منفی مستقیمی بر پارازیتویید غالب نداشت.
اصغر میرزایی اصلی، بهمن یزدی صمدی،
جلد 6، شماره 1 - ( 1-1381 )
چکیده
به منظور بررسی روشهای ارزیابی مقاومت به سرما و تعیین روشی سریع و مؤثر در ارزیابی گندم برای مقاومت به سرما، 9 ژنوتیپ در سه آزمایش بررسی گردید. ژنوتیپها عبارت بودند از پنج رقم تجارتی (بزوستایا، سبلان، بولانی، خلیج و ناز) و چهار نمونه محلی (شمارههای 518، 583، 592 و 1255). در آزمایش اول، ژنوتیپها در گلدانهای کوچک کشت و پس از عادتدهی به سرما در شرایط طبیعی، به اتاقک انجماد منتقل شدند و تحت درجات حرارت مختلف یخزدگی (زیر صفر) قرار گرفتند و دمای 50 درصد کشندگی (LT50) آنها تعیین گردید. در دمای 12- درجه سانتیگراد نیز میزان پایداری غشای سیتوپلاسمی ژنوتیپها اندازهگیری شد. در آزمایش دوم، ژنوتیپها در مزرعه، در چارچوب طرح بلوکهای کامل تصادفی کشت شدند و پس از سازش با سرما در اواخر زمستان، با انتقال طوقه ژنوتیپها از مزرعه به آزمایشگاه، دمای 50 درصد کشندگی (LT50) تعیین گردید. همچنین، محتوای آب طوقه و برگ، محتوای قند طوقه و ارتفاع گیاه در ژنوتیپهای مورد بررسی اندازهگیری شد. در آزمایش سوم، محتوای آب طوقه و برگ در شرایط ناسازگاری با سرما در گلخانه بررسی گردید.
در میان صفات مورد بررسی، پایداری غشای سیتوپلاسمی، محتوای آب طوقه و محتوای قند طوقه همبستگی معنیدارای با LT50 نشان دادند. LT50 حاصل از طوقههای مزرعه همبستگی زیادی با LT50 حاصل از گلدانهای کوچک در آزمایشگاه داشت (98/0=r). پایداری غشای سیتوپلاسمی بیشترین همبستگی را با LT50 (88/0=r) نشان داد. مشخص شد که محتوای آب گیاه با عادتدهی به سرما کاهش مییابد و میزان کاهش محتوای آب در ژنوتیپهای مقاوم بیشتر است. همبستگی معنیداری بین محتوای آب طوقه و برگ در شرایط ناسازگاری با سرما و LT50 دیده نشد. رقم بزوستایا با داشتن 7/16-=LT50 درجه سانتیگراد مقاومترین ژنوتیپ و نمونه 518 با 2/8-=LT50 درجه سانتیگراد حساسترین ژنوتیپ به سرما شناخته شد.
یحیی پرویزی، عبدالمجید رونقی،
جلد 6، شماره 1 - ( 1-1381 )
چکیده
به منظور شناخت اثر مصرف نیتروژن و منگنز بر قابلیت استفاده برخی از عناصر غذایی در سه کشت گندم (Triticum aestivum L)، ذرت (Zea mays L) و اسفناج (Spinacia oleracea L)، آزمایشی در شرایط گلخانهای به صورت فاکتوریل در چارچوب طرح کاملاً تصادفی انجام شد. تیمارها شامل پنج سطح نیتروژن (صفر، 50، 100، 200 و 400 میلیگرم در کیلوگرم خاک به صورت آمونیوم نیترات) و سه سطح منگنز (صفر، 15 و 30 میلیگرم در کیلوگرم خاک به صورت منگنز سولفات) و در چهار تکرار بود. این آزمایش در سه گیاه عمده زراعی و باغی، یعنی ذرت از رقم سینگل کراس 704، گندم از رقم فلات و اسفناج از رقم .Spinacea s انجام پذیرفت. پس از هشت هفته، میزان ازت کل خاک و مقدار منگنز، آهن، روی و مس قابل عصارهگیری خاک با عصارهگیر DTPA اندازهگیری شد.
نتایج نشان داد که کاربرد نیتروژن و منگنز به طرز معنیداری غلظت منگنز عصارهگیری شده خاک را در هر سه کشت افزایش داد، ولی در مقدار ازت کل خاک تأثیر چندانی نداشت. مصرف ازت باعث افزایش مقدار آهن قابل استفاده خاک در کشت ذرت شد. همچنین، کاربرد منگنز غلظت روی و مس قابل عصارهگیری خاک با DTPA را در کشت گندم و مس خاک را در کشت ذرت کاهش داد.
