43 نتیجه برای Tm
صلاح کوچک زاده،
جلد 5، شماره 1 - ( 1-1380 )
چکیده
پایههای کناری پلها معمولاً در ناحیه میادین غرقاب رودخانهها قرار میگیرند، جایی که توزیع سرعت جریان و تنش برشی بستر در مقطع عرضی، به طور قابل ملاحظهای غیریکنواخت است. تاکنون اثر هندسه مقطع و غیریکنواختی توزیع پارامترهای یاد شده بر پدیده آبشستگی، در مجاری با مقاطع مرکب، به طور جامع مورد بررسی قرار نگرفته است. در این تحقیق، که به منظور ارزیابی اثر انتقال جانبی در اندازه حرکت در جریانهای مرکب، بر میزان عمق آبشستگی اطراف پایههای کناری پلها صورت گرفته، اعماق مشاهده شده آبشستگی در جریانهای متداخل و نامتداخل مورد مقایسه قرار گرفته است.
نتایج نشان میدهد که در نسبتهای کوچک اعماق جریان در میدان غرقاب، λa، به کل عمق جریان (H)، که انتقال جانبی اندازه حرکت شدید میباشد، میزان آبشستگی در جریانهای متداخل میتواند تا حدود 30% نسبت به مقدار آن در جریانهای نامتداخل افزایش یابد (λa/H<0.3). به این ترتیب، اهمیت انتقال جانبی اندازه حرکت در میدانهای مرکب جریان، و اثر آن بر برآوردهای مهندسی روشن میشود. اما استنباط جامع و متقن برای ارائه نتایج کاربردی باید مبتنی بر طیف وسیعی از دادهها باشد، که خود ضرورت انجام مطالعات تفصیلی برای تعیین اثر پارامترهای مختلف بر پدیده آبشستگی در جریان مرکب را تبیین میکند.
مجید راحمی، حمید زارع،
جلد 6، شماره 2 - ( 4-1381 )
چکیده
به منظور بررسی اثر تیمارهای گرمایی و سرمایی بر حشرات آلوده کننده انجیرهای خشک استهبان آزمایشهایی انجام گرفت. دو نوع کیسه بستهبندی (سوراخدار و بدون سوراخ)، دو نوع انبار با دمای 23 درجه سانتیگراد و انبار سرد ( 2 و 10 درجه سانتیگراد)، 9 مدت زمان تیمارهای گرمایی و سرمایی (3، 4، 5، 6، 7، 10، 15، 20 و 25 ساعت) و 13 تیمار دمایی [23، 45، 50، 55، 60، 65، 70، 75، 25-، (25-)+45، (25-)+50، (25-)+55، و (25-)+60 درجه سانتیگراد] در این آزمایشها بررسی گردید. نتایج آزمایش نشان داد که شبپره هندی (Plodia interpunctella) که یک آفت مهم در انبارهای انجیر است، با بستهبندی انجیر در کیسههای پلاستیکی بدون سوراخ با ضخامت 24/0 میلیمتر، بعد از تیمارهای دمایی مناسب، به طور رضایتبخشی کنترل میشود. انبار سرد با دمای 2 درجه سانتیگرادبه گونهای معنیدار تمام مراحل زندگی پروانه را در انبار از بین میبرد. انجیر خشک تیمار شده در دمای 60 درجه سانتیگراد به مدت هفت ساعت و یا بیشتر، 65 درجه سانتیگراد به مدت شش ساعت و یا بیشتر، 25- درجه سانتیگراد به مدت 15 ساعت و یا بیشتر، بدون تغییر کیفیت ظاهری میوه، به خوبی در برابر آفت حفظ گردید.
محمد سیاری، مجید راحمی،
جلد 6، شماره 4 - ( 10-1381 )
چکیده
سیب گلدن دلیشس با غلظتهای کلرید کلسیم صفر، 4 و 6 درصد به مدت نیم دقیقه به روش نفوذ در خلأ (250 میلیمتر جیوه) و گرمای 38 درجه سانتیگراد در سه سطح صفر، 48 و 72 ساعت تیمار شد. سپس میوههای تیمار شده به مدت 5/2 و 5 ماه در دمای صفر درجه سانتیگراد و رطوبت نسبی 85-90 درصد، و پس از خروج از سردخانه به مدت یک هفته در دمای 20 درجه سانتیگراد نگهداری گردید. نتایج نشان داد که کلرید کلسیم 4 و 6 درصد به طور معنیداری باعث افزایش غلظت کلسیم گوشت میوه پس از 5/2 و 5 ماه در دمای صفر درجه شد. با افزایش میزان کلسیم گوشت میوه، سفتی بافت میوه نیز افزایش پیدا کرد، به طوری که بین غلظت کلسیم و سفتی گوشت میوه پس از 5/2 و 5 ماه به ترتیب ضریب رگرسیون 77/r2= 0 و 83/r2=0 به دست آمد. گرمادهی به مدت 48 و 72 ساعت باعث افزایش سفتی میوه نسبت به شاهد گردید. کلرید کلسیم 4 و 6 درصد همراه با گرمادهی به مدت 48 ساعت پس از 5/2 و 5 ماه نگهداری در دمای صفر درجه سانتیگراد و در طول یک هفته نگهداری در دمای 20 درجه سانتیگراد پس از خروج از سردخانه، سفتی گوشت میوه را به طور معنیداری افزایش داد. با افزایش غلظت کلرید کلسیم میزان از هم پاشیدگی میوه سیب کاهش یافت. در آزمایش دوم میوههای تیمار شده با کلرید کلسیم صفر، 4 و 6 درصد به روش نفوذ در خلأ و پرمنگنات پتاسیم صفر، 10 و 20 گرم در هر کیسه به مدت 2 و 4 ماه همچون آزمایش قبل در سردخانه نگهداری شد. پرمنگنات پتاسیم به تنهایی سفتی بافت میوه را به طور معنیداری افزایش داد، ولی در تیمارهایی که همراه با کلرید کلسیم به کار رفته بود تأثیر معنیداری بر سفتی گوشت میوه نداشت.
حسین افضلی مهر، منوچهر حیدرپور، سید حسین فرشی،
جلد 7، شماره 1 - ( 1-1382 )
چکیده
در این پژوهش با در نظر گرفتن پارامترهای کلی همچون سرعت متوسط جریان در چند سطح مقطع از رودخانه گاماسیاب واقع در اطراف نهاوند، پارامترهای موضعی مانند سرعت متوسط نقطهای در هر نیمرخ سرعت جریان و توزیع نیمرخ سرعت بر اساس تئوری لایه مرزی، مقاومت در برابر جریان و عوامل مؤثر بر آن، با استفاده از دادههای اندازهگیری شده برای جریانهای یکنواخت و غیر یکنواخت بررسی شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که هر گونه تغییر در شکل تابع لگاریتمی توزیع جهانی سرعت با منظور کردن فاکتور شکل سطح مقطع رودخانه و یا ضریب تعدیل زبری مواد بستر برای قطر مشخصه رودخانه تأثیری بر پیشبینی مقاومت در مقابل جریان ندارد. در حالی که ارائه مقدار ثابت لگاریتمی (عرض از مبدأ) معادله توزیع جهانی سرعت به صورت تابعی از پارامترهای عدد فرود و پارامتر شیلدز میتواند تا حدی برآورد مقاومت در برابر جریان را بهبود بخشد. همچنین، در نظر گرفتن فاکتور شکل و ضریب تعدیل زبری در معادلات نمایی، پیشبینی مقاومت دربرابر جریان را بهبود نمیبخشد. از سوی دیگر، به کارگیری مشخصات لایه مرزی چون ضخامت و اندازه حرکت لایه مرزی در نیمرخ سرعت، خطر همبستگی ساختگی را در معادله پیشنهادی برای مقاومت در برابر جریان منتفی میسازد. معادله پیشنهادی حاصل از اندازهگیریهای نیمرخ سرعت جریان غیر یکنواخت در رودخانه گاماسیاب، نشان میدهد که عمق جریان آب، حداکثر سرعت جریان واقع در سطح آب و شیب خط انرژی از عوامل مؤثر بر مقاومت در برابر جریان میباشند.
ندا زاهدیفرد، سیدجمال الدینخواجهالدین، احمد جلالیان،
جلد 8، شماره 2 - ( 4-1383 )
چکیده
در حال حاضر با پیشرفت فنآوری، استفاده از دادههای ماهوارهای به علت برداشت پوشش تکراری، یکپارچه بودن اطلاعات، تهیه اطلاعات در قسمتهای مختلف طیف الکترومغناطیس و امکان بهکارگیری سختافزارها و نرمافزارها در دنیا با استقبال خاصی روبهرو شده است. هدف پژوهش حاضر عبارت است از: بررسی قابلیت دادههای سنجنده TM، ماهواره لندست برای تهیه نقشه کاربری اراضی حوضه آبخیز بازفت (استان چهارمحال بختیاری). برای تهیه نقشه کاربری اراضی ،دادههای شش باند TM ماهواره لندست 5 به تاریخ 20 اردیبهشت ماه سال 1377 مورد استفاده قرار گرفت. تصحیح هندسی با 008/1 = RMSE پیکسل حاصل آمد. روشهای مختلف بارزسازی شکل (FCC، فیلترها وشاخصهای گیاهی) استفاده شد و کاربری های مختلف زمینی مورد بررسی قرار گرفت.منطقه با استفاده از GPS، نقشههای توپوگرافی با مقیاس 50000 : 1 و اطلاعات جانبی دیگر مورد بازدید صحرایی قرار گرفت. واحدهای کاربری اراضی مختلف با 62 کوادرت بررسی گردید و درصد تاج پوشش گیاهی تخمین زده شد. با استفاده از رگرسیون بین درصد تاج پوشش گیاهی و مقادیر شاخصهای گیاهی NDVI، RVI،PVI، SAVI، DVI، TSAVI1، NRVI، MSAVI2 و اعمال تفکیک تاری بر آنها، نقشههای کاربری اراضی ایجاد گردید. بین شاخصهای گیاهی و درصد تاج پوشش گیاهی، همبستگی بالایی وجود داشته است. شاخصهای NDVI، SAVI، NRVI،TSAVI1 و MSAVI2 ضریب همبستگی بالایی را با درصد تاج پوشش گیاهی داشتهاند. سه شاخص RVI،DVI،PVI ضرایب همبستگی کمتری را نسبت به شاخصهای فوقالذکر داشتهاند. پس از اعمال طبقهبندیهای نظارت شده، صحت نقشه تولیدی مورد ارزیابی قرار گرفت و نقشه نهایی کاربری اراضی به روش هیبرید تولید گردید. طبقهبندی نظارت شده با روش بیشترین شباهت، با کاپای کلی 87 درصد، بهترین نتیجه را برای تهیه نقشه کاربری اراضی در منطقه مورد مطالعه داده است. بر اساس این پژوهش دادههای رقومی TM قابلیت زیادی برای تهیه نقشه کاربری اراضی در منطقه مورد بررسی دارند. تفکیک بعضی کلاسهای کاربری اراضی مانند جنگل با زیر اشکوب دیم ، گراسهای یکساله و اراضی آیش با دادههای یک زمانه TM مقدور نشد. همچنین دادههای رقومی TM ، قابلیت جداسازی مناطق مسکونی روستایی پراکنده و جادههای خاکی منطقه مورد مطالعه را ندارند.
فاضل ایرانمنش، امیرحسین چرخابی، نادر جلالی،
جلد 10، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده
منطقه دشتیاری با سطحی بالغ بر 580000 هکتار در جنوب شرق ایران تحت تأثیر فرسایش خندقی بوده که میزان رشد آن در دهههای اخیر به طور چشمگیری افزایش یافته است. تصاویر ماهوارهای به دلایل داشتن سریهای زمانی، هزینه کم، پوشش زیاد و قابلیت پردازش رقومی، میتوانند اطلاعات مناسب و جامعی از رشد و گسترش خندقها در اختیار قرار دهند. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف تعیین مناسب ترین روش اندازهگیری ویژگیهای مورفومتریک خندقهای منطقه دشتیاری از شهرستان چابهار با استفاده از پردازش رقومی سنجنده +ETMانجام شد. بدین منظور، از تصاویر ماهوارهای لندست 7 سال 2001 و همچنین از اطلاعات جمع آوری شده حاصل از اندازهگیریهای صحرایی روی 25 خندق نمونه به منظور کنترل و ارزیابی نتایج، استفاده گردید. در ادامه، پس از تصحیح خطاهای هندسی و پخش آتمسفریک، با استفاده از روشهای بارزسازی طیفی مانند بسط تباین خطی و ایجاد ترکیبهای رنگی کاذب، تصاویر برای تفسیر چشمی و انتخاب محلهای نمونه برداری آماده شدند. با مشخص شدن محل نمونهها روی تصویر، برداشتهای میدانی روی خندقهای نمونه صورت پذیرفت. این برداشتها، ویژگیهای مورفومتریک هر خندق در سه مقطع 25%،50% و 75% مانند، طول، عـرض و ارتفاع را شامل میشود. در مرحله پایانی، با استفاده از روشهای رقومی پردازش اطلاعات ماهوارهای مانند فیلترها، روشهای ادغام و روش آنالیز مؤلفههای اصلی، طول و مشخصات هر یک ازخندقهای نمونه در هر روش اندازهگیری و با نتایج حاصل از برداشتهای صحرایی از طریق مقایسه اختلاف میانگینها و آزمونهای F و t بررسی گردیدند. نتایج نشان داد، در سطح احتمال 5 درصد و 1 درصد، تفاوتهای مشاهده شده بین میانگینهای نمونهها معنیدار بوده و از بین روشها، روش آنالیز مؤلفههای اصلی با تصویر PCA1 کمترین اختلاف را با اندازهگیریهای صحرایی دارد. بنابراین، روش آنالیز مؤلفههای اصلی، به عنوان روشی رقومی برای ادامه پایش رشد و گسترش خندقها در دشتیاری و مناطق مشابه در جنوب شرق ایران پیشنهاد میشود.
رحیم محمدزاده، مجید راحمی،
جلد 11، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
به منظور بررسی آثار تیمارهای گرمایی بر جوانه زنی، کاهش وزن و دیگر ویژگیهای دو رقم سیب زمینی (اگریا و دیامونت) در انبار سرد (oC1±9) و انبار معمولی (oC 1±18) در سال 1383 آزمایشهایی انجام شد. پس از اعمال عمل التیام دهی، غدههای هر دو رقم در هوای 25، 35، 45 و 55 درجه سانتیگراد به مدت 4، 8 و 12 ساعت و آب 22، 54 و 57 درجه سانتیگراد به مدت 15 و 30 دقیقه قرار گرفتند. و سپس تورهای محتوی غدهها در انبار سرد و انبار معمولی به مدت دو و چهار ماه نگهداری شدند. نتایج آزمایشها نشان دادند که هوای 45 درجه سانتیگراد به مدت 8 و 12 ساعت، و آب گرم 57 درجه سانتیگراد به مدت 15 دقیقه به طور معنیداری باعث کاهش درصد جوانه زنی غدهها، بدون تغییر مواد درونی آنها نسبت به تیمار شاهد می شود.
شهرام دخانی، سارا جعفریان، غلامحسین کبیر، احمد مرتضویبک،
جلد 11، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
به منظور بررسی تأثیر فرایند حرارتی مقدماتی بر کیفیت فرنچ فرایز یا خلال نیمه سرخ شده (سولانوم توبروزوم –ال )، چهار رقم سیبزمینی به نامهای آگریا، مارفونا، آئولا وآئوزونیا از منطقه فریدن اصفهان خریداری و به سردخانه دانشکده کشاورزی با دمای 5 درجه سلسیوس و رطوبت نسبی90-85 درصد منتقل گردیدند. در ابتدا آزمونهای فیزیکوشیمیایی اندازهگیری وزن مخصوص و درصد ماده خشک به روش A.O.A.C و درصد قندهای احیا کننده به روش کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا (HPLC) روی ارقام سیبزمینی انجام گرفت. نمونه برداری به صورت کاملاً تصادفی بود. خلالهای سیبزمینی در ابعاد 8/0×8/0×5 سانتیمتر درآب با شرایط حرارتی مختلف 70 درجه –4 دقیقه، 70درجه –10 دقیقه و95 درجه –2 دقیقه تیمار شده و سپس به طور عمقی در روغن 175درجه سلسیوس به مدت 2 دقیقه سرخ شدند. خصوصیات کیفی مورد بررسی در محصول نهایی عبارت بودند از: بافت، رنگ و درصد جذب روغن. نتایج تحقیق در طرح آماری کاملاً تصادفی با آزمون فاکتوریل و مقایسه میانگین چند دامنهای دانکن تجزیه و تحلیل شدند (01/0 >p) نتایج نشان داد تیمار 70 –10 دقیقه شاخصهای کیفی محصول را به طور محسوسی بهبود میبخشد. تیمار 95 - 2 دقیقه از نظر فاکتورهای رنگ هانترلب، تفاوت معنی داری با تیمار 70 –10 دقیقه نداشت ولی بافت خلالها افت قابل توجهی نشان داد. جذب روغن در تیمارهای غیر از 70 –10 دقیقه افزایش یافت. تیمار 70 –4 تغییر محسوسی درکیفیت محصول ایجاد نکرد. همچنین ملاحظه گردید که درمیان ارقام مورد بررسی در این تحقیق، ارقام آگریا وآئولا برای فرایند تولید فرنچ فرایز مطلوب تر از دو رقم دیگر هستند.
مصطفی حیدری، حبیب ا... نادیان، عبدالمهدی بخشنده، خلیل عالمی سعید، قدرت ا... فتحی،
جلد 11، شماره 40 - ( 4-1386 )
چکیده
به منظور بررسی اثرات سطوح مختلف شوری و نیتروژن بر جذب عناصر غذایی پر مصرف در ساقه و دانه گندم (رقم چمران) و نیز تجمع پرولین و کربو هیدرات در دو مرحله گلدهی و شیری شدن دانهها در برگ پرچم، آزمایشی در شرایط آب و هوایی خوزستان (اهواز)، در مزرعه به صورت کرتهای خرد شده و در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در دو سال زراعی 83-1382 و84-1383 اجرا گردید. در این آزمایش پنج سطح شوری آب آبیاری 5/1 (شاهد)، 5، 10، 15 و20 دسی زیمنس بر متر به عنوان فاکتور اصلی و سه سطح نیتروژن 50، 100 و 150 کیلوگرم نیتروژن در هکتار از کود نیترات آمونیم به عنوان فاکتور فرعی در نظر گرفته شدند. سطوح شوری به همراه آب آبیاری و با استفاده از نمکهای CaCl2 و NaCl و به نسبت 5 قسمت کلرید سدیم و 1 قسمت کلرید کلسیم تهیه و به خاک با بافت رسی- لومی اضافه شدند. نتایج نشان داد که به استثنا منیزیم در دانه، شوری سبب افزایش میزان جذب و تجمع عناصر نیتروژن، کلسیم و منیزیم در ساقه و دانه گندم چمران در هر دو سال آزمایش گردید. از مقدار پتاسیم در هر دو بخش گیاه در هر دو سال با افزایش سطح شوری کاسته شد. در بین عناصر غذایی اندازهگیری شده در هر دو سال آزمایش، بیشترین غلظت در شوری 20 دسی زیمنس بر متر مربوط به عنصر سدیم در ساقه بود که از افزایشی معادل 17 و22 برابر به ترتیب در سالهای اول و دوم نسبت به تیمار شاهد برخودار بود. کود نیتروژن (به جز پتاسیم و منیزیم در دانه) بر تجمع عناصر نیتروژن، کلسیم، پتاسیم و منیزیم در هر دو بحش ساقه و دانه گندم رقم چمران افزود. در بالاترین سطح کودی (150 کیلوگرم نیتروژن در هکتار)، نیتروژن با ممانعت از جذب بیشتر سدیم بر غلظت این عناصر در هر دو بخش گندم افزود. در دو سال آزمایش، با افرایش میزان شوری بر مقدار تجمع کربوهیدرات و پرولین در هر دو مرحله گلدهی و شیری شدن دانهها، در برگ پرچم افزوده شد. تیمارکود نیتروژن بر تجمع این دو ترکیب در مرحله گلدهی افزود اما در مرحله شیری شدن دانهها با افزایش سطح نیتروژن بر مقدار پرولین افزوده و از مقدار کربوهیدرات برگ پرچم کاسته شد.
کریم سلیمانی، رضا تمرتاش، فاطمه علوی، صدیقه لطفی،
جلد 11، شماره 40 - ( 4-1386 )
چکیده
دادههای ماهوارهای به منظور گسترش و مدیریت منابع مرتعی همواره قادر است در تأمین اطلاعات لازم در جنبههای مختلف جوامع گیاهی منجمله بیوماس نقش مهمی را ایفا نماید. منطقه مورد مطالعه در زیر حوضه سفیدآب، از حوضه آبخیز سد لار، قسمت مرکزی رشتهکوههای البرز در شمال کشور با اقلیم نیمه مرطوب معتدل واقع شده است. به منظور بررسی قابلیت دادههای ماهوارهای در برآورد تولید از دادههای سنجنده TM باتوجه به تعدد باندها دراین سنجنده که امکان محاسبه شاخصهای بیشتری را فراهم میساخت، استفاده گردید. در این تحقیق دادههای میدانی باروش نمونهبرداری تصادفی – سیستماتیک متعلق به 20 واحد نمونهبرداری در 200 پلات جمعآوری گردید. برای تشخیص مختصات جغرافیایی واحدهای نمونهبرداری و پیکسلهای مربوط در دادههای رقومی از دستگاه تعیین موقعیت همراه با Benchmarc نزدیک به منطقه استفاده شد. برای محاسبه شاخصهای گیاهی و برای اینکه تعین محل نمونه برداری بر روی پیکسلهای مربوطه در روی تصویر ماهوارهای به درستی و با خطای کمتری انجام شود، میانگین رقومی 9 پیکسل مربوط به واحدهای نمونهبرداری از تصاویر تصحیح شده استخراج گردید. سپس همبستگی بین دادههای زمینی و شاخصهای گیاهی حاصل از ترکیب باندهای مختلف ارزیابی و پس از آن، شاخصهای گیاهی مناسب تشخیص داده شدند. در نهایت محاسبات و بررسیهای آماری برای معرفی مدل مناسب ارائه گردید که پس از آزمایش مدلها نتایج به دست آمده حاکی از آن است که بین شاخصهای گیاهی مناسب و دادههای میدانی همبستگی قابل ملاحظهای وجود دارد. بنابراین امکان تخمین دقیق تولید مراتع از طریق استفاده از اطلاعات لندست تی ام به همراه نقاط کنترل زمینی وجود دارد.
هومن لطیفی، جعفر اولادی، سعید ساروئی، حمید جلیلوند،
جلد 11، شماره 40 - ( 4-1386 )
چکیده
به منظور ارزیابی قابلیت دادههای ماهوارهای سنجنده +ETM جهت تهیه طبقات پوششی جنگل- اراضی درختچهای و مرتع در حدود فوقانی جنگل، این دادهها در بخشی از اراضی جنگلی و مرتعی در ارتفاعات حوزه نکا- ظالم رود مورد مطالعه قرار گرفتند. جهت تصحیح هندسی تصویر از روش تصحیح هندسی ارتو با بهکارگیری مدل رقومی ارتفاعی استفاده شد که میزان خطای ریشه میانگین مربعات معادل 68/0 پیکسل در راستای محور Xها و 69/0 پیکسل در راستای محور Yها را به دست آورد. از تکنیک PANSHARP جهت ترکیب وضوح باندهای اصلی و باند پانکروماتیک استفاده شد. به منظور تهیه نقشه واقعیت زمینی از روش نمونه برداری تصادفی منظم با قطعات نمونه یک هکتاری استفاده شد. از فرم رویشی درختی، درختچهای و مرتعی بهعنوان معیار تفکیک طبقات استفاده گردید. مجموعهای از کانالها شامل باندهای اصلی، شاخصهای گیاهی NDVI و (NIR(IR/R و مولفههای اول حاصل از تجزیه مولفههای اصلی جهت طبقه بندی دادهها مورد استفاده قرار گرفت. از روش خودکار انتخاب کانالها جهت انتخاب ترکیب بهینه باندی استفاده شده و نمونههای تعلیمی با استفاده از شاخصهای تفکیک پذیری طبقات ارزیابی شدند. طبقه بندی تصویر با الگوریتم حداکثر احتمال و با استفاده از دو مجموعه داده اصلی و ترکیبی انجام گرفت که حداکثر صحت کلی را با میزان 67 % و شاخص کاپا 43/0 را در مجموعه داده اصلی حاصل نمود. با توجه به میزان به دست آمده معیارهای بیان صحت طبقه بندی، دادههای اصلی سنجنده +ETM جهت نمایش طبقات پوشش سه گانه بر مبنای فرم رویشی و در منطقه مورد مطالعه دارای قابلیت متوسط ارزیابی گردید. لذا میتوان با این معیار اقدام به تفکیک طبقات پوشش در منطقه نمود. همچنین اعمال روشهای تکمیلی بهمنظور کاهش تداخل طیفی بازتاب زمینه دراین گونه مناطق پیشنهاد میشود.
امیراسلام بنیاد، طه حاجی قادری،
جلد 11، شماره 42 - ( 10-1386 )
چکیده
جنگلهای طبیعی استان زنجان بیشتر در مناطق کوهستانی واقع شدهاند. تهیه نقشه جنگلها، مراتع و سایر پدیدهها زمینی به خصوص در مناطق کوهستانی مشکل و پرهزینه است. برای این منظور استفاده از دادههای ماهوارهای با قدرت تفکیک مکانی متوسط راه حل مناسبی به نظر میرسد. در این بررسی از تصاویر هفت باند طیفی ماهواره لندست 7 مربوط به سال 2002 برای مکان یابی و تهیه نقشه جنگلهای طبیعی استان زنجان استفاده شده است. تحلیل مولفههای اصلی (Principal Component Analysis (PCA به منظور استخراج مولفههای اصلی و کاهش حجم دادهها به کار برده شد. سه تصویر جدید PCA1، PCA2 و PCA3 که 67/76 درصد از واریانس کل را شرح دادند به عنوان مولفههای اصلی انتخاب شده و بقیه به عنوان اختلال در نظر گرفته شد. با استفاده از تحلیل به عاملها (FA) و شاخصهای پوشش گیاهی به ترتیب 9 و 8 تصویر جدید تهیه و در یک فایل سیستم اطلاعات جغرافیائی رستری (RGIS) در محیط نرم افزار ILWIS ذخیره گردید. ماتریس ضریب همبستگی و فاکتور مطلوبیت 27 داده تصویری محاسبه و از بین آنها 12 گروه سه تایی برای تهیه نقشه و مکان یابی جنگلهای طبیعی استان زنجان مناسب تشخیص داده شد. مقدار شاخص کاپا برای گروه باندی سه تایی λ3, λ4, λ5 برابر با 86/0 = KIP بوده که از همه گروهها بیشتر است و در نتیجه بهترین ترکیب برای طبقه بندی در شرایط استان زنجان است. در بین 27 تصویر، بیشترین مقدار OIF مربوط به گروه باندی سه تایی PCA3, FA2, MIR با مقدار 44/233 و کمترین آنها مربوط به ترکیب λ4، λ5، λ7 با مقدار 63/83 است. درستی کلی، متوسط و تولید کننده نقشه تهیه شده دادههای سنجنده +ETM ماهواره لندست 7 به ترتیب 45/88، 69/73 و 23/70 درصد است. نتایج این بررسی نشان میدهد، که پدیدههای یک پارچه و همگن مانند مناطق کشاورزی، مراتع و جنگلهای طبیعی با تراکم زیاد با استفاده از دادههای سنجش از دور با قدرت تفکیک مکانی متوسط (+ETM) قابل تفکیک بوده و تهیه نقشه آنها با دقت قابل قبول امکانپذیر است.
زهرا هادیان، محمدحسین عزیزی،
جلد 12، شماره 43 - ( 1-1387 )
چکیده
به منظور تعیین میزان باقیمانده انواع آفت کشها در برخی از سبزیجات تازه وگلخانه ای، این تحقیق به روش توصیفی روی 25 نمونه (گوجه فرنگی، خیار گلخانهای و هویج تازه) با هدف بررسی وجود 105 نوع باقیمانده سم از انواع Strobilurin و Pyrethroids، Triazine، Organophosphorus،Organonitrogen Organochlorine Dicarboximides انجام گرفت. پس از استخراج سموم از نمونهها با حلال اتیل استات و تخلیص عصاره حاصل با ستون فاز جامد (Envicarb Solid Phase Extraction)، شناسایی سموم و تعیین مقدار آنها با استفاده از کروماتوگرافی گازی- طیف سنجی جرمی مجهز به آشکارساز تله یونی (GC-ITMS) صورت گرفت. دادهها نشان داد که 80 درصد از نمونههای بررسی شده دارای انواع باقیمانده سموم fenvalerate ,iprodione , permethrin fenpropathrin , chlorpyrifosو trifluralin بودند. میزان بازیابی و تکرارپذیری انحراف معیار نسبی سموم، با این روش خوب و به ترتیب در محدوده 117- 67/61 درصد و 55/14- 49/3 درصد تعیین شد. نتایج آزمون مقایسه دوتایی میانگین باقیمانده آفت کشهای شناسایی شده در نمونهها با میزان حداکثر مجاز توصیه شده (Codex Alimentarius FAO/WHO (MRLS اختلاف آماری معنیداری را نشان داد و کمتر از مقادیر مجاز اعلام شده بود
(05/0>P)
حسن فضائلی،
جلد 12، شماره 43 - ( 1-1387 )
چکیده
این پژوهش بهمنظور بررسی اثر کشت قارچ صدفی بر ارزش غذایی کاه گندم انجام گرفت. بدین منظور کاه گندم با قارچ صدفی، گونه "پلوروتوس، فلوریدا" عملآوری شد، سپس مواد آزمایشی در قالب یک طرح کاملاً تصادفی با 3 تیمار: 1) کاه معمولی، 2) کاه عملآوری شده پس از میسلیوم دوانی قارچ، 3) کاه باقی مانده پس از برداشت محصول قارچ، هر کدام در 4 تکرار آمادهسازی شد. ترکیبات شیمیایی و قابلیت هضم آزمایشگاهی نمونههای هر واحد آزمایشی تعیین شد. علاوه بر این، قابلیت هضم ظاهری و مقدار مصرف اختیاری نیز روی گاو و گوسفند اندازهگیری شد. سپس با استفاده از دادههای بهدست آمده، شاخص ارزش غذایی تیمارها برآورد گردید و با هم مقایسه شد. نتایج نشان داد که، در اثرکشت قارچ روی کاه، میزان پروتئین خام و قابلیت هضم آزمایشگاهی افزایش یافت در حالی که بخش دیواره سلولی کاهش نشان داد (05/0> P ). همچنین میزان مصرف اختیاری و قابلیت هضم مواد مغذی کاه، پس از رشد میسیلیوم قارچ روی آن، در گاو و گوسفند افزایش معنیداری را نشان داد (05/0> P ) اما در تیمار سوم، یعنی کاه باقیمانده پس از برداشت محصول قارچ، قابلیت هضم و میزان مصرف اختیاری روند کاهشی داشت. میزان ماده خشک و ماده آلی مصرفی و نیز ماده خشک قابل هضم و ماده آلی قابل هضم مصرفی، به ازای هر کیلوگرم وزن متابولیکی، در گاو بالاتر از گوسفند بود (05/0> P ). بالاترین شاخص ارزش غذایی، مربوط به تیمار 2 بود که در تغذیه گاو مشاهده شد درحالی که پایینترین آن مربوط به کاه باقیمانده پس از برداشت محصول قارچ در تغذیه گوسفند بهدست آمد. براساس یافتههای بهدست آمده چنین میتوان نتیجهگیری نمود که، عملآوری کاه گنده با استفاده از قارچ صدفی پلوروتوس فلوریدا، قبل از مرحله میوهدهی قارچ، سبب بهبود ارزش غذایی میشود.
صفورا بزی، مصطفی حیدری، نفیسه مهدی نژاد، فروغ عباسی،
جلد 12، شماره 46 - ( 10-1387 )
چکیده
جهت مقاومت به شوری، گیاهان علاوه بر تنظیم اسمزی از مکانیسم افزایش فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدان نیز استفاده میکنند. به منظور بررسی نقش آنزیمهای آنتی اکسیدان کاتالاز (CAT)، اسکوربات پراکسیداز (APX) وگایاکول پراکسیداز (GPX) و دو تنظیمکننده اسمزی کربوهیدرات و پرولین در میزان تحمل به شوری دو رقم سورگوم، آزمایشی به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار در سال 1386 در مرکز زیست پژوهشی دانشگاه زابل (بیوسنتر) انجام گرفت. سه سطح شوری شاهد (0)، 100 و 200 میلیمولار نمک NaCl به عنوان فاکتور A و دو رقم سورگوم به نامهای پیام و محلی سیستان به عنوان فاکتور B در نظر گرفته شدند. نتایج حاصل نشان داد با بالا رفتن سطح شوری از شاهد به 200 میلیمولار بر میزان فعالیت هر سه آنزیم افزوده شد، به طوری که بالاترین میزان فعالیت این آنزیمها در سطح شوری 200 میلیمولار به دست آمد. به جز CAT میزان فعالیت آنزیمهای APX وGPX رقم پیام بیشتر بود. شوری با تأثیر معنیدار بر دو تنظیمکننده اسمزی کربوهیدرات و پرولین بر غلظت آنها در دو رقم سورگوم افزود. میزان پرولین رقم محلی بیشتر بود. در این بین بیشترین میزان پرولین مربوط به رقم محلی سیستان بود. در این آزمایش رابطه معنیدار و مثبتی بین میزان فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدان با تجمع دو تنظیم کننده اسمزی در بخش هوایی گیاهان به دست آمد که نشاندهنده تأثیر همزمانی هر دو سیستم در تحمل به شوری در گیاه سورگوم به ویژه در رقم پیام است. در بالاترین سطح شوری هر چند بر میزان فعالیت آنزیمها و غلظت تنظیم کنندههای اسمزی در رقم پیام نسبت به شاهد افزوده شد ولی این افزایش با کاهش وزن کل گیاه همراه بود. این امر بیانکننده بالا رفتن هزینه خود نگهداری این رقم از سورگوم از طریق فعال شدن دو سیستم افزایش فعالیت آنزیمی و تنظیم کنندههای اسمزی است که به نوعی شرایط لازم برای ادامه بقای گیاه را در این حالت فراهم میکند.
مهدی بابائیان، مصطفی حیدری، احمد قنبری،
جلد 12، شماره 46 - ( 10-1387 )
چکیده
به منظور بررسی اثر محلول پاشی عناصر ریزمغذی آهن، روی و منگنز و حالات ترکیبی آنها در سه مرحله تنش خشکی بر دو تنظیم کننده کربوهیدرات و پرولین، عملکرد و اجزای عملکرد دانه آفتابگردان (رقم آلستر)، آزمایشی به صورت کرتهای خرد شده و در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار در سال زراعی 86-1385 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه زابل انجام گرفت. تیمار خشکی به صورت قطع آبیاری در سه مرحله ظهور طبق، گلدهی و پر شدن دانه به عنوان عامل اصلی و محلولپاشی عناصر ریز مغذی به صورتهای مصرف آهن، روی، منگنز، آهن+ روی، آهن+ منگنز، روی+ منگنز و آهن+ روی + منگنز به عنوان عامل فرعی در نظر گرفته شدند. نتایج نشان داد که اعمال تیمار خشکی در هر سه مرحله رشدی اثر معنیداری بر عملکرد و کلیه اجزای عملکرد دانه آفتابگردان (رقم آلستر) داشته است. بیشترین مقدار این اثر مربوط به مرحله پر شدن دانهها بود که سبب کاهش معنیداری در عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، وزن هزار دانه، قطر طبق و وزن طبق گردید. استفاده از عناصر ریزمغذی هر چند سبب افزایش عملکرد دانه گردید ولی این اثر از لحاظ آماری معنیدار نبود. در بین عناصر ریزمغذی، عنصر منگنز در طی اعمال تنش خشکی در مرحله ظهور طبق بیشترین تأثیر مثبت بر اجزای عملکرد دانه داشت و منجر به افزایش معنیداری در عملکرد دانه گردید. اعمال تنش خشکی در هر سه مرحله رشد بر مقدار دو تنظیم کننده اسمزی کربوهیدرات و پرولین افزود. در این بین بیشترین مقدار افزایش مربوط به مرحله گلدهی بود. عناصر ریزمغذی نیز در طی بروز تنش خشکی بر مقدار سنتز و تجمع این دو ترکیب در بافت سبز برگها افزودند.
سوسن براتی قهفرخی، سعید سلطانی کوپایی، سید جمال الدین خواجه الدین، بهزاد رایگانی،
جلد 13، شماره 47 - ( 1-1388 )
چکیده
در این تحقیق، جهت بررسی تغییرات کاربری اراضی، حوزه آبخیز قلعه شاهرخ با مساحت 1/150980 هکتار انتخاب گردید. داده سنجندههای MSS ،TM و ETM+ از ماهواره لندست برای این منظور استفاده شد. برای تهیه نقشههای کاربری اراضی حوزه، پس از انجام تصحیحات و آنالیزهای مختلف بارزسازی شامل PCA،FCC روی تصاویر، منطقه با استفاده از GPS، نقشههای توپوگرافی 1:50000 و اطلاعات جانبی دیگر مورد بازدید صحرایی قرار گرفت. واحدهای کاربری اراضی مختلف با انجام نمونهبرداری تصادفی طبقهبندی شده بررسی شد. پس از اعمال روشهای مختلف طبقهبندی ، صحت نقشههای تولیدی مورد ارزیابی قرار گرفت و نقشههای نهایی کاربری اراضی حوزه در سالهای 1354، 1369 و 1381 به روش هیبرید و با دقت قابل قبول تولید گردید. سپس روند تغییرات کاربری اراضی در دورههای مورد مطالعه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که در دوره اول مطالعه (سال 1354) بیشترین وسعت کاربری اراضی مربوط به مرتع تنک و اراضی با پوشش پراکنده با 6/41 درصد و کمترین وسعت مربوط به کشاورزی آبی با 5/1 درصد بوده است. همچنین در دوره دوم (1369-1354) بیشترین وسعت کاربری مربوط به مرتع تنک و اراضی با پوشش پراکنده با 4/43 درصد و کمترین وسعت مربوط به کشاورزی آبی با 1/4 درصد است. در دوره سوم مطالعه (1381-1369) بیشترین وسعت کاربری با 6/35 درصد مربوط به کشاورزی دیم و کمترین وسعت مربوط به کشاورزی آبی با 7 درصد میباشد. طی سالهای 1354 تا 1369 بیشترین تغییر کاربری شامل تبدیل مراتع با پوشش نیمه انبوه به دیمزارها و اراضی زراعی آبی و در درجه دوم تبدیل این مراتع به مراتع تخریب یافته با پوشش پراکنده است. در طی سالهای 1369 تا 1381 بیشترین تغییر کاربری در مراتع تنک و اراضی با پوشش پراکنده است که به همراه بخشی از مراتع نیمه انبوه به دیمزارها و زراعت آبی تبدیل شدهاند.
شورانگیز جوانمردی، رضا فتوت ، جلال صبا،
جلد 14، شماره 53 - ( 7-1389 )
چکیده
تنظیم اسمزی به عنوان یک مکانیسم مهم تحمل به تنش خشکی در گیاهان عمل میکند. تجمع اسمولیتها به حفظ تورژسانس سلولی و فرایندهای وابسته به آن کمک میکند و رشد، عملکرد و زنده مانی گیاهان در خاکهای شور یا خشک را تحت تأثیر قرار میدهد. با این حال اساس فیزیولوژیکی تنظیم اسمزی و نقش آن در عملکرد گندم کمتر بررسی میشود. در این تحقیق اثر تنظیم اسمزی و اجزای آن بر عملکرد تک بوتههای گندم نان در یک آزمایش گلدانی تحت تنش خشکی مورد بررسی قرار گرفت. ده لاین گندم نان در گلدانهایی تحت سطوح مختلف آبیاری در قالب طرح اسپلیت پلات رشد یافتند. در طی مرحله پر شدن دانه، محتوای قند برگ، محتوای پرولین و تنظیم اسمزی با نمونهگیری از برگ پرچم تحت شرایط نرمال و تنش اندازهگیری شد. از ساقه اصلی گیاه برای اندازهگیری محتوای قند استفاده شد. اگر چه لاینها از نظر تنظیم اسمزی با یکدیگر تفاوت داشتند، اما رابطهای بین عملکرد با تنظیم اسمزی دیده نشد. عدم وجود رابطه بین تنظیم اسمزی و محتوای پرولین و قندها نشان میدهد که این ترکیبات احتمالاً سهم کمی در تنظیم اسمزی گندم داشته و مطالعات تکمیلی در این رابطه باید صورت گیرد.
حمیدرضا فنایی، محمد گلوی، محمد کافی، احمد قنبری بنجار، امیرحسین شیرانی راد،
جلد 15، شماره 57 - ( 7-1390 )
چکیده
به منظور ارزیابی تنش خشکی و مقادیر مختلف پتاسیم بر تجمع اسمولیتها و کلروفیل دو گونه کلزا و خردل هندی آزمایشی به صورت فاکتوریل بر پایه طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار با استفاده از سه رژیم آبیاری (آبیاری پس از50 (شاهد)، 70 و 90 درصد تخلیه رطوبتی خاک)، سه میزان پتاسیم مصرفی(صفر، 150 و 250 کیلوگرم سولفات پتاسیم در هکتار) و دو گونه کلزا (هیبرید هایولا 401) و خردل(توده بومی) در ایستگاه تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی زهک، استان سیستان و بلوچستان در سال زراعی 88-87 اجرا شد. تنش خشکی سبب افزایش محتوای پرولین و هیدراتهای کربن محلول در برگ در هر دو گونه کلزا و خردل هندی شد. محتوای پرولین در تیمار شاهد در مراحل مختلف رشد کمتر از گیاهان دچار تنش بود. پس از انجام هر آبیاری نیز میزان پرولین به مقدار زیادی کاهش یافت. توده بومی خردل توانایی بالاتری در تجمع مواد اسمولیتی به ویژه هیدراتهای کربن محلول نسبت به هیبرید هایولا 401 کلزا نشان داد. تنش کم آبی موجب کاهش مقدار کلروفیل a، b و کلروفیل کل برگ شد، ولی با کاربرد پتاسیم میزان رنگیزههای فتوسنتزی افزایش یافت. بالاترین محتوای رنگیزههای کلروفیلی در مرحله گلدهی مشاهده شد. مصرف پتاسیم در شرایط تنش رطوبتی منجر به کاهش در تولید پرولین و افزایش محتوای هیدراتهای کربن محلول در برگ شد. عملکرد دانه با محتوی پرولین و هیدراتهای کربن محلول در برگ همبستگی منفی و با کلروفیل a و b همبستگی مثبت داشت. از نتایج این پژوهش میتوان نتیجهگیری کرد، که تنظیم اسمزی یک مکانیسم مهم در گونههای جنس براسیکا تحت تنش خشکی است و این که ترکیبات آلی و معدنی مانند پرولین، هیدراتهای کربن محلول و پتاسیم برگ نقشهای کلیدی از این جهت بازی میکنند.
نفیسه یغماییان مهابادی، مهدی نادری خوراسگانی ، جواد گیوی،
جلد 15، شماره 58 - ( 12-1390 )
چکیده
فناوری سنجش از دور به عنوان یک ابزار مناسب به منظور رصد زمانی برخی از پدیدههای طبیعی بهشمار میرود. در منطقه اردستان عوارض مختص مناطق خشک و بیابانی، از جمله پهنههای شنی (تپههای شنی و شنزارها)، دقهای رسی، سنگفرش بیابانی و پوستههای نمکی مشاهده میشوند. این عوارض بیانگر تخریب اراضی منطقه در طی سالیان گذشته میباشند. بنابراین، به منظور بررسی روند تخریب اراضی منطقه در طی سه دهه گذشته، از چهار سری اطلاعات ماهوارهای Landsat MSS، Landsat TM، Landsat ETM+ و ماهواره هندی (IRS) به ترتیب مربوط به سالهای 1976، 1990، 2001 و 2008 استفاده شد. تجزیه و تحلیل زمانی تصاویر نشان میدهد که طی 32 سال از وسعت دقهای رسی به صورت منظم کاسته شده است و در مقابل، به وسعت دقهای با پوشش گیاهی افزوده شده است. در طی این مدت، اراضی سنگریزهدار 13 درصد کاهش یافته است و وسعت پوستههای نمکی و رسوبات گچی، هر کدام 2 درصد افزایش یافتهاند. اراضی پفکرده تا سال 2001 روند افزایشی داشتهاند و پس از آن بهدلیل حرکت تپههای شنی به سمت شمال و شمال شرق منطقه و پوشیده شدن بخشی از این اراضی توسط شنهای روان، وسعت آنها در سال 2008 کاهش یافته است. در فاصله سالهای 1990 تا 2008، پهنههای شنی 13 درصد کاهش یافتهاند. نتایج، حاکی از آن هستند که تثبیت شنهای روان و انجام اقدامات حفاظتی توانسته از سال 1990، روند بیابانزایی در منطقه را کنترل کند