347 نتیجه برای Ph
عبدالمجید رضایی،
جلد 1، شماره 1 - ( 1-1376 )
چکیده
رابطه بین زیرواحدهای گلوتنین با وزن مولکولی بالا و خواص کیفی آرد، با استفاده از 117 لاین نوترکیب F7 حاصل از روش تک بذر در تلاقی انزاواینیا (به ترتیب لاینهای باارزش نانوائی پائین و بالا) مورد مطالعه قرار گرفت. والدها در هر سه مکان ژنی 1-GLU دارای آللهای متفاوت بودند. لاینهای نوترکیب، برای 8 ترکیب آللی ممکن، با استفاده از الکتروفورز با ژل پلی اکریلامید طبقهبندی شدند. GLU-D1 ، اکثر تغییرات مشاهده شده در ارتفاع رسوب، زمان اختلاط، مقاومت خمیر و درصد پروتئین را توجیه کرد. در مکان ژنی GLU-D1، زیرواحدهای 10 + 5 بر 12 + 2 برتری نشان دادند. هر سه مکان ژنی، اثرات افزایشی معنیداری بر ارتفاع رسوب و مقاومت خمیر داشتند. اثرات افزایشی مکانی ژنی 1D-GLU بر زمان اختلاط و درصد پروتئین نیز معنیدار بود. اثرات متقابل اپیستازی افزایشی به طور عمده منفی، و به استثناء αAB و αAD برای ارتفاع رسوب، معنیدار نبودند.
هومن راضی، محمدتقی آساد،
جلد 2، شماره 1 - ( 1-1377 )
چکیده
دو آزمایش جداگانه در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با چهار تکرار، در سال 1375 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز واقع در باجگاه اجرا شد. در این تحقیق از چهارده رقم آفتابگردان، شامل هشت رقم هیبرید و شش رقم آزاد گرده افشان استفاده گردید. در یک آزمایش، آبیاری مطلوب و بر اساس 5 65±میلیمتر تبخیر از تشتک تبخیر کلاس A و در آزمایش دیگر، آبیاری محدود و بر اساس معیار 5 125± میلیمتر تبخیر از تشتک تبخیر کلاس A انجام شد. صفات تعداد روز تا گلدهی، تعداد روز تا رسیدن فیزیولوژیک، قطر طبق، قطر ساقه، تعداد برگ در گیاه، ارتفاع گیاه، تعداد دانههای پر در طبق، وزن هزار دانه، درصد مغز دانه، درصد پوکی دانه، عملکرد دانه، درصد روغن دانه و شاخص برداشت اندازهگیری گردید. بیشتر صفات، از جمله عملکرد دانه و عملکرد روغن، تنوع ژنوتیپی و فنوتیپی قابل ملاحظهای نشان داد. برای همه صفات تفاوت بسیار معنیداری میان ارقام مشاهده شد. بیشترین عملکرد دانه در شرایط آبیاری مطلوب و آبیاری محدود به ترتیب از آن ارقام لوچ و آرماویرسکی بود. تنش رطوبتی به طور معنیداری موجب کاهش عملکرد دانه و اجزای آن گردید. همچنین دوره رسیدن گیاه تحت تأثیر تنش خشکی کاهش یافت. در عین حال آبیاری اثر معنیداری بر درصد روغن دانه نداشت. برای ارزیابی واکنش ارقام نسبت به خشکی، شاخصهای مقاومت به خشکی محاسبه گردید. نبودن همبستگی میان عملکرد دانه در شرایط مطلوب و شاخص حساسیت به خشکی، نشان میدهد که احتمالاً از طریق گزینش برای هر دو صفت، میتوان سطح بالایی از مقاومت به خشکی و پتانسیل عملکرد را در ارقام اصلاح شده آفتابگردان به دست آورد. همچنین مشخص شد که انتخاب بر اساس میانگین قابلیت تولید و شاخص تحمل به خشکی، گزینش را به سمت انتخاب ارقامی با عملکرد زیاد و مقاوم به خشکی سوق میدهد. در میان ارقام مورد آزمایش، آرماویرسکی در عین برتری نسبی عملکرد، به خشکی مقاوم بود.
غلامحسین طهماسبی، رحیم عبادی، مرتضی اسماعیلی، جعفر کامبوزیا،
جلد 2، شماره 1 - ( 1-1377 )
چکیده
تعیین وضعیت ژنتیکی موجودات زنده، اولین قدم برای برنامهریزی اصولی اصلاح نژاد آنها میباشد. طی سالهای 75-1371 برای مشخص شدن این وضعیت در زنبور عسل موجود در ایران، تلاش شد با استفاده از خصوصیات ظاهری، وضعیت توده زنبور عسل معمولی ایران مشخص شده و رابطه آن با نژادهای جهان تعیین گردد. برای این منظور، اندازهگیری دوازده خصوصیت ظاهری روی بیش از 13000 زنبور کارگر برداشت شده از 1320 کلنی مربوط به 212 زنبورستان، 104 شهرستان و 25 استان کشور و نیز 7 صفت ظاهری روی بیش از 900 زنبور عسل نر برداشت شده از 403 کلنی مربوط به 111 زنبورستان، 42 شهرستان و 10 استان کشور، با استفاده از روش بینالمللی روتنر انجام شد. تجزیه و تحلیل آماری نتایج به دست آمده با استفاده از روش تجزیه به مولفههای اصلی (PCA)، نشان میدهد که توده زنبور عسل موجود در ایران همان زنبور عسل نژاد ایرانی (Apis mellifera meda) است و از نژادهای اروپایی وارد شده به ایران مثل کارنیولان، ایتالیایی، قفقازی و حتی نژادهای آناتولی، سوری، یمنی و مصری فاصله زیادی دارد. واردات نژادهای بیگانه در گذشته، به دلیل پایداری نژاد ایرانی و عدم واردات ملکه در دهه اخیر، تأثیر قابل ملاحظهای روی آن نگذاشته و این نژاد هویت خود را از دست نداده است و حتی در سالهای اخیر، خصوصیات نژاد ایرانی در مقایسه با نژادهای مذکور، بیشتر تثبیت گردیده است.