فهیمه شاهین نیا، عبدالمجید رضایی، عباس سعیدی،
جلد 6، شماره 2 - ( 4-1381 )
چکیده
به منظور بررسی میزان تنوع و مطالعه همبستگی میان صفات مرتبط با کیفیت نانوایی از طریق تجزیه ضرایب مسیر، 145 ژنوتیپ گندم نان مرکب از 90 لاین اصلاحی و 55 رقم بومی و زراعی مورد آزمایش قرار گرفتند. از صفات درصد پروتئین، حجم رسوب زلنی، حجم رسوب با SDS، سختی دانه، وزن حجمی (هکتولیتر)، حجم نان، درصد رطوبت دانه و جذب آب، به عنوان معیارهای غیر مستقیم برای ارزیابی کیفیت نانوایی ژنوتیپها استفاده شد.
صفات سختی دانه، حجم رسوب زلنی و حجم رسوب با SDS، به ترتیب با ضرایب تغییرات 51/13، 83/11 و 03/11 از بیشترین میزان تنوع برخوردار بودند. نتایج تجزیه عاملها برای ژنوتیپها بر مبنای صفات کیفی گویای نقش دو عامل پنهانی در توجیه 23/98 درصد از تنوع کل دادهها بود. این عوامل به ترتیب عامل شاخص پروتئین دانه و حجم نان نامگذاری شدند. نتایج مطالعه همبستگی میان صفات کیفی، بر رابطه مستقیم و معنیدار درصد پروتئین و حجم رسوب با SDS، با دیگر صفات مرتبط با کیفیت نانوایی گواهی داد. در رگرسیون مرحلهای، درصد پروتئین به عنوان صفت توجیه کننده مقدار زیادی از تغییرات صفات کیفی دیگر، در مراحل اول و دوم به مدل وارد شد. همچنین، تجزیه ضرایب مسیر نشان دهنده اهمیت اثر مستقیم و معنیدار صفات درصد پروتئین، حجم رسوب زلنی، حجم نان، درصد رطوبت دانه و درصد جذب آب و اثر غیر مستقیم این صفات از طریق درصد پروتئین بر تغییرات حجم رسوب با SDS بود. تجزیه خوشهای بر پایه صفات کیفی نشان دهنده ظرفیت مطلوب ژنوتیپهای زراعی و بومی از حیث صفات مرتبط با کیفیت و کمیت پروتئین، در مقایسه با ژنوتیپهای گروههای دیگر (به طور عمده لاینهای اصلاحی) بود.
امیرحسین خوشگفتارمنش، محمود کلباسی،
جلد 6، شماره 3 - ( 7-1381 )
چکیده
اثر باقیمانده شیرابه زباله بر گندم (Triticum aestivum)، پس از کشت برنج، در یک طرح بلوکهای کامل تصادفی با پنج تیمار و سه تکرار بررسی گردید. تیمارها عبارت بودند از باقیمانده مقادیر صفر، 150، 300 و 600 تن در هکتار شیرابه زباله، و نیز یک تیمار کودی شامل اثر باقیمانده کودهای اوره، سوپرفسفات تریپل، سولفات پتاسیم و سولفات روی. برای اجرای طرح کرتهایی به ابعاد 4×4 متر با فواصل سه متر ایجاد، و اواخر خردادماه 1376، نشاهای برنج داخل کرتها کاشته شد. کلیه مقادیر شیرابه و کودهای شیمیایی در کشت برنج به کرتها افزوده، و اواخر مهرماه همان سال، پس از برداشت برنج، داخل همان کرتها بذر گندم رقم روشن کاشته شد. در پایان دوره رشد گندم، عملکرد کاه و دانه و غلظت عناصر غذایی (پرمصرف و کممصرف)، و نیز عناصر سنگین در کاه و دانه اندازهگیری گردید. باقیمانده شیرابه زباله، با افزایش مقادیر قابل جذب عناصر غذایی پرمصرف و کممصرف در خاک، موجب افزایش معنیدار غلظت این عناصر در گیاه، و نیز افزایش عملکرد کاه و دانه گندم در مقایسه با شاهد گردید، به طوری که عملکرد دانه گندم از 67/1 تن در هکتار در تیمار شاهد به 93/3 تن در هکتار در تیمار 600 تن در هکتار شیرابه افزایش یافت. اثر باقیمانده شیرابه زباله در خاک متناسب با میزان شیرابه مصرفی بود. ولی برای شناخت کامل آثار عناصر سنگین بر خاک، گیاه و محیط، پژوهشهای بیشتری توصیه میگردد.
مریم گل آبادی، احمد ارزانی،
جلد 6، شماره 3 - ( 7-1381 )
چکیده
به منظور بررسی صفات مرتبط با کیفیت دانه و زیرواحدهای گلوتنین با وزن مولکولی زیاد (HMW) و کم (LMW)، 104 ژنوتیپ گندم دوروم آزمایش شد. شش صفت کیفیت دانه شامل وزن حجمی، سختی دانه، گلوتن تر، گلوتن خشک، پروتئین و حجم رسوب SDS در این ژنوتیپها اندازهگیری گردید. تفکیک زیرواحدهای گلوتنین HMW و LMW طبق روش ژل پلیاکریلامید سدیم دودسیل سولفات (SDS- PAGE) و روی 33 ژنوتیپ انجام شد. محاسبات آماری شامل ضرایب همبستگی ساده میان صفات کیفیت دانه، تجزیه خوشهای ژنوتیپها بر اساس صفات کیفیت دانه، تجزیه واریانس صفات کیفیت دانه بر مبنای زیرواحدهای HMW، LMW، ترکیبات زیرواحدها و کلیه زیرواحدها، و نهایتاً تجزیه همبستگی متعارف بین زیرواحدها و صفات کیفیت دانه بود.
نتایج تجزیه عاملها، دو عامل پنهانی را شناسایی نمود که جمعاً 65 درصد از کل تنوع دادهها را توجیه میکردند. عامل اول به نام کمیت پروتئین و عامل دوم به نام عامل کیفیت پروتئین نامگذاری شد. در تجزیه خوشهای ژنوتیپها به چهار گروه تقسیم شدند. مقایسه میانگین صفات در گروههای به دست آمده نشان داد که ژنوتیپهای گروههای دوم و چهارم از حیث صفات مرتبط با کمیت و کیفیت پروتئین مطلوب هستند. در بررسی زیرواحدهای گلوتنین، هفت زیرواحد HMW و دو زیرواحد LMW شناسایی گردید. در مکان ژنی Glu- Al تنها آلل نول مشاهده شد. در مکان ژنی Glu- Bl زیرواحدهای 8+7، 8+6، 16+13 و 20 دیده شدند، که هیچ کدام از نظر صفات کیفیت دانه اختلاف معنیداری با یکدیگر نشان ندادند؛ ولی زیرواحدهای 8+6 و 8+7، نسبت به زیرواحد 20، حجم رسوب SDS بیشتری نشان دادند. زیرواحدهای LMW-1 و LMW-2 از نظر پروتئین و حجم رسوب SDS اختلاف معنیداری داشته و LMW-1 به مقدار پروتئین زیادتر و LMW-2 به حجم رسوب SDS بیشتر مربوط میشدند. ترکیب زیر واحدهای 8+7 /HMW LMW-1 بیشترین محتوای پروتئین، و ترکیب زیرواحدهای 8+6 LMW-2/ و 8+7 LMW-2/ بیشترین حجم رسوب SDS را داشتند. نتایج بررسی همبستگیهای متعارف نشان داد که وجود زیرواحدهای LMW-2 و 8+7 HMW و نبود LMW-1 و 20 HMW در گندمهای دوروم موجب افزایش حجم رسوب SDS و کاهش پروتئین و گلوتن میشود.
علی اصغر پورمیرزا، مهدی تاجبخش ششوان،
جلد 6، شماره 3 - ( 7-1381 )
چکیده
به دلیل نیاز به فومیگانت جدید برای کنترل حشرات انباری، در سال 1379 اثر تدخینی استون بر حشرات انباری و بذر گندم در دانشگاه ارومیه ارزیابی گردید. در آزمایشهای فضای خالی مقادیر LC50 استون برای حشرات کامل Oryzaephilus surinamensis (L.)، Callosobruchus maculatus (F.)، Tribolium confusum و Sitophilus granarius به ترتیب برابر با 55/17، 51/15، 40/15 و 26/18 میکرولیتر در لیتر برآورد شد. در آزمایش امکان نفوذ استون به داخل توده گندم، معلوم شد که بخار استون میتواند از سطح توده گندم به اعماق توده آن نفوذ نموده و حشرات S. granarius و T. confusum مخفی شده در بین دانههای گندم را از بین ببرد. با مقایسه مقادیر LC50 در آزمایشهای فضای خالی و نفوذ به اعماق توده گندم، معلوم شد که در گازدهی توده گندم نسبت به فضای خالی مقدار LC50 برای S. granarius، 63/8 برابر گردید. در مورد حشرات کامل T. confusum نیز همین روند مشاهده شد. هنگامی که استون بر علیه حشره S. granarius فعال در داخل بذرهای گندم به کار رفت، استون مراحل مختلف زیستی این حشره را در داخل بذر از بین برد، و با غلظت 160 میکرولیتر بر لیتر، در مدت هفت هفته 75 درصد تلفات را موجب گردید. استون در دوزهای مصرف شده، در قابلیت جوانهزنی و بنیه بذر گندم اثر سوئی نشان نداد.