172 نتیجه برای Rai
محمدرضا عبادی، جواد پوررضا، محمد خوروش، کامبیز ناظرعدل ، عباس المدرس،
جلد 1، شماره 2 - ( 7-1376 )
چکیده
سورگوم دانهای یکی از غلات مهمی است که در نقاط گرم و خشک به طور وسیع کشت میشود. توسعه کشت و کاربرد آن در تغذیه دام و طیور در ایران میتواند از حجم واردات ذرت کم کند. به منظور تعیین ارزش غذایی سورگوم، 36 رقم سورگوم دانهای و یک رقم ذرت تحت شرایط یکسان کشت شدند. نتایج حاصل از تجزیههای شیمیایی نشان داد که میانگین مقدار خاکستر، پروتئین خام، دیوار سلولی بدون همیسلولز و فسفر در ارقام سورگوم به ترتیب 8/35± 3/93 ، 11/6± 1/18 ،1/72± 0/054 و 0/34± 0/03درصدمیباشد که بالاتر از ذرت قرار داشت، ولی مقدار چربی خام در سورگوم کمتر از ذرت ایرانی و ذرت وارداتی بود. مقدار پروتئین، چربی و الیاف خام در ذرت ایرانی (7/10، 9/5 و 3/3 درصد) بیشتر از ذرت وارداتی (8/7، 2/4 و 2/2 درصد) به دست آمد. حداقل مقدار تانن در ارقام سورگوم 021/0% و حداکثر 998/0% بود. انرژی قابل سوخت و ساز ظاهری و حقیقی، که به روش سیبالد تعیین گردید، با افزایش تانن کاسته شده و در بین سه رقم سورگوم اختلاف معنیداری (05/0 > p) ملاحظه شد. هر دو نمونه ذرت انرژی قابل سوخت و ساز حقیقی بیشتری نسبت به سورگوم داشتند (05/0 > p). بیشترین انرژی قابل سوخت و ساز ظاهری را سورگوم کم تانن داشت (3543 کیلوکالری در کیلوگرم) و بین سورگوم دارای تانن متوسط (3458 کیلوکالری در کیلوگرم) و دو رقم ذرت (3406 کیلوکالری در کیلوگرم) تفاوت معنیداری ملاحظه نشد (05/0 > p).
نصرالله محبوبی صوفیانی، فاطمه شیرمحمد، جواد پوررضا،
جلد 2، شماره 1 - ( 1-1377 )
چکیده
برای بررسی اثر جایگزینی منابع پروتئین گیاهی به جای پودر ماهی بر عملکرد ماهی قزل آلای رنگین کمان، 3 منبع پروتئین گیاهی شامل کنجالههای سویا، آفتابگردان و پنبه دانه در 4 سطح جایگزینی 10، 20، 30 و 40 درصد به جای پودر ماهی، در قالب طرح کاملاً تصادفی به روش فاکتوریل 4 × 3 به علاوه یک شاهد در سه تکرار مورد استفاده قرار گرفت. کلیه جیرهها همانرژی و همپروتئین بود. تعداد 780 قطعه ماهی قزل آلای رنگین کمان انتخاب و در 39 قفس (هر قفس 20 قطعه ماهی) جای گرفتند و پس از 2 هفته سازگاری، به مدت 46 روز با 13 جیره آزمایشی تغذیه شدند. این جایگزینی سبب تفاوت معنیداری در معیارهای مورد ارزشیابی در مقایسه با جیره شاهد نشد. ماهیان تغذیه شده با جیرههای حاوی 30 و 40 درصد کنجاله پنبه دانه، وزن بیشتر، عملکرد رشد بهتر و ضریب تبدیل کمتری نسبت به ماهیان تغذیه شده با سایر جیرهها داشتند، ولی این تفاوت معنیدار نبود. بدون در نظر گرفتن سطح جایگزینی، مقایسه ماهیان تغذیه شده با 3 منبع پروتئین گیاهی مختلف نشان داد که ماهیان تغذیه شده با جیره محتوی کنجاله آفتابگردان به طور معنیداری (01/0 > p) میانگین وزن و نسبت بازده پروتئین کمتر، عملکرد رشد پایینتر و ضریب تبدیل بالاتری نسبت به ماهیان تغذیه شده با جیرههای محتوی کنجالههای سویا و پنبه دانه داشتند. وزن نسبی کبد ماهیان تغذیه شده با جیره سویا به طور معنیداری (01/0 > p) بیش از ماهیان تغذیه شده با جیرههای پنبه دانه بود. جایگزینی جزیی کنجاله پنبه دانه، سبب دسترسی به انرژی بیشتر و بهبود عملکرد ماهی قزل آلای رنگین کمان گردید. به هر حال جیرههای محتوی کنجاله سویا تأثیر چندانی بر عملکرد قزل آلای رنگین کمان نداشت. این نتایج نشان میدهد که کنجالههای پنبه دانه و سویا میتوانند به عنوان منبع جایگزین مناسبی برای پودر ماهی در جیرههای قزل آلای رنگین کمان توصیه شوند.
احمد ثباتی، ابوالحسن هاشمی دزفولی،
جلد 2، شماره 2 - ( 4-1377 )
چکیده
رشد و عملکرد دانه ارقام جو آبی (والفجر، بینام و ریحانه) در 4 تاریخ کاشت (14 و 30 مهر و 23 و 29 آبان) در منطقه کرج مطالعه شد. تأثیر تاریخ کاشت، ژنوتیپ و اثر متقابل آنها بر عملکرد دانه معنیدار بود. کاشتهای زود و دیر باعث افزایش خسارت سرما شد، اما در کاشتهای دیر خسارت شدیدتر بود. برآورد گردید که مناسبترین زمان کاشت، در حدود 50 روز (600 درجه روز) پیش از یخبندان میباشد و بیشترین خسارت سرما در صورتی رخ میدهد که کاشت تا حدود 22 روز (230 درجه روز) قبل از یخبندان به تاخیر افتاده باشد و با تاخیر بیش از این در کاشت، از شدت خسارت کاسته میشود. بالاترین عملکرد دانه، در تاریخ کاشت دوم و در رقم ریحانه حاصل شد. رقم بینام عملکرد پایدار و نسبتاً بالایی به ویژه در تاریخ کاشتهای نامساعد داشت. در دو تاریخ کاشت نسبتاً مساعد (14 و 30 مهر)، وزن دانه با سرعت رشد خطی دانه و میزان ذخیره سازی و انتقال ذخیرهها همبستگی مثبت نشان داد. شاخص سطح برگ، نسبت سطح برگ، سرعت رشد نسبی، سرعت رشد محصول و دوام سطح برگ هر رقم در تاریخ کاشت دوم بالاتر بود. نسبت رشد پس از گلدهی به حداکثر ماده خشک کل همبستگی بالایی با شاخص برداشت داشت. رقم ریحانه از نظر مقاومت به خوابیدگی، شاخص برداشت، ذخیره سازی و انتقال مجدد و سرعت رشد خطی دانه، بالاترین رقم بود. به نظر میرسد در تاریخ کاشتهای مساعد، ارقام والفجر و بینام با محدودیت منبع یا اختلال در انتقال و رقم ریحانه با محدودیت مخزن روبرو بوده است.
سیدفرهاد موسوی، محمد نکویی مهر، محمد مهدوی،
جلد 2، شماره 2 - ( 4-1377 )
چکیده
با توجه به اهمیت هیدروگراف واحد در پیشبینی سیلاب رودخانهها و به دلیل آن که استخراج هیدروگراف واحد در یک حوضه مستلزم داشتن هیدروگراف سیلاب و هیتوگراف ریزش باران همزمان آن میباشد، متخصصین هیدرولوژی برای مناطقی که فاقد چنین دادههای هیدروکلیماتولوژی هستند استفاده از روشهای هیدروگراف واحد مصنوعی را معقول دانستهاند. از این رو تحقیقاتی در حوضه آبخیز سد زایندهرود (زیر حوضه پلاسجان) انجام گرفت تا قابلیت کارایی هیدروگرافهای واحد مصنوعی (اشنایدر، SCS و مثلثی) در ارزیابیهای هیدرولوژیک آزمون گردد. برای این منظور، هیدروگرافهای واحد طبیعی و مصنوعی فوقالذکر با استفاده از مجموعه دادههای مورفولوژیکی، باران سنجی و هیدرومتری حوضه و توسل به تجزیه و تحلیل هیدرولوژیک تعیین شد و سه روش ساخت هیدروگراف واحد مصنوعی نسبت به هیدروگرافهای واحد طبیعی (مشاهدهای) حوضه مورد مقایسه و بررسی قرار گرفت. نتایج به دست آمده نشان داد که روشهای مثلثی و SCS تطابق بهتری نسبت به روش اشنایدر در ساخت شکل هیدروگراف واحد و تبعیت از آهنگ تغییرات هیدروگراف واحد معرف حوضه دارند، لیکن در اکثر موارد میزان حداکثر دبی لحظهای را نسبت به مقدار مشاهده شده بیشتر نشان میدهند. لذا توصیه میشود در این حوضه آبخیز مقدار عدد ثابت در فرمول برآورد حداکثر دبی لحظهای در این روشها از 083/2 به 74/1 کاهش یابد. اگرچه روش اشنایدر در برآورد دبی حداکثر لحظهای نسبت به روشهای SCS و مثلثی از نوسان بیشتری برخوردار میباشد، اما دارای دبی اوج محاسبه شده نزدیکتر به مقادیر مشاهده شده است. به طور کلی پس از اصلاح فرمول برآورد حداکثر دبی لحظهای در روشهای SCS و مثلثی، میتوان گفت که برای ساخت هیدروگراف واحد مصنوعی در این حوضه، روشهای مثلثی، SCS و اشنایدر از اولویت اول تا سوم برخوردارند.
محسن افشارمنش، جواد پوررضا،
جلد 3، شماره 3 - ( 7-1378 )
چکیده
این آزمایش به منظور مطالعه اثر پنج سطح 06/3، 23/3، 4/3، 57/3 و 74/3 درصد کلسیم و سه سطح 2000، 2200 و 2400 واحد بینالمللی در کیلوگرم جیره ویتامین 3 Dبر خصوصیات تولیدی مرغهای تخمگذار به اجرا درآمد. آزمایش در یک طرح کاملاً تصادفی در قالب آزمایش فاکتوریل 3 × 5 که جمعاً 15 تیمار آزمایشی را تشکیل دادند، صورت گرفت. 240 قطعه مرغ 26 هفتهای لگهورن سفید از سویههای لاین 36 W به 60 واحد آزمایشی تقسیم شدند، به طوری که هر تیمار 4 تکرار داشت. مدت آزمایش 90 روز بود و در پایان آزمایش مرغها 38 هفته سن داشتند. نتایج نشان داد که سطوح کلسیم بر درصد تولید، مصرف غذا، بازده تخم مرغ و ضریب تبدیل غذا اثر معنیداری نداشت، ولی سطح 4/3 درصد کلسیم سبب افزایش معنیداری (05/0>P) در وزن تخم مرغ شد. ویتامین 3 D اثر معنیداری روی وزن تخم مرغ، مصرف غذا و بازده تخم مرغ نداشت، اما با افزایش سطح ویتامین 3 D، درصد تولید به طور معنیداری (05/0>P) افزایش و ضریب تبدیل غذا کاهش یافت. اثر متقابل کلسیم و ویتامین 3 D بر وزن تخم مرغ و درصد تولید معنیدار بود (05/0>P). معادلات رگرسیون به دست آمده نشان داد که از کلسیم و ویتامین 3D جیره میتوان صفات تولیدی را تخمین زد.
محمود وطنخواه، محمدعلی ادریس،
جلد 4، شماره 1 - ( 1-1379 )
چکیده
در ایـن مطالعه از 2510 رکورد صفات تولیدمثلی مربوط به 879 رأس میش جفتگیری کرده با 164 رأس قوچ، از سال 1368 تا 1376، در ایستگاه پرورش و اصلاح نژاد گوسفند بختیاری، به منظور تعیین عملکرد و برآورد برخی از عوامل محیطی مؤثر بر صفات تولیدمثلی در گوسفندان نژاد بختیاری استفاده گردید.
میانگین و خطای معیار برای صفات تولیدمثلی، بدین شرح برآورد گردید: نسبت آبستنی 01/0± 90/0، تعداد بره متولد شده به ازای هر میش تحت آمیزش 01/0 ±06/1، تعداد بره زنده متولد شده به ازای هر میش تحت آمیزش 01/0± 00/1، تعداد بره شیرگیری شده به ازای هـر میش تحت آمیـزش 01/0± 93/0، تعداد بـره زنده متولد شده در هر زایمان 01/0± 10/1، تعداد بـره شیرگیری شده در هـر زایمان 02/0± 01/0 و تعداد بره شیرگیری شده به ازای هر میش زندهزا 01/0 ±09/1. سال جفتگیری بر روی همه صفات مورد بررسی اثر کاملاً معنیداری (01/0>P) نشان داد. سن میش در زمان جفتگیری نیز تأثیر معنیداری (05/0 یا 01/0>P) بر روی اغلب صفات مورد مطالعه داشت. حداکثر عملکرد صفات تولیدمثلی، در میشهای گروه سنی 4 تا 5 ساله حاصل گردید. زمان آمیزش نیز بر روی همه صفات مورد بررسی معنیدار (05/0 یا 01/0>P) بود. حداکثر عملکرد صفات تولیدمثلی مربوط به میشهایی بود که در خلال نیمه اول فصل جفتگیری آمیزش داده شده بودند. نوع تولد نیز تأثیر کاملاً معنیداری (01/0>P) روی صفات مربوط به تعداد بره متولد شده و شیرگیری شده نشان داد. لذا با توجه به اثر ملاحظه عوامل محیطی بر صفات مورد بررسی، و به منظور افزایش بازده تولیدمثلی، علاوه بر بهبود شرایط محیطی (جایگاه، مدیریت، تغذیه و ...)، آمیزش در ابتدای فصل جفتگیری و انتخاب ترکیب سنی مناسب برای گلههای میش پیشنهاد میگردد. در این ترکیب، کاهش درصد میشهای بالاتر از پنج سال باعث بهبود عملکرد گله خواهد شد.
مجید افیونی، محمدرضا مصدقی،
جلد 5، شماره 2 - ( 4-1380 )
چکیده
اثر روشهای خاکورزی مرسوم (CT) و بدون خاکورزی (NT) بر ویژگیهای فیزیکی خاک و حرکت برومید، در دو مزرعه در ایالت کارولینای شمالی (مزرعه اول با خاک لوم شنی تیپیک پیل یودالتز؛ مزرعه دوم با خاک لوم رسی شنی تیپیک کانهاپل یودالتز) بررسی گردید. گیاه کاشته شده، سویا (واریته آسگرو 6297) بود. در سه موقعیت مکانی شامل ردیف گیاه (R)، ردیف رفت و آمد (T) و ردیف بدون رفت و آمد (N)، جرم مخصوص ظاهری (BD)، تخلخل کل (TP)، تخلخل درشت (MP) و هدایت هیدرولیکی اشباع (KS) خاک قبل از کاشت گیاه اندازهگیری شد. برای بررسی آبشویی املاح، از برومید پتاسیم (KBr) استفاده گردید. به وسیله دستگاه بارانساز، باران مصنوعی با شدت 27/1 و 08/5 سانتیمتر در ساعت به مدت نیم ساعت روی کرتهای (1m2) تیمار شده با KBr باریده شد. برای تعیین میزان آبشویی Br در خاک، دو روز پس از اولین و دومین باران مصنوعی با فاصله زمانی یک هفته، و در پایان فصل نمونههای خاک از اعماق مختلف گرفته شد.
روش خاکورزی و موقعیت مکانی در هر دو مزرعه، بر ویژگیهای فیزیکی خاک تأثیر معنیداری گذاشت. BD در روش NT بیش از روش CT، و در دریف T بیشتر از ردیف R و N بود. در هر دو مزرعه، TP در روش NT کمتر از روش CT بود. افزایش معنیدار MP در روش NT نسبت به روش CT در مزرعه اول، بیانگر اثر مفید روش NT در بهبود ساختمان خاکهای سبک است، ولی در مزرعه دوم (خاک سنگین) روند برعکس بود. هر چند روند تغییرات KS مانند MP بود، ولی به دلیل ضریب تغییرات زیاد KS، میان دو روش خاکورزی در مورد این ویژگی فیزیکی، اختلاف آماری مشاهده نشد. بیشترین اثر تیمارها بر حرکت برومید، در عمق 0-25 سانتیمتر دیده شد. در هر دو مزرعه، در اولین و دومین نمونهبرداری، غلظت برومید در عمقهای بالایی خاک، در روش CT بیشتر از NT بود، که بیانگر جابهجایی بیشتر Br در روش NT به اعماق پایین خاک میباشد. شدت بارندگی اثر معنیداری بر جابهجایی Br در خاک داشت، و در بارندگی با شدت 08/5 سانتیمتر در ساعت، نسبت به 27/1 سانتیمتر در ساعت، مقادیر بیشتری Br به عمق خاک انتقال یافت. در پایان فصل رشد، تفاوت معنیدار در جابهجایی Br بین دو روش وجود نداشت، ولی کاهش Br در تمام عمقها نسبت به گذشته، گویای انتقال Br به عمقهای پایینتر خاک (120cm) است. در مزرعه اول، به علت بافت سبک و هدایت هیدرولیکی بیشتر خاک، Br به عمقهای پایینتر خاک انتقال یافت.
سیما یاراحمدی، سیدرضا میرایی آشتیانی، رحیم عبادی، غلامحسین طهماسبی،
جلد 5، شماره 2 - ( 4-1380 )
چکیده
برای تعیین همبستگی فنوتیپی شماری از صفات ظاهری و تولیدی در توده زنبور عسل استان تهران، تعداد 130 کلنی از ده زنبورستان و چهار منطقه (دماوند، کرج و ساوجبلاغ، تهران و قم) به طور تصادفی انتخاب شد. صفات تولیدی شامل میزان عسل استخراجی (WH)، میزان جمعآوری گرده (WP) و میزان مومبافی (WW) در محل زنبورستانها اندازهگیری شد. صفات ظاهری شامل طول بال جلو (FL)، عرض بال جلو (FB)، ایندکس کوبیتال (CI)، طول پای عقبی و قطعات آن (HL)، طول خرطوم (LP)، ضریب لاغری (SI)، طول (WL)، عرض (WT)، فاصله (WD)، ضریب غدد مومساز (IW) و مساحت سبد گرده (CA) با استفاده از روش روتنر (1978) و روشهای معمول دیگر، روی ده زنبور نمونهبرداری شده از کلنیها در آزمایشگاه اندازهگیری گردید. دادههایی که از اندازهگیری صفات ظاهری و تولیدی به دست آمد با انجام تجزیه واریانس، تعیین ضرایب همبستگی فنوتیپی، رگرسیون گام به گام، تجزیه علیت و همبستگی کانونی مورد بررسی قرار گرفت.
ضرایـب همبـستـگی ساده نـشان دهنده همبستـگی مثـبت معنـیدار (01/0≥P) میان FL با (FB (r=0/65)، WL (r=0/361)، WT (r=0/261)، HL (r=0/555 و (LP (r=0/257 و هـمچنـین WH بـا (WP (r=0/30 و WW بـا (WH (r=0/560 بـود. FB بـا (WH (r=0/204 در سطح پنج درصد و CA با (WH (r=0/234 در سطح یک درصد همبستگی مثبت معنیداری داشت. همبستگی میان WH و (LP (r=0/17 نزدیک به سطح معنیدار مورد قبول بود (06/0 ≥P) و WH با (WP (r=0/30 و (WW (r=0/56 در سطح یک درصد همبستگی مثبت و معنیدار نشان داد. نتایج روش تابعیت گام به گام و تجزیه علیت، هنگامی که صفات تولیدی به عنوان متغیرهای وابسته در برابر صفات ظاهری قرار گرفتند، نشان داد که این صفات سهم نسبتاً کمی از تغییرات صفات وابسته را توجیه میکنند و به رغم همبستگیهای معنیدار موجود میان برخی از صفات ظاهری و تولیدی، اندازههای گوناگون اعضای بدن زنبور نمیتواند به تنهایی به عنوان معیار مطمئن بـرای انتخاب کلنیها، در تـولید عسل، جمعآوری گرده و یا مومبافی بیشتر به شمار آید. بنابراین، به صفات ظاهری و همبستگیهای موجود باید به میزان نقشی که در صفات تولیدی دارند، بها داد.
امیر هوشنگ جلالی، محمدجعفر بحرانی،
جلد 5، شماره 3 - ( 7-1380 )
چکیده
به منظور بررسی تأثیر سطوح گوناگون کود نیتروژن و تراکم بوته بر ویژگیهای کمی و کیفی عملکرد دانه در سورگوم دانهای (Sorghum bicolor L. Moench) رقم کیمیا، آزمایشی در تابستان 1377 در مرکز تحقیقات کشاورزی دانشگاه شیراز واقع در کوشکک انجام شد. چهار سطح تراکم 7/7، 10، 4/15 و 20 بوته در متر مربع به عنوان کرتهای اصلی و چهار میزان نیتروژن صفر، 40، 80 و 120 کیلوگرم در هکتار به عنوان کرتهای فرعی، در یک طرح آماری کرتهای یک بار خرد شده، در چارچوب بلوکهای کامل تصادفی در چهار تکرار بررسی گردید.
میزان 120 کیلوگرم نیتروژن در هکتار عملکرد دانه را افزایش داد (7240 کیلوگرم در هکتار)، ولی در اثر افزایش تراکم، بیشترین میزان عملکرد دانه (5336 کیلوگرم در هکتار) در تراکمهای 4/15 بوته در متر مربع حاصل شد. برهمکنش نیتروژن و تراکم بوته نیز معنیدار بود. افزودن 80 کیلوگرم نیتروژن و بالاترین سطح تراکم بوته، بیشترین مقدار دانه را تولید کرد (8702 کیلوگرم در هکتار). اختلاف عملکرد میان سطوح مختلف نیتروژن و تراکم، به دلیل افزایش شمار دانه در شاخههای اصلی خوشه و افزایش شمار خوشه در متر مربع بود. روند تغییرات آهنگ رشد گیاه نیز با روند تغییرات عملکرد دانه هماهنگی داشت. در همه تیمارها، میزان پروتئین دانه با افزایش نیتروژن افزایش یافت، ولی تراکم بوته تأثیر معنیداری بر میزان پروتئین دانه نداشت. ترکیبات فنلی (تاننها) دانه با افزایش نیتروژن و کاهش تراکم بوته کاهش یافت. میان افزایش نیتروژن و ترکیبات فنلی همبستگی منفی دیده شد.
قدرت الله فتحی، مانی مجدم، سید عطاءالله سیادت، قربان نورمحمدی،
جلد 5، شماره 4 - ( 10-1380 )
چکیده
به منظور بررسی اثر نیتروژن و زمان برش علوفه بر عملکرد دانه و علوفه جو (.Hordeum vulgare L) رقم کارون، آزمایشی به صورت کرتهای خرد شده در چارچوب بلوکهای کامل تصادفی، در مزرعه پژوهشی مجتمع عالی آزموشی و پژوهشی کشاورزی رامین وابسته به دانشگاه شهید چمران اهواز، در سال زراعی 76-1375 اجرا گردید. تیمارهای آزمایش شامل پنج سطح نیتروژن 45، 90، 135، 180 و 225 کیلوگرم نیتروژن در هکتار به صورت کود اوره در کرتهای اصلی، و سه زمان برش علوفه شامل عدم برش علوفه، برش علوفه در ابتدای ساقه رفتن بدون قطع مریستم زایشی و برش علوفه در اواسط ساقه رفتن با قطع مریستم زایشی ساقه اصلی در کرتهای فرعی بود. اختلاف معنیداری در عملکرد دانه بر اثر میزانهای مختلف نیتروژن و زمان برش علوفه دیده شد. در بررسی اثر متقابل نیتروژن و زمان برش علوفه، بیشترین عملکرد دانه به میزان 6/281 گرم در متر مربع، با مصرف 90 کیلوگرم نیتروژن در هکتار در زمان برش علوفه ابتدای ساقه رفتن، و کمترین عملکرد با میانگین 7/158 گرم در متر مربع با مصرف 45 کیلوگرم نیتروژن در هکتار در زمان برش علوفه اواسط ساقه رفتن به دست آمد. تأثیر متقابل سطوح نیتروژن و برداشت علوفه از نظر شمار سنبله در واحد سطح، شمار دانه در سنبله و وزن هزار دانه معنیدار بود. در میان اجزای عملکرد، شمار سنبله و وزن دانه به ترتیب حساسیت بیشتری نسبت به سطوح نیتروژن و زمان برش علوفه نشان دادند. درصد و عملکرد پروتئین علوفه خشک با افزایش کاربرد نیتروژن افزایش معنیداری داشت، ولی با تأخیر در زمان برداشت علوفه، درصد پروتئین کاهش و عملکرد آن افزایش معنیدار یافت. نتایج حاصل از این آزمایش نشان داد که مقادیر زیاد نیتروژن نتوانست خسارت تأخیر در برداشت علوفه را بر تولید دانه جبران نماید. با توجه به اجزای اندازهگیری شده، میتوان گفت که مصرف کود نیتروژن با کاربرد 90 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار، و برداشت علوفه در مرحله ابتدای ساقه رفتن، نسبت به تیمارهای دیگر از برتری مناسبی در کشت دومنظوره (علوفه + دانه) برخوردار بود.
قدرت الله سعیدی،
جلد 5، شماره 4 - ( 10-1380 )
چکیده
بزرک (.Linum usitatissimum L) گیاهی است دانه روغنی با سازگاری گسترده، که روغن ژنوتیپهای معمولی آن به لحاظ ترکیب خاص اسیدهای چرب مصارف صنعتی دارد. روغن ژنوتیپهای جدید حاصل از جهشزایی، از نظر ترکب اسیدهای چرب مانند روغن آفتابگردان بوده و میتواند به مصارف خوراکی برسد. این پژوهش به منظور بررسی تنوع ژنتیکی ویژگیهای زراعی و پتانسیل تولید ژنوتیپهای با کیفیت روغن خوراکی و صنعتی بزرک در منطقه اصفهان انجام گردید. در این پژوهش، به منظور ارزیابی ژنوتیپها از طرح آماری ارزیابی مقدماتی آگمنت استفاده شد.
نتایج نشان داد که میانگین شمار گیاهچه در متر مربع، در ژنوتیپهای با کیفیت روغن خوراکی و صنعتی به ترتیب 178 و 367، و دارای ضریب تغییرات 70 و 10 درصد بود. طول دوره رشد ژنوتیپها نیز متنوع و در دو گروه با کیفیت روغن خوراکی و صنعتی به ترتیب 89-116 و 89-128 روز بود. ارتفاع گیاه در ژنوتیپهای با کیفیت روغن خوراکی و صنعتی به ترتیب بین 57 تا 86 و 49 تا 73 سانتیمتر نوسان داشت. عملکرد دانه نیز تنوع چشمگیری نشان داد، به طوری که ژنوتیپهای با کیفیت روغن خوراکی دارای عملکرد دانه 429-2651 کیلوگرم در هکتار و ضریب تغییرات 35 درصد، و ژنوتیپهای با کیفیت روغن صنعتی دارای عملکرد 779-2389 کیلوگرم و ضریب تغییرات 25 درصد بودند. در این بررسی عملکرد دانه در گیاه همبستگی زیاد و مثبت با شمار انشعابات پایهای (**77/0=r) و شمار کپسول در گیاه (**93/0=r)، ولی همبستگی زیاد و منفی با شمار گیاه در واحد سطح (**66/0-=r) نشان داد. بر پایه نتایج حاصل از تجزیه رگرسیون، شمار کپسول در گیاه، شمار بذر در کپسول و وزن دانه به ترتیب مهمترین اجزای عملکرد دانه در گیاه شناخته شدند (96/0=R2)، ولی شمار کپسول در گیاه به تنهایی بیشترین سهم را در تعیین عملکرد دانه داشت (87/0=R2).
امیرمظفرامینی، رضا صفری شالی،
جلد 6، شماره 2 - ( 4-1381 )
چکیده
نوشتار حاضر دستاوردهای یک پژوهش میدانی است که تأثیر آموزش اعضای شرکتهای تعاونی کشاورزی مرغداران استان تهران را در موفقیت این شرکتها مورد ارزیابی قرار میدهد .در بررسی و تحلیل دادههای این پژوهش از آزمونهای مختلف آماری نظیر آزمون استقلال، ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون دانکن استفاده شده است.
یافتههای پژوهش نشان میدهد که بین دو متغیر آموزش وموفقیت شرکتها، رابطهای مستقیم و معنیدار وجود دارد .هرچه آموزشهای ارائه شده مرتبط با شغل و یا مسئولیت اعضای شرکت بیشتر باشد، این شرکتها از موفقیت افزونتری برخوردار میشوند. نتایج دیگر پژوهش گویای این واقعیت است که در شرکتهایی که هیئتهای مدیرهآنها از سطح تخصصی بالاتری برخوردارند، آموزش بیشتری ارائه شده است. در این شرکتها مشارکت اعضا در افزایش میزان سرمایه، در مقایسه با شرکتهایی که آموزش کمتری داشتهاند، بیشتر است .
محمدعلی ادریس، محمد مستاجران، رحیم عبادی،
جلد 6، شماره 2 - ( 4-1381 )
چکیده
به منظور برآورد همبستگی بین میزان تولید عسل و برخی از ویژگیهای ظاهری زنبور عسل، سی ملکه مادر، به صورت تصادفی از زنبورستان مرکز تحقیقات منابع طبیعی و امور دام استان اصفهان انتخاب، و از هر ملکه مادر پنج ملکه دختر پرورش داده شد و بررسی گردید. محصول عسل تابستان از اختلاف وزن شان عسل قبل و بعد از استخراج عسل اندازهگیری شد، و محصول عسل پاییز بر اساس مساحت سطح قاب سرپوشیده محاسبه گردید. صفات ظاهری با استفاده از استریومیکروسکوپ مجهز به عدسی چشمی مدرج، بر اساس روش روتنر اندازهگیری شد.
میانگین تولید عسل در سال 05/10 کیلوگرم تخمین زده شد. همبستگی فنوتیپی بین تولید عسل سالیانه با تولید عسل تابستان و پاییز به ترتیب 49/0 و 88/0 برآورد گردید، در حالی که همبستگی بین عسل تولیدی تابستان و پاییز در حد پایین بود. همبستگی معنیداری بین عسل تولیدی تابستان و ایندکس کوبیتال B ، طول ساق پا و عرض بال جلو (به ترتیب 28/0، 25/0 و 21/0) مشاهده شد. همچنین، همبستگی معنیداری بین عرض پنجه با عسل تولیدی کل و پاییز به دست آمد (به ترتیب 22/0 و 23/0). همبستگی ژنتیکی بین طول پنجه و ایندکس کوبیتال با تولید عسل تابستان منفی برآورد شد (به ترتیب 75/0- و 45/0-). با توجه به همبستگی زیاد بین عسل تولیدی تابستان و کل عسل تولیدی سالیانه، بهتر است برای صرفهجویی در زمان و هزینهها به منظور بهبود کل عسل تولیدی، انتخاب بر اساس محصول تولیدی تابستانه کلنی باشد. همچنین در طرحهای بهنژادی برای افزایش تولید عسل، میتوان از صفات همبسته طول ساق، عرض بال جلو و ایندکس کوبیتال استفاده کرد.
مریم گل آبادی، احمد ارزانی،
جلد 6، شماره 3 - ( 7-1381 )
چکیده
به منظور بررسی صفات مرتبط با کیفیت دانه و زیرواحدهای گلوتنین با وزن مولکولی زیاد (HMW) و کم (LMW)، 104 ژنوتیپ گندم دوروم آزمایش شد. شش صفت کیفیت دانه شامل وزن حجمی، سختی دانه، گلوتن تر، گلوتن خشک، پروتئین و حجم رسوب SDS در این ژنوتیپها اندازهگیری گردید. تفکیک زیرواحدهای گلوتنین HMW و LMW طبق روش ژل پلیاکریلامید سدیم دودسیل سولفات (SDS- PAGE) و روی 33 ژنوتیپ انجام شد. محاسبات آماری شامل ضرایب همبستگی ساده میان صفات کیفیت دانه، تجزیه خوشهای ژنوتیپها بر اساس صفات کیفیت دانه، تجزیه واریانس صفات کیفیت دانه بر مبنای زیرواحدهای HMW، LMW، ترکیبات زیرواحدها و کلیه زیرواحدها، و نهایتاً تجزیه همبستگی متعارف بین زیرواحدها و صفات کیفیت دانه بود.
نتایج تجزیه عاملها، دو عامل پنهانی را شناسایی نمود که جمعاً 65 درصد از کل تنوع دادهها را توجیه میکردند. عامل اول به نام کمیت پروتئین و عامل دوم به نام عامل کیفیت پروتئین نامگذاری شد. در تجزیه خوشهای ژنوتیپها به چهار گروه تقسیم شدند. مقایسه میانگین صفات در گروههای به دست آمده نشان داد که ژنوتیپهای گروههای دوم و چهارم از حیث صفات مرتبط با کمیت و کیفیت پروتئین مطلوب هستند. در بررسی زیرواحدهای گلوتنین، هفت زیرواحد HMW و دو زیرواحد LMW شناسایی گردید. در مکان ژنی Glu- Al تنها آلل نول مشاهده شد. در مکان ژنی Glu- Bl زیرواحدهای 8+7، 8+6، 16+13 و 20 دیده شدند، که هیچ کدام از نظر صفات کیفیت دانه اختلاف معنیداری با یکدیگر نشان ندادند؛ ولی زیرواحدهای 8+6 و 8+7، نسبت به زیرواحد 20، حجم رسوب SDS بیشتری نشان دادند. زیرواحدهای LMW-1 و LMW-2 از نظر پروتئین و حجم رسوب SDS اختلاف معنیداری داشته و LMW-1 به مقدار پروتئین زیادتر و LMW-2 به حجم رسوب SDS بیشتر مربوط میشدند. ترکیب زیر واحدهای 8+7 /HMW LMW-1 بیشترین محتوای پروتئین، و ترکیب زیرواحدهای 8+6 LMW-2/ و 8+7 LMW-2/ بیشترین حجم رسوب SDS را داشتند. نتایج بررسی همبستگیهای متعارف نشان داد که وجود زیرواحدهای LMW-2 و 8+7 HMW و نبود LMW-1 و 20 HMW در گندمهای دوروم موجب افزایش حجم رسوب SDS و کاهش پروتئین و گلوتن میشود.
نصرالله محبوبی صوفیانی، امیدوار فرهادیان،
جلد 6، شماره 4 - ( 10-1381 )
چکیده
به منظور تعیین اثر دفعات تخمکشی و تراکم نگهداری تخم بر میزان ماندگاری تخم و لارو، از پنج گروه مولد قزلآلای رنگین کمان به دفعات متفاوت تخمکشی گردید. درصد ماندگاری و میزان رشد در مراحل مختلف، از باروری تا چشمزدگی، تخمگشایی و شنای آزاد لاروی برای هر گروه از مولدین به طور جداگانه بررسی شد. همچنین، اثر تراکمهای مختلف نگهداری تخم (چهار، هفت و ده هزار به ازای هر سینی) بر مراحل تکامل تخم تا تولید لارو با شنای آزاد در هر دسته از مولدین آزمایش گردید. پژوهش انجام شده به صورت فاکتوریل (3×3×5) در چارچوب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار انجام گرفت.
نتایج نشان میدهد که میزان ماندگاری و رشد تخم و لارو با دفعات تخمکشی ارتباط بسیار تنگاتنگ دارد (P<0.05)، به گونهای که میزان ماندگاری و رشد لاروی، از باروری تا شنای آزاد لاروی برای مولدین با سه و چهار بار تخمکشی، نسبت به مولدین با یک بار، دو بار و پنج بار و بیش از آن، اختلاف معنیداری نشان میدهد (P<0.05). اگرچه میزان رشد لارو در تراکمهای مختلف تفاوت معنیدار نداشت، ولی میزان ماندگاری از باروری تا شنای آزاد در مولدین مختلف، که تراکم چهار هزار تخم در هر سینی داشتند، نسبت به تراکمهای هفت هزار و ده هزار تخم به طور معنیدار کمتر بود (P<0.05). بر پایه این یافتهها، چنین به نظر میرسد که مولدین با سه و چهار بار تخمکشی عملکرد بهتری نسبت به مولدین جوان و مسنتر دارند. همچنین، نگهداری تخم در تراکمهای کم میتواند عملکرد تخم بارور را در مراحل مختلف انکوباسیون کاهش دهد.
محمد حسین مهدیان، نجفقلی غیاثی، سید محمود موسوینژاد،
جلد 7، شماره 1 - ( 1-1382 )
چکیده
دادههای نقطهای ایستگاههای هواشناسی به خودی خود از اهمیت چندانی برخوردار نیستند. بنابراین، لازم است که این دادههای نقطهای به دادههای ناحیهای تبدیل شوند. پراکنش و شمار ایستگاههای هواشناسی در سطح کشور در حدی نیست که دستیابی به دادههای ناحیهای به طور مستقیم امکان پذیر باشد، که این مهم منوط به تولید داده در منطقه مورد بررسی است. تولید داده به کمک روشهای زمین-آمار سریع و آسان میباشد. بنابراین، برای تعمیم دادههای نقطهای به ناحیهای نیاز به تولید داده (برآورد) است. هدف این پژوهش تعیین روش مناسب میانیابی برای برآورد بارندگی ماهیانه در ناحیه مرکزی ایران است. در این پژوهش از روشهای کریجینگ (معمولی، با لگاریتم دادهها و با متغیر کمکی)، میانگین متحرک وزنی (با توانهای 1 تا 5) و TPSS (با توانهای 2 و 3 ، با و بدون متغیر کمکی) استفاده شده است. برای ارزیابی روشها از تکنیک تأیید متقابل استفاده شده است.
بررسی نتایج پژوهش نشان میدهد که شعاع تأثیر بارندگی ماهیانه در ناحیه مرکزی ایران در حدود 450 کیلومتر است. همچنین، نتایج نشان میدهند که روش TPSS با توان 2 و با متغیر کمکی ارتفاع، مناسبترین روش برای تولید دادههای بارندگی ماهیانه است. با تقسیم ناحیه مرکزی ایران به مناطق هماقلیم و اجرای روش انتخاب شده در این نواحی، دقت تولید داده در مقایسه با کل منطقه افزایش پیدا کرده است.
سید محمد جعفر ناظمالسادات، بهزاد بیگی، سیفالله امین،
جلد 7، شماره 1 - ( 1-1382 )
چکیده
آگاهی از توزیع جغرافیایی الگوهای بارش، به دلیل استفاده گسترده آن در کشاورزی، منابع آب، صنعت، توریسم، بهرهبرداری از سدها و نیز دانش آبیاری، حائز اهمیت است. با استفاده از روش تحلیل مؤلفههای اصلی (PCA)، که یک روش بهینه ریاضی است، منطقهبندی بارندگی زمستانه در ناحیه جنوب مرکزی ایران (استانهای فارس، بوشهر و کهگیلویه و بویراحمد) بررسی گردید. با میانگینگیری از دادههای بارندگی در ماههای دی، بهمن و اسفند، سری زمانی فصلی بارندگی برای هر ایستگاه محاسبه، و سپس ماتریس همبستگی بین دادههای نرمال شده تشکیل گردید. در مرحله بعد اندازه مقادیر ویژه، بردارهای ویژه، سری زمانی مؤلفههای اصلی و عوامل بارگذاری نیز تعیین شد. با استفاده از روش آزمون Screet مؤلفههای اصلی و شمار آنها مشـخص گردید. مؤلفههای اول و دوم، که مجموعاً 1/68% از کل واریانس دادههای اولیه را توجیه مینمودند، به عنوان مؤلفههای اصلی در نظر گرفته شد و برای پهنهبندی بارندگی از آنها استفاده گردید. روش دوران داده شده عوامل بارگذاری به عنوان راه حل مناسب در تعیین گستره جغرافیایی مربوط به این مؤلفهها مورد آزمون و تأیید قرار گرفت.
نتایج نشان داد که عوامل بارگذاری دوران داده شده متناظر با مؤلفه اول، در سطح گستردهای از منطقه مورد بررسی دارای مقادیر بسیار زیادی است. بنابراین، سری زمانی PC1، که 4/60% از کل واریانس دادههای خام را توجیه میکند، میتواند به عنوان نماینده دادههای بارندگی بخش وسیعی از استانهای فارس، بوشهر، و کهگیلویه و بویراحمد به کار رود. بردارهای بارگذاری متناظر با دومین مؤلفه اصلی (PC2) مقادیر بسیار زیادی را برای منطقه بوانات در شمال استان فارس نشان داد، و این ناحیه به عنوان منطقه مستقل متناظر با دومین مؤلفه در نظر گرفته شد. بارندگی این منطقه از استان فارس همبستگی ضعیفی با بارندگی مناطق مجاور داشت. به نظر میرسد بارندگی ناحیه بوانات عموماً از تودههای بارانزای مدیترانهای ناشی میشود که از شمال و غرب وارد این ناحیه میگردند. برای دیگر ایستگاههای مورد بررسی، علاوه بر سیستمهای مدیترانهای، تودههای بارانزای ناشی از جریان سودانی نقش بسیار اساسی در تولید بارش زمستانه ایفا میکنند.
مریم گلآبادی، احمد ارزانی،
جلد 7، شماره 1 - ( 1-1382 )
چکیده
تنوع ژنتیکی 300 ژنوتیپ گندم دوروم مشتمل بر ارقام بومی و ارقام و لاینهای خارجی تهیه شده از سیمیت و ایکاردا، در مزرعه پژوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان در سال زراعی 79-1378 ارزیابی گردید. در این آزمایش از صفات روز تا سنبلهدهی، روز تا رسیدگی، ارتفاع بوته، طول سنبله، شمار دانه در سنبله، وزن دانه در سنبله، شمار سنبله در متر مربع، وزن هزار دانه، وزن حجمی، عملکرد بیولوژیک، عملکرد دانه و شاخصبرداشت استفاده شد. محاسبات آماری دادهها شامل ضرایب همبستگی ساده، رگرسیون گام به گام روی صفات زراعی مهم، تجزیه به عاملها و تجزیه خوشهای صفات و ژنوتیپها بر اساس صفات زراعی بود.
نتایج نشان داد که تنوع ژنتیکی چشمگیری برای صفات مورد بررسی، و به ویژه عملکرد دانه، شاخص برداشت، شمار سنبله در واحد سطح و شمار دانه در سنبله وجود دارد. عملکرد دانه با صفات شاخص برداشت، عملکرد بیولوژیک، تعداد روز تا رسیدگی، شمار دانه در سنبله و وزن دانه در سنبله همبستگی مثبت و معنیداری داشت. در تجزیه عاملها، شش عامل پنهانی شناسایی شد، که جمعاً 7/76 درصد از کل تنوع دادهها را توجیه میکردند. این عوامل در ارتباط با پتانسیل انتقال، جنبههای مختلف مخزن گیاه، روابط مخزن و مصرف، قامت گیاه و پتانسیل تولید پنجه بودند. تجزیه خوشهای، ژنوتیپها را در شش گروه تقسیم نمود. همه گروهها اختلاف معنیداری از نظر تمامی صفات زراعی مورد بررسی با یکدیگر نشان دادند. مقایسه میانگین صفات در گروههای حاصله نشان داد که ژنوتیپهای موجود در گروه پنجم و در پی آن گروه ششم، بیشترین میزان عملکرد دانه و شاخص برداشت را دارند، که در اهداف بهنژادی شایان توجه میباشند.
پرویز احسانزاده، عباس زارعیان بغدادآبادی،
جلد 7، شماره 1 - ( 1-1382 )
چکیده
به منظور بررسی اثر رقم و تراکم بر مراحل رشد، عملکرد، اجزای عملکرد و ویژگیهای رشد گیاه گلرنگ آزمایشی به صورت فاکتوریل و در چارچوب طرح بلوک کامل تصادفی در چهار تکرار، در سال 1378، در مزرعه پژوهشی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان به اجرا درآمد. ارقام اراک 2811 و کوسه گلرنگ در چهار تراکم 6/16، 2/22، 3/33 و 50 بوته در متر مربع (فواصل روی ردیف 12، 9، 6 و 4 سانتیمتر) با فواصل ردیف یکسان 50 سانتیمتر کشت شد.
در میان مراحل مختلف رشد، تراکم بوته تنها بر مرحله آغاز تکمهدهی اثر معنیداری داشت. همچنین، اثر رقم بر مراحلی نظیر سبز شدن، تکمهدهی، آغاز گلدهی و 50 درصد گلدهی معنیدار بود و بر بقیه مراحل نمو تأثیر معنیداری نداشت. رقم کوسه دیررستر از رقم اراک 2811 بود. شمار شاخه فرعی در بوته، شمار طبق در شاخه فرعی، شمار دانه در طبق و شاخص برداشت به طور معنیداری با افزایش تراکم بوته کاهش یافتند. اثر کاهشهای ذکر شده، به وسیله افزایش شمار بوته در واحد سطح جبران شد، به طوری که عملکرد دانه دو ژنوتیپ گلرنگ با تغییر تراکم گیاهی تغییر معنیداری پیدا نکرد. به رغم این که رقم اراک 2811 برتری معنیداری در صفاتی همچون شمار طبق در شاخه فرعی و وزن هزار دانه و برتری نسبی غیر معنیداری در صفات دیگر داشت، ولی عملکرد دانه دو رقم از نظر آماری تفاوت معنیداری نداشت. اثر تراکم بوته و رقم بر شاخصهای رشد مانند شاخص سطح برگ، دوام سطح برگ و سرعت رشد محصول معنیدار نبود. بر پایه نتایج به دست آمده در این آزمایش، میتوان گفت که دو رقم یاد شده در تراکمهای اول و دوم، در شرایط آب و هوایی اصفهان قابل کشت و تولید میباشند.
نصرالله محبوبی صوفیانی، علامه فانی، زهرا فیضی، جواد پوررضا،
جلد 7، شماره 1 - ( 1-1382 )
چکیده
با توجه به اهمیت و نقش اجزای تشکیل دهنده جیره بر ویژگیهای کمّی و کیفی ماهی، تأثیر مقادیر مختلف چربی جیره بر عملکرد ماهی قزلآلای رنگین کمان بررسی گردید. پنج جیره آزمایشی حاوی (35 درصد پروتئین ثابت) صفر، 5، 10، 15 و 20 درصد چربی (روغن ماهی کیلکا) تهیه و در چارچوب طرح کاملاً تصادفی با چهار تکرار، پس از 10 روز سازگاری، به مدت هشت هفته به کار رفت. تعداد 200 قطعه ماهی قزلآلای رنگین کمان با میانگین وزنی 11±200 گرم، در 20 قفس به طور تصادفی و به تعداد مساوی رهاسازی شد. در پایان آزمایش، افزایش وزن، میزان رشد ویژه، ضریب تبدیل خوراک و شاخص وضعیت محاسبه گردید. همچنین، ترکیب شیمیایی بدن (چربی، پروتئین و خاکستر) و میزان چربی در کبد اندازهگیری شد. نتایج آزمایش نشان داد که جیره حاوی 15 درصد چربی به طور معنیداری (P<0.05) موجب افزایش وزن و ضریب تبدیل خوراک بهتری نسبت به دیگر جیرهها شده است، ولی از نظر رشد ویژه و شاخص وضعیت تفاوت معنیداری با جیرههای دیگر نشان نداد. بیشترین میزان چربی گوشت به جیرههای حاوی 15 و 20 درصد چربی تعلق داشت، که با سطوح دیگر چربی اختلاف معنیداری نشان دادند (P<0.05). همچنین، جیرههای حاوی 5 تا 20 درصد چربی با جیره صفر درصد چربی مورد آزمایش (روغن کیلکا)، از نظر تأثیر بر چربی ذخیره شده در کبد، تفاوت معنیدار داشتند (P<0.05). از نظر میزان خاکستر گوشت تفاوت معنیداری بین جیرهها دیده نشد (05/P>0). در مجموع، نتایج به دست آمده سطح 15 درصد چربی را در جیره ماهی قزلآلای رنگین کمان توصیه مینماید.