سیدفرهاد موسوی، محمد نکویی مهر، محمد مهدوی،
جلد 2، شماره 2 - ( 4-1377 )
چکیده
با توجه به اهمیت هیدروگراف واحد در پیشبینی سیلاب رودخانهها و به دلیل آن که استخراج هیدروگراف واحد در یک حوضه مستلزم داشتن هیدروگراف سیلاب و هیتوگراف ریزش باران همزمان آن میباشد، متخصصین هیدرولوژی برای مناطقی که فاقد چنین دادههای هیدروکلیماتولوژی هستند استفاده از روشهای هیدروگراف واحد مصنوعی را معقول دانستهاند. از این رو تحقیقاتی در حوضه آبخیز سد زایندهرود (زیر حوضه پلاسجان) انجام گرفت تا قابلیت کارایی هیدروگرافهای واحد مصنوعی (اشنایدر، SCS و مثلثی) در ارزیابیهای هیدرولوژیک آزمون گردد. برای این منظور، هیدروگرافهای واحد طبیعی و مصنوعی فوقالذکر با استفاده از مجموعه دادههای مورفولوژیکی، باران سنجی و هیدرومتری حوضه و توسل به تجزیه و تحلیل هیدرولوژیک تعیین شد و سه روش ساخت هیدروگراف واحد مصنوعی نسبت به هیدروگرافهای واحد طبیعی (مشاهدهای) حوضه مورد مقایسه و بررسی قرار گرفت. نتایج به دست آمده نشان داد که روشهای مثلثی و SCS تطابق بهتری نسبت به روش اشنایدر در ساخت شکل هیدروگراف واحد و تبعیت از آهنگ تغییرات هیدروگراف واحد معرف حوضه دارند، لیکن در اکثر موارد میزان حداکثر دبی لحظهای را نسبت به مقدار مشاهده شده بیشتر نشان میدهند. لذا توصیه میشود در این حوضه آبخیز مقدار عدد ثابت در فرمول برآورد حداکثر دبی لحظهای در این روشها از 083/2 به 74/1 کاهش یابد. اگرچه روش اشنایدر در برآورد دبی حداکثر لحظهای نسبت به روشهای SCS و مثلثی از نوسان بیشتری برخوردار میباشد، اما دارای دبی اوج محاسبه شده نزدیکتر به مقادیر مشاهده شده است. به طور کلی پس از اصلاح فرمول برآورد حداکثر دبی لحظهای در روشهای SCS و مثلثی، میتوان گفت که برای ساخت هیدروگراف واحد مصنوعی در این حوضه، روشهای مثلثی، SCS و اشنایدر از اولویت اول تا سوم برخوردارند.
داور خلیلی، ابوالقاسم یوسفی،
جلد 2، شماره 3 - ( 7-1377 )
چکیده
کاربرد روش تحلیل منطقهای، در برآورد دبی جریان به شکل تابعی از خصوصیات آماری حوضه آبخیز در طراحی سازههای آبی و یا مدیریت منابع آب، همواره از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. بدین منظور، در این تحقیق مناسبترین مدل تخمین دبیهای میانگین و حداکثر روزانه با استفاده از پارامترهای فیزیوگرافیک، برای حوضه آبخیز اترک بررسی و ارائه گردیده است. این پارامترها شامل مساحت حوضه، طول آبراهه اصلی، ارتفاع میانگین حوضه، شیب حوضه و شیب آبراهه اصلی میباشند. پس از بررسی همبستگی بین پارامترها و تأثیر آنها در تولید دبی حداکثر روزانه، سه مدل تخمین دبی حداکثر روزانه به صورت توابعی از پارامترهای فیزیوگرافیک انتخاب گردید. مدل شماره 1 دبی حداکثر روزانه را به صورت تابعی از مساحت حوضه و مدل شماره 2 به صورت تابعی از مساحت حوضه و ارتفاع حوضه و مدل شماره 3 به صورت تابعی از مساحت حوضه، شیب متوسط آبراهه اصلی مشخص نمود. آزمونهای انجام گرفته بیانگر قابلیت خوب هر سه مدل در تخمین دبی حداکثر روزانه بود. البته این نتیجهگیری فقط بیانگر آن است که هر سه مدل در محدوده قابل قبولی از عهده آزمونهای آماری برمیآیند. این خود میتواند سبب ایجاد خطا در برآورد دبی جریانهای میانگین و حداکثر روزانه باشد. به منظور حداقل کردن خطای محاسباتی، در یک آزمون دیگر هر سه مدل مجدداً مورد بررسی قرار گرفت. انتخاب بهترین مدل، بر اساس مقایسه دبی میانگین روزانه حاصله از مدلها با دبی میانگین روزانه مشاهده شده صورت گرفت. در نتیجه مدل شماره 1 انتخاب گردید. توصیههای لازم جهت بهکارگیری این مدل در حوضههای مشابه فاقد آمار انجام گردید. دستاورد اصلی این تحقیق در بهکارگیری روش تحلیل منطقهای آن بوده که صرفاً به نتایج خوب آزمون آماری در تناسب همبستگی دادهها بسنده نکرده است. انتخاب نهایی مدل منوط به قابلیت آن در تخمین آمار مشاهدهای است.
رضا جمشیدیان، محمدرضا خواجه پور،
جلد 2، شماره 3 - ( 7-1377 )
چکیده
روشهای خاکورزی از طریق تغییر در خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک بر استقرار، رشد و عملکرد گیاه تأثیر میگذارند. این اثرات در کشت مضاعف گندم – ماش در اصفهان مورد مطالعه قرار نگرفته است. بدین لحاظ اثرات روشهای مختلف خاکورزی بر خصوصیات فیزیک و شیمیایی خاک و استقرار ماش (لاین آزمایشی 16-61-1)، در سال 1375 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان مورد بررسی قرار گرفت. دو تیمار حفظ و سوزاندن بقایا با چهار روش خاکورزی شامل خاکورزی با گاوآهن برگرداندار، دیسک، خیشچی و عدم خاکورزی با استفاده از طرح بلوکهای خرد شده در قالب بلوکهای کامل تصادفی در چهار تکرار ارزیابی شد. جرم مخصوص ظاهری و فروپذیری اعماق مختلف خاک در مرحله سبز شدن تحت تأثیر بقایای گیاهی واقع نشد. اما حفظ بقایا سبب کاهش جرم مخصوص ظاهری خاک در عمق 15-0 سانتیمتر و افزایش فروپذیری خاک در عمق 15-3 سانتیمتر در مرحله گلدهی گردید. با سوزاندن بقایای گیاهی، مقدار ازت، فسفر و پتاسیم خاک در عمق 15-0 سانتیمتر در مرحله سبز شدن افزایش یافت، اما معدنی شدن عناصر غذایی آلی موجود در بقایای گیاهی سبب شد تا مقدار ازت، فسفر و پتاسیم خاک در عمق 15-0 سانتیمتر در مرحله گلدهی، در تیمار حفظ بقایا بیشتر گردد. سرعت و ضریب سبز شدن بذرها، در تیمار حفظ بقایا به طور معنیداری پایینتر بود. تیمار گاوآهن برگرداندار، در مراحل سبز شدن و گلدهی حداقل جرم مخصوص ظاهری خاک در عمق 30-0 سانتیمتر و حداکثر فروپذیری خاک در عمق 21-3 سانتیمتر را داشت. همچنین کمترین مقدار ازت، فسفر و پتاسیم خاک در عمق 15-0 سانتیمتر در مراحل سبز شدن و گلدهی، در تیمار اخیر به دست آمد. سرعت و ضریب سبز شدن گیاهچهها در تیمار عدم خاکورزی به شدت کاهش نشان داد. بر اساس نتایج حاصله و با توجه به تأمین اهداف کشاورزی پایدار، استفاده از دیسک تحت شرایط حفظ بقایا، ممکن است مطلوبتر از بقیه روشهای خاکورزی تحت شرایط مشابه با آزمایش حاضر باشد.
عباسعلی قیصری،
جلد 2، شماره 4 - ( 10-1377 )
چکیده
تحقیق حاضر به منظور بررسی تأثیر وزن تخم مرغ و مدت زمان نگهداری بر pH آلبومین و قدرت جوجه درآوری تخم مرغهای قابل جوجهکشی انجام گرفت. بدین منظور از مرغهای مادر بومی که در محدوده سنی 28 تا 31 هفتگی بودند و میانگین وزن تخم مرغهای تولیدی آنها 50 گرم بود، استفاده شد. این تحقیق به صورت یک آزمایش فاکتوریل 8 × 3 (هشت دوره نگهداری و سه گروه وزنی) و در قالب یک طرح کاملاً تصادفی انجام گردید. دورههای مختلف نگهداری به ترتیب 1، 3، 6، 9، 12، 15، 18 و 21 روز نگهداری قبل از گذاشتن تخم مرغها در دستگاه جوجهکشی و گروههای مختلف وزنی در هر دوره نگهداری نیز به ترتیب 49-46، 52-50 و 56-53 گرم بود. درجه حرارت و رطوبت نسبی محل نگهداری تخم مرغها نیز در طول دوره نگهداری به ترتیب 16± 1/5°Cو 85-75 درصد بود. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که مدت نگهداری تأثیر معنیداری بر روی pH آلبومین (001>0)، درصد جوجه درآوری(0/001>p)، وزن جوجه یک روزه (01/0>p)، درصد وزن جوجه یک روزه به وزن تخم مرغ (01/0>p)و مرگ و میر جنینی در سنین پایانی یعنی 21-15 روزگی (05/0>p) داشت، به طوری که با افزایش مدت نگهداری از یک روز به بیست و یک روز قدرت جوجه درآوری تخم مرغهای بارور از 4/89 به 7/42 درصد، وزن جوجه یک روزه از 8/34 به 9/35 گرم، درصد وزن جوجه یک روزه به وزن اولیه تخم مرغ از 5/67 به 1/70 درصد و مرگ و میر جنینی در سنین پایانی دوره جوجهکشی از 19/5 به 7/42 درصد رسید. گروههای مختلف وزنی نیز تاثیرات معنیدار ولی مختلفی بر روی صفات مورد اندازهگیری داشت، به طوری که با افزایش وزن تخم مرغهای قابل جوجهکشی قدرت جوجه درآوری کاهش(05/0>p)، وزن جوجه یک روزه و درصد وزن جوجه یک روزه به وزن تخم مرغ افزایش (01/0>p) و درصد مرگ و میر در سنین انتهایی جنینی نیز افزایش (05/0>p) یافت. به طور کلی با توجه به نتایج حاصل از این تحقیق و همچنین با توجه به شرایط محیطی نگهداری فوق ( 16 ± 1/5°C)، به نظر میرسد که با استفاده از تخم مرغهایی که دارای دامنه وزنی نزدیک به میانگین گله بوده و نگهداری آنها کمتر از 3 تا 4 روز باشد میتوان بالاترین قدرت جوجه درآوری تخم مرغهای بارور را انتظار داشت.
محمدعلی ادریس، جواد پوررضا، سعید انصاری،
جلد 3، شماره 1 - ( 1-1378 )
چکیده
این تحقیق به منظور بررسی صفت تولید تخم مرغ بر روی گلهای از مرغان بومی اصفهان و نیز آمیختههای آنها با سه نژاد خارجی اصلاح شده به اجرا درآمد. صفات سن بلوغ جنسی، وزن اولین تخم مرغ، تعداد و وزن تخم مرغ، مصرف غذا و ضریب تبدیل غذایی و تولید تخم مرغ طی دوره تخمگذاری (سن بلوغ تا 52 هفتگی) به طور انفرادی بر روی 774 مرغ آماربرداری گردید. نتایج حاصله نشان میدهد که از نظر وزن اولین تخم مرغ تفاوت معنیداری در بین چهار گروه ژنتیکی وجود ندارد (05/0>p)، در حالی که صفات سن بلوغ جنسی، تعداد و وزن تخم مرغ، مصرف غذا و ضریب تبدیل غذایی به طور معنیداری تحت تأثیر گروه ژنتیکی قرار گرفته است (01/0>p). مقدار ضرایب وراثتپذیری اعداد ادغام شده کلیه گروهها (به روش اجزاء واریانس پدری) برای صفات سن بلوغ جنسی، وزن اولین تخم مرغ، تعداد تخم مرغ، وزن تخم مرغ، مصرف غذا و ضریب تبدیل غذایی به ترتیب 10/0 ±24/0، 08/0 ±03/0، 12/0 ±41/0، 12/0 ±48/0، 09/0 ±13/0 و 09/0 ±18/0 برآورد شد. در تجزیه کلی دادهها، تولید تخم مرغ از بلوغ تا 34 هفتگی همبستگی ژنتیکی و فنوتیپی مثبتی با تولید تخم مرغ تا 52 هفتگی نشان داد (71/0 = rp و 11/0 74/0 = rg). این مقادیر مبین وجود یک رابطه نسبتاً مناسب در کل گروهها است. به علاوه تولید تخم مرغ تا 34 هفتگی همبستگی منفی با ضریب تبدیل غذایی طی همین دوره داشته است (81/0- = rp و 53/0 rg=-92/0, rg). برآوردهای تنوع ژنتیکی و فنوتیپی در این مطالعه نشان میدهد که انتخاب بر اساس تولید تخم مرغ تا 34 هفتگی نه تنها میتواند به طور مؤثری برای بهبود تولید تخم مرغ در طی دوره تخمگذاری استفاده بشود، بلکه ممکن است منجر به افزایش عملکرد در کل دوره تخمگذاری گردد.
حشمت اله خسروی نیا، محمدعلی ادریس، جواد پوررضا ، سعید انصاری،
جلد 3، شماره 1 - ( 1-1378 )
چکیده
تعداد 1200 قطعه جوجه نر و ماده شجرهدار از سه گروه ژنتیکی مشتمل بر 90 گروه پدری، برای برآورد مقادیر ضرایب توارثپذیری و روابط فنوتیپی و ژنتیکی و همچنین بررسی اثرات جنس و محیط نگهداری بر صفات وزن بدن، افزایش وزن، مصرف و ضریب تبدیل خوراک مورد استفاده واقع شد. گروههای ژنتیکی شامل آمیختههای مرغهای بومی با یک نژاد خارجی (گروه A)، مرغهای بومی که برای 2 نسل بر مبنای وزن 8 هفتگی تحت تأثیر انتخاب بودهاند (گروه B) و یک گروه شاهد از مرغهای بومی (گروه C) بود. تمام جوجهها به تفکیک گروههای پدری تا سن چهار هفتگی در قفسهای زمینی نگهداری شدند. سپس جهت دستیابی به ضریب تبدیل خوراک، 498 قطعه از جوجهها از سن 4 تا 10 هفتگی به قفسهای انفرادی انتقال یافتند. نتایج حاصله نشان داد که گروه ژنتیکی آمیخته در مقایسه با دو گروه دیگر، برای تمام صفات وزن بدن در سنین 2، 3، 6، 8 و 10 هفتگی و همچنین افزایش وزن، مصرف و ضریب تبدیل خوراک در مقاطع سنی 6-4، 8-6، 10-8 و 10-4 هفتگی برتری قابل توجهی دارد. دو گروه ژنتیکی B و C علیرغم برتریهای گروه B در اغلب صفات، تفاوت معنیداری نشان ندادند. توارثپذیریهای برآورد شده بر اساس اجزاء واریانس پدری برای صفات مربوط به رشد، حاکی از ماهیت توارثی متوسط به بالا برای این صفات بود. همچنین مقادیر برآورد شده برای مصرف خوراک در سنین مختلف جهت تمام گله در دامنهای از 15/0 تا 44/0 قرار داشت که در هر سن خاص پایینتر از مقادیر حاصله برای ضریب تبدیل خوراک بود. همبستگیهای ژنتیکی و فنوتیپی بین صفات مربوط به رشد مثبت و اکثراً بالا بود. لیکن همبستگیهای بین صفات تغذیهای در سنین مختلف، تنوع بالایی نشان دادند.
فرهاد قوامی، عبدالمجید رضایی، سیروس عبدمیشانی ، احمد ارزانی،
جلد 3، شماره 2 - ( 4-1378 )
چکیده
تنوع الگوی پروتئینهای ذخیرهای دانه با استفاده از روش الکتروفورز ژل پلیاکریلامید در حضور سدیم دو دسیل سولفات و ارتباط احتمالی آنها با برخی صفات مورفولوژیک و فنولوژیک، در 193 نمونه از کلکسیون ماش ایران مورد مطالعه قرار گرفت. الکتروفورز پروتئینهای دانه شش الگوی متفاوت را آشکار ساخت، که تنها در 2 نوار آلبومین و 4 نوار گلوبولین موجود در محدوده وزن مولکولی 23500 تا 34000 دالتون متفاوت بودند. الگوهای 1 و 2 فراوانی قابل توجهی داشتند ولی فراوانی سایر الگوها اندک بود و به احتمال قوی در زمانهای نزدیکتری در سیر تکاملی ماش به وجود آمدهاند. تجزیه خوشهای کشورها و شهرها با استفاده از فراوانی زیر واحدهای آلبومین و گلوبولین، حاکی از عدم ارتباط بین تنوع جغرافیایی با فواصل تشابه حاصل از فراوانی زیر واحدها بود. همبستگی صفات مورفولوژیک با زیر واحدهای آلبومین و گلوبولین نشاندهنده ارتباط میان زیر واحدهای G1 و G 2 با روز تا شروع رسیدگی و همچنین وزن هزار دانه بود. بنابراین، انتخاب بر اساس الگوی پروتئینی در مراحل اولیه برنامههای بهنژادی میتواند در افزایش عملکرد و زودرسی موثر واقع شود.
غلامحسین طهماسبی، دردی قوجق، رحیم عبادی ، منصور آخوندی،
جلد 3، شماره 4 - ( 10-1378 )
چکیده
تفکیک و متمایز ساختن جمعیتهای زنبور عسل ایرانی از اقدامات اساسی برای برنامهریزی اصولی اصلاح نژاد این حشره در ایران میباشد. طی سالهای 1375-1371 تلاش شد تا با استفاده از خصوصیات بیوشیمیایی، وضعیت این جمعیتها در ایران مشخص شود. برای این منظور از 251 کلنی مربوط به 21 استان، 84 شهرستان و 15 زنبورستان نمونهبرداری صورت گرفت. سپس با استفاده از روش الکتروفورز افقی پروتئینهای قفس سینه زنبوران عسل کارگر، تفاوتها و شباهتهای زنبوران عسل مناطق مختلف کشور مشخص گردید.
نتایج نشان داد که کلنیهای مربوط به شهرستانهای شمال و شرق کشور، به دلیل نداشتن باند پروتئینی با وزن مولکولی حدود صد هزار دالتون، از کلنیهای مناطق غربی و مرکزی کشور متمایز میشوند. با توجه به نتایج به دست آمده از این بررسی و مقایسات مورفولوژیک انجام شده بر روی تودههای زنبور عسل ایرانی میتوان نتیجه گرفت که حداقل در دو منطقه مذکور میتوان مراکز اصلاح نژادی زنبور عسل ایران را سازماندهی نمود و در جهت بهبود خصوصیات بیولوژیک زنبور عسل ایرانی تلاش کرد.
علی مراد قنبری، منوچهر مفتون، نجف علی کریمیان،
جلد 3، شماره 4 - ( 10-1378 )
چکیده
عصارهگیرهای متعددی جهت ارزیابی فسفر قابل استفاده گیاه در خاکهای مختلف پیشنهاد شده است. در حال حاضر در خاکهای آهکی ایران بیشتر از روش اولسن استفاده میشود. اما درباره مقایسه این روش با سایر روشها مطالعه زیادی صورت نگرفته است. این تحقیق به منظور به دست آوردن چنین اطلاعاتی انجام شد. غلظت فسفر در 39 نمونه از خاکهای آهکی استان فارس با ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی متفاوت، توسط نه عصارهگیر اندازهگیری شد. 20 نمونه از این خاکها در یک آزمایش گلخانهای با ذرت شامل سطح فسفر (صفر، 50، 100 و 200 میلیگرم فسفر در کیلوگرم خاک) نیز به کار رفت. نتایج به دست آمده نشان داد که فسفر عصاره گیری شده توسط روشهای نهگانه به ترتیب زیر کاهش مییابد: رزین >کول ول > مورگان > اولسن > بری 1:50 > سلطانپور و شواب > ای دی تی ا > بری 1:7 > آب. مقدار فسفر استخراجی با کلیه روشها، به جز بری، دارای همبستگی معنی داری می باشند، در حالی که روشهای رزین، کول ول، اولسن و آب دارای ضریب همبستگی بزرگتری نسبت به بقیه روشها بودند. تجزیه رگرسیون نشان داد که فسفر اندازهگیری شده با کلیه روشها، به جز بری، تحت تاثیر ماده آلی و روی بومی خاک میباشد. فسفر استخراج شده با روش اخیر، با افزایش کربنات کلسیم معادل خاک کاهش مییابد. بین وزن خشک قسمت هوایی، رشد نسبی و جذب فسفر توسط ذرت با فسفر عصارهگیری شده به وسیله روشهای رزین، کول ول، اولسن و آب همبستگی معنیدار بالایی وجود داشت. این پاسخها با فسفر عصارهگیری شده توسط روشهای سلطانپور و شواب و مورگان همبستگی ضعیف و معنیداری نشان داد. غلظت فسفر در گیاه فقط با فسفر عصارهگیری شده توسط روشهای اولسن و کول ول همبستگی معنیداری داشت. به طور کلی، در این تحقیق به نظر میرسد که روشهای رزین، اولسن، کول ول و آب جهت استخراج فسفر قابل استفاده مناسب میباشند. معذالک جهت انتخاب عصارهگیرهای مناسب، مطالعه بیشتری ضروری است.
یحیی ابراهیم نژاد، جواد پوررضا،
جلد 4، شماره 1 - ( 1-1379 )
چکیده
این آزمایش به منظور مطالعه اثر داروهای یونوفور (سالینومایسین، لازالوسید و نسبت ترکیبی آنها) بر عملکرد طیور گوشتی اجرا شد. هم چنین، ارتباط این داروها با سه سطح متیونین ارزیابی گردید. تعداد 1215 قطعه جوجه یک روزه گوشتی تجارتی (آرین) به 81 گروه 15 قطعهای تقسیم شدند و مورد آزمایش قرار گرفتند. این آزمایش در قالب طرح پایه کامل تصادفی، به صورت آزمایش فاکتوریل 3×3×3، شامل سه سطح دارو (صفر، سطح توصیه شده و 5/1 برابر سطح توصیه شده) و سه سطح متیونین (صفر، 1/0% و2/0%) انجام شد.
نتایج نشان داد که این داروها افزایش وزن بدن را در 21 و 56 روزگی کم کردند (05/0>P). در اثر داروی لازالوسید، مصرف غذا کاهش یافته و ضریب تبدیل غذا به طور معنیداری (05/0>P)بدتر شد.
افزایش سطح دارو اضافه وزن بدن و مصرف غذا را کاهش داد و ضریب تبدیل غذا را در دوره 21-42 و 0-56 روزگی به طور معنیداری (05/0>P)بدتر نمود. اثر مکمل متیونین بر وزن بدن در 42 روزگی و (05/0>P) بر ضریب تبدیل غذا در روزهای 21-42 و 0-56 معنیدار (01/0>P) بود. اثر متقابل نوع دارو و سطح دارو بر اضافه وزن بدن، مصرف خوراک و ضریب تبدیل غذا معنیدار (05/0 > P) گردید. لازالوسید مصرف آب را به طور معنیداری (05/0>P) افزایش داد. داروها رطوبت بستر و تلفات را تحت تأثیر قرار ندادند. از نتایج بالا چنین استنباط میشود که عملکرد سالینومایسین نسبت به لازالوسید بهتر بوده و همچنین، مکمل متیونین تأثیری در جبران کاهش رشد ناشی از داروهای یونوفور نداشته است.
محمد مستاجران، محمدعلی ادریس، رحیم عبادی، غلامحسین طهماسبی،
جلد 4، شماره 1 - ( 1-1379 )
چکیده
به منظور برآورد ضریب وراثتپذیری صفات ظاهری زنبور عسل کارگر و عملکرد کلنی زنبور عسل، 30 ملکه مادر، از زنبورستان مرکز تحقیقات منابع طبیعی و امور دام استان اصفهان، به طور تصادفی انتخاب شد. از هر ملکه مادر، پنج ملکه دختر پرورش داده شد و پس از جفتگیری طبیعی به کلنیهای همسان معرفی گردید. میزان عسل استخراجی تابستان اندازهگیری، و میزان عسل پاییز بر اساس مساحت سطح قاب سرپوشیده عسل برآورد گردید. تولید عسل سال از مجموع عسل تولیدی تابستان و پاییز محاسبه شد. برای تعیین ابعاد بدن زنبورهای کارگر، نمونههایی که به صورت تصادفی از هر کلنی انتخاب شده بود، با استفاده از استریو میکروسکوپ مجهز به عدسی چشمی مدرج، بر اساس روش روتنر (1985) اندازهگیری و ضریب وراثتپذیری صفات با استفاده از همبستگی داخل فامیل برآورد گردید. ضریب وراثتپذیری تولید عسل تابستان، زمستان و کل تولید عسل سالیانه به ترتیب (62/0± 65/0)، (58/0± 51/0) و (64/0± 36/0) برآورد شد. وراثتپذیری صفات ظاهری، به ترتیب: طول خرطوم (08/0± 64/0)، طول ساق (07/0± 45/0)، طول ران (08/0 ± 50/0)، طول پنجه (07/0± 47/0)، عرض پنجه (04/0± 33/0)، طول بال جلو (06/0 ±42/0)، عرض بال جلو (10/0± 90/0) طول کوبیتال bی (05/0 ±20/0)، شاخص کوبیتال (08/0± 50/0)، طول بال عقب (01/0± 94/0) و تعداد قلاب لبه جلویی بال عقب (07/0± 45/0) برآورد گردید. با توجه به میزان وراثتپذیری تخمینی تولید عسل، انتخاب بر اساس این صفت میتواند باعث افزایش عسل تولیدی شود. عرض بال جلو، و بعضی صفات ظاهری دیگر همچون طول بال عقب، دارای وراثتپذیری بالایی میباشند که انتخاب بر اساس این صفات نیز میتواند باعث تغییر سریع آنها گردد.
خشنود نوراللهی، ماهرخ فلاحتی رستگار، بهروز جعفرپور،
جلد 4، شماره 1 - ( 1-1379 )
چکیده
تعداد 400 جدایه قارچ .Ascochyta rabiei (Pass.) Lab از مزارع آلوده نخود کشور، از قبیل منطقه دریاچه زریوار مریوان در استان کردستان، شبستر و خسروشهر در استان آذربایجان شرقی، سرو، بوکان و شاهیندژ در استان آذربایجان غربی، مشهد و ایلام جمعآوری شد.
این جدایهها از نظر خصوصیات رشد کلنی و اسپورزایی روی محیط کشت و قدرت بیماریزایی تفاوت کمی نشان دادند، و بر اساس منطقه جمعآوری به 17 گروه، و نهایتاً بر اساس خصوصیات مورفولوژی کلنیها روی محیطهای کشت مختلف به 11 گروه تقسیم شدند. جدایه شماره 16 از مشهد بیشترین و جدایه شماره یک از استان کردستان کمترین میزان رشد را داشت. یک جدایه از هر گروه به عنوان نماینده انتخاب شد و بیماریزایی آنها مورد آزمایش قرار گرفت. در این طرح نوع واکنش 11 جدایه رقم افتراقی و یک رقم محلی (جم) بررسی گردید، و بر اساس عکسالعمل ارقام شاخص مطابق روش ایکاردا (ICARDA) دو نژاد فیزیولوژیک شماره چهار و شماره شش تشخیص داده شد.
مهدی بصیرت، حسین سیدالاسلامی،
جلد 4، شماره 1 - ( 1-1379 )
چکیده
در سالهای 1375 و 1376، مناطق انتشار و خسارت زنبور سیاه مغزخوار پسته و زنبور طلایی مغزخوار پسته در استان اصفهان مطالعه شد. همچنین، تغییرات فصلی جمعیت زنبور سیاه مغزخوار پسته در مرحله لارو، شفیره و حشره کامل، در سه باغ، و در هر باغ با شکستن 200 میوه، که این میوهها بیش از 50% آلوده به آفت بودند، هفتهای دو بار مورد بررسی قرار گرفت. در سال 1376، روند تخمریزی و خسارت روی یک صد میوه، که به صورت تصادفی انتخاب شده بودند، به طور هفتگی مطالعه شد. در این مطالعه، مراحل رشد و نمو آفت و گیاه پسته با هم مقایسه گردید. زنبور سیاه مغزخوار پسته در کلیه منـاطق بازدیـد شده وجـود داشت، گونـه غـالب بود و 8/0- 4/75 درصد خسارت داشت. در سال 1376، در یک باغ، شروع، اوج و خاتمه شفیرگی به ترتیب 17/1، 17/2 و 31/2 مشاهد شد. ظهور حشرات کامل به ترتیب فوق، در تاریخهای 14/2، 28/2 و 14/3 اتفاق افتاد. در دو باغ دیگر، یکی در سال 1375 و دیگری در سال 1376، این پدیده با کمی تفاوت، روند مشابهی داشت. شروع، اوج و خاتمه تخمریزی، در سال 1376، در یک باغ، در تاریخهای 28/2، 7/3 و 11/4 مشاهده گردید. مراحل رشد و نمو درخت پسته رقم فندقی ریز اصفهانی به 9 مرحله تقسیم شد، و تاریخهای فوق با آن مقایسه گردید. در این مطالعه، زنبور سیاه مغزخوار پسته هر یک تا دو سال یک نسل داشت، درون هر میوه آلوده یک تخم مشاهده شد و یک دوره توقف فعالیت طولانی در لاروهای سن یک مشاهده گردید. کاربرد این اطلاعات در مدیریت مبارزه با آفات پسته مورد بحث قرار گرفته است.
فرهاد زرمهر، جواد پوررضا، عبدالحسین سمیع،
جلد 4، شماره 4 - ( 10-1379 )
چکیده
این آزمایش به منظور تعیین میزان نیاز به مکمل ویتامینی و فسفر قابل استفاده، از سن 42 تا 56 روزگی طیورگوشتی انجام گرفت. تعداد 270 قطعه جوجه یک روزه گوشتی تجارتی در قالب یک طرح کاملاً تصادفی به روش فاکتوریل (3×3×3) به 27 گروه 10 قطعهای با 9 تیمار و سه تکرار تقسیم شدند. از 42 روزگی به هر تیمار یکی از 9 جیره آزمایشی داده شد. مکمل ویتامینی در سه سطح 5/0، 25/0 و صفر درصد، و فسفر قابل استفاده در سطوح 27/0، 22/0 و 16/0 درصد بود. جیرهها از نظر انرژی و پروتئین یکسان بودند. در سنین 42 و 56 روزگی، وزن گروهی و مصرف خوراک هر یک از تکرارها تعیین و اضافه وزن روزانه، مصرف خوراک روزانه و ضریب تبدیل غذایی محاسبه گردید. پس از کشتار درصد اجزای لاشه و خاکستر ساق پا اندازه گرفته شد.
نتایج نشان داد که حذف مکمل ویتامینی از سن 42 تا 56 روزگی، بر اضافه وزن روزانه، مصرف خوراک روزانه، ضریب تبدیل غذایی، وزن زنده، امعا و احشا، چربی حفره شکمی، لاشه آماده طبخ، بالها، گردن و استخوان پشت اثر معنیداری نداشت. همچنین، کاهش فسفر قابل استفاده بر روی اضافه وزن روزانه، ضریب تبدیل غذایی، وزن زنده، امعا و احشا، چربی حفره شکمی، لاشه آماده طبخ، گوشت سینه، رانها، بالها، گردن و خاکستر ساق پا اثر معنیداری نداشت. اثر متقابل ویتامین و فسفر برای اضافه وزن روزانه، مصرف خوراک روزانه، وزن زنده، بالها، گردن و خاکستر ساق پا اثر معنیداری بود (05/0>P) و برای گوشت سینه، رانها و استخوان پشت بسیار معنیدار بود (001/0>P)
کریم زیبایی، بیژن حاتمی،
جلد 4، شماره 4 - ( 10-1379 )
چکیده
کارایی جداگانه و توام لاروهای سن سوم کفشدوزک (Hippodamia variegata (Goeze و بالتوری (Chrysoperla carnea (Steph علیه شته جالیز (Aphis gossypii Glover ) در گلخانه، روی تک بوته خیار سبز مطالعه شد.
شکارگرها در نسبت رهاسازی یک شکارگر به 30 شته، به صورت جداگانه و توام، جمعیت میزبان را به طور معنیداری کاهش دادند. ولی بین تیمارهای حضور جداگانه و توام آنها، اختلاف معنیداری دیده نشد. شکارگرها در نسبت رهاسازی یک شکارگر به 90 شته نیز به صورت جداگانه و توام، جمعیت میزبان را به طور معنیداری کاهش دادند. ولی تیمار حضور توام لاروهای بالتوری و کفشدوزک با تیماری که در آن فقط لاروهای کفشدوزک فعالیت مینمودند، اختلاف معنیداری نشان ندادند. اما تیماری که در آن فقط لاروهای بالتوری حضور داشتند، نسبت به دو تیمار فوق به طور معنیداری کاهش بیشتر جمعیت شته را موجب گردید.
شهرام دخانی، لادن ربیعی مطمئن،
جلد 5، شماره 1 - ( 1-1380 )
چکیده
بررسی خصوصیات فیزیکوشیمیایی سیبزمینی (.Solanum tuberosum L) به منظور نگهداری و فناوری آن بسیار با اهمیت میباشد، که از مهمترین آنها میتوان به مقدار قندهای شیرین و اسیدهای آلی سیبزمینی، در ابتدا و طی مدت انبارداری اشاره نمود. البته باید توجه داشت که در این میان، میزان قندهای احیاکننده (گلوکز و فروکتوز) سیبزمینی از اهمیت ویژهای برخوردار است. در این مطالعه سه رقم سیبزمینی مورن، مارفونا و آگریا تهیه، و به صورت خشک تمیز شد. میزان ماده خشک و چگالی آنها تعیین گردید. سپس غدهها در دمای چهار درجه سانتیگراد با رطوبت نسبی 85 درصد، به مدت 15 هفته انبار، و سپس به مدت چهار هفته در درجه حرارت اتاق ( 1±25 C°) نگهداری شد. طی زمان نگهداری، میزان قندهای ساکارز، گلوگز و فروکتوز نمونههای سیبزمینی به صورت هفتگی، همچنین میزان اسیدهای آلی ستیریک، دیمالیک و دیپیروگلوتامیک به صورت ماهیانه، با استفاده از کروماتوگرافی با کارایی زیاد تعیین گردید. نتایج به دست آمده از طرح کاملاً تصادفی با نمونهبرداری، و مقایسه میانگینها با تست دانکن آنالیز شد.
میزان کل قندهای احیاکننده و اسیدهای آلی غدههای سیبزمینی، طی 15 هفته انبارداری در چهار درجه سانتیگراد افزایش معنیدار، و بعد از نگهداری در درجه حرارت اتاق کاهش معنیداری نشان داد. میزان قندهای احیاکننده رقم آگریا در ابتدای انبارداری، بعد از دوران انبارداری، و پس از نگهداری در درجه حرارت اتاق کمتر از ارقام مورن و مارفونا بود. با توجه به این که رقم آگریا دارای بیشترین میزان ماده خشک و کمترین مقدار ماده قندی احیاکننده میباشد، این رقم میتواند در صنعت چیپس یا پودر سیبزمینی مورد توجه قرار گیرد.
افشین سلطانی، عبد المجید رضایی، محمد رضا خواجه پور،
جلد 5، شماره 1 - ( 1-1380 )
چکیده
در یک شرایط محیطی ویژه، شناسایی صفات فیزیولوژیک مرتبط با عملکرد دانه، که اندازهگیری آنها نیز آسان باشد، باعث بهبود گزینش ژنوتیپی سورگوم و بهرهگیری از آنها در برنامههای اصلاحی میشود. این بررسی برای سنجش وراثتپذیری عمومی، پیشرفت ژنتیکی مورد انتظار از گزینش، و رابطه عملکرد دانه با 11 صفت فیزیولوژیک مربوط به نمو، رشد رویشی، سرعت رشد، سرعت پرشدن دانه و توزیع ماده خشک در 21 ژنوتیپ گوناگون سورگوم دانهای انجام شد.
ژنوتیپها از نظر کلیه صفات، به استثنای عملکرد دانه، اختلاف معنیداری نشان دادند. وراثتپذیری عمومی صفات فیزیولوژیک از 6/49 درصد برای میانگین سرعت پرشدن دانه در واحد سطح، تا 4/99 درصد برای روز تا رسیدگی متغیر بود. پیشرفت ژنتیکی این صفات بین 2/9 درصد (برای میانگین روز تا انتقال از رشد رویشی به زایشی، روز تا رسیدگی، و تعداد برگ) تا 8/39 درصد (برای سرعت پرشدن دانه در واحد دانه) دامنه داشت. عموماً همبستگی ژنتیکی و فنوتیپی صفات نموی و رشد رویشی با عملکرد دانه منفی و معنیدار بود، ولی سرعت رشد، سرعت پرشدن دانه، و شاخص برداشت ارتباط ژنتیکی و فنوتیپی مثبت و بسیار معنیداری با عملکرد دانه داشتند. با توجه به این که ضریب تنوع ژنتیکی و پیشرفت ژنتیکی مورد انتظار برای عملکرد دانه ناچیز بود، امکان استفاده از صفات فیزیولوژیک میانگین سرعت رشد، میانگین سرعت پرشدن دانه در واحد سطح، و شاخص برداشت، در گزینش غیرمستقیم برای عملکرد دانه وجود دارد. نتایج گویای این است که بهرهگیری از صفات فیزیولوژیکی که اندازهگیری آنها نیز آسان باشد، در برنامههای بهنژادی سورگوم دانهای امکانپذیراست